Ancient Pergamon Temple

۵. تشويق كردن كليسا (۳:‏‏۱-‏۱۱)

۳:‏‏۱ تيطس همچنين به ايماندران كليساي كرتيان يادآوري مي‌كند كه مسئوليت‌هاي ايشان در قبال دولتشان چيست. نظريه مسيحيت اين است كه همه‌ی دولتها از جانب خدا مقرر شده‌اند (روميان۱۳:‏‏۱). ممكن است رژيم مملكتي خيلي ضد مسيحي يا غير مسيحي باشد ولي هر دولتي از نبودن هيچ دولتي بهتر است. نبود دولت باعث ناهنجاري است و مردم نمي‌توانند زياد در ناهنجاري دوام بيابند. حتي اگر حاكمي خدا را شخصاً نشناسد، هنوز هم مسح‌شده‏ خداوند در جايگاه خودش است و بايد به او احترام گذاشت. مسحيان بايد مطيع حكام و سلاطين باشند. ولي اگر دولت مملكتي از ايماندار بخواهد كه از خدا نااطاعتي كند در آن زمان ایماندار بايد از اطاعت در آن مورد سرباز زده و اين را بر طبق اعمال ۵:‏‏۲۹ انجام دهد:‏ «خدا را مي‌بايد بيشتر از انسان اطاعت نمود». اگر بر اثر اين نااطاعتي محكوم شود بايد مانند خداوند متحمل محكوميت خود شود. او نبايد هرگز به شورش بر ضد دولت بپيوندد يا در پس براندازي آن بوسيله خشونت باشد.

ملاحضاتي بر مسيحيان و اين دنيا

ايمانداران بايد از قوانين كه شامل قوانين راهنمايي و رانندگي مي‌باشد اطاعت كنند و قبضهاي خود را بپردازند. در كل ايشان بايد شهرونداني قانونمند و محترم و و مطيع باشند. بهر حال سه معقوله وجود دارد كه در آنها مسيحيان تفاوت زيادي با ديگران دارند. اينها مسائلي در باب اخذ راي، رفتن به جنگ و منصب اجباري مي‌باشد. در مورد اين‌ها مي‌توان راهنماييهاي زير را در كتاب‌مقدس يافت:‏

۱. مسيحيان در دنيا هستند ولي نه از آن (يوحنا۱۷:‏‏۱۴،‏۱۶).

۲. كل سيستم دنيا در دستان شرير است و بوسيله خدا محكوم شده است (اول يوحنا۵:‏‏۱۹؛ ۲:‏‏۱۷؛ يوحنا۱۲:‏‏۳۱).

۳. مأموريت مسيحيان اصلاح دنيا نيست بلكه كمك به نجات انسانها و خارج شدن آنها از دنيا.

۴. اگر يك ايماندار لزوماً شهروند يك كشور زميني است، ولي او شهروند آسمان مي‌باشد ـ او بايد خود را مثل زائر و يك غريبه در انجا ببيند (فيلپيان۳:‏‏۲۰؛ اول پطرس۲:‏‏۱۱).

۵. هيچ سربازي در حين انجام وظيفه نبايد خودش را درگير امور اين زندگي كند، مبادا كسي را كه او به خدمت خوانده است ناراضي شود (دوم تيموتائوس۲:‏‏۴).

۶. خداوند عيسي گفت:‏ «پادشاهي من از اين دنيا نيست» (يوحنا۱۸:‏‏۳۶). ما به عنوان سفيران او، بايد اين حقيقت را به دنيا بيان كنيم.

۷. سياست ذاتاً فاسد است. مسيحيان بايد خود را از شرارت دور نگاه دارند (دوم قرنتيان۶:‏‏۱۷-‏‏۱۸).

