Sun Rise

۹. دولتمندان و افسوس آنها در آینده (۵:‏۱-‏۶)

یعقوب در یکی از نافذترین و دقیق‌ترین قسمتهای رساله‌اش، اکنون به تقبیح گناهان ثروتمندان می‌پردازد. سخنان او همچون ضربات چکش فرود می‌آیند، رُک و بی‌پرده. در حقیقت، این انتقاد آنقدر قوی است که به ندرت در مورد این آیات وعظ می‌شود.

یعقوب در اینجا نقش نبی بی‌عدالتی اجتماعی را ایفا می‌کند. او در برابر ناکامی ثروتمندان در استفاده از ثروت خود برای تسکین نیازهای مردم فریاد برمی‌آورد. او کسانی را که با سوءاستفاده از کارگران خود صاحب ثروت شده‌اند محکوم می‌کند. استفاده از ثروت برای لذت‌جویی و زندگی مجلل نکوهش می‌شود. سرانجام، او ثروتمندان را همچون حاکمان متکبر و ستمگر به تصویر می‌کشد.

۵:‏۱ ابتدا او دولتمندان را می‌خواند تا به جهت مصیبتهایی که در آینده تجربه خواهند کرد گریه و ولوله نمایند. آنها به زودی خدا را ملاقات خواهند کرد. پس از شرمندگی و پشیمانی پُر خواهند شد. خواهند دید که مباشران وفاداری نبوده‌اند. آنها برای فرصتهایی که از دست داده‌اند ماتم خواهند گرفت. آنها به خاطر طمع و خودخواهی خود خواهند گریست. آنها به خاطر اعمال ناعادلانه خود محکوم خواهند شد. آنها درخواهند یافت که گناه کرده‌اند چرا که امنیت را در اموال دنیا جستجو می‌کردند نه در خداوند. و به خاطر لذت‌جوییهای بی­حد و حصر خود اشکهای تلخ خواهند ریخت. یعقوب چهار گناه اصلی ثروتمندان را ذکر می‌کند. گناه اول، گناه اندوختن ثروت است.

۵:‏۲ یعقوب می‌گوید:‏«ثروت شما تباه شده و جامه‌هایتان را بید خوده است! زر و سیم شما زنگ شده و زنگ آنها علیه شما سخن خواهد گفت و همچون آتش گوشت بدن شما را خواهد خورد.» (هزاره)

کتاب‌مقدس هیچگاه نمی‌گوید که ثروتمند بودن گناه است. به عنوان مثال، ممکن است شخصی یک شبه فرصتی عایدش شود و مسلما او در به دست آوردن آن ثروت مرتکب گناهی نشده باشد. اما کتاب‌مقدس تعلیم می‌دهد که ثروت اندوختن گناه است. خداوند عیسی به صراحت تمام اندوختن ثروت را منع می‌کند. «گنج‌ها برای خود بر زمین نیندوزید، جایی که بید و زنگ زیان می‌رساند و جایی که دزدان نقب می‌زنند و دزدی می‌نمایند. بلکه گنج‌ها به جهت خود در آسمان بیندوزید، جایی که بید و زنگ زیان نمی‌رساند و جایی که دزدان نقب نمی‌زنند و دزدی نمی‌کنند. زیرا هر جا گنج تو است دل تو نیز در آنجا خواهد بود.» (متی ۶:‏۱۹-‏۲۱)

یعقوب به چهار شکل از ثروت سخن می‌گوید:‏دولت، رخت، طلا و نقره. در روزگار کتاب‌مقدسی ثروت عموما به شکل گندم، روغن، و دیگر تولیدات:‏لباس، طلا و نقره بود. شاید هنگامی که یعقوب می‌گوید:‏«دولت شما فاسد می‌شود.» مقصودش این است که گندم‌های آنان پُر از کرم شده و روغ آنها متعفن گردیده است. نکته در اینجاست که این چیزها آنقدر روی هم انباشته می‌شوند که در نهایت فاسد می‌شوند. می‌شد از آنها برای سیر کردن گرسنگان استفاده کرد، ولی اکنون بی‌ارزش هستند. او می‌گوید، «رخت شما بید خورده می‌شود.» هنگامی که از لباسها استفاده می‌شود چنین بلایی بر سرشان نمی‌آید. اما هنگامی که گنجه خانه آنقدر از لباس پُر است که به ندرت از آنها استفاده می‌شود، در معرض آسیب بید قرار می‌گیرند. در نظر یعقوب هنگامی که افراد بسیاری در نیاز شدید به سر می‌برند، اندوختن لباس از نظر اخلاقی اشتباه است.

۵:‏۳ طلا و نقره شما را زنگ می‌خورد و زنگ آنها بر شما شهادت خواهد داد، و مثل آتش گوشت شما را خواهد خورد. طلا و نقره زنگ نمی‌زند، بلکه تیره شده و کم‌رنگ می‌شوند، و در شرایطی که در جای نامطلوبی انباشته شوند، احتمال پوسیدن آنها می‌رود. دولتمندان به جای اینکه ثروت خود را به کار اندازند، گرسنگان را غذا دهند، بینوایان را بپوشانند، برای بیماران دارو تهیه کنند، و انجیل را منتشر نمایند، ثروت خود را برای «روز تنگی» می‌اندوزند. این ثروت برای هیچکس فایده‌ای ندارد، و سرانجام ضایع می‌شود.

