اول قرنتيان
فصل ۱۲
۱ امّا دربارهٔ عطایای روحانی، ای برادراننمیخواهم شما بیخبر باشید.
۲ میدانید هنگامی که امّتها میبودید، به سوی بتهای گنگ برده میشدید بطوری که شما را میبردند.
۳ پس شما را خبر میدهم که هرکه متکلّم به روح خدا باشد، عیسی را اَناتیما نمیگوید و احدی جز به روحالقدس عیسی را خداوند نمیتواند گفت.
۴ و نعمتها انواع است ولی روح همان.
۵ و خدمتها انواع است امّا خداوند همان.
۶ و عملها انواع است لکن همان خدا همه را در همه عمل میکند.
۷ ولی هرکس را ظهور روح بجهت منفعت عطا میشود.
۸ زیرا یکی را بوساطت روح، کلام حکمت داده میشود و دیگری را کلام علم، بحسب همان روح.
۹ و یکی را ایمان به همان روح و دیگری را نعمتهای شفا دادن به همان روح.
۱۰ و یکی را قوّت معجزات و دیگری را نبوّت و یکی را تمییز ارواح و دیگری را اقسام زبانها و دیگری را ترجمهٔ زبانها.
۱۱ لکن در جمیع اینها همان یک روح فاعل است که هرکس را فرداً بحسب ارادهٔ خود تقسیم میکند.
۱۲ زیرا چنانکه بدن یک است و اعضای متعدّد دارد و تمامی اعضای بدن اگرچه بسیار است یکتن میباشد، همچنین مسیح نیز میباشد.
۱۳ زیرا که جمیع ما به یک روح در یک بدن تعمید یافتیم، خواه یهود، خواه یونانی، خواه غلام، خواه آزاد و همه از یک روح نوشانیده شدیم.
۱۴ زیرا بدن یک عضو نیست بلکه بسیار است.
۱۵ اگر پا گوید چونکه دست نیستم از بدن نمیباشم، آیا بدین سبب از بدن نیست؟
۱۶ و اگر گوش گوید چونکه چشم نیّم از بدن نیستم، آیا بدین سبب از بدن نیست؟
۱۷ اگر تمام بدن چشم بودی، کجا میبود شنیدن و اگر همه شنیدن بودی کجا میبود بوییدن؟
۱۸ لکن الحال خدا هریک از اعضا را در بدن نهاد برحسب ارادهٔ خود.
۱۹ و اگر همه یک عضو بودی بدن کجا میبود؟
۲۰ امّا الآن اعضا بسیار است لیکن بدن یک.
۲۱ و چشم دست را نمیتواند گفت که، محتاج تو نیستم یا سر پایها را نیز که، احتیاج به شما ندارم.
۲۲ بلکه علاوه بر این، آن اعضای بدن که ضعیفتر مینمایند، لازمتر میباشند.
۲۳ و آنها را که پستتر اجزای بدن میپنداریم، عزیزتر میداریم و اجزای قبیح ما جمالِ افضل دارد.
۲۴ لکن اعضای جمیله ما را احتیاجی نیست، بلکه خدا بدن را مرتّب ساخت بقسمی که ناقص را بیشتر حرمت داد،
۲۵ تا که جدایی در بدن نیفتد، بلکه اعضا به برابری در فکر یکدیگر باشند.
۲۶ و اگر یک عضو دردمند گردد، سایر اعضا با آن همدرد باشند و اگر عضوی عزّت یابد، باقی اعضا با او به خوشی آیند.
۲۷ امّا شما بدن مسیح هستید و فرداً اعضای آن میباشید.
۲۸ و خدا قرارداد بعضی را در کلیسا، اوّل رسولان، دوّم انبیا، سوم معلّمان، بعد قوّات، پس نعمتهای شفا دادن و اعانات و تدابیر و اقسام زبانها.
۲۹ آیا همه رسول هستند، یا همه انبیا، یا همه معلّمان، یا همه قوّات؟
۳۰ یا همه نعمتهای شفا دارند، یا همه به زبانها متکلّم هستند، یا همه ترجمه میکنند؟
۳۱ لکن نعمتهای بهتر را به غیرت بطلبید و طریق افضل را نیز به شما نشان میدهم.
