Pyramids in Giza

رساله دوم پطرس

تفسیر کتاب مقدس برای ایماندارن

ویلیام مک دونالد

The Second Epistle of Peter
Believer’s Bible Commentary

by
William MacDonald

Pergamon
Pergamon

مقدمه

«[دوم پطرس] مسیح را می‌جوید و تکمیل مقاصد وی را انتظار می‌کشد.»
-‏حومریگحاوسن ( E.G. Homrighausen )

الف) جایگاه منحصر به فرد در میان کتب مقدس

نقل قول مقدمه بالا به خاطر نویسنده‌اش به طور خاص چشمگیر است چون این نویسنده مثل بسیاری از امروزی‌ها که این امر را که پطرس این نامه را نوشته است رد می‌کنند نیست. او همچنین می‌پذیرد که:‏ "روح و شخصیت پطرس در اینجا وجود دارد." این دو گفته به طور ضمنی سهم اصلی دوم پطرس را به طور خلاصه عنوان می‌کنند. در میان ظلمت نا‌امید کننده ارتداد، این نامه کوتاه به آمدن خداوند ما نظر می‌افکند. این رساله یادآور شخص پطرس و زندگی اوست ولی در عین حال مسیح را به همه کسانی که اجازه می‌دهند این نامه کوچک با ایشان سخن بگوید به تصویر می‌کشد.

ب) نویسنده

محققین محافظه‌کار آمریکایی عهد جدید اخیراً گفته‌اند:‏ "دوم پطرس، مثل دانیال و اشعیا در عهد عتیق، در جائیست که ما در آنجا مردان را از بچه‌ها جدا می‌کنیم چنانچه به اصول راست‌دینی در نقادی کتاب‌مقدس تأکید می‌کنیم." مفسرین جدید اکثراً چیزی راجع به رد نظریه پطرس به عنوان نویسنده این رساله عنوان نکرده‌اند؛ آنها فرض را بر این می‌گیرند که اساساً ثابت شده است که پطرس این نامه را ننوشته است. مشکلات جدّی‌تری در مورد نویسنده این کتاب نسبت به سایر کتب عهد جدید وجود دارد ولی قطعاً این مسائل به اندازه‌ای که گفته می‌شود مهم نیستند.

شواهد خارجی

نقل ‌قول‌های معمول پلی‌کارپ، ایگناتیوس، و آیرینوس نمی‌توانند از دوم پطرس بیرون کشیده شده باشند. به هر حال، اگر، چنانچه کلیسای اولیه فکر می‌کرد، یهودا پس از دوم پطرس نوشته شده باشد، ما اولین شاهد این امر را در نویسنده قرن اولی رساله یهودا (به مقدمه رساله یهودا نگاه کنید) داریم. محقق آلمانی به نام زان گمان می‌کند که ما به شاهد دیگری احتیاج نداریم. در کنار یهودا، اوریجن است که اولین بار از دوم پطرس نقل قول کرد و سپس از او متدیوس مقدونیه (شهیدی که در زمان امپراطوری دیوسلیتان شهید شد) از دوم پطرس نقل قول کرد و سپس فومیلیان ( Fumilian ) قیصریه. ایزبیوس پذیرفت که اکثر مسیحیان رساله دوم پطرس را قبول کرده‌اند در حالی که خودش شک داشت.

کانون موراتوری دوم پطرس را در خود نداشت-‏ ولی همچنین اول پطرس را هم شامل نمی‌شد و علاوه بر آن، کانون موراتوری یک سند ناقص است. اگرچه جروم به نویسنده رساله دوم پطرس شک داشت ولی مثل پدران دیگر کلیسا، آتاناسیوس و آگوستین، آن را اصیل محسوب کرد. کل کلیسا تا زمان اصلاحات این رساله را به عنوان رساله دوم پطرس قبول کردند.