زنگ، که از استفاده نادرست و تباه شدن سخن می‌گوید، گواهی خواهد بود بر علیه دولتمندان. اگر این موضوع در مورد ثروتمندان روزگار یعقوب صحت دارد پس چقدر بیشتر در مورد ایمانداران امروزی صادق است؟ اگر امکانات انتشار انجیل را داشتیم، اما از آنها استفاده نکردیم چه اعتراضی خواهیم داشت؟ اگر اموال دنیا را اندوخته‌ایم در حالی که می‌توانستیم از آنها برای نجات جانها استفاده کنیم؟ عبارت «زنگ آنها ... مثل آتش گوشت شما را خواهد خورد» بدین معنا است که ناکامی آنها در راه استفاده ثروت برای خیریت دیگران، موجب شدیدترین رنجها و پشیمانی خواهد شد. اگر چشمان آنها سرانجام باز شود تا بی‌رحمی، خودخواهی و طمع را ببینند (جواهرات گرانبها، لباسهای فاخر، خانه‌های مجلل، اتومبیل‌های گران‌قیمت)، تجربه‌ای سوزان، و گزنده خواهند داشت.

۵:‏۴ گناه دومی که یعقوب با آن به مقابله می‌پردازد، به دست آوردن ثروت از راه خوردن حقوق دیگران است. عمله‌هایی که کشته‌ها را می­دروند از حقوق عادلانه خود محروم می‌شدند. گرچه ممکن استعمله‌ها اعتراض می‌کردند، اما کسی به داد آنها نمی‌رسید. هیچکس بر روی زمین نبود که از حق آنها دفاع نماید. اما با اینحال، فریاد آنها به گوشه‌های رب‌النجود (خداوند لشکرها) رسیده است. او که به لشکرهای آسمان فرمان می‌دهد به دفاع از محرومان برخواهد خواست. خداوند، خدای قادر مطلق برای آنها انتقام خواهد گرفت. پس، کتاب مقدس نه تنها اندوختن ثروت، بلکه کسب ثروت به روشهای ناعادلانه را نیز محکوم می‌کند. یعقوب علاوه بر گناه عدم پرداخت مزد حقیقی کارگران، عواید حاصل از باج و خراج، تقلب در وزن کردن و اندازه گرفتن. رشوه دادن به مقامات دولتی و غیره، تبلیغات دروغ، و تقلب در حساب و کتاب را نیز ذکر می‌کند.

۵:‏۵ سپس یعقوب زندگی تجملاتی ثروتمندان را نکوهش می‌کند. جواهرات گرانبها، لباسهای فاخر، خوراکهای لذیذ، و خانه‌های مجلل-‏ چگونه می‌توانند ثروت خود را بر باد دهند، در حالی که افراد بسیاری در تنگنا قرار دارند؟ یا اگر به شکل امروزی بیان کنیم، چگونه می‌توانیم ثروت و افراط‌کاریهای کلیسا و مسیحیان را توجیه نماییم؟ ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که روزانه هزاران نفر از گرسنگی می‌میرند. در چنین دنیایی، چگونه می‌توانیم، اتومبیل‌های لوکس خود، لیموزین‌ها، و قایق‌های سرعتی خود را توجیه نماییم؟ چگونه می‌توانیم پول خداوند را صرف هتل‌های گران‌قیمت، رستورانهای درجه یک و هرگونه لذت‌جویی بکنیم؟

تعلیم کتاب مقدس، نیاز بی‌اندازه دنیا، الگوی نجات‌دهنده، و غریزه‌ی دلسوزی به ما می‌گویند تا هنگامی که حتی یک جان پیغام انجیل را نشنیده است اشتباه است که در رفاه و تجملات زیست نماییم.

کسانی که در ناز و نعمت زندگی می‌کنند و غرق در تجملات هستند به کسانی تشبیه شده‌اند که دلهای خود را در یوم قتل می‌پرورند-‏همچون حیوانات، خود را برای قربانی فربه می‌سازند، و یا همچون سربازانی که چپاولگری می‌کنند، در حالی که دیگران در اطراف آنها هلاک می‌شوند.

۵:‏۶ آخرین اتهام دولتمندان این است که آنها بر مرد عادل فتوی می‌دهند و او را به قتل می‌رسانند، و او با آنها مقاومت نمی‌کند. برخی بر این باورند که این عادل، خداوند عیسی است. با اینحال بیشتر رهبران مذهبی در مرگ او مجرم بودند تا دولتمندان. شاید بهتر آن باشد مرد عادل را نماینده انسانهای بی‌گناه بدانیم. یعقوب به رفتار خشن و احمقانه‌ای که ثروتمندان معمولاً نسبت به زیردستان خود دارند فکر می‌کند. آنها زیردستان خود را با اتهام دروغین محکوم می‌کنند، با زبان تند خود، و سرانجام با دلهای خود. آنها زیردستان خود را کشته‌اند، نه مستقیماً، بلکه با خواستن کار بیش از حد از آنها و در مقابل پرداخت اندک. بی‌گناه از هیچ کمکی برخوردار نیست.اعتراض کردن ممکن است به خشونت بیشتر و یا عزل شدن از شغل منجر شود.

۱۰. ترغیب به صبر (۷:‏۵-‏۱۲)

۷:‏۵ اکنون یعقوب به ایمانداران ستمدیده می‌پردازد، و آنها را ترغیب می‌کند که صبر کنند. انگیزه برای صبر کردن «آمدن خداوند» است. این امر هم می‌تواند اشاره‌ای باشد به ربوده شدن ایمانداران و یا بازگشت مسیح. عهد جدید هر دوی آن را انگیزه‌ای برای صبر برمی‌شمارد.

