Carpets in Göreme, Turkey

چ) مثل بیوه ‌زن سمج (۱۸:‏‌۱-‏۸)

۱۸:‏‌۱ حكایت بیوه‌زن به ما می‌آموزد كه می‌باید همیشه دعا كرد و كاهلی نورزید. این مسأله در مورد همه‌ی انسان‌ها و همه نوع دعا صادق است. اما مفهوم خاص این حكایت دعا كردن در حضور خدا برای رهایی در مواقع آزمایش است. این دعا، دعای بدون وقفه در دوره‌ی طولانی و خسته‌كننده‌ی بین ظهور اولیه و ظهور ثانوی مسیح است.

۱۸:‏‌۲-‏۳ این حكایت داوری بی‌انصاف را به تصویر می‌كشد كه نه از خدا می‌ترسید و نه باكی از انسان داشت. همچنین در آن شهر بیوه‌زنی بود كه مورد اذیت و آزار دشمنی بود كه ما نام آن را نمی‌دانیم. این بیوه‌زن دائماً پیش آن داور آمده و از او می‌خواست كه او را داد دهد، تا اینكه شاید از شر این رفتار ناعادلانه رهایی یابد.

۱۸:‏‌۴-‏۵ داور تحت تأثیر صحت ادعای آن بیوه‌زن قرار نگرفت، این حقیقت كه در حق او ظلم می‌شد او را وادار به طرفداری از او نكرد. بلكه پافشاری و تداوم او در دادخواهی از او باعث این كار شد. اصرار و سماجت او باعث شد كه آن داور به داد او برسد.

۱۸:‏‌۶-‏۷ سپس خداوند به شاگردان خود گفت اگر یك داور بی‌انصاف تنها به خاطر سماجت یك بیوه‌زن او را دادرسی نماید، چقدر بیشتر خدا به داد برگزیدگان خود خواهد رسید. برگزیدگان در اینجا شاید اشاره‌ای باشد به بقیت یهودیان در دوران مصیبت عظیم، اما می‌توان آن را اشاره‌ای به تمام ایمانداران مظلوم در تمام اعصار برشمرد.

۱۸:‏‌۸ اما روزی خواهد رسید كه روح او دیگر انسان را تحمل نخواهد كرد و تمام كسانی كه بر پیروان او جفا می‌رسانند را مجازات خواهد نمود. خداوند عیسی حكایت را با این سؤال ”لیكن چون پسر انسان آید، آیا ایمان را بر زمین خواهد یافت؟“ احتمالاً این همان ایمانی است كه آن بیوه‌زن داشت. اما از سویی بیانگر این حقیقت است كه به هنگامی كه خداوند باز می‌گردد، تنها یك بقیت وفادار به او وجود دارد. در این اثنا، ما باید آن نوع ایمان را داشته باشیم كه شب و روز نزد خدا فریاد برمی‌آورد.

ح) مثل فریسی و باجگیر ( ۱۸ :‏‌ ۹ -‏ ۱۴ )

مخاطب این حكایت مردمی بودند كه بر خود اعتماد می‌داشتند كه عادل بودند، كسانی كه دیگران را حقیر و پست می‌شمردند. نجات‌دهنده شخص اول را فریسی نامید، و با این كار خود جای هیچ شك و تردیدی باقی نگذاشت كه او به قشر خاصی از مردم اشاره می‌كند. گرچه آن فریسی در ظاهر دعا می‌كرد، ولی در حقیقت او با خدا صحبت نمی‌كرد. بلكه او به موفقیت‌های اخلاقی و مذهبی خود می‌بالید. او به جای اینكه خود را با معیار و نمونه‌ی كامل خدا مقایسه كند و دریابد كه چقدر گناهكار است، خود را با افراد جامعه مقایسه كرده و از اینكه از آنها بهتر است حس غرور می‌كرد. تكرار فراوان ضمیر من نشان‌دهنده‌ی وضعیت حقیقی دل او است كه پر از غرور و خودپسندی بود.

۱۸:‏‌۱۳ باجگیر دقیقاً نقطه‌ی مخالف فریسی بود. او كه به بی‌لیاقتی كامل خود پی برده بود در مقابل خدا ایستاد. او همچون خاك زمین فروتن شد. او نخواست چشمان خود را به سوی آسمان بلند كند، بلكه به سینه‌ی خود زده و از خدا بخشش طلب نمود:‏ ”خدایا بر من گناهكار ترحم فرما.“ او خود را گناهكاری در میان گناهكاران بسیار برنشمرد، بلكه همچون گناهكاری پست و ناچیز در مقابل خدا.

