اولپترس
فصل ۲
۱ لهذا هر نوع کینه و هر مکر و ریا و حسد و هر قسم بدگویی را ترک کرده،
۲ چون اطفالِ نوزاده، مشتاق شیر روحانی و بیغش باشید، تا از آن برای نجات نمّو کنید،
۳ اگر فیالواقع چشیدهاید که خداوند مهربان است.
۴ و به او تقرّب جسته، یعنی به آن سنگ زندهٔ ردّ شده از مردم، لکن نزد خدا برگزیده و مکرّم،
۵ شما نیز، مثل سنگهای زنده بنا کرده میشوید به عمارت روحانی و کهانت مقدّس تا قربانیهای روحانی و مقبول خدا را بهواسطهٔٔ عیسی مسیح بگذرانید.
۶ بنابراین، در کتاب مکتوب است که، اینک، مینهم در صهیون سنگی سر زاویه برگزیده و مکرّم، و هر که به وی ایمان آوَرَدْ خجل نخواهد شد.
۷ پس شما را که ایمان دارید اکرام است، لکن آنانی را که ایمان ندارند، آن سنگی که معماران ردّ کردند، همان سر زاویه گردید،
۸ و سنگ لغزش دهنده و صخرهٔ مصادم، زیرا که اطاعت کلام نکرده، لغزش میخورند، که برای همین معیّن شدهاند.
۹ لکن شما قبیلهٔ برگزیده و کهانت ملوکانه و امّت مقدّس و قومی که مِلک خاصِّ خدا باشد هستید، تا فضایل او را که شما را از ظلمتْ به نور عجیب خود خوانده است، اعلام نمایید.
۱۰ که سابقاً قومی نبودید، و الآن قوم خدا هستید. آن وقت از رحمت محروم، امّا الحال رحمت کرده شدهاید.
۱۱ ای محبوبان، استدعا دارم که چون غریبان و بیگانگان از شهوات جسمی که با نفس در نزاع هستند، اجتناب نمایید؛
۱۲ و سیرت خود را در میان امّتها نیکو دارید تا در همان امری که شما را مثل بدکاران بد میگویند، از کارهای نیکوی شما که ببینند، در روز تفقّد، خدا را تمجید نمایند.
۱۳ لهذا هر منصب بَشَری را بخاطر خداوند اطاعت کنید، خواه پادشاه را که فوق همه است،
۱۴ و خواه حکّام را که رسولان وی هستند، بجهت انتقام کشیدن از بدکاران و تحسین نیکوکاران.
۱۵ زیرا که همین است ارادهٔ خدا که به نیکوکاریِ خود، جهالت مردمان بیفهم را ساکت نمایید،
۱۶ مثل آزادگان، امّا نه مثل آنانی که آزادیِ خود را پوشش شرارت میسازند، بلکه چون بندگان خدا.
۱۷ همهٔ مردمان را احترام کنید. برادران را محبّت نمایید. از خدا بترسید. پادشاه را احترام نمایید.
۱۸ ای نوکران، مطیع آقایان خود باشید با کمال ترس؛ و نه فقط صالحان و مهربانان را بلکه کجخُلقان را نیز.
۱۹ زیرا این ثواب است، که کسی بجهت ضمیری که چشم بر خدا دارد، در وقتی که ناحقّ زحمت میکشد، دردها را متحمّل شود.
۲۰ زیرا چه فخر دارد هنگامی که گناهکار بوده، تازیانه خورید و متحمّل آن شوید. لکن اگر نیکوکار بوده، زحمت کشید و صبر کنید، این نزد خدا ثواب است.
۲۱ زیرا که برای همین خوانده شدهاید، چونکه مسیح نیز برای ما عذاب کشید و شما را نمونهای گذاشت، تا در اثر قدمهای وی رفتار نمایید،
۲۲ که هیچ گناه نکرد، و مکر در زبانش یافت نشد.
۲۳ چون او را دشنام میدادند، دشنام پس نمیداد؛ و چون عذاب میکشید تهدید نمینمود، بلکه خویشتن را به داور عادل تسلیم کرد.
۲۴ که خودْ گناهان ما را در بدن خویش بر دار متحمّل شد، تا از گناه مرده شده، به عدالت زیست نماییم، که به ضربهای او شفا یافتهاید.
۲۵ از آنرو که مانند گوسفندانِ گمشده بودید، لکن الحال به سوی شبان و اسقفِ جانهای خود برگشتهاید.
۲:۱ چون ایشان جزو هواخواهان حیات آسمانی هستند باید هرگونه اعمال زیر را کنار بگذارند:
کینه— پروراندن افکار بد به ضد شخصی دیگر. کینه خصومت را تغذیه میکند، اکراه را میسازد و به طور مرموز امید انتقام، اذیت یا غم شخص را دارد. جورج واشینگتن کارور از ورود به دانشگاهی به خاطر سیاه پوست بودنش منع شد. چند سال بعد، زمانی که شخصی از او نام آن دانشگاه را پرسید، او جواب داد: «مهم نیست. این امر امروز دیگر اهمیتی ندارد.»
مکر— هرگونه حیله و ناراستی (و هر شکلی از این موارد که شامل شود). مکر باعث میشود که شخص در پرداخت قبضهای مالیات و غیره و امتحانات و نجات و ... تقلب کند.
ریا- عدم صمیمیت، تظاهر، وانمود کردن. ریاکار بازیگری است که سعی دارد کسی باشد که نیست. او وانمود میکند که ازدواج بسیار خوبی داشته است در حالی که خانهاش یک زمین جنگ است. او در روزهای یکشنبه وانمود میکند که روحانی است ولی در روزهای دیگر هفته مثل یک شخص شهوانی زندگی میکند. او وانمود میکند که به دیگران توجه دارد ولی انگیزههای او خودپسندانه است.
حسد— واین ( Vine ) ، حسد را احساسی که به وسیله شنیدن یا دیدن موفقیت دیگران در انسان بوجود میآید مینامد. این حسد بود که باعث شد رؤسای کهنه، عیسی را برای مرگ به پیلاطس تسلیم کنند (متی ۲۷:۱۸). حسد هنوز هم یک قاتل است. زنهار میتوانند به یکدیگر به خاطر خانهها و باغها و لباسها یا ظاهر بهترشان با حسد نگاه کنند. انسان میتواند ماشین جدید یا قایق موتوری همسایهاش را تحسین کند ولی این گفته دیگر چیست: «به او نشان میدهم. من بهترش را خواهم خرید.»
بدگویی— غیبت، شایعهپراکنی از روی بداندیشی و تهمت. تهمت سعی برای عادل جلوه دادن خویشتن به وسیله خرابکردن دیگران میباشد. تهمت میتواند شکلی ماهرانه مثل این داشته باشد: «بله، او شخصی دوست داشتنی است. ولی این مشکل را دارد ...» و سپس از پشت به چنین شخصی خنجر میزند. یا میتواند حتی انداختن متلکی مذهبی باشد: «من فقط این را بدین خاطر میگویم که شما دعا کنید ولی آیا میدانستید که او ...» . و سپس شخصیت چنین شخصی را به قتل میرسانیم.
