Fawn Resting

ب) بیماری ایلعازر(۱۱:‏۱-‏۴)

۱۱:‏۱ ما حالا به آخرین معجزه‌ی خداوند عیسی در خدمت عمومی‌اش می‌رسیم. در بعضی اوصاف‌، این معجزه بزرگترین معجزات است -‏زنده کردن یک مرده. ایلعازر در دهکده‌ای کوچک در بیت عنیا زندگی می‌کرد که دو مایل با اورشلیم فاصله دارد. بیت عنیا همچنین به عنوان خانه‌ی مریم و خواهرش مرتا شناخته شده‌بود. پینک از جانب بیشاب رایل نقل قول می‌کند:‏

بگذارید توجه کنیم به این اصل که حضور فرزندان منتخب خدا یکی از چیزهایی است که شهر یا کشوری را مشهور می‌سازد البته نظر خدا به دهکده‌ی مریم و مرتا اشاره شده‌است درحالیکه از ممفینس و تبس در عهد جدید نام برده نشده‌است.

۱۱:‏۲ یوحنا توضیح می‌دهد که این همان مریم است که خداوند را به عطر تدهین ساخت و پای‌های او را به موی خود خشکانید. این یک عمل سپاسگزارانه‌ی آن زن توسط روح‌القدس مورد تأکید قرار گرفته است. خداوند محبت‌های مختارانه(داوطلبانه) ‌ی مردمش را دوست دارد.

۱۱:‏۳ وقتی که ایلعازر مریض شد‌، خداوند عیسی ظاهراً در قسمت شرقی رود اردن بود. خواهران او فوراً به او راجع به ایلعازر گفتند ‌، آن کسی که او را دوست می‌دارد‌، مریض است. یک چیز بسیار احساسی وجود داشت در آن طریقی که خواهران او‌،آن مورد را به خداوند اطلاع دادند. آنها محبت او را برای برادرشان تقاضا کردند و خواستند که او چون وی را دوست دارد نزدش آمده و کمکش کند.

۱۱:‏۴ وقتی که عیسی گفت:‏ این مرض تا به موت نیست. منظورش این نبود که ایلعازر نخواهد مرد بلکه موت سرانجام اینبیماری او نخواهد بود. ایعازر خواهد مرد ولی دوباره از میان مردگان خواهد برخاست. دلیل واقعی مرض او این بود که خدا جلال یابد و پسر خدا از این طریق جلال یابد . خدا اجازه داد که این امر واقع شود تا خداوند بیاید و ایلعازر را از مردگان قیام دهد و دوباره خود را به عنوان مسیح حقیقی آشکار سازد. انسان‌ها خدا را به خاطر این معجزه‌ی مقتدر جلال خواهند داد.

هیچگونه نظریه‌ی بارزی در این مورد که مرض ایلعازر به خاطر وجود گناهانش در زندگیش بوده‌است وجود ندارد. بلکه او به عنوان شاگردی وفادار و شخصی که مورد محبت خاص خداوند بود حضور دارد.

پ) سفر عیسی به بیت عنیا (۱۱:‏۵-‏۱۶)

۱۱:‏۵ وقتی که بیماری به خانه‌های ما وارد می‌شود نباید نتیجه‌گیری کنیم که خدا از ما خشنود نیست. در اینجا مرض‌، بیشتر مربوط است به محبت او تا خشم وی. او هر که را دوست دارد تنبیه می‌کند.

۱۱:‏۶-‏۷ درست است که ما چنین نتیجه‌گیری می‌کنیم که خداوند که واقعاً این سه ایمان‌دار را دوست می‌داشت باید همه‌چیز را واگذارد. و به سرعت به خانه‌ی ایشان می‌رفت. بجای اینکار‌، او چون شنید که او بیمار است‌، دو روز در جائی که بود توقف نمود. تأخیر خدا نشانه‌ی تکذیب او نیست. اگر دعاهای ما فوراً جواب داده نمی‌شوند‌، شاید او دارد صبرکردن را به ما یاد می‌دهد و اگر ما صبورانه انتظار بکشیم‌، این را دریافت می‌کنیم که او جواب دعای ما را خیلی عجیب‌تر از آنچه فکرش را بکنیم به ما عطا خواهد کرد. نه حتی علاقه‌ی او به مرتا‌، مریم و ایلعازر باعث نشد که مسیح عملی را زودتر از زمان مناسب آن انجام دهد. هر کاری که او انجام داد در اطاعت کامل از اراده‌ی پدرش بود و در نگاه داشتن زمان آسمانی آن.

پس از دو روز که به نظر می‌آید روزهایی از دست رفته باشد خداوند عیسی به شاگردان گفت که آنها باید باز به یهودیه بروند.

۱۱:‏۸ شاگردان هنوز با تلخی در فکر این بودند که چگونه یهودیان درصدد سنگسار کردن مسیح پس از اینکه او به مرد کور بینایی عطا کرده بود‌، بودند. آنها به شدت در تعجب شدند که او حتی فکر رفتن به یهودیه را که در آنجا با خطر مواجه خواهد شد درسر می‌پروراند.

۱۱:‏۹ عیسی بدیشان چنین پاسخ داد:‏ در واقعه‌ی معمولی زمان‌، ۱۲ ساعت روشنائی در روز وجوددارد‌، که انسان‌ها می‌توانند کار کنند تا جائی که انسان‌ها می‌توانند در این ساعت مجاز کار کنند‌، هیچ خطر لغزشی وجود ندارد زیرا آنها می‌بینند که کجا می‌روند و چه کار می‌کنند. نور این جهان یا نور روز‌، انسان‌ها رااز مرگ تصادفی به وسیله‌ی لغزش خوردن می‌رهاند (حفظ می‌کند).

