اوليوحنا
فصل ۲
۱ ای فرزندانِ من، این را به شما مینویسم تا گناه نکنید؛ و اگر کسی گناهی کند، شفیعی داریم نزد پدر، یعنی عیسی مسیح عادل.
۲ و اوست کفّاره بجهت گناهان ما؛ و نه گناهان ما فقط، بلکه بجهت تمام جهان نیز.
۳ و از این میدانیم که او را میشناسیم، اگر احکام او را نگاه داریم.
۴ کسی که گوید او را میشناسم و احکام او را نگاه ندارد، دروغگو است و در وی راستی نیست.
۵ لکن کسی که کلام او را نگاه دارد، فیالواقع محبّت خدا در وی کامل شده است و از این میدانیم که در وی هستیم.
۶ هرکه گوید که، در وی میمانم، به همین طریقی که او سلوک مینمود، او نیز باید سلوک کند.
۷ ای حبیبان، حکمی تازه به شما نمینویسم، بلکه حکمی کهنه که آن را از ابتدا داشتید؛ و حکم کهنه آن کلام است که از ابتدا شنیدید.
۸ و نیز حکمی تازه به شما مینویسم که آن در وی و در شما حقّ است، زیرا که تاریکی درگذر است و نور حقیقی الآن میدرخشد.
۹ کسی که میگوید که در نور است و از برادر خود نفرت دارد، تا حال در تاریکی است.
۱۰ و کسی که برادر خود را محبّت نماید، در نور ساکن است و لغزش در وی نیست.
۱۱ امّا کسی که از برادر خود نفرت دارد، در تاریکی است و در تاریکی راه میرود و نمیداند کجا میرود زیرا که تاریکی چشمانش را کور کرده است.
۱۲ ای فرزندان، به شما مینویسم زیرا که گناهان شما بخاطر اسم او آمرزیده شده است.
۱۳ ای پدران، به شما مینویسم زیرا او را که از ابتدا است میشناسید. ای جوانان، به شما مینویسم از آنجا که بر شریر غالب شدهاید. ای بچهها به شما نوشتم زیرا که پدر را میشناسید.
۱۴ ای پدران، به شما نوشتم زیرا او را که از ابتدا است میشناسید. ای جوانان، به شما نوشتم از آن جهت که توانا هستید و کلام خدا در شما ساکن است و بر شریر غلبه یافتهاید.
۱۵ دنیا را و آنچه در دنیاست دوست مدارید زیرا اگر کسی دنیا را دوست دارد، محبّت پدر در وی نیست.
۱۶ زیرا که آنچه در دنیاست، از شهوت جسم و خواهش چشم و غرور زندگانی از پدر نیست بلکه از جهان است.
۱۷ و دنیا و شهوات آن در گذر است لکن کسی که به ارادهٔٔ خدا عمل میکند، تا به ابد باقی میماند.
۱۸ ای بچهها، این ساعت آخر است و چنانکه شنیدهاید که دجّال میآید، الحال هم دجّالان بسیار ظاهر شدهاند و از این میدانیم که ساعتِ آخر است.
۱۹ از ما بیرون شدند، لکن از ما نبودند، زیرا اگر از ما میبودند با ما میماندند؛ لکن بیرون رفتند تا ظاهر شود که همهٔٔ ایشان از ما نیستند.
۲۰ و امّا شما از آن قدّوس، مسح را یافتهاید و هرچیز را میدانید.
۲۱ ننوشتم به شما از این جهت که راستی را نمیدانید، بلکه از اینرو که آن را میدانید و اینکه هیچ دروغ از راستی نیست.
۲۲ دروغگو کیست جز آنکه مسیحبودن عیسی را انکار کند. آن دجّال است که پدر و پسر را انکار مینماید.
۲۳ کسی که پسر را انکار کند، پدر را هم ندارد و کسی که اعتراف به پسر نماید، پدر را نیز دارد.
۲۴ و امّا شما آنچه از ابتدا شنیدید در شما ثابت بماند، زیرا اگر آنچه از اوّل شنیدید، در شما ثابت بماند، شما نیز در پسر و در پدر ثابت خواهید ماند.
