Hanauma Bay

۱۷:‏۱ پولس و سیلاس پس از ترک فیلیپی، سی و سه مایل به سمت جنوب غربی سفر کردند تا که به آمفپولس رسیدند. شهر بعدی اپلونیه، سی مایل دیگر به سمت جنوب غربی بود. این شهر در مسیر تجاری قرار داشت و از این رو مرکز خوبی برای بازرگانی محسوب می‌شد. روح‌القدس آن را به عنوان مقری برای نشر انجیل انتخاب نمود. امروزه این شهر به نام سالونیک معروف است.

احتمالاً هنگامی که پولس و سیلاس فیلیپی را به سوی مرزهای جدیدی برای بشارت انجیل ترک کردند، لوقا در آنجا ماند. این موضوع را می‌‌توان از تغییر ضمیر اول شخص جمع (ما) به سوم شخص جمع (آنها) مشاهده نمود.

۱۷:‏۲-‏۳ مبشران بر حسب عادت به کنیسه‌­ای رفتند و انجیل را در آنجا بشارت دادند. پولس در سه سبت عهد عتیق را می‌‌گشود و دیگران را متقاعد می‌‌نمود که در کلام پیشگویی شده بود که لازم بود مسیح زحمت ببیند و از مردگان برخیزد. پولس با مبین ساختن این موضوع از کتاب‌مقدس اعلام نمود که عیسی ناصری همان مسیح موعود است. آیا او رنج نکشیده و نمرده و از مردگان برنخاسته بود؟ آیا این ثابت نمی‌کرد که او مسیح خدا بود؟

۱۷:‏۴-‏۷ برخی از یهودیان قبول کردند و به عنوان مسیحیان ایماندار به پولس و سیلاس پیوستند. و نیز بسیاری از خداترسان یهودی و عددی کثیر از زنان شریف شهر ایمان آوردند. این باعث شد که یهودیان بی‌ایمان عملی سرنوشت­‌ساز انجام دهند. آنها عده‌­ای از اشرار را از میان بازار جمع کرده، شورشی برانگیخته، و بر خانه یاسون جایی که پولس و سیلاس در آنجا مهمان بودند هجوم بردند. هنگامی که آنها پولس و سیلاس را در خانه نیافتند، یاسون و چند برادر ایماندار را نزد حکام شهر کشیدند. آنها که نمی‌‌خواستند به پولس و سیلاس ارج نهند و آنها را بزرگ جلوه دهند، آنها را مردمانی توصیف نمودند که ربع مسکن را شورانیده­اند. سپس آنها را متهم نمودند که قصد براندازی حکومت سزار را دارند چرا که تعلیم می‌‌دهند پادشاهی غیر از مسیح نیست. حداقل می‌‌توانیم بگوئیم که واقعاً عجیب و غریب بود که یهودیان باغیرت به طرفداری از دولت سزار بپردازند، چرا که امپراطوری روم نزد آنها محبوب نبود.

اما آیا اتهام آنها حقیقت داشت؟ تردیدی نیست که آنها شنیده بودند که پولس از ظهور ثانوی مسیح و سلطنت او بر تمامی زمین سخن گفته است. اما این موضوع نبود که سزار را تهدید نماید، چرا که مسیح هنگامی باز می‌‌گردد که تمامی قوم اسرائیل توبه نمایند.

۱۷:‏۸، ۹ حاکمان شهر از شنیدن این سخنان مضطرب شدند. آنها یاسون و کسانی که با او بودند را احضار نمودند و از آنها ضمانت گرفتند که میهمانان آنها شهر را ترک کنند. سپس ایشان را رها کردند.

