Fawn Resting

خ) ششمین معجزه:‏ شفای کور مادرزاد (۹:‏۱-‏۱۱)

۹:‏۱ این معجزه می‌تواند در حینی رخ داده باشد که عیسی در حال ترک کردن محیط هیکل می‌بود یا کمی پس از وقایع باب هشتم اتفاق افتاده باشد. این امر که مادرزاد بودن آن کور ثبت شده‌است به خاطر این می‌باشد که ناامیدی وضعیت او و خارق‌العاده و منحصربه‌فرد بودن معجزه‌ی عیسی را که در حقیقت به آن کور‌، بینایی عطا کرد را نشان دهد.

۹:‏۲ شاگردان از او سؤالی عجیب پرسیدند. برایشان جالب بود که بدانند آیا به سبب گناه خود آن شخص بود که او نابینا به دنیا آمده بود و یا به خاطر گناهان والدینش. چگونه می‌توانست او به خاطر گناهان خودش کور زاده شود درحالیکه او کور به دنیا آمده بود؟ آیا آنها به تناسخ اعتقاد داشتند که معتقد است روح شخص مرده پس از مرگش به زمین برمی‌گردد و در بدنی جدید قرار می‌گیرد؟ و یا آیا آنها معتقد بودند که چون خدا می‌دانست که او چه گناهانی را مرتکب خواهد شد در زندگیش او را کور آفرید به سبب همان گناهان؟ این واضح است که آنها فکر می‌کردند حتماً کوری او با گناهی در خانواده‌اش مرتبط می‌باشد. ما می‌دانیم که این امر لزوماً چنین نیست. از آنجائی که همه‌ی بیماری‌ها‌، رنج‌ها و مرگ به خاطر گناه به جهان وارد شدند این درست نیست که در همه‌ی موارد ما شخص رنجیده و مریض را متهم کنیم که به خاطر گناهانی که مرتکب شده‌است مبتلا می‌باشد.

۹:‏۳ عیسی منظورش این نبود که کوری نتیجه مستقیم گناه در زندگی او نبوده‌است. خدا اجازه داده بود که این شخص کور به دنیا بیاید تا انسان بتواند قادر باشد اعمال قدرتمند خدا را ببیند. قبل از اینکه آن مرد به دنیا بیاید خداوند عیسی می‌دانست که در آینده به آن چشمان کور‌، بینایی عطا خواهد کرد.

۹:‏۴ نجات‌دهنده می‌دانست که قبل از مصلوب شدنش ورود سه سال خدمت عمومی خواهد داشت. هر لحظه از زمان می‌بایست در راستای کار خدا سپری شود. در اینجا مردی بود که از بدو تولد کور بوده‌است. خداوند عیسی می‌بایست برای شفا دادن او معجزه‌ای ظاهر می‌کرد حتی اگر آن روز‌، سبت بود. زمان خدمت عمومی او به زودی تمام می‌شد و او دیگر بر روی زمین نمی‌بود. این یک هشدار واضح است به همه‌ی مسیحیان که زندگی در روز به سرعت در گذر است و شب خواهد آمد که خدمت ما بر روی زمین برا ی همیشه به اتمام خواهد رسید. بنابراین ما باید از زمانی که به ما برای خدمت به خداوند داده شده‌است استفاده کنیم.

۹:‏۵ وقتی که عیسی به عنوان انسانی در جهان بود او نور جهان بود که در طریقی مستقیم و مخصوص ساطع می‌شد. وقتی که او در حال ظاهر کردن معجزه و تعلیم دادن مردم بود؛ آنها نور جهان را در مقابل دیدگان خود می‌دیند. خداوند عیسی هنوز نور جهان است و همه‌ی کسانی که نزد او می‌آیند به آنها وعده داده می‌شود که در تاریکی گام بر نخواهند داشت. به‌هرحال در این آیه خداوند داشت مستقیماً به خدمت خود بر روی زمین اشاره می‌کرد.

