Olympic Mountain Marmot

چ) ازدواج و طلاق ( ۱۰:‏۱-‏۱۲ )

۱۰:‏۱ خداوند ما از جلیل به نواحی شمال شرقی بیریه در نواحی غربی اردن سفر كرد. خدمت او در بیریه۱۰:‏۴۵ به طول می‌انجامد.

۱۰:‏۲ فریسیان به سرعت ا و را پیدا كردند. آنها مانند دسته‌ای از گرگها برای كشتن او به دورش حلقه زدند. در تلاش برای به دام انداختن وی از او سئوال كردند كه آیا طلاق مجاز است؟ او توجه ایشان را به تورات جلب كرد. موسی شما را چه فرموده است؟

۱۰:‏۳-‏۹ آنها با بیان اجازه‌ای كه موسی بدیشان داده بود از جواب دادن به سئوال او طفره رفتند. او اجازه داده بود مرد طلاق نامه‌ای بنویسد، به زن داده و او را طلاق دهد ولی آن ایده خدا نبود بلكه به سبب سخت دلی مردم بدیشان اجازه داده شده بود. در نقشه الهی، پیوند میان مرد و زن در ازدواج تا زمانی كه زنده هستند تداوم داشت. این بر می‌گردد به خلقت خدا در آفرینش جنسهای نر و ماده. مرد باید پدر و مادر خود را ترك كرده و با زن خویش در غالب ازدواج بپیوندد. پس آنچه خدا پیوست، انسان نباید آن را جدا كند.

۱۰:‏۱۰ ظاهرا قبول این امر برای حتی شاگردان نیز سخت بود. در آن زمان زن، جایگاه با عزتی در اجتماع نداشت. اكثرا با آنها با رفتاری حتی بدتر از تنفر رفتار می‌شد. اگر زنی مردش را خشنود نمی‌ساخت، آن مرد می‌توانست او را طلاق دهد. او هیچ حامی نداشت. در بسیاری از موارد، زن به عنوان قسمتی از اموال محسوب می‌شد.

۱۰:‏۱۱-‏۱۲ زمانی كه شاگردان بیشتر از خداوند سئوال كردند به طور معناداری گفت:‏ ازدواج مجدد پس از طلاق زناست. چه طلاق از جانب زن باشد چه از جانب مرد. اگر این آیه را به تنهایی در نظر بگیریم به ما نشان می‌دهد كه طلاق در هر شرایط منع شده است ولی در متی ۱۹:‏۹ او یك استثنا قائل شد. اگر یكی از طرفین مرتكب گناه اخلاقی گردد آن یكی اجازه دارد طلاق بگیرد و نیز آزاد خواهد بود كه دوباره ازدواج كند. همچنین بر طبق ۱-‏قرنتیان ۷:‏۱۵ در زمانی كه یكی از طرفین بی‌ایمان است و خواستار ترك كردن همسر مسیحی خود می‌باشد، طلاق ممكن و جائز است.

قطعاً مشكلاتی در تمام موضوعات طلاق و ازدواج مجدد وجود داشته است. انسان‌ها منازعات جسمانی ایجاد كرده به طوری كه موضوع پیچیده می‌شود چنانكه سلیمان حكمت را خواست تا آنها را برهاند. بهترین راه برای اجتناب از این منازعه‌ها، اجتناب از طلاق است. طلاق یك علامت سئوال در جلوی زندگی كسانی كه گرفتار آن شده‌اند قرار می‌دهد. وقتی كه افراد طلاق گرفته در كلیساهای محلی به دنبال مشاركت هستند، مشایخ باید مواردی را برای ترس خداوند به آنها یادآوری كنند. هر موردی متفاوت از دیگری است و باید جداگانه بررسی شود.

این پاراگراف علاقه مسیح را نه فقط در تقدس ازدواج بلكه برای حقوق زنان نیز نشان می‌دهد. مسیحیت به زنان این امكان را می‌دهد كه با عزت بایستند كه در هیچ شریعت دیگری یافت نمی‌شود.