۱۷:‏۱۰-‏۱۲ برادران در تسالونیکی تصمیم گرفتند که بهتر است مبشران شهر را ترک کنند، از این رو در شب پولس و سیلاس را به بیریه روانه کردند. این مبشرین شکست­‌ناپذیر و مهارناپذیر مستقیماً به کنیسه یهود رفتند. هنگامی که آنان انجیل را در آنجا موعظه می‌‌نمودند یهودیان با تحقق و تفحص و مقایسه با متون عهد عتیق نشان دادند که بسیار روشن فکر هستند. آنها یک دیدگاه ساده‌­ای داشتند وآن اینکه هر تعلیمی را پیش از پذیرش با کلام مقدس محک بزنند. بسیاری از این یهودیان ایمان آوردند. و در میان آنها بسیاری از زنان و مردان شریف یونانی نیز به چشم می‌‌خوردند.

۱۷:‏۱۳-‏۱۴ هنگامی که این خبر به تسالونیکی رسید که پولس و سیلاس در بیریه مشغول خدمت هستند، یهودیان آن شهر سفری خاص به بیریه ترتیب دادند و خلق را بر علیه آنها شورانیدند. برادران در آنجا پولس را به همراه ایمان‌داران به سوی دریا روانه کردند. احتمالاً آنها تا به دیوم پیش رفتند و از آنجا از راه دریا به پیرائوس، شهر بندری در آتن رفتند. سیلاس و تیموتائوس در بیریه ماندند.

۱۷:‏۱۵ از بیریه تا آتن مسافت زیادی بود. این نشان می‌دهد که مسیحیان آنجا چقدر فداکار بودند که حاضر شدند پولس را در تمام طول راه همراهی نمایند. هنگامی که خواستند در آتن از هم جدا شوند، پولس پیغامی توسط آنها برای سیلاس و تیموتائوس فرستاد که به زودی هر چه تمام­‌تر نزد او آیند.

۱۷:‏۱۶ هنگامی که پولس در آتن انتظار ایشان را می‌‌کشید، به خاطر بت­‌پرستی مردم شهر بار سنگینی بر خود حس می‌کرد. گرچه آتن مرکز فرهنگ، آموزش و هنر بود، اما هیچیک از اینها پولس را به خود جذب نمی‌کرد. او وقت خود را صرف گشت و گذار و سفرهای تفریحی نمی‌کرد. آرنات (Arnot) اظهار می‌دارد:‏

این سنگ­‌های مرمرین شهر نبود که دارای ارزش بود، بلکه انسان‌های زنده. او ضعیف نبود بلکه مردی قوی که جان‌های ابدی برایش مهم‌­تر از هر هنری بود... پولس بت‌­پرستی را نامتعارف و مضر نمی‌‌دانست، بلکه عذاب­آور.

۱۷:‏۱۷-‏۱۸ او در کن۴یسه با یهودیان و خداپرستان مباحثه می‌‌نمود در حالی که در بازار به تمام کسانی که گوش فرا می‌‌دادند بشارت می‌‌داد. او با این روش با برخی از اپیکورمین و رواقیون تماس حاصل نمود. اپیکورمین پیرو فیلسوفی به نام ایپکور بودند که بر این باور بودند که پایان زندگی لذت است و نه طلب معرفت. رواقیون معتقد به نوعی وحدت وجودی بودند که در آن حکمت را می‌‌توان در فارق بودن از احساسات، عواطف، غم و شادی و نیز اطاعت از قانون طبیعت یافت. هنگامی که پیروان این دو مکتب فلسفی سخنان پولس را شنیدند، گمان بردند که او یاوه­گویی بیش نیست و ظاهراً واعظ به خدایان غریب است، زیرا که ایشان را به عیسی و قیامت بشارت می‌‌داد.

۱۷:‏۱۹-‏۲۱ آنها او را گرفته به کوه مریخ، بردند جائی که یک هیئت قضایی همچون دادگاه عالی گرد هم می‌‌آمدند. اما در این مورد خاص، باید گفت که موضوع دقیقاً محاکمه نبود، بلکه گردهم‌­آیی‌­ای که برای پولس این فرصت را فراهم می‌­آورد تا آموزه‌ی خود را به اعضای دادگاه و جماعت حاضر معرفی نماید. این موضوع تا حدی در آیه ۲۱ شرح داده شده است. اهل اطینا دوست داشتند در کنار یکدیگر بنشینند و با هم به گفتگو پرداخته به سخنان یکدیگر گوش فرا دهند. به نظر می‌‌رسد آنها برای این موضوع وقت نامحدودی داشتند.

