انجیل به روایت متی
فصل ۵
۱ و گروهی بسیار دیده، بر فراز کوه آمد. و وقتی که او بنشست، شاگردانش نزد او حاضر شدند.
۲ آنگاه دهان خود را گشوده، ایشان را تعلیم داد و گفت،
۳ خوشابحال مسکینان در روح، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.
۴ خوشابحال ماتمیان، زیرا ایشان تسلّی خواهند یافت.
۵ خوشابحال حلیمان، زیرا ایشان وارث زمین خواهند شد.
۶ خوشابحال گرسنگان و تشنگان عدالت، زیرا ایشان سیر خواهند شد.
۷ خوشابحال رحمکنندگان، زیرا بر ایشان رحم کرده خواهد شد.
۸ خوشابحال پاکدلان، زیرا ایشان خدا را خواهند دید.
۹ خوشابحال صلحکنندگان، زیرا ایشان پسران خدا خوانده خواهند شد.
۱۰ خوشابحال زحمتکشان برای عدالت، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.
۱۱ خوشحال باشید چون شما را فحش گویند و جفا رسانند، و بخاطر من هر سخن بدی بر شما کاذبانه گویند.
۱۲ خوش باشید و شادی عظیم نمایید، زیرا اجر شما در آسمان عظیم است زیرا که به همینطور بر انبیای قبل از شما جفا میرسانیدند.
۱۳ شما نمک جهانید! لیکن اگر نمک فاسد گردد، به کدام چیز باز نمکین شود؟ دیگر مصرفی ندارد جز آنکه بیرون افکنده، پایمال مردم شود.
۱۴ شما نور عالمید. شهری که بر کوهی بنا شود، نتوان پنهان کرد.
۱۵ و چراغ را نمیافروزند تا آن را زیر پیمانه نهند، بلکه تا بر چراغدان گذارند؛ آنگاه به همهٔ کسانی که در خانه باشند، روشنایی میبخشد.
۱۶ همچنین بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نیکوی شما را دیده، پدر شما را که در آسمان است تمجید نمایند
۱۷ گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم. نیامدهام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم.
۱۸ زیرا هر آینه به شما میگویم، تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود.
۱۹ پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. امّا هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.
۲۰ زیرا به شما میگویم، تا عدالت شما بر عدالت کاتبان و فریسیان افزون نشود، به ملکوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد.
۲۱ شنیدهاید که به اوّلین گفته شده است، قتل مکن؛ و هر که قتل کند سزاوار حکم شود.
۲۲ لیکن من به شما میگویم، هر که به برادر خود بیسبب خشم گیرد، مستوجب حکم باشد و هر که برادر خود را راقا گوید، مستوجب قصاص باشد و هر که احمق گوید، مستحّق آتش جهنّم بُوَد.
۲۳ پس هرگاه هدیه خود را به قربانگاه ببری و آنجا به خاطرت آید که برادرت بر تو حقّی دارد،
۲۴ هدیه خود را پیش قربانگاه واگذار و رفته، اوّل با برادر خویش صلح نما و بعد آمده، هدیه خود را بگذران.
۲۵ با مدّعی خود مادامی که با وی در راه هستی صلح کن، مبادا مدّعی، تو را به قاضی سپارد و قاضی، تو را به داروغه تسلیم کند و در زندان افکنده شوی.
۲۶ هرآینه به تو میگویم، که تا فَلس آخر را ادا نکنی، هرگز از آنجا بیرون نخواهی آمد.
۲۷ شنیدهاید که به اوّلین گفته شده است، زنا مکن.
۲۸ لیکن من به شما میگویم، هر کس به زنی نظر شهوت اندازد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است.
۲۹ پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند، قلعش کن و از خود دور انداز زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت تباه گردد، از آنکه تمام بدنت در جهنّم افکنده شود.
۳۰ و اگر دست راستت تو را بلغزاند، قطعش کن و از خود دور انداز، زیرا تو را مفیدتر آن است که عضوی از اعضای تو نابود شود، از آنکه کلّ جسدت در دوزخ افکنده شود.
۳۱ و گفته شده است هر که از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامهای بدو بدهد.
۳۲ لیکن من به شما میگویم، هر کس بغیر علّت زنا، زن خود را از خود جدا کند باعث زنا کردن او میباشد، و هر که زن مُطَلَّقه را نکاح کند، زنا کرده باشد.
۳۳ باز شنیدهاید که به اوّلین گفته شده است که، قسم دروغ مخور، بلکه قسمهای خود را به خداوند وفا کن.
۳۴ لیکن من به شما میگویم،هرگز قسم مخورید، نه به آسمان زیرا که عرش خداست،
۳۵ و نه به زمین زیرا که پایانداز او است، و نه به اورْشلیم زیرا که شهر پادشاه عظیم است،
۳۶ و نه به سر خود قسم یاد کن، زیرا که مویی را سفید یا سیاه نمیتوانی کرد.
۳۷ بلکه سخن شما بلی بلی و نی نی باشد زیرا که زیاده بر این از شریر است.
۳۸ شنیدهاید که گفته شده است، چشمی به چشمی و دندانی به دندانی؛
۳۹ لیکن من به شما میگویم، با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخسارهٔ راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان،
۴۰ و اگر کسی خواهد با تو دعوا کند و قبای تو را بگیرد، عبای خود را نیز بدو واگذار،
۴۱ و هرگاه کسی تو را برای یک میل مجبور سازد، دو میل همراه او برو.
۴۲ هر کس از تو سؤال کند، بدو ببخش و از کسی که قرض از تو خواهد، روی خود را مگردان.
۴۳ شنیدهاید که گفته شده است، همسایهٔٔ خود را محبّت نما و با دشمن خود عداوت کن.
۴۴ امّا من به شما میگویم که دشمنان خود را محبّت نمایید و برای لعنکنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند، دعای خیر کنید،
۴۵ تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید، زیرا که آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع میسازد و باران بر عادلان و ظالمان میباراند.
۴۶ زیرا هرگاه آنانی را محبّت نمایید که شما را محبّت مینمایند، چه اجر دارید؟ آیا باجگیران چنین نمیکنند؟
۴۷ و هرگاه برادران خود را فقط سلام گویید چه فضیلت دارید؟ آیا باجگیران چنین نمیکنند؟
۴۸ پس شما کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است.
۴ . تاسیس و برقرار كردن پادشاهی (باب های ۵-۷)
قرار دادن خطابه روی كوه نزدیك آغاز عهدجدید تصادفی نمیباشد. محل قرار دادن آن حاكی از اهمیت آن است. در آن پادشاه خصیصه و رفتاری را كه از پیروانش انتظار دارد خلاصه مینماید.
این خطابه، معرفیِ نقشه نجات نمیباشد و آموزشهای آن نیز برای مردم ناآمرزیده (بت پرستان) در نظر گرفته نشده است. این خطابه، خطاب به شاگردان بود (۵:۱-۲) و در نظر گرفته شده بود كه تاسیس یا برقراریِ نظام شریعت، و اصولی باشد كه بر پیروانِ پادشاه در طی دوران پادشاهی او حكمرانی نماید. و برای همه در گذشته، حال یا آینده كه مسیح را به عنوان پادشاه تصدیق مینمایند در نظر گرفته شده بود. هنگامی كه مسیح روی زمین بود، اشارهی مستقیم به رسولان وی داشت. اكنون در حالی كه خداوند ما در آسمان سلطنت مینماید، شاملِ تمامی كسانی میشود كه او را در قلبهایشان تاجگذاری نمودهاند. در نهایت، سنتها و مبانی رفتاری خواهد بود برای پیروان مسیح در دوران رنج و محنت و سلطنت او بر زمین.