همه این گناهان خطایایی هستند نسبت به اصل محبت به همسایه خویش مثل نفس خود. عجیب نیست که پطرس به طور قاطعانه به ما میگوید که از اینها پرهیز کنیم.
۲:۲ دومین وظیفهای که از تولد تازه سرچشمه میگیرد اشتیاق سیرنشدنی برای شیر روحانی و بیغش کلام میباشد. گناهانی که در آیه قبلی نشان داده شدند مانع رشد روحانی میشوند؛ کلام نیکوی خدا برای رشد ما در حکم غذا میباشد.
عبارت چون اطفال نوزاده لزوماً بدین معنا نیست که خوانندگان پطرس نوایمان بودهاند؛ شاید آنها سالها بوده که نجات یافتهاند. ولی پیر و جوان در ایمان باید نسبت به کلام مثل کودک نوزادی نسبت به شیر باشد. ما الگوی تشنگی را از کودکی که بااشتیاق و بیصبری برای بلعیدن و مکیدن شیر تلاش میکند میآموزیم.
ایماندار به وسیله شیر بیغش کلام خدا از لحاظ روحانی رشد میکند. هدف نهایی رشد روحانی در این دنیا در این انگیزه است که ما به شباهت خداوندمان عیسی مسیح دربیاییم.
۲:۳ اگر فیالواقع چشیدهاید که خداوند مهربان است. چه انگیزه عظیمی برای چشیدن شیر بیغش روحانی! اگر نشان دهنده مفهوم شک نمیباشد؛ ما چشیده و دیدهایم که خداوند نیکوست (مز ۳۴:۸). قربانی او برای ما عملی از روی مهربانی و نیکویی بود (تیط ۳:۴). آنچه که ما در حال حاضر از مهربانی او چشیدهایم باید اشتهای ما را برای تغذیه بیشتر و بیشتر از او برانگیزاند. شیرینی نزدیکی با او باید ما را همیشه در ترس از تفکر جدا شدن از او نگه دارد.
ت. مزایای او در خانه و کهانت جدیدش (۲:۴-۱۰)
۲:۴ حالا پطرس ترغیبات خود را به مزایای ایماندار در خانه جدیدش (کلیسا) و به کهانت جدیدش منتقل میسازد.
در ترتیب جدید، مسیح محور است و ما نزد او برمیآییم. چون پطرس به الگوی ساختمانی و وسایل آن فکر میکند ما نباید تعجب کنیم که خداوند را به عنوان یک سنگ معرفی میکند. اولاً، او آن سنگ زنده است- نه سنگ مرده و بیروح بلکه سنگی که در قوت در حیات بیپایان زیست میکند (عبر ۷:۱۶).
او آنطور که به نظر میآید به طور باورنکردنی از سوی مردم رد شد. در ذهن احمقانه، خودخواه، ناشی، ناچیز و کوتاه انسانی ایشان جایی برای خالق و رهانندهشان وجود نداشت. درست چنانچه جائی برای او در مسکنی وجود نداشت، در نقشههای ایشان برای زندگیهایشان هم جائی برای وی نبود!
ولی عقیده انسان نیست که به حساب میآید. در نظر خدا، خداوند عیسی برگزیده و مکرم بود. او نه فقط به عنوان سنگ مناسب برگزیده شده بود بلکه به عنوان سنگ ضروری نیز. و ارزش او برای خدا فوقالعاده بود؛ او به طور غیرقابل محاسبهای مکرم بود.
اگر ما بخواهیم در برنامه ساختمانی خدا مورد استفاده قرار بگیریم باید نزد مسیح بیاییم. تنها تناسب ما از طریق یکی شدن با او بدست میآید. ما آن قدر مهم هستیم که برای جلال او بکار برده شویم.
۲:۵ عمارت روحانی از همه ایمانداران در مسیح بنا میشود و از این رو کلیسا نیز به همین شکل بنا میشود. کلیسا این را از هیکل عهد عتیق به ارث برده است که محل سکونت خدا بر زمینی بود (۱پا ۶:۱۱-۱۳ ؛ افس ۲:۲۲). ولی کلیسا با هیکل فرق دارد، که یک بنای فیزیکی، قابل لمس و ساخته شده از مصالح بیجان و فانی بود. کلیسا یک عمارت ساخته شده از سنگهای زنده میباشد.
حالا الگوی ما فوراً از عمارت روحانی به کهانت مقدس تبدیل میشود که کاری است در ارتباط با خانه. ایمانداران حالا نه فقط سنگهای عمارتی زنده در خانه هستند؛ آنها کاهنان مقدس نیز میباشند. تحت شریعت موسوی، کهانت فقط مربوط به سبط لاویان و خانواده هارون بود. و حتی کسانی که کاهن بودند مجاز به نزدیک شدن به حضور خدا نبودند. فقط کاهن اعظم میتوانست سالی یک مرتبه در روز کفاره (یوم کیپور) پس از انجام ترتیبات خاصی برای ملاقات با خداوند وارد شود.
در عطیه جدید، همه ایمانداران کاهنان هستند و به جایگاه تخت حاکم مطلق جهان روز و شب را دارند. وظیفه آنها تقدیم قربانیهای روحانی (بر خلاف شریعت موسوی که قربانیهایش حیوان، پرنده و آرد و ... بود) است. قربانیهای روحانی عهد جدید اینها هستند:
۱. تقدیم بدن به عنوان قربانی زنده، مقدس و مقبول خدا. این یک عمل پرستشی روحانی است (روم ۱۲:۱).
۲. قربانی تسبیح. «ثمرهی لبهایی که به اسم او معترف میباشند.» (عبر ۱۳:۱۵).
۳. قربانی اعمال نیکو. «از نیکوکاری ... غافل مشوید.» این قربانی نیز مورد رضایت خداست (عبر ۱۳:۱۶).
۴. قربانی هدایا، یا کیف پول. منا «از ... خیرات غافل مشوید.» این قربانی نیز باعث رضایت خداوند میشود (عبر ۱۳:۱۶).
۵. قربانی خدمت. پولس از خدمت خود به امتها به عنوان یک قربانی کاهنانه سخن میگوید (روم ۱۵:۱۶).
این قربانیها به واسطه عیسی مسیح نزد خدا مقبول هستند. تنها از طریق متوسط ما، عیسی مسیح است که ما میتوانیم به جایگاه حضور خدا وارد شویم و تنها اوست که میتواند قربانیهای ما را نزد خدا مقبول گرداند. همه کاری که ما انجام میدهیم- پرستش و خدمت ما- کامل نیست و به وسیله گناه خدشهدار میشود. ولی قبل از اینکه به پدر برسد، از طریق خداوند عیسی میگذرد. او همه گناهان را برداشته و زمانیکه قربانیهای روحانی ما به خدا میرسد، پدر کاملاً آنها را میپذیرد.
کاهن اعظم در عهد عتیق تنکهای از طلای خالص بر عمامه خویش میبست که این کلمات بر روی آن نقش بسته بود: «قدوسیت برای خداوند» (خر ۲۸:۳۶). این برای هر گناهی بود که در قربانیهای قوم وجود داشت (خر ۲۸:۳۸). پس کاهن اعظم ما نیز به جهت ما تاجی بر سر گذاشت تا همه خطایای بشری ما را که در قربانیهایمان هست بردارد.
