Main Banner

ت) صلاحیت پولس برای خدمت (۳‌:‏‌ ۱‌–‌۵)

۳‌:‏‌۱ پولس در قسمت پایانی (۲‌:‏‌۱۷) چهار عبارت مشخص برای توصیف خدمت خود به كار برده است. او می‌دانست كه شاید این مطلب برای برخی، مخصوصاً منتقدانش، چنین به نظر برسد كه او دارد خود را تحسین می‌كند. از این رو این باب را با این سؤال آغاز می‌كند، آیا باز به سفارش خود شروع می‌كنیم؟ واژه‌ی (باز) در اینجا بدان معنا نیست كه او در گذشته خود را تحسین كرده است. بلكه، تنها بدین معنا است كه این اتهام را بر او وارد آورده بودند، و اكنون او تكرار این اتهام را خود پیشبینی می‌كند.

یا آیا مثل بعضی احتیاج به سفارش نامه‌جات به شما یا از شما داشته باشیم؟ مقصود پولس از (بعضی) در اینجا معلمین كذبه‌ی (۲‌:‏ ‌۱۷) هستند. آنها با سفارش نامه‌جات آمدند، احتمالأ از اورشلیم. و احتمالأ هنگامی‌كه قرنتس را ترك كردند، سفارش نامه‌جاتی كه از جماعت دریافت كرده بودند با خود بردند. در كلیسای اولیه معمولأ مسیحیان برای سفر از مكانی به مكان دیگر سفارش نامه با خود می‌بردند. پولس در این آیه به هیچ‌وجه نمی‌خواهد چنین عملی را نكوهش كند. بلكه او با ظرافت تمام اظهار می‌دارد تنها چیزی كه این معلمین كذبه را تحسین می‌كرد همین نامه‌ها بودند. جز این آنها صلاحیت دیگری نداشتند.

۳‌:‏‌۲ یهودی گرایانی كه به قرنتس آمده بودند اقتدار رسالتی پولس را زیر سؤال برده بودند. آنها انكار كرده بودند كه او خادم حقیقی مسیح است. شاید آنها در ذهن قرنتیان تردید ایجاد كرده بودند تا از این پس هر گاه كه پولس خواست به ملاقات آنها برود از او سفارش نامه بخواهند. او این سؤال را از قرنتیا پرسیده كه آیا به سفارشنامه نیاز است؟ آیا هنگامی‌كه آنها هنوز بت پرستان لامذهب بودند او به قرنتس نرفته بود؟ آبا او آنها را به سوی مسیح هدایت نكرده بود؟ آیا خداوند با سپردن جان‌های گرانبها در قرنتس مهر تأییدی بر خدمت او نزده بود؟ پاسخ این است. قرنتیان خود رساله‌ی پولس بودند، نوشته شده در دل او معروف و خوانده شده جمیع آدمیان. با این اوصاف دیگر نیازی به دست نوشته به قلم و جوهر نبود. آنها ثمره‌ي خدمت او بودند، و آنها در محبت او مصون بودند. نه تنها این بلكه آنها معروف و خوانده شده‌ی جمیع آدمیان بودند، چرا كه ایمان آنها در تمام آن ناحیه یك حقیقت شناخته شده بود. مردم پی برده بودند كه در این افراد تحول و دگرگونی صورت پذیرفته است، اینكه آنها از بت‌پرستی به خدا روی آورده بودند، و اینكه دیگر مسیر زندگی آنها تغییر یافته بود. آنها گواهی بر خدمت الهی پولس بودند.