ث) دربارهای عطایای روح و استفاده از آنها در کلیسا (بابهای۱۲ – ۱۴)
بابهای۱۲– ۱۴ از عطایای روح سخن میگویند. در جماعت ایمانداران قرنتس سوء تعبیرهایی به چشم میخورد، مخصوصاً در مورد عطای زبانها، و پولس اینها را مینویسد تا این سوء تعبیرها را تصیح نماید.
ایمانداران در قرنتس بودند که عطای زبانها را یافته بودند، به عبارتی دیگر به آنها این قدرت عطا شده بود که به زبانهای بیگانه که هرگز آنها را مطالعه نکرده بودند سخن گویند. اما آنها به جای استفاده از این عطایا در جهت جلال خدا و بنای دیگر ایمانداران، از آن برای مطرح سا تن خود سود میجستند. آنها در جلسه میایستادند و به زبانهایی که دیگران آن را نمیفهمیدند سخن میگفتند، به این امید که دیگران تحت تأثیر مهارت زبان شناختی آنها قرار گیرند. آنها عطایایی که بر دیگران بود را تحسین میکردند، و برای کسانی که به زبانها سخن میگفتند برتری روحانی قایل میشدند. این امر از یک سو باعث غرور برخی میشد، و از سوی دیگر باعث حسادت، تحقیر و خود کوچک بینی برخی دیگر میشد. از این رو لازم بود که پولس این دیدگاههای نادرست را اصلاح نموده، و بر به کارگیری عطایا مخصوصاً زبانها و نبوت نظارت نماید.
۱۲:۱ او نمیخواهد که مقدسین در قرنتس دربارهای تجلیات یا عطایای روحانی بیخبر باشند. ترجمه تحتالفظی در اینجا این است: «اما دربارهای ، روحانی، ای برادران نمی خواهم شما بیخبر باشید.» غالب نسخهها واژهای عطایا را عنوان یک واژهای کامل کننده در اینجا به کار رفتهاند. با این حال، از آیهای بعدی میتوان چنین استنباط کرد که مقصود پولس نه تنها تجلیات روحالقدس بلکه تجلیات ارواح شریر نیز بوده است.
۱۲:۲ قرنتیان پیش از این که ایمان بیاورند بتپرست بوده و در اسارت ارواح شریر بسر میبردند. آنها در ترس از این ارواح زندگی میکردند و این تأثیرات شیطانی آنها را میبردند. آنها تجلیات فوق طبیعی دنیای ارواح را میدیدند و به سخنان الهام یافته از این ارواح گوش فرا میدادند. آنها به تأثیر ارواح شریر گاهی خود را به آنها میسپردند و سخنانی میگفتند یا اعمالی انجام میدادند که فراتر از تواناییهای آنها بود.
۱۲:۳ اکنون که آنها نجات یافته بودند، ایمانداران باید میدانستند که چگونه تمام این تجلیات روح را تمییز دهند، به عبارتی دیگر چگونه صدای ارواح شریر را از صدای واقعی روحالقدس تمییز دهند. امتحان بسیار مهم این است که شهادتی که داده میشود در مورد خداوند عیسی باشد. اگر شخصی بگوید " عیسی را اناتیما است،" شما میتوانید مطمئن شوید که آن شریر است، زیرا که کفر گفتن و لعن کردن نام عیسی در ذات روح ارواح شریر است. روح خدا هیچگاه کسی را هدایت نمیکند که از نجاتدهنده بدین شکل سخن گوید؛ خدمت روحالقدس جلال دادن خداوند عیسی است. او مردم را هدایت میکند تا بگویند عیسی خداوند است، نه تنها به زبان، بلکه با اعتراف کامل و صمیمانهای دلها و زندگیشان.
توجه نمائید که سه شخصیت تثلیث هم در آیهای ۳ و هم در آیات۴ – ۶ ذکر شدهاند.
۱۲:۴ سپس پولس روشن میسازد که در حالی که انواع نعمتهای روحالقدس در کلیسا وجود دارد، یک اتحاد سه جانبه شامل سه شخصیت الوهیت نیز در آن به چشم میخورد.
پیش از هر چیز، نعمتها انواع است ولی روح همان است. قرنتیان طوری رفتار میکردند که گویی تنها یک عطا وجود دارد و آن هم عطای زبانها است. پولس میگوید: "خیر، اتحاد شما در داشتن یک عطای همگانی یافت نمیشود، بلکه در داشتن روحالقدس که خود منشاء تمام عطایا است؟"
۱۲:۵ سپس پولس خاطر نشان میسازد که در کلیسا خدمتها انواع است. ما همه یک خدمت نداریم. اما چیزی که در میان ما مشترک است این است که هر آنچه میکنیم برای همان خداوند میکنیم و با این دیدگاه که دیگران را خدمت میکنیم (نه خود را).