خطابه دارایِ یك ویژگیِ مشخصِ یهودی است، همان طور كه در اشارات شورا (سانهدرین) در ۵:۲۲، مذبح (۵:۲۳-۲۴) و اورشلیم (۵:۳۵) دیده میشود. لیكن اینكه بگوئیم آموزشهای آن منحصراً برای اسرائیلهای معتقد در گذشته و آینده میباشد اشتباه خواهد بود. این خطابه برای كسانی است كه متعلق به هر عصری میباشند و عیسی مسیح را به عنوان پادشاه تصدیق مینمایند.
الف) وعده های سعادت ابدی (۵:۱-۱۲)
۵:۱-۲ خطابه با وعدههای سعادتِ ابدی یا بركات آغاز میشود. كه شهروندهای مطلوب پادشاهی مسیح را بیان میكند. ویژگیهایی كه توصیف و تایید شدهاند در تضاد با آنهایی هستند كه دنیا ارج مینهد. الف. دبلیو توزر آنها را چنین توصیف مینماید: «یك توصیف نسبتاً دقیق از نژاد بشر ممكن است این گونه باشد كه شخصی كه با آن ناآشنا است با قبول وعدههای سعادتهای ابدی آنها را به شكل وارونه درآورد و بگوید نژاد بشر شما اینجاست.»
۵:۳ این اولین بركت در مورد فقیران در روح اعلام میشود. این مطلب به منش طبیعی رجوع نمینماید، بلكه به اصول و انتخاب آگاهانه شخص دلالت دارد. فقیران در روح كسانی هستند كه به ناتوانی خود اذعان دارند و بر خدایِ قادر مطلق تكیه میكنند. آنها نیاز روحانی خود را درك كرده و رفع نیاز خود را در خداوند مییابند. پادشاهیِ آسمان، جائی كه اتكا به نفس فضیلت نمیباشد و خودستایی، پلید است، به چنین مردمانی تعلق دارد.
۵:۴ خوشا به حال ماتمیان . روز تسلی در انتظار آنان است. این مطلب به سوگواری یا علت فراز و نشیب زندگی اشاره نمیكند. به غم و غصهای كه شخص به علت همدمی با خداوند عیسی تجربه میكند اشاره دارد. و اشتراك فعال در صدمه و آزار و گناه جهان است با عیسی. بنابراین نه تنها شامل غم برای گناه خود نمیباشد، بلكه غمی كه ناشی از موقعیت هولناك جهان، و مردود نمودن نجاتدهنده، و سرنوشت و داوری كسانی كه رحمت عیسی را رد نمودهاند میباشد. این ماتمیان روزِ آمدن او هنگامی كه «خدا هر اشكی را از چشمان آنها پاك خواهد كرد» (مكاشفه ۴:۲۱) تسلی مییابند. ایمانداران در این سوگواری میكنند. برای بیایمانان، غم امروز تنها مقدمهای است برای غم و غصه ابدی.
۵:۵ بركت سوم برای نرم خویان (فروتنان) اعلام میشود:آنها وارث زمین خواهند بود. طبیعتا این مردمان ممكن است بیثبات، دمدمی مزاج و گستاخ باشند. اما قبول قاطعانه روح مسیح، آنها نرم خو، فروتن و ملایم میگردند (مقایسه كنید متی ۲۹:۱۱) فروتنی یعنی قبول جایگاه دونپایه. شخص فروتن در انگیزههای خود مهربان و ملایم است، هر چند كه در مورد انگیزهها و اهداف خدا یا دفاع از دیگران ممكن است مانند شیر خشن شود.
فروتن اكنون زمین را به ارث نمیبرد. بلكه آنها مورد اجحاف قرار گرفته و سَلب مالكیت میگردند. اما آنها هنگامی كه مسیحِ پادشاه، برای هزار سال با صلح و آرامش و با موفقیت سلطنت مینماید براستی وارث زمین خواهند بود.
۵:۶ بعدی، بركتی است كه برای تشنگان و گرسنگان عدالت اعلام شده بود. به آنها رضامندی وعده داده شده است. این مردمان دارای شور و اشتیاق برای عدالت در زندگیهایشان میباشند. آنها در آرزوی دیدن درستكاری، صداقت و عدالت در اجتماع هستند. آنها در جستجویِ تقدس عملی در كلیسا هستند. گامالیل بِرادفورد در مورد این چنین مردمانی نوشته است: «تشنگیِ آنها را هیچ نهر زمینی رفع نمیكند، گرسنگیِ آنها باید با مسیح برطرف شود یا بمیرند.» این مردم با آمدن پادشاهیِ مسیح بسیار خشنود خواهند شد. آنان سیر خواهند شد، زیرا عدالت سلطنت خواهد كرد و فساد، جای خود را به معیارهای والای اخلاقی خواهد داد.
۵:۷ در پادشاهی خداوند ما رحیمان بركت خواهند یافت... زیرا بر آنها رحم خواهد شد. رحیم بودن یعنی فعالانه مهربان و دلسوز بودن. به عبارتی بدین معنا است كه از مجازات خطاكارانی كه مستحق آن میباشند خودداری میشود. به معنای وسیعتر یعنی كمك به كسانی كه نیازمند كمك هستند اما نمیتوانند به خود كمك نمایند. خدا در عفو نمودنِ ما از داوری، كه به علت گناهانمان مستحق آن بودیم و در نشان دادن محبت به ما از طریق كار نجات مسیح به ما ترحم نمود. هنگامی كه ما رحم و شفقت داریم از خدا سرمشق میگیریم.
رَحیمان، ترحم به دست میآورند، عیسی به رحم نجات كه خدا به گناهكار معتقد بخشیده است اشاره نمینماید. آن رحم بستگی به رحیم بودنِ شخص ندارد. بلكه آن عطیهای رایگان و بیقید و شرط است. دقیقتر بگوئیم، خداوند از رحم روزانه مورد نیاز زندگی مسیحیت و رحمِ آن روز در آینده هنگامی كه كارهای مشخص مرور میشود سخن میگوید (۱-قرنتیان ۳:۱۲-۱۵). اگر شخص رحیم نبوده است، آن شخص رحمی دریافت نخواهد كرد. یعنی، پاداشهای شخص در نتیجه نقصان خواهد یافت.
۵:۸ به پاكدلان اطمینان بخشیده میشود كه آنها خدا را خواهند دید. یك شخص پاكدل كسی است كه انگیزههایش ناخالص نیست، افكارش مقدس و وجدانش پاك است. عبارت آنها خدا را خواهند دید به طرق مختلف مفهوم میشود. اول پاكدلان اكنون با همدمی در كلام و روحالقدس خدا را میبینند. دوم، آنها گاهی اوقات، دارای دید یا ظهور ماوراءالطبیعهای از خداوند هستند كه به آنها ارائه میشود. سوم، آنها خدا را در شخص عیسی هنگامی كه دوباره میآید خواهند دید. چهارم، آنها خدا را در ابدیت خواهند دید.
