Persepolis

۲. سال‌های اولیه زندگی مسیح پادشاه (باب ۲)

الف) مجوسیان برای پرستش پادشاه می‌‌آیند (۲‌:‏۱-‏۱۲)

۲‌:‏۱-‏۲ به سادگی می‌توان درباره توالی رویداد‌هائی كه پیرامونِ تولد مسیح روی دادند دچار سردرگمی شد. در حالی كه به نظر می‌رسد آیه ۱ اشاره به سعی هیرودیس برای قتل عیسی به هنگام اقامتِ مریم و یوسف در آخوری در بیت‌لحم دارد، مجموعه‌‌ای از شواهد به زمانی حدود یك یا دو سال بَعد اشاره دارند. متی در آیه ۱۱ می‌‌گوید كه مجوسیان عیسی را در خانه‌‌ای دیدند. همچنین دستوری كه هیرودیس برای قتلِ عامِ کودکانِ ذُكورِ زیر دو سال صادر كرده بود (آیه ۱۶)، اشاره به گذر دوره زمانی نا‌مشخصی از هنگام تولد پادشاه دارد.

هیرودیسِ كبیر از تبارِ عیسو بود و بنابراین دشمن سنتی و دیرینه یهودیان محسوب می‌‌شد. او به آئین یهود گرویده بود ولی این تغییر دین شاید بیشتر انگیزه سیاسی داشت. زمانی كه مجوسیانی از شرق به جستجویِ پادشاه یهودیان آمدند اواخرِ سلطنت او بود. این مردان شاید كاهنانی غیریهودی بودند كه رسوم مذهبی‌‌شان حول محور عناصر طبیعت تمركز یافته بود. آنان به خاطر دانش و نیروهای پیشگوئی‌‌شان، اغلب به عنوان مشاورانِ پادشاهان برگزیده می‌‌شدند. ما از اینكه آنها در کدام منطقه‌ی شرق می‌‌زیستند، تعدادشان چند نفر بود و مسافرتشان چه مدت طول كشید هیچ اطلاعی نداریم.

ستاره‌ای در شرق آنها را به نحوی از تولد یك پادشاه، كسی كه برای پرستش او رفتند، آگاه نمود. احتمالاً آنان با پیشگوئی عهدعتیق در مورد آمدن ماشیح (مسیح موعود) آشنایی داشتند. شاید از نبوت بلعام كه ستاره‌‌ای از یعقوب طلوع خواهد كرد (اعداد ۲۴‌:‏۱۷) مطلع بودند و آن را با پیشگوئی هفتاد هفته كه از اولین آمدن مسیح خبر می‌داد ربط دادند (دانیال ۹‌:‏۲۴-‏۲۵)، اما این مطلب كه چنین دانشی به طور ماوراءالطبیعی به آنها منتقل شده بود به نظر متحمل‌‌تر می‌آید. توضیحات علمی مختلفی در خصوصِ ماهیتِ این ستاره ارائه شده است. به طور مثال بعضی‌‌ها می‌‌گویند که ستاره مذکور، از برخورد سیارات به وجود آمده، اما مسیر این ستاره بسیار غیرعادی و خارق‌‌العاده بود؛ پیشاپیش مجوسیان حرکت می‌­کرد، آنها را از اورشلیم به خانه‌‌ای كه عیسی در آن زندگی می‌كرد هدایت نمود (آیه ۹) و سپس متوقف گردید. در واقع به حدی خارق‌‌العاده بود كه تنها می‌توان عنوان معجزه را به آن اطلاق كرد.

۲‌:‏۳ هنگامی كه هیرودیس شنید كودكی متولد شده كه پادشاه یهودیان خواهد شد، مضطرب شد. چنین كودكی تهدیدی جدی برای سلطنت پرآشوب او محسوب می‌گردید. تمام اورشلیم با او مضطرب شدند. شهری كه می‌بایست این خبر را با شادمانی بپذیرد، دچار نگرانی شد زیرا هر موضوعی كه وضع موجود را مختل می‌‌كرد یا نارضایتی فرمانروایان منفور رومی را باعث می‌‌شد، دلیلی برای نگرانی بود.