۸. در رأي‌گيري، يك مسيحي بايد به طور عادي به كسي كه فكر مي‌كند راست و صادق است رأي بدهد. ولي گاهي اوقات اين اراده خداست كه شرورترين انسانها را بلند كند (دانيال۴:‏‏۱۷). ما چگونه مي‌دانيم كه اراده‌ی خدا در چنين مواردي چيست تا از او اطاعت كنيم؟

مسئله ديگر اين است كه آيا يك ايماندار بايد به جنگ برود يا نه؟ بحث‌هاي زيادي در مورد هر دو جنبه اين مسئله وجود دارد، ولي براي من بنظر مي‌آيد موازنه شواهد نشان‌دهنده لزوم شركت كردن نمي‌باشد. اصولي در زير براي حل مسئله وجود دارند ولي اصول ديگري هم هستند:‏ (۱) خداوند ما گفت:‏ «پادشاهي من از اين جهان نيست. اگر پادشاهي من از اين جهان مي‌بود، خدام من جنگ مي‌كردند تا به يهوديان تسليم نشوم» (يوحنا۱۸:‏‏۳۶). (۲) او همچنين گفت:‏ «هر كه شمشير گيرد، به شمشير هلاك گردد» (متي۲۶:‏‏۵۲). (۳) كل فلسفه گرفتن جان يك انسان بر خلاف تعاليم كسي است كه گفت:‏ «دشمنان خود را محبت نماييد» (متي۵:‏‏۴۴).

آناني كه مخالف دست دادن براي شركت در جنگ هستند مي‌توانند در كشوري كه زندگي مي‌كنند خود را به عنوان شهروندان باوجدان يا ضدجنگ معرفي كنند.

از طرفي ديگر، بسياري از مسيحيان در جنگ با حرمت خدمت كرده‌اند. ايشان توجه كرده‌اند به اين نكته كه در عهدجديد افرادي مثل كرنيليوس و جوليوس در نوري مطلوب خدمت كرده‌اند. همچنين، زبان زندگي نظامي در كلام خدا به عنوان تمثيلي براي نبرد روحاني ايمانداران مسيحي مورد استفاده قرار گرفته است (افسسيان۶:‏‏۱۰-‏۱۷). اگر سربازي ذاتاً اشتباه بود چطور ببينيم شخصي ديگري كه نظريه ديگري را قبول دارد محكوم يا داوري كند. براي عقايد مختلف به اندازه كافي جا وجود دارد.

وظيفه‌ی ديگر يك مسيحي منضبط، اين است كه براي هر كار نيكو مستعد باشد. همه كارها محترم نيستند — اكثر آگهي‌هاي تبليغاتي جديد بر پايه دروغ ساخته مي‌شود و بعضي تُجار كالاهايي را به فروش مي‌رسانند كه براي سلامت روحاني، فكري و جسمي انسان زيان‌آور هستند. در همه‌ی وجدانهاي نيكو مي‌بايست از اين گونه مفاسد جداً خودداري شود.

۳:‏‏۲ يك مسيحي نبايد راجع به هيچ كس بدگويي كند. در چند جا كتاب‌مقدس به طور خاص سخن گفتن به ضد حاكم را منع مي‌كند (حزقيال۲۲:‏‏۲۸؛ اعمال۲۳:‏‏۵) ـ فرماني كه همه‌ی مسيحيان بايد آن را در هر زماني حتي در زمانهاي جفا و سختي به ياد داشته باشند. ولي در اينجا دستور براي نگاه داشتن هر كس حتي از استهزا، تهمت، فحش يا بي‌احترامي لفظي منتشر شده است. چه درياهايي از غم و رنج خشك خواهند شد اگر مسيحيان از اين فرمان ساده اطاعت كرده و هيچكس را بد نگويند!

ما نبايد جنگجو باشيم بلكه در پي صلح بكوشيم. در ايجاد مشاجره و نزاع دو طرف دخيل هستند. زماني كه شخصي سعي كرد با دكتر نزاع كند. آيرون سايد (Ironside) بر سر مسئله‌اي كوچك و كم‌اهميت كه آن را موعظه كرده بود جواب داد :‏ «خوب برادر عزيز، زماني كه ما به آسمان رفتيم، معلوم مي‌شود كه يكي از ما در اشتباه بوده‌ايم و شايد آن شخص من باشم». روح‌القدس به كل بحث خاتمه داد.