۹:‏۶ به ما گفته نشده‌است که چرا عیسی آب دهانش را با خاک مخلوط کرد و به چشمان مرد کور مالید. بعضی پیشنهاد می‌کنند که آن مرد در چشمانش مردمک نداشت و خداوند به سادگی آنها را برایش ساخت. دیگران معتقدند که در بینا کردن آن مرد کور‌، خداوند عیسی طبق کاری را انجام داد که مورد تنفر دیدگان جهان بود او از چیزهای ضعیف و بی‌اهمیت برای پیشبرد کار و هدفش استفاده کرد. حتی امروزه‌، خدا از مردان و زنانی استفاده می‌کند که از جنس خاک زمین هستند.

۹:‏۷ خداوند ایمان مرد کور را با گفتن اینکه برو و چشمان خود را در حوض سیلوحا بشوی به عمل آورد. از آنجا که او کور بود‌، ولی او احتمالاً محل واقع شدن حوض سیلوحا را می‌دانست و قادر بود کاری را که خداوند از وی خواسته بود انجام دهد. نوشته‌های مقدس می‌گویند که کلمه‌ی سیلوحا یعنی فرستاده . شاید این اشاره به مسیح موعود (فرستاده شده) باشد. کسی که این معجزه را ظاهر کرد همان بود که به جهان به وسیله‌ی خدای پدر فرستاده شده‌بود. مرد کور رفت و در حوض چشمانش را شست. و بینایی‌اش را یافت. این موردی نبود که در آن او چشمانش را باز بیابد زیرا او تا به حال هرگز چیزی ندیده بود. معجزه آنی بود و مرد فوراً توانایی استفاده از چشمانش را پیدا کرد. چه شگفتنی خوشحال کننده‌ای بود اینکه او برای اولین‌بار در زندگیش می‌توانست دنیا را ببیند.!

۹:‏۸-‏۹ همسایگان آن مرد بهت‌زده شدند. آنها به سختی می‌توانستند باور کنند که این همان مردی است که مدت زیادی در آنجا می‌نشسته و گدایی می کرد. (همچنین زمانی که شخصی نجات می‌یابد نیز چنین می‌تواند باشد). همسایگان ما قادر خواهند بود تفاوت‌هایی را که در ما ایجاد شده‌است ببینند. بعضی‌ها اصرار داشتند که او همان است. دیگران آنقدر مطمئن نبودند و فکر می‌کردند ممکن است او به وی شبیه باشد. ولی آن مرد با گفتن اینکه او از ابتدا و از بدو تولد کور بوده‌است همه‌ی شک‌ها را برداشت.

۹:‏۱۰ هرگاه که عیسی معجزه‌ای ظاهر می‌کرد‌، این انواع سؤالات مختلف را در قلب بعضی‌ها های مردم ایجاد می‌نمود. اکثراً این سؤالات به ایمان‌داران فرصت شهادت بعضی‌ها دادن برای خداوند را می‌دهند. در اینجا مردم از آن مرد سؤال کردند که این امر چگونه بر او واقع شد؟

۹:‏۱۱ شهادت او ساده بود ولی تأثیر گذار. او حقیقت شفا یافتن خود را بیان کرد و جلال را به کسی داد که معجزه را ظاهر کرد. در این وقت آن مرد نفهمید که خداوند عیسی چه کسی است. او به سادگی از وی به عنوان مردی که او را عیسی گویند نام برد. ولی پس‌ازاینکه فهم آن مرد رشد کرد دانست که عیسی حقیقتاً چه کسی است.

۹:‏۱۲ وقتی که ما راجع به خداوند عیسی مسیح شهادت می‌دهیم‌، اکثراً در قلب‌های دیگران نیز آرزویی برای شناختن او بوجود می‌آوریم.

د) شدید شدن ضدیت ‌های یهودیان (۹:‏۱۳-‏۴۱)

۹:‏۱۳ احتمالاً در بحبوحه‌ جدی آن معجزه‌، بعضی از یهودیان آن مرد کور را به نزد فریسیان بردند. آنها احتمالاً نمی‌دانستند که چگونه رهبران مذهبی این حقیقت را که آن مرد شفا یافته است رد می‌کنند.