ح) بركت دادن كودكان ( ۱۰:‏۱۳-‏۱۶ )

۱۰:‏۱۳ در اینجا ما توجه خداوند عیسی را نسبت به بچه‌های كوچك می‌بینیم. والدینی كه بچه‌هایشان را نزد او یعنی شبان می‌آوردند تا معلم اسرائیل ایشان را بركت دهد توسط شاگردان به كنار رانده می‌شوند.

۱۰:‏۱۴-‏۱۶ خداوند به شدت خشم نموده و توضیح داد كه ملكوت خدا برای بچه‌های كوچك است و آنانی كه ایمانشان كودكانه و از روی فروتنی است. بزرگترها برای اینكه بتوانند وارد ملكوت شوند، باید مثل بچه‌ها كوچك بگردند.

جورج مك دونالد گفته است كه به مسیحیت شخصی كه پسرها و دخترهای كوچك در اطراف خانه او در حین بازی یافت نشوند اعتقاد ندارد. این آیات حتما باید در خدمت خداوند و در اهمیت رسیدن كوچكان به كلام خدا تاثیرگذار باشد. افكار كودكان بسیار گیرا و انعطاف‌پذیر است. دبلیو گراهام سكورجی گفته است:‏ برای بچه‌ها بهترین باشید و بهترین خود را به آنها بدهید.

خ) جوان ثروتمند ( ۱۰:‏۱۷-‏۳۱ )

۱۰:‏۱۷ مردی ثروتمند با یك سئوال ظاهرا بی‌ریا، خداوند را متوقف كرد. او با نسبت دادن استاد نیكو به عیسی از او پرسید كه چه كنم تا وارث حیات جاودانی شوم؟

۱۰:‏۱۸ عیسی روی كلمات استاد نیكو تاكید كرد. فقط خدا نیكوست. آیا مرد ثروتمند داشت به این كه خداوند عیسی، خدا است اعتراف می‌نمود. مشخصاً نه

۱۰:‏۱۹-‏۲۰ سپس نجات‌دهنده برای آگاهاندن او از گناه از احكام استفاده كرد. آن مرد هنوز در زیر این توهم بود كه بتواند وارث ملكوت بواسطه انجام اصول اخلاقی شود. سپس خداوند به او گفت از احكامی كه بدو می‌گوید چه كند، اطاعت نماید. خداوند ما ۵ فرمان را نقل كرد كه در درجه‌ی اول به ارتباطات ما با دیگر انسان‌ها مربوط می‌شد. این ۵ فرمان در حقیقت می‌گویند:‏ شما باید همسایه خود را مانند نفس خود دوست بدارید. مرد جوان اعتراف كرد كه همه این فرامین را از طفولیت نگاه داشته است.

۱۰:‏۲۱-‏۲۲ ولی آیا او حقیقتاً همسایه‌اش را همانند نفس خود دوست می‌داشت؟ اگر چنین بود، بگذار بوسیله فروش همه اموالش و دادن پول كل آنها به فقرا این را ثابت كند. اوه، این یك داستان دیگر است. او از این سخن ترش رو و محزون گشته، روانه گردید زیرا اموال بسیار داشت.

منظور خداوند عیسی این نبود كه این مرد با فروش اموالش و نیكوكاری نجات خواهد یافت. فقط یك راه برای نجات یافتن وجود دارد كه آن راه ایمان به خداوند است. ولی برای نجات یافتن یك شخص اول نیاز است كه او بفهمد گناهكار است و از جلال خدای مقدس قاصر آمده است. خداوند مرد را به ده فرمان عقب برد تا احساس گناه را در وی ایجاد نماید. نااطاعتی مرد ثروتمند در تقسیم اموالش نشان داد كه او حقیقتاً همسایه‌اش را مانند نفس خویش دوست نداشت. او باید می‌گفت:‏ ای خداوند، اگر این نیاز من است، پس من یك گناهكار هستم. من نمی‌توانم خودم را با اعمال شخصی نجات دهم بنابر این از تو خواهش می‌كنم كه با فیض خود مرا نجات دهی. ولی او اموالش را خیلی دوست داشت و در دادن همه اموالش نااطاعتی كرد و از فروتن شدن امتناع ورزید.

