Persepolis

د) روح ‌‌القدس به عنوان قدرت برای زندگی مقدّس (باب۸).

موضوع زندگی مقدّس همچنان ادامه دارد. پولس در باب ۶ به این سؤال جواب داد:‏ "آیا تعالیم انجیل (نجات به وسیله فقط ایمان) اجازه می‌دهد و یا حتی گناه کردن را تشویق می‌‌کند؟" در باب ۷ او با این سؤال روبرو می‌‌شود:‏ "آیا انجیل به مسیحیان می‌‌گوید که شریعت را برای هدایت شدن به یک زندگی مقدّس حفظ کنند؟" حالا سؤال این است:‏ چگونه مسیحیان قادر به داشتن یک زندگی مقدّس هستند؟

ما همین الان توجّه داریم که ضمایر شخصی که در باب ۷ معروف بودند، همگی ناپدید شدند و روح‌‌القدس به شخصی مسلط است. این کلمه مهمی است برای فهمیدن متن. پیروزی از ما نیست بلکه از روح‌‌القدس است که در ما ساکن می‌‌باشد. اِی.جی.گوردن ۷ نوع کمک روح را عنوان می‌‌کند:‏ آزادی در خدمت (آیه۲)، قدرت برای خدمت (آیه۱۱)، پیروزی بر گناه (آیه۱۳)، هدایت در خدمت (آیه ۱۴)، شهادت بر فرزند بودن (آیه۱۶)، مدد در خدمت (آیه۲۶)، مدد در دعا و شفاعت (آیه۲۶).

۸:‏۱ پولس رسول حالا از سرزمین ناامیدی و شکست به مکان بالا و فریاد پیروزی می‌‌رود، پس هیچ قصاص نیست بر آنانی که در مسیح عیسی هستند! این امر می‌‌تواند به دو شکل فهمیده شود.

اوّل، هیچ قصاص ملکوتی تا آنجا که به گناه ما مربوط می‌‌شود، نیست زیرا ما در مسیح هستیم. ما وقتی که در انسانیت کهنه خود یعنی در آدم بودیم، برایمان قصاص وجود داشت. ولی حالا که ما در مسیح هستیم بنابراین از قصاص آزاد هستیم که او است.

اوّل به نجات‌دهنده مبارک من دست درازی کنید،
و او را از حرمت خدا دور سازید.
ثابت کنید که عیسی مرتکب یک گناه شده است،
سپس به من بگویید که ناپاک هستم.
-‏دبیلو.اِن.تام کینز

ولی این همچنین یعنی که نیازی به محکوم کردن شخصی که پولس در باب هفتم توضیح می‌‌دهد نیست. ما باید از تجربه رومیان ۷ بگذریم، قادر نیستیم که با تلاش خود مطالبات شریعت را بجا آوریم ولی نباید در اینجا این را عنوان کنیم. آیه۲ توضیح می‌‌دهد که چرا هیچ قصاص برای ما نیست.

۸:‏۲ روح شریعت حیات مسیح عیسی ما را از شریعت مرگ و گناه آزاد کرد. اینها در شریعت یا قانون متضاد هستند. کار خاصّ روح‌‌القدس قدرت بخشیدن به ایمانداران برای زندگی مقدّس است. کار خاصّ گناه درونی غرق کردن انسان در مرگ است. این همانند قانون جاذبه است. وقتی که شما توپی را به هوا پرتاب می‌‌کنید، به سوی شما برمی‌‌گردد زیرا هوا سنگینتر است. پرنده زنده از هوا سنگین‌‌تر است، ولی وقتی آن را در هوا آزاد می‌‌کنید، پرواز می‌‌کند و می‌‌رود. شریعت حیات در پرواز کردن پرنده بر فراز جاذیه شریعت است. بنابراین روح‌‌القدس قدرت حیات قیام خداوند عیسی را به ایماندار می‌‌دهد و او را از شریعت مرگ و گناه آزاد می‌‌سازد.

۸:‏۳ شریعت هرگز نمی‌‌توانست مطالبات مقدّسش را در انسان‌‌ها تحقق ببخشد ولی فیض در جایی که شریعت شکست خورد، موفق شد. بگذارید ببینیم چگونه!

شریعت نمی ‌ ‌توانست زندگی مقدّس به بار بیاورد زیرا به سبب جسم ضعیف بود. این مشکل شریعت نبود بلکه با طبیعتِ سقوط کردهِ انسان. شریعت از انسان‌‌هایی صحبت می‌‌کند که گناهکار هستند ولی قدرت اطاعت را بدیشان عطا نمی‌‌کند. ولی خدا با فرستادن پسرش در شبیه جسم گناه مداخله کرد. با دقت به این امر توجه کنید که خداوند عیسی مسیح در جسم گناه‌‌آلود به این جهان نیامد "بلکه شبیه" جسم گناه. او هیچ گناه نکرد (اول پطرس ۲:‏۲۲)، او هیچ گناه نشناخت (دوم قرنتیان ۵:‏۲۱) و در وی هیچ گناهی نبود (اول یوحنا ۳:‏۵). ولی با آمدنش به جهان در جسم بشری، او بسته انسانیت گناه شد. مسیح به عنوان قربانی گناه بر گناه در جسم فتوا داد. او نه فقط برای گناهانی که مرتکب شدیم مُرد بلکه (اول پطرس ۳:‏۸) برای گناه طیعت ما نیز. به بیانی دیگر، او برای آنچه که ما بودیم و آنچه که انجام می‌‌دادیم مُرد. با انجام این کار، او بر گناه در جسم فتوا داد. گناه طیعت ما هرگز گفته نشده است که بخشیده شده بلکه محکوم شده. گناهان ما که ما مرتکب شدیم بودند که بخشیده شدند.

۸:‏۴ حالا عدالت شریعت در ما کامل گردیده است که نه به حسب جسم بلکه به حسب روح رفتار می‌‌کنیم. وقتی که ما کنترل زندگی خود را به روح‌‌القدس می‌‌سپاریم، او به ما قدرت می‌‌بخشد که خدا و همسایه خود را محبت کنیم که در نهایت همان کاری را انجام می‌‌دهیم که شریعت از ما می‌‌خواهد.

