Dome of the Rock in Jerusalem

۱. تحيات (آيات ۱-‏۲)

آيه ۱:‏ خدا از يهودا عادل براي برداشتن نقاب مرتدين مثل يهوداي اسخريوطي استفاده كرد. همه‌ی چيزي كه ما راجع به اين يهودي خوب مي‌دانيم اين است كه او غلام عيسي مسيح و برادر يعقوب بوده است.

يهودا در مورد مخاطب اين نامه از سه اسم استفاده مي‌كند كه در مورد همه‌ی ايمانداران صدق مي‌كند. مخاطبين نامه، خوانده‌شدگاني كه در خداي حبيب و براي عيسي مسيح محفوظ مي‌باشند معرفي شده‌اند. خدا اين عده را از جهان بوسيله انجيل خوانده است تا به او تعلق داشته باشند. آنها توسط خدا جدا شده‌اند تا قوم خاص و پاك خدا باشند. ايشان به طور خارق‌العاده از خطر، ضرر، ناپاكي و لعنت تا زماني كه پادشاه را در زيبايي جلالش ببينند محفوظ خواهند بود.

آيه ۲:‏ يهودا براي خوانندگانش دعاي رحمت، سلامتي و محبت دارد. تحيت او به ويژه براي كساني كه با حملات ديگران به جهت واژگون كردن ايمان ايشان مواجه هستند مناسب مي‌باشد. رحمت يعني تسلي و مراقبت دلسوزانه از مقدسيني كه در زمانهاي جنگ و نگراني از ايشان مراقبت مي‌شود. سلامتي يعني آرامش و اطميناني كه از اعتماد به كلام خدا و از نگاه كردن به شرايطي كه شخص با وجود همه‌ی شرايط براي رسيدن به مقاصد خداوند دارد. محبت لطف خداست براي قوم عزيزش كه البته شايسته آن محبت نيستند، محبتي فوق‌العاده كه بايد با ديگران تقسيم شود.

او آرزو مي‌كند كه اين سه بركت با هم برايشان افزون شود. نه كمي بيشتر شود بلكه بي‌نهايت افزون باشد.

۲. برداشتن نقاب مرتدين (آيات ۳-‏۱۶)

آيه ۳:‏ ‌يوحنا اساساً مصد داشت تا راجع به نجات پرشكوهي كه بصورت عام به همه‌ی ايمانداران عطا شده است بنويسد. ولي روح خدا به اين كاتب وقف شده اثر كرده و او احساس مي‌كرد كه بايد موضوع ديگري را مطرح كند. يك مقاله ساده تعليمي ديگر كارساز نبود؛ او بايد درخواستي پرشور مطرح مي‌كرد تا خوانندگانش تقويت شوند. آنها بايد براي آن ايماني كه يكبار به مقدسين سپرده شد مجاهده كنند. حملاتي بر پيكره حقيقت مقدس ايمان مسيحي صورت گرفته بود و تلاشهايي براي كنار زدن تعاليم اساسي مسيحيت صورت گرفته بود. قوم خدا بايد به طور قطعي براي الهامي بودن، مصون از خطا بودن، اقتدار و كمال كلام مقدس خدا بايستند.

ولي در مجاهده براي ايمان، ايماندار بايد به عنوان يك مسيحي سخن گفته و عمل كنند. چنانچه پولس مي‌نويسد:‏ «اما بنده خدا نبايد نزاع كند، بلكه با همه كس ملايم و راغب به تعليم و صابر در مشقت باشد» (دوم تيموتائوس ۲‌:‏۲۴). او بايد بدون ستيزه‌جويي به مجاهده بپردازد و بدون خراب كردن شهادتش، شهادت بدهد.

آنچه كه ما بايد براي آن مجاهده كنيم آن ايماني است كه يك بار به مقدسين سپرده شد. به اين امر توجه كنيد! نه يك باري بلكه يك بار. بدنه تعليم كامل است. كتب مقدسه به اتمام رسيده است. هيچ چيزي نمي‌تواند به آن اضافه شود. اگر جديد باشد صحيح نيست و اگر صحيح باشد نمي‌تواند جديد باشد. وقتي بعضي معلمين ادعا مي‌كنند كه مكاشفه‌اي براي آنچه در كتاب‌مقدس يافت مي‌شود يافته‌اند، ما آن را رد مي‌كنيم. ايمان ما را نجات داده و ما نيازي به رستگاري بيشتر نداريم. اين جواب همه‌ی رهبران كاذب فرهنگهايي است كه كتابهاي خود را با اقتدار نوشته‌هاي كتاب‌مقدس مساوي قلمداد مي‌كنند.

آيه۴:‏ ماهيت اين تهديد در آيه ۴ باز شده است. مشاركت مسيحي بوسيله عناصر توطئه‌گر مورد تاخت و تاز قرار گرفته بود. بعضي از اشخاص در خفا به درون جماعت وارد شده بودند كه از قديم براي اين قصاص مقرر شده بودند. اين يك جنبش زيرزميني براي حيله و نيرنگ بود.

اينها ستون پنجمهايي بودند كه از قديم براي اين قصاص مقرر شده بودند. به نظر مي‌آيد كه خدا دارد مي‌گويد اين مردمان را براي قصاص، شخصاً لعنت كرده است. ولي اين مفهوم آيه نيست. كتاب‌مقدس هرگز تعليم نمي‌دهد كه كساني براي لعنت برگزيده شده‌اند. وقتي شخصي نجات مي‌يابد، اين از طريق فيض حاكمانه‌ی خداست ولي وقتي شخصاً در نهايت هلاكت مي‌شود، اين بخاطر گناه و نااطاعتي خودش است.

اين عبارت تعليم مي‌دهد كه قصاص مرتدين از قبل تعيين شده است. اگر انسانها اين برگزيدگي كه از ايمان مسيحي سقوط كنند، پس قصاص ايشان مثل همان اسرائيليان بي‌ايمان كه در بيابان مردند و فرشتگان سركش و سدميان مي‌شود. آنها از قبل براي كنار رفتن انتخاب نشده بودند بلكه يكباره انتخاب خودشان مرتد شدند و به طور طبيعي در داوري نهايي براي ارتداد مجازات مي‌شوند.