کهانت همه ایمانداران حقیقی است که باید درک شده، باور شود و به وسیله همه مسیحیان اجرا شود. در عین حال نباید نسبت به آن بدرفتاری کرد. اگر چه همه ایمانداران کاهنان هستند ولی هر کاهن حق ندارد تا در جماعت کلیسایی موعظه کند یا تعلیم دهد. نظم و ترتیب خاصی وجود دارد که باید رعایت شود.
۱. زنها نباید تعلیم دهند یا بر مرد اقتدار یابند؛ آنها باید ساکت باشند (۱تیمو ۲:۱۲).
۲. مردانی که سخن میگویند باید به عنوان سخنگویان خدا انجام وظیفه کنند (اول پطرس۴:۱۱). این یعنی که ایشان باید مستقیماً اطمینان داشته باشند که کلام خدا را میگویند و اوست که بدیشان تنویر میبخشد.
۳. همه ایمانداران عطایایی دارند، درست چنانچه هر عضوی از بدن بشر وظایف خاصی دارد (روم ۱۲:۶ ؛ ۱قر ۱۲:۷). ولی همه عطایا مستلزم سخن گفتن در جمع نمیباشند. همه دارای عطای خاص خدمت بشارت، شبانی یا تعلیم نیستند (افس ۴:۱۱).
۴. مرد جوان باید عطیه خدا را که در وی قرار داده روشن سازد (۲تیمو ۱:۶). اگر آن عطا مستلزم موعظه، تعلیم یا هر چیزی که مستلزم سخن گفتن در جمع باشد باید به او فرصتی برای کسب تجربه در جماعت کلیسایی داده شود.
۵. کهانت ایمانداران در عمل اول قرنتیان ۱۴:۲۶ دیده میشود: «پس ای برادران مقصود این است که وقتی جمع شوید، هر یکی از شما سرودی دارد، تعلیمی دارد، زبانی دارد، مکاشفهای دارد، ترجمهای دارد، باید همه به جهت بنا بشود.»
در همان باب محدودیتهایی در مورد عطایا و ظاهر ساختن و ترتیبات آنها در جلسات وجود دارد. کهانت جهانی مسیحیان نباید برای توجیه کردن بدرفتاری در کلیسای محلی بکار رود.
۲:۶ پطرس که هنوز به ساختمان فکر میکند به مسیح، سنگ زنده رجوع کرده و از او به عنوان سنگ سر زاویه سخن میگوید. او از اشعیا ۲۸:۱۶ نقل قول میکند تا نشان دهد که نقش مسیح به عنوان سنگ سر زاویه در کتابمقدس پیشگویی شده بود. او اشاره میکند که خدا تصمیم گرفت که مسیح جایگاه اصلی را داشته باشد یعنی او یک سنگ برگزیده و مکرم بود و اینکه عمارت روحانی کاملاً به او بستگی دارد. هیچکس نیست که به او اعتماد کرده و خجل شده باشد.
کلمهای که در متن سنگ زاویه ترجمه شده است میتواند حداقل در سه طریق درک شود و هر کدام اعتباری برابر را به طور ضمنی به خداوند عیسی میبخشد.
۱. یک سنگ زاویه در عمارتهای جدید در گوشه وسط قرار میگیرد و دو دیوار را به هم متصل میکند و سمبل بنیان است که کل ساختمان بر آن بنا شده است. مسیح سنگ زاویه است، تنها بنیان اصیل (۱قر ۳:۱۰،۱۱)، شخصی که یهودیان و امتهای ایماندار (مثل دو دیوار در ساختمان) را در یک انسانیت جدید یکی میگرداند (افس ۲:۱۳،۱۴).
۲. بعضی از محققین گمان میکنند که این سنگ سر طاق در ساختمان است. سنگ سر طاق سنگی است که طاق را کامل کرده و کل عمارت را به هم متصل میگرداند. خداوند ما قطعاً با این توصیف سازگار میباشد. او بالاترین سنگ در طاق میباشد و بدون او هیچ پیوستگی یا قوتی در ساختمان وجود ندارد.
۳. نظریه سوم سنگ سرپوش در هرم میباشد که بالاترین جایگاه را در ساختمان دارا میباشد. این آخرین سنگی است که در عمارت قرار داده میشود. مسیح نیز سنگ سرپوش کلیساست و تنها سنگ اصلی. کلیسا شخصیت خود را از وی میگیرد. زمانیکه او بازگردد، ساختمان کامل خواهد شد.
او سنگ برگزیده و مکرم است. او در این مفهوم برگزیده است که خدا و را برای جایگاه سر بودن انتخاب کرده است؛ او مکرم است چونکه سنگ دیگری مثل او یافت نمیشود. هر که به وی ایمان آورد خجل نخواهد شد. متن اصلی در اشعیا که از آن نقل قول شده است اینطور میباشد: «هر که ایمان آورد تعجیل نخواهد نمود.» اینها را در کنار هم قرار دهید و این وعده عالی را خواهید داشت که مسیح به عنوان سنگ زاویه کسانی را که به وی ایمان میآورند فوراً نجات میدهد.
۲:۷ در آیات قبلی خداوند عیسی به عنوان سنگ زنده، سنگ رد شده و سنگ مکرم و سنگ سر زاویه به تصویر کشیده شد. حالا پطرس بدون استفاده از کلام او را به عنوان سنگ معیار معرفی میکند. این سنگ نشان میدهد که چه ملاطی اصیل میباشد. برای مثال سنگ معیار نشان میدهد که قطعه فلزی در خود طلا دارد یا نه.
هنگامی که مردم در ارتباط با نجات دهنده قرار میگیرند، بدیشان نشان داده میشود که واقعاً چه کسانی هستند. آنها در رفتار خود با او خودشان را ظاهر میسازند. او برای ایمانداران حقیقی، مکرم است؛ بیایمانان او را رد میکنند. ایماندار میتواند بعضی از نشانههای اکرام او را بیابد و این به وسیله تصور کردن زندگیاش بدون او میباشد. همه لذات دنیوی در مقایسه با لحظهای زندگی با مسیح هیچ ارزشی ندارند. او بر هزارها افراشته است و تمام او مرغوبترین است (غزل ۵:۱۰،۱۶).