۱۸:‏‌۱۴ خداوند عیسی شنوندگان خود را خاطرنشان ساخت كه روح فروتنی، توبه‌ی مقبول خدا است. برخلاف آنچه ظاهر به ما می‌گوید، این باجگیر بود كه عادل كرده شده به خانه خود رفت. خدا فروتن را برمی‌افرازد، اما او آنانی را كه خود را برمی‌افرازند پست می‌گرداند.

خ) عیسی و كودكان ( ۱۸ :‏‌ ۱۵ -‏ ۱۷ )

این واقعه صحه‌گذار عبارات قبل است، به عبارتی برای ورود به ملكوت خدا لازم است كه همچون كودكان فروتن شد. مادران گرد عیسی جمع شدند تا اینكه او بر اطفال آنها دست گذارد و ایشان را بركت دهد. شاگردان عیسی از مزاحمتی كه آنها در وقت عیسی ایجاد كردند ناراحت شدند. اما عیسی ایشان را سرزنش نمود و به نرمی بچه‌ها را نزد خود خواند، و گفت:‏ ”ملكوت خدا برای مثل اینهاست.“ آیه‌ی ۱۶ پاسخ این سؤال است كه ”هرگاه كودكی می‌میرد پس از مرگ به كجا می‌رود؟“ پاسخ این است كه آنها به آسمان (ملكوت) میروند. خداوند به روشنی گفت:‏ ”ملكوت خدا برای مثل اینهاست.“

كودكان در همان سنین آغازین می‌توانند نجات یابند. ممكن است سن كودكان متفاوت باشد، اما حقیقت این است كه مهم نیست چقدر كوچك هستند، هر كس كه می‌خواهد نزد عیسی بیاید باید به او اجازه داد كه بیاید و او را در ایمانش ترغیب كرد.

نیازی نیست كه كودكان به سن بزرگسالی برسند تا نجات یابند، بلكه بزرگسالان نیز نیاز دارند تا همچون كودكان ایمانی ساده داشته و فروتن شوند تا وارد ملكوت خدا شوند.

د) جوان ثروتمند ( ۱۸ :‏‌ ۱۸ -‏ ۳۰ )

۱۸:‏‌۱۸-‏۱۹ این عبارات مردی را به تصویر می‌كشند كه نمی‌خواهد ملكوت خدا را همچون كودكی بپذیرد. روزی یكی از رؤسا نزد عیسی خداوند آمده او را استاد نیكو خطاب كرده و از او پرسید كه چه باید كند تا وارث حیات جاودانی گردد. نجات‌دهنده پیش از هر چیز از او سؤال نمود كه چرا او را استاد نیكو خطاب نمود. عیسی او را خاطر نشان ساخت كه تنها خدا نیكوست. خداوند نمی‌خواست خدا بودن خود را انكار نماید، بلكه قصد داشت آن رئیس را بر این امر آگاه سازد. اگر او نیكو بود، پس او باید خدا می‌بود، زیرا اصولاً فقط خدا نیكوست.

۱۸:‏‌۲۰ سپس عیسی به سؤال دوم كه چه كنم تا وارث حیات جاودانی گردم پرداخت. ما می‌دانیم كه هیچ‌كس نمی‌توان وارث ملكوت شود، و نمی‌توان آن را با اعمال خوب كسب نمود. حیات ابدی هدیه‌ی خداست كه توسط عیسی مسیح عطا می‌شود. عیسی با اشاره به ده فرمان نمی‌خواست بگوید كه او می‌تواند با نگاه داشتن ده فرمان نجات یابد. بلكه او می‌خواست با استفاده از شریعت گناهكار بودن آن مرد را ثابت نماید. خداوند عیسی پنج فرمان لوح دوم كه درباره‌ی رابطه‌ی انسان‌ها با یكدیگر بود را بازگو نمود.