۵:۹ بركت بر صلح جویان اعلام میشود: آنها فرزندان خدا خوانده خواهند شد. توجه كنید كه خداوند درباره مردمی كه منشی صلحجو دارند یا دوستدار صلح هستند سخن نمیگوید. او اشاره به كسانی میكند كه فعالانه برای ایجاد صلح دخالت میكنند. نزدیك شدن طبیعی این است كه شاهد كشمكش خارج از میدان بود. نزدیك شدن الهی یعنی برداشتنِ گامی مثبت به سوی خلق صلح، حتی اگر مورد آزار و اذیت و اهانت واقع بشویم.
صلح جویان فرزندان خدا خوانده میشوند. این طریقی نیست كه آنها فرزندان خدا میگردند. فرزند خدا شدن تنها با پذیرفتن عیسی مسیح به عنوان نجاتدهنده اتفاق میافتد (یوحنا ۱۲:۱) با برقراری صلح، ایمانداران خودشان را به عنوان فرزندان خدا نشان میدهند، و خدا روزی آنها را به عنوان قومی كه دارای شباهت خانوادگی هستند تصدیق مینماید.
۵:۱۰ سعادت بعدی در مورد كسانی است كه آزار میبینند. نه به علت خطاكاری خودشان. بلكه برای پارسایی. پادشاهی آسمان به ایماندارانی كه به خاطر اعمال درستشان رنج میبرند، وعده داده شده است. صداقت آنها جهان خدانشناس را محكوم میكند و خصومت را هویدا میسازد. مردم از زندگی صداقتآمیز تنفر دارند زیرا بیصداقتی خودشان را در معرض دید قرار میدهند.
۵:۱۱ آخرین سعادت به نظر میرسد كه تكرار قبلی باشد. هر چند كه یك تفاوت موجود است. در آیهی قبلی موضوع، آزار دیدن به علت پارسا بودن ارائه شد. اینجا آزار دیدن به خاطر مسیح میباشد. خداوند میدانست كه با شاگردانش به علت همدمی و همنشینی و وفادار بودن به او بدرفتاری خواهد شد. و تاریخ، این موضوع را ثابت كرده است. از همان آغاز جهان پیروان مسیح را آزار دادهاند، به زندان افكندهاند و به قتل رسانیدهاند.
۵:۱۲ رنج بردن به خاطر مسیح امتیاز و افتخاری است كه باید علت شادمانی باشد. پاداش عظیمی در انتظار كسانی است كه همراهان پیامبران در رنج و عذابشان بودهاند. سخنوران عهدعتیق كه درباره خدا میگفتند علیرغم آزار و اذیت، صادقانه ایستادگی كردند. تمامی كسانی كه شهامت صادقانه خود را سرمشق قرار دادهاند در شادی و شَعفِ اكنون و ستایش و تمجید آینده سهیم هستند. بركات و سعادتهای موعود تصویری از یك شهروند مطلوب را در پادشاهی مسیح ارائه میدهد.
توجه نمائید به تاكید بر پارسایی (آیه ۶)، صلح (آیه ۹) و شادی (آیه ۱۲). احتمالا پولس هنگامی كه مینوشت: «زیرا پادشاهی خدا خوردن و نوشیدن نیست، بلكه عدالت، آرامش و شادی در روحالقدس است» (رومیان ۱۷:۱۴) این نوشته را در ذهن داشت.
ب) ایمان داران نمك و نور میباشند (۵:۱۳- ۱۶)
۵:۱۳ عیسی شاگردانش را به نمک تشبیه میکند. آنان میبایست در جهان همان نقشی را ایفا کنند که نمک در زندگی روزمره دارد: نمک به غذا طعم میدهد، از فاسد شدن مواد جلوگیری میکند، تشنگی ایجاد میکند و مزهی واقعی هر چیزی را آشکار میسازد. پس پیروان او نیز به جامعهی بشری طعم میدهند، به عنوان نگهدارنده خدمت میکنند و به دیگران اشتیاق برای عدالتی میبخشند كه در آیات پیشین تشریح شده بود.
اگر نمك مزهاش (خاصیتش) را از دست بدهد، چگونه میتوان آن را باز نمكین ساخت؟ هیچ راهی وجود ندارد كه مزهی واقعی و طبیعی آن را دوباره مسترد كرد؟ هنگامی كه نمك مزهاش را از دست بدهد، دیگر به كار نمیآید. به دور ریخته میشود. تفسیرِ آلبرت بارنِز در مورد این نوشته، روشنگرانه و واضح است:
نمك در این كشور تركیبی شیمیایی میباشد. اگر شوری آن نباشد یا اگر مزه آن از دست برود، چیزی باقی نمیماند. نمك مورد استفاده در كشورهای شرقی، ناخالص و مخلوط با سبزیجات و مواد خاكی بود. بنابراین امكان داشت كه شوری خود را از دست بدهد و مقدار قابل توجهی نمك بیمزه باقی میماند كه این نمك به درد نمیخورد، مگر این كه همان طور كه گفته شده است، در راهها یا محل عبور پیادهها ریخته شود، درست مانند سنگریزه كه ما استفاده میكنیم.
شاگرد، عملكرد عظیمی به عنوان نمك زمین بودن را با زنده نگاه داشتن واژه خاص شاگردی كه در فهرست سعادتهای موعود و سراسر بقیه خطابه آمده است، دارد. اگر موفق شود كه این واقعیت روحانی را نشان دهد، انسانها شهادت وی را زیر پاهای خود لگدكوب خواهند كرد. جهان تنها تحقیر نثار ایماندار غیرفداكار میكند.
۵:۱۴ عیسی مسیحیان را نور جهان نیز میخواند. او در مورد خود میگوید که «من نور جهان هستم» (یوحنا ۸:۱۲؛ ۱۲:۳۵، ۳۶، ۴۶) رابطهی بین این دو جمله این است كه عیسی سرچشمهی نور است. و مسیحیان انعكاس نور وی میباشند. عملكردِ آنها این است كه همان طور كه ماه، شكوهِ خورشید را منعكس میكند آنها نیز برای او بدرخشند.
یک مسیحی مانند شهری است كه بر فراز تپهای قرار گرفته است: این شهر بر فراز محیط اطراف واقع شده و در میان تاریكی میدرخشد. كسانی كه زندگیشان ویژگیهای آموزشهای مسیح را نشان میدهند، پنهان نیستند.
۵:۱۵-۱۶ مردم چراغی را كه روشن كردهاند، زیر سبد نمیگذارند. بلكه آن را روی پایه چراغ میگذارند تا همه كسانی كه در خانه هستند از نور آن بهره ببرند. او نمیخواهد كه ما نور تعالیم او را برای خودمان پنهان و احتكار كنیم، بلكه او میخواهد كه ما آن را با دیگران سهیم كنیم. ما باید بگذاریم كه نور ما چنان بدرخشد كه مردم كارهای نیك ما را ببینند و پدر ما را در آسمان جلال ببخشند. تأكید بر روی شخصیت مسیحی و خدمت او میباشد. اثر شور و شعف زندگیهایی كه در آن نشانههایی از مسیح دیده میشود از سخنان متقاعد كننده ملموستر است.