چرا رساله دوم پطرس نسبت به بقیه رسالات عهد جدید شواهد خارجی کمتری دارند؟ اولاً، این رساله کوتاه است، و ظاهراً زیاد از آن تکثیر نشده بود و شامل اصول معمولی نمی‌باشد. این نامه بحث‌هایی را بر‌انگیخته است:‏ کتاب‌های بدعت‌گزاران همیشه آموزه‌ای در باب انکار کردن یا حداقل ضمیمه‌ای در مخالفت با ایشان در خود دارد. این نظریه شاید دلیل اصلی احتیاط در مورد دوم پطرس در قرن‌های اولیه بوده است:‏ نوشته‌های کاذب ( pseudepigrapha ) زیادی وجود داشتند که از نام پطرس برای ترویج بدعت و فلسفه ناستیک‌ها استفاده می‌کردند؛ مثل «کتاب مکاشفه پطرس».

بالأخره این مهم است که بدانیم اگر‌چه دوم پطرس یکی از کتاب‌های سؤال برانگیز می‌باشد ولی هرگز به عنوان کتاب جعلی از سوی هیچ کلیسایی رد نشده است.

شواهد داخلی

آنانی که پطرسی بودن رساله را رد می‌کنند بر تفاوت سبک نوشتاری بین اول و دوم پطرس تأکید می‌کنند. جروم توضیح داد که این به خاطر تفاوت کاتب رساله می‌باشد. به هر حال، تفاوت بین اول و دوم پطرس واقعاً به اندازه تفاوت بین دو رساله با هم در کل عهد جدید بزرگ نمی‌باشد. هر دو رساله از کلمات محافظه‌کارانه و گسترده‌ای استفاده می‌کنند که با موعظات پطرس در اعمال رسولان و وقایع زندگی او مطابقت دارند.

اشاره‌ای که به وقایع گذشته پطرس در این کتاب شده، هم برای اثبات و هم برای ضدّ نظریه قدیمی مبنی بر پطرس بودن رساله مورد استفاده قرار گرفته است. بعضی از کسانی که پطرس را به عنوان نویسنده رساله رد می‌کنند می‌گویند که باید اشارات بیشتری در ان وجود داشته باشد؛ دیگران می‌گویند که آن قدر اشارات راجع به زندگی پطرس در این نامه وجود دارد که یک جعل کننده نمی‌توانسته آنها را تا این حد بداند! ولی دلیل جعلی بودن چنین کتابی چه می‌تواند باشد!؟ اگر چه آنانی که نویسنده این رساله را رد می‌کنند تئوری‌های حرفه‌ای زیادی مطرح می‌کنند، هیچ کدام از آنها رضایت‌بخش نبوده‌اند.

ولی در حینی که ما رساله را می‌خوانیم، شواهد داخلی زیادی می‌یابیم که بر‌طبق آنها پطرس نویسنده آن است:‏

در ۱‌:‏۳، نویسنده از ایماندارانی سخن می‌گوید که به وسیله فیض و محبت خداوند خوانده شده‌اند. این ما را به لوقا ۵‌:‏۸ بر‌می‌گرداند جائی که جلال خداوند چنان پطرس را تحت تأثیر قرار داد که فریاد زد:‏ «از من دور شو ای خداوند، زیرا مردی گناهکارم!» زمانی که نویسنده وسیله جفا را عنوان می‌کند خوانندگانش هرگز لغزش نمی‌خورند (۱‌:‏۵-‏۱۰). و ما فوراً به افتادن پطرس و غم‌هایی که این برایش در پی داشت فکر می‌کنیم.

باب ۱ آیه ۱۴ به طور خاص چشمگیر است. خداوند، مرگ نویسنده نامه را پیشگوئی کرده بود. این دقیقاً با یوحنا ۳۱‌:‏۱۸‌، ۱۹ سازگار است جائی که خداوند عیسی به پطرس گفت که او در پیری و به چه صورتی خواهد مرد. در آیات ۱۳-‏۱۵ باب ۱، کلمات «خیمه» و بیرون کردن (خروج) هر دو کلماتی هستند که لوقا در ثبت واقعه کوه تبدیل هیأت مورد استفاده قرار می‌دهد (لو ۹‌:‏۳۱-‏۳۳). یکی از قانع کننده‌ترین دلایلی که ثابت می‌کند نویسنده این نامه است در اشاره‌ایست که در ۱‌:‏۱۶-‏۱۸ به تبدیل هیأت شده است. نویسنده بر کوه مقدس حاضر بوده است. این یعنی نویسنده می‌تواند پطرس، یعقوب یا یوحنا باشد (متی ۱۷‌:‏۱). این نامه دوم بایستی توسط پطرس نوشته شده باشد (۱‌:‏۱) و نه یعقوب یا یوحنا.