دو ويژگي برجسته اين اشخاص بي‌ايمان رفتار فاسد و تعليم فاسدشان است. آنها با رفتار خود، فيض خداي ما را به فجور تبديل مي‌كنند. آنها آزادي مسيحي را به قوانين محدود مي‌كنند و از آزادي خود منحرف شده آن را به فرصتي براي گناه تبديل مي‌كنند. آنها، در تعليم خود، عيسي مسيح آقاي واحد و خداوند ما را انكار كرده‌اند. آنها حاكميت، اولوهيت، مرگ نيابتي، قيام او و در حقيقت، همه‌ی آموزه‌هاي اساسي راجع به شخصيت و كار او را انكار مي‌كنند. اگر چه ايشان ادعا آزادي در قلمروي روحاني دارند ولي واضحاً و به طور قطعي با انجیل به مخالفت مي‌پردازند و ارزش خون پربهاي مسيح را نديده مي‌گيرند و او را به عنوان تنها راه نجات ناديده مي‌گيرند.

اين مردمان چه كساني هستند؟ آنها تصور مي‌كنند كه خادمين انجيل هستند. آنها جايگاه رهبري در مسيحيت را اشغال مي‌كنند. بعضي در كليسا يا شوراهاي كليسايي، اسقف هستند يا پرفسورهاي الهيات مي‌باشند. ولي همه‌ی ايشان در يك نكته با هم شراكت دارند:‏ آنها به ضد مسيح و كتاب‌مقدس هستند و در واقع براي خودشان و فرقه‌شان عناويني هم انتخاب كرده‌اند كه ليبرال يا نئوارتودكسي مي‌خوانندش. آنها مسيح را بدون جلال، حكمت، سلطنت و قدرت مي‌خواهنند.

آيه ۵:‏ هيچ سئوالي درباره رفتار خدا با اين مرتدين وجود ندارد. او در عهد عتيق بيش از حد لازم در مورد اين مسئله سخن گفته است. يهودا حالا مي‌خواهد به خوانندگانش سه مثال را بيان كند:‏ اسرائيليان بي‌ايمان، فرشتگاني كه گناه كردند و مردم سدوم وغموره.

اولين مثال در مورد اسرائيل در بيابان است:‏ بعد از آنكه خداوند، قوم را از زمين مصر رهايي بخشيده بود، بار ديگر بي‌ايمانان را هلاك فرمود (ر.ك اعداد ۱۳‌:‏۱۴؛ اول قرنتيان ۱۰‌:‏۵-‏۱۰). خدا وعده سرزمين كنعان را به قوم داده بود. در آن وعده هر چيزي كه ايشان بدان احتياج داشتند اشاره شده است. ولي آنها گزارش بد جاسوسان را كه بر ضد خداوند برخاسته و از قادش خبر بد آورده بودند شنيدند و پذيرفتند. در نتيجه، همه‌ی آن مردمان كه بيست ساله و بيشتر بودند بجز كاليب و يوشع در بيابان هلاك شدند (ر.ك عبرانيان ۳‌:‏۱۶-‏۱۹).

آيه ۶:‏ نمونه دوم ارتداد و سركشي فرشتگاني هستند كه گناه كردند. همه‌ی چيزي كه ما به طور قطع راجع به ايشان مي‌دانيم. نيست كه آنها رياست خود را حفظ نكردند و مسكن حقيقي خود را ترك نمودند و حالا در زنجيرهاي ابدي در تحت ظلمت به جهت قصاص روز عظيم نگاه داشته شده‌اند.

از كتاب‌مقدس اينطور به نظر مي‌آيد كه ايشان حداقل دو نوع ارتداد داشته‌اند. مرتد اول لوسيفر بوده و احتمالاً تعدادي از فرشتگان نيز در اثر ارتداد او مرتد شدند. اين فرشتگان سقوط كرده در زمان حاضر بسته نشده‌اند. شيطان و ديوهاي او عملاً بر ضد خداوند و قومش در جنگ هستند.

ارتداد ديگر همان ارتدادي است كه يهودا و پطرس نيز به آن اشاره مي‌كنند (۲دوم پطرس ۲‌:‏۴). تفاوت قابل توجهي در عقايد دانشجويان كتاب‌مقدس در مورد اينكه كداميك از وقايع ارتداد در اينجا مد نظر نويسنده (يهودا) بوده است و نه يك ادعاي محكم راجع به حقيقت.

ما معتقديم كه يهودا دارد به آنچه در پيدايش ۶‌:‏۱-‏۷ ثبت شده است اشاره مي‌كند. پسران خدا جايگاه مناسب خود را ترك كردند تا به شكل بشري بر زمين بيايند و با دختران آدميان ازدواج كنند. اين اتحاد جسماني بر خلاف تربيت خدا بود و در نظر خدا كريه مي‌بود. در آيه ۴ مي‌تواند اين نظريه پديد آيد كه اين ازدواج‌هاي غيرطبیعي موجب ايجاد شرارت و قدرت عظيمي در فرزندان اينها شد. چه اين درست باشد و چه نه، اين واضح است كه خدا از اين شرارت انسان در اين زمان بسيار خشمگين شده بود و تصميم گرفت كه زمين را با طوفان نابود سازد.

سه اعتراض در مورد اين نظريه وجود دارد:‏ ۱. متن پيدايش فرشتگان را نشان نمي‌دهد بلكه فقط پسران خدا. ۲.فرشتگان داراي قدرت آميزش جنسي نيستند. ۳. فرشتگان ازدواج نمي‌كنند.

اين درست است كه فرشتگان به طور مشخص عنوان نشده‌اندولي اين نيز درست است كه عنوان پسران خدا در زبان سامي به فرشتگان اشاره مي‌كند (ر.ك ايوب ۱‌:‏۶؛ ۲‌:‏۱).