۳‌:‏‌۳ در نگاه اول، به نظر می‌رسد (آیه‌ی ۳ با آیه‌ی ۲) در تضاد باشد. پولس گفته بود كه قرنتیان رساله‌ی او بودند؛ اما در اینجا می‌گوید كه آنها رساله‌ی مسیح هستند. او در(آیه‌ی ۲) می‌گوید رساله در دل او نوشته شده است؛ در قسمت پایانی (آیه‌ی ۳) پر واضح است كه مسیح رساله را بر دل‌های قرنتیان مرقوم داشته است. چگونه این اختلاف را می‌توان توجیه كرد؟ پاسخ این است كه پولس در (آیه‌ی ۲) می‌گوید قرنتیان سفارشنامه‌ی او هستند (آیه‌ی ۳) آن را شرح می‌دهد. شاید ارتباط میان آنها را با متصل كردن دو آیه بهتر بتوان درك كرد:‏ «شما رساله‌ی ما هستید... زیرا ظاهر شده‌اید تا رساله‌ی مسیح باشید. به بیانی دیگر، قرنتیان سفارش نامه‌ی پولس بودند زیرا بر همه مبرهن بود كه خداوند كار عظیمی‌در زندگی آنها صورت داده است. مسیحی بودن آنها بر همه روشن بود. و از آنجایی كه پولس وسیله‌ای انسانی برای هدایت آنها به سوی خدا بود، آنها خود سفارش نامه‌ی پولس محسوب می‌شدند. مفهوم عبارت «خدمت كرده شده از ما» نیز همین است. خداوند عیسی تنها كسی است كه كار عظیم را در زندگی آنها صورت داده بودند، انا اولین كار را توسط خدمت پولس انجام داده بود.

در حالی كه سفارش نامه‌های مخالفان پولس نوشته شده به مركب بود، رساله‌ی پولس نوشته شده به روح خدای حی، و از این رو الهی بود. مسلماً جوهر روزی كمرنگ شده و از بین می‌رود، انا خدا بر دل انسان‌ها می‌نویسد و ابدی است. سپس پولس می‌افزاید كه رساله‌ی مسیح نه بر الواح سنگ، بلكه بر الواح گوشتی دل نوشته شده است. مردمی‌كه از قرنتس دیدن می‌كردند هیچگاه رساله‌ی مسیح را مرقوم بر الواح یادبود سنگی نمی‌دیدند بلكه نوشته شده بر دل و زندگی مسیحیان آنجا.

هنگامی‌كه پولس الواح سنگی و الواح گوشتی دل را با هم مقایسه می‌كند، چنین به نظر می‌رسد كه او تفاوت میان شریعت و انجیل را مد نظر داشته است. مسلماً شریعت بر الواح سنگی بر كوه سینا عطا شده، اما در چارچوب انجیل خدا توسط پیغام فیض و محبت كه بر دلهای گوشتی نوشته شده است اطاعت را تضمین می‌كند. پولس اندكی بعد به طرز وسیع‌تری به این موضوع می‌پردازد، سپس بعید به نظر می‌رسد كه در اینجا این موضوع را مد نظر قرار داده باشد.

۳‌:‏‌۴ هنگامی‌كه می‌شنویم پولس با چنین اطمینانی در مورد رسالت و خدمتی كه خداوند به وی سپرده بود سخن می‌گوید، ممكن است از خود بپرسیم، «چگونه به خود جرأت می‌دهی با چنین اطمینان در مورد این موضوع سخن بگویی، پولس؟» پس در آیه‌ی (۴) داده شده است. دفاع از رسالت خود ممكن است همچون خودستایی باشد، انا او در اینجا آن را انكار می‌كند. او می‌گویید اعتماد او بر خداست، به بیانی دیگر، اعتمادی كه می‌تواند از آزمایش خدا سربلند بیرون آید. او به هیچ وجه به خود اطمینان ندارد و نه به توانایی خود، بلكه او توسط مسیح و در كاری كه مسیح برای زندگی قرنتیان انجام داد، شواهد و ادله‌ی كافی برای خدمت خود می‌یابد. تغییر مهم و چشمگیر در زندگی قرنتیان خود صلاحیت پولس را رقم می‌زد.

۳‌:‏‌۵ باری دیگر پولس در اینجا هر گونه كفایت و لیاقت شخص خود كه او را شایسته‌ی رسول عیسی مسیح می‌گرداند را تكذیب می‌كند. قوت خدمت او از خود نبود، بلكه از آسمان. پولس از این موضوع كه خود را لایق شمارد نگران نبود. او می‌دانست كه خدا او را لایق این خدمت ندانسته بود، خدمت او هیچ ثمری نداشت.