ما بايد ملايم باشيم. بدون فكر كردن به خداوند عيسي مسيح سخت است كه راجع به اين كيفيت فكر كنيم. او رفتاري پر محبت، مهربان و صميمي داشت. و ما بايد كمال حلم را با جميع مردم بجا آوريم. حلم، ادب و مهرباني است. به نظر مي‌آيد كه تعليم فروتني يكي از بهترين آموزه‌هاي مسيحيت باشد. لزوماً اين به معني فروتنانه فكر كردن به ديگران مي‌باشد و ديگران را در درجه اول اهميت ديدن و گفتن انجام دادن اعمال خوشايند. ادب و مهرباني بجاي خويشتن به ديگران خدمت مي‌كند، از فرصتهاي خود گذشته تا به ديگران خدمت كند و در قدرداني براي محبت ديگران بي‌درنگ عمل می‌كند. شخص حليم و با ادب و مهربان هرگز پررو، مبتذل يا پوچ‌گرا نيست.

۳:‏۳ بار ديگر در ميان قسمتي غني از تعاليم اخلاقي، آموزه‌اي اصيل بر نجات ما را عنوان مي‌كند و بر اينكه هدف نجات ما داشتن يك زندگي مقدس با اعمال نيكوست تأكيد مي‌كند. روند تعليم در اينجا بدين شرح است:‏ (۱) وضعيت ما قبل از نجات، آيه ۳ (۲) طبيعت نجات ما، آيات۴–۷ (۳) نتيجه عملكرد نجات، آيه ۸. تجسم خدا از ما قبل از تفسير گرايشمان تملق‌آميز نيست. ما كه ادعا مي‌كرديم همه‌چيز را مي‌دانيم در واقع عملاً بي‌فهم بوديم و قادر به درك حقايق روحاني نبوديم و در انتخابها و اعمال خود حكيم نبوديم. ما در قبال خدا نافرمانبردار بوديم و شايد حتي نسبت به والدين و حتي دولت. ما توسط شرير گمراه شده و هميشه راه راست را گم كرده و به بن‌بست داوري مي‌رسيديم. ما بنده انواع شهوات و عادت‌هاي ناپاكي بوديم كه شيطان ما را در افكارمان بنده آنها كرده بود. زندگي مسير تلخي بود از خبث و حسد در برابر ديگران. ما كه بي‌محبت و خودخواه بوديم بدبخت بوده و ديگران را نيز بدبخت مي‌كرديم. لايق نفرت بوديم و دعوا و مرافعه با همكارانمان و بريدن گلوي رقيبان تجاريمان و عداوت با خانواده‌مان!

۳:‏‏۴ تصوير پريشان‌كننده فساد انسان بوسيله يك ليكن زيبا و عظيم از كلام خدا قطع مي‌گردد. ما بايد از اين تركيبات عطفي كه مداخله الهي را براي نجات انسان از هلاكت خودش نشان مي‌دهند بسيار شكرگزار باشيم. شخصي ايشان را وسائل استداد جاده خدا در راه جهنم خوانده است.

ليكن چون مهرباني و لطف نجات‌دهنده ما خدا ظاهر شد ... اين زماني به وقوع پيوست كه خداوند عيسي خود را در حدود نوزده قرن پيش به جهان ظاهر ساخت. در مفهومي ديگر، نيكويي خدا و محبت او زماني به ما ظاهر شد كه ما نجات يافتيم. اين تجسم صفات الهي بود كه به عنوان پسر محبوب خدا به جهان آمد تا براي گناهكاران سركش بميرد. كلمه‌اي كه براي مهرباني بكار رفته كلمه يوناني است كه عبارت انگليسي philanthropy (بشر‌دوستي) از آن مشتق شده است؛ اين شامل محبت، دلسوزي و نيكويي مي‌شود. عنوان نجات‌دهنده ما خدا به خداي پدر اشاره دارد ـ نجات‌دهنده ما در اين مفهوم كه او پسرش را به اين جهان فرستاد تا به عنوان قرباني بجاي ما، گناهانمان را كفاره كند. خداوند عيسي نيز نجات‌دهنده ما خدا خوانده شده است (۲:‏‏۱۳) چونكه او تاوان مجازات الزامي گناهان ما را پرداخت تا ما بخشيده شويم.

