اول قرنتيان
فصل ۱۵
۱ الآن ای برادران، شما را از انجیلی که به شما بشارت دادم اعلام مینمایم که آن را هم پذیرفتید و در آن هم قایم میباشید،
۲ و بهوسیلهٔ آن نیز نجات مییابید، به شرطی که آن کلامی را که به شما بشارت دادم، محکم نگاه دارید والاّ عبث ایمان آوردید.
۳ زیرا که اوّل به شما سپردم، آنچه نیز یافتم که مسیح برحسب کتب در راه گناهان ما مرد،
۴ و اینکه مدفون شد و در روز سوم برحسب کتب برخاست؛
۵ و اینکه به کیفا ظاهر شد و بعد از آن به آن دوازده،
۶ و پس از آن، به زیاده از پانصد برادر یک بار ظاهر شد که بیشتر از ایشان تا امروز باقی هستند، امّا بعضی خوابیدهاند.
۷ از آن پس به یعقوب ظاهر شد و بعد به جمیع رسولان.
۸ و آخر همه بر من مثل طفل سقطشده ظاهر گردید.
۹ زیرا من کهترین رسولان هستم و لایق نیستم که به رسول خوانده شوم، چونکه برکلیسای خدا جفا میرسانیدم.
۱۰ لیکن به فیض خدا آنچه هستم هستم و فیض او که بر من بود باطل نگشت، بلکه بیش از همهٔ ایشان مشقّت کشیدم، امّا نه من بلکه فیض خدا که با من بود.
۱۱ پس خواه من و خواه ایشان بدین طریق وعظ میکنیم و به اینطور ایمان آوردید.
۱۲ لیکن اگر به مسیح وعظ میشود که از مردگان برخاست، چون است که بعضی از شما میگویند که قیامت مردگان نیست؟
۱۳ امّا اگر مردگان را قیامت نیست، مسیح نیز برنخاسته است.
۱۴ و اگر مسیح برنخاست، باطل است وعظ ما و باطل است نیز ایمان شما.
۱۵ و شهود کَذَبِه نیز برای خدا شدیم، زیرا دربارهٔ خدا شهادت دادیم که مسیح را برخیزانید، و حال آنکه او را برنخیزانید در صورتی که مردگان برنمیخیزند.
۱۶ زیرا هرگاه مردگان برنمیخیزند، مسیح نیز برنخاسته است.
۱۷ امّا هرگاه مسیح برنخاسته است، ایمان شما باطل است و شما تاکنون در گناهان خود هستید،
۱۸ بلکه آنانی هم که در مسیح خوابیدهاند هلاک شدند.
۱۹ اگر فقط در این جهان در مسیح امیدواریم، از جمیع مردم بدبختتریم.
۲۰ لیکن بالفعل مسیح از مردگان برخاسته و نوبر خوابیدگان شده است.
۲۱ زیرا چنانکه به انسان موت آمد، به انسان نیز قیامت مردگان شد.
۲۲ و چنانکه در آدم همه میمیرند در مسیح نیز همه زنده خواهند گشت.
۲۳ لیکن هرکس به رتبه خود؛ مسیح نوبر است و بعد آنانی که در وقت آمدن او از آنِ مسیح میباشند.
۲۴ و بعد از آن انتها است وقتی که ملکوت را به خدا و پدر سپارد. و در آن زمان تمام ریاست و تمام قدرت و قوّت را نابود خواهد گردانید.
۲۵ زیرا مادامی که همهٔ دشمنان را زیر پایهای خود ننهد، میباید او سلطنت بنماید.
۲۶ دشمن آخر که نابود میشود، موت است.
۲۷ زیرا همهچیز را زیر پایهای وی انداخته است. امّا چون میگوید که همهچیز را زیر انداخته است، واضح است که او که همه را زیر او انداخت، مستثنیٰ است.
۲۸ امّا زمانی که همه مطیع وی شده باشند، آنگاه خود پسر هم مطیع خواهد شد او را که همهچیز را مطیع وی گردانید، تا آنکه خدا کلّ در کلّ باشد.
۲۹ والاّ آنانی که برای مردگان تعمید مییابند، چه کنند؟ هرگاه مردگان مطلقاً برنمیخیزند، پس چرا برای ایشان تعمید میگیرند؟
۳۰ و ما نیز چرا هر ساعت خود را در خطر میاندازیم؟
۳۱ به آن فخری دربارهٔ شما که مرا در خداوند ما مسیح عیسی هست قسم، که هرروزه مرا مردنی است.
۳۲ چون بطور انسان در افسُس با وحوش جنگ کردم، مرا چه سود است؟ اگر مردگان برنمیخیزند، بخوریم و بیاشامیم چون فردا میمیریم.
۳۳ فریفته مشوید! معاشرات بد، اخلاق حسنه را فاسد میسازد.
۳۴ برای عدالت بیدار شده، گناه مکنید زیرا بعضی معرفت خدا را ندارند. برای انفعال شما میگویم.
۳۵ امّا اگر کسی گوید، مردگان چگونه برمیخیزند و به کدام بدن میآیند؟،
۳۶ ای احمق آنچه تو میکاری زنده نمیگردد جز آنکه بمیرد.
۳۷ و آنچه میکاری، نه آن جسمی را که خواهد شد میکاری، بلکه دانهای مجرّد خواه از گندم و یا از دانههای دیگر.
۳۸ لیکن خدا برحسب ارادهٔ خود، آن را جسمی میدهد و به هر یکی از تخمها جسم خودش را.
۳۹ هر گوشت از یک نوع گوشت نیست، بلکه گوشت انسان، دیگر است و گوشت بهایم، دیگر و گوشت مرغان، دیگر و گوشت ماهیان، دیگر.
۴۰ و جسمهای آسمانی هست و جسمهای زمینی نیز؛ لیکن شأن آسمانیها، دیگر و شأن زمینیها، دیگر است؛
۴۱ و شأن آفتاب دیگر و شأن ماه دیگر و شأن ستارگان، دیگر، زیرا که ستاره از ستاره در شأن، فرق دارد.
۴۲ به همین نهج است نیز قیامت مردگان. در فساد کاشته میشود، و در بیفسادی برمیخیزد؛
۴۳ در ذلّت کاشته میگردد و در جلال برمیخیزد؛ در ضعف کاشته میشود و در قوّت برمیخیزد؛
۴۴ جسم نفسانی کاشته میشود و جسم روحانی برمیخیزد. اگر جسم نفسانی هست، هرآینه روحانی نیز هست.
۴۵ و همچنین نیز مکتوب است که انسان اوّل، یعنی آدم نفس زنده گشت، امّا آدم آخر روح حیاتبخش شد.