دهقان نیاز به صبر را به تصویر می‌کشد. او در همان روزی که درو می‌کند، نمی‌کارد. بلکه دوره‌ای طولانی صبر می‌کند. ابتدا باید باران اولین ببارد، موجب شود که دانه جوانه بزند. سپس در پایان فصل باران آخر می‌بارد، که برای باروری موفقیت‌آمیز محصول لازم است. برخی این مثل را اشاره‌ای به باران اول و آخر می‌دانند. این وعده که برکات پنطیکاست در آغاز دوران کلیسا، پیش از بازگشت خداوند تکرار خواهد شد، اما آهنگ کلی عهد جدید به نظر چنین انتظاری را تشویق نمی‌کند. با اینحال دلیلی وجود ندارد که بقیت وفادار ایمانداران را از انتظار برای خداوند و بشارت دنیا منع کنیم. بهترین راه برای خوشامد گفتن به نجات دهنده چیست؟

۵:‏۸ با آمدن خداوند اشتباهات زمین درست خواهد شد. پس قوم او باید صبر نمایند، همچون یک دهقان. دلهای آنان با اطمینان از آمدن او پایدار بایستد.

۵:‏۹ به هنگام جفا و پریشانی، چندان عجیب نیست که قربانی‌ها بر علیه یکدیگر به پاخیزند. این عادت عجیب ما انسانها است که به هنگام فشار و مشکلات خشممان بر علیه کسانی که دوستشان داریم افروخته شود. پس کلام هشدار می‌دهد:‏از یکدیگر شکایت مکنید، مبادا بر شما حکم شود. این آیه برای آن دسته از خادمانی که تحت شرایط دشوار در کنار یکدیگر کار می‌کنند، پیغامی دارد. ما نباید اجازه دهیم خشم بر ما غلبه کند. سرانجام اینکه، داور بر در ایستاده است! او افکار ما را می‌داند. به زودی در مقابل تخت داوری مسیح خواهیم ایستاد. ما نباید حکم کنیم، تا مبادا بر ما حکم کرده شود.

۵:‏۱۰ انبیای عهد عتیق به عنوان نمونه‌ای از زحمت و صبر ذکر می‌شوند. توجه نمایید که زحمت پیش از صبر آمده است. «مصیبت، صبر را پیدا می‌کند.» (رومیان ۵:‏۳) همانگونه که قبلا هم شرح دادیم، صبر در عهد جدید به معنای بردباری و استواری است. انبیا به خاطر وفاداری در اعلام کلام خدا بی‌رحمانه مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. با اینحال «چون آن نادیده را دیدند، استوار ماندند.» (عبرانیان ۱۱:‏۲۷، ۳۲-‏۴۰)

۵:‏۱۱ در کمال احترام به انبیای گذشته می‌نگریم، انبیایی همچون اشعیا، ارمیا و دانیال ما به خاطر زندگی پر از غیرت و وفاداری آنها، برای آنها احترام قایل می‌شویم. به این خاطر آنها را خوشحال می‌نامیم. ما موافقیم که حق با آنها بود و دنیا در اشتباه. خوب، باید به یاد آوریم که آنها تجربیات و رنجهای بسیاری متحمل شدند، و آنها با صبر و بردباری تاب آوردند. اگر می‌خواهیم خوشحال باشیم، تنها راه معقول این است که ما نیز همچون آنها عمل کنیم.

ایوب نمونه‌ای عالی از صبر و بردباری است. در طول تاریخ بسیار اندک هستند انسانهایی که همچون ایوب متحمل این همه رنج و عذاب شده باشند. با اینحال او هیچگاه خدا را لعنت نکرد، و او را رها نکرد. در پایان، به خاطر صبر خود پاداش یافت. خدا به مانند همیشه خود را بغایت مهربان و کریم ظاهر ساخت.

اگر مقصود یعقوب از «انجام کار خداوند» را ندانیم (پیامدی که خداوند ظاهر ساخت)، ممکن است وسوسه شویم که حسادت ورزیم یا گناه بکنیم. هنگامی که آساف کامیابی متکبران را دید حسد برد. (مزمور ۷۳:‏۳-‏۱۷) هر چه بیشتر به این موضوع می‌اندیشید، بیشتر آشفته می‌شد. سپس او به مکان مقدس خداوند رفت و به عاقبت آنها پی برد. این امر موجب شد تمام حسادت او برطرف شود. داود هم چنین تجربه‌ای داشت. در مزمور ۱۷:‏۱۵ او نصیب ایمانداران در زندگی آینده را توصیف می‌کند. با این اوصاف، شایسته آن است که ایماندار صبور باشد. در مورد ایوب، انجام کار خداوند را دیدیم، یعنی اینکه خدا در برابر آنچه که داشت به او عطا کرد. (ایوب ۴۲:‏۱۰-‏۱۵)

۵:‏۱۲ ناشکیبایی به هنگام تجربیات گاهی به صورت سوگند نیز ظاهر می‌شود. در اینجا موضوع بر سر بی‌حرمتی نیست، و نه لعنت. بلکه مسأله بر سر سوگند یاد کردن در محکمه است. در اینجا استفاده بی‌مورد از نام خداوند و یا برخی از نامهای دیگر که بر صداقت سخن شخص گواهی می‌دهند منع شده است. مسیحیان نباید به کسی یا هر چیزی سوگند یاد کنند، نه به آسمان و نه بر زمین. کسانی که او را می‌شناسند باید بتوانند بر این حقیقت اتکا کنند که «بلی‌های» او «بلی» و «نی‌های» او «نی» باشد.

