Hanauma Bay

ت) روز پنطیکاست و تولد کلیسا (۲:‏۱-‏۴۷)

۲‌:‏۱ جشن پنطیکاست که یادآور نازل شدن روح‌القدس است در واقع پنجاه روز پس از عید نوبرها بود که قیام مسیح نیز در آن واقع شد. شاگردان در روز پنطیکاست به یک دل در یک جا بودند. احتمالاً موضوع صحبت آنها نوشته‌­های عهد عتیق در مورد جشن پنطیکاست بود (ر.ک لاویان ۲۳:‏۱۵-‏۱۶) و شاید مزمور ۱۳۳ را می‌‌خواندند:‏ «اینک چه خوش و چه دلپسند است که برادران به یکدلی با هم ساکن شوند!»

۲:‏۲ نزول روح‌القدس واقعه‌‌ای بود که هم قابل شنیدنو هم دیدن بود و هم اینکه معجزه‌­ای که می‌‌شد آن را تجربه نمود. آوازی که از آسمان آمد همچون صدای وزیدن باد شدید بود. باد یکی از سیالات گوناگون (روغن، آتش، آب) نماد روح‌القدس بود و نیز بیانگر اعمال پرقدرت و غیرقابل پیش‌‌بینی وی.

۲:‏۳ نشانه قابل رویت آن شامل زبان‌‌های منقسم مثل زبانه‌­های آتش که بر هر یک از شاگردان نازل شده بود. متن نمی‌‌گوید که زبانه­‌های آتش بلکه زبانه‌­هایی مثل زبانه‌­های آتش.

البته نباید این پدیده را با تعمید آتش یکی انگاشت. اگر چه از تعمید روح و تعمید آتش در کنار یکدیگر سخن گفته شده است (متی ۳:‏۱۱؛ لوقا ۳:‏۱۶-‏۱۷) اما آنها دو واقعه مشخص و مجزا هستند. اولی تعمید برکت است و دومی تعمید داوری. اولی بر ایمان‌داران تاثیرگذار است و دومی بر بی‌­ایمانان. تعمید روح در ایمان‌داران شکل گرفته و به آنها قدرت بخشید و کلیسا را شکل داد. اما تعمید آتش بی‌­ایمانان را تباه می‌‌سازد.

هنگامی که یحیی تعمید دهنده با جماعتی متشکل از توبه‌­کاران و ناتوبه‌­کاران سخن می‌‌گفت، او آنها را آگاه ساخت که مسیح آنها را به روح‌القدس و آتش تعمید خواهد داد (متی ۳:‏۱۱؛ مرقس ۱:‏۵ و ۱:‏۸).

پس مقصود از زبانه‌­های منقسم مثل زبانه‌­های آتش در اعمال ۲:‏۳ چیست؟ تردیدی نیست که زبانه‌­ها در اینجا اشاره به سخن گفتن دارد و احتمالاً اشاره‌­ای است به عطای سخن گفتن به دیگر زبان‌ها که در این هنگام به رسولان عطا شد. و آتش هم اشاره‌­ای است به روح‌القدس به عنوان منشأ این عطا، و نیز شاید توصیفی از موعظه‌ی شجاعانه و پرخروش پس از آن باشد.

شایسته است که آن را موعظه پرجوش و خروش بنامیم، زیرا یکی از شرایط طبیعی زندگی پر از روح حرارت و اشتیاق است و شهادت پیامد اجتناب‌­ناپذیر آن محسوب می‌‌شود.

۲:‏ ۴ معجزه‌ی پنطیکاست پر شدن از روح‌القدس و به دنبال آن صحبت به زبان‌‌های مختلف بود.

تاکنون روح خدا همراه شاگردان بود، اما اکنون در آنها ساکن شد (یوحنا ۱۴:‏۱۷). از این رو این آیه نقطه عطفی در روابط روح‌القدس با انسان‌‌ها محسوب می‌‌شود. در عهد عتیق روح‌القدس بر شخص می­‌آمد، اما در وی ساکن نمی‌‌شد (مزمور ۵۱:‏۱۱). او آمد که بگوید:‏ با آغاز پنطیکاست روح خدا برای همیشه در انسان ساکن شد (یوحنا ۱۴:‏۱۶).

نه تنها در روز پنطیکاست روح‌القدس در ایمان‌داران ساکن گردید، بلکه آنها را نیز پر ساخت. به هنگام نجات، روح‌القدس در ما ساکن می‌شود، اما اگر بخواهیم از روح پر شویم باید کلام را بخوانیم و اوقاتی را در دعا و تفکر سپری کرده در اطاعت از خداوند زیست نماییم. اگر امروز پری روح‌القدس به طور خودکار برایمان تضمین شده بود؛ دیگر نباید در پی «پر شدن از روح» باشیم (افسسیان ۵:‏۱۸).

نزول روح‌القدس در روز پنطیکاست ایمان‌داران را به کلیسا یا بدن مسیح تبدیل نمود.

چرا که همه به یک روح در یک بدن تعمید یافته‌­ایم – چه یهود و یونانی، چه غلام و چه آزاد – و همه از یک روح می‌‌نوشیم (۱قرنتیان ۱۲:‏ ۱۳). از این رو، ایمان‌داران یهودی و غیریهودی همه در مسیح عیسی به یک انسان جدید تبدیل گشته عضوی از همان بدن می‌‌گردند (افسسیان ۲:‏۱۱-‏۲۲)

شاگردانی که از روح‌القدس پر گشتند، به زبان‌‌های مختلف به نوعی که روح بدیشان قدرت تلفظ می‌‌بخشید به سخن گفتن شروع کردند. از این آیه پیداست که قدرت معجزه‌­آسایی به آنها عطا شده بود که به زبان‌‌ های حقیقی خارجی که تاکنون هرگز نشنیده بودند سخن می‌‌گفتند. سخنان آنها نامفهوم و از روی مستی نبود، بلکه زبان‌‌های خاصی که در دیگر نقاط جهان رایج بود. عطای زبان‌‌ها یکی از نشانه‌‌ها یا معجزاتی بود که خدا از آن استفاده نمود تا شهادتی باشد بر حقیقت و بر پیامی که رسولان موعظه نمودند (عبرانیان ۲:‏۳-‏۴). در آن هنگام، عهد جدید هنوز نوشته نشده بود. از آنجا که اکنون کلام خدا به طور کامل ثبت شده، دیگر نیازی به عطای معجزات نیست (البته گر چه اکنون نیز اگر روح پرقدرت خدا بخواهد می‌تواند این عطایا را به کار ببرد).

واقعه‌ی صحبت به زبان‌‌ها در روز پنطیکاست نباید برای اثبات این موضوع که زبان‌ها نشانه‌ی قطعی عطای روح‌القدس هستند به کار گرفته شود. اگر چنین می‌‌بود، پس چرا در رویدادهای ذیل سخنی از زبان‌ها به میان نمی‌‌آید؟

۱. ایمان آوردن ۳۰۰۰ نفر (اعمال ۲:‏۴۱).

۲. ایمان آوردن ۵۰۰۰ نفر (اعمال ۴:‏۴).

۳. نزول روح‌القدس بر سامریان (اعمال ۸:‏۱۷).

در حقیقت، عطای زبان‌ها تنها دو بار در کتاب اعمال ثبت شده است:‏

۱-‏ به هنگام ایمان آوردن غیریهودیان در خانه کرنیلیوس (اعمال ۱۰:‏۴۶).

۲-‏ به هنگام تعمید دوباره شاگردان یحیی در افسس (اعمال ۱۹:‏۶).

پیش از اینکه بحث در مورد آیه ۴ را به پایان برسانیم، باید متذکر شویم که میان محققین کتاب‌مقدس در مورد تعمید روح‌القدس اختلاف نظرهای قابل توجهی به چشم می‌‌خورد، چه در مورد تعداد دفعاتی که در کتاب اعمال ثبت شده و چه در مورد پیامدهای آن.