هيچ جمله كتاب‌مقدس وجود ندارد كه بگويد فرشتگان داراي قدرت آميزش جنسي نباشند. فرشتگان گاهي اوقات در شكل بشري بر زمين ظاهر شده‌اند، و اجزاي بدن ايشان مورد شهورت قرار گرفته است (پيدايش ۱۸‌:‏۲‌،۲۲ را با ۱۹‌:‏۱‌،۳-‏۵ مقايسه كنيد). كتاب‌مقدس نمي‌گويد كه فرشتگان ازدواج نمي‌كنند بلكه فقط اينكه در آسمان آنها ازدواج نخواهند كرد (متي ۲۲‌:‏۳۰).

هر واقعه تاريخي كه در پس آيه ۶ باشد، نكته مهم اين است كه اين فرشتگان مرتبه خود را كه خدا بديشان داده بود ترك كردند و حالا در زنجيرهاي ابدي و ظلمت تا زماني كه مجازات نهايي خود را دريافت كنند اسير خواهند بود.

آيه ۱۷:‏ ارتداد سوم عهد عتيق را كه در اينجا عنوان شده است، مردم سدوم و غموره و ساير بُلدان نواحی آنها مرتكب شدند (پيدايش ۱۸‌:‏۱-‏ ۱۹‌:‏۲۹). كلمه‌ی معارفه‌اي همچنين نشان مي‌دهد كه گناه سدوميان مثل گناه فرشتگان بوده است. اين يك فساد اخلاقي وحشيانه بوده و كاملاً بر ضد طبيعت و در واقع مورد تنفر خدا بوده است.

گناه مشخصي انحراف جنسي در روميان توسط پولس مورد بحث قرار گرفته است:‏ «به نوعي كه زنانشان نيز عمل طبيعي را به آنچه خلاف طبيعت است تبديل نمودند. و همچنين مردان هم استعمال طبيعي زنان را ترك كرده، از شهورت خود با يكديگر سوختند. مرد با مرد مرتكب اعمال زشت شده، عقوبت سزاوار خود را در خود يافتند» (روميان ۱‌:‏۲۶-‏۲۷). مردان سدوم، غموره، ادما و زبوئيم با همجنس‌بازي خو گرفته بودند. اين گناه در اينجا به عنوان در پي بشر ديگر افتادن، ذكر شده است يعني چيزي كه كاملاً با تربيت طبيعي خدا در تضاد كامل بود.

آيا اين با مرتدين امروزي كه پيشتازان جماعت از همجنس‌بازي هستند و سعي دارند آن را به نوعي شرعي جلوه دهند انطباق ندارد؟

همه‌ی آنچه كه به شهرهاي سدوم و غموره پيش آمد به جهت عبرت ما بود تا عقوبت آتش ابدي را بدانيم. عبارت آتش ابدي نمي‌تواند به معني اين باشد كه اين آتش هماني بود كه آن شعارهاي شرير را نابود كرد بلكه اين تنها نمونه‌اي بود براي عبرت ديگران از مجازات ابدي وحشتناكي كه بر همه‌ی سركشان فرود خواهد آمد.

آيه ۸:‏ يهودا به موضوع مرتدين امروزي بر مي‌گردد و گناهان ايشان را توصيف كرده و از اتهامات، دست كاري در طبيعت، لعنت و كلمات و اعمال بد ايشان صحبت مي‌كند (آيات۸-‏۱۶)

اولاً مسئله‌ي گناه ايشان مطرح است. آنها بوسيله‌ی خواب ديدن جسد خود را نجس مي‌سازند. زندگي فكري ايشان ملوث مي‌باشد آنها در دنيا ناپاك ساخته شده در ذهن زندگي مي‌كنند و در نهايت تحقق خواب‌هايشان را در فساد اخلاقي مثل مردمان سدوم مي‌بينند. آنها خداوندي را خوار مي‌شمارند. آنها بر ضد خدا و موسسات دولتي طغيان مي‌كنند. اگر به ايشان بستگي داشت هنجار و بي‌قانوني را برپا مي‌نمودند. اسامي ايشان جزو اعضاي هميشه معترض است كه سعي دارند دولت را واژگون سازند.

آنها بر بزرگان تهمت مي‌زنند. اين جمله براي آنها هيچ مفهومي ندارد:‏ «زيرا قدرتي جز از خدا نيست و آنهايي كه هست از جانب خدا مرتب شده است» (روم۱۳‌:‏۱ب). آنها فرمان آسماني را ناچيز مي‌شمارند:‏ «رئيس قوم خود را لعنت مكن» (خروج ۲۲‌:‏۲۸). آنها از روي تحقير و ستيزه‌جويي بر ضد قدرتها سخن مي‌گويند، چه آسماني باشد چه بشري.

آيه ۹:‏ در اين مورد با اينكه حتي رئيس ملائكه، ميكائيل از آزادي خود استفاده نكرد، ايشان از آن سوءاستفاده كردند. وقتي ميكائيل با ابليس در مورد جسد موسي منازعه مي‌كرد، به خود اجازه نداد كه او را توبيخ كند بلكه تنها گفت:‏ «خداوند تو را توبيخ نمايد!» در اينجا يهودا با ما از واقعه‌اي سخن مي‌گويد كه در هيچ قسمت كتاب‌مقدس ديده نمي‌شود. اين سئوال به طور طبيعي پيش مي‌آيد كه «او از كجا اين اطلاعات را كسب كرده است؟»

بعضي مي‌گويند كه اين اطلاعات را از روايات برداشته است. اين مي‌تواند درست يا غلط باشد. بهترين توضيح، اين است كه اين اطلاعات از طريق فوق‌العاده‌اي به يهودا مكشوف شده است و روح‌القدس او را براي نوشتن اين قسمت‌ها در رساله الهام بخشيده است.