۲۵ و این است آن وعدهای که او به ما داده است، یعنی حیات جاودانی.
۲۶ و این را به شما نوشتم دربارهٔٔ آنانی که شما را گمراه میکنند.
۲۷ و امّا در شما آن مسح که از او یافتهاید ثابت است و حاجت ندارید که کسی شما را تعلیم دهد، بلکه چنانکه خود آن مسح شما را از همهچیز تعلیم میدهد و حقّ است و دروغ نیست، پس بطوری که شما را تعلیم داد در او ثابت میمانید.
۲۸ الآن ای فرزندان در او ثابت بمانید تا چون ظاهر شود، اعتماد داشته باشیم و در هنگام ظهورش از وی خجل نشویم.
۲۹ اگر فهمیدهاید که او عادل است، پس میدانید که هر که عدالت را بجا آوَرَد، از وی تولّد یافته است.
۲:۱ يوحنا، معيار كامل خدا براي قومش را به ما ارائه ميدهد، و تدارك پرشكوه او براي مواقع شكست را نيز بيان ميكند. فرزندان من به همهی اعضاي خانواده الهي اشاره ميكند. معيار كامل خدا با اين عبارت بيان شده است: اين را به شما مينويسم تا گناه نكنيد. چون خدا كامل است، معيار او براي قومش كمال است. اگر او خدا نبود ميگفت: «اين را به شما مينويسم تا شما تا جايي كه ميشود گناه نكنيد». خدا نميتواند از گناه چشم پوشي كند پس معيار كامل خود را به عنوان هدف در پيش روي ما قرار ميدهد. خداوند عيسي مسيح اين را در ارتباط با زني كه در حين عمل زنا گرفتار شده بود نيز انجام داد؛ او گفت: «من نيز تو را محكوم نميكنم، برو ديگر گناه مكن».
خداوند چهارچوب ما را ميشناسد. او به ما يادآور میشود كه ما خاكستر هستيم و از اين رو تداركي با شكوه براي مواقع شكست به جهت ما ديده است. اين امر را در اين كلمات ميتوان مشاهده كرد: «و اگر كسي گناهي كند، شفيعي داريم نزد پدر يعني عيسي مسيح عادل». شفيع كسي است كه در زمان نياز به ياري شخص ديگر ميآيد. اين دقيقاً همان كاري است كه خداوند عيسي مسيح در زمان انجام گناه برايمان انجام ميدهد. او فوراً نزد ما آمده تا ما را در مشاركت با خود احيا سازد. توجه داشته باشيد كه در اينجا نميگويد: «اگر هر انساني گناه كند...» خداوند به عنوان شفيع ما در پي رساندن ما به جايي است كه ما گناهانمان را اعتراف كرده و ترك نماييم.
نكته بسيار فوقالعادهاي در اين آيه هست كه ما نبايد آن را ناديده بگيريم. در اينجا ميگويد: «و اگر كسي گناهي كند، شفيعي داريم نزد پدر». در اينجا نميگويد نزد خدا بلكه نزد پدر. او همچنان پدر ماست اگر چه گناه كرده باشيم. اين به ما حقيقت مباركي را يادآور میشود كه بر طبق آن اگر چه گناه مشاركت ايماندار را خدشه دار ميسازد، ولي ارتباط او را از بين نميبرد. وقتي شخصي تولد تازه مييابد، به فرزند خدا مبدل ميشود. تولد چيزي است كه نميتوان ناديده گرفته شود. از اين رو پس از تولد تازه، خدا پدر ايماندار ميشود و هيچ چيز نميتواند بر رابطه آنها تأثير بگذارد. شايد پسري، پدرش را رسوا سازد ولي او هنوز از طريق حقيقت تولد، پسر پدرش ميباشد.
توجه داشته باشيد كه شفيع ما، عيسي مسيح عادل است. اين خوب است كه ما يك مدافع عادل داشته باشيم. زماني كه شيطان بر ضد ايمانداري يك سري ادعا جمعآوري میكند، خداوند عيسي مسيح ميتواند به كار تمام شدهاش در جلجتا اشاره كند و بگويد: «آنرا به حساب من بگذاريد».
