اولتيموتيوس
فصل ۲
۱ پس از همهچیز اوّل، سفارش میکنم که صلوات و دعاها و مناجات و شکرها را برای جمیع مردم بجا آورند؛
۲ بجهت پادشاهان و جمیع صاحبان منصب تا به آرامی و استراحت و با کمال دینداری و وقار، عمر خود را بسر بریم.
۳ زیرا که این نیکو و پسندیده است، در حضور نجاتدهندهٔ ما خدا
۴ که میخواهد جمیع مردم نجات یابند و به معرفت راستی گرایند.
۵ زیرا خدا واحد است و در میان خدا و انسان یک متوسّطی است، یعنی انسانی که مسیح عیسی باشد،
۶ که خود را در راه همه فدا داد، شهادتی در زمان معیّن.
۷ و برای این، من واعظ و رسول و معلم امّتها در ایمان و راستی مقرّر شدم. در مسیح راست میگویم و دروغ نی.
۸ پس آرزوی این دارم که مردان، دستهای مقدّس را بدون غیظ و جدال برافراخته، در هر جا دعا کنند.
۹ و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزیّن به حیا و پرهیز، نه به زلفها و طلا و مروارید و رخت گرانبها؛
۱۰ بلکه چنانکه زنانی را میشاید که دعوی دینداری میکنند به اعمال صالحه.
۱۱ زن با سکوت، به کمال اطاعت تعلیم گیرد.
۱۲ و زن را اجازت نمیدهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلّط شود بلکه در سکوت بماند.
۱۳ زیرا که، آدم اوّل ساخته شد و بعد حوّا.
۱۴ و آدم فریب نخورد، بلکه زن فریب خورده، در تقصیر گرفتار شد.
۱۵ امّا به زاییدن رستگار خواهد شد، اگر در ایمان و محبّت و قدّوسیّت و تقوا ثابت بمانند.
۳. تعاليمي در باب حيات كليسا (۲:۱-۳:۱۶)
الف) درباره ی دعا (۲:۱-۷)
پولس بحث در مورد اولين مسئوليت تيموتائوس در مورد معلمان كذبه را به پايان رسانيد و اكنون به موضوع دعا ميپردازد. معمولاً همه اتفاقنظر دارند كه اين عبارت در مورد دعاي دستهجمعي است. گرچه چيزي در آن نيست كه آن را از زندگي خصوصي روحاني شخص متمايز سازد.
۲:۱ دعا براي جميع مردم هم يك افتخار است و هم يك وظيفه. اين تنها يك افتخار براي ماست كه همگام با خدا به همنوعان خود بيانديشيم. و نيز اين وظيفهی ماست، زيرا ما نسبت به همه اين دين را داريم كه خبر خوش نجات را به گوش آنها برسانيم.
پولس چهار جنبه از دعا را نام میبرد — صلوات، دعاها، مناجات و شكرها. تمايز سه دعاي اول كمي دشوار است. صلوات (درخواستها) به مفهوم امروزي همان درخواست صميمانه است، اما در اينجا مفهوم فراتر از تقاضايي خاص براي نيازهاي خاص است. واژهاي كه در اينجا دعا ترجمه شده است يك واژهی بسيار عام است، كه اشكال مختلف نزديك شدن به خدا را شامل ميشود. مناجات (شفاعتها) توصيفكنندهی آن دسته از درخواستهايي است كه ما براي ديگران نزد خدا مطرح ميكنيم. شكرها توصيفكنندهی آن شكل از دعا است كه ما فيض و محبت خداوندمان را در آن بازگو ميكنيم و قلب خود را از سپاس از او لبريز ميسازيم.
ما اين آيه را با اين عبارت خلاصه ميكنيم كه ما به هنگام دعا كردن براي جميع مردم، بايد فروتن، شكرگزار، خوشبين و سپاسگزار باشيم.
۲:۲ در اينجا به طور خاص پادشاهان و جميع صاحبان منصب ذكر شدهاند. اينها بايد در دعاهاي ما از جايگاه خاصي برخوردار باشند. پولس در جايي ديگر به ما يادآوري ميكند كه حاكمان حاضر از سوي خدا منصوب شدهاند (روميان ۱۳:۱) و آنها براي خيرت ما خدا را خدمت ميكنند (روميان ۱۳:۴).
