Fawn Resting

۹. پیروزی پسر خدا (باب۲۰)

الف) قبر خالی (۲۰:‏۱-‏۱۰)

۲۰:‏۱ اولین روز هفته یکشنبه بود. مریم مجدلیه قبل از طلوع آفتاب به سر قبر شتافت. محتمل است که قبر یک اتاق کوچک بوده باشد که در قسمتی از یک صخره یا تپه کنده شده باشد. بدون‌شک سنگ به شکل سکه‌ای بوده‌است –گرد و صاف. به احتمال زیاد آن سنگ در جلوی در قبر قرار می‌گرفته و راه آن را مسدود می‌ساخته است. وقتی که مریم به آنجا رسید‌، سنگ از در قبر غلطانیده شده‌بود.ضمنناً این امر پس از قیام خداوند مسیح به وقوع پیوسته بود چنانچه ما در متی ۲۸ می‌خوانیم.

۲۰:‏۲ مریم فوراً به نزد پطرس و یوحنا دوید تا به ایشان این خبر را اعلام کند که بدن خداوند را از قبر بیرون برده‌اند. او نگفت که چه کسی اینکار را انجام داده ولی فقط گفت که آنها نمی‌دانند او را کجا گذارده‌اند. در اینجا باید به وفاداری و فداکاری زنان در موقع مصلوب شدن و قیام خداوندمان توجه داشته باشیم. شاگردان خداوند را ترک کرده و فرار کرده بودند. زنان بدون توجه به امنیت شخصی خود ایستاده بودند. این چیزها بدون معنی نیستند.

۲۰:‏۳-‏۴ دشوار است تصور اینکه پطرس و یوحنا در حینی که با عجله به سوی باغ جلجتا در خارج از شهر می‌دویدند چه تفکری داشتند. یوحنا احتمالا ً از پطرس جوانتر بوده و زودتر به قبر رسید.

۲۰:‏۵ به نظر می‌آید که در راه کوچکی به درون قبر بوده که یک شخص می‌توانسته به درون آن نگاه کرده و یا وارد آن شود. یوحنا خم شده و کفن را گذاشته دید. آیا آنها از بدن باز شده‌بودند یا هنوز در همان شکلی بودند که دور بدن پیچیده شده‌بودند؟ ما شک داریم که مورد دوم صحیح باشد. ولیکن او داخل قبر نشد.

۲۰:‏۶-‏۷ حالا پطرس رسید و او به درون قبر رفت آن هم بدون تردید. چیزی راجع به رفتار آنی (نسنجیده) او برای ما وجود دارد که از طریق آن می‌توانیم احساس مهربانی او را درک کنیم. او نیز دستمالی را که او بر سر او بود‌، دید ولی بدن نجات‌دهنده در آنجا قرار نداشت.

توضیحات درباره‌ی شرایط دستمال به خاطر این بوده‌است که نشان دهد وقتی خداوند بدون عجله و منظم (با انظباط) بوده‌است. اگر کسی بدن را دزدیده بود‌، او هرگز کفن را مرتب سر جایش نمی‌گذاشت.

۲۰:‏۸ یوحنا نیز وارد شده و طرز مرتب قرار گرفتن دستمال و کفن را دید. ولی وقتی که در اینجا گفته می‌شود دید و ایمان آورد این چیزی بیش از دیدن روحانی. این یعنی که او فهمید. وقایع قیام مسیح در مقابل دیدگان او به وقوع پیوسته بودند. این وقایع به او نشان می‌داد که چه اتفاقی افتاده است و او... ایمان آورد.

۲۰:‏۹ تا حالا‌، شاگردان نوشته‌های کتاب‌مقدس را نفهمیده بودند که بر طبق آنها مسیح باید از میان مردگان بر می‌خاست. خداوند خودش مرتباً به ایشان گفته بود که بر می‌خیزد ولی آنها این امر را نفهمیده بودند. یوحنا اولین کسی بود که این را فهمید.

۲۰:‏۱۰ سپس شاگردان به مکانی که در آنجا می‌ماندند بازگشتند –احتمالاً در اورشلیم. آنها بدون‌شک به این نتیجه رسیده بودند که انتظار نزد قبر هیچ فایده‌ای ندارد. بهتر است که بروند و به دیگر شاگردان نیز بگویند که چه چیزی یافته‌اند.