۱۲:۶ علاوه به این در مورد عطایای روحانی عملها انواع است، همان خدا به هر ایماندار قوت میبخشد. اگر به نظر میرسد که ایماندارای نسبت به دیگری موفقتر و قدرتمندتر است، این به خاطر برتری آن شخص نیست. خداست که قدرت میبخشد.
۱۲:۷ روحالقدس با انتقال عطایا به شخص در زندگی او متجلی میشود. ایمانداری نیست وظیفهای برای عمل کردن به آن نداشته باشد. و عطایا بجهت منفعت تمام بدن عطا میشود. عطایا برای مطرح ساختن خود و یا حتی ارضای خواستههای شخصی عطا نمیشود، بلکه برای کمک کردن به دیگران. این موضوع محور تمام بحث است.
این موضوع به طور طبیعی به فهرست برخی از عطایای روحانی منجر میشود.
۱۲:۸ کلام حکمت قدرتی است فوق طبیعی که شخص را قادر میسازد تا با دید الهی سخن گوید، چه در حل مشکلات، دفاع از ایمان، حل و فصل مشاجرات، ارایه اندرزهای عملی، و یا حمایت از شخص در برابر قدرتهای متخاصم. استیفان به نحوی در مقابل دشمنان کلام حکمت را به زبان آورد که «با آن حکمت و روحی که او سخن میگفت، یارای مکالمه نداشتند» (اعمال ۶:۱۰).
کلام علم قدرت بیان اطلاعاتی است که از جانب خدا بر شخص آشکار شده است. این موضوع را میتوان در این سخنان پولس مشاهده کرد: «همانا به شما سِرّی میگویم» (اول قرنتیان۱۵:۵۱) و «زیرا این را به شما از کلام خدا میگوییم» (اول تسالونیکیان ۴:۱۵). کلام علم دیگر مفاهیم اولیهای حقایق جدید را انتقال نمیدهد، چرا که ایمان مسیحی یک بار به مقدسین سپرده شد (یهودا۳). چارچوب آموزه مسیحی کامل شده است. با این حال، در مورد مفاهیم ثانویه ما هنوز کلام علم را داریم. هنوز کسانی که در مشارکت صمیمانه با خداوند زیست میکنند انتقال اسرارآمیز دانش الهی صورت میپذیرد (نگاه کنید به مزمور۲۵:۱۴). سهیم کردن دیگران در این دانش را کلام علم میگویند.
۱۲:۹ عطای ایمان یک توانایی الهی است که شخص را قادر میسازد تا در تعاقب ارادهای خدا کوه مشکلات را از پیش رو بردارد (۱۳:۲) و یا اینکه در جواب برخی از احکام و یا وعدههای خدا که در کلامش یافت میشود و یا اینکه به طور شخصی به ایماندار آشکار میشود، شجاعانه بایستید. جرج مولر (George Muller) الگویی عالی از عطای ایمان است. او بدون اینکه نیازهای خود را به کسی بگوید جز خدا، از۱۰۰۰۰ یتیم در یک دورهای زمانی بیش از۶۰ سا ل مراقبت نمود. «نعمت شفا قدرت معجزهآسای شفای بیماریها است.»
۱۲:۱۰ قوت معجزه میتواند اخراج دیوها، ماهیت چیزی را تغییر دادن، زنده کردن مردگان، اعمال قدرت بر عوامل طبیعت را شامل میشود. فلیپس در سامره معجزات انجام میداد، و این باعث شد زمینه برای شنیدن انجیل مساعد شود (اعمال۸:۶، ۷).
مفهوم اولیه عطای نبوت دلالت بر شخصی دارد که مستقیماً از خدا مکاشفات یافته است و آنها را به دیگران انتقال میدهد و گاهی اوقات انبیاء وقایع آینده را پیشگویی میکردند (اعمال۱۱:۲۷، ۲۸؛ ۲۱:۱۱) ؛ اما غالباً فکر خدا را بیان میکردند. آنها به مانند رسولان با بنیاد کلیسا سرو کار داشتند (افس۲:۲۰). آنها خود بنیاد نبودند، اما بنیادی نهادند که بر آن در مورد خداوند عیسی تعلیم میدادند. هر گاه که بنیاد نهاده میشد، دیگر نیازی به انبیاء نبود. خدمت آنها در صفحات عهد جدید برای ما محفوظ مانده است. از آنجایی که کلام خدا کامل شده است، دیگر ما افرادی که خود را به اصطلاح نبی میدانند و ادعا میکنند که حقیقتی از سوی خدا دارند را نمیپذیریم.