۲:۲ و خداوند عيسي مسيح تنها شفيع ما نيست، بلكه او كفاره به جهت گناهان ما نيز هست. اين يعني كه او با مرگ خود براي ما، آزادي از گناه و گناهانمان را مهيا نموده تا ما در رابطه با خدا احيا شويم و هرگونه مانعي را در سر راه مشاركت ما با خدا قرار دارد را بردارد. خدا ميتواند بر ما رحم كند چون مسيح مطالبه عادلانه او را تحقق بخشيد. معمول نيست كه يك شفيع (وكيل)، بهاي گناهان موكل خود را بپردازد؛ ولي اين حقيقتاً همان كاري است كه خداوند ما انجام داد و چشمگيرتر از همه، او بوسيله قرباني خود اين كار را انجام داد.
يوحنا اضافه ميكند كه كفارهی او نه تنها به جهت گناهان ما بلكه به جهت تمام جهان نيز كافي است. اين امر بدين معنا نيست كه تمام دنيا نجات يافته است. بلكه بدين معناست كه كار خداوند عيسي براي نجات تمامي دنيا كافي ميباشد، ولي اين كار تنها براي كساني مؤثّر واقع ميشود و به نجات ختم ميگردد كه عملاً ايمانشان را در خداوند عيسي مسيح نهادهاند. به خاطر همين است كه انجيل را ميتوان به تمامي دنيا ارائه كرد. ولي اگر همهی انسانها به طور خودكار نجات يافته بودند، ديگر هيچ نيازي به موعظهی انجيل براي ايشان نبود.
نکتهی قابل توجه اینست که نوشتهی بالای صلیب مسیح به عبری — یعنی زبان قوم برگزیدهی خدا — و نیز به یونانی و لاتین، که زبانهاي اصيل و شناختهشده برای دنیای آن زمان بودند، نوشته شده بود. در واقع اين نوشته به تمام جهان اعلام میکرد كه عيسي مسيح تنها نجات دهندهی تمام انسانها در تمام دنیا میباشد.
۳. نشانههاي كساني كه در مشاركت مسيحي هستند: اطاعت و محبت (۲:۳-۱۱)
۲:۳ يوحنا ميخواهد نشانههاي كساني را عنوان كند كه در مشاركت مسيحي هستند. اولين نشانه، اطاعت است. ما ميتوانيم در رابطه با خدا اطمينان داشته باشيم اگر زندگيمان با آرزوي قلبي براي انجام اراده او عجين باشد. اين آيات بدون شك در برابر گنوسيهایي كه ادعا ميكردند شناخت والاتري از خدا دارند به مسيحيان كمك ميكرد ولي نه به كساني كه علاقه كمي براي حفظ احكام خداوند داشتند. يوحنا نشان ميدهد كه چنين شناختي پوچ و بيارزش است.
يوحنا اطاعت ايماندار را در طريقي سه جانبه توضيح ميدهد — نگه داشتن احكام او (آيه۳)؛ نگه داشتن كلامش (آيه۵)؛ سلوك كردن در مسير وي (آيه۶). در اين تفكر روند معيني وجود دارد. نگه داشتن احكام يعني اطاعت از خداوند عيسي چنانچه در مفهوم عهد جديدي آن ميتوان ديد. نگه داشتن كلام او به معني تنها اطاعت از آنچه مكتوب است نميباشد بلكه آرزويي قلبي براي خشنود ساختن وي. سلوك كردن در مسير وي يعني تجلي كامل معيار خدا براي قومش؛ اين يعني زندگي كردن بر طبق زندگي عيسي.
۲:۴ يوحنا به طور ضمني نميگويد كه زندگي مسيحي شامل عدم اطاعت از اراده خدا نيز ميباشد، بلكه يك مسيحي از روي عادت ميخواهد احكام او را نگه دارد و آن اعمالي را انجام دهد كه از نظر خدا خشنود كننده هستند. يوحنا از نيت زندگي شخصي سخن ميگويد. اگر كسي ميگويد كه خدا را ميشناسد ولي احكامش را نگه نميدارد، پس واضح است كه حقيقت را نميگويد.