ب) ظاهر شدن به مریم مجدلیه (۲۰:‏۱۱-‏۱۸)

۲۰:‏۱۱ دو کلمه‌ی اول در اینجا قابل توجه هستند -‏اما مریم. دو شاگرد دیگر به خانه رفتند اما مریم... در اینجا دوباره ما محبت و فداکاری یک زن را شاهد هستیم. او مورد بخشش بسیار قرار گرفته بود‌، بنابراین محبت بیشتری هم روا می‌داشت. او به تنهایی بیرون از قبر ایستاده بود و گریه می‌کرد زیرا او فکر می‌کرد که بدن دزدیده شده احتمالاً به وسیله‌ی دشمنانش.

۲۰:‏۱۲ در این موقع او به اطراف نگاه کرد و دو فرشته را که لباس سفید در برداشته دید که در جائی نشسته بودند که بدن عیسی گذارده شده‌بود. قابل ملاحظه است که چگونه تمام این حقایق عظیم به آرامی و بدون احساس گفته شده‌اند.

۲۰:‏۱۳ مریم به نظر نمی‌آید ترس یا تعجبی داشته باشد. او سؤال ایشان را چنان جواب داد که گوئی حضور آنها کاملاً به شکلی طبیعی بوده‌است. از جواب او روشن است که او هنوز نفهمیده بود که عیسی قیام کرده و زنده گشته است.

۲۰:‏۱۴ در این قسمت چیزی باعث شد که او به عقب برگشته و به پشت سرش نگاه کند. این خود عیسی بود ولی مریم او را نشناخت. هنوز صبح زود بود و شاید آفتاب هنوز طلوع نکرده بود و نور خورشید نتابیده بود. او مکرراً گریه کرده و بدون‌شک دیدگان او تار شده‌بودند. همچنین احتمالاً خدا مانع شده‌بود نه که او خداوند را تا زمان معین نشناسد.

۲۰:‏۱۵ خداوند جواب این سؤال‌ها را می‌دانست:‏ ولی او می‌خواست آنها را از میان لب‌های خود او بشنود. او خداوند را با باغبان اشتباه گرفت. نجات‌دهنده‌ی جهان به مردم خیلی نزدیک است ولی آنها او را نمی‌شناسند. او معمولاً در صورت شخص پائین مرتبه‌ای ظاهر می‌شود و نه به عنوان یکی از اشخاص بلند مرتبه‌ی روی زمین. درجواب او‌، مریم از خداوند نام برد. سه بار او به عیسی با عنوان او اشاره کرد. فقط یک نفر برای مریم وجود داشت که او احساس می‌کرد شخصی دیگری را نیاز نیست راجع به هویتش بیشتر بداند.

۲۰:‏۱۶ حالا مریم صدای آشنایی شنید که او را به نام می‌خواند. هیچ اشتباهی دراین حقیقت وجودنداشت –این عیسی بود! مریم وی را ربونی که به معنای "معلم بزرگ من." (استاد) است خطاب کرد. عملاً او هنوز عیسی را به عنوان معلمی بزرگ می‌شناخت. او نفهمیده بود که او چیزی فرای یک استاد بزرگ است -‏او خداوند نجات‌دهنده‌ی وی بود. بنابراین خداوند برای توضیحی کاملتر در طریقی صمیمی‌تر خود را آماده کرد تا بلکه مریم او را بهتر بشناسد.

۲۰:‏۱۷ مریم شخصاً عیسی را به عنوان یک انسان می‌شناخت. او شاهد معجزاتی بود که او در حین حضور فیزیکی‌اش ظاهر کرده بود. بنابراین او به این نتیجه رسیده بود که اگر قادر نباشد او را از طریق مرئی ببیند نخواهد توانست از او برکت بیابد. خداوند باید طرز تفکر او را تصحیح می‌کرد. او گفت "مرا همچو انسانی که در جسم است لمس مکن. من هنوز نزد پدر خود بالا نرفته‌ام. وقتی که من به آسمان باز گردم‌، روح‌القدس به زمین فرستاده خواهد شد. وقتی که او بیاید‌، او مرا در قلب شما ظاهر خواهد کرد و در طریقی که هرگز مرا پیش از آن نمی‌شناختید. من نزدیکتر و عزیزتر به شما خواهم بود بیش از آنکه در حین حیاتم در این دنیا و بر زمین ممکن بود."