ما واژهای «نبی» راه شکل خفیفتر برای توصیف هر نبی که مقتدرانه، قاطعانه و به طرز مؤثر کلام خدا را اعلام میکنند به کار میبریم. همچنین نبوت میتواند شامل تمجید خدا (لوقا۱:۶۷،۶۸) و تشویق و تقویت قوم او باشد (اعمال۱۵:۳۲).
تمییز ارواح توصیف کنندهای قدرتی است که آشکار میسازد که آیا یک نبی و یا شخصی دیگر توسط روحالقدس سخن میگوید یا شیطان. شخصی که صاحب چنین عطا است در واقع این توانایی خاص را دارد که تشخیص دهد که آیا شخص یک شیاد است یا یک فرصتطلب. بدینسان پولس قادر بود تشخیص دهد که شمعون پر از تلخی بوده و در اسارت شرارت بسر میبرد (اعمال۸:۲۰ – ۲۳).
همانگونه که گفته شد عطای زبانها توانایی سخن گفتن به زبا نهای است که شخص آنها را نمیداند. زبانها عطا شدند تا نشانهای باشند، مخصوصاً برای اسرائیل.
ترجمهای زبانها قدرت معجزهآسای فهم زبانی است که شخص در گذشته اصلاً آن را نمیدانسته و نیز انتقال پیام به زبان قابل فهم جماعت است.
شاید خالی از اهمیت نباشد که این فهرست با عطایایی آغاز میشود که با خرد سرو کار دارند و با عطایایی پایان مییابند که با احساسات سروکار دارند قرنتیان این فهرست را بر عکس کرده بودند. عطای زبانها برای آنها بر سایر عطایا برتری داشت. آنها چنین گمان میکردند که هر چه انسان بیشتر روحالقدس را داشته باشد، به همان نسبت نیز قدرت وی بیشتر در شخص متجلی میشد، آنها قدرت را با روحانی بودن در هم آمیخته بودند.
۱۲:۱۱تمام عطایایی که در آیات۸ – ۱۰ ذکر شدهاند توسط همان یک روح شکل گرفته و هدایت میشوند. اینجا باری دیگر شاهد هستیم که او همان عطا را به هر شخص نداده است. او هر کس را فرداً به حسب ارادهای خود عطا میدهد. این نکتهای مهم دیگر است– روحالقدس مقتدرانه عطایا را تقسیم میکند. اگر واقعاً این موضوع را در یابیم از سویی دیگر این موضوع غرور را از ما میزداید، زیرا هر آنچه را که نیافتهایم، نداریم. و از سویی دیگر نارضایتی را از ما دور میکند، زیرا حکمت و محبت ابدی رأی داده که چه عطایی داشته باشیم، و انتخاب او کامل است. درست نیست که همه یک عطا داشته باشند. اگر هر کسی ساز خود را بزند، هیچگاه یک ارکستر سنفونیک نخواهید داشت. و اگر یک بدن فقط از یک زبان تشکیل شده باشد، بسیار زشت و نفرتانگیز خواهد بود.
۱۲:۱۲بدن انسان تصویری از اتحاد و تنوع است. بدن یک است، با این حال اعضای معتعد دارد. اگر چه تمام ایمانداران با هم فرق دارند و وظایف گوناگونی انجام میدهند، لیکن همه آنها جمع شدهاند تا یک واحد کار آمد– بدن– را بسازند.
همچنین در مسیح ترجمه صحیحتر عبارت "بنابراین همچنین مسیح نیز است" میباشد. در اینجا نه فقط به خداوند عیسی مسیح جلال یافته در آسمان بلکه به سر که در آسمان است و تمام اعضای آن بر روی زمین اشاره میکند. تمام ایمانداران اعضای بدن مسیح هستند. همانگونه که بدن انسان وسیلهای است که شخص خود را به دیگران نشان میدهد، بدن مسیح نیز بر روی زمین وسیلهای است که او توسط آن خود را به دنیا میشناساند.