هنگامي كه به ياد ميآوريم اين موضوع در روزگار سلطنت نرون نوشته شده است. اين آيه براي ما جلوهی خاصي مييابد. جفاي سختي كه توسط اين حاكم شرير بر مسيحيان عارض شد اين حقيقت را تحت تأثير قرار نداد كه مسيحيان بايد براي سران حكومت خود دعا نمايند. عهد جديد تعليم ميدهد كه يك مسيحي بايد به حكومت وقت احترام بگذارد، مگر زماني كه حكومت وي را به نااطاعتي وا دارد. در چنين موردي مسئوليت در قبال خدا در درجهی اول اهميت قرار دارد. شخص مسيحي نبايد در طغيان و سركشي بر عليه حكومت شركت جويد. او تنها بايد از پذيرش هر فرماني كه بر كلام خدا است سر باز زند و سپس بدون هيچ اعتراضي تن به مجازات دهد.
علت اينكه پولس ميگويد براي حاكمان خود دعا كنيد اين است كه با كمال دينداري و وقار، عمر خود را بسر بريم. اين به صلاح ما است كه حكومت وقت پايدار باشد و كشور از گزند انقلاب، جنگ داخلي، شورش و هرج و مرج در امان باشد.
۲:۳ اينكه ما بايد براي جميع مردم دعا كنيم، چه پادشاهان و چه كساني كه بر مسند قدرت هستند، نيكو و پسنديده است در حضور نجات دهندهی ما خدا. اين در خود نيكو است و پسنديده در حضور نجاتدهندهی ما خدا. عنواني كه پولس در اينجا به خدا ميدهد بسيار مهم است. خواستهی خدا نجات تمام انسانها است. از اين رو دعا كردن براي جميع مردم به منزلهی اشاعهی ارادهی خدا در اين زمينه است.
۲:۴ آنچه كه ما در آيه ۳ خاطرنشان ساختيم در اينجا دوباره شرح داده میشود. خدا ميخواهد جميع مردم نجات يابند (حزقيال ۳۳:۱۱؛ يوحنا ۳:۱۶؛ دوم پطرس ۳:۹) از اين رو براي جميع مردم در هر جا دعا كنيم.
اين آيه جنبههاي الهي و انساني نجات را به تصوير ميكشد. نيمهی اول آيه مبين اين موضوع است كه انسان بايد نجات يابد. فعل در اينجا مجهول است؛ انسان بايد نزد او بيايد، او كه گفت: «من راه، راستي و حيات هستم». اين جنبهی انساني است.
بايد خاطرنشان ساخت كه اين آيه تعليم نجات جهانشمول را تعليم نمیدهد. گرچه خدا میخواهد كه جميع مردم نجايت يابند، ليكن همهی انسانها نجات نخواهند يافت. ارادهی خدا در ابتدا اين نبود كه بنیاسرائيل سي و هشت سال در بيابان سرگردان شوند؛ اما آنها چنين كردند. او اجازه داد چنين شود، اما آن راه بركتي كه او براي آنها در نظر گرفته بود محسوب نميشد.
۲:۵ ارتباط اين آيه با مطالب قبل كاملاً روشن است. با اينحال، به نظر مفهوم اين باشد: خدا واحد است؛ بنابراين، او خداي تمام انسانها است، و هنگامي كه براي تمام انسانها دعا ميشود بايد خطاب به او ايراد شود. او به عنوان خداي واحد خواستار نجات تمام انسانها است. اگر او يكي از خدايان بسيار بود، آنگاه فقط به پرستندگان خود علاقه داشت.
دوم اينكه، در ميان خدا و انسان يك متوسطي است. در اين صورت، انسان از طريق ديگري نمیتواند به خدا نزديك شود. يك متوسط كسي است كه به عنوان يك واسطه و يا ميانجي عمل ميكند كه در واقع بين دو نفر قرار گرفته و با هر دو نفر ارتباط برقرار ميكند. خدا ميتواند از طريق مسيح كه خود انسان است، به انسانها نزديك شود.
پولس ميانجي را انساني كه عيسي مسيح باشد ميشناسد. اين الوهيت عيسي خداوند را انكار نميكند. او براي اينكه بتواند متوسطي ميان خدا و انسان باشد بايد هم خدا باشد و هم انسان. خداوند عيسي از ازل خدا بود، اما در آخوري در بيتلحم انسان شد. او معرف نسل بشر است. اين حقيقت كه او هم خدا است و هم انسان در نام عيسي مسيح نمايان است. مسيح او را به عنوان مسح شدة خدا معرفي ميكند، يعني مسيحا. عيسي نامي است كه در تجسم بر او نهاده شد.