۹:‏۱۴ عیسی آن معجزه را در روز سبت انجام داده بود. فریسیان عیب جو نفهمیده بودند که خدا هرگز مانع انجام هرگونه عملی از روی بخشش و مهربانی نشده‌است.

۹:‏۱۵ مرد فرصت دیگری برای شهادت دادن برای عیسی پیدا کرد. وقتی که فریسیان دوباره از او سؤال کردند که چگونه بینا شدی‌، دوباره داستان را به سادگی از زبان خود او شنیدند. مرد در اینجا اسم عیسی را نبرد زیرا احتمالاً می‌ترسید و همچنین به خاطر اینکه او فهمیده بود که همه می‌دانند تنها یک نفر قدرت انجام این چنین عمل مقتدرانه را دارد. در این زمان خداوند عیسی در اورشلیم شناخته شده‌بود.

۹:‏۱۶ و حالا بحثی دیگر درباره‌ی خداوند عیسی برخاست. بعضی از فریسیان کورکورانه اعلان کردند که عیسی نمی‌تواند مردی الهی باشد زیرا او سبت را شکسته است. دیگران نتیجه‌گیری کردند که یک شخص گناهکار نمی‌تواند چنین معجزه‌ی فوق‌العاده‌ای را ظاهر کند. عیسی اکثراً سبب بحث افتادن میان مردم می‌شد. انسان‌ها سعی می‌کردند که یا طرف او بروند و یا بر ضد او حرکت کنند.

۹:‏۱۷ فریسیان نظر آن مرد را که قبلاً کور بود درباره‌ی عیسی پرسیدند. در آن هنگام او هنوز نمی‌دانست که عیسی خدا می‌باشد. ولی ایمان او چنان رشد کرده بود که می‌پنداشت عیسی یک نبی است. او ایمان نداشت شخصی که چشمان او را بینا کرده بود از جانب خدا فرستاده شده و دارای پیغامی ملکوتی است.

۹:‏۱۸-‏۱۹ بسیاری از یهودیان هنوز تصمیم نداشتند باور کنند که آن معجزه ظاهر شده‌است و بنابراین والدین آن مرد را طلبیدند تا ببینند آنها چه می‌گویند.

چه کسی بهتر از والدین بچه می‌داند که او کور به دنیا آمده است یا نه؟ مطمئناً شهادت آنها قطعی می‌بود. بنابراین فریسیان از آنها پرسیدند که آیا این پسر شماست و چگونه الحال بینا گشته است؟

۹:‏۲۰-‏۲۱ شهادت والدین او این بود که او کور متولد شده‌است. این پسر آنها در طول سال‌ها قلبشان به خاطر کور بودن او رنج می‌برد.

آنها نمی‌دانستند که چگونه بینایی او به دست آمده است یا چگونه شخصی او را شفا داده است. آنها فریسیان را به سوی پسرشان برگرداندند. او می‌تواند احوال خود را بیان کند.

۹:‏۲۲-‏۲۳ آیه‌ی ۲۲ توضیح می‌دهد که والدین آن مرد می‌ترسیدند. آنها شنیده بودند که هر کسی اعتراف کند که عیسی همان مسیح موعود است‌، از کنیسه بیرونش می‌کنند. این اخراج از کنیسه برای هر کدام از یهودیان بسیار جدی تلقی می‌شد. آنها دوست نداشتند که چنین بهای گزافی پرداخت کنند. این امر به معنای از دست دادن تمامی مفهوم زندگی نزد یهودیان و همچنین همه‌ی مزیت‌های مذهب یهود بود.

این امر به خاطر ترس از رهبران یهودی بود و برای همین امر‌، والدین او آنها را برای شهادت به پسرشان باز فرستادند.

۹:‏۲۴ خدا را تمجید کن! می‌تواند دو معنی داشته باشد. اولاً می‌تواند شکلی از سوگند خوردن باشد. شاید فریسیان داشتند می‌گفتند:‏ حالا حقیقت را بگو. ما می‌دانیم که این مرد گناهکار است. یا می‌تواند به این معنی باشد که خدا قدرت معجزات را به انسان می‌بخشد پس باید او را تمجید کرد ولی چون فریسیان به این نتیجه رسیده بودند که او مردی گناهکار است پس گمان می‌کردند که خدا این قدرت معجزه را نمی‌تواند به او داده باشد.