در خصوص تکرار این واقعه برخی بر این باورند که:

۱. این واقعه تنها یک بار رخ داده و آن هم در روز پنطیکاست بوده است. در این واقعه بدن مسیح شکل گرفت و از آن پس تمام ایمان‌داران از نعمت تعمید برخوردار گشتند.

۲. این واقعه در سه یا چهار مرحله تحقق یافت:‏ در پنطیکاست (باب ۲)؛ در سامره (باب ۸)؛ در خانه کرنیلیوس (باب ۱۰)؛ در افسس (باب ۱۹).

۳. با نجات یافتن هر شخص این واقعه تحقق می‌‌یابد.

برخی بر این باورند که تاثیر این عمل در زندگی اشخاص «عمل دوم فیض» است که عمدتاً پس از ایمان آوردن شخص شکل می‌‌گیرد و تا حدی منجر به تقدیس وی می‌شود. این عقیده مبنای کتاب‌مقدسی ندارد. همان‌گونه که ذکر کردیم تعمید روح‌القدس عملی است که طی آن ایمان‌داران:‏

۱-‏ به کلیسا پیوند می‌خورند (۱قرنتیان ۱۲:‏۱۳).

۲-‏ قدرت می‌یابند (اعمال ۱:‏۱۸).

۲:‏۵-‏۱۳ مردم یهود دین‌­دار از سراسر دنیای آن روزگار دراورشلیم گرد هم آمده بودند تا عید پنطیکاست را جشن بگیرند. هنگامی که این همه را شنیدند، در مقابل خانه‌­ای که رسولان در آن بودند تجمع نمودند. عمل روح خدا در آنها توجه مردم را به خود جلب نمود.

دیری نپایید که گروهی در مقابل خانه‌­ای که رسولان در آن به زبان‌ها سخن می‌‌گفتند ازدحام نمودند. این اشخاص در کمال شگفتی می‌‌شنیدند که این جلیلیان به زبان‌های گوناگون سخن می‌گفتند. با این حال معجزه در کسانی که سخن می‌‌گفتند رخ می‌‌داد نه در شنوندگان. این جماعت چه یهودی­زاده یا اینکه به یهودیت گرویده بودند، چه از شرق یا چه از غرب، یا از شمال یا از جنوب، هر یک کبریایی خدا را به زبان‌های خود شنیدند. واژه‌ی زبان در آیات ۶ و ۸ شکلی از زبان است که ما امروزه آن را «گویش» می‌‌نامیم.

عموماً بر این باورند که یکی از اهداف عطای زبان‌ها در پنطیکاست، اعلان انجیل به طور همزمان به مردمی با زبان‌های مختلف است. به عنوان مثال نویسنده‌­ای می‌‌گوید:‏ «خدا شریعت خود را به یک زبان و به یک قوم عطا کرد، اما انجیل خود را به تمام زبان‌ها و به تمام ملل عطا فرمود.»

اما متن کلام به این نیز بسنده نمی‌‌کند. کسانی که به زبان‌ها سخن می‌‌گفتند در واقع کبریایی خدا را اعلان می‌‌کردند (۲:‏۱۱). این برای قوم اسرائیل نشانه‌­ای بود (۱قرنتیان ۱۴:‏۲۱،۲۲) و هدفش برانگیختن تحیر و شگفتی قوم بود. اما پطرس به یک زبان انجیل را موعظه نمود، زبانی که اگر نگوییم برای همه آنها، لااقل برای اغلب آنها قابل فهم بود.

واکنش حاضران در برابر این پدیده گوناگون بود. ظاهراً برخی مجذوب رسولان شده و برخی آنها را مست از خمر تازه دانستند. در حقیقت شاگردان تحت تاثیر قدرتی بیرونی بودند، اما این تاثیر روح‌القدس بود نه شراب!

کسانی که تولد تازه ندارند همواره پدیده‌­های روحانی را با علل طبیعی توجیه می‌کنند. آنگاه که صدای خدا از آسمان شنیده شد، برخی گفتند که رعد و برق است (یوحنا ۱۲:‏۲۸،۲۹). حال بی‌­ایمانان این شور و شعفی را که با نزول روح‌القدس در شاگردان پدید آمده بود با واژه‌­هایی همچون خمر تازه توصیف می‌‌کردند. شیلر (Schiller) گفته است:‏ «دنیا ترجیح می‌‌دهد آنچه را که می‌‌درخشد، تیره و تار سازد، و آنانی که افراشته می‌‌شوند را به خاک بنشاند.»

۲:‏۱۴ شاگردی که با توهین و قسم خوردن خداوند خود را انکار کرده بود اکنون برمی‌‌خیزد و رو به جماعت موعظه می‌‌کند. او دیگر آن شاگرد ترسو و متزلزل نبود، بلکه شجاع و پرقدرت. پنطیکاست دگرگونی‌ای ایجاد کرده بود. پطرس اکنون از روح‌القدس پر گشته بود.

خداوند در قیصریه فیلیپی به پطرس وعده داد که کلید‌های ملکوت آسمان را بدو عطا نماید (متی ۱۶:‏۱۹). در اینجا در اعمال باب ۲ شاهد هستیم که او این کلیدها را برای گشودن در ملکوت به سوی یهودیان به کار می‌‌گیرد (آیه ۱۴). همان‌گونه که چندی بعد در باب ۱۰ این در را به سوی امت‌ها می‌‌گشاید.

۲:‏۱۵ پطرس رسول ابتدا شرح می‌‌دهد که این واقعه غیرمنتظره و نامعمول به خاطر تاثیر خمر تازه نیست. چرا که ساعت ۹ صبح بود و تقریباً بعید است که عده زیادی در این وقت از صبح مست باشند. یهودیان نیز سرگرم امور کنیسه‌­ها برای روز جشن بودند و نمی‌‌توانستند تا ساعت ۱۰ صبح یا حتی ظهر بسته به نوع قربانی‌­ای که می‌گذراندند چیزی بخورند یا بیاشامند.

۲:‏۱۶-‏۱۹ علت حقیقی این بود که طبق نبوت یوئیل نبی روح خدا بر آنها ریخته شده بود (یوئیل ۲:‏۲۸).

در حقیقت رویدادهای مربوط به پنطیکاست تحقق کامل نبوت یوئیل نبودند. پدیده‌­ای که در آیات ۱۷-‏۲۰ توصیف شده به طور کامل در این هنگام تحقق نیافت. اما آنچه در پنطیکاست رخ داد، پیشگویی­ای است از آن واقعه­ای که در ایام آخر و «قبل از وقوع روز عظیم مشهور خداوند » به تحقق خواهد پیوست. اگر پنطیکاست تحقق نبوت یوئیل بود، پس چرا وعده‌­ای دیگر داده می‌شود (۳:‏۱۹) که هر گاه که اسرائیل توبه نماید و همان کسی را که مصلوب کرد بپذیرد، او باز خواهد گشت و روز خداوند فرا خواهد رسید؟

نقل قولی که از یوئیل بیان شده نمونه‌­ای است از قانون اشاره دوگانه، به عبارتی قسمتی از یک نبوت کتاب‌مقدسی می‌تواند در یک زمان رخ دهد و تحقق کامل آن در زمانی دیگر انجام پذیرد.

روح خدا در روز پنطیکاست ریخته شد اما نه بر تمامی بشر. تحقق نهایی این نبوت در پایان دوران مصیبت عظیم رخ خواهد داد. پیش از بازگشت پرجلال مسیح در آسمان‌‌ها، عجایب و بر زمین آیات به انجام خواهد رسید (متی ۲۴:‏۲۹-‏۳۰). سپس خداوند عیسی مسیح بر زمین ظاهر خواهد شد تا دشمنان خود را از سر راه برداشته ملکوت خود را برقرار سازد. در آغاز سلطنت هزار ساله، روح خدا بر تمامی بشر ریخته خواهد شد، چه بر امت‌ها و چه بر یهودیان، و این وضعیت، غالب اوقات در طول سلطنت هزار ساله چیرگی خواهد داشت. تجلیات روح بدون در نظر گرفتن جنسیت افراد، سن و وضعیت اجتماعی آنان عطا خواهد شد. رویاها و خواب‌ها خواهد بود که حاکی از دریافت کلام، شناخت، نبوت و انتقال آن به دیگران است. از این رو عطای مکاشفه و ارتباط مشهود خواهد بود. تمام این وقایع هنگامی روی خواهد داد که یوئیل آن را ایام آخر می‌‌نامد (آیه ۷). مسلماً این امور مربوط به ایام آخر اسرائیل است و نه کلیسا.

