Fawn Resting

چ) حکم پیلاطس:‏ بی‌گناه ولی محکوم (۱۹:‏۱-‏۱۶)

۱۹:‏۱ این نهایت بی‌عدالتی برای پیلاطس بود که شخص بی‌گناهی را شلاق بزند. شاید او امیدوار بود که این مجازات‌، یهودیان را راضی کند و آنها دیگر خواستار مرگ او نباشند. شلاق زدن یکی از انواع مجازات‌های رومی بود. زندانی را با ترکه و یا تازیانه‌ای می‌زدند. در میان تازیانه قطعه‌هایی از آهن و استخوان وجود داشت و اینها زخم‌های عمیقی را در گوشت ایجاد می‌کردند.

۱۹:‏۲-‏۳ سربازان‌، ادعای عیسی را مبنی بر پادشاه بودن مسخره می‌کردند. تاجی برای پادشاه! ولی این تاجی از خار بود. این باید درد زیادی می‌داشت وقتی که تاج خار را به سرش فرو می‌کردند. خارها از لعنت گناه هستند که به انسان وارد شد. دراینجا تصویری از خداوند عیسی را مشاهده می‌کنیم که لعنت گناهان ما را متحمل می‌شود بنابراین با کار او ما می‌توانیم تاج جلال را بر سر بگذاریم. جامه‌ی ارغوانی برای تمسخر بکار می‌رفت. ارغوانی رنگ سلطنتی بود. ولی دوباره این ما را به یاد گناهانمان می‌اندازد که بر عیسی جای گرفت تا ما بتوانیم با لباس عدالت خدا خود را بپوشانیم.

چقدر سهمگین است فکر کردن به اینکه پسر ازلی و ابدی خدا به وسیله‌ی دست‌های مخلوقاتش سیلی زده می‌شود! دهان‌هایی که او خود شکل داده حالا دارند برای مسخره کردن او مورد استفاده قرار می‌گیرند!

۱۹:‏۴ پیلاطس سپس به سوی ازدحام جمعیت بیرون آمد و اعلان کرد که او می‌خواهید عیسی را برای ایشان بیرون آورد چون او بی‌گناه است. بنابراین پیلاطس خودش را به وسیله‌ی سخنانش محکوم کرد‌، او در مسیح عیبی نیافت ولی او را رها نکرد که برود.

۱۹:‏۵ چنانچه عیسی با تاج خار و لباس ارغوانی بیرون آمد‌، پیلاطس اعلان کرد که "اینک آن انسان" دشوار است که بفهمیم آیا او این را از روی تمسخر‌، دلسوزی یا بدون هیچ احساس بخصوصی گفت.

۱۹:‏۶ رؤسای کهنه به این امر توجه داشتند که پیلاطس مردد بود بنابراین با فریادی آتشین گفتند که او باید مصلوب شود. انسان‌های مذهبی بودند که رهبری مرگ نجات‌دهنده را بر عهده داشتند. اغلب اوقات‌، از قرون متمادی این ظاهراً کلیسا بوده‌است که بیشترین جفای حقیقی را بر ایمان‌داران به تلخی روا داشته‌است. پیلاطس به نظر می‌آمد که در مقابل تنفر بی‌دلیل ایشان از عیسی‌، یکّه خورده بود. او گفت:‏ "اگر این طریقی است که شما احساس می‌کنید‌، چرا خودتان او را نمی‌برید و مصلوب نمی‌سازید؟ تا جائی که به من مربوط است او بی‌گناه می‌باشد." ولی پیلاطس می‌دانست که یهودیان خودشان او را نخواهند کشت زیرا فقط قدرت انجام این عمل در آن زمان در دست دولت روم بود.

۱۹:‏۷ وقتی که آنها دیدند در ثابت کردن اینکه عیسی تهدیدی برای دولت قیصر است سعی کردند او را با اتهامات مذهبی محکوم کنند. مسیح ادعای مساوی کردن با خدا را با گفتن اینکه پسر خداست مطرح کرده بود. برای یهودیان این کفر بود و کافر می‌بایست به مجازات مرگ محکوم می‌شد.

