روميان
فصل ۹
۱ در مسیح راست میگویم و دروغ نی و ضمیر من در روحالقدس مرا شاهد است،
۲ که مرا غمی عظیم و در دلم وَجَع دائمی است.
۳ زیرا راضی هم میبودم که خود از مسیح محروم شوم در راه برادرانم که بحسب جسم خویشان منند،
۴ که ایشان اسرائیلیاند و پسرخواندگی و جلال و عهدها و امانت شریعت و عبادت و وعدهها از آنِ ایشان است؛
۵ که پدران از آن ایشانند و از ایشان مسیح بحسب جسم شد که فوق از همه است، خدای متبارک تا ابدالآباد، آمین.
۶ ولکن چنین نیست که کلام خدا ساقط شده باشد؛ زیرا همه که از اسرائیلاند، اسرائیلی نیستند،
۷ و نه نسل ابراهیم تماماً فرزند هستند؛ بلکه نسل تو در اسحاق خوانده خواهند شد.
۸ یعنی فرزندان جسم، فرزندان خدا نیستند، بلکه فرزندان وعده از نسل محسوب میشوند.
۹ زیرا کلام وعدهٔ این است که موافق چنین وقت خواهم آمد و ساره را پسری خواهد بود.
۱۰ و نه این فقط، بلکه رفْقَه نیز چون از یک شخص، یعنی از پدر ما اسحاق حامله شد،
۱۱ زیرا هنگامی که هنوز تولّد نیافته بودند و عملی نیک یا بد نکرده، تا ارادهٔ خدا برحسب اختیار ثابت شود نه از اعمال بلکه از دعوتکننده
۱۲ بدو گفته شد که بزرگتر کوچکتررا بندگی خواهد نمود.
۱۳ چنانکه مکتوب است، یعقوب را دوست داشتم امّا عیسو را دشمن.
۱۴ پس چه گوییم؟ آیا نزد خدا بیانصافی است؟ حاشا!
۱۵ زیرا به موسی میگوید، رحم خواهم فرمود بر هر که رحم کنم و رأفت خواهم نمود بر هر که رأفت نمایم.
۱۶ لاجرم نه از خواهش کننده و نه از شتابنده است، بلکه از خدای رحم کننده.
۱۷ زیرا کتاب به فرعون میگوید، برای همین تو را برانگیختم تا قوّت خود را در تو ظاهر سازم و تا نام من در تمام جهان ندا شود.
۱۸ بنابراین هر که را میخواهد رحم میکند و هر که را میخواهد سنگدل میسازد.
۱۹ پس مرا میگویی، دیگر چرا ملامت میکند؟ زیرا کیست که با ارادهٔ او مقاومت نموده باشد؟
۲۰ نی بلکه تو کیستی ای انسان که با خدا معارضه میکنی؟ آیا مصنوع به صانع میگوید که چرا مرا چنین ساختی؟
۲۱ یا کوزهگر اختیار بر گِل ندارد که از یک خمیره ظرفی عزیز و ظرفی ذلیل بسازد؟
۲۲ و اگر خدا چون اراده نمود که غضب خود را ظاهر سازد و قدرت خویش را بشناساند، ظروف غضب را که برای هلاکت آماده شده بود، به حلم بسیار متحمّل گردید،
۲۳ و تا دولت جلال خود را بشناساند بر ظروف رحمتی که آنها را از قبل برای جلال مستعّد نمود،
۲۴ و آنها را نیز دعوت فرمود، یعنی ما نه از یهود فقط بلکه از امّتها نیز.
۲۵ چنانکه در هوشع هم میگوید، آنانی را که قوم من نبودند، قوم خود خواهم خواند و او را که دوست نداشتم محبوبه خود.
۲۶ و جایی که به ایشان گفته شد که شما قوم مننیستید، در آنجا پسران خدای حّی خوانده خواهند شد.
۲۷ و اشعیا نیز در حقّ اسرائیل ندا میکند که هرچند عدد بنیاسرائیل مانند ریگ دریا باشد، لکن بقیّهٔ نجات خواهند یافت؛
۲۸ زیرا خداوند کلام خود را تمام و منقطع ساخته، بر زمین به عمل خواهد آورد.
۲۹ و چنانکه اشعیا پیش اخبار نمود که اگر ربّالجنود برای ما نسلی نمیگذارد، هرآینه مثل سدوم میشدیم و مانند غَمورَه میگشتیم.
۳۰ پس چه گوییم؟ امّتهایی که در پیعدالت نرفتند، عدالت را حاصل نمودند، یعنی عدالتی که از ایمان است.
۳۱ لکن اسرائیل که در پی شریعت عدالت میرفتند، به شریعت عدالت نرسیدند.
۳۲ از چه سبب؟ از این جهت که نه از راه ایمان بلکه از راه اعمالِ شریعت آن را طلبیدند، زیرا که به سنگ مصادم لغزش خوردند.
۳۳ چنانکه مکتوب است که، اینک، در صهیون سنگی مصادم و صخره لغزش مینهم و هر که بر او ایمان آورد، خجل نخواهد گردید.
۲. مشيّت الهي: انجيل و اسرائيل (بابهاي ۹-۱۱)
الف) گذشته اسرائیل (باب ۹)
در بابهای ۹-۱۱ ما جواب پولس را به معترض یهودی شاهد هستیم که میپرسد: آیا انجیل با وعده دادن نجات به غیر یهودیان درست همانند یهودیان، منظورش این است که خدا وعده خود را به قوم زمینی خود، یهودیان شکسته است؟ جواب پولس گذاشته اسرائیل را در برمیگیرد (باب ۹) و زمان حال (باب۱۰) و آیندهی ایشان را (باب ۱۱).
این قسمت تأکیدات زیادی را بر حامکیت آسمانی و مسئولیتهای انسانی در برمیگیرد. رومیان۹، یکی از متنهای کلیدی در کتابمقدس در مورد برگزیدگی خدای حاکم میباشد. باب بعدی این حقیقت موزون را عنوان میکند -مسئولیت انسان- با قدرتی یکسان.
حاکمیت آسمانی و مسئولّیت بشری
وقتی که ما میگوییم که خدا حاکم است، منظورمان این میباشد که مسئولیت این جهان در دست وی است و میتواند هر کاری میخواهد انجام دهد. ما با گفتن این قضّیه بهر حال میدانیم که او خداست و هرگز عملی نادرست، نادرست و یا ناعادلانه انجام نمیدهد. بنابراین برای گفتن این که خدا حاکم است عموماً باید اجازه بدهیم که خدا، خدا باشد. ما نباید از این حقیقت بترسیم یا برای آن عذر بیاوریم. این حقیقتی پر شکوه است و باید ما را به پرستش وا دارد
در حاکمیت اوع خدا عدهای مشخص را برگزیده یا انتخاب کرده است تا مال او باشند. ولی همان کتابمقدّس که حاکمیت خدا را در برگزیدگیاش تعلیم میدهد همچنین مسئولیتهای بشری را در قبال آن نیز تعلیم میدهد. از آنجایی که این امر حقیقت دارد که خدا مردم را برای نجات انتخاب کرده است همچنین این نیز درست است که آنها باید خودشان تحت عملی از روی ایمان و اراده به نجات او پاسخ دادند. قسمت ملکوتی نجات در این کلمات دیده میشود، و هر که به جانب من آید او را بیرون نخواهم نمود (یوحنا ۶:۳۷). ما به عنوان ایمانداران که خدا در مسیح پیش از بنیاد عالم برگزیده است شادی و وجد خواهیم نمود (افسسیان ۱:۴). ولی ما ایمان داریم درست چنانچه مطمئن هستیم که از آب حیات رایگان خواهیم نوشید (مکاشفه ۱۷:۲۲). دی.اِل.مودی این در حقیقت را در این طریق به طور تمثیلی بیان میکند: وقتی که ما نزد درِ نجات میآییم، این دعوت را بر سر درِ آن میبینیم: هر که میخواهد وارد شود. وقتی که ما وارد میشویم، به عقب برگسته و این کلمات را میبینیم: برگزیده بر طبق پیش دانی خدا. بنابراین حقیقت مسئولیت بشری در مقابل مردمی که از در نجات وارد میشوند قرار میگیرد و اسان آن را در شب در مشاهده میکنند. حقیقت برگزیرگی حاکمانه خدا برای کسانی که وارد شدهاند حقیقتی آشنا میباشد. چگونه خدا میتواند اشخاصی که به او تعلق دارند را انتخاب کند و در همان زمان صادقانه دعوت نجات را به همهی مردم در هر کجا بیان کند؟ چگونه ما میتوانیم با این دو حقیقت مصالحه کنیم؟ حقیقت امر ایناست که ما نمیتوانیم. برای ذهن بشری اینها در تضاد هستند. ولی کتابمقدّس تعلیم میدهد که هر دو آموزه صحیح هستند و بنابراین ما باید آنها را باور کنیم، و تأیید کنیم که سخت بودن آنها در ذهنهای ماست و نه خدا. این دو حقیقت دوقلو همانند دو خط موازی هستند که فقط در بینهایت با هم ملاقات خواهند کرد.
بعضی سعی کردهاند تا بین حاکمیت برگزیدگی و مسئولیت بشری مصالحه ایجاد کنند به وسیلهی گفتن اینکه خدا از پیش دانی خود میدانست که چه کسانی به نجات دهنده اعتماد کرده و اینکه کسانی که او ایشان را برگزیده است نجات خواهند یافت. آنها این امر را بر اساس رومیان ۸:۲۹ عنوان میکنند ("آنانی را که پیش شناخت از پیش تعیین نیز نمود") و همچنین اوّل پطرس ۱:۲ ("برگزیدگی بر طبق پیش دانی خدا"). ولی این امر به حقیقت پیش دانی خدا نظر میاندازد که از پیش مقرّر کرده است. این فقط چنین نیست که او از ابتدا میدانست چه کسانی به نجات دهنده اعتماد خواهند کرد بلکه او از پیش این نتیجه را به وسیلهی کشیدن عدّهای که مطمئن بود به نزد خود تعیین نمود.
اگر چه خدا بعضی انسانها را انتخاب کرد که نجات بیابند، او هرگز کسانی را برنگزید تا هلاک شود. اگر بخواهیم به طریقی دیگر تعلیم کتابمقدس در زمینه برگزیدگی را بیان کنیم، هرگز از فساد در آسمان چیزی تعلیم نمیدهد. ولی کسی ممکن است معترض شود که:" اگر نسل بشر محکوم به هلاکت به وسیله گناه خود و خودکامگی خدا هستند." اگر خدا اجازه میداد که همهی مردم به جهنم بروند -و او عادلانه میتوانست این کار را انجام دهد- مردم آنچه را که واقعاً لایق آن بودند، دریافت میکردند. سؤال این است: "آیا خداوند حاکم حق دارد یک عدّه از مردمی که محکوم به هلاکت بودند را برای اینکه عروس پسرش شوند، دست چینن کند؟" جواب البته ابن است، که او این کار ار انجام میدهد. بنابراین آنچه که در اینجا مطرح است چنین میباشد: اگر مردم گم شدهاند، این به خاطر گناه خودشان و طغیانشان است، اگر مردم نجات یافتهاند، این به خاطر حاکمیت و برگزیدگی ناشی از فیض خداست.
برای انسانی که نجات یافته است، برگزیدگان حاکمیت خدا باید دلیلی باشند بر شگفتی بیپایان او. ایماندار به اطراف نگاه میکند و مردمی را میبیند که شخصیت بهتری از او دارند و شرایط بهتری از او و آمادگی بیشتری از وی دارند، و میپرسد: "چرا خداوند مرا برگزید؟"
چرا من انتخاب شدم تا صدای تو را بشنوم،
و به مکانی وارد شوم که برایم مهیا شده است،
وقتی که هزاران نفر به انتخابی تأسفبار دست میزنند،
و به جای آمدن، گرسنگی را انتخاب میکنند؟
- ایساک واتس
حقیقت برگزیدگی نباید به عنوان عذر و بهانه برای نجات نیافتگان به خاطر نا باوریشان بکار رود. آنها نباید بگویند که، "اگر من انتخاب نشدهام، هیچ کاری راجع به آن نمیتوانم انجام دهم." تنها راهی که ایشان به وسیله آن میتوانند بر گزیده شوند ایناست که از گناهانشان توبه کنند و خداوند عیسی مسیح را به عنوان نجات دهنده قبول کنند (۱تسالونیکیان ۱:۴-۷).
همچنین نباید این حقیقت برگزیدگی به وسیله مسیحیان برای عذر آوردن به خاطر کمبود غیرت برای بشارت استفاده شود. ما نباید بگوییم، "اگر ایشان برگزیده شدهاند، پس به نوعی نجات خواهند یافت." فقط خدا میداند که چه کسانی برگزیده هستند. به ما فرمان داده شده است که انجیل را به کل دنیا موعظه کنیم زیرا که دعوت خدا برای نجات مربوط به همهی عموم مردم است. مردمی به خاطر سخت بودن دلهایشان انجیل را رد میکنند و نه به خاطر اینکه دعوت جهانی خدا ریاکارانه است.
دو خطر در ارتباط با این موضوع وجود دارد که باید از آنها اجتناب نمود. اوّلی تکیه بر یک قسمت حقیقت است؛ برای مثال، ایمان داشتن به حاکمیت خدا در برگزیدگی و رد این امر که انسان مسئولیتی در قبال پذیرش در این رابطه برای نجات یافتن دارد. خطر دیگر تأکید بیش از حد روی یک حقیقت است در مقابل آن حقیقت دیگری. نظیر نوشتههای مقدّس بر باور این امر است که خدا در برگزیدگی انسانها حاکمیت مطلق دارد و نیز انسانبه همان میزان در مسئولیت خود نسبت به آن دعوت قدرت تصمیمگیری دارد. فقط در اینصورت است که یک شخص میتواند ان آموزهها را در موازنه کتابمقدّس قرار دهد.
حالا اجازه بدهید به رومیان باب ۹ برگردیم و ببینیم پولس رسول محبوب چگونه موضوع را آشکار کرده است.
۹:۱ در تأکید بر این امر که نجات همچنانکه مربوط به یهودیان است مال امتّها نیز میباشد، پولس، خائن بودن، فرصت طلب بودن و مرتد بودن اسرائیل را افشاگری میکند. بنابراین او در اینجا با یک قسم جدّی، اعتراض عمیق خود را نسبت به قوم یهود ابراز میکند. او از راستی سخن میگوید. او دروغ نمیگوید. ضمیر او در پیروزی از روحالقدس، راست بودن گفتههای وی را تأکید میکند.
۹:۲ وقتی که او به دعوت پر جلال نخستین اسرائیل فکر میکند، و حالا که ایشان به وسیله خدا رد شدهاند چونکه مسیح را رد کردند، قلب او پر از غم و اندوه میشود.
۹:۳ او حتی حاضر هم میبود که خودش از نجات مسیح محروم بماند اگر محرومیت او سبب نجات یافتن برادران یهودی او میشد. ما در این گفتار ایثارگرانهی مقتدر او نهایت محبت انسانی را احساس میکنیم _ که همانا دادن جان به جهت دوستان است (یوحنا ۱۵:۱۳). و بار سنگین را که یک یهودی توبه کرده برای نجات خویشان خود تجربه میکند را احساس میکنیم. این امر ما را به یاد دعای موسی برای قومش میاندازد: "الان هرگاه گناه ایشان را میآمرزی؛ و اگر نه مرا از دفترت که نوشتهای، محو ساز" (خروج۳۲:۳۲).
۹:۴ در حینی که پولس برای قوم خود میگِرید، مزایای پرشکوه ایشان به یاد او میآید. ایشان اسرائیلی هستند یعنی اعضای قوم گذشته برگزیده خدا.
خدا این قوم را برگزیده بود تا پسران او باشند (حزقیال ۴:۲۲) و ایشان را از مصر رهایی داده بود (هوشع ۱۱:۱). او برای اسرائیل پدر میبود (تثنیه ۱۴:۱) و افرایم نخست زادهاش بود (ارمیا ۳۱:۹). (در اینجا افرایم به عنوان نامی دیگر برایقوم اسرائیل بکار رفته است.)
شکینا یا ابر جلال به عنوان سمبل حضور خدا در میان ایشان بود و آنها را هدایت و محافظت مینمود.
خدا با اسرائیل بود که عهد بست و وعدهها از آن ایشان بود و نه امتّها. برای مثال، خدا به اسرائیل وعده داد که سرزمین فلسطینیان را از نهر مصر تا نهر فرات بدیشان بدهد (پیدایش ۱۵:۱۸). و این وعده با اسرائیل بود که خدا عهدجدید را تصدیق کرده و قول داده بود "که تغییرات آینده را از طریق ایشان یعنی اسرائیل توبه کرده و برکت یافته مهیا سازد (ارمیا ۳۱:۳۱-۴۰)."
این اسرائیل بود که شریعت به او داده شد. فقط ایشان بودند که آن را دریافت کردند.
مراسم عبادتی مجلل و خدمت خدا در ارتباط با هیکل و خیمه مقدّس بدیشان داده شده بود درست چنانچه کهانت مال ایشان یعنی اسرائیل بود.
به علاوه این وعدههایی که بالا آمده، خدا وعدههایی بیشماری را به اسرائیل در زمینه محافظت، صلح و سلامتی و رفاه ایشان داده است.
۹:۵ یهودیان به درستی ادعا میکردند که پاتریارخها یعنی ابراهیم، اسحاق، یعقوب و دوازده پسر یعقوب پدران ایشان هستند. اینها اجداد قوم بودند. و آنها بزرگترین مزایا را داشتند، مسیح یک اسرائیلی بود، تا آنجایی که به نسل بشری مربوط میشود، از آنجایی که او حاکم کل جهان است ، خدای متبارک تا ابدالآباد. در اینجا ما یک جمله مثبت راجع به اولوهیت و انسانیت نجات دهنده داریم (بعضی از ترجمهها، از قدرتی که در این آیه هست میکاهند برای مثال ترجمه آر.اِس.وی چنین خوانده میشود، "... که پدران از آن ایشان و از ایشان مسیح به حسب جسم شد که فوق از همهی است، خدای متبارک تا ابدالآباد، آمین." ترجمه یونانی به شکل ترجمه آر.اِس.وی نمیباشد ولی پدران کلیسا به مقایسه نوشتههای مقدس با ترجمه کینگ جیمز و ترجمه جدید کینگ چیمز و ترجمههای قدیمیتر زدند.).
۹:۶ پولس رسول حالا با یک مشکل الهیاتی جدّی مواجه میشود. اگر خدا به اسرائیل وعده داده بود که قوم زمینی وی باشند، این امر چگونه با ردشدن زمان حال ایشان جور در میآید و با این مسئله جانشین دریافت برکات شدهاند/ پولس اصرار دارد که این مسائل، از طرف خدا باعث نقض وعدههایش به ایشان نمیشود. او ادامه میدهد تا نشان دهد که خدا همیشه انتخابی از روی حاکمیت و اقتدار داشته است که پایه و اساس وعدههای وی بودند و نه فقط بر روی تبار موروثی. اگر یک نفر در قوم اسرائیل متول شده به این معنی نیست که وارت وعدهها است. خدا در میان قوم اسرائیل، وفادار و حقیقی دارد.
۹:۷ نه همهی فرزندان ابراهیم فرزندان خدا به شمار میآیند. برای مثال، اسمائیل نسل ابراهیم است. ولی خط سیر وعدهها از طریق اسحاق میباشد و نه اسماعیل. وعده خدا این بود، "نسل تو در اسحاق خوانده خواهد شد" (پیدایش ۲۱:۱۲). چنانچه در ۴:۱۲ خواندیم، خداوند عیسی مشابه همین وجه تمایز جالب را در زمانی که به یهودیان بیایمان در یوحنا ۸:۳۳-۳۹ سخن میگفت عنوان کرد، آنها به او گفتند، "ما از نسل ابراهیم هستیم..." (آیه۳۳). عیسی با گفتن این جمله این حقیقت را تصدیق کرد، "میدانم که شما از نسل ابراهیم هستید" (آیه۳۷)، ولی وقتی که ایشان گفتند، "که ابراهیم پدر ماست،" خداوند جواب داد، "از شما فرزندان ابراهیم میبودید، اعمال ابراهیم را بجا میآوردید" (آیه۳۹). به بیان دیگر، آنها از نسل ابراهیم بودند ولی ایمان ابراهیم را نداشتند پس فرزندان روحانی او نبودند.
۹:۸ این نسل جسمانی نیستند که به حساب میآیند. اسرائیل حقیقی، یهودیانی هستند که به وسیله خدا برگزیده شدهاند و خدا بدیشان وعده های مشخصی عطا کرده که ایشان را فرزندان خود قرار داده است. ما این انتخاب حاکمانه خدا را در مورد اسحاق و یعقوب میبینیم.
۹:۹ خدا به ابراهیم ظاهر شد و به او وعده داد که در زمان معیین بر خواهد گشت و اینکه ساره صاحب پسری خواهد شد.آن پسر موعود البته اسحاق بود. او فرزند حقیقی وعده و از تولدی خارقالعاده بود.
۹:۱۰ یکی دیگر از انتخابهای حاکمانه خدا در مورد یعقوب دیده میشود. اسحاق و رفقه پدر و مادر او بودند. ولی رفقه در آن واحد دو پسر را در رحم خود داشت.
۹:۱۱ این اعلان پیش از تولد یافتن بچهها شده بود. پس اعلان بدون اینکه کاری به لیاقت و شایستگی بچهها داشته باشد، عنوان شده بود. این مسئله کاملاً مربوط به انتخاب خدا بود و بر پایه اراده خود خدا میبود و ربطی به شخصیت و مهارت آن دو نداشت. هدف خدا در برگزیدگیاش یعنی اراده خدا در تقسیم کردن برکاتش بر طبق حاکمیت و رضامندیاش.
این آیه، ضمناً این نظریه را که یعقوب را خدا به این خاطر انتخاب کرد که از قبل میدانست چه خواهد کرد رد میکند. این آیه واضحاً میگوید که این دعوت از اعمال نبود بلکه از جانب دعوت کنند!
۹:۱۲ اراده خدا این بود که بزرگتر، کوچکتر را خدمت کند. عیسو جایگاه فرمانبرداری از یعقوب را داشت. کوچکتر برگزیده شده بود تا جلال و مزایای زمینی را کسب کند. عیسو در میان دوقلوها نخست زاده بود و قانوناً حرمت و مزایایی که مربوط به مقام نخست زادگی میشد مال او بود. ولی انتخاب خدا او را رد کرد و یعقوب را برکت داد.
۹:۱۳ برای مستحکمتر کردن دلیل حاکمیت خدا در انتخاب، پولس از ملاکی ۱:۲، ۳ نقل قول میکند: " یعقوب را دوست داشتم ولی عیسو را دشمن." خدا در اینجا از دو طبیعت سخن میگوید: اسرائیل و ادوم که یعقوب و عیسو سر آنها بودند. خدا اسرائیل را به عنوان قومی برگزیده که مسیح موعود و سلطنت مسیحایی را بدیشان وعده داده بود. ادوم چنین وعدهای را دریافت نکرد. به جای آن او وعده یافت که کوهش ویران و میراث وی نصیب شغالای بیابان شود (ملاکی ۱:۳؛ ارمیا ۴۹:۱۷؛ حزقیال ۳۵:۷-۹).
اگر چه این امر حقیقت دارد که نقل و قول از ملاکی ۱:۲، ۳ رفتار خدا با قوم را توضیح میدهد تا یک نفر، این نیز درست است که از این آیه در حمایت از حق برگزیدگی حاکمیت خدا به طور فردی نیز استفاده شود.
کلمات یعقوب را دوست داشتم اما عیسو را دشمن باید در نور درجه حاکمیت خدا درک کرد که گفته است: بزرگتر، کوچکتر را خدمت خواهد کرد. برتری برای یعقوب به عنوان عملی از روی محبت قطع شده است که عیسو در مقایسه با آن مورد تنفر عنوان شده است. این خدا نیست که با خشونت، کینه توزی و دشمن از عیسو نفرت دارد بلکه فقط اینکه خدا عیسو را کمتر از یعقوب دوست دارد چنانچه در انتخاب حاکمانه خدا در مورد یعقوب دیده میشود.
این متن به برکات زمینی اشاره دارد و نه به حیات جاودان. نفرت خدا از ادوم به این معنی نیست که افراد ادومی نمیتوانند نجات یابند و نه علاقه بیشتر به اسرائیل سبب نمیشود که یهودیان نیازی به نجات نداشته باشند (همچنین توجه داشته باشید که عیسو بعضی برکات زمینی را دریافت کرد چنانچه او خودش در پیدایش ۳۳:۹ شاهد برآن است.).
۹:۱۴ پولس رسول به درستی با تعالیمش بر حاکمیت برگزیدگی خدا در مقابل هرگونه اعتراضی پیش دستی کرد. مردم هنوز خدا را به خاطر نا عدالتی ملامت میکنند. آنها میگویند که اگر او بعضی را برگزیده است، پس بنابراین او خودش لزوماً بقیه را هلاک میکند. ایشان، این بحث را مطرح میکنند که اگر خدا همه چیز را در ابتدا بنیاد نهاده است پس هیچ کس، هیچکاری نمیتواند راجع به آن انجام دهد و خدا برای محکوم کردن مردم بیانصاف است.
پولس با شور و حرارت همه گونه امکان بیانصافی خدا را رد میکند. ولی به جای آنکه حاکمیت برگزیدگی خدا را برای جلب رضایت معترضین مخفی کند، با قاطعیت و حرارت بیشتری و بدون هیچ عذر آوردن بحث خود را دوباره ادامه میدهد.
۹:۱۵ او ابتدا از سخن خدا به موسی نقل قول میکند: "رحمت خواهم کرد بر هر که رحیم است و رأفت می*۱ #کنم بر هر که رئوف هستم" (خروج ۳۳:۱۹). چه کسی میتواند بگوید که خداوند آسمان و زمین و خدای بلند مرتبه حق ندارد که رحم و رأفت خود را نشان دهد؟
همهی مردم به خاطر گناهان و بیایمانی خودشان محکوم هستند. اگر ایشان را به حال خود وا گزاشت، همگی هلاک خواهند شد. به علاوه برای گسترش یافتن دعوت اصیل انجیل به همهی مردم، خدا بعضی از همین هلاک شدگان را انتخاب میکند تا مورد مخصوص فیض او باشند. ولی این بدین معنی نیست که مستبدانه بعضی دیگر را برگزیده است تا هلاک شوند. ایشان محکوم هستند زیرا از ابتدای زندگیشان گناهکار بوده و انجیل را نیز رد کردهاند. آنانی که انتخاب شدهاند از خدا به خاطر فیضش شکرگزاری میکنند. آنانی که گم شده هستند هیچ کس را جز خودشان برای سرزنش کردن ندارند.
۹:۱۶ نتیجهگیری این است که سرنوشت ابدی انسانها یا قومها ربطی به قدرت اراده یا نیروی تلاش ایشان ندارد بلکه به رحمت خدا وابسته است.
وقتی پولس میگوید که نه از خواهش کننده او منظورش شخصی نیست که به نجات نیاز ندارد. دعوت انجیل واضحاً به اراده شخصی بستگی دارد، چنانچه در مکاشفه ۲۲:۱۷ آمده است: "هر که تشنه باشد بیاید و هر که خواهش دارد، از آب حیات رایگان بگیرد." عیسی به یهودیان بیایمان ظاهر نمود که ایشان نمیخواهند نزد او بیایند (یوحنا ۵:۴۰). وقتی که پولس میگوید: و نه از شتابنده، او انکار نمیکند که ما باید برای ورود از در تنگ جد و جهد کنیم (لوقا ۱۳:۲۴). مشخصاً مقداری صداقت و اراده برای این امر ضروری است. ولی اراده انسان و شتاب او فاکتورهای اصلی و تعیین کننده نمیباشد، نجات از خداوند است. مورگان میگوید:
نه اراده ما، نه شتاب شخصی ما، نمیتواند نجاتی که بدان نیاز داریم را بر ایمان مهیا کند یا ما را آماده ورود به برکات آن کند... اگر به ما باشد ما هیچ اراده و تلاش برای کسب نجات نخواهیم کرد. همه چیز در رابطه با نجات انسان خدا وابسته است.
۹:۱۷ حاکمیت خدا فقط در نشان دادن رحمت به بعضی دیده نمیشود بلکه در سخت ساختن دل عدهای دیگر نیز دیده میشود. فرعون به عنوان یک مثال عنوان شده است.
در اینجا هیچ اشارهای به این امر نشده است که سلطنت مصر از ابتدای تولدش نفرین (لعنت شده) باشد. آنچه که اتقاق افتاد این بود. درحیات بلوغش، فرعون نشان داد که شریر است و جنایتکار و بسیار مستبد. در نقطه مقابل تمامی هشدارهای جدی، او سنگدلیاش را حفظ کرد. خدا میتوانست او را فوراً هلاک کند ولی این کار را نکرد. به جای هلاک کردن فرعون، خدا او را زنده حفظ کر تا قدرتش را به وی نمایان سازد و از طریق وی، اسم خدا در کل دنیا شناخته شود.
۹:۱۸ فرعون مکرراً دل خود را سخت میساخت و پس از هر بار خدا به عنوان داوری بر او، دلش را سختتر میساخت. همان خورشیدی که یخ را ذوب میکند، گل را سفت میکند. همان هورشیدی که لباسهای جیس را خشک میکند، پوست بدن را (از عرق) خیس میسازد.
همان خدایی که رحمت را به دلشکستگان نشان میدهد همچنین سختی را به کسانی که احساس پشیمانی نمیکنند نشان خواهد داد. فیضی که رد شود، فیضی است که انکار شده است.
۹:۱۹ اصرار پولس بر حق و راستی خدا در انجام آنچه که او را خشنود میسازد اعتراضی را پدید میآورد که اگر چنین است، خدا نباید از کسی ایراد بگیرد از آنجایی که هیچکس نمیتواند با اراده او مقاومت نماید؟ برای معترض، انسان یک سرباز بیچاره در شطرنج بهشت میباشد. هیچ کار یا چیزی برای گفتن نیست که بتواند سرنوشت او را عوض کند.
۹:۲۰ پولس رسول ابتدا و قامت مخلوقها را جرأت میکنند به خالق خود ایراد بگیرند سرزنش میکند. انسان فانی از با گناه، گمراهی و شرارت پر است و در وضعیتی قرار ندارد که پشت سر خدا حرف بزند و یا حکمت و عدالت راههای او سؤال کند.
۹:۲۱ سپس پولس از مثل کوزهگر و گِل برای اثبات حاکمیت خدا استفاده میکند. کوزه گر به کارگاه خود وارد شده و مقداری گِلی بیشکل را بر زمین میبیند. او مشتی از گِل را برداشته و روی چرخ خود مینهد و یک کوزه زیبا طراحی میکند. آیا او حق انجام این کار را دارد؟
البته، کوزهگر خداست. گِل انسانیت کهنه و گناهآلود است. اگر کوزه گر آن را به حال خود رها کند، به جهنم خواهد رفت. او اگر آن را به حال خود همان طور واگذارد کاملاً منصف و عادل است. ولی به جای این عمل او حاکمانه مشتی از گناهکاران را انتخاب کرده و ایشان را به وسیله فیض خود نجات میدهد و ایشان را به شکل پسرش در میآورد. آیا او حق انجام این کار را دارد؟ به یاد داشته باشید، او دیگران را با استبداد به جهنم نمیفرستد. ایشان خودشان محکوم هستند به خاطر بیایمانی و بیارادگی خودشان.
خدا مسلماً قدرت و اقتدار ساختن ظرفی را داراست و همچنین ساختن ظرفی ذلیل با استفاده از گِل. در شرایطی که همهی اشخاص، نالایق هستند خدا میتواند برکاتش را بین آنانی که خود انتخاب میکند تقسیم کند و هر موقع که بخواهد از دادن آنها امتناع کند. بارتر مینویسد، "در جایی که همه نالایق هستند،" "نهایت چیزی که بشود در خواست کرد این میباشد که خدا با هیچرکس با بیانصافی رفتار نکند."
۹:۲۲ پولس خدا را چون کوزهگری ماهر نشان میدهد که به نظر با یک دو راهی جالب روبرو شده است. از یک سو او میخواهد کهغصب خود را ظاهر سازد و قدرت خویش را در محکوم کردن گناه بشناساند ولی از طرفی دیگر آرزو دارد که با صبر، ظروف غضب را که برای هلاک آماده شده بود متحمل شود. این تضاد سختگیری عدالت خدا در درجه اوّل و تحمل رحیمانه او میرباشد. بحث این است: اگر خدا در محکوم کردن فوری شریران با انصاف و عادل است ولی به جای آن، صبر و تحمل زیادی را به ایشان نشان میدهد، چه کسی میتواند از او ایراد بگیرد؟
به این عبارت با دقت توجه کنید: ظروف غضب که برای هلاکت آماده شدهاند. ظروف غضب آنانی هستند که گناهان ایشان سببغضب خدا شده است. آنها به خاطر گناه، نافرمانی و طغیان خودشان برای هلاکت آماده شده*۱ #اند، و نه به وسیله خودکامگی و استبداد خدا.
۹:۲۳ چه کسی میتواند اعتراض کند اگر که خدا بر ظروف رحمتی که آنها را از قبل برای جلال مستعد نمود رحمت نشان دهد؟ قومی که خدا از قبل آرزو داشت دولت جلال خود را بدیشان شناساند. در اینجا تفسیر اِردمن (C. R. Erdman) به طور خاصّی میتواند به ما کمک کند:
حاکمیت خدا هرگز در محکوم کردن انسانهایی که لایق نجات هستند عملی نمیشود بلکه نتیجه حاکمیت او در نجات انسانهایی به دست میآید که لایق از بین رفتن هستند.
خدا کشتیهای خشم را برای نابود کردن آماده نمیکند، ولی او کشتیهای رحمت را برای جلال آماده میکند.
۹:۲۴ پولس ظروف رحمت را با کسانی که مسیحی هستند یکی میکند یعنی کسانی که خدا از میان هم یهودیان و هم امتّها فراخوانده است. این پایه و اساس ادامه بحث را شکل میدهد؛ کنار گذاشته شدن همه به غیر از بقیت وفادار اسرائیل و دعوت از امتّهای دیگر برای دریافت مزایا.
۹:۲۵ پولس رسول از دو آیه کتاب هوشع نقل و قول میکند تا نشان دهد که دعوت از امتّها برای نجات منابع چیزی تازهای برای یهودیان باشد. اوّلی هوشع ۲:۲۳ میباشد: "آنانی را که قوم من نبودند، قوم خود خواهم خواند و او را که دوست نداشتم محبوبه خود." حالا هوشع در این کلمات عملاً به اسرائیل اشاره میکند و نه به امتّها. ایشان به زمانی چشم دوخته بودند که اسرائیل به عنوان محبوبه خدا مورد تفقد قرار بگیرد و احیا شود. ولی وقتی پولس آن را در رومیان نقل و قول میرکند، او این دعوت را به امتّها نسبت میدهد. پولس چه حقی داشت که چنین تغییر افراطی را عنوان کند؟ جواب این سؤال این است که روحالقدس به کلام او الهام بخشیده و او حق داشته است که تفسیر تازه بیان کند و یا معانی روح خدا را بعداً ذبه مفاهیم عهدعتیق اضافه کند.
۹:۲۶ آیه دوّم هوشع ۱:۱۰ میباشد: " و جایی که به ایشان گفته شد که شما قوم من نیستید، در آنجا پسران خدای حّی خوانده خواهند شد." یک بار دیگر در عهدعتیق این آیه راجع به امتّها سخن نمیگوید بلکه آینده اسرائیل را توضیح میدهد که لطف خدا پس از بازگشت ایشان بسوی وی شامل حالشان میشود. ولی پولس آن را در شناخت خدا از امتّها به عنوان پسرانش بکار میبرد. این مثالی دیگر است از این حقیقت که وقتی روحالقدس آیههایی از عهدعتیق نقل و قول میرکند، او به درستی میتواند آنها را آن طور که میخواهد بکار ببرد.
۹:۲۷ رد شدن همگی بغیر از بقیتی از اسرائیل در ۹:۲۷-۲۹ مورد بحث قرار گرفته است. اشعیا پیشگویی کرده بود که فقط بقیتی از فرزندان اسرائیل نجات مییابند حتّی اگر چه قوم بسیار در شماره افراد افزون گردند (اشعیا ۱۰:۲۲).
۹:۲۸ وقتی که اشعیا گفت، "زیرا خداوند کلام خود را تمام و منقطع ساخته، بر زمین به عمل خواهد آورد" (اشعیا ۱۰:۲۳)، او به حمله بابلیان به فلسطین و به تعبید دوّم اسرائیل اشاره میکرد. عمل همانا عمل داوری خدا بود. در نقل و قول کردن این آیه، پولس دارد میگوید که برای اسرائیل در گذشته چه اتفاقی افتاده است و در روزگار او چه اتفاقی مجدداً خواهد افتاد.
۹:۲۹ چنانچه اشعیا از پیش (در قسمت قبلتر نبوتش) اخبار نمود که اگر ربّالجنود آسمان برای ما نجات دهندگانی نمیگذارد، اسرائیل همانند سدوم و عموره نابود میشد (اشعیا ۱:۹).
۹:۳۰ پولس میپرسد، نتیجه تمام این چیزها چه ربطی به کلیسای زمان حاظر مسیحیان دارد؟ اوّلین نتیجهگیری این است که امتّهایی که عموماً به دنبال عدالت نرفتند بلکه شرارت و آنانی که مطمئناً خودشان در پی کسب عدالت نبودند، عدالت را از طریق ایمان به خداوند عیسی مسیح یافتند. نه همهی امتّها البته بلکه فقط آنانی که به خداوند عیسی مسیح ایمان آوردند، عادل شمرده شدند.
۹:۳۱ از طرفی دیگر، اسرائیل که در پی عادلشمردگی به وسیله ایمان به مسیح است سرباز زدند و با لجاجت سعی کردند با عدالت شخصی خود به وسیله لیاقتسان عادلشمردگی را کسب کنند. آنها به سنگِ مصادم یعنی خداوند عیسی مسیح لغزش خوردند.
۹:۳۲ دلیلش مشخص است. آنها آن توجیه را که بوسیله ایمان به مسیح بود رد کردند، اما با لبجازی خودشان آنها خواستند با عدالت خودشان بوسیله شایستگی شخصی نتیجه بگیرند. زیرا که به سنگ مصادم لغزش خوردند، عیسی مسیح خداوند.
۹:۳۲ این دقیاً همان چیزی است که خداوند از طریق اشعیا پیشگویی کرد. آمدن مسیح به اورشلیم دو نوع تأثیر از خود بر جای گذاشت. برای بعضی از مردم او ثابت نمود که سنگ مصادم و صخره لغزش است (اشعیا ۱۴:۸). دیگران به او ایمان آورده و دلیلی برای خجالت، لغزش یا ناامیدی پیدا نکردند (اشعیا ۲۸:۱۶).