ث) عهد عتیق در مقابل عهد جدید (۳‌:‏‌۶–‌۱۸)

۳‌:‏‌۶ پولس كه تا به این لحظه از صلاحیت خود و شایستگی‌هایش برای خدمت سخن گفته است. اكنون به شرح وسیع‌تری از مفهوم خدمت می‌پردازد. او در آیات بعدی، عهد عتیق (شریعت) را با عهد جدید (انجیل) مقایسه می‌كند. این دلیل خوبی برای پرداختن به چنین موضوعی در این هنگام است. كسانی كه در قرنتس به شدت با او مخالفت می‌كردند همان یهودی‌گرایان بودند. اینها كسانی بودند كه در صدد بودند شریعت را با فیض در هم آمیزند. آنها به مسیحیان می‌آموختند كه اگر می‌خواهند در حضور خدا پذیرفته شوند باید قسمتی از شریعت را به جا می‌آوردند. از این رو پولس در اینجا به برتری عهد جدید بر عهد عتیق سخن می‌گوید. او سخنان خود را با این عبارت آغاز می‌كند كه خدا او را به عنوان خادم عهد جدید شایسته ساخته است. مسلماً یك عهد به معنای یك وعده، یك توافق، و یا یك پیمان است. عهد عتیق یك نظام شریعتی بود كه خدا آن را به موسی عطا كرده بود. در چارچوب شریعت بركت مشروط به اطاعت بود. شریعت پیمان انجام اعمال بود. شریعت توافقی میان خدا و انسان بود، كه اگر انسان سهم خود را انجام دهد، خدا نیز سهم خود را انجام خواهد داد. اما آن به انسان بستگی داشت، آن نمی‌توانست عادل شمردگی را برای وی به ارمغان آورد. عهد جدید انجیل است، خدا در چارچوب این عهد، وعده می‌دهد كه توسط فدیه‌ای كه عیسی مسیح پرداخت آزادانه با فیض خود انسان را بركت دهد. همه چیز در عهد جدید به خدا بستگی دارد و نه به انسان. از این رو، عهد جدید قادر است آنچیزی كه عهد عتیق هیچگاه نتوانست به انجام آن نایل شود را به انجام برساند.

پولس در اینجا چند مقایسه‌ی چشمگیر از شریعت و انجیل به دست می‌دهد. او در آیه‌ی (۶) چنین آغاز می‌كند، «نه حرف را بلكه روح را ؛ زیرا كه حرف می‌كشد لیكن روح زنده می‌كند.» عمومأ این آیه را چنین تفسیر كرده‌اند، اگر شما فقط به ظاهر و مفهوم تحت‌الفظی كتاب مقدس توجه كرده و سعی در اطاعت از آنها داشته باشید، بدون اینكه بخواهید از روح كامل كلام اطاعت كنید، آنگاه آن كلام به جای اینكه به شما كمك كند، به شما آسیب خواهد رساند. فریسان نمونه‌ای از این موضوع بودند. آنها در دادن ده یك از ریزترین چیزها بسیار موشكافانه و دقیق عمل می‌كردند، اما دیگران را محبت نمی‌كردند (متی ۲۳‌:‏‌۲۳). گر چه این كاربردی صحیح از این عبارت است، اما تفسیر چیز دیگریست. «حرف» در آیه‌ی (۶) اشاره است به شریعت موسی و «روح» به انجیل فیض خدا اشاره دارد. هنگامی‌كه پولس می‌گوید «حرف می‌كشد»، در واقع او دارد از خدمت شریعت سخن می‌گوید. شریعت تمام كسانی كه از انجام مفاهیم مقدس آن قاصر هستند محكوم می‌كند. «از شریعت دانستن گناه است» (روم ۳‌:‏‌۲۰). «ملعون است هر كه ثابت نماید در تمام نوشته‌های كتاب شریعت تا آنها را به جا آرد» (غلا ۳‌:‏‌۱۰). خدا هیچگاه نمی‌خواهد كه شریعت وسیله‌ای برای اعتلای حیات باشد. بلكه او شریعت را داد تا انسان از گناه آگاهی یابد و گناه محكوم شود. عهد جدید در اینجا روح نامیده شده است. آن بیانگر تحقق روحانی نمونه و سایه‌های عهد عتیق است. آنچه كه شریعت مطالبه می‌كند اما هیچگاه نتوانسته بدان تحقق بخشد اكنون توسط انجیل به اجرا در آمده است.

دیویس (J. M. Davies) این موضوع را چنین بیان می‌كند:‏

«خدمت (حرفی) كه می‌كشد در (۳۰۰۰) نفری كه در سینا كشته شدند به خوبی به تصویر كشیده شده است، به هنگام آغاز عهد عتیق؛ و خدمت روح، خدمت حیات بخش، در سه هزار نفری كه در روز پنطیكاست نجات یافتند به تصویر كشیده شده است.»

