Hanauma Bay

۱۶:‏۱-‏۲ با رسیدن پولس به دربه و لستره خاطرات گذشته در ذهنش تداعی می‌شد. خاطره‌ی سنگسار شدن در لستره یقیناً او را از بازگشت به آنجا باز می‌‌داشت. اما وی می‌‌دانست که خدا در این مناطق افرادی را دارد، پس ملاحظه سلامت جسمانی نمی‌‌توانست مانع او از این کار شود.

همان گونه که قبلاً هم گفتیم، احتمالا، تیموتائوس در سفر اول بشارتی پولس به لستره (احتمالاً زادگاه تیموتائوس) به مسیح ایمان آورده بود. افنیکی، مادر تیموتائوس و مادربزرگش لوئیس هر دو از یهودیان ایماندار بودند (۲ تیموتائوس ۱:‏۵). پدرش یونانی و احتمالاً سال‌ها قبل درگذشته بود.

هنگامی که پولس از برادران در لستره و ایقونیه شنید که تیموتائوس به خوبی در ایمان پیشرفت نموده است دلش شاد گشت. پولس از او دعوت نمود تا در این مأموریت با وی همسفر شود. باید توجه نماییم که رسولان کلیسای اولیه نه تنها به صورت جفت جفت کار می‌کردند، بلکه برادران جوانتر خود را (مرقس و تیموتائوس) با خود همراه می‌کردند تا جنبه‌­های عملی خدمت مسیحی را به آنها بیاموزند. برای این جوانان همراه شدن با این خادمین با تجربه در امر خدمت مسیحی امتیاز بسیار بزرگی محسوب می‌شد.

۱۶:‏۳ پولس پیش از حرکت تیموتائوس را مختون ساخت. پولس چرا این کار را انجام داد، در حالی که چندی قبل به اصرار تمام مختون نمودن تیطس را نپذیرفت؟ (غلاطیان ۲:‏۱-‏۵) پاسخ بسیار ساده است:‏ در مورد تیطس موضوع بر سر یک آموزه بنیادین مسیحیت بود، در حالی که در مورد تیموتائوس چنین نبود. معلمین دروغین اصرار می‌کردند که یک یهودی خالص همچون تیطس، باید ختنه شود تا نجات یابد. پولس این عمل را به منزله‌ی تکذیب کفایت عمل کفاره­آمیز مسیح قلمداد می‌کرد، و به همین دلیل نمی‌‌گذاشت چنین شود. در اینجا موضوع کاملاً فرق می‌کرد. مردم آن نواحی می‌‌دانستند که مادر تیموتائوس یهودی است. پولس، سیلاس و تیموتائوس برای یک خدمت بشارتی اعزام می‌شدند. یقیناً ارتباط اولیه آنها در این سفرها با یهودیان ایجاد می‌شد. اگر این یهودیان پی می‌‌بردند که تیموتائوس مختون نیست، از توجه به پیغام سرباز می‌‌زدند، اما اگر ختنه می‌شد دیگر دلیلی برای بی­‌توجهی نداشتند. از آنجا که موضوع بر سر اختلاف اخلاقی بود و نه آموزه‌­ای، پولس صلاح دید تیموتائوس به این رسم یهودی تن در دهد. او باید همه کس را همه چیز می‌شد تا باعث نجات عده‌­ای گردد (۱ قرنتیان ۹:‏۱۹-‏۲۳).

تفسیر این عمل پطرس (مختون ساختن تیموتائوس) این بود که مخاطبانی در میان یهودیان بیابد و این موضوع در این عبارت شرح داده شده است، او را گرفته مختون ساخت، به سبب یهودیانی که در آن نواحی بودند زیرا که همه پدرش را می‌‌شناختند که یونانی بود.

۱۶:‏۴-‏۵ این سه مبشر به هنگام عبور از شهرهای لیکائونیه، قانون‌هایی را که رسولان و کشیشان در اورشلیم حکم فرموده بودند به کلیساها می‌‌سپردند. خلاصه‌ی این قوانین به شرح ذیل بودند:‏

۱. ایمان تنها راه نجات است. ختنه یا نگاه داشتن شریعت نباید به ایمان که تنها راه نجات است افزوده شود.

۲. بی­بند و باری جنسی برای تمام ایمان‌داران در تمام دوران ممنوع است، اما احتمالاً این تذکر در درجه اول مخصوص ایمان‌داران غیریهودی بود، زیرا که این گناه گریبان‌گیر آنها بود.