۹:‏۲۵ فریسیان در همه‌ی حرکات خود شکست خوردند. هرگاه که می‌خواستند خداوند عیسی را بی‌اعتبار کنند‌، نتیجه‌ی کارشان این می‌شد که او بیش از قبل حرمت می‌یافت. شهادت آن مرد در اینجا زیبا است. او درباره‌ی شخصیت عیسی زیاد نمی‌دانست ولی او می‌دانست که یک زمان کور بوده و حالا بینا شده‌بود. این شهادتی بود که هیچ‌کس نمی‌توانست رد کند.

این مورد در مورد کسانی صادق است که تولد تازه یافته‌اند. دنیا ممکن است شک کند‌، استهزا کند و فحش بدهد ولی هیچ‌کس نمی‌تواند شهادت ما را زمانی که می‌دانند گم شده‌بودیم و حالا نجات یافته‌ایم رد کند زیرا جلال خدا است که ما را نجات داده و انکارناپذیر است.

۹:‏۲۶-‏۲۷ درباره‌ی آنها سؤالاتشان را تکرار کردند و از او خواستند جزئیات را شرح دهد. در این وقت بود که آن مرد که قبلآً کور بود واضحاً ناراحت شد. او به آنها یادآور شد که در حقیقت آنها گوش نمی‌دهند. چرا آنها می‌خواستند ماجرا را دوباره بشنوند؟ آیا برای آنها جالب بود که شاگردان عیسی شوند؟ واضحاً این سؤال بصورت طعنه‌آمیز پرسیده شد. او خیلی خوب می‌دانست که ایشان از عیسی متنفر هستند و هیچ تصمیمی برای پیروی از او ندارند.

۹:‏۲۸ گفته شده‌است:‏ زمانی که هیچ موردی نداری‌، شاکی را اذیت کن. این همان چیزی است که در این جا واقع شد. فریسیان کاملاً از شهادت آن مرد لغزش خوردند بنابراین شروع کردند به اذیت کردن او. آنها او را متهم کردند که شاگرد عیسی است که برای آنها بدترین چیز ممکن در دنیا بود! سپس اعتراف کردند که شاگردان موسی هستند چنانچه این برایشان بزرگترین مقام ممکن بود.

۹:‏۲۹ فریسیان گفتند که خدا با موسی سخن گفت ولی با عیسی از روی تحقیر سخن می‌گفتند. اگر آنها ایمان داشتند به نوشته‌های موسی‌، پس باید این را می‌پذیرفتند که عیسی خداوند و نجات‌دهنده است. همچنین اگر آنها کمی فکر می‌کردند می‌فهمیدند که موسی هرگز چشمان کوری را بینا نکرده بود. شخصی بزرگتر از موسی بود که در میان ایستاده بود و آنها این را نفهمیدند.

۹:‏۳۰ طعنه‌ی آن مرد در اینجا به سخنی نیشدار تبدیل می‌شود. این چیزی بود که فریسیان نپذیرفته بودند. مرد در جواب آنها این را گفت شما رهبران اسرائیل هستید. شما معلمان قوم یهود هستید. و درحالیکه مردی در میان ایشان ایستاده بود که قدرت داشت به کوری قدرت بینائی عطا کند‌، و شما نمی‌دانید از کجا است. شرم بر شما باد!

۹:‏۳۱ مرد حالا در دادن شهادتش شجاع‌تر شده‌بود. ایمان او داشت رشد می‌کرد. او بدیشان یک اصل اخلاقی را یادآوری کرد:‏ خدا دعای گناهکاران را نمی‌شنود و بدیشان قدرت معجزات نمی‌دهد. خدا انسان‌هایی را بلند نمی‌کند که شرور هستند و بدیشان نیروی ظاهر کردن معجزات را نمی‌دهد. پرستندگان خدا‌، از طرفی دیگر فرامین خدا را دریافت کرده و تأیید و خشنودی خدا را دریافت می‌کنند.

