Ancient Pergamon Temple

پ) دربارة مشايخ و شماسان (۳:‏۱-‏۱۳)

۳:‏۱ دومين سخن امين در اول تيموتائوس در مورد كار اسقفان در كليساي محلي است. اسقف يك مرد مسيحي با تجربه و عاقل است كه در نظارت الهي بر حيات روحاني جماعت محلي همكاري مي‌كند. او با حكومت كردن بر ميراث خدا نظارت نمي‌كند، بلكه او الگوي روحاني‌اي كه از خود بر جاي می‌گذارد هدايت مي‌كند.

امروزه، «اسقف» معرف يك مقام كليسايي است كه بر جماعت‌هاي محلي بسياري تسلط دارد. اما در عهد جديد همواره چندين اسقف در يك كليسا وجود داشت (اعمال ۱۴:‏۲۳؛ اعمال ۲۰۱۷ فيلپيان ۱:‏۱؛ يعفوب ۵:‏۱۴).

اسقف همان ناظر است. همان واژه‌اي كه در اين آيه اسقف ترجمه شده در اعمال ۲۰:‏۲۸ «ناظر» ترجمه شده است. اسقف يا ناظر همان شيخ است. همان مرداني كه در اعمال ۲۰:‏۱۷ شيخ ناميده شده‌اند. در اعمال ۲۰:‏۲۸ ناظران ناميده شده‌اند (همچنين ر.ك تيطس ۱:‏۷). مشايخ همان كشيشان هستند، البته گرچه واژه‌ی اخير در عهد جديد يافت نمی‌شود. چرا كه واژه‌ی «مشايخ» ترجمه واژه‌ی يوناني presbuteros است. پس واژه‌هاي «اسقف»، «ناظر»، «شيخ» و «كشيش» همه به يك شخص اشاره دارد.

در حقيقت، واژه‌ی presbuteros كه در اينجا «شيخ» ترجمه شده گاهي براي اشاره به يك شخص مسن‌تر در كليسا به كار رفته و لزوماً براي اشاره به كسي كه رهبر كليسا است به كار نمي‌رود (اول تيموتائوس ۵:‏۱، يوناني)، اما در غالب مواقع «شيخ» توصيف‌كننده‌ی شخصي است كه امور شباني در كليساي محلي به او سپرده شده است.

عهد جديد وجود اسقفان و مشايخ را در هر كليساي محلي پيش‌بيني مي‌كند (فيلپيان ۱:‏۱). با اينحال درست نيست كه بگوييم يك كليسا بدون وجود اسقفان نمی‌تواند به حيات خود ادامه دهد. از تيطس ۵:‏۱ پر واضح است در كريت كليساهاي نوپايي وجود داشتند كه هنوز كسي در‌آنجا به سمت شيخي انتصاب نشده بود.

تنها روح قدوس خدا مي‌تواند از شخص، شيخ بسازد. اين موضوع در اعمال ۲۸:‏۲۰ مشخص است. روح‌القدس باري بر دل شخص مي‌نهد، كه اين كار خطير را به عهده گرفته و نيز خود را براي آن آماده مي‌سازد. غير ممكن است كه با رأي دادن به شخص يا انتصاب آن از وي يك اسقف بسازيم. مسئوليت جماعتي محلي اين است كه اشخاصي را كه توسط روح‌القدس به سمت شیخی انتصاب شده‌اند را بشناسد. (اول تسالونیکیان ۱۳،۱۲:‏۵). درست است كه ما در كتاب تيطس به انتصاب مشايخ بر مي‌خوريم. اما در آنجا موضوع بر سر انتخاب از ميان كساني بود كه صلاحيت يك شيخ را داشتند. در آن هنگام مسيحيان هنوز عهد جديد را به شكل، به صورت يك نسخه‌ی چاپي كه هم اكنون ما در دسترس داريم، نداشتند. از اين رو، آنها صلاحيت‌هاي دقيق مشايخ را نمی‌دانستند. از اين رو پولس تيطس را با اين اطلاعات نزد آنها فرستاد و به او گفت كه از ميان كساني كه توسط روح‌القدس براي اين كار اختصاص يافته‌اند، كساني را جدا سازد.