ما اطلاع دقيقي از اينكه چرا منازعه‌اي بين ميكائيل و ابليس در مورد جسد موسي پديد آمده بود نداريم. ما مي‌دانيم كه خدا موسي را در وادي موآب دفن كرد. قطعاً شيطان نمي‌خواست بداند محل آن كجاست مگر بخواهد در آنجا مقبره‌اي براي وي درست كند. در اين صورت، اسرائيل مرتكب بت پرستي مي‌شد و استخوانهاي موسي را پرستش مي‌كرد. نماينده قوم اسرائيل كه ميكاييل است ايشان را از بت‌پرستي بوسيله مخفي نگاه داشتن محل جسد موسي حفظ كرد.

ولي نكته مهم ان است ميكايل كه رئيس فرشتگان است و كسي كه شيطان و فرشتگانش را بر زمين مي‌افكند (مكاشفه ۱۲‌:‏۷-‏۹)، به خود اجازه نمي‌دهد كه به يكي از مقامهاي آسماني در قلمروي ديوها يعني ابليس ناسزا بگويد. او توبيخ را به خدا واگذار مي‌كند.

آيه ۱۰:‏ مرتدين گستاخانه و بي‌پروا در حوزه‌هايي كه در آن نادان هم هستند سخن مي‌گويند. آنها نمي‌فهمند كه در هر جامعه، بايد دولتي مقتدر و اشخاصي كه از آن اطاعت مي‌كنند وجود داشته باشد. و بنابراين آنها در تكبر و گستاخي و سركشي سلوك مي‌كنند.

اين گونه اشخاص مرتد مثل حيوان غير ناطق با انجام اعمال شهواني خويشتن را فاسد مي‌سازند.

آيه ۱۱:‏ واي بر ايشان. اتهام آنها سنگين مي‌باشد. به سبب قصوت و دل ناتوبه كار خود، غضب را ذخيره مي‌كني براي خود در روز غضب و ظهور داوري عادله‌ی خدا (روميان ۲‌:‏۵). اعمال ايشان در اين قسمت توصيف شده است. اولاً، آنها به راه قائن رفته‌اند. آنها در گمراهي بلعام به جهت اُجرت غرق شده‌اند. بالاخره ايشان در مشاجرت قورح هلاك گشته‌اند. اشتباه و ارتداد هرگز ساكن نيستند. آنها مردم را به طور سراسيمه به پرتگاه برده و سپس آنها را به پايين پرتاب مي‌كنند.

راه قائن اساساً همان رد كردن نجات بوسيله‌ی خون يك قرباني بود (پيدا ۴). راه قائن تلاش انساني بود براي خوشنود كردن خدا. سي. اچ. مكينتاش ( C.H. Mackintosh ) مي‌گويد:‏ «راه علاجي كه خدا براي پاكي مهيا كرده است را قائن رد نمود و تلاش انساني او نتوانست جاي آن را بگيرد. اين راه قائن بود». ولي البته توكل به سعي و تلاش بشري به تنفر از فيض و مخالفت با آن مي‌انجامد. و آن تنفر به جفا و قتل منتحي مي‌گردد (اول يوحنا ۳‌:‏۱۵) گمراهي بلعام آرزوي ثروتمند شدن بوسيله نجات از طريق خدمت به خدا مي‌باشد. بلعام ادعا مي‌كرد كه نبي خداست ولي در عين حال شخصي آزمندي بود و حاضر شد براي پول خود را پست كرده و به جهت هديه نقدي نبوت كند (اعداد ۲۲-‏۲۴). پنچ بار بالاق به او پول پرداخت كرد تا اسرائيل را لعنت كند و او حتي مي‌خواست بيش ار اينها هم بگيرد ولي خدا اجازه لعنت كردن اسرائیل را به او نداد. بسياري از چيزهايي كه او در نبوت خود عنوان كرد زيبا و حقيقي بودند ولي براي همه‌ی آنها او يك نبي اجير شده بود. او نمي‌توانست قوم اسرائيل را لعنت كند ولي سرانجام در طمع افتاد و در مورد دختران موآب گناه ورزيد (اعداد ۲۵‌:‏۱-‏۵).

معلمين كذبه هم مثل بلعام خوش‌برخورد و قانع‌كننده هستند. آنها مي‌توانند از هر دو جانب از يك دهان سخن گويند. آنها از حقيقت براي بيان مطالب كذبه خود سوء استفاده مي‌كنند. نكته اساسي اين است كه آنها طماع بوده و در پي‌اين هستند كه خانه خدا را به مغاره دزدان تبديل تبديل كنند.

مسيحيت امروزي درگير مسئله‌ي خريد و فروش مناصب روحاني نيز شده است. اگر انگيزه سود برداشته شود، بسياري از افرادي كه در مناصب روحاني مشغول كار هستند كنار مي‌روند. سي. اي. كادس ( C.A. Coates ) هشدار مي‌دهد:‏

«انسان به قدري پَست مي‌باشد كه از اعمال خدا نيز براي سود شخصي استفاده مي‌كنند. حد نهايت پستي انسان اين است كه او براي خود از كار خدا سود حاصل كند. خداوند داوري مشخصي در مورد اين گناه دارد. ما مي‌توانيم ببينيم كه چگونه مسيحيت پر از سودهاي شخصي شده است و بايد مراقب باشيم كه اين عنصر در زندگيهاي خودمان وجود نداشته باشد.»

دليل سومي كه يهودا براي آوردن «واي بر معلمين كذبه» اعلام مي‌كند اين است كه آنها در مشاجرات قورح هلاك گشته‌اند. قورح به همراه داتان و ابيرام بر ضد مقام رهبري موسي و هارون برخاسته و جايگاه كهانت را مي‌طلبيدند (اعداد ۱۶). در اين امر آنها عملاً به خداوند پشت پا زدند. براي اين نافرماني، آنها با يك زمين‌لرزه بزرگي، زنده در زمين فرو رفتند. خدا با اين معجزات نشان داد که چقدر از مشاجرت بر ضد كساني كه او به عنوان نماينده برگزيده است خشمگين مي‌شوند.

آيه ۱۲:‏ سپس يهودا پنج مورد را از طبيعت براي به تصوير كشيدن شخصيت و سرنوشت مرتدين انتخاب مي‌كند. موفات ( Moffatt ) مي‌گويد:‏ «آسمان، زمين و دريا براي نمونه آوردن از شخصيت اين مردمان مورد كاوش قرار گرفته‌اند».