در این چهار آیه، پولس رسول رشته بحث‌‌های خود را جمع می‌‌کند:‏ از ۵:‏۱۲ تا ۷:‏۲۵. در ۵:‏۱۲-‏۲۱ او بین سرهای مرکزی، آدم و مسیح مقایسه انجام داد. حالا در ۸:‏۱ او نشان می‌‌دهد که محکومیت ما در اثر یکی بودن با آدم به وسیله یکی شدن با مسیح پاک شده است. در باب ششم و هفتم او راجع به گناه وحشناک ساکن در طبیعت انسان سخن می‌‌گوید. حالا او اعلام می‌‌کند که روح شریعت در زندگی عیسی مسیح ما را از شریعت گناه و مرگ آزاد کرده است. در باب هفتم، کل موضوع به شریعت مربوط می‌‌شود. حالا ما می‌‌آموزیم که مطالبات شریعت به وسیله‌ی کنترل روح در زندگیمان به انجام می‌‌رسند.

۸:‏۵ آنانی که به حسب جسم هستند-‏ یعنی کسانی که توبه نکرده‌‌اند مربوط به چیز‌های جسم هستند و در آنها تفکر می‌‌کنند. آنها از هوسهای جسم اطاعت می‌‌کنند. آنها بر طبق خواهشها و هوسهای طبیعت فاسد خود زندگی می‌‌کنند. آنها برای جسم تدارک می‌‌بینند که به زودی به خاک برمی‌‌گردد.

ولی کسانی که بر حسب روح هستند -‏ یعنی ایمانداران حقیقی-‏ از خون و جسم آزاد شده‌‌اند و برای چیزی ابدی و غیر فانی زندگی می‌‌کنند. آنها با کلام خدا مشغول هستند و دعا و پرستش و خدمات مسیحی.

۸:‏۶ تفکر جسم یعنی گرایش‌‌های طبیعت سقوط کرده-‏ موت است. تا جایی که به شادی زمان حال و سرنوشت ابدی مربوط می‌‌شود نتیجه تفکر جسم، موت است. تفکر جسم در خود همه‌ی قوات مرگ را دارد و درست مثل مرگ از طریق مسموم شدن است.

ولی تفکر روح، حیات و سلامتی است. روح خدا زندگی را تضمین می‌‌کند که در راستی و سلامتی با خدا است و با راحتی خیال همراه است.

۸:‏۷ تفکر جسم موت است زیرا دشمنی با خدا می‌‌باشد. گناهکار بر ضدّ خدا طغیان می‌‌کند و در جهت خصومت با او عمل می‌‌کند. اگر دلیلی برای اثبات لازم باشد، این امر در مصلوب کردن خداوند عیسی مسیح کاملاً آشکار است. تفکر جسم شریعت خدا را اطاعت نمی* ۱#‌کند. تفکر جسم اراده‌ی خود را می‌‌خواهد و نه اراده‌ی خدا را. تفکر جسم می‌‌خواهد که ارباب خودش باشد، و نه اینکه در برابر ارباب خود خم شود. طبیعت تفکر جسم طوری است که نمی‌‌تواند از شریعت خدا اطاعت کند. این تنها گرایش نیست که در این تفکر گم شده است بلکه قدرت اطاعت از شریعت نیز در آن تفکر وجود ندارد. جسم برای خدا مُرده است.

۸:‏۸ بنابراین شگفت نخواهد بود اینکه کسانی که جسمانی هستند نتوانند خدا را خشنود سازند. به این مسئله فکر کنید! هیچ کاری نیست که یک شخص نجات نیافته برای خشنودی خدا بتواند انجام دهد؛ نه هیچ عمل خوب، نه هیچ مراسم مذهبی، نه هیچ خدمت قربانی و مسلماً هیچ چیز. اوّل او باید جایگاه گناه را از زندگیش بردارد و مسیح را با عملی متّکی بر ایمان بپذیرد. فقط در آن موقع است که لبخند خدا نمایان می‌‌شود.

۸:‏۹ وقتی که شخصی از نو مولود می‌‌شود، دیگر از جسم نیست بلکه در روح می‌‌باشد. او در قلمرویی متفاوت زندگی خواهد کرد. درست چنانچه ماهی در آب زندگی می‌‌کند و انسان در خشگی، بنابراین ایماندار نیز در روح. او نه فقط در روح زیست می‌نماید بلکه روح نیز در او. در حقیقت، اگر روح مسیح در او ساکن نباشد او، به مسیح تعلق ندارد. یک سؤال در اینجا مطرح می‌‌باشد و آن این است که آیا این روح مسیح در اینجا همان روح‌‌القدس همان روح‌القدس است، این فرض که آنها یکی هستند به نظر درست می‌‌آید و این را از هماهنگی با متن می‌‌توان دریافت.

۸:‏۱۰ از طریق خدمت روح، مسیح عملاً در ایماندار است. بسیار هیجان‌انگیز است که به این حقیقت فکر کنیم خداوند حیات و جلال در بدنهای ما ساکن است، خصوصاً وقتی که به یاد می‌‌آوریم که جسم ما به سبب گناه مرده است. شخصی ممکن است این بحث را مطرح سازد که آنها هنوز نمرده‌‌اند چنانچه این آیه می‌‌گوید. نه، ولی نیروهای مرگ در آنها کار می‌‌کند و آنها الزاماً اگر خداوند بازگشت نکند خواهند مرد. در نقطه مقابل جسم، روح، به سبب عدالت، حیات است. آن جسم یک بار نزد خدا مرد و از طریق عدالت کار خداوند عیسی مسیح در مرگ و قیامش و به خاطر عدالت خدا که به حساب ما گذاشته شد زنده گردید.

۸:‏۱۱ ولی یاد‌آوری این امر که جسم هنوز در مرگ بسر می‌‌برد نیازی به هشدار یا ناامیدی ندارد. این حقیقت که روح‌‌القدس در بدنهای ما ساکن است تضمینی می‌‌باشد برای این امر که چنانچه او مسیح را از مردگان بر‌خیزانید، در بدنهای فانی ما نیز حیات خواهد داد. این آخرین عمل مرحله رهایی ما می‌‌باشد؛ یعنی وقتی که بدنهای ما مثل بدن جلال یافته نجات دهنده، جلال می‌‌یابد.