۲:‏۲۰ آیات مافوق طبیعی در آسمان به طور مشخص قبل از وقوع روز خداوند به وقوع خواهد پیوست. در این چهارچوب، روز خداوند به بازگشت شخص مسیح به زمین به جهت نابودی دشمنان و برقراری سلطنت خود با قدرت و جلال عظیم، اشاره می‌‌کند.

۲:‏۲۱ پطرس نقل قول خود از یوئیل را با این وعده که هر که نام خداوند را بخواند نجات یابد به پایان می‌رساند. این خبری خوش برای تمام دوران محسوب می‌شود، اینکه نجات بر مبنای ایمان به خداوند برای تمام انسان‌ها فراهم شده است. نام خداوند عبارتی است که تمام صفات خداوند را شامل می‌شود. از این رو خواندن نام او به مثابه این است که او را عامل ایمان و تنها راه نجات بدانیم.

۲:‏ ۲۲-‏۲۴ اما خداوند کیست؟ پطرس در مرحله‌ی بعدی خبری شگفت­آور اعلان می‌‌کند:‏ اینکه عیسی، مردی که آنها مصلوب کرده بودند هم خداوند و هم مسیح است. از این رو او سخنِ خود را با زندگی عیسی، مرگ، قیام، صعود و سرانجام جلال او به دست راست خدا آغاز نمود. اگر آنها به خیال این بودند که عیسی هنوز در قبر است، پطرس آنها را از این خیال باطل بیرون آورد! باید به آنها گفته می‌‌شد که کسی را که آنها کشتند اکنون در آسمان است، و باید از این حقیقت آگاهی می‌‌یافتند.

سپس در اینجا اوج استدلال پطرس رسول را می‌‌بینیم:‏ عیسی ناصری همان مردی است که ازجانب خدا به قوات و عجایب مبرهن گشت (آیه ۲۲). این شخص بر حسب اراده‌ی مستحکم و پیش‌‌دانی خدا به دست یهودیان تسلیم شد. در عوض آنان او را به امت‌ها سپردند (امت‌هایی که شریعت نداشتند)تا بر صلیب کشیده بکشند (آیه ۲۳). با این حال خدا او را از میان مردگان برخیزانید، دردهای موت را گسست. محال بود که مرگ او را دربند خود نگاه دارد، زیرا

۱. ذات خدا ایجاب می‌کرد که او قیام کند. او مرگ را پذیرفته بود، بی­‌گناهی برای گناهکاران قربانی می‌شود. خدا باید او را برمی‌‌خیزانید تا دلیلی بر رضایت کامل او از کار نجات بخش مسیح باشد.

۲. نبوت‌‌های عهد عتیق ایجاب می‌کرد که او قیام کند. این همان نکته خاصی است که پطرس آن را در آیه بعدی به تاکید بیان می‌کند.

۲:‏۲۵-‏۲۷ داود در مزمور ۱۶ در مورد زندگی، مرگ و قیام و جلال یافتن خداوند نبوت کرده بود.

داود اطمینان بی‌­حد و حصر مسیح را که در زندگی مشارکتی ناگسستنی با پدر داشت توصیف می‌‌نماید. دل، زبان و جسد یعنی تمام وجود او از شادی و امید مملو گشت.

داود پیش روی خود دید که خدا نفس مسیح را در عالم اموات نخواهد گذاشت و نه اجازه خواهد داد تا قدوس او فساد را ببیند. به عبارتی دیگر، جان خداوند عیسی از جسدش جدا نخواهد ماند، و نه جسم او از هم متلاشی خواهد شد (این آیه نباید برای ما استدلالی باشد بر اینکه خداوند عیسی به هنگام مرگ خود به زندانِ ارواح مردگان در قعر زمین رفته است. جان او به آسمان رفت (لوقا ۲۳:‏۴۳) در حالی که جسم او در قبر بود).

۲:‏۲۸ داود در مورد قیام خداوند چنین گفته است که خدا طریق‌‌های حیات را به مسیح خود خواهد آموخت. او در مزمور ۱۶:‏۱۱ الف نوشته است:‏ «طریق حیات را به من خواهی آموخت.» پطرس در اعمال ۲:‏۲۸ الف آن را چنین نقل کرده است:‏ «طریق‌‌های حیات را به من آموختی » او از زمان آینده فعل را به زمان گذشته تبدیل می‌کند. مبرهن است که روح‌القدس او را هدایت نمود تا چنین بگوید چرا که اکنون واقعه قیام سپری شده بود.

جلال فعلی نجات دهنده را داود با این سخنان بیان می‌کند، مرا از روی خود به خرمی سیر گردانیدی، یا در اعمال ۱۶:‏۱۱ چنین می‌‌گوید:‏ «به حضور تو کمال خوشی است و به دست راست تو لذت‌‌ها تا ابدالآباد.»

۲:‏۲۹ پطرس چنین استدلال می‌کند که داود این سخنان را در مورد خود نگفته، زیرا جسد او فساد را دید. تمام یهودیان آن روزگار مقبره او را می‌‌شناختند. آنها می‌‌دانستند که او قیام نکرده است.

۲:‏۳۰-‏۳۱ داود به هنگام نوشتن مزامیر در مقام نبی سخن می‌‌گفت. او به یاد آورد که خدا به او وعده داده بود تا شخصی را از ذریت او برانگیزد تا بر تخت او بنشیند. داود پی برده بود که این شخص مسیح خواهد بود و گر چه جان خود را می‌‌نهد اما نفس او در عالم اموات گذاشته نمی‌شود و بدن او فساد را نخواهد دید.

۲:‏۳۲-‏۳۳ اکنون پطرس اعلانی را تکرار می‌کند که تعجب آن جماعت یهودی را برمی‌­انگیزد. مسیحی که داود در مورد وی نبوت کرده بود همان عیسی ناصری بود. خدا او را از میان مردگان برخیزانیده و رسولان همگی می‌توانستند بر آن شهادت دهند، زیرا که آنها شاهد عینی قیامت او بودند. خداوند عیسی پس از قیام به دست راست خدا بالا برده شد، و اکنون همان گونه که پدر وعده داده بود روح‌القدس نازل شده بود. توجیه واقعه‌­ای که در اورشلیم رخ داد، چنین بود.

۲:‏۳۴-‏۳۵ آیا داود نیز جلال یافتن مسیح را پیشگویی نکرده بود؟ او در مزمور ۱۱۰:‏۱ از خود سخن نمی‌‌گفت، بلکه گفته یهوه خطاب به مسیح را نقل می‌کرد:‏ «بر دست راست من بنشین تا دشمنانت را پای‌‌انداز تو سازم» (توجه کنید که آیات ۳۳-‏۳۵ زمان انتظار میان جلال یافتن مسیح و بازگشت او برای انتقام از دشمنان و برقراری ملکوت را پیشگوئی می‌کنند).

۲:‏۳۶ اکنون بار دیگر این اعلان همچون رعد بر یهودیان فرود می‌­آید. خدا همین عیسی را که شما مصلوب کردید خداوند و مسیح ساخته است. همان‌گونه که بنگل (Bengel) گفته است:‏ «نیش این موعظه در ختم کلام آن دیده می‌شود» – همین عیسی که شما مصلوب کردید. آنها قدوس خدا را مصلوب کرده بودند و نزول روح‌القدس گواهی بود بر اینکه عیسی در آسمان جلال یافته است (ر.ک یوحنا ۷:‏۳۹).