۱۸:‏‌۲۱-‏۲۳ ظاهراً شریعت آن شخصی را به گناهش آگاه نساخته بود، زیرا كه او با تكبر اذعان داشت كه از طفولیت این احكام را نگاه داشته است. عیسی بدو گفت هنوز یك فرمان را انجام نداده است -‏محبت به همسایه. اگر او واقعاً این فرامین را نگاه داشته بود، پس باید تمامی اموال خود را فروخته و میان فقرا تقسیم می‌كرد. اما حقیقت این بود كه او همسایه‌اش را چون نفس خود دوست نداشت. او با غرور و خودخواهی زندگی می‌كرد، و محبتی نسبت به دیگران در دلش نبود. این امر هنگامی ثابت شد كه او با شنیدن این سخنان، محزون گشت، زیرا كه دولت فراوان داشت.

۱۸:‏‌۲۴ هنگامی كه عیسی به او نظر انداخت، درباره‌ی دشوار بودن ورود دولتمندان به ملكوت خدا سخن گفت. مشكل این است كه انسان دولتمند باشد اما محبت و اعتماد به كسی نداشته باشد.

این عبارات سؤالات تشویش‌آمیز در ذهن مسیحیان و نیز بی‌ایمانان مطرح می‌سازد. چگونه می‌توانیم بگوئیم كه همسایه‌ی خود را محبت می‌نماییم در حالی كه ما در آسایش و رفاه زندگانی می‌گذرانیم و دیگران تشنه‌ی انجیل مسیح هستند؟

۱۸:‏‌۲۵ عیسی گفت:‏ ”زیرا گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از دخول دولتمندی در ملكوت خدا. در مورد این آیه توضیحات و تفسیرهای بی‌شماری انجام شده‌است. برخی اظهار می‌دارند كه سوراخ سوزن نام یك دروازه‌ی بسیار كوچك در دیوار یك شهر است، و شتر تنها به روی زانوان خود می‌تواند از آن گذر كند.

با این حال، لوقای طبیب واژه‌ی خاص سوزن جراحی را به كار می‌برد و معنای سخن خداوند را در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد. به سخن دیگر، همانگونه كه گذشتن شتر از سوراخ سوزن غیرممكن است، دخول دولتمند در ملكوت خدا نیز غیرممكن است. البته فقط بسنده نمی‌كند كه بگوئیم تنها ثروتمندان نمی‌توانند با تلاش خود وارد ملكوت شوند، بلكه این موضوع هم در مورد ثروتمندان و هم در مورد فقرا صدق می‌كند. معنای این عبارت این است كه تا هنگامی كه ثروت ملكه‌ی زندگی انسان باشد و بگذارد دارائی‌هایش بین خود و نجات جان خود حائل شود او نمی‌تواند همچون شخص ثروتمند وارد ملكوت شود، او نمی‌تواند ایمان بیاورد. حقیقت ساده‌ی این داستان این است كه نجات ثروتمندان كمی دشوار است، و آنهائی كه هم نجات می‌یابند ابتدا باید در حضور خدا فروتن شوند.

۱۸:‏‌۲۶-‏۲۷ هنگامی كه شاگردان درباره‌ی این امور تفكر می‌كردند، متعجب گشتند كه پس كه می‌تواند نجات یابد. در نظر آنها ثروتمندان همیشه نشانی از بركت خدا بودند (تثنیه ۲۸:‏‌۱-‏۸). اگر دولتمندان یهود نجات پیدا نمی‌كنند، پس چه كسی می‌تواند؟ خداوند در پاسخ گفت خدا می‌تواند آنچه در نزد مردم محال است را انجام دهد. به بیانی دیگر، خدا می‌تواند شخص طمع كار و مال دوست را از دلبستگی به طلا باز دارد و محبت حقیقی را جایگزین آن نماید. این یك معجزه از فیض الهی است.

باری دیگر، كل این قسمت سؤالات تشویش آمیز در ذهن فرزند خدا پدید می‌آورد. غلام از آقای خود بالاتر نیست، خداوند عیسی دولت آسمانی خود را رها نمود تا جان‌های گناهكار را نجات بخشد. شایسته نیست در دنیائی كه او فقیر بود ما ثروتمند باشیم. ارزش جان‌ها، نزدیك بودن بازگشت مسیح، محبت به مسیح باید ما را الزام نماید تا هر چه داریم را برای پیشبرد كار خداوند وقف نماییم.