۲:۵ از طرفي ديگر، وقتي ما كلام او را نگه ميداريم، پس محبت او در ما كامل شده است. محبت خدا به محبت ما نسبت به خدا اشاره نميكند، بلكه به محبت او نسبت به ما. تعليم در انجا اين است كه محبت خدا براي ما به سوي هدف آن در حركت است اگر ما در پي نگه داشتن كلام او باشيم. اين امر، حد او را به كمال رسانده و اطاعت از خدا را ايجاد ميكند.
۲:۶ بنابراين، هر كه ميگويد كه در وي ميمانم، بايد به همان طريقي كه خداوند عيسي مسيح سلوك مينمود، او نيز سلوك كند يعني همان طريقي كه در چهار انجيل به عنوان الگو و راهنمايي ما ثبت شده است. اين حياتي نيست كه ما بتوانيم به قوت و يا قدرت خود آن را بدست آوريم، بلكه تنها از طريق قدرت روحالقدس امكانپذير است. مسئوليت ما اين است كه از زندگيهايمان روي گردانده و به او اجازه ميدهيم تا حياتش را در ما و از طريق كا جاري سازد.
۲:۷ نشانه مهم ديگر ايمانداران، محبت برادرانه است. يوحنا ميگويد كه اين يك حكم تازه نيست كه نوشته شده بلكه حكمي كهنه كه آن را از ابتدا داشتهايم. به بياني ديگر، خداوند عيسي مسيح به شاگردانش محبت به يكديگر را از ابتداي خدمت زمينياش تعليم داده بود.
گنوسيها هميشه تعاليم خود را به عنوان تعاليم تازه به رخ ميكشيدند. ولي يوحناي رسول به خوانندگانش تأكيد ميكند كه همه چيز را با تعليم خداوند عيسي مسيح مورد آزمايش قرار دهند. هميشه خطر دور شدن از ابتدا وجود داشته است. يوحنا ميگويد: «به عقب بازگرديد و حقيقت را خواهيد شناخت».
۲:۸ بله، اين حكم تنها يك حكم كهنه نيست، بلكه در آن مفهومي هست كه آن را تازه ميسازد. وقتي خداوند عيسي مسيح در انجا بود، فقط به شاگردانش تعليم نداد كه يكديگر را محبت نمايند، بلكه او بديشان نمونهاي داد كه اين محبت چه مفهومي دارد. زندگي او با محبت براي ديگران عجين شده بود. حكم در او و در وي حق بود. ولي حالا مفهومي وجود دارد كه بر طبق آن حكم كهنه، تازه است. در اين حكم، اين محبت فقط در خداوند عيسي مسيح حق ميست بلكه در ايماندارن نيز. اين مسيحيان قبلاً كافر بودند و در تنفر و شهوت زندگي ميكردند. حالا ايشان قانون عظيم محبت به ديگران را در زندگيهايشان مجسم ساخته بودند.
از اين رو تاريكي در گذر است در هر جايي كه انسانها نور انجيل را دريافت ميكنند. تاريكي هنوز ناپديد نشده چون بسياري هنوز مسيحي نشدهاند ولي مسيح، نور حقيقي، الان ميدرخشد، و هر جايي كه گناهكاران به سوي او روي گردانند نجات خواهند يافت و ايمانداران ديگر را محبت خواهند كرد.
۲:۹-۱۱ در آيات ۹-۱۱ ما تضاد بين محبت حقيقي و محبت كاذب را مشاهده مينمايم. اگر كسي ادعا ميكند كه يك مسيحي است ولي هنوز از كساني كه مسيحي حقيقي هستند نفرت دارد، اين نشانه مطمئني است از اينكه او تا حال در تاريكي است. اين عبارت آخر نشان ميدهد كه در اينجا لغزش مد نظر نيست. شخص در آنچه كه هميشه بود ادامه ميدهد، اسماً، نجات نيافته. از طرفي ديگر، شخصي كه برادر خود را محبت مينمايد، در نور ساكن است و لغزش در وي نيست. اين ميتواند بدين معنا باشد كه آن شخص در خطر لغزش قرار ندارد، يا اينكه او ديگران را لغزش نميدهد. هر دو تفسير درست است. اگر يك مسيحي واقعاً در ارتباط با خداوند زندگي ميكند، نور، مسير او را روشن ميسازد، و هيچكس ديگري لغزش نميخورد چون هيچ اختلافي بين ادعاي او و عملش وجود ندارد. گنوسيها تنفر عميقي از كساني داشتند كه نسبت به كلام خدا صادق بودند. اين ثابت ميكند كه آنها در تاريكي بوده و در تاريكي راه ميروند و نميدانند كه كجا ميروند زيرا كه تاريكي چشمانش را كور كرده است.