۴۶ لیکن روحانی مقدّم نبود بلکه نفسانی و بعد از آن روحانی.
۴۷ انسان اوّل از زمین است خاکی؛ انسان دوّم خداوند است از آسمان.
۴۸ چنانکه خاکی است،خاکیان نیز چنان هستند و چنانکه آسمانی است، آسمانیها همچنان میباشند.
۴۹ و چنانکه صورت خاکی را گرفتیم، صورت آسمانی را نیز خواهیم گرفت.
۵۰ لیکن ای برادران این را میگویم که گوشت و خون نمیتواند وارث ملکوت خدا شود و فاسد وارث بیفسادی نیز نمیشود.
۵۱ همانا به شما سرّی میگویم که همه نخواهیم خوابید، لیکن همه متبدّل خواهیم شد.
۵۲ در لحظهای، در طُرفهٔالعینی، به مجرّد نواختن صور اخیر، زیرا کَرِنّا صدا خواهد داد، و مردگان، بیفساد خواهند برخاست و ما متبدّل خواهیم شد.
۵۳ زیرا که میباید این فاسد بیفسادی را بپوشد و این فانی به بقا آراسته گردد.
۵۴ امّا چون این فاسد بیفسادی را پوشید و این فانی به بقا آراسته شد، آنگاه این کلامی که مکتوب است به انجام خواهد رسید که مرگ در ظفر بلعیده شده است.
۵۵ ای موت نیش تو کجا است و ای گور ظفر تو کجا؟
۵۶ نیش موت گناه است و قوّت گناه، شریعت.
۵۷ لیکن شکر خدا راست که ما را بهواسطهٔٔ خداوند ما عیسی مسیح ظفر میدهد.
۵۸ بنابراین ای برادرانِ حبیبِ من پایدار و بیتشویش شده، پیوسته در عمل خداوند بیفزایید، چون میدانید که زحمت شما در خداوند باطل نیست.
۴. پاسخ پولس به انکار کنندگان قیامت (باب ۱۵)
این یک باب استثنایی دربارهای قیا مت است. برخی از معلمان به کلیسای قرنتس راه یافته بودند که قیامت جسم را انکار میکردند. آنها حقیقت حیات پس از مرگ را انکار نمیکردند، بلکه احتمالاً بر این باور بودند که ما پس از مرگ تنها روح خواهیم بود و جسم واقعی نخواهیم داشت. پو لس در اینجا پاسخ تاریخی خود را به انکار کنندگان قیامت ارائه میکند.
الف) اطمینان از قیامت (۱۵:۱- ۳۴)
۱۵:۱،۲ پولس اخبارخوش را که به آنها بشارت داده بود به آنها یاد آوری میکند، اخباری که آنها پذیرفته، و در آن قائم بودند. این برای مسیحیان یک تعلیم جدید نبود، بلکه لازم بود این لحظهای بحرانی به آنها یادآور شود. این همان انجیلی بود که قرنتیان توسط آن نجات یافته بودند. سپس پولس این عبارت را میافزایدکه به شرطی که آن کلامی را که به شما بشارت دادم، محکم نگاه دارید- والاّ عبث ایمان آوردید. آنها با انجیل قیام نجات یافته بودند، و اگر نه مسلماً چیزی همچون قیام نمیشد که بتواند آنها را نجات بخشد. واژهای اگر در این عبارت دال بر تردید در نجات آنها نیست، و نه آن تعلیم میدهد که آنها با نگاه داشتن روزه نجات یافته بودند. بلکه پولس در اینجا تنها به آنها میگوید که اگر چیزی همچون قیامت نبود، آنگاه دیگرآنها هرگز روی نجات را نمیدیدند. به عبارتی دیگر، کسانی که قیامت جسم را انکار میکردند به طور علنی بر حقیقت انجیل یورش برده بودند. در نظر پولس قیامت بسیار مهم و اساسی بود. بدون آن مسیحیتی وجود نداشت. از این رو این آیه قرنتیان را فرا میخواند تا انجیلی که پذیرفته بودند را محکم نگاه دارند، همان انجیلی که دست خوش تهاجم مخالفان شده بود.
۱۵:۳ پولس پیامی که خود توسط مکاشفهای الهی یافته بود را به قرنتیان سپرده بود. اولین تعلیم مهم این پیغام این بود که مسیح برحسب کتب در راه گناهان ما مرد. این موضوع تأكیدی است بر ماهیت نیابتی مرگ مسیح. او به خاطر گناهان خود نمرد و نه شهید شد ؛ بلکه او در راه گناهان ما مرد. او مرد تا بهای گناهان ما را بپردازد. این واقعه بر حسب کتب عهد عتیق پیوست. مقصود از کتب در اینجا مکتوبات عهدعتیق است، زیرا که هنوز عهد جدید به شکلی مکتوب ثبت نشده بود. آیا واقعاً کتب عهد عتیق پیشگویی کردهاند که مسیح باید برای گناهان قوم خود بمیرد؟ پاسخ قطعا ً «آری» است! اشعیا ۵۳، آیات۵، ۶، دلیلی کافی برای این موضوع محسوب میشود.
۱۵:۴ تدفین مسیح در اشعیا ۵۳:۹ و قیام او در مزمور ۱۶:۹، ۱۰ پیشگویی شده بود. تأکید پولس بر شهادت کتب بسیار جالب توجه است. این امر باید همواره محلی باشد بر موضوعاتی که با ایمانمان سرو کار دارند: «کلام خدا چه میگوید؟»
۱۵:۵ در آیات ۵ – ۷، فهرست کسانی که مسیح قیام کرده را به چشم خود دیدند پیش رو داریم. خداوند ابتدا بر کیفا (پطرس) ظاهر شد. به راستی که این موضو ع بسیار رقتانگیز است. همان شاگرد بیایمانی که سه بار خداوند را انکار نمود به طرز زیبایی این افتخار را مییابد که خود شخصاً خداوند قیام کرده را ببیند. حقیقتاً که فیض خداوند عیسی مسیح چقدر اعظیم است! سپس خداوند بر دوازده شاگرد ظاهر شد. در حقیقت دوازده شاگرد در این زمان در کنار یکدیگر نبودند، اما عبارت آن دوازده اشاره به حلقهای شاگردان دارد، گرچه این حلقه در یک برههای زمانی خاص کامل نبود. باید اظهار داشت که در این فهرست تمام ظاهر شدنهای مسیح که در اناجیل به ثبت رسیده است به چشم نمیخورد. روح خدا آن دسته از ظهورهای مسیح قیام کرده را که مناسب میبیند در اینجا برگزیده است.
