اول قرنتيان
فصل ۱
۱ پولُس به ارادهٔ خدا رسولِ خوانده شدهعیسی مسیح و سوُستْانِیس برادر،
۲ به کلیسای خدا که در قُرِنْتُس است، از مقدّسین در مسیح عیسی که برای تقدّس خوانده شدهاند، با همهٔ کسانی که در هرجا نام خداوند ما عیسی مسیح را میخوانند که [خداوند] ما و [خداوند] ایشان است.
۳ فیض و سلامتی از جانب پدر ما خدا و عیسی مسیح خداوند بر شما باد.
۴ خدای خود را پیوسته شکر میکنم دربارهٔ شما برای آن فیض خدا که در مسیح عیسی به شما عطا شده است،
۵ زیرا شما از هرچیز در وی دولتمند شدهاید، در هر کلام و در هر معرفت.
۶ چنانکه شهادت مسیح در شما استوار گردید،
۷ بحّدی که در هیچ بخشش ناقص نیستید و منتظر مکاشفه خداوند ما عیسی مسیح میباشید.
۸ که او نیز شما را تا به آخر استوار خواهد فرمود تا در روز خداوند ما عیسی مسیح بیملامت باشید.
۹ امین است خدایی که شما را به شراکت پسر خود عیسی مسیح خداوند ما خوانده است.
۱۰ لکن ای برادران از شما استدعا دارم به نام خداوند ما عیسی مسیح که همه یک سخن گویید و شقاق در میان شما نباشد، بلکه در یک فکر و یک رأی کامل شوید.
۱۱ زیرا که ای برادرانِ من، از اهل خانهٔ خَلُوئی دربارهٔ شما خبر به من رسید که نزاعها در میان شما پیدا شده است.
۱۲ غرض اینکه هریکی از شما میگوید که من از پولُس هستم، و من از اَپَلُّس، و من از کیفا، و من از مسیح.
۱۳ آیا مسیح منقسم شد؟ یا پولُس در راه شما مصلوب گردید؟ یا به نام پولُس تعمید یافتید؟
۱۴ خدا را شکر میکنم که هیچ یکی از شما را تعمید ندادم جز کَرِسْپُس و قایوس،
۱۵ که مبادا کسی گوید که به نام خود تعمید دادم.
۱۶ و خاندان اَسْتِیفان را نیز تعمید دادم و دیگر یاد ندارم که کسی را تعمید داده باشم.
۱۷ زیرا که مسیح مرا فرستاد، نه تا تعمید دهم بلکه تا بشارت رسانم، نه به حکمت کلام مبادا صلیب مسیح باطل شود.
۱۸ زیرا ذکر صلیب برای هالکان حماقت است، لکن نزد ما که ناجیان هستیم قوّت خداست.
۱۹ زیرا مکتوب است، حکمت حکما را باطل سازم و فهم فهیمان را نابود گردانم.
۲۰ کجا است حکیم؟ کجا کاتب؟ کجا مباحِث این دنیا؟ مگر خدا حکمت جهان را جهالت نگردانیده است؟
۲۱ زیرا که چون برحسب حکمتِ خدا، جهان از حکمت خود به معرفت خدا نرسید، خدا بدین رضا داد که بهوسیلهٔ جهالتِ موعظه، ایمانداران را نجات بخشد.
۲۲ چونکه یهود آیتی میخواهند و یونانیان طالب حکمت هستند.
۲۳ لکن ما به مسیح مصلوب وعظ میکنیم که یهود را لغزش و امّتها را جهالت است.
۲۴ لکن دعوت شدگان را خواه یهود و خواه یونانی مسیح قوّت خدا و حکمت خدا است.
۲۵ زیرا که جهالت خدا از انسان حکیمتر است و ناتوانی خدا از مردم، تواناتر.
۲۶ زیرا ای برادران دعوت خود را ملاحظه نمایید که بسیاری بحسب جسم حکیم نیستند و بسیاری توانا نی و بسیاری شریف نی.