این عبارت را همچنین می‌توان در مورد عبارات بیهوده‌ای همچون «محض رضای خدا»؛ «خدا شاهدِ»؛ «به خدا» ؛ و یا عباراتی نظیر آن به کار برد.

یعقوب می‌گوید، مبادا در تحکم بیفتید. (یا ریاکاری) شاید او فرمان سوم را مدنظر دارد:‏« نام یهوه، خدای خود را به باطل مبر، زیرا خداوند کسی را که اسم او را به باطل برد، بی‌گناه نخواهد شمرد.» (خروج ۲۰:‏۷)

۱۱. دعا و شفای بیماران (۵:‏۱۳-‏۲۰)

مضمون آیات پایانی رساله یعقوب دعا است. این واژه چه به صورت فعل و یا اسم هفت بار در این رساله به چشم می‌خورد.

۵:‏۱۳ در هر موقعیت از زندگی، باید با دعا نزد خداوند برویم. هنگامی که در تنگنا قرار داریم باید با التماس نزد او برویم. به هنگام شادی باید با شکرگزاری قلب خود را به سوی او بگشاییم. او می‌خواهد که ما در تمام شرایط زندگی خود او را در کنار خود داشته باشیم.

ما باید خدا را علت اصلی تمام چیزهایی که در زندگی داریم، بدانیم. ما نباید به آنچه که راتر فورد ( Rutherford ) آن را «گردش سر در گم چرخهای معلول‌ها» نامیده است، نگاه کنیم. اگر اجازه دهیم بازیچه شرایط زندگی شویم، یا اینکه منتظر بمانیم شرایط تغییر یابند شکست خواهیم خورد. نباید به هیچ دستی بنگریم، جز دستان او.

این قسمت یکی از پرجنجال‌ترین قسمتهای این رساله، و یا شاید کل عهد جدید باشد. این قسمت ما را با جایگاه شفا در زندگی ایماندار امروزی روبرو می‌سازد. پیش از اینکه به تفصیل در مورد این آیه بحث کنیم، بهتر است آنچه کتاب مقدس درباره بیماری و شفا به ما می‌آموزد را از نظر بگذرانیم.

ضمیمه ‌ای بر شفای الهی

۱. مسیحیان همه موافقند که بیماری به طور کلی پیامد گناه در جهان است. اگر گناه هیچگاه وارد جهان نمی‌شد، هیچ بیماری‌ای نبود.

۲. گاهی اوقات بیماری پیامد مستقیم گناه در زندگی شخصی است. در اول قرنتیان ۱۱:‏۳۰ در مورد برخی از قرنتیان می‌خوانیم که به خاطر تفتیش نکردن گناه در زندگی خود، یعنی بدون اینکه گناهی را اعتراف کرده و توبه کنند، در شام خداوند شرکت جسته‌اند.

۳. همه بیماریها پیامد مستقیم گناه در زندگی شخصی نیست. علی­رغم اینکه ایوب مرد عادلی بود اما بیمار شد. (یوحنا ۹:‏۲، ۳) اپافرودیتوس به خاطر کار بی‌وقفه برای خداوند بیمار شده بود (فیلیپیان ۲:‏۳۰) غایوس سلامت روحانی داشت اما از نظر فیزیکی وضعیت چندان خوبی نداشت. (سوم یوحنا آیه ۲)

۴. گاهی اوقات بیماری پیامد عمل شیطانی است. شیطان بود که باعث شد بدن ایوب از دُمل پر شود. (ایوب ۲:‏۷) شیطان بود که زن (لوقا ۱۳:‏۱۰-‏۱۷) را به آن وضع دچار کرده بود، به طوری که پشتش خمیده شده بود و قادر نبود خود را راست کند:‏«و این زن ... شیطان او را به مدت هجده سال تا به حال بسته بود.» (۱۳:‏۱۶) پولس ضعفی داشت که باعث و بانی آن شیطان بود. او آن را «خاری در جسم ... فرشته شیطان، تا مرا لطمه زند» نامیده بود. (دوم قرنتیان ۱۲:‏۷)

۵. خدا می‌تواند شفا دهد. در واقع تمام شفاها منشاء الهی دارد. یکی از مفاهیم عهد عتیق «یهوه شفا دهنده» است. (خروج ۱۵:‏۲۶) ما باید در هر شفایی عمل خداوند را اقرار نماییم. **از کتاب مقدس پیدا است که خدا روشهای گوناگونی برای شفا دادن دارد. گاهی اوقات او توسط عملکرد بدن شفا می‌دهد. او برای بهبودی شخص قدرت‌های عجیبی در بدن انسان قرار داده است. پزشکان می‌دانند که بیشتر بیمارها به هنگام صبح وضعیت بهتری دارند. گاهی اوقات شفا توسط مصرف کردن دارو حاصل می‌شود. به عنوان مثال پولس به تیموتائوس توصیه می‌کند:‏«به جهت شکمت و ضعفهای بسیار خود شرابی کم میل فرما.» (اول تیموتائوس ۵:‏۲۳) گاهی او از طریق «رهایی از ترسهای نهفته، خشم، نگرانیها و گناهان» که غالبا موجب بیماری می‌شوند، شفا می­دهد. گاهی او از طریق پزشکان و جراحان شفا می­دهد. عیسی به وضوح تعلیم داد که بیماران به طبیب نیاز دارند. (متی ۹:‏۱۲) پولس از لوقا به عنوان «طبیب حبیب» یاد می‌کند. (کولسیان ۴:‏۱۴) که مسلما لزوم وجود یک پزشک در میان مسیحیان را تصدیق می‌کند. خدا در خدمت شفا پزشکان را به کار می‌برد. همانگونه که دوبویس ( Dubois ) پزشک جراح معروف فرانسوی گفته است:‏«جراح زخمها را می‌بندد و خدا شفا می‌دهد.»