يوحناي رسول در حيني كه از محبت برادرانه سخن ميگويد، حالا خطاب كردن اعضاي خانواده الهي را در دستور كار قرار ميدهد.
۴. مراحل رشد در مشاركت (۲:۱۲-۱۴)
۲:۱۲ او اول از همه تمامي خانواده را با عبارت اي فرزندان خطاب ميكند. در اينجا هيچ تفكري راجع به سن و سال يا رشد روحاني مطرح نيست. يوحنا دارد راجع به همهی كساني كه به خداوند تعلق دارند سخن ميگويد، و اين امر از بقيه آيه ثابت ميشود: زيرا كه گناهان شما بخاطر اسم او آمزريده شده است. اين راجع به همهی مسيحيان صادق است. اين چيز جالبي است كه ما بدانيم يعني اينكه ما در حال حاضر ميراث خود را كه رهايي كامل از گناهانمان است دريافت كردهايم. همچنين توجه داشته باشيد كه گناهان ما بخاطر اسم او آمرزيده شده است. اين بخاطر مسيح است كه خدا گناهان ما را آمرزيد.
۲:۱۳ پدران به عنوان كساني توصيف شدهاند كه او را كه از ابتدا است ميشناسند، يعني ايمانداران بالغي كه مشاركت شيرين با پسر خدا را ميشناخته و با او نشست و برخاست داشتهاند. جوانان در خانواده روحاني به داشتن خصوصيات چون قدرت و توانايي و نبرد معروف هستند. الان زمان مبارزه و كُشتي گرفتن با دشمن است. اي جوانان، ... كه بر شرير غلبه يافتهايد. غلبه جوانان بر شرير بدين دليل بود كه انها سر پيروزي را آموخته بودند: «نه من، بلكه مسيح كه در من ندگي ميكند». فرزندان من، نوايمانان هستند. شايد آنها زياد نميدانند، ولي پدر را ميشناسند.
۲:۱۴ وقتي يوحنا خطابه خود به پدران را تكرار ميكند، همان عبارت آيه قبل را بيان ميكند. اين امر بدين دليل است كه آنها در تجربه روحاني، بالغ شدهاند. مجدداً جوانان به عنوان كساني كه در خداوند و در قوت او توانا هستند خطاب شدهاند. آنها بر شرير غلبه يافتند چون كلام خدا در آنها ساكن بود. خداوند عيسي مسيح قادر بود تا بر شيطان در بيابان غلبه كند و اينكار را بوسيله نقل قول از نوشتههاي كتابمقدس انجام داد. اين آيه بر اهميت تغذيه مداوم از كتابمقدس و آماده داشتن كلمات آن براي دفع كردن حملات شيطان تأكيد ميكند.
۵. دو خطر در راه مشاركت: جهان و معلمان دروغين (۲:۱۵-۲۸)
در آيات ۱۵-۱۷: ما شاهد نوشتهاي مقتدر بر ضد جهان و همهی تعاليم غلط آن هستيم. شايد اين قسمت به طور خاص براي جوانان نوشته شده باشد، يعني كساني كه جهان بطرض خاص براي ايشان جذابيت دارد ولي اين هشدارها به طور ضمني مربوط به تمامي قوم خداوند میشود. جهان در اينجا، كره خالي نيست كه ما بر روي آن زندگي ميكنيم، يا خلقت طبيعي ما. بلكه سيستمي است كه انسانها با تلاش خود براي خوشحال شدن بدون مسيح براي خود ساختهاند. اين امر میتواند شامل جهان فرهنگي، جهان اُپرا ، هنر، تحصيلات - به طور خلاصه، هر قلمرويي كه خداوند عيسي به آن دعوت نشده و مورد محبت قرار نميگيرد، باشد. شخصي جهان را اينگونه تعريف كرده است: «از آنجا كه جامعه بشري بر پايه غلطي شكل گرفته، و با آرزوهاي خودخواهانه و ارزشهاي غلط ساخته شده است».