۲:‏۳۷ قدرت ملزم کننده روح‌القدس به قدری زیاد بود که بلافاصله جماعت حاضر تحت تاثیر قرار گرفتند. بدون اینکه کسی آنها را دعوت کند یا اینکه پطرس از آنها بخواهد خود فریاد برآورده گفتند، «چه کنیم؟» این سوال حاکی از احساس گناه آنان بود. اکنون آنها پی برده بودند که عیسی آن مردی که کشته شده بود همان پسر حبیب خدا است! همین عیسی از مردگان برخاسته و اکنون در آسمان جلال یافته است. با این اوصاف، چگونه این قاتلین گناهکار می‌‌توانستند از تیغ داوری بگریزند؟

۲:‏ ۳۸ پاسخ پطرس این بود که آنها باید توبه کرده و هر یک به اسم عیسی مسیح به جهت آمرزش گناهان تعمید گیرند. آنها ابتدا باید توبه کرده به گناه خود اعتراف نمایند و بدانند که مستوجب داوری هستند.

سپس باید به جهت آمرزش گناهان تعمید گیرند. در نگاه اول ظاهراً این آیه چنین تعلیم می‌‌دهد که نجات از راه تعمید میسر است، و بسیاری از اشخاص تاکید می‌‌ورزند که معنای واقعی این آیه همین است. اما بنا به دلایل ذیل چنین تفسیری محال به نظر می‌‌رسد:‏

۱. در بسیاری از عبارات عهد جدید، گفته شده است که نجات با ایمان به خداوند عیسی مسیح تحقق می‌‌یابد (یوحنا ۱:‏۱۲؛ ۳:‏۱۶،۳۶؛ ۶:‏۴۷؛ اعمال ۱۶:‏۳۱؛ روم ۱۰:‏ ۹). حتی وجود یک یا دو آیه نمی‌تواند چنین دلایل وسیع و گسترده­ای را نقض نماید.

۲. دزد بالای صلیب بدون اینکه تعمید یابد نجات یافت (لوقا ۲۳:‏۴۳).

۳. نجات دهنده هیچگاه اظهار نکرد که شخصی را تعمید داده است. اگر تعمید شرط لازم برای نجات بود پس سکوت مسیح بسیار عجیب بود.

۴. پولس رسول خدا را شکر کرد که تنها عده اندکی از قرنتیان را تعمید داد؛ اگر تعمید معیاری برای نجات بود شکرگزاری او بسیار عجیب و غریب به نظر می‌‌رسید (۱قرنتیان ۱:‏۱۴-‏۱۶).

مهم است که بدانیم تنها به یهودیان گفته شده بود که باید برای بخشش گناهان خود تعمید یابند (ر.ک اعمال ۲۲:‏ ۱۶). ما معتقدیم این حقیقت راز درک این عبارت را بر ما آشکار می‌‌سازد. ملت اسرائیل خداوند جلال را به صلیب کشیده بودند. یهودیان فریاد برآورده گفته بودند، «خون او بر ما و بر فرزندان ما باد!» (متی ۲۷:‏۲۵). از این رو گناه مرگ مسیح بر گردن قوم اسرائیل نهاده شد.

اکنون، برخی از این یهودیان به خطای خود پی برده بودند. آنها توبه نمودند و بدین وسیله نزد خدا به گناه خود اعتراف کردند. آنها با پذیرفتن خداوند عیسی به عنوان نجات دهنده خود تولد تازه یافته بخشش ابدی گناه خود را یافتند. آنها با تعمید یافتن در حضور دیگران خود را از ملتی که خداوند را مصلوب کرده بود جدا کرده و با مسیح متحد می‌‌شدند. از این رو تعمید نشانی بود برای آنها که گناه نپذیرفتن مسیح (به همراه دیگر گناهانشان) از آنها زدوده شد. این عمل آنها را از زمینه یهود جدا کرده و به زمینه مسیحی پیوند داد. اما تعمید علت نجات آنها نبود. چنین تعلیمی به مثابه تعلیم دادن انجیلی دیگر است و از این رو لعنت شده است (غلاطیان ۱:‏۸-‏۹).

رایری (Ryrie) در مورد تعمید به جهت آمرزش گناهان تفسیری دیگری به دست می‌‌دهد.

این آیه بدان معنا نیست که پیامد تعمید، آمرزش گناهان شخص است، چرا که در تمام عهد جدید بخشش گناهان حاصل ایمان به مسیح است. معنای آیه این است که به خاطر آمرزش گناهان تعمید گرفتند. حرف اضافه eis که در متن یونانی آمده به معنای «زیرا که» است و نه تنها در اینجا بلکه در متی ۱۲:‏۴۱ نیز آمده است که این آیه فقط بدین معنا است:‏ «زیرا که به (نه به خاطر) موعظه‌ی یونس توبه کردند.» توبه این جماعت در روز پنطیکاست آمرزش گناهانشان را در پی داشت، و چون گناهانشان آمرزیده شد پطرس از آنها خواست که تعمید یابند.

پطرس به آنها اطمینان بخشید که اگر توبه کرده تعمید یابند، عطای روح‌القدس را خواهند یافت. تاکید در به کار بردن این ترتیب به مثابه درک نادرست از تدبیر خدا در روزهای اولیه کلیسا قلمداد می‌شود. همان گونه که اچی. پی. بارکر (H. P. Barker) خاطر نشان ساخته است، چهار گروه ایماندار در کتاب اعمال به چشم می‌خورند، و ترتیب وقایع در مورد دریافت روح‌القدس در هر گروه با دیگری تفاوت دارد.

در اعمال ۲:‏۲۸ ما مسیحیان یهودی را پیش رو داریم. این ترتیب برای آنها چنین است:‏

۱. توبه.

۲. تعمید آب.

۳. دریافت روح‌القدس.

ایمان آوردن سامریان در اعمال ۸:‏۱۴-‏۱۷ به ثبت رسیده است. در این آیات این وقایع رخ داده است:‏

۱. آنها ایمان آوردند.

۲. به آب تعمید یافتند.

۳. رسولان برای آنها دعا نمودند.

۴. رسولان بر آنها دست گذاشتند.

۵. روح‌القدس را یافتند.

اعمال ۱۰:‏۴۴-‏۴۸ ایمان آوردن امت‌ها را ثبت کرده است. به ترتیب وقایع در اینجا توجه نمایید:‏

۱. ایمان.

۲. دریافت روح‌القدس.

۳. تعمید آب.

آخرین گروه از ایمان‌داران شامل شاگردان یحیی تعمید دهنده می‌‌شوند (اعمال ۱۹:‏ ۱-‏۷):‏

۱. ایمان آوردند.

۲. تعمید یافتند.

۳. پولس رسول بر آنها دست گذاشت.

۴. روح‌القدس را یافتند.

آیا این موضوع به منزله‌ی آن است که در کتاب اعمال چهار روش برای نجات فرد وجود دارد؟ البته خیر. نجات همواره بر مبنای ایمان به خداوند بوده و هست. اما در طول دوران انتقال که در کتاب اعمال ثبت شده، خدا به طرق گوناگون روح‌القدس را جاری ساخت و دلیل آن را نیز خود می‌‌داند و بر ما آشکار نساخته است.

پس امروز ما باید از کدام الگو پیروی نمائیم؟ قوم اسرائیل مسیح را رد کرده بودند، و از این رو از امتیازات ویژه‌­ای که داشتند محروم گردیدند. امروزه خدا امت‌ها را خوانده است تا قوم او باشند (اعمال ۱۵:‏۱۴). از این رو، الگویی که امروزه باید به کار گرفته شود همان الگویی است که اعمال باب ۱۰ به ما معرفی می‌کند:‏

ایمان

دریافت روح‌القدس

تعمید آب

ما بر این باوریم که این الگو امروزه برای همه کاربرد دارد، چه یهود و چه غیریهود. در نگاه اول به نظر این وقایع تصادفی می‌­آیند. شاید از خود بپرسیم «چه وقت ترتیب ذکر شده در اعمال ۲:‏۳۸ برای یهودیان متوقف شده و الگوی اعمال ۱۰:‏۴۴-‏۴۸ آغاز شده است؟» مسلماً نمی‌‌توان تاریخ مشخصی را ذکر نمود. اما کتاب اعمال انتقالی تدریجی از بشارت انجیل به یهودیان و نپذیرفتن مکرر آنها به بشارت انجیل به امت‌ها را دنبال می‌کند. در پایان کتاب اعمال دیگر سخنی از یهودیان به میان نمی­‌آید. آنها با بی‌­ایمانی خود نشان دادند که دیگر به عنوان قوم برگزیده خدا نمی‌‌توانند ادعایی داشته باشند. در طول دوران کلیسا امت‌ها جای قوم اسرائیل را می‌‌گیرند، و ترتیب ایمان آوردن امت‌ها که در اعمال ۱۰:‏۴۴-‏۴۸ ثبت شده به کار گرفته می‌شود.