وقتی عیسی به آن مرد گفت كه همه چیزش را بفروشد، این حكم را به عنوان راهی برای نجات یافتن نداد. او داشت به آن مرد نشان می‌داد كه حكم خدا را شكسته و بنابراین به نجات نیازمند است. اگر او به فرمان خداوند پاسخ مثبت می‌داد، راه نجات یافتن و حیات جاودانی داده می‌شد.

ولی در اینجا یك مسئله وجود دارد. آیا ما از آن دسته ایمان‌داران هستیم كه همسایه‌ی خود را مثل نفس خود دوست بداریم؟ آیا عیسی به ما می‌گوید:‏ برو و آنچه داری بفروش و به فقرا بده كه در آسمان گنجی خواهی یافت. و بیا صلیب را برداشته، مرا پیروی كن؟ هر كس باید به خودش جواب دهد ولی قبل از انجام این‌كار هر شخص باید این حقایق اجتناب‌ناپذیر را بررسی كند:‏

۱-‏ هزاران نفر روزانه از گرسنگی می‌میرند.

۲-‏ بیش از نیمی از دنیا هرگز خبر خوش را نشنیده‌اند.

۳-‏ اموال مادی ما می‌تواند برای رفع احتیاجات روحانی و جسمانی انسان‌ها بكار گرفته شود.

۴-‏ الگوی مسیح به ما می‌آموزد كه باید ما فقیر گردیم تا دیگران ثروتمند شوند (۲-‏قرنتیان ۸:۹).

۵-‏ كوتاه بودن زندگی و قریب‌الوقوع بودن بازگشت خداوند به ما می‌آموزد كه پول را كنار گذارده و برای او كار كنیم. پس از آمدن او، دیگر بسیار دیر خواهد بود.

۱۰:‏۲۳-‏‏۲۴ چون عیسی به مرد ثروتمند كه بدرون جمعیت رفت، نگریست و به دشواری دخول مردم ثروتمند به ملكوت خدا اشاره كرد. شاگردان با شنیدن این اشاره، در حیرت افتادند. آنها ثروت را نتیجه‌ی بركت خدا می‌دانستند. بنابراین عیسی تكرار می‌كند:‏ ای فرزندان، چه دشوار است دخول به ملكوت خدا برای آنانی كه به مال و ثروت توكل دارند. او ادامه داد:‏ در حقیقت سهل‌تر است كه شتر به سوراخ سوزن درآید از اینكه شخصی دولتمند به ملكوت خدا داخل شود.

۱۰:‏۲۶-‏‏۲۷ این باعث تحیر شاگردان شد كه پس چه كسی می‌تواند نجات یابد؟ چون یهودیان زیر شریعت زندگی می‌كردند به درستی نیز به ثروت به عنوان نشانه‌ای از بركت خدا نگاه می‌كردند. در قوانی اخلاقی موسی خدا به آنانی كه از او اطاعت می‌كنند و عده رونق اقتصادی داده بود. شاگردان اینطور نتیجه‌گیری كردند كه اگر یك شخصی ثروتمند نمی‌تواند به ملكوت وارد شود پس هیچكس نیز نخواهد توانست. عیسی پاسخ داد كه آنچه از نظر انسانی محال است از نظر الهی ممكن می‌باشد.

ما از تعالیم این متن چه می‌آموزیم؟

اول از همه، به طور بخصوص نجات یافتن برای اشخاص ثروتمند سخت است (آیه ۲۳) البته تا زمانی كه آنها ترجیح می‌دهند ثروت خود را بیشتر از خدا دوست بدارند. آنها ترجیح میدهند خدا را ترك كنند تا پولشان را.

آنها اعتماد خود را بر ثروت می‌نهند بجای اینكه بر خداوند اعتماد داشته باشند. تا زمانی كه این شرایط وجود دارند، آنها نمی‌توانند نجات یابند؟

این حقیقت در عهدعتیق وجود دارد كه ثروت نشانه‌ای از لطف خدا است كه حالا تغییر یافته است. جدا از اینكه ثروت نشانی از بركت خداوند است همچنین آزمایش برای وفاداری است.