اینکه خداوند اجازه داده است تا واژهای «مسیح» برای اشاره به ما که همه اعضای بدن او هستیم به کار رود، بیانگر فیض بینظیر او است.
۱۲:۱۳پولس در ادامه شرح میدهد که چگونه ما عضو بدن مسیح شدیم. به (یا در) یک روح در یک بدن تعمید یافتیم. ترجمه تحتالفظیتر در اینجا "در یک روح" است. این بدان معنا است که روحالقدس عنصری است که ما در آن تعمید یافتیم، همانگونه که آب عنصری است که ما با تعمید در آن غوطهور میشویم. و یا شاید بدین معنا باشد که روحالقدس عاملی است که تعمید میدهد، البته به یک روح. این متحملترین و قابل فهمترین معنا میباشد.
تعمید روحالقدس در روز پنطیکاست رخ داد. در آن هنگام کلیسا متولد شد. هنگامی که ما تولد تازه مییابیم در آن تعمید شرکت میجوییم. و ما عضو بدن مسیح میشویم.
در اینجا نکات مهم گوناگونی باید مورد توجه قرار گیرند: اولاً تعمید روحالقدس همان عملکرد الهی است که ایمانداران را در بدن مسیح جای میدهد. این با تعمید آب تفاوت دارد. این موضوع در متی ۳:۱۱؛ یوحنا۱:۳۳؛ اعمال۱:۵ کاملاً مشهود است. این عمل فیض پیش از نجات نیست که توسط آن ایمانداران روحانیتر میشوند. جمیع قرنتیان در روحالقدس تعمید یافته بودند، با این حال پولس آنها را به خاطر جسمانی بودن توبیخ میکند– و نه به خاطر روحانی بودن (۳:۱). صحیح نیست که بگویم سخن گفتن به زبانها نشانهای ثابت روحالقدس است. جمیع قرنتیان تعمید یافته بودند، اما همه به زبانها سخن نمیگفتند (۱۲:۳۰). هنگامی که ایماندار خود را به هدایت روحالقدس میسپارد، تجارب بحرانی روحالقدس را پیش رو دارد و سپس از اعلی قدرت مییابد. اما این تجربه با تعمید روح فرق دارد، و نباید این دو را یکی شمرد.
این آیه در ادامه میگوید ایمانداران همه از یک روح نوشانیده شدهاند. این بدان معنا است که آنها در روح خدا شریک میشدند به طوری که او را همچون شخصی که در درون آنها قرار میگیرد میپذیرفتند و از برکات خدمت او در زندگی بهره مییافتند.
۱۲:۱۴ شما بدون تنوع اعضا نمیتوانستید یک بدن انسانی داشته باشید. باید اعضای بسیاری باشند که هر کدام با دیگری فرق داشته باشد، و در اطاعت از سر و در همکاری با یکدیگر فعالیت کنند.
۱۲:۱۵ هنگامی که در مییابیم برای یک بدن سالم و معمولی تنوع لازم است، از دو خطر در امان میمانیم– از کوچک شمردن خود (آیات۱۵- ۲۰) و از کوچک شمردن دیگران (آیات۲۱- ۲۵). احمقانه است که پا به خاطر اینکه نمیتواند وظیفهای یک دست را انجام دهد احساس کند که بیاهمیت است. علاوه بر این، پا میتواند بایستد، راه رود، از بلندی بالا رود، برقصد، و ضربه بزند، و حتی کارهای بسیار دیگری نیز میتواند انجام دهد.
۱۲:۱۶ گوش سعی نمیکند به خاطر این که چشم نیست از کار خود دست بکشد. ما از گوش خود به نحو صحیح استفاده میکنیم تا هنگامی که شنوایی خود را از دست دهیم. سپس در مییابیم که چه وظیفهای مهم و مفیدی را انجام میدادند.
۱۲:۱۷ اگر تمام بدن چشم بود، شما یک موجود عجیب و غریبی بودید که تنها مناسب نمایش سیرک بودید. یا اگر بدن تنها گوش بود، دیگر بینی در کار نبود که به هنگام نشت گاز بوی آن را حس کنیم و دیری نخواهد پائید که دیگر چیزی نخواهیم شنید چرا که یا بیهوش شدهایم یا اینکه مردهایم.