۲:‏۳۹ سپس پطرس به آنها خاطر نشان می‌‌سازد که وعده روح‌القدس برای آنها و فرزندان آنها (قوم یهود) و همه آنانی است که دورند (امت‌ها)، یعنی هر که خدا او را بخواند.

همان قومی که گفته بودند «خون او بر ما و فرزندان ما باد!» اکنون از وجود فیض برای خود و برای فرزندانشان اطمینان می‌یابند، البته اگر به خداوند ایمان آورند.

غالباً این آیه را به اشتباه تفسیر کرده و چنین تعلیم می‌‌دهند که امتیازات این عهد برای فرزندان ایمان‌داران نیز تضمین شده است و آنها نیز نجات یافته‌­اند. اسپورجیون (Spurgeon) به درستی پاسخ می‌‌دهد:‏

آیا کلیسای خدا نمی‌‌داند که «آنچه از نفس صادر می‌شود جسم، و آنچه از روح صادر می‌شود روح است؟ چه کسی می‌تواند از چیز ناپاک، چیز خوبی صادر کند؟» تولد طبیعی ناپاکی را به همراه دارد و نمی‌تواند سلامتی را به ارمغان آورد. کلام خدا به ما که زیر عهد جدید هستیم می‌گوید که پسر خدا نه از خون، نه به خواهش انسان بلکه از خدا متولد شد.

مسأله‌ی مهم این است که این وعده نه تنها برای شما و فرزندان شما بلکه برای همه آنانی است که دورند یعنی هر که خداوند خدای ما او را بخواند. این وعده شامل تمام کسانی است که به سوی انجیل فراخوانده می‌‌شوند.

۲:‏۴۰ پیغام پطرس به طور کامل در این باب ثبت نشده است، اما ختم کلام او در این آیه به چشم می‌‌خورد، که شنوندگان یهودی باید خود را از این فرقه کجرو و منحرف که عیسی خداوند را رد کرده و کشتند جدا سازند. و باید با پذیرفتن عیسی به عنوان مسیح و نجات دهنده خود و تعمید مسیحی به عنوان نشانه‌‌ای علنی از اینکه دیگر ارتباطی با قوم گناهکار اسرائیل ندارند، ثابت می‌کردند که از آنها جدا شده­اند.

۲:‏۴۱ اشخاص بسیاری هجوم آورده خواستند تعمید یابند، تا نشانه‌­ای باشد بر اینکه کلام پطرس را به عنوان کلام خداوند پذیرفته ‌­اند.

در آن روز تخمیناً سه هزار نفر به گروه ایماندارن پیوستند. اگر بهترین دلیل برای نجات جان‌‌ها را خدمت روح‌القدس بدانیم، پس مطمئناً خدمت پطرس نیز این نوع خدمت بود. تردیدی نیست که این ماهیگیر جلیلی سخنان عیسی را به خاطر می­‌آورد که «از عقب من آیید تا شما را صیاد مردم گردانم» (متی ۴:‏ ۱۹) و شاید این سخن نجات دهنده را نیز که «آمین، آمین به شما می‌‌گویم هر که به من ایمان آرد، کارهایی را که من می‌‌کنم او نیز خواهد کرد و بزرگتر از اینها نیز خواهد کرد، زیرا که من نزد پدر می‌‌روم» (یوحنا ۱۴:‏۱۲).

همچنین دقت و احتیاط در احتساب تعداد کسانی که ایمان آوردند بسیار آموزنده است، تخمیناً سه هزار نفر. تمام خادمین خداوند در اتخاذ آمار و ارقام باید این چنین احتیاط نمایند.

۲:‏۴۲ اثبات حقیقت هنوز ادامه دارد. کسانی که ایمان آوردند با عزمی راسخ به راه خود ادامه دادند و ثابت نمودند که اعتراف آنها حقیقی بوده است. آنها پیوسته در این امور مواظبت می‌‌نمودند:‏

۱. تعلیم رسولان. این امر بدان معنا است که تعالیم الهامیِ رسولان ابتدا به صورت شفاهی بیان می‌‌شد و سپس در عهد جدید گردآوری شد.

۲. مشارکت. یکی دیگر از شواهد زندگی تازه، اشتیاق نوایمانان به مشارکت با قوم خدا و در میان گذاشتن حقایق با یکدیگر است. در میان آنان نوعی حس جدایی از دنیا به خاطر خدا و شراکت با دیگر مسیحیان به چشم می‌‌خورد.

۳. شکستن نان. این عبارت در عهد جدید هم برای اشاره به شام خداوند و هم برای خوردن در کنار یکدیگر به کار رفته است. مفهوم این عبارت در هر متن باید در چارچوب آن متن درک شود. مبرهن است که در اینجا به شام خداوند اشاره می‌کند، چرا که نیازی نبود گفته شود آنها در خوردن با یکدیگر مواظبت می‌‌نمودند. از اعمال ۲۰:‏۷ در می‌‌یابیم که مسیحیان اولیه در ابتدای هر هفته نان می‌‌شکستند. در طول دوران حیات اولیه کلیسا در راستای شام خداوند جشنی برگزار می‌‌شد که در واقع هدف از آن ابراز محبت مقدسین به یکدیگر بود. با این حال چندی بعد شامِ محبت یا ضیافتِ آگاپه متوقف شد.

۴. دعاها. این چهارمین اصلی بود که کلیسای اولیه آن را بجا می‌­آورد، و وابستگی کامل خود را در عبادت، هدایت، حفاظت و خدمت به خداوند ابراز می‌کردند.

۲:‏۴۳ و ترسی عظیم بر خلق مستولی گشت. قدرت عظیم روح‌القدس چنان مشهود بود که همه سکوت کرده و آرام گرفتند. آنها با دیدنمعجزات و علامات بسیار از دست رسولان غرق در شگفتی و حیرت شده بودند. معجزات تعجب و شگفتی را برمی‌­انگیخت. علامات نیز معجزاتی بودند که بیشتر جنبه تعلیمی داشتند. معجزه می‌تواند به دو شکل فوق باشد.

۲:‏۴۴-‏۴۵ ایمان‌داران دایماً در کنار یکدیگر و در همه چیز شریک می‌‌بودند. محبت خدا چنان در قلب آنها ریشه دوانیده بود که دیگر املاک و اموال خود را از آن خود نمی‌‌دانستند (۴:‏ ۳۲). هر گاه در میان جماعت خود احتیاجی احساس می‌کردند، اموال شخص خود را فروخته و میان نیازمندان تقسیم می‌کردند. از این رو در میان آنها برابری حاکم بود.

در میان کسانی که ایمان آورده بودند اتحاد و یکدلی به چشم می‌‌خورد، که در این اتحاد کسر و خودخواهیِ طبیعت سقوط کرده در تکامل محبتی که طعم محبت الهی به خود گرفته بود محو شده بود. آنها چنان در کنار یکدیگر می‌‌زیستند که هر چه داشتند را متعلق به همه می‌‌دانستند؛ البته نه از روی قانون یا اجبار، بلکه با این آگاهی که همه متعلق به عیسی هستند، و مسیح نیز از آن همه آنها است. مسیح به آنان برکت می‌‌بخشید، برکتی که هیچ وقت زایل نمی‌‌شد و آنها هر چه بیشتر این برکت را به دیگران منتقل می‌کردند، بیشتر می‌‌یافتند، «املاک و اموال خود را فروخته، آنها را به هر کس به قدر احتیاجش تقسیم می‌کردند.»