مفهوم روحانی کلام خداوند بدین شرح است:‏ خداوند عیسی در اطاعت کامل از اراده‌ی خدای پدر قدم می‌زد. هیچگونه خطری برای کشته شدن او پیش از زمان وجود نمی‌داشت. او تا زمانی که کارش به انجام رسد‌، محفوظ بود.

این راجع به همه‌ی ایمان‌داران می‌تواند صادق باشد. اگر ما در پیروی از خداوند گام برداریم و اراده‌ی او را انجام دهیم هیچ قدرتی بر زمین وجود نخواهد داشت که قادر باشد پیش از زمان معینی که خدا برای ما تعیین نموده است ما را بکشد.

۱۱:‏۱۰ شخصی که در شب راه رود کسی است که به خدا ایمان ندارد بلکه در اراده‌ی خودش زندگی می‌کند. این یعنی او به سادگی لغزش خورد زیرا او هدایتی آسمانی به سوی مقصد خود ندارد.

۱۱:‏۱۱ خداوند از مرگ ایلعازر به عنوان خواب سخن گفت. به‌هرحال توجه به این نکته ضروریست که در عهد جدید‌، خواب هرگز به روح نسبت داده نشده‌است بلکه به بدن فقط. هیچ تعلیمی در نوشته‌های مقدس وجود ندارد که در زمان مرگ بر طبق آن خوابیدن به روح نسبت داده شده باشد. بلکه روح ایمان‌دار به نزد مسیح می‌رود که این بسیار نیکو‌تر است. خداوند عیسی علم مطلق خود را در اینجا نمایان می‌سازد. او می‌دانست که ایلعازر مرده است. درحالیکه خبری که او دریافت کرده بود مبنی بر بیماری وی بود. او می‌دانست زیرا که خداست. گرچه هر کسی می‌تواند شخص دیگری را از خواب جسمانی بیدار کند‌، فقط خداوند است که می‌توانست ایلعازر مرده را بیدار کند. در اینجا خداوند عیسی مقصود خود را مورد تأکید قرار می‌دهد.

۱۱:‏۱۲ شاگردانش اشاره‌ی خداوند به خواب را درک نکردند. آنها نفهمیدند که او دارد راجع به مرگ صحبت می‌کند. شاید آنها معتقد بودند که خوابیدن نشانه‌ای است از بهبودی و چنین نتیجه‌گیری کردند که اگر ایلعازر قادراست بخوابد پس او بحران را رد کرده و شفا خواهد یافت. این آیه همچنین بدین معناست که اگر خواب جسمانی تنها مشکل ایلعازر می‌بود‌، پس نیازی به رفتن به سوی بیت عنیا برای کمک کردن به او نبود. این امر ممکن است که شاگردان به‌جهت امنیت خود نگران بوده و به دنبال بهانه برای نرفتن به خانه‌ی مریم و مرتا می‌گشتند.

۱۱:‏۱۳-‏۱۴ در اینجا به وضوح گفته شده‌است زمانی که عیسی از خواب سخن گفت داشت به مرگ اشاره می‌کرد ولی شاگردان او این را نفهمیدند. در اینجا هیچگونه اشتباهی در درک و فهم نمی‌تواند وجود داشته باشد. عیسی صریحاً به شاگردانش گفت که ایلعازر مرده است. شاگردان به چه راحتی خبرها را دریافت کردند! آنها از خداوند نپرسیدند‌، چگونه می‌دانی؟ او با اقتدار کامل سخن گفت و آنها درباره‌ی علم او سؤال نکردند.

۱۱:‏۱۵ خداوند عیسی خشنود نبود از اینکه ایلعازر مرده است ولی از این خشنود بود که در آن زمان او در بیت عنیا نبود. اگر او در آنجا می‌بود‌، ایلعازر نمی‌مرد. در هیچ کجا در عهد جدید ثبت نشده‌است که در حضور خداوند‌، شخصی بمیرد. شاگردان معجزه‌ای بس بزرگتر در مقابل جلوگیری کردن از مرگ یک شخص را شاهد خواهند بود. آنها مردی را می‌دیدند که از مردگان برمی‌خیزد. در این طریق‌، ایمان ایشان قوی‌تر می‌شد. بنابراین خداوند عیسی گفت که خشنود است زیرا که او در آن زمان در بیت عنیا نبوده‌است.

او اضافه کرد تا ایمان آرید. خداوند عیسی نمی‌گفت که شاگردان در آن موقع به او ایمان نداشتند. البته آنها ایمان نداشتند. ولی معجزه‌ای که آنها در بیت عنیا می‌دیدند به طرزی فوق‌العاده ایمان ایشان را قوی می‌ساخت. بنابراین او ایشان را وادار کرد همراه او بروند.

۱۱:‏۱۶ توما نتیجه گیری کرد که اگر خداوند عیسی به این سرزمین وارد شود‌، به وسیله‌ی یهودیان کشته خواهد شد. اگر شاگردان با عیسی می‌رفتند‌، او مطمئن بود که آنها نیز کشته خواهند شد. بنابراین در روح و جان بدبینی ایشان‌، خداوند ایشان را وادار کرد که او را همراهی کنند. کلام او (توما) کلامی از روی ایمان یا تشویق نبود بلکه از ناامیدی و یأس.

ت) عیسی:‏ قیامت و حیات (۱۱:‏۱۷-‏۲۷)

۱۱:‏۱۷-‏۱۸ این حقیقت که ایلعازر در قبر بود آن هم برای چهار روز برای اثبات این مطلب که او مرده بود ثبت شده‌است. توجه داشته باشید که روح‌القدس خیلی احتیاط می‌کند تا نشان دهد که زنده شدن ایلعازر یک معجزه بوده‌است. ایلعازر می‌بایست کمی بعد از اینکه پیغام‌آوران عیسی را یافتند مرده باشد. این امر در روز مسافرت از بیت عنیا به بیت عربه بود یعنی جائی که عیسی در آنجا بود. پس از شنیدن خبر بیماری ایلعازر‌، عیسی دو روز توقف نمود. سپس روز سفر به بیت عنیا بود. این چهارمین روزی را شرح می‌دهد که ایلعازر در قبر بود.