انتصاب مشايخ توسط كليساي محلي احتمالاً كاملاً غير رسمي بوده است. غالباً مسیحيان به طور غير ارادي مي‌دانستند كه چه كساني مشايخ آنها خواهند شد زيرا كه با صلاحيت‌هاي مشايخ در ۱ تيمو ۳ و تيطس ۱ آشنا بودند. از سويي ديگر تشايد هم انتصاب مشايخ يك روال رسمي‌تر بود. شايد كليساي محلي براي اين هدف مشخص يعني انتصاب مشايخ گرد هم جمع مي‌شدند. در چنين مواردي، روال كار معمولاً چنين بود كه عبارات مربوطه از كتاب مقدس خوانده مي‌شد، بر آنها تأمل مي‌شد، و سپس اين بر عهده‌ی مسيحيان كليساي محلي بود كه تعيين كند چه كسي در جماعت به سمت شيخي برگزيده شود. سپس نام‌ها براي تمامي اعضا قرائت می‌شد. اگر كليسايي شخصي را شايسته‌ی مقام شخصیتی ندانست سپس تنها منبع براي انتخاب اين بود كه دعا شود تا خداوند خود مرداني را در روزهاي آينده براي اين مسئوليت برخيزاند.

كتاب مقدس تعداد معيني براي مشايخ يك كليساي محلي مشخص نمي‌كند، البته گرچه هميشه چندين نفر شيخ مي‌بينيم. موضوع تنها بر سر اين است كه چند نفر در اين زمينه به هدايت روح‌القدس پاسخ مي‌گويند.

اگر كسي منصب اسقفي را بخواهد، كار نيكو مي‌طلبد. همواره اين فكر در ذهن نقش مي‌بندد كه اين يك مقام والاي كليسايي است، كه مسئوليت چنداني بر روي شخص نيست، در حالي كه در حقيقت نظارت يك خدمت حقير در ميان قوم خداست، چرا كه آن «كار» است.

۳:‏۲ صلاحيت‌هاي اسقف در آيات ۲-‏۷ ذكر شده‌اند. آنها بر چهار شرط مهم تأكيد دارند:‏ شخصيت فردي، شهادت خانواده، قابليت تعليم دادن، كمي هم تجربه. براي كساني كه مي‌خواهند در كليساي محلي نظارت روحاني انجام دهند معيارهايي از سوي خدا قرار داده شده است. برخي امروزه چنين استدلال مي‌كنند كه هيچ كس نمي‌تواند به چنين معيارهايي برسد. با اين حال چنين چيزي درست نيست. چنين استدلالي اقتدار كلام خدا را زير سؤال مي‌برد و اجازه مي‌دهد كساني كه به سمت اسقفي برگزيده شوند كه هيچگاه از سوي روح‌القدس شايستگي اين كار را نيافته باشد.

اسقف بايد بي‌ملامت باشد. اين بدان معنا است كه هيچ اتهام عمل اشتباه بر وي وارد نيامده باشد. البته اين بدان معنا نيست كه او بايد بي‌گناه باشد، بلكه اگر او اشتباهي نسبت به انسان يا خدا مرتكب مي‌شود در صدد درست كردن آن برآيد. او بايد بي‌عيب باشد، نه تنها نيك‌نام باشد، بلكه شايسته‌ی آن نيز باشد.

دوم اينكه، صاحب يك زن باشد. اين شرط را به طرق گوناگون تفسير كرده‌اند. برخي مي‌گويند كه اسقف بايد ازدواج كرده باشد، استدلال آنها اين است كه اگر مسائل خانوادگي پيش بيايد، يك مرد مجرد به اندازه‌ی كافي براي رويارويي با اين مشكلات تجربه ندارد. اگر اين عبارت بدان معنا است كه يك اسقف بايد ازدواج كرده باشد، پس بايد چنين استدلال شود كه در آيه ۴ يك شيخ حتماً بايد فرزند هم داشته باشد.

ديگران بر اين باورند كه صاحب يك زن بدين معنا است كه اگر همسر اول اسقف در گذشته باشد، او ديگر نبايد ازدواج كند. اين يك تفسير بسيار خشك است كه احتمالاً بر تقدّس ازدواج تأكيد دارد.

تفسير سوم اين است كه اين عبارت بدان معنا است كه اسقف نبايد طلاق گرفته باشد. اين ديدگاه ارزش بسيار دارد، گرچه به نظر بعيد مي‌رسد كه اين تفسير كاملي باشد.