یك شتر راحت‌تر می‌توان وارد سوراخ سوزن شود تا یك ثروتمند كه بخواهد از در ملكوت وارد شود. اگر به طریق انسانی سخن بگوییم، یك ثروتمند براحتی نمی‌تواند نجات بیابد؟ شخصی اگر بتواند به طریق انسانی مشاهده كند ممكن است بگوید هیچكس نمی‌تواند نجات یابد. این درست است و حتی در مورد جوان ثروتمند كاملاً صدق می‌كند. او در مقابل خود مانعی دید كه فقیر از آن آگاه نیست. خدای ممونا باید از تخت قلبش جدا باشد و شخص باید در مقابل خدا مثل یك فقیر بایستد. انجام شدن این تغییر به طریق انسانی محال است. فقط خدا می‌تواند این تغییر را به وجود آورد.

مسیحیانی كه بر روی زمین گنج‌ها می‌اندوزند، همگی در زندگی بچه‌هایشان برای نااطاعتی ایشان بها پرداخت خواهند كرد. تعداد كمی از بچه‌ها در چنین خانواده‌هایی برای خداوند به شایستگی زندگی می‌كنند.

۱۰:‏۲۸-‏‏۳۰ پطرس، تعالیم خادم را قطع كرد. او متوجه شد كه عیسی دارد می‌گوید:‏ همه چیز را ترك كرده و مرا متابعت كن. عیسی تائید كرد كه آنانی كه همه چیز را به خاطر او و انجیلش ترك كرده‌اند در زندگی حال و در ابدیت پاداش خواهند یافت.

۱-‏‏ پاداش حال ده هزار برابر به ما بر خواهد گشت ولی نه در پول بلكه:‏

الف) خانه‌ها. خانه دیگر انسان‌ها كه به عنوان منزل برای خدمت خداوند اختصاص داده شده است.

ب) برادران و مادران و خواهران و بچه‌ها. دوستان مسیحی كه تمام زندگی ما را از مشاركت پر می‌كنند.

پ) املاك. كشورهای دنیا كه او مدعی پادشاهی بر آنها بود.

ت) جفا. اینها قسمتی از پاداش زمان حال هستند. این دلیل شادی عظیم است كه به خاطر عیسی شخص رنج كشیدن شمرده شود.

۲-‏‏ پاداش آینده، حیات جاودان خواهد بود. این بدان معنی نیست كه ما حیات جاودان را بواسطه ترك كردن همه چیزمان به دست می‌آوریم. حیات جاودان یك هدیه است. در اینجا منظور این است:‏ آنانی كه همه چیز را ترك می‌كنند ظرفیت بیشتری برای لذت بردن از حیات جاودانی در آسمان خواهند داشت تا بدین وسیله پاداش بیشتری نصیبشان شود. همه ایمان‌داران این زندگی را خواهند داشت ولی همه از آن به همان وسعت لذت نخواهند برد.

۱۰:‏۳۱ سپس خداوند ما جمله‌ای برای هشدار بیان می‌كند. اما بسا اولین كه آخرین می‌گردند و آخرین اولین. این كافی نیست كه در ابتدای راه شاگردی خوب، به پیش رویم. بدین ترتیب این موضوع را پایان می‌دهیم. آیرون ساید گفت:‏

چنین نیست كه همه كسانی كه قول بدهند پیرو وفادار مسیح باشند و خود را وقف جلال دادن نام او كنند، بتوانند در راه انكار نفس ادامه دهند. همچنین برخی هستند كه به نظر می‌رسد سرسپردگی و وقف زندگیشان زیر سئوال است ولی در زمان آزمایش ثابت می‌كنند كه ایمان واقعی دارند.

د) سومین پیشگویی خادم درباره‌ی رنج‌هایش ( ۱۰:‏۳۲-‏‏۳۴ )

۱۰:‏۳۲ حالا زمان این فرا رسیده بود كه به اورشلیم برود. برای خداوند عیسی این به معنی غم و درد جتسیمانی و ننگ و رنج صلیب بود.