اين آيه پاسخي مقتدر به اين آموزه است كه ميگويند مريم باكره مبارك يا فرشتگان يا قديسين ميانجي ميان خدا و انسان هستند. تنها يك ميانجي وجود دارد، و نام او عيسي مسيح است.
آيهی ۵ پيغام عهد عتيق و عهد جديد را به اختصار بيان میكند. خداي واحد پيغامي بود كه در عهد عتيق به اسرائيل سپرده شد؛ يك متوسط پيغامي بود كه در عهده جديد به كليسا سپرده شد. همانگونه كه اسرائيل با پرستش بتها در مقابل مسئوليت خود ناكام ماند، كليسا نيز با معرفي كردن ديگر ميانجيها — مريم، قديسين، روحانيون و غيره ... در مقابل مسئوليت خود قصور ورزيده است.
۲:۶ تأكيد بر اين است كه خدا ميخواهد همهی انسانها نجات يابند، در اينجا اين موضوع با اين حقيقت كه عيسي مسيح خود را در راه هم فدا كرد جلوهی پررنگتري به خود ميگيرد. فديه بهايي است كه در قبال آزاد كردن شخص ديگر پرداخته ميشود. توجه نمائيد كه اين فديه براي همه است. اين بدان معنا است كه كار خداوند عيسي بر روي صليب جلجتا براي نجات تمام گناهكاران كافي است. مقصود در اينجا اين نيست كه همه نجات مييابند، زيرا ارادهی انسان نيز در آن شريك است.
اين آيه يكي از آيات بسياري است كه تعليم ميدهد مرگ مسيح يك مرگ نيابتي بوده است. او در راه همهی ما مرد. اينكه آيا همه اين را ميپذيرند بحث ديگري است، اما اين حقيقت همچنان بر قوت خود باقي است كه كار نجاتبخش مسيح براي همه ما كافي بود.
شهادتي در زمان معين بدين معناست كه عمل نيابتي مسيح در طول زمان شهادت خود را ثابت ميكند. همان خدايي كه خواستار نجات تمام انسانها است راه نجات را براي همه مهيا ساخته است. و فرمان داده كه پيغام انجيل حتي تا روزگار ما نيز تداوم يابد. تما اينها مقرر شده است تا صبر بينهايت خدا را براي نجات بشر نشان دهد.
۲:۷ پولس به عنوان كلام آخر در باب اشتياق خدا براي نجات انسانها، ميگويد كه او واعظ و رسول و معلم امتها مقرر شده است. پس امتها به مانند امروز، قسمت بيشتري از جمعيت جهان را تشكيل ميدادند. پولس براي قسمت كوچكي از نسل بشر فرستاده نشد بلكه براي امتهاي غيريهود.
او خود را واعظ، رسول و معلم مينامد، يك واعظ به طور تحتالفظي به معناي منادي، يا ندا دهندهی انجيل است. وظايف يك رسول تا حدي وسيعتر است او نه تنها انجيل را موعظه ميكند بلكه كليسا تأسيس ميكند، كليساها را در اموري همچون نظم و انضباط راهنمايي ميكند، و به عنوان كسي كه از سوي خداوند عيسي مسيح فرستاده شده است با اقتدار سخن ميگويد. يك معلم كلام خدا را به شكلي براي مردم قابل فهم باشد تشريح ميكند.
پولس براي اينكه بر سخن خود تأكيد نمايد با اين عبارت ادعاي خود در مورد اينكه معلم امتها است را تصديق مینمايد، «در مسيح راست ميگويم و دروغ ني» عبارت «در ايمان و راستي» ميتواند بيانگر روش صادقانه و وفادارانهی وي در خدمت تعليم او باشد، اما احتمالاً اين عبارت توصيفكنندهی محتواي تعليم او باشد. به بياني ديگر، او امتها را در اموري همچون ايمان و راستي تعليم میداد.
ب) درباره ی مردان و زنان (۲:۸-۱۵)
۲:۸ حال موضوع دعاي جمعي از سر گرفته ميشود، و اكنون توجه ما به سوي كساني كه بايد قوم خدا را در دعا هدايت نمايند جلب ميشود. عبارت آغازين اين مبحث بيانگر اشتياق وافر پولس به اين موضوع است.
