انجیل به روایت يوحنا
فصل ۱۵
۱ من تاک حقیقی هستم و پدر من باغبان است.
۲ هر شاخهای در من که میوه نیاورد، آن را دور میسازد و هر چه میوه آرد آن را پاک میکند تا بیشتر میوه آورد.
۳ الحال شما بهسبب کلامی که به شما گفتهام پاک هستید.
۴ در من بمانید و من در شما. همچنانکه شاخه از خود نمیتواند میوه آورد اگر در تاک نماند، همچنین شما نیز اگر در من نمانید.
۵ من تاک هستم و شما شاخهها. آنکه در من میماند و من در او، میوهٔ بسیار میآورد زیرا که جدا از من هیچ نمیتوانید کرد.
۶ اگر کسی در من نماند، مثل شاخه بیرون انداخته میشود و میخشکد و آنها را جمع کرده، در آتش میاندازند و سوخته میشود.
۷ اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، آنچه خواهید بطلبید که برای شما خواهد شد.
۸ جلال پدر من آشکارا میشود به اینکه میوهٔ بسیار بیاورید و شاگرد من بشوید.
۹ همچنان که پدر مرا محبّت نمود، من نیز شما را محبّت نمودم؛ در محبّت من بمانید.
۱۰ اگر احکام مرا نگاه دارید، در محبّت من خواهید ماند، چنانکه من احکام پدر خود را نگاه داشتهام و در محبّت او میمانم.
۱۱ این را به شما گفتم تا خوشی من در شما باشد و شادی شما کامل گردد.
۱۲ این است حکم من که یکدیگر را محبّتنمایید، همچنان که شما را محبّت نمودم.
۱۳ کسی محبّتِ بزرگتر از این ندارد که جان خود را بجهت دوستان خود بدهد.
۱۴ شما دوست من هستید اگر آنچه به شما حکم میکنم بجا آرید.
۱۵ دیگر شما را بنده نمیخوانم زیرا که بنده آنچه آقایش میکند نمیداند؛ لکن شما را دوست خواندهام زیرا که هرچه از پدر شنیدهام به شما بیان کردم.
۱۶ شما مرا برنگزیدید، بلکه من شما را برگزیدم و شما را مقرّر کردم تا شما بروید و میوه آورید و میوهٔ شما بماند تا هر چه از پدر به اسم من طلب کنید به شما عطا کند.
۱۷ به این چیزها شما را حکم میکنم تا یکدیگر را محبّت نمایید.
۱۸ اگر جهان شما را دشمن دارد، بدانید که پیشتر از شما مرا دشمن داشته است.
۱۹ اگر از جهان میبودید، جهان خاصّان خود را دوست میداشت. لکن چونکه از جهان نیستید بلکه من شما را از جهان برگزیدهام، از این سبب جهان با شما دشمنی میکند.
۲۰ بهخاطر آرید کلامی را که به شما گفتم، غلام بزرگتر از آقای خود نیست. اگر مرا زحمت دادند، شما را نیز زحمت خواهند داد؛ اگر کلام مرا نگاه داشتند، کلام شما را هم نگاه خواهند داشت.
۲۱ لکن بجهت اسم من جمیع این کارها را به شما خواهند کرد زیرا که فرستنده مرا نمیشناسند.
۲۲ اگر نیامده بودم و به ایشان تکلّم نکرده، گناه نمیداشتند؛ و امّا الآن عذری برای گناه خود ندارند.
۲۳ هر که مرا دشمن دارد پدر مرا نیزدشمن دارد.
۲۴ و اگر در میانِ ایشان کارهایی نکرده بودم که غیر از من کسی هرگز نکرده بود، گناه نمیداشتند. ولیکن اکنون دیدند و دشمن داشتند مرا و پدر مرا نیز.
۲۵ بلکه تا تمام شود کلامی که در شریعت ایشان مکتوب است که، مرا بیسبب دشمن داشتند.
۲۶ لیکن چون تسلّیدهنده که او را از جانب پدر نزد شما میفرستم آید، یعنی روح راستی که از پدر صادر میگردد، او بر من شهادت خواهد داد.
۲۷ و شما نیز شهادت خواهید داد زیرا که از ابتدا با من بودهاید.