۶. اما خدا به شکل معجزه‌آسا نیز شفا می‌دهد. نمونه‌های بسیاری از این موضوع در اناجیل یافت می‌شوند. درست نیست که بگوییم خدا معمولا به این شکل شفا می‌دهد، و نیز نباید بگوییم که او هیچگاه به این شکل شفا نمی‌دهد. در کتاب مقدس هیچ عبارتی یافت نمی‌شود که امروزه ما را از ایمان به شفای معجزه‌آسای خدا مأیوس نماید.

۷. اما باید روشن سازیم که اراده خدا همیشه شفا دادن نیست. پولس ترفسیس را در سلیتس بیمار واگذارد. (دوم تیموتائوس ۴:‏۲۰) خداوند خار در جسم پولس را شفا نداد. (دوم قرنتیان ۱۲:‏۷-‏۱۰) اگر اراده خدا همیشه شفا دادن بود، برهی هیچگاه پیر نمی‌شدند و نمی‌مردند!

۸. خدا وعده نداده که هر بیماری را شفا بخشد، شفا چیزی نیست که ما بتوانیم از او مطالبه نماییم. در فیلیپیان ۲:‏۲۷، شفا همچون رحمت توصیف شده است، نه چیزی که حق مسلم ما باشد.

۹. در حالی که درست است که به طور کلی در «کفاره» شفا وجود دارد، با اینحال تمام برکاتی که در کفاره وجود دارد هنوز به ما عطا نشده است. به عنوان مثال، کار مسیح برای ما نجات جسم را به همراه داشته است، اما تا هنگامی که مسیح برای مقدسین خود بازگردد (رومیان ۸:‏۲۳) در آن زمان ما کاملاً از تمام بیماریها خلاصی خواهیم یافت.

۱۰.درست نیست که بگوییم شفا نیافتن حاصل بی‌ایمانی است. اگر چنین بود، برخی تا به ابد زندگی می‌کردند؛ اما چنین نیست. پولس، ترفسیس، و غایوس شفا نیافتند. اما ایمان آنها زنده و پر از شهامت بود.

۵:‏۱۴، ۱۵ بیایید بازگردیم به یعقوب باب ۵، می‌بینیم که چقدر این آیات با تعلین کتاب مقدس در مورد شفا مطابقت دارد:‏

«و هرگاه کسی از شما بیمار باشد، کشیشان کلیسا را طلب کند تا برایش دعا نمایند و او را به نام خداوند به روغن تدهین کنند. و دعای ایمان، مریض را شفا خواهد بخشید و خداوند او را خواهد برخیزانید، و اگر گناه کرده باشد از او آمرزیده خواهد شد.»

اگر این دو آیه تنها آیات کتاب مقدس در مورد شفا بودند، آنگاه می‌توانستیم اطمینان حاصل نماییم که هر شخص مسیحی با انجام مراحل فوق از هر بیماری در زندگی شفا می‌یافت. با این‌حال، از آیات دیگر کتاب مقدس چنین پیداست که اراده خدا همیشه شفا دادن نیست. بنابراین به این نتیجه می‌رسیم که یعقوب درباره هر نوع بیماری سخن نمی‌گوید، بلکه شکل خاصی از بیماری که پیامد برخی شرایط خاص است. کلید درک این قسمت در عبارت «اگر گناه کرده باشد، از او آمرزیده خواهد شد.» یافت می‌شود. شفا در این قسمت با بخشش گناهان سر و کار دارد.

در اینجا احتمالاً مقصود شخصی است که مرتکب گناهانی شده است که شهادت کلیسای محلی خود را خدشه‌دار ساخته است. درست پس از این عمل او بیماری به سراغش آمده است. او می‌داند که این بیماری نتیجه مستقیم گناه خود است. خدا برای اینکه او را احیا کرده و به آغوش جماعت بازگرداند، تنبیهش می‌کند. او از گناهان خود توبه کرده و در حضور خدا اعتراف می‌کند. اما از آنجایی که این گناه شهادت همه جماعت را خدشه‌دار ساخته است، او کشیشان را می‌خواند و در حضور آنان نیز اعتراف کامل خواهد کرد. آنها برایش دعا کرده و او را به نام خداوند به روغن تدهین می‌کنند. این دعای ایمان مریض را نجات داده و خداوند او را خواهد برخیزانید. این یک وعده مسلم خداوند است که در جاییکه بیماری نتیجه مستقیم گناه باشد، و در جاییکه به گناه اعتراف شود و به آن شکلی که گفته شد توبه صورت پذیرد، خداوند شفا خواهد داد.