در زبان اصلي عهد جديد دو واژه وجود دارد كه ميتوان آنها را مردان ترجمه كرد. يك واژه به معناي بشر به طور كل است، در حالي كه ديگري به معناي مردان در مقابل زنان است. در اينجا واژهی دوم به كار گرفته شده است. تعليم پولس در اينجا اين است كه دعا بايد توسط مردان هدايت شود تا زنان و مقصود تمام مردان است و نه فقط مشايخ.
عبارت در هر جا ميتواند بدين معنا باشد كه هر شخص مسيحي بايد در هر زماني دعا كند مهم نيست كه كجا باشد. اما از آنجايي كه به نظر موضوع بحث دعاي جمعي است، بهتر آن است كه مقصود اين آيه را چنين تلقي كنيم كه هرجا كه گروهي از مسيحيان متشكل از زنان و مردان براي دعا جمع ميشوند. مردان بايد دعا را هدايت كنند و نه زنان.
كساني كه در جمع دعا میكنند بايد داراي سه ويژگي باشند. اول از همه بايد دستها برافرازند. تأكيد در اينجا بيشتر بر زندگي شخص است و نه حالت فيزيكي وي. دستهاي او بايد مقدس باشند. دستها در اينجا استعارهاي است از روش زندگي شخص. دوم اينكه او بايد بدون غيظ باشد. اين موضوع بيانگر تناقضي است كه در اين عمل نهفته است، اينكه شخص از يك سو به خشم آيد، و از سويي ديگر در جماعت محلي برخاسته و به نمايندگي از طرف كساني كه در آنجا جمع شدهاند با خدا سخن گويد. سرانجام اينكه او بايد بدون جدال باشد. مقصود ميتواند اين باشد كه او به توانايي و اشتياق خدا به شنيدن دعاي آنان و پاسخ دادن به آن ايمان دارد. ما ميتوانيم اين ويژگيها را چنين خلاصه نماييم كه انسان بايد منعكس كنندهی تقدس و پاكي دروني خود، محبت و سلامتي نسبت به ديگران و ايمان ترديد ناپذير نسبت به خدا باشد.
۲:۹ پولس رسول كه در آيهی قبل از ويژگيهاي مرداني كه بايد دعاي جمعي را هدايت نمايند سخن گفته است، اكنون به ويژگيهاي زناني كه به هنگام دعا در جماعت حضور دارند ميپردازد. پيش از هر چيز، او ميگويد كه آنها بايد خويشتن را بيارايند به لباس مزين به حيا و پرهيز. ژان كريسستوم (John Chrysostom) يا يوحناي دهان طلائي تعريفي از لباس مزين به حيا به دست ميدهد كه به ندرت بتوان تعريفي كاملتر از آن يافت:
«پس لباس مزين به حيا چيست؟ چنين لباسي آنها را به شايستگي و به طور كامل ميپوشاند، و نه با آرايههاي زائد؛ چرا كه اولي شايسته است و ديگري ني. كدام، آيا شما با گيسوان آراسته و آرايههاي طلايي به خدا نزديك ميشويد؟ آيا به مجلس رقص آمدهايد؟ تا به يك مجلس عروسي؟ يا يك کارنِوال؟ شايد چنين آرايهاي گرانبها مناسب باشند: اما در اينجا به هيچ يك از آنها نيازي نيست. شما براي دعا آمدهايد، براي طلبيدن بخشش براي گناهانتان، براي طلب بخشش براي تخلفاتتان، براي استدعا نمودن از خداوند و.... به دور از چنين رياكاري!»
مقصود از حيا در اينجا اجتناب از هر چيزي كه موجب شرم ميشود است. اين واژه مفهوم معتدل و ملاحظهكار را در خود دارد. پرهيز بدين معنا است كه زن بايد در لباس پوشيدن معتدل باشد. از يك سو، نبايد با به تن كردن لباسهاي فاخر و گرانقيمت توجه ديگران را به خود جلب نمايند. شايد اين كار تحسين ديگران را برانگيزد و يا حتي موجب حسادت در كساني شود كه براي پرستش خدا آمدهاند. از سويي ديگر، نبايد با پوشيدن لباسهاي ژنده و كهنه توجه ديگران را به خود جلب نمايد. به نظر كتاب مقدس در مورد پوشش بدن يك خط مشي معتدل و ميانهرو را تعليم ميدهد.