۲‌:‏۴-‏۶ هیرودیس رهبران مذهبی یهود را جمع كرد تا دریابد كه مسیح كجا متولد خواهد شد. منظور از رؤسای كَهَنه، كاهن اعظم و پسرانِ وی (و شاید دیگر اعضای خانواده‌‌اش) است. كاتبان قوم، افراد غیرروحانی بودند که كارشناس و عالم در شریعت موسی بشمار می­‌آمدند. آنان حافظان و معلمان شریعت بودند و در سانهدرین (دادگاه عالیِ یهود) وظیفه قضاوت را بر عهده داشتند. این كاهنان و كاتبان به سرعت میكا ۲:‏۵ را به یاد آورده، نقل نمودند كه بیت‌لحم یهودیه را به عنوان محل تولد پادشاه معرفی كرده بود. هر چند متن این نبوت در میكا، شهر را «بیت‌‌لحمِ افراته»  نامیده است. از آنجا كه بیش از یك شهر به نام بیت‌‌لحم در فلسطین وجود داشت، به همین سبب این شهر كه در ناحیه افراته درون مرزهای قبیله یهودیه بود بدین نام شناسایی می‌‌شود.

۲‌:‏۷-‏۸ هیرودیسِ پادشاه، مجوسیان را پنهانی خواند تا مشخص کنند كه چه زمانی ستاره، اولین بار ظاهر گشت. این پنهان‌‌كاری، انگیزه حاکی از خشونت­‌گرائی او را رسوا كرد:‏ او به این اطلاعات نیاز داشت تا بتواند کودک اصلی را پیدا كند. او برای سرپوش گذاشتن بَر قصد واقعیِ خود، مجوسیان را برای ادامه جستجویشان روانه كرد و از آنها خواست تا از موفقیت خود به او خبر دهند.

۲‌:‏۹ چون مجوسیان روانه شدند، ستاره‌ای كه در شرق دیده بودند دوباره ظاهر شد. این بدان معناست كه ستاره در تمام راه از شرق تا اورشلیم آنها را راهنمایی نكرده بود، اما اكنون ایشان را به سوی همان خانه‌‌ای كه كودك در آن بود هدایت نمود.

۲‌:‏۱۰ در این آیه، به شادیِ عظیم و بی‌نهایتی كه مجوسیان هنگام دیدن ستاره یافتند، اشاره شده است. این غیریهودیان با جد و جهد در جستجوی مسیح بودند، هیرودیس نقشه قتل او را در سر می‌پرورانید، كاهنان و كاتبان همچنان بی‌تفاوت بودند و مردم اورشلیم اضطراب داشتند. این رفتارها پیشاپیش، بیانگر نحوه رفتار مردم در آینده در خصوص پذیرفتن یا انکار مسیح بود.

۲‌:‏۱۱ هنگامی كه مجوسیان وارد خانه شدند، كودك را با مادرش مریم دیدند. پس به روی در افتاده او را پرستش كردند ‌و هدایای گرانبهایی از طلا، كندر و مّر به وی تقدیم نمودند. توجه كنید كه آنها عیسی را با مادرش دیدند. معمولاً ذكر مادر اول می‌آید و سپس در مورد كودك سخن گفته می‌‌شود، اما این كودك منحصر به فرد است و جایگاهِ اول باید به او تعلق داشته باشد (نیز ر.ک آیات ۱۳، ۱۴، ۲۰، ۲۱). مجوسیان نه مریم یا یوسف، بلکه عیسی را پرستش نمودند (در این روایت هیچ ذکری از یوسف به میان نیامده و او به زودی از نوشته‌های انجیل كاملاً ناپدید می‌شود.) تنها عیسی شایسته‌ی پرستش و ستایش ما است، نه مریم یا یوسف.

در گنج­‌هائی كه آنها آورده بودند، معانی فراوانی نهفته بود. طلا نمادِ الوهیت و جلال است که از درخشندگی كمال شخص الهی او سخن می‌گوید. كُندُر، ماده‌ی خوشبوئی است که بیانگرِ رایحه‌ی زندگی‌ای سراسر از كمال و بی‌گناهی می­باشد. مّر گیاهِ تلخی است که از رنج‌‌هایی كه مسیح با تحمل گناهان جهان خواهد  کشید صحبت می­‌کند. آوردن هدایا توسط غیر­یهودیان تحقق گفته اشعیا ۶۰‌:‏۶ می‌‌باشد. اشعیا نبوت كرده بود كه امتها با هدایایِ خود نزد مسیح خواهند آمد، اما او تنها به طلا و كندر اشاره كرده بود. «خواهند آمد و طلا و بخور آورده به تسبیح خداوند بشارت خواهند داد.» چرا ذِکری از مّر به میان نیامده است؟ زیرا اشعیا از آمدن دوم مسیح سخن می‌گفت، آمدن او با قدرت و جلال عظیم. در آن وقت مّر نخواهد بود زیرا او متحملِ هیچ رنجی نخواهد شد. اما در متی به مّر اشاره شده زیرا از آمدن اول او سخن می­گوید. در انجیل متی با رنج‌‌های مسیح روبرو هستیم، اما در متن اشعیا، شكوه و عظمتی كه به دنبال خواهد آمد دیده می‌­شود.