۳. گوشت تقدیمی به بت‌ها، گوشت حیوانات خفه شده و خون را نباید به عنوان غذا مصرف کرد، البته نه به عنوان شروط نجات، بلکه ایجاد مشارکت میان ایمان‌داران یهودی و امت‌ها. متعاقباً در برخی از این دستورات تجدید نظر شد (ر.ک ۱ قرنتیان ۸-‏۱۰؛ ۱ تیموتائوس ۴:‏۴-‏۵).

پیامد خدمت این مردان این بود که کلیساها در ایمان استوار می‌شدند و شمار ایمان‌داران مسیحی روز به روز افزوده می‌گشت.

۱۶:‏۶-‏۸ این آیات از اهمیت بسیاری برخوردار هستند چرا که نظارت و هدایت روح‌القدس را در استراتژی خدمتی رسولان آشکار می‌‌سازد. آنها پس از تجدید دیدار از کلیساهای فریجیه و غلاطیه، قصد داشتند به استان آسیا در غرب آسیای صغیر بروند اما روح‌القدس آنها را منع نمود. علت این امر به ما گفته نشده است؛ برخی بر این باورند که شاید با هدایت الهی این ناحیه را به پطرس محول کرده بودند (ر.ک ۱ پطرس ۱:‏۱). به هر حال آنها به سوی شمال غرب به ناحیه میسیا سفر کردند. در حقیقت میسیا بخشی از ایالت آسیا بود؛ اما پر واضح است که آنها در آنجا بشارت ندادند. سپس هنگامی که سعی نمودند به سمت شمال غربی به بطینیا، در امتداد ساحل دریای سیاه، بروند روح عیسی ایشان را اجازت نداد. از این رو آنها مستقیماً به شهر ساحلی تروآس رفتند. مبشرین ما از آنجا می‌‌توانستند از طریق دریای اژه به یونان، دروازه قدیم اروپا، سفر کنند. رایری می‌نویسد:‏

آسیا محتاج انجیل بود، اما در نظر خدا هنوز زمان آن فرا نرسیده بود. نیاز، دعوت آنها را شکل نمی‌‌داد. آنها به تازگی از شرق آمده بودند؛ و از رفتن به سوی جنوب یا شمال منع شده بودند، اما آنها چنین گمان نکردند که خدا دارد آنها را به سوی غرب هدایت می‌کند – آنها به انتظار هدایت خاص او بودند. منطق به تنهایی اساس دعوت را شکل نمی‌دهد.

۱۶:‏۹ شب هنگام پولس رویایی دید که شخصی از اهل مکادونیه او را می‌‌خواند که به آنجا بیاید و امداد فرماید. مکادونیه نواحی شمالی یونان، و در غرب تروآس قرار داشت. چه به طور آگاهانه یا غیرآگاهانه، مکادونیه (و تمام اروپا!) به انجیل نجات بخش فیض نیاز داشت. خداوند درهای آسیا را به روی خادمین خود بسته بود آنها خبرخوش را به اروپا ببرند. استالکر (Stalker) این موضوع را چنین به تصویر می‌‌کشد:‏

شخص اهل مکادونیه که نماینده اروپا بود، فریاد برمی‌‌آورد که اروپا نیازمند مسیح است. پولس در این رویا دعوت الهی را تشخیص داد؛ و فردای آن روز غروب آفتاب که پرتوهای زرین خود را بر پهنه وسیع دریای اژه افکنده بود، بر صورت او که بر عرشه کشتی نشسته بود می‌‌تابید، و دماغه کشتی آبها را به سوی ساحل مکادونیه می‌‌شکافت.

۱۶:‏۱۰ در اینجا در ضمیر شخص تغییر چشمگیری مشاهده می‌‌کنیم. او، ضمیر سوم شخص مفرد تبدیل به ضمیر سوم شخص جمع، ما می‌شود. غالباً بر این باور هستند که لوقا، نویسنده اعمال، در این هنگام به پولس، سیلاس و تیموتائوس پیوسته است. از اینجا به بعد وقایع را یک شاهد عینی ثبت می‌کند.

نکاتی در باب هدایت الهی

کلیسای اولیه، برای اینکه بتواند به طور موثر بر روی زمین عمل کند، به هدایت از سوی رهبر آسمانی متکی بود. اما چگونه خداوند عیسی اراده خود را بر خادمین خود آشکار می‌‌ساخت؟

او استراتژی جامع خود را پیش از صعود خود در این آیه بیان نمود، «شاهدان من خواهید بود، در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامره و تا اقصای جهان» (اعمال ۱:‏۸). کتب مقدسه‌ی عهد عتیق، پطرس و دیگر شاگردان را هدایت نمودند تا جانشینی برای یهودا برگزینند (مزمور۶۹:‏۲۵؛ اعمال ۱:‏۱۵، ۲۶).