۳:‏‏۵ او ما را از گناه و مجازات همه‌ی گناهانمان نجات داد ـ گذشته، حال و آينده. زماني كه نجات‌دهنده مرد همه‌ی اين گناهان را پوشش داد. ولي يكي از ساده‌ترين و واضح‌ترين حقايق انجيل، سخت‌ترين آن براي فهم انسان نيز مي‌باشد. حقيقت اين است كه نجات بر پايه اعمال نيك نيست؛ هيچكس نمي‌تواند بوسيله داشتن يك زندگي مسيحي، مسيحي گردد. انسانها خوب نيستند كه به بهشت مي‌روند. شهادت استوار كتاب‌مقدس اين است كه انسان نمي‌تواند نجات را كسب كند (افسسيان۲:‏‏۹؛ روميان۳:‏‏۲۰؛ ۴:‏۴-‏‏۵؛ ۹:‏‏۱۶؛ ۱۱:‏‏۶؛ غلاطيان۲:‏‏۱۶؛ ۳:‏‏۱۱). انسان نمي‌تواند خودش را بوسيله اعمال نيكويش نجات دهد؛ همه‌ی اعمال عادلانه او در نظر خدا مثل لّته‌ی ملوث هستند (اشعيا۴۶:‏‏۶). او نمي‌تواند با داشتن يك زندگي مسيحي، مسيحي گردد و اين به يك دليل ساده است چون او در خودش هيچ قدرتي براي داشتن يك زندگي مسيحي ندارد. مردمان خوب نيستند كه به بهشت مي‌روند؛ گناهكاراني به بهشت مي‌روند كه بوسيله فيض خدا نجات يافته‌اند!

اعمال نيك باعث نجات يافتن نمي‌شود؛ اين‌ها نتيجه نجات هستند. در هر جا كه نجات حقيقي وجود دارد اعمال نيكو وجود دارد. بنابراين ما می‌خوانيم كه خدا ما را نجات نداد چون اعمالي را به عدالت انجام داده بوديم. نجات محض رحمت او به ما رسيد — نه عدالت ما. عدالت براي متجاوزان از خود طالب مجازات مرگ است؛ رحمت عدالتي را ميسر مي‌سازد كه تاوان مجازات آن پرداخت شده است.

خدا ما را بوسيله غسل تولد تازه نجات داد. تغيير گرايش واقعاً يك خلقت تازه است (دوم قرنتيان۵:‏‏۱۷) و در انجا آن خلقت تازه به شكل غسل تعميد آمده است. اين همان است كه خداوند عيسي شاگردانش تعليم داد يعني تنها غسل تولد تازه است كه لزوماً ناپاكي را از انسان پاك مي‌سازد (يوحنا ۱۳:‏‏۱۰). غسل تولد تازه هيچ ربطي به تعميد ندارد. تعميد فقط يك پاكي بدن بوسيله آب است ولي پاكي روحاني بوسيله كلام خدا انجام مي‌شود (يوحنا۱۵:‏‏۳). تعميد حتي يك سمبل اين غسل نيست؛ تعمید موت ايماندار را با موت مسيح ظاهر می‌سازد (روميان۶:‏‏۴).

تولد تازه ما همچنين از تازگي‌اي كه از روح‌القدس است سخن مي‌گويد. روح خدا تبديلي خارق‌العاده در ما ايجاد مي‌كند ـ لباس تازه‌اي بر تن كهنه ایمان نمي‌پوشاند بلكه انسانيت تازه‌اي در لباس ما مي‌پوشاند! روح‌القدس مأمور انجام تولد تازه‏ و كلام خدا وسيله انجام اين عمل است.

۳:‏‏۶ خدا روح‌القدس را به دولتمندي به ما اضافه نمود. روح‌القدس هر ايمانداري از لحظه تولد تازه ساكن مي‌گردد. روح‌القدس آنقدر با ارزش و پر جلال هست كه مجدداً به او اشاره شود. روح‌القدس از طريق نجات‌دهنده ما عيسي مسيح داده مي‌شود. درست چنانچه لعنت فرعون به پسران يعقوب به وسيله يوسف رسيد، بركات خدا كه شامل بركات وصف‌ناپذير روح اوست، از طريق خداوند عيسي به ما مي‌رسد. عيسي، يوسف ماست.