ش) عیسی، تاک حقیقی (۱۵:۱-۱۱)
۱۵:۱ در عهد عتیق از اسرائیل به عنوان تاکی که یهوه کاشته است سخن به میان آمده است. ولی این قوم بیثمر و بیوفا بودهاند بنابراین خداوند عیسی حالا خود را به عنوان تاک حقیقی ظاهر ساخته تا همهی سایهها و نمونههای گذشته را کاملاً به انجام رساند. خدای پدر باغبان است.
۱۵:۲ ایدههای مختلفی راجع به مفهوم هر شاخهای که در او میوه نیاورد وجود دارند. بعضی فکر میکنند که منظور این آیه مدعی غلط است. او تظاهر میکند که یک مسیحی است ولی هرگز واقعاً بهواسطهی ایمان با مسیح متحد نبودهاست. دیگران گمان میکنند این یک مسیحی حقیقی است که نجاتش را به خاطر ثمرنیاوردن از دست داده است. این واضحاً غیرممکن است زیرا این امر متنهای دیگر را که تعلیم میدهند ایماندار نجاتی ابدی دارد تکذیب میکند. دیگران معتقدند این یک مسیحی حقیقی است که به وضع اول خود برگردد. او از خداوند رو برمیگرداند و علاقهاش به چیزهای این دنیاست. او درآوردن ثمرات روح در زندگیش شکست میخورد -محبت، خوشی، سلامتی، نیکویی، ایمان، تواضع، پرهیزکاری و حلم و مهربانی.
اینکه خداوند دقیقاً با شاخههایی که ثمر نیاورد چه میکند بستگی دارد به اینکه یونانی (ایرو) را چگونه ترجمه کنیم. این کلمه میتواند به معنای "دور ساختن" باشد چنان که در ترجمهی کینگ جیمز آمده است (درست به همان معنا در یوحنا ۱:۲۹ ترجمه شدهاست). پس میتواند به ضعف و مرگ جسمانی اشاره داشته باشد(۱-قرنتیان ۱۱:۳۰). بههرحال، همین کلمه میتواند به معنای از میان گذشتن باشد(چنانچه در یوحنا ۸:۵۹ آمده است). و میتواند خدمتی مثبت در جهت تشویق شاخههای بیثمر باشد به وسیلهی دادن نور، هوا و امید برای آسان شدن کار ثمردهی ایشان.
شاخههایی که ثمر آورند مسیحیانی هستند که بیشتر به شباهت خداوند عیسی درآمدهاند. حتی چنین تاکهایی نیاز به اصلاح شدن و تمیز شدن دارند. درست چنانچه تاک حقیقی باید از حشرات، قارچها و آفات، پاک شود بنابراین یک مسیحی نیز باید از چیزهای دنیا که او را آلوده میسازند پاک شود.
۱۵:۳ عامل پاککننده، کلام خداوند است. شاگردان به وسیلهی کلام او در زمان گفتگویش پاک شدهبودند. در حینی که نجاتدهنده با ایشان صحبت میکرد. کلام او تأثیری پاککننده و تصفیهکننده در جانهای ایشان داشت. بنابراین، آیه به عادل شمردگی و تقدیس مربوط میشود.
۱۵:۴ ماندن یعنی ایستادن در جایگاهی که قرار دارید. مسیحی در جایگاه مسیح قرار دارد که این همانا جای او میباشد. در قدم زدن روزانه، او باید در پیروی نزدیک با خداوند باشد. شاخهای که به وسیلهی قرار دادن حیات و خوراک خود به تاک در تاک میماند. بنابراین ما در مسیح میمانیم به وسیلهی ماندن و وقت دادن به دعا، خواندن و اطاعت کردن از کلام او، پیروی از قوم او و در مشارکت و مصاحبت دائمی با او بودن. تا زمانی که ما در ارتباط صمیمی و نزدیک با او باشیم، در ماندن در وی و دریافت کردن قدرت روحانی و ثمرات روح هشیار خواهیم بود. شاخهی فقط در اثر ماندن در تاک ثمر میآورد. تنها راه ایمانداران که میتوانند ثمر بیاورند آن هم مثل شخصیت یک مسیحی، به وسیلهی زندگی کردن در صمیمیت با مسیح از زندگی میباشد.
