The First Epistle of John
Believer’s Bible Commentary
by
William MacDonald
Wall in Golestan Palace of Karim Khan
مقدمه
«دعوت ما نه تقليد از راه رفتن مسيح بر دريا، بلكه پيروي از رفتار معمولي او است.»
- مارتين لوتر( Martin Luther )
الف) جایگاه منحصر به فرد در میان کتب مقدس
رسالهی اول یوحنا همانند یک آلبوم عکس میباشد. این رساله افرادی را که اعضای خانوادهی الهی میباشند را معرّفی میکند. همانگونه که فرزندان شبیه والدین خود میباشند، نیز فرزندان خدا نیز باید شبیه او باشند. این رساله تشابهات این دو را بیان میکند. وقتی شخصی فرزند خدا میشود، او حیات الهی -یعنی زندگی ابدی پیدا میکند. تمام کسانی که این حیات را دارا هستند، آن را به گونهای بسیار روشن نشان میدهند. بعنوان مثال این افراد، عیسی مسییح را خداوند و نجاتدهندهی خود میدانند، خدا را دوست میدارند، فرزندان خدا را محبّت میکنند، از فرامین خدا پیروی میکنند، و به دنبال گناه نمیروند. اینها برخی از نشانههای حیات ابدی میباشند. یوحنا رسالهاش را نوشت تا کسانی که به این خانواده تعلّق دارند بدانند که ایشان دارای حیات جاودان میباشند. (۱یوحنا ۱۳:۵)
اول یوحنا از بسیاری جهات رسالهای است متفاوت. اگرچه این رساله، نامهای است حقیقی که عملاً ارسال شده است، ولی با این وجود نه نام نویسنده و نه نام گیرندگان آن مذکور است. بدون شک ایشان همدیگر را میشناختهاند. ویژگی دیگر این کتاب دوستداشتنی اینست که حقایق عمیق روحانی در قالب جملاتی کوتاه ولی عمیق و در عین حال با واژگانی ساده بیان شدهاند. چه کسی گفته است که حقایق عمیق بایستی با واژههایی پیچیده و سخت بیان شوند؟ نگرانی آنزمان است که برخی مردم نادانسته چیزهایی نامفهوم و درهم و برهم را به اسم موعظهها و یا نوشتههایی «عمیق» مورد ستایش قرار میدهند.
یوحنا مدتها تفکّر و مطالعۀ صادقانه داشته است. آنچه که به ظاهر سبک تکرار به نظر میرسد در واقع تکرار اشارهای است مختصر ضمن بیان تفاوها – و این تفاوتهای به ظاهر سایهوار است که باید مورد توجه قرار گیرد.
ب) نویسنده
شواهد خارجي مربوط به نويسنده اول يوحنا بسيار قديمي و معتبر هستند. نقل قولهایي از رساله يوحنا، نويسنده انجيل چهارم، توسط اين نويسندگان صورت گرفته است: ايرنائوس، كلمنت اسكندريه، ترتوليان، اوريجن و شاگردش ديونيسيوس.
نويسنده اول يوحنا هم مانند رساله به عبرانيان نام خود را ذكر نميكند ولي برعكس عبرانيان، اول يوحنا از شواهد داخلي قانع كنندهاي در مورد هويت نويسندهاش برخوردار است.
چهار آيه اول نشان ميدهند كه نويسنده، مسيح را به خوبي ميشناخته و با او اوقاتي را سپري كرده بوده است. اين امر، امكان اینکه يوحنای رسول نويسندهی رساله بودهاست را با توجه به روايات همزمان و منطبق با آن بالا ميبرد.
لحن رسولانهی اين نامه نيز اين نظريه را تقويت ميبخشد که: نويسنده با اقتدار و شفقت يك رهبر روحاني پير («اي فرزندان من») و در عین حال با لحنی قاطع مينويسد.