امروزه بسیاری چنین استدلال می‌کنند که نیازی نیست از این الگوی ایمان‌داران کلیسای اولیه پیروی نماییم. شاید حتی معتقدند که نباید همسایگان خود را همچون نفس خود محبت نماییم. سهیم کردن دیگران در دارایی و ثروت خود از ثمرات زندگی پر از روح‌القدس است. گفته شده است «با وجودی مسیحیان فقیر، یک مسیحی واقعی نمی‌تواند دارایی و ثروت بسیار داشته باشد.»

۲‌:‏۴۶ این آیه تاثیر پنطیکاست بر حیات روحانی و امور روزمره ایمان‌داران را نشان می‌‌دهد.

در مورد حیات روحانی باید به یاد داشته باشیم که ایمان‌داران اولیه همگی دارای پس زمینه‌ی یهودی بودند. گرچه در این زمان کلیسا وجود داشت، اما ارتباط با هیکل هنوز گسسته نشده بود. روند زدودن کفن‌­های یهودیت از تن مسیحیت در طول تمام دوران اعمال ادامه دارد. از این رو ایمان‌داران در جلساتی که در هیکل برگزار می‌‌شد شرکت می‌‌جستند، جایی که عهد عتیق و تفسیر آن را می‌‌شنیدند. البته در خانه‌ها نیز برای اموری که در آیه ۴۲ ذکر شده گرد هم می‌­آمدند.

در مورد امور زندگانی می‌خوانیم که آنها نان می‌‌شکستند، خوراک را به خوشی و ساده‌ ­دلی می‌‌خوردند. در اینجا به نظر می‌‌رسد که شکستن نان به خوراک روزانه آنها اشاره دارد. شادی نجات تمام جزئیات زندگی آنها را در برگرفته بود، گذران زندگی با رنگ و بویِ آسمان.

۲:‏۴۷ زندگی برای کسانی که از قدرت تاریکی رهایی یافته و به ملکوت محبت پسر خدا قدم نهاده بودند تبدیل به سرود حمد و مزمور شکرگزاری شده بود.

در ابتدا ایمان‌داران نزد تمامی خلق عزیز بودند اما ماجرا به اینجا ختم نمی‌‌شد، چرا که ماهیت ایمان مسیحی به گونه‌­ای است که ناگزیر خشم و مخالفت دل انسان را برمی‌­انگیزاند. نجات دهنده به شاگردان خود هشدار داد که از شهرت و محبوبیت برحذر باشند (لوقا ۶:‏۲۶) و آنها را از وجود جفا و سختی آگاه ساخت (متی ۱۰:‏۲۲-‏۲۳). از این رو این محبوبیت گذرا بود و به زودی مخالفت بی­‌حد و حصر جای آن را می‌‌گرفت.

و خداوند هر روزه ناجیان را بر کلیسا می ‌­افزود. مشارکت مسیحیان با ایمان آوردن افراد روز به روز افزایش می‌‌یافت. آنانی که بشارت انجیل را می‌‌شنیدند باید به اراده‌ی خود عیسی مسیح را می‌‌پذیرفتند. انتخاب و افزودن خداوند بر ایمان‌داران نباید مسئولیت انسان را نادیده انگارد.

پس ما در این باب واقعه‌ی نزول روح‌القدس، خطابه‌ی به یادماندنی پطرس به یهودیانی که در آنجا جمع شده بودند، ایمان آوردن گروهی بسیار و توصیفی مختصر از زندگی ایمان‌داران اولیه را مطالعه نمودیم. توصیف زیبایی این دوران در دایره­المعارف بریتانیکا (Encyclopedia Britannica) ویرایش سیزدهم، در مقاله «تاریخ کلیسا» ارائه شده است:‏

جالب توجه‌­ترین موضوع درباره زندگی مسیحیان اولیه این است که آنها نسبت به اینکه قوم خدا بوده فراخوانده شده و جدا شده هستند احساس زنده­‌ای داشتند. در نظر آنها کلیسا نه یک سازمان انسانی بلکه جامعه‌ی الهی بود. خدا آن را بنیاد نهاده بر آن تسلط داشت و حتی دنیا به خاطر آن خلق شده بود. این باور... تمام زندگی مسیحیان اولیه چه فردی و چه اجتماعی را شکل می‌‌داد. آنها خود را جدای از دنیا می‌‌دانستند و با رشته­‌های نامریی به هم پیوند خورده بودند. آنها شهروند آسمان بودند، نه زمین و اصول و قوانینی که برای اراده‌ی خود به کار می‌‌بستند از آسمان بود. دنیای حاضر وجود داشت اما گذرا و فانی بود، و زندگی حقیقی آنان در آینده نهفته بود. مسیح به زودی بازمی‌گشت و مشغله‌­ها و لذات این دوران دغدغه اصلی آنها نبود.... روح‌القدس در زندگی روزمره مسیحیان حضور داشت و تمام آداب و رفتار مسیحیان ثمرات روح بود. این باور به زندگی آنان ماهیتی الهامی و پرحرارت بخشیده بود. زندگی آنان تجربه روزمره انسان‌‌های معمولی نبود، بلکه انسان‌‌هایی که خود را افراشته دیده و وارد قلمرویی آسمانی شده بودند.

با مطالعه این مقاله پی می‌‌بریم که امروزه کلیسا چقدر از اتحاد و شور و حرارت اولیه خود دور شده است!

کلیسای خانگی و نهاد ‌های شبه کلیسایی

از آنجا که واژه ‌ی کلیسا (یونانی ekklesia) برای اولین بار در اعمال ۲:‏۴۷ به کار برده شده، پی می‌‌بریم که کلیسا محور اصلی تفکر کلیسای اولیه را شکل می‌‌داد.

کلیسا در کتاب اعمال و در دیگر نوشته‌­های عهد جدید غالباً به مفهوم کلیسای خانگی به کار می‌‌رفته است. مسیحیان اولیه بیشتر در خانه‌ها یکدیگر را ملاقات می‌کردند تا کلیسای ساختمانی. گفته شده است که مذهب از مکان­‌های مقدس خاص خود جدا شده و در محل زندگی انسان یعنی خانه متمرکز شده است. آنگر (Unger) می‌گوید که به مدت دو قرن خانه‌ها محل تجمع مسیحیان بودند.

شاید سهل است که تصور نماییم استفاده از خانه‌های شخص افراد به جای کلیسا بیشتر به خاطر شرایط اقتصادی بود تا هدایت روح. ما آن قدر به ساختمان‌‌های کلیساها عادت کرده‌­ایم که می‌‌پنداریم این ساختمان‌ها ایده­‌آل خدا هستند.

با این حال، دلایل بسیار قوی وجود دارد که ثابت می‌کند ایمان‌داران قرن اول از ما حکیم‌­تر بودند.

اول اینکه با وجود فقری که در جهان مشهود است، صرف هزاران دلار برای ساختن ساختمان‌‌های مجلل با ایمان مسیحی و تاکید آن بر محبت مغایرت دارد. ای. اسنلی جونز (E. Stanley Jones) چنین نوشته است:‏

به تابلوی بامبینو در کلیسای جامع روم نگریستم، کودکی مسیح را نشان می‌‌داد که در حالی که به جواهرات گرانبها آراسته شده بود، به چهره کودکان گرسنه‌­ای که در بیرون بودند می‌‌نگریست و اندر شگفت بودم که آیا مسیح با وجود چنین گرسنگی و فقری از جواهرات خود لذت می‌‌برد. و این فکر به ذهنم خطور کرد که اگر مسیح از جواهرات خود لذت می‌‌برد دیگر من از فکر مسیح لذت نمی‌‌بردم. آن بامبینوی غرق در جواهر و کودکان گرسنه نمادی از عمل ماست، اینکه ما با پوشش گرانبهای کلیسا‌ها و کلیسا‌های جامع خود مسیح را می‌­آراییم در حالی که به مشکلات اساسی جامعه خود اعتنا نمی‌‌کنیم، آنجا که مسیح گرسنه و تنها و فقیر رها شده است.