۱۷:‏۲۲ پولس در وسط دادگاه ایستاد و خطابه کوه مریخ را ایراد نمود. در طول مطالعه‌ی این خطابه باید به خاطر داشته باشیم که مخاطب پولس غیریهودیان بودند و نه یهودیان. آنها هیچ زمینه‌­ای در مورد عهد عتیق نداشتند، از این رو او مجبور بود موضوعی را مطرح کند که برای همه جذاب باشد. او با این اظهار نظر سخن خود را آغاز نمود که اهل آتن بسیار دیندار هستند. دینداری شهر آتن را می­توان از شهرت آن دریافت، اینکه تعداد بت‌های آن بیش از جمعیت آن بود!

۱۷:‏۲۳ پولس گفت هنگامی که بت‌ها را نظاره می‌کرد مذبحی یافته بود که بر آن نام خدای ناشناخته نوشته شده بود. او در آن نوشته نقطه شروع سخنان خود را یافته بود. پولس در آن نوشته شناخت دو حقیقت را دیده بود:‏ اول، حقیقت وجود خدا، و دوم، اینکه اهالی آتن از وجود آن آگاهی ندارند. از این رو این امر بستری کاملاً طبیعی برای پولس فراهم آورد تا توجه آنها را به خدا جلب نماید. همان گونه که شخصی در این باره گفته است که او جریان سرگردان دینداری آنها را به سوی مجرایی درست هدایت می‌‌نمود.

۱۷:‏۲۴-‏۲۵ مبشرین ما بر ما روشن ساخته‌­اند که بهترین موضوع برای بشارت به بی‌ایمانان رویداد خلقت می‌‌باشد. این همان موضوعی بود که پولس برای اهل آتن تشریح نمود. او خدا را به عنوان شخصی معرفی کرد که جهان و آنچه در آن است را آفرید. پولس در حالی که به معابد بت‌های اطراف خود نگاه می‌کرد، شنوندگان خود را خاطرنشان می‌‌ساخت که خدا در هیکل‌های ساخته شده به دستها ساکن نمی‌باشد. و او به خدمت دست انسان وابسته نیست. در معابد بت‌ها غالباً کاهنان غذا و دیگر «مایحتاج» را به خدایان خود تقدیم می‌‌نمودند. اما خدای حقیقی محتاج به انسان نیست، زیرا که او منشاء حیات و نفس و همه چیزها است.

۱۷:‏۲۶-‏۲۸ الف. سپس پولس به منشاء انسان پرداخت. تمام انسان‌ها از یک جد مشترک یعنی آدم بودند. خدا نه تنها ملت‌­ها را بوجود آورد، بلکه او زمان‌ها را معین کرد و کشورها را که انسان‌های گوناگون در آن ساکن شوند را مقرر فرمود. او رحمت­‌های بی‌­شمار خود را بر آنها نازل نمود تا طالب او باشند. او می‌‌خواست که انسان‌ها او را تفحص کرده بیابند. حتی اگر چه او از هیچ یکی از ما دور نیست. در خدای حقیقی است که ما زندگی و حرکت و وجود داریم. او نه تنها خالق ما بلکه در کنار ما نیز است.

۱۷:‏۲۸ ب. پولس برای اینکه ارتباط مخلوق با خالق خود را بیشتر مورد تاکید قرار دهد، از برخی از شعرای یونانی نیز نقل نمود، «از نسل او می‌‌باشیم.» البته از این موضوع نباید آموزه برادری انسان‌ها و پدری خدا را برداشت کرد. از این جنبه که او ما را خلق کرده، ما از نسل او هستیم، اما تنها راه فرزند خدا شدن ایمان به خداوند عیسی مسیح است.