ولی راجع به نامطیعان و بیایمانان چطور؟ مزمورنویس در مزمور ۱۱۸ پیشگویی کرده است که این سنگ مکرم به وسیله معماران رد خواهد شد ولی بعداً سر زاویه خواهد گردید. همیشه نشانهای در ارتباط با هیکل سلیمان وجود دارد که کاملاً تمثیلی است برای این نبوت. سنگهای هیکل در مجاورت آن چیده شده بودند. به هنگام نیاز، برداشته شده و به بالای بنا برده میشدند. روزی کارگران سنگی را که شکلی اصیل و خاص داشت به بالا فرستادند. معماران جایی برای او در هیکل نیافتند پس او را با بیتوجهی بر روی تپهای انداختند که پس از مدتی در اطراف آن پر از سبزه و علف هرزه رویید. در حینی که هیکل نزدیک آماده شدن بود، معماران سنگی را طلب کردند که اندازه و شکلی خاص داشته باشد. توده مردم جواب دادند: «ما آن سنگ را مدتها قبل بالا فرستادیم.» پس از جستجوی بادقت، سنگ بیاستفاده پیدا شد. آن سنگ در همان جای مناسب خود در هیکل نصب شده بود. این کاربرد آشکار است. خداوند عیسی، در اولین ظهورش، خویشتن را به عنوان مسیح موعود به قوم اسرائیل ظاهر ساخت. قوم و به خصوص رهبران جای برای او در طرح خود نیافتند. آنها او را رد کرده و مصلوب نمودند.
ولی خدا او را از میان مردگان قیام داد و بر دست راست خودش در آسمان نشانید. زمانی که آن رد شده برای بار دوم به زمین بازگردد، به عنوان شاه شاهان و ربالارباب خواهد آمد. او پس از آن به طور عمومی به عنوان سنگ سر زاویه ظاهر خواهد شد.
۲:۸ حالا سخن از مسیح، سنگ معیار و سر زاویه به سنگ لغزش دهنده تبدیل مییابد. اشعیا نبوت کرده بود برای کسانی که ایمان نیاورند، او به عنوان سنگ لغزش دهندهای خواهد بود که باعث افتادن ایشان میشود (اش ۸:۱۴،۱۵). این امر به عنوان تحتاللفظی در تاریخ قوم اسرائیل تحقق یافت. زمانی که مسیح موعود ایشان آمد یهودیان از بابت خاستگاه و زندکی سادهاش لغزش خوردند. آنها یک رهبر سیاسی مقتدر میخواستند. برخلاف همه دلایل قانع کننده ایشان از پذیرفتن او به عنوان مسیح موعود سر باز زدند.
ولی این فقط به اسرائیل مربوط نمیشود. هرکس که به عیسی ایمان نیاورد، او برایش تبدیل به سنگ لغزش دهنده و صخره مصادم خواهد شد. انسانها یا باید برای نجات خود در مقابل او زانو زده و توبه کنند و به وی ایمان داشته باشند یا به جهنم افتند. آنچه که باید نجات ایشان میشد دلیل محکومیتشان شد. هیچ طرفداری وجود ندارد؛ او باید یا نجات دهنده باشد یا داور.
آنها چون اطاعت کلام نمیکنند لغزش میخورند. چرا آنها لغزش میخورند؟ نه به خاطر مشکلات ذهنی. نه به خاطر اینکه چیزی در خداوند عیسی وجود ندارد که ایمان آوردن ایشان را به وی ممکن بسازد. آنها لغزش میخورند چونکه عمداً از کلام نااطاعتی میکنند. مشکل در اراده انسانی است. دلیل نجات نیافتن انسانها اینست که نمیخواهند نجات بیابند (یو ۵:۴۰).
قسمت آخر آیه ۸، که برای همین معین شدهاند، به نظر میگوید که سرنوشت آنها این طور رقم زده شده بود که از کلام نااطاعتی کنند. آیا مفهوم این قسمت همین است؟ نه، این آیه تعلیم میدهد که همه کسانی که از روی عمد از کلام نااطاعتی میکنند لغزش خواهند خورد. «که برای ایشان معین شده بود». به کل این عبارت مربوط میشود: «زیرا که اطاعت کلام نکرده، لغزش میخورند که برای همین معین شدهاند». خدا حکم کرده همه کسانی که از تسلیم شدن به خداوند عیسی سر باز زنند لغزش خواهند خورد. اگر انسانی بر بیایمان ماندن اصرار بورزد پس خودش را برای لغزش خوردن معین نموده است. «نامطیعان در نتیجه لغزش خواهند خورد» ( JBP ) .
۲:۹ حالا پطرس دوباره به مزایای ایمانداران رجوع میکند. آنها قبیله برگزیده و کهانت ملوکانه و امت مقدس و قوی که ملک خاص خدا باشند هستند. خدا این مزایای عالی را به قوم اسرائیل وعده داده بود تا اگر از او اطاعت کنند آنها را بدیشان ارزانی دارد:
و اکنون اگر آواز مرا فی الحقیقة بشنوید، و عهد مرا نگاه دارید، همانا خزانه خاص من از جمیع قوم ها خواهید بود. زیرا که تمامی جهان از آن من است و شما برای من مملکت کهنه و امت مقدس خواهید بود." (خر ۱۹: ۵،۶ الف).
چون اسرائیل بیایمان به وعده خدا ایمان نیاورد، قوم جایگاه خود را به عنوان قوم خاص خدا از دست دادند. در طول این عصر حاضر، کلیسا جایگاه لطف الهی را که اسرائیل از طریق نااطاعتی از دست داده بود به دست آورد.
ایمانداران امروز قبیله برگزیده خدا هستند که خود خدا از جهان آنانی را که به مسیح تعلق دارند برگزیده است (افس ۱:۴). ولی مسیحیان به جای اینکه قوم زمینی باشند و خصوصیات جسمانی و ظاهری را نشان دهند قومی آسمانی هستند با تشابهات و خصوصیات روحانی.
ایمانداران همچنین کهانت ملوکانه هستند. این دومین کهانتی است که در این باب عنوان میشود. در آیه ۵، ایمانداران به عنوان کاهنان مقدس توصیف شدند که قربانیهای روحانی را میگذرانند. حالا آنها به عنوان کهانت مقدسانه برکات عالی خدا را ندا میدهند. به عنوان کاهنان مقدس، آنها به قدس آسمان به واسطه ایمان وارد میشوند تا خدا را پرستش کنند. آنها به عنوان کاهنان ملوکانه برای شهادت دادن به دنیا بیرون میروند. تفاوت در کهانت به وسیله تمثیل زندانی شدن پولس و سیلاس در فیلیپی نشان داده شده است. آنها به عنوان کاهنان مقدس خدا را در شب با سرودها پرستش کردند؛ و به عنوان کاهنان ملوکانه انجیل را به زندانبان خود موعظه نمودند (اعما ۱۶:۲۵، ۳۱).
ایمانداران امتی مقدس هستند. این هدف خدا بود که اسرائیل قومی مقدس باشد. ولی اسرائیلیان اعمال گناهآلود امتهای همسایه خود را نادیده میگرفتند. بنابراین اسرائیل موقتاً کنار گذاشته شد و کلیسا حالا امت مقدس خداست.
بالاخره، مسیحیان قوم خدا و ملک خاص او هستند. آنها از طریقی اصیل و خاص و باارزش به او تعلق دارند. قسمت آخر آیه ۹ مسئولیت کسانی که در نسل جدید خدا هستند را توصیف میکند، کهانت، امت و قوم. ما باید فضایل او را که ما را از ظلمت به نور عجیب خود خوانده است، اعلام نماییم. روزی ما در گناه و ظلمت و گمراهی سلوک میکردیم ولی به وسیله رهایی که او مهیا نمود از آنجا به ملکوت پسر حبیبش منتقل شدیم. ما چگونه باید فریاد پرستش کسی را که همه این کارها را برایمان انجام داده است سر دهیم؟!