۳‌:‏۷ آیات (۷ و ۸) به تضاد میان دو عهد ادامه می‌دهد. پولس در اینجا به طور خاص «جلالی» را كه با اعطای شریعت همراه بود را با جلال انجیل مقایسه می‌كند. واژه‌های جلال و با جلال هفده بار در باب‌های (۳ و ۴) یافت می‌شوند. عهد عتیق «خدمت موت كه در حرف بود و بر سنگ‌ها تراشیده شده» نامیده شده است. این فقط می‌تواند به ده فرمان اشاره داشته باشد. این ده فرمان برای تمام كسانی كه آنها را حفط نمی‌كنند مرگ را به همراه دارند (خروج ۱۹‌:‏‌۱۳). پولس نمی‌گوید كه به هنگام اعطای شریعت جلالی در كار نبوده است. مسلماً بحث بر سر این نبود. هنگامی‌كه خدا بر كوه سینا ده فرمان را به موسی عطا كرد، جلوه‌های پرشكوهی از حضور و قدرت الهی دیده شد (خروج ۱۹). در حقیقت هنگامی‌كه موسی در آنجا ایستاده بود و با خدا سخن می‌گفت چهره‌اش درخشان شد، تأثیری از شكوه الهی. از این رو بنی‌اسرائیل نمی‌توانستند صورت موسی را نظاره كنند به سبب جلال چهره‌ی او. آنها نمی‌توانستند به صورت موسی خیره شوند چرا كه نور چهره‌ی موسی چشمانشان را می‌زد. اما سپس پولس این عبارت مهم را می‌افزاید:‏ جلال چهره‌ی او كه فانی بود. این بدان معناست كه نور چهره‌ی موسی همیشگی نبود. آن یك جلال موقتی و فانی بود. شریعت یك وظیفه‌ی بسیار محدود و مشخص داشت. وظیفه‌ی او آشكار ساختن گناه بود. شریعت نمایانگر خواسته‌های خدا بود، و از این جنبه پر جلال بود. اما آن تنها تا زمان مسیح داده شد، او كه تحقق كامل شریعت به جهت عدالت برای كسانی كه ایمان دارند است (روم ۱۰‌:‏‌۱۴). شریعت سایه‌ای بود اما مسیح تحقق عینی. شریعت تصویری از چیزهای نیكوی آینده بود، و آن چیزها در نجات‌دهنده‌ی دنیا تحقق می‌یابند.

۳‌:‏‌۸ اكنون اگر شریعت چنین ماهیت پرجلالی دارد، چگونه خدمت روح بیشتر با جلال نخواهد بود؟ عبارت «خدمت روح» در اینجا اشاره‌ای است به انجیل. روح خدا در بشارت انجیل كار می‌كند، و در مقابل كسانی كه خبر خوش نجات را می‌پذیرند روح خدا را خدمت می‌كنند. «نخواهد بود» در این عبارت دلالت بر آینده ندارد، بلكه به عاقبت اجتناب‌ناپذیر آن اشاره دارد. اگر حقیقت و یا شرایطی اكنون حاكم باشد، پس مسلماً حقیقتی دیگر در پی آن خواهد بود.

۳‌:‏‌۹ در اینجا عهد عتیق، خدمت قصاص نامیده شده است. پیامد شریعت قصاص بود. آن برای تمام انسان‌ها محكومیت به همراه داشت، زیرا هیچكس نمی‌توانست شریعت را به طور كامل اجرا كند. با اینحال آن جلالی به همراه داشت. شریعت برای آن هنگام یك هدف و یك عملكرد واقعی داشت. اما خدمت عدالت در جلال خواهد افزود. هادج (Hodge) می‌گوید:‏ «خدمت عدالت، خدمتی است كه عدالتی را آشكار می‌كند كه در آن انسانها عادل محسوب می‌شوند، و بدینسان از محكومیتی كه توسط شریعت بر آنان قرار گرفته است رهایی می‌یابند. » جلال انجیل را نمی‌توان به دید فیزیكی مشاهده نمود بلكه این شكوه ابدی و عمیق را تنها به روح می‌توان شناخت. جلال جلجتا بسیار فراتر از جلال سینا است.