هر سه شخصيت تثليث اقدس در ارتباط با نجات عنوان شده‌اند:‏ خداي پدر (آيه ۴)، روح‌القدس (آيه ۵)؛ خداي پسر (آيه ۶).

۳:‏‏۷ نتيجه فوري تولد تازه ما اين نيست كه ما به فيض او عادل شمرده شده، وارث مي‌گرديم بحسب اميد حيات جاوداني. از طريق نجاتي كه در مسيح عيسي هست، خدا بوسيله عمل اعجاب انگيز فيض ما را عادل مي‌شمارد. و ما به وارثان اوتبديل می‌شويم. براي ارثي كه به جهت همه كساني او را دوست دارند مهيا شده است. هر چيزي كه شامل بودن ما با مسيح و شبيه شدن ما با او تا به ابد مي‌شود اميد ما مي‌باشد.

۳:‏‏۸ وقتي كه پولس مي‌گويد:‏ «اين سخن امين است»، آيا ما بخش قبلي را يا بقيه آيه را درك مي‌كنيم؟ اصل اين بحث به نظر اين مطلب مي‌باشد ما كه بوسيله چنين فيضي نجات يافته‌ايم، بايد بر طبق شايستگي همان دعوت عظيم كه داريم زندگي كنيم.

پولس مي‌بايست بر اين چيزها تأكيد مي‌كرد (در آيات ۱-‏۷ بحث شد) و اينها را در خدمت خود بكار مي‌بست تا ايمانداران كريتي بكوشند كه در اعمال نيكو مواظبت نمايند. اگر چه عبارت اعمال نيكو مي‌تواند به معني مشاغل محترمانه نيز باشد ولي مفهوم اصلي آن در كل همان عمل خوب و شايسته است. تعاليمي كه ما را به رفتار نيكوي يك مسيحي معتقد تشويق مي‌كنند عالي و مفيد هستند. همه تعاليم بايد كاربردهاي شخصي و عملي داشته باشند.

۳:‏‏۹ البته در خدمت مسيحي هميشه دامهايي وجود دارد كه بايد از آنها بر حذر باشيم. در روزگار پولس، مباحثات نامعقولي بر سر خوراك‌هاي پاك و ناپاك، قوانين سبت، نگهداشتن روزهاي‌مقدس و ... وجود داشت. بحث‌هايي بر سر نسب‌نامه‌ها، چه آسماني و چه بشري وجود داشت. منازعاتي بی‌ثمر و باطل مي‌خواند.

خادمين خداوند در روزگار ما شايد نصيحت پولس را بوسيله اجتناب از اين مسائل در دل خود جاي دهند:‏

مشغوليت با روشهايي متغير از واقعيت‌هاي روحاني. براي مثال، بحث قديمي بر س اينكه آيا در عشا رباني بايد از شراب مخمر استفاده كرد يا آب انگور، نان فطير يا نان معمولي، يك فنجان ساده يا فنجان‌هاي خاص — گويي اينها در كتاب‌مقدس مسائل مهمي هستند!

مشاجره كردن بر سر كلمات.

تأكيد بر يك حقيقت، يا يك جنبه آن براي رد كردن همه‌ی حقايق مربوطه.

تفسير تمثيلي كتاب‌مقدس تا جايي كه معناي آن پوچ گردد.

بيرون كشيدن مسائلي از كلام به عنوان الهيات كه هيچكس را كمك نمي‌كند.

ایشان از کلام به سوی مباحثات سیاسی و جنگ‌های صلیبی مسیحی بر علیه این و آن کشیده شده‌اند.

چه تراژدي غم‌انگيزي است؛ وقت را بر سر چنين مسائلي طلف كردن در حالي كه دنيا دارد هلاك مي‌شود!