تفكر، كلمات («استوار»، «نور»، «تازه»، «حكم»، «كلمه» و ...) و عباراتي مثل («حيات جاودان»، «جان خود را در راه كسي نهادن»، «گذشتن از موت به حيات»، «نجات دهنده جهان»، «برداشتن گناهان»، «اعمال شرير» و غيره)، با انجيل چهارم و دو رساله ديگر يوحناي رسول منطبق هستند.
به همين صورت، ساختار ساده و متقارن سبك عبري جملات در هر دو مورد يعني انجيل چهارم و اين رساله ديده ميشود. به طور خلاصه، اگر ما انجيل چهارم را به عنوان كتابي نوشتهی يوحناي رسول بپذيريم نبايد مشكلي با نسبت دادن اين رساله به وي داشته باشيم.
ج) تاریخ نگارش
بعضي گمان ميكنند كه يوحنا سه نامهی كانوني خود را در دههی ۶۰ ميلادي قبل از اينكه روميان، اورشليم را ويران كنند نوشته است. اكثر محققين تاريخي در اواخر قرن اول (۸۰ -۹۵ ميلادي) را پذيرفتهاند. سبك پدرانهی اين رسالات با روايت قديمي كه ميگويد يوحناي رسول سالخورده به ميان جماعت كليسايي رفته و ميگويد: «اي فرزندان من، يكديگر را محبت نماييد»، سازگار ميباشد.
د) زمینه و موضوع
در زماني كه اين نامه را مينوشت، فرقهی كاذبي برخاسته بود كه تحت عنوان «آئين گنوسي» (از واژیه يوناني gnōsis به معني معرفت، شناخت، عرفان) شناخته ميشد. گنوسيها مدعي بودند كه مسيحي هستند ولي دانش بيشتري از ساير مسيحيان دارند و از تعاليم رسولان فراتر ميباشند. آنها ادعا ميكردند كه يك شخصي نميتواند كاملاً نجات يابد مگر حقايق عميقتري از آنچه رسولان تعليم ميدادند را بنيان نهد. بعضي از ايشان تعليم ميدادند كه ماده شرير است، و از اين رو عيسي كه انسان بود نميتوانست خدا باشد. آنها بين عيسي و مسيح فاصلهاي قرار ميدادند. «مسيح»، تجلي آسماني بود كه وقتي عيسي مرد ظاهر گشت ولي مسيح نمُرد. آنها چنانچه مايكل گرين ( Michael Green ) تأكيد ميكند، اصرار داشتند كه مسيح آسماني خيلي مقدس و روحانيتر از اين بود كه با جسم انساني در ارتباط هميشگي ناپاك شود. به طور خلاصه، آنها تجسم و اينكه عيسي همان مسيح است را انكار ميكردند و يوحنا، خوانندگانش را بر ضد تعاليم گنوسيها هشدار داده و نشان ميدهد كه ايشان مسيحيان حقيقي نيستند و اينكه عيسي مسيح، هم خدا و هم انسان است. يوحنا نشان ميدهد كه گنوسيها نشانههاي فرزندان حقيقي خدا را ندارند.