آنها در ضيافت‌هاي محبتانه مسيحيان اوليه كه به جهت اجراي مراسم شام خداوند صحبت مي‌گرفت، صخره‌ها بودند. آنها نه از خداوند از انسان مي‌ترسيدند و به جاي اينكه به فكر كله باشند بيشتر به فكر خود بودند. آنها ديگران را به ايمان لكه‌دار خود فريب مي‌دادند.

آنها ابرهاي بي‌آب از بادها رانده شده بودند كه موعظه پوچ انجام داده و بي‌هدف كار مي‌كردند.

آنها درختان صيفي بي‌ميوه هستند، بدون برگ و ميوه. دوباره مرده مي‌تواند به مفهوم كاملاً مرده باشد‌، يا مي‌تواند به معني مردن ريشه و شاخه‌ها باشد. همچنين آنها از ريشه كنده شده‌اند چنانچه گويي بادي عظيم بر ايشان ورزيده و هيچ ريشه‌اي از ايشان در زمين باقي نگذاشته تا در آينده حيات و رشد داشته باشند.

آيه ۱۳:‏ انها مانند امواج خروشان دريا، غير قابل كنترل، خشن و متلاطم هستند. براي حركت و صداي آنها هيچ چيزي براي نشان دادن وجود ندارد به جز جوش و خروش كفهايشان. در اصل آنها در آنچه در درون خود دارند فاقد جلال هستند.

بالاخره، آنها ستارگان آواره هستند كه براي ايشان تاريكي ظلمت جاوداني مقرر است. ستارگان آواره اجرامي آسماني هستند كه در مدار رسمي خود حركت نمي‌كنند. آنها به عنوان وسايل كمك ناوبري بی‌استفاده هستند. اين توصيف چقدر براي اين معلمين كذبه مناسب است! غير ممكن است كه از اين شهاب سنگهايي مذهبي بتوان راهنمايي روحاني گرفت چون انها براي يك لحظه در تاريكي مي‌درخشند و سپس به درون تاريكي فرو مي‌روند.

آيه ۱۴:‏ مجازات مرتدين توسط خنوخ كه نفر هفتم از نسل آدم بود پيشگويي شده بود. اين يك نبوت است كه تنها در رساله‌ی يهودا يافت مي‌شود. بعضي فكر مي‌كنند كه اين از كتابهاي آپوكريفا، مكاشفه‌ی خنوخ گرفته شده است ولي هيچ دليلي براي اثبات وجود چنين كتابي در زمان يهودا وجود ندارد. كلي ( Kelly ) گفته است:‏

«خنوخ همه‌ی نشانه‌هاي لازم براي اينكه ثابت شود پس از ويراني اورشليم (و از اين رو پس از نوشته شدن رساله‌ی يهودا) را دارا مي‌باشد و مي‌تواند فهميد كه يك يهودي با نوشتن اين كتاب (خنوخ) سعي داشته اظهار كند كه خدا براي يهوديان هنوز هم ايستاده است».

اگر چه ما نمي‌دانيم چگونه يهودا اين نبوت قديمي را آموخته ولي توضيح ساده‌اي در مورد آن وجود دارد كه روح‌القدس آن كلمات را درست مثل بقيه كلمات اين رساله به وي الهام كرده است.

اين نبوت اين طور آغاز مي‌شود:‏ «اينك خداوند با هزاران هزار از مقدسين خود آمد». اين پيشگويي در زمان آمدن خداوند عيسي به زمين پس از دوره مصيبت عظيم و پاي‌انداز شدن دشمنان وي به وقوع خواهد پيوست و او به عنوان پادشاه سلطنت خواهد كرد. اين نبوت تحقق كامل خود را در پايان سلطنت هزار ساله و وقتي دجال در مقابل تخت سفيد داوري مسيح محكوم و مجازات شود خواهد يافت.

آيه ۱۵:‏ مسيح مي‌آيد تا بر همه داوري نمايد. بقيه آيه نشان مي‌دهد كه همه به معني همه‌ی بي‌دينان است. ايمانداران حقيقي هرگز شامل اين داوري نمي‌شوند. از طريق ايمان به مسيح، انها تا ابد از داوري مصون هستند چنانچه در يوحنا ۵‌:‏۲۴ وعده داده شده:‏ «آمين آمين به شما مي‌گويم هر كه كلام مرا بشنود و به فرستنده من ايمان آورد، حيات جاوداني دارد و در داوري نمي‌آيد، بلكه از موت تا به حيات منتقل گشته است». چون همه‌ی داوري به پسر انسان سپرده شده است، خداوند عيسي نيز جميع بي‌دينان را ملزم مي‌سازد، بر همه‌ی كارهاي بي‌ديني كه ايشان كردند و بر تمامي سخنان زشت كه گناهكاران بي‌دين به خلاف او گفتند. چهار بار در اين آيه ما كلمه بي‌ديني را مي‌يابيم. مردم بي‌دين، كارهاي بي‌ديني؛ طريق بي‌ديني، و سخنان بي‌ديني كه همان كفر به خداوند عيسي مسيح مي‌باشد. او همه‌ی ايشان را بخاطر اعمال بي‌ديني‌شان ملزم ساخته و نه فقط در اين مفهوم كه آنها عميقاً گناهكار بودنشان را تشخيص دهند بلكه آنها را به سزاي اعمالشان خواهد رسانيد.

آيه ۱۶:‏ سخنان و كارهاي بي‌ديني ايشان در اينجا با جزئيات بيشتري توصيف شده است. آنها همهمه كنندگان هستند كه بجاي شكرگزاري از رحمتهاي خدا بر عليه مشيت الهي او گله و شكايت به راه مي‌اندازند. اين حقيقت كه كه خدا از چنين گله و شكايتهايي متنفر است در داوري اسرائيل در بيابان مشاهده می‌شود.