۱۹:‏۸-‏۹ امکان پسر خدا بودن عیسی پیلاطس را مضطرب کرد.او در آن وقت راجع به کل پیشامد‌، راحت نبود بلکه این امر باعث خوف او (ترس او) شده‌بود.

پیلاطس وی را به درون دیوانخانه یا سالن داوری برد و از او پرسید که از کجا آمده است. همه‌ی این مسائل‌، چهره‌ی پیلاطس را غم‌انگیز و وحشت‌زده به تصویر می‌کشد. او با لب‌های خود اعتراف کرد که عیسی هیچ کار اشتباهی نکرده‌است ولی او شجاعت نداشت که عیسی را رها کند چون از یهودیان می‌ترسید. چرا عیسی به او هیچ جواب نداد؟ احتمالاً چونکه او می‌دانست پیلاطس اراده‌ی عمل کردن بر طبق نوری که در او بود را نداشت. پیلاطس در روز فرصت (مجال) خود گناه کرد. به او دیگر نوری بیشتر از آن نوری که به وی داده شده‌بود‌، عطا نمی‌شد.

۱۹:‏۱۰ پیلاطس سعی کرد که خداوند را مجبور سازد به او جواب دهد و اینکار را به وسیله‌ی تهدید انجام داد. او به عیسی یادآور شد که به عنوان والی رومی قدرت یا اقتدار آزاد کردن و یا مصلوب کردن او را دارد.

۱۹:‏۱۱ کنترل شخصی خداوند (آرامش درون‌، اتکا به نفس) مثال‌زدنی است. او بیشتر از پیلاطس آرامش داشت. او به آرامی جواب داد هر قدرتی که پیلاطس دارد از بالا به وسیله‌ی خدا به او داده شده‌است. همه‌ی والیان به وسیله‌ی خدا منصوب شده‌اند و همه‌ی قدرت‌ها چه روحانی و چه دولتی به وسیله‌ی خدا مقدر شده‌اند.

"آن کسی که مرا به تو تسلیم کرد" می‌تواند اشاره داشته باشد به:‏ (۱) قیافا‌، کاهن اعظم. (۲) یهودا‌، خائن (تسلیم‌کننده). (۳) عموماً مردم قوم یهود. تعلیم این است که این یهودیان باید بیشتر می‌دانستند. آنها دارای کتب مقدس بودند که پیشگوئی آمدن مسیح را داشتند. آنها وقتی که او آمد می‌بایست او را می‌شناختند. ولی او را رد کردند و حتی حالا هم برای گرفتن جانش فریاد می‌زدند. این آیه می‌آموزد که برای گناهان درجاتی وجود دارد. پیلاطس گناهکار بود ولی قیافا و یهودا و همه‌ی یهودیان شرور گناه بیشتری از او داشتند.

۱۹:‏۱۲ درست وقتی که پیلاطس تصمیم داشت عیسی را آزاد کند‌، یهودیان آخرین بحث خود را مطرح کردند. "اگر این شخص را رها کنی‌، دوست قیصر نیستی." (قیصر عنوان رسمی امپراطور روم بود). مگر برای آنها قیصر مهم بود! آنها از او تنفر داشتند. آنها دوست داشتند او را هلاک کنند و خودشان را از زیر سلطه‌ی رومیان رها کنند. ولی در اینجا آنها دارند تظاهر می‌کنند که به امپراطوری قیصر در مقابل تهدید عیسی که ادعا کرده بود یک پادشاه است احترام می‌گذارند! آنها در اثر این ریاکاری وحشتناک خود با داوری روبرو شدند زمانی که رومیان در سال ۷۰ میلادی به اورشلیم هجوم آوردند و شهر را با همه‌ی اهالی آن تخریب هلاک کردند.

۱۹:‏۱۳ پیلاطس استطاعت آن را نداشت که یهودیان را از اتهام ضدیت با پادشاهی قیصر که بر عیسی روا داشته بودند باز بدارد و بنابراین او را هر هفته به جمعیت می سپرد. او حالا عیسی را به مکانی که در محل عمومی بلاط و به عبرانی جباتا گفته می‌شد برد یعنی جائی که اینگونه مسائل در آن حل و فصل می‌شد.