بر طبق گفته يوحنا، يك شخصي يا فرزند خداست و يا نيست؛ هيچ زمينه ما بين وجود ندارد. به همين دليل است كه اين رساله از چنين تضادهاي زيادي مثل نور و تاريكي، محبت و نفرت، حقيقت و دروغ، مرگ و حيات، خدا و شيطان مملو ميباشد. در همين حين بايد توجه داشت كه پولس رسول ميخواهد به مردم اينها را بوسيله رفتار عادي ايشان توضيح دهد. براي مثال، او براي تشخيص بين مسيحيان و غير مسيحيان بر يك عمل مجرد گناه نتيجهگيرياش را به اتمام نميرساند بلكه بر خصوصيات يك شخص. حتي يك ساعت خراب نيز زمان درست را در هر بيست و چهار ساعت دو بار نشان ميدهد! ولي يك ساعت خوب و درست، به طور مرتب زمان را درست نشان ميدهد. پس رفتار هر روزهی يك مسيحي، به طور عادي بايد مقدس و عادلانه باشد و از اين شخصيت ميباشد كه او به عنوان فرزند خدا شناخته مشود. يوحنا از كلمه شناختن زياد استفاده ميكند. گنوسيها ادعا ميكردند كه حقيقت را ميشناسند، ولي يوحنا در اينجا حقايق اصلي ايمان مسيحي را عنوان ميكند كه به طور قاطع شناخته شده است. او خدا را به عنوان نور(۱:۵)؛ محبت (۴:۸،۱۶)؛ حق (۵:۶)؛ وحيات (۵:۲۰) توصيف ميكند. اين توصيفات بدين معنا نيست كه خدا يك شخصيت نميباشد، بلكه بدين معناست كه خدا منشأ اين بركات است. يوحنا همچنين از خدا به عنوان خداي عادل سخن ميگويد (۲:۲۹؛ ۳:۷)؛ و خداي پاك (۳:۳)؛ و عاري از گناه (۳:۵).
اگر چه يوحنا از كلمات سادهاي استفاده ميكند، افكاري كه او بر آنها تأكيد ميكند عميق و بعضي اوقات دركشان دشوار است. در حيني كه ما اين كتاب را مطالعه ميكنيم، بايد دعا كنيم كه خداوند به ما كمك كند تا مفهوم كلامش را درك كنيم و از حقيقتي كه در آن مكشوف كرده است اطاعت نماييم.
طرح کلی رساله اول يوحنا
۱.
سرآغاز: مشاركت مسيحي (۱:۱-۴)
۲.
ابزارهاي برقراري مشاركت (۱:۵-۲:۲)
۳.
نشانههاي كساني كه در مشاركت مسيحي هستند: اطاعت و محبت (۲:۳-۱۱)
۴.
مراحل رشد در مشاركت (۲:۱۲-۱۴)
۵.
دو خطر در راه مشاركت: جهان و معلمان دروغين (۲:۱۵-۲۸)
۶.
نشانههاي كساني كه در مشاركت مسيحي هستند (ادامه): عدالت، محبت، و اطمينان حاصل از آن (۲:۲۹-۳:۲۴)
۷.
نياز به تشخيص بين راستي و اشتباه (۴:۱-۶)
۸.
نشانههاي كساني كه در مشاركت مسیحی هستند (ادامه) (۴:۷-۵:۲۰)
رساله اول يوحنا
تفسیر کتاب مقدس برای ایماندارن
ویلیام مک دونالد
The First Epistle of John
Believer’s Bible Commentary
by
William MacDonald
مقدمه
«دعوت ما نه تقليد از راه رفتن مسيح بر دريا، بلكه پيروي از رفتار معمولي او است.»
- مارتين لوتر( Martin Luther )
الف) جایگاه منحصر به فرد در میان کتب مقدس
رسالهی اول یوحنا همانند یک آلبوم عکس میباشد. این رساله افرادی را که اعضای خانوادهی الهی میباشند را معرّفی میکند. همانگونه که فرزندان شبیه والدین خود میباشند، نیز فرزندان خدا نیز باید شبیه او باشند. این رساله تشابهات این دو را بیان میکند. وقتی شخصی فرزند خدا میشود، او حیات الهی -یعنی زندگی ابدی پیدا میکند. تمام کسانی که این حیات را دارا هستند، آن را به گونهای بسیار روشن نشان میدهند. بعنوان مثال این افراد، عیسی مسییح را خداوند و نجاتدهندهی خود میدانند، خدا را دوست میدارند، فرزندان خدا را محبّت میکنند، از فرامین خدا پیروی میکنند، و به دنبال گناه نمیروند. اینها برخی از نشانههای حیات ابدی میباشند. یوحنا رسالهاش را نوشت تا کسانی که به این خانواده تعلّق دارند بدانند که ایشان دارای حیات جاودان میباشند. (۱یوحنا ۱۳:۵)
اول یوحنا از بسیاری جهات رسالهای است متفاوت. اگرچه این رساله، نامهای است حقیقی که عملاً ارسال شده است، ولی با این وجود نه نام نویسنده و نه نام گیرندگان آن مذکور است. بدون شک ایشان همدیگر را میشناختهاند. ویژگی دیگر این کتاب دوستداشتنی اینست که حقایق عمیق روحانی در قالب جملاتی کوتاه ولی عمیق و در عین حال با واژگانی ساده بیان شدهاند. چه کسی گفته است که حقایق عمیق بایستی با واژههایی پیچیده و سخت بیان شوند؟ نگرانی آنزمان است که برخی مردم نادانسته چیزهایی نامفهوم و درهم و برهم را به اسم موعظهها و یا نوشتههایی «عمیق» مورد ستایش قرار میدهند.