ممکن است برخی بگویند:‏«از کجا می‌دانید که شخصی مرتکب گناه شده و توبه نموده و اعتراف می‌کند؟» پاسخ این است که قسمت پایانی آیه ۱۵ از بخشش گناهان او سخن می‌گوید و ما می‌دانیم که گناهان تنها به خاطر اعتراف بخشیده می‌شوند. (اول یوحنا ۱:‏۹)

و ممکن است شخصی دیگر اعتراض کرده، بگوید:‏«این جمله نمی‌گوید که او مرتکب گناه شده است. بلکه می‌گوید:‏“اگر گناه کرده باشد.“» این موضوع درست اما چارچوب کلی متن درباره اعتراف به گناهان و احیای شخص مرتد سخن می‌گوید. به آیه بعدی توجه نمایید:‏«نزد یکدیگر به گناهان خود اعتراف کنید و برای یکدیگر دعا کنید تا شفا یابید.» خشکسالی‌ای که در آیات ۱۷ و ۱۸ ذکر شده است، داوری خدا بود بر اسراییل به خاطر گناهانشان. پس از اینکه قوم توبه نمودند و او را به عنوان خدای حقیقی خود اقرار نمودند، خشکسالی متوقف گردید. (اول پادشاهان ۱۸:‏۳۹) آیات ۱۹ و ۲۰ نیز به وضوح در مورد احیای یک شخص گناهکار در کلیسا سخن می‌گوید.

چارچوب کلی یعقوب ۱۳:‏۲۰ به ما می‌گوید که شفایی که خدا وعده داده برای شخصی است که بیماری‌اش حاصل گناه است، و به گناهان خود در حضور کشیشان اعتراف می‌کند. مسئولیت کشیشان است که برایش دعا نمایند و او را به روغن تدهین نمایند. برخی چنین تفسیر کرده‌اند که روغن در اینجا کاربرد پزشکی دارد چرا که در زمان یعقوب روغن یک نوع دارو بود. (لوقا ۱۰:‏۳۴) دیدگاهی دیگر این است که استفاده آئینی از روغن در اینجا مدنظر است. این دیدگاه با عبارت «به نام خداوند» تقویت می‌شود. به بیانی دیگر، تدهین باید با اقتدار او و در اطاعت کلام او انجام می‌شد. گاهی رسولان از روغن برای درمان معجزه‌آسای امراض استفاده می‌کردند. (اول قرنتیان ۱۲:‏۹)

برخی اعتراض خواهند کرد که استفاده آئینی از روغن با دوره فیض مغایرت دارد، چرا که دوره فیض بر مراسم و آئین‌ها تأکید نمی‌کند. با اینحال، ما از نان و شراب به عنوان نمادی از بدن و خون مسیح استفاده می‌کنیم، ما برای تعمید از آب استفاده می‌کنیم. همچنین زنان در جماعت پوششی به سر می‌کنند تا نمادی باشد بر اطاعت آنها از مرد. پس چرا باید نسبت به استفاده آئینی از روغن اعتراض کنیم؟

خدا در پاسخ به دعای ایمان شخص را شفا می‌بخشد. این دعای ایمان است، چرا که بر وعده کلام خدا استوار است. اصلا مسأله بر سر این نیست که کشیشان چقدر ایمان دارند، و یا اینکه شخص بیمار چقدر ایمان دارد. کشیشان می‌توانند با اطمینان کامل دعا نمایند، زیرا خدا وعده داده است هنگامی که این شرایط به طور کامل انجام شود شخص را برخیزاند.

پس می‌توانیم بگوییم که جان کلام این است که آیات ۱۴ و ۱۵ در مواردی کاربرد دارد که بیماری شخص پیامد مستقیم گناه در زندگی‌اش است. هنگامی که او به این موضوع پی می‌برد و توبه می‌کند، او باید کشیشان کلیسا را طلب کند و در حضور آنان کاملا اعتراف نماید. در مقابل آنها باید برای او دعا نمایند و او را به‌نام خداوند به روغن تدهین کنند. آنها می‌توانند برای احیای ایمان او دعا کنند، چرا که خدا در اینجا وعده داده است آنها را شفا بخشد.

۵:‏۱۶ الف-‏ نزد یکدیگر به گناهان خود اعتراف کنید و برای یکدیگر دعا کنید تا شفا یابید. هر شخصی با مطالعه اجمالی این عبارت این فکر به ذهنش خطور می‌کند که باید تمام گناهان مخفی خود را به دیگران بگوییم. اما مقصود اصلا این نیست! یعقوب در درجه اول می‌گوید که اگر نسبت به شخصی دیگر مرتکب گناه شویم، باید نزد آن شخصی که نسبت به او مرتکب خطایی شده‌ایم برویم و به گناه خود اعتراف کنیم.

همچنین باید برای یکدیگر دعا کنیم. به جای اینکه در دل خود کینه نگاه داریم و اجازه دهیم نفرت در ما شکل بگیرد، باید با اعتراف و دعا با دیگران مشارکت برقرار نماییم.

شفای جسم به احیای روحانی تشبیه شده است. توجه نمایید که یعقوب چگونه اعتراف، دعا و شفا را به یکدیگر مربوط می‌سازد. این موضوع اشاره‌ای است آشکار به ارتباط حیاتی میان جسم و روح. انسان دارای سه جنبه است-‏روح، جان و جسم. (اول تسالونیکیان ۵:‏۲۳) چیزی که بر یک جنبه تأثیر بگذارد، بر جنبه‌های دیگر هم تأثیر خواهد گذاشت. به عنوان مثال، او بود که جذام را تشخیص داد، و او بود که که اعلان نمود شفا یافته است. خداوند با درهم‌آمیختن دو مقام کهانت و پزشک با یکدیگر نشان داد که میان روح و جسم ارتباط نزدیکی وجود دارد.