۳‌:‏‌۱۰ اگر چه به یك معنا شریعت جلال داده شده بود، اما با این حال هنگامی‌كه شما آن را با عهد جدید مقایسه می‌كنید، آن در حقیقت جلالی ندارد. این آیه یك مقایسه‌ی قوی از دو عهد را به ما ارائه می‌كند و در حقیقت می‌خواهد به ما بگوید هنگامی‌كه دو عهد را در كنار یكدیگر قرار می‌دهیم، یكی كاملأ دیگری را در نور خود محو می‌سازد، یعنی عهد جدید از عهد عتیق سبقت جسته است. رابرتسون می‌گوید، «هر چه جلال عظیمتر باشد تیرگی كمتر است. به خاطر جلال وافر عهد جدید، عهد عتیق حداقل در یك نقطه جلالی ندارد. » دنی اظهار می‌دارد:‏ «هنگامی‌كه خورشید در قوت خود می‌درخشد، نور دیگری در آسمان مشاهده نمی‌شود. »

۳‌:‏‌۱۱ زیرا اگر آن فانی یا جلال بودی، هر آینه این باقی از طریق اولی در جلال خواهد بود. باید به دو حرف اضافه‌ی «با» و «در» توجه نماییم. مفهوم در اینجا جلالی است كه با اعطای شریعت همراه بود، اما آن جلال همان عنصر عهد جدید است. هنگامی‌كه عهد عتیق اعطا شد جلال با آن همراه بود، اما انجیل فیض خدا در خود جلال دارد.

همچنین این آیه ماهیت گذرا و آنی عهد عتیق را با ماهیت همیشگی انجیل مقایسه می‌كند. مقصود از «آن فانی» چیزی نمی‌تواند باشد جز ده فرمان – «خدمت موت كه در حرف بود و بر سنگ‌ها تراشیده (آیه‌ی ۷). » از این رو این آیه ادعای ادونتیست‌هایی كه به نگاه داشتن سبت معتقدند را تكذیب می‌كند. آنها می‌گویند رسوم شریعت منسوخ شده است لیكن ده فرمان هنوز به قوت خود باقی است.

۳‌:‏‌۱۲ امیدی كه پولس در اینجا از آن سخن می‌گوید ایمان آشكار به این موضوع است كه انجیل هیچگاه محو نشده و یا كمرنگ نخواهد شد. پس او به خاطر این اطمینان قوی، با كمال دلیری این سخن را می‌گوید. او چیزی نداشت كه پنهان نماید. هیچ دلیلی برای پنهان كاری وجود نداشت. در بسیاری از ادیان دنیا امروزه به اصطلاح رازهایی وجود دارد. كسانی كه به این ادیان می‌گروند باید با این اسرار عمیق آشنا شوند. آنها از یك مرحله به مرحله‌ی دیگر قدم می‌نهند. اما انجیل چنین نیست. همه چیز واضح و روشن است. انجیل به وضوح و با اطمینان كامل در مورد موضوعاتی همچون نجات، تثلیث، آسمان و جهنم سخن می‌گوید.

۳‌:‏‌۱۳ و نه مانند موسی كه نقابی بر چهره‌ی خود كشید تا بنی‌اسرائیل، تمام شدن این فانی را نظر نكنند. پس زمینه‌ی آیه‌ی (۱۳) در(خروج ۳۴‌:‏‌ ۲۹ ‌–‌۳۵) یافت می‌شود. در آنجا ما می‌خوانیم كه هنگامی‌كه موسی پس از ماندن در حضور خدا از كوه سینا به زیر آمد نمی‌دانست كه چهره‌اش می‌درخشد. قوم اسرائیل به خاطر جلال صورت او می‌ترسیدند كه به او نزدیك شوند. اما او به آنها اشاره كرد كه به او نزدیك شوند، و آنها نیز نزدیك شدند. سپس او ده فرمانی كه خدا به وی گفته بود را به آنها داد. ما در (خروج ۳۴‌:‏‌۳۳) می‌خوانیم:‏ «و چون موسی از سخن گفتن به ایشان فارق شد، نقابی بر روی خود كشید». پولس در دوم قرنتیان ۳‌:‏‌۱۳ شرح می‌دهد كه چرا موسی چنین كرد تا بنی‌اسرائیل، تمام شدن این فانی را نظر نكنند. جلال چهره‌ی او او فانی بود. به بیانی دیگر، شریعتی كه خدا به او عطا كرده بود جلالی گذرا داشت. پس آن جلال در حال محو شدن بود و موسی نمی‌خواست كه قوم تمام شدن آن را ببینند. موسی نمی‌خواست مانع از رؤیت جلال شود، بلكه محو شدن آن را. گرانت (F. W. Grant) به زیبایی گفته است، «جلال چهره‌ی موسی باید راه را برای جلال چهره‌ی شخص دیگری باز می‌كرد. » و این با آمدن خداوند عیسی مسیح محقق شد. و به این شد كه خادم عهد جدید صورت خود را نپوشاند. جلال عهد جدید هیچگاه كمرنگ و یا محو نخواهد شد.