۲:۱۵-۱۶ به طور ساده به ما هشدار داده شده است كه دنيا و آنچه در دنياست را دوست نداشته باشيم، و اين به يك دليل ساده است چون دنيا با محبت پدر همساز نيست. همهی كساني كه دنيا را دوست دارند به عنوان كساني كه محبت پدر در ايشان نيست توصيف شدهاند. شهوت جسم، خواهش چشم و غرور زندگاني خصوصيات كساني است كه دنيا را دوست دارند. شهوت چشم به اشدهاي جسماني دروني طبيعت فاسد ما اشاره ميكند. خواهش چشم به طور ضمني به آرزوي شريرانه ما براي داشتن آن چيزهايي كه ميبينيم اشاره دارد. غرور زندگاني، جاه طلبي غير مقدس است كه انسان براي مطرح ساختن و جلال دادن خودش، آنرا ميخواهد. اين سه عنصر دنيوي در گناه حوا ديده ميشوند. درخت براي خوردن نيكو بود؛ اين شهوت جسم است. درخت در نظر او خوشنما بود؛ اين خواهش چشم است. درخت به نظر دانش افزا ميآمد؛ اين توصيف كننده غرور زندگاني است.
چنانچه شرير ضد مسيح است، و جسم دشمن روح، پس دنيا نيز با پدر خصومت دارد. شهوت، خواهش و غرور از پدر نيستند بلكه از جهان ميباشند. يعني، اينها از پدر نشأت نگرفتهاند بلكه منشأ خود را در دنيا يافتهاند. بيابان، دنيوي بودن يعني دوست داشتن چيزهاي فاني. قلب بشر هرگز نميتواند با اين چيزها ارضا شود.
۲:۱۷ دنيا و شهوات آن گذرا هستند. وقتي بانكي در حال ورشكستگي است، مردم باهوش در آن سرمايه گذاري نميكنند. وقتي بنيان، لرزان است، بنايان باهوش ادامه نميدهند. تمركز كردن بر اين جهان مثل بازچيني صندليهاي عرشهي كشتي تايتانيك است. پس مردم حكيم براي جهاني كه در گذر است زندگي نميكنند. لكن كسي كه به اراده خدا عمل ميكند، تا به ابد باقي ميماند. اين اراده خداست كه ما را از وسوسه چيزهايي كه در گذر است ميرهاند. اين آيه، اتفاقاً، آيه زندگي دوايت مودي ( D. L. Moody ) مبشر بزرگ بود و بر سر قبرش نيز نوشته شد: «كسي كه به اراده خدا عمل ميكند، تا به ابد باقي ميماند».
۲:۱۸ آزمايش ديگري براي تشخيص كساني كه در مشاركت مسيحي هستند، آزمايش تعليمي است. موضوع، بوسيله هشداري خطاب نوايمانان بر ضد معلمين كذبه به معرفي شده است. نوايمانان به طور خاص در برابر دروغهاي دجال حساس ميباشند. به خوانندگان يوحنا تعليم داده شده بود كه دجال پيش از آمدن مسيح در زمان مناسب ظاهر خواهد شد و ادعا خواهد كرد كه مسيح است. درست چنانچه وقايع آينده برايشان سايه ميافكند، برخاستن دجال نيز در اشكال مختلف ظاهر خواهد شد. اين دجالان معليمن كذبهاي بودند كه انجيل و مسيح غلطي را ارائه ميدادند. اين چشمگيري است كه در روزگار ما فرهنگهايي زيادي هستند كه مسيح را رد ميكنند و همهی اينها بر اين حقيقت شهادت ميدهند كه آمدن نجات دهنده نزديك است.