نکتهای مدنظر پولس این است که اگر تمام بدن زبان بود، بدن به یک موجود عجیب و غریبی میشد. و قرنتیان آن قدر بر عطای زبانها تأکید میورزیدند که جماعت محلی آنها همه تشکیل شده بود از زبانها. آن جماعت فقط میتوانست سخن بگوید، اما فقط همین کار را میتوانست انجام دهد!
۱۲:۱۸ خدا، در این حماقت بیتقصیر بود. او با حکمت بینظیر خود هر یک از اعضا را در بدن نهاده بود برحسب ارادهای خود. او میداند که چه میکند و ما باید به او ارج نهیم! ما باید برای هر عطایی که به ما عطا شده است عمیقاً او را شکر گوییم و با شادی از آن برای جلال او برای بنای دیگران استفاده کنیم. رشک بردن بر عطای دیگران گناه است. این کار سرپیچی از نقشهای کامل خدا برای زندگی ما است.
۱۲:۱۹ حتی تصویر بدنی که تنها یک عضو دارد غیر ممکن است. از این رو قرنتیان باید این را مد نظر قرار دهند که اگر همه عطای زبانها دارند، پس دیگر یک بدن کار آمد ندارند. دیگر عطایا اگر چه چشمگیرتر و پر سر و صداتر نیستند لازم و ضروری هستند.
۱۲:۲۰ همانگونه که خدا مقرر کرده، اعضا بسیار است لیکن بدن یک. همچنانکه حقایق بدن انسان بر ما مبرهن است، حقایق خدمت ما در کلیسا نیز باید برای ما واضح باشد.
۱۲:۲۱ همانگونه که حسادت برعطای دیگران حماقت است، خوار شمردن عطای دیگران و یا احساس بینیازی کردن نسبت به آن نیز حماقت است «چشم دست را نمیتواند گفت که محتاج تو نیستم یا سر پایها را نیز که احتیاج به شما ندارم.» چشم میتواند کارهایی که انجام میشود را ببیند اما نمیتواند آنها را انجام دهد.چشم برای انجام کار به دست وابسته است. علاوه بر این، ممکن است که سر تشخیص دهد لازم است به جایی برود، اما او برای انجام این کار به پا وابسته است.
۱۲:۲۲ برخی از اعضای بدن ضعیفتر مینمایند. به عنوان مثال به نظر نمیرسد که کلیهها از دست قویتر باشند. اما وجود کلیهها ضروریتر از دست است. ما میتوانیم بدون دست و پا زندگی کنیم، یا حتی بدون زبان اما هیچگاه نمیتوانیم بدون قلب، شش، کبد یا مغز زندگی کنیم. اما با این حال این اعضای حیاتی هیچگاه در معرض دید دیگران نیستند. آنها فقط وظایف خود را بدون خود نمایی انجام میدهند.
۱۲:۲۳ برخی از اعضای بدن زیبا و جذاب هستند در حالی که دیگر اعضا ظریف و زیبا نیستند. ما با پوشیدن لباس اعضایی که زیبا نیستند را میپوشانیم. از این رو میان اعضا مراقبت دو جانبه وجود دارد، که اختلافات را کاهش میدهند.
۱۲:۲۴ آن اعضایی که جمیله هستند نیاز به توجه زیادی ندارند. اما خدا تمام اعضای مختلف بدن را در یک نظام سازنده جمع کرده است. برخی از اعضا زیبا هستند، برخی معمولی. اما خدا این غریزه را به ما داده است تا قدر تمام اعضا را بدانیم، بدانیم که همه به هم وابسته هستند، و میان کمبودهای آن اعضایی که زیبا نیستند تعادل برقرار سازیم.
۱۲:۲۵ مراقبت متقابل اعضای بدن از یکدیگر از ایجاد تفرقه و جدایی در بدن ممانعت به عمل میآورد. یکی نیاز دیگری را بر آورده میسازد، و در مقابل از عضوی دیگر کمک میگیرد. روش کلیسا نیز چنین باشد. تأکید بیش از حد بر یکی از عطایای روحالقدس به تفرقه و جدایی خواهد انجامید.
