Carpets in Göreme, Turkey

۹ . پسر انسان به شاگردان خود تعلیم می‌دهد ( ۱۷ :‏‌ ۱ -‏ ۱۹ :‏‌ ۲۷ )

الف) تعلیم درباره ‌ی خطر لغزش (۱۷:‏‌۱-‏۲)

معلوم نیست كه این باب نیز ادامه‌ی مضامین مطرح‌شده در باب قبل باشد. به نظر چنین می‌آید كه لوقا موضوعات پراكنده‌ی گوناگونی را در كنار هم گذاشته است. با این حال شاید سخنان آغازین مسیح در باب خطر لغزش دادن دیگران ادامه داستان مرد ثروتمند در باب قبلی باشد. زندگی در آسایش و تجملات و راحتی می‌تواند سنگ لغزش برای دیگران باشد. پس چقدر جدی و خطرناك است كه باعث شویم پیروان خداوند عیسی به مادی‌گرایی و پول‌پرستی روی آورند.

البته، این اصل را می‌توان اصلی كلی قلمداد كرد. ممكن است كودكان لغزش خورده و به سوی مادی‌گرایی گرایش یابند. حتی ممكن است در گناهان جنسی لغزش خورند. آنها با هر تعلیمی لغزش خورده و سراب‌های بیابان را تعلیم كلام خدا می‌پندارند. هرچیزی كه آنها را از راه ایمان ساده، از وقف و تقدس باز می‌دارد، همان سنگ لغزش آنها است.

خداوند كه بر ذات و وضعیت بشر در دنیا واقف بود گفت وجود لغزش‌ها اجتناب‌ناپذیر است. اما این موضوع از گناه كسانی كه موجب لغزش دیگران می‌شوند نخواهد كاست. بهتر می‌بود كه سنگ آسیابی بر گردن این اشخاص آویخته شود و در دریا افكنده شوند تا در اعماق دریا غرق شوند. كه به نظر این لحن صریح و جدی نه‌تنها به مرگ جسمانی بلكه به محكومیت ابدی نیز اشاره دارد.

هنگامی كه خداوند عیسی از لغزش یكی از این كودكان سخن می‌گوید، احتمالاً مقصود او بیش از كودكان بوده‌است . به نظر می‌رسد كه او به شاگردانی كه تازه ایمان آورده‌اند نیز اشاره می‌كند.

ب) درباره ‌ی نیاز به روحی بخشنده (۱۷:‏‌۳-‏۴)

در زندگی مسیحی تنها خطر لغزش دیگران وجود ندارد. بلكه خطر پنهان كردن كینه در دل نیز وجود دارد، یعنی اینكه نخواهیم شخصی كه نسبت به ما خطایی مرتكب شده‌است و برای طلب بخشش نزد ما آمده را ببخشیم. این همان چیزی است كه خداوند در اینجا بدان می‌پردازد. عهد‌جدید در مورد این موضوع رویه‌ی ذیل را تعلیم می‌دهد:‏

۱-‏اگر یك مسیحی از یك مسیحی دیگر بدی ببیند، او ابتدا باید شخص خاطی را با تمام وجود ببخشد (افسسیان ۴:‏‌۳۲). این عمل او روح او را از آزردگی و غرض ورزی آزاد می‌كند.

۲. پس او باید در خلوت شخص خاطی را نسبت به كارش الزام نماید (آیه‌ی ۳، نیز متی ۱۸:‏‌۱۵). اگر توبه كند باید به او گفت كه بخشیده شده‌است. حتی اگر مكرراً مرتكب آن گناه شد و باز هم بگوید كه توبه نموده است باید او را بخشید (آیه‌ی ۴).

۳. اگر الزام شخصی موثر واقع نشد، پس آن شخصی كه در حقش خطایی انجام شده باید یك یا دو شاهد بیاورد (متی ۱۸:‏‌۱۶). اگر باز هم توجه نكرد، باید موضوع در كلیسا مطرح شود. اگر به كلیسا هم اعتنایی نكرد باید با او چون غریبه رفتار كرد (متی ۱۸:‏‌۱۷).