۲‌:‏۱۲ در خواب به مجوسیان وحی می‌‌شود كه نزد هیرودیس بازنگردند، و ایشان اطاعت نموده از راه دیگری به وطن خود بازگشتند. هیچ‌‌کس پَس از ملاقات صادقانه و قلبی با مسیح، هرگز به راه قبلی خود بازنمی‌‌گردد. ملاقات واقعی با او تمامیِ زندگی را دگرگون می‌‌سازد.

ب) فرار یوسف، ‌مریم و عیسی به مصر (۲‌:‏۱۳-‏۱۵)

۲‌:‏۱۳-‏۱۴ تهدید مرگ از همان اوان طفولیت بَر سَر خداوندِ ما وجود داشت. به روشنی پیداست كه او به دنیا آمد تا بمیرد، اما این واقعه می‌­بایست در زمان موعود خود روی دهد. هر كه در اراده‌ی خدا گام بردارد تا هنگامی كه كارش تمام شود نامیرا است. فرشته‌ی خداوند در خواب به یوسف هشدار داد که با خانواده خود به مصر فرار کند. هیرودیس آماده بود كه مأموریت خود برای «جستجو و نابودی» را از سر بگیرد. خانواده از خشم هیرودیس آواره و پناهنده شدند. ما از مدت زمانِ اقامت آنها در مصر اطلاعی نداریم، اما با مرگ هیرودیس، راه بازگشت به خانه هموار شد.

۱۵:‏۲ بنابراین، نبوت دیگری از عهدعتیق معنای جدیدی به خود گرفت. خدا به زبان هوشع نبی گفته بود:‏ «پسر خود را از مصر خواندم» (هوشع ۱‌:‏۱۱­). این موضوع در جایگاه اصلی خود به رهایی اسرائیل از مصر در هنگام خروج دلالت می‌كند، اما این عبارت مفهومی دوگانه دارد:‏ زندگی مسیح شباهتِ نزدیکی با تاریخ اسرائیل دارد. این نبوت در زندگی مسیح با بازگشت او از مصر به اسرائیل به تحقق رسید. هنگامی كه خداوند به عدالت و انصاف به سلطنت بازگردد، ‌مصر یكی از كشورهائی خواهد بود كه در بركتِ هزاره سهیم خواهند شد (اشعیا ۱۹‌:‏۲۱-‏۲۵؛ صفنیا ۳‌:‏۹-‏۱۰؛ مزمور ۶۸‌:‏۳۱). چرا آن ملت كه دشمن دیرینه اسرائیل بود باید چنین مورد عنایت باشد؟‌ آیا می‌تواند نشانه‌‌ای از پاداش الهی برای پذیرفتن خداوند و دادن پرستشگاهی به او باشد؟

پ) قتل عام اطفال بیت‌لحم به دستور هیرودیس (۲:‏۱۶-‏۱۸)

۲‌:‏۱۶ هنگامی كه مجوسیان بازنگشتند، هیرودیس دریافت كه در نقشه خود برای یافتن پادشاه جوان فریب خورده است. با خشمی غیرمنطقی و بی‌‌معنا دستور قتل كودكان ذكور زیر دو سال را در بیت‌لحم و تمام نواحیِ اطراف آن صادر كرد. در مورد تعداد كشته‌‌شدگان تخمین‌‌ها متفاوت است. نویسنده‌‌ای معتقد است كه تعداد آنها حدوداً بیست و شش نفر بوده اما به هر حال احتمال نمی‌‌رود كه صدها نفر در این واقعه کشته شده باشند.