آنها هميشه با خداوند مشكل بر مي‌خوردند. او چرا اجازه جنگ و رنج را مي‌دهد؟ چرا او بر همه‌ی ناعدالتيهاي اجتماع پايان نمي‌دهد؟ او قادر مطلق است، پس چرا او راجع‌ به فساد دنيا كاري انجام نمي‌دهد؟ آنها همچنين با قوم خدا هم به مشكل برخوردند.

آنها در شهوات و به طور خاص حوزه شهوت جنسي ضعيف بوده و در فساد اخلاقي زندگي مي‌كنند. سخنان زشت ايشان نشان دهنده‌ی جلب توجه واقعي است. آنها بوسيله انجام اعمال عجيب براي جلب توجه كادرهاي روزنامه‌ها را پر مي‌كنند. و جملات بي‌شرمانه آنها به تعاليم اساسي مسيحيت مثل اين ادعا كه خدا مرده است آنها را به عنوان الهدانان ليبرال انگشت‌نما كرده است.

بالاخره آنها صورتهاي مردم را به جهت سود مي‌پسندند و راحتي خود را طالب مي‌باشند. اين تصوير، حقيقي و صحيح است. اين امر توسط رسانه‌هاي خبري جهان هر روزه تصديق مي‌شود.

۳. نقش ايماندار در ميان مرتدين (آيات ۱۷-‏۲۳)

آيه ۱۷:‏ حالا يهودا از مسئله مرتدين گذشته و به نقش ايماندار در ميان اين شبانان مزدور مي‌پردازد. اول او بديشان يادآوري مي‌كند كه خطراتي در انتظارشان است. سپس ايشان را تشويق مي‌كند تا خود را به وضعيت قوي روحاني برسانند. بالاخره، او بديشان مشورت مي‌دهد تا در خدمت به كساني كه بوسيله‌ی مرتدين قرباني شده‌اند تميز دهند.

رسولان پيشگويي برخاستن معلمين كذبه را نموده بودند. اين امر در خدمت پولس (اعمال۲۰‌:‏۲۹‌،۳۰؛ اول تيموتائوس ۴‌:‏۱-‏۵؛ دوم تيموتائوس ۳‌:‏۱-‏۹) و همچنين در خدمات پطرس (دوم پطرس ۲‌:‏۱-‏۲۲؛ ۳‌:‏۱-‏۴)؛ و يوحنا نيز (اول يوحنا ۲‌:‏۱۸‌،۱۹) ديده مي‌شود. آيات ۱۸ و ۱۹ جان كلام ايشان اين بود كه در ايام آخر مستهزئين خواهند آمد كه بر حسب شهوات بي‌ديني خود رفتار خواهند كرد.

يهودا حالا به شهادت اضافه مي‌كند كه اين مستهزئين سه مشخصه برجسته دارند. ايشان اشخاص شهواني هستند يعني مثل مردمان عادي فكر و عمل مي‌كنند. ايشان اشخاصي تفرقه‌افكن هستند و شاگردان را به جان يكديگر مي‌اندازند و مردم را بر طبق ارتدادشان به گروهي مختلف تقسيم مي‌كنند. آنها روح ندارند.‌ آنها هرگز از بالا متولد نشده‌اند و از اين رو براي درك مسائل الهي واجد صلاحيت نمي‌باشند.

آيه ۲۰:‏ البته كارداني ايماندار در اين است كه او نزديك به خداوند بماند و در مشاركت با او زندگي كند. ولي اين چگونه انجام مي‌شود؟ يهودا چهار مرحله در اينجا بيان مي‌كند. در اولي مي‌گويد كه ايماندار بايد خود را به ايمان مقدس خود بنا كند يعني در ايمان مسيحي. ما خود را در ايمانمان بوسيله مطالعه كلام و اطاعت از آن بنا مي‌كنيم. آشنا شدن دائم با كلام ما را به راه عدالت هدايت نموده و بر ضد خطرات هشدار مي‌دهد. «انسانها مي‌توانند تعليم را خوار سازند ولي ايمان است كه شخصيت را مي‌سازد و نه شخصيت ايمان را. » — اچ. پيكرينگ ( H. Pickering ).

دومين مرحله اين است كه ايماندار بايد در روح‌القدس عبادت نمايند. اين يعني آنها در روح چنانچه هدايت مي‌شوند دعا كنند يعني بر طبق اراده خدا كه در كتاب‌مقدس مكشوف شده يا چنانچه بوسيله روح به ايماندار نشان داده مي‌شود. اين در تضاد با دعاهايي است كه به طور مكانيكي از بَر خوانده مي‌شوند يا بدون مفهوم روحاني به درازا مي‌انجامد.

آيه ۲۱:‏ پس ايماندار بايد خود را در محبت خدا محفوظ نگاه دارد. در اينجا محبت خدا مي‌تواند با تابش خورشيد مقايسه شود. خورشيد هميشه مي‌درخشد. ولي وقتي چيزي بين ما و خوشيد قرار گيرد، ديگر تابش آن به ما نمي‌رسد. محبت خدا هم همينطور است. اين محبت هميشه بر ما مي‌درخشد ولي اگر گناه بين ما و خداوند قرار گيرد، ديگر از محبت او در عمل لذتي نمي‌بريم. ما مي‌توانيم خويشتن را در محبت اول به وسيله زندگي مقدس و ديندارانه حفظ كنيم. و اگر گناه به ميان آيد، پس فوراً آنرا اعتراف كرده و ترك مي‌كنيم. سّر اين است كه اجازه ندهيم كه گناهي بين ما و خدا قرار گيرد.

«گناهي بين من و نجات دهنده نيست، هيچ رويايي فريبنده‌اي از اين دنيا وجود ندارد؛ هيچ مانعي بر سر راه لطف او نيست، راه را تميز مي‌گذارم و اجازه نمي‌دهيم كه چيزي بين من و او قرار گيرد.» -‏ چارلز اي. تيندلي»
— ( Charles A. Tindley )

بالاخره ما بايد مشتاقانه منتظر رحمت خداوندمان عيسي مسيح براي حيات جاودان باشيم. رحمت خداوند ما در اينجا به بازگشت قريب‌الوقوع او براي بردن قومش به آسمان اشاره مي‌كند. در روزهاي تاريك ارتداد، ما بايد نور اميد زنده را در دلها روشن نگاه داريم. اين يك اميد تسلی بخش و پاك است (اول تسالونيكيان ۴‌:‏۱۸؛ اول يوحنا ۳‌:‏۳).