۸:‏۱۲ و حالا که ما تضّاد بین جسم و روح را می‌‌بینیم، به چه نتیجه‌‌ای می‌رسیم؟ ما هیچ چیز را مدیون جسم نیستیم، تا بر طبق دستورات آن زندگی کنیم. طبیعت کهنه، شریر، و بدِ ما چیزی جز اسباب زحمت نبوده است. جسم ما تا به حال برای ما هیچ چیز خوبی نداشته است. اگر مسیح ما را نجات نداده بود، جسم ما را به عمیق‌‌ترین، تاریک‌‌ترین و داغ‌‌ترین نقطه جهنم فرو می‌‌برد. چرا ما باید نسبت به چنین دشمنی احساس تعهد کنیم؟

۸:‏۱۳ آنانی که بر طبق جسم زیست می‌‌کنند، باید بمیرند، نه فقط جسمانی بلکه روحاً نیز تا ابد. زندگی بر طبق جسم یعنی نجات نیافته بودن. این در ۸:‏۴، ۵ روشن شده است، ولی پولس چرا به کسانی این را می‌‌نویسد که مسیحی هستند؟ آیا او می‌‌خواهد بگوید که بعضی از ایشان گم شده هستند یا نجات را از دست داده‌‌اند؟ نه، ولی پولس رسول معمولاً بعضی نتیجه‌‌گیری‌ها، هشدارها و آزمایشهای شخصی خود را در رسالاتش عنوان می‌‌کند و این را فهمده است که در هر گروه عبادتی کلیسایی ممکن است مردمی باشند که هرگز تولد تازه نیافته‌‌اند.

بقیه آیه به توضیح کسانی می‌‌پردازد که واقعاً ایمانداران حقیقی هستند. به وسیله‌ی توانایی روح‌‌القدس، ایشان اعمال جسم را کشته‌‌اند. آنها العان از حیات جاودان لذّت می‌‌برند و وقتی که این زمین را ترک کنند در روند این تکامل وارد حیات ابدی می‌‌شوند.

۸:‏۱۴ راهی دیگر برای وصف کردن ایمانداران حقیقی گفتن این ‌است که ایشان از روح خدا هدایت می‌‌شوند. پولس در صحبتهای خود ه مثال‌‌های چشمگیر از هدایت در زندگی مسیحیان مشهور اشاره نمی‌‌کند. بلکه او چیزی را می‌‌گوید که راجع به همه فرزندان حقیقی خدا صادق است؛ اسماً، که ایشان به وسیله روح خدا هدایت می‌‌شوند. در اینجا مسئله درجه تسلیم شدن به روح‌‌القدس نیست بلکه ارتباطی که در زمان توبه بین ایماندار و روح خدا به وجود می‌‌آید.پسر خواندگی، ایماندار را به خانواده خدا می‌‌برد، با همه مزیت‌‌ها و مسئولیتهای مربوط به پسران بالغ.

گرایش جدید، زمان معین را قبل از ورود به ارث خود یعنی روح‌‌القدس صبر نمی‌کند. این امر در زمان توبه به وقوع می‌‌پیوندد و روح‌‌القدس بر ایماندار می‌‌آید، چه زن و چه مرد، چه دختر و چه پسر.

۸:‏۱۵ آنانی که زیر شریعت هستند همانند فرزندان کوچک می‌‌باشند که همانند برده زیر دست ارباب هستند و همیشه در ترس از محکوم شدن بسر می‌‌برند. ولی وقتی شخصی تولد تازه می‌‌یابد، او به وضعیت بندگی در نمی‌‌آید. او همچو برده‌‌ای به حضور خدا وارد نمی‌‌شود. بلکه او روح پسر خواندگی را دریافت می‌‌دارد که این یعنی او در خانواده خدا به عنوان پسر بالغ جای می‌‌گیرد. به وسیله یک غریضه حقیقی روحانی، او به خدا نگاه می‌‌کند و صدا می‌‌زند:‏ "ابّا یعنی ای پدر." ابّا واژه‌‌ای آرامی است که ترجمه‌‌اش سخت می‌‌باشد. این واژه، شکل صمیمی کلمه پدر است، درست مثل بابا. تا موقعی که ما از این کلمه‌ی آشنای انگلیسی برای صدا زدن خدا استفاده می‌‌کنیم، این حقیقت در ما می‌‌ماند که او با این که فرای ماست ولی همچنین بسیار نزدیک ما نیز هست.

عبارت روح پسر خواندگی به روح‌‌القدس به عنوان کسی اشاره می‌‌کند که ایماندار را متوجه مقام پسر بودنش می‌‌کند. یا می‌‌تواند به این معنی باشد که درک و رفتار کسی که روح پسر خواندگی را دارد در نقطه مقابل کسی است که روح بندگی را دارد. پسر خواندگی در سه طریقه مختلف در میان رومیان استفاده می‌‌شد. در اینجا اشاره به هشیاری از پسر خواندگی است که روح‌‌القدس در حیات هر ایمانداری به وجود می‌‌‌آورد. در ۸:‏۲۳، این آیه به زمانی نگاه می‌‌کند که بدن ایمانداران آزاد شده یا جلال می‌‌یابد. در ۹:‏۴ به زمانی بر می‌‌گردد که خدا اسرائیل را به عنوان پسرش قرار داد (حزقیال ۴:‏۲۲).

در غلاطیان ۴:‏۵ و افسسیان ۱:‏۵، این کلمه به معنای "پسر خواندگی" بکار رفته است، که این عمل همه‌ی ایمانداران را به عنوان پسران بالغ با همه‌ی مزّیت‌ها و مسئولیت‌‌های پسر خواندگی در حضور خدا جای می‌‌دهد. همه ایمانداران پس خدا در خانواده جدید هستند که خدای پدر به وجود آورده است. ولی هر ایمانداری همچنین پسر خدا نیز هست؛ ارتباط خاصّی که مزّیت‌‌های شخصی بلوغ یافته ‌را می‌‌رساند.

