Main Banner

فصل دهم

چگونه فیلپس وزیر حبشی را هدایت کرد

همچنانکه می توانیم درس های مفید از استاد بزرگ خود عیسی مسیح در کار بشارت یاد بگیریم همچنین می توانیم از مبشرین دیگر که خدا آنان را برای نجات بسیاری از مردم بکار برده است چیزهای مفید بیاموزیم. در این فصل می خواهیم گزارشی را که لوقا در کتاب اعمال رسولان باب ۸ آیات ۲۶ تا ۳۹ راجع به ملاقات فیلپس مبشر با وزیر حبشی نقل کرده است تشریح کنیم. نکات زیر قابل توجه خواهد بود.

  1.   فیلپس نه به میل خود بلکه برای اطاعت امر خداوند سفر بشارتی کرد. با وجود اینکه دادن بشارت وظیفه همه مسیحیان است هیچکس نباید مسافرت کند یا سعی نماید کسی را نزد مسیح هدایت کند مگر اینکه مطمئن باشد که خدا می خواهد که او این کار را انجام دهد. گویا فرشته ای به ما نخواهد گفت که اراده خدا چیست، ولی اگر همیشه با خدا نزدیک باشیم او ما را هدایت خواهد کرد و به ما نشان خواهد داد که چه باید بکنیم. در این صورت می توانیم بدون ترس آن کار را قبول کنیم زیرا میدانیم که خدا امر کرده است و او با ما خواهد بود.
  2.   امر خدا برای فیلپس این بود برخیز و برو و این شباهت دارد به فرمایش مسیح وقتی که به شاگردان فرمود: بروید همه امتها را شاگرد سازید. عیسی مسیح وقتی بر روی زمین در جسم بود همیشه در حرکت بود و گوسفندان گمشده را جستجو می کرد و هر مبشر باید همیشه در عقب افراد برود و سعی کند آنها را در نزد خدا بیاورد. با نشستن و منتظر آمدن اشخاص نزد ما بودن نمی توان گمراهان را نجات داد. پس خدا به ما نیز امر می کند برخیزید و بروید.
  3.   خدا به فیلپس نفرمود باید کجا برود یا با کدام شخص صحبت کند، بلکه فقط به او گفت به کدام طرف باید مسافرت کنی (یعنی به طرف غزه). آن وقت موقعی که فیلپس جلو می رفت خدا هدایت کاملتری به او داد. همینطور خدا غالباً ما را قدم به قدم راهنمائی می کند و اگر ما حاضر باشیم با ایمان جلو برویم او ما را بالاخره به آن مکان و به نزد آن کسی که می خواهد ما او را بشارت دهیم خواهد رسانید.
  4.   فیلپس فوراً اطاعت کرد و از اورشلیم حرکت کرده به طرف جنوب رفت. ممکن بود از فرشته بپرسد چرا خدا از او خواست شهر را ترک کند و به طرف صحرا برود و یا برای چه بایستی مسافرت کند. ولی بدون چون و چرا او فوراً امر خدا را اطاعت کرد، و اگر هم ساعتی تاخیر کرده بود برای ملاقات شخص حبشی دیر رسیده بود ولی چون که فیلپس کاملا مطیع اراده خدا بود او را در وسط صحرا به کسی که برای شنیدن پیغام نجات حاظر بود رسانید و ما اگر مانند فیلپس خود را به خدا تسلیم کنیم و اراده او را اظطاعت نمائیم به نزد کسانی که خدا می خواهد با آنان صحبت کنیم خواهیم رسید.
  5.   همچنان که خدا مبشری برای دادن بشارت نجات فرستاد همچنین قلب شخص حبشی را برای قبول کردن آن آماده کرد. ملاحظه کنید چگونه خدا قبلا زمین قلب این شخص را برای قبول کردن تخم حقیقت حاضر کرده بود. این شخص یهودی نبود لیکن احتمال می رود که یهودیان حبشه از وجود خدای حقیقی به او اطلاع داده و به او پیشنهاد کرده بودند که برای عبادت خدا به اورشلیم برود، پس سفر طولانی کرده به اورشلیم رسید و شاید چند هفته برای دیدن هیکل و