۲۷ بلکه خدا جهّال جهان را برگزید تا حکما را رسوا سازد و خدا ناتوانان عالم را برگزید تا توانایان را رسوا سازد،
۲۸ و خسیسان دنیا و محقّران را خدا برگزید، بلکه نیستیها را تا هستیها را باطل گرداند.
۲۹ تا هیچ بشری در حضور او فخر نکند.
۳۰ لکن از او شما هستید در عیسی مسیح که از جانب خدا برای شما حکمت شده است و عدالت قدّوسیّت و فدا.
۳۱ تا چنانکه مکتوب است هر که فخر کند در خداوند فخر نماید.
۱. مقد مه (۱:۱-۹)
الف) ادای احترام (۱:۱-۳)
۱:۱ پو لس در راه دمشق خوانده شد تا رسول عیسی مسیح باشد. این دعوت از سوی انسان نبود بلکه مستقیماً از خداوند عیسی بود. رسول به معنای "فرستاده" است. رسولان اولیه شاهد قیام مسیح بودند. همچنین قادر بودند معجزاتی به ظهور برسانند تا تاییدی باشد بر اینکه پیغامی که موعظه میکنند الهی است. به راستی که پولس میتوانست از زبان گرهارد ترستیگن (Gerhard Tersteegen) بگوید:
مسیح پسرخدا فرستاده مرا
به سوی سرزمینهای تاریک؛
دستهای سوراخ شدهای او
برگزیده مرا.
هنگامی که پولس این نامه را مینوشت برادری به نام سوستانیس نیز با او بود، از این رو پولس نام او را در آغاز نامه میآورد. به طور قاطع نمیتوان گفت که آیا او همان سوستانیس است که نامش در اعمال ۱۸:۱۷ ثبت شده، همان رئیس کنیسه که یونانیان او را در ملاءعام زدند. احتمالاً این رهبر توسط بشارت پولس نجات یافته واکنون درخدمت انجیل در کنار او بود.
۱:۲ مخاطب این نامه ابتدا کلیسای خدا در قرنتس است. به راستی جای بسی امیدواری است که هیچ مکانی بر روی زمین آن قدر تاریک نیست که نتوان در آن جماعتی متعلق به خدا را تاًسیس نمود. ایمانداران قرنتس به عنوان مقدسین در مسیح عیسی که برای تقدیس خوانده شدهاند، توصیف گردیدهاند. مقدس در اینجا به معنای جدا شده از دنیا برای خدا، و بیانگر وضعیت تمام کسانی است که به مسیح تعلق دارند. آنها از جنبه عملی قضیه باید خود را هر روزه جدا میساختند تا زندگی مقدس داشته باشند.
برخی معتقدند که تقدس عمل آشکار فیض است که توسط آن گناه در شخص ریشهکن میشود. چنین تعلیمی با این آیه مغایرت دارد. مسیحیان قرنتس از مفهوم عملی تقدس بسیار دور بودند، اما این حقیقت که خدا آنها را مقدس شمرده بود همچنان به قوت خود باقی است.
آنها در مقام مقدسین، همه عضوی از مشارکت عظیم بودند: برای تقدیس خوانده شدهاند، با همهای کسانی که در هر جا نام خداوند ما عیسی مسیح را میخوانند که «خداوند ما» و «خداوند ایشان» است. گرچه تعالیم این رساله در وهلهای اول خطاب به مقدسین در قرنتس مطرح شده، اما این تعالیم در مورد تمام کسانی که عضوی از مشارکت عظیم بوده و خداوندی مسیح را اقرار میکنند کاربرد دارد.
۱:۳ رساله اول قرنتیان به نحوی خاص رسالهای خداوندی عیسی است. پولس رسول به هنگام بحث دربارهای مشکلات جماعت قرنتس و زندگی شخصی آنها، دائماً این را به خوانندگان خود یادآوری مینماید که عیسی مسیح خداوند است و هر کاری که میکنیم باید با اعتراف به این حقیقت بزرگ انجام شود.