ديدگاه ديگر اين است كه نبايد هيچ اتهامي مبني بر خيانت و يا اختلاف در روابط زناشويي او گزارش شده باشد. زندگي اخلاقي او بايد عاري از ترديد و سؤال باشد. مسلماً اين تفسير درست است، حال معناي اين عبارت هرچه باشد.

تفسير آخر اين است كه يك اسقف نبايد داراي چندين همسر باشد. چنين تفسيري براي ما عجيب است، اما اين ملاك مهمي به شمار مي‌آيد. امروزه در زمينه‌هاي خدمتي، غالباً رخ مي‌دهد كه يك مرد چند زنِ نجات مي‌یابد. شايد او به هنگام ايمان آوردن چهار همسر داشته باشد. پس او درخواست تعميد مي‌كند و مي‌خواهد به عضويت كليساي محلي درآيد. خادمين در چنين موردي بايد چه كنند؟ شخصي مي‌گويد كه او بايد سه همسر خود را ترك كند. با اين حال چنين عملي مشكلاتي به بار خواهد آورد. يك مشكل اين است كه او خواهد پرسيد كدام يك را كنار بگذارد. او همه را دوست دارد و خانه‌اي براي آنها مهيا كرده است. همچنين اگر او سه همسر ديگر را ترك كند، آنها چگونه معيشت خود را تأمين كنند. و ممكن است برخي از آنها براي گذران زندگي خود تن به خودفروشي دهند. راه‌حل خدا براي حل چنين مشكلاتي اين نيست كه گناهي را با گناهان وخيم‌تر ديگر درمان كند. خادمين مسيحي اين مشكل را چنين حل مي‌كنند كه اجازه مي‌دهند شخص تعميد يافته و به عضويت كليساي محلي در آيد، اما تا مادامي كه او داراي چند همسر است نمي‌توان در كليسا وي را به مقام شيخي انتصاب كرد.

هشيار در اينجا نه تنها اشاره‌اي است به غذا و مشروبات بلكه به اجتناب از افراط‌كاري در امور روحاني نيز اشاره دارد.

خردمند بدين معناست كه اين شخص خوشگذران و سبك‌سر نباشد. او جدي، پرتلاش، نكته‌سنج و ملاحظه‌كار باشد. «مگس‌هاي مرده روغن عطار را متعفن و فاسد مي‌سازد، و اندك حماقتي از حكمت و عزت سنگين‌تر است». (جامعه ۱۰:‏۱)

اسقف بايد صاحب نظام باشد، يعني اينكه منظم باشد.

مهمان‌نواز بدين معنا است كه او غريبه‌ها را دوست دارد. درب خانه‌ی او هم به روي ايمانداران و هم به روي بي‌ايمانان باز است، و در پي اين است به كساني كه زير سقف خانه‌ی او جمع مي‌شوند بركت برساند.

شيخ بايد راغب به تعليم باشد. هنگامي كه او به مشكلات روحاني بر مي‌خورد بايد قادر باشد به كلام خدا مراجعه كرده و اراده‌ی خدا را در اين امور بيان كند. او بايد قادر باشد گله‌ی خدا را خوراك دهد (اول پطرس ۵:‏۲) و براي مقابله با كساني كه تعاليم غلط مي‌آورند از كتاب مقدس استفاده كند (اعمال ۲۰:‏۲۹-‏۳۱) البته اين موضوع لزوماً بدان معنا نيست كه اسقف بايد عطاي تعليم داشته باشد، بلكه او بايد بتواند در خدمات خود چه در خانه و چه در جماعت آموزه‌هاي ايمان را بيان كرده و به درستي كلام حقيقت را با ديگران در ميان بگذارد، و حاضر و مشتاق است كه آن را انجام دهد.

۳:‏۳ واژه‌ی ميگسار يعني معتاد به مشروبات الكلي. اسقف نبايد ميگسار باشد چرا كه باعث مرافعه مي‌شود، يعني مرافعه‌ی پر از فحش و ناسزاگويي.

مقصود از نه .... زننده اين است كه اين شخص با ديگران به درگيري فيزيكي نمي‌پردازد به عنوان مثال اگر او ارباب است هيچگاه غلام خود را نمي‌زند.

عبارت طماع سود قبیح در برخي از نسخ قديمي يافت نمی‌شوند، اما در اكثر نسخ وجود دارند. دلبستگي به پول ثمرات شرارت‌باري در كليسا و نيز در دنيا به بار خواهد آورد.