اختصاص هزینه‌­های گزاف برای بنای ساختمان‌‌هایی که تنها سه، چهار یا پنج ساعت در هفته مورد استفاده قرار می‌‌گیرند، نه تنها عملی غیرانسانی بلکه از نظر اقتصادی نیز به صرفه نیست. چقدر به خود اجازه داده‌­ایم تا با این رویای نسنجیده دنیا هم­‌گام شویم و مبالغ هنگفتی را صرف کنیم در حالی که استفاده اندک از آن نمائیم؟

برنامه­‌های ساخت و ساز امروزی ما از بزرگترین موانع در برابر رشد کلیسا به شمار می‌‌روند. بدهی‌ها و بهره‌‌های سنگین باعث شده که رهبران کلیساها در برابر هرگونه تلاش برای جدایی و تشکل کلیسای جدید مقاومت نمایند. از دست دادن هر عضو درآمد مورد نیاز برای ساختمان و نگهداری آن را به خطر می­‌اندازد. این دِین بر دوش نسلی که هنوز به دنیا نیامده گذاشته می‌شود و هرگونه امید برای توسعه کلیسا سرکوب می‌‌گردد.

غالباً چنین استدلال می‌شود که برای جذب بی‌­ایمانان به کلیسا باید ساختمان‌های مجللی بنا نمود. این تفکر علاوه بر اینکه جسمانی است با الگوی عهد جدید نیز مطابقت ندارد. جلسات کلیسای اولیه معمولاً برای ایمان‌داران بود، مسیحیان برای شنیدن تعالیم رسولان، مشارکت، شکستن نان و دعا گردهم می­‌آمدند (اعمال ۲:‏۴۲). آنها با دعوت اشخاص به جلسات روز یکشنبه بشارت نمی‌‌دادند بلکه در طول هفته برای افرادی که با آنها در تماس بودند شهادت می‌‌دادند. هنگامی که شخص ایمان می‌­آورد، سپس او را در مشارکت و صمیمیت کلیسای خانگی شریک می‌کردند تا قوت گرفته تشویق شود.

گاهی اوقات جذب افراد برای شرکت در جلسات کلیسا‌های ساختمانی دشوار است. معمولاً در برابر ظاهرپرستی واکنش منفی وجود دارد. همچنین ترس از اینکه به خاطر جمع­‌آوری اعانه او را آورده‌­ایم. معمولاً این شکایت وجود دارد که «کلیسا فقط پول تو را می‌‌خواهد.» از این رو بسیاری از این اشخاص مایل هستند که در یک کلاس تعلیمی رودر رو در خانه شرکت نمایند. در آنجا دیگر نیازی نیست تحت تاثیر جو حاکم قرار بگیرند، بلکه از جو دوستانه و غیررسمی آن لذت خواهند برد.

در حقیقت کلیسای خانگی برای هر فرهنگ و هر کشوری مناسب است. و اگر با این دید به تمام دنیا بنگریم، جلسات کلیسایی خانگی بیشتری خواهیم دید.

برخلاف کلیسا‌ها، نمازخانه‌ها و کلیساهای اسقف‌­نشین مجلل و همچنین خیل عظیمی از فرقه­های سازمان یافته، انجمن‌­های بشارتی و سازمان‌‌ها شبه کلیسایی، رسولان کتاب اعمال بر آن نبودند که برای انجام امور خدمتی خود سازمانی تشکیل دهند. کلیسای محلی واحد خدا بر روی زمین بود تا ایمان (مسیحی) را اشاعه دهد و شاگردان نیز از فعالیت در چنین زمینه­ای خشنود بودند.

در سال‌‌های اخیر تزاید سازمان‌ها در دنیای مسیحیت به قدری فراگیر بوده که همه را مبهوت ساخته است. هر گاه ایمانداری ایده­ای نو برای پیشبرد هدف مسیح بر روی زمین می‌یابد، انجمن یا موسسه‌­ای تاسیس می‌کند!

یکی از پیامدهای چنین حرکتی آن است که معلمان و واعظان کلام از خدمت اصلی و اولیه خود دور شده و کارمند یک سازمان می‌‌شوند. اگر تمام کارمندان و مدیران انجمن­های بشارتی یا خدمتی دل به خدمت بسپارند، نیاز به پرسنل و کارمند در این سازمان‌‌ها به طور فزاینده‌­ای کاهش می‌‌یابد.

دیگر پیامد ازدیاد سازمان‌‌ها این است که برای تداوم حیات سازمان مبالغ هنگفتی نیاز است، و از این سبب از مسیر اصلی خدمت انجیل منحرف می‌شود. قسمت اعظمی از مبالغ اختصاص یافته به سازمان‌‌های مسیحی صرف تأمین مخارج سازمان می‌شود تا هدف اصلی آن.

سازمان‌‌ها اغلب از هدف اصلی ماموریت خود دور می‌‌شوند. عیسی به شاگردان خود گفت فرامین او را تعلیم دهند. بسیاری از کسانی که برای سازمان‌‌های مسیحی کار می‌کنند از تعالیم حقیقت خدا منع می‌شوند. آنها نباد موضوعات مورد اختلاف را تعلیم دهند چرا که می­‌ترسند صلاحیت آنها زیر سوال رفته و پشتوانه مالی خود را از دست می‌دهند.

تزاید موسسات مسیحی غالباً منجر به چند دستگی، حسادت و رقابت می‌شود که شهادت مسیح را خدشه­دار می‌‌سازد.

به تنوع و کثرت سازمان‌های مسیحی که در محل کار، خانه یا خارج از کشور فعالیت می‌کنند توجه نمایید. هر یک برای پرسنل محدود و منابع مالی خود با دیگری به رقابت می‌‌پردازد. و ببینید که چگونه بسیاری از این سازمان‌‌ها گرچه شعارشان اراده خدا است اما فعالیتشان ریشه در رقابت انسانی دارد (یادداشت‌‌های روزانه اتحادیه کتب مقدسه).

این موضوع حقیقت دارد که برخی از سازمان‌ها حتی پس از اینکه دریافته‌­اند فعالیتشان ثمری ندارد اما باز هم به حیات خود ادامه می‌‌دهند. گرچه این سازمان‌‌ها از دیدگاه رویای موسسان خود دور شده­‌اند و فعالیت‌های آنها آن طراوت و پویایی روزهای اولیه را ندارد اما هنوز هم چرخ‌­های آنها به سختی در حال چرخیدن هستند. این حکمت روح بود که مسیحیان اولیه را از تاسیس سازمان‌‌ها برای اجرای اهداف خداوند مصون نگاه داشت و نه یک تفکر ساده و ابتدایی. جی. اچ. لانگ (G. H. Lang) در این مورد می‌نویسد:‏

یک نویسنده تیزبین که با روش‌‌های امروزی خدمات مسیحی مخالف است گفته است، «ما انجمن‌­های بشارتی را تاسیس کردیم، در حالی که رسولان کلیسا را بنیاد نهادند.» این وجه تمایز بسیار پرمفهوم است. رسولان کلیسا را بنیاد نهادند و نه چیز دیگری، چرا که برای گستره خدمات آنها نه چیز دیگری لازم بود و نه مناسب آن کار. در هر جایی که آنان خدمت کردند از ایماندران جماعت­های محلی تشکیل دادند، به همراه مشایخ – همیشه مشایخ بودند و نه یک شیخ (اعمال ۱۴:‏۲۳؛ ۱۵:‏۶،۲۳؛ ۲۰:‏۱۷؛ فیلپیان ۱:‏۱) – تا آنها را هدایت نموده و شبانی کنند، خداوند به این افراد صلاحیت بخشیده بود و مقدسین آنها را به رسمیت شناخته بودند (۱قرنتیان ۱۶:‏۱۵؛ ۱تسالونیکیان ۵:‏۱۲،۱۳؛ ۱تیموتاوس ۵:‏۱۷-‏۱۹) و شماسانی که از سوی جماعت انتخاب می‌­شدند آنها را همراهی می‌­کردند (اعمال ۶:‏۱-‏۶؛ فیلپیان ۱:‏۱). شماسان با مشایخ تفاوت داشتند – تا به برخی از امور موقت اما مهم رسیدگی نمایند و به طور خاص کمک‌‌های اهدائی جماعت را توزیع نمایند... تمام اقدامات رسولان در جهت سازماندهی این بود که شاگردان در اجتماعاتی دیگر از این گونه جمع شوند. هیچ سازمان دیگری غیر از اجتماعات محلی در اعمال رسولان نمی‌‌بینیم و نه حتی اثری از چیز دیگری.