او در چنین لحظه‌ای چه احساسی داشت؟ آیا می‌توانیم احساسات او را از روی كلامش حدس بزنیم:‏ عیسی در جلوی ایشان می‌خرامید. این امر برای انجام اراده خدا تعیین شده بود و با آگاهی كامل از بهائی كه باید او شخصاً بپردازد. آنجا تنهایی حكمفرما بود، او در جلوی شاگردان به تنهایی پیش می‌رفت و در همان حال شادی هم در آنجا وجود داشت، شادی عمیقی در درون او برای اینكه اراده پدر را انجام می‌داد، شادی امید بخش برای وارد شدن به جلال. برای شادی كه در پیش روی او بود، او صلیب، ننگ و تنفر را متحمل می‌شد. چون بر او بنگریم از اینكه او همان رهبر ما، مولف و مكمل ایمان ما و استاد پرجلال ما و پادشاه آسمان است متعجب خواهیم شد. اردمان می‌نویسد:‏

اجازه بدهید در نگریستن به صورت و شكل پسر خدا كه محكم روی صلیب قدم گذاشته است تامل كنیم. آیا چنانكه می‌نگریم، این در ما شجاعتی تازه بیدار نمی‌كند؟ آیا چنانكه می‌نگریم، این در ما محبتی تازه بیدار نمی‌كند؟ چنانكه می‌نگریم، آیا متوجه نمی‌شویم كه مرگ او تا چه حد داوطلبانه بود؟ آیا هنوز ما از رنج و مفهوم مرگ او شگفت‌زده نمی‌شویم؟

آنانی كه دنبال او بودند ترسیدند. آنها می‌دانستند كه رهبران مذهبی در اورشلیم برای مرگ او لحظه شماری می‌كنند.

۱۰:‏۳۳-‏‏۳۴ عیسی برای سومین بار، تاریخ دقیق وقایع قریب‌الوقوع را به شاگردان بازگو كرد. این رئوس مطالب نبوتی او كه در زیر آمده به ما نشان می‌دهند كه او بیشتر از یك انسان معمولی بود:‏

۱. بیدار باشید، ما اینك به اورشلیم می‌رویم (۱۱:‏۱-‏‏۱۳:‏۳۷)

۲. پسر انسان به دست روسای كهنه و كاتبان تسلیم خواهد شد (۱۴:‏۱ و ۲ و ۴۳ و ۴۵)

۳. آنها بر وی فتوای قتل می‌دهند (۱۴:‏۵۵-‏‏۶۵)

۴. و او را به امتها خواهند سپرد (۱۵:‏۱)

۵. آنها بر وی سخریه نموده، تازیانه‌اش زنند و آب دهان بر وی افكنده و او را خواهند کشت (۱۵:‏۲-‏‏۳۸)

۶. و در روز سوم خواهد برخاست (۱۶:‏۱-‏‏۱۱)

ذ) برتری در خدمت كردن به دیگران است ( ۱۰:‏۳۵-‏‏۴۵ )

۱۰:‏۳۵-‏‏۳۷ در ادامه پیشگویی دردناك مصلوب شدن قریب‌الوقوع خداوند، یعقوب و یوحنا با یك درخواست شرافتمندانه‌ای و بی‌موقع نزد او آمدند. این بسیار عالی بود كه آنها می‌خواستند نزدیك مسیح باشند ولی آن زمان، زمانی نبود كه آنها به دنبال برتری یافتن برای خویش باشند. این كه ایشان می‌دانستند كه عیسی شخصاً ملكوت خود را استوار خواهد كرد، ایمان ایشان را نشان می‌دهد ولی آنها لزوماً باید به رنجهای قریب‌الوقوع مسیح فكر می‌كردند.