صحبت کردن با یهودیان در ورشلیم توقف نمود. ولی به نظر می رسید هیچ کس آنجا مژده مسیح را به او نداد. شاید در اورشلیم دارای نسخه کتاب اشعیاء شد که در مراجعت آن را می خواند. بالاخره به وطن خود حرکت کرد ولی تشنگی او برای خدا هنوز رفع نشده بود پس خدا او را به صحرا راهنمائی کرد و او را وادار نمود که باب ۵۳ اشعیاء را بخواند که از زحمت کشیدن مسیح برای گناهکاران خبر می دهد و در قلب او آرزوی فوق العاده ای برای فهمیدن مطلب کتاب ایجاد کرد، آنگاه وقتی که کاملا حاضر و آماده بود فیلپس رسید تا کلام خدا را برای او بیان کند. از اینجا می فهمیم خدا چگونه هم برزگر و هم زمین را حاضر می کند و می توانیم مطمئن باشیم که خدا وقتی که ما را هدایت می کند که راجع به مسیح با کسی صحبت کنیم می تواند قلب آن شخص را برای شنیدن و قبول کردن پیغام نجات آماده کند و از این جهت می توانیم با اطمینان و امید کار کنیم.
  6.   با وجو اینکه فیلپس نزدیک عرابه شخص حبشی بود تا روح القدس به او اجازه نداد جلو نرفت ولی وقتی که روح گفت برو با ذوق به سوی عرابه دوید. از اینجا می توانیم بفهمیم چطور یکنفر مبشر باید کاملا تحت تسلط روح خدا باشد و هیچ کار نکند و حرف هم نزند مگر با اجازه روح القدس. زیرا اگر بدون هدایت روح خدا کاری کنیم ممکن است در عوض اینکه مردم را با خدا نزدیک نمائیم آنان را دور سازیم. نمی دانیم روح چطور فیلپس را خطاب کرد ولی روح خدا به وسیله کتاب مقدس و دعا در قلب های ما را هدایت می کند.
  7.   شخصی که در عرابه نشسته بود خارجی و به نظر یهودیان نجس بود ولی فیلپس با کمال ادب و روح فروتنی با او رفتار کرد و با پرسیدن اینکه آیا آنچه را می خواند می فهمد در صحبت را باز نمود و تا وزیر او را دعوت نکرد که پهلوی او در عرابه بشیند و از او سوال ننمود به دادن بشارت شروع نکرد. چقدر لازم است که ما همیشه با ادب با همه کسانیکه با آنان ملاقات می کنیم رفتار نمائیم چه وزیر باشد و چه گدا، زیرا ادب مظهر محبت است و اگر ما همیشه با ادب و محبت رفتار کنیم بیشتر مخالفت بی ایمانان مرتفع خواهد شد.
  8.   فیلپس موقعی که در عرابه نشسته بود و راه ناهموار بیابانی را طی می کرد بشارت می داد. البته عرابه فنر نداشت و آفتاب گرم و گرد و خاک زیاد بود ولی فیلپس صبر نکرد تا به منزل برسد بلکه موقع حرکت وضع می کرد. بعضی اوقات بهترین فرصت ها برای صحبت کردن با شخاص در موقعی که سوار اتوبوس هستیم یا با آنها در خیابان راه می رویم به ما دست می دهد. مسیح در قایق ماهیگیران نشسته وضع می کرد و ما باید حاضر باشیم در هر جائی که مردم را ملاقات می کنیم به آنها بشارت دهیم.
  9.   فیلپس با بیان کردن معنی کتاب مقدس برای وزیر صحبت خود را شروع کرد زیرا وقتی که این شخص حقجو معنی باب ۵۳ اشعیاء را از فیلپس پرسید آن مطلب را برای او تفسیر کرد و آن وقت بشارت مسیح را به او داد. بهترین راه برای هدایت کردن اشخاص دادن درس از کتاب مقدس است و ما باید ایشان را تشویق کنیم که کتاب برای خود بخرند و با دقت بخوانند و آنچه را آنها نمی فهمند ما می توانیم برای آنها بیان کنیم.