۱۹:‏۱۴ عید فصح‌، عملاً در شب قبل برگزار شده‌بود. روز تهیه‌ی فصح یعنی تهیه‌ای که پس از فصح انجام می‌شد. "حدود ساعت ششم" احتمالاً ۶ صبح بود ولی مشکلاتی هنوز پیرامون چگونگی محاسبه‌ی زمان‌ها در اناجیل وجود دارند! "اینک پادشاه شما!" مطمئناً‌، پیلاطس این را گفت تا یهودیان را تحریک کند. بدون‌شک او ایشان را به خاطر مجبور کردن او به محکومیت عیسی سرزنش می‌کرد.

۱۹:‏۱۵ یهودیان اصرار داشتند که عیسی باید مصلوب شود. پیلاطس با سؤالی بدیشان طعنه زد. "منظورتان این است که می‌خواهیم "پادشاه خود را مصلوب سازید؟" سپس یهودیان با حالت خیلی پست ایستادند و گفتند که‌، "غیر از قیصر پادشاهی نداریم!" قوم بی‌وفا! خدای خود را به خاطر سلطانی کافر و شرور رد کردند.

۱۹:‏۱۶ پیلاطس اراده داشت تا یهودیان را خشنود بسازد‌، و بنابراین او عیسی را به دست سربازان تسلیم کرد تا او را مصلوب سازند. او جلال مردم را پیش از جلال خدا دوست داشت.

ح) مصلوب شدن (۱۹:‏۱۷-‏۲۴)

۱۹:‏۱۷ کلمه‌ای که صلیب ترجمه شده‌است اشاره به تکه چوبی جدا است (کنده‌ی چوب). یا می‌تواند به دو تکه چوب اشاره داشته باشد که بصورت صلیب بوده‌اند. به‌هرحال این صلیب در اندازه‌ای بوده‌است که یک مرد می‌توانسته آن را حمل کند. عیسی برای مسافتی صلیبش را حمل کرد (برطبق دیگر اناجیل) مردی شمعون نام قیروانی بود این کار را برای او ادامه داد. موضعی که به جمجمه مسمی بود به دو دلیل ممکن است نام را بر خود گرفته باشد:‏ (۱) خود سرزمین شاید به شکل جمجمه بوده و خصوصاً اینکه آنجا تپه‌ای بوده‌است که دارای غارهایی در اطرافش بوده‌است. چنین منظره‌ای امروزه در اسرائیل به جلجتای گوردن معروف است. (۲) آنجا مکانی بود که جنایتکاران اعدام می‌شدند. شاید جمجمه‌ها و استخوان‌های ایشان در آن منطقه دیده می‌شده که البته بر طبق تعالیم شریعت موسی این امر زیاد متحمل نیست که اجساد دفن نشوند.

۱۹:‏۱۸ خداوند عیسی بر صلیب میخکوب شد‌، هم دستان و هم پای‌های او. سپس صلیب از زمین بالا کشیده و در سوراخی در زمین قرار گرفت. تنها انسان کاملی که تا به حال زیسته است و این چیزی بود که او از خاصانش دریافت کرده بود! اگر شما تا به حال پیش از این به او اعتماد نکرده‌اید به عنوان خداوند نجات‌دهنده‌، آیا اینکار را الآن نخواهید کرد با وجود این که به سادگی می‌خوانید او چگونه برای شما مرد؟ دو دزد بر هر طرف او همراهش مصلوب شدند. این تکمیل شدن نبوت اشعیاء ۱۲:‏۵۳ است. "او از خطاکاران محسوب شد."

۱۹:‏۱۹ این یک عادت بود که تقصیرنامه‌ای در بالای سر مصلوب شدگان می‌گذاشتند تا جرم ایشان را مشخص کنند. پیلاطس دستور داد که این نوشته باید بالای صلیب او نصب گردد؛ عیسی ناصری‌، پادشاه یهود.

۱۹:‏۲۰ اسکندر واضحاً می‌گوید:‏

عبرانی‌، زبانی مقدس پاتریارخ‌ها و انبیاء یونانی‌، زبان والایی و موسیقی که به جان انسان احساس بخشیده و جسم را به فلسفه جذب می‌کند. لاتین‌، گویش مردمی که عموماً قویترین پسران انسان‌ها هستند. این سه زبان‌، بیانگر سه نسل و سه دیدگاه هستند. مکاشفه‌، هنر و ادبیات‌، پیشرفت علم‌، حقوق و جنگ است. تا در هر جائی که این سه دیدگاه انسان‌ها وجود دارد ؛ در هر جائی که خبرها می‌توانند به این سه زبان به مردم اعلام شوند و در هر جائی که جان گناهکاری وجود داشته باشد و زبانی برای سخن گفتن و چشمی برای دیدن‌، صلیب در آنجا پیغام دارد.