هدف از توبیخ و یا تنبیه انضباطی این نیست كه شخص خاطی را تأدیب یا تحقیر نماییم، بلكه هدف احیای مشاركت او با خداوند و برادران و خواهرانش است. تمام توبیخ‌ها باید در روح محبت انجام شود. ما نباید قضاوت كنیم حتی اگر توبه‌ی شخص واقعی نباشد. ما باید بپذیریم كه توبه كرده است. به همین علت است كه عیسی می‌گوید:‏ ”هرگاه در روزی هفت كرت به تو گناه كند و در روزی هفت مرتبه، برگشته به تو گوید توبه می‌كنم، او را ببخش.“ این به همان طریقی پر محبتی است كه خدا با ما رفتار می‌كند، مهم نیست كه چند بار خطا می‌كنیم، زیرا اطمینان داریم كه ”اگر به گناهان خود اعتراف كنیم، او امین و عادل است تا گناهان ما را بیامرزد و ما را از هر ناراستی پاك سازد“ (۱ یوحنا ۱:‏‌۹).

پ) درباره ‌ی ایمان (۱۷:‏‌۵-‏۶)

۱۷:‏‌۵ این موضوع یعنی هفت بار بخشیدن دیگران در یك روز برای رسولان اگر نگوییم غیرممكن، ولی مشكل بود. آنها احساس كردند كه برای انجام چنین محبتی ناتوان هستند از این رو از خداوند خواستند كه ایمانشان را زیاد كند.

۱۷:‏‌۶ پاسخ خداوند حاكی از این بود كه مسأله بر سر كمیت ایمان نیست بلكه كیفیت آن. و همچنین موضوع كسب ایمان نبود بلكه به كار گرفتن آن. این غرور و خودستایی ماست كه مانع از بخشش برادرانمان می‌شود. غرور باید از ریشه كنده شده و دور انداخته شود. اگر ایمانی به اندازه‌ی دانه‌ی خردل بتواند یك درخت افراغ را از جا كنده و به دریا افكند، خیلی راحت‌تر می‌تواند ما را بر سختی و لجاجتی كه مانع بخشش برادرمان می‌شود پیروز گرداند.

ت) درباره ‌ی غلامان پر منفعت (۱۷:‏‌۷-‏۱۰)

۱۷:‏‌۷-‏۹ غلام حقیقی مسیح انگیزه‌ای برای غرور ندارد. خودستایی باید از ریشه كنده شده و فروتنی و گذشت جایگزین آن شود. این همان درسی است كه ما در داستان این غلام می‌گیریم. این غلام تمام طول روز را به شخم زدن و یا شبانی مشغول بود. وقتی كه پس یك روز كار دشوار از صحرا می‌آید، اربابش به او نمی‌گوید كه بیا برای شام بنشین. بلكه به او دستور می‌دهد پیش‌بند خود را بسته و شام را بیاورد. فقط پس از انجام این كار اجازه دارد كه غذای خود را بخورد. ارباب به خاطر انجام این كارها از او تشكر نمی‌كند. از غلام باید چنین انتظار داشت. و گذشته از اینها غلام متعلق به ارباب بوده و وظیفه‌ی اول او اطاعت كرده است.

۱۷:‏‌۱۰ شاگردان نیز غلام خداوند عیسی مسیح هستند. آنها به او تعلق دارند، روح، جان و جسمشان. با توجه به واقعه‌ی جلجلتا، آنها هیچوقت نمی‌توانستند با اعمال خود كاری كه او انجام داد را جبران كنند. از این رو پس از اینكه شاگردان آنچه را در عهد‌جدید به آنها گفته شده‌بود انجام دادند، باید هنوز اذعان می‌كردند كه غلام بی‌منفعتی بیش نیستند و آنچه بر آنها واجب بود بجا آورده‌اند.

طبق دیدگاه روی هسیون (Roy Hession) غلام پنج نشان دارد:‏

۱-‏ او باید منتظر باشد یكی پس از دیگری كاری به او بسپارند، بدون اینكه دستمزدی به او دهند.

۲-‏ او برای انجام این كار انتظار تشكر و قدردانی ندارد.

۳-‏ پس از انجام تمام این كارها، نباید ارباب خود را خودخواه بداند.

۴-‏ او باید اعتراف نماید كه غلام بی‌منفعتی بیش نیست.

۵-‏ او باید اذعان دارد گرچه در این راه با فروتنی و بردباری تمام این كارها را متحمل می‌شود، اما چیزی جز وظیفه‌ی خود را انجام نداده است.