۱۷:‏۲۹ اما استدلال پولس هنوز ادامه دارد. پس اگر انسان‌ها از نسل خدا هستند، دیگر محال است که خدا را سنگ، طلا یا نقره بپنداریم. این بت‌ها منقوش به صنعت یا مهارت انسان است، و از این رو حتی از انسان هم بهتر نیستند. به یک معنا این بت‌ها فرزندان انسان‌ها هستند، در حالی که حقیقت این است که انسان‌ها هم مخلوق خدا هستند.

۱۷:‏۳۰ حال که پولس حماقت بت­‌پرستی را آشکار نمود، به این حقیقت اشاره می‌کند که برای قرن‌ها خدا از جهالت امت‌ها چشم پوشیده است. اما اکنون مکاشفه انجیل فرا رسیده است، او تمام خلق را در هر جا حکم می‌‌فرماید که توبه کنند، به عبارتی بازگشت نمایند.

۱۷:‏۳۱ این یک پیغام فوری است، زیرا خدا روزی را مقرر فرمود که در آن ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد نمود به خداوند عیسی مسیح، مردی که معین فرمود. این داوری که در اینجا بدان اشاره شده است به هنگام بازگشت مسیح به زمین و شکست دشمنان و آغاز سلطنت هزارساله وی رخ خواهد داد. یقین از وقوع این امر با این حقیقت که خدا خداوند عیسی را از مردگان برخیزانید، حاصل می‌شود. پولس سخنان خود را با این مفهوم جذاب به پایان می‌‌رساند، قیام مسیح.

۱۷:‏۳۲-‏۳۳ شاید پولس هنوز پیغام خود را به پایان نرسانیده بود. شاید به این خاطر بود که تحقیر کسانی که قیامت از مردگان را مورد تمسخر قرار دادند، باعث شد او سخنان خود را قطع کند. دیگران استهزا ننمودند بلکه تردید به دل راه دادند. آنها گفتند، «مرتبه‌ی دیگر در این امر از تو خواهیم شنید» و هرگونه اقدام در مورد این موضوع را به بعد موکول کردند. آنها نمی‌‌توانستند بگویند «هرگز» بلکه «اکنون نمی‌شود.»

۱۷:‏۳۴ لیکن، درست نیست که بگوئیم پیغام پولس با شکست مواجه شد. سرانجام دیونیسیوس ایمان آورد، او آریوپاغی و از اعضای دادگاه بود. زنی که دامرس نام داشت نیز ایمان آورد و بعضی دیگر که نامشان در اینجا ذکر نشده است.

بعد از آن پولس از اطینا روانه شد. «ما دیگر نامی از آتن نمی‌‌شنویم. پولس به مکان‌هایی که جفا حادث می‌شد بازمی‌‌گشت، اما لودگی‌­های عقلانی حرفی برای گفتن نداشت» (منتخب).

برخی بر این خطابه خرده می‌‌گیرند که چرا در آن از اهالی آتن به خاطر دینداریشان تقدیر شده است، در حالی که آنها آشکارا بت‌­پرست بودند؛ به نظر می‌‌رسد که در آن شناخت خدای حقیقی از طریق نوشته‌­ای که برای یک بت در نظر گرفته شده بود حاصل می‌شود؛ به نظر می‌‌رسد که با رسوم و عادات اهالی آتن مدارا نموده است؛ و این خطابه انجیل را به روشنی و قدرت دیگر پیغام‌­های پولس رسول معرفی نمی‌‌نماید. این انتقادها ناعادلانه هستند. و شرح دادیم که پولس ابتدا به دنبال نقطه‌ی ایجاد ارتباط می‌‌گشت. سپس او با گام‌­های آهسته شنوندگان خود را ابتدا به معرفت خدای حقیقی هدایت نمود، و سپس به سوی لزوم توبه در پرتو بازگشت مسیح. ایمان آوردن برخی از آنها دلیل کافی بر حقانیت موعظه پولس است.