چنانچه قبلاً گفته شد‌، بیت عنیا در حدود ۲ مایلی شرق اورشلیم قرار داشت.

۱۱:‏۱۹ نزدیک بودن بیت عنیا به اورشلیم این امر را ممکن ساخته بود که بسیاری از یهودیان برای تسلی مریم و مرتا نزد ایشان گردآیند. در اندک زمانی آنها خواهند فهمید که تسلی ایشان غیرضروری است. و اینکه خانه‌ی عزا به زودی به خانه‌ی شادی عظیم مبدل خواهد شد.

۱۱:‏۲۰ و چون مرتا شنید که عیسی می‌آید‌، او را استقبال کرد. این ملاقات در مکانی خارج از دهکده صورت گرفت. گفته نشده‌است که چرا مریم در خانه ماند. شاید او خبر رسیدن خداوند عیسی را دریافت نکرده بود. شاید غم و اندوه او را از پا انداخته بود و یا به سادگی در روح منتظر جواب دعا و اعتمادش بود. آیا او در مورد واقعه که در شرف رخ دادن بود چیزی حس کرده بود و آیا این به خاطر نزدیکی‌اش به خداوند بود؟ ما نمی‌دانیم.

۱۱:‏۲۱ این ایمانی اصیل و واقعی بود که مرتا به وسیله‌ی آن قادر بود بگوید اگر عیسی حضور می‌داشت می‌توانست مانع از مرگ ایلعازر شود. ولی هنوز ایمان او کامل نبود. او گمان می‌کرد او فقط اگر جسماً حضور داشته باشد می‌تواند کاری انجام دهد. او نفهمیده بود که او می‌تواند انسانی را شفا دهد آن هم از فاصله‌ای دور حتی مرده‌ای را زنده کند. اکثر مواقع غم‌، ما همانند مرتا صحبت می‌کنیم. ما فکر می‌کنیم که اگر فلان دارو و یا درمانی حاضر بود سپس عزیزمان نمی‌مرد. ولی همه‌چیز در دستان خداوند است و هیچ چیز بدون اجازه‌ی خداوند انجام نمی‌پذیرد.

۱۱:‏۲۲ مجدداً ایمان این خواهر وفادار نشان داده می‌شود. او نمی‌دانست که چگونه خداوند عیسی می‌توانست کمک کند‌، ولی ایمان داشت که او می‌تواند. او مطمئن بود که خدا در خواست او را اجابت می‌کند و او را از این وضعیت حزن‌انگیز به نیکویی بیرون خواهد آورد. به‌هرحال‌، حتی حالا هم او هنوز جرأت نداشت که ایمان آورد برادرش از مردگان برمی‌خیزد. کلمه‌ای که مرتا برای طلب کردن به‌کار برده است در واقع استغاثه یا دعا کردن نزد خالق می‌باشد. از این آیه واضح است که مرتا هنوز اولوهیت خداوند عیسی را درک نکرده بود. او فهمیده بود که عیسی یک انسان غیرمعمولی و بزرگ است ولی احتمالاً او برای مرتا از یک نبی بزرگ‌، بیشتر نبود.

۱۱:‏۲۳ برای قوی‌تر کردن ایمان او خداوند عیسی اعلانی تکان‌دهنده به او داد که ایلعازر دوباره خواهد برخاست. شگفت‌انگیز است اینکه ببینیم چگونه خداوند با آن زن غمگین برخورد کرد و او را قدم به قدم در ایمان به سوی خود به عنوان پسر خدا پیش برد.

۱۱:‏۲۴ مرتا فهمید که ایلعازر روزی از میان مردگان خواهد برخاست ولی او هرگز فکر نمی‌کرد که در همان روز این اتفاق خواهد افتاد. او به قیامت مردگان ایمان داشت و فهمیده بود که این امر در روزی که او روز بازپسین می‌خواندش به انجام خواهد رسید.

۱۱:‏۲۵ این امر چنین است که خداوند گفته باشد؛ تو مرا درک نمی‌کنی مرتا. منظور من این نیست که ایلعازر در روز بازپسین خواهد برخاست. من خدا هستم و قدرت قیامت و حیات در دستان من است. من می‌توانم ایلعازر را از مردگان برخیزانم و اینکار را خواهم کرد.

سپس خداوند به زمانی که ایمان‌داران در آینده خواهند برخاست نگاه‌انداخت. این در زمانی به وقوع خواهد پیوست که خداوند عیسی دوباره باز می‌گردد (تا قومش را به خانه‌ی آسمانی ببرد).

در آن زمان دو گونه ایمان‌دار وجود خواهند داشت. آنها کسانی خواهند بود که در ایمان مردند و کسانی که در حین بازگشت او هنوز زندگی می‌کنند. او اول برای مردگان می‌آید تا ایشان را قیام دهد و سپس برای زندگان. دسته‌ی اول در قسمت پایانی آیه‌ی ۲۵ توضیح داده شده‌اند –هر که به من ایمان آورد‌، اگر مرده باشد زنده گردد. این یعنی آن دسته از ایمان‌دارانی که در حین بازگشت مسیح مرده‌اند در او قیام خواهند کرد.

بارکیت می‌گوید:‏

محبت از موت زورآورتر است! قبر نمی‌تواند مسیح و دوستانش را از هم جدا سازد. دیگر دوستان‌، ما را به محض خروج از قبر ملاقات خواهند کرد و سپس با هم زیست خواهیم کرد. نه مرگ و نه زندگی نمی‌تواند ما را از محبت مسیح جدا سازد.

بنگل تفسیر می‌کند:‏ این که هیچ‌کس نیست که در حضور شاهزاده‌ی حیات مرده باشد حقیقتی است که کاملاً با وضعیت آسمان مطابقت دارد.