۹:‏۳۲-‏۳۳ این مرد فهمیده بود که اولین مرد در تاریخ بشر است که کور مادرزاده‌، مولود شده و سپس بینائی‌اش را بیابد. او نتوانست بفهمد که باید به فریسیان شهادت این معجزه را بدهد و ایشان آن را و شخصی را که آن معجزه را ظاهر کرده‌است رد کنند.

اگر خداوند عیسی از خدا نبود او هرگز نمی‌توانست معجزه‌ای بدین صورت انجام دهد.

۹:‏۳۴ دوباره فریسیان شروع به فحش دادن کردند. آنها اظهار داشتند که کور بودن مرد نتیجه‌ی مستقیم گناهانش بوده‌است. او چه اجازه‌ای داشت که بدیشان تعلیم دهد؟ حقیقت این است که او در دنیا حقی داشت چنانچه رایل گفته است ؛ تعلیم روح‌القدس در میان مردم طبقه‌ی پائین بیشتر دیده می‌شود تا افراد تحصیل‌کرده و سطح بالا. وقتی او گفت :‏ آنها او را بیرون راندند‌، این احتمالاً به چیزی بیش از بیرون کردن او از هیکل اشاره می‌کند. این احتمالاً به معنای اخراج از کنیسه و مذهب یهود بوده‌است. ولی محل سکونت اخراج‌شدگان از کنیسه کجا بود؟ مردی که کور مادرزاد بوده در روز سبت‌، بینایی خود را یافته است. او درباره‌ی کسی که وی را شفا داده و معجزه‌ای در زندگیش ظاهر کرده‌است به بدی سخن نگفته و به همین خاطر از کنیسه اخراج شد.

۹:‏۳۵ عیسی حالا آن مرد را می‌جوید. این چنین می‌باشد که عیسی چنین گفته است:‏ اگر آنها تو را نمی‌خواهند‌، من تو را برمی‌دارم. آنانی که به جهت عیسی بیرون رانده می‌شوند چیزی از دست نمی‌دهند. بلکه در راه شخص خود‌، خوش‌آمدگوئی و برکت می‌یابند. ببینید چگونه خداوند عیسی آن مرد را به سوی ایمان شخصی به خود به عنوان پسر خدا هدایت می‌کند. او به سادگی این سؤال را پرسید:‏ آیا تو به پسر خدا ایمان داری؟

۹:‏۳۶ اگرچه آن مرد تازه بینایی جسمانی خود را یافته بود ولی الان نیاز به دیدگانی روحانی داشت. او از خداوند پرسید که پسر خدا کیست تا به او ایمان آورد. در بکار بردن واژه‌ی خداوند در اینجا آن مرد به سادگی داشت عیسی را سرور خطاب می‌کرد.

۹:‏۳۷ عیسی حالا خود را به عنوان پسر خدا به آن مرد معرفی می‌کند. مردی عادی نبود که معجزه‌ای غیر ممکن را در زندگی او ظاهر کرده و چشمان او را باز کرده بود. این پسر خدا بود که او وی را دید و در همان حال مشغول صحبت کردن با او بود.

۹:‏۳۸ در این زمان‌، مرد به سادگی و خوشی ایمانش را بر خداوند عیسی قرار داد و به روی افتاده و او را پرستش کرد. او حالا نه‌تنها مردی شفا‌یافته بود بلکه جانی نجات‌یافته نیز بود. چه روز خوبی در زندگی آن مرد بود! او هم دید روحانی و هم دید جسمانی‌اش را یافته بود.

توجه داشته باشید که آن مرد کور تا زمانی که خداوند عیسی را به عنوان پسر خدا نمی‌شناخت او را پرستش نکرد. به عنوان یک یهودی مطلع‌، او یک انسان عادی را پرستش نمی‌کرد. ولی به محض اینکه فهمید آنکه وی را شفا داده است پسر خداست او را پرستش کرد -‏برای کاری که خداوند عیسی برایش انجام داد بلکه برای شخصیتی که او داشت و کسی که بود.

