غلاطيان
فصل ۴
۱ ولی میگویم مادامی که وارثْ صغیر است، از غلام هیچ فرق ندارد، هرچند مالک همه باشد.
۲ بلکه زیردست ناظران و وکلا میباشد تا روزی که پدرش تعیین کرده باشد.
۳ همچنین ما نیز چون صغیر میبودیم، زیر اصول دنیوی غلام میبودیم.
۴ لیکن چون زمان به کمال رسید، خدا پسر خود را فرستاد که از زن زاییده شد و زیر شریعت متولّد،
۵ تا آنانی را که زیر شریعت باشند فدیه کند تا آنکه پسرخواندگی را بیابیم.
۶ امّا چونکه پسر هستید، خدا روح پسر خود را در دلهای شما فرستاد که ندا میکند، یا ابّا، یعنی، ای پدر.
۷ لهذا دیگر غلام نیستی بلکه پسر، و چون پسر هستی، وارث خدا نیز بهوسیلهٔ مسیح.
۸ لیکن در آن زمان چون خدا را نمیشناختید، آنانی را که طبیعتاً خدایان نبودند، بندگی میکردید.
۹ امّا الحال که خدا را میشناسید بلکه خدا شما را میشناسد، چگونه باز برمیگردید به سوی آن اصول ضعیف و فقیر که دیگر میخواهید از سر نو آنها را بندگی کنید؟
۱۰ روزها و ماهها و فصلها و سالها را نگاه میدارید.
۱۱ دربارهٔ شما ترس دارم که مبادا برای شما عبث زحمت کشیده باشم.
۱۲ ای برادران، از شما استدعا دارم که مثل من بشوید، چنانکه من هم مثل شما شدهام. به من هیچ ظلم نکردید.
۱۳ امّا آگاهید که بهسبب ضعف بدنی، اوّل به شما بشارت دادم.
۱۴ و آن امتحانِ مرا که در جسم من بود، خوار نشمردید و مکروه نداشتید، بلکه مرا چون فرشتهٔ خدا و مثل مسیح عیسی پذیرفتید.
۱۵ پس کجا است آن مبارکبادیِ شما؟ زیرا به شما شاهدم که اگر ممکن بودی، چشمان خود را بیرون آورده، به من میدادید.
۱۶ پس چون به شما راست میگویم، آیا دشمن شما شدهام؟
۱۷ شما را به غیرت میطلبند، لیکن نه به خیر، بلکه میخواهند در را بر روی شما ببندند تا شما ایشان را بغیرت بطلبید.
۱۸ لیکن غیرت در امر نیکو در هر زمان نیکو است، نه تنها چون من نزد شما حاضر باشم.
۱۹ ای فرزندانِ من که برای شما باز دردِ زه دارم تا صورت مسیح در شما بسته شود.
۲۰ باری خواهش میکردم که الآن نزد شما حاضر میبودم تا سخن خود را تبدیل کنم، زیرا که دربارهٔ شما متحیّر شدهام.
۲۱ شما که میخواهید زیر شریعت باشید، مرا بگویید آیا شریعت را نمیشنوید؟
۲۲ زیرا مکتوب است، ابراهیم را دو پسر بود، یکی از کنیز و دیگری از آزاد.
۲۳ لیکن پسر کنیز، بحسب جسم تولّد یافت و پسر آزاد، برحسب وعده.
۲۴ و این امور بطور مَثَل گفته شد زیرا که این دو زن، دو عهد میباشند، یکی از کوه سینا برای بندگی میزاید و آن هاجر است.
۲۵ زیرا که هاجر، کوه سینا است، در عَرَب، و مطابق است با اورشلیمی که موجود است، زیرا که با فرزندانش در بندگی میباشد.
۲۶ لیکن اورشلیم بالا آزاد است که مادرِ جمیع ما میباشد.
۲۷ زیرا مکتوب است، ای نازاد که نزاییدهای، شاد باش! صدا کن و فریاد برآور ای تو که درد زه ندیدهای، زیرا که فرزندان زن بیکس از اولاد شوهردار بیشتراند.
۲۸ لیکن ما ای برادران، چون اسحاق، فرزندان وعده میباشیم.
۲۹ بلکه چنانکه آنوقت آنکه برحسب جسم تولّد یافت، بر وی که برحسب روح بود جفا میکرد، همچنین الآن نیز هست.
۳۰ لیکن کتاب چه میگوید؟ کنیز و پسر او را بیرون کن زیرا پسر کنیز با پسر آزاد میراث نخواهد یافت.
۳۱ خلاصه ای برادران، فرزندان کنیز نیستیم بلکه از زنِ آزادیم.
ت) فرزندان و پسران (۴:۱-۱۶)
۴:۱-۲ تصویری از یک پدر ثروتمند که تصمیم میگیرد نظارت بر همه اموال خود را به پسرش وقتی که به بلوغ رسید را محول کند. به هر حال، مادامی که وارث صغیر است، با غلام فرقی ندارد. به او دائما گفته میشود که این کار را انجام بده و آن را نه. او بالای سر خود ناظران را دارد که بر اموالش مدیریت میکند، و وکلا که کارهای شخصی او را کنترل میکنند. پس اگر چه تمام ثروت مال اوست ولی او نمیتواند از آن استفاده کند تا زمانی که بزرگ شود.
۴:۳ این وضعیت یهودیان زیر شریعت است. ایشان همچو فرزندانی بودند که به وسیله شریعت مثل برده به ایشان دستور داده میشد. ایشان زیر اصول دنیوی غلام بودند، یعنی قوانین شریعتی مذهبی یهود. آئین و مراسم یهودیت برای آنانی طراحی شده بود که خدای پدر را که در مسیح آشکار شده است نمیشناختند. همه تمثیلها باید در یک بچه مورد بررسی قرار بگیرد که مشغول یادگرفتن طرز استفاده از قرقرهها یا آموزش تشخیص دادن مفاهیم به سویله معانی تصویرها است. شریعت پر از تصاویر و سایهها بود که بسیاری مفاهیم روحانی را به وسیله مفاهیم جسمانی و ظاهری مطالبه میکرد. ختنه مثالی از این امر است. یهودیت؛ جسمانی، ظاهری، و موقتی بود. مسیحیت؛ روحانی، باطنی و همیشگی است. این تظاهرهای بیرونی، غلام بودن فرزندان را شکل میداد.
۴:۴ به کمال رسیدن زمان، به موقعی اشاره دارد که وارثین به وسیله خدای پدر به سن بلوغ میرسند (ر.ک آیه ۲).
در این آیه ما تعداد کمی کلمات و جملهای خارقالعاده راجع به الوهیت و انسانیت نجات دهنده داریم. او پسر ازلی خداست که از زن زاییده شد. اگر عیسی فقط یک انسان بود، دیگر لازم نبود عنوان شود که او از زن زائیده شد. دیگر چگونه یک انسان معمولی میتواند تولد بیابد؟ این عبارت که در مورد خداوند به کار رفته است تولد منحصر به فرد و شخصیت منحصر به فرد او را نشان میدهد.
او که به عنوان یک اسرائیلی به دنیا آمد، بنابراین زیر شریعت متولد گردید. خداوند عیسی به عنوان پسر خدا هرگز زیر شریعت نبود. او همان کسی بود که شریعت را داده بود. ولی با فیض مفتخرانه او خودش را زیر شریعتی قرار داد که خودش ساخته بود تا آن را در زندگی خود به طرزی شکوهمندانه به اتمام برساند و لعنت آن را در مرگ خود «به جای ما» متحمل بشود.
۴:۵ شریعت از آنانی که در حفظ آن شکست میخوردند، بهایی میطلبید – بهای مرگ. این بها میبایست قبل از اینکه خدا انسانها را به وضعیت فوقالعاده پسر بودن درآورد پرداخت میشود. بنابراین خداوند عیسی با آمدنش به این جهان به عنوان عضوی از نسل بشر و قوم اسرائیل بهایی را که شریعت میطلبید پرداخت نمود. چونکه او خدا است. مرگ او ارزش بیحد و حصری داشت که این برای پرداخت تاوان همه گناهکاران کافی بود. چونکه او انسان بود، او میتوانست به عنوان جانشین انسانها بمیرد. گووت میگوید:مسیح با طبیعت پسر خدا، به پسر انسان تبدیل شد که ما به وسیله او پسران انسان و پسران خدا شویم. چه مبادله فوقالعادهای!
تا موقعی که انسانها برده هستند، نمیتوانند پسران باشند. مسیح ایشان را از اسارت شریعت رها کرد تا بتوانند به عنوان پسران پذیرفته شوند. به تمایز میان پسر خدا شدن و فرزند خدا شدن در اینجا توجه کنید (با رومیان ۸:۱۴، ۱۶ مقایسه کنید) ایماندار در خانواده ختدا به عنوان یک فرزند متولد میشود، (یوحنا ۱:۱۲) در اینجا تاکید بر حقیقت تولد از بالا میباشد و نه امتیازات و مسئولیتهای پسر بودن. ایماندار به عنوان پسر در خانواده مورد پذیرش قرار میگیرد. هر مسیحی فورا به پسر تبدیل میشود و هر آنچه که ارث اوست به وی تعلق میگیرد. از این رو تعالیم مسیحیت، در عهد جدید هیچگونه طفولیت در میان مقدسین را فرض نکرده است. با همه مقدسین همانند پسران بالغ رفتار میشود.
پسرخواندگی در فرهنگ رومیان با پسرخواندگی در زندگی امروزه فرق دارد. ما راجع به پسرخواندگی این طور فکر میکنیم که فرزند دیگری را به فرزندی خود میپذیریم. ولی در عهد جدید پسرخواندگی یعنی قرار دادن ایمانداران در وضعیت پسران بالغ با همه مزیتها و مسئولیتهای آن وضعیت.
۴:۶ خدا برای اینکه انسانها بفهمند وضعیت پسران حقیقی خدا چگونه است روحالقدس را در روز پنطیکاست به درون ایشان فرستادو روحالقدس ایشان را از پسرخواندگیشان آگاه میسازد و باعث میشود ایشان خدا را پدر خطاب کنند. "اَبّا، پدر " شکل آشنای خطاب کردن در میان آرامی زبانان و یونانی زبانان کلمه برای "پدر" بود. هیچ بردهای نمیتوانست سر خانواده را به این لفظ خطاب کند. این لفظ برای اعضای خانواده بود و صمیمیت و محبت و اطمینان را بین ایشان به تصویر میکشید. به تثلیث در این آیه توجه کنید – روحالقدس، پسر و پدر – در همان ترتیب.
۴:۷ ایماندار دیگر یک غلام نیست. او در زیر شریعت نیست. حالا او پسر خدا است. از آنجا که مسیح پسر خداست و وارث همه ثروت خداست، مسیحیان نیز وارث ثروت خدا از طریق مسیح هستند. هر آنچه که خدا دارد به وسیله ایمان، مال ایماندار میباشد.
در مدرسه رَبُاها در اسرائیل، امروزه یک شاگرد اجازه ندارد غزل سلیمان یا حزقیال ۱ را تا زمانی که ۴۰ سالش نشده مطالعه کند. غزل سلیمان حاوی بسیاری کلمات آشکار جنسی برای یک ذهن جوان است و حزقیال ۱ شامل گزارشی از جلال خداست. تلمود میگوید:وقتی که یک شخص خاصی که زیر سن چهل سالگی حزقیال ۱ را خواند، آتشی آمد و او را نابود کرد. بنابراین اینکه یک شخصی که زیر شریعت است، مرد نیست تا موقعی که چهل سالش شود. بارمیزوای معروف در سن سیزده سالگی تنها پسر یهودی بود که "پسر عهد لقب گرفت" – به معنی دوره – و بنا به این مسئولیت نگه داشتن شریعت بر گردنش نهاده شد.» تا سن ۴۰ سالگی یک انسان ارتودکس صغیر به حساب میآید.
این راجع به ایماندار زیر فیض صادق نیست. به محض اینکه ایشان نجات پیدا میکنند، تمامی ثروت از آن ایشان میگردد. با ایشان به عنوان دختران و پسران بالغ و بزرگسال رفتار میشود و کل کتابمقدس برای ایشان است تا آن را بخوانند و از آن لذت برده و اطاعت کنند.
در نور این حقایق، تشویقهای هریسون خیلی مناسب است:
پسر محبوب او، همه چیزها مال توست – اولین را در اول قرنتیان ۳:۲۲، ۲۳ به تو گفته است تا تو این را درک کنی که چه ثروتی در برای تو فرای تفکرات و قدرت تخیل تو وجود دارد. جهان را بررسی کن. مال چه کسی است؟ ولی مال او و تو خواهد بود. پس شاهانه زندگی کن.
۴:۸ غلاطیان زمانی تحت اسارت بتها بودند. ایشان قبل از توبه و ایمان آوردن کافرانی بودند که بتهای سنگی و چوبی را پرستش میکردند – خدایان دروغین. حالا ایشان داشتند به نوعی از اسارت باز میگشتند – اسارت شریعت.
۴:۹ ایشان چگونه میتوانستند رفتار خود را توجیه کنند؟ ایشان خدا را میشناختند یا اگر هم او را در تجربه عمیق خود نمیشناختند حداقل به وسیله او شناخته شده بودند از آن رو که نجات یافته بودند. ولی داشتند از قدرت و ثروت او بر میگشتند (که ارث ایشان بود.) به اصولی ضعیف و فقیر که به شریعت ارتباط داشتند همانند ختنه، روزهای مقدس و قوانین خورد و خوراک.ایشان دوباره خود را در اسارت به چیزهایی قرار میدادند که نه باعث نجات بوده و نه به ایشان سود میرساند، بلکه باعث فقیر شدنشان میشد.
پولس شریعت و همه مراسم آن را تحت عنوان اصول ضعیف و فقیر عنوان میکند. شریعتهای خدا در زمان و مکان خودشان زیبا بودند، ولی اینها احکام خوبی بودند تا زمانی که خداوند عیسی آمد و جایگزین آنها شد. برگشتن از مسیح به شریعت بتپرستی است.
۴:۱۰-۱۱ غلاطیان، تقویم یهودی را با هم در مورد سبّتها، مراسم و فصلهایش به کار میبستند. ترس پولس از این بود که کسانی که اعتراف میکنند مسیحی هستند هنوز در پی یافتن لطف خدا به وسیله رسوم شریعتگرا هستند. حتی انسانهای تولد تازه نیافته می توانند روزها و ماهها و سالها را رعایت کنند. این چیزی است که به بعضی مردم رضایتی آرامش بخش میدهد که احساس کنند چیزی هست که به وسیله آن میتوانند با کار خودشان و قوت خودشان خدا را خوشنود بسازند. و این به طور تلویحی بیانگر این میباشد که انسان دارای قدرتی است و از این رو نیازی به نجات دهنده ندارد.
اگر پولس میتوانست از این طریق به غلاطیان بنویسد، امروزه چه جیزی برای مسیحیانی که اعتراف میکنند مسیحی هستند و در پی کسب تقدس به وسیله انجام آئین شریعت هستند مینویسد؟ آیا او سنتهای یهودی را که به مسیحیت وارد شده بودند محکوم نمیکند؟ انتصاب کشیشان به طریق انسانی، لباس مخصوص کشیش، نگاه داشتن سبت، مکانهای مقدس، شمعها، آب مقدس و چیزهایی از این قبیل.
۴:۱۲ احتمالا غلاطیان یادشان رفته بود که از پولس قدردانی کنند، وقتی که او اولین بار انجیل را به ایشان موعظه کرده بود. ولی او ایشان را بدون ترس و ننگ، "برادران" خطاب میکند. پولس یک یهودی زیر شریعت بود. حالا او در مسیح از شریعت آزاد بود. بنابراین او میگوید:" مثل من بشوید – آزاد شده از زیر شریعت و دیگر در زیر آن زندگی نکردن." غلاطیان غیریهودی هرگز زیر شریعت نبوده و الآن هم نیستند. بنابراین پولس رسول میگوید:"من مثل شما شدهام. من که یک یهودی بودم حالا از آزادی خود از زیر شریعتی که شما غلاطیان همیشه آن «آزادی» را داشتهاید لذت میبرم."
شما به من هیچ ظلمی نکردید. کاملا واضح نیست که پولس چه چیزی در ذهن خود دارد. شاید او میگوید که هیچ احساس ناراحتی شخصی راجع به نتیجه رفتار ایشان با او ندارد. که ایشان باید معلمین دروغین را کنار گذارده و به او روی آورند که شخصا حقیقت خدا را بدیشان گفته است.
۴:۱۳ انجیل اول به خاطر ضعف بدن بیشان موعظه شده بود. خدا اغلب از وسائل ضعیف، فقیر و مطرود برای تمام کردن کارش استفاده میکند تا جلال مال او باشد و نه انسان.
۴:۱۴ بیماری «ضعف» پولس برای وی یک امتحان بود و برای کسانی که به او گوش داده بودند. به هر حال غلاطیان او را به خاطر مشکل جسمی یا طرز بیانش رد نکرده بودند. به جای آن، ایشان او را مثل فرشته خدا یعنی کسی که خدا او را فرستاده و حتی مثل خود مسیح عیسی پذیرفتند . از آنجا که او نمایانگر خداوند بود، ایشان او را چنان پذیرفته بودند که خداوند را (متی ۱۰:۴۰) ایشان پیغام پولس را به عنوان کلام خدا قبول کرده بودند. وقتی ما نیز او را صمیمانه قبول کنیم از همان راه او را قبول کردهایم (لوقا ۱۰:۱۶)
۴:۱۵ وقتی که ایشان اولین بار پیام انجیل را شنیدند از این امر که چه برکات زیادی دارد آگاه شدند. بنابراین دریافتند که این برکات برای جانهای ایشان آن قدر زیاد است که حاضر بودند اگر امکان داشت چشمان خود را در آورده و به پولس بدهند (این میتواند اشارهای باشد به این نکته که "خار در جسم" پولس، مشکلی چشمی بوده است.) ولی احساس قدردانی ایشان الآن کجاست؟ متاسفانه مثل شبنم صحرگاه ناپدید شده بود.
۴:۱۶ چه چیزی سبب شده بود که ایشان رفتار خود را با پولس عوض کنند؟ او هنوز هم داشت همان پیغام را موعظه مینمود و صمیمانه حقیقت انجیل را بیان مینمود. اگر این امر ایشان را با او دشمن کرده بود، پس وضعیت ایشان به راستی خطرناک بود.
ث) اسارت یا آزادی (۴:۱۷ – ۵:۱)
۴:۱۷ انگیزههای معلمین دروغین با انگیزههای پولس فرق داشتند. ایشان در پی به دست آوردن پیروان بودند در حالی که او به سعادت روحانی غلاطیان علاقهمند بود (۴:۱۷-۲۰) معلمین دروغین در تلاشهای خود برای به دست آوردن دلبستگی غلاطیان غیور بودند ولی انگیزههای ایشان صادقانه نبود. ایشان میخواهند در را به روی شما ببندند. یهودیان میخواستند که غلاطیان را از پولس رسول و دیگر معلمین جدا بسازند. ایشان پیروان میخواستند، و درصدد شکل دادن فرقهای بودند تا به هدفشان برسند. اسکات هشدار میدهد:"وقتی که مسیحیت به یک اسارت قوانین و اصول در میآید، قربانیان آن الزاما خود مسیحیان هستند که با ریسمانهای معلمین خود بسته میشوند، چنانچه در قرون وسطی بود."
۴:۱۸ پولس در جواب میگوید:"برای من مهم نیست که دیگران به شما ایراد بگیرند حتی در غیاب من، اگر که ایشان این کار را با انگیزه خالص و دلیل نیکو انجام دهند"
۴:۱۹ پولس با فرزندان کوچک من خطاب کردن غلاطیان بدیشان یادآوری کرد، او بود که ایشان را نزد مسیح هدایت کرد. او برای غلاطیان در درد زه دارد تا صورت مسیح در ایشان بسته شود نه اینکه در پی نجات ایشان باشد. شباهت به مسیح هدف نهایی خدا برای قومش میباشد (افسسیان ۴:۱۳؛ کولسیان ۱:۲۸)
۴:۲۰ این آیه به این معنی است که پولس از رویه غلاطیان متعجب بوده است. روی گرداندن ایشان از راستی باعث تحیر او شده بود. او دوست داشت که قادر باشد لحن صحبت کردن خود را درباره ایشان به طرزی مطمئن و با عزمی راسخ عوض کند. و شاید او نسبت به عکسالعمل ایشان در قبال نامه متحیر بوده است. شاید بهتر بود او شخصا با ایشان صحبت میکرد. در آن صورت بهتر میتوانست لحن سخن خود را عوض کند. اگر ایشان نسبت به توبیخهای او پذیرا بودند، او نرم میشد. اگر به هر حال ایشان سرکش و مغرور میبودند، او با ایشان سرد و خشک میشد. از آنجا که او راجع به ایشان متحیر بود نمیتوانست بگوید که عکسالعمل ایشان نسبت به پیغام او چه خواهد بود.
از آنجا که معلمین یهودی خیلی به ابراهیم فخر میکردند و اصرار داشتند که ایمانداران باید با ختنه شدن از نمونه او پیروی کنند، پولس به تاریخ زندگی خانوادگی ابراهیم برگشت تا نشان دهد که شریعتگرایی، بردگی است و نمیتواند بافیض مخلوط شود.
خدا در حالی که ابراهیم و ساره بسیار پیر بودند تا بتوانند به طور طبیعی بچهدار بشوند به ابراهیم وعده داد که صاحب پسری خواهد شد.ابراهیم به خدا ایمان آورد و این برای وی عدالت محسوب شد (پیدایش ۱۵:۱-۶) مدتی بعد ساره از انتظار آمدن پسر وعده ناامید شد و به ابراهیم پیشنهاد کرد که از کنیزش هاجر پسری بیاورد. ابراهیم درخواست او را قبول کرد و اسماعیل متولد شد. این وارثی که خدا وعده داد نبود، بلکه پسری بود از ثمره عجله، بیاعتمادی و نفسانی ابراهیم (پیدایش ۱۶)
سپس وقتی که ابراهیم صدساله بود، پسر وعده، اسحاق متولد شد. این تولد مطلقا معجزهآسا بود. این تولد فقط در اثر قدرت خارقالعاده خدا ممکن بود (پیدایش ۲۱:۱-۵) در جشن مرسول که برای به دست آوردن اسحاق برپا شده بود، ساره دید که اسماعیل پسرش را مسخره میکند. او بلافاصله به ابراهیم دستور داد که اسماعیل و مادرش را از خانه بیرون کند و گفت:پسر من اسحاق با پسر کنیز وارث نخواهد شد (۲۱:۸-۱۱) این پیش زمینه بحثی است که پولس حالا میخواهد عنوان کند.
۴:۲۱ شریعت در این آیه در دو معنا بیان شده است. اولی به این اشاره دارد شریعت در جهت کسب تقدس و دومی به شریعت عهد عتیق (از پیدایش تا تثنیه) به خصوص پیدایش. پولس میگوید:"به من بگوئید ای کسانی که میخواهید زیر شریعت باشید و لطف خدا را به وسیله حفظ شریعت کسب کنید آیا شما به پیغام کتب شریعت گوش نمیدهید؟"
۴:۲۲-۲۳ دو پسر اسحاق و اسماعیل بودند. کنیز هاجر بود و زن آزاد، ساره. اسماعیل نتیجه مداخله ابراهیم بود. از طرفی دیگر، اسحاق به ابراهیم در اثر وعدهی خدا داده شد.
۴:۲۴ داستان به طور سمبلیک است و معنایی عمیقتر از آنچه که در نگاه اول به نظر میآید دارد. اهمیت واقعی داستان نوشته نشده ولی به طور تلویحی بیان شده است. داستان حقیقی اسحاق و اسماعیل، حقیقت روحانی عمیقی را نشان میدهد که پولس حالا میخواهد آن را توضیح دهد.
دو زن نمایانگر دو عهد هستند. هاجر نمایانگر عهد شریعت است و ساره، عهد فیض. شریعت در کوه سینا عطا شد. جالب است که کلمه "هاجر" در زبان عبری به معنی "سنگ" است و عربها کوه سینا را سنگ مینامند.
۴:۲۵ عهدی که در کوه سینا عطا شد بندگی به بار آورد. پس هاجر که یک کنیز بود برای شریعت نمونه خوبی بود. هاجر نمایانگر اورشلیم شهر بزرگ یهودیان بود که مرکز اسرائیلیان نجات نیافته و کسانی بود که هنوز در پی کسب عدالت به وسیله حفظ شریعت بودند. ایشان همگی به همراه فرزندان و پیروانشان در اسارت بودند. برای پولس، ربط دادن اسرائیلیان بیایمان با هاجر و نه ساره و همچنین اسماعیل به جای اسحاق توضیحی نیشدار بود.
۴:۲۶ شهر بزرگ آنانی که به واسطه ایمان عادل شمرده شدهاند اورشلیم آسمانی است. این مادر همه ایمانداران، چه یهودی و چه امتها میباشد.
۴:۲۷ نقل قولی که از اشعیا ۵۴:۱ در اینجا آمده است نشان میدهد که فرزندان شهر آسمانی از آنانی که در اورشلیم زمینی هستند بیشتر خواهد بود. ساره زنی بود که مدت زیادی نازا بود. هاجر زنی شوهردار بود. از چه طریقی ما پیروزی ظفرمندانه ساره یا اورشلیم آسمانی را میفهمیم؟ جواب این است که فرزندان وعده شامل همه کسانی است که با ایمان نزد خدا آمدهاند، چه یهودیان و چه امتها – بسیار بیشتر از فرزندان هاجر در زیر شریعت که چشم به راه هستند.
۴:۲۸ ایمانداران حقیقی نه از خواهش انسان و نه از خواهش جسم، بلکه از خدا تولد مییابند. این تولد طبیعی نیست که به حساب میآید بلکه تولد معجزهآسای آسمانی که به وسیله ایمان به خداوند عیسی صورت میگیرد.
۴:۲۹ اسماعیل، اسحاق را مسخره کرد و همیشه این امر حقیقت داشته است که مسانی که از جسم تولد یافتند به آنانی که از روح متولد می شوند جفا میرسانند. رنجهای خداوند ما و پولس رسول را در دستان مردم نجات نیافته بررسی کنید. مسخره کردن اسحاق توسط اسماعیل به نظر یک تخلف جدی میآید، ولی نوشتههای مقدسی برای ما ثبت کردهاند و پولس در این نوشتهها اصلی را میبیند که هنوز هم پابرجاست - خصومت بین جسم و روح.
۴:۳۰ اول اجازه بدهید که غلاطیان به نوشتههای مقدس نظری بیفکنند و سپس حکم را خواهند شنید. شریعت و فیض را نمیتوان مخلوط کرد. غیرممکن است که برکات خدا را برپایه شایستگی جسمانی و تلاش انسانی به میراث برد.
۴:۳۱ آنانی که به مسیح اعتماد دارند هیچ ارتباطی با شریعت در مفهوم کسب لطف الهی ندارند. ایشان فرزندان زن آزاد هستند و از وضعیت عمومی مادرشان پیروی میکنند.