۱۵:۵ مسیح خودش تاک است. ایمانداران شاخههای تاک هستند. سؤالی در این نیست که شاخهها برای تاک زندگی میکنند، ولی به سادگی شاخهها حیات خود را از تاک میگیرند. بعضی اوقات ما دعا میکنیم: "خداوندا، به من کمک کن تا برای تو زندگی کنم." بهتر است چنین دعا کنیم: "خداوند عیسی تو در من زندگی کن." بدون مسیح، هیچ نمیتوانیم کرد. شاخهی تاک یک هدف بزرگ دارد -ثمرآوردن. ساختن خانهها واسباب و وسائل کاری بیهوده است. این کارها، حتی غالباً باعث ساخته شدن یک شومینهی خوب نمیشود. ولی این برای ثمرآوردن خوب است -تا آنجائی که در تاک بمانیم.
۱۵:۶ آیهی ۶ باعث پدید آمدن نظرات مختلفی شدهاست. بعضی معتقدند که این شخصی ایمانداری است که در گناه افتاده و متعاقباً گم میشود. این چنین تفسیری در تضاد با آیات بسیاری است که در کتب مقدس تعلیم میدهند فرزند حقیقی خدا هرگز تلف نخواهد شد. دیگران معتقدند که این شخصی مدعی است -شخصی که تظاهر میکند یک مسیحی است ولی هرگز تولد تازه نیافته است. از یهود غالباً به عنوان چنین نمونهای نام برده میشود.
ما معتقدیم که شخص یک ایماندار حقیقی است زیرا مسیحیان حقیقی است که در این قسمت خداوند نگران آنها است. موضوع نجات نیست بلکه ماندن و ثمر آوردن. ولی با بیدقتی و دعا نکردن این ایماندار از حضور خداوند بیرون میرود. درنتیجه، او مرتکب گناهانی میشود و شهادت او از بین میرود. با نماندن در مسیح، او مثل شاخه بیرون انداخته میشود. نه به وسیلهی مسیح، بلکه دیگر انسانها. شاخهها جمع شده و در آتش انداخته شده و سوخته میگردند. این خدا نیست که اینکار را انجام میدهد بلکه مردم. این به چه معناست؟ این یعنی که مردم مسیحیان برگشته به وضع اولیهی خود را استهزا میکنند. آنها نام او را در گل فرو میبرند. آنها شهادت او را همانند خود آن مسیحی درآتش میافکنند. این امر در زندگی داود به خوبی دیده میشود. او یک ایماندار حقیقی بود، ولی در مقابل خداوند بیدقت بود. و گناهانی از قبیل زنا و قتل را مرتکب شد. او باعث شد که دشمنان خداوند، نام او را کفر گویند. حتی امروزه، ملحدان نام داود را استهزا میکنند(و خدای داود را) آنها نام او را چنان که بود درآتش میافکندند.
۱۵:۷ ماندن در دعا راز زندگی موفق است. هرچقدر ما بیشتر به خداوند نزدیک شویم، بیشتر میآموزیم که فکرهای او را بفهمیم. هر قدر بیشتر سعی کنیم که او را بشناسیم و کلامش را نیز، ارادهی او را بهتر و بیشتر خواهیم شناخت. هرچقدر ارادهی ما بیشتر به ارادهی او نزدیک باشد، ما بیشتر میتوانیم جواب دعاهای خودرا با اطمینان بیشتر بیابیم.
۱۵:۸ زمانی که فرزندان خدا شباهت به مسیح را به جهان مینمایانند، پدر جلال مییابد. مردم مجبور هستند اعتراف کنند که این خدا باید خدای بزرگی باشد که چنین گناهکاران شروری را به چنین مقدسانی تبدیل کردهاست. به پیشرفت این آیه توجه کنید: ثمر(آیهی ۲)، ثمر بیشتر(آیهی ۲) و باز ثمر بیشتر(آیهی ۸).
"شاگرد من بشوید." این یعنی ما زمانی که در او بمانیم ثابت میکنیم که شاگرد او هستیم. دیگران میتوانند ببینند که ما شاگردان حقیقی هستیم که ما به خداوندمان شبیه هستیم.
۱۵:۹ محبتی که نجاتدهنده نسبت به ما دارد درست مشابه محبتی است که پدر به پسر دارد. جانهای ما بوجودآمده است تا برای پرستش او خم شوند. این امر در درجهی کیفیت مشابه است. این محبتی عظیم، "عمیق و بیاندازه است که هرگز نمیتوان آن را فراموش کرد." این حقیقتی "عمیق است که همهی افکار ما در آن غرق شدهاست." "در محبت من بمانید." خداوند با گفتن این جمله منظورش این بود که ما باید در تلاش در جهت فهمیدن محبت او ادامه بدهیم و از زندگی خود با شادی لذت ببریم.