۱۸:‏‌۲۸-‏۳۰ هنگامی كه پطرس به خداوند یادآوری نمود كه شاگردان خانه و خانواده‌ی خود را ترك كرده و پیروی او می‌كنند، خداوند در جواب گفت كه چنین زندگی فداكارانه هم در این عالم پاداش خواهد داشت و هم اینكه حیات جاودانی را خواهد یافت. قسمت بعدی آیه‌ی ۳۰ (و در عالم آینده حیات جاودانی را) بدین معنی نیست كه حیات جاودانی با ترك همه چیز به دست می‌آید، بلكه اشاره‌ای است به بهره‌مند شدن هرچه بیشتر از جلال آسمان، به اضافه‌ی پاداشی افزون‌تر در ملكوت آسمان. این به معنای تحقق كامل زندگی است كه به هنگام تولد تازه به شخص داده می‌شود، به عبارتی، زندگی كامل.

ذ) عیسی باری دیگر مرگ و قیام خود را پیشگویی می‌كند ( ۱۸ :‏‌ ۳۱ -‏ ۳۴ )

۱۸:‏‌۳۱-‏۳۳ خداوند برای سومین بار آن دوازده را برداشته و آنها را از جزئیات وقایع آینده آگاه ساخت (ر.ک ۹:‏‌۲۲، ۴۴). او رنج خود را به عنوان تحقق آنچه انبیا در عهد‌عتیق نوشته‌اند پیشگویی نمود. او با دید الهی خود، به آرامی نبوت نمود كه او به امت‌ها تسلیم خواهد شد. احتمال اینكه او در خلوت كشته شود یا در ملأعام سنگسار گردد بسیار بیشتر بود. اما انبیا در مورد تسلیم نمودن او چنین گفته بودند كه بر وی استهزا و بی‌حرمتی كرده، آب دهان بر وی می‌اندازند، و از این رو باید چنین شود. او باید شكنجه شده و كشته شود، اما در روز سوم خواهد برخاست.

باب‌های بعدی آشكاركننده‌ی فاجعه‌ای است كه او به خوبی از قبل می‌دانست و آن را پیشگویی كرده بود.

اینك به اورشلیم می‌رویم (۱۸:‏‌۳۵-‏۱۹:‏‌۴۵). پسر انسان را به امت‌ها تسلیم می‌كنند (۱۹:‏‌۴۷-‏۲۳:‏‌۱). بر او استهزا و بی‌حرمتی كرده خواهد شد. (۲۳:‏‌۱-‏۳۲). او را خواهند كشت (۲۳:‏‌۳۳-‏۵۶). در روز سوم خواهد برخاست (۲۴:‏‌۱-‏۱۲).

۱۸:‏‌۳۴ در كمال تعجب شاگردان چیزی از این امور نفهمیدند. مفهوم این سخنان از ایشان مخفی داشته شد. درك این موضوع كه چرا آنها این سخنان را نفهمیدند كمی برایمان دشوار می‌نماید، اما شاید دلیلش این باشد:‏ اذهان آنها نجات‌دهنده‌ای دنیوی را جستجو می‌كرد تا آنها را از زیر یوغ رومیان آزاد نماید، و به زودی سلطنت خود را برقرار سازد، و در برابر حقیقتی كه با تصورات پیش پنداشته ما جور در نمی‌آید مقاومت می‌كنیم.

ر) شفای گدای كور ( ۱۸ :‏‌ ۳۵ -‏ ۴۳ )

۱۸:‏‌۳۵-‏۳۷ خداوند عیسی با گذشتن از اردن دیگر بیریه را ترك كرده بود. لوقا به ما می‌گوید این واقعه نزدیك اریحا رخ داده است. متی و مرقس اظهار می‌دارند كه این واقعه به هنگام ترك كردن اریحا رخ داده است (متی ۲۰:‏‌۲۹؛ مرقس ۱۰:‏‌۴۶). متی همچنین می‌افزاید كه دو مرد كور بودند، اما لوقا و مرقس هر دو اظهار می‌دارند كه تنها یك كور در آنجا بود. احتمال دارد لوقا به شهر جدیدی اشاره می‌كند در حالی كه متی و مرقس هر دو به شهر قدیمی اشاره می‌كنند. همچنین ممكن است معجزه‌ی بینا كردن كور بیش از دو بار در این مكان رخ داده باشد. تفسیر درست هر چه كه باشد، ما اطمینان داریم كه هر چه بیشتر بدانیم تناقض‌های ظاهری برایمان بیشتر خواهد شد.