آيه ۲۲:‏ در مورد قربانيان ارتداد يك سري ادراكهاي روحاني لازم است. كتاب‌مقدس بين طريقي كه ما بايد بر طبق آن با بي‌دينان فعال فرهنگهاي كذبه رفتار كنيم و طريقي كه بايد با كساني كه ساده لوحانه فريب ايشان را مي‌خورند تمايز قائل مي‌شوند. در مورد رهبران و مبلغين كذبه، اين خط مشی در دوم يوحنا ۱۰و ۱۱ آمده است:‏ «اگر كسي به نزد شما آيد و اين تعليم را نياورد، او را به خانه خود مپذيريد و او را تحيت مگوييد، زيرا هر كه او را تحيت گويد، در كارهاي قبيحش شريك گردد». ولي در مورد كساني كه توسط معليمن كذبه فريفته مي‌شوند، يهودا مي‌گويد كه با ايشان به دو صورت رفتار كنيد.

در مورد بعضي بايد رحيم باشيم. يعني به ايشان توجه كنيم و سعي نماييم ايشان را شك و بحث و جدال به سوي استواري در حقيقت آسماني ملزم سازيم.

آيه ۲۳:‏ كساني نيز هستند كه بر روي پرتگاه بوده و مشرف به افتادن در ميان شعله‌هاي ارتداد هستند. اينها را بايد بوسيله هشدارها و فرامين محكم و جدي و حتي با خوف و نفرت از لباس جسم‌آلود نجات داد. در عهد عتيق لباس آلوده به جذام بايد سوزانده مي‌شد‌ (لاويان ۱۳‌:‏۴۷-‏۵۲). امروزه ما بايد در رفتار كردن با مردمي كه درگير گناهان جنسي هستند، به ياد داشته باشيم كه اين اعمال گناه‌آلود مثل لباسهايي هستند كه اغلب باعث تحريك شهوات مي‌شود. اگر ما با اين چيزهاي گناه‌آلود امروزي سرگرم شويم با گناهان آنها هم كنار مي‌آييم، پس در رفتار كردن با مردمي كه فاسد شده‌اند بايد مراقب باشيم كه چيزي گناه‌آلود از زندگيهاي ايشان بر زندگيهاي ما وارد نشود. نويسنده ناشناسي اين طور نوشته است:‏

«لباسهايي كه متعلق به يك انسان گناهكار است، بدي را سرايت مي‌دهند. هر چه كه در ارتباط با يك زندگي گناه‌آلود باشد بايد بيرون انداخته شود، اگر ما مي‌خوانيم از سرايت كردن بيماري جان‌گداز و مخرب گناه مُسري در امان بمانيم.»

جي. بي. مايور ( J. B. Mayor ) هشدار مي‌دهد:‏ «اگر چه اين وظيفه مسيحيان است كه رحمت داشته و براي گناهكاران دعا كنند، ولي نبايد تنفرش از گناه را كنا بگذارد».

۴. دعاي زيبا (آيات ۲۴و ۲۵)

آيه۲۴:‏ يهودا با دعاي زيبايي خاتمه مي‌دهد. اين دعا يك توصيف پرستش و ستايش كسي مي‌باشد كه قادر است تا نجات دهد (عبر۷‌:‏۲۵)، استوار سازد‌(۱۶‌:‏۲۴)، كمك كند (عبرانيان ۲‌:‏۱۸)، مطيع گرداند (فيلپيان ۳‌:‏۲۱)، و در اينجا او قادر است تا ما را محفوظ دارد. او قادر است تا ما را در صلح كامل محفوظ دارد (اشعيا ۲۶‌:‏۳)، او قادر است. امانت ما را تا به آن روز حفظ كند (دوم تيموتائوس ۱‌:‏۱۲)، او قادر است بي‌نهايت كار كند زيادنر از هر آنچه بخواهيم يا فكر كنيم (افسسيان ۳‌:‏۲۰)، و او قادر است تا ما را از لغزش محفوظ دارد. اين وعده آخري به طور خاص براي روزهاي ارتداد كه يهودا بدانها اشاره مي‌كند مناسب است.

ولي اين وعده به همينجا ختم نمي‌شود:‏ او قادر است تا ما را در حضور جلال خود بي‌عيب به فرحي عظيم قايم فرمايد. اين واقعاً شگفت‌آور است! وقتي ما فكر مي‌كنيم به اينكه در گذشته چه كساني بوديم؛ مرده از طريق تجاوزات و گناهانمان؛ وقتي ما كه فكر مي‌كنيم چه هستيم، خادمين ضعيف، فقير ، شكست خورده؛ و وقتي فكر مي‌كنيم كه كاملاً روزي بي‌عيب در مقابل تخت داوري جهان در حال شادي عظيم؛ چه فيض عجيبي!

آيه ۲۵:‏ او تنها حافظ و كامل كننده ما نيست‌، او خدا و نجات‌دهنده است. اين بسيار شگفت‌آور است كه خدا تا اين حد به ما علاقه داشته باشد كه نجات‌دهنده ما بشود در اين مفهوم كه او نقشه‌ی نجات ما را با فرستادن پسرش كه بي‌گناه بود به عنوان بره قرباني به انجام رسانيد. و تنها خدا حكيم است:‏ تمامي حكمت از سوي خداست (يعقوب ۱‌:‏۵). حكمت ما قطره‌ی ناچيزي است از سرچشمه‌ی حكمت، خداي واحد حكيم.