سپس به او گفت که به نزد برادرانش رفته و به ایشان بگوید که آنها چه مقام جدیدی یافته‌اند. برای اولین بار‌، خداوند به شاگردان با عنوان "برادران من" اشاره کرد. آنها باید می‌دانستند که پدر او پدر ایشان است و خدای او خدای ایشان. تا به این موقع ایمان‌داران فرزند نشده‌بودند.

خداوند عیسی نگفت‌، "پدر ما" بلکه "پدر من و پدر شما." دلیل آن این است که خدا در طریقی دیگر پدر اوست. خدا پدر خداوند عیسی مسیح از ازل بوده‌است. مسیح پسری است با نسلی ابدی. مسیح که پسر است با پدر یکی و مساوی است. ما فرزندان خدا هستیم که پس از نجات‌یافتنمان توسط او به فرزندخواندگی درآمده‌ایم. به عنوان فرزندان خدا‌، ما با خدا برابر نیستیم و نخواهیم بود.

۲۰:‏۱۸ مریم مجدلیه از مأموریتی که یافته بود اطاعت کرد و تبدیل شد به "رسولی به رسولان" چنانچه شخصی در مقامی او را چنین لقب داده بود. آیا ما می‌توانیم شک داشته باشیم که این امتیاز عالی به خاطر فداکاری او نسبت به مسیح به وی عطا شد؟

پ) ظاهر شدن بر شاگردان خود (۲۰:‏۱۹-‏۱۳)

۲۰:‏۱۹ حالا شب یکشنبه بود شاگردان با هم جمع شده‌بودند شاید در اتاق بالاخانه‌ای که ۳ روز قبل با یکدیگر ملاقات داشتند. درها به سبب ترس از یهود قفل بودند. ناگاه عیسی را دیدند که در میان ایشان ایستاده و صدای او را شنیدند که گفت:‏ "سلام" بر شما باد. کاملاً روشن است که خداوند بدون باز کردن درها وارد اتاق شده‌بود. این یک معجزه بود. باید به یاد داشته باشیم که بدن قیام کرده‌ی او بدنی حقیقی شامل گوشت و استخوان بود. ولی او قدرت اعمال هرگونه عمل غیرطبیعی را و برخلاف قانون طبیعت را داشت. کلمات "سلام بر شما باد" حالا معنی تازه‌ای یافته بودند زیرا مسیح با خون خود بر صلیب‌، سلامتی آورده بود. آنانی که به وسیله‌ی ایمان تقدیس می‌شدند با خدا صلح می‌یافتند.

۲۰:‏۲۰ پس از اعلان سلامتی بر ایشان‌، او نشانه‌های زحمات خود را که برای ایشان سلامتی به ارمغان آورد را نشان داد. آنها جای زخم‌ها و سوراخ‌هایی که در دست‌ها و پهلوی او به وسیله‌ی میخ و نیزه ایجاد شده‌بود را دیدند. دل آنها شاد شد چون دانستند که او حقیقتاً خداوند است. او چنان کرده بود که قبلاً گفته بود. او از میان مردگان برخاسته بود. خداوند قیام کرده منشأ شادی مسیحیان بود.

۲۰:‏۲۱ آیه‌ی ۲۱ بسیار زیبا ست. ایمان‌داران نباید بر آن باشند که از شادی خود فقط خودشان لذت ببرند. آنها باید این شادی را با دیگران تقسیم کنند. بنابراین او ایشان را به جهان فرستاد چنان که پدرش او را فرستاده بود.

مسیح به عنوان شخصی فقیر به این جهان آمد.

او به عنوان یک خادم آمد.

او خودش را خالی کرد.

او از انجام اراده‌ی پدر خشنود بود.

او خود را به انسان‌ها معرفی کرد.

او اعمال نیکو بجا می‌آورد.

او همه‌ی کار را با قدرت روح‌القدس انجام داد.

هدف او صلیب بود.

حالا او به شاگردان گفت:‏ "من نیز شما را می‌فرستم."