یوحنا مدتها تفکّر و مطالعۀ صادقانه داشته است. آنچه که به ظاهر سبک تکرار به نظر میرسد در واقع تکرار اشارهای است مختصر ضمن بیان تفاوها – و این تفاوتهای به ظاهر سایهوار است که باید مورد توجه قرار گیرد.
ب) نویسنده
شواهد خارجي مربوط به نويسنده اول يوحنا بسيار قديمي و معتبر هستند. نقل قولهایي از رساله يوحنا، نويسنده انجيل چهارم، توسط اين نويسندگان صورت گرفته است: ايرنائوس، كلمنت اسكندريه، ترتوليان، اوريجن و شاگردش ديونيسيوس.
نويسنده اول يوحنا هم مانند رساله به عبرانيان نام خود را ذكر نميكند ولي برعكس عبرانيان، اول يوحنا از شواهد داخلي قانع كنندهاي در مورد هويت نويسندهاش برخوردار است.
چهار آيه اول نشان ميدهند كه نويسنده، مسيح را به خوبي ميشناخته و با او اوقاتي را سپري كرده بوده است. اين امر، امكان اینکه يوحنای رسول نويسندهی رساله بودهاست را با توجه به روايات همزمان و منطبق با آن بالا ميبرد.
لحن رسولانهی اين نامه نيز اين نظريه را تقويت ميبخشد که: نويسنده با اقتدار و شفقت يك رهبر روحاني پير («اي فرزندان من») و در عین حال با لحنی قاطع مينويسد.
تفكر، كلمات («استوار»، «نور»، «تازه»، «حكم»، «كلمه» و ...) و عباراتي مثل («حيات جاودان»، «جان خود را در راه كسي نهادن»، «گذشتن از موت به حيات»، «نجات دهنده جهان»، «برداشتن گناهان»، «اعمال شرير» و غيره)، با انجيل چهارم و دو رساله ديگر يوحناي رسول منطبق هستند.
به همين صورت، ساختار ساده و متقارن سبك عبري جملات در هر دو مورد يعني انجيل چهارم و اين رساله ديده ميشود. به طور خلاصه، اگر ما انجيل چهارم را به عنوان كتابي نوشتهی يوحناي رسول بپذيريم نبايد مشكلي با نسبت دادن اين رساله به وي داشته باشيم.
ج) تاریخ نگارش
بعضي گمان ميكنند كه يوحنا سه نامهی كانوني خود را در دههی ۶۰ ميلادي قبل از اينكه روميان، اورشليم را ويران كنند نوشته است. اكثر محققين تاريخي در اواخر قرن اول (۸۰ -۹۵ ميلادي) را پذيرفتهاند. سبك پدرانهی اين رسالات با روايت قديمي كه ميگويد يوحناي رسول سالخورده به ميان جماعت كليسايي رفته و ميگويد: «اي فرزندان من، يكديگر را محبت نماييد»، سازگار ميباشد.
