Fawn Resting

۳. دومین سال خدمت پسر خدا (باب ۵)

الف) سومین معجزه شفای مرد ناتوان(عاجز) (۵:‏۱-‏۹)

۵:‏۱ باب پنجم در حالی شروع می‌شود که یکی از اعیاد یهودی فرا رسیده است. بسیاری معتقدند که این عید فصح بوده ولی این که در این امر مطمئن باشیم غیرممکن است. با توجه به تولد به عنوان یک یهودی و اطاعت از شریعتی که در زیر آن متولد شده و خدا برای قوم یهود فرستاده بود‌، عیسی برای عید به اورشلیم رفت. به عنوان یهوه عهد عتیق‌، خداوند عیسی شخصی بود که در فصح‌، نقش اول را ایفا می‌کرد. حالا به عنوان یک انسان و در اطاعت از پدرش او از شریعتی که پدرش فرستاده بود اطاعت کرد.

۵:‏۲ در اورشلیم حوضی وجود داشت بنام بیت حسدا که به معنای "خانه‌ی بخشش" و یا "خانه‌ی ترحم" است. این حوض مشرف بر ۵ رواق بود. رواق اصلی در حال حاضر شناخته شده و در حفاری‌ها از زیر خاک بیرون آمده است (نزدیک کلیسای قدیس آن مبارز). در اطراف حوض ۵ رواق وجود داشت که در این حفره‌های بزرگ چند انسان جای می‌گرفتند. بعضی از معلمین کتاب‌مقدس معتقدند که این ۵ رواق می‌تواند اشاره به ۵ کتاب شریعت موسی باشند اینکه آنها قادر به کمک انسان در مشکلات سخت و عمیق نبودند.

۵:‏۳ از قرار معلوم حوض بیت حسدا به مکانی برای معجزات شفابخش معروف بود. اینکه این معجزات و شفاها در طول سال و یا فقط در یک زمان خاص مثل روزهای عید به وقوع می‌پیوست را نمی‌دانیم. در اطراف حوض‌، عده‌ی زیادی از مریضان بودند که با امید شفا یافتن به آنجا می‌آمدند. بعضی‌ها کور بودند‌، بعضی لنگ و دیگران شل بودند. این انواع مختلف نقص‌ها تصویر انسان گناهکار را در ناتوانی‌، کوری‌، بیچارگی و بی‌فایدگی نشان می‌دهد.

این مردمان که از آثار گناه در بدن‌هایشان رنج می‌بردند و در آنجا منتظر حرکت آب می‌بودند. قلب آنها مشتاقانه در پی آزاد شدن از مریضی بود و از ته دل آرزو داشتند که شفا یابند. جی. جی. بلت می‌گوید:‏

آنها درحالیکه پسر خدا حاضر بود‌، داشتند دور آبی مشکوک و ناامیدکننده با مرگ دست و پنجه نرم می‌کردند.... قطعاً در اینجا درسی برای ما وجود دارد. حوض... جمعیت انبوهی معروف شده‌بود و عیسی بدون توجه به آن از آنجا عبور کرد. چه تصویری بود از شریعت انسانی! با وجود همه‌ی نظام پیچیده‌ی ایشان‌، مورد توجه ولی جلال خدا تحقیر می‌شد.

۵:‏۴ گزارشی که در این قسمت آمده برای ارضای کنجکاوی ما کافی نیست. به سادگی ما می‌خوانیم که فرشته‌ای از جانب خداوند گاه بر آن حوض نازل می‌شد. اولین کسی که در آن زمان وارد می‌شد‌، شفا می‌یافت. شما می‌توانید ببینید که چه صحنه رقت‌آوری است دیدن عده‌ی زیادی از مردم که محتاج کمک هستند و جد و جهد می‌کنند تا به درون آب بروند و هنوز یکی هم قادر نبوده‌است که قدرت شفا را بیابد.

درحالیکه بسیاری از نسخه‌های کتاب‌مقدس‌، فاقد قسمت آخر باب ۳ (که با کلمات "منتظر حرکت آب می‌بودند") و کل آیه‌ی ۴ هستند‌، این کلمات در اکثر نسخه‌های دست‌نویس موجود می‌باشند. همچنین‌، داستان حسی کوچک ایجاد می‌کند بدون اینکه توضیحی راجع به این دهد که چرا اینگونه مردم در آنجا بودند.

۵:‏۵-‏۶ یکی از کسانی که برای رفتن به درون حوض انتظار می‌کشید‌، مدت سی و هشت سال بود که مرضش طول کشیده بود. این یعنی که او در این شرایط بود حتی قبل از تولد نجات‌دهنده. خداوند عیسی علم کامل راجع به همه‌چیز داشت. او هرگز قبلاً این مرد را ملاقات نکرده بود. ولی می‌دانست که او مدت زیادیست که مریض است.

با دلسوزی و محبت او به آن مرد گفت:‏ "آیا می‌خواهی شفا یابی؟" عیسی می‌دانست که این بزرگترین آرزوی مرد است. ولی او همچنین می‌خواست که پذیرش شخصی مرد را راجع به ناتوانی و نیاز مستعصلانه‌اش برای شفا از خود او بشنود. این امر بسیار مشابه نجات است. خداوند می‌داند که ما مستعصلانه نیازمند نجات هستیم ولی او برای اعتراف شخصی لب‌های ما صبر می‌کند که ما بگوئیم گم شده‌ایم و اینکه به او نیاز داریم و وی را به عنوان نجات‌دهنده می‌پذیریم. ما با اراده‌ی خود نجات نمی‌یابیم درحالیکه انسان باید برای اینکه خدا او را نجات دهد جد و جهد کنند.

۵:‏۷ جواب مرد مریض هم ترحم‌انگیز بود. برای سال‌های زیادی آن مرد در کنار حوض دراز کشیده بود و منتظر ورود بود ولی چون آب به حرکت می‌آمد‌، کسی نبود که به او کمک کند. هرگاه او سعی می‌کرد وارد آب شود‌، شخصی زودتر از او وارد آب می‌شد. این به ما نشان می‌دهد که چقدر ما ناامید خواهیم بود زمانی که ما محتاج کمک دیگر انسان‌ها برای نجات یافتن باشیم.

۵:‏۸ بستر مرد یک حصیر و یا یک زیرانداز کوچک و سبک بود. عیسی به او گفت:‏ برخاسته‌، بستر خود را جمع کن و روانه شو. درس اینجا این است که وقتی ما نجات می‌یابیم فقط به ما گفته نمی‌شود که برخیزیم بلکه روانه هم بشویم. خداوند عیسی ما را از مرض گناه شفا می‌دهد و سپس ما را می‌خواند تا در جهت جلال دادن او روانه شویم.

۵:‏۹ نجات‌دهنده هرگز به کسی نمی‌گفت که کاری انجام دهد بدون اینکه قدرت انجامش را به او دهد. حتی وقتی او سخن می‌گفت‌، حیات جدید و قدرت وارد جسم ناتوان می‌شد.او فوراً شفا می‌یافت. این یک عمل تدریجی نبود. ماهیچه‌هایی که برای مدت‌ها و سال‌ها ضعیف و بی‌استفاده شده‌بودند حالا با قدرت به حرکت در آمدند. سپس یک اطاعت فوری ملاحظه می‌شود از کلام خداوند. او بستر خود را برداشته و روانه گردید. چقدر برای او اعجاب‌انگیز بود که این کار پس از سی و هشت سال مریضی در او به انجام رسیده بود.

این معجزه در روز سبت به وقوع پیوست‌، هفتمین روز هفته‌، یعنی شنبه‌ی ما. مردم یهودی مجاز نبودند که در روز سبت کاری انجام دهند. این مرد یک یهودی بود و دراطاعت از دستور خداوند عیسی‌، او در برداشتن بسترش تردید نکرد با وجود قوانین یهودی مربوط به آن روز خاص.