در عهد جدید، فرزند خواندگی هرگز به این معنی که در جامعه ما وجود دارد نیست؛ گرفتن یک فرزند از خانواده دیگر برای خود.

۸:‏۱۶ یک غریضه روحانی در همه ایمانداران تولد تازه یافته وجود دارد که ایشان پسر خدا هستند. روح‌‌القدس به ایماندار این را می‌‌گوید. روح‌‌القدس بر روحهای ما شهادت می‌ ‌دهد که ما فرزندان خدا در خانواده الهی هستیم. روح‌‌القدس این کار را اساساً بر طبق کلام خدا انجام می‌‌دهد. در حینی که یک ایماندار، کتاب‌مقدّس را می‌‌خواند، روح به او این حقیقت را ظاهر می‌‌سازد زیرا او به نجات‌دهنده اعتماد کرده است و حالا فرزند خدا می‌‌باشد.

۸:‏۱۷ عضویت در خانواده خدا مزیتهایی را به ما می‌‌دهد که برای ذهنمان قال درک نیستند. همه فرزندان خدا، وارثان خدا هستند. البته وارث، سرانجام ملک پدرش را به ارث خواهد برد. این درست همان چیزی است که در اینجا منظور متن می‌‌باشد. همه چیزهایی که پدر برای ما نگاه داشته است. ما هنوز وارد این خوشی نشده‌‌ایم و این ثروت را کسب نکره‌‌ایم ولی هیچ‌چیز نمیر‌تواند مانع ارث ما در آینده شود. و ما هم ارث با مسیح نیز هستیم. وقتی که او سلطنت دنیا را به دست گیرد، ما همراه او در همه ثروت خدا و اعمال او شریک خواهیم شد.

وقتی که پولس اضافه می‌‌کند، اگر شریک مصیبتهای او هستیم تا در جلال وی نیز شریک باشیم، او رنج قهرمانانه را تبدیل به راهی برای کسب نجات نمی‌‌کند. همچنین او از دایره نخبگان معنوی نیز سخن نمی‌‌گوید که رنجها و مصائب زیادی را متحمل شده‌‌اند و به همین خاطر معروف شده‌‌اند. بلکه، او همه مسیحیان را می‌‌بیند که رنج خواهند برد و روزی هم با مسیح جلال خواهند یافت. کلمه‌ی اگر مترادف با از آنجایی که می‌‌باشد. البته کسانی هستند که بیشتر از سایرین به خاطر مسیح رنج می‌‌برند و این در نتیجه برای ‌آنها پاداش و جلال بیشتری به همراه خواهد داشت. ولی همه‌ی کسانی که عیسی را به عنوان خداوند و نجات‌دهنده می‌‌شناسند در اینجا بیشتر خصومت بیشتری را با دنیا تجربه می‌‌کنند، به همراه همه ملامت‌‌ها و شرمهای آن.

۸:‏۱۸ بزرگترین شرمی که ما برای مسیح در زمین متحمل می‌‌شویم بسیار کوچک خواهد بود وقتی که او ما را می‌‌خواند و ما را علناًدر مقابل میزبانان بهشت اقرار می‌‌کند. حتی درد شدید شهادت نیز به نظر بیش نمی‌‌آید وقتی که نجات‌دهنده چهره ایشان را با تاج حیات، جلال می‌‌بخشد. در جایی دیگر پولس از رنج‌‌های زمان حاضر ما به عنوان نورهای سختی‌‌هایی سخن می‌‌گوید که برای لحظاتی هستند ولی با جلال جاودانی را برای ما لحظه و لحظه زیاد می‌‌کنند (دوم قرنتیان ۴:‏۱۷). وقتی که او از جلال آینده سخن می‌‌گوید، کلام او به نظر در مقابل سنگینی مسئله خم می‌‌شود. اگر ما بتوانیم فقط جلالی را که مال ما خواهد بود تشخیص دهیم (ببینیم)، ما برای مصائب و رنج‌‌هایی که در این سفر زندگی بر ایمان پیش خواهد آمد لحظه شماری خواهیم کرد!

۸:‏۱۹ حالا پولس به شکلی شجاعانه در ادبیات تصویری را ترسیم می‌‌نماید که کل خلقت در آن مشتاقانه منتظر زمانی هستند که به عنوان پسران خدا به دنیایی خارق‌‌العاده وارد شوند. این زمانی خواهد بود که خداوند عیسی برای سلطنت باز می‌‌گردد و ما نزد او برخواهیم گشت.

ما در حال حاضر پسران خدا هستیم ولی جهان به ارزش ما پی نبرده است. و هنوز جهان به روزهایی بهتری در آینده می‌‌اندیشد که تا موقعی نخواهد آمد که پادشاه به همره مقدسین خود برای سلطنت می‌‌آید. انتظار کل خلقت، منتظر ظهور پسران خدا می‌‌باشد (جی.بی.پی).

۸:‏۲۰ وقتی که آدم گناه کرد، تجاوز او فقط به نسل بشر تأثیر نگذاشت، بلکه همه خلقت، هم جانداران و هم چیزهایی بی‌‌جان را تحت تأثیر قرار داد. زمین لعنت شد. نتیجه گناه انسان همچو امواجی تکان‌دهنده به کل خلقت موج زد. پس چنانچه پولس توضیح می‌‌دهد، کل خلقت مطیع بطالت شد و بی‌‌نظمی و این به انتخاب خودش نبود بلکه به فرمان خدا بود در نتیجه نا اطاعتی انسان اوّل به عنوان سرِ خلقت می‌‌بود.

کلمه‌ی در امید که در پایان آیه ۲۰ آمده است همچنین می‌‌تواند آیه بعدی منتقل شود:‏ "در امید که خود خلقت نیز از قید فساد خلاصی خواهد یافت" (اِن.اِی.اِس.بی).

۸:‏۲۱ خلقت به وضعیتی که در باغ عدن وجود داشت نگاه می‌‌کند. سپس افسوس می‌‌خورد که با ورود گناه این خسارتها ناشی شده است. همیشه یک امید برای بازگشتن به شرایط ایده‌‌آل گذشته وجود دارد، وقتی که خود خلقت نیز از قید فساد خلاصی خواهد یافت تا در آزادی جلال فرزندان خدا شریک شود و از آزادی به عنوان فرزندان خدا در آسمان وقتی که در جلال ظاهر شوند لذّت خواهند برد.