۱۵:۶ غالباً بر این باورند که ظاهر شدن خداوند بر بیش از پانصد برادر در جلیل رخ داده است. زمانی که پولس این رساله را مینوشت، غالب این برادران زنده بودند، اگرچه برخی نزد خداوند رفته بودند. به بیانی دیگر، با این اوصاف دیگر کسی صحت کلام پولس را زیر سئوال نمیبرد، زیرا که شاهدان هنوز زنده بودند و میتوانستند شهادت دهند.
۱۵:۷ گرچه بسیاری از مفسران بر این باورند که یعقوب در اینجا همان برادر ناتنی عیسی است. اما به هیچ وجه نمیتوان مشخص کرد که کدام یعقوب مد نظر پولس است. آیهای ۷ نیز به ما میگوید که خداوند به تمام رسولان ظاهر شد.
۱۵:۸ سپس پولس از آشنایی نزدیک خود با مسیح قیام کرده سخن میگوید. این واقعه در راه دمشق رخ داد، هنگامی که نوری عظیم از آسمان دید و مسیح جلال یافته را روبرو ملاقات نمود. مقصود از طفل سقط شده، تولد بیموقع است. واین این آیه را چنین تفسیر میکند که از نظر زمانی پولس خود را کوچکتر از دیگر رسولان برمیشمرد، گویی که تولد پیش از موعد مقرر رخ داده است. او این واژهای را برای سرزنش خود به خاطر جفایی که در گذشته بر کلیسا میرساند به کار میبرد.
۱۵:۹ پولس رسول با اندیشیدن بر افتخاری که نصیب او شده و نجاتدهنده را رو برو دیده است، احساس میکند که لیاقت ندارد. او به یاد میآورد که چگونهبر کلیسای خداوند جفا میرسانید وعلیرغم همه اینها چگونه خداوند او را رسول خواند. از این رو او به خاک میافتد و خود را کمترین رسولان مینامد وخود را لایق نمیداند که رسول خوانده شود.
۱۵:۱۰ او بلافاصله اعتراف میکند که آنچه که اکنون است، به فیض خدا هست، و در حقیقت او این فیض را نپذیرفت. بلکه فیض او را به طرز عمیقی ملزم ساخت، و او با شور و شوق فراوان مسیح را خدمت نمود، همان کسی که او را نجات داد. از این رو به معنای واقعی کلمه این پولس نبود، بلکه فیض خدا با او بود و در او کار میکرد.
۱۵:۱۱ اکنون پولس به دیگر رسولان میپیوند و اظهار میدارد که مهم نیست که کدامیک از رسولان بشارت دادند چرا که همهای آنها در شهادتی که به انجیل و به طور خاص قیام مسیح میدادند با هم متحد بودند.
۱۵:۱۲ در آیات۱۲–۱۹ پولس عواقب انکار قیامت جسم را بیان میکند. در وهلهای اول این موضوع به منزلهای آن است که مسیح خود قیام نکرده است. منطق پولس در اینجا بسیار محرز است. برخی ادعا میکردند که چیزی به نام قیامت جسم وجود ندارد. پولس میگوید درست است. اگر چنین است پس مسیح نیز قیام نکرده است. ای قرنتیان آیا این موضوع را تصدیق میکنید؟ مسلماً خیر. شما برای اثبات یک حقیقت باید ثابت کنید که آن رخ داده است. پولس نیز برای اثبات قیامت جسم، ادعای خود را بر این حقیقت بنیاد مینهد که مسیح خود از مردگان برخاست.
۱۵:۱۳ اما اگر مردگان را قیامت نیست، پس پر واضع است كه مسیح نیز برنخاسته است. چنین نتیجهگیریی قرنتیان را در یأس و اندوه فرو میبُرد.
۱۵:۱۴ اگر مسیح برنخاست پس وعظ رسولان باطل بود، یا اینکه اصالتی نداشت، چرا باطل بود؟ در وهلهای اول اینکه چون خداوند عیسی وعده داده بود در روز سوم از مردگان قیام خواهد کرد. اگر او در آن زمان قیام نکرد پس باید شیاد بود و یا اینکه مسیح دروغین بود. در هر صورت نمیشد به او اعتماد کرد. دوم اینکه بدون قیام مسیح نجات امکانپذیر نبود. اگر خداوند عیسی از مردگان برنخاسته بود، پس دیگر مرگ او هیچ برتری نسبت به مرگ دیگران نداشت. اما خدا با برخیزانیدن او از مردگان بر این حقیقت صحه گذاشت که او با عمل نجاتبخش مسیح کاملاً رضایت حاصل نمود.
پر واضح است که اگر پیغام رسولان خطا بود، ایمان نیز باطل بود. اعتماد به پیغامی که دروغین و باطل باشد هیچ ارزشی ندارد.
۱۵:۱۵ مسأله تنها این نبود که رسولان پیغام جعلی میدادند؛ در حقیقت چنین پیغامی به منزلهای شهادت دادن بر علیه خدا بود. آنها دربارهای خدا شهادت دادند که مسیح را از مردگان برخیزانید. اگر خدا این کار را نمیکرد، پس رسولان بر او شهود کذبه بودند.
۱۵:۱۶ اگر قیامت کاملاً امکانپذیر نبود، پس استثنایی در آن وجود نخواهد داشت. از سویی دیگر اگر قیامت یک بار رخ داده است، به عنوان مثال قیام مسیح، پس دیگر نمیتوان آن را غیر ممکن تلقی کرد.
۱۵:۱۷ هر گاه مسیح برنخاست، ایمان ایمانداران باطل است و فاقد قدرت بود. و گناهانشان نیز بخشیده نمیشد. از این رو نپذیرفتن قیامت به منزلهای نپذیرفتن ارزش کار مسیح است.
۱۵:۱۸ همچنین وضعیت کسانی که با ایمان به مسیح در گذاشتهاند کاملاً ناامید کننده خواهد بود. اگر میسح برنخاست، پس ایمان آنها بیارزش بود. عبارت خوابیدهاند به بدنهای ایمانداران اشاره دارد. در عهد جدید هیچگاه واژهای خوابیدن برای جان به کار نرفته است. جان ایماندار به هنگام مرگ به مسیح ملحق میشود، در حالی که گفته میشود بدن در قبر میخوابد.
همچنین باید در مورد واژهای هلاک شدند توضیحی ارائه دهیم. این واژه هیچگاه به معنای انهدام یا نابودی وجود (انسان) به کار نرفته است. همان گونه که و این خاطرنشان میسازد، مسأله برسر نبودن وجود نیست، بلکه عدم سلامت با توجه به خلقت انسان در اینجا مقصود خرابی است.