۲:۱۰ پطرس این قسمت را با اشاره به کتاب هوشع به پایان میرساند. خدا از زندگی خانوادگی ناراحت کننده نبی برای اعلان داوری بر قوم اسرائیل استفاده کرد. او به خاطر بیوفائی ایشان گفت که دیگر قوم او نخواهند بود و بر ایشان رحم نخواهد کرد (هو ۱:۶، ۹). ولی کنار گذاشتن اسرائیل آخر کار نبود، چونکه خداوند همچنین وعده داد که در روزهای آینده اسرائیل احیا خواهد شد:
«... و بر لوروحامه رحمت خواهم فرمود و به لوعمی خواهم گفت تو قوم من هستی و او جواب خواهد داد تو خدای من می باشی!» (هو ۲:۲۳).
بعضی از مردمی که پطرس بدیشان نامه مینوشت قبلاً بخشی از ملت اسرائیل بودهاند. حالا آنها اعضای کلیسا بودند. آنها از طریق ایمان به مسیح، قوم خدا میشدند در حالی که یهودیان بیایمان هنوز بیرون بودند.
پس پطرس در یهودیان تغییر گرایش داده روزگار خود تحقق وعده هوشع ۲:۲۳ را میبیند. آنها در مسیح به قوم جدید خدا تبدیل میشوند؛ آنها در مسیح رحمت مییابند. این عده زیاد از یهودیان نجات یافته از برکات موعودی که به وسیله هوشع به اسرائیل اعلان شده بود لذت میبردند.
هیچکس نباید از این متن نتیجهگیری کند که پطرس میگوید چون کلیسا حالا قوم خداست، اسرائیل هم به عنوان یک ملت برای خدا همان طور است. هیچکس همچنین نباید گمان کند که کلیسا در حال حاضر اسرائیل خداست یا این وعدهای که به اسرائیل داده شده است حالا به کلیسا داده شده است. اسرائیل و کلیسا از هم جدا و مستقل میباشند و این جدایی مهمترین کلید تفسیر کلام نبوتی است.
اسرائیل از زمان دعوت ابراهیم تا زمان آمدن مسیح موعود قوم برگزیده خدا بر روی زمین بوده است. سرکشی و بیوفایی قوم به اوج رسید و آنها مسیح را بر صلیب میخکوب کردند. به خاطر این گناه وحشتناک، خدا موقتاً اسرائیل را به عنوان قوم برگزیده زمینیاش کنار گذاشت. آنها قوم گذشته خدا بر روی زمین بودند ولی حالا قوم برگزیده او نیستند. خدا در طی دوران حاضر قوم جدیدی دارد- کلیسا. این دوران کلیسا در رفتار خدا با اسرائیل پرانتزی ایجاد میکند. زمانی که پرانتز بسته شود، کلیسا به آسمان برده میشود و خدا سر و کارش با اسرائیل را از سر نو میگیرد. سپس بقیت وفادار اسرائیل دوباره قوم خدا خواهند شد. تحقق پایانی نبوت هوشع هنوز مربوط به آینده است. این اتفاق در زمان بازگشت ثانوی مسیح میافتد. قومی که مسیح موعودشان را رد کردند بر او که نیزه زدند خواهند نگریست و برای او مثل نوحهگری برای پسر یگانه خود، نوحهگری خواهند نمود و مانند کسی که برای نخستزاده خویش ماتم گیرد، برای او ماتم تلخ خواهند گرفت (زکر ۱۲:۱۰). آنها سپس توبه کرده و ایمانداران اسرائیلی رحمت خواهند یافت و یک بار دیگر قوم خدا خواهند شد.
نکتهای که پطرس در آیه ۱۰ عنوان میکند اینست که یهودیان ایماندار امروزی از تحقق کامل نبوت هوشع لذت میبرند در حالی که یهودیان بیایمان هنوز از خدا بیگانه هستند. تحقق کامل و نهایی زمانی به وقوع خواهد پیوست که «از صهیون نجات دهندهای ظاهر شود و بیدینی را از یعقوب بردارد.» (روم ۱۱:۲۶).
۲. ارتباطات ایماندار (۲: ۱۱ – ۴:۶)
الف) به عنوان مسافری در ارتباط با دنیا (۲:۱۱،۱۲)
۲:۱۱ مابقی اول پطرس راجع به شخصیت و منش یک مسیحی در ارتباطات مختلفش میباشد. پطرس به ایمانداران یادآوری میکند که آنها در دنیا غریب و بیگانه هستند و از این رو باید مهر این وضعیت را در رفتار خود داشته باشند. آنها در این مفهوم غریب هستند که در مملکت غریبی زندگی میکنند که حق شهروندی در آن را ندارند. آنها در این مفهوم بیگانه هستند که مجبورند در جایی زندگی کنند که خانه ابدیشان نیست.
سرودهای مذهبی گذشته ما را به یاد غربتمان میاندازد. برای مثال:
قومی آسمانی که از زمین خوانده شدهاند (که زمانی شهروندان زمین بودند)
ما به عنوان غریبان در اینجا به دنبال خانه آسمانی هستیم
نصیب ما در این عصر خواهد آمد.
ما اینجا غریبیم و اشتیاقی به ماندن نداریم
خانهای بر روی زمین که به ما داده میشود جایی جز قبر نیست؛
صلیب تو رابطه محکمی ایجاد کرد که ما را در اینجا بسته،
خود تو گنج ما در دنیای روشنتر هستی.
—جيمز ریق ( James G. Deck )
ولی این احساسات به طور عمده از حس سرودخوانی ما بیرون آمدهاند. زمانی که کلیسا در جهان مستقر شود، به نظر ریاکاری میآید که در پس تجربهمان سرود بخوانیم.
زمانی که ما میخوانیم، از شهوات جسمی که با نفس در نزاع هستند اجتناب نمائید، فکر ما فوراً سراغ گناهان جنسی میرود. ولی کاربرد این عبارت گستردهتر از آن است؛ این عبارت به هرگونه اشتیاق شدید اشاره دارد که در اراده خدا نیست. این ترغیب شامل افراط در خوردن یا نوشیدن یا تنبل کردن بدن یا خواب بیش از حد، ثروتاندوزی یا برای لذات دنیوی آرزومند بودن میشود. همه این چیزها ما را در نبردی پیوسته با وضعیت ایدهآل روحانیمان قرار میدهد. این خطایا مشارکت ما با خدا را خدشهدار میسازند. اینها از رشد روحانی جلوگیری میکنند.
۲:۱۲ ما نه فقط باید نظم را در افراطکاری جسمانی به عمل آوریم، بلکه سیرت خود را نیز در میان امتها نیکو بداریم یعنی جهان غیر مسیحی. امروزه، ما نباید از زندگیهای دنیوی الگو بگیریم. ما باید ریتم متفاوتی در مارش ایجاد کنیم.