نکاتی در باب منبرهای غیررسمی

موعظه‌ی پولس بر تپه‌ی مریخ تصویری است از منبرهای غیررسمی که ایمان‌داران اولیه توسط آن بشارت کلام می‌‌دادند.

فضای باز یکی از آنها بود. پیغام روز پنطیکاست در فضای باز ایراد شد. این موضوع از تعداد افرادی که ایمان آوردند کاملاً مشهود است (اعمال ۲:‏۶، ۴۱). دیگر موارد موعظه در فضای باز در ۸:‏۵، ۲۵، ۴۰؛ ۱۳:‏۴۴؛ ۱۴:‏۸-‏۱۸ یافت می‌شود.

اطراف معبد حداقل سه بار طنین انداز پیغام رسولان بود (۳:‏۱-‏۱۱؛ ۵:‏۲۱، ۴۲). پولس و همراهانش در کنار رودخانه‌­ای در فیلیپی کلام خدا را اعلان نمودند (۱۶:‏۱۳). در آتن او در بازار بشارت داد (۱۷:‏۱۷). پیش از خطابه او در تپه مریخ. او در اورشلیم از روی پله‌­های قلعه آنتونی خطاب به خلق عصبانی سخنرانی نمود (۲۱:‏۴۰-‏ ۲۲:‏۲۱).

حداقل چهار بار در مقابل سانهدرین موعظه شد:‏ توسط پطرس و یوحنا (۴:‏۸، ۱۹)؛ توسط پطرس و دیگر رسولان (۵:‏۲۷-‏۳۲)؛ توسط استیفان (۷:‏۲-‏۵۳)؛ و توسط پولس (۲۲:‏۳۰-‏ ۲۳:‏۱۰).

پولس و همراهانش برحسب عادت انجیل را در کنایس موعظه می‌‌نمودند (۹:‏۲۰؛ ۱۳:‏۵؛ ۱۴:‏۱؛ ۱۷:‏۱، ۲، ۱۰، ۱۷؛ ۱۸:‏۴، ۱۹، ۲۶؛ ۱۹:‏۸).

خانه‌های شخصی نیز به کرات مورد استفاده قرار می‌‌گرفتند. پطرس در خانه کرینلیوس موعظه نمود (۱۰:‏۲۲، ۲۴). پولس و سیلاس در خانه‌ی زندانبان فیلیپی شهادت دادند (۱۶:‏۳۱، ۳۲). پولس در قرنتس درخانه کرسپس، رئیس کهنه موعظه نمود (۱۸:‏۷، ۸). او در یک خانه شخصی درتروآس موعظه نمود (۲۰:‏۷). او در افسس خانه به خانه (۲۰:‏۲۰) و در خانه‌ی اجاره‌­ای خود در روم (۱۹:‏۹) تعلیم می‌‌داد.

فیلیپس در یک ارابه به یک خواجه­‌سرای حبشی بشارت داد (۸:‏۳۱-‏۳۵). و پولس بر روی عرشه یک کشتی موعظه نمود (۲۷:‏۲۱-‏۲۶). او در افسس هر روزه در یک مدرسه شخصی مباحثه می‌‌نمود (۱۹:‏۹).

پولس در محکمه‌­های مدنی در برابر فلیکس (۲۴:‏۱۰)، فستوس (۲۵:‏۸)، و آغریپاس (۲۶:‏۱-‏۲۹) موعظه نمود.

در ۸:‏۴ می‌خوانیم که ایمان‌داران جفا دیده هر جا که می‌رفتند بشارت کلام را می‌‌دادند.