۱۱:‏۲۶ دسته‌ی دوم در آیه‌ی ۲۶ توضیح داده شده‌اند. آنانی که در زمان بازگشت نجات‌دهنده زنده باشند و آنانی که به او ایمان دارند‌، هرگز نخواهند مرد .آنها در یک لحظه و در طرفهَ‌العینی همراه آنانی که از مردگان قیام کرده‌اند به خانه‌ی آسمانی ربوده خواهند شد. چه حقیقت مقدسی در این واقعه‌ی مرگ ایلعازر برای ما به تصویر کشیده شد! خدا شیرینی‌ها را از میان تلخی‌ها جدا می‌کند و به خاکسترها زیبایی عطا می‌کند. سپس خداوند از مرتا پرسید تا ایمانش را امتحان کند:‏آیا این را باور می‌کنی؟

۱۱:‏۲۷ ایمان مرتا در شامگاه شکوه درخشید. او اعتراف کرد که عیسی مسیح و پسر خداست و کسی که انبیاء و پیشگوئی کرده بودند که به جهان می‌آید. و ما باید توجه کنیم که او قبل از اینکه عیسی برادرش را از میان مردگان برخیزاند‌، این اعتراف را نمود.

ث) عیسی بر سر قبر ایلعازر گریست (۱۱:‏۲۸-‏۳۷)

۱۱:‏۲۸-‏۲۹ فوراً پس از اعتراف او‌، مرتا به دهکده با شتاب برگشت تا این خبر را فوراً به مریم برساند:‏ استاد آمده است و تو را می‌خواند. خالق جهان و نجات‌دهنده‌ی عالم به بیت عنیا آمده بود و او را صدا می‌زد. و امروز نیز چنین است. این شخص فوق‌العاده ایستاده بود و مردم را با کلام انجیل صدا می‌زد. همه‌ی مردم دعوت شده‌اند تا در قلب خود را بگشایند و بگذارند که نجات‌دهنده وارد شود. عکس‌العمل مریم خیلی سریع بود. او زمان را تلف نکرد ولی او به زودی برخاسته‌، نزد عیسی آمد.

۱۱:‏۳۰-‏۳۱ حالا عیسی‌، مرتا و مریم را در خارج از دهکده ملاقات کرد.

یهودیان نمی‌دانستند که او نزدیک است تا زمانی که خبر را از مریم و مرتا شنیدند که خداوند آمده است. این چندان دور از انتظار نبود که آنها گمان کنند مریم به سر قبر می‌رود تا در آنجا گریه کند.

۱۱:‏۳۲ مریم به پای‌های نجات‌دهنده افتاد. این عمل حاکی از پرستش می‌تواند باشد و یا اینکه او به سادگی به خاطر اندوه خود چنین عملی انجام داده بود. او هم مثل مریم افسوس خود را عنوان کرد از اینکه عیسی در آن موقع در بیت عنیا نبوده‌است که اگر چنین می‌بود برادر ایشان نمی‌مرد.

۱۱:‏۳۳ عیسی با دیدن مریم و دوستانش در غم در روح خود به‌شدت مکدر و مضطرب گشت. بدون‌شک او درباره‌ی همه‌ی غم‌ها‌، رنج‌ها و مرگی که در نتیجه‌ی گناهان بشر به دنیا وارد شده‌بود محزون بود. این باعث شد که او عمیقاً غمگین شود.

۱۱:‏۳۴ البته خداوند می‌دانست که ایلعازر کجا دفن شده‌است ولی او سؤال پرسید تا ایمان ایشان را تشویق کرده و اتحاد ایشان را صدا بزند. بدون‌شک این آرزوی اصیل و صادقانه‌ی عزادارن بود که خداوند را به سوی قبر راهنمایی کنند.

۱۱:‏۳۵ در آیه‌ی ۳۵ کوتاهترین آیه در ترجمه‌ی انگلیسی مقدس است. این یکی از سه نمونه‌ای است که در عهد جدید اشاره شده‌است خداوند گریه کرده. (او بر اورشلیم گریه کرد و همچنین در باغ جستیمانی) این حقیقت که عیسی بگریست دلیلی بر انسانیت اوست او زمانی که نتیجه‌ی شرم‌آور گناهان بشر را مشاهده کرد‌، حقیقتاً از چشمانش اشک غم سرازیر شد. این حقیقت که عیسی بر سر قبر مرده‌ای گریه کرد نشان می‌دهد که مسیحیان مختار هستند بر سر قبر عزیزانی که از دست داده‌اند گریه کنند. به‌هرحال‌، مسیحیان چنان که دیگران که هیچ امیدی ندارند گریه نمی‌کنند و مانند آنها محزون نمی‌شوند.

۱۱:‏۳۶ یهودیان پسر انسان را برای ایلعازر عزیزش دیدند. البته آنها در این امر صادق بودند. ولی او همچنین آنها را نیز عمیقاً دوست داشت و با محبتی ازلی به ایشان عشق می‌ورزید ولی بسیاری در فهمیدن این ناکام ماندند.

۱۱:‏۳۷ دوباره حضور خداوند عیسی سؤالاتی را در میان مردم ایجاد کرد. بعضی از آنها او را به عنوان کسی که به کور مادرزاد‌، بینایی عطا کرد شناختند. آنها تعجب کردند که چرا او نتوانست همچنان ایلعازر را از مردن محفوظ بدارد. البته که او می‌توانست چنین کند‌، ولی بجای آن او می‌خواست معجزه‌ای بزرگتر از آن صادر کند که به جان‌ها‌، امیدی بزرگتر برای ایمان آوردن بدهد.