پ) مسیح شریعت را به انجام می رساند (۵:۱۷-۲۰)
۵:۱۷-۱۸ اكثر رهبران انقلابی تمام پیوندهای گذشته را گسسته و نظم سنتی موجود را مردود شمردهاند. اما این امر در مورد عیسی خداوند صدق نمیكند. او از شریعت موسی پاسداری نمود و اصرار ورزید كه باید به انجام برسد. عیسی نیامده بود كه شریعت یا پیامبران را منسوخ نماید بلكه آمده بود كه آنها رابه انجام برساند. او به وضوح اصرار داشت كه حتی یك Jot جات یا یك tittle (سركش یا دندانه) تا زمانی كه شریعت كاملا به انجام نرسیده است حذف نشود (یود كوچكترین حروف در الفبای عبری میباشد. (tittle سركش یا دندانه) علامت یا برآمدگی است كه حرفی را از حرف دیگر مشخص میكند، درست مانند دندانه E بزرگ كه آن را از F بزرگ مشخص میكند. همان طور كه عیسی به القا و الهامِ واژه به واژهی و حقیقی كتابمقدس اعتقاد داشت، حتی اگر جزئیات كوچك و بیاهمیت به نظر میرسیدند. هیچ مطلبی در نوشتههای كتابمقدس حتی كوچكترین علامت یا دندانه حروف بدون اهمیت نمیباشد.
به این نكته مهّم توجه كنید كه عیسی نگفت كه شریعت هیچگاه از بین نمیرود. او گفت تا زمانی كه همه چیز به انجام نرسد شریعت از بین نمیرود. این مشخصه برای ایماندار امروزه پیامد هایی دارد، و از آنجائی كه ارتباط ایماندار با شریعت نسبتا پیچیده است. ما از این موقعیت استفاده كرده و خلاصه آموزشهای كتابمقدس را در رابطه با این موضوع در اینجا ذكر مینمائیم.
نکاتی در باب ارتباطِ ایمانداران با شریعت
شریعت نظام قانون گذاری است كه خدا توسط موسی به قوم اسرائیل ارائه نمود. بخش عمده شریعت در خروج باب های ۲۰-۳۱، لاویان و تثنیه یافت می شود، هر چند كه جوهره ی آن در ده فرمان گنجانیده شده است.
شریعت به عنوان وسیلهای برای رستگاری بخشیده نشده بود (اعمال ۳۹:۱۳؛ رومیان ۲۰:۳؛ غلاطیان ۱۶:۲، ۲۱؛ ۳:۱۱) بلكه به منظور نشان دادن گناهكار بودن آنان طراحی شده بود (رومیان ۳:۲۰؛ ۵:۲۰؛ ۷:۷؛ ۱-قرنتیان ۱۵:۵۶؛ غلاطیان ۳:۱۹) و سپس آنها را به سوی خدا برای رستگاری پرفیضش می كشاند. شریعت به قوم اسرائیل بخشیده شده بود، هر چند كه شامل اصول اخلاقی می باشد كه برای مردم هر عصری اعتبار دارد (رومیان ۲:۱۴-۱۵) خدا اسرائیل را تحت شریعت به عنوان نمونه ای از نسل بشر آزمود، و گناه اسرائیل گناه جهان را ثابت كرد (رومیان ۳:۱۹).
شریعت مجازات مرگ را نیز شامل می گردید (غلاطیان ۳:۱۰)؛ نقض یك فرمان به معنای گناهكار بودن در مقابل تمامی فرمان ها بود (یعقوب ۲:۱۰) از آنجائی كه مردم شریعت را نقض كرده بودند آنها مورد لعنت مرگ قرار گرفتند. پارسایی و تقدس خدا طالب پرداخت جریمه و اجرای مجازات بود. و به همین دلیل بود كه عیسی به این جهان وارد شد. كه با مرگ خود جریمه را بپردازد. با وجودی که خودش بی گناه بود، به جای گناهكارانی كه شریعت را نقض كرده بودند جان سپرد. او شریعت را نادیده نگرفت بلكه ضرورت او نیازهای كامل آن را با به انجام رسانیدن الزامات دقیق و مطلق آن در زندگی و مرگ خود برآورده ساخت. بنابراین، خبرخوش و بشارت شریعت را فرو نیافكند. شریعت را حفظ نمود و نشان داد كه چگونه نیازهای شریعت با كارهایی بخش مسیح كاملا برطرف گردید.
بنابراین، شخصی كه به مسیح اعتماد دارد بیش از این تحت شریعت نمی باشد. وی تحت فیض است (رومیان ۶:۱۴) او به واسطه كار مسیح نسبت به شریعت مرده است. جریمه ی شریعت باید تنها یك بار پرداخته شود. و از آنجائی كه مسیح جریمه را پرداخته است، نیازی نیست كه ایماندار آن را انجام دهد و دراین مفهوم است كه شریعت برای مسیحیان محو میشود (۲قرنتیان ۳:۷-۱۱). شریعت تا زمانی كه مسیح آمد یك آموزگار بود، اما پس از رستگاری دیگر نیازی به این معلم نمیباشد (غلاطیان ۳:۲۴-۲۵).
اما، این مطلب كه مسیحی تحت شریعت نمیباشد، بدین معنی نیست كه او بیشریعت است. او با زنجیر مستحكمتری از شریعت متعهد است زیرا او تحت شریعت مسیح میباشد (۱قرنتیان ۹:۲۱) رفتار او، نه به خاطر ترس از تنبیه و مجازات، بلكه با اشتیاق و آرزویی برای خشنود ساختن نجات دهنده شكل گرفته است. مسیح سرمشق زندگی او قرار گرفته است (یوحنا ۱۳:۱۵؛ ۱۵:۱۲؛ افسسیان ۱:۵-۲؛ ۱یوحنا ۲:۶؛ ۳:۱۶).
یك پرسش معمولی و مشترك كه در بحث ارتباط ایماندار با شریعت مطرح میشود این است كه «آیا من باید از ده فرمان پیروی نمایم؟» پاسخ این است كه اصول خاصی كه در شریعت وجود دارد ماندگار میباشند. همیشه دزدی كردن، طمع داشتن یا مرتكب قتل شدن جرم محسوب میشوند. نُه فرمان از ده فرمان در عهد جدید با تمایزی مهم تكرار شدهاند. آنها را به عنوان قانون (با جریمه و تنبیه همراه آن) ذكر نكردهاند. بلكه به عنوان تعلیم پارسایی برای قوم خدا از آنها سخن به میان آورده است (۲تیموتائوس ۳:۱۶) تنها فرمانی كه تكرار نشده است شریعت سبت است: به مسیحیان هیچگاه آموزش داده نشده كه مراسم سبت را رعایت نمایند (یعنی هفتمین روز هفته، شنبه).