۱۵:۱۹ اگر مسیح برنخاسته بود، زندگی ایمانداران زنده همچون کسانی که مردهاند وضعیت مصیبت باری به خود میگرفت. آنها نیز فریب میخوردند. آنها از جمیع مردم بدبختتر میشدند. بدون تردید پولس در اینجا به غمها، رنجها، تجربیات و جفاهایی که بر مسیحیان عارض میشد میاندیشد. به راستی که تن دادن به این سختیها آن هم به خاطر هدفی دروغین بسیار رقت بار خواهد بود.
۱۵:۲۰ هنگامی که پولس پیروزمندانه قیام مسیح و پیامدهای مبارک آن را اعلان میکند از این تنش کاسته میشود. لیکن با لفعل مسیح از مردگان برخاسته و نوبر خوابیدگان شده است. در کتابمقدس میان قیامت مردگان و قیامت از میان مردگان تفاوتی وجود دارد. آیهای قبلی از قیامت مردگان سخن میگوید. به بیانی دیگر، پولس به طور کلی استدلال میکند که مردگان برخواهند خاست. اما مسیح از میان مردگان برخاست. این بدان معنا است که هنگامی که او برخاست، تمام مردگان برنخاستند. بدین سان قیام او یک قیام محدود بود. هر قیامی، قیامت از مردگان محسوب میشود، اما تنها قیام مسیح و ایمانداران قیامت از میان مردگان محسوب میشود.
۱۵:۲۱ موت توسط انسان به جهان آمد. آن انسان، آدم بود. با گناه او مرگ بر همهای انسانها مستولی گشت. خدا، پسرش را بصورت انسان به این جهان فرستاد تا عمل انسان اول را جبران نماید و برای ایمانداران برکاتی به همراه بیاورد که هرگز در آدم چنین برکاتی به چشم نمیخورد. از این رو به انسان عیسی مسیح نیز قیامت مردگان شد.
۱۵:۲۲ آدم و مسیح همچون طلایهدار دونسل هستند. این به منزلهای آن است که آنها برای دیگر انسانها عمل کردند. تمام کسانی که از نسل آدم هستند میمیرند. در مسیح نیز همه زنده خواهند گشت. از این آیه تعلیم نجات جهانی برداشت شده است. چنین استدلال شده است که همان کسی که در آدم مرده است در مسیح زنده میشود، و اینکه سرانجام همه نجات خواهند یافت. اما مقصود آیه چنین نیست. عبارات کلیدی در آدم و در مسیح هستند. تمام کسانی که در آدم هستند میمیرند. تمام کسانی که در مسیح هستند زنده خواهند گشت، یعنی اینکه تنها ایمانداران در خداوند عیسی مسیح از مردگان بر میخیزند و تا به ابد با او ساکن خواهند شد. آیهای ۲۳ همهای کسانی که زنده خواهند گشت را کسانی میخواند که در وقت آمدن مسیح از آن او هستند. این افراد دشمنان مسیح را شامل نمیشود، چرا که آنها زیر پایهای او نهاده خواهند شد (آیه ۲۵)، همانگونه که شخصی در این باره گفته است این مسئله با نام آسمان بیگانه است.
۱۵:۲۳ سپس گروه یا طبقهای که در قیامت اول شریک هستند را پیش رو داریم. ابتدا قیامت خود مسیح است. او در اینجا نوبر خوانده شده است. نوبر مقداری از دانههای رسیدهای محصول را میگویند که پیش از برداشت محصول چیده میشوند. آنها ضمانت یا پیشدرآمدی هستند بر آنچه که در آینده رخ میدهد. این عبارت لزوماً بدین معنا نیست که مسیح اولین کسی بود که برخاست. ما در عهد عتیق نمونههایی را از این قبیل داریم، و نیز الیعازر، پسر بیوه زن و دختر یائیروس در عهدجدید. اما قیام مسیح با همهای اینها تفاوت داشت، چرا که آنها برخاستند و باری دیگر مردند، اما مسیح برخاست و دیگر نمرد. او برخاست تا در قوت یک زندگی ابدی زیست کند. او با بدنی جلال یافته برخاست.
طبقهای دوم در قیامت اول آنانی که در وقت آمدن او از آن مسیح میباشند توصیف شدهاند. این گروه شامل کسانی است که به هنگام ربوده شدن ایمانداران برخواهند خاست و نیز آن دسته از ایماندارانی که در دورهای مصیبت عظیم خواهند مرد و در پایان این دوره، هنگامی که مسیح باز میگردد برخواهند خاست. همانگونه که در بازگشت مسیح مراحلی وجود دارد، در قیامت مقدسین او نیز مراحلی وجود دارد. قیامت اول شامل تمام کسانی که مردهاند نمیشود، بلکه تنها کسانی را شامل میشود. که با ایمان به مسیح مردهاند.
برخی چنین تعلیم میدهند که تنها آن دسته از مسیحیانی که به مسیح وفادار بودهاند، و یا اینکه در آزمایشها سر بلند بودهاند در این زمان برخواهند خاست، اما کلام خدا به وضوح این موضوع را نقص میکند. تمام کسانی که از آن مسیح هستند به هنگام آمدن او برخواهند خاست.
۱۵:۲۴ ما معتقدیم که عبارت بعد از آن انتها است» به انتهای قیامت اشاره دارد. در پایان سلطنت هزار سالهای عیسی، هنگامی که او برتمام دشمنان خود غلبه کند، قیامت گناهکاران به وقوع خواهد پیوست. تمام کسانی که در بیایمانی مردهاند در برابر تخت سفید بزرگ داوری خواهند ایستاد تا از سرنوشت خود مطلع شوند.
پس از سلطنت هزا رساله و نابودی شیطان (مکا۲۰:۷ – ۱۰)، خداوند عیسی ملکوت را به خدا و پدر خواهد سپرد. در آن هنگام او تمام ریاست و تمام قدرت و قوت را نا بود خواهد گردانید.تا بدین لحظه خداوند عیسی در مقام پسر انسان سلطنت میکرد و همچون میانجی خدا خدمت میکرد. پس از پایان سلطنت هزار ساله، نقشهای خدا برای زمین به طور کامل به اجرا در خواهد آمد. هرگونه مخالفتی مغلوب خواهد شد و تمام دشمنان نابود خواهند گردید. سپس سلطنت مسیح در مقام پسر انسان به ملکوت ابدی در آسمان خواهد انجامید. سلطنت او درمقام پسر خدا تا به ابد اتمام خواهد یافت.
۱۵:۲۵ آیهای ۲۵ بر آنچه گفته شد تأکید میورزد، به عبارتی دیگر، سلطنت مسیح تاهنگامی که آثار عصیان و عدالت از بین نرفته است تداوم خواهد یافت.