آن مکان.... نزدیک شهر بود. خداوند عیسی در بیرون از محدوده‌ی شهر مصلوب شد. مکان دقیق آن محل دیگر برای ما شناخته‌شده نیست.

۱۹:‏۲۱ رؤسای کهنه آن نوشته را دوست نداشتند. آنها خواستار این بودند که آن را مثل ادعایی از زبان عیسی بخوانند ولی نه به عنوان یک حقیقت (که بود).

۱۹:‏۲۲ پیلاطس‌، نوشته‌اش را تغییر نداد. او دیگر از دست یهودیان خسته شده‌بود و بیش از این بدیشان باج نداد. ولی او باید این مخالفت را زودتر از اینها نشان می‌داد!

۱۹:‏۲۳ در اینگونه اعدام‌ها‌، سربازان مجاز بودند وسائل شخصی کسانی را که می‌مردند‌، در بین خود تقسیم کنند. دراینجا ما می‌بینیم که آنها جامه‌های مسیح را بین خود تقسیم می‌کنند. ظاهراً لباس‌ها را پنج قسمت می‌کردند و چهار قسمت را تقسیم کرده ولی هنوز پیراهن باقی مانده بود که درز نداشت و بدون اینکه آن را بلااستفاده کنند قابل تقسیم‌بندی نبود.

۱۹:‏۲۴ آنها برای تصاحب پیراهن قرعه انداختند و آن پیراهن به برنده‌ای که نامش برده نشده‌است رسید. آنها نمی‌دانستند که با این کار دارند نبوتی را که قبلاً در هزاران سال پیش نوشته شده‌بود را به تحقق می‌رساندند(مزمور۲۲:‏۱۸)! این نبوت‌های به انجام رسیده به ما دوباره یادآور می‌شوند که این کتاب کلام مکاشفه‌ی خداست و اینکه عیسی مسیح واضحاً مسیح موعود است.

خ) عیسی‌، مادرش را به یوحنا می‌سپرد(۱۹:‏۲۵-‏۲۷)

۱۹:‏۲۵ بسیاری از شاگردان کتاب مقدس فکر می‌کنند که از چهار زن در این آیه نام برده شده‌است. (۱)مریم مادر عیسی. (۲)خواهر مریم‌، سالومه‌، مادر یحیی؛ (۳)مریم‌، زن کلوپا؛ (۴)مریم مجدلیه.

۱۹:‏۲۶-‏۲۷ بدون توجه به درد و رنج خود‌، خداوند مراقب و نگران دیگران بود. او مادرش و شاگردش یوحنا را دید و یوحنا را به مریم به عنوان کسی که از آن پس جای او را خواهد گرفت معرفی کرد. در صدا زدن نام مادرش؛ "ای زن" خداوند به هیچ‌وجه اهانتی از روی عدم‌احترام نداشت ولی این امر که او مریم را "مادر" خطاب نکرد توجه ما را به خود جلب می‌کند. آیا این برای آنانی که گمان می‌کنند مریم باید مورد پرستش قرار بگیرد درسی دارد؟ عیسی در اینجا به یوحنا فرمان می‌دهد که از مریم مراقبت کند درست مانند اینکه او مادر خودش است. یوحنا اطاعت کرد و مریم را به خانه‌ی خودش برد.

د) کار مسیح به پایان رسید (۱۹:‏۲۸-‏۳۰)

۱۹:‏۲۸ بین آیات ۲۷ و ۲۸ بدون‌شک ما ۳ ساعت تاریکی را داریم –از ظهر تا ساعت ۳. این در زمانی بود که عیسی از سوی خدا تنها گذاشته شده و داشت مجازات گناهان ما را متحمل می‌شد. فریاد او:‏ "تشنه‌ام!" شامل تحت‌اللفظی می‌شود زیرا تشنه بود که این در اثر مصلوب‌شدنش بوجود آمده بود. ولی این همچنین تشنگی عظیم‌تر او را از تشنگی جسمی‌اش به یاد ما می‌آورد که برای نجات جان‌های انسان‌ها داشت.