ج) هفتمین معجزه:‏ برخیزاندن (زنده کردن) ایلعازر(۱۱:‏۳۸-‏۴۴)

۱۱:‏۳۸ به نظر می‌آید که قبر ایلعازر‌، غاری بود در زیر زمین که سنگی بر در آن گذارده بودند. این قبر بدون‌شک با قبر خداوند عیسی که شخصی می‌توانست در آن قدم بگذارد و در صخره‌ای تراشیده قرار گرفته بود تفاوت داشت زیرا آن در جائی واقع شده‌بود که نیازی نبود بدانجا پائین و یا بالا رفت.

۱۱:‏۳۹ عیسی گفت که خادمان سنگ را از دهانه‌ی قبر بردارند. او می‌توانست اینکار را با کلمه‌ی ساده‌ای از زبان خود انجام دهد. به‌هرحال‌، لزوماً کارهایی را که انسان‌ها خودشان قادر به انجام آن هستند‌، انجام نمی‌دهد.

مرتا از گشودن در قبر احساس ترس کرد. او می‌دانست که بدن برادرش چهار روز است که در آنجا مانده و می‌ترسید که متعفن شده باشد. احتمالاً هیچ تلاشی در جهت تدفین جسد ایلعازر صورت نگرفته بود. او باید در همان روزی که مرده بود دفن شده می‌بود چنان که معمولاً عادت بر این بود. این حقیقت که ایلعازرچهار روز در قبر مانده بود مهم است. هیچ امکان ندارد که او مدهوش بوده و یا در خواب باشد. همه‌ی یهودیان می‌دانستند که او مرده است. قیام او از مردگان فقط می‌تواند به عنوان یک معجزه مطرح شود.

۱۱:‏۴۰ این واضح نیست که در چه موقع خداوند عیسی کلمات آیه‌ی ۴۰ را ادا کرده‌است. در آیه‌ی ۲۳‌، او به مرتا گفته بود که برادرش خواهد برخواست. ولی بدون‌شک آنچه که او در اینجا گفت از.... همان کلامی بود که قبلاً به او گفته بود. به حکم این آیه توجه کنید. ایمان آور...خواهی دید. این همچنان است که خداوند عیسی قبلاً گفته بود:‏ اگر فقط شما ایمان داشته باشید‌، معجزاتی را از من خواهید دید که فقط از خدا می‌توان دید. شما جلال خدا را می‌بینید که در من ظاهر شده‌است. ولی ابتدا باید ایمان آورید و سپس خواهید دید.

۱۱:‏۴۱ سنگ سپس از در قبر جابجا شد. قبل از ظاهر شدن معجزه‌، عیسی از پدرش به خاطر شنیدن دعاهایش تشکر کرد. هیچ دعای دیگری در این باب از خداوند ثبت نشده‌است. ولی بدون‌شک او مداوم مشغول صحبت کردن با خدای پدر بود و در این زمان او دعا کرد که نام خدا در برخیزاندن ایلعازر از مردگان جلال بیابد. در اینجا او از انتظاری که از پدر در این واقعه داشت شکرگزاری کرد.

۱۱:‏۴۲ عیسی با صدای بلند دعا کرد تا مردم بشنوند و ایمان بیاورند که خدای پدر او را فرستاده است و اینکه پدر به او گفته است که چه بگوید و چه انجام دهد و اینکه او همیشه اعمال پدر خود را آن هم به طور کامل بجا می‌آورد. در اینجا دوباره ما اتحاد ناگسستنی خدای پدر و خداوند عیسی مسیح را شاهد هستیم که بر این اتحاد تأکید فراوان شده‌است.

۱۱:‏۴۳ این یکی از معدود نمونه‌های عهد جدید است که در آن خداوند با صدای بلند فریاد برمی‌آورد. بعضی این نظریه را پیشنهاد کرده‌اند که اگر او ایلعازر را به نام صدا نمی‌زد‌، سپس همه‌ی مردگانی که در قبرها می‌بودند از قبرها خارج می‌شدند:‏

۱۱:‏۴۴چگونه ایلعازر بیرون آمد؟ بعضی‌ها فکر می‌کنند که او از درون قبر بیرون جهید. بعضی‌ها معتقدند که او روی زانوها و دست‌هایش بر روی زمین خزید و از قبر بیرون آمد. البته بعضی هم اعتقاد دارند که سر تا پای او در کفن پیچیده شده‌بود پس نمی‌توانست با قدرت خودش از قبر بیرون بیاید. آنها معتقدند که بدن او بر روی هوا به طور معلق از قبر بیرون آمد و در مقابل خداوند عیسی پای‌هایش برزمین قرار گرفتند. این حقیقت کهروی او به دستمالی پیچیده شده‌بود برای اثبات این حقیقت نوشته شده‌است که او مرده بود. هیچ‌کس نمی‌تواند چهار روز با دستمالی که بر روی صورتش بسته شده‌است زنده بماند. دوباره خداوند از مشارکت مردم استفاده کرد. آن هم با این فرمان که مردم ایلعازر را از آن کفن‌ها آزاد کرده و بگذارند که برود. فقط مسیح است که می‌تواند مردگان را قیام دهد ولی او به ما این شانس را می‌دهد که سنگ‌های قبر لغزش خوردن را کنار بزنیم و کفن‌های بی‌ارادگی و تعصب و خرافات را باز کنیم.