۲:۱۹ اين معليمن كذبه كه ادعا ميكردند مسيحي هستند زماني با رسولان همكار بودند. بهرحال، آنها قبلاً ايمانداران حقيقي نبودند و اين را با خارج شدن از مشاركتشان نشان دادند. زيرا اگر از ما ميبودند با ما ميماندند. در اينجا ما ميآموزيم كه ايمان حقيقي هميشه كيفيت پايداري دارد. اگر شخصي واقعاً تولد تازه يافته باشد، براي خداوند ميدود. اين امر بدين معناست كه ما با صبر تا به آخر نجات يافتهايم بلكه كساني كه تا به آخر صبر كند واقعاً نجات خواهند يافت. معلمين كذبه بيرون رفتند تا ظاهر شود كه همهی ايشان از ما نيستند.
۲:۲۰ ولي اين امر سئوالي در ذهن ما بر ميانگيزد: «چگونه يك نوايمان ميتواند حقيقت و كذب را شناسد؟ جواب اين است كه ما از آن قدوس، مسح را يافتهايم و هر چيز را ميدانيم، و اين مسح به روحالقدس اشاره ميكند و از يگانه قدوس صادر ميشود، خداوند عيسي مسيح. وقتي شخصي نجات يابد، روحالقدس در او ساكن ميشود، و قادر ميگردد كه بين حقيقت و كذب را تشخيص دهد. وقتي يوحنا به خوانندگان جوانش ميگويد: «هر چيز را ميدانيد»، منظورش مفهوم مطلق نيست. آنها دانش كامل ندارند، بلكه قادرند تشخيص دهند كه چه چيزي حقيقت و چه چيزي كذب است. از اين رو جوانترين و ساده ترين ايمانداران قابليت تشخيص مسائل آسماني را دارند كه فلاسفه نجات نيافته ندارند. يك مسيحي ميتواند بر روي زانوهايش چيزهايي را ببيند كه مردم دنيوي بر روي پنجههايش قادر به ديدن آنها نيستند. در قلمروي جسماني، وقتي بچهاي متولد ميشود، يكبار براي هميشه به او استعدادهاي بشري عطا ميشود. او چشمان، دستها، پاها و مغز دارد. او هرگز بعداً اينها را دريافت نميكند. اگر چه انها رشد ميكنند، ولي كليت شخص در همان ابتدا اشكل ميگيرد. پس شخصي كه تازه تولد تازه مييابد نيز همينطور است. او در آن واحد همهی استعدادهايي كه تا ابد آنها را خواهد داشت دريافت خواهد كرد، اگر چه امكان رشد آنها وجود دارد.
۲:۲۱ يوحنا اينها را ننوشت چون خوانندگان نسبت به راستي گمراه بودند، بلكه تا ابديشان حقيقتي را كه ميدانند ثابت كند و بديشان يادآوري كند كه هيچ دروغي از نادرستي نيست. گنوسيها تعاليمي ميدادند كه بر خلاف خدا بود، و از اين رو اين تعاليم غلط بودند. دروغ اصلي ايشان، كه پايه تعاليم ايشان بود، انكار مسيح بودن عيسي بود. چنانچه در مقدمه نشان داده شد، آنها تعليم ميدادند كه عيسي يك انسان معمولي بوده و اينكه مسيح در حين تعميد بر عيسي قرار گرفته بود. اين دروغ بزرگ بعضي از فرهنگهاي امروزي است. كتابمقدس در همه جا تأكيد ميكند كه عيسي عهد جديد همان خداوند (يهوه) عهد عتيق است. اين درست نيست كه بگوييم مسيح بر عيسي وارد شد بلكه عيسي، مسيح است.
۲:۲۲ يوحنا مراقب است تا خوانندگانش بدانند انكار اولوهيت خداوند عيسي يعني انكار پدر. بعضي از مردم فكر ميكنند و دوست دارند اين عقيده را داشته باشند كه خدا را ميپرستند، ولي نميخواهند كه كاري با خداوند عيسي مسيح داشته باشند. يوحناي رسول ميگويد: «آن دجال است كه پدر و پسر را انكار مينمايد».