۱۸:‏‌۳۸ آن گدای كور پی برد كه عیسی همان مسیح است، چرا كه او را ”ای پسر داود“ خطاب نمود. او از خداوند خواست كه بر او ترحم نماید، به عبارتی دیگر بینایی را به او بازگرداند.:‏

۱۸:‏‌۳۹ علی‌رغم اینكه برخی سعی نمودند آن گدا را ساكت نمایند، او با سماجت تمام نزد خداوند عیسی فریاد می‌زد. مردم به آن گدا اعتنا نمی‌كردند، در حالی كه عیسی به آن توجه نمود.

۱۸:‏‌۴۰-‏۴۱ از این رو عیسی ایستاد. داربی در كمال بصیرت چنین می‌گوید:‏ ”یوشع فرمان داد كه خورشید در میان آسمان متوقف شود، اما اینجا خداوند خورشید، ماه و آسمان برای گدای كوری از حركت باز می‌ایستد.“ با فرمان عیسی آن كور را نزد وی آوردند. عیسی از وی پرسید كه چه می‌خواهد. او بدون مكث و بدون كلی‌بافی پاسخ داد تا بینا شود. دعای او كوتاه، صریح و پر از ایمان بود.

۱۸:‏‌۴۲-‏۴۳ سپس عیسی خواسته او را اجابت فرمود و در ساعت آن مرد بینایی یافت.. او نه‌تنها بینایی یافت بلكه در پی خداوند روانه شد خدا را تمجید می‌كرد. ما از این واقعه می‌آموزیم كه باید برای ناممكن‌ها با جسارت تمام به خدا ایمان داشته باشیم. هرچه ایمانمان عظیم‌تر باشد، خدا را بیشتر تكریم می‌داریم. همانگونه كه شاعر می‌گوید:‏

ای كه می‌آیی به درگاه پادشاه
با دلی سرشار از دعاها، خواسته‌ها
گرچه خواسته‌هایت بی‌شمار است
لیك فیض و قدرتش بسیار است
جان نیوتن

انجیل به روایت لوقا

فصل   ۱۸

۱  و برای ایشان نیز مَثَلی آورد در اینکه می‌باید همیشه دعا کرد و کاهلی نورزید.

۲  پس گفت که، در شهری داوری بود که نه ترس از خدا و نه باکی از انسان می‌داشت.

۳  و در همان شهر بیوه زنی بود که پیش وی آمده می‌گفت، داد مرا از دشمنم بگیر.

۴  و تا مدّتی بهوی اعتنا ننمود؛ ولکن بعد از آن با خود گفت، هر چند از خدا نمی‌ترسم و از مردم باکی ندارم،

۵  لیکن چون این بیوه زن مرا زحمت می‌دهد، به داد او می‌رسم، مبادا پیوسته آمده، مرا به رنج آورد.

۶  خداوند گفت، بشنوید که این داور بی‌انصاف چه می‌گوید؟

۷  و آیا خدا برگزیدگان خود را که شبانه‌روز بدو استغاثه می‌کنند، دادرسی نخواهد کرد، اگرچه برای ایشان دیر غضب باشد؟

۸  به شما می‌گویم که به زودی دادرسی ایشان را خواهد کرد. لیکن چون پسر انسان آید، آیا ایمان را بر زمین خواهد یافت؟

۹  و این مَثَل را آورد برای بعضی که بر خود اعتماد می‌داشتند که عادل بودند و دیگران را حقیر می‌شمردند

۱۰  که دو نفر یکی فریسی و دیگری باجگیر به هیکل رفتند تا عبادت کنند.

۱۱  آن فریسی ایستاده، بدینطور با خود دعا کرد که خدایا تو را شکر می‌کنم که مثل سایر مردم حریص و ظالم و زناکار نیستم و نه مثل این باجگیر.

۱۲  هر هفته دو مرتبه روزه می‌دارم و از آنچه پیدا می‌کنم، ده یک می‌دهم.

۱۳  امّا آن باجگیر دور ایستاده، نخواست چشمان خود را به سوی آسمان بلند کند بلکه به سینه خود زده گفت، خدایا بر من گناهکار ترحّم فرما.