۱۹:‏۲۹ سربازان به او سرکه دادند تا بنوشد. آنها احتمالاً اسفنجی را بر زوفا گذارده و در سرکه فرو بردند تا نزدیک لب‌های او ببرند (زوفا یک نوع گیاه است (درخت) که همچنین در فصح نیز استفاده می‌شود-‏ خروج ۱۲:‏۲۲). این نباید با آن شراب ممزوح به مر قاطی شود که قبلاً می‌خواستند به او بخورانند (متی ۲۷:‏۳۴). او‌، آن را نخواست که بنوشد زیرا آن شراب بصورت ماده‌ای مخدر برای کم‌کردن دردش کاربرد داشت. او باید با تمام آگاهی خود گناهان ما را متحمل می‌شد.

۱۹:‏۳۰ "تمام شد!" کاری که پدرش به او سپرده بود تا انجام دهد! دادن جانش بجای گناهکاران و برای گناهان بشر! کار رهایی‌بخش و جبران تقصیرهای ما! این حقیقت دارد که او نمرده ولی مرگ‌، دفن شدن و صعود او چنان برای او مسجل بود که انگار در همان موقع همه‌ی این وقایع به وقوع پیوسته بودند. بنابراین خداوند عیسی می‌توانست این خبر را اعلان کند که راهی برای نجات یافتن گناهکاران مهیا کرده‌است. امروز ما خدا را شکر می‌کنیم برای کاری که خداوند عیسی بر صلیب جلجتا انجام داد.

بعضی از محققین کتاب‌مقدس به ما می‌گویند که خم کردن سر او می‌تواند به معنی برگرداندن و خم کردن سر به عقب باشد. و این می‌گوید:‏ او پس از مرگش سرش را از روی بی‌چارگی و عجز خم نکرد بلکه سر خود را در حالتی که گویی در حال استراحت است پائین آورد.

اینکه او روحش را تسلیم نمود بر این حقیقت تأکید دارد که مرگ او داوطلبانه بوده‌است. او برای زمان مرگش مصمم بود. او کنترل همه‌ی توانائی‌های خود را کاملاً داشت‌، او روح خود را تسلیم کرد -‏عملی که هیچ انسان معمولی نمی‌تواند انجام دهد.

ذ) سوراخ کردن پهلوی نجات‌دهنده (۱۹:‏۳۱-‏۳۷)

۱۹:‏۳۱ دوباره ما شاهد این هستیم که یهودان مذهبی چقدر مواظب بودند تا قتل خونسدانه خود عملی بی‌نقص باشد. "آنها پشه را صافی کرده و شتر را می‌بلعیدند." آنها فکر می‌کردند که مناسب نیست اجازه بدهند که بدن‌ها تا روز سبت (شنبه) بر روی صلیب باقی بماند. عیدی مذهبی در این روز در شهر می‌بود. بنابراین آنها از پیلاطس خواستند که ساق پای‌های آن سه را بشکند تا زودتر بمیرند.

۱۹:‏۳۲ نوشته‌های مقدس توضیح نمی‌دهند که پای‌های آنها را چگونه می‌شکستند. به‌هرحال‌، آنها باید به طرق مختلف اینکار را انجام می‌دادنداز آنجائی که یک شکستگی کوچک سبب مرگ نمی‌شد.

۱۹:‏۳۳ این سربازان در چنین کارهایی خبره بودند. آنها می‌دانستند که عیسی مرده بود. امکان غش‌کردن یا مدهوش‌بودن او وجود ندارد. آنها ساق پای‌های او را نشکستند.