در ۲‌:‏۱۴‌،۱۸ ما کلمات «دام» و «طمع» را داریم. این‌ها از کلمه یونانی ( deleago ) مشتق شده‌اند — کسی را با طمع به دام انداختن. این‌‌ها کلماتی هستند که از دهان یک صیاد می‌توانند خارج شوند و این کاملاً با پطرس سازگاری دارد.

در ۳‌:‏۱ نویسنده به نامه قبلی اشاره می‌کند، که احتمالاً اول پطرس است. او همچنین در ۳‌:‏۱۵ از پولس به شکل خیلی صمیمانه‌ای سخن می‌گوید که پطرس رسول مطمئناً چنین کلامی را گفته است. آخرین کلمه‌ای که به تجربه پطرس مربوط می‌شود در ۳‌:‏۱۷ یافت می‌گردد. کلمه «پایداری» از ریشه کلمه «استوار» که در لوقا ۲۲‌:‏۳۲ بکار رفته است می‌آید. "هنگامی که تو بازگشت کنی برادران خود را استوار نما." این کلمه همچنین در اول پطرس ۵‌:‏۱۰ و دوم پطرس ۱‌:‏۱۲ نیز یافت می‌شود.

بالأخره، چنانجه در رسالات شبانی ما دیدیم، پطرس قاطعانه ارتداد را محکوم می‌کند و این حاصل زندگی و قلم پطرس رسول بوده است. ما در حینی که رساله را می‌خوانیم شواهد داخلی بیشتری خواهیم یافت که با پطرس رسول سازگار هستند. و نکته مهم اینست که به سراغ نامه رفته و ببینیم خداوند از طریق آن به ما چه می‌گوید.

ج) تاریخ نگارش

تاریخ نگارش دوم پطرس ظاهراً به نویسنده آن بستگی دارد. آنانی که معتقدند پطرس نویسنده آن نیست و این نامه جعلی می‌باشد آن را به قرن دوم مربوط می‌دانند. از آن جائی که نتیجه‌گیری کردیم کلیسا این رساله را بعنوان رساله کانونی اصیل شمرده است، پس هم از لحاظ تاریخی و هم از لحاظ روحانی، می‌توانیم تاریخی کمی قبل از مرگ پطرس (۶۷ یا ۶۸ میلادی) را مدّ‌نظر قرار دهیم یعنی سال‌های ۶۶ یا ۶۷ میلادی.

د) پس‌زمینه و موضوع

دو مجرای اصلی که با یکدیگر در ستیز هستند واضحاً اساس نامه پطرس را نشان می‌دهد:‏ کلام انبیا (۱‌:‏۱۹-‏۲۱) و زنا‌کاری (باب دوم). در افق فکری پطرس او معلمین کذبه‌ای را می‌بیند که بدعت‌های مخربی را وارد مسیحیت می‌سازند که سبک زندگی غلطی را مجاز می‌شمرد. این‌ها مردمانی هستند که داوری آینده را استهزا می‌کنند (۳‌:‏۱-‏۷). به آنچه که به عنوان آینده در روزگار پطرس دیده می‌شد در نامه یهودا نیز اشاره شده است (ایه ۴). زمانی که مسیحیت عشق خود را برای بازگشت مسیح و استقرار ملکوت وی بر زمین از دست داد (از زمان کنستانتین و بعد)، اخلاقیان کلیسا سرنگون شد. همین امر امروزه نیز صادق است. بیداری قرن نوزدهم در مورد کلام انبیا امروزه در محفل‌های بسیاری رنگ خود را از دست داده است-‏ و زندگی باطلی که در بعضی کلیسا‌ها وجود دارد نشان می‌دهد که به پطرس الهام شده بود تا حقایق مورد نیاز کل دوران‌های مسیحی را بنویسد.

طرح كلي رساله اول پطرس
۱. تحیات (۱‌:‏۱‌،۲)
۲. دعوت به پرورش قوی‌تر شخصیت مسیحی (۱‌:‏۳-‏۲۱)
۳. پیش‌گویی بر‌خاستن معلمین کذبه (باب دوم)
۴. پیش‌گویی بر‌خاستن مستهزئین (باب سوم)