چ) یهودیان ایمان‌دار و بی‌ایمان (۱۱:‏۴۵-‏۵۷)

۱۱:‏۴۵-‏۴۶ رای بسیاری از بییندگان‌، این معجزه بدون تردید اولوهیت خداوند عیسی مسیح را ظاهر می‌کرد و آنها به او ایمان آوردند. چه کسی غیر از خدا می‌تواند بدنی را که چهار روز است از مرگش می‌گذرد از قبر صدا بزند؟

ولی تأثیرگذاری معجزه بر زندگی یک شخص بستگی به وضعیت روحی او دارد. اگر قلب شخصی شریر باشد و بی‌ایمان و سرکش‌، او حتی اگر معجزه‌ی زنده‌شدن مرده‌ای را ببیند‌، ایمان نخواهد آورد. در اینجا چنین موردی داریم. بعضی از یهودیان که شاهد معجزه بودند‌، تصمیم نداشتند که خداوند عیسی را به عنوان مسیح موعود حتی به خاطر چنین دلیلی انکارناپذیری قبول کنند. و بنابراین آنها نزد فریسیان رفتند و بدیشان گزارش دادند که در بیت عنیا چه اتفاقی رخ داده بود. آیا این امر به خاطر آن بود که آنها به خداوند عیسی ایمان آورده‌اند؟ احتمالاً این امر به خاطر این بود که فریسیان زودتر بتوانند خداوند را بیابند و به ضد او حرکت کنند چون فریسیان درصدد کشتن او بودند.

۱۱:‏۴۷ سپس رؤسای کهنه و فریسیان شورای خود را جمع کرده تا تصمیم بگیرند که چه کاری درست است انجام دهند. سؤال:‏ چه کنیم؟ یعنی ما چه کاری باید در این مورد انجام دهیم؟ چرا ما آنقدر در حرکت کردن(عمل کردن) کند هستیم؟ این مرد در حال ظاهر کردن معجزات بسیاری است و ما هیچ کاری برای متوقف کردن او انجام نمی‌دهیم. رهبران یهود با این سخنان از محکومیت خود سخن می‌گفتند. آنها پذیرفته بودند که خداوند عیسی دارد معجزات زیادی ظاهر می‌کند. پس چرا آنها به او ایمان نیاورده بودند؟ آنها نمی‌خواستند ایمان آورند زیرا آنها گناهان خود را به نجات‌دهنده ترجیح می‌دادند.

رایل به زیبایی می‌گوید:‏

این پذیرش فوق‌العاده بود. حتی بدترین دشمنان خداوندمان‌، معجزات او و معجزات بسیار او را اقرار می‌کردند. آیا ما می‌توانیم شک کنیم که آنها اگر می‌توانستند حتماً حقیقت معجزات او را انکار می‌کردند؟ ولی به نظر نمی‌آید که آنها سعی در انکار آنها داشته بودند. این معجزات بسیار بودند‌،همچنین عمومی بودند و در نظر شاهدانی انجام شده‌اند پس نمی‌شود آنها را انکار کرد. چگونه در مقابل این حقیقت‌، شکاکان و کفرگویان امروزه می‌توانند از معجزات خداوند به عنوان اعمالی خیالی و شیادانه صحبت کنند! اگر فریسیانی که در زمان خداوند زندگی می‌کردند زمین و آسمان را برای جلوگیری از پیشرفت او تکان می‌دادند جرأت نکردند که حقیقت معجزات او را انکار کنند‌، بی‌معنی است که امروزه معجزات او پس از ده قرن انکار شوند.

۱۱:‏۴۸ رهبران احساس کردند که دیگر نمی‌توانند بدون عمل باقی بمانند. اگر ایشان مداخله نمی‌کردند‌، اکثر مردم به وسیله‌ی معجزات عیسی مجاب می‌شدند. اگر مردم بنابراین عیسی را به عنوان پادشاه خود می‌خواندند‌، این یعنی مشکل با دولت روم. رومیان ممکن بود فکر کنند که عیسی آمده است تا سلطه‌ی امپراطوری ایشان را براندازد. آنها احتمالاً آمده و یهودیان را هلاک می‌کردند. عبارت جا و قوم ما را خواهند گرفت یعنی اینکه رومیان‌، هیکل را خراب کرده و قوم یهود را پراکنده خواهند ساخت. همین وقایع در سال ۷۰ پس از میلاد ب‌وقوع پیوستند -‏نه به خاطر اینکه قوم یهود‌، خداوند را پذیرفتند بلکه به این خاطر که او را رد کردند.

اف – بی‌– میر به خوبی چنین می‌گوید:‏

مسیحیت تجارت را به خطر انداخت‌، سودبری را تحلیل داد ولی تجارت شریرانه و دزدی را و زائران بارگاه شیطان را و لذایذ آن را نابود کرد و دنیا را واژگون ساخت. این (مسیحیت) معقوله‌ای مزاحم و خسته‌کننده و هلاک‌کننده‌ی سود‌آوری شریر بود.

۱۱:‏۴۹-‏۵۰ قیافا از سال ۲۶ میلادی تا ۳۶ میلادی رئیس کهنه بود. او عهده‌دار محاکمه‌ی مذهبی خداوند بود و در زمانی که پطرس و یوحنا در مقابل شورای سنهدرین در وقایع کتاب اعمال رسولان ۴:‏۶ قرار گرفتند‌، حضور داشت. او یک ایمان‌دار به خداوند عیسی نبود در تضاد با کلماتی که در اینجا با کنایه او گفت.

از نظر قیافا‌، رؤسای کاهنان و فریسیان راجع به اینکه یهودیان به خاطر عیسی خواهند مرد در اشتباه بودند. بلکه او پیشگوئی کرد که عیسی برای قوم اسرائیل (یهود) خواهد مرد. او گفت که بهتر است عیسی در راه قوم بمیرد تا اینکه تمامی طائفه با دولت روم درگیر شوند. این به نظر می‌آید که قیافا واقعاً فهمیده بود که دلیل آمدن عیسی به این جهان چه بود. ما همچنان فکر می‌کنیم که قیافا عیسی را به عنوان جانشین برای گناهکاران پذیرفته بود. تعالیم مرکزی مسیحیت. ولی مطمئناً این امر چنین نبود. آنچه که او گفت حقیقت داشت ولی او خودش به خداوند عیسی ایمان نداشت که می‌تواند روح و جانش را نجات دهد.