ب) مخالفت یهودیان (۵:‏۱۰-‏۱۸)

۵:‏۱۰ وقتی یهودیان دیدند که مرد در روز سبت بسترش را جمع می‌کند‌، از او در این مورد بازخواست کردند. این مردم بسیار سختگیر و حتی بدجنس بودند زیرا در رعایت مذهب و محکم چسبیدن به کلمات شریعت اصرار داشتند ولی خودشان اکثراً هیچگونه بخشش و ترحمی از خود نشان نمی‌دادند.

۵:‏۱۱ مرد شفایافته جواب بسیار ساده‌ای داد. او گفت همان که او را شفا داد به او گفت که بسترش را برداشته و روانه شود. هر آن کسی که قدرت شفای انسانی را داشته باشد که برای سی و هشت سال مریض بود لایق اطاعت است حتی اگر دستور داده باشد که شخصی در روز سبت بسترش را جمع کند. مرد شفایافته در آن زمان واقعاً نمی‌دانست که خداوند عیسی چه کسی است. او راجع به عیسی خیلی معمولی سخن گفت و با کلامی حاکی از قدردانی حقیقی.

۵:‏۱۲ یهودیان کنجکاو بودند تا بفهمند چه کسی جرأت کرده رسوم سبت ایشان را بشکند پس از او بازخواست کردند که مجرم را بدیشان معرفی کند. شریعت موسی حکم می‌کرد که اگر شخصی روز سبت را بشکند باید سنگسار شود. یهودیان نسبت به اینکه مفلوجی شفایافته است توجه چندانی نداشتند.

۵:‏۱۳ مرد شفایافته نمی‌دانست که چه کسی او را شفا داده بود. و امکانپذیر نبود که او را شناسایی کند زیرا عیسی به خاطر ازدحام از میان جمعیت ناپدید شده‌بود.

این واقعه یکی از نکات تکرارشونده را در خدمت عمومی خداوند عیسی مسیح نشان می‌دهد. چون او این معجزه را در روز سبت آشکار کرده بود‌، او حس تنفر و عصبانیت رهبران یهودی را به جنبش درآورده بود. آنها شروع به تعقیب کردن و گشتن در زندگی او کردند.

۵:‏۱۴ پس از مدتی‌، عیسی آن مرد شفایافته را در هیکل یافت که بدون‌شک مکانی بود که او از خدا به خاطر معجزه‌ی فوق‌العاده‌اش که در زندگی او به وقوع پیوسته بود تشکر می‌کرد. خداوند به او یادآور شد که به خاطر این لطف زیادی که شامل حالش شده بنابراین او زیر دینی سنگین قرار دارد. موهبت الهی همیشه باید با وظیفه‌ی مخصوصش همراه است:‏ "اکنون شفا یافته‌ای. دیگر گناه مکن تا برای تو بدتر نگردد." این کاملاً واضح به نظر می‌رسد که مریضی مرد به عنوان نتیجه‌ی گناهان او در زندگیش به وی رسیده بود. این راجع به همه‌ی مریضی‌ها صادق نیست. در بسیاری اوقات‌، بیماری در زندگی شخص ارتباط خاصی با گناهی که او مرتکب شده‌است ندارد. کودکان برای مثال می‌توانند مریض بشوند قبل از اینکه آنقدر بزرگ بشوند که بدانند گناه چیست.

"دیگر گناه مکن." عیسی با این گفتار حد مطلوب قدوسیت خدا را عنوان کرد. اگر او می‌گفت:‏ تا جائی که ممکن است کمتر خطا کن او نمی‌توانست خدا باشد. خدا در هیچ صورت نمی‌تواند با گناه سازش کند. سپس هشداری هم اضافه شد:‏ "تا برای تو بدتر نگردد." خداوند نگفت که از این بدتر چه منظوری داشت. بهر حال‌، او بدون‌شک به مرد گفت که بفهمد گناه نتایج بدتری از بیماری‌های جسمی دارد. آنانی که در گناه خود می‌میرند محکوم به سپری کردن ابدیت در لعنت و عذاب خواهند بود.

گناه در قبال فیض مشکل بس جدی‌تری است در برابر گناه در قبال شریعت. عیسی به این مرد بخشش و محبتی فوق‌العاده نشان داده بود. و حال این عکس‌العملی حقیرانه بود که اگر او بیرون رفته و به همان زندگی گناه‌آلودی که باعث مرضش شده‌بود برگردد.

۵:‏۱۵ مثل زن سامری‌، این مرد نیز مشتاق شهادت دادن به عموم راجع به نجات‌دهنده‌اش بود. او یهودیان را خبر داد که آنکه مرا شفا داد‌، عیسی است. او می‌خواست از عیسی قدردانی کند درحالیکه یهودیان زیاد از این قدردانی و ستایش خشنود نبودند. رؤسای یهودیان درصدد دستگیر و محکوم کردن عیسی بودند.

۵:‏۱۶ این نمایانگر شرارت قلب انسان است. نجات‌دهنده آمده و یک عمل بزرگ شفا را ظاهر کرده بود و این یهودیان خشمگین شده‌بودند. آنها ناراحت بودند که در حقیقت این معجزه در روز سبت به وقوع پیوسته بود. آنها مذهبیون سنگدلی بودند که بیشتر در برگزاری اعیاد اصرار داشتند تا برکت و سعادت پیروانشان. آنها نفهمیده بودند که همان کس که روز سبت را برای اولین بار برقرار نمود همین شخص است که یک عمل از روی بخشش و محبت را در این روز ظاهر کرده‌است. خداوند عیسی روز سبت را نشکسته بود. شریعت کارهای بی‌اهمیت را در آن روز بخصوص منع کرده بود ولی انجام اعمال لازم و یا بخشش و محبت را منع نکرده بود.

۵:‏۱۷ با پایان کار خدا در خلقتش در ۶ روز‌، او در روز هفتم آرام گرفت. این روز سبت بود. در هر صورت وقتی که گناه وارد جهان شد‌،آرامی خدا به هم ریخت. حالا او دائماً مشغول آوردن مردان و زنان در پیروی از خودش است. او نجات را در اختیار انسان می‌گذارد. او پیام انجیل را به همه‌ی نسل‌ها می‌فرستد. بنابراین از زمان سقوط آدم تا حال‌، خدا دائماً دارد کار می‌کند‌، و هنوز هم مشغول به کار است. همین در مورد عیسی نیز صادق است. او در کار پدرش مشغول بود و محبت و فیض او محدود به شش روز هفته فقط نبود.

۵:‏۱۸ این آیه بسیار مهم است. این آیه به ما می‌گوید که یهودیان بیشتر مصمم شدند که خداوند عیسی را بکشند زیرا نه‌تنها او روز سبت را شکسته بود بلکه ادعا می‌کرد که با خدا مساوی است. در ذهن محدود ایشان‌، به نظر می‌رسید که خداوند سبت را شکسته درحالیکه این درست نبود. آنها نمی‌فهمیدند که خدا هرگز سبت را مقرر نکرد تا مشقت را به انسان‌ها تحمیل کند. اگر انسانی می‌توانست مرضی را در روز سبت شفا دهد‌، خدا هرگز نمی‌خواست که آن مرض یک روز دیگر طول بکشد.

وقتی که عیسی از خدا به عنوان پدرش سخن می‌گفت‌، آنها می‌فهمیدند که او دارد ادعا می‌کند که با خدا مساوی است. برای آنها‌، این یک کفر وحشتناک بود. عملاً البته که این تنها حقیقت بود.