۱۹:‏۳۴ به ما گفته نشده‌است که چرا یکی از سربازان به پهلوی او نیزه زد. شاید این آخرین طغیان شرارت‌های قلب او بود. "این ضربه‌ی غم‌انگیز دشمن شکست خورده است پس از جنگ که از نفرت عمیق قلب انسان‌ها بر ضد خدا و مسیحش سخن می‌گوید." هیچ بحث قابل اهمیتی راجع به خون و آب وجود ندارد. بعضی‌ها این را نشانه‌ی شور و شعف قلب عیسی در زمان مرگش می‌دانند -‏ولی ما جدیداً خواندیم که مرگ او عملی داوطلبانه بود. دیگران فکر می‌کنند که این از تعمید سخن می‌گوید و شام خداوند. ولی این امر بعید به نظر می‌رسد. خون از پاک کردن گناهان صحبت می‌کند درحالیکه آب نمونه‌ی تقدیس و پاک شدن گناهان به وسیله‌ی کلام است. این امر در آیه مصور است:‏

بگذار آب و خون‌،
از تو به اطراف بریزد‌،
درمانی برای گناه‌،
مرا از گناه و قدرت آن نجات بده تا پلیدی.
-‏آگوستوس پلیدی

۱۹:‏۳۵ آیه‌ی ۳۵ می‌تواند به این حقیقت اشاره داشته باشد که پای‌های عیسی شکسته نشدند پهلوی عیسی سوراخ شد و همچنین می‌تواند به دیدن کل صحنه مصلوب شدن اشاره داشته باشد. او که دیده است بدون‌شک به یوحنا اشاره دارد یعنی کسی که این انجیل را نگاشته است.

۱۹:‏۳۶ این آیه ظاهراً به آیه‌ی ۳۳ برمی‌گردد که در انجام رسیدن نبوت خروج ۱۲:‏۴۶ است. "استخوانی از آن مشکنید." این آیه به بره‌ی فصح مربوط می‌شد. فرمان خدا این بود که استخوان‌های مسیح که بره‌ی حقیقی فصح بود نشکسته حفظ بشود تا نمونه‌ی آن (درعهدعتیق) دقیقاً به انجام برسد.

۱۹:‏۳۷ آیه‌ی ۳۷ به آیه‌ی ۴ برمی‌گردد. گرچه آن سرباز متوجه نشد ولی عمل او یکی دیگر از به تحقق درآمدن زیبای نوشته‌های کتاب‌مقدس بود.(زکریا۱۲:‏۱۰). "انسان شرارتش را دارد و خدا طریق خود را." و نبوت زکریا به روزی اشاره دارد که در آینده خداوند به زمین خواهد آمد و یهودیان او را خواهند دید. "بر من که نیزه زده‌اند خواهند نگریست و برای من مثل نوحه‌گری برای پسر یگانه‌ی خود نوحه‌گری خواهند کرد."

ر) تدفین در قبر یوسف (۱۹:‏۳۸-‏۴۲)

۱۹:‏۳۸ این آیه آغاز شرح مدفون شدن عیسی است. تا به حال ؛ یوسف رامه‌ای ایمان‌داری مخفی بود. ترس از یهود باعث شده‌بود که او واضحاً به مسیح اقرار نکند. حالا او شجاعانه قدم برمی‌دارد تا بدن عیسی را برای تدهین درخواست کند. در انجام این کار‌، او خود را در خطر اخراج از کنیسه‌، جفا و خشونت قرار می‌داد. خیلی افسوس‌برانگیز است که او اراده نداشت در حینی که استاد رد شده‌اش مشغول خدمت کردن به توده‌ی مردم بود برای او بایستد.

۱۹:‏۳۹-‏۴۰ خوانندگان یوحنا حالا با نیقودیموس آشنا هستند که در شب نزد عیسی آمده و قبلاً او را ملاقات کرده بود(باب ۳) و زمانی که او اصرار داشت شورای سنهدرین عادلانه سخنان او را بشنوند(یوحنا ۷:‏۵۰-‏۵۱) او حالا به یوسف می‌پیوندد و همراه خود مر مخلوط با عود به اندازه‌ی حدوداً صد رطل با خود می‌آورد. این عطریات احتمالاً پودرهایی بودند که بر بدن می‌پاشیدند. سپس بدن در کفن با حنوط پیچیده شد.

۱۹:‏۴۱ تقریباً تمامی قسمت‌های این متن در تحقق یافتن نبوت‌های عهد عتیق است. اشعیاء پیشگوئی کرده بود که قبر او را با شریران تهئین نمودند بعد از مردنش با دولتمندان. (اشعیاء۵۳:‏۹). قبر تازه‌ای که در باغ بود پیش از آن متعلق به مردی ثروتمند بود. در متی ما می‌آموزیم که این قبر به یوسف رامه‌ای تعلق داشت.