اگر پرستش به معناي ستايش خدايي است كه شايسته ستايش مي‌باشد، او شايسته جلال، عظمت و توانايي و قدرت نيز هست. جلال، احترام فوق‌العاده‌اي كه او بخاطر وجود خودش و كاري كه انجام داده لايقش مي‌باشد. عظمت، شكوه و مقامي كه او بخاطر آن بر جهان حاكمانه سلطنت مي‌كند. توانايي، حكومتي بي‌زوال كه حق ابدي اوست و قدرت با اقتدار‌، امتياز خاصي كه او براي حكومت برهمه‌ی دستاني كه خودش ساخته دارا می‌باشد.

او شايسته چنين پرستشي در گذشته، حال و آينده است. مرتدين و معلمين كذبه در پي ربودن جلال او، كاستن از عظمت وي، گله‌كردن بر ضد توانايي او و به چالش در آوردن قدرت او هستند. ولي همه‌ی ايماندارن حقيقي تحقق عظيم جلال يافتن و شادي و وجد خود را در او از الان و تا ابدالاباد مي‌يابند.

آمين.

يهودا

فصل   ۱

۱  یهودا، غلام عیسی مسیح و برادر یعقوب، به خوانده‌شدگانی که در خدای پدر، حبیب و برای عیسی مسیح محفوظ می‌باشید.

۲  رحمت و سلامتی و محبّت بر شما افزون باد.

۳  ای حبیبان، چون شوق تمام داشتم که دربارهٔ نجات عاّم به شما بنویسم، ناچار شدم که الآن به شما بنویسم و نصیحت دهم تا شما مجاهده کنید برای آن ایمانی که یکبار به مقدّسین سپرده شد.

۴  زیرا که بعضی اشخاص در خفا درآمده‌اند که از قدیم برای این قصاص مقرّر شده بودند؛ مردمان بی‌دین که فیض خدای ما را به فجور تبدیل نموده و عیسی مسیح آقای واحد و خداوند ما را انکار کرده‌اند.

۵  پس می‌خواهم شما را یاد دهم، هرچند همه‌چیز را دفعةً می‌دانید که بعد از آنکه خداوند، قوم را از زمین مصر رهایی بخشیده بود، بار دیگر بی‌ایمانان را هلاک فرمود.

۶  و فرشتگانی را که ریاست خود را حفظ نکردند بلکه مسکن حقیقی خود را ترک نمودند، در زنجیرهای ابدی در تحت ظلمت بجهت قصاص یومِ عظیم نگاه داشته است.

۷  و همچنین سدوم و غموره و سایر بُلدان نواحیِ آنها مثل ایشان چونکه زناکار شدند و در پی بشر دیگر افتادند، در عقوبت آتشِ ابدی گرفتار شده، بجهت عبرت مقرّر شدند.

۸  لیکن با وجود این، همهٔٔ این خواب‌بینندگان نیز جسد خود را نجس می‌سازند و خداوندی را خوار می‌شمارند و بر بزرگان تهمت می‌زنند.

۹  امّا می‌کائیل، رئیس ملائکه، چون دربارهٔ جسد موسی با ابلیس منازعه می‌کرد، جرأت ننمود که حکم افترا بر او بزند بلکه گفت، خداوند تو را توبیخ فرماید.

۱۰  لکن این اشخاص بر آنچه نمی‌دانند افترا می‌زنند و در آنچه مثل حیوان غیرناطق بالطبّع فهمیده‌اند، خود را فاسد می‌سازند.

۱۱  وای بر ایشان زیرا که به راه قائن رفته‌اند و در گمراهی بلعَام بجهت اُجرت غرق شده‌اند و در مشاجرتِ قورَح هلاک گشته‌اند.

۱۲  اینها در ضیافت‌های محبّتانهٔ شما صخره‌ها هستند چون با شما شادی می‌کنند، و شبانانی که خویشتن را بی‌خوف می‌پرورند و ابرهای بی‌آب از بادها رانده شده و درختان صیفی بی‌میوه، دوباره مرده و از ریشه کنده شده،

۱۳  و امواج جوشیدهٔ دریا که رسوایی خود را مثل کف برمی‌آورند و ستارگان آواره هستند که برای ایشان تاریکی ظلمتِ جاودانی مقرّر است.

۱۴  لکن خنوخ که هفتم از آدم بود، دربارهٔ همین اشخاص خبر داده، گفت، اینک، خداوند با هزاران هزار از مقّدسین خود آمد

۱۵  تا بر همه داوری نماید و جمیع بی‌دینان را ملزم سازد، بر همهٔ کارهای بی‌دینی که ایشان کردند و بر تمامی سخنان زشت که گناهکاران بی‌دین به خلاف او گفتند.

۱۶  اینانند همهمه‌کنان و گِله‌مندان که برحسب شهوات خود سلوک می‌نمایند و به زبان خود سخنان تکبّرآمیز می‌گویند و صورتهای مردم را بجهت سود می‌پسندند.

۱۷  امّا شما ای حبیبان، بخاطر آورید آن سخنانی که رسولان خداوند ما عیسی مسیح پیش گفته‌اند،

۱۸  چون به شما خبر دادند که در زمان آخر مستهزئین خواهند آمد که برحسب شهوات بی‌دینیِ خود رفتار خواهند کرد.

۱۹  اینانند که تفرقه‌ها پیدا می‌کنند و نفسانی هستند که روح را ندارند.

۲۰  امّا شما ای حبیبان، خود را به ایمانِ اقدس خود بنا کرده و در روح‌القدس عبادت نموده،

۲۱  خویشتن را در محبّت خدا محفوظ دارید و منتظر رحمت خداوند ما عیسی مسیح برای حیات جاودانی بوده باشید.

۲۲  و بعضی را که مجادله می‌کنند ملزم سازید.

۲۳  و بعضی را از آتش بیرون کشیده، برهانید و بر بعضی با خوف رحمت کنید و از لباس جسم‌آلود نفرت نمایید.

۲۴  الآن او را که قادر است که شما را از لغزش محفوظ دارد و در حضور جلال خود شما را بی‌عیب به فرحی عظیم قایم فرماید،

۲۵  یعنی خدای واحد و نجات‌دهندهٔ ما را جلال و عظمت و توانایی و قدرت باد، الآن و تا ابدالآباد. آمین.