۱۵:۱۰ اولین قسمت آیهی ۱۰، به ما میگوید چگونه میتوانیم در محبت او بمانیم. این به وسیلهی نگاهداشتن احکامش است. "هیچ راه دیگری برای شاد بودن در عیسی وجود ندارد بلکه اعتماد کردن و اطاعت کردن." قسمت دوم آیه برای ما قرار داده شدهاست تا برای ما نمونهای کامل باشد. خداوند عیسی احکام پدر خود را نگاه داشت. او هر آنچه کرد در اطاعت کامل از ارادهی خدا بود. او در شادی ابدی محبت خدا ماند. هیچ چیز هرگز حس محبت و شادی با او بودن را برهمنخواهد زد.
۱۵:۱۱ عیسی شادی عمیق خود را در ارتباطش با خدای پدر پیدا کرده بود. او میخواست که شاگردانش همان شادی را داشته باشند که از وابستگی به او حاصل میشد. او میخواست شادی دیگران باشد. نظر انسان راجع به شادی، خوشحال کردن تا جائی که میتواند و دوست دارد با بیرون راندن خدا از زندگیش است. خداوند تعلیم داد که شادی حقیقی به وسیلهی قرار دادن خدا در زندگی شخص تا جائی که امکان دارد نزدیکتر، میباشد. و "شادی شما کامل گردد" یا "کامل شود." شادی آنها در ماندن در مسیح و در نگاه داشتن احکام او کامل میشود. بسیاری از یوحنا ۱۵ برای تعلیم نگرانی و شک در امنیت ایمانداران استفاده کردهاند. آنها از آیات قبل برای نشان دادن اینکه گوسفند مسیح ممکن است در اثر وقایعی هلاک شود (تلف شود) استفاده کردهاند. ولی مقصود خداوند این نبود که شکهای شما کامل میگردند بلکه شادی شما کامل گردد.
ص) حکم محبت کردن به یکدیگر (۱۵:۱۲-۱۷)
۱۵:۱۲ خداوند به زودی شاگردانش را ترک میکرد. آنها در دنیای پراز خصم و دشمنی خواهند ماند. همچنان که کشمکش بالا میگرفت، خطر مخالفت شاگردان با یکدیگر نیز بوجود میآمد. و بنابراین خداوند چنین کلمات هشدارآمیزی از خود ایراد کرد: "یکدیگر را محبت نمائید همچنان که شما را محبت نمودم."
۱۵:۱۳ محبت ایشان باید با چنان طبیعتی همراه باشد که ایشان حاضر باشند برای یکدیگر جان بدهند. مردمی که تصمیم دارند این کار را انجام دهند با یکدیگر نمیجنگند. بزرگترین نمونهی انسان از خود گذشته برای انسانی دیگر، جان دادن او برای دوستش است. شاگردان مسیح بر نمونه بودن در سرسپردگی دعوت شدهبودند. بعضی از ایشان زندگیهای خود را در مفهوم تحتاللفظی آن قرار میدهند و دیگران در حین خدمت خود، زندگیشان را وقف خدمت به دیگران میکنند. خداوند عیسی یک نمونهی کامل است. او جان خود را در راه دوستان خود نهاد. آنها در زمانی که او برای ایشان مرد، دشمنان بودند ولی زمانی که نجات یافتند، به دوستان او مبدل شدند. بنابراین درست است که بگوئیم او بهجهت دوستانش مرد همچنان که برای دشمنانش.
۱۵:۱۴ ما نشان میدهیم که دوستان او هستیم با بجا آوردن هر آنچه به ما حکم کردهاست. این راهی نیست که به وسیلهی آن ما دوستان او میشویم بلکه راهی که ما این دوستی را به جهانیان نشان میدهیم.
۱۵:۱۵ خداوند در اینجا تفاوت بین خادمین و دوستانش را تأکید میکند. خادمان به سادگی مجبور هستند کاری را که از ایشان خواسته شده انجام دهند ولی دوستان کسانی هستند که مورد اطمینان شخص میباشند. ما نقشههای خود را برای آینده به دوست خود نشان میدهیم. اطلاعات شخصیمان را با او شریک خواهیم شد(به او اطمینان خواهیم داشت). از یک سو شاگردان همیشه به عنوان خادمان خداوند باقی خواهند ماند ولی آنها چیزی بیش از این بودند -آنها دوستان او هستند. خداوند حتی حالا هم آنها چیزهایی را که از پدر شنیده است، آشکار میکند. او به آنها از رفتن خود و آمدن روحالقدس میگفت و آمدن مجدد خودش و مسئولیت ایشان در قبال او در آن زمان. شخصی شاخههایی را که ما دریافت میکنیم خاطر نشان میسازد(آیهی ۵)؛ به عنوان شاگردانی که در پیروی او بودند (آیهی ۸) و به عنوان دوستان که با او مشارکت دارند(آیهی ۱۵).