ماهیت تحیّت پولس در آیهای ۳ دیده میشود. فیض و سلامتی عصاره انجیل او هستند. فیض منشأ تمام برکات، و سلامتی پیامد زندگی شخصی است که فیض خدا را پذیرفته است. این برکات عالی همه از جانب پدر ما خدا و عیسی مسیح خداوند بر ما نازل میشود. پولس حتی از ذکر نام عیسی مسیح خداوند همراه با پدر ما خدا دریغ نمیورزد. این خود یکی از صدها عبارات مشابهی است که عیسی خداوند را با خدای پدر برابر میدانند.
ب) شکرگزاری (۱:۴- ۹)
۱:۴ حال که پولس تحیات آغاز نامه را به پایان میرساند خدا را به خاطر ایمانداران قرنتس و کار عجیب خدا در زندگی آنها شکر میکند (آیات۴-۹). این از ویژگیهای زندگی پولس بود که او در زندگی دیگر ایمانداران در پی چیزی بود که ارزش شکرگزاری داشت. حتی اگر زندگی عملی آنها چندان در خور ستایش نبود، حداقل خدا را به جهت کاری که برای آنها انجام داده شکر میکرد. این همان چیزی است که در اینجا رخ داده است. قرنتیان آنچه که ما امروزه مسیحیان روحانی مینامیم نبودند، اما پولس حداقل خدا را برای آن فیض خدا که در مسیح عیسی به آنها عطا شده بود شکر میکرد.
۱:۵ فیض خدا به شکلی خاص بر قرنتیان آشکار شده بود و آن اینکه عطایای روحالقدس به وفور به آنها عطا شده بود. پولس تصریح میکند که این عطایا کلام و معرفت هستند. ظاهراً مقصود این است که به قرنتیان عطای زبانها، ترجمهای زبانها و علم بیش از حد معمول عطا شده بود. کلام بیشتر جنبه خارجی دارد و معرفت بیشتر با فهم درونی مرتبط است.
۱:۶ این حقیقت که آنها از این عطایا برخوردار بودند تائیدی بر کار خدا در زندگی آنها بود، و مقصود پولس از بیان چنانکه شهادت مسیح در شما استوار گردید، نیز همین است. آنها شهادت مسیح را شنیده و آن را به ایمان پذیرفته بودند و خدا با عطا کردن قدرتهای معجزهآسا به آنان بر نجات آنها شهادت میداد.
۱:۷ کلیسای قرنتس از نظر عطایا حقیرتر از دیگر کلیساها نبود، اما صرفاً داشتن عطایا به منزلهای روحانیت حقیقی آنها نبود. پولس خداوند را برای چیزی شکر میكرد كه قرنتیان خود مسبب آن نبودند. خداوند صعود کرده به آسمان برحسب لیاقت شخص عطایا را به وی نمیدهد. اگر شخصی عطایی دارد، او نباید به آن افتخار کند بلکه باید با فروتنی آن را در خدمت به خداوند به کار گیرد.
ثمره روح کاملاً با این موضوع تفاوت دارد. ثمره روح حاصل تسلیم شخص به هدایت روحالقدس است. پولس رسول نمیتوانست قرنتیان را به خاطر ثمره روحالقدس در زندگی آنها تحسین نماید، بلکه فقط به خاطر آنچه خداوند به آنها عطا کرده بود، چیزی که از تسلط آنها خارج بود.
خواهیم دید که پولس در ادامهای رساله آنها را به خاطر سوءاستفاده از این عطایا سرزنش مینماید، اما اینجا خدا را برای اینکه این عطایا به آنها عطا شده است شکر میکند.