  10.   فیلپس به وزیر بشارت عیسی را داد. البته ممکن بود ساعتهای دراز راجع به امور دینی با او صحبت کند و یا ثابت کند که دین مسیح بر حق است لیکن چون وقت کم بود راجع به مطلبی که از همه مهمتر بود با او صحبت کرد، یعنی راجع به عیسی مسیح نجات دهنده. و نیز معلوم می شود که کمتر راجع به تعلیم و معجزات عیسی و بیشتر راجع به مرگ او بالای صلیب در راه گناهکاران مطابق پیشگوئی اشعیاء سخن می گفت. این البته اصل مطلب بود و فیلپس شخص حبشی را دعوت کرد که فوراً به مسیح ایمان آورد و نجات یابد. وقتی که با مردم صحبت می کنیم آیا همیشه سعی داریم که توجه آنان را به سوی عیسی مسیح بره خدا جلب کنیم؟ هرگاه نکردیم هنوز به ایشان بشارت ندادیم.
  11.   فیلپس لابد چند ساعت با شخص حبشی بود و ساعت به ساعت از منزل خود دور می شد ولی به قدری مایل بود که این شخص غریب نجات بیابد همه چیز را فراموش کرده کاملا متوجه کار روحانی خود گردید. وقتی که ما مشغول هدایت مردم هستیم ممکن است لازم شود از خوراک یا خواب و راحتی خود طرف نظر کرده زحمت زیادی را متحمل شویم ولی اگر بتوانیم یک برادر و یا یک خواهر گمراه را از مرگ نجات دهیم هیچ زحمت به نظر ما طاقت فرسا نخواهد بود.
  12.   فیلپس با تعمید دادن شخص حبشی کار خود را تمام کرد. او اصرار نکرد که این شخص تعمید بگیرد ولی طوری او را تعلیم داد که آن شخص داوطلب برای تعمید شد، و وقتی که ایمان خود را به مسیح اقرار کرد فیلپس او را در نهر کوچکی که کنار جاده بود مطابق دستور مسیح (متی ۲۸: ۱۹) تعمید کرد. تعمید برای ایمان او مهر بود و به وسیله آن عضو کلیسای مسیح در جهان شد. ممکن است که ما اجازه نداشته باشیم که ایمانداران را تعمید دهیم ولی باید برای کسانی که به مسیح ایمان آورده اند اهمیت تعمید را بیان کنیم و آنان را تشویق نمائیم که در تعمید مسیح را اقرار کنند و ایشان را به شبان و پیشوایان کلیسا که اجازه دارند تعمید دهند معرفی کنیم. تنها کافی نیست که کسی در قلب خود به مسیح ایمان آورد بلکه لازم است او را پیش مردم به وسیله تعمید اقرار کند و به این وسیله عضو کلیسا شود.
  13.   وقتی که فیلپس کار خود را تمام کرد خدا او را برداشت و آن ایماندار تازه راه خود را به طرف حبشه با خوشی پیش گرفت. آیا ممکن است که یک طفل روحانی مثل این بدون کمک برادران مسیحی زنده ماند؟ بلی زیرا او تنها نبود، مسیح تمام راه با او بود حتماً فیلپس برای او زیاد دعا کرد ولی غیر از دعا نمی توانست کاری برای او بکند. بعضی اوقات ما فرصت داریم که در نزد یک نفر ایماندار تازه ای مانده او را روحاً کمک کنیم، ولی بیشتر از اوقات مانند فیلپس باید از او جدا شویم و نمی توانیم برای فرزندان روحانی خود هیچ کاری بکنیم جز اینکه آنان را به خداوند سپرده و برای ایشان دعا کنیم و در این صورت لازم نیست که راجع به ایشان اندیشه کنیم زیرا آن شبان نیکو عیسی مسیح در هر جائی که باشند از آنها نگهداری خواهد کرد.

سوالات

  1.   آیا خدا هیچ وقت به شما گفته است بروید و به کسی بشارت بدهید؟
  2.   آیا شما مانند فیلپس فوراً اطاعت کرده اید؟
  3.   نتیجه بشارت شما چطور بود؟
  4.   چطور می توانیم بین هدایت خدا و راهنمائی شیطان تشخیص دهیم؟
  5.   آیات زیر را حفظ کنید: اشعیا ۵۳: ۴-۷، اعمال ۸: ۳۵-۳۷.