برخي از افراطكاریهايي كه بايد از آن اجتناب شود از اين قبيل هستند، زلفها و مراواريد و رخت گرانبها. مقصود از زلفها در اينجا لزوماً گيسوان معمولي نيست، بلكه آرايش غليظ و مفصل سر است. استفاده از جواهرآلات و لباسهاي گرانبها به عنوان وسيلهاي براي خودنمايي به هنگام دعا كاملاً ناشايست است.
۲:۱۰ جنبه مثبت آرايش زنان در اين آيه مطرح میشود. آرايشي كه مناسب زناني كه دعوي دينداري میكنند در بروز اعمال صالحه در آنان ديده ميشود. چنين آرايشي ديگران را از ارتباط با خدا منحرف نميسازد، بلكه مشاركت را ترغيب ميكند و نه موجب حسادت و رشك میشود، بلكه تنها ديگران را به پيروي از الگو تشويق میكند. اعمال صالحه يك مفهوم بارز در رسالات شباني به شمار ميآيند، و شكل دهندهی يك توازن لازم براي آموزهی درست است.
۲:۱۱ در مورد سهم او در كليسا، زن با سكوت، به كمال اطاعت تعليم ميگيرد. اين خود با ستون ديگر كتاب مقدس در اين مورد سازگاري دارد (اول قرنتيان ۱۱:۳-۱۵؛ اول قرنتيان ۱۴:۳۴، ۱۵).
۲:۱۲ هنگامي كه پولس ميگويد: زن را اجازت نميدهم كه تعليم دهد، او با الهام از خدا اين سخن را ميگويد. آنچنانكه برخي ميگويند اين آيه معرف نظر شخصي پولس نيست. خداست كه دستور ميدهد زن در كليسا بر سر خدمات عمومي گماشته نشود. تنها استثنا در اين مورد اين است كه اجازه دارند به كودكان (دوم تيموتائوس ۳:۱۵) و زنان جوانتر (تيطس ۲:۴) تعليم دهند و زن نبايد بر شوهر خود مسلط شود. اين بدان معنا است كه او نبايد بر مرد مسلط يابد، بلكه بايد در سكوت بماند. شايد بهتر آن است كه بگوييم قسمت آخر اين آيه محدود به جماعت محلي است. اين يك اصل اساسي در رفتار خدا با انسان است كه مرد سر زن قرار داده شده است و زن مطيع وي. اين بدان معنا نيست كه زن حقيرتر است، چنين تفسيري اشتباه است. بلكه بدين معنا است كه اين برخلاف ارادهی خدا است كه زن بر مرد اقتدار و تسلط داشته باشد.
۲:۱۳ پولس براي اثبات اين موضوع به خلقت آدم و حوا میپردازد. آدم اول ساخته شد و بعد حوا. نظم اوليه خلقت بسيار مهم بود، خدا با خلق كردن انسان در وهلهی اول، خواست او را سر قرار دهد، كسي كه بايد هدايت كند، و كسي كه اقتدار دارد. اين حقيقت كه زن دوم خلق شد بيانگر اين امر است كه او بايد مطيع شوهر خود باشد. پولس با اتكا بر نظم خلقت، بر اين عقيده كه اين موضوع مربوط به كليساي محلي است خط بطلان ميكشد.
۲:۱۴ دليل دوم اشاره دارد به ورود گناه به نسل بشر. مار به جاي اينكه مستقيماً به آدم نزديك شود، با دروغ و وسوسههاي خود نزد حوا رفت. بر طبق رأي خدا، حوا نبايد مستقل عمل ميكرد. او بايد نزد آدم رفته و موضوع را با آن در ميان ميگذاشت. به جاي آن، او اجازه داد تسليم وسوسهی شيطان شده و در تقصير گرفتار شود.
جالب توجه است كه معلمان دروغين امروزه بسيار مايل هستند هنگامي كه زن در خانه تنها است و شوهر احتمالاً به محل كار خود رفته است به خانهها بروند.
آدم فريب نخورد. چنين به نظر میرسد كه با چشمان باز گناه كرد. برخي چنين ميگويند كه هنگامي آدم ديد كه حوا در گناه گرفتار شده، خواست با او متحد شود و از اين رو خود را در دام گناه انداخت. اما كتاب مقدس چنين نميگويد. بلكه فقط ميگويد زن فريب خورد، اما آدم فريب نخورد.