۱۹:‏۴۲ بدن عیسی در قبر نهاده شد. یهودیان مشتاق بودند(مصمم بودند) که بدن را پیش از طلوع آفتاب که سبت شروع می‌شد در جایش بنهند. ولی اینها همه تصمیم خدا بود که بدن باید سه روز و سه شب در دل زمین بماند. در این ارتباط‌، باید به طریق محاسبه‌ی یهودیان توجه داشت. هر قسمت از روز یک روز شمارش می‌شود. بنابراین‌، این حقیقت که خداوند برای ۳ روز در قبر ماند نیز انجام یافتن نبوتی است که در متی ۱۲:‏۴۰ می‌باشد.

انجیل به روایت يوحنا

فصل   ۱۹

۱  پس پیلاطُس عیسی را گرفته، تازیانه زد.

۲  و لشکریان تاجی از خار بافته بر سرش گذاردند و جامه ارغوانی بدو پوشانیدند

۳  و می‌گفتند، سلام ای پادشاه یهود! و طپانچه بدو میزدند.

۴  باز پیلاطُس بیرون آمده، به ایشان گفت، اینک، او را نزد شما بیرون آوردم تا بدانید که در او هیچ عیبی نیافتم.

۵  آنگاه عیسی با تاجی از خار و لباس ارغوانی بیرون آمد. پیلاطُس بدیشان گفت، اینک، آن انسان.

۶  و چون رؤسای کَهَنَه و خدّام او را دیدند، فریاد برآورده، گفتند، صلیبش کن! صلیبش کن! پیلاطس بدیشان گفت، شما او را گرفته، مصلوبش سازید زیرا که من در او عیبی نیافتم.

۷  یهودیان بدو جواب دادند که ما شریعتی داریم و موافق شریعت ما واجب است که بمیرد زیرا خود را پسر خدا ساخته است.

۸  پس چون پیلاطُس این را شنید، خوف بر او زیاده مستولی گشت.

۹  باز داخل دیوانخانه شده، به عیسی گفت، تو از کجایی؟ امّا عیسی بدو هیچ جواب نداد.

۱۰  پیلاطُس بدو گفت، آیا به من سخن نمی‌گویی؟ نمی‌دانی که قدرت دارم تو را صلیب کنم و قدرت دارم آزادت نمایم؟

۱۱  عیسی جواب داد، هیچ قدرت بر من نمی‌داشتی اگر از بالا به تو داده نمی‌شد. و از این جهت آن کس که مرا به تو تسلیم کرد، گناه بزرگتر دارد.

۱۲  و از آن وقت پیلاطُس خواست او را آزاد نماید، لیکن یهودیان فریاد برآورده، می‌گفتند که اگر این شخص را رها کنی، دوست قیصر نیستی. هر که خود را پادشاه سازد، برخلاف قیصر سخن گوید.

۱۳  پس چون پیلاطُس این را شنید، عیسی را بیرون آورده، بر مسند حکومت، در موضعی که به بلاط و به عبرانی جبّاتا گفته می‌شد، نشست.

۱۴  و وقت تهیّه فِصَح و قریب به ساعت ششم بود. پس به یهودیان گفت، اینک، پادشاه شما.

۱۵  ایشان فریاد زدند، او را بردار، بردار! صلیبش کن! پیلاطس به ایشان گفت، آیا پادشاه شما را مصلوب کنم؟ رؤسای کَهَنَه جواب دادند که غیر از قیصر پادشاهی نداریم!

۱۶  آنگاه او را بدیشان تسلیم کرد تا مصلوب شود. پس عیسی را گرفته بردند

۱۷  و صلیب خود را برداشته، بیرون رفت به موضعی که به جُمجُمه مسمّیٰ بود و به عبرانی آن را جُلجُتا می‌گفتند.

۱۸  او را در آنجا صلیب نمودند و دو نفر دیگر را از این طرف و آن طرف و عیسی را در میان.