۱۱:‏۵۱-‏۵۲ این توضیح می‌دهد که چرا قیافا آنچه را که کرد گفت. او از خودش این را نگفت که یعنی او این چیزها را از خودش به انجام نرساند. او به اراده‌ی خودش این سخنان را نگفت. بلکه پیغامی که او عنوان کرد‌، به وسیله‌ی خدا داده شده‌بود. این نبوتی آسمانی بود که عیسی در راه قوم اسرائیل بمیرد. این به قیافا داده شده‌بود زیرا که او در آن سال کاهن اعظم بود. خدا از طریق او سخن گفت به خاطر مقامی که داشت و نه به خاطر صداقت شخصی خود چون او مرد گناهکاری بود.

نبوت قیافا این نبود که خداوند فقط برای قوم اسرائیل خواهد مرد بلکه تا فرزندان خدا را که متفرقند در یکی جمع کند یعنی برگزیدگان یهودی و امت‌های روی زمین. بعضی‌ها گمان می‌کنند که قیافا داشت به قوم اسرائیل اشاره می‌کردند که بر روی زمین پراکنده بودند ولی به احتمال بیشتر او داشت به غیریهودیانی اشاره می‌کرد که به مسیح در اثر موعظه‌ی انجیل ایمان می‌آورند.

۱۱:‏۵۳-‏۵۴ فریسیان با معجزه در بیت عنیا قانع نشده‌بودند. بلکه حتی آنها بیشتر با پسرخدا دشمنی پیدا کرده بودند. و از همان روز شورا کردند که او را بکشند.

با فهمیدن افزایش دشمنی یهودیان‌، خداوند عیسی به شهری که افرایم نام داشت رفت. ما امروزه دقیقاً نمی‌دانیم که افرایم در کجا واقع شده‌بود ولی آنجا شهری ساکت و منزوی در کنار بیابان بوده‌است.

۱۱:‏۵۵ خبر اینکه فصح یهود نزدیک بود یادآوری می‌کند که دوره‌ی خدمات عمومی خداوند نیز رو به پایان است. در همین فصح بود که او مصلوب می‌شد. مردم خود را آماده‌ی رفتن به اورشلیم می‌کردند تا خود را برای عید طاهر بسازند. برای نمونه‌، اگر یک یهودی بدن مرده‌ای را لمس می‌نمود‌، لازم بود مراسم خاصی را اجرا کند تا از نجاست خود طاهر بشود. این تطهیر در طی مراحل متنوعی از شستشو و احکام مختلف انجام می‌شد. مسئله‌ی حزن‌انگیز در بین یهودیان همین تطهیر خودشان بود که در همین حین آنها مشغول توطئه‌چینی برای قتل بره‌ی فصح بودند. این امر چه تصویر افتضاحی از شرارت قلب انسان‌هاست!

۱۱:‏۵۶-‏۵۷ به محض اینکه مردم در هیکل جمع شدند شروع کردند به صحبت کردن و فکر کردن درباره‌ی معجزه‌گری که عیسی نام داشت و در وطن آنها می‌زیست. بحث بر سر این بود که آیا او برای عید خواهد آمد یا نه. دلیلی که بعضی به خاطرش فکر می‌کردند که او نخواهد آمد از آیه‌ی ۵۷ استنباط شده‌است.

رؤسای کهنه و فریسیان حکم کرده بودند که اگر کسی عیسی را دید او را دستگیر کند. به هر کس که بداند او کجاست فرمان داده شده‌بود که به مقامات اطلاع دهد تا او را گرفتار سازند و بکشند.

انجیل به روایت يوحنا

فصل   ۱۱

۱  و شخصی ایلعازر نام، بیمار بود، از اهلبیت عَنْیَا که دهِ مریم و خواهرش مرتا بود.

۲  و مریم آن است که خداوند را به عطر، تدهین ساخت و پایهای او را به موی خود خشکانید که برادرش ایلعازر بیمار بود.

۳  پس خواهرانش نزد او فرستاده، گفتند، ای آقا، اینک، آن که او را دوست می‌داری مریض است.

۴  چون عیسی این را شنید گفت، این مرض تا به موت نیست بلکه برای جلال خدا تا پسر خدا از آن جلال یابد.

۵  و عیسی مرتا و خواهرش و ایلعازر را محبّت می‌نمود.

۶  پس چون شنید که بیمار است، در جایی کهبود دو روز توقّف نمود.

۷  و بعد از آن به شاگردان خود گفت، باز به یهودیّه برویم.

۸  شاگردان او را گفتند، ای معلّم، الآن یهودیان می‌خواستند تو را سنگسار کنند؛ و آیا باز می‌خواهی بدانجا بروی؟

۹  عیسی جواب داد، آیا ساعتهای روز دوازده نیست؟ اگر کسی در روز راه رود لغزش نمی‌خورد زیرا که نور این جهان را می‌بیند.

۱۰  و لیکن اگر کسی در شب راه رود لغزش خورَد زیرا که نور در او نیست.

۱۱  این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود، دوست ما ایلعازر در خواب است. امّا می‌روم تا او را بیدار کنم.

۱۲  شاگردان او گفتند، ای آقا اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.

۱۳  امّا عیسی دربارهٔ موت او سخن گفت و ایشان گمان بردند که از آرامی خواب می‌گوید.

۱۴  آنگاه عیسی علانیهًٔ بدیشان گفت، ایلعازر مرده است.

۱۵  و برای شما خشنود هستم که در آنجا نبودم تا ایمان آرید ولکن نزد او برویم.

۱۶  پس توما که به معنی تؤام باشد، به همشاگردان خود گفت، ما نیز برویم تا با او بمیریم.

۱۷  پس چون عیسی آمد، یافت که چهار روز است در قبر می‌باشد.

۱۸  و بیت عَنْیا نزدیک اورشلیم بود، قریب به پانزده تیر پرتاب.

۱۹  و بسیاری از یهود نزد مرتا و مریم آمده بودند تا بجهت برادرشان، ایشان را تسلّی دهند.