آیا خداوند عیسی واقعاً ادعا کرده بود که با خدا مساوی است؟ اگر او این کار را نکرده بود حتماً به یهودیان این را توضیح می‌داد. به غیر از این‌، او در آیات جلوتر حتی گفته است که با پدر یکی است. چنانچه جی. سیدلو باکستر می‌گوید:‏

او در هفت مورد خاص ادعا کرد که با خدا مساوی است:‏ (۱) مساوی در عمل کردن. "پسر از خود هیچ نمی‌تواند کرد مگر آنچه بیند که پدر به عمل آرد" (آیه‌ی ۱۹). (۲) مساوی در داشتن "زیرا که پدر پسر را دوست می‌دارد و هر آنچه خود می‌کند بدو می‌نماید" (آیه‌ی ۲۰). (۳) مساوی در برخیزاندن. "زیرا همچنان که پدر مردگان را برمی خیزاند همچنین پسر نیز هر که را می‌خواهد زنده می‌کند"(آیات ۲۱و۲۸و۲۹). (۴) مساوی در داوری. "زیرا که پدر بر هیچ‌کس داوری نمی‌کند بلکه تمام داوری را به پسر سپرده است" (آیات ۲۲و۲۷). (۵) مساوی در حرمت. "تا آنکه همه پسر را حرمت بدارند همچنان که پدر را حرمت می‌دارند."(آیه‌ی ۲۳). (۶) مساوی در حیات بخشیدن. "هر که کلام مرا بشنود و به فرستنده‌ی من ایمان آورد از موت تا به حیات منتقل گشته است"(آیات ۲۴و۲۵). (۷) مساوی در حیات داشتن. "زیرا همچنان که پدر خود حیات دارد همچنین پسر را نیز عطا کرده‌است که در خود حیات داشته باشد" (۲۶).

پ) عیسی از ادعای خود مبنی بر مساوی بودن با خدا دفاع می‌کند(۵:‏۱۹-‏۲۹).

۵:‏۱۹ نجات‌دهنده آن چنان فوق‌العاده با خدای پدر ارتباط داشت که نمی‌توانست مستقلاً عملی انجام دهد. منظورش این نبود که او خودش شخصاً عملی نمی‌تواند انجام دهد بلکه او گفت چنان رابطه‌ی نزدیکی با پدر دارد که بغیر از اعمالی که خدای پدر انجام می‌دهد و او می‌بیند عمل دیگری را انجام نمی‌دهد. برای زمانی که خداوند ادعای مساوی بودن با خدا را داشت‌، او ادعای استقلال نیز نکرد. او مستقل نبود از آنجائی که او (عیسی) کاملاً مساوی با خود (خدا) بود.

خداوند عیسی واضحاً به یهودیان عنوان کرد که درباره‌ی او به عنوان شخصی مساوی با خدا فکر کنند. او ادعا کرد که اعمالی را انجام می‌دهد که خود خدا مشابهتاً انجام می‌دهد. عیسی ادعا کرد که می‌بیند خدا چه کاری انجام می‌دهد. برای گفتن این ادعا‌، او باید دسترسی مداوم به خدای پدر و علم مطلق راجع به کارهای خدا که در آسمان انجام می‌دهد می‌دانست. نه‌تنها این بلکه عیسی ادعا کرد که او اعمالی را که می‌بیند پدرش انجام می‌دهد او نیز به انجام می‌رساند. این قطعاً اصرار او برای مساوی بودن با خدا بود. او قادر مطلق بود.

۵:‏۲۰ این نشان بزرگی است از محبت خدا به پسرش که هر آنچه او می‌کند به پسرش می‌نماید. عیسی این چیزها را تنها نمی‌دید. او قدرت داشت تا آنها را ظاهر نیز بسازد. سپس نجات‌دهنده ادامه داد و گفت که خدا اعمال بزرگتر از این را به او نشان خواهد داد تا بدین‌وسیله مردم متعجب شوند. در حال حاضر آنها خداوند عیسی را می‌دیدند که از خود معجزه ظاهر می‌سازد. آنها تازه دیده بودند که او افلیجی که سی و هشت سال ناتوان بود را شفا داده بود. ولی آنها عجائب بزرگتر از این را خواهند دید. اولین معجزه‌ی بزرگتر از این مثلاً زنده کردن مرده بود (آیه‌ی ۲۱). دومین هم داوری همه‌ی مردم است (آیه‌ی ۲۲).

۵:‏۲۱ این آیه نیز یک جمله‌ی دیگر است که واضحاً مساوی بودن پسر و پدرش خدا را نشان می‌دهد. یهودیان‌، عیسی را به خاطر مساوی ساختنش با خدا مقصر می‌داشتند. او منکر این اتهام نشد بلکه او این دلایل را آورد تا ثابت کند که حقیقتاً او و خدای پدر یک هستند. زیرا همچنان که پدر مردگان را برمی خیزاند و زنده می‌کند‌، پسر نیز همچنین هر که را می‌خواهد زنده می‌کند. آیا هرگز این امر می‌توانست نسبت به او صادق باشد اگر یک انسان معمولی بود؟ خود سؤال پاسخ خود را می‌دهد. (کاملاً واضح است که اینطور نمی‌تواند باشد).

۵:‏۲۲ عهد جدید تعلیم می‌دهد که خدای پدر همه‌ی داوری را به پسر سپرده است. خداوند عیسی برای انجام این کار البته باید عدالت کامل و علم مطلق داشته باشد. او باید قادر بر تشخیص دادن انگیزه‌های قلب انسان باشد. چقدر عجیب بود که داور همه‌ی زمین باید در برابر همه‌ی این یهودیان بایستد و اقتدارش را ظاهر سازد ولی آنها او را نشناسند.

۵:‏۲۳ اینجا دلیلی داریم که خدا اقتدار را به پسر داده است تا مردگان را برای داوری جهان برخیزاند. دلیلش این است که همه پسر را حرمت بدارند همچنان که پدر را حرمت می‌دارند. این یکی از مهمترین جمله‌هاست و یکی از واضحترین دلائل در کتاب مقدس برای اثبات الوهیت خداوند عیسی مسیح. از کتاب‌مقدس ما می‌آموزیم که خدا تنها باید مورد پرستش قرار بگیرد. در ده فرمان‌، انسان‌ها از داشتن خدای دیگر به غیر از خدای واحد حقیقی منع شده‌اند. حالا به ما تعلیم داده می‌شود که باید همان گونه که پدر را حرمت می‌داریم‌، پسر را نیز حرمت کنیم. تنها نتیجه‌ای که می‌توانیم از این آیه بگیریم این است که عیسی مسیح خداست.

بسیاری از مردم ادعای پرستش خدا را دارند‌، ولی انکار می‌کنند که عیسی مسیح خداست. آنها اظهار می‌دارند که او مرد خوبی بود و یا بسیار شبیه خدا بود و یا بیشتر از دیگر انسان‌ها با خدا بود. ولی این آیه او را در مرتبه‌ای کاملاً مساوی با خدا قرار می‌دهد‌، و ملزم می‌کند که انسان‌ها باید همان حرمتی را که به خدای پدر می‌گذارند برای او قائل شوند. اگر شخصی به پسر حرمت نکند‌، به پدری را که او را فرستاده احترام نکرده‌است. بی‌فایده است اگر ادعا کنیم که به خدا عشق می‌ورزیم اگر همان عشق را به خداوند عیسی مسیح نداشته باشیم. اگر شما هرگز نفهمیده‌اید که عیسی مسیح کیست‌، روی این آیه به‌دقت فکر کنید. به یاد داشته باشید که این کلام خداست و این حقیقت پر جلال که عیسی مسیح خدای مجسم در بدن بود را بپذیرد.

۵:‏۲۴ در آیات قبلی‌، آموختیم که خداوند عیسی قدرت بخشیدن حیات را دارد و همچنین کار داوری به او سپرده شده‌است. و حالا می‌آموزیم که چگونه یک نفر حیات روحانی را از او دریافت می‌کند و از داوری می‌گریزد.