قرنتیان منتظر مکاشفه خداوند عیسی مسیح بودند. محققان کتابمقدس هنوز اتفاق نظر نیافتهاند که آیا این آیه اشاره به بازگشت مسیح برای مقدسین دارد (اول تسالونیکیان ۴:۱۳-۱۸) یا بازگشت مسیح به همراه مقدسین (دوم تسالونیکیان ۱:۶-۱۰) یا هر دو. در مورد نظر اول این آیه مکاشفه مسیح تنها به ایمانداران است، در حالی که در مورد نظر دوم مقصود مکاشفه بر تمام دنیا خواهد بود. ایمانداران هم منتظر ربوده شدن هستند و هم به انتظار ظهور پر جلال مسیح.
۱:۸ اکنون پولس اطمینان خود را ابراز میکند از اینکه خداوند مقدسین را تا به آخر استوار خواهد فرمود تا در روز خداوند ما عیسی مسیح بیملامت باشند. بار دیگر در خور توجه است که شکرگزاری پولس به خاطر کاری است که خدا انجام داده و نه عمل قرنتیان. از آنجا که ایشان به مسیح ایمان آوردهاند و از آنجا که خدا با بخشیدن عطایای روحالقدس به آنها بر این حقیقت صحه گذاشته است، پولس مطمئن بود که خدا آنها را تا روز ظهور خداوند عیسی مسیح حفظ خواهد نمود.
۱:۹ خوشبینی پولس نسبت به قرنتیان بیشتر بر مبنای وفاداری خدائی است که آنها را به شراکت پسر خود خوانده است. او میداند خدائی که برای آنها چنین بهای گرانی را پرداخت نموده تا در زندگی خداوندمان شریک گردند، نخواهد گذاشت از دست بروند.
۲. بی نظمی در کلیسا
الف) تفرقه در میان ایمانداران (۱:۱۰- ۴:۲۱)
۱:۱۰ اکنون پولس آماده است تا مشکل شقاق در کلیسا را حل نماید (۱:۱۰-۴:۲۱). او ابتدا همه را به اتحاد دعوت میکند. او به جای اینکه از اقتدار رسالتی خود استفاده کند، با نرمخوئی برادرانه از آنها استدعا میکند. پولس بر مبنای نام خداوند ما عیسی مسیح درخواست میکند و از آنجا که این نام بیانگر یک شخصیت است، مبنای این درخواست هم خود خداوند عیسی و هم کاری است که او انجام داده. قرنتیان تنها نام انسانها را جلال میدادند که این موجب تفرقه میشد. پولس نام خداوند عیسی را برمیافراشت و آگاه بود که تنها بدین طریق اتحاد در میان قوم خدا شکل خواهد گرفت. یک فکر بودن به معنای یک رأی و یک نظر بودن است. این به معنای اتحاد در وفاداری و حمایت از یکدیگر است. این اتحاد هنگامی شکل میگیرد که مسیحیان فکر مسیح را داشته باشند و پولس در آیات بعدی عملا ً به آنها میگوید که میتوانند در پیروی از مسیح همچون او فکر کنند.
۱:۱۱ اخبار و نظرات در قرنتس توسط اهل خانهای خلوئی به گوش پولس رسیده بود. پولس با نام بردن خبررسانان یک اصل مهم در رفتار مسیحی را منعکس میسازد. ما نباید اخبار مربوط به ایمانداران را با دیگران در میان بگذاریم مگر اینکه بخواهیم از ما نقل شود. اگر امروز نیز از این الگو پیروی شود یقیناً از شیوع شایعات بیاساس که اکنون گریبانگیر کلیسا است ممانعت به عمل خواهد آمد.
۱:۱۲ فرقهها و جناحها در کلیسای محلی شکل گرفته بودند و هر یک نیز رهبر خاص خود را داشتند. برخی پولس را ترجیح میدادند، برخی اپلس و برخی کیفا (پطرس). حتی برخی ادعا میکردند که به مسیح تعلق دارند، گویا مقصودشان این بود که تنها آنها به مسیح تعلق دارند، تا خود را از دیگران جدا سازند!