۱۵:۱۶ برای اینکه آنها هیچ رغبتی برای ناامیدشدن نداشته باشد خداوند عیسی بدیشان یادآوری کرد که او است که ایشان را برگزیده این میتواند به این معنی باشد که او ایشان را برای نجات ابدی، شاگردی و یا ثمردهی برگزیده است. او شاگردان را برگزیده بود تا راهی را که پیش رویشان قرار داده است ادامه دهند. ما باید رفته و ثمر آوریم. ثمر میتواند به معنی درخشش زندگی مسیحیان که شامل محبت، خوشی و سلامتی و... است باشد. یا میتواند به جانهایی اشاره کند که برای خداوند عیسی مسیح صید شدهاند.ارتباطی نزدیک بین این دو قرار دارد. این فقط به وسیلهی آوردن ثمر اول است که ما میتوانیم برای دومین ثمردهی پیش برویم.
عبارت و" ثمر شما بماند" ما را به این فکر هدایت میکند که در اینجا معنی ثمر همانا نجات جان میباشد. خداوند شاگردان را انتخاب کرد تا بروند و ثمرات ماندگار بیاورند. او علاقهای به اعتراف صرفاً زمانی برای ایمان به خود ندارد بلکه موارد اصیل نجات را دوست دارد. ال. اس. چیفر مینویسد که ما در این باب ثمردهی ایمان را داریم (آیهی ۷)، شادی آسمانی (آیهی ۱۱) و ثمرهی ماندگار (آیهی ۱۶) "هر چه طلب کنید..." راز خدمت مؤثر در دعاست. شاگردان با این ضمانت به جلو فرستاده شدند که پدر هر آنچه ایشان به اسم مسیح طلب کنند بدیشان عطا کند.
۱۵:۱۷ خداوند در حال هشدار دادن به شاگردان در مورد دشمنی دنیا بود. او شروع کرد به گفتن اینکه آنها باید یکدیگر را محبت کنند و به همدیگر چسبیده و با یکدیگر در برابر خصمان این جهان بایستند.
ض) عیسی نفرت مردم دنیا را پیشگوئی میکند(۱۵:۱۸-۱۶:۴)
۱۵:۱۸-۱۹ شاگردان نباید مضطرب و متعجب میشدند از اینکه دنیا از ایشان متنفر بگردد. (این اگر هیچ شک را در مورد انجام این امر بیان نمیکند، او در این امر مطمئن بود). دنیا از خداوند نفرت داشت و از همهی آنانی که او را ظاهر بسازند نیز نفرت خواهد داشت.
مردم دنیا آنانی را دوست دارند که مثل خودشان زندگی میکنند -آنانی که زبانشان شرمآور است و در اعمال جسم افراط میکنند یا مردمانی که متمدن هستند ولی زندگیشان فقط برای خودشان است. مسیحیان ایشان را به وسیلهی زندگی مقدسشان محکوم خواهند کرد، بنابراین دنیا از ایشان نفرت خواهد داشت.
۱۵:۲۰ دراینجا غلام به معنی تحتاللفظی آن "برده" است. با شاگرد نباید طبیعتاً در دنیا رفتار بهتری نسبت به استادش داشته باشد. بر او درست چنانچه بر عیسی شد، جفا خواهد شد. کلام او درست همانند نجاتدهنده رد خواهد شد.
۱۵:۲۱ این تنفر و جفا "به خاطر اسم اوست." این امر به خاطر این است که ایماندار به مسیح متصل میباشد؛ چون او از دنیا جدا شدهاست آن هم به وسیلهی مسیح و چون او نام و محبت مسیح را بر خود دارد. دنیا از خدا گمراه است. آنها نمیدانند که پدر خداوند را به این دنیا فرستاد تا نجاتدهنده باشد. ولی گمراهی عذر موجهی نیست.