يك شيخ بايد حليم باشد. او براي كار در كليسا نياز به صبر، شكيبايي و روح ملايم دارد.

او نبايد جنگجو، ستيزه‌جو باشد و بر سر هر موضوع كوچكي به بحث بپردازد. او بر حقوق خود تأكيد نمي‌ورزد بلكه خونسرد و دمساز است.

يك اسقف نبايد زرپرست باشد، يعني اينكه نبايد دلبستگي به پول داشته باشد. در اينجا تأكيد بر روي واژه‌ی «دلبستگي» است. او با زندگي روحاني قوم خدا سر و كار دارد و نمي‌پذيرد كه اشتياق به ماديات او را از كار باز دارد.

۳‌:‏۴ شخص براي اينكه به عنوان يك ناظر انتصاب شود بايد مدبر اهل خانه‌ی خود به نيكويي باشد و فرزندان خويش را مطيع خود گرداند. اين شرط تا هنگامي پا برجا است كه فرزندان شخص در خانه‌ی وي باشند. هنگامي كه از نزد وي رفته و تشكيل خانواده دادند ديگر فرصتي براي اطاعت فرزندان از وي وجود ندارد. اگر مردي مدبر اهل خانه‌ی خود به نيكويي باشد، ديگر نيازي به سخت‌گيري بي‌جا و يا تسأهل بي‌دليل نيست.

۳‌:‏۵ دليل اين موضوع روشن است. تا هنگامي كه مردي نتواند اهل خانه‌ی خود را تدبير نمايد، چگونه مي‌توان انتظار داشت كه كليساي خدا را نگاهباني نمايد، تعداد نفرات در خانه‌ی او كمتر است. همه به او وابسته هستند، و اكثر اعضاي خانواده بسيار جوان‌تر از او، از سويي ديگر تعداد اعضاي كليسا بسيار بيشتر خواهد بود و با توجه به افزايش اين تعداد خلق و خوها نيز متنوع و متفاوت خواهد بود. مشخص است كه اگر مردي شايستگي مديريت بر تعداد اندك را نداشته باشد، صلاحيت اداره‌ی تعداد بيشتر را نخواهد داشت.

آيه‌ی ۵ بسيار مهم است زيرا كه كار يك شيخ را شرح مي‌دهد. وظيفه‌ی او نگاهباني از كليساي خدا است. توجه نمائيد كه نمي‌گويد بر كليساي خدا حكومت مي‌كند. شيخ يك فرد مستبد نيست، و نه حتي يك حاكم بخشنده، بلكه كسي كه قوم خدا را هدايت می‌كند، همچون شباني كه گوسفندان را هدايت مي‌كند.

تنها در يك جاي ديگر عبارت «نگاهباني كردن» در كل عهد جديد به كار رفته و آن هم در داستان سامري نيكو (لوقا ۱۰:‏۳۴). همان محبت و توجهي كه سامري نيكو از خود نسبت به قرباني راهزنان نشان داد بايد سرلوحه‌ی مشايخ كليساي خدا قرار گيرد.

۳‌:‏۶ و نه جديدالايمان. شخصي كه به تازگي به مسيح ايمان آورده، و يا شخصي كه در ايمان جوان است، شايسته‌ی منصب اسقفي نيست. اين كار مستلزم مردان با تجربه و بافهم در ايمان است. خطر در اينجاست كه ممكن است شخص نو ايمان غرور كرده و سپس به حكم ابليس بيفتد. مقصود از حكم ابليس داوري‌اي كه شيطان بر انسان مي‌آورد نيست، بلكه داوری‌اي كه به خاطر غرور بر خود شيطان قرار مي‌گيرد. او به دنبال مقام والايي است كه شايسته‌ی آن نيست، و در نتيجه پست خواهد شد.

۳‌:‏۷ اسقف بايد مردي نيك‌نام در جامعه باشد. مقصود از آناني كه خارجند همان اطرافيان بي‌ايمان است. بدون اين نيك‌نامي، او بازيچه‌ی اتهامات ديگران شده و در دام ابليس گرفتار مي‌شود. اين اتهامات هم مي‌تواند از سوي بی‌ايمانان باشد و هم ايمانداران. دام ابليس همان دامي است كه شيطان براي كساني مي‌گستراند كه زندگيشان با اعتقادشان مغايرت دارد. هرگاه كه شيطان انسان‌ها را در دام خود گرفتار مي‌سازد آنها را مورد استهزاء و نكوهش قرار مي‌دهد.