۱:۱۳ سرزنش سرسختانه پولس در مورد فرقهگرایی در آیات۱۳-۱۷ آمده است. تشکیل چنین جناحهائی در کلیسا به منزلهای انکار اتحاد بدن مسیح است. پیروی از رهبران انسانی به منزلهای بیاعتنایی به مسیح مصلوب بود. پیروی از نام انسان به معنای این است که فراموش کردهاند که به هنگام تعمید به اتحاد خود با مسیح اقرار کرده بودند.
۱:۱۴ ایجاد تفرقه در کلیسای قرنتس باعث شد پولس خدا را شکر کند که تنها چند نفر از جماعت آنجا را تعمید داده بود. در میان کسانی که او تعمید داده بود، وی نام کرسپس و قایوس را ذکر میکند.
۱:۱۵ و ۱۶ او هیچگاه نمیخواست که آنجا بگویند او به نام خود تعمید داده است. به بیانی دیگر او نمیخواست ایمانداران را برای خود صید کند یا اینکه نام و آوازه کسب نماید. تنها هدف او معطوف ساختن زنان و مردان به سوی خداوند عیسی مسیح بود.
۱:۱۷ او شرح میدهد که مسیح او را نفرستاد تا در وهلهای اول تعمید دهد بلکه تا بشارت رساند. البته این بدان معنا نیست که پولس به تعمید اعتقادی نداشت. او در آیات قبل نام کسانی را که تعمید داده بود ذکر کرده است. سخن او بدین معنا است که خدمت او تعمید دادن نبود. گویا او این خدمت را به دیگران، احتمالاً به برخی از مسیحیان کلیسای محلی سپرده بود. با این حال، چنین به نظر میرسد که مقصود آیه این است که تعمید برای نجات ضروری است. در غیر این صورت، پس مقصود پولس در اینجا این بود که او خدا را شکر میکند که تنها کرسپس و قایوس را نجات داده است! چنین عقیدهای قابل قبول نیست.
پولس قسمت دوم آیهای ۱۷ را به آرامی به آیهای بعد ارتباط میدهد. او به حکمت کلام بشارت نمیداد، مبادا صلیب مسیح باطل شود. او میدانست که اگر انسانها تحت تأثیر سخنوری و لفاظی او قرار بگیرند، دیگر تلاشهای او در جهت روشن ساختن مفهوم واقعی صلیب مسیح به ناکامی میانجامید.
یادآوری این نکته که قرنتیان یونانی بوده و شیفته حکمت انسانی بودند ما را در درک بهتر آیات بعدی یاری خواهد نمود. آنها به فیلسوفان خود همچون قهرمانان ملی احترام میگذاشتند. احتمالاً این جو به درون جماعت ایمانداران قرنتس نیز رخنه کرده بود. در میان آنها افرادی بودند که قصد داشتند انجیل را برای روشنفکران معقولتر جلوه دهند. آنها پی نبرده بودند که انجیل در نزد دانشمندان صاحب اعتبار است، و از این رو میخواستند پیغام انجیل را مستدل و خردمندانه جلوه دهند. گویا پرستش خردگرایی یکی از موضوعاتی بود که باعث شده بود افراد در پی رهبران مذهبی دسته و حزب تشکیل دهند. تلاش در جهت قابل پذیرش ساختن انجیل کاملاً بیهوده است. میان حکمت خدا و حکمت انسانی فاصلهای بسیاری وجود دارد و نمیتوان آنها را با هم آشتی داد.
اکنون پولس حماقت انسانهای مغرور را نشان میدهد و تأکید میکند که چنین چیزی مغایر با ماهیت حقیقی انجیل است (۱:۱۸- ۳:۴). اولین نکتهای که او مطرح میکند این است که پیغام صلیب نقطهای مخالف آن چیزی است که انسانها آن را حکمت حقیقی مینامند (۱:۱۸- ۲۵).