این یکی از آیات محبوب انجیل در کتاب‌مقدس است. بسیاری صاحب حیات جاودان خواهند شد از پیغام این آیه. بدون‌شک دلیل اینکه آنقدر این آیه مورد علاقه‌ی مردم است این می‌باشد که معنی آن‌، راه نجات را واضحاً پیش روی انسان قرار می‌دهد. خداوند عیسی آیه را با کلمات "آمین آمین" شروع می‌کند که توجه ما را به اصل مهمی که می‌خواهد در این آیه بگوید جلب کند. سپس او یک اعلان کاملاً شخصی اضافه می‌کند. "به شما می‌گویم" پسر خدا با ما بسیار صمیمی و شخصاً صحبت می‌کند.

"هر که کلام مرا بشنود". شنیدن کلام عیسی یعنی نه فقط گوش دادن به آن بلکه همچنین پذیرش‌، ایمان و اطاعت از عمل کردن به آن است. بسیاری از مردم موعظه‌ی انجیل را می‌شنوند‌، ولی کاری راجع به آن انجام نمی‌دهند. خداوند در اینجا می‌گوید که انسان باید تعالیم او را به عنوان تعالیم آسمانی بپذیرد و ایمان آورد که او تنها نجات‌دهنده‌ی جهان است.

"و به فرستنده‌ی من ایمان آورد." این یعنی ایمان داشتن به خدا. ولی آیا به این معنی است که شخصی به سادگی با ایمان به خدا نجات می‌یابد؟ بسیاری به ایمان به خدا ادعا می‌کنند‌، ولی هرگز از نو مولود نشده‌اند. معنی جمله این است که شخصی باید به خدایی ایمان بیاورد که خداوند عیسی مسیح را به جهان فرستاد. به چه چیزی او باید ایمان داشته باشد؟ او باید ایمان داشته باشد که خدا عیسی مسیح را فرستاد تا نجات‌دهنده‌ی ما باشد. او باید ایمان داشته باشد که آنچه خدا اسماً راجع به خداوند عیسی می‌گوید که او تنها نجات‌دهنده است و تنها کار او بر صلیب جلجتا می‌تواند گناهان را بردارد‌، درست است.

"حیات جاودانی دارد." توجه داشته باشید که نمی‌گوید او حیات جاودان خواهد داشت بلکه می‌گوید که او این حیات جاودانی را دارد. حیات جاودان خود خداوند عیسی مسیح است. این فقط حیاتی نیست که تا ابدیت به پیش می‌رود بلکه کیفیت بالاتری از حیات است. این حیات نجات‌دهنده‌ی ماست که بین ایمان‌داران به او تقسیم شده‌است. این حیاتی است روحانی که در زمان تولد تازه‌ی انسان‌، او این را دریافت می‌دارد که در نقطه‌ی مقابل حیات طبیعی اوست که در هنگام تولد جسمانی یافته بود.

"و در داوری نمی‌آید." تعلیم در اینجا این است که او محکوم نیست و در آینده هم محکوم نخواهد شد. شخصی که به خداوند عیسی ایمان دارد از داوری مصون بوده زیرا مسیح‌، تاوان گناهان او را بر صلیب جلجتا پرداخته است. خدا‌، دوبار تاوان گناه و مجازات آن را مطالبه نمی‌کند. مسیح بجای ما بهای آن را پرداخته است و این بها کافی است. او کار را تمام کرده و چیزی به کار او اضافه نخواهد شد تا کارش تمام شود. مسیحی هرگز برای گناهان گذشته‌ی خود محکوم نخواهد شد.

"بلکه از موت تا به حیات منتقل گشته." شخصی که به مسیح اعتماد نموده‌، از قلمروی مرگ روحانی به حیات روحانی منتقل گشته است. قبل از تولد تازه و متحول شدن‌، او در گناهان و خطایای خود مرده بود. او مرده بود تا وقتی که محبت خدا یا بهتر است بگوئیم محبت و دلسوزی مسیح شامل حال او شد. وقتی که او ایمانش را در عیسی مسیح گذاشت‌، او با روح خدا مشارکت ایجاد کرد و صاحب حیات ملکوتی شد.

۵:‏۲۵ این سومین باری است که خداوند در این باب پنجم از کلمات آمین آمین استفاده می‌کند و هفتمین باری در کل انجیل. وقتی خداوند گفت که ساعتی می‌آید بلکه اکنون است منظورش ساعت ۶۰ دقیقه‌ای نبود بلکه داشت می‌گفت که ساعت دارد می‌آید و الان رسیده است. ساعت به آمدن او مربوط بود که به صحنه‌ی تاریخ وارد شده‌بود.

مردگانی که در این آیه از ایشان سخن به میان می‌آید چه کسانی هستند؟ چه کسانی هستند که آواز پسر خدا را می‌شنوند و زنده می‌گردند؟ این میتواند اشاره به آنانی باشد که در حین خدمت عمومی خداوند بر روی زمین توسط آواز مردگان برخیزانیده شدند. ولی آیه مفهوم عمیقتری از این را داراست. مردگان به کسانی اشاره دارد که در خطایا و گناهان خود مرده‌اند. آنها صدای پسر خدا را می‌شنوند زمانی که انجیل موعظه می‌شود. وقتی که آنها پیغام را می‌پذیرند و نجات‌دهنده را قبول می‌کنند. سپس از موت به حیات منتقل می‌گردند.

برای اثبات این نظریه که آیه‌ی ۲۵ به مسائل روحانی مربوط می‌شود و نه جسمانی‌، ما لیستی از تشابهات و تفاوتهای میان این آیه و آیات ۲۸و۲۹ تهیه کرده‌ایم:‏

آیه‌ی ۲۵- حیات از مرگ آیات ۲۸و۲۹- حیات پس از مرگ
ساعتی می‌آید بلکه اکنون است ساعتی می‌آید
مردگان جمیع کسانی که در قبر می‌باشند
آواز را می‌شنوند آواز او را می‌شنوند
آنانی که آواز او را می‌شنوند زنده می‌گردند و بیرون خواهند آمد

۵:‏۲۶ این آیه توضیح می‌دهد که چگونه یک شخص می‌تواند حیات را از خداوند عیسی دریافت کند. همچنان که پدر‌، منشأ و دهنده‌ی حیات است‌، او نیز به پسر عطا کرده‌است که در خود حیات داشته باشد و قادر باشد به دیگران این حیات را بدهد. این آیه هم‌، یک جمله‌ی دیگر است در اثبات اولوهیت مسیح و مساوی بودن او با پدر. این امر که او در خود حیات داشت راجع به هیچ انسانی نمی‌تواند گفته شود. حیات به هر یک از ما داده شده‌است‌، ولی هرگز به پدر و یا خداوند عیسی داده شده‌است. از ازل‌، آنها در خود حیات داشتند. آن حیات هرگز آغازی نداشته. این حیات هرگز منشأ دیگری نداشته‌است.

۵:‏۲۷ نه فقط خدا عطا کرده‌است که پسر در خود حیات داشته باشد بلکه او قدرت داوری جهان را نیز داده است. قدرت داوری به عیسی داده شده‌است زیرا او پسر انسان است. خداوند هم پسر خدا و هم پسر انسان نامیده شده‌است. عنوان پسر خدا به ما یادآوری می‌کند که خداوند عیسی یکی از اقنوم تثلیث اقدس و یکی از شخصیت‌های ذات خداست. به عنوان پسر خدا او با خدای پدر و روح‌القدس مساوی است و به عنوان پسر خدا او حیات می‌دهد. ولی او همچنین پسر انسان نیز می‌باشد. او به عنوان انسان به این جهان آمد‌، در میان مردم ساکن شد‌، و بجای مردم روی صلیب مرد. او وقتی که به عنوان انسان به روی زمین آمد‌، طرد شده و مصلوب گردید. وقتی که او دوباره می‌آید‌، او می‌آید تا بر جهان داوری کند و دشمنانش در همین جهانی که جنایتکارانه با او رفتار شد به او حرمت خواهند گذارد. چونکه او هم خدا و هم انسان است کاملاً شایسته و لایق می‌باشد که داوری کند و داور جهان باشد.