ث) شفای ده جذامی ( ۱۷ :‏‌ ۱۱ -‏ ۱۹ )

۱۷:‏‌۱۱ گناه ناسپاس بودن خطر دیگریست كه زندگی یك شاگرد را تهدید می‌كند. این امر در روایت ده جذامی به تصویر كشیده شده‌است. در كلام می‌خوانیم كه عیسی از میانه‌ی سامره و جلیل به سوی اورشلیم سفر می‌كرد.

۱۷:‏‌۱۲-‏۱۴ چون به قریه‌ای داخل می‌شد...، ده شخص ابرص او را دیدند. آنها به خاطر وضعیت اسفناك بیماریشان، نزدیك او نیامدند، بلكه از فاصله‌ای فریاد سرداده، از او التماس نمودند كه آنها را شفا دهد. او به آنها گفت خود را به كاهن بنمایند و بدینوسیله پاداش ایمان آنها را داد. این بدان معنا است كه هرگاه آنها نزد كاهن برسند از برص شفا خواهند یافت. كاهن قدرتی نداشت كه آنها را شفا بخشد، بلكه او تعیین شده‌بود تا طاهر شدن آنها را اعلان نماید. آنها در اطاعت از كلام خدا به سوی محل سكونت كاهن حركت كردند، و چون می‌رفتند، به طور معجزه‌آسایی از مریضی طاهر گشتند.

۱۷:‏‌۱۵-‏۱۸ همه‌ی آنها ایمان شفا یافتن داشتند اما تنها یكی از آن ده نفر بازگشته و خداوند را شكر نمود. جالب است كه بدانیم این یكی از اهل سامره بود، یكی از همان همسایگان حقیر و خوار یهودیانی كه اصلاً با آنها ارتباط نداشتند. او پیش قدم عیسی به روی در افتاد -‏تصویری حقیقی از پرستش-‏ یعنی در مكان حقیقی پرستش. عیسی پرسید كه آیا حقیقت ندارد كه آن ده نفر طاهر گشتند، اما تنها یك نفر و آن هم این غریبه برگشته و خدا را تمجید نمود. آن نه نفر كجا بودند؟ هیچ‌یك از آنها بازنگشت تا خدا را تمجید نماید.

۱۷:‏‌۱۹ عیسی برگشته و به آن سامری گفت:‏ ”برخاسته برو كه ایمانت تو را نجات داده است.“ تنها آن ده درصدی كه قلب شكرگزار دارند وارث گنج حقیقی مسیح خواهند شد. عیسی به بازگشتن ما نگاه می‌كند (آیه‌ی ۱۵). و به تشكرات قلبی ما (آیه‌ی ۱۶) كه با حمد و سپاس همراه است. ”ایمانت تو را نجات داده است“ حاكی از آن است كه در حالی كه آن نه نفر از برص خود طاهر گشتند، یك دهم از آنها یعنی آن یك نفر از گناهان خود نیز نجات یافت! (لوقا ۱۷ و ۱۸).

ج) درباره ‌ی آمدن ملكوت خدا (۱۷:‏‌۲۰-‏۳۷)

۱۷:‏‌۲۰-‏۲۱ درك این موضوع كه آیا فریسیان صادقانه این سؤال را در مورد ملكوت مطرح كردند یا اینكه قصد استهزا نمودن مسیح را داشتند كمی دشوار است. اما می‌دانیم كه آنها به امید برقراری یك پادشاهی بزرگ و قدرتمند بودند. آنها انتظار داشتند كه این امر اغتشاشات بزرگ سیاسی و نشانه‌هایی به همراه داشته باشد. نجات‌دهنده به آنها گفت، ”ملكوت خدا با مراقبت نمی‌آید“ یعنی اینكه، حداقل در حال حاضر، فرمانروایی خدا با نشانه‌های قدرت ظاهری نمی‌آید. چرا كه آن یك ملكوت (پادشاهی) قابل رؤیت، زمینی و گذرا نیست كه بتوان گفت در فلان یا فلان جاست. بلكه منجی ما گفت ملكوت خدا در میان آنها بود، البته مقصود خداوند عیسی این نبود كه واقعاً ملكوت خدا در دل‌های فریسیان است، چرا كه در قلب این فریسیان ریاكار جایی برای مسیح پادشاه نبود. بلكه مقصود او این بود كه ملكوت خدا در بین آنها برقرار خواهد شد. او پادشاه عادل اسرائیل بود و معجزات خود را به ظهور رسانده بود و صلاحیت خود را برای پادشاهی به همه نشان داده بود. اما فریسیان علاقه‌ای به پذیرش او نداشتند. و از این رو، ملكوت خدا بر آنها آشكار شد اما به آن اعتنایی نكردند.