۱۵:۲۶ حتی در طول سلطنت هزار سالهای مسیح، انسانها خواهند مرد، به طور خاص کسانی که آشکارا برعلیه خداوند عصیان میورزند. اما به هنگام داوری تخت سفید بزرگ، موت و هاویه (Hades) به دریاچهای آتش افکنده خواهند شد.
۱۵:۲۷ خدا فرمان داده است که همه چیز در زیر پایهای خداوند عیسی انداخته شود. مسلماً خدا خود زیر پایهای عیسی قرار نگرفته است. درک آیه ۲۷ نسبتاً دشوار است، چرا که مرجع ضمیر وی نامشخص است. ما میتوانیم چنین تعبییر نماییم: «زیرا خدا همه چیز را در زیر پایهای مسیح نهاده است. اما هنگامی که خدا میگوید، همه چیز زیر پایها مسیح قرار داده شده، مبرهن است که آن شامل خدا نمیشود. او که همه چیز را زیر پایهای مسیح نهاده است.»
۱۵:۲۸ حتی پس از اینکه همه چیز در اطاعت پسر در آیند، او خود تا به ابد در اطاعت خدا خواهد ماند.
خدا مسیح را حاکم و ناظر بر تمام نقشهها و اهداف خود قرار داده است. تمام قدرت و قوت در دستان او نهاده شده است. زمانی فرا خواهد رسید که او حاکمیتی که به او سپرده شده است را واگذار خواهد كرد. او همه چیز را به اطاعت در آورده است، او ملکوت را دوباره به پدر خواهد سپرد. خلقت در وضعیتی کامل و بینقص به خدا سپرده خواهد شد. او که کار نجات و احیا را به انجام رسانیده است، جایگاه اطاعتی که در تجسم به خود گرفته بود را حفظ خواهد کرد. اگر او پس از این که نقشه و اهداف خدا را به انجام رسانید انسانیت خود را رها کند، دیگران آن حلقهای ارتباطی که خدا وانسان را به هم نزدیک میکند از بین خواهد رفت (منتخب).
۱۵:۲۹ آیهای ۲۹ شاید یکی از دشوارترین و مبهمترین آیات در کل کتابمقدس باشد. در مورد مفهوم آن تفسیرهای بسیاری ارائه شده است. به عنوان مثال، برخی معتقد بودند که ایمانداران زنده باید برای آن دسته از ایماندارانی که بدون تعمید مردهاند تعمید یابند. چنین مفهومی با کتابمقدس بیگانه است. دیگران بر این باورند که تعمید برای مردگان بدین معنا است که ما خود را مرده انگاریم. شاید مقصود این باشد، اما این مفهوم نیز با چارچوب متن ناسازگار است.
بهترین تفسیری که با چارچوب متن سازگار باشد این است: زمانی که پولس این رساله را مینگاشت، کسانی که به طور علنی ایمان خود را ابراز میکردند با جفای سختی روبرو بودند. این جفا به طور خاص به هنگام تعمید آنها شدیدتر بود. غالباً این جفا هنگامی رخ میداد که کسانی که ایمان خود به مسیح را به طور علنی به هنگام تعمید در آب اعلان میکردند و پس از اندکی شهید میشدند. اما آیا این موضوع باعث میشد که دیگران از نجات یافتن و تعمید یافتن باز ایستند؟ هرگز. به نظر میرسید که که همواره کسانی بودند که جایگزین کسانی که شهید شده بودند، شوند. آنها به محض اینکه وارد آب تعمید میشدند، به شکلی واقعی برای مردگان تعمید مییافتند، یا به جای (یونانی Huper) دیگران. از این رو مقصود از مردگان در اینجا اشخاصی است که به خاطر شهادت جسورانه برای مسیح مردهاند. پس استدلال پولس در اینجا این است که اگر چیزی به نام قیامت از مردگان وجود ندارد پس احمقانه است که برای پرکردن جای کسانی که مردهاند تعمید بگیریم. این امر همچون اعزام گروههای نظامی است تا جایگزین لشکری شوند که به عبث میجنگند. مانند جنگیدن در یک وضعیت نومید کننده. هرگاه مردگان مطلقاً برنمیخیزند، پس چرا برای ایشان تعمید میگیرند؟
۱۵:۳۰ و ما نیز هر ساعت خود را به خطر میاندازیم؟ پولس رسول دائماً در معرض خطر بود. از آنجایی که او در بشارت نام مسیح بسیار جسور بود، هر جا که میرفت با او به عداوت بر میخاستند. دشمنان او همواره برای ستاندن جان او به طور مخفیانه توطئه میچیدند. او میتوانست دیگر بر مسیح شهادت ندهد و با این کار جان خود را نجات دهد. در حقیقت چیزی به نام قیامت از مردگان وجود نداشت پس عقل حکم میکرد که ایمان خود را ترک کند.
۱۵:۳۱ به آن فخری دربارهای شما که مرا در خداوند ما عیسی مسیح است قسم، که هر روزه مرا مردنی است. این آیه را میتوان چنین تعبییر نمود: «همانگونه که مرا در فخر کردن به شما که فرزندانم در مسیح عیسی هستید. اطمینان است، هر روزه مرگ زندگی مرا تهدید میکند.»
۱۵:۳۲ اکنون پولس جفای سختی که در افسس بر او عارض شده بود را به یاد میآورد. عقیدهای ما این نیست که پولس در میدان شهر در مقابل حیوانات وحشی انداخته شده است، بلکه او در اینجا افراد شرور را به وحوش تشبیه کرده است. در حقیقت آنها نمیتوانستند پولس را که یک شهروند رومی محسوب میشد در مقابل حیوانات وحشی بیاندازند. ما میدانیم که او به چه واقعهای اشاره میکند. با این حال استدلال پولس در اینجا واضح است که اگر قیامت از مردگان وجود نداشت پس احمقانه بود که خود را در معرض این جنگ خطرناک قرار دهد. در حقیقت عاقلانهتر آن بود که این فلسفه را قبول کند «اگر مردگان برنمیخیزند، بخوریم و بیاشامیم چون فردا میمیریم! »
گاهی شنیدهایم که مسیحیان میگویند اگر زندگی فقط همین بود، پس ترجیح میدهند که مسیحی باقی بمانند. اما پولس با چنین عقیدهای مخالف است. اگر قیامی وجود نداشت، بهتر آن بود که بیشترین بهره را از این زندگی ببریم. ما برای خوراک، پوشاک و آسایش زندگی میکردیم. و این زندگی تنها بهشتی است که به دنبال آن خواهیم بود. اما از آنجایی که قیامتی هست، دیگر به خود جسارت نمیدهیم که زندگی خود را صرف آسایش و رفاه زود گذر کنیم، ما باید برای «آینده» زندگی کنیم نه «حال».