۲۰  و چون مرتا شنید که عیسی می‌آید، او را استقبال کرد. لیکن مریم در خانه نشسته ماند.

۲۱  پس مرتا به عیسی گفت، ای آقا اگر در اینجا می‌بودی، برادر من نمی‌مرد.

۲۲  ولیکن الآن نیز می‌دانم که هر چه از خدا طلب کنی، خدا آن را به تو خواهد داد.

۲۳  عیسی بدو گفت، برادر تو خواهد برخاست.

۲۴  مرتا به وی گفت، می‌دانم که در قیامت روز بازپسین خواهد برخاست.

۲۵  عیسیبدو گفت، من قیامت و حیات هستم. هر که به من ایمان آورد، اگر مرده باشد، زنده گردد.

۲۶  و هر که زنده بُوَد و به من ایمان آورد، تا به ابد نخواهد مرد. آیا این را باور می‌کنی؟

۲۷  او گفت، بلی ای آقا، من ایمان دارم که تویی مسیح پسر خدا که در جهان آینده است.

۲۸  و چون این را گفت، رفت و خواهر خود مریم را در پنهانی خوانده، گفت، استاد آمده است و تو را می‌خواند.

۲۹  او چون این را بشنید، بزودی برخاسته، نزد او آمد.

۳۰  و عیسی هنوز وارد ده نشده بود، بلکه در جایی بود که مرتا او را ملاقات کرد.

۳۱  و یهودیانی که در خانه با او بودند و او را تسلّی می‌دادند، چون دیدند که مریم برخاسته، به تعجیل بیرون می‌رود، از عقب او آمده، گفتند، به سر قبر می‌رود تا در آنجا گریه کند.

۳۲  و مریم چون به جایی که عیسی بود رسید، او را دیده، بر قدمهای او افتاد و بدو گفت، ای آقا اگر در اینجا می‌بودی، برادر من نمی‌مرد.

۳۳  عیسی چون او را گریان دید و یهودیان را هم که با او آمده بودند گریان یافت، در روح خود به شدّت مکدّر شده، مضطرب گشت.

۳۴  و گفت، او را کجا گذارده‌اید؟ به او گفتند، ای آقا بیا و ببین.

۳۵  عیسی بگریست.

۳۶  آنگاه یهودیان گفتند، بنگرید چقدر او را دوست می‌داشت!

۳۷  بعضی از ایشان گفتند، آیا این شخص که چشمان کور را باز کرد، نتوانست امر کند که این مرد نیز نمیرد؟

۳۸  پس عیسی باز به شدّت در خود مکدّر شده، نزد قبر آمد و آن غاری بود، سنگی بر سرش گذارده.

۳۹  عیسی گفت، سنگ را بردارید. مرتا خواهر میّت بدو گفت، ای آقا الآن متعفّن شده، زیرا که چهار روز گذشته است.

۴۰  عیسی به ویگفت، آیا به تو نگفتم اگر ایمان بیاوری، جلال خدا را خواهی دید؟

۴۱  پس سنگ را از جایی که میّت گذاشته شده بود برداشتند. عیسی چشمان خود را بالا انداخته، گفت، ای پدر، تو را شکر می‌کنم که سخن مرا شنیدی.

۴۲  و من می‌دانستم که همیشه سخن مرا می‌شنوی؛ و لکن بجهت خاطر این گروه که حاضرند گفتم تا ایمان بیاورند که تو مرا فرستادی.

۴۳  چون این را گفت، به آواز بلند ندا کرد، ای ایلعازر، بیرون بیا.

۴۴  در حال آن مرده دست و پای به کفن بسته بیرون آمد و روی او به دستمالی پیچیده بود. عیسی بدیشان گفت، او را باز کنید و بگذارید برود. توطئه قتل عیسی

۴۵  آنگاه بسیاری از یهودیان که با مریم آمده بودند، چون آنچه عیسی کرد دیدند، بدو ایمان آوردند.

۴۶  ولیکن بعضی از ایشان نزد فریسیان رفتند و ایشان را از کارهایی که عیسی کرده بود آگاه ساختند.

۴۷  پس رؤسای کَهَنَه و فریسیان شورا نموده، گفتند، چه کنیم زیرا که این مرد، معجزات بسیار می‌نماید؟

۴۸  اگر او را چنین واگذاریم، همه به او ایمان خواهند آورد و رومیان آمده، جا و قوم ما را خواهند گرفت.

۴۹  یکی از ایشان، قیافا نام که در آن سال رئیس کَهَنَه بود، بدیشان گفت، شما هیچ نمی‌دانید

۵۰  و فکر نمی‌کنید که بجهت ما مفید است که یک شخص در راه قوم بمیرد و تمامی طائفه هلاک نگردند.

۵۱  و این را از خود نگفت بلکه چون در آن سال رئیس کَهَنَه بود، نبوّت کرد که می‌بایست عیسی در راه آن طایفه بمیرد؛

۵۲  و نه در راه آن طایفه تنها بلکه تا فرزندان خدا را که متفرّقند در یکی جمع کند.

۵۳  و ازهمان روز شورا کردند که او را بکشند.

۵۴  پس بعد از آن عیسی در میان یهود آشکارا راه نمی‌رفت بلکه از آنجا روانه شد به موضعی نزدیک بیابان به شهری که افرایم نام داشت و با شاگردان خود در آنجا توقّف نمود.

۵۵  و چون فِصَح یهود نزدیک شد، بسیاری از بلوکات قبل از فِصَح به اورشلیم آمدند تا خود را طاهر سازند

۵۶  و در طلب عیسی می‌بودند و در هیکل ایستاده، به یکدیگر می‌گفتند، چه گمان می‌برید؟ آیا برای عید نمی‌آید؟

۵۷  امّا رؤسای کَهَنَه و فریسیان حکم کرده بودند که اگر کسی بداند که کجا است اطّلاع دهد تا او را گرفتار سازند.