۱۷:‏‌۲۲ عیسی رو به فریسیان گفت كه ملكوت خدا هم اكنون آمده است. اما برای شاگردان خود ملكوت خدا را همچون واقعه‌ای كه در آینده به تحقق خواهد پیوست شرح داد، یعنی به هنگام بازگشت ثانوی او. اما او در ابتدا از دوره‌ای سخن گفت كه میان ظهور اولیه و ظهور ثانوی او واقع می‌شد. ایّامی می‌آید كه شاگردان آرزو خواهند داشت كه روزی از روزهای پسر را ببینند اما نخواهند دید. به عبارتی دیگر، شاگردان آرزو خواهند داشت تا یكی از روزهایی را كه او در كنار آنها بر روی زمین بود را دیده و از مشاركت شیرین با او بهره‌مند گردند. آن روزها به یك معنا پیشگویی زمانی است كه او با قدرت و جلال عظیم خود باز خواهد گشت.

۱۷:‏‌۲۳-‏۲۴ بسیاری از مسیحیان دروغین برخواهند خواست و حكام اعلان خواهند نمود كه مسیح آمده است. اما پیروان او نباید فریب این هشدارهای دروغین را بخورند. ظهور ثانوی مسیح همچون برق (رعد و برق) قابل رؤیت و غیرقابل‌اجتناب خواهد بود كه شعاعش از یك گوشه‌ی آسمان تا به گوشه‌ی دیگر آن امتداد خواهد داشت.

۱۷:‏‌۲۵ باری دیگر خداوند عیسی به شاگردان خود گفت كه پیش از اینكه این وقایع رخ دهد او خود باید زحمات بسیار بیند و از این فرقه مطرود شود.

۱۷:‏‌۲۶-‏۲۷ خداوند باری دیگر به موضوع بازگشت خود پرداخته و تعلیم داد كه به زودی ایّامی خواهد رسید كه این وقایع باشكوهی همچون ایّام نوح رخ خواهد داد. مردم می‌خوردند، می‌نوشیدند و زن و شوهر می‌گرفتند. البته اعمال آنها اشتباه نبود، بلكه كاملاً طبیعی و از اعمال مشروع انسان هستند. خطای آنها در این بود كه تنها برای همین امور می‌زیستند و نه به خدا فكر می‌كردند و نه زمانی به وی اختصاص می‌دادند. پس از اینكه نوح و خانواده‌اش داخل كشتی شدند، طوفان آمده همه را هلاك ساخت. از این رو بازگشت ثانوی مسیح داوری را برای آنانی كه رحمت او را نمی‌پذیرند به همراه خواهد داشت.

۱۷:‏‌۲۸-‏۳۰ باری دیگر خداوند ایام بازگشت ثانوی خود را به زمان لوط تشبیه می‌كند. در آن هنگام تمدن كمی پیشرفت كرده بود، مردم نه‌تنها می‌خوردند و می‌آشامیدند، بلكه می‌خریدند و می‌فروختند و به زراعت و عمارت مشغول می‌بودند. انسان با تلاش خود به دوره‌ای طلایی از صلح و سعادت اما بدون خدا دست یافته بود. در همان روزی كه لوط، همسرش و دخترانش از سدوم بیرون آمدند، آتش و گوگرد از آسمان بارید و همه‌ی آن شهر شرور را هلاك ساخت. بر همین منوال خواهد بود در روزی كه پسر انسان ظاهر شود. كسانی كه سرگرم تجارت و ارضای نیازهای خود و به دنبال آسایش خود باشد هلاك خواهند گردید.

۱۷:‏‌۳۱ روزی خواهد رسید كه دلبستگی به مادیات زندگی انسان را به مخاطره خواهد انداخت. اگر او بر پشت بام خود باشد، دیگر تلاش نخواهد نمود كه اموال خود را از خانه‌اش نجات دهد. اگر در صحرا باشد، به خانه برنخواهد گشت. او باید از مكانی كه زیر غضب داوری است بگریزد.