۱۹  و پیلاطس تقصیرنامه‌ای نوشته، بر صلیب گذارد؛ و نوشته این بود، عیسی ناصری پادشاه یهود.

۲۰  و این تقصیر نامه را بسیاری از یهود خواندند، زیرا آن مکانی که عیسی را صلیب کردند، نزدیک شهر بود و آن را به زبان عبرانی و یونانی و لاتینی نوشته بودند.

۲۱  پس رؤسای کَهَنَهٔ یهود به پیلاطس گفتند، منویس پادشاه یهود، بلکه که او گفت منم پادشاه یهود.

۲۲  پیلاطس جواب داد، آنچه نوشتم، نوشتم.

۲۳  پس لشکریان چون عیسی را صلیب کردند،جامه‌های او را برداشته، چهار قسمت کردند، هر سپاهی را یک قسمت؛ و پیراهن را نیز، امّا پیراهن درز نداشت، بلکه تماماً از بالا بافته شده بود.

۲۴  پس به یکدیگر گفتند، این را پاره نکنیم، بلکه قرعه بر آن بیندازیم تا از آنِ کِه شود. تا تمام گردد کتاب که می‌گوید، در میان خود جامه‌های مرا تقسیم کردند و بر لباس من قرعه افکندند. پس لشکریان چنین کردند.

۲۵  و پای صلیب عیسی، مادر او و خواهر مادرش، مریم زن کَلوُپا و مریم مَجْدَلِیّه ایستاده بودند.

۲۶  چون عیسی مادر خود را با آن شاگردی که دوست می‌داشت ایستاده دید، به مادر خود گفت، ای زن، اینک، پسر تو.

۲۷  و به آن شاگرد گفت، اینک، مادر تو. و در همان ساعت آن شاگرد او را به خانهٔ خود برد.

۲۸  و بعد چون عیسی دید که همه‌چیز به انجام رسیده است تا کتاب تمام شود، گفت، تشنهام.

۲۹  و در آنجا ظرفی پُر از سرکه گذارده بود. پس اسفنجی را از سرکه پُر ساخته، و بر زوفا گذارده، نزدیک دهان او بردند.

۳۰  چون عیسی سرکه را گرفت، گفت، تمام شد. و سر خود را پایین آورده، جان بداد.

۳۱  پس یهودیان تا بدنها در روز سَبَّت بر صلیب نماند، چونکه روز تهیّه بود و آن سَبَّت، روز بزرگ بود، از پیلاطس درخواست کردند کهساق پایهای ایشان را بشکنند و پایین بیاورند.

۳۲  آنگاه لشکریان آمدند و ساقهای آن اوّل و دیگری را که با او صلیب شده بودند، شکستند.

۳۳  امّا چون نزد عیسی آمدند و دیدند که پیش از آن مرده است، ساقهای او را نشکستند.

۳۴  لکن یکی از لشکریان به پهلوی او نیزهای زد که در آن ساعت خون و آب بیرون آمد.

۳۵  و آن کسی که دید شهادت داد و شهادت او راست است و او می‌داند که راست می‌گوید تا شما نیز ایمان آورید.

۳۶  زیرا که این واقع شد تا کتاب تمام شود که می‌گوید، استخوانی از او شکسته نخواهد شد.

۳۷  و باز کتاب دیگر می‌گوید، آن کسی را که نیزه زدند خواهند نگریست.

۳۸  و بعد از این، یوسف که از اهل رامه و شاگرد عیسی بود، لیکن مخفی به‌سبب ترس یهود، از پیلاطس خواهش کرد که جسد عیسی را بردارد. پیلاطس اِذن داد. پس آمده، بدن عیسی را برداشت.

۳۹  و نیقودیموس نیز که اوّل در شب نزد عیسی آمده بود، مُرِّ مخلوط با عود قریب به صد رطل با خود آورد.

۴۰  آنگاه بدن عیسی را برداشته، در کفن با حنوط به رسم تکفین یهود پیچیدند.

۴۱  و در موضعی که مصلوب شد باغی بود و در باغ، قبر تازه‌ای که هرگز هیچ‌کس در آن دفن نشده بود.

۴۲  پس به‌سبب تهیّه یهود، عیسی را در آنجا گذاردند، چونکه آن قبر نزدیک بود.

انجیل به روایت يوحنا