۱۰:‏۳۸-‏‏۳۹ عیسی از آنها پرسید كه آیا می‌توانند پیاله‌ای را كه او می‌نوشند یعنی پیاله رنج را بنوشند و تعمیدی را كه می‌پذیرد یعنی تعمید مرگ را بپذیرند؟ آنها پاسخ دادند كه می‌توانند و او بدیشان گفت كه البته درست گفتند. آنها به خا طر وفاداریشان به وی، رنج بردند و یعقوب در نهایت شهید شد (اعمال رسولان ۱۲:‏۲).

۱۰:‏۴۰ ولی سپس او توضیح داد كه جایگاه اشخاص در جلال ملكوت به طور دلخواهی اعطا نمی‌شود. آنها لیاقت ملكوت را خواهند داشت. خوب است كه به خاطر داشته باشیم ورود به ملكوت با فیض ناشی از ایمان است ولی جایگاه نشستن در ملكوت با وفاداری به مسیح تعیین می‌شود.

۱۰:‏۴۱-‏‏۴۴ ده شاگرد دیگر به شدت خشمگین شدند. زیرا یعقوب و یوحنا می‌خواستند از ایشان جلو بزنند. ولی خشم ایشان، این حقیقت را نشان داد كه آنها نیز همان روح را دارند. این امر به خداوند فرصتی داد تا او تعلیمی اساسی و زیبا در جهت برتری یافتن بدهد. در میان امتها، آنانی كه می‌خواهند بزرگ باشند برایشان حكمرانی و ریاست می‌كنند ولی برتری در ملكوت عیسی از خدمت مشخص می‌شود. هر كه خواهد در میان شما مقدم باشد، باید غلام همه باشد.

۱۰:‏۴۵ بهترین نمونه همانا پسر انسان است. او نیامد تا مخدوم شود بلكه تا خدمت كند و جان خود را فدای بسیاری كند. به این امر فكر كنید. او با تولدی معجزه‌آمیز به این دنیا آمد. او در تمام طول زندگیش خدمت كرد ودر مرگ نیابتی خود، زندگیش را فدا كرد.

چنانكه قبلا گفته شد، آیه ۴۵ كلید كل آیات انجیل مرقس است. این آیه یك عبارت مكتوب الهیای كوچك است كه درباره برترین زندگی كه تا حال شناخته شده است می‌باشد.

ر) شفای فقیر كور ( ۱۰:‏۴۶-‏‏۵۲ )

۱۰:‏۴۶ در اینجا صحنه از بیریه به یهودا جابجا می‌شود. خداوند و شاگردانش از اردن گذشته و به اریحا آمدند. آنجا بود كه او بارتیمائوس كور را ملاقات كرد كه مرد بیچاره و نیازمند بود و آگاه از نیاز خود و تصمیمی جدی برای ملاقات با خداوند داشت.

۱۰:‏۴۷ بارتیمائوس شنید و پذیرفته بود كه خداوند ما پسر داود است. این خنده دار است كه مردم اسرائیل برای دیدن حضور مسیح كور بودند و یك یهودی كور، چشمان روحانی درستی داشت.

۱۰:‏۴۸-‏‏۵۲ فریادهای مصمم او برای ترحم بدون جواب نماند. دعای مشخص او در جهت یافتن بینایی، جوابی مشخص برای او دربرداشت. قدردانی او در شاگردی سرشار از وفاداریش عیان گردید زیرا كه از عقب عیسی در سفر آخرش به اورشلیم روانه شد. این باید قلب خداوند را شاد كرده باشد كه چنین پیشرفتی به سوی صلیب در اریحا پیدا كند. این كه بارتیمائوس در آن روز خداوند را دید بسیار عالی بود زیرا خداوند عیسی دیگر از آن راه هرگز عبور نكرد.

انجیل به روایت مرقس

فصل   ۱۰

۱  و از آنجا برخاسته، از آن طرف اُردُن به نواحی یهودیه آمد. و گروهی باز نزد وی جمع شدند و او برحسب عادت خود، باز بدیشان تعلیم می‌داد.

۲  آنگاه فریسیان پیش آمده، از روی امتحان از او سؤال نمودند که آیا مرد را طلاق دادن زن خویش جایز است.