رشته طب روان تنی این ارتباط را دریافته است و آن دسته از مشکلات شخصی را بررسی می‌کند که ممکن است به اختلالات جسمی منجر شود. اما طب مدرن علاجی برای گناه ندارد. رهایی از گناه، ناپاکی، قدرت و مجازات گناه تنها به واسطه خون مسیح، و توسط اعتراف نزد خدا و نزد انسان انجام خواهد پذیرفت. غالباً ما بیشتر مایل هستیم که بگوییم، بیماری حاصل از گناه، پیامد گناهانی همچون پرخوری، اضطراب، خشم، نداشتن روحیه بخشش، افراط‌کاری، حسادت، خودخواهی و غرور است. گناه در زندگی بیماری به همراه می‌آورد و گاهی هم مرگ.(اول قرنتیان ۱۱:‏۳۰) ما باید به محض آگاهی یافتن از گناه در زندگی خود به آن اعتراف کرده و توبه نماییم. تمام گناهان باید نزد خدا اعتراف کرده شوند. علاوه بر این، گناهان نسبت به دیگران نیز باید نزد آنها اعتراف کرده شود. این امر هم برای سلامت روحانی و هم سلامت جسم ما حیاتی است.

۵:‏۱۶ ب-‏۱۸ دعای مرد پارسا، قدرت دارد و بسیار ثمربخش است. الیاس انسانی بود همچون ما، اما چون با تمام وجود دعا کرد که باران نبارد، سه سال و نیم باران بر زمین نبارید؛ و باز دعا کرد و از آسمان باران بارید و زمین محصول به بار آورد. (هزاره-‏JBP)

این واقعه در اول پادشاهان ۱۷:‏۱-‏۱۹:‏۱۰ ثبت شده است. در آن زمان اخاب پادشاه اسراییل بود. او توسط همسرش ایزابل، به پرستش بت بعل روی آورد، و قوم را به این شکل به بت‌پرستی سوق داد. «اخاب در اعمال خود افراط نموده، خشم یهوه، خدای اسراییل را بیشتر از جمیع پادشاهان اسراییل که قبل از او بودند، به هیجان آورد.» (۱۶:‏۳۳) خشکسالی نتیجه مستقیم گناه اسراییل بود که سه سال و نیم بر سرزمین اسراییل عارض گشت.

سپس ایلیا آن رویارویی معروف در مقابل کاهن بعل در کوه کرمل را انجام داد. هنگامی که آتش خداوند نازل شد و قربانی سوختنی، مذبح و آب را سوزانید، قوم متقاعد شدند، و به سوی خداوند بازگشتند. ایلیا باری دیگر دعا نمود و خشکسالی پایان یافت. نمونه ایلیا خود ما را ترغیب می‌کند به اینکه برای کسانی که گناه کرده‌اند و از مشارکت با خدا دور شده‌اند دعا کنیم. دعای مرد عادل در عمل قوت بسیار دارد، یا بر طبق تعبیر شخصی:‏«دعای مردی که قلبش با خدا راست است ثمرات بسیاری دارد.» مبادا به این گمان باشیم که ایلیا از ما بسیار بالاتر بود، یعقوب خاطر نشان می‌سازد که الیاس مردی بود با همان جسم فانی‌ای که ما داریم. او فقط یک انسان بود، و همچون دیگران در معرض ضعف و سستی.

۵:‏۱۹، ۲۰ در آیات قبل دیدیم که برای احیای فرد گناهکار کشیشان کلیسا باید به کار گرفته شوند. و دیدیم که ایلیا در جهت احیای یک قوم مرتد به کار گرفته شد. (به طور موقتی و تا حدی) حال ما ترغیب می‌شویم که خود را به این خدمت وسیع بسپاریم.

آیه ۱۹ یک برادر مسیحی را توصیف می‌کند که از راستی منحرف شده است، چه در تعلیم و یا چه در عمل. برادری دیگر با ایمان و پر از حرارت برای او دعا می‌کند، و بدینسان او را به مشارکت با خدا و برادران و خواهرانش در مسیح بازمی‌گرداند. این خدمت چقدر مهم است! پیش از هر چیز، او برادر خطاکار خود را از مرگ پیش از موعد در زیر دستان تأدیب‌گر خدا نجات می‌دهد. دوم اینکه، او گناهان بسیار را می‌پوشاند. گناهان او توسط خدا بخشیده شده و به دست فراموشی سپرده می‌شوند. آنها همچنین از سوی دیگر ایمانداران بخشیده می‌شوند و از چشمان دنیای بیرون پوشیده خواهند شد. ما امروز به این خدمت نیاز داریم. شاید غیرت ما برای بشارت به گمشدگان، توجه کافی به گوسفندان گمشده مسیح که از گله دور شده‌اند، ندارد.

باری دیگر یعقوب وجدان ما را نسبت به قسمتهای گوناگون زندگی مسیحی بیدار می‌کند. به عنوان مثال، او از ما سوال کرد:‏«آیا گنج‌ها بر زمین می‌اندوزید؟ آیا روشهای کسب و کار شما بر پایه صداقت استوار است؟ به عنوان مثال مالیات درآمدتان؟ آیا در تجملات زندگی می‌کنید؟ آیا به گونه‌ای زندگی می‌کنید که دیگران نجات دهنده را درشما بشناسند؟ هنگامی که نسبت به شخصی دیگر مرتکب گناه می‌شوید، آیا نزد او رفته و طلب بخشش می‌کنید؟ هنگامی که بیمار می‌شوید، ابتدا با چه کسی ارتباط برقرار می‌کنید-‏با پزشک یا خداوند؟ هنگامی که می‌بینید برادری در گناه گرفتار شده است، آیا از او انتقاد می‌کنید یا سعی در احیای او دارید؟»