۱:۱۸ ذکر صلیب برای هالکان حماقت است. همانگونه که بارنس (Barnes) به صورتی خلاصه و دقیق گفته است:
مرگ بر روی صلیب برای آنها مایهای سرافکندگی و شرمساری بود و سخن گفتن از نجات توسط رنج و مرگ مردی مصلوب حقارت را در دل آنان برمیانگیخت.
یونانیان شیفتهای حکمت (معنای تحتالفظی کلمه «فیلسوف») بودند، اما در پیام انجیل چیزی نبود که آنها بدان افتخار نمایند.
نزد آنانی که ناجیان (نجاتیافتگان) هستند انجیل قوت خداست. آنها پیغام انجیل را میشنوند و با ایمان آن را پذیرفته و معجزهای تولد تازه در زندگی آنها رخ میدهد. به این حقیقت بینظیر در این آیه توجه نمایید که تنها دو گروه انسان وجود دارد، کسانی که هلاک میشوند و کسانی که نجات مییابند و در این میان گروه دیگری وجود ندارد. شاید انسانها حکمت انسانی را دوست داشته باشند اما تنها انجیل به نجات شخص میانجامد.
۱:۱۹ اشعیا(اشعیا ۲۹:۱۴) این حقیقت را پیشگویی کرده بود که انجیل در نظر حکمت انسانی ناخوشایند است:
«حکمت حکما را باطل سازم و فهم فهیمان را نابود گردانم» .
اس. لوییز جانسون (S. Lewis Johnson) در کتاب «تفسیر کتابمقدس ویکلیف» بیان میکند که این عبارت در متن «انتقاد خدا از حکیمان یهود است که در پی تهدید سنخاریب با مصر متحد شدند.» پس خداوند میخواهد نقشههای خود را به گونهای به انجام رساند که در نظر انسان حماقت است. او غالباً روشهایی را به کار میگیرد که در نظر حکیمان این دنیا مایهای تمسخر است، با این حال این روشها به طرز عالی به نتایج مطلوب نائل میشوند. به عنوان مثال، حکمت انسانی به او اطمینان میبخشد که او میتواند به شایستگی خود نجات یابد، اما انجیل تمام تلاشهای انسان برای نجات خود را کنار میزند و مسیح را به عنوان تنها راه رسیدن به خدا معرفی مینماید.
۱:۲۰ سپس پولس فریاد اعتراض سر میدهد: «کجا است حکیم؟ کجا کاتب؟ کجا مباحث این دنیا؟» آیا هنگامی که خدا نقشه نجات را میکشید با آنها مشورت کرده بود؟ آیا اگر نجات انسانها به حکمت آنها واگذار میشد میتوانستند چنین نقشهای تدارک ببینند؟ آیا میتوانستند آنچه را خدا گفته بود باطل سازند؟ پاسخ آن یک «خیر» قوی است. خدا حکمت جهان را جهالت گردانیده است.
۱:۲۱ انسان به حکمت خود نمیتواند به معرفت خدا دست یابد. برای قرنها خدا این فرصت را به انسان عطا کرده بود، اما حاصلی در برنداشت. سپس خدا رضا داد که با موعظهای صلیب، پیغامی که از که از نگاه انسان جهالت است، ایمانداران را نجات بخشد. مقصود از جهالت موعظه، موعظه صلیب است. مطمئناً ما میدانیم که آن جهالت نیست بلکه در ذهن تاریک انسان جهالت محسوب میشود. گادت (Godet) میگوید آیهای ۲۱ در برگیرندهای کل فلسفهای تاریخ و محتوای تمام کتب تاریخی است. ما نباید به طور سطحی به این آیه بنگریم، بلکه باید به طرز عمیقی بر این حقایق عالی تعمق نماییم.