۳‌:‏‌۱۴ بلكه ذهن ایشان غلیظ شد. بنی‌اسرائیل در نیافتند كه مفهوم عمل موسی چیست. و در طول قرن‌ها قوم یهود چنین بودند. حتی در زمانی كه پولس این نامه را می‌نوشت عده‌ای بودند كه شریعت را راهی برای نجات می‌پنداشتند و خداوند عیسی مسیح را نپذیرفته بودند.

زیرا كه تا امروز همان نقاب در خواندن عهد عتیق باقی است. به بیانی دیگر، زمانی كه پولس این نامه را نوشت هنگامی‌كه یهودیان عهد عتیق را می‌خواندند، راز زیر نقابی كه موسی از پدران آنها مخفی داشته بود را در نیافته بودند. آنها نمی‌دانستند كه جلال شریعت یك جلال فانی است، و اینكه شریعت در خداوند عیسی مسیح كامل شد.

زیرا كه فقط در مسیح باطل می‌گردد. واژه‌ی «نقاب» در اینجا به شكل ایتالیك نوشته شده است. برخی گفته‌اند مقصود در اینجا نقاب نیت «عهد عتیق» است كه در مسیح به كمال رسید. تفسیر مناسب دیگر این است كه دشواری در فهم عهد عتیق به هنگام ایمان آوردن شخص به مسیح از بین می‌رود. هادج به خوبی می‌گوید:‏

«متون عهد عتیق تنها زمانی قابل فهم است كه با درك از پیشگویی و تصویر مسیح موعود خوانده شود. » شناخت از مسیح... نقاب را از عهد عتیق بر می‌دارد.

۳‌:‏‌۱۵ در اینجا تصویر به نرمی‌تغییر می‌كند. در تصویر عهد عتیق، نقاب بر چهره‌ی موسی بود، اما اكنون نقاب بر دل قوم یهود قرار دارد. آنها هنوز می‌خواهند بر پایه‌ی اعمال خود عادل شوند، و هیچگاه پی نمی‌برند كه عمل (اصلی) توسط نجات‌دهنده بر صلیب جلجتا به انجام رسیده است. آنها در پی كسب نجات توسط شایستگی‌های خود هستند، و هیچگاه نمی‌فهمند كه شریعت كاملاً آنها را محكوم می‌كند و اینكه آنها باید خود را برای كسب رحمت فیض به آغوش خداوند بسپارند.

۳‌:‏‌۱۶ این آیه از دل قوم یهود سخن می‌گوید، و یا شاید اشاره‌ای باشد به شخص یهودی. چه قوم یهود و چه یكی از قوم یهود به سوی خداوند رجوع نماید، نقاب برداشته شده، و ابهام رفع می‌شود. سپس این حقیقت آشكار می‌شود كه تمام نمونه‌ها و سایه‌های شریعت در پسر محبوب خدا، یعنی مسیحای اسرائیل تحقق می‌یابند. اگر مقصود از این آیه تمام امت یهود باشد، پس این آیه اشاره‌ای است به آینده، هنگامی‌كه بقیت وفادار به سوی خدا بازگشت می‌كنند، همان گونه كه رومیان (۱۱‌:‏‌ ۲۵، ۲۶، ۳۲) پیشگویی شده است.

۳‌:‏‌۱۷ پولس تا بدین جا تأكید كرده است كه مسیح كلید عهد عتیق است. او در اینجا با گفتن این عبارت كه «اما خداوند روح است» باری دیگر بر این حقیقت تأكید می‌كند. بسیاری از ترجمه‌ها، كه «کینگ جیمز جدید» نیز از آن دسته است، واژه‌ی روح را با حرف بزرگ نوشته‌اند كه آن را روح‌القدس تفسیر كرده‌‌اند. اما چارچوب متن به ما می‌گوید كه خداوند روح عهد عتیق است، همان گونه كه «شهادت عیسی روح نبوت است» (مكا ۱۹‌:‏‌۱۰). تمام نمونه‌ها و سایه‌های عهد عتیق در مسیح تحقق می‌یابد. «جایی كه خداوند است، آنجا آزادی است» بدین معناست كه هر جا كه عیسی مسیح كه به عنوان خداوند یا یهوه شناخته شود، آنجا آزادی است، یعنی آزادی از اسارت شریعت، آزادی از ابهام در خواندن كتاب مقدس، و آزادی در دیدن چهره‌ی او بدون اینكه نقابی در كار باشد.