۲:۱۵ اين آيه يكي از دشوارترين آيات در رسالات شباني به شمار ميآيد، و تفسيرهاي بسياري در اين زمينه ارائه شده است. برخي ميپندارند كه اين تنها يك وعده از سوي خدا است كه يك مادر مسيحي با عمل زاييدن رستگار میشود. با اين حال چنين تفسيري هميشه درست نيست، زيرا برخي از مسيحيان مؤمن و سر سپرده نيز به هنگام زاييدن در گذشتهاند، ديگران بر اين باور هستند كه زاييدن در اينجا اشارهاي است به تولد مسيح و زنان ميتوانند توسط آن كسي كه از زن مولود شد نجات يابند. با اينحال، به نظر چنين تفسيري با چارچوب متن جور در نميآيد، زيرا مردان نيز به همين طريق نجات مييابند. هيچ كس نمیتواند بگويد كه اين آيه بدين معنا است زن با مادر فرزندان شدن، نجات ابدي را كسب ميكند؛ چرا كه اين ميشود نجات از راه اعمال، و آن هم يك عمل غيرمعمول!
ما اين تفسير را منطقيترين تفسير از اين عبارت ميدانيم. پيش از هر چيز، نجات در چارچوب اين متن اشاره به نجات جان او ندارد، بلكه به نجات موقعيت او در كليسا. ممكن است از سخنان پولس در عبارات قبل چنين تصور شود كه زنان در اهداف و نقشههاي خدا جايي ندارند؛ و هيچكاره هستند، اما پولس با اين ادعا مخالف است. گرچه درست است كه هيچ خدمتي در كليسا به زن سپرده نشده است؛ اما او يك خدمت بسيار مهم دارد، خدا فرمان داده كه جايگاه زن در خانه است، و به طور خاص در خدمت پرورش كودكان براي جلال خداوند عيسي مسيح. به مادر رهبران كليساهاي امروزه بيانديشيد! اين زنان هيچگاه براي بشارت انجيل از منبر بالا نرفتند، بلكه فرزندانشان را براي ندا پرورش دادهاند، تا آنجايي كه به موضوع پر ثمر بودن براي خدا مربوط است آنها واقعاً نجات يافتهاند.
لايلي ( Lilley ) مینويسد:
«هنگامي كه در مقصد طبيعي خود را به عنوان يك همسر و مادر ميپذيرد، قادر خواهد بود از عواقب گناه نجات يافته و جايگاهي مؤثر در كليسا كسب نمايد، اين سرسپردگي و پذيرش هرچه بيشتر با ثمرهی شخصيت تقديس شده مسيحي نمايان ميشود.»
شايد در اينجا اين سؤال به ذهن خطور كند: «تكليف آن دسته از زناني كه ازدواج نميكنند چيست؟» پاسخ اين است كه مقصود خدا در اين عبارت به طور كل زنان است. غالب زنان مسيحي ازدواج ميكنند و بچه ميآورند. در مورد استثنائات بايد گفت كه خدمات مفيد بسياري است كه به آنها سپرده ميشود كه با اين حال نه در خدمات عمومي شركت ميجويند و نه بر مردان اقتدار مييابند.
به عبارت پاياني آيهی ۱۵ توجه نماييد: اما به زاييدن رستگار خواهد شد، اگر در ايمان و مبحث و قدوسيت و تقوا ثابت بمانند. اين تنها يك وعدهی بلاشرط نيست. مفهوم در اينجا اين است كه اگر شوهر و زن ميخواهند يك شهادت قوي از خود به جاي بگذارند، بايد مسيح را در خانه محترم شمرده، و فرزندان خود را در ترس و هوشياري نسبت به خداوند پرورش دهند، سپس جايگاه زن نجات خواهد يافت. اما اگر زندگي والدين، يك زندگي بيدقت، دنيوي بوده و پرورش فرزندان خود را ناديده انگارند، پس اين فرزندان ممكن است از مسيح و كليسا دور شوند. در چنين موردي، زن آن شأن و منزلتي كه خدا براي او در نظر گرفته است را كسب نخواهد كرد.
مگذاريد كسي چنين فكر كند كه چون خدمت زن در منزل بوده و از انظار پنهان، از خدماتي كه ديگران میبينند اهميت كمتري دارد. به درستی گفته شده است: «دستاني كه گهواره را تكان ميدهند بر دنيا حكومت ميكنند.» در روز واپسين، در مقابل تخت داوري مسيح، وفاداري است كه ارزش دارد، و اين چيزي است كه هم در خانهها میتوان آن را يافت و هم بر منبرها.