در نظر مسیحیان اولیه و رسولانی که آنها را رهبری می‌کردند، این اجتماعات، واحدهای سازمان یافته الهی بر روی زمین بودند که خدا از طریق آنان کار می‌کرد، و تنها واحدی که خدا وعده داد به حیات خود ادامه خواهد داد کلیسا بود.

فصل   ۲

۱  و چون روز پَنْطِیکاست رسید، به یک دل در یکجا بودند.

۲  که ناگاه آوازی چون صدای وزیدن باد شدید از آسمان آمد و تمام آن خانه را که در آنجا نشسته بودند پر ساخت.

۳  و زبانه‌های منقسم شده، مثل زبانه‌های آتش بدیشان ظاهر گشته، بر هر یکی از ایشان قرارگرفت.

۴  و همه از روح‌القدس پر گشته، به زبانهای مختلف، به نوعی که روح بدیشان قدرت تلفّظ بخشید، به سخن گفتن شروع کردند.

۵  و مردمِ یهودِ دیندار از هر طایفه زیر فلک در اورشلیم منزل می‌داشتند.

۶  پس چون این صدا بلند شد گروهی فراهم شده، در حیرت افتادند زیرا هر کس لغت خود را از ایشان شنید.

۷  و همهٔ مبهوت و متعجّب شده به یکدیگر می‌گفتند، مگر همهٔ اینها که حرف می‌زنند جلیلی نیستند؟

۸  پس چون است که هر یکی از ما لغت خود را که در آن تولد یافته‌ایم می‌شنویم؟

۹  پارتیان و مادیان و عیلامیان و ساکنان جزیره و یهودیّه و کَپَّدُکِیا و پَنطُس و آسیا

۱۰  و فَرِیجِیّه و پَمفِلیّه و مصر و نواحی لِبیا که متصّل به قیروان است و غربا از روم، یعنی یهودیان و جدیدان

۱۱  و اهل کَرِیت و عَرَب، اینها را می‌شنویم که به زبانهای ما ذکر کبریایی خدا می‌کنند.

۱۲  پس همه در حیرت و شکّ افتاده، به یکدیگر گفتند، این به کجا خواهد انجامید؟

۱۳  امّا بعضی استهزاکنان گفتند که از خَمر تازه مست شده‌اند!

۱۴  پس پطرس با آن یازده برخاسته، آواز خود را بلند کرده، بدیشان گفت، ای مردان یهود و جمیع سکنه اورشلیم، این را بدانید و سخنان مرا فرا گیرید.

۱۵  زیرا که اینها مست نیستند چنانکه شما گمان می‌برید، زیرا که ساعت سوم از روز است.

۱۶  بلکه این همان است که یوئیلِ نبی گفت

۱۷  که، خدا می‌گوید در ایّام آخر چنین خواهد بود که از روح خود بر تمامِ بشر خواهم ریخت و پسران و دختران شما نبوّت کنند و جوانان شمارؤیاها و پیران شما خوابها خواهند دید؛

۱۸  و بر غلامان و کنیزان خود در آن ایّام از روح خود خواهم ریخت و ایشان نبوّت خواهند نمود.

۱۹  و از بالا در افلاک، عجایب و از پایین در زمین، آیات را از خون و آتش و بخار دود به ظهور آورم.

۲۰  خورشید به ظلمت و ماه به خون مبدّل گردد قبل از وقوعِ روزِ عظیمِ مشهور خداوند.

۲۱  و چنین خواهد بود که هر که نام خداوند را بخواند، نجات یابد.

۲۲  ای مردان اسرائیلی این سخنان را بشنوید. عیسی ناصری مردی که نزد شما از جانب خدا مبرهن گشت به قوّات و عجایب و آیاتی که خدا در میان شما از او صادر گردانید، چنانکه خود می‌دانید،

۲۳  این شخص چون برحسب ارادهٔ مستحکم و پیشدانی خدا تسلیم شد، شما به دست گناهکاران بر صلیب کشیده، کُشتید،

۲۴  که خدا دردهای موت را گسسته، او را برخیزانید زیرا محال بود که موت او را در بند نگاه دارد،

۲۵  زیرا که داود دربارهٔ وی می‌گوید، خداوند را همواره پیش روی خود دیده‌ام که به دست راست من است تا جنبش نخورم؛

۲۶  از این سبب دلم شاد گردید و زبانم به وجد آمد بلکه جسدم نیز در امید ساکن خواهد بود؛

۲۷  زیرا که نَفْس مرا در عالم اموات نخواهی گذاشت و اجازت نخواهی داد که قدّوس تو فساد را ببیند.

۲۸  طریق‌های حیات را به من آموختی و مرا از روی خود به خرّمی سیر گردانیدی.

۲۹  ای برادران، می‌توانم دربارهٔ داودِ پَطرِیارْخ با شما بیمحابا سخن گویم که او وفات نموده،دفن شد و مقبره او تا امروز در میان ماست.

۳۰  پس چون نبی بود و دانست که خدا برای او قسم خورد که از ذریّت صُلب او بحسب جسد، مسیح را برانگیزاند تا بر تخت او بنشیند،

۳۱  دربارهٔ قیامت مسیح پیش دیده، گفت که، نَفْس او در عالم اموات گذاشته نشود و جسدِ او فساد را نبیند.

۳۲  پس همان عیسی را خدا برخیزانید و همهٔ ما شاهد بر آن هستیم.

۳۳  پس چون به دست راست خدا بالا برده شد، روح‌القدس موعود را از پدر یافته، این را که شما حال می‌بینید و می‌شنوید ریخته است.

۳۴  زیرا که داود به آسمان صعود نکرد لیکن خود می‌گوید، خداوند به خداوند من گفت بر دست راست من بنشین

۳۵  تا دشمنانت را پای‌انداز تو سازم.

۳۶  پس جمیع خاندان اسرائیل یقیناً بدانند که خدا همین عیسی را که شما مصلوب کردید، خداوند و مسیح ساخته است.

۳۷  چون شنیدند دلریش گشته، به پطرس و سایر رسولان گفتند، ای برادران چه کنیم؟

۳۸  پطرس بدیشان گفت، توبه کنید و هر یک از شما به اسم عیسی مسیح بجهت آمرزش گناهان تعمید گیرید و عطای روح‌القدس را خواهید یافت.

۳۹  زیرا که این وعده است برای شما و فرزندان شما و همهٔ آنانی که دورند، یعنی هرکه خداوند خدای ما او را بخواند.

۴۰  و به سخنان بسیارِ دیگر، بدیشان شهادت داد و موعظه نموده، گفت که، خود را از این فرقهٔ کج‌رو رستگار سازید.

۴۱  پس ایشان کلام او را پذیرفته، تعمید گرفتند و در همان روز تخمیناً سه هزار نفربدیشان پیوستند

۴۲  و در تعلیم رسولان و مشارکت ایشان و شکستن نان و دعاها مواظبت می‌نمودند.

۴۳  و همهٔ خلق ترسیدند و معجزات و علامات بسیار از دست رسولان صادر می‌گشت.

۴۴  و همهٔ ایمانداران با هم میزیستند و در همه‌چیز شریک می‌بودند

۴۵  و املاک و اموال خود را فروخته، آنها را به هر کس به قدر احتیاجش تقسیم می‌کردند.

۴۶  و هر روزه در هیکل به یکدل پیوسته می‌بودند و در خانه‌ها نان را پاره می‌کردند و خوراک را به خوشی و ساده‌دلی می‌خوردند.

۴۷  و خدا را حمد می‌گفتند و نزد تمامی خلق عزیز می‌گردیدند و خداوند هر روزه ناجیان را بر کلیسا می‌افزود.