۱۵:۳۳ قرنتیان نباید در مورد این موضو ع فریب میخورند. معاشرت بد، اخلاق حَسنه را فاسد می سازد. پولس در اینجا به انبیاء کذبه که به قرنتس آمده بودند اشاره میکند، چرا که آنها منکر قیامت بودند. قرنتیان باید میدانستند که محال است شخص با افراد. شریر یا تعالیم شریرانه معاشرت داشته باشند اما خود فاسد نشوند. بیگمان تعلیم شیطانی بر زندگی فرد تأثیر میگذارد. تعلیم غلط هیچگاه به تقدس نمیانجامد.
۱۵:۳۴ قرنتیان باید برای عدالت بیدار بوده و گناه نمیکردند. آنها نباید با این تعالیم شریرانه فریب میخوردند. بعضی معرفت خدا را ندارند. برای انفعال شما میگویم. این آیه چنین تفسیر شده است که هنوز مردان و زنانی هستند که هرگز پیام انجیل را نشنیدهاند و مسیحیان باید از اینکه دنیا را بشارت ندادهاند شرم کنند. با این حال، درحالی که ممکن است این تفسیر صحیح باشد، اما ما بر این باوریم که مفهوم اولیه عبارت این است که در جماعت قرنتس مردانی بودند که معرفت خدا را نداشتند. آنها ایمانداران حقیقی نبودند، بلکه گرگی در لباس بره، معلمین کذبه که در عدم معرفت فرو رفته بودند. برای قرنتیان شرم بود که به این افراد اجازه میدادند تا در جماعت آنها این تعالیم شریرانه را ارائه دهند. پیامد این سهل انگاری آنها که اجازه داده بودند تا این افراد شریر به جماعت راه یابند این بود که جو اخلاقی جماعت را تنزل داده بود، و بدینسان راه را برای ورود انوا ع اشتباهات باز کرده بودند.
ب) علت اعتراض به قیامت (۱۵:۳۵ – ۵۷)
۱۵:۳۵ پولس در ادامه در آیات۳۵ – ۴۹ در مورد شکل قیامت جزئیاتی را ارائه میدهد. او دو سئوالی را که بیگمان در ذهن کسانی که قیامت جسم را زیر سئوال میبردند شکل میگیرد را مطرح مینماید. سئوال اول این است که: «مردگان چگونه بر میخیزند؟» و سئوال دوم: «و به کدام بدن میآیند؟»
۱۵:۳۶ پاسخ سئوال اول درآیهای ۳۶ یافت میشود. یک مثال عام از طبیعت برای اثبات قیامت به کار رفته شده است. یک دانه باید پیش از اینکه تبدیل به گیاه شود در زمین کاشته شود و بمیرد. به راستی که اندیشیدن به راز حیات که در هر دانهای کوچکی نهفته است بسیار شگفتانگیز است. ما میتوانیم دانه را در زیر میکروسکوپ تجزیه و تحلیل کنیم، اما راز اصل حیات همواره همچون رازی مبهم به قوت خود باقی است. آنچه که میدانیم این است که دانه زیر خاک قرار میگیرد و از همان نقطهای بعید ازمرگ، حیات به عمل میآید.
۱۵:۳۷ سپس به سئوال دوم پا سخ داده شده است. پولس شرح میدهد که هنگامی که دانهای میکارد، آن گیاهی که سرانجام به عمل میآید را نمیکاری، بلکه فقط دانهای عریان، خواه از گندم و یا دانه های دیگر. از این موضو ع چه نتیجهای میتوان گرفت؟ آیا گیاه همچون دانه است؟ خیر، گیاه همچون دانه نیست؛ با این حال، میان این دو یک ارتباط حیاتی وجود دارد. بدون دانه گیاهی وجود نخواهد داشت. همچنین، گیاه خصوصیات خود را از دانه میگیرد. در قیامت نیز وضع به همین منوال است.
بدن قیام کرده از همان نوع و جنسی است که کاشته میشود، اما فساد، تباهی و ضعف از آن زدوده شده و فساد ناپذیر، نیرومند، پرجلال و روحانی گشته است. این همان بدن است، اما به شکلی کاشته میشود و به شکلی دیگر بر میخیزد (منتخب).
۱۵:۳۸ خدا برطبق دانهای که کاشته شده است جسمی میدهد، و هر دانه نوع خاصی از گیاه را میرویاند. تمام عواملی که اندازه، رنگ، برگ، و گل گیا ه را تعیین میکند تا حدی در خود دانهای که کاشته میشود یافت میشود.
۱۵:۳۹ پولس رسول برای روشن ساختن این حقیقت که جلال بدن قیام کرده با جلال بدن کنونی ما تفاوت دارد خاطرنشان میسازد که هر گوشت از یک نوع گوشت نیست. به عنوان مثال، گوشت انسان، گوشت بهایم، گوشت ماهیان، گوشت مرغان، اینها هر یک با دیگری تفاوت دارد، اما با این حال همه گوشت هستند. میان آنها شباهتی وجود دارد اما با هم تفاوت دارند.
۱۵:۴۰ و همانگونه که میانشأن جسمهای آسمانی (ستارگان و غیره) و اجسام زمینی تفاوت وجود دارد میان بدن کنونی ایماندارن و بدن او پس از مرگ تفاوت وجود دارد.
۱۵:۴۱ حتی میان اجسام آسمانی نیز شأنها گوناگون است. به عنوان مثال، خورشید درخشانتر از ماه است، و ستاره از ستاره دیگر درشأن فرق دارد.
غالباً مفسران بر این باورند که پولس هنوز تأکید میورزد که شأن بدن قیام کرده با شأن بدن کنونی ما بر روی زمین تفاوت دارد. آنها چنین عقیدهای ندارند که به عنوان مثال آیهای ۴۱ بیانگر این امر است که در آسمان شأن ایمانداران با یکدیگر تفاوت داشته باشد. با این حال ما نیز با هلشتاین (Holstein) هم نظر هستند که «از تأکید پولس بر تفاوت میان اجسام آسمانی چنین بر میآید که جلال قیام کردگان اندکی با هم تفاوت داشته با شد.» از عبارات کلام خدا چنین استنباط کرد که ما در آسمان با یکدیگر شباهت نداشته باشیم. گرچه همه از نظر اخلاقی به شباهت خداوند عیسی در خواهیم آمد، یعنی آزادی از گناه، اما این نباید به منزلهای آن باشد که ما از نظر جسمی نیز شبیه خداوند عیسی خواهیم شد. او در ابدیت به طرز بارزی با دیگران تفاوت خواهد داشت– به همین شکل، ما معتقدیم که هر ایمانداری شخصیت منحصر به فرد خود را خواهد داشت که او را از دیگران متمایز میسازد. اما در مقابل تخت داوری مسیح بر طبق وفاداری هر شخص در خدمت، پاداش متفاوتی اعطا خواهد شد. در حالی که همه در آسمان شادمان خواهند بود، برخی برای لذت بردن از آسمان ظرفیت بیشتری خواهند داشت. همانگونه که در جهنم بر حسب گناهانی که انسان مرتکب شده درجات عذاب و رنج وجود دارد، در آسمان نیز بر حسب اعمالی که ایماندار انجام داده درجات شادی با هم فرق دارند.