خدمت شریعت به مردم نجات نیافته (بت پرست) پایان نگرفته است: «اما ما میدانیم كه شریعت نیكوست اگر كسی آن را به درستی (قانونی) به كار نبرد» (۱تیموتائوس ۱:۸). استفاده درست و قانونی آن این است كه آگاهی از گناه را كه منجر به توبه میشود ایجاد كرد. اما شریعت برای كسانی كه نجات یافتهاند نمیباشد: «شریعت برای درستكاران و پارسایان ساخته نشده است» (۱تیموتائوس ۱:۹).
پارسایی كه شریعت خواهان آن است در كسانی به انجام میرسد كه «بر طبق نفْس عمل نمیكند بلكه بر طبق روح رفتار میكند.» (رومیان ۸:۴) در واقع آموزشهای خداوندِ ما در خطابه بر فراز كوه معیارهای والاتری از شریعت را برقرار كرد. بهطور مثال، شریعت گفته است «قتل نکن »، عیسی گفته است «حتی از كسی تنفر نداشته باشید.» بنابراین خطابه بر فراز كوه، نه تنها شریعت و پیامبران را حفظ و حمایت كرده است بلكه آنها را تقویت نموده و مفاهیم عمیقتر آنها را توسعه میدهد.
۵:۱۹ در رجوع كردن به خطابه، ما متوجه شدیم كه عیسی تمایلی طبیعی را برای آسانتر نمودن درك فرمانهای خدا پیش بینی نمود به علت ماهیت ماوراءالطبیعهِ بودن آنها، مردم تمایل دارند كه آنها را تشریح نمایند و معانیِ آنها را توجیه عقلانی نمایند. اما هر كس جزیی از شریعت رانقض نماید و به سایرین بیاموزد كه همین كار را انجام دهند، كماهمیتترین شخص در پادشاهی آسمان نامیده می شوند. شگفتی این است كه این مردمان مجاز به ورود به پادشاهی میباشند، اما ورود به پادشاهی با ایمان به مسیح امكان دارد. جایگاه یك شخص را در پادشاهی، اطاعت و وفاداریِ او، هنگامی كه روی زمین میزیسته تعیین میكند. شخصی كه احكام (شریعت) پادشاهی را اطاعت نماید در پادشاهی آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.
۵:۲۰ برای به دست آوردن حقِ ورود به پادشاهی، پارساییِ ما باید بر پارسایی كاتبان (علمای دین) و فریسیان (كه به مراسم مذهبی كه به آنها تزكیه مذهبی و خارجی میداد اما هیچگاه تغییری در قلبهایشان را باعث نشد، قانع بودند.) برتری داشته باشد. عیسی برای تفهیم نمودن این واقعیت كه پارساییِ خارجی (ظاهری) بدون واقعیتِ درونی، حق ورود به پادشاهی را نصیب كسی نمینماید متوسل به اغراقگوئی (مبالغهگوئی) گردید. تنها پارسایی كه خدا خواهد پذیرفت نسبت دادنِ حد كمال توسط او، به كسانی كه پسر او را به عنوان نجاتدهنده میپذیرند (۲قرنتیان ۵:۲۱). البته هر جایی كه ایمان واقعی به مسیح وجود دارد، پارسایی عملی كه عیسی در بقیه خطابهاش توضیح میدهد وجود دارد.
ت) عیسی بر ضد خشم هشدار میدهد ( ۵ : ۲۱ - ۲۶ )
۵:۲۱ یهودیان زمانِ عیسی میدانستند كه ارتكاب به قتل توسط خدا ممنوع گردیده و قاتل مستحق مجازات میباشد. كه این مطلب قبل از ارائه شریعت (پیدایش ۹:۶) صدق میكرد و بعدها ضمیمهی شریعت گردید (خروج ۲۰:۱۳؛ تثنیه ۵:۱۷). عیسی با ایراد این سخنان «اما من به شما میگویم » اصلاحیهای را به تعالیم عهدعتیق راجع به موضوع ارتكاب قتل افزود. پس از آن، دیگر هیچکس نمیتوانست به علت مرتكب نشدن به خود مغرور باشد. عیسی اكنون میگوید «در پادشاهیِ من، شما حتی نباید افكار خیانت بار به خود راه دهید.» او عمل خیانت را با ریشهیابیِ آن دنبال مینماید و بر علیه سه شكلِ خشمِ نابجا اخطار میدهد.
۵:۲۲ اولین مورد، درباره شخصی است كه بدون دلیلبا برادر خود خشمگین است. كسی كه متهم به این جرم میشود در خطر (سزاوار) محاكمه خواهد بود. بدین معنا كه او را به دادگاه میبرند.اكثر مردم میتوانند عاملی را كه فكر میكنند دلیلی معتبر برای خشمشان است بیابند، اما خشم هنگامی كه جلالِ خدا در معرض خطر قرار گیرد یا هنگامی كه شخص دیگری مرتكب خطا شده باشد قابل توجیه است. خشم هیچگاه هنگامی كه به علت تلافی یا انتقام از خطاهای شخص بروز كند، صحیح و درست نمیباشد.
گناهِ اهانت به برادر حتی وخیمتر است. در زمانِ عیسی مردم از واژه راقا (واژهای آرامی كه به معنای شخص توخالی (تهی) میباشد.) كه بیانگر تحقیر كردن و ناسزا گفتن است استفاده میكردند. كسانی كه از این واژه استفاده میكردند در خطر (سزاوار) حضور در شورا بودند – بدین معنی كه آنها محكوم بودند كه در حضور شورایِ یهودیان كه بالاترین دادگاه در سرزمین بود محاكمه گردند.
و سرانجام، سومین شكل خشم نابجا كه عیسی آن را محكوم مینماید، احمق خواندنِ شخص میباشد. در اینجا واژهی احمق چیزی بیشتر از جاهل معنی میدهد. این واژه مشخص كننده حماقت اخلاقی است كه احمق باید بمیرد و آرزوی مرگ او را بیان میكند. امروزه كاملا عادی است كه شخصی، دیگری را نفرین كند و از عبارت «خدا ترا لعنت كند!» استفاده كند. او از خدا درخواست میكند كه آن شخص را به جهنم واصل نماید. عیسی میگوید كسی كه چنین نفرینی را ادا كند سزاوار (در خطر) آتشِ جهنم است. اجسادِ مجرمانِ اعدام شده اغلب در زبالهدانیِ مشتعلی، كه خارج از اورشلیم واقع شده بود و نام آن درهی هینوم یا جهنم بود، انداخته میشدند. این محل نمادی از آتشهای جهنم بود كه هیچگاه خاموش نمیشود. در مورد سختگیری در سخنان منجی هیچ خطایی وجود ندارد.
او تعلیم میدهد كه خشم حاویِ بذر قتل و سخنان ناسزاآمیز حاوی روح قتل میباشند، و سخنانی كه با نفرین توأم هستند اشاره به تمایل به ارتكاب قتل دارند. تشدید پیشروندهی جرائِم نیاز به سه درجهی مجازات دارد: قضاوت، شورا و آتشِ جهنم. در پادشاهی، عیسی بر طبق شدت گناهان به آنها میپردازد.
۵:۲۳-۲۴ اگر شخصی، دیگری را بیازارد، چه به علت خشم یا هر دلیل دیگری، تقدیم كردن هدیه به خدا فایدهای ندارد. خداوند از آن هدیه خشنود نمیشود. خطاكار باید اول كار اشتباه خود را جبران نماید. تنها در این صورت است كه هدیه او مورد قبول واقع میشود.