خداوند پس از صعود خود، چندین بار افراد را توسط رویا هدایت نمود:‏ حنانیا (۹:‏۱۰-‏۱۶)؛ کرنیلیوس (۱۰:‏۳)؛ پطرس (۱۰:‏۱۰، ۱۱، ۱۷)؛ پولس (دو بار ۱۶:‏۹، ۱۰؛ ۱۸:‏۹).

او دو بار توسط انبیاء هدایت نمود (۱۱:‏۲۷-‏۳۰؛ ۲۱:‏۱۰-‏۱۲).

در دیگر موارد مسیحیان تحت شرایط هدایت می‌شدند. به عنوان مثال، جفا باعث پراکنده شدن آنها شد (۸:‏۱-‏۴؛ ۱۱:‏۱۹؛ ۱۳:‏۵۰، ۵۱؛ ۱۴:‏۵، ۶).

مقامات دولتی از پولس و سیلاس خواستند که فیلیپی را ترک نمایند (۱۶:‏پ۳۹-‏۴۰)، بعدها پولس توسط مقامات از اورشلیم به قیصریه برده شد (۲۳:‏۳۳). درخواست دادخواهی پولس از قیصر باعث شد او به روم سفر کند (۲۵:‏ ۱۱) و غرق شدن کشتی زمان و نحوه حرکت را تغییر داد (۲۷:‏۴۱؛ ۲۸:‏۱).

گاهی اوقات هدایت توسط مشورت و ابتکار دیگر مسیحیان شکل می‌‌گرفت. کلیسای اورشلیم برنابا را به انطاکیه اعزام نمود (۱۱:‏۲۲). آغابوس وقوع یک قحطی را پیشبینی نمود، و این باعث شد کلیسای انطاکیه به مقدسین در یهودا اعانه بفرستند (۱۱:‏۲۷-‏۳۰). برادران در انطاکیه، پولس و برنابا را به اورشلیم فرستادند (۱۵:‏۲). کلیسای اورشلیم یهودا و سیلاس را همراه برنابا و پولس اعزام نمود (۱۵:‏۲۵-‏۲۷). برادران پولس و سیلاس را پیش از آغاز سفر دوم بشارتی به فیض خدا سپردند (۱۵:‏۴۰). پولس هنگام ترک کردن لستره تیموتائوس را همراه خود برد (۱۶:‏۳). برادران تسالونیکی پولس و سیلاس را به خاطر احتمال بروز جفا و حملات به لیبریه اعزام نمودند (۱۷:‏۱۰). برادران در لیبریه، نیز پولس را به همین دلیل از آنجا دور کردند (۱۷:‏۱۴، ۱۵). سرانجام پولس، تیموتائوس و اراستوس را به مکادونیه فرستادند (۱۹:‏۲۲).

علاوه بر روش‌های فوق، موارد گوناگون دیگری نیز وجود دارند که به نظر اشخاص مستقیماً اراده الهی خدا را دریافت نموده‌­اند. فرشته‌ی خداوند فیلیپس را به سوی خواجه­‌سرای حبشی هدایت نمود (۸:‏۲۶). هنگامی که انبیاء و معلمان کلیسای انطاکیه در دعا و روزه بسر می‌‌بردند روح‌القدس با ایشان سخن گفت (۱۳:‏۱-‏۲). روح‌القدس پولس و تیموتائوس را از بشارت در آسیا منع نمود (۱۶:‏۶). سپس آنها تصمیم گرفتند به بطینیا بروند، اما روح‌القدس این اجازه را به آنها نداد (۱۶:‏۷).

پس می‌‌توان هدایت در کلیسای اولیه را بدین شکل به اختصار بیان نمود:‏

۱. توسط کتاب‌مقدس.

۲. توسط رویاها و نبوت­ها.

۳. تحت شرایط.

۴. توسط مشورت و ابتکار عمل دیگر مسیحیان.

۵. توسط ارتباط مستقیم، احتمالاً به شکل ظاهری و ملموس.

۱۶:‏۱۱-‏۱۲ سفیرانِ خستگی‌­ناپذیرِ مسیح از تروآس سوار کشتی شده و به سوی شمال غربی حرکت کردند و ابتدا یک شب در جزیره ساموتراکی استراحت نمودند. سپس در بندر نیاپولیس که در ۱۲۰ مایلی تروآس قرار داشت، به خشکی رسیدند، سپس چند مایلی را در خشکی به سوی فیلیپی، که شهر اول سرحد مکادونیه و کلونیه بود سفر کردند.