و بدین‌سان ما به پایان این رساله کاربردی می‌رسیم. در این رساله ما ایمان و آزمایش را دیدیم. دیدیم که ایمان ما با مشکلات زندگی محک زده می‌شود، توسط وسوسه‌های نامقدس، توسط اطاعت از کلام خدا. شخصی که ایمان دارد، به این رویارویی خوانده می‌شود تا با اجتناب از جانبداری یا غرور آن را نشان داده و با زندگی‌ای سرشار از اعمال نیکو آن را ثابت نماید. واقعیت ایمان در سخنان شخص دیده می‌شود؛ ایماندار می‌آموزد که زبان خودرا به خداوند مسیح بسپارد. ایمان حقیقی با حکمت حقیقی توأم است؛ حسادت و نزاع در زندگی جای خود را به دینداری عملی می‌دهند.

ایمان از نزاع، کشمکش و حسادتهایی که ریشه در طمع و انگیزه‌های دنیوی دارند دوری می‌کند. ایمان از روحیه انتقادی و خشن دوری می‌کند. از اعتماد به نفسی که خدا را از نقشه‌های زندگی جدا می‌کند، دوری می‌کند. ایمان می‌داند که چگونه بیابد و چگونه بدهد. علی‌رغم جفاها، ایمان، صبر و بردباری بازگشت خداوندمان از خود نشان می‌دهد. سخنان آن کاملاً از روی صداقت است و نیازی نیست که با سوگند تأیید شود. ایمان در تمام تحولات زندگی به سوی خدا در حرکت است. در بیماری، ابتدا به دنبال علل روحانی او می‌رود. ایمان با اعتراف نمودن در نزد خدا و کسانی که نسبت به آنها خطا کرده، این علل را از مقابل برمی‌دارد. سرانجام اینکه، ایمان با محبت و مهربانی برای کسانی که منحرف شده‌اند دعا می‌کند.

ایمان شما و من هر روزه در بوته‌ی آزمایش قرار می‌گیرد. رأی قاضی چیست؟

يعقوب

فصل   ۵

۱  هان ای دولتمندان، بجهت مصیبتهایی که بر شما وارد می‌آید، گریه و وِلوِله نمایید.

۲  دولت شما فاسد و رخت شما بیدخورده می‌شود.

۳  طلا و نقره شما را زنگ می‌خورد، و زنگِ آنها بر شما شهادت خواهد داد و مثل آتش، گوشت شما را خواهد خورد. شما در زمان آخر خزانه اندوخته‌اید.

۴  اینک، مزد عمله‌هایی که کِشته‌های شما را درویده‌اند، و شما آن را به فریب نگاه داشته‌اید، فریاد برمی‌آورد و ناله‌های دروگران، به گوشهای ربّ‌الجنود رسیده است.

۵  بر روی زمین به ناز و کامرانی مشغول بوده، دلهای خود را در یوم قتل پروردید.

۶  بر مرد عادل فتویٰ دادید و او را به قتل رسانیدید و با شما مقاومت نمی‌کند.

۷  پس ای برادران، تا هنگام آمدن خداوند صبر کنید. اینک، دهقان انتظار می‌کشد برای محصول گرانبهای زمین و برایش صبر می‌کند، تا باران اوّلّین و آخرین را بیابد.

۸  شما نیز صبر نمایید و دلهای خود را قوّی سازید، زیرا که آمدن خداوند نزدیک است.

۹  ای برادران، از یکدیگر شکایت مکنید، مبادا بر شما حکم شود: اینک، داور بر در ایستاده است.

۱۰  ای برادران، نمونهٔ زحمت و صبر را بگیرید از انبیایی که به نام خداوند تکلّم نمودند.

۱۱  اینک، صابران را خوشحال می‌گوییم، و صبر ایّوب را شنیده‌اید و انجام کار خداوند را دانسته‌اید، زیرا که خداوند بغایت مهربان و کریم است.

۱۲  لکن اوّلِ همه ای برادرانِ من، قسم مخورید، نه به آسمان و نه به زمین و نه به هیچ سوگند دیگر، بلکه بلیِ شما بلی باشد و نیِ شما نی، مبادا در تحکّم بیفتید.

۱۳  اگر کسی از شما مبتلای بلایی باشد، دعا بنماید و اگر کسی خوشحال باشد، سرود بخواند.

۱۴  و هرگاه کسی از شما بیمار باشد، کشیشان کلیسا را طلب کند تا برایش دعا نمایند، و او را به نام خداوند به روغن تدهین کنند.

۱۵  و دعای ایمان، مریض را شفا خواهد بخشید و خداوند او را خواهد برخیزانید، و اگر گناه کرده باشد، از او آمرزیده خواهد شد.

۱۶  نزدِ یکدیگر به گناهان خود اعتراف کنید، و برای یکدیگر دعا کنید تا شفا یابید، زیرا دعای مرد عادل در عمل، قوّت بسیار دارد.

۱۷  الیاس مردی بود صاحب حوّاس مثل ما، و به تمامیِ دل دعا کرد که باران نبارد، و تا مدّت سه سال و شش ماه نبارید.

۱۸  و باز دعا کرد و آسمان بارید و زمین ثمر خود را رویانید.

۱۹  ای برادرانِ من، اگر کسی از شما از راستی منحرف شود و شخصی او را بازگرداند،

۲۰  بداند هرکه گناهکار را از ضلالت راه او برگرداند، جانی را از موت رهانیده و گناهان بسیار را پوشانیده است.