با وجودی که این سخنان در متون یهودی نوشته شدهاند، بدین معنی نیست كه آنها امروزه كاربرد ندارند. پولس این مفاهیم را در ارتباط با شام خداوند تفسیر مینماید (ر.ک ۱قرنتیان ۱۱). خدا پرستش ایمانداری را كه با دیگری قهر است، نمیپذیرد.
۵:۲۵-۲۶ معترف بودن به ارتكابِ خطا و جرمی كه عیسی در اینجا ما را از آنها برحذر داشته است با روح دادخواهی در تضاد است و باعث اكراه و ناخوشایندی میشود. كار بهتر این است كه هر چه سریعتر با متهمكننده مصالحه شود تا اینكه با خطر محاكمه در دادگاه روبرو شد. اگر چنین اتفاقی بیافتد، ما محكوم به باختن هستیم. در حالی كه دربارهی هویتِ اشخاص در این مثل بین دانشمندان توافق وجود ندارد، نكتهی مورد نظر واضح است: اگر شما خطا كردهاید، به سرعت به آن اعتراف كنید، و همه چیز را درست كنید. اگر شما اظهار پشیمانی نكنید، عاقبتِ گناه شما گریبان شما را خواهد گرفت و شما نه تنها وادار به بازپرداخت كامل تاوان میشوید بلكه از مجازات اضافی نیز رنج خواهید برد. و برای رفتن به دادگاه عجله نكنید. اگر به دادگاه رفتید، دادگاه شما را مجرم شناخته، و شما تا ریال آخر را باید بپردازید.
ث) عیسی زنا را محكوم می نماید (۵:۲۷-۳۰)
۵:۲۷-۲۸ شریعت موسی به وضوح زنا را ممنوع كرد (خروج ۲۰:۱۴؛ تثنیه ۵:۱۸). یك شخص ممكن است از اینكه هیچگاه از این فرمان سرپیچی ننموده است احساس غرور نماید اما «چشمانش پر از زنا » است (۲پطرس ۲:۱۴). در حالی كه ظاهراً قابل احترام است، ذهنِ او ممكن است دائماً در لابرانتِ (پیچ راههی) (راه تو در توی) ناپاكیها سرگردان باشد. بنابراین عیسی به شاگردانش یادآوری مینماید كه پرهیزگاریِ محض از اعمالِ جسمی كافی نبود. و باید تقوا و پاكی، درونی باشد. شریعت عملِ زنا را ممنوع كرده است. عیسی حتی تمایل به آن را ممنوع مینماید. هر كس با شهوت به زنی بنگرد، همان دم در دل خود با او زنا كرده است. ای. استانلی جونز، اهمیتِ مفهوم این آیه را به خوبی درك كرد و مینویسد: «اگر كسی به زنا فكر و عمل نماید، آن شخص اشتیاق جنسی خود را برطرف نمیكند، بلكه برای خاموش كردن آتش نفت بر روی آن میریزد. » گناه از ذهن شروع میشود و اگر ما آن را پرورش داده و تغذیه كنیم، عاقبت مرتكب آن گناه میشویم.
۵:۲۹-۳۰ حفظ و ادامه یك زندگی توأم با تفكر پاك و بیآلایش مستلزمِ انضباطِ شخصی و جدی میباشد. بنابراین، عیسی به ما آموخت كه هر قسمت از بدنِ ما، كه ما را به گناه آلوده ساخت، بهتر است كه آن عضو را در طول زندگی از دست بدهیم تا اینكه روح و روان خود را در ابدیت از دست بدهیم.آیا ما باید سخنان مسیح را (تحت اللفظی) حرف به حرف، واقعاً به راستی بپذیریم؟ آیا او واقعاً از قطع عضو توسط خودِ شخص جانبداری میكرد؟ سخنان تا حدِ این باور واقعیت دارند: اگر لازم باشد كه به جای روح و روان، عضوی را از دست بدهیم بنابراین باید با خشنودی از آن عضو جدا گردیم. خوشبختانه این امر هیچگاه ضروری نمیباشد، زیرا روحالقدس به ایمانداران نیرو میبخشد كه زندگیشان توأم با تقدس باشد. البته حس همكاری و نظمی استوار باید از طرف ایماندار برقرار باشد.
ج) عیسی عمل طلاق را نكوهش می نماید (۳۱:۵-۳۲)
۵:۳۱ تحت شریعت عهد عتیق، بر طبقِ تثنیه (۲۴:۱-۴) طلاق مجاز بود. این نوشته راجع به مورد زناكار نبود (مجازات زنا مرگ بود، ر.ک تثنیه ۲۲: ۲۲) و به موضوعِ ناپسند آمدن یا «ناسازگاری» زن میپردازد.
۵:۳۲ اما، در پادشاهی مسیح، هر كس زن خود را به جز به علت خیانت در زناشویی طلاق دهد، باعث زناكار شدن او میشود. این مطلب بدین معنا نیست كه آن زن خود به خود زناكار میشود. بلكه با این پیش فرض كه زن به علت نداشتنِ حامی پس از طلاق مجبور است كه با مرد دیگری زندگی كند. و با انجام این عمل او زناكار محسوب میشود. نه تنها زن اولی با زناكاری به زندگی ادامه میدهد، هر كس كه زن طلاق داده شده (مطلقه) را به زنی بگیرد، زنا میكند.
موضوع طلاق و ازدواج یكی از پیچیدهترین مقولهها در كتابمقدس میباشد. عملا پاسخ به كلیه پرسشهائی كه مطرح میشود، غیرممكن است، اما بررسی و خلاصه نمودن مطالبی كه نوشتههای كتابمقدس تعلیم میدهد ممكن است مفید واقع شود.
نکاتی در باب طلاق و ازدواج مجدد
خدا هیچگاه طلاق را برای انسان در نظر نگرفته بود. نظرِ مطلوب او در مورد این موضوع این است كه یك مرد و یك زن تا زمانی كه مرگ آنها را از هم جدا سازد به پیوند زناشویی خود متعهد باشند (رومیان ۲:۷-۳) عیسی این مطلب را با رجوع كردن به فرمان الهی در هنگامِ خلقت برای فریسیان روشن نمود (متی ۱۹:۴-۶).
خدا از طلاق نفرت دارد (ملاكی ۲:۱۶) كه عملی است بر خلاف نوشتههای كتابمقدس. او از همه طلاقها نفرت ندارد زیرا او در مورد خود و طلاق دادن اسرائیل سخن میگوید (ارمیا ۳:۸) و این مطلب به این علت بود كه قوم او را ترك نموده و به پرستش بتها روی آوردند. اسرائیل خائن بود.
در متی ۵:۳۱-۳۲ و ۱۹:۹ عیسی تعلیم داد كه طلاق ممنوع بود، مگر اینكه یكی از زوجین به خیانت در زناشوئی محكوم بوده است. در مرقس ۱۰:۱۱-۱۲ و لوقا ۱۶:۱۸، عبارت استثنا حذف شده است. بهترین توضیحی كه احتمالا در مورد این تناقض میتوان ذكر كرد این است كه مرقس و لوقا گفته كامل را ثبت ننمودهاند. بنابراین. با وجودی که طلاق نامطلوب است، اگر یكی از زوجین خیانت كرده باشد، مجاز است. عیسی طلاق را مجاز دانسته اما به آن فرمان نداده است.