۱۵:۲۲ خداوند در اینجا تعلیم نمیدهد که اگر نمیآمد، پس انسانها گناهکار نمیشدند. از زمان آدم، همهی انسانها گناهکار بودهاند. بنابراین گناهان ایشان به بزرگی گناهان امروزه نبود. این مردمان، پسر خدا را دیده و کلام خارقالعادهی او را شنیده بودند. آنها بههیچوجه نمیتوانستند در او ایرادی پیدا کنند. ولی او را رد کردند. این دلیل بزرگ بودن گناه ایشان بود. و بنابراین این دلیل مقایسه کردن ایشان بود. مقایسه بین گناه افتضاح ایشان در رد کردن خداوند جلال و در قبال آن دیگر گناهان ایشان چیزی نبود. حالا آنها برای گناهان خود هیچ بهانهای نداشتند. آنها نور عالم را رد کرده بودند!
۱۵:۲۳ در تنفر از مسیح، آنها همچنین از پدر او نیز متنفر بودند. آن دو یکی هستند. آنها نمیتوانستند بگویند که خدا را دوست دارند چون اگر اینطور بود، ایشان یگانه حبیب خدا را که فرستاده بود دوست میداشتند.
۱۵:۲۴ آنها فقط در قبال شنیدن تعالیم مسیح مسئول نبودند بلکه همچنین به خاطر دیدن معجزات او نیز. این به محکومیت آنها اضافه میکرد. آنها اعمالی را دیدند که هیچکس دیگر تا هرگز نکرده بود. برای رد کردن مسیح هیچ بهانهای مورد قبول نیست. خداوند همهی انواع دیگر گناهان را با این گناه مقایسه میکند و میگوید که گناهان گذشته وقتی در مقابل این گناه اخیر قرار میگیرد هیچ به نظر میآید. چونکه آنها از پسر نفرت داشتند، آنها از پدر او هم متنفر بودند و این محکومیت بزرگ ایشان بود.
۱۵:۲۵ خداوند فهمید که رفتار انسانها با او به انجام رسیدن نبوتی از عهد عتیق است. این امر در مزمور ۶۹:۴ پیشگوئی شدهاست که مسیح بدون دلیل (بیسبب) مورد تنفر قرار گرفته است. حالا که این اتفاق افتاده بود، خداوند تفسیر میکند که همان عهد عتیق این مردمان را که نسبت به او قلباً متنفر هستند پیشگوئی میکند. حقیقت این است که این نبوت بدین معنا نبود که این مردمان باید از مسیح متنفر میبودند. آنها از او به وسیلهی ارادهی آزاد خود متنفر بودند ولی خدا پیشبینی کرده بود که این به وقوع خواهد پیوست و او باعث شد که داود این را در مزمور ۶۹ بنویسد.
۱۵:۲۶ در تضاد با رد کردن مسیح توسط انسانها، شهادتی دنبالهدار راجع به مسیح وجود خواهند داشت. این شهادت توسط تسلیدهنده خواهند آمد –روحالقدس. در اینجا خداوند گفت که او روحالقدس را از جانب پدر خواهد فرستاد. در یوحنا ۱۴:۱۶ پدر کسی بود که روحالقدس را میفرستاد. آیا این دلیل دیگری برای اثبات یکی بودن پدر و پسر باشد؟ چه کسی جز خدا میتواند خدا را بفرستد؟ روح راستی... از پدر صادر میگردد. این یعنی که او دائماً به وسیلهی خدا فرستاده میشود و ریخته شدن آن در روز پنطیکاست نمونهای بخصوص از این فرستاده شدن دائم میباشد. روح دربارهی مسیح شهادت میدهد. این مأموریت بزرگ روحالقدس است. او در پی مشغول کردن انسانها با خودش نیست، گرچه او یکی از اقنوم تثلیث میباشد. ولی او توجه هم گناهکاران و هم مقدسین را به خداوند جلال جلب میکند.
۱۵:۲۷ روح به روشنی از طریق شاگردان شهادت خواهد داد. آنها از ابتدا با خداوند بودهاند در خدمت عمومی او و مخصوصاً آنها واجد شرایط شهادت دادن راجع به شخصیت و اعمال او بودند. اگر کسی کوچکترین ناراستی در خداوند یافته باشد؛ آنانی که با او زیست کردهاند باید بیشتر مییافتند. ولی آنها هرگز او را در حتی یک گناه کوچک و یک خطا که مرتکب شدهباشد نشناختند. آنها میتوانند این حقیقت را شهادت بدهند که او پسر بدون گناه خدا و نجاتدهندهی جهان بودهاست.