۳‌:‏‌۱۸ در عهد عتیق تنها موسی اجازه داشت جلال خداوند را مشاهده نماید. در چارچوب عهد جدید، همه‌ی ما افتخار نگریستن به جلال خدا را داریم. چهره‌ی موسی پس از اتمام سخنانش با قوم باید پوشیده می‌شد، اما ما می‌توانیم یك چهره‌ی بی‌نقاب داشته باشیم. ما می‌توانیم با اعتراف به گناهانمان و توبه از آنها، و اعتماد كامل به خدا چهره‌ی خود را بی‌نقاب نگه داریم. شخصی در مقام یك مبشر با تجربه در هندوستان گفته است، ما باید «نقاب گناه را برداریم، نقاب تظاهر، نقش بازی كردن، نقاب ظاهر آرایی، تلاش برای سازشكاری، نقاب تمام كارهای نیمه‌كاره، و تمام بلی‌ها و خیرها. »

گام بعدی این است كه جلال خداوند را در آینه می‌نگریم. آینه كلام خداست. آنگاه كه كلام را می‌خوانیم، خداوند عیسی را با تمام شكوهش می‌بینیم. ما حتی او را روبرو نمی‌بینیم، بلكه تنها منعكس در كلام خدا.

و توجه نمایید كه ما جلال خداوند را مشاهده می‌كنیم. پولس در اینجا زیبایی اخلاقی مسیح به عنوان یك انسان را مد نظر ندارد، بلكه جلال كنونی او را كه بر دست راست خدا برافراشته شده است. همان گونه كه دنی خاطر نشان می‌سازد جلال مسیح چنین است:‏

«او بر تخت پدر شریك است، او سر كلیسا است، مالك و عطا كننده‌ی تمام پری فیض الهی، داور آینده دنیا، فاتح هر قدرت متخاصم، شفیع برای خاصان خود، و خلاصه آنكه، در بر دارنده شكوه و عظمتی كه به مقام شاهانه‌ی او تعلق دارد.»

هنگامی‌كه با جلال خداوند عیسی مسیح قیام كرده، صعود كرده و برافراشته شده مأنوس می‌شویم، به همان صورت متبدل می‌شویم. اینجا در یك واژه راز تقدس مسیحیان را می‌بینیم _ انس یافتن با خود كه چیزی جز شكست به همراه ندارد. نه آشنایی و انس گرفتن با دیگران؛ كه جز یأس چیزی به همراه ندارد. بلكه با انس یافتن با جلال خداوند، بیشتر و بیشتر به شباهت او در می‌آییم.

این فرایند اعجاب‌انگیز تبدیل، از جلال تا جلال صورت می‌پذیرد، یعنی از یك درجه از جلال تا به درجه‌ای دیگر. این تبدیل آنی نیست. در زندگی مسیحی هیچ تجربه‌ای وجود ندارد كه در یك آن چهره‌ی او را متبدل سازد. این یك فرایند است و نه یك بحران. این تبدیل همچون كمرنگ شدن جلال شریعت نیست، بلكه یك جلال فزاینده.

قدرت این فرایند شفت‌انگیز روح قدوس خداست _چنانكه از خداوند كه روح است. هنگامی‌كه بر خداوند جلال می‌نگریم، از او می‌خوانیم بر او تفكر و تعمق می‌نمایم، عاشقانه به او خیره می‌شویم. روح خداوند معجزه‌ی خارق‌العاده‌ی همرنگ مسیح شدن را در زندگی ما به انجام می‌رساند.