۳:‏‏۱۰ شخصي كه بر اين مسائل زياد تأكيد مي‌كند يك بدعت‌گزار است. او معمولاً يك نُت بر ويالُن خود دارد و تا مرگ همان را مي‌نوازد. به زودي او در اطراف خودش گروهي از مردم با دورنمايي منفي را جمع مي‌كند و بقيه از او فاصله مي‌گيرند. او جماعت را تقسيم مي‌كند و آموزه او در جدا كردن كليسا، كار تفريحي وي است. هيچ كليسايي نبايد با چنين مسائلي عدي برخورد كند. اگر پس از يكي دو هشدار، چنين شخصي از كارش باز نايستاد، بايد او را از كليساي محلي اخراج كرد و دیگر مسيحيان بايد از ارتباط با او اجتناب كنند. اين اخراج بايد با اين اميد از سوي كليسا انجام گيرد كه شخص بدعت‌گذار توبه كرده و در مورد كلام خدا به موازنه دست يابد.

۳:‏‏۱۱ اجازه ندهيد كسي فكر كند كه چنين شخصي تهديدي جدي براي كليسا نمي‌باشد، پولس رسول چنين شخصي را مرتد و از خود ملزم شده مي‌داند. رفتار او بيشتر ظاهر سازي است تا رفتار مسيحي. او بوسيله تشكيل يك گروه يا دسته گناه مي‌كند. او از خود ملزم مي‌شود چون سرسختانه به شرارت خود پس از هشدارهاي مسيحيان مسئول ادامه مي‌دهد.

۶. نتيجه‌گيري (۳:‏‏۱۲-‏۱۵)

۳:‏‏۱۲ رساله با چند رهنمود كوتاه به تيطس به اتمام مي‌رسد. پولس تصميم داشت كه ارتيماس يا تيخيكس را براي تسلي تيطس به كريت بفرستد. ما قبلاً تيخيكس را ملاقات كرده‌ايم (اعمال۲۰:‏‏۴؛ افسسيان ۶:‏‏۲۱؛ كولسيان ۴:‏‏۷)، ولي ارتيماس را خير. از دوم تيموتائوس ۴:‏‏۱۲ به نظر مي‌آيد كه تيخيكس به افسس فرستاده شد و نه به كريت، پس ارتيماس احتملاً بجاي او به كريت رفت. به محض اينكه او بدانجا مي‌رسد، تيطس مي‌بايست به نيكوپوليس سفر مي‌كرد يعني جايي كه پولس عزيمت داشت تا زمستان را در آنجا بسر برد. حداقل ۷ شهر به نام نيكوپوليس در آن روزگار وجود داشت، ولي اكثر مفسرين معتقدند كه تيطس يكي از آنها را كه در اپيرس واقع در يونان غربي بود مد نظر داشته است.

۳:‏‏۱۳ تيطس بايد منتظر مهماناني مي‌شد — زيتياس خطيب و اپلس. شايد آنها كساني بودند كه نامه پولس را به تيطس مي‌رساندند. در آن روزگار دو نوع خطيب (وكيل) وجود داشت — كاتب، كسي كه به تفسير شريعت و قوانين مي‌پرداخت و كسي كه در واقع كار وكيل مدافع را انجام مي‌داد. من ترجيح مي‌دهم كه همان كاتب را در نظر داشته باشم. ما در اينكه زيتياس به كدام تعلق داشت مانده‌ايم ولي اولي محتمل‌تر است. شايد او خوانده شده بود تا به كمك تيطس برود و در حل مسائل شريعت موسي در كريت به او كمك كند (آيه ۹). اگر او يك وكيل مدافع قوانين اجتماعي بود، پس شخص صادقي بايد مي‌بود! تنها اپلس ديگري كه نامش در عهدجديد آمده است در اعمال ۱۸:‏‏۲۴–۲۸ و اول قرنتيان ديده مي‌شود. شايد اين همان مرد باشد. وقتي كه پولس به تيطس مي‌گويد كه اين دو نفر را در سفر ايشان به سعي امداد كن منظورش ترغيب او براي مهمان‌نوازي از ايشان تا حيني كه در كريت هستند و بر طرف كردن نيازهاي مسافرتشان از آنجا مي‌باشد.