۸:‏۲۲ ما در دنیایی رنج‌‌آور، حسرت‌‌آور و افسوس‌بار زندگی می‌‌کنیم.تمام خلقت تا الان با هم در آه کشیدن مثل بچّه‌‌های نوزاد سیر می‌‌برند. موسقی طبیعت در کلید مینور (غم‌انگیز) می‌‌باشد. زمین از این فاجعه رنج می‌‌برد. لعنت مرگ بر همه چیز‌های زنده مستولی می‌‌باشد.

۸:‏۲۳ ایمانداران نیز از این امر معاف نیستند. اگر چه ایشان نوبر روح و ضمانت رهایی ابدی را دارند، هنوز برای روز جلال خود آه می‌‌کشند. روح‌‌القدس خودش نوبر روح می‌‌باشد. درست چنانچه اوّلین محصول به دست آمده، کل محصول نهایتی را ضمانت می‌‌کند بنابراین روح‌‌القدس ضامن این است که کل ارث از آن ما خواهد بود.

خصوصاً، او ضامن فرزند خواندگی و رهایی یافتن بدن ماست (افسسیان۱:‏۱۴). به نوعی ما الان فرزند خوانده شده‌‌ایم که این یعنی ما در خانواده‌ی خدا به عنوان پسران جای گرفته‌‌ایم. ولی در نهایت، فرزند خواندگی ما وقتی کامل خواهد شد که ما بدنهای جلال یافته‌را دریافت کنیم. این به معنای خلاصی جسم ما است. روح و جان ما در حال حاضر رهایی یافته‌‌اند و بدنهای ما در زمان شور و شعف رهایی خواهد یافت (اول تسالونیکیان ۴:‏۱۳-‏۱۸).

۸:‏۲۴ ما در اثر این رفتار که مبتنی بر امید است نجات یافته‌‌ایم. ما همه‌ی مزایای نجات خود را کسب نکرده‌‌ایم و در زمان توبه و بازگشت آنها را تماماً به دست نیاورده‌‌ایم. ما از بیرون به این رهایی نهایی از گناه و رنج و درد و مرگ نگاه می‌‌کنیم. اگر ما الان این برکت را دریافت می‌‌داشتیم، امیدی برای آنها دیگر نمی‌‌داشتیم. ما فقط الان در امید چیزهای آینده بسر می‌‌بریم.

۸:‏۲۵ امید ما رهایی از حضور گناه و همه‌ی نتایج شوم آن است بر طبق وعده خدا و نابراین ما مطمئن هستیم که گویی الان صاحب آن وعده‌‌ها هستیم. بنابراین با صبر انتظار آن را می‌‌کشیم.

۸:‏۲۶ در هنگامی که ما در این امید جلال ادامه می‌‌دهیم، روح نیز ضعف ما را مدد می‌‌کند. ما بعضی وقتها در دعا متعجب می‌‌شویم. زیرا که آنچه دعا کنیم به طوری که می‌‌باید نمی‌‌دانیم، ما به طور خود خواهانه، از روی عدم آگاهی و با تنگ نظری دعا می‌‌کنیم. ولی پشت سر هم روح ما را در ضعف‌‌هایمان مدد خواهد کرد و حتی خود روح برای ما شفاعت می‌‌کند. در این آیه، این روح ما می‌باشد که ناله می‌‌کند و نه ما که البته در هر دو صورت هم حقیقت با این آیه صدق می‌‌کند.

در این سرّی وجود دارد. ما به قلمروئی نامرئی و روحانی می‌‌نگریم یعنی جائی که یک شخص بلند مرتبه و قدرتهایی والا در حال کار کردن به نفع ما هستند. و اگر چه نمی‌‌توانیم آن را درک کنیم، می‌‌توانیم از این حقیقت تشویقی بی‌‌پایان دریافت کنیم که ناله‌ی ما گاهی اوقات دعای روحانی ما هستند.

۸:‏۲۷ اگر خدا دلهای انسان‌‌ها را تفحص کند، او همچنین می‌‌تواند فکر روح ایشان را نیز بداند اگر چه ذهن‌‌های انسان‌‌ها فقط هم در حال ناله باشند. نکته مهم این است که دعای روح برای ما همیشه در اراده خداست. و چونکه این دعا‌ها همیشه بر طبق اراده خدا هستند، همیشه در جهت خیرّیت ما می‌‌باشند. این موضوع، توضیح زیادی لازم دارد چنانچه آیه بعدی نیز همین را ظاهر می‌‌سازد.

۸:‏۲۸ خدا همه چیز را برای خیرّیت آنانی که او را دوست می‌‌دارند با هم به کاری می‌‌اندازد آنهم بر طبق اراده خود. ولی همیشه این چنین نیست! وقت‌‌هایی ‌که در آن ما از دل شکستگی رنج می‌‌بریم و بعضی اوقات نیز از غم، ناامید، ترس و اضطراب، تعجب ما ‌کنیم که خدا چه خیریتی در آنها برای ما در نظر دارد. ولی آیه بعدی جواب ما را می‌‌دهد. وقتی که ما این وضعیت را مشاهده می‌‌کنیم، این سؤال در دعای ما برمی‌‌آید که چگونه خیریتی برای ما خواهد بود؟ زندگی ما تحت تأثیر قدرتهای ضّد شخصی همانند شانس، بخت و اقبال و سرنوشت نمی‌‌باشد بلکه تحت تأثیر خداوند فوق‌‌العاده ماست یعنی کسی که آنقدر با محبت است که نمی‌‌تواند نا مهربان باشد و آنقدر حکیم که نمی‌‌تواند اشتباه کند.