۱۲:۲۶ اگر عضوی آسیب ببیند، تمام اعضا آسیب خواهند دید. این حقیقت به خوبی در بدن انسان دیده میشود. به عنوان مثال، طب فقط به یک قسمت از بدن محدود نمیشود، بلکه تمام سیستم را تحت تأثیر قرار میدهد. در مورد دیگر بیماریها و دردها نیز این مسأله صادق است. یک پزشک غالباً با نگاه کردن به چشمان میتواند از وجود طومار مغزی، بیماریهایی مربوط به کلیه و یا عفونت کبد آگاه شود. علت آن این است که گر چه تمام این اعضا از هم جدا و متمایز هستند، اما آنها همه اعضای یک بدن را تشکیل میدهند، و آن قدر با هم وابسته هستند که اگر عضوی آسیب ببیند دیگر اعضا نیز تحت تأثیر آن قرار خواهند گرفت. از این رو بجای اینکه از تمام اعضا ناراضی باشیم، یا به جای اینکه خود را مستقل از دیگران برشمریم، ما باید احساس همبستگی در بدن مسیح داشته باشیم. هر چیزی که باعث آسیب رساندن به دیگر مسیحیان شود باید غم و اندوه برای ما به همراه داشته باشد. همچنین اگر میبینیم دیگر ایماندار عزت یافته است، نباید حسادت ورزیم، بلکه باید با او شادی نماییم.
۱۲:۲۷ پولس قرنتیان را خاطر نشان میسازد که آنها بدن مسیح هستند. مقصود از این عبارت تمام بدن مسیح نیست. و نه میتواند به معنای یک بدن مسیح باشد، چرا که تنها یک بدن است. معنای آن فقط این است که آنها در کنار یکدیگر یک نمونه کوچک از بدن مسیح را شکل داده بودند. آنها هر یک فرداً عضوی از یک جامعهای مشترک هستند. بدینسان او باید بدون احساس غرور، حسادت، عدم وابستگی و یا حتی خود کم بینی به وظیفهای خود عمل کند.
۱۲:۲۸ اکنون پولس فهرست دیگری از عطایا به دست میدهد. هیچ یک از این فهرستها را نباید کامل تلقی نمود. و خدا قرار داد بعضی را در کلیسا: اول رسولان، واژهای اول نشان میدهد که همه رسول نیستند. دوازده مردی که خداوند به آنها مأموریت داده بود تا پیام آوران او باشند. آنها در طول خدمت خداوند بر روی زمین همراه او بودند (اعمال۱:۲۱، ۲۲) و به جز یهودا او را پس از قیام به چشم دیدند (اعمال۱:۲، ۳، ۲۲) او در کنار این دوازده، رسولان دیگر نیز بودند. برجستهترین آنها پولس بود. برنابا (اعمال۱۴:۴، ۱۴) ؛ یعقوب، برادر خداوند (غلاطیان۱:۱۹) ؛ سیلاس و تیموتائوس (اول تسا۱:۱؛ ۲:۶) نیز رسولان بودند. رسولان به همراه انبیاء عهد جدید بنیاد تعلیمی کلیسا را آنگونه که خداوند عیسی مسیح به آنها تعلیم داده بود بنا نهادند (افس۲:۲۰) به بیانی دقیقتر، دیگر ما رسولان نداریم. به مفهوم وسیعتر، ما هنوز پیامآوران و مؤسسان کلیسا را داریم که از سوی خداوند فرستاده میشوند. ما آنها را به جای رسولان، مبشران مینامیم، و بدینوسیله از انتقال تأثیری که رسولان با قدرت واقتدار خود در روزهای اولیه کلیسا میگذاشتند اجتناب میورزیم. سپس انبیاء قرار دارند. ما ذکر کردهایم که انبیا سخنگویان خدا هستند، کسانی که سخنان خدا را پیش از اینکه به صورت مکتوب ثبت شوند بیان میکردند. معلمان کسانی هستند که کلام خدا را به شکل قابل فهم برای مردم شرح میدهند. قوات احتمالاً به زنده کردن مردگان، بیرون کردن دیوها و غیره اشاره دارد. مقصود از شفا دادن، معالجهای آنی بیماریهای جسمی است. اعانات معمولاً از وظایف شماسان است، کسانی که امور مالی کلیسا به آنها سپرده شده است. عطای تدبیر از سویی دیگر به مشایخ و ناظران سپرده شده است. این افراد در قبال کلیسای محلی خود مسئولیتی الهی و روحانی دارند. در آخر عطای زبانها قرار دارد. ما معتقدیم که در این ترتیب اهمیتی نهفته است. پولس ابتدا رسولان را ذکر میکند و در آخر زبا نها، قرنتیان زبانها را در ردیف اول قرار داده و پولس رسول را تحقیر میکردند.