۲‌:‏۱۷-‏۱۸ گریه و زاری و ماتمی كه به دنبال قتل عام كودكان به وجود آمد تحقق سخنان ارمیای نبی بود:‏
خداوند چنین می‌گوید:‏

«آوازی در رامه شنیده شد،
ماتم و گریه بسیار تلخ
كه راحیل برای فرزندان خود گریه می‌‌كند
و برای فرزندان خود تسلی نمی‌پذیرد
زیرا كه نیستند» (ارمیا ۳۱‌:‏۱۵).

در این نبوت راحیل نماینده قوم اسرائیل است. ماتمِ قوم به راحیل نسبت داده شده كه در رامه مدفون است (نزدیك بیت‌‌لحم، جائی كه قتل عام صورت گرفت). در حالی كه والدین سوگوار از کنار قبر او می‌‌گذرند، ‌او چنان تصویر شده كه با آنها می‌گرید. هیرودیس در كوشش خود برای نابود كردن این رقیب جوان، ‌چیزی جز نام ننگین در تاریخ بد‌نامی و جنایت به دست نیاورد.

ت) ساکن شدن یوسف، مریم و عیسی در ناصره (۲:‏۱۹-‏۲۳)

پس از مرگ هیرودیس، فرشته خداوند به یوسف اطمینان بخشید كه اكنون می­توانند در امنیت بازگشت کنند. هر چند هنگامی كه او به سرزمین اسرائیل رسید، شنید كه اَركِلاوس پسر هیرودیس به جای پدر پادشاه یهودیه شده است. یوسف نمی­خواست كه خود را در این ناحیه به خطر بیندازد، اما پس از اینكه ترسش توسط وحی خدا در خواب برطرف گردید، به شمال به ناحیه جلیل سفر كرد و در ناصره ساكن گردید.

برای چهارمین بار در این باب، متی نبوتی را كه به تحقق رسید یادآوری می­کند. او نام هیچ‌­کدام از انبیا را ذكر نمی‌کند، اما می‌گوید انبیا پیشگوئی كرده بودند كه مسیح ناصری خوانده خواهد شد. هیچ آیه‌‌ای در عهدعتیق چنین چیزی را صراحتاً بیان نمی‌‌کند. بسیاری از محققان کتاب‌­مقدس بر این باورند كه متی به اشعیا ۱۱‌:‏۱ اشاره می‌كند:‏‌ «نهالی از تنه یسّی بیرون آمده شاخه‌‌ای از ریشه‌‌هایش خواهد شکفت.» واژه‌ی عبری که شاخه ترجمه شده Netzer است اما چنین ارتباطی، دور از ذهن به نظر می‌‌رسد. توضیح دیگری که احتمال بیشتری دارد این است كه «ناصری» به كسی اطلاق می‌‌شود كه در ناصریه زندگی می‌‌كرد، شهری كه سایر مردم با دیده تحقیر به آن می‌‌نگریستند. نتنائیل این مطلب را با سوالی كه ضرب‌المثل بوده بیان می‌‌کند:‏ «مگر می‌‌شود كه از ناصره چیزی خوب پیدا شود؟»  (یوحنا ۱‌:‏۴۶). تحقیری كه نصیب این شهر «بی‌‌اهمیت» شده بود شامل ساكنان آن نیز می­شد. بنابراین هنگامی كه آیه ۲۳ می‌گوید كه او ناصری خوانده خواهد شد، بدین معنا است كه رفتار تحقیرآمیزی با او خواهد شد. با وجود اینكه هیچ نبوتی نمی‌‌یابیم كه عیسی ناصری خوانده خواهد شد، اما در نبوتی از اشعیا گفته شده كه او «خوار و نزد مردمان مردود خواهد گردید» (اشعیا ۵۳‌:‏۳). نبوت دیگری می‌‌گوید كه او كِرم خواهد بود نه انسان، ‌عار آدمیان و حقیر شمرده قوم (مزمور ۲۲‌:‏۶). بنابراین در حالی كه انبیا دقیقاً واژه‌‌های متن انجیل متی را به كار نبردند، اما گفتار او بدون شك روح چندین نبوت بود.

بسیار شگفت‌‌انگیز است كه چون خدای قادر مطلق به زمین آمد، به او لقبی استهزاآمیز دادند. كسانی كه او را پیروی می‌­کنند از این امتیاز برخوردارند كه در عار او شریك باشند (عبرانیان ۱۳:‏۱۳).