۱۷:‏‌۳۲ گرچه زن لوط به اجبار شهر را ترك كرد، اما دل او در شهر باقی ماند. این امر با این حقیقت كه او به پشت سربرگشت آشكار شده‌است. او خارج از سدوم بود، اما سدوم از او خارج نشده‌بود. در نتیجه، خدا او را تبدیل به مجسمه‌ای از نمك كرد.

۱۷:‏‌۳۳ هر كه نگران سلامت جسمانی خود باشد و نه سلامت روحانی خود و بخواهد جان خود را برهاند، آن را هلاك خواهد كرد. از سویی دیگر اگر شخصی به خاطر وفاداری به خداوند این در دوران مصیبت و رنج جان خود را هلاك كند، در حقیقت آن را تا به ابد زنده نگاه خواهد داشت.

۱۷:‏‌۳۴-‏۳۶ ظهور خداوند همراه خواهد شد با جدایی‌ها. دو نفر كه بر یك تخت خوابیده‌اند، یكی برداشته شده و بر او داوری خواهد شد. و دیگری كه ایماندار است وارد پادشاهی مسیح خواهد شد. دو زن كه در یك جا دستاس كنند، یكی كه بی‌ایمان است برداشته شده و به طوفان غضب الهی گرفتار خواهد شد، دیگری، كه فرزند خداست، رها خواهد شد تا از بركات سلطنت خداوند عیسی بهره‌مند گردد.

ضمناً، آیات ۳۴ و ۳۵ مطابق با گردی زمین. این امر که ک قسمت آن شب و طرف دیگر روز، همانطور نشان داده شده که بوسیله‌ی تحقیق‌گران اشاره شده، که بوسیله‌ی شناخت علم ابزار شد تا سال‌ها بعد کشف نشد.

۱۷:‏‌۳۷ شاگردان از سخنان نجات‌دهنده پی برده بودند كه ظهور ثانوی او مصادف خواهد بود با داوری مصیبت بار از آسمان بر دنیایی مرتد. از این او از خداوند پرسیدند كه كجا این داوری واقع خواهد شد. پاسخ او این بود كه هر جا كه لاشه‌ای باشد، آنجا كركسان جمع خواهند شد. كركس نمادی از داوری قریب‌الوقوع است. از این رو پاسخ مسیح بدین معنا است كه داوری بر هر شكل از بی‌اعتقادی و طغیان بر علیه خدا فرود خواهد آمد و مهم نیست كه كجا باشد.

خداوند عیسی در باب ۱۷ به شاگردان هشدار داده بود كه مصیبت و جفا پیش‌رو خواهند داشت. پیش از ظهور پرجلال او، آنها باید تجربیات سختی را پشت سر نهند. در راستای آمادگی برای این قضایا، نجات‌دهنده در مورد دعا تعلیمات بیشتری به آنها می‌دهد. ما در آیات بعدی، یك بیوه‌زن، یك فریسی، یك باج گیر و یك گدا را در حال دعا كردن می‌بینیم.

انجیل به روایت لوقا

فصل   ۱۷

۱  و شاگردان خود را گفت، لابدّ است از وقوع لغزشها، لیکن وای بر آن کسی که باعث آنها شود.

۲  او را بهتر می‌بود که سنگ آسیایی بر گردنش آویخته شود و در دریا افکندهشود از اینکه یکی از این کودکان را لغزش دهد.

۳  احتراز کنید و اگر برادرت به تو خطا ورزد او را تنبیه کن و اگر توبه کند او را ببخش.

۴  و هرگاه در روزی هفت کَرَّت به تو گناه کند و در روزی هفت مرتبه، برگشته به تو گوید توبه می‌کنم، او را ببخش.

۵  آنگاه رسولان به خداوند گفتند، ایمان ما را زیاد کن.

۶  خداوند گفت، اگر ایمان به قدر دانه خردلی می‌داشتید، به این درختِ افراغ می‌گفتید که کنده شده، در دریا نشانده شود، اطاعت شما می‌کرد.

۷  امّا کیست از شماکه غلامش به شخم کردن یا شبانی مشغول شود و وقتی که از صحرا آید، به وی گوید، بزودی بیا و بنشین.