۱۶:‏۱۳-‏۱۵ پر واضح است که در شهر فیلیپی کنیسه‌­ای وجود نداشت، اما پولس و همراهانش شنیده بودند که یهودیانی چند در روز سبت در کنار رودخانه خارج از شهر جمع می‌شدند. آنها با رسیدن به آن محل دیدند که گروهی از زنان که زنی لیدیه نام نیز در میان آنها به چشم می‌‌خورد مشغول عبادت هستند. احتمالاً او به یهودیت گرویده بود. او از شهر طیاتیرا، از نواحی لیدیه در آسیای صغیر غربی به فیلیپی آمده بود و در آنجا جامه‌­های ارغوان می‌‌فروخت.

او نه تنها با روی باز به انجیل گوش فرا داد، بلکه دل او نیز گشوده شد. او پس از پذیرفتن خداوند عیسی، خود و اهل خانه­اش تعمید یافتند. مطمئناً اعضای خانه او نیز پیش از اینکه تعمید یابند ایمان آورده بودند. معلوم نیست که لیدیه ازدواج کرده بود یا نه و شاید مقصود از اهل خانه­اش خادمین او بوده است.

لیدیه به خاطر اعمال نیکوی خود نجات نیافت، بلکه او نجات یافت تا نیکویی نماید. او با پذیرفتن پولس، سیلاس، لوقا و تیموتائوس اصالت ایمان خود را نشان داد.

۱۶:‏۱۶-‏۱۸ روز بعد، هنگامی که پولس و همراهانش به محل عبادت می‌رفتند، در راه به کنیزی برخوردند که روح تفأل داشت. او که در اسارت یک دیو قرار داشت، قادر بود آینده را پیش‌بینی کند و با مکاشفات خود دیگران را به حیرت وادارد.

هنگامی که او به مبشرین مسیحی برخورد، برای روزهای متوالی به دنبال آنها حرکت کرده ندا می‌‌داد، «این مردمان خدام خدای تعالی می‌‌باشند که شما را از طریق نجات اعلام می‌‌نمایند.» آنچه که او می‌‌گفت حقیقت داشت، اما پولس خود بهتر از دیوها بر این موضوع واقف بود. اما او بیشتر از وضعیت بغرنج این دختر اسیر رنجیده خاطر می‌‌گشت. از این رو، او در نام مقتدر عیسی مسیح به آن روح فرمان داد که از آن دختر بیرون آید. بی‌­درنگ آن دختر از اسارت مخوف رهایی یافت و تبدیل به فردی معقول ومعمولی شد.

نکاتی در باب معجزات

معجزات در روایات کتاب اعمال تنیده شده است. در ذیل فهرستی از معجزات مهم آمده است:‏

عطای معجزه‌­آسای زبان‌ها (۲:‏۴؛ ۱۰:‏۴۶؛ ۱۹:‏۶).

شفای لنگ مادرزاد در دروازه‌ی هیکل (۳:‏۷).

مرگ ناگهانی و کیفری حنانیا و سفیره (۵:‏۵، ۱۰).

رهایی رسولان از زندان (۵:‏۱۹).

ملاقات مسیح جلال یافته با سولس (۹:‏۳-‏۶).

شفای اینیاس توسط پطرس (۹:‏۳۴).

زنده ساختن غزال (۹:‏۴۰).

رویای پطرس... ظرفی که از آسمان نازل شد (۱۰‌:‏۱۱).

رهایی پطرس از زندان (۱۲:‏۷-‏۱۰)

مرگ هیرودیس توسط فرشته (۱۲:‏۲۳).

نزول داوری بر علیمای جادوگر و نابینا شدن وی (۱۳:‏۱۱).

شفای مرد لنگ در لستره توسط پطرس (۱۴:‏۱۰).

بهبودی پولس پس از سنگسار شدن در لستره (۱۴:‏۱۹، ۴۰).

رویای پولس در مورد شخصی از مکادونیه که طلب کمک می‌کرد (۱۶:‏۹).

اخراج نمودن روح شریر از دختری در فیلیپی توسط پولس (۱۶:‏۱۸).

رهایی پولس و سیلاس از زندان فیلیپی (۱۶:‏۲۶).

زنده ساختن افتیخس (۲۰:‏۱۰-‏۱۱).

نبوت آغابوس (۲۱:‏۱۰-‏۱۱).

رهایی پولس از یک افعی در ملیطه (۲۸:‏۳-‏۶).

شفای تب پدر پوبلیوس (۲۸:‏۸).

شفای دیگر امراض (۲۸:‏۹).