۱۲:۲۹، ۳۰ هنگامی که پولس میپرسد که آیا تمام ایمانداران یک عطا دارند– چه رسول، نبی، معلم، قوات، شفاها، اعانات، تدابیر، زبانها، ترجمه زبانها– از شکل دستوری جمله انتظار میرود پاسخ «خیر» باشد. از این رو هر عقیده یا فکری که متضمن این باشد که هر کس باید عطای زبانها را داشته باشد، بر خلاف کلام خدا است و با مفهوم کلی بدن و اعضای مختلف آن، که هر یک وظیفهای خاص دارد منافات دارد.
اگر همانگونه که در اینجا بیان شد، هر شخصی عطای زبانها را نداشته باشد، پس اشتباه است که تعلیم دهیم زبانها نشانهای تعمید روحالقدس هستند. چرا که با این اوصاف هر کسی نمیتواند انتظار تعمید روح را داشته باشد. اما حقیقت این است هر ایمانداری از روحالقدس تعمید یافته است (آیهای ۱۳).
۱۲:۳۱ هنگامی که پولس میگوید: «نعمتهای بهتر به غیرت بطلبید،» او خطاب به قرنتیان به عنوان یک کلیسای محلی سخن میگوید و نه به طور فردی. چرا که فعل نسخهای اصلی به صورت جمع آمده است. مقصود او این است که آنها به عنوان یک جماعت باید در پی مجموعهای خوب از عطایای که باعث بنا میشوند باشند. بهترین عطایا، عطایایی هستند که نسبت به عطایای چشمگیر و قابل توجه مفیدتر هستند. همه عطایا از روحالقدس هستند و نباید تحقیر شوند. اما حقیقت این است که برخی از آنها منفعت بیشتری به حال بدن دارند. این همان عطایایی است که هر جماعت محلی باید آنها را از خداوند بطلبند.
و طریق افضل را نیز به شما نشان میدهم. پولس با این سخنان باب محبت را میشناساند (۱ قرن۱۳). آنچه که او میگوید این است که صرف داشتن عطایا مهم نیست بلکه بکارگیری آنها در محبت. محبت به دیگران میاندیشد نه به خود. تعجببرانگیز است هنگامی که میبینیم شخصی برخلاف انتظار از روحالقدس عطایی مییابد، اما شگفتانگیزتر آن است که او از آن عطا برای بنای دیگران در ایمان سود میجوید تا اینکه توجه دیگران را به خود جلب نماید.
مردم معمولاً مایل هستند باب۱۳ را چارچوب متن آن را تفکیک نمایند. آنها گمان میکنند این قسمت، عبارات داخل پرانتز هستند که پولس برای تسکین کشمکشی که بر سر زبانها در بابهای۱۲و۱۴ شکل گرفته بیان میکند. اما موضوع این است. این قسمت از عبارت مهم و تداوم استدلال پولس هستند.
گویا سوء استفاده از عطای زبانها موجب نزاع در میان جماعت شده بود. کاریزماتیکها که از عطایا برای مطرح ساختن خود و بنای خود و خشنود ساختن خود استفاده میکردند، در محبت رفتار نمیکردند. آنها از اینکه به زبانی سخن میگفتند که هرگز آن را نیا موخته بودند خشنود بودند، اما برای دیگران نیز دشوار بود که بنشینند و به زبانی گوش فرا دهند که چیزی از آن نمیفهمند. پولس تأکید میکند که تمام عطایا باید در روح محبت به کار برده شوند. هدف محبت کمک کردن به دیگران این است ونه خشنود ساختن خود.
شاید ایمانداران غیر کاریزماتیک نیز در محبت کوتاهی میورزیدند. شاید آنها تا جایی پیش میرفتند که میگفتند تمام زبانها از شریر است. شاید زبان یونانی آنها از زبانهای «کاریزماتیک» هم بدتر بوده است! شاید کوتاهی در محبت حتی بدتر از سوء استفاده از زبانها بوده باشد.
از این رو پولس به شدت تأکید میکند که در هر دو سوی این قضیه محبت ضروری است. اگر آنها نسبت به یکدیگر به محبت رفتار میکردند، قسمت اعظمی از مشکلات حل میشد. راه حل این شکل در اخراج از کلیسا و یا تفرقه نیست؛ بلکه محبت.