ما حتماً مورد نکوهش قرار خواهیم گرفت. پطرس در زمانی که این نامه را نوشت، اردمان مینویسد:
به مسیحیان تهمت زده می شد که لامذهب هستند چون خدایان کفار را نمیپرستیدند، و انسانهای سبکمغزی محسوب میشدند چونکه از گناهان عام سرباز میزدند و خائن نسبت به دولت چونکه ادعا میکردند تابع پادشاهی آسمانی هستند. از چنین نکوهشهایی نمیتوان اجتناب کرد. ولی ایماندار تحت هیچ شرایطی نباید به جهان بهانهای بدهد. همه تهمت ها باید به وسیله اعمال نیکوی ما تبرئه شوند. در این صورت، جفادهندگان ما خدا را تمجید خواهند کرد.
روز تفقد هر زمانی است که خدا نزدیکتر میشود، چه با فیض یا چه برای داوری. این عبارت در لوقا ۱۹:۴۱-۴۴ مورد استفاده قرار گرفته است. عیسی بر اورشلیم گریست چونکه اورشلیم زمان تفقد خود را نمیدانست یعنی درک نکرده بود که مسیح موعود با محبت و رحمت آمده است. در اینجا میتواند بدین معنا باشد: (۱) روزی که فیض خدا با منتقدین ملاقات کرده و ایشان نجات مییابند یا (۲) روز داوری که نجات نیافتگان در مقابل خدا میایستند.
شائول طرسوسی تفسیر اول را مثال زد. او در قتل استیفان سهیم بود ولی اعمال نیکوی استیفان بر همه مخالفتها چیره شده بود. زمانی که خدا در راه دمشق شائول را با رحمت ملاقات نمود، این فریسی توبه کرد و خدا را تمجید نمود و مثل استیفان به وسیله زندگی شاد مسیحی خود بر دیگران تأثیر گذارد. جوت میگوید:
زندگی زیبا اینست که انسان تفکرات خود را برای تمجید خدا به کار برد. زمانی که افکار انسان ها به آسمان میاندیشند به آسمان نیز عشق میورزند. نه فقط گفتههایمان در عشق به آسمان است بلکه رفتارمان از عشق به آسمان ندا میکند. ما به وسیله زندگی پرفیض خود «جهالت مردمانی بیفهم را ساکت می گردانیم.» و این سکوت اولین مرحله زندگی مبارک و مشتاق است.
در تفسیر دوم، تفکر آیه مربوط به مردم نجات نیافتهای است که در روز داوری مجبورند خدا را تمجید نمایند. آنها هیچ بهانهای ندارند چونکه نه فقط انجیل را شنیدند بلکه آنرا در زندگیهای قوم و خویش و دوستان و همسایگان مسیحی خود دیدند. خدا در آن موقع از طریق رفتار بیعیب فرزندانش از ایشان حمایت میکند.
ب) به عنوان شهروندی در ارتباط با دولت (۲:۱۳-۱۷)
۲:۱۳ پنج آیه بعدی در ارتباط مسیحی در قبال دولت سر و کار دارد. کلمه کلیدی در اینجا اطاعت است. در حقیقت، دستور حقیقت در این رساله چهار بار یافت میشود.
شهروندان باید مطیع دولت باشند (۲:۱۳).
غلامان باید مطیع اربابان خود باشند (۲:۱۸).
همسران باید مطیع شوهران خود باشند (۳:۱).
ایمانداران جوانتر باید مطیع مشایخ باشند (۵:۵).
لیال ( Lyall ) میگوید:
جواب نهایی مسیحیان به جفا، بدگوئی و انتقاد، یک زندگی بی نقص و شهرمندی نیکو بودن است. به ویژه، اطاعت یک ویژگی خاص شخصی است که شبیه مسیح می باشد.
دولتهای بشری توسط خدا مستقر شدهاند (روم ۱۳:۱). حاکمان، خادمین خدا هستند (روم ۱۳:۴). حتی اگر حاکمان بیایمان باشند، هنوز هم رسماً مردان خدا هستند. حتی اگر ظالم و دیکتاتور باشند حکم ایشان بهتر از نبود هیچ حکمی است. نبودن هیچ حکمی به هرج و مرج میانجامد و هیچ جامعهای نمیتواند تحت هرج و مرج ادامه دهد. پس هر دولتی بهتر از هیچ دولتی است.دستور بهتر از آشفتگی میباشد. ایمانداران باید هر منصب بشری را به خاطر خداوند اطاعت کنند. آنها با انجام اینکار اراده او را محقق میسازند و وی را خشنود میسازند. این فرامین به طور قسمی به هر امپراطور یا حاکمی مربوط میشود. حتی اگر نرون بر جایگاه پرشکوه شاهی نشست باز هم حکم اطاعت از او به خاطر خداوند سر جای خودش قرار دارد.
۲:۱۴ دستور اطاعت از صاحب منصبان و حکام در اینجا مطرح شده است. به آنها از سوی خدا اقتدار داده شده است تا بدکاران را تنبیه کنند و نیکوکارانی که قانون را حفظ میکنند تحسین نمایند. البته، عملاً دولتهای رسمی زمان کمی برای انجام مورد دوم دارند ولی این مسئولیت مسیحیان برای اطاعت را از دوششان برنمیدارد! تاریخنویسی به نام آرنولد توینبی ( Arnold Toynbee ) گفته است: «تا زمانی که گناه اصلی در طبیعت انسان به عنوان عنصری باقی باشد، قیصر همیشه کاری برای انجام دادن دارد.» البته استثنائاتی وجود دارند. زمانی وجود دارد که اطاعت از ما خواسته نمیشود اگر دولتی بشری به ایماندار حکم کند که برخلاف اراده خدا عمل نماید ایماندار باید از دولت نااطاعتی کند. در آن مورد او مسئولیت سنگینتری دارد؛ او باید از خدا اطاعت کند تا از انسان (اعما ۵:۲۹). اگر برای این نااطاعتی مجازات شود باید آن را شجاعانه متحمل شود. در هیچ شرایطی او نباید سرکشی کند یا در پی براندازی دولت باشد. از لحاظ فنی، آنانی که کتاب مقدس را به دیگر کشورها قاچاق میکنند قانونشکنی مینمایند. ولی آنها از قانونی اطاعت میکنند که فرای قانون بشری قرار دارد- فرمان رفتن به جهان به همراه انجیل. پس آنها در هیچ زمینه کتابمقدسی محکوم نیستند.
فرض کنید که دولت به یک مسیحی دستور داده است که به ارتش وارد شود. آیا او باید اطاعت کند و اسلحه بردارد؟ اگر او احساس میکند که این در تضاد مستقیم با کلام خداست، باید اول از طریق بحث هرگونه انتخابی که برایش وجود دارد اعمال کند. اگر این به کار نیامد، سپس باید از انجام آن عمل سر باز بزند و شرایطی که برایش پیش خواهد آمد شجاعانه متحمل شود.
اکثر مسیحیان وجدانی ندارند که ایشان را از جنگیدن و خدمت در ارتش بازدارد. هر شخصی باید در ذهن خود در این مورد متقاعد شود و به دیگرانی که به طریقی دیگر عمل میکنند آزادی بدهد.