این موضوع نشان می‌دهد که آنها معتقد نبودند که اعلان پیغام کلام خدا باید محدود به اماکن مقدس باشد. هر جا که مردم بودند علت و فرصت شناساندن مسیح به دیگران فراهم می‌شد. ای. بی. سیمپسون در راستای این موضوع می‌گوید:‏

مسیحیان اولیه هر موقعیت و فرصتی را برای شهادت دادن بر مسیح غنیمت می‌‌شمردند. حتی هنگامی که آنها را برای محاکمه نزد والیان و حکام می‌‌بردند، هیچگاه طفره نرفتند و نه به خاطر ترش از عواقب آن از مسیحی بودند خود سرباز زنند. بلکه این تنها فرصتی برای آنها بود تا به پادشاهان و حکامی که به آنها دسترسی نداشتند بشارت دهند. بعید نیست که خدا به هر شخصی این اجازه را می‌دهد تا در مسیر زندگی ما قرار گیرد تا این فرصت برای ما فراهم شود که از برخی خوشی‌های خود دست کشیده اندک تأثیری بر دل و زندگی او بگذاریم که او را به خدا نزدیک­‌تر سازد.

خداوند عیسی به آنها ماموریت داده بود تا «در تمام عالم بروند و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنند» (مرقس ۱۶:‏۱۵). کتاب اعمال نشان می‌دهد که آنها این فرمان را به جا می‌­آورند.

باید این را نیز بیافزاییم که غالب موعظات در اعمال بدون آمادگی قبلی و خودانگیخته بوده است. غالباً فرصتی برای تهیه کردن پیغام نبوده است. «موضوع بر سر اجرای یک ساعت نبود، بلکه آمادگی همیشگی آنها.» این واعظان بودند که همیشه در آمادگی بسر می‌‌بردند، و نه موعظات.

اعمال رسولان

فصل   ۱۷

۱  و از اَمْفپولِس و اَپُلُّونیه گذشته، بهتسالونیکی رسیدند که در آنجا کنیسه یهود بود.

۲  پس پولُس برحسب عادت خود، نزد ایشان داخل شده، در سه سَبَّت با ایشان از کتاب مباحثه می‌کرد

۳  و واضح و مبیّن می‌ساخت که لازم بود مسیح زحمت بیند و از مردگان برخیزد و عیسی که خبر او را به شما می‌دهم، این مسیح است.

۴  و بعضی از ایشان قبول کردند و با پولُس و سیلاس متّحد شدند و از یونانیانِ خداترس، گروهی عظیم و از زنان شریف، عددی کثیر.

۵  امّا یهودیان بی‌ایمان حسد برده، چند نفر اشرار از بازاریها را برداشته، خلق را جمع کرده، شهر را به شورش آوردند و به خانهٔ یاسون تاخته، خواستند ایشان را در میان مردم ببرند.

۶  و چون ایشان را نیافتند، یاسون و چند برادر را نزد حکّام شهر کشیدند و ندا می‌کردند که آنانی که ربع مسکون را شورانیده‌اند، حال بدینجا نیز آمده‌اند.

۷  و یاسون ایشان را پذیرفته است و همهٔ اینها برخلاف احکام قیصر عمل می‌کنند و قایل بر این هستند که پادشاهی دیگر هست، یعنی عیسی.

۸  پس خلق و حکّام شهر را از شنیدن این سخنان مضطرب ساختند

۹  و از یاسون و دیگران کفالت گرفته، ایشان را رها کردند.

۱۰  امّا برادران بی‌درنگ در شب پولُس و سیلاس را به سوی بیریه روانه کردند و ایشان بدانجا رسیده، به کنیسه یهود درآمدند.

۱۱  و اینها از اهل تسالونیکی نجیبتر بودند، چونکه در کمال رضامندی کلام را پذیرفتند و هر روز کتب را تفتیش می‌نمودند که آیا این همچنین است.

۱۲  پس بسیاری از ایشان ایمان آوردند و از زنان شریف یونانیه و از مردان، جمعی عظیم.

۱۳  لیکن چون یهودیان تسالونیکی فهمیدند که پولُس در بیریه نیز به کلام خدا موعظه می‌کند، در آنجا هم رفته، خلق را شورانیدند.