۲۰:‏۲۲ این یکی از سخت‌ترین آیات انجیل است. ما می‌خوانیم که عیسی بر شاگردان دمید و گفت:‏ "روح‌القدس را بیابید." مشکل این است که روح‌القدس تا قبل از روز پنطیکاست که بعد از این واقعه می‌باشد عطا نشده‌بود. ولی چگونه خداوند این کلمات را بدون اینکه هنوز واقعه روی داده باشد بیان کرد؟

توضیحات زیادی در این باره پیشنهاد شده‌است:‏ (۱) بعضی‌ها می‌گویند که خداوند به سادگی وعده‌ای را می‌دهد که در روز پنطیکاست ایشان دریافت می‌کنند. این به سختی می‌تواند نظریه‌ی قابل قبولی باشد. (۲) بعضی اشاره می‌کنند که آنچه نجات‌دهنده عملاً گفت این بود که روح‌القدس را بیابید و نه اینکه آن روح‌القدس را بیابید که در زمان پنطیکاست به پری در ایشان ساکن شد بلکه بعضی خدمات روح مانند درک و آگاهی بیشتر از حقایق یا قدرت و راهنمایی بیشتر در رابطه با رسالتشان توسط روح‌القدس درروز پنطیکاست را یافتند. (۳) دیگران می‌گویند که در این زمان نیز‌، یک پری روح‌القدس بر شاگردان قرار گرفت. این با متن قسمت‌های مثل لوقا ۲۴:‏۴۹ و اعمال رسولان ۸:‏۱، ۴، ۵ در تضاد است زیرا در آنجا پری روح‌القدس هنوز با فعل آینده سخن به میان آمده است. این امر از یوحنا ۷:‏۳۹ واضح است که روح تا قبل از اینکه جلال یافتن عیسی کامل شود یعنی او به آسمان صعود کند‌، هنوز فرود نیامده بود.

۲۰:‏۲۳ این آیه‌ی سخت دیگری است که درباره‌ی آن جروبحث زیادی وجوددارد. (۱) یک نظریه این است که عیسی عملاً به شاگردانش قدرت آمرزش گناهان یا بستن گناهان را داد. (و تضمین موفقیتشان) این در تضاد واضح با کتاب‌مقدس می‌باشد که تعلیم می‌دهد فقط خدا می‌تواند گناهان را بیامرزد(لوقا ۵:‏۲۱). (۲) گائبلین دومین نظریه را ایراد می‌کند:‏ "قدرتی که دراینجا وعده‌داده‌شده‌است به وسیله‌ی ارتباطی که از طریق موعظه‌ی انجیل با انسان‌ها برقرار می‌شود به دست می‌آید و در اثر این اعلان که چگونه گناهان انسان‌ها می‌توانند آمرزیده شوند و اگر این طریق آمرزش مورد قبول واقع نشود گناهان به قوت خود باقی می‌مانند." (۳) نظریه‌ی سوم (که به دومی شبیه است) و آن نظریه‌ای است که ما هم بدان معتقدیم این است که شاگردان آمرزش گناهان را اجازه یافتند که اعلان کنند.

بگذارید که نظریه‌ی سوم را به تصویر بکشیم (دقیق‌تر بررسی کنیم) شاگردان برای موعظه‌ی انجیل بیرون می‌روند. بعضی از مردم از گناهان خود توبه کرده و خداوند عیسی را می‌پذیرند. شاگردان این اقتدار را دارند تا به ایشان بگویند که گناهان ایشان آمرزیده شده‌است. عده‌ای دیگر نمی‌پذیرند که توبه‌کننده و به مسیح ایمان نمی‌آورند. شاگردان به ایشان می‌گویند که در گناهان خود هستند و اینکه اگر بمیرند‌، تا به ابد محکوم به مجازات خواهند بود.

علاوه بر این توضیحات‌، ما باید همچنین توجه داشته باشیم که شاگردان به وسیله‌ی خداوند قدرتی بخصوص دریافت کرده بودند تا با گناهان مشخصی مقابله کنند. برای مثال در اعمال رسولان ۱:‏۵-‏۱۱ پطرس از این قدرت استفاده کرد و در نتیجه‌ی سخن او حنانیا و صفیره مردند. پولس جلوی در شریر را در ۱-‏قرنتیان ۵:‏۳-‏۵ و ۱۲‌،۱۳ می‌گیرد و در ۲-‏قرنتیان ۲:‏۴-‏۸ گناه او را می‌آمرزد. در این موارد‌، این بخشش از مجازات گناهان انسان‌ها فقط دراین زندگی است.