علاوه بر اینها می‌خوانیم که رسولان آیات و معجزات به ظهور رساندند (۲:‏۴۳)؛ استیفان در میان مردم آیات و معجزات عظیمی صادر نمود (۶:‏ ۸)؛ فیلیپس آیات و معجزات به ظهور رساند (۸:‏۶، ۱۳)؛ برنابا و پولس آیات و معجزات صادر نمودند (۱۵:‏۱۲)؛ و خدا از دست پولس معجزات به ظهور می‌‌رسانید (۱۹:‏۱۱).

با مطالعه اعمال طبیعتاً یک سوال برای ما مطرح می‌شود:‏ «آیا امروز نیز باید انتظار انجام چنین معجزاتی را داشته باشیم؟» در مورد پاسخ این سوال باید از عبور از دو سرحد اجتناب ورزیم. اول اینکه باید بدانیم عیسی مسیح دیروز، امروز و تا به ابدالآباد همان است و ما باید همان معجزاتی که در کلیسای اولیه ظاهر می‌شد را امروز نیز مشاهده کنیم.

نقطه مخالف این است که معجزات تنها به روزهای آغازین کلیسا تعلق دارند و نباید آنها را برای امروز کلیسا برشماریم.

درست است که عیسی مسیح دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است (عبرانیان ۱۳:‏۸) اما این بدان معنا نیست که روش‌­های الهی هیچگاه تغییر نمی‌کند. به عنوان مثال بلایایی که خداوند در مصر نازل کرد دیگر هیچگاه تکرار نمی‌شوند. قدرت او همان است. او امروزه نیز می‌تواند هر نوع معجزه‌ای را به ظهور برساند. اما این به معنای آن نیست که او باید در هر عصری همان معجزات را تکرار نماید.

از سویی دیگر، نباید معجزات را کنار بگذاریم و بگوییم به عصر کلیسا تعلق ندارند. و نیز بسیار سهل است که معجزات را متعلق به دوران­‌های گذشته بر شمرده و راضی شویم که دیگر هیچ جانی بر خون و جسم غلبه نخواهد کرد.

زندگی ما باید با قدرت فوق طبیعی همراه باشد. ما باید همواره دست خدا را در شرایط زندگی خود ببینیم. ما باید هدایت او را به شکلی معجزه­آسا و اسرار آمیز تجربه نماییم. ما باید وقایعی را که در زمره قوانین احتمالات قرار دارند در زندگی به تجربه بنشانیم. ما باید آگاه باشیم که خدا روابط را ترتیب می‌دهد، درها را می‌‌گشاید، و در و بر مخالفت‌ها حاکم است. خدمت ما باید با وقایع خارق‌­العاده همراه باشد.

ما باید پاسخ­‌های مستقیم را در دعاهایمان جستجو نماییم. هنگامی که زندگی ما زندگی دیگری را تحت تاثیر قرار می‌دهد، خواهیم دید که چیزی برای خدا رخ می‌دهد. ما باید دست او را در آشفتگی­ها، تاخیرها، حادثه­ها، شکست­ها و وقایع به ظاهر تراژدیک ببینیم. ما باید رهایی‌­های خارق‌­العاده را تجربه نماییم و از وجود قوت، شجاعت، سلامتی، حکمت در مرزهای طبیعی خود آگاه باشیم.

اگر زندگی ما تنها در حدود طبیعی سپری شود، پس تفاوت ما با بی‌ایمانان در چیست؟ اراده‌ی خدا این است که زندگی ما باید خارق‌­العاده باشد، تا اینکه حیات عیسی مسیح از ما جاری شود. هنگامی که این امر رخ می‌دهد، غیرممکن­ها محو خواهند شد، درهای بسته باز خواهند شد، و قدرت جاری خواهد شد. سپس از روح‌القدس پرخواهیم شد، و هنگامی که مردم به ما نزدیک می‌‌شوند، قدرت روح را در ما حس خواهند نمود.

۱۶:‏۱۹-‏۲۴ اما آقایان آن دختر به جای اینکه به خاطر رهایی این دختر از اسارت روح پلید سپاسگذار باشند، به تلخی از ضرری که نصیبشان شده بود رنجیده خاطر شدند. از این رو پولس را در بازار نزد حکام کشیدند، و به دروغ اتهاماتی را بر وی وارد آوردند. اساساً آنها رسولان را متهم نمودند که یهودیان اغتشاشگری هستند که سعی داردن در روش زندگی رومی آنها آشفتگی ایجاد نمایند. واکنش عوام بسیار خشن بود، و والیان جامه­های پولس و سیلاس را کنده، فرمودند ایشان را چوب بزنند. پس از یک تنبیه سخت، مبشرین به زندان افکنده شدند و به داروغه زندان تأکید فرمودند که ایشان را محکم نگاه دارند. او نیز آنها را به زندان درونی انداخت و پای‌های ایشان را در کُنده بست.