۱۵:۴۲ آیات۴۲– ۴۹ نمایانگر تضاد میان بدن شخص ایماندار در وضعیت کنونی و وضعیت ابدی است. در فساد کاشته میشود، و در بیفسادی بر میخیزد. در حال حاضر بدن ما در معرض بیماری و مرگ قرار دارد. هنگامی که در قبر نهاده میشوند، تجزیه شده و به خاک باز میگردند. اما بدن قیام کرده چنین نیست. چرا که دیگر در معرض بیماری و فساد نیست.
۱۵:۴۳ بدن کنونی در ذلت کاشته میشود. در بدن مرده هیچ چیز باشکوه و پر جلالی دیده نمیشود. با این حال، همین بدن در جلال برمیخیزد. آن از چروک، زخم، علایم کهولت سن، اضافه وزن و نشانههای گناه مبرا است.
در ضعف کاشته می شود و جسم روحانی برمیخیزد. با فرا رسیدن کهنسالی، ضعفها افزایش مییابد تا اینکه مرگ شخص را از پای در میآورد. در ابدیت، دیگر بدن ما در قید این محدودیتهای اسفناک نخواهد بود، بلکه در تملک قدرتهایی خواهد بود که در زمان حال از آن برخوردار نیست. به عنوان مثال، خداوند عیسی مسیح قیام کرده قادر بود وارد اتاقی که درهایش قفل است شود.
۱۵:۴۴ جسم نفسانی کاشته میشود و جسم روحانی برمیخیزد. ما در اینجا باید جانب احتیاط را رعایت کرده و بگوییم که روحانی غیر مادی نیست. برخی از افراد معتقدند که ما پس از قیام روح بدون بدن خواهیم داشت. این عبارت به هیچ وجه بدین معنا نیست، و چنین عقیدهای صحیح نیست. ما میدانیم که بدن قیام کرده خداوند عیسی از جسم و استخوان تشکیل شده بود، زیرا او گفت، «زیرا که روح گوشت و استخوان ندارد، چنانکه مینگرید که در من است» (لو قا۲۴:۳۹). تفاوت میان یک جسم نفسانی و یک جسم روحانی در این است که جسم نفسانی برای زندگی بر روی زمین مناسب است درحالی که جسم روحانی برای زندگی در آسمان مناسب است، جسم نفسانی در هدایت و کنترل جان است درحالی که جسم روحانی در هدایت روح قرار دارد. یک جسم روحانی جسمی است که حقیقتاً غلام روح است.
خدا انسان را روح، جان و جسم آفرید. او همیشه روح را ذکر میکند، زیرا هدف او این بود که روح از جایگاه پراهمیت و تفوق برخوردار باشد. با ورود گناه چیز عجیبی رخ داد. به نظر میرسد ترتیب خدا برعکس شد، و نتیجه آن شد که انسان همیشه میگوید «جسم، جان، روح» او به جسم جایگاهی بخشید که روح باید از آن برخوردار میبود. پس از قیام وضعیت بدین شکل نخواهد بود؛ روح جایگاه هدایت و کنترل که خدا در ابتدا مقرر فرموده بود را خواهد گرفت.
۱۵:۴۵ و همچنین نیز مکتوب است که «انسان اول یعنی آدم نفس زنده گشت.» اما آدم آخر روح حیات بخش شد. در اینجا باری دیگر انسان اول یعنی آدم در تقابل با خداوند عیسی قرار داده شده است. خدا در بینی آدم روح حیات دمید و او نفس زنده گشت (پیدا ۲:۷). تمام کسانی که از نسل او هستند خصوصیات او را به ارث میبرند. آدم آخر، نجات دهنده، روح حیات بخش شد (یوحنا۵:۲۱، ۲۶). تفاوت میان این دو این است که به آدم اول حیاتی فیزیکی عطا شد، درحالی که در مورد دوم مسیح به دیگران حیات ابدی میبخشد. اردمان شرح میدهد:
ما در مقام اخلاف آدم، شبیه او هستیم، جانهای زنده در بدنهای فانی، و چهره والدین زمینی را بر خود گرفتهایم. اما ما در مقام پیروان مسیح، بدنهای نامیرا، خواهیم پوشید و صورت خداوند آسمانی خود را بر خود حمل خواهیم نمود.
۱۵:۴۶ اکنون پولس یک قانون بنیادی در جهانی که خدا خلق کرده مطرح میسازد، روحانی مقدم نبود بلکه نفسانی و بعد از آن روحانی. از این آیه میتوان برداشتهای گوناگونی کرد. ابتدا آدم، یعنی انسان نفسانی پا به عرصهای تاریخ بشر نهاد؛ سپس عیسی، یعنی انسانروحانی. برداشت دوم اینکه، ما چون موجودات نفسانی به این دنیا آمدهایم؛ سپس از سر نو مولود گشتیم،و تبدیل به موجود روحانی شدیم. سرانجام اینکه ما ابتدا بدنهای نفسانی یافتیم سپس پس از قیام بدنهای روحانی را خواهیم یافت.
۱۵:۴۷ انسان اول از زمین است خاکی. این عبارت بدین معنا است که منشأ او از زمین بود و خصوصیات او زمینی. او ابتدا از خاک زمین سرشته شد، و به نظر او در زندگیش محدود به زمین بود. انسان دوم خداوند است از آسمان.
۱۵:۴۸ از دو انسانی که در آیهای ۴۵ ذکر شد، عیسی دومی بود، او از ازل بود، اما در مقام انسان او پس از آدم آمد. او از آسمان آمد و هر آنچه انجام داد و گفت همه آسمانی و روحانی بودند تا اینکه زمینی و جسمانی.
پیروان این دو منشأ نیز همانند آنها هستند. آنانی که از آدم متولد میشوند خصوصیات او را به ارث میبرند. و نیز آنانی که از مسیح مولود میشوند مردمانی آسمانی هستند.
۱۵:۴۹ چنانکه با تولد نفسانی خصوصیات آدم را گرفتیم، در بدنهای قیام کردهای خود صورت مسیح را خواهیم گرفت.