۲:۲۳ در يوحنا ۸:۱۹؛۴۲، عيسي گفت كساني كه اولوهيت او را نميپذيرند پدر را نميشناسد. يوحنا مشابهاً ميگويد: «كسي كه پسر را انكار كند، پدر را هم ندارد و كسي كه اعتراف به پسر نمايد، پدر را نيز دارد». شما نميتوانيد پدر را داشته باشيد بدون اينكه پسر را داشته باشيد. اين همان پيغامي است كه بايد همهی موحدان، پيروان علم مسيحي، مسلمانان، مدرنيستها، شاهدان يهوه و يهوديان بدانند.
۲:۲۴ سپر نجات نوايمانان در برابر معلمين كذبه اين است كه اجازه دهنده آنچه از ابتدا شنيدند در ايشان ثابت بماند. اين به تعاليم خداوند عيسي و همه رسولانش اشاره ميكند. امنيت عظيم ما نزديك ماندن به كلام خداست. ما بايد همه چيز را با آنچه كتابمقدس ميگويد بسنجيم. اگر تعليمي با كتابمقدس سازگار نيست، پس ما بايد آن را رد كنيم. چنانچه آيرونسايد ( Ironside ) گفته است: «اگر تعليمي تازه باشد، درست نيست، و اگر درست است ديگر تازه نيست».
۲:۲۵ وقتي ما در تعليم مسيحي ثابت بمانيم، دليل واقعي بودن ايمانمان را در خواهيم يافت و وعده ايمان، حيات جاودان است. وقتي ما خداوند عيسي را ميپذيريم، حيات خود او را دريافت ميكنيم، اسماً، حيات جاودان، و اين زندگي ما را قادر میسازد تا همهی تعاليم تازه و سئوال برانگيز را بسنجيم.
۲:۲۶،۲۷ پس يوحنا راجع به تعاليم غلط از طريق هشدار براي نوايمانان، مينويسد. او از پيشآمدهاي احتمالي ترس ندارد وقتي به خوانندگانش مينويسد كه ايشان مسح را از خداوند عيسي دريافت كردهاند. چنانچه قبلاً نشان داده شد، مسح، روحالقدس است و در اينجا ما ميآموزيم كه روحالقدس در ما ثابت است. اين جملهی درستي است كه وقتي روحالقدس دريافت ميشود، هرگز بيرون نميرود. چون ما روحالقدس را دريافت ميكنيم، نياز به تعليم شخص ديگري نداريم. اين امر بدين معنا است كه ما به معلمين مسيحي در كليسا نياز نداريم. خدا تدارك خاصي براي چنين معلميني در افسسيان ۴:۱۱ داده است. اين يعني كه مسيحيان نيازي به تعليم آنچه در كلام خدا به عنوان حقيقت خدا مكتوب است ندارند. گنوسيها ادعا میكردند كه حقايق مازادي دارند ولي يوحنا در اينجا ميگويد كه نيازي به تعاليم مازاد نيست ما با كلام خدا در دستمان و روح خدا در قلبمان، همهی چيزهايي را كه براي فهم حقيقت خدا لازم دارا ميباشيم.
۲:۲۸ يوحنا همهی فرزندان عزيز خانواده الهي را خطاب ميكند، و ايشان را تشويق ميكند تا در او ثابت بمانند تا چون او ظاهر شود، اعتماد داشته باشند و در هنگام ظهورش از وي خجل نشوند. ما در اينجا به رسولاني اشاره ميكند كه ايشان را به سوي مسيح هدايت كردند. اين آيه بر اهميت كار بشارتي وجد و جهد براي يافتن جانهاي گمشده تأكيد ميكند. اين آيه همچنين امكان خجالتزده بودن ايمانداران در حين بازگشت مسيح را مطرح ميكند.
۶. نشانههاي كساني كه در مشاركت مسيحي هستند (ادامه): عدالت، محبت و اطميناني كه به همراه دارد (۲:۲۹-۳:۲۴)
۲:۲۹ چهارمين ويژگي خانواده، عدالت است. ما ميدانيم كه در قلمروي جسماني اين امر مثل توليد مثل است. در قلمروي روحاني هم همينطور است. هر كه عدالت را بجا آورد، از خدا تولد يافته است. چون خدا عادل است، همهی اعمال او عادلانه است پس همهی كساني كه از او تولد يافتهاند عادل هستند. اين منطق غير قابل اجتناب يوحنا است.