انجیل به روایت متی

فصل  ۲

۱  و چون عیسی در ایّام هیرودیسِ پادشاه در بیتْ‌لَحِم یهودیه تولّد یافت، ناگاه مجوسی چند از مشرق به اُورْشلیم آمده، گفتند،

۲  کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیده‌ایم و برای پرستش او آمده‌ایم؟

۳  امّا هیرودیس پادشاه چون این را شنید، مضطرب شد و تمام اُوْرشلیم با وی.

۴  پس همهٔ رؤسایِ کَهَنه و کاتبانِ قوم را جمع کرده، از ایشان پرسید که، مسیح کجا باید متولّد شود؟

۵  بدو گفتند، در بیت لحمِ یهودیّه زیرا که از نبی چنین مکتوب است،

۶  و تو ای بیت لحم، در زمین یهودا از سایر سرداران یهودا هرگز کوچکتر نیستی، زیرا که از تو پیشوایی به ظهور خواهد آمد که قوم من اسرائیل را رعایت خواهد نمود.

۷  آنگاه هیرودیس مجوسیان را در خلوت خوانده، وقت ظهور ستاره را از ایشان تحقیق کرد.

۸  پس ایشان را به بیت‌لحم روانه نموده، گفت، بروید و از احوال آن طفل بتد قیق تفحّص کنید و چون یافتید مرا خبر دهید تا من نیز آمده، او را پرستش نمایم.

۹  چون سخن پادشاه را شنیدند، روانه شدند که ناگاه آن ستاره‌ای که در مشرق دیده بودند، پیش روی ایشان می‌رفت تا فوق آنجایی که طفل بود رسیده، بایستاد.

۱۰  و چون ستاره را دیدند، بی‌نهایت شاد و خوشحال گشتند

۱۱  و به خانه درآمده، طفل را با مادرش مریم یافتند و به روی در افتاده، او را پرستش کردند و ذخایر خود را گشوده، هدایای طلا و کُنْدُر و مُّر به وی گذرانیدند.

۱۲  و چون در خواب وحی بدیشان در رسید که به نزد هیرودیس بازگشت نکنند، پس از راه دیگر به وطن خویش مراجعت کردند.

۱۳  و چون ایشان روانه شدند، ناگاه فرشته خداوند در خواب به یوسف ظاهر شده، گفت، برخیز و طفل و مادرش را برداشته به مصر فرار کن و در آنجا باش تا به تو خبر دهم، زیرا که هیرودیس طفل را جستجو خواهد کرد تا او را هلاک نماید.

۱۴  پس شبانگاه برخاسته، طفل و مادر او را برداشته، بسوی مصر روانه شد

۱۵  و تا وفات هیرودیس در آنجا بماند، تا کلامی که خداوند به زبان نبی گفته بود تمام گردد که، از مصر پسر خود را خواندم.

۱۶  چون هیرودیس دید که مجوسیان او را سُخْریّه نموده‌اند، بسیار غضبناک شده، فرستاد و جمیع اطفالی را که در بیت لحم و تمام نواحی آن بودند، از دو ساله و کمتر موافق وقتی که از مجوسیان تحقیق نموده بود، به قتل رسانید.

۱۷  آنگاه کلامی که به زبان اِرمیای نبی گفته شده بود، تمام شد،

۱۸  آوازی در رامه شنیده شد، گریه و زاری و ماتم عظیم که راحیل برای فرزندان خود گریه می‌کند و تسلّی نمی‌پذیرد زیرا که نیستند.

۱۹  امّا چون هیرودیس وفات یافت، ناگاه فرشته خداوند در مصر به یوسف در خواب ظاهر شده، گفت،

۲۰  برخیز و طفل و مادرش را برداشته، به زمین اسرائیل روانه شو زیرا آنانی که قصد جان طفل داشتند فوت شدند.

۲۱  پس برخاسته، طفل و مادر او را برداشت و به زمین اسرائیل آمد.

۲۲  امّا چون شنید که اَرْکلاؤُس به جای پدر خود هیرودیس بر یهودیه پادشاهی می‌کند، از رفتن بدان سمت ترسید و در خواب وحی یافته، به نواحی جلیل برگشت.

۲۳  و آمده در بَلْده‌ای مسمّیٰ به ناصره ساکن شد، تا آنچه به زبان انبیا گفته شده بود تمام شود که، به ناصری خوانده خواهد شد.