۱:۲۲ ویژگی یهودیان این است که آیتی میخواهند. دیدگاه آنها این بود که اگر معجزهای به آنها نشان داده شود ایمان میآورند. از سوی دیگر یونانیان به دنبال حکمت و شیفتهای منطق، استدلال و برهان انسانی بودند.
۱:۲۳ اما پولس به خواستهای آنها تن درنداد. او میگوید: «ما به مسیح مصلوب وعظ میکنیم.» همان گونه که شخصی در این مورد گفته است: «ما نه یهودی طالب معجزه بودیم و نه یونانی عاشق حکمت، بلکه مسیحی دوستار نجاتدهنده.»
مسیح مصلوب برای یهودیان لغزش بود. آنان در پی یک رهبر قدرتمند نظامی بودند تا ایشان را از زیر سلطهای روم نجات بخشد. در مقابل، انجیل نجاتدهندهای به آنها تقدیم کرد که بر صلیب حقیر میخکوب شده بود. برای یونانیها مسیح مصلوب جهالت بود. آنها قادر به درک این موضوع نبودند که چگونه شخصی که با شکست و ضعف جان سپرد میتوانست مشکلات آنها را حمل نماید.
۱:۲۴ اما در کمال تعجب، همان چیزهایی که یهودیان و یونانیان در پی آن بودند به طرز جالبی در خداوند عیسی یافت شده است. برای کسانی که دعوت او را میشنوند و به او توکل دارند، هر دو یهود و یونانی، مسیح قوت خدا و حکمت خدا میشود.
۱:۲۵ در حقیقت در خدا نه ناتوانی دیده میشود و نه جهالت، اما مقصود پولس رسول در اینجا این است که آنچه در نظر انسان جهالت خدا است، در حقیقت از انسان حکیمتر است، حتی اگر به بهترین شکل ممکن باشد. و نیز آنچه در نظر انسان ناتوانی خدا است، در حقیقت از هر چیزی که محصول انسان است تواناتر است.
۱:۲۶ پولس که از انجیل سخن گفته بود، اکنون به اشخاصی میپردازد که خدا از طریق انجیل آنها را دعوت کرده است (آ یات ۲۶-۲۹). او به قرنتیان خاطر نشان میسازد که بسیاری به حسب جسم حکیم نیستنند و بسیاری توانا نی و بسیاری شریف نی. بارها تأکید شده است که این آیه نمیگوید «هیچکس» بلکه «بسیاری... نی». به خاطر همین تفاوت اندک، یک بانوی اشرافزاده انگلیسی شهادت داد که او باهمین حرف m (حرف اول واژه many که متضاد any است) نجات یافته است.
مسیحیان قرنتس خود از قشر روشنفکر جامعه نبودند. آنها نه با فلسفهای پرطمطراق بلکه با انجیل نجات یافته بودند. پس چرا آنها این قدر برای حکمت انسانی و واعظان مغرور که قصد داشتند پیغام انجیل را با رنگ و بوی حکمت دنیوی در هم آمیزند اهمیت قائل میشدند؟
اگر قرار بود انسانها کلیسا را بسازند، مایل بودند که شاخصترین چهرههای جامعه را گرد هم آورند اما آیهای ۲۶ به ما میآموزد که برای خدا اشخاصی که مردم آنها را والامقام بر میشمارند، اهمیتی ندارند. معمولاً دعوتشدگان کسانی نیستند که دنیا آنها را بزرگ میشمارد.
۱:۲۷ خدا جَهّال جهان را برگزید تا حکما را رسوا سازد و خدا ناتوانان عالم را برگزید تا توانایان را رسوا سازد. همان گونه که اریک سایر میگوید:
هر چقدر مواد اولیهای کمتر باشد، هنر دست استاد جلوهای بیشتری خواهد داشت، البته اگر به همان کمال مطلوب دست یابد. و هرچه تعداد افراد یک لشکر کمتر باشد، شکوه و جلال فاتع بیشترخواهد بود، البته اگر به پیروزی نایل شوند.