بعضی از دانشمندان به ۱قرنتیان ۷:۱۲-۱۶ به عنوانِ تعلیم قبول طلاق در صورتی كه یك ایماندار از سوی یك غیرایماندار ترك كرده شده باشد، نظر میافكند. پولس میگوید شخصِ ترك شده «در چنین مواردی تحت اسارت نمیباشد.» و به عبارتی دیگر چه زن و چه مرد آزاد است كه تقاضای طلاق نماید (به دلیل ترك كردن) عقیدهی نویسندگان كنونی این است كه این مورد همان استثنایی است كه در متی ۵ و ۱۹ ارائه شده است. یعنی غیرایماندار به منظور زندگی با شخص دیگری رهسپار میشود. سپس به ایماندار بر اساس نوشتههای كتابمقدس و اگر طرف دیگر مرتكب زنا شود اجازه طلاق داده میشود.
اغلب این طور استدلال میشود كه با وجودی كه طلاق در عهد جدید مجاز است اما ازدواجِ مجدد هیچگاه در نظر آورده نمیشود. هر چند كه این مباحثه سوال برانگیز است. ازدواجِ مجدد برای طرف بیگناه در عهد جدید محكوم نمیشود تنها برای شخص متهم نكوهش شده است. همچنین، یكی از مقاصد اصلی طلاق براساس نوشتههای مقدس مجاز دانستن ازدواج مجدد است، در غیر این صورت، جدایی. همین منظور را القا مینماید.
هنگام مباحثه در مورد این موضوع، این سوال به طور اجتنابناپذیری مطرح میشود «در مورد مردمی كه قبل از اینكه نجات یابند طلاق گرفته بودند چه میتوان گفت؟» شكی نیست كه طلاقها و ازدواجهای مجددی كه با شریعت و قانون در تضاد بودهاند قبل از بازگشت به سوی خدا منعقد شده بودند و گناهانی هستند كه كاملاً بخشوده شدهاند (ر.ک به طور مثال ۱-قرنتیان ۶:۱۱ جائی كه پولس زنا را در فهرست گناهانی كه ایمانداران قرنتیانی قبلا مرتكب شدهاند قرار داده است.) گناهانی كه قبل از بازگشت وجود داشته از اشتراك كامل ایمانداران در كلیسای محلی جلوگیری به عمل نمیآورد.
پرسش مشكلتری كه وجود دارد در مورد مسیحیانی است كه به عللی جدا از نوشتههای مقدس طلاق گرفته و مجددا ازدواج نمودهاند. آیا آنها میتوانند جزء جامعه كلیسای محلی دوباره پذیرفته گردند؟ پاسخ به این پرسش بستگی به این مطلب دارد كه آیا زنا یك وصلت فیزیكی مقدماتی است یا یك حالتِ مداوم. اگر این اشخاص در حالت زناكاری به زندگی خود ادامه میدهند، بنابراین آنها نه تنها باید به گناه خود اعتراف نمایند بلكه باید شریك فعلی زندگی خود را ترك نمایند اما راه حل خدا برای یك مشكل هیچگاه راه حلی كه مشكلات وخیمتری را خلق نماید، نمیباشد. اگر به منظور گسستن گرهی یك زناشویی، مردها و زنها به سوی گناه كشیده شوند یا زنان و كودكان بیخانمان و بیپول رها گردند، درمان از مرض وخیمتر است.
به عقیدهی نویسنده، مسیحیانی كه طلاق آنها براساس نوشتههای مقدس نبوده است و سپس مجدداً ازدواج نمودهاند، میتوانند واقعاً از گناه خود توبه كنند و در جایگاه خود نزد خداوند و جامعه كلیسا قرار خواهند گرفت. در مورد طلاق، این طور به نظر میرسد كه تقریبا هر موضوع با موضوع دیگر تفاوت دارد. بنابراین، ارشدهای (مشایخ) یك كلیسای محلی باید هر موضوع را به طور انفرادی تحقیق و بررسی نمایند، كلیه موضوعات مربوطه باید به تصمیمگیری ارشدها محول شود.
چ) عیسی سوگند خوردن را محكوم می نماید (۵:۳۳-۳۷)
۵:۳۳-۳۶ شریعت موسی دارای چندین ممنوعیت علیه سوگند دروغ به نام خدا میباشد (لاویان ۱۹:۱۲؛ اعداد ۳۰:۲؛ تثنیه ۲۳:۲۱) سوگند به نام خدا بدین معنی است كه شما او را به شهادت گرفتهاید كه حقیقت را بیان كردهاید. یهودیان سعی میكردند كه از عمل زشت سوگند دروغ خوردن به نام خدا اجتناب ورزند و آن را با سوگند خوردن به آسمان، زمین، اسرائیل یا سَرِ خود جایگزین نمایند.
عیسی استفاده از چنین حقهها (كلاه شرعی) از شریعت را محكوم نموده و آن را ریاكاری محض میداند وی هرگونه سوگند و قسم و ذكر ناشایست نام خدا را در محاورات عادی ممنوع نموده است. این عمل نه تنها ریاكاری محسوب میشد، بلكه سعی در اجتناب از سوگند خوردن به نام خدا تنها جایگزین كردن اسامی دیگر به جای نام او بیهوده. سوگند خوردن به آسمان یعنی سوگند خوردن به تخت پادشاهی. سوگند خوردن به زمین یعنی سوگند خوردن بهكرسی زیر پای او. سوگند خوردن به اسرائیل یعنی سوگند خوردن به شهر (پایتخت) پادشاهیِ او. حتی سوگند خوردن به سر خود نیز شامل خدا میشود، زیرا خالق همه چیز میباشد.
۵:۳۷ قسم برای یك مسیحی غیرضروری میباشد. بلهی او باید بله معنی بدهد و زمانی که نه می گوید باید نه معنی بدهد. استفاده از زبانی (سخنانی) قویتر (به نظر میرسد كه منظور استفاده از تاكید بر روی سخنان و نهایتا استفاده از قسم خوردن باشد میتوان این جمله را این گونه در نظر گرفت.)، یعنی اذعان به این مطلب كه شیطان –همان ابلیس- بر زندگیهای ما حكومت مینماید. هیچ موقعیتی برای یك مسیحی وجود ندارد كه تحت آن مناسبتی برای دروغ گفتن موجود باشد. این نوشته هرگونه كتمانِ حقیقت یا ریاكاری را ممنوع میداند. البته قسم خوردن در دادگاه را ممنوع نمینماید. خودِ عیسی در برابر كاهن اعظم تحت سوگند شهادت داد (متی ۲۶:۶۳) پولس نیز به منظور به شهادت گرفتن خدا که تمامی نوشتههایش حقیقت دارد از سوگند استفاده نمود (۲-قرنتیان ۱:۲۳؛ غلاطیان ۱:۲۰).