۱۴  به شما می‌گویم که این شخص، عادل کرده شده به خانهٔ خود رفت به خلاف آن دیگر، زیرا هر که خود را برافرازد، پست گردد و هرکس خویشتن را فروتن سازد، سرافرازی یابد.

۱۵  پس اطفال را نیز نزد وی آوردند تا دست بر ایشان گذارد. امّا شاگردانش چون دیدند، ایشان را نهیب دادند.

۱۶  ولی عیسی ایشان را خوانده، گفت، بچه‌ها را واگذارید تا نزد من آیند و ایشان را ممانعت مکنید، زیرا ملکوت خدا برای مثل اینها است.

۱۷  هرآینه به شما می‌گویم هر که ملکوت خدا را مثل طفل نپذیرد، داخل آن نگردد.

۱۸  و یکی از رؤسا از وی سؤال نموده، گفت، ای استاد نیکو چه کنم تا حیات جاودانی را وارث گردم؟

۱۹  عیسی وی را گفت، از بهر چه مرا نیکو می‌گویی و حال آنکه هیچ‌کس نیکو نیست جز یکی که خدا باشد.

۲۰  احکام را می‌دانی، زنا مکن، قتل مکن، دزدی منما، شهادت دروغ مده و پدر و مادر خود را محترم دار.

۲۱  گفت، جمیع اینها را از طفولیّت خود نگاه داشته‌ام.

۲۲  عیسی چون این را شنید، بدو گفت، هنوز تو را یک چیز باقی است. آنچه داری بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت؛ پس آمده مرا متابعت کن.

۲۳  چون این را شنید محزون گشت، زیرا که دولت فراوان داشت.

۲۴  امّا عیسی چون او را محزون دید گفت، چه دشوار است که دولتمندان داخل ملکوت خدا شوند.

۲۵  زیرا گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از دخول دولتمندی در ملکوتخدا.

۲۶  امّا شنوندگان گفتند، پس که می‌تواند نجات یابد؟

۲۷  او گفت، آنچه نزد مردم محال است، نزد خدا ممکن است.

۲۸  پطرس گفت، اینک، ما همه‌چیز را ترک کرده، پیروی تو می‌کنیم.

۲۹  به ایشان گفت، هرآینه به شما می‌گویم، کسی نیست که خانه یا والدین یا زن یا برادران یا اولاد را بجهت ملکوت خدا ترک کند،

۳۰  جز اینکه در این عالم چند برابر بیابد و در عالم آینده حیات جاودانی را.

۳۱  پس آن دوازده را برداشته، به ایشان گفت، اینک، به اورشلیم می‌رویم و آنچه به زبان انبیا دربارهٔ پسر انسان نوشته شده است، به انجام خواهد رسید.

۳۲  زیرا که او را به امّت‌ها تسلیم می‌کنند و استهزا و بی‌حرمتی کرده، آب دهان بر وی انداخته،

۳۳  و تازیانه زده، او را خواهند کشت و در روز سوم خواهد برخاست.

۳۴  امّا ایشان چیزی از این امور نفهمیدند و این سخن از ایشان مخفی داشته شد و آنچه می‌گفت، درک نکردند.

۳۵  و چون نزدیک اریحا رسید، کوری بجهت گدایی بر سر راه نشسته بود.

۳۶  و چون صدای گروهی را که می‌گذشتند شنید، پرسید، چه چیز است؟

۳۷  گفتندش،عیسی ناصری درگذر است.

۳۸  در حال فریاد برآورده گفت، ای عیسی، ای پسر داود، بر من ترحّم فرما.

۳۹  و هرچند آنانی که پیش می‌رفتند، او را نهیب می‌دادند تا خاموششود، او بلندتر فریاد میزد که پسر داودا بر من ترحم فرما.

۴۰  آنگاه عیسی ایستاده، فرمود تا او را نزد وی بیاورند. و چون نزدیک شد از وی پرسیده،

۴۱  گفت، چه می‌خواهی برای تو بکنم؟ عرض کرد، ای خداوند، تا بینا شوم.

۴۲  عیسی به وی گفت، بینا شو که ایمانت تو را شفا داده است.

۴۳  در ساعت بینایی یافته، خدا را تمجید کنان از عقب او افتاد و جمیع مردم چون این را دیدند، خدا را تسبیح خواندند.