ت) شک به ایمان مبدل می‌شود (۲۰:‏۲۴-‏۲۹)

۲۰:‏۲۴ ما نباید به این نتیجه برسیم که توما به خاطر عدم‌حضورش می‌بایست مورد سرزنش قرار بگیرد. هیچ دلیلی برای نشان دادن عدم‌حضور او گفته نشده‌است.

۲۰:‏۲۵ توما به خاطر رفتار ناباورانه‌اش باید مورد سرزنش قرار بگیرد. او لزوماً باید خداوند قیام کرده را می‌دید و او را لمس می‌نمود؛ وگرنه او ایمان نمی آورد. امروزه این رفتار بسیاری است ولی این امر منطقی نیست. حتی دانشمندان به وجود خیلی چیزها ایمان دارند که حتی نمی‌توانند آنها را ببینند تا لمس کنند.

۲۰:‏۲۶ یک هفته از ظهور اول عیسی بر شاگردانش گذشت. دراین زمان‌، توما نیز با ایشان بود. دوباره خداوند عیسی از طریقی معجزه‌آسا وارد اتاق شد و با جمله "سلام بر شما باد" به ایشان تحیت گفت.

۲۰:‏۲۷ خداوند به آرامی و صبوری با شاگرد بی‌وفایش رفتار کرد. او وی را دعوت کرد تا حقیقت قیام او را به وسیله‌ی گذاشتن دستهایش به درون سوراخ پهلویش باور کند.

۲۰:‏۲۸ توما عوض شد. ما نمی‌دانیم که آیا او دست‌های خود را بر پهلوی خداوند گذاشت یا نه. ولی او دانست که بالاخره خداوند عیسی قیام کرده و اینکه او هم خداوند و هم خدای اوست. جان بویز به خوبی می‌نویسد:‏ "او حقیقتی ملکوتی (آسمانی) را که نمی‌توانست ببیند شناخت درحالیکه آن حقیقت را به وسیله‌ی پهلویی که می‌توانست ببیند قبلاً نشناخته بود."

۲۰:‏۲۹ نکته‌ی مهم رأی توجه این است که عیسی به عنوان خدا پذیرفته شده و مورد پرستش قرار گرفت. اگر او فقط یک انسان بود‌، باید مانع اینکار می‌شد. ولی ایمان توما از نوعی نبود که اکثراً خداوند از آن خشنود می‌شد. این باوری بود برپایه‌ی دیدن. خوشابه‌حال آنانی که ندیده ایمان آوردند.

مطمئن‌ترین واقعه‌، کلام خداست. اگر خدا چیزی می‌گوید‌، ما با ایمان آوردن به آن به وی احترام می‌گذاریم ولی با داشتن توقع بیشتر ما به او بی‌احترامی می‌کنیم. ما باید به سادگی ایمان بیاوریم و باور کنیم چون او گفته است و چون او نمی‌تواند دروغ بگوید و یا اشتباه کند.

ث) هدف انجیل یوحنا (۲۰:‏۳۰-‏۳۱)

همه‌ی معجزاتی که عیسی به ظهور رسانید در این انجیل ثبت نشده‌اند. روح‌القدس آن عده از معجزاتی را برای نگاشته شدن انتخاب کرده‌است که بهترین‌ها برای بیان هدف او بوده‌اند.

در اینجا ما نظر یوحنا را درباره‌ی انجیلش مشاهده می‌کنیم. این نگارش به این دلیل بود که خوانندگان او‌، ایمان آوردند که عیسی مسیحی حقیقی و پسر خداست. ایمان‌داران به اسم او‌، حیات جاودان خواهند یافت. شما چگونه ایمان آوردید؟

فصل   ۲۰

۱  بامدادان در اوّل هفته، وقتی که هنوز تاریک بود، مریم مَجْدَلیّه به سر قبر آمد و دید که سنگ از قبر برداشته شده است.

۲  پس دوان دوان نزد شمعون پطرُس و آن شاگرد دیگر که عیسی او را دوست می‌داشت آمده، به ایشان گفت، خداوند را از قبر برده‌اند و نمی‌دانیم او را کجا گذارده‌اند.

۳  آنگاه پطرس و آن شاگرد دیگر بیرون شده، به جانب قبر رفتند.

۴  و هر دو با هم می‌دویدند، امّا آن شاگردِ دیگر از پِطرُس پیش افتاده، اوّل به قبر رسید،

۵  و خم شده، کفن را گذاشته دید، لیکن داخل نشد.