۸:‏۲۹ حالا پولس جستجوی پر شکوه برنامه طرح شده آسمان را ردیابی می‌‌کند که بر طبق آن آسمان می‌‌خواهد بسیاری را به عنوان پسران به جلال ببرد. اوّل از همه، خدا ما را از ازل شناخت. این یک آگاهی عقلانی (فکری) نبود. تا آنجایی که به آگاهی مربوط می‌شودع او می‌‌دانست که چه کسانی به دنیا خواهند آمد. ولی شناخت پیشین او فقط شامل حال کسانی می‌‌شود که او ایشان را از پیش معیین نیز فرمود تا به صورت پسرش متشکل شوند. بنابراین، چنین شناختی از روی آگاهی و هدف بود که هرگز ناکام نمی‌‌ماند. این کافی نیست که بگوییم خدا فقط کسانی را از پیش تعیین نمود که می‌‌دانست روزی به او ایمان آورده و توبه می‌‌کنند. عملاً این پیش‌دانی او بود که از قبل اطمینان داشت چه کسانی توبه کرده و به او ایمان می‌آورند.

آن گناهکاران بی‌دین روزی باید به وسیله معجزه فیض بهت‌آور حقیقت مکاشفه آسمانی به شکل مسیح مبدّل شوند. البته، مسئله این نیست که ما هرگز خصلت الهی خواهیم داشت یا حتی به شباهت صورت مسیح در می‌‌آئیم بلکه از نظر روحانی شبیه او خواهیم بود، قطعاً آزاد از گناه و همچنین بدن‌‌های جلال یافته نیز خواهیم داشت.

در آن روزِ جلال، او نخست‌زاده از برادان بسیار خواهد بود. نخست‌زاده در اینجا اوّل در مفهوم مقام یا حرمت است. او در میان ایشان مقامی مساوی ندارد بلکه او یگانه شخصی است در میان ایشان که جایگاه ویژه حرمت را در میان برادران و خواهران فقط دارا خواهد بود.

۸:‏۳۰ همه آنانی که او از قبل معین فرمود همچنین ایشان را نیز خوانده است. این یعنی آنها فقط انجیل را نشنیده‌‌اند بلکه به آن پاسخ نیز داده‌‌اند. این یک دعوت ثمربخش نیز هست. همه خوانده شده‌‌اند. این دعوت عام خدا می‌‌باشد (که معتبر نیز می‌‌باشد). ولی فقط عده کمی پاسخ مثبت می‌‌دهند که این دعوت خدا ثمربخش می‌‌باشد (توبه را سبب می‌‌شود).

همه کسانی که پاسخ مثبت می‌‌دهند، همچنین عادل نیز شمرده می‌‌شوند یا عدالت مطلق در حضور خدا به حساب ایشان گذارده می‌‌شود. آنها به عدالت ملبس می‌‌شوند از طریق لیاقت مسیح و حضور خداوند.

آنانی که عادل شمرده می‌‌شوند همچنین جلال نیز می‌‌یابند. ما عملاً هنوز جلال نیافته‌‌ایم ولی مطمئن هستیم که خدا از زمان گذشته در توضیح دادن آن استفاده کرده است. ما چنان راجع به جلال یافتن مطمئن هستیم که گویی الان آن را دریافت کرده‌‌ایم!

این یکی از قوی‌‌ترین متنهای عهد جدید در زمینه امنیت ابدی ایمانداران است. زیرا که همه میلیونها انسانی که از قبل به وسیله خدا شناخته شده وتعیین شده‌‌اند، هر کدام از ایشان خوانده شده، عادل شمرده شده، عادل شمرده شده و جلال یافته‌‌اند. یکی هم گُم نخواهد شد (با "همه" در یوحنا ۶:‏۳۷ مقایسه کنید).

۸:‏۳۱ وقتی که ما، این اتصالات ناگسستنی در زنجیره نجات و رهایی را بررسی می‌‌کنیم نتیجه‌‌اش اجتناب‌ناپذیر است! اگر خدا با ماست، به نوعی که خودش را مکشوف ساخته، پس هیچکس نمی‌‌تواند در ضدّیت با ما موفق باشد. اگر قادر مطلق به نفع ما کار می‌‌کند هیچ قدرت کمتر از او نمی‌‌تواند برنامه او را رد کند.

۸:‏۳۲ او که پسر خود را دریغ نداشت بلکه او را در راه جمیع ما تسلیم نمود . چه کلام خارق‌‌العاده‌‌ای! ما هرگز نباید اجازه بدهیم که آشنایی ما با این کلمات، از شکوه آنها بکاهد و یا از قدرت الهام بخش پرستشی آن کم کند. وقتی یک دنیای پر از انسان‌‌های نیازمند به نجات توسط یک قربانی جانشین وجود دارد، خدای بزرگ جهان پست خود را به آن نکرد و از بهترین گنجینه قلب خود را از ما دریغ نداشت بلکه او را به جهان داد تا به جای ما با مرگی ننگین قربانی شود.

منطقی که از این بخش استخراج می‌‌شود، جذاب است. اگر خدا بهترین هدیه را به ما داده است آیا هدیه‌‌هایی کم‌‌تر از آن را از ما دریغ خواهد کرد؟ اگر او بالاترین بها را پرداخت کرده است، آیا او از پرداخت بهای کمتر برای ما سر باز خواهد زد؟ اگر او تا این حد برای نجات ما پیش رفته است، آیا هرگز ما را به حال خود رها خواهد کرد؟ پس چگونه با وی همه چیز را به ما نخواهد بخشید؟

"مکینتاش گفته است:‏ "زبان بی‌ایمان می‌گوید،" «چگونه او می‌تواند؟» زبان ایمان می‌گوید:‏ «او چگونه نمی‌تواند؟»"

۸:‏۳۳ ما هنوز در شرایط دادگاه هستیم، ولی حالا تحولی چشمگیر رخ داده است. از وقتی که ما به عنوان گناهکارانی عادل شمرده شده بر صندلی نشسته‌‌ایم، دادگاه کسانی را صدا زد که بیایند و اگر اعتراضی به ضدّ ما دارند عنوان کنند. ولی هیچکس نبود! چگونه می‌‌توانست معترضی وجود داشته باشد؟ اگر خدا برگزیده خود را عادل شمرده است، چه کس می‌‌تواند براو مدعّی شود؟

این امر به زیبایی بحث این آیه و آیه بعدی را، وقتی که "هیچکس، زیرا..." را قبل از همه‌ی جوابهایمان بکار ببریم روشن می‌‌سازد. پس این آیه چنین می‌‌تواند خوانده شود، چه کسی هست که بر برگزیدگان خدا مدّعی شود؟ هیچکس، زیرا این خداست که عادل کننده می‌‌باشد. اگر این کلمات را بکار نبریم، چنین به نظر می‌‌آید که خدا می‌‌خواهد علیه برگزیدگانش ادّعا کند یعنی درست همان چیزی که پولس آن را رد می‌‌کند!