۹:‏۳۹ در نگاه اول این آیه به نظر در تضاد با یوحنا ۳:‏۱۷ قرار دارد:‏ زیرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داوری کند... ولی هیچ نوع تضاد واقعی وجود ندارد. مقصود آمدن مسیح به دنیا داوری کردن دنیا نبود بلکه نجات آن به‌هرحال‌،داوری نتیجه‌ی اجتناب‌ناپذیر‌، نپذیرفتن او می‌باشد.

موعظه‌ی انجیل دو اثر دارد. آنانی که می‌پذیرند کسانی هستند که بدیشان بینایی عطا می‌شود و آنانی که اصرار دارند می‌توانند بخوبی ببینند بدون خداوند عیسی‌، در کوری خود باقی می‌مانند.

۹:‏۴۰ بعضی از فریسیان فهمیدند که خداوند عیسی دارد درباره‌ی ایشان سخن می‌گوید. بنابراین نزد او آمدند و گستاخانه از او پرسیدند که آیا منظورش اینطور است که آنها نیز کور هستند و سؤالشان طوری بود که منتظر پاسخی منفی بودند.

۹:‏۴۱ جواب خداوند می‌تواند چنین ترجمه شود:‏ اگر شما قبول کنید که کور هستید و گناهکار و نیازمند به نجات‌دهنده پس گناهان شما آمرزیده شده و نجات خواهید یافت. ولی شما ادعا می‌کنید که به هیچ‌چیز نیاز ندارید. شما ادعا می‌کنید که راست هستید و هیچ گناهی ندارید. درحالیکه برای گناهان شما هیچ بخشایش وجود ندارد. وقتی عیسی گفت ‌، ... شما گناهی ندارید ‌،منظور او این نبود که آنها گناهی ندارند. اگر آنها فقط کوری خود را در دیدن و ادعای زیاد در دیدن ولی تشخیص ندادن و نشناختن مسیح موعود پسر خدا چیزی نبود.

انجیل به روایت يوحنا

فصل   ۹

۱  و وقتی که می‌رفت، کوری مادرزاد دید.

۲  و شاگردانش از او سؤال کرده، گفتند، ای استاد، گناه کِه کرد، این شخص یا والدین او که کور زاییده شد؟

۳  عیسی جواب داد که گناه نه این شخص کرد و نه پدر و مادرش، بلکه تا اعمال خدا در وی ظاهر شود.

۴  مادامی که روز است، مرا باید به کارهای فرستنده خود مشغول باشم. شب می‌آید که در آن هیچ‌کس نمی‌تواند کاری کند.

۵  مادامی که در جهان هستم، نور جهانم.

۶  این را گفت و آب دهان بر زمین انداخته، از آب گِل ساخت و گِل را به چشمان کور مالید،

۷  و بدو گفت، برو در حوض سیلوحا [که به معنی مُرْسَلاست] بشوی. پس رفته شست و بینا شده، برگشت.

۸  پس همسایگان و کسانی که او را پیش از آن در حالت کوری دیده بودند، گفتند، آیا این آن نیست که می‌نشست و گدایی می‌کرد؟

۹  بعضی گفتند، همان است. و بعضی گفتند، شباهت بدو دارد. او گفت، من همانم.

۱۰  بدو گفتند، پس چگونه چشمان تو باز گشت؟

۱۱  او جواب داد، شخصی که او را عیسی می‌گویند، گِل ساخت و بر چشمان من مالیده، به من گفت به حوض سیلوحا برو و بشوی. آنگاه رفتم و شسته بینا گشتم.

۱۲  به وی گفتند، آن شخص کجا است؟ گفت، نمی‌دانم.

۱۳  پس او را که پیشتر کور بود، نزد فریسیان آوردند.

۱۴  و آن روزی که عیسی گِل ساخته، چشمان او را باز کرد، روز سَبَّت بود.

۱۵  آنگاه فریسیان نیز از او سؤال کردند که چگونه بینا شدی؟ بدیشان گفت، گِل به چشمهای من گذارد. پس شستم و بینا شدم.