د) زمینه و موضوع
در زماني كه اين نامه را مينوشت، فرقهی كاذبي برخاسته بود كه تحت عنوان «آئين گنوسي» (از واژیه يوناني gnōsis به معني معرفت، شناخت، عرفان) شناخته ميشد. گنوسيها مدعي بودند كه مسيحي هستند ولي دانش بيشتري از ساير مسيحيان دارند و از تعاليم رسولان فراتر ميباشند. آنها ادعا ميكردند كه يك شخصي نميتواند كاملاً نجات يابد مگر حقايق عميقتري از آنچه رسولان تعليم ميدادند را بنيان نهد. بعضي از ايشان تعليم ميدادند كه ماده شرير است، و از اين رو عيسي كه انسان بود نميتوانست خدا باشد. آنها بين عيسي و مسيح فاصلهاي قرار ميدادند. «مسيح»، تجلي آسماني بود كه وقتي عيسي مرد ظاهر گشت ولي مسيح نمُرد. آنها چنانچه مايكل گرين ( Michael Green ) تأكيد ميكند، اصرار داشتند كه مسيح آسماني خيلي مقدس و روحانيتر از اين بود كه با جسم انساني در ارتباط هميشگي ناپاك شود. به طور خلاصه، آنها تجسم و اينكه عيسي همان مسيح است را انكار ميكردند و يوحنا، خوانندگانش را بر ضد تعاليم گنوسيها هشدار داده و نشان ميدهد كه ايشان مسيحيان حقيقي نيستند و اينكه عيسي مسيح، هم خدا و هم انسان است. يوحنا نشان ميدهد كه گنوسيها نشانههاي فرزندان حقيقي خدا را ندارند.
بر طبق گفته يوحنا، يك شخصي يا فرزند خداست و يا نيست؛ هيچ زمينه ما بين وجود ندارد. به همين دليل است كه اين رساله از چنين تضادهاي زيادي مثل نور و تاريكي، محبت و نفرت، حقيقت و دروغ، مرگ و حيات، خدا و شيطان مملو ميباشد. در همين حين بايد توجه داشت كه پولس رسول ميخواهد به مردم اينها را بوسيله رفتار عادي ايشان توضيح دهد. براي مثال، او براي تشخيص بين مسيحيان و غير مسيحيان بر يك عمل مجرد گناه نتيجهگيرياش را به اتمام نميرساند بلكه بر خصوصيات يك شخص. حتي يك ساعت خراب نيز زمان درست را در هر بيست و چهار ساعت دو بار نشان ميدهد! ولي يك ساعت خوب و درست، به طور مرتب زمان را درست نشان ميدهد. پس رفتار هر روزهی يك مسيحي، به طور عادي بايد مقدس و عادلانه باشد و از اين شخصيت ميباشد كه او به عنوان فرزند خدا شناخته مشود. يوحنا از كلمه شناختن زياد استفاده ميكند. گنوسيها ادعا ميكردند كه حقيقت را ميشناسند، ولي يوحنا در اينجا حقايق اصلي ايمان مسيحي را عنوان ميكند كه به طور قاطع شناخته شده است. او خدا را به عنوان نور(۱:۵)؛ محبت (۴:۸،۱۶)؛ حق (۵:۶)؛ وحيات (۵:۲۰) توصيف ميكند. اين توصيفات بدين معنا نيست كه خدا يك شخصيت نميباشد، بلكه بدين معناست كه خدا منشأ اين بركات است. يوحنا همچنين از خدا به عنوان خداي عادل سخن ميگويد (۲:۲۹؛ ۳:۷)؛ و خداي پاك (۳:۳)؛ و عاري از گناه (۳:۵).
اگر چه يوحنا از كلمات سادهاي استفاده ميكند، افكاري كه او بر آنها تأكيد ميكند عميق و بعضي اوقات دركشان دشوار است. در حيني كه ما اين كتاب را مطالعه ميكنيم، بايد دعا كنيم كه خداوند به ما كمك كند تا مفهوم كلامش را درك كنيم و از حقيقتي كه در آن مكشوف كرده است اطاعت نماييم.