۶  بعد شمعون پطرس نیز از عقب او آمد و داخل قبرگشته، کفن را گذاشته دید،

۷  و دستمالی را که بر سر او بود، نه با کفن نهاده، بلکه در جای علی'حده پیچیده.

۸  پس آن شاگرد دیگر که اوّل به سر قبر آمده بود نیز داخل شده، دید و ایمان آورد.

۹  زیرا هنوز کتاب را نفهمیده بودند که باید او از مردگان برخیزد.

۱۰  پس آن دو شاگرد به مکان خود برگشتند.

۱۱  امّا مریم بیرون قبر، گریان ایستاده بود و چون می‌گریست به سوی قبر خم شده،

۱۲  دو فرشته را که لباس سفید در بر داشتند، یکی به طرف سر و دیگری به جانب قدم، در جایی که بدن عیسی گذارده بود، نشسته دید.

۱۳  ایشان بدو گفتند، ای زن برای چه گریانی؟ بدیشان گفت، خداوندِ مرا برده‌اند و نمی‌دانم او را کجا گذارده‌اند.

۱۴  چون این را گفت، به عقب ملتفت شده، عیسی را ایستاده دید لیکن نشناخت کهعیسی است.

۱۵  عیسی بدو گفت، ای زن برای چه گریانی؟ که را می‌طلبی؟ چون او گمان کرد که باغبان است، بدو گفت، ای آقا اگر تو او را برداشته‌ای، به من بگو او را کجا گذارده‌ای تا من او را بردارم.

۱۶  عیسی بدو گفت، ای مریم! او برگشته، گفت، ربونی (یعنی ای معلّم).

۱۷  عیسی بدو گفت، مرا لمس مکن زیرا که هنوز نزد پدر خود بالا نرفته‌ام. و لیکن نزد برادران من رفته، به ایشان بگو که نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما می‌روم.

۱۸  مریم مَجْدلیّه آمده، شاگردان را خبر داد که خداوند را دیدم و به من چنین گفت.

۱۹  و در شامِ همان روز که یکشنبه بود، هنگامی که درها بسته بود، جایی که شاگردان به‌سبب ترس یهود جمع بودند، ناگاه عیسی آمده، در میان ایستاد و بدیشان گفت، سلام بر شما باد!

۲۰  و چون این را گفت، دستها و پهلوی خود را به ایشان نشان داد و شاگردان چون خداوند را دیدند، شاد گشتند.

۲۱  باز عیسی به ایشان گفت، سلام بر شما باد. چنانکه پدر مرا فرستاد، من نیز شما را می‌فرستم.

۲۲  و چون این را گفت، دمید و به ایشان گفت، روح‌القدس را بیابید.

۲۳  گناهان آنانی را که آمرزیدید، برای ایشان آمرزیده شد و آنانی را که بستید، بسته شد.

۲۴  امّا توما که یکی از آن دوازده بود و او راتوأم می‌گفتند، وقتی که عیسی آمد با ایشان نبود.

۲۵  پس شاگردان دیگر بدو گفتند، خداوند را دیده‌ایم. بدیشان گفت، تا در دو دستش جای میخها را نبینم و انگشت خود را در جای میخها نگذارم و دست خود را بر پهلویش ننهم، ایمان نخواهم آورد.

۲۶  و بعد از هشت روز باز شاگردان با توما در خانه‌ای جمع بودند و درها بسته بود که ناگاه عیسی آمد و در میان ایستاده، گفت، سلام بر شما باد!

۲۷  پس به توما گفت، انگشت خود را به اینجا بیاور و دستهای مرا ببین و دست خود را بیاور و بر پهلوی من بگذار و بی‌ایمان مباش بلکه ایمان دار.

۲۸  توما در جواب وی گفت، ای خداوند من و ای خدای من.

۲۹  عیسی گفت، ای توما، بعد از دیدنم ایمان آوردی؟ خوشابحال آنانی که ندیده ایمان آورند.

۳۰  و عیسی معجزاتِ دیگرِ بسیار نزد شاگردان نمود که در این کتاب نوشته نشد.

۳۱  لیکن این قدر نوشته شد تا ایمان آورید که عیسی، مسیح و پسر خدا است و تا ایمان آورده، به اسم او حیات یابید.