۳  در جواب ایشان گفت، موسی شما را چه فرموده است؟

۴  گفتند، موسی اجازت داد که طلاق نامه بنویسند و رها کنند.

۵  عیسی در جواب ایشان گفت، به‌سبب سنگدلی شما این حکم را برای شما نوشت.

۶  لیکن از ابتدای خلقت، خدا ایشان را مرد و زن آفرید.

۷  از آن جهت باید مرد پدر و مادر خود راترک کرده، با زن خویش بپیوندد،

۸  و این دو یک تن خواهند بود چنانکه از آن پس دو نیستند بلکه یک جسد.

۹  پس آنچه خدا پیوست، انسان آن را جدا نکند.

۱۰  و در خانه باز شاگردانش از این مقدّمه از وی سؤال نمودند.

۱۱  بدیشان گفت، هر که زن خود را طلاق دهد و دیگری را نکاح کند، بر حقّ وی زنا کرده باشد.

۱۲  و اگر زن از شوهر خود جدا شود و منکوحه دیگری گردد، مرتکب زنا شود.

۱۳  و بچه‌های کوچک را نزد او آوردند تا ایشان را لمس نماید؛ امّا شاگردان آورندگان را منع کردند.

۱۴  چون عیسی این را بدید، خشم نموده، بدیشان گفت، بگذارید که بچه‌های کوچک نزد من آیند و ایشان را مانع نشوید، زیرا ملکوت خدا از امثال اینها است.

۱۵  هرآینه به شما می‌گویم هر که ملکوت خدا را مثل بچه کوچک قبول نکند، داخل آن نشود.

۱۶  پس ایشان را در آغوش کشید و دست بر ایشان نهاده، برکت داد.

۱۷  چون به راه می‌رفت، شخصی دواندوان آمده، پیش او زانو زده، سؤال نمود که ای استاد نیکو چه کنم تا وارث حیات جاودانی شوم؟

۱۸  عیسی بدو گفت، چرا مرا نیکو گفتی و حال آنکه کسی نیکو نیست جز خدا فقط؟

۱۹  احکام را می‌دانی، زنا مکن، قتل مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، دغابازی مکن، پدر و مادر خود را حرمت دار.

۲۰  او در جواب وی گفت، ای استاد، این همه را از طفولیّت نگاه داشتم.

۲۱  عیسی به وی نگریسته، او را محبّت نمود و گفت، تو را یک چیز ناقص است، برو و آنچه داری بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی یافت و بیا صلیب را برداشته، مرا پیروی کن.

۲۲  لیکن او از این سخن تُرُش رو و محزون گشته، روانه گردید زیرا اموال بسیار داشت.

۲۳  آنگاه عیسی گرداگرد خود نگریسته، به شاگردان خود گفت، چه دشوار است که توانگران داخل ملکوت خدا شوند.

۲۴  چون شاگردانش از سخنان او در حیرت افتادند، عیسی باز توجّه نموده، بدیشان گفت، ای فرزندان، چه دشوار است دخول آنانی که به مال و اموال توکّل دارند در ملکوت خدا!

۲۵  سهلتر است که شتر به سوراخ سوزن درآید از اینکه شخص دولتمند به ملکوت خدا داخل شود!

۲۶  ایشان بغایت متحیّر گشته، با یکدیگر می‌گفتند، پس کِه می‌تواند نجات یابد؟

۲۷  عیسی به ایشان نظر کرده، گفت، نزد انسان محال است لیکن نزد خدا نیست زیرا که همه‌چیز نزد خدا ممکن است.

۲۸  پطرس بدو گفتن گرفت که، اینک، ما همه‌چیز را ترک کرده، تو را پیروی کرده‌ایم.

۲۹  عیسی جواب فرمود، هرآینه به شما می‌گویم کسی نیست که خانه یا برادران یا خواهران یا پدر یا مادر یا زن یا اولاد یا املاک را بجهت من و انجیل ترک کند،

۳۰  جز اینکه الحال در این زمان صد چندان یابد از خانه‌ها و برادران و خواهران و مادران و فرزندان واملاک با زحمات، و در عالم آینده حیات جاودانی را.