در این عبارات دو روش عمده شیطانی را مشاهده می‌‌کنیم. اول اینکه، او سعی به ایجاد ارتباطی دروغین نمود – شهادت دختر دیوزده. هنگامی که در این امر ناکام ماند او به جفای آشکار متوسل جست. گرانت می‌گوید:‏ «رابطه یا جفا – از این دو حالت خارج نیست:‏ دوستی یا جنگ آشکار.» ای. جی. پلاک (A. J. Pollock) اظهار می‌‌دارد:‏

شریر به گمان اینکه فعالیت این خادمین فداکار مسیح را متوقف ساخته است، فکر پیروزی را در سر می‌‌پروراند. اما پیروزی او به مانند همیشه شتاب­زده بود. دراین مورد پیروزی او به ناراحتی و عذاب کامل او و پیشبرد کار خداوند انجامید.

۱۶:‏۲۵ نصف شب پولس و سیلاس دعا کرده و خدا را تسبیح می‌‌خواندند. این شادی هیچ ارتباطی با اوضاع و احوال زمینی نداشت. منشاء تمام تسبیحات آنها از آسمان بود. مورگان اذعان می‌‌دارد:‏

هر انسانی هنگامی که درهای زندان باز است و آزاد شده است می‌تواند تسبیح بخواند. اما جان یک مسیحی در زندان هم می‌‌خواند. اگر من سیلاس بودم احتمالاً پولس باید به تنهایی می‌‌خواند:‏ چرا که من نمی‌‌توانم جلال و شکوه روح‌القدس را که بر تمام مشکلات و سختی‌ها حاکم است را ببینم.

۱۶:‏۲۶ و در حالی که دیگر زندانیان به دعاها و سرودهای شکرگزاری گوش فرا می‌‌دادند، زلزله‌­ای غیرمعمول دیوارهای زندان را به لرزه درآورد. این زلزله همه درها را گشود و زنجیرها و یوغ‌­ها را از هم گسست.

۱۶:‏۲۷-‏۲۸ هنگامی که زندانبان بیدار شد و دید که زندان گشوده شده است، گمان برد که زندانیان گریخته‌اند. پس چون می‌‌دانست که زندگی خود را از دست خواهد داد، شمشیر خود را کشید و قصد کرد خود را بکشد. اما پولس او را خاطر نشان ساخت که نیازی نیست چنین کند. زیرا که تمام زندانیان هنوز در آنجا بودند.

۱۶:‏۲۹-‏۳۰ اکنون احساسی جدید بر زندانبان غلبه یافت. ترس او از دست دادن شغل یا حتی زندگی از او دور شد و تبدیل به یک احساس عمیق گناه شد. او اکنون می‌‌ترسید که خدا گناهانش را ببیند. او فریاد سرداد، «ای آقایان، مرا چه باید کرد تا نجات یابم؟»

این پرسش پیش از هر تغییر و تحول واقعی رخ می‌دهد. هر انسانی باید بداند که او پیش از اینکه نجات یابد، گم شده‌­ای بیش نیست. تا هنگامی که شخص از دل نگوید «لیاقت من جهنم است»، فایده‌­ای ندارد که راجع به نجات با وی سخن گفت.

۱۶:‏۳۱ تمام کسانی که در عهد جدید عبارت «به عیسی مسیح خداوند ایمان آور» را شنیدند ابتدا خود را گناهکار دانسته بودند. حال که زندانبان به طرز عمیقی از گناهان خود پشیمان گشته بود، پولس و سیلاس به وی گفتند:‏ «به خداوند عیسی مسیح ایمان آور که تو و اهل خانه‌­ات نجات خواهید یافت.»

در این آیات سخنی از اینکه اگر او به مسیح ایمان آورد اهل خانه­اش هم نجات می‌یابند به میان نیامده است. مقصود این است که اگر او به خداوند عیسی مسیح ایمان آورد، نجات می‌‌یابد. و اهل بیتش نیز به همین طریق ایمان خواهند آورد. «ایمان آور... و نجات خواهی یافت، و بگذار اهل خانه‌­ات هم ایمان آورند.»

بسیاری از مردم امروزه در مورد مفهوم ایمان آوردن دچار مشکل هستند. با این حال هنگامی که یک گناهکار پی می‌‌برد او گمشده، ناتوان و ناامید است، و هنگامی که به او گفته می‌شود به مسیح به عنوان خداوند و نجات دهنده ایمان آور، او دقیقاً مفهوم آن را در می‌‌یابد. این تنها کاری است که او می‌تواند انجام دهد.