۳‌:‏۸ اكنون پولس رسول به ويژگي‌هاي شماسان مي‌پردازد. در عهد جديد شَماس كسي است كه فقط خدمت مي‌كند. معمولاً چنين مي‌پندارند كه وظيفه‌ی شماس رسيدگي به امور گذرا و دنيوي كليساي محلي است. در حالي كه اسقفان براي حيات روحاني تدبير می‌انديشند. اين برداشت از وظايف شماسان عموماً بر مبناي اعمال ۶:‏۱-‏۵ استوار است، جايي كه مردان براي امر توزيع روزانه‌ی اعانات ميان بيوه‌زنان كليسا انتخاب شدند. در حقيقت، اسم «شماس» در اين عبارات به كار نرفته است، اما شكل فعل آن در آيه ۲ به كار رفته است:‏ «شايسته نيست كه ما كلام خدا را ترك كرده، مائده‌ها را خدمت كنيم» (تحت‌الفظي شماس كنيم).

صلاحيت‌هاي شماسان بسيار شبيه به صلاحيت‌هاي اسقفان است، اگرچه به مانند ويژگيهاي اسقف سخت و خشك نيست. يكي از تفاوت‌هاي قابل توجه اين است كه نيازي نيست شماس راغب به تعليم باشد.

شماسان بايد با وقار، متين و شايسته‌ی احترام باشند، آنها نبايد دو زبان باشند، يعني نبايد به اشخاص مختلف در زمان‌هاي مختلف گزارش‌هايي ضد و نقيض بيان كنند. آنها بايد هميشه يك جور باشند.

آن‌ها نبايد راغب به شراب زياده باشند. عهد جديد نوشيدن شراب را براي اهداف درماني و به عنوان نوشيدني در كشورهايي كه آب شرب آنها آلوده است، منع نكرده است. اما با اين حال تنها استفاده‌ی متعادل از آن جايز شمرده شده است، مسيحيان همچنين بايد به وجه‌ی خود در اين زمينه توجه داشته باشند. در حالي كه شايد در برخي از كشورها نوشيدن شراب براي مسيحيان بدون اينكه حتي يك تأثير منفي هم داشته باشد، جايز باشد، اما ممكن است در برخي كشورها وقتي بي‌ايمانان ببينند كه مسيحيان در نوشيدن شراب افراط مي‌كنند، لغزش بخورند. از اين رو، اگرچه استفاده از شراب مجاز است اما نبايد در آن افراط كرد.

شماسان نبايد طماع سود قبيح باشند. همان‌گونه كه قبلاً هم گفته شد احتمالاً يكي از وظايف شماس حسابرسي به امور مالي كليساي محلي است. اين كار او را در معرض اين وسوسه قرار مي‌دهد كه مبادا او چشم طمع به پول داشته باشد. شايد وسوسه شود كه به خود كمك كند. يهودا آخرين خزانه‌داري نبود كه به خاطر پول به خداوند خيانت كرد!

۳‌:‏۹ شماسان بايد دارندگان سر ايمان در ضمير پاك باشند. يعني اينكه آنها بايد در تعليم و زندگي بي‌عيب باشند. آنها نه تنها بايد حقيقت را بدانند، بلكه بايد با آن زيست نمايند. سر ايمان توصيفي از ايمان مسيحي است. بسياري از آموزه‌هاي مسحيت در دوره‌ی عهد عتيق به صورت راز نگاه داشته شد اما سپس توسط رسولان و انبياي عهد جديد آشكار گرديد. به همين دليل واژه‌ی سر در اينجا به كار گرفته شده است.

۳‌:‏۱۰ شماسان نيز به مانند مشايخ بايد ابتدا آزموده شوند. يعني اينكه براي مدتي تحت نظر باشند و حتي شايد مسئوليت‌هاي كوچك‌تري نيز در كليسا به آنها سپرده شود. هنگامي كه ثابت نمودند قابل اعتماد و امين هستند، سپس مسئوليت‌هاي سنگين‌تري به آنها سپرده شود. سپس كار شماسي بكنند، يا، «بگذاريد خدمت كنند» به مانند اسقفان، تأكيد زياد بر مقام كