انجیل به روایت متی
فصل ۱۱
۱ و چون عیسی این وصیّت را با دوازدهشاگرد خود به اتمام رسانید، از آنجا روانه شد تا در شهرهای ایشان تعلیم دهد و موعظه نماید.
۲ و چون یحیی در زندان، اعمال مسیح را شنید، دو نفر از شاگردان خود را فرستاده،
۳ بدوگفت، آیا آن آینده تویی یا منتظر دیگری باشیم؟
۴ عیسی در جواب ایشان گفت، بروید و یحیی را از آنچه شنیده و دیدهاید، اطّلاع دهید
۵ که کوران بینا میگردند و لنگان به رفتار میآیند و ابرصان طاهر و کران شنوا و مردگان زنده میشوند و فقیران بشارت میشنوند؛
۶ و خوشابحال کسی که در من نلغزد.
۷ و چون ایشان میرفتند، عیسی با آن جماعت دربارهٔٔ یحیی آغاز سخن کرد که بجهت دیدن چه چیز به بیابان رفته بودید؟ آیا نییی را که از باد در جنبش است؟
۸ بلکه بجهت دیدن چه چیز بیرون شدید؟ آیا مردی را که لباس فاخر در بر دارد؟ اینک، آنانی که رخت فاخر میپوشند در خانههای پادشاهان میباشند.
۹ لیکن بجهت دیدن چه چیز بیرون رفتید؟ آیا نبی را؟ بلی به شما میگویم از نبی افضلی را!
۱۰ زیرا همان است آنکه دربارهٔ او مکتوب است، اینک، من رسول خود را پیش روی تو میفرستم تا راه تو را پیش روی تو مهیّا سازد.
۱۱ هرآینه به شما میگویم که از اولاد زنان، بزرگتری از یحیی تعمیددهنده برنخاست، لیکن کوچکتر در ملکوت آسمان از وی بزرگتر است.
۱۲ و از ایّام یحیی تعمیددهنده تا الآن، ملکوت آسمان مجبور میشود و جبّاران آن را به زور میربایند.
۱۳ زیرا جمیع انبیا و تورات تا یحیی اخبار مینمودند.
۱۴ و اگر خواهید قبول کنید، همان است الیاس که باید بیاید.
۱۵ هر که گوش شنوا دارد بشنود.
۱۶ لیکن این طایفه را به چه چیز تشبیه نمایم؟ اطفالی را مانند که در کوچهها نشسته، رفیقان خویش را صدا زده،
۱۷ میگویند، برای شما نی نواختیم، رقص نکردید؛ نوحهگری کردیم، سینه نزدید.
۱۸ زیرا که یحیی آمد، نه میخورد و نه میآشامید، میگویند دیو دارد.
۱۹ پسر انسان آمد که میخورَد و مینوشد، میگویند، اینک، مردی پرخور و میگسار و دوست باجگیران و گناهکاران است. لیکن حکمت از فرزندان خود تصدیق کرده شده است.
۲۰ آنگاه شروع به ملامت نمود بر آن شهرهایی که اکثر از معجزات وی در آنها ظاهر شد زیرا که توبه نکرده بودند،
۲۱ وای بر تو ای خورَزین! وای بر تو ای بیتصیدا! زیرا اگر معجزاتی که در شما ظاهر گشت، در صور و صیدون ظاهر میشد، هرآینه مدّتی در پلاس و خاکستر توبه مینمودند.
۲۲ لیکن به شما میگویم که در روز جزا حالت صور و صیدون از شما سهلتر خواهد بود.
۲۳ و تو ای کفرناحوم که تا به فلک سرافراشتهای، به جهنّم سرنگون خواهی شد زیرا هرگاه معجزاتی که در تو پدید آمد در سدوم ظاهر میشد، هرآینه تا امروز باقی میماند.
۲۴ لیکن به شما میگویم که در روز جزا حالت زمین سدوم از تو سهلتر خواهد بود.
۲۵ در آن وقت، عیسی توجّه نموده، گفت، ای پدر، مالک آسمان و زمین، تو را ستایش میکنم که این امور را از دانایان و خردمندان پنهان داشتی و به کودکان مکشوف فرمودی!
۲۶ بلی ای پدر، زیرا که همچنین منظور نظر تو بود.
۲۷ پدر همهچیز را به من سپرده است و کسی پسر رانمیشناسد بجز پدر و نه پدر را هیچ کس میشناسد غیر از پسر و کسی که پسر بخواهد بدو مکشوف سازد.
۲۸ بیایید نزد من ای تمام زحمتکشان و گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشید.
۲۹ یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید زیرا که حلیم و افتادهدل میباشم و در نفوس خود آرامی خواهید یافت؛
۳۰ زیرا یوغ من خفیف است و بار من سبک.
۷ . مخالفت ها و انكار و طرد نمودنهای روزافزون (بابهای ۱۱ و ۱۲ )
الف) یحیی تعمید دهنده به زندان افكنده شد (۱۱:۱-۱۹ )
۱۱:۱ عیسی با روانه نمودن دوازده تن به ماموریت خاص و موقتی خود به خانهی اسرائیل، خود از آنجا عزیمت نمود كه در شهرهای جلیل، كه شاگردان قبلا در آنجا زندگی میكردند به تعلیم و موعظه بپردازد.
۱۱:۲-۳ در آن زمان یحیی به دستور هیرودیس به زندان افكنده شده بود. او ناامید و تنها، به این مطلب فكر میكرد كه اگر عیسی واقعاً همان ماشیح (مسیح) باشد، چرا او اجازه میدهد كه پیشگامان او در گوشه زندان رنج بكشند؟ مانند بسیاری از مردانِ خدا، یحیی نیز دچار لغزشی موقتی در ایمان خود گردید. بنابراین او دو تن از شاگردان خود را نزد عیسی فرستاد كه از وی بپرسند، آیا او واقعاً همان كسی است كه پیامبران وعده داده بودند، یا اینكه آنها باید در انتظار مسیح و شخص مسح شده باشند.
۱۱:۴-۵ عیسی با یادآوری این مطلب كه او معجزاتی را كه درباره مسیح پیشگوئی شده بود انجام میدهد پاسخ پرسشِ یحیی را داد: نابینایان میبینند (اشعیا ۳۵:۵)، لنگان راه میروند (اشعیا ۳۵:۶)، جذامیان پاك میگردند (اشعیا ۵۳:۴؛ ر.ک متی ۸:۱۶-۱۷)، ناشنوایان میشنوند (اشعیا ۳۵:۵)، مردگان زنده میگردند (در مورد مسیح پیشگوئی نشده بود؛ و این معجزه از معجزاتی كه پیشگوئی شده بود عظیمتر بود.) عیسی به یحیی یادآوری نمود كه خبرخوش در به كمال رسیدن پیشگوئیهای مسیحوار در اشعیا ۶۱:۱ به فقرا بشارت داده شده است. معمولاً رهبران مذهبی اغلب توجه خود را بر ثروتمندان و طبقات اشرافی متمركز میكنند. ماشیح (مسیح) خبرخوش را به فقرا بشارت داد.
۱۱:۶ سپس منجی افزود «خوشابحال كسی كه به سبب من نلغزد» اگر این سخنان از زبان شخص دیگری برآمده بود نشانه غلو در خودستایی بود. اما بر لبان مسیح این سخن بیان ارزشمند تكامل شخصی وی میباشد. به جای اینكه ماشیح (مسیح) در لباس رنگین فرمانده ارتشی ظاهر شود او در هیئت نجاری فروتن ظاهر گردید. ملایمت، فروتنی و تواضعِ مسیح خارج از تصویرِ غالبِ شخصیتِ مسیحِ (ماشیح) ستیزهجو میباشد. انسانهایی كه با خواستهها و آرزوهای جسمی هدایت میشوند ممكن بود كه به ادعای او پادشاهی شك نمایند. لیكن بركات خدا نثار كسانی میشود كه با دیدی روحانی عیسی ناصری را به عنوان مسیح موعود قبول نمودند.
آیهی ۶ را نباید به عنوان نكوهش یحیی تعمیددهنده تفسیر نمود. ایمان هر شخص هر از چند گاهی نیاز به تقویت و تاكید دارد. دچار وقفه و لغزشی موقتی به ایمان خود شدن مطلبی دیگر و دچار ضلالت دائمی شدن نسبت به هویت واقعی عیسی خداوند كاملا مطلبی دیگر. هیچ فصل مجردیِ داستان زندگی یك شخص نمیباشد. با تعمق در كل زندگی یحیی، ما سوابق وفاداری و پایداری او را درمییابیم.
۱۱:۷-۸ به محض اینكه شاگردان عیسی با سخنان اطمینانبخش عیسی وی را ترك نمودند، خداوند روی به توده مردم نمود و سخنان ستایشآمیز و درخشانِ خود را درباره تعمیددهنده آغاز نمود. همین ازدحام مردم هنگامی كه یحیی در بیابان موعظه مینمود به آنجا عزیمت كرده بودند. چرا؟برای دیدن مردی كه مانند نیای ضعیف و مُردَد كه در معرض وزش بادهای عقاید بشری در نوسان است؟ مطمئناً خیر! یحیی واعظی شجاع و بیترس بود، یك ایمان مجسم، كسی كه ترجیح میداد رنج بكشد تا سكوت كند و بمیرد تا اینكه دروغ بگوید. آیا آنها رفته بودند كه یك درباریِ خوش لباسِ كاخ را كه در آسایش بسر میبرد ببینند؟ مطمئناً خیر! یحیی مرد سادهی خدا بود كه زندگی مرتاضمنشانهی او نكوهشی بود برای مردمی كه بسیار دنیاگرا بودند.
۱۱:۹ آیا آنها به دیدن یك پیامبر رفته بودند؟ بله، یحیی یك پیامبر بود – در واقع عظیمترین پیامبر بود. خداوند در اینجا به این مطلب اشاره نمینماید كه او به خاطر داشتن ویژگیهای شخصی، فصیح و خوش بیان بودن و داشتن قدرت استدلال و اعتقادش عظیمتر بود او از این رو كه پیشگام پادشاه ماشیح (مسیح) بود عظیمتر بود.
۱۱:۱۰ این مطلب در آیهی ۱۰ روشن شده است؛ یحیی به كمال رسیدن پیشگوئیِ ملاكی بود (۳:۱) پیامبری كه پیشاپیش (قبل) از خداوند میآید و مردم را برای آمدن وی آماده مینماید. سایر اشخاص نیز آمدن مسیح را پیشگوئی نموده بودند، لیكن یحیی آن شخصی بود كه انتخاب شده بود كه رسیدن واقعی وی را اعلام نماید. این گفته به حق راجع به او صدق مینماید، «یحیی راه را برای مسیح هموار نمود و سپس خود از سر راه او كنار رفت. »
۱۱:۱۱ جملهی «كسی كه در پادشاهی آسمان كوچكترین است از او بزرگتر است» ثابت میكند كه عیسی دربارهی امتیاز و منزلت یحیی سخن میگوید، نه دربارهی شخصیت وی. شخصی كه كوچكترین در پادشاهی آسمان است لزوماً شخصیت بهتری از یحیی ندارد، لیكن امتیاز و منزلت بزرگتری دارد. شهروند پادشاهی بودن بزرگتر از اعلام نمودن رسیدن آن است. امتیاز یحیی بزرگ بود. زیرا راه را برای خداوند آماده و هموار نمود، اما آنقدر عمر ننمود كه از بركات پادشاهی بهره ببرد.
۱۱:۱۲ از آغاز خدمت یحیی تا به زندان رفتن حاضر او پادشاهی آسمان از خشونتهای بسیار رنج برده است. یا (پادشاهی آسمان شاهد خشونتهای بسیاری بوده است.) فریسیان و علمای دینی شدیداً با آن در تضاد بودند. پادشاه هرود نیز برای مبارزه با آن، توسط توقیف اخبار آن سهم خود را ادا كرده بود.
«... و اما خشونت و ستم آن را با زور تصاحب كرد» این جمله را میتوان بدو شكل تفسیر نمود. نخست دشمنان پادشاهی به منظور تخریب آن كوشش بسیار كردند كه آن را تصاحب كنند. انكار و طرد نمودن یحیی انكار شخص پادشاه و متعاقباً پادشاهی را تحتالشعاع قرار داد. اما این مطلب ممكن است حاوی این معنا باشد كه كسانی كه آماده بودند ظهور پادشاه را انكار نمایند شدیداً نسبت به اعلامیه عكسالعمل نشان داده و از هیچ كوششی برای وارد شدن به آن خودداری ننمودند. و این همان معنی آیه ۱۶:۱۶ در لوقا میباشد: «شریعت و انبیا تا زمان یحیی بود. از آن پس به پادشاهی خدا بشارت داده میشود و هر كس به جبر و زور راه خود بدان میگشاید. » در اینجا پادشاهی مانند شهری كه تحت محاصره باشد، تصویر شده است كه تمام طبقات اجتماعی از خارج به دروازه آن میكوبند كه داخل گردند. خشونتی روحانی و خاص ضروری است.
هر كدام معنا را كه انتخاب كنیم، این تفكر به شخص دست میدهد كه موعظهها و بشارتهای یحیی باعث به وجود آمدن عكسالعملی خشونتبار شد كه اثرات عمیق و گستردهای داشت.
۱۱:۱۳ «زیرا همه پیامبران و شریعت تا زمان یحیی نبوت میكردند» كل كتاب از پیدایش تا ملاكی آمدن ماشیح (مسیح) را پیشگوئی كرده بود. هنگامی كه یحیی گام به عرصه تاریخ نهاد، نقش بیهمتای وی تنها پیشگوئی نبود، بلكه اعلامش به كمال رسیدن تمامی پیشگوئیهایی بود كه در مورد اولین ظهور مسیح انجام شده بود.
۱۱:۱۴ ملاكی پیشگوئی كرده بود كه قبل از ظهور ماشیح (مسیح) ، الیاس به عنوان پیشگام خواهد آمد (ملاكی ۴:۵-۶). اگر مردم مایل به پذیرش عیسی به عنوان ماشیح (مسیح) بودند، یحیی نقش الیاس را پر میكرد. یحیی تناسخ یافتهی الیاس نیست- و در یوحنا ۱:۲۱ وی الیاس بودن را انكار مینماید. اما او به روح و قدرت الیاس، پیش از مسیح آمد (۱:۱۷).
۱۱:۱۵ همگان از یحیی تعمیددهنده قدردانی ننموده و اهمیت عمیق خدمت او را درك نكردند. بنابراین خداوند اضافه نمود، « هر كه گوش شنوا دارد، بشنود» به عبارتی دیگر توجه نمایید. اهمیت مطلبی را كه به آن گوش میدهید از دست ندهید. اگر یحیی پیشگوئی راجع به الیاس را به كمال رسانید، بنابراین عیسی مسیحِ موعود میباشد! بنابراین با معتبر شناختن یحیی تعمیددهنده، عیسی ادعای خود را برای مسیحِ خدا بودن دوباره تایید نمود. قبول یك شخص منجر به قبول شخصی دیگر میشود.
۱۱:۱۶-۱۷ لیكن نسلی كه عیسی خطاب به آنها سخن میگفت قبول هیچ یك از آنها برایشان جالب توجه نبود. یهودیانی كه این امتیاز را داشتند كه ظهور مسیح پادشاه را ببینند هیچ اشتیاقی به او یا پیشگام او از خود نشان ندادند. آنها این مطالب را معما میدانستند. عیسی آنها را به كودكانی بهانهگیر كه در بازار نشستهاند و به هیچ گونه پیشقدمی رضایت نمیدهند تشبیه نموده است. اگر دوستانشان بخواهند نی بنوازند كه آنها برقصند، آنها قبول نمیكنند. اگر دوستانشان بخواهند نمایش تشییع جنازه را اجرا كنند آنها از نوحهخوانی اجتناب میورزند.
۱۱:۱۸-۱۹ یحیی به عنوان یك زاهد آمد، و یهودیان او را متهم كردند كه دیوزده است از طرف دیگر پسر انسان در حالت عادی هم میخورد و هم مینوشید. اگر زاهد و پرهیزكاری یحیی باعث ناراحتی آنها میشد، پس مطمئناً میباید با عادات طبیعی عیسی راضی میشدند. لیكن خیر! آنها عیسی را مردی شكمپاره، میگسار و دوست خراجگیران و گناهكاران میخواندند. البته، عیسی هیچگاه در خوردن و نوشیدن افراط نمینمود؛ اتهام آنها دروغ محض بود. این مطلب كه او دوست باجگیران و گناهكاران بود صحت داشت، اما نه به آن طریقی كه منظور آنها بود. او با گناهكاران دوستی مینمود تا آنها را از گناه رهایی بخشد، اما هیچگاه در گناهان آنها شریك نبود و آنها را تایید نمینمود.
« لیكن حقانیت حكمت را اعمال یا (فرزندان) آن به نبوت می رساند.» عیسی خداوند، البته، حكمت جسم یافته است (۱-قرنتیان ۱:۳۰). با وجودی که انسانهای بیایمان (بت پرست) ممكن است به او تهمت بزنند، از وی در كارها و زندگیهای پیروان خود رفع اتهام شده است. با وجودی که توده یهودیان از تصدیق نمودن او به عنوان پادشاه مسیح (ماشیح) خودداری میكردند، ادعاهای وی كاملاً با انجام معجزاتش و با دگرگونی روحانی شاگردان ایثارگرش اثبات گردیده است.
ب) وای بر شهرهای جلیل كه توبه نكردند و ایمان نیاوردند ( ۱۱ : ۲۰ - ۲۴ )
۱۱:۲۰ امتیازات بزرگ مسئولیتهای بزرگ به دنبال دارد. هیچیك از شهرها به اندازه خورزین و بیتصیدا و كفرناحوم از امتیاز برخوردار نبود. پسرِ جسم یافتهی خدا در كوچههای خاكی آنها راه رفته بود، به مردم مقرب و ارجح آنها تعلیم داده بود، و اكثر كارهای پرقدرت خود را درون دیوارهای آن انجام داده بود در برابر شواهد قاطع و كوبنده، آنها از توبه كردن با سرسختی اجتناب ورزیدند. تعجبی ندارد كه خداوند باید خطیرترین داوریها را بر آنها اعلام نماید.
۱۱:۲۱ او با خورزین و بیتصیدا آغاز مینماید. این شهرها استدعاهای پرشكوه منجی خود خدا را شنیده بودند، لیكن با اراده خود وی را رد كردند. ذهن او متوجه شهرهای صور و صیدون میشود كه از این رو كه بتپرست و شرور بودند تحت داوری خدا واقع شدند. اگر آنها این مزیت را داشتند كه معجزات عیسی را ببینند، آنها فروتنانه عمیقترین توبهها را مینمودند. بنابراین در روز داوری، صور و صیدون بهتر از خورزین و بیتصیدا تحمل خواهند كرد.
۱۱:۲۲ سخنان «در روز داوری قابل تحملتر خواهد بود» به این مطالب اشاره دارد كه در جهنم درجات مختلف تنبیه وجود دارد، درست همان گونه كه درجات مختلف پاداش در آسمان و بهشت وجود دارد (۱-قرنتیان ۳:۱۲-۱۵) تنها گناهی كه انسان را به جهنم واصل میكند، اجتناب از اطاعت كردن از عیسیمسیح میباشد (یوحنا ۳:۳۶)، اما عمق رنج كشیدن در جهنم مشروط بر با تحقیر كردن امتیازها و افراط در گناه است.
۱۱:۲۳-۲۴ شهرهای اندكی به مطلوبی كفرناحوم بودند. این شهر پس از انكار عیسی در ناصره موطن او گردید (۹:۱؛ ر.ک مرقس ۲:۱-۱۲)، اكثر معجزات شگفتانگیز او كه شواهد انكارناپذیر مسیح بودن وی بود در این شهر انجام گرفت. سدوم بر معصیت كه پایتخت همجنس بازان بود تا این حد دارای این امتیازات بود توبه میكرد و بخشوده میشد. اما امتیاز كفرناحوم بزرگتر بود. اهالی آنجا باید توبه مینمودند و با خوشنودی خداوند را اذعان مینمودند. اما كفرناحوم روز فرصت خود را از دست داد. گناه انحرافِ جنسی سدوم عظیمتر بود. لیكن هیچ گناهی عظیمتر از انكار و طرد نمودن پسر مقدس خدا توسط كفرناحوم نبود. بنابراین، در روز داوری، سدوم به سختی كفرناحوم مجازات نخواهد شد. آنهائی كه امتیازاتی دارند به آسمان صعود خواهند كرد، در هنگام داوری كفرناحوم به پائین به هاویه سقوط خواهد كرد. اگر این مطلب دربارهی كفرناحوم صحت داشته باشد، در مورد جاهائی كه كتابمقدس فراوان است و جائی که خبرخوش پخش میشود، و جائی که اندك مردمانی، اگر نگوئیم هیچ كس بدون عضو زندگی میكند چقدر صحت خواهد داشت.
در زمانِ خداوند ما، چهار شهر برجسته در جلیل وجود داشت. خورزین، بیتصیدا، كفرناحوم و تیبریا. او سه شهر اول را سرزنش نمود اما در مورد تیبریا چیزی نگفت. نتیجه چه بود؟ تخریب خورزین و بیتصیدا به قدری كامل انجام شد كه اكنون محل دقیق آنها ناشناخته است. و موقعیت كفرناحوم هم مشخص نیست. این به كمال رسیدن مهم و قابل توجه پیشگوئی و یكی از شواهد بسیاری از علم مطلق منجی و الهام كتابمقدس میباشد.
پ) عكسالعمل منجی به انكار وی ( ۱۱ :۲۵-۳۰)
۱۱:۲۵-۲۶ سه شهر جلیل نه چشم بصیرت داشتند نه قلبی كه مسیحِ خداوند را محبت نمایند. وی میدانست كه دیدگاههای آنها نمونهای از انكار وی بود در مقیاس وسیعتر. او چگونه به عدم ابراز پشیمانی و توجه آنها عكسالعمل نشان داد؟ او با تلخی، بدگمانی و انتقام جویانه با آنها رفتار ننمود. به جایِ آن او صدای خود را برای شكر كردن خدا بلند نمود و از او تشكر كرد كه هیچ چیز نمیتواند مقاصد سلطنت و پادشاهی او را مختل نماید. «من تو را شكر میكنم، ای پدر، خداوندِ آسمان و زمین که این حقایق را از دانایان و خردمندان یا (مصلحت اندیشان) پنهان داشته و بر كودكان آشكار كرده ای.»
در اینجا ما از دو سوء تعبیر كه ممكن است پیش بیاید باید خودداری كنیم. نخست، عیسی از داوری اجتنابناپذیر شهرهای جلیل اظهار خوشنودی نمیكرد. دوم، او به این امر كه خدا جابرانه نور را از دانایان و مصلحتاندیشان دریغ نمود، اشاره ننموده است.
این شهرها از شانس بسیاری برای پذیرفتن عیسی خداوند برخوردار بودند. آنها تعمداً از تسلیم شدن به وی سرباز زدند. هنگامی كه آنها نور را رد كردند، خدا نور را از آنها دریغ نمود. لیكن نقشههای خدا هیچگاه شكست نمیخورد. اگر اندیشمندان ایمان نیاورند، پس خدا وی را به قلبهای فروتن آشكار خواهد نمود. او گرسنگان را به چیزهای نیكو سیر میكند و دولتمندان را تهی دست روانه مینماید (لوقا ۱:۵۳).
كسانی كه خود را چنان خردمند و فهیم میدانند كه به مسیح نیاز نداشته باشند به نابینائی قضاوت دچار میگردند. اما كسانی كه به فقدان حكمت خود معترف هستند او همه چیز را برای آنها آشكار میسازد. «در او همة گنجهای حكمت و معرفت نهفته است.» (كولسیان ۲:۳) عیسی پدر را به خاطر این مقدر كه اگر بعضیها او را ندارند، سایرین با او خواهند بود، شكر نمود. عیسی با ناباوری شگرف در نقشه و مقصود حاكمیت خدا، تسلی یافت.
۱۱:۲۷ همه چیز به مسیح توسط پدر سپرده شده است. این مطلب اگر از زبان شخص دیگری شنیده شود ادعائی گستاخانه است، لیكن از زبان عیسای خداوند یك حقیقت است. در آن برهه از زمان در حالی که مخالفتها و ضدیتها بالا گرفته بود، به نظر نمیرسید كه او تحت كنترل باشد اما این امر حقیقت داشت، برنامه زندگی وی به طور مقاومتناپذیری به سوی پیروزی پرشكوه و نهایی حركت مینمود. «هیچ كس پسر را نمی شناسد جز پدر.» رازی غیرقابل فهم در مورد شخص مسیح وجود دارد. وحدتِ الوهیت و بشریت در یك شخص مشكلاتی ایجاد میكند كه ذهن بشر را غرق در شگفتی مینماید. به طور مثال، مسئله مرگ مطرح میشود. خدا نمیتوند بمیرد. لیكن عیسی خدا است و عیسی میمیرد. اما طبیعتهای الهی و بشری وی جدانشدنی میباشند. بنابراین با وجودی که ما میتوانیم او را بشناسیم به او محبت بورزیم و اطمینان كنیم، احساسی وجود دارد كه میگوید تنها پدر میتواند واقعاً او را درك نماید.
هر آینه رازهای والای نام تو
موجودات را متعالی مینماید
تنها پدر (باشكوه ادعا مینماید)
كه پسر را میتواند درك نماید
ای برهی خدا تو شایسته آنی
كه هر زانویی در برابر تو خم شود
– جوسیا كُندر
« هیچ كس پدر را نمی شناسد جز پسر، و آنان كه پسر بخواهد او را برایشان آشكار سازد.» و پدر نیز اسرارآمیز و غیرقابل درك است. در نهایت، تنها خدا آنقدر عظیم است كه خدا را درك نماید. انسان نمیتواند او را با قدرت و خردمندی خود بشناسد. اما عیسای خداوند میتواند و پدر را به كسانی كه خود انتخاب مینماید اشكار میسازد. هر كس كه بخواهد پسر را بشناسد، پدر را نیز میشناسد (یوحنا ۱۴:۷).
اما، پس از گفتن همة این سخنان، ما باید اقرار كنیم كه برای توجیه آیه ۲۷، ما با حقایقی كه بیش از حد برای ما متعالی است سر و كار داریم. ما در آینهای مینگریم كه بسیار كم نور است. حتی در ابدیت اذهان فانی ما قادر به درك و قدردانی عظمت خدا یا فهم راز جسمگیری نمیباشند. هنگامی كه ما میخوانیم كه پدر تنها به كسانی كه پسر انتخاب مینماید آشكار میشود، ما وسوسه میشویم كه به یك انتخاب دلبخواه و اختیاری از اندك اشخاص ارجح فكر كنیم. آیهی بعدی علیه چنین تفسیری دفاع مینماید. عیسای خداوند دعوتی جهانی به همة كسانی كه از بر دوش كشیدن بار سنگین، كسل و خسته هستند به عمل میآورد كه به نزد او رفته و آرامش بیابند. به عبارت دیگر، اشخاصی را كه انتخاب نموده تا پدر را بر آنها اشكار سازد، كسانی هستند كه به او به عنوان خداوند و منجی ایمان دارند. با آزمایش این دعوت بینهایت پرملاطفت، بگذارید به خاطر آوریم كه آن پس از انكار پر سروصدای عیسی توسط شهرهای مطلوب جلیل، ارائه گردید. نفرت و سرسختی انسان نمیتواند آتش عشق و فیض او را خاموش نماید. الف. جی. مك لین میگوید:
با وجودی که قوم اسرائیل به طرف آزمون سخت داوری الهی در حركت است، پادشاه در سخنان نهایی خود درهای رهایی شخصی را باز مینماید. و بدین ترتیب ثابت مینماید كه او حتی در آستانه داوری شدن خدای فیض میباشد.
۱۱:۲۸ بیائید، «آمدن» یعنی ایمان داشتن (اعمال رسولان ۱۶:۳۱)؛ پذیرفتن (یوحنا ۱:۱۲)؛ خوردن (یوحنا ۶:۳۵)؛ نوشیدن (یوحنا ۷:۳۷)؛ نگاه كردن (اشعیا ۴۵:۲۲)؛ اقرار كردن (۱-یوحنا ۴:۲)؛ شنیدن (یوحنا ۵:۲۴-۲۵)؛ از دری وارد شدن (یوحنا ۱۰:۹)؛ دری را گشودن (مكاشفه ۳:۲۰)؛ لمس نمودن لبهی جامه وی (متی ۹:۲۰-۲۱)؛ و قبول عطیهی زندگی ابدی به واسطه مسیح خداوند ما (رومیان ۶:۲۳).
نزد من . هدف ایمان یك كلیسا، آئین و اعتقادات یا كشیش نیست، بلكه مسیح زنده است. رستگاری در شخص است. كسانی كه عیسی را دارند به همان اندازهای كه خدا میتواند آنها را رستگار نماید، رستگار هستند.
ای همه زحمتكشان و گرانباران . به منظور اینكه شخصی حقیقتاً نزد عیسی برود، باید قبول نماید كه زیر بار گناه قرار دارد. تنها كسانی كه اذعان دارند كه گمشدهاند میتوانند نجات یابند. ایمان به خداوند عیسیمسیح باید قبل از توبه در نزد خدا ایجاد شده باشد.
من به شما آسایش خواهم بخشید. دقت كنید كه آسایش در اینجا استحقاقی نیست و كسب شده است، بلكه یك عطیه از طرف خداوند است. این آسایشی برآمده از رستگاری است كه از این آگاهی نشأت میگیرد كه مسیح كار توبه را در روی صلیب جلجتا به پایان رسانید. آسایشِ وجدان است كه به دنبال آگاهی از این مطلب میآید كه جریمه گناهان شخص یك بار و برای همیشه پرداخت شده است و خدا خواستار پرداختی دوباره نمیباشد.
۱۱:۲۹ در آیات ۲۹ و ۳۰ دعوت از رستگاری به خدمت تبدیل میشود.
یوغ مرا بر دوش گیرید . این جمله یعنی خود را تسلیم اراده او كنید و كنترل زندگی خود را به او بسپارید (رومیان ۱۲:۱-۲).
و از من تعلیم یابید . همان گونه كه ما به خداوندی او در تمام عرصههای زندگی خود اذعان مینمائیم، او ما را به طریقهای خود تعلیم میدهد. زیرا ملایم و افتاده دل هستم. برعكس فریسیان كه خشن و مغرور بودند، استاد حقیقی فروتن و افتاده است. كسانی كه یوغ او را بر دوش میكشند خواهند آموخت كه پائینترین جایگاهها را برای خود انتخاب كنند.
بر شما آسایش را در روح و روان خویش خواهید یافت . در اینجا منظور آسایش وجدان نیست بلكه آسایش و آرامش قلبهاست كه با برگزیدن پائینترین جایگاهها در مقابل خدا و انسان یافت میشود. همچنین یافتن آرامشی است كه شخص در خدمت به مسیح تجربه میكند هنگامی كه سعی بر دست داشتن از جاهطلبی دارد.
۱۱:۳۰ «زیرا كه یوغ من راحت و بار من سبك است.» دگر بار در ایجاد تضاد چشمگیری با فریسیان وجود دارد. عیسی درباره آنها این گونه سخن میراند، «زیرا آنها بارهای توانفرسا را میبندند و بر دوش مردم میگذارند، اما خود حاضر نیستند برای حركت دادن آنها حتی انگشتی تكان دهند.» (متی ۲۳:۴) یوغ عیسی راحت است. خراشیدگی و آزردگی ایجاد نمیكند. شخصی میگفت اگر عیسی قرار بود نوشتهای بر سر در مغازه نجاری خود داشته باشد آن نوشته احتمالا میباید این جمله باشد. «یوغ من اندازه است.»
بار او سبك است . این بدان معنا نیست كه در زندگی یك مسیحی هیچگونه مشكلات، گرفتاریها و كارهای سخت یا درد و رنج وجود ندارد. بلكه این معنی را القا مینماید كه ما مجبور نیستیم آنها را به تنهائی تحمل نمائیم. ما با كسی یوغ را به دوش میكشیم كه فیض كافی برای هنگام نیاز به ما میبخشد. خدمت به او اسارت نیست بلكه آزادی كامل میباشد. جی. اچ. جووِت میگوید:
اشتباه مهلكی كه ممكن است یك ایماندار بنماید این است كه او میخواهد بار گران زندگی را زیر یك طوق یوغ بر دوش بكشد. خدا هیچگاه نمیخواهد انسان بار خود را به تنهایی حمل كند. بنابراین مسیح همواره با در نظر گرفتن دو طوق یوغ با ما سخن میگوید! یوغ وسیله كار برای دو گردن است، و خداوند خواستار آن است كه یكی از آن دو گردن باشد. او میخواهد كه در كار سختِ هر وظیفه رنجآور سهیم باشد. راز آرامش و پیروزی در زندگی یك مسیحی در بیرون آمدن از زیر طوق گرانبار «خویش» و قبول «یوغ» آرامش بخش استاد یافت میشود.