داربی (J. N. Darby) خاطر نشان می‌سازد كه چگونه استیفان با نگریستن تبدیل یافت:‏

«ما این رساله را به هنگام سنگسار شدن استیفان می‌بینیم، هنگامی‌كه به آسمان نگریسته جلال خدا و عیسی را مشاهده می‌كنیم مسیح گفته بود، «ای پدر اینها را بیامرز زیرا كه نمی‌دانند چه می‌كنند ؛» و این چشم‌انداز از جلال خدا در مسیح این دعا را از زبان استیفان جدا می‌سازد، «خداوندا این گناه را بر اینها مگیر. » علاوه بر اینها مسیح بر روی صلیب گفت، «ای پدر به دست‌های تو روح خود را می‌سپارم»؛ و استیفان می‌گوید، «ای عیسی خداوند روح مرا بپذیر.» او به صورت مسیح مبدل شد.

پس جلال متعالی عهد جدید را مورد توجه قرار دهید. در حالی كه در عهد عتیق تنها یك انسان در چهره‌ی خود جلال داشت، امروزه هر فرزند خدا این افتخار را دارد كه به خون مسیح خریداری شده است. همچنین ما به جای اینكه جلال خدا را در چهره‌ی خود نمایان سازیم، همه در عهد جدید به همان صورت متبدل شده‌ایم (به طور تحت‌الفظی تبدیل شدن)، چنانكه از روح خداوند است، در حالی كه چهره‌ی موسی منعكس كننده‌ی جلال بود، چهره‌ی ما از درون جلال را ساتع می‌سازد.

بدینسان پولس تفسیر نسبتاً رازگونه و عمیق خود را از عهد جدید و مقایسه‌ی آن با عهد عتیق را به پایان می‌رساند.

دوم قرنتيان

فصل   ۳

۱  آیا باز به سفارش خود شروع می‌کنیم؟ و آیا مثل بعضی احتیاج به سفارش نامهجات به شما یا از شما داشته باشیم؟

۲  شما رساله ما هستید، نوشته شده در دلهای ما، معروف و خوانده شده جمیع آدمیان.

۳  چونکه ظاهر شده‌اید که رساله مسیح می‌باشید، خدمت کرده شده از ما و نوشته شده نه به مرکّب بلکه به روح خدای حیّ، نه بر الواح سنگ، بلکه بر الواح گوشتی دل.

۴  امّا به‌وسیلهٔ مسیح چنین اعتماد به خدا داریم.

۵  نه آنکه کافی باشیم که چیزی را به خود تفکّر کنیم که گویا از ما باشد، بلکه کفایت ما از خداست.

۶  که او ما را هم کفایت داد تا عهد جدید را خادم شویم، نه حرف را بلکه روح را زیرا که حرف می‌کُشد لیکن روح زنده می‌کند.

۷  امّا اگر خدمت موت که در حرف بود و بر سنگها تراشیده شده با جلال می‌بود، به‌حدّی که بنی‌اسرائیل نمی‌توانستند صورت موسی را نظاره کنند به‌سبب جلال چهره او که فانی بود،

۸  چگونه خدمت روح بیشتر با جلال نخواهد بود؟

۹  زیرا هرگاه خدمت قصاص با جلال باشد، چند مرتبه زیادتر خدمت عدالت در جلال خواهد افزود.

۱۰  زیرا که آنچه جلال داده شده بود نیز بدین نسبت جلالی نداشت به‌سبب این جلال فایق.

۱۱  زیرا اگر آن فانی با جلال بودی، هرآینه این باقی از طریق اولیٰ در جلال خواهد بود.

۱۲  پس چون چنین امید داریم، با کمال دلیری سخن می‌گوییم.

۱۳  و نه مانند موسی که نقابی بر چهره خود کشید تا بنی‌اسرائیل، تمام شدنِ این فانی را نظر نکنند،

۱۴  بلکه ذهن ایشان غلیظ شد زیرا که تا امروز همان نقاب در خواندن عهد عتیق باقی است و کشف نشده است، زیرا که فقط در مسیح باطل می‌گردد.

۱۵  بلکه تا امروز وقتی که موسی را می‌خوانند، نقاب بر دل ایشان برقرار می‌ماند.

۱۶  لیکن هرگاه به سوی خداوند رجوع کنند، نقاب برداشته می‌شود.

۱۷  امّا خداوند روح است و جایی که روح خداوند است، آنجا آزادی است.

۱۸  لیکن همهٔ ما چون با چهره بینقاب جلال خداوند را در آینه می‌نگریم، از جلال تا جلال به همان صورت متبدّل می‌شویم، چنانکه از خداوند که روح است.