۱۶:‏۳۲-‏۳۴ پس از اینکه پولس و سیلاس کلام خداوند را برای اهل خانه تعلیم دادند، زندانبان با شستن زخم‌های آنها و تعمید بی­‌درنگ اصالت ایمان خود را ثابت نمود. او همچنین آنها را به خانه خود آورد و به آنها غذا داد. و در تمام لحظات شادی نمود از اینکه همگی آنها خداوند را شناخته‌­اند.

بار دیگر باید یادآور شویم که هیچ جمله‌­ای حاکی از اینکه در خانه آنها نوزاد یا کودکی که تعمید گرفته باشد به چشم نمی‌‌خورد. همه آنها آن قدر بالغ بودند که به خدا ایمان بیاورند.

۱۶:‏۳۵ پر واضح است که در طول شب دگرگونی‌­ای در دل والیان ایجاد شد. زیرا که صبح هنگام فراشان را دستور دادند که دو زندانی را رها نمایند.

۱۶:‏۳۶-‏۳۷ هنگامی که زندانبان خبرخوش را به گوش پولس رساند، وی نپذیرفت که تحت این شرایط زندان را ترک کند. گذشته از اینها گرچه او و سیلاس یهودی‌­زاده بودند، ولی شهروند رومی محسوب می‌شدند. آنها ناعادلانه محاکمه شده و به زندان افکنده شده بودند. حال آیا والیان گمان می‌کردند که آنها همچون گناهکار و با رسوایی آنجا را ترک خواهند کرد؟ نی! والیان بیایند و خود زندانیان را آزاد نمایند.

۱۶:‏۲۸-‏۴۰ والیان با خواهش و التماس نزد آنها آمدند! آنها از پولس و سیلاس خواهش نمودند که بدون هیچ سر و صدایی شهر را ترک نمایند. آنها همچون فرزندان پادشاه از زندان بیرون آمدند، اما به سرعت شهر را ترک نکردند. ابتدا آنها به خانه لیدیه رفته، برادران را ملاقات نموده و آنها را نصیحت نمودند. چقدر عالی! همان کسانی که از دیگران تسلی می‌‌یافتند اکنون دیگران را نصیحت می‌‌نمایند.

هنگامی که ماموریت آنها در فیلیپی به پایان رسید، شهر را ترک کردند.

اعمال رسولان

فصل   ۱۶

۱  و به دِرْبه و لسْتره آمد که اینک، شاگردی تیموتاؤس نام آنجا بود، پسر زن یهودیّه مؤمنه لیکن پدرش یونانی بود.

۲  که برادران در لِستَرَه و ایقونیّه بر او شهادت می‌دادند.

۳  چون پولُس خواست او همراه وی بیاید، او را گرفته مختون ساخت، به‌سبب یهودیانی که در آن نواحی بودند زیرا که همه پدرش را می‌شناختند که یونانی بود.

۴  و در هر شهری که می‌گشتند، قانونها را که رسولان و کشیشان در اورشلیم حکم فرموده بودند، بدیشان می‌سپردند تا حفظ نمایند.

۵  پس کلیساها در ایمان استوار می‌شدند و روز بروز در شماره افزوده می‌گشتند.

۶  و چون از فَرِیجیَّه و دیار غَلاطیّه عبور کردند، روح‌القدس ایشان را از رسانیدن کلام به آسیا منع نمود.

۷  پس به میسیا آمده، سعی نمودند که به بطینیا بروند، لیکن روح عیسی ایشان را اجازت نداد.

۸  و از میسیا گذشته به تروآس رسیدند.

۹  شبی پولُس را رؤیایی رخ نمود که شخصی از اهل مکادونیه ایستاده، بدو التماس نموده گفت، به مکادونیه آمده، ما را امداد فرما.

۱۰  چون این رؤیا را دید، بی‌درنگ عازم سفر مکادونیه شدیم، زیرا به یقین دانستیم که خداوند ما را خوانده است تا بشارت بدیشان رسانیم.

۱۱  پس از تروآس به کشتی نشسته، به راه مستقیم به ساموتراکی رفتیم و روز دیگر به نیاپولیس.

۱۲  و از آنجا به فیلِپّی رفتیم که شهر اوّل از سرحدّ مَکادونیه و کَلونیه است و در آن شهر چند روز توقّف نمودیم.

۱۳  و در روز سَبَّت از شهر بیرون شده و به کنار رودخانه جایی که نمازمی‌گذاردند، نشسته با زنانی که در آنجا جمع می‌شدند سخن راندیم.

۱۴  و زنی لیدیه نام، ارغوانفروش، که از شهر طیاتیرا و خداپرست بود، می‌شنید که خداوند دل او را گشود تا سخنان پولُس را بشنود.