ح) طی نمودن مایل (میل) دوم ( ۵:۳۸-۴۲)
۵:۳۸ شریعت میگوید «چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان » (خروج ۲۱:۲۴؛ لاویان ۲۴:۲۰؛ تثنیه ۱۹:۲۱) كه هَم فرمانی برای مجازات و هم تعیین حد و مرزی برای مجازات میباشد. مجازات نباید از جرم سختتر و سنگینتر باشد. هر چند كه بر طبق عهد عتیق صلاحیت برای اجرای مجازات حق مسلم دولت است نه افراد.
۵:۳۹-۴۱ عیسی با منسوخ نمودن انتقام به طور كلی، پای را از شریعت فراتر نهاده و به پارسایی والاتری تكیه مینماید. او به شاگردان خود نشان داد كه در حالی كه انتقام زمانی قانوناً مُجاز بود، اكنون عدمِ مقاومت در برابر ظلم، با بزرگواری مُیَسَر است. عیسی به پیروان خود تعلیم داد كه در برابرشخصِ شرور، مقاومت ننمایند. اگر كسی به گونه آنها سیلی بزند، آنها بایدگونه دیگر را نیز به سوی او برگردانند. و اگر آنها به خاطر قبایشان (جامه زیرین) به محكمه كشیده میشوند آنها بایدعبایشان (جامه خارجی پوشش در شب) را نیز واگذار نماید. اگر صاحبِ مقامی آنها را مجبور به حمل باری به مسافت ۱ میل نمود، آنها باید داوطلبانه آن را تا دو میل حمل نمایند.
۵:۴۲ آخرین فرمانِ عیسی در این بند، امروزه برای ما غیرعملیترین به نظر میرسد. اگر كسی از تو چیزی بخواهد، به او بده و از كسی كه از تو قرض خواهد، روی مگردان. وسواسِ ما دربارهی كالاهای مادی و داراییهایمان باعث میشود که ما فكر بخشیدن مالكیتهایی را كه به دست آوردهایم را به خود راه ندهیم. اما اگر نظرِ ما این بود كه افكار خود را بر گنجینههای آسمانی متمركز كنیم و تنها به داشتن غذا و لباس ضروری خود قناعت نمائیم ما این سخنان را با كمالِ میل و كلمه به كلمه قبول مینمودیم. گفتهی مسیح دارای این پیش فرض بود كه شخصی كه تقاضای كمك میكند نیازی اصلی (واقعی) دارد. و از آنجائی كه آگاهی به این امر كه آیا آن نیاز، از همه نظر واقعی میباشد غیرممكن است. بهتر این است كه (همان طور كه گفتهاند) «به جمعی از متدكیان فریب كار كمك شود با این احتمال كه شاید بین آنها شخصی باشد كه واقعا نیازمند است مبادا ما او را از خود برانیم.»
اگر بخواهیم از نقطه نظر بشری سخن بگوئیم، چنین رفتاری كه خداوند خواهان آن است در اینجا غیرممكن است. تنها به عنوان شخصی كه توسط روحالقدس تاثیر میپذیرد میتواند چنین زندگیِ توأم یا از خودگذشتگی داشته باشد. ایماندار میتواند توهین (آیه ۳۹)، بیعدالتی (آیه ۴۰)، دردسر و ناراحتی (آیه ۴۱) را با محبت جواب دهد، همان گونه كه منجی زندگی خود را در پیش گرفته است. و این مطلب همان «خبر خوش دومین میل میباشد.»
خ) دشمنان خود را محبت نمائید ( ۵ : ۴۳ - ۴۸ )
۵:۴۳ مثال آخرِ خداوند ما در مورد پارسایی والا كه در پادشاهی او طلبیده میشود، موضوع رفتار با دشمنان شخصی میباشد. موضوعی كه طبیعتا از بند قبلی بر میخیزد. شریعت به اسرائیلیها تعلیم داد كه همسایهی خود را محبت نمائید (لاویان ۱۹:۱۸) با وجودی که هیچگاه به وضوح به آنها حكم نگردیده بود كه، به دشمن خود به دیده تنفر بنگرند، این روحیه مبنای اكثر اصول ارشاد و آموزشهای آنها قرار گرفت. این برداشت خلاصهای بود از دیدگاه عهد عتیق در مورد كسانی كه قوم خدا را مورد آزار و اذیت قرار دادند.(ر.ک مزمور ۱۳۹:۲۱-۲۲) كه میتوان آن را دشمنیِ خیراندیشانه تلقی نمود كه بر علیه دشمنان خدا اعمال میشد.
۵:۴۴-۴۷ اما اكنون عیسی اعلام میدارد كه ما باید دشمنان خود را محبت نمائیم و برای كسانی كه. به ما آزار می رسانند دعا كنیم. این واقعیت كه به محبت نمودن فرمان داده شده است نشان میدهد كه این امر بستگی به خواستِ ما دارد، نه موقتاً به احساسات ما. این احساس با مهربانی و شفقت طبیعی یكسان نیست زیرا محبت ورزیدن به كسانی كه از شما تنفر دارند و به شما صدمه میرسانند امری طبیعی نمیباشد. میتوان آن را فیضی ماوراءالطبیعه دانست كه تنها در كسانی كه دارای یك زندگی الهی میباشند ظهور مینماید.
محبت ورزیدن به كسانی كه ما را محبت می نمایند پاداشی ندارد. عیسی میگوید حتی خراجگیرانی كه بازگشت ننمودهاند اینكار را انجام میدهند! آن نوع محبت نیازی به نیروی الهی ندارد. هیچگونه فضیلتی تنها در سلام گفتن به برادرانمان یعنی اقوام و دوستانمان وجود ندارد. كسانی كه ایمان نیاورده و نجات نیافتهاند نیز این كار را میتوانند انجام دهند. و هیچگونه مشخصهی مسیحی بودن در این مورد وجود ندارد. اگر معیارهای ما از معیارهای جهانی بالاتر نباشد، مطمئناً هیچگاه نمیتوانیم بر جهان تأثیر بگذاریم.
عیسی به پیروانش گفت كه باید شر را با نیكی جواب گویند، تا بتوانند فرزندان پدر آسمانی خود گردند. او نمیگفت كه بدین طریق میتوان فرزندان خدا گردید، بلكه این طریقی است كه ما نشان میدهیم كه فرزندان خدا میباشیم. از آنجائی كه خدا نه نسبت به شر و نه نسبت به خیر (برای اینكه هر دو از خورشید و باران بهره میبرند)، تبعیضی قائل نمیشود. ما نیز باید با همه، رفتاری صادقانه و بزرگوارانه داشته باشیم.
۵:۴۸ عیسی این بخش را با این پند پایان میدهد: بنابراین شما باید كامل باشید، درست همان گونه كه پدر شما در آسمان كامل است. واژهی كامل با در نظر گرفتن متن باید درك شود. این واژه به معنای بیگناه یا بینقض نیست. آیاتِ قبلی توضیح میدهند كه كامل بودن یعنی محبت ورزیدن به كسانی كه از ما نفرت دارند، دعا كردن برای كسانی كه ما را اذیت میكنند، و مهربانی نمودن به دوست و دشمن. كامل بودن در اینجا رسیدن به بلوغ روحانی است كه یك مسیحی را قادر میسازد كه در تقسیم نمودن بركات به همگان بدون اعمال تبعیض خدا را سرمشق قرار دهد.