۱۵:۵۰ اکنون پولس به موضوع تبدیل بدن ایمانداران چه زنده و چه مرده که به هنگام بازگشت خداوند به وقوع خواهد پیوست میپردازد. او اظهارات خود را با این عبارت که گوشت و خون نمیتواند وارث ملکوت خدا شود آغاز میکند مقصود او از این سخنان این است که بدنی که اکنون ما داریم شایستهای ملکوت نیست چرا که ملکوت خدا ابدی است، به عبارتی خانهای آسمانی ما. و نیز درست است که فاسد نمیتواند وارث بیفسادی شود. به بیانی دیگر، بدن کنونی ما که در معرض بیماری، فساد و تباهی قرار دارد شایستهای زندگی نیست که فسادی در آن وجود ندارد. این موضوع این مسأله را مطرح میکند که چگونه بدن ایمانداران زنده شایستگی حیات در آسمان را مییابد.
۱۵:۵۱ پاسخ این مسأله به شکل یک سر است. همانگونه که قبلاً هم گفتیم یک سر حقیقی است که قبلاً ناشناخته بود، اما اکنون خدا آنرا بر رسولان آشکار ساخته و نیز از طریق آنها بر ما.
ما نباید خوابید، به عبارتی دیگر، تمام ایمانداران مرگ را تجربه خواهند کرد. برخی هنگامی که خداوند باز میگردد زنده خواهند شد. اما در آن هنگام چه مرده باشیم چه زنده، همه متبدل خواهیم شد. حقیقت قیامت خود یک سر نیست، چرا که در عهد عتیق هم رخ داده است، اما این حقیقت که همه خواهند مرد و تبدیل مقدسین خداوند به هنگام بازگشت او چیزی است که تا کنون بر کسی مکشوف نشده بود.
۱۵:۵۲ این تبدیل در طرفهالعینی به وقوع خواهد پیوست، در طرفهالعینی به مجرد نواختن صور اخیر. صور اخیر در این جا به معنای پایان جهان نیست، و نه حتی صور اخیری که در مکاشفه ذکر شده است. بلکه در اینجا به صور خدا که به هنگام آمدن مسیح به صدا در خواهد آمد اشاره دارد (۱ تسا۴:۱۶) هنگامی که کرنا صدا دهد، مردگان بیفساد خواهند برخاست و ما متبدل خواهیم شد. چه لحظهای باشکوهی خواهد بود، هنگامی که زمین و دریا خاک تمام کسانی که با اعتماد به مسیح در طول قرنها مردهاند را آشکار خواهد ساخت! برای ذهن بشر تقریباً محال است که در شکوه چنین رویدادی شرکت جوید؛ اما ایمانداران فروتن با ایمان آن را میپذیرد.
۱۵:۵۳ ما بر این باوریم که آیهای ۵۳ به دو طبقه از ایمانداران به هنگام بازگشت مسیح اشاره دارد. مقصود از این فاسد کسانی است که به خاک بازگشتهاند. آنها بیفسادی را خواهند پوشید. از سویی دیگر مقصود از فانی کسانی است که هنوز در جسم زنده هستند اما در معرض مرگ قرار دارند. چنین بدنهای به بقا آراسته خواهند شد.
۱۵:۵۴ هنگامی که مردگان در مسیح برخاسته و با بدنی تبدیل یافته با او زندگی کنند، آنگاه این کلامی که مکتوب است به انجام خواهد رسید که «مرگ در ظفر بلعیده شده است» (اش۲۵:۸). چقدر باشکوه! مکینتاش (C.H.Mackintosh) چنین میگوید:
مرگ قبر و فساد در برابر حضور چنین قدرتی چه هستند؟ برخاستن مردهای چهار روزه دشوار است! میلیونها بدنی که در خاکهای هزاران ساله پوسیدهاند در طرفةالعینی برخواهند خاست، نامیرایی و جلال ابدی، همه با صدای خدای مبارک.
۱۵:۵۵ شاید این آیه همچون سرودی کنایهآمیز بر سر زبان ایمانداران به هنگام ملاقات خداوند در آسمان باشد. گویی که موت را استهزا میکنند زیرا که دیگر برای آنها نیشی ندارد. همچنین گور را چرا که دیگر قدرتی ندارد که آنها را در خود نگاه دارد. موت برای آنها هراسی نمیآفریند چرا که آنها میدانند گناهانشان بخشیده شده است و همه به رضایت خدا از پسر محبوبش در حضور او خوا هند ایستاد.
۱۵:۵۶ اگر گناه نبود موت بر هیچ کس نیش نمیداشت. آگاهی ازگناهان اعتراف نشده و بخشیده نشده است که باعث میشود انسانها از مرگ بترسند. اگر بدانیم که گناهانمان بخشیده شده است، با اعتماد به نفس با مرگ روبرو میشویم. ازسویی دیگر اگر گناه آگاهانه باشد مرگ وحشتناکی پیش رو خواهد بود. آغاز مجازات ابدی.
قوت گناه شریعت است، به عبارتی دیگر، شریعت گناهکار را محکوم میکند. شریعت سرنوشت تمام کسانی که در اطاعت از احکام مقدس خدا قصور ورزیدهاند را اعلان میکند. به درستی گفته شده است که اگر گناهی نبود، مرگی هم نبود. و اگر شریعتی نبود، محکومیتی هم نبو د.
مبحث مرگ برمبنای دو پایه استوار است: گناه که محکومیت را به همراه دارد، و شریعت که آن را اعلان میکند. بنابراین، کارنجات دهنده بر این دو قدرت استوار بود.
۱۵:۵۷ ما با ایمان به او بر مرگ و قبر ظفر یافتهایم. نیش مرگ کشیده شده است. این حقیقت کاملاً شناخته شده است که برخی از حشرات به هنگام نیش زدن انسان، نیششان در گوشت انسان گیر میکند و کشیده میشود و بدینسان میمیرند. به عبارتی مرگ نیز به قصد مرگ خود بر صلیب خداوند ما عیسی مسیح نیش زده است، و اکنون برای ایمانداران هراس از پادشاه هراس ربوده شده است.
پ) درخواست پایانی در راستای قیامت (۱۵:۵۸)
سپس پولس رسول با توجه به اطمینان از قیامت و این حقیقت که ایمان به مسیح بیهوده نیست، برادران حبیب خود را ترغیب مینماید تا پایدار و بیتشویش شده، پیوسته در عمل خداوند بیافزایند، چون می دانند که زحمت آنها در خداوند باطل نیست. حقیقت قیامت همه چیز را متحول میکند. این حقیقت امید و پایداری به همراه میآورد، و ما را قادر میسازد تا با وجود شرایط دشوار و جانفرسا به راه خود ادامه دهیم.