۸:‏۳۴ چالش دیگری بر می‌‌خیزد! آیا کسی هست که محکوم کند؟ هیچکس، زیرا مسیح برای دفاع از ایشان مرده است و از مردگان قیام کرده و حالا به دست راست خدا نشسته است و برای ایشان شفاعت می‌‌کند. اگر خداوند عیسی که همه‌ی کار داوری به او داده شده است، به ایماندار حکم نمی‌‌کند بلکه برای او شفاعت می‌‌نماید، پس هیچکس دیگری نیست که دلیل خاصّی برای محکوم کردن او داشته باشد.

۸:‏۳۵ حالا ایمان آخرین چالش خود را پیش می‌‌کشد. آیا کسی در اینجا هست که بتواند عادل شمرده شدگان را از محبت مسیح جدا سازد؟ بررسی در این زمینه در مورد همه گونه شرایط نامطلوب که ممکن است سبب جدایی انسان‌‌ها در مکانهای مختلف زندگی ایشان بر ایشان به وجود آید انجام شده است. ولی هیچ چیزی که سبب جدایی ایماندار از محبت مسیح شود یافت نمی‌‌شود. نه کتک خوردن و نه مصیبت و ضربه‌های محکم آن و نه دلتنگی و نه درد و رنج و غصّه و نه هیولای اضطراب و دلهره و نه وارد آمدن درد شدید ذهنی و فکری و جسمی و نه قضاوت و بی‌‌رحمی و جفا، رنجهای گرفتاریها و نه مرگ و برای کسانی که جرأت آن را دارند و پیه آن را به خود مالیده‌اند. و نه قحطی -‏یعنی گرسنگی عذاب‌آور، شدید و تا سرحّد رسیدن به استخوان درد‌آور. نه عریانی با همه مفاهیمی که سختی‌‌های آن را در برمی‌‌گیرد. نه خطر-‏ یعنی ترس و خطرات وحشتناک و قریب‌‌الوقوع، نه شمشیر یعنی مرگ سخت و سرد. هیچکس از اینها نمی‌‌تواند ما را از محبت مسیح جدا سازد.

۸:‏۳۶ اگر یکی از این چیزها می‌‌توانست ایماندار را از محبت مسیح جدا سازد، این جدایی کشنده مدّتها قبل به انجام رسیده بود زیرا ایمانداران مشغول کشته شدن در حین حیات هستند. این همانا منظور مزمور نویس است وقتی که می‌‌گوید. به خاطر یکی شدنمان با خداوند، تمام روز کشته و مثل گوسفندان ذبحی شمرده می‌‌شویم (مزمور ۴۴:‏۲۲).

۸:‏۳۷ به جای جدا کردنمان از محبت مسیح، این چیزها فقط ما را به مسیح نزدیکتر می‌‌سازند. ما نه فقط نصرت یافته‌‌ایم بلکه از حد زیاده نصرت یافته‌‌ایم. ما فقط بر این قدرتهای هولناک پیروزی کسب نکرده‌‌ایم بلکه در این پیروزی ما جلال را جلال می‌‌دهیم، به دیگران برکت می‌‌دهیم و برای خودمان نیکویی به ارمغان می‌‌آوریم. ما بردگان را از دست دشمنان رهایی داده و از روی ایست بازرسی، سنگ چین‌‌ها را خارج می‌‌نماییم.

ولی همه‌ی اینها از قدرت ما نیست بلکه از طریق او که ما را محبت نمود میسّر می‌‌شوند. فقط قدرت مسیح می‌‌تواند از تلخی، شیرینی را پدید آورد و از ضعف، قدرت و از غم، پیروزی و از دل شکستگی برکت را.

۸:‏۳۸ پولس رسول هنوز بررسی‌ها و جستجوی خود را به پایان نرسانیده است. او دنیا را به دنبال چیزهایی که ممکن است ما را از محبت خدا احتمالاً جدا سازد زیر و رو می‌‌کند، سپس امکانپذیری هر کدام را یک به یک رد می‌‌کند.

موت با همه‌ی ترس‌‌هایش؛

زندگی با همه‌ی وسوسه‌‌هایش؛

فرشتگان و روسا ، که در قدرت و دانش خارق‌‌العاده هستند؛

قدرتها ، چه ستمکاران انسانی و چه نامساعدت فرشتگان؛

چیزهای حال ، تصادفات و حوادث بد در مقابل ما؛

چیزهای آینده ، دلواپسی‌‌ها و ترس‌‌ها؛

۸:‏۳۹ نه بلندی و نه پستی. چیزهایی که در حیطه زمین هستند شامل قدرتهای نامریی می‌‌شود، و پولس این را اضافه کرده است تا مطمئن شود که چیزی از قلم نینداخته است.

نه هیچ مخلوق دیگر .

نتیجه جستجوی پولس این است که او چیزهای نتوانسته پیدا کند که بتواند ما را از محبّت خدا که در خداوند ما مسیح عیسی است جدا سازد.

هیچ شگفت نخواهد بود که کلمه‌‌های پیروزمندانه این قسمت سرودی باشد که کسانی که با شهادت مرده‌‌اند آن را می‌‌خوانند و شور و شوق کسانی باشد که زندگی ایشان رنگ و بوی شهادت می‌‌داد!

روميان

فصل   ۸

۱  پس هیچ قصاص نیست بر آنانی که در مسیح عیسی هستند.

۲  زیرا که شریعتروح حیات در مسیح عیسی مرا از شریعت گناه و موت آزاد گردانید.

۳  زیرا آنچه از شریعت محال بود، چونکه به‌سبب جسم ضعیف بود، خدا پسر خود را در شبیه جسم گناه و برای گناه فرستاده، بر گناه در جسم فتوا داد،

۴  تا عدالت شریعت کامل گردد در مایانی که نه بحسب جسم بلکه برحسب روح رفتار می‌کنیم.