۳:‏‏۱۴ تيطس مي‌بايست به ديگر مسيحيان (كسان ما) تعليم مي‌داد كه مهمان‌نواز باشند و از مريضان و داغديدگان مراقبت نموده و در برابر كساني كه در احتياج هستند سخاوتمند باشند. بجاي كار كردن براي رفع احتياجات و خواسته‌هاي خود، ايشان مي‌بايست ديد مسيحيان داشته و براي سهيم شدن درآمد خود با ديگران حريص مي‌بودند (به افسسيان ۴:‏‏۲۸ب نگاه كنيد). اين امر باعث مي‌شد كه ايشان از بدبختي و غم يك زندگي بي‌ثمر و غير وفادارانه (نسبت به نجات‌دهنده) رها شوند.

۱۵:‏۳ تحيات پاياني نبايد چنان خوانده شود كه گويي تكراري و كم‌اهميت هستند. در كشورهايي كه جمعيت مسيحيان كم است و آنها مورد جفا و تحقير قرار مي‌گيرند، اين كلمات منتقل كننده درجه عظيمي از محبت، دوستي و تشويق هستند. همه كساني كه با پولس بدند به تيطس سلام مي‌رسانند و از تيطس خواسته شده بود تا به هر كس كه پولس و همكارانش را در ايمان دوست دارد سلام برساند. بالاخره پولس نامه‌اش را با همان محتوايي كه بر زندگيشان حاكم بود به اتمام مي‌رساند ـ فيض خداوند.

فيض با همگي شما باد. آمين

تايتوس

فصل   ۳

۱  به یاد ایشان آور که حکّام و سلاطین را اطاعت کنند و فرمانبرداری نمایند، و برای هرکار نیکو مستعّد باشند،

۲  و هیچ کس را بد نگویند و جنگجو نباشند، بلکه ملایم و کمال حلم را با جمیع مردم به جا آورند.

۳  زیرا که ما نیز سابقاً بی‌فهم و نافرمانبردار و گمراه و بندهٔ انواع شهوات و لذّات بوده، در خُبث و حسد بسر می‌بردیم، که لایق نفرت بودیم و بر یکدیگر بغض می‌داشتیم.

۴  لیکن چون مهربانی و لطف نجات‌دهندهٔ ما خدا ظاهر شد،

۵  نه به‌سبب اعمالی که ما به عدالت کرده بودیم، بلکه محض رحمت خود ما را نجات داد، به غسل تولّد تازه و تازگی‌ای که از روح‌القدس است؛

۶  که او را به ما به دولتمندی افاضه نمود، به توسّط نجات‌دهندهٔ ما عیسی مسیح،

۷  تا به فیض او عادل شمرده شده، وارث گردیم بحسب امید حیات جاودانی.

۸  این سخن امین است، و در این امور می‌خواهم تو قدغن بلیغ فرمایی، تا آنانی که به خدا ایمان آورند، بکوشند که در اعمال نیکو مواظبت نمایند، زیرا که این امور برای انسان نیکو و مفید است.

۹  و از مباحثات نامعقول و نسب‌نامه‌ها و نزاع‌ها و جنگهای شرعی اعراض نما، زیرا که بی‌ثمر و باطل است.

۱۰  و از کسی که از اهل بدعت باشد، بعد از یک دو نصیحت اجتناب نما،

۱۱  چون می‌دانی که، چنین کس مرتّد و از خود ملزم شده، در گناه رفتار می‌کند.

۱۲  وقتی‌که اَرْتیماس یا تیخیکُس را نزد تو فرستم، سعی کن که در نیکوپولیس نزد من آیی، زیرا که عزیمت دارم زمستان را در آنجا بسر برم.

۱۳  زیناس خطیب و اَپَلُّس را در سفر ایشان به سعی امداد کن تا محتاج هیچ‌چیز نباشند.

۱۴  و کسان ما نیز تعلیم بگیرند که در کارهای نیکو مشغول باشند، برای رفع احتیاجات ضروری، تا بی‌ثمر نباشند.

۱۵  جمیع رفقای من تو را سلام می‌رسانند، و آنانی را که از روی ایمان ما را دوست می‌دارند سلام رسان. فیض با همگی شما باد. آمین.