این مسئله که آیا یک مسیحی باید رأی بدهد یا در مشاغل سیاسی استخدام شود قضیه متفاوتی است. دولت این چیزها را مطالبه نمیکند پس در اینجا مسئله اطاعت و نااطاعتی وجود ندارد. هرکس باید در نور اصولی که در کتاب مقدس در مورد شهروندی یافت میشود رفتار کند. در اینجا ما نیز باید اجازه بدهیم که هر نظریه دیگری در این مورد مطرح شود و همه آزاد باشند و ما نیز اصرار نداریم که همه مسیحیان همهچیز را مثل ما ببینند.
۲:۱۵ اراده خدا اینست که قومش بهحدی باحرمت و بیعیب در مقابل بیایمانان زندگی کنند که هیچ پایه و اساس قانونی و مذهبی برای اعتراض ایشان وجود نداشته باشد. مسیحیان با زندگیهای نمونه خود میتوانند جهالت مردمان بیفهم را که بر ضدّ مسیحیت هستند ساکت گردانند.
مسیحیان و ایمان مسیحی باید بیوقفه جهالت مردمان بیفهم را بمباران کنند. این امر میتواند در کلاس دانشگاه صورت گیرد.یا در آزمایشگاه علمی یا در بالای منبر. پطرس میگوید که یکی از بهترین جوابها به چنین جریاناتی زندگی مقدس است.
۲:۱۶ مثل آزادگان رفتار کنید. ما در اسارت یا غلامی قدرتهای مدنی نمیباشیم. ما نیاز نداریم در نوکری یا ترس زندگی کنیم. بالاخره، ما قوم آزاد خداوند هستیم. ولی این امر بدین معنا نیست که ما از گناه آزاد هستیم. آزادی به معنی مجوز نیست. آزادی نباید شامل هرگونه بیقانونی باشد. بنابراین ما نباید از آزادی خود به عنوان عذری برای انجام عمل بد سوءاستفاده کنیم. نااطاعتی گناهآلود نباید هرگز به وسیله عذر و بهانههای کاذب روحانی توجیه شود. راستی مسیح نباید هرگز در لباس مذهبی به شرارت و ناراستی مبدل شود.
اگر ما چون بندگان خدا زندگی کنیم، ارتباطمان با قدرتهای دولتی بر جایگاه مناسبش قرار میگیرد. ما باید در نور حضور او رفتار کنیم و از وی در همه چیز اطاعت نماییم و همه کار را برای جلال او انجام دهیم. بهترین شهروند، ایمانداری است که به عنوان بنده خدا زندگی میکند. متأسفانه، اکثر دولتها درک نمیکنند که چقدر به مسیحیان مدیون هستند که از کتاب مقدس اطاعت کرده و به آن ایمان دارند.
به عبارت بندگان خدا توجه کنید. میر ( F.B. Meyer ) مینویسد: «آسمان همه ترسهای ما را برداشته و به ما درخششی در نور خود میدهد که مفهوم ترس بر ایمان به هدف فوقالعادهای تبدیل میشود.»
۲:۱۷ هیچ رابطهای از زندگی نمیتواند در خارج از محدوده مسئولیت مسیحی شکل بگیرد. پس پطرس در اینجا این وسعت را با سه فرمان خشک ارائه میدهد.
همه مردمان را احترام کنید. ما همیشه نمیتوانیم به همه سخنان و رفتار ایشان احترام بگذاریم ولی میتوانیم به یاد داشته باشیم که زندگی یک نفر از ارزش کل دنیا بیشتر است. ما هرگز نباید فراموش کنیم که خداوند عیسی مرد و خونش ریخته شد و این عمل او حتی برای بیلیاقتترین افراد نیز بود.
برادران را محبت نمایید. ما باید همه مردم را محبت کنیم ولی محبت ما به طور خاص باید نسبت به اعضای خانواده روحانیمان باشد. این محبتی است که خدا نیز به ما نمود. ما کاملاً برای محبت خدا نالایق بودیم ولی او به سوی بیمحبتترین بدون هیچ چشمداشتی حرکت کرد و محبت او از موت زورآورتر بود.
از خدا بترسید. ما زمانی از او میترسیم که به وی به عنوان خداوند قادر مطلق احترام میگذاریم. سپس جلال او برای ما به اولویت زندگیمان تبدیل میشود. ما از انجام کارهایی که او را ناخشنود میسازند میترسیم و از بد جلوه دادن او در برابر انسانها نیز میترسیم.
پادشاه را احترام نمایید. پطرس به موضوع حاکمان بشری برمیگردد تا آخرین نصیحت را ارائه دهد. ما باید به حاکمان به عنوان اشخاصی که رسماً از سوی خدا برای حکومت در جامعه نصب شدهاند احترام بگذاریم. این یعنی ما باید حق هرکس را به او ادا کنیم، باج را به مستحق باج و جزیه را به مستحق جزیه و ترس را به مستحق ترس و عزت را به مستحق عزت (روم ۱۳:۷). یک مسیحی میتواند تحت هر شرایطی در جامعه زندگی کند. تنها زمانی او مجاز است از دولت نااطاعتی کند که از او خواسته میشود که به خداوند خود عیسی مسیح خیانت کرده یا از او نااطاعتی کنند.
پ) به عنوان غلامی در ارتباط با اربابش (۲:۱۸-۲۵)
۲:۱۸ این چشمگیر است که عهد جدید فرامین بیشتری به غلامان میدهد تا به پادشاهان. بسیاری از ایمانداران اولیه، غلامان بودند و نوشتههای مقدس نشان میدهند که اکثر مسیحیان از طبقه متوسط و فقیر جامعه بودند (متی ۱۱:۵ ؛ مر ۱۲:۳۷ ؛ ۱قر ۱:۲۶-۲۹).
این متن به غلامان خانگی اشاره دارد ولی اصول آن میتواند به طور ضمنی به همه غلامان اطلاق شود. خواسته اصلی اطاعت و احترام به ارباب است. این یک ساختار در همه جوامع یا مؤسسات است که یک رئیس در یک طرف قضیه وجود داشته باشد و در طرف دیگر شخصی که از او اطاعت کند اگر چه دیگر شغل خود را نخواهد داشت. ولی برای یک مسیحی خیلی مهمتر ست که اطاعت کند؛ بیش از اینکه به پرداخت حقوقش مربوط باشد؛ شهادت او به این اطاعت بستگی دارد.
اطاعت به مزاج رئیس بستگی ندارد. هرکس میتواند صالحان و مهربانان را اطاعت کند. مسیحیان دعوت شدهاند که ورای این، از کجخلقان نیز اطاعت کنند. این عملی برجسته از رفتار خاص مسیحی است.
۲:۱۹ زمانیکه ما ناعادلانه رنج میبریم، موافقت خدا را نصیب خود میکنیم. او خشنود میشود که ببیند ما آن قدر به رابطه زیبایمان بااو اهمیت میدهیم که چنین رنجهایی را بدون انتقام و توجیه ادامه میدهیم. وقتی ما از روی فروتنی رفتار غیرعادلانه را با خودمان متحمل میشویم، مسیح را ظاهر میسازیم؛ این زندگی خارقالعاده، آفرین خدا را در پیدارد.