۵  زیرا آنانی که برحسب جسم هستند، در چیزهای جسم تفکّر می‌کنند و امّا آنانی که برحسب روح هستند در چیزهای روح.

۶  از آن جهت که تفکّر جسم موت است، لکن تفکّر روح حیات و سلامتی است.

۷  زانرو که تفکّر جسم دشمنی خدا است، چونکه شریعت خدا را اطاعت نمی‌کند، زیرا نمی‌تواند هم بکند.

۸  و کسانی که جسمانی هستند، نمی‌توانند خدا را خشنود سازند.

۹  لکن شما در جسم نیستید بلکه در روح، هرگاه روح خدا در شما ساکن باشد؛ و هرگاه کسی روح مسیح را ندارد وی از آن او نیست.

۱۰  و اگر مسیح در شما است، جسم به‌سبب گناه مرده است و امّا روح، به‌سبب عدالت، حیات است.

۱۱  و اگر روح او که عیسی را از مردگان برخیزانید در شما ساکن باشد، او که مسیح را از مردگان برخیزانید، بدنهای فانی شما را نیز زنده خواهد ساخت به روح خود که در شما ساکن است.

۱۲  بنابراین ای برادران، مدیون جسم نیستیم تا برحسب جسم زیست نماییم.

۱۳  زیرا اگر برحسب جسم زیست کنید، هرآینه خواهید مرد. لکن اگر افعال بدن را به‌وسیلهٔ روح بکُشید، هماناخواهید زیست.

۱۴  زیرا همهٔ کسانی که از روح خدا هدایت می‌شوند، ایشان پسران خدایند.

۱۵  از آنرو که روح بندگی را نیافته‌اید تا باز ترسان شوید بلکه روح پسر خواندگی را یافته‌اید، که به آن ابّا، یعنی ای پدر ندا می‌کنیم.

۱۶  همان روح بر روح‌های ما شهادت می‌دهد که فرزندان خدا هستیم.

۱۷  و هرگاه فرزندانیم، وارثان هم هستیم، یعنی وَرَثهٔ خدا و همارث با مسیح، اگر شریک مصیبتهای او هستیم تا در جلال وی نیز شریک باشیم.

۱۸  زیرا یقین می‌دانم که دردهای زمان حاضر نسبت به آن جلالی که در ما ظاهر خواهد شد هیچ است.

۱۹  زیرا که انتظار خلقت، منتظر ظهور پسران خدا می‌باشد،

۲۰  زیرا خلقت، مطیع بطالت شد، نه به ارادهٔ خود، بلکه بخاطر او که آن را مطیع گردانید،

۲۱  در امید که خودِ خلقت نیز از قید فساد خلاصی خواهد یافت تا در آزادی جلال فرزندان خدا شریک شود.

۲۲  زیرا می‌دانیم که تمام خلقت تا الآن با هم در آه کشیدن و درد زه می‌باشند.

۲۳  و نه این فقط، بلکه ما نیز که نوبر روح را یافته‌ایم، در خود آه می‌کشیم در انتظار پسرخواندگی، یعنی خلاصی جسم خود.

۲۴  زیرا که به امید نجات یافتیم، لکن چون امید دیده شد، دیگر امید نیست، زیرا آنچه کسی بیند چرا دیگر در امید آن باشد؟

۲۵  امّا اگر امید چیزی را داریم که نمی‌بینیم، با صبر انتظار آن می‌کشیم.

۲۶  و همچنین روح نیز ضعف ما را مدد می‌کند، زیرا که آنچه دعا کنیم بطوری که می‌باید نمی‌دانیم، لکن خود روح برای ما شفاعت می‌کندبه ناله‌هایی که نمی‌شود بیان کرد.

۲۷  و او که تفحّصکننده دلهاست، فکر روح را می‌داند زیرا که او برای مقدّسین برحسب ارادهٔ خدا شفاعت می‌کند.

۲۸  و می‌دانیم که بجهت آنانی که خدا را دوست می‌دارند و بحسب ارادهٔ او خوانده شده‌اند، همه چیزها برای خیریّت [ایشان] با هم در کار می‌باشند.

۲۹  زیرا آنانی را که از قبل شناخت، ایشان را نیز پیش معیّن فرمود تا به صورت پسرش متشکّل شوند تا او نخست‌زاده از برادران بسیار باشد.

۳۰  و آنانی را که از قبل معین فرمود، ایشان را هم خواند و آنانی را که خواند ایشان را نیز عادل گردانید و آنانی را که عادل گردانید، ایشان را نیز جلال داد.

۳۱  پس به این چیزها چه گوییم؟ هرگاه خدا با ما است کیست به ضدّ ما؟

۳۲  او که پسر خود را دریغ نداشت، بلکه او را در راه جمیع ما تسلیم نمود، چگونه با وی همه‌چیز را به ما نخواهد بخشید؟

۳۳  کیست که بر برگزیدگان خدا مدّعی شود؟ آیا خدا که عادل کننده است؟

۳۴  کیست که بر ایشان فتوا دهد؟ آیا مسیح که مُرد بلکه نیز برخاست، آنکه به دست راست خدا هم هست و ما را نیز شفاعت می‌کند؟

۳۵  کیست که ما را از محبّت مسیح جدا سازد؟ آیا مصیبت یا دلتنگی یا جفا یا قحط یا عریانی یا خطر یا شمشیر؟

۳۶  چنانکه مکتوب است که بخاطر تو تمام روز کُشته و مثل گوسفندان ذبحی شمرده می‌شویم.

۳۷  بلکه در همهٔ این امور از حدّ زیاده نصرت یافتیم، به‌وسیلهٔ او که ما را محبّت نمود.

۳۸  زیرا یقین می‌دانم که نه موت و نه حیات و نه فرشتگان و نه رؤسا و نه قدرتها و نه چیزهای حال و نهچیزهای آینده

۳۹  و نه بلندی و نه پستی و نه هیچ مخلوق دیگر قدرت خواهد داشت که ما را از محبّت خدا که در خداوند ما مسیح عیسی است جدا سازد.