۱۵  و چون او و اهل خانهاش تعمید یافتند، خواهش نموده، گفت، اگر شما را یقین است که به خداوند ایمان آوردم، به خانهٔ من درآمده، بمانید. و ما را الحاح نمود.

۱۶  و واقع شد که چون ما به محلّ نماز می‌رفتیم، کنیزی که روح تَفَأُل داشت و از غیبگویی منافع بسیار برای آقایان خود پیدا می‌نمود، به ما برخورد.

۱۷  و از عقب پولُس و ما آمده، ندا کرده، می‌گفت که، این مردمان خدّام خدای تعالی می‌باشند که شما را از طریق نجات اعلام می‌نمایند.

۱۸  و چون این کار را روزهای بسیار می‌کرد، پولُس دلتنگ شده، برگشت و به روح گفت، تو را می‌فرمایم به نام عیسی مسیح از این دختر بیرون بیا. که در ساعت از او بیرون شد.

۱۹  امّا چون آقایانش دیدند که از کسب خود مأیوس شدند، پولُس و سیلاس را گرفته، در بازار نزد حکّام کشیدند.

۲۰  و ایشان را نزد والیان حاضر ساخته، گفتند، این دو شخص شهر ما را به شورش آورده‌اند و از یهود هستند،

۲۱  و رسومی را اعلام می‌نمایند که پذیرفتن و بجا آوردن آنها بر ما که رومیان هستیم، جایز نیست.

۲۲  پس خلق بر ایشان هجوم آوردند و والیان جامه‌های ایشان را کَنده، فرمودند ایشان را چوب بزنند.

۲۳  و چون ایشان را چوب بسیار زدند، به زندان افکندند و داروغه زندان را تأکید فرمودند که ایشان را محکم نگاه دارد.

۲۴  و چون او بدینطور امر یافت، ایشان را به زندان درونی انداخت و پایهای ایشان را در کُنده مضبوط کرد.

۲۵  امّا قریب به نصف شب، پولُس و سیلاس دعا کرده، خدا را تسبیح می‌خواندند و زندانیان ایشان را می‌شنیدند.

۲۶  که ناگاه زلزلهای عظیم حادث گشت به‌حدّی که بنیاد زندان به جنبش درآمد و دفعهًٔ همهٔ درها باز شد و زنجیرها از همه فرو ریخت.

۲۷  امّا داروغه بیدار شده، چون درهای زندان را گشوده دید، شمشیر خود را کشیده، خواست خود را بکشد زیرا گمان برد که زندانیان فرار کرده‌اند.

۲۸  امّا پولُس به آواز بلند صدا زده، گفت، خود را ضرری مرسان زیرا که ما همه در اینجا هستیم.

۲۹  پس چراغ طلب نموده، به اندرون جست و لرزان شده، نزد پولُس و سیلاس افتاد.

۳۰  و ایشان را بیرون آورده، گفت، ای آقایان، مرا چه باید کرد تا نجات یابم؟

۳۱  گفتند، به خداوند عیسی مسیح ایمان آور که تو و اهل خانه‌ات نجات خواهید یافت.

۳۲  آنگاه کلام خداوند را برای او وتمامی اهل بیتش بیان کردند.

۳۳  پس ایشان را برداشته، در همان ساعت شب زخمهای ایشان را شست و خود و همهٔ کسانش فی‌الفور تعمید یافتند.

۳۴  و ایشان را به خانهٔ خود درآورده، خوانی پیش ایشان نهاد و با تمامی عیال خود به خدا ایمان آورده، شاد گردیدند.

۳۵  امّا چون روز شد، والیان فرّاشان فرستاده، گفتند، آن دو شخص را رها نما.

۳۶  آنگاه داروغه پولُس را از این سخنان آگاهانید که والیان فرستاده‌اند تا رستگار شوید. پس الآن بیرون آمده، به سلامتی روانه شوید.

۳۷  لیکن پولُس بدیشان گفت، ما را که مردمان رومی می‌باشیم، آشکارا و بیحّجت زده، به زندان انداختند. آیا الآن ما را به پنهانی بیرون می‌نمایند؟ نَیْ، بلکه خود آمده، ما را بیرونبیاورند.

۳۸  پس فرّاشان این سخنان را به والیان گفتند و چون شنیدند که رومی هستند بترسیدند

۳۹  و آمده، بدیشان التماس نموده، بیرون آوردند و خواهش کردند که از شهر بروند.

۴۰  آنگاه از زندان بیرون آمده، به خانهٔ لیدیه شتافتند و با برادران ملاقات نموده و ایشان را نصیحت کرده، روانه شدند.