۱۴  در ساعت برادران پولُس را به سوی دریا روانه کردند ولی سیلاس با تیموتاؤس در آنجا توقّف نمودند.

۱۵  و رهنمایانِ پولُس او را به اطینا آوردند و حکم برای سیلاس و تیموتاؤس گرفته که به زودی هر چه تمامتر به نزد او آیند، روانه شدند.

۱۶  امّا چون پولُس در اَطینا انتظار ایشان را می‌کشید، روح او در اندرونش مضطرب گشت چون دید که شهر از بتها پر است.

۱۷  پس در کنیسه با یهودیان و خداپرستان و در بازار، هر روزه با هر که ملاقات می‌کرد، مباحثه می‌نمود.

۱۸  امّا بعضی از فلاسفه اپیکوریّین و رواقیّین با او روبرو شده، بعضی می‌گفتند، این یاوه‌گو چه می‌خواهد بگوید؟ و دیگران گفتند، ظاهراً واعظ به خدایان غریب است. زیرا که ایشان را به عیسی و قیامت بشارت می‌داد.

۱۹  پس او را گرفته، به کوه مریخ بردند و گفتند، آیا می‌توانیمیافت که این تعلیم تازه‌ای که تو می‌گویی چیست؟

۲۰  چونکه سخنان غریب به گوش ما می‌رسانی. پس می‌خواهیم بدانیم از اینها چه مقصود است.

۲۱  امّا جمیع اهل اَطینا و غربای ساکن آنجا جز برای گفت و شنید دربارهٔ چیزهای تازه فراغتی نمی‌داشتند.

۲۲  پس پولُس در وسط کوه مرّیخ ایستاده، گفت، ای مردان اَطینا، شما را از هر جهت بسیار دیندار یافته‌ام،

۲۳  زیرا چون سیر کرده، معابد شما را نظاره می‌نمودم، مذبحی یافتم که بر آن، نام خدای ناشناخته نوشته بود. پس آنچه را شما ناشناخته می‌پرستید، من به شما اعلام می‌نمایم.

۲۴  خدایی که جهان و آنچه در آن است آفرید، چونکه او مالک آسمان و زمین است، در هیکلهای ساخته شده به دستها ساکن نمی‌باشد

۲۵  و از دست مردم خدمت کرده نمی‌شود که گویا محتاج چیزی باشد، بلکه خود به همگان حیات و نَفَس و جمیع چیزها می‌بخشد.

۲۶  و هر امّت انسان را از یک خون ساخت تا بر تمامی روی زمین مسکن گیرند و زمانهای معیّن و حدود مسکنهای ایشان را مقرّر فرمود

۲۷  تا خدا را طلب کنند که شاید او را تفحّص کرده، بیابند، با آنکه از هیچ یکی از ما دور نیست.

۲۸  زیرا که در او زندگی و حرکت و وجود داریم چنانکه بعضی از شعرای شما نیز گفته‌اند که از نسل او می‌باشیم.

۲۹  پس چون از نسل خدا می‌باشیم، نشاید گمان برد که الوهیّت شباهت دارد به طلا یا نقره یا سنگ منقوش به صنعت یا مهارت انسان.

۳۰  پس خدا از زمانهای جهالت چشم پوشیده، الآن تمام خلق را در هر جا حکم می‌فرماید که توبه کنند.

۳۱  زیراروزی را مقرّر فرمود که در آن ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد نمود به آن مردی که معیّن فرمود و همه را دلیل داد به اینکه او را از مردگان برخیزانید.

۳۲  چون ذکر قیامت مردگان شنیدند، بعضی استهزا نمودند و بعضی گفتند، مرتبه دیگر در این امر از تو خواهیم شنید.

۳۳  و همچنین پولُس از میان ایشان بیرون رفت.

۳۴  لیکن چند نفر بدو پیوسته، ایمان آوردند که از جمله ایشان دِیوُنیسیوُس آریوپاغی بود و زنی که دامَرِس نام داشت و بعضی دیگر با ایشان.