۳۱  امّا بسا اوّلین که آخرین می‌گردند و آخرین اوّلین.

۳۲  و چون در راه به سوی اورشلیم می‌رفتند و عیسی در جلو ایشان می‌خرامید، در حیرت افتادند و چون از عقب او می‌رفتند، ترس بر ایشان مستولی شد. آنگاه آن دوازده را باز به کنار کشیده، شروع کرد به اطّلاع دادن به ایشان از آنچه بر وی وارد می‌شد،

۳۳  که، اینک، به اورشلیم می‌رویم و پسر انسان به دست رؤسای کَهَنه و کاتبان تسلیم شود و بر وی فتوای قتل دهند و او را به امّت‌ها سپارند،

۳۴  و بر وی سخریّه نموده، تازیانه‌اش زنند و آب دهان بر وی افکنده، او را خواهند کشت و روز سوم خواهد برخاست.

۳۵  آنگاه یعقوب و یوحنّا دو پسر زِبِدی نزد وی آمده، گفتند، ای استاد، می‌خواهیم آنچه از تو سؤال کنیم برای ما بکنی.

۳۶  ایشان را گفت، چه می‌خواهید برای شما بکنم؟

۳۷  گفتند، به ما عطا فرما که یکی به طرف راست و دیگری بر چپ تو در جلال تو بنشینیم.

۳۸  عیسی ایشان را گفت، نمی‌فهمید آنچه می‌خواهید. آیا می‌توانید آن پیالهای را که من می‌نوشم، بنوشید و تعمیدیرا که من می‌پذیرم، بپذیرید؟

۳۹  وی را گفتند، می‌توانیم. عیسی بدیشان گفت، پیالهای را که من می‌نوشم خواهید آشامید و تعمیدی را که من می‌پذیرم خواهید پذیرفت.

۴۰  لیکن نشستن به دست راست و چپ من از آنِ من نیست که بدهم جز آنانی را که از بهر ایشان مهیّا شده است.

۴۱  و آن ده نفر چون شنیدند بر یعقوب و یوحنّا خشم گرفتند.

۴۲  عیسی ایشان را خوانده، به ایشان گفت، می‌دانید آنانی که حکّام امّت‌ها شمرده می‌شوند بر ایشان ریاست می‌کنند و بزرگانشان بر ایشان مسلّطند.

۴۳  لیکن در میان شما چنین نخواهد بود، بلکه هر که خواهد در میان شما بزرگ شود، خادم شما باشد.

۴۴  و هر که خواهد مقدّم بر شما شود، غلام همه باشد.

۴۵  زیرا که پسر انسان نیز نیامده تا مخدوم شود بلکه تا خدمت کند و تا جان خود را فدای بسیاری کند.

۴۶  و وارد اَرِیحا شدند. و وقتی که او با شاگردان خود و جمعی کثیر از اَرِیحا بیرون می‌رفت، بارتیمائوسِ کور، پسر تیماؤس بر کناره راه نشسته، گدایی می‌کرد.

۴۷  چون شنید که عیسی ناصری است، فریاد کردن گرفت و گفت، ای عیسی ابن داود بر من ترحمّ کن.

۴۸  و چندان که بسیاری او را نهیب می‌دادند که خاموش شود، زیادتر فریاد برمی‌آورد که پسر داودا بر من ترحّم فرما.

۴۹  پس عیسی ایستاده، فرمود تا او رابخوانند. آنگاه آن کور را خوانده، بدو گفتند، خاطر جمع دار. برخیز که تو را می‌خواند.

۵۰  در ساعت ردای خود را دور انداخته، بر پا جست و نزد عیسی آمد.

۵۱  عیسی به وی التفات نموده، گفت، چه می‌خواهی از بهر تو نمایم؟ کور بدو گفت، یا سیّدی آنکه بینایی یابم.

۵۲  عیسی بدو گفت، برو که ایمانت تو را شفا داده است. در ساعت بینا گشته، از عقب عیسی در راه روانه شد.