۱۶  بعضی از فریسیان گفتند، آن شخص از جانب خدا نیست، زیرا که سَبَّت را نگاه نمی‌دارد. دیگران گفتند، چگونه شخص گناهکار می‌تواند مثل این معجزات ظاهر سازد. و در میان ایشان اختلاف افتاد.

۱۷  باز بدان کور گفتند، تو دربارهٔ او چه می‌گویی که چشمان تو را بینا ساخت؟ گفت، نبی است.

۱۸  لیکن یهودیان سرگذشت او را باور نکردند که کور بوده و بینا شده است، تا آنکه پدر و مادر آن بینا شده را طلبیدند.

۱۹  و از ایشان سؤال کرده، گفتند، آیا این است پسر شما که می‌گویید کور متولّد شده؟ پس چگونه الحال بینا گشته است؟

۲۰  پدر و مادر او در جواب ایشان گفتند،می‌دانیم که این پسر ما است و کور متولّد شده.

۲۱  لیکن الحال چطور می‌بیند، نمی‌دانیم و نمی‌دانیم کِه چشمان او را باز نموده. او بالغ است از وی سؤال کنید تا او احوال خود را بیان کند.

۲۲  پدر و مادر او چنین گفتند زیرا که از یهودیان می‌ترسیدند، از آنرو که یهودیان با خود عهد کرده بودند که هر که اعتراف کند که او مسیح است، از کنیسه بیرونش کنند.

۲۳  و از اینجهت والدین او گفتند، او بالغ است از خودش بپرسید.

۲۴  پس آن شخص را که کور بود، باز خوانده، بدو گفتند، خدا را تمجید کن. ما می‌دانیم که این شخص گناهکار است.

۲۵  او جواب داد، اگر گناهکار است نمی‌دانم. یک چیز می‌دانم که کور بودم و الآن بینا شده‌ام.

۲۶  باز بدو گفتند، با تو چه کرد و چگونه چشمهای تو را باز کرد؟

۲۷  ایشان را جواب داد که الآن به شما گفتم. نشنیدید؟ و برای چه باز می‌خواهید بشنوید؟ آیا شما نیز اراده دارید شاگرد او بشوید؟

۲۸  پس او را دشنام داده، گفتند، تو شاگرد او هستی. ما شاگرد موسی می‌باشیم.

۲۹  ما می‌دانیم که خدا با موسی تکلّم کرد. امّا این شخص را نمی‌دانیم از کجا است.

۳۰  آن مرد جواب داده، بدیشان گفت، این عجب است که شما نمی‌دانید از کجا است و حال آنکه چشمهای مرا باز کرد.

۳۱  و می‌دانیم که خدا دعای گناهکاران را نمی‌شنود؛ و لیکن اگر کسی خداپرست باشد و ارادهٔ او را بجا آرد، او را می‌شنود.

۳۲  از ابتدای عالم شنیده نشده است که کسی چشمان کور مادرزاد را باز کرده باشد.

۳۳  اگر این شخص از خدا نبودی، هیچ کار نتوانستی کرد.

۳۴  در جواب وی گفتند، تو به کلّی با گناه متولّد شده‌ای. آیا تو ما را تعلیم می‌دهی؟ پس او را بیرون راندند.

۳۵  عیسی چون شنید که او را بیرون کرده‌اند، وی را جسته، گفت، آیا تو به پسر خدا ایمان داری؟

۳۶  او در جواب گفت، ای آقا کیست تا به او ایمان آورم؟

۳۷  عیسی بدو گفت، تو نیز او را دیده‌ای و آنکه با تو تکلّم می‌کند همان است.

۳۸  گفت، ای خداوند ایمان آوردم. پس او را پرستش نمود.

۳۹  آنگاه عیسی گفت، من در این جهان بجهت داوری آمدم تا کوران بینا و بینایان، کور شوند.

۴۰  بعضی از فریسیان که با او بودند، چون این کلام را شنیدند گفتند، آیا ما نیز کور هستیم؟

۴۱  عیسی بدیشان گفت، اگر کور می‌بودید گناهی نمی‌داشتید و لکن الآن می‌گویید بینا هستیم. پس گناه شما می‌ماند.