۲:۲۰ هیچ عفتی در رنج دیدن به خاطر اعمال بدمان وجود ندارد. مطمئناً هیچ جلالی هم برای خدا در این رنجها وجود ندارد. اینها هرگز ما را به عنوان مسیحیان مشخص نمیسازد، یا دیگران را به این امر تشویق نمیکند که مسیحی شوند. ولی رنج صبورانه برای انجام اعمال نیکو است که به حساب میآید. این خیلی غیرطبیعی و ماورای دنیایی است و مردم را شُکّه میکند تا نسبت به گناهانشان ملزم شده، توبه کنند و با امید بسوی نجات کشانده شوند.
۲:۲۱ تفکر رنجهای ایماندار به جهت عدالت ناچاراً به سوی این متن عالی هدایت میشود یعنی نمونه عالی خداوند ما عیسی مسیح. با هیچکس هرگز تا این حد ناعادلانه رفتار نشد و هیچکس هرگز این طور صبورانه رنجها را متحمل نشد.
ما دعوت شدهایم آنطوری عمل کنیم که او عمل کرد و به جهت خطایای دیگران رنج کشید. یک شاگرد در پی باز عمل آوردن اصل به نزدیکترین شکل ممکن میباشد. زمانی که از الگو به خوبی تقلید میکنیم، به خوبی مینویسد. ولی کمی از آن منحرف شود، بقیه کارش خراب میشود. امنیت ما در نزدیک ماندن به اصل میباشد.
۲:۲۲ خداوند ما به خاطر گناهان خودش رنج ندید چونکه هیچ گناهی نداشت. «او هیچ گناه نشناخت.» (دوم قرنتيان۵:۲۱)؛ «او هیچ گناه نکرد» (این آیه)؛ »در او هیچ گناه نبود» (۱یو ۳:۵). گفتار او هرگز با مکر نبود. او هرگز دروغ نگفت یا حتی حقیقت را کمرنگ نکرد. شکر برای وجودش! شخصی یک بار بر روی این زمین زندگی کرد که کاملاً راست و صادق بود و عاری از هرگونه حیله و مکری.
۲:۲۳ او تحت تحریکات صبور بود. چون او را دشنام میدادند، دشنام پس نمیداد. زمانی که او را ملامت میکردند جواب پس نمیداد. زمانی که او را آزار میدادند او از خودش دفاع نمیکرد. او به طور شگفتانگیزی از هرگونه خودخواهی و شهوتی آزاد بود.
نویسنده ناشناسی نوشته است:
این نشانه عمیق ترین و حقیقیترین نوع فروتنی است که ما خودمان را بیدلیل محکوم ببینیم و ساکت بمانیم. ساکت ماندن در حین توهینها و تهمتها یکی از باشکوهترین کارهایی است که ما درجهت پیروی از خداوندمان میتوانیم انجام دهیم. زمانی که به یاد میآوریم او چگونه و از چه طرقی رنج کشید، و اینکه در هیچکدام لایق رنج نبود، پس احساسات ما کجا هستند زمانیکه حس می کنیم باید برای دفاع از خود فریاد بزنیم؟
چون عذاب میکشید، تهدید نمینمود. «هیچ کلمهای از روی تهدید و ناملایمت از دهان او خارج نشد.» شاید دشمنان او سکوتش را دلیل ضعفش میدانستند. اگر او را امتحان میکردند میفهمیدند که این دلیل ضعف او نیست بلکه قدرتش!
منشأ صبر او در تحمل چنین جفاهایی چه بود؟ او به خدا که داور عادل بود اعتماد داشت. و ما نیز خوانده شدهایم تا مثل او باشیم:
«ای محبوبان انتقام خود را مکشید بلکه خشم را مهلت دهید، زیرا مکتوب است خداوند می گوید که انتقام از آن من است من جزا خواهم داد. پس اگر دشمن تو گرسنه باشد، او را سیر کن و اگر تشنه است، سیرابش نما زیرا اگر چنین کنی اخگرهای آتش بر سرش خواهی انباشت. مغلوب بدی مشو بلکه بدی را به نیکویی مغلوب ساز.» (روم ۱۲:۱۹-۲۱).
۲:۲۴ رنجهای نجات دهنده فقط نمونهای نبودند بلکه کفارهای. ما نمیتوانیم از رنجهای او در این مقام پیروی کنیم و پطرس پیشنهاد نمیکند که چنین کنیم. بلکه به نظر میآید بحث این باشد: رنج نجات دهنده برای گناهان خودش نبود. رنجهای او به جهت گناهان ما بود و به خاطر خطایای ما بود که او بر صلیب میخکوب شد. چون او یکبار برای همیشه به جهت گناهان ما رنج کشید ما دیگر هرگز خود را در آن وضعیت نخواهیم دید که مجبور باشیم برای اینکه ما نسبت به آنها مردهایم. ما نه فقط باید به جهت گناه بمیریم بلکه باید به جهت عدالت زیست نماییم.
ما به ضربهای او شفا یافتهایم. کلمه ضربها عملاً در اصل مفرد میباشد، شاید این امر بدین خاطر باشد که زخمهای او بسیار زیاد بودهاند. وقتی که میدانیم شفا یافتن ما برای نجات دهنده، چه بهایی در پی داشته است در برابر گناه چه رفتاری باید داشته باشیم؟ تئودورت ( Theodoret ) تفسیر میکند: "یک طریقه جدید و مقتدر برای شفا. دکتر بها پرداخت میکند و رنج میکشد و بیمار شفا مییابد."
۲:۲۵ ما قبل از تغییر گرایش مانند گوسفندان گمشده بودیم— گمشده، کبود و خونین. گفتار پطرس درباره گوسفند در ۶ بار آخری که به این کلمه اشاره کرده است از اشعیا ۵۳ در این متن نقل قول شده است:
آیه ۲۱. مسیح به جهت ما رنج کشید (اش ۵۳:۴،۵).
آیه ۲۲. او هیچ ظلم نکرد و در دهان او حیلهای نبود (اش ۵۳:۹).
آیه ۲۳. او مظلوم شد اما تواضع نموده، دهان خود را نگشود (اش ۵۳:۷).
آیه ۲۴. او خودش گناهان ما را بر بدن خود بر دار حمل نمود (اش ۵۳:۴،۱۱).
آیه ۲۴. از زخمهای او ما شفا یافتیم (اش ۵۳:۵).
آیه ۲۵. جمیع ما مثل گوسفندان گمراه بودیم (اش ۵۳:۶).
زمانی که ما نجات مییابیم به سوی شبان باز میگردیم- شبان نیکویی که جان خود را در راه گوسفندانش مینهد (یو ۱۰:۱۱)؛ شبان اعظمی که به جهت مراقبت از گله خود، خونش ریخته شد. و رئیس شبانان که بهزودی ظاهر خواهد شد تا گوسفندانش را به مرتع سبز بالا ببرد- جائی که هرگز گم نشوند.
تغییر گرایش بازگشت به سوی اسقف جانهایمان است. ما از خلقت متعلق به او بودیم ولی از طریق گناه گم شدیم. حالا ما به آغوش امن و پرمهر او برای ابد بازمیگردیم.