۸  بلکه آیا بدو نمی‌گوید چیزی درست کن تا شام بخورم و کمر خود را بسته مرا خدمت کن تا بخورم و بنوشم و بعد از آن تو بخور و بیاشام؟

۹  آیا از آن غلام منّت می‌کشد از آنکه حکمهای او را بجا آورد؟ گمان ندارم.

۱۰  همچنین شما نیز چون به هر چیزی که مأمور شده‌اید عمل کردید، گویید که غلامان بیمنفعت هستیم زیرا که آنچه بر ما واجب بود بجا آوردیم.

۱۱  و هنگامی که سفر به سوی اورشلیم می‌کرد از میانه سامره و جلیل می‌رفت.

۱۲  و چون به قریهای داخل می‌شد، ناگاه ده شخص ابرص به استقبال او آمدند و از دور ایستاده،

۱۳  به آواز بلند گفتند، ای عیسی خداوند بر ما ترحّم فرما.

۱۴  او به ایشان نظر کرده، گفت، بروید و خود را به کاهن بنمایید. ایشان چون می‌رفتند، طاهر گشتند.

۱۵  و یکی از ایشان چون دید که شفا یافته است، برگشته به صدای بلند خدا را تمجید می‌کرد.

۱۶  و پیش قدم او به روی در افتاده، وی را شکر کرد. و او از اهل سامره بود.

۱۷  عیسی ملتفت شده گفت، آیا ده نفر طاهر نشدند؟ پس آن نُه کجا شدند؟

۱۸  آیا هیچ‌کس یافت نمی‌شود که برگشته خدا را تمجید کند جز این غریب؟

۱۹  و بدو گفت، برخاسته برو که ایمانت تو را نجات داده است.

۲۰  و چون فریسیان از او پرسیدند که ملکوت خدا کی می‌آید، او در جواب ایشان گفت، ملکوت خدا با مراقبت نمی‌آید

۲۱  و نخواهند گفت که، در فلان یا فلان جاست. زیرا اینک، ملکوت خدا در میان شما است.

۲۲  و به شاگردان خود گفت، ایّامی می‌آید که آرزو خواهید داشت که روزی از روزهای پسر انسان را بینید و نخواهید دید.

۲۳  و به شما خواهند گفت، اینک، در فلان یا فلان جاست، مروید و تعاقب آن مکنید.

۲۴  زیرا چون برق که از یک جانب زیر آسمان لامع شده تا جانب دیگر زیر آسمان درخشان می‌شود، پسر انسان در یوم خود همچنین خواهد بود.

۲۵  لیکن اوّل لازم است که او زحمات بسیار بیند و از این فرقه مطرود شود.

۲۶  و چنانکه در ایّام نوح واقع شد، همانطور در زمان پسر انسان نیز خواهد بود،

۲۷  که می‌خوردند و می‌نوشیدند و زن و شوهر می‌گرفتند تا روزی که چون نوح داخل کشتیشد، طوفان آمده همه را هلاک ساخت.

۲۸  و همچنان که در ایّام لوط شد که به خوردن و آشامیدن و خرید و فروش و زراعت و عمارت مشغول می‌بودند،

۲۹  تا روزی که چون لوط از سدوم بیرون آمد، آتش و گوگرد از آسمان بارید و همه را هلاک ساخت.

۳۰  بر همین منوال خواهد بود در روزی که پسر انسان ظاهر شود.

۳۱  در آن روز هر که بر پشتبام باشد و اسباب او در خانه، نزول نکند تا آنها را بردارد؛ و کسی که در صحرا باشد همچنین برنگردد.

۳۲  زن لوط را به یاد آورید.

۳۳  هر که خواهد جان خود را برهاند، آن را هلاک خواهد کرد و هر که آن را هلاک کند آن را زنده نگاه خواهد داشت.

۳۴  به شما می‌گویم در آن شب دو نفر بر یک تخت خواهند بود، یکی برداشته و دیگری واگذارده خواهد شد.

۳۵  و دو زن که در یک جا دستآس کنند، یکی برداشته و دیگری واگذارده خواهد شد.

۳۶  و دو نفر که در مزرعه باشند، یکی برداشته و دیگری واگذارده خواهد شد.

۳۷  در جواب وی گفتند، کجا ای خداوند. گفت، در هر جایی که لاش باشد، در آنجا کرکسان جمع خواهند شد.