انجیل به روایت متی
فصل ۸
۱ و چون او از کوه به زیر آمد، گروهی بسیار از عقب او روانه شدند.
۲ که ناگاه ابرصی آمد و او را پرستش نموده، گفت، ای خداوند اگر بخواهی، میتوانی مرا طاهر سازی.
۳ عیسی دست آورده، او را لمس نمود و گفت، میخواهم؛ طاهر شو! که فوراً برص او طاهر گشت.
۴ عیسی بدو گفت، زنهار کسی را اطّلاع ندهی بلکه رفته، خود را به کاهن بنما و آن هدیهای را که موسی فرمود، بگذران تا بجهت ایشان شهادتی باشد.
۵ و چون عیسی وارد کفرناحوم شد، یوزباشیای نزد وی آمد و بدو التماس نموده،
۶ گفت، ای خداوند، خادم من مفلوج در خانه خوابیده و به شدّت متألّم است.
۷ عیسی بدوگفت، من آمده، او را شفا خواهم داد.
۸ یوزباشی در جواب گفت، خداوندا، لایق آن نیام که زیر سقف من آیی. بلکه فقط سخنی بگو و خادم من صحّت خواهد یافت.
۹ زیرا که من نیز مردی زیر حکم هستم و سپاهیان را زیر دست خود دارم؛ چون به یکی گویم برو، میرود و به دیگری بیا، میآید و به غلام خود فلان کار را بکن، میکند.
۱۰ عیسی چون این سخن را شنید، متعجّب شده، به همراهان خود گفت، هرآینه به شما میگویم که چنین ایمانی در اسرائیل هم نیافتهام.
۱۱ و به شما میگویم که بسا از مشرق و مغرب آمده، در ملکوت آسمان با ابراهیم و اسحاق و یعقوب خواهند نشست؛
۱۲ امّا پسران ملکوت بیرون افکنده خواهند شد، در ظلمت خارجی جایی که گریه و فشار دندان باشد.
۱۳ پس عیسی به یوزباشی گفت، برو، بر وفق ایمانت تو را عطا شود، که در ساعت خادم او صحّت یافت.
۱۴ و چون عیسی به خانهٔ پطرس آمد، مادر زنِ او را دید که تب کرده، خوابیده است.
۱۵ پس دست او را لمس کرد و تب او را رها کرد. پس برخاسته، به خدمتگزاری ایشان مشغول گشت.
۱۶ امّا چون شام شد، بسیاری از دیوانگان را به نزد او آوردند و محض سخنی ارواح را بیرون کرد و همهٔ مریضان را شفا بخشید.
۱۷ تا سخنی که به زبان اشعیای نبی گفته شده بود تمام گردد که اوضعفهای ما را گرفت و مرضهای ما را برداشت.
۱۸ چون عیسی جمعی کثیر دور خود دید، فرمان داد تا به کناره دیگر روند.
۱۹ آنگاه کاتبی پیش آمده، بدو گفت، استادا هرجا روی، تو را متابعت کنم.
۲۰ عیسی بدو گفت، روباهان را سوراخها و مرغان هوا را آشیانهها است. لیکن پسر انسان را جای سر نهادن نیست.
۲۱ و دیگری از شاگردانش بدو گفت، خداوندا اوّل مرا رخصت ده تا رفته، پدر خود را دفن کنم.
۲۲ عیسی وی را گفت، مرا متابعت کن و بگذار که مردگان، مردگان خود را دفن کنند.
۲۳ چون به کشتی سوار شد، شاگردانش از عقب او آمدند.
۲۴ ناگاه اضطراب عظیمی در دریا پدید آمد، بحدیّ که امواج، کشتی را فرو میگرفت؛ و او در خواب بود.
۲۵ پس شاگردان پیش آمده، او را بیدار کرده، گفتند، خداوندا، ما را دریاب که هلاک میشویم!
۲۶ بدیشان گفت، ای کم ایمانان، چرا ترسان هستید؟ آنگاه برخاسته، بادها و دریا را نهیب کرد که آرامی کامل پدید آمد.
۲۷ امّا آن اشخاص تعجّب نموده، گفتند، این چگونه مردی است که بادها و دریا نیز او را اطاعت میکنند!
۲۸ و چون به آن کناره در زمین جَرْجِسیان رسید، دو شخص دیوانه از قبرها بیرون شده، بدو برخوردند و بهحدّی تندخوی بودند که هیچکس از آن راه نتوانستی عبور کند.
۲۹ در ساعت فریاد کرده، گفتند، یا عیسی ابنالله، ما را با تو چه کار است؟ مگر در اینجا آمدهای تا ما را قبل از وقت عذاب کنی؟
۳۰ و گله گراز بسیاری دور از ایشان میچرید.
۳۱ دیوها از وی استدعا نموده، گفتند، هرگاه ما را بیرون کنی، در گله گرازان ما را بفرست.
۳۲ ایشان را گفت، بروید! در حال بیرون شده، داخل گله گرازان گردیدند که فیالفور همهٔ آن گرازان از بلندی به دریا جسته، در آب هلاک شدند.
۳۳ امّا شبانان گریخته، به شهر رفتند و تمام آن حادثه و ماجرای دیوانگان را شهرت دادند.
۳۴ و اینک، تمام شهر برای ملاقات عیسی بیرون آمد. چون او را دیدند، التماس نمودند که از حدود ایشان بیرون رود.
۵ . معجزات قدرت و فیض مسیح و عكس العملهای گوناگون نسبت به آنها (۸:۱- ۹:۳۴)
در بابهای ۸ تا ۱۲ خداوند عیسی شواهدی قاطع به قوم اسرائیل راائه میدهد كه او واقعا ماشیح (مسیح موعود) میباشد كسی كه انبیا دربارهی او نوشته بودند. به طور مثال اشعیا پیشگوئی كرده بود كه مسیح چشمان كوران را باز خواهد نمود، گوشهای كران را مفتوح خواهد گردانید، لنگان را مداوا خواهد كرد و كسانی را كه لال هستند سرود خوان خواهد نمود (۳۵:۵-۶). عیسی با به انجام رسانیدن تمامی این پیشگوئیها، ثابت نمود كه مسیح (ماشیح) میباشد. اسرائیل با رجوع نمودن به نوشتههای مقدس خود نباید مشكلی در شناسایی وی به عنوان مسیح داشته باشند. لیكن هیچکس به كوری كسانی نیست كه نمیخواهند ببینند.
وقایعی كه در این بابها ثبت شدهاند ترجیحاً بر طبق طرح موضوعی ارائه شدهاند نه بر طبق نظم طبقهبندیِ زمانیِ مطلق. و روایتی كامل از خدمت خداوند ما نمیباشد، بلكه ارائهی حوادثی منتخب توسط روحالقدس میباشد كه درون مایههای خاصِ زندگی منجی را نشان میدهد. مطالبی كه ارائه شدهاند شامل:
۱. اقتدار و حاكمیت مطلق مسیح بر امراض، دیوها و عناصر طبیعت.
۲. ادعای او بر خداوندی (سروری) مطلق در زندگی كسانی كه پیرو او خواهند بود.
۳. طرد نمودن فزاینده عیسی توسط قوم اسرائیل، به خصوص توسط رهبران مذهبی آن.
۴. آمادگی پذیرفتن منجی توسط غیریهودیان.
الف) قدرت بر جذام ( ۸ : ۱ - ۴ )
۸:۱ با وجودی كه تعالیم عیسی بنیادی و شدید بود، نیرویی جذب كننده داشت، تا حدی كه افرادِ بسیاری از عقب او روانه گشتند. حقیقت، خود را ثابت میكند، هر چند ممكن است مردم آن را دوست نداشته باشند، اما هیچگاه نمیتوانند آن را فراموش كنند.
۸:۲ یك جذامی در مقابل عیسی زانو به زمین زد و با ناامیدی تقاضای معالجه نمود. این جذامی ایمان داشت كه خداوند میتوانست او را معالجه نماید. و ایمان واقعی هیچگاه كسی را ناامید نمیكند. جذام تصویر مناسبی برای گناه است زیرا نفرتانگیز، مهلك، عفونی و مسری و بعضی اشكال آن غیرقابل معالجه توسط بشر هستند.
۸:۳ جذامیان آلوده و لمس نكردنی بودند. ارتباط جسمی با آنها ممكن بود كه شخص را در معرض آلودگی قرار دهد. در این مورد یهودیان عقیده داشتند كه ارتباط شخص را از نظر رسوم آنها ناپاك و نجس میكرد، به عبارتی نامناسب برای پرستش دستهجمعی مذهبی اسرائیلیها میباشد. لیكن هنگامی كه عیسی جذامی را لمس نمود و سخنان حاكی از مداوای وی ایراد نمود، بیماریِ جذام، بلادرنگ در وی ناپدید گشت. منجیِ ما دارای این قدرت است كه گناه را پاك گرداند و به شخص پاك شده استحقاق پرستش را بدهد.
۸:۴ این اولین موردی است كه در انجیل متی ثبت شده است كه عیسی به كسی فرمان میدهد كه زنهار كسی را اطلاع ندهی. هم در مورد معجزهای كه برای آنها انجام شده و هم معجزهای را كه شاهد آن بودهاند (نیز ر.ک ۹:۳۰؛ ۱۲:۱۶؛ ۱۷:۹ مرقس ۵:۴۳؛ ۷:۳۶؛ ۸:۲۶) این مطلب احتمالا به این دلیل بود كه او آگاه بود، كه بسیاری از مردم تنها علاقه داشتند كه از یوغ رومیان رهایی یابند. میخواستند كه او را پادشاه اعلام نمایند. لیكن او میدانست كه اسرائیل هنوز نادم نبود و قوم، رهبری روحانی را رد میكردند و او میباید بر صلیب برود.
تحت شریعت موسی، كاهن به عنوان پزشك نیز خدمت میكرد. هنگامی كه یك جذامی پاك میگشت مجبور بود كه به منظور اعلام پاكیش به حضور کاهن بیاید و هدیهای تقدیم نماید (لاویان ۱۴:۴-۶) بدون شك این واقعه پاك شدن یك جذامی بسیار نادر و خارقالعاده بود. در واقع میباید به این کاهن هشدار دهد كه تحقیق نماید كه آیا ماشیح (مسیح) در نهایت ظهور نموده است یا خیر. لیكن ما در مورد چنین عكسالعملی، نوشتهای نمییابیم. عیسی به جذامی میگوید كه در این مورد از شریعت اطاعت نماید.
اشاراتِ روحانی معجزه واضح است: ماشیح (مسیح) به اسرائیل آمده بود با نیرویی كه بیماری قوم را شفا دهد. او این معجزه را به عنوان یكی از اعتبارنامههایش ارائه داد. لیكن قوم هنوز برای رهایی خود آماده نبودند.
ب) قدرت بر معلولیت ( ۸ :۵-۱۳)
۸:۵-۶ ایمان یك فرمانده یوزباشی غیریهود با تضاد چشمگیر پذیرا نبودن یهودیان ارائه شده است. اگر اسرائیل پادشاه خود را تصدیق ننماید، كافران (بیدینهایی) كه مورد تنفر هستند او را اذعان مینمایند. فرمانده یوزباشی، افسر ارتش رومیان بود كه فرماندهی حدوداً صد یوزباشی بود كه در نزدیكی یا در كفرناحوم مستقر شده بود. او به سوی مسیح آمد تا شفایِ یكی از خدمتگزارانش را كه از فلج دردناك و ناگهانی كه بر او مستولی شده بود و رنج میبرد، بخواهد. این امر محبتی غیرعادی بود كه اكثر فرماندهان برای خدمتكار خود بروز نمیدهند.
۸:۷-۹ هنگامی كه خداوند ما عیسی پیشنهاد كرد كه خدمتكارِ بیمار را ملاقات نماید، فرماندهی یوزباشی واقعیت و عمق ایمان خود را نشان داد. وی بلادرنگ گفت: «من لایق آن نیستم كه تو به خانهی من درآیی. » بهر حال ضرورتی ندارد، زیرا تو میتوانی تنها با گفتن سخنی او را شفا ببخشی. من در مورد اقتدارِ تو میدانم. من از ارشدهای خود دستور میگیرم و به زیردستانم دستور میدهم و دستوراتِ من بیچون و چرا اطاعت میشوند، اما نیروی سخنان تو بر بیماری خدمتكار من بسیار بیش از اینهاست.
۸:۱۰-۱۲ عیسی از ایمان این غیریهود شگفت زده شد. این یكی از دوباری است كه میگویند عیسی شگفت زده شد. بار دیگر از بیایمانی یهودیان بود (مرقس ۶:۶)، او چنین ایمان قوی را بین قوم منتخب خدا اسرائیل نیافته بود. این مطلب منجر به ذكر این موضوع شد كه در پادشاهیِ آیندهی او، غیریهودیان از سراسر جهان گرد هم میآیند كه از مصاحبت با بزرگان یهودی بهرهمند گردند در حالی كه پسران پادشاهی بهظلمت خارجی افكنده خواهند شد جایی كه آنها گریه خواهند كرد و دندانهایشان را به هم میسایند. پسرانِ پادشاهی كسانی هستند كه از نژاد یهود میباشند، كسانی كه به اذعان نمودن خدا به عنوان پادشاه اقرار نموده، لیكن هیچگاه واقعاً برگشت ننمودهاند. اما این اصل امروزه نیز صادق است. اكثر بچههایی كه دارای این امتیاز هستند كه در خانوادههای مسیحی رشد یافتهاند، در جهنم هلاك میشوند زیرا آنها مسیح را انكار و رد كردهاند، در حالی كه انسانهای وحشی در جنگل از شكوه ابدی آسمان بهرهمند خواهند شد زیرا به پیام انجیل اعتقاد داشتند.
۸:۱۳ عیسی به فرمانده یوزباشی گفت: «به راه خود برو؛ به تو عطا خواهد شد، زیرا تو ایمان آورده ای. » به ایمان، به نسبتِ اطمینان به ویژگی خدا پاداش داده میشود. خدمتكار بلادرنگ شفا یافت. با وجودی كه عیسی مسافتی چند از او دور بود. ما در اینجا تصویر خدمت حضور مسیح را میبینیم. با وجودی كه خود مسیح حضور جسمی ندارد، یهودیان فاقد امتیاز طبقاتی را از فلج (معلولیت) گناه شفا میبخشد.
پ) قدرت بر تب ( ۸ :۱۴-۱۵)
عیسی با ورود به خانهی پطرس، دریافت كه مادرزنش بیمار است و تب دارد. او دست بیمار را لمس نمود و تب قطع گردید. معمولاً پس از تب ضعف زیادی بر شخص مستولی میشود، لیكن این شفا چنان آنی و كامل بود كه او توانست از بستر برخاسته و به عیسی خدمت نماید. كه نشانهی مناسبی بود برای قدردانی از كاری كه منجی برای وی انجام داده بود. ما باید او را سرمشق خود قرار دهیم و هر گاه شفا یافتیم،با سرزندگی و قدرت و با از خودگذشتگی به او خدمت نمائیم.
ت) قدرت بر دیو ها و بیماریهای گوناگون (۸:۱۶-۱۷)
هنگام غروب زمانی كه سبت پایان یافت (ر.ک مرقس ۱:۲۱-۳۴) مردم مانند موجی به سوی او آمدند بسیاری از آنها قربانیان دیوزدگی بودند. این افراد رقتانگیز توسط ارواح خبیث (شیطانی) مسخ شده و كنترل میشدند. اغلب آنها دانش و قدرت مافوق انسان از خود نشان میدادند؛ در سایر مواقع آنها آزار میدیدند. رفتار آنها گاهی شبیه اشخاص دیوانه بود. اما علت همهی اینها نه جسمی بود و نه ذهنی، آنها تحت تسخیر دیوها بودند. عیسی با یكسخن آنهارا بیرون راند.
او همچنین تمامی كسانی را كه بیمار بودند شفا داد. و با اینكار پیشگوئیِ اشعیا (۵۳:۴) را به انجام رسانید: «او خود رنجوری و غم ما را بر خود گرفت و بیماریهای ما را با خود حمل نمود.» آیهی ۱۷ اغلب توسط شفا یافتگان با ایمان به كار برده میشود تا نشان دهد كه شفا در جبران گناه میباشد. بنابراین شفایِ جسمی آن چیزی است كه ایماندار میتواند مدعی آن به واسطه ایمان شود. لیكن در اینجا روح خدا، پیشگوئی را در مورد خدمتِ شفا بخشی خاكی (زمینی) منجی به كار میبرد نه به كار او بر روی صلیب.
تا اینجای این باب ما شاهد (۴) چهار معجزه به شرح زیر بودهایم:
۱. شفایِ جذامی یهودی، با حضور مسیح.
۲. شفای خدمتكار فرمانده یوزباشی كه مسیح دور از او قرار گرفته بود.
۳. شفای مادرزن پطرس، با حضور مسیح در خانه آنها.
۴. شفای تمامی دیوزدگان و بیماران، با حضور عیسی.
گابلین (Gaebelein) اظهار میدارد كه مطالبِ بالا نماد چهار مرحله از خدمت خداوند میباشد:
۱. مسیح در اولین فصل ورود خود، و خدمت به قوم خود اسرائیل.
۲. ساماندهی غیریهودیان، در حالی كه عیسی حضور ندارد.
۳. دومین فصل ورود، هنگامی كه او وارد خانه میشود، برقراری روابطش با اسرائیل و شفای دختر بیمار صیهون.
۴. هزارهای كه تمامی دیوزدگان و بیماران شفا خواهند یافت.
این مطالب تحلیلی كنجكاوگرانه و گیرا است از پیشرفت تعالیم در معجزات و باید به ما در مورد عمق معنای پنهان در نوشتههای مقدس كتب مقدس هشدار دهد. هر چند كه ما باید هوشیار باشیم كه نباید با راندن معناها به سوی نقطهای كه استهزاآمیز گردند، این روش را به افراط و تفریط بكشانیم.
ث) معجزه ی امتناع بشر (۸:۱۸-۲۲)
ما اعمال اقتدار مسیح بر بیماریها و دیوها را دیدیم. و آن هنگامی است كه او در ارتباط با مردان و زنانی است كه با مقاومت با وی ملاقات مینمایند – معجزه امتناع بشر.
۸:۱۸-۲۰ در حالی كه عیسی آماده میگشت كه از كفرناحوم و از دریای جلیل گذر كند و به قسمت شرق برود. یكی از علمایِ دینی با اعتماد به نفس گام به جلو نهاد و پیمان بست كه «تمامِ راه» را به دنبال او برود. پاسخ خداوند در او این تردید را ایجاد كرد كه ارزش عمل خود را كه یك زندگی توأم با از خودگشتگی بود سبك سنگین كند یا (محاسبه كند) «روباهان را لانههاست. مرغان هوا را آشیانه ها، اما پسر انسان را جای سرنهادن نیست.» به هنگام خدمت عمومی خود، عیسی خانهای از خود نداشت. هر چند كه خانههایی وجود داشتند كه او در آنها میهمانی گرامی بود و معمولاً جائی برای خوابیدن مییافت. نیروی واقعی سخنانش به نظر روحانی میآمد. این دنیا نمیتوانست آسایش و استراحت ماندگار و واقعی را برایش فراهم آورد. او كارهایی برای انجام دادن داشت و تا آنها را به انجام نمیرسانید نمیتوانست استراحت كند. همین مطلب در مورد پیروانش صدق میكرد؛ این جهان جای آسایش آنها نیست... یا حداقل نباید باشد!
۸:۲۱ یكی دیگر از پیروانش كه حُسنِ نیت داشت تمایل خود را برای به دنبال نمودن عیسی بیان نمود، لیكن الویت بیشتری را عنوان كرد: « سرورم (خداوندا) نخست رخصت ده تا بروم و پدر خود را به خاك بسپارم.» این مطلب كه آیا پدرش هم اكنون جانسپرده یا خیر تفاوت اندكی داشت. مسئلهی اساسی با سخنانی ضد و نقیض بیان شده بود: «سرورم …. نخست من» او خود را پیشتر از مسیح قرار داده بود. نظر به اینكه انجام مراسمی محترمانه برای دفن پدر شخص كاملا منطقی به نظر میرسد اما هنگامی كه چنین عمل ارزشمندی بر فراخوان منجی ارجحیت مییابد عملی اشتباه محسوب میشود.
۸:۲۲ عیسی بلادرنگ به او پاسخ داد: «وظیفهی اولیه تو پیروی كردن از من است، بگذار كه مردگان روحانی، مردگان جسمی را دفن نمایند. شخصِ نجات نیافته میتواند چنان كاری را انجام دهد. لیكن كاری هست كه تو تنها میتوانی انجام دهی. بهترینهای زندگیِ خود را وقف آنچه كه ماندگار است بنما و زندگی خود را صرف مسائل جزئی نكن.» به ما گفته نشد كه این دو شاگرد چگونه پاسخ دادند. اما این نكته پررنگتر است كه آنها مسیح را ترك نمودند تا محلهایی برای آسایش خود در دنیا فراهم آورند و زندگی خود را صرف پذیرفتن فرعیات با جان و دل نمودند. قبل از اینكه ما آنها را محكوم نمائیم، ما باید خودمان را با دو مورد شرط شاگردی كه توسط عیسی در این نوشته شرح داده شده است بیازمائیم.
ج) قدرت بر عناصر ( ۸ :۲۳-۲۷)
دریای جلیل به دچار شدن به طوفانهای ناگهانی تبدیل موجها به شلاقههای خروشان و كفآلود شهرت دارد. بادها از شمال، دره اردن را در مینوردند و در تنگراهة باریك سرعت میگیرند. هنگامی كه به دریا میرسند، چنین مواقعی برای دریانوردی فوقالعاده ناامن است.
در چنین موقعیتی عیسی در حالِ گذر از قسمت غربی به قسمت شرقی بود. هنگامی كه طوفان در گرفت، او در قایقی در خواب بود. شاگردانش هراسان او را بیدار نمودند و با سراسیمگی درخواست كمك میكردند و به خاطر اعتقادشان بود كه به شخص مناسبی روی آوردند. پس از سرزنش نمودن آنها به علت ایمان ناچیزشان، او امواج و باد را نهیب كرد. هنگامی كه آرامش كامل حكمفرما شد، آنان شگفتزده شدند كه حتی عناصر از این مسافر فروتن اطاعت میكنند. آنها اصلا درك نكردند كه خالق و حافظ جهان آن روز در قایق بود!
تمامی شاگردان دیر یا زود با طوفانها روبرو خواهند آشد. گاهی به نظر میرسد كه ما در اعماق امواج غرق خواهیم شد. چه آرامشبخش است بدانیم كه عیسی با ما در قایق است. «هیچ آبی نمیتواند آن كشتی را كه سرور اقیانوسها، زمین و آسمانها در آن آرامیده است ببلعد.» هیچکس نمیتواند طوفانهای زندگی را مانند خداوند عیسی فرو نشاند.
چ) عیسی دو مرد دیو زده را شفا میبخشد ( ۸ :۲۸-۳۴)
۸:۲۸ در بخش شرقیِ دریای جلیل ناحیه جَدَریان قرار داشت. هنگامی كه عیسی به آن جا رسید، به دو مرد دیوزدهی فوقالعاده وحشی برخورد نمود. این دیوسانان در گورهای غار مانند زندگی میكردند و به قدری وحشی بودند كه سفر كردن در آن ناحیه را ناامن كرده بودند.
۸:۲۹-۳۱ در حالی كه نزدیك میشد،دیوها فریاد زدند: « ما را با تو چه كار است؟ یا عیسی پسر خدا. آیا به اینجا آمدهای كه قبل از وقت عذاب كنی؟» آنها میدانستند كه عیسی كیست و در نهایت آنها را هلاك خواهد نمود. از این جنبهی الهیات، آگاهی آنها دقیقتر از آگاهی الهیاتیِ كثیری از لیبرالهای (آزادیخواههای) امروزی بود. با درك این مطلب كه عیسی میخواهد آنها را از بدن مردها بیرون براند، از وی تقاضا كردند كه آنها به گله ی گرازان بسیاری كه در آن نزدیكی چرا میكردند منتقل گردند.
۸:۳۲ عجیب بود كه عیسی درخواست آنها را اجابت نمود. لیكن چرا خداوند پادشاه به درخواست دیوها رضایت داد؟برای درك این عمل وی، ما باید دو حقیقت را به خاطر بیاوریم. اول، دیوها از حالت رهایی از جسم احتراز میكردند. آنها میخواستند كه در جسمِ انسان و اگر آن امكان ندارد، در جسم حیوانات یا سایر موجودات سكنی كنند. دوم، مقصود دیوها بلااستثنا هلاكت نمودن بود. اگر عیسی تنها آنها را از جسم دیوانگان بیرون میافكند، دیوها تهدیدی برای سایر مردم آن ناحیه محسوب میشدند. با قبول نمودن منتقل شدن آنها به جسم خوكها، او از ورود آنها به جسم مردان و زنان جلوگیری نمود و نیروی مخرب آنها را به حیوانات محدود نمود. لیكن هنوز زمان هلاكت نهایی آنها توسط خداوند فرا نرسیده بود. به محض اینكه آنها به جسم گرازان منتقل شدند،گرازان وحشیانه از سرازیری تپه به درون دریا هجوم بردند و در آب هلاك شدند.
این واقعه نشان میدهد كه هدف نهائی دیوها به هلاك رسانیدن است و این اماكن دهشتبار را كه برای نابودی تعدادی چند از دیوها كه میتوانستند در جسم دو مرد ساكن گردند میباید دو هزار گراز را به هلاكت رسانید، تأییدی نماید (مرقس ۵:۱۳)
۸:۳۳-۳۴ خوكبانان گریختند و خبر آنچه را كه اتفاق افتاده بود بازگفتند. نتیجه این بود كه یك شهروند هیجانزده به نزد عیسی آمد و از وی تقاضا نمود كه آن ناحیه را ترك نماید. از آن زمان به بعد عیسی را به علت ضروری نبودن كشتار خوكها نكوهش كردهاند و از او تقاضا شد كه آن مكان را ترك نماید. زیرا وی برای زندگیِ بشر نسبت به زندگی حیوانات ارزش بیشتری قائل است. اگر این جدریان یهودی بودند، پرورش خوك برای آنها غیرقانونی بود. اما چه یهودی بودند یا خیر، محكومیت آنها این است كه آنها برای یك گله خوك ارزش بیشتری قائل بودند تا شفای دو دیوزده.