خدا برای فرو ریختن دیوار اریحا از کرنا استفاده کرد. او لشکر جدعون را از ۳۲۰۰۰ نفر به ۳۰۰۰ نفر کاهش داد تا لشکریان مدیان را در هم کوبد. او با استفاده از یک چوب گاورانی در دست شمجر فلسطنیان را شکست داد. او با استخوان چانه یک الاغ شمشون را قادر ساخت تا یک لشکر را شکست دهد. و خداوند ما با چند قرص نان و چند ماهی به۵۰۰۰ نفر خوراک داد.
۱:۲۸ پولس برای اینکه تصویر واضحتری از افرادی که بنا به توصیف نویسندهای «لشکر ستون پنجمهای جاهلان خدا هستند» به دست دهد، خسیسان دنیا، محقران و نیستیها را نیز بدان میافزاید. خدا با استفاده از این لشکر ضعیف، هستیها را باطل میگرداند، به عبارتی دیگر، او افرادی را که در نظر دنیا حقیر هستند دوست دارد و از آنها برای جلال خود استفاده میکند. البته مقصود از این آیات حقیر شمردن مسیحیانی نیست که از قشر مرفه یا سرشناس جامعه هستند، و نه بیاحترامی به مقدسین فروتن خدا.
۱:۲۹ هدف خدا از برگزیدن کسانی که در نظر دنیا حقیر هستند این است که خود را جلال دهد و انسان در حضور او فخر نکند. از آنجا که نجات کاملاً از آن اوست، تنها او شایستهای تمجید و ستایش است.
۱:۳۰ آیهای ۳۰ حتی تأکید میکند که ما هر چه داریم از اوست و نه از فلسفه، و از این رو دلیلی برای فخر کردن وجود ندارد. پیش از هر چیز، مسیح برای ما حکمت شده است. او حکمت خداست (آیهای ۲۴)، همان کسی که حکمت خدا وی را برگزید تا راه نجات باشد. هنگامی که او را داریم در واقع از حکمت او برخوردار هستیم که نجات کامل ما را تضمین میکند. دوم اینکه، او عدالت ما است. با ایمان به او خدای قدوس ما را عادل میشمارد. سوم اینکه، او قدوسیت ماست. ما خود شخصاً قدوسیتی نداریم، بلکه هنگامی که در او هستیم از قدوسیت او برخوردار میشویم و با قدرت او حدود تقدس ما وسیعتر میگردد. و سرانجام اینکه او فدیه (فدای) ما است. و بدون تردید مقصود شکل نهایی نجات ما میباشد، یعنی هنگامی که خداوند میآید و ما را با خود به خانه میبرد، هنگامی که ما -روح، جان و جسم- نجات مییابیم (فدیه میشویم).
تریل (Traill) تیزبینانه این حقیقت را ترسیم مینماید:
حکمت خارج از مسیح حماقت محض است؛ عدالت خارج از مسیح گناه و محکومیت است؛ قدوسیت خارج از مسیح ناپاکی و گناه است و نجات خارج از مسیح اسارت و بردگی است.
پیرسون (A. T.Pierson) آیهای ۳۰ را به خدمت و زندگی خداوندمان ارتباط میدهد:
اعمال، سخنان و کارهای او، همه بیانگر این امر هستند که او حکمت خدا است. سپس مرگ، مدفون شدن و قیام او که اینها عدالت را برای ما به ارمغان میآورد. سپس چهل روزی که در میان انسانها بود، صعود او به اعلی، عطیهای روحالقدس، و نشستن به دست راست خدا، قدوسیت را برای ما رقم میزند و بازگشت او که نجات ما را تضمین مینماید.
۱:۳۱ خدا تمام این امور را تدارک دید تا برکات در خداوند نصیب ما گردد. ازاین رو استدلال پولس چنین است: «چرا انسانها فخر نمایند؟ آنها قادر نیستند حتی یکی از این امتیازات را برای خود به ارمغان آورند.»