۵:‏۲۸ بدون‌شک در حینی که مسیح این ادعاهای قوی را در تساوی خود با خدای پدر ارائه می‌کرده یهودیان که می‌شنیدند‌، متعجب شده‌بودند. او البته متوجه شد‌، افکاری که در ذهن ایشان عبور می‌کرد و بنابراین در اینجا به آنها گفت که از این سخنان و چیزها تعجب می‌کند. سپس او به پیش رفت و حتی حقیقتی تکان‌دهنده را عنوان کرد. زمانی در آینده خواهد بود که جمیع کسانی که در قبور می‌باشند‌، آواز او را خواهند شنید. چقدر احمقانه می‌تواند باشد اگر کسی جز خدا پیشگوئی کند که همه‌ی بدن‌هایی که در قبور خوابیده‌اند روزی صدای وی را می‌شنوند! فقط خدا می‌تواند چنین جمله‌ای را ثابت کند.

۵:‏۲۹ تمامی مردگان روزی برخواهند خاست. بعضی بر می‌خیزند به‌جهت حیات و دیگران برای محکوم شدن. این چه حقیقت جدی است که همه‌ی اشخاصی که تا به حال زیسته‌اند و یا خواهند زیست به یکی از این دو حالت خواهند افتاد.

آیه‌ی ۲۹ تعلیم نمی‌دهد که مردم که کارهای نیک انجام داده‌اند به خاطر آن اعمال نیکویشان نجات می‌یابند‌، و آنانی که اعمال بد انجام دادند به‌جهت آن اعمال بد‌، محکوم می‌شوند. یک شخص به خاطر انجام عمل نیکو نجات نمی‌یابد‌، بلکه او چون نجات یافته است اعمال نیکو بجا می‌آورد. اعمال نیکو ریشه‌ی نجات نیستند ولی ثمرات آن می‌باشند. آنها دلیل نیستند بلکه اثر می‌باشند. عبارت هر که اعمال بد کرد‌، آنانی را توضیح می‌دهد که ایمان و اعتماد خود را هرگز به خداوند عیسی ننهاده‌اند و در نتیجه کسانی که زندگیشان در نظر خدا بد است. اینگونه افراد بر می‌خیزند تا در برابر خدا بایستند و به قیامت داوری محکوم خواهند شد.

ت) چهار شاهد برای پسر خدا بودن عیسی (۵:‏۳۰-‏۴۷)

۵:‏۳۰ اولاً‌، "من از خود هیچ نمی‌توانم کرد‌،" به نظر می‌رسد که خداوند عیسی می‌گوید قدرتی برای انجام کاری شخصاً ندارد. بهر حال این منظور آیه نمی‌باشد. منظور این است که او چنان رابطه‌ی نزدیکی با پدر دارد که نمی‌تواند مستقلاً عملی انجام دهد. او با اقتدار خویش کاری نمی‌تواند انجام دهد. هیچ اثری از لجاجت در نجات‌دهنده وجود ندارد. او در اطاعت کامل از پدر عمل می‌کرد و همیشه در ارتباط و هماهنگی کامل با او بود.

این آیه غالباً به وسیله‌ی معلمین کذبه برای اثبات ادعای ایشان مبنی بر خدا نبودن عیسی مسیح بکار برده می‌شود. آنها می‌گویند که چون او نمی‌تواند کاری از خودش انجام دهد‌، بنابراین او فقط یک انسان بود. ولی آیه عکس این موضوع را ثابت می‌کند. انسان‌ها کارهایی را که می‌خواهند می‌توانند انجام دهند چه در اراده‌ی خدا باشد و چه نباشد. ولی به خاطر شخصیتی که او داشت‌، خداوند عیسی نمی‌توانست چنین عمل کند. این یک عمل غیرممکن فیزیکی نیست بلکه عملی غیرممکن و روحانی. او قدرت فیزیکی انجام همه‌ی کار را داشت ولی او هیچ کار اشتباهی انجام نمی‌دهد و این اشتباه خواهد بود که کاری برخلاف اراده‌ی خدای پدر انجام دهد. این جمله خداوند عیسی را از همه‌ی انسان‌هایی که تا بحال زیسته‌اند جدا می‌کند.

از آنجا که خداوند عیسی به خدای پدر گوش فرا داده و هر روزه از او دستور می‌گرفت و به همین منوال عمل می‌کرد و تعلیم می‌داد. کلمه‌ی داوری در اینجا به معنی مسائل حقوقی نیست بلکه راجع به مسائلی است که او لایق گفتن و انجام دادن آنهاست.

چون که نجات‌دهنده هیچ انگیزه‌ی شخصی نداشت‌، او می‌توانست راجع به همه‌چیز منصفانه داوری کند. هدف او خشنودی خدای پدر و انجام اراده‌اش بود. هیچ چیز اجازه نداشت مانع انجام این اعمال شود. بنابراین‌، داوری او تحت تأثیر چیزی نبود که باعث سود شخصی‌اش شود. نظرات و تعالیم ما وابسته است به اینکه عموماً چه چیزی می‌خواهیم انجام دهیم و به چه چیزی اعتقاد داریم. ولی راجع به پسر خدا چنین نبود. داوری و نظرات او در جهت تمایلات شخصی‌اش نبود. او تعصب نداشت.

۵:‏۳۱ در آیات باقیمانده‌ی این باب‌، خداوند عیسی مسیح شهادات مختلفی راجع به الوهیت خود ارائه می‌دهد. شهادت یحیی تعمید‌دهنده (آیات ۳۲-‏۳۵). شهادت اعمالش (آیه‌ی ۳۶). شهادت پدر (آیات ۳۷و۳۸). و شهادت نوشته‌های عهد عتیق (آیات ۳۹-‏۴۷).

اول‌، عیسی یک جمله‌ی معمول راجع به شهادت ارائه می‌دهد. او گفت:‏ "اگر من بر خود شهادت دهم شهادت من درست نیست." این جمله بدین معنی نیست که خداوند عیسی هرگز چیزی که حقیقت نبوده‌است عنوان کرده باشد. بلکه او به سادگی حقیقتی را عنوان کرد که بنابرآن شخص تنها در دادگاه‌، شهادتش مورد قبول قانون نیست. حکم آسمانی خدا این بود که حداقل دو یا سه شاهد برای شهادت دادن در یک داوری رسم ضروری بود. و بنابراین خداوند عیسی داشت نه دو و یا سه بلکه چهار شاهد را برای اثبات اولوهیتش‌، عنوان می‌کرد.

۵:‏۳۲ سؤالی در اینجا مطرح است که آیا این آیه به یحیی تعمید‌دهنده بستگی دارد یا خدای پدر و یا روح‌القدس. بعضی‌ها معتقدند که کلمه‌ی یحیی تعمید‌دهنده را شرح می‌دهد و اینکه این آیه مربوط به سه نفری است که نام برده شد. دیگران معتقدند که خداوند در اینجا دارد راجع به شهادتی که روح‌القدس به او داد سخن می‌گوید. ما اعتقاد داریم که او به شهادت پدر اشاره می‌کرد (او که با حروف بزرگ نوشته شده‌است نشان می‌دهد که مترجم نسخه‌ی جدید کینگ جیمز به اولوهیت او اشاره کرده‌است).

۵:‏۳۳ پس از نام بردن از بزرگترین شاهد خود یعنی خدای پدر‌، خداوند از شهادت یحیی سخن گفت. او یادآوری کرد که یهودیان بی‌ایمان مردانی نزد یحیی فرستادند تا بشنوند که او چه برای گفتن دارد و شهادت یحیی تماماً راجع به خداوند عیسی مسیح بود. بجای مطرح کردن خود به آنها‌، یحیی نجات‌دهنده را به آنها معرفی کرد. او به کسی شهادت داد که او تنها راستی است.

۵:‏۳۴ خداوند عیسی یادآوری کرد به شنوندگانش که ادعای او مبنی بر مساوی بودن با خدا به سادگی بر روی شهادت انسان استوار نیست. اگر آن شهادت تنها شهادتی بود که او داشت یعنی شهادت یک انسان در واقع مورد او هم ضعیف می‌بود. ولی او از شهادت یحیی تعمید‌دهنده در حالی اسم به میان آورد که او مردی بود از جانب خدا که شهادت داد خداوند عیسی در حقیقت مسیح موعود و بره‌ی خداست که گناه جهان را برمی‌دارد.

سپس او اضافه کرد "ولی من این چیزها را گفتم تا شما نجات بیابید." چرا خداوند عیسی با یهودیان آنقدر طولانی صحبت کرد؟ آیا او به سادگی ثابت کند که درست می‌گوید و آنها در اشتباه هستند؟ بر عکس‌، او این حقایق عالی را در پیش روی ایشان قرار می‌داد تا شاید بفهمند که او کیست و وی را به عنوان نجات‌دهنده موعود بشناسند. این آیه‌، تصویری را روشن و واضح از قلب دلسوز و با محبت خداوند عیسی نشان می‌دهد. او با آنانی که از او متنفر بودند و کسانی که به زودی منتظر فرصتی برای کشتنش بودند سخن می‌گفت. ولی هیچ تنفری در قلب او نسبت به این گونه افراد نبود. او فقط می‌توانست ایشان را دوست داشته باشد.

۵:‏۳۵ در اینجا خداوند به ستایش یحیی تعمید‌دهنده به عنوان چراغ افروخته و درخشنده می‌پردازد. این یعنی که او انسانی مشتاق بود که رسالتش‌، نمایاندن نور به دیگران بودو کسی که در امر روبرو کردن مردم با عیسی خودش را کوچک کرد تا او دیده شود. در ابتدا‌، قوم یهود دور یحیی تعمید‌دهنده جمع شدند. او یک چیز نوظهور بود و با چهره‌ای عجیب و جالب توجه در زندگی آنها وارد شد و آنها رفتند تا از او بشنوند. برای ساعتی‌، آنها او را به عنوان معلم مذهبی مردم می‌پذیرفتند.

چرا بعد از پذیرفتن یحیی به گرمی‌، کسی را که او به آن موعظه می‌کرد نپذیرفتند؟ آنها موقتاً شادی می‌کردند ولی هیچ توبه‌ای در کار نبود. آنها ناسازگار بودند. آنها پیشوا را دریافت کرده ولی پادشاه را نه! عیسی ستایش والایی نصیب یحیی کرد. برای هر کدام از خادمین مسیح که چراغ افروخته و درخشنده نامیده شود ستایش حقیقی از سوی پسر خدا خواهد بود. ما نیز که عاشق خداوند عیسی هستیم باید آرزو کنیم برای او چراغ‌هایی افروخته و شعله‌هایی باشیم که می‌سوزیم ولی نور ما در جریان به جهان بتابد.

۵:‏۳۶ شهادت یحیی‌، بزرگترین دلیل اولوهیت مسیح نبود. معجزاتی که پدر بدو عطا کرده بود که به او شهادت می‌داد که حقیقتاً پدر او را فرستاده است. معجزات به خودی خود دلیلی بر اثبات اولوهیت نیستند. در کتاب‌مقدس‌، ما می‌خوانیم که انسان‌هائی که قدرت ظاهر کردن معجزات بدیشان داده می‌شود و حتی ما می‌خوانیم که در مقابل ایشان نیز نیروهای شگفت‌انگیز شرارت هم قدرت معجزه کردن دارند. ولی معجزات خداوند عیسی با همه‌ی آنها متفاوت بود. اولاً‌، او از خودش قدرت داشت که این کارها را مقتدرانه انجام دهد درحالیکه دیگران قدرت بدیشان داده شده‌بود. دیگر انسان‌ها معجزات را ظاهر می‌کردند ولی نمی‌توانستند این قدرت را به دیگران اعطا کنند. خداوند عیسی نه فقط معجزات را ظاهر می‌کرد بلکه به رسولان خود نیز این اقتدار را بخشید که چنین معجزاتی انجام دهند. به علاوه‌، کارهایی که توسط نجات‌دهنده انجام می‌شد مستقیماً در عهد عتیق راجع به مسیح موعود نسبت داده شده‌بود. بالاخره‌، معجزاتی که خداوند عیسی ظاهر می‌کرد در روش‌، تعداد و کیفیت بی‌نظیر بود.

۵:‏۳۷-‏۳۸ دوباره خداوند از شهادتی که پدر بدو داده بود‌، سخن گفت. احتمالاً این به همان زمانی اشاره دارد که او تعمید گرفت. سپس صدای خدای پدر از آسمان شنیده شد که می‌گفت عیسی پسر حبیب من است که از وی خشنودم. ولی این نکته هم باید اضافه شود که در زندگی‌، خدمت و معجزات خداوند عیسی‌، پدر نیز این شهادت حقیقتی را داد که او در حقیقت یگانه پسر خداست.

یهودیان بی‌ایمان هرگز صدای خدا را در هیچ زمانی نشنیده و یا صورت او را ندیده بودند. این به خاطر این بود که آنها کلام او را در خود ثابت نداشتند. خدا با کلام خود با انسان‌ها سخن گفته بود‌، این یهودیان‌، کتب مقدس عهد عتیق را داشتند ولی به خدا اجازه نمی‌دادند که از طریق آن کتاب‌مقدس با ایشان سخن بگوید. قلب‌های ایشان سخت شده و گوش‌هایشان در شنیدن کند شده‌بود.

آنها هرگز صورت خدا یا شخصیت او را ندیده بودند زیرا به کسی که خدا فرستاده بود ایمان نداشتند. خدای پدر صورت و شکلی که قابل دیدن با چشمان فانی باشد ندارد. او روح است و بنابراین نادیدنی. ولی خدا خود را در میان انسان‌ها در شخصیت خداوند عیسی مسیح آشکار کرد. آنانی که در مسیر حقیقت گام برمی‌دارند به مسیح ایمان آورده و صورت خدا را می‌بینند. بی‌ایمانان‌، به او به عنوان انسانی مثل خودشان نگاه می‌کنند.

۵:‏۳۹ اولین قسمت آیه می‌تواند به دو شکل فهمیده شود اولاً‌، خداوند عیسی به یهودیان می‌گوید که در میان نوشته‌های مقدس تفتیش کنید. یا به سادگی این حقیقت را می‌گوید که آنها نوشته‌های مقدس را تفتیش کرده زیرا تصور می‌کنند با داشته‌های این نوشته‌ها‌، حیات جاودان دارند. تفسیر این آیه نیز امکان‌پذیر است. احتمال دارد که خداوند عیسی به سادگی این حقیقت را می‌گوید که یهودیان کتب مقدس را تفتیش کرده و با عمل کردن به قسمت‌هایی از آن گمان می‌کردند که به‌واسطه‌ی آنها حیات جاودان دارند. آنها نفهمیده بودند که نوشته‌های کتب مقدس عهد عتیق که راجع به آمدن مسیح موعود بودند عملاً راجع به عیسی سخن می‌گفتند. خیلی افتضاح است که انسان با داشتن چنین نوشته‌هایی مقدس در دستانش تا این حد کور باشد. ولی این حتی خیلی غیرموجه‌تر بود که خداوند عیسی مسیح بدین شکل با ایشان سخن گوید و هنوز آنها از پذیرفتن او خودداری کنند. قسمت پایانی آیه را به دقت مورد توجه قرار دهید. "آنها است که به من شهادت می‌دهد. این به سادگی بدین معناست که موضوع اصلی عهد عتیق آمدن مسیح موعود بود. اگر کسی این حقیقت را در مطالعه‌ی عهد عتیق از دست داده بود.

۵:‏۴۰ یهودیان نمی‌خواستند نزد مسیح بروند تا حیات بیابند. دلیل اصلی که مردم نجات‌دهنده را نمی‌پذیرند به خاطر این نیست که انجیل را می‌توانند بفهمند یا غیرممکن می‌دانند که به عیسی ایمان آوردند. هیچ چیزی راجع به خداوند عیسی وجود ندارد که اعتماد کردن به او را غیرممکن سازد. مشکل اصلی در اراده‌ی خود انسان است. انسان گناهانش را دوست دارد بیشتر از اینکه نجات‌دهنده را دوست داشته باشد. او نمی‌خواهد از راه‌های شریرانه‌اش دست بکشد.

۵:‏۴۱ در سرزنش یهودیان به خاطر عدم پذیرش او‌، خداوند نمی‌خواست که آنها تصور کنند که او به خاطر اینکه آنها او را جلال نداده‌اند ناراحت است. او برای این مقصود به جهان نیامد که از سوی انسان‌ها پرستش شود. او وابسته نبود به پرستش‌های آنان‌، ولی در پی جلال پدرش بود. حتی اگر مردم او را رد می‌کردند‌، از جلال او کاسته نمی‌شد.

۵:‏۴۲ منشأ شکست انسان‌ها در دریافت پسر خدا در اینجا مشخص شده‌است. این انسان‌ها در نفس خود محبت نداشتند که این باعث می‌شد خویشتن را از خدا بیشتر دوست داشته باشند. اگر آنها خدا را دوست می‌داشتند‌، کسی را که خدا فرستاده بود می‌پذیرفتند. با رد کردن خداوند عیسی‌، آنها فقدان تمام عیار نفس خود را از محبت نشان دادند.

۵:‏۴۳ خداوند عیسی به نام پدر خود آمده بود که این یعنی او در اراده پدرش برای نمایاندن جلال او و اطاعت از او در همه‌چیز آمده بود. اگر انسان‌ها واقعاً خدا را دوست می‌داشتند‌، شخصی را که در پی خشنود ساختن خدا در همه‌ی عملها و گفتارش بود را دوست می‌داشتند.

حال عیسی پیشگوئی می‌کند که دیگران به نام خود خواهند آمد و یهودیان آنها را قبول خواهند کرد. احتمالاً او داشت به معلمین کذبه‌ای اشاره می‌کرد که در آینده آمده و در پی جلال خود از دیگران بودند. شاید او به رهبران فرقه‌های دروغین اشاره می‌کرد که قرن‌ها بعد می‌آمدند و ادعا می‌کردند که مسیح هستند. ولی به احتمال زیاد او داشت به ضدمسیح اشاره می‌کرد. در روزهایی که می‌آید‌، از میان یهودیان حاکمی خودرأی برخاسته و مطالبه خواهد کرد که مثل خدا پرستیده شود(۲-‏تسالونیکیان ۲:‏۸-‏۱۰). اکثر مردم یهود این ضدمسیح را به عنوان حاکم خواهند پذیرفت و در نتیجه آنها تحت داوری سخت خدا قرار خواهند گرفت (۱-‏یوحنا ۲:‏۱۸).

۵:‏۴۴ در اینجا خداوند دلیل دیگری برای عدم‌پذیرش یهودیان ارائه می‌دهد. آنها تأیید پیروان خود را بیشتر از تأیید خدا دوست داشتند. آنها می‌ترسیدند از اینکه دوستانشان راجع به ایشان چه خواهند گفت اگر یهودیت را ترک کنند. آنها تصمیم نداشتند که سرزنش‌ها و رنج‌هایی که به خاطر پیروی از خداوند عیسی بر سرشان فرو می‌ریخت را تحمل کنند. تا زمانی که شخصی از این می‌ترسد که چه چیزی می‌گوید و چه کاری انجام می‌دهد‌، او نمی‌تواند نجات بیابد. برای ایمان آوردن به خداوند عیسی‌، شخص باید آرزوی تأیید خدا را داشته باشد و نه هیچ‌کس دیگری را. او باید جلالی را که از خدای واحد است طالب باشد.

۵:‏۴۵ خداوند نیازی به ادعا کردن بر یهودیان نزد پدر ندارد. البته‌، اتهامات زیادی وجود داشت که او می‌توانست در برابر ایشان بیاورد. ولی نیازی نبود که او اینکار را انجام دهد‌، زیرا نوشته‌های موسی برای ادعا کردن برایشان کافی بود. این یهودیان نسبت به عهد عتیق و پنج کتاب تورات موسی بسیار مغرور بودند. آنها به این فخر می‌کردند که این نوشته‌های مقدس به اسرائیل داده شده‌است. ولی مشکل این بود که آنها از کلام موسی چنانچه آیه‌ی ۴۶ نشان می‌دهد اطاعت نمی‌کردند.

۵:‏۴۶ خداوند عیسی نوشته‌های موسی را نقطه‌ی مشابه اقتدار کلام خود عنوان کرد. ما باید به یاد داشته باشیم که نوشته‌ها‌، الهام خداست. چه ما عهد عتیق را بخوانیم و چه عهد جدید باید بدانیم که این کلام خداست که ما می‌خوانیم. اگر یهودیان به کلام موسی ایمان داشتند به خداوند عیسی مسیح نیز ایمان می‌آوردند زیرا موسی درباره‌ی آمدن مسیح نوشته بود. مثالی از این نمونه در تثنیه‌ی ۱۸:‏۱۵، ۱۸ یافت می‌شود.

بشنوید... نبی‌ای را از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت.

در این آیات‌، موسی آمدن مسیح را پیشگوئی کرده و به یهودیان می‌گوید که به او گوش فرا داده و از او اطاعت کنند. حالا خداوند عیسی آمده ولی یهودیان او را نشناختند. بنابراین او گفت که موسی برایشان ادعا خواهد کرد زیرا ادعا کردند که فرامین موسی را قبول داشته و به او ایمان دارند ولی دستور موسی را انجام ندادند. کلمات او درباره‌ی من نوشته است جمله‌ای واضح است که خداوند به وسیله‌ی آن می‌گوید که نوشته‌های عهد عتیق‌، نبوت‌هایی راجع به او هستند. آگوستین به اختصار در این باره می‌گوید:‏ "جدید در قدیم مخفی بود و قدیم در جدید آشکار شد."

۵:‏۴۷ اگر یهودیان نوشته‌های موسی را قبول نداشتند به نظر نمی‌آمد که کلام عیسی را باور کنند. یک ارتباط بسیار نزدیک بین عهد عتیق و عهد جدید وجود دارد. اگر انسانی به الهامی بودن نوشته‌های مقدس عهد عتیق شک داشته باشد‌، به نظر نمی‌آید که او کلام خداوند عیسی را به عنوان کلامی الهامی بپذیرد. اگر مردم قسمت اعظم کتاب‌مقدس را رد کنند‌، زیاد طول نمی‌کشد که کل کتاب‌مقدس را نیز انکار کنند. کینگ می‌گوید:‏

اشاره‌ی خداوند البته به اسفار خمسه‌، پنج کتاب موسی است –قسمتی از کتاب‌مقدس که به سختی مورد حمله قرار گرفته است آن هم بیشتر از سایر قسمت‌ها و به طور جالبی کافی است برای اینکه هر چقدر جلوتر برویم استاد قسمت‌های بیشتری را از سایر قسمت‌ها از آنجا نقل قول می‌کند. چنانچه خیلی وقت قبل از اینکه حملات شروع شود‌، او تأیید خود را بر پایه‌ی آن نوشته‌ها استوار کرده بود.

انجیل به روایت يوحنا

فصل   ۵

۱  و بعد از آن یهود را عیدی بود و عیسی به اورشلیم آمد.

۲  و در اورشلیم نزد بابالضّان حوضی است که آن را به عبرانی بیتحسدا می‌گویند که پنج رواق دارد.

۳  و در آنجا جمعی کثیر از مریضان و کوران و لنگان و شلان خوابیده، منتظر حرکت آب می‌بودند.

۴  زیرا که فرشته‌ای از جانب خداوند گاه بر آن حوض نازل می‌شد و آب را به حرکت می‌آورد؛ هرکه بعد از حرکت آب، اوّل وارد حوض می‌شد، از هر مرضی که داشت شفا می‌یافت.

۵  و در آنجا مردی بود که سی و هشت سال به مرضی مبتلا بود.

۶  چون عیسی او را خوابیده دید و دانست که مرض او طول کشیده است، بدو گفت، آیا می‌خواهی شفا یابی؟

۷  مریض او را جواب داد که ای آقا کسی ندارم که چون آب به حرکت آید، مرا در حوض بیندازد، بلکه تا وقتی که می‌آیم، دیگری پیش از من فرو رفته است.

۸  عیسی بدو گفت، برخیز و بستر خود را برداشته، روانه شو!

۹  که در حال، آن مرد شفا یافت و بستر خود را برداشته، روانه گردید. و آن روز سَبَّت بود.

۱۰  پس یهودیان به آن کسی که شفا یافته بود، گفتند، روز سَبَّت است و بر تو روا نیست که بستر خود را برداری.

۱۱  او در جواب ایشان گفت، آن کسی که مرا شفا داد، همان به من گفت بستر خود را بردار و برو.

۱۲  پس از او پرسیدند، کیست آنکه به تو گفت، بستر خود را بردار و برو؟

۱۳  لیکن آن شفا یافته نمی‌دانست کِه بود، زیرا که عیسی ناپدید شد چون در آنجا ازدحامی بود.

۱۴  و بعد از آن، عیسی او را در هیکل یافته بدو گفت، اکنون شفا یافته‌ای. دیگر خطا مکن تا برای تو بدتر نگردد.

۱۵  آن مرد رفت و یهودیان را خبر داد که آنکه مرا شفا داد، عیسی است.

۱۶  و از این سبب یهودیان بر عیسی تعدّی می‌کردند، زیرا که این کار را در روز سَبَّت کرده بود. عیسی خود را پسر خدا معرفی می‌کند

۱۷  عیسی در جواب ایشان گفت که، پدر من تا کنون کار می‌کند و من نیز کار می‌کنم.

۱۸  پس از این سبب، یهودیان بیشتر قصد قتل او کردند زیرا که نه تنها سَبَّت را می‌شکست بلکه خدا را نیز پدر خود گفته، خود را مساوی خدا می‌ساخت.

۱۹  آنگاه عیسی در جواب ایشان گفت، آمین آمین به شما می‌گویم که پسر از خود هیچ نمی‌تواند کرد مگر آنچه بیند که پدر به عمل آرد، زیرا که آنچه او می‌کند، همچنین پسر نیز می‌کند.

۲۰  زیرا که پدر پسر را دوست می‌دارد و هرآنچه خود می‌کند بدو می‌نماید و اعمال بزرگتر از این بدو نشان خواهد داد تا شما تعجّب نمایید.

۲۱  زیرا همچنان که پدر مردگان را برمی‌خیزاند وزنده می‌کند، همچنین پسر نیز هر که را می‌خواهد زنده می‌کند.

۲۲  زیرا که پدر بر هیچ‌کس داوری نمی‌کند بلکه تمام داوری را به پسر سپرده است.

۲۳  تا آنکه همه پسر را حرمت بدارند، همچنان که پدر را حرمت می‌دارند؛ و کسی که به پسر حرمت نکند، به پدری که او را فرستاد احترام نکرده است.

۲۴  آمین آمین به شما می‌گویم هر که کلام مرا بشنود و به فرستنده من ایمان آورد، حیات جاودانی دارد و در داوری نمی‌آید، بلکه از موت تا به حیات منتقل گشته است.

۲۵  آمین آمین به شما می‌گویم که ساعتی می‌آید بلکه اکنون است که مردگان آواز پسر خدا را می‌شنوند و هر که بشنود زنده گردد.

۲۶  زیرا همچنان که پدر در خود حیات دارد، همچنین پسر را نیز عطا کرده است که در خود حیات داشته باشد.

۲۷  و بدو قدرت بخشیده است که داوری هم بکند زیرا که پسر انسان است.

۲۸  و از این تعجّب مکنید زیرا ساعتی می‌آید که در آن جمیع کسانی که در قبور می‌باشند، آواز او را خواهند شنید،

۲۹  و بیرون خواهند آمد؛ هر که اعمال نیکو کرد، برای قیامت حیات و هر که اعمال بد کرد، بجهت قیامت داوری.

۳۰  من از خود هیچ نمی‌توانم کرد بلکه چنانکه شنیده‌ام داوری می‌کنم و داوری من عادل است زیرا که ارادهٔ خود را طالب نیستم بلکه ارادهٔ پدری که مرا فرستاده است. عیسی ادعای خود را ثابت می‌کند

۳۱  اگر من بر خود شهادت دهم شهادت من راست نیست.

۳۲  دیگری هست که بر من شهادت می‌دهد و می‌دانم که شهادتی که او بر من می‌دهدراست است.

۳۳  شما نزد یحیی فرستادید و او به راستی شهادت داد.

۳۴  امّا من شهادت انسان را قبول نمی‌کنم ولیکن این سخنان را می‌گویم تا شما نجات یابید.

۳۵  او چراغ افروخته و درخشنده‌ای بود و شما خواستید که ساعتی به نور او شادی کنید.

۳۶  و امّا من شهادت بزرگتر از یحیی دارم زیرا آن کارهایی که پدر به من عطا کرد تا کامل کنم، یعنی این کارهایی که من می‌کنم، بر من شهادت می‌دهد که پدر مرا فرستاده است.

۳۷  و خود پدر که مرا فرستاد، به من شهادت داده است که هرگز آواز او را نشنیده و صورت او را ندیده‌اید،

۳۸  و کلام او را در خود ثابت ندارید زیرا کسی را که پدر فرستاد، شما بدو ایمان نیاوردید.

۳۹  کتب را تفتیش کنید، زیرا شما گمان می‌برید که در آنها حیات جاودانی دارید؛ و آنها است که به من شهادت می‌دهد.

۴۰  و نمی‌خواهید نزد من آیید تا حیات یابید.

۴۱  جلال را از مردم نمی‌پذیرم.

۴۲  ولکن شما را می‌شناسم که در نفس خود محبّت خدا را ندارید.

۴۳  من به اسم پدر خود آمده‌ام و مرا قبول نمی‌کنید، ولی هرگاه دیگری به اسم خود آید، او را قبول خواهید کرد.

۴۴  شما چگونه می‌توانید ایمان آرید و حال آنکه جلال از یکدیگر می‌طلبید و جلالی را که از خدای واحد است طالب نیستید؟

۴۵  گمان مبرید که من نزد پدر بر شما ادّعا خواهم کرد. کسی هست که مدّعی شما می‌باشد و آن موسی است که بر او امیدوار هستید.

۴۶  زیرا اگر موسی را تصدیق می‌کردید، مرا نیز تصدیق می‌کردید چونکه او دربارهٔ من نوشته است.

۴۷  امّا چون نوشته‌های او را تصدیق نمی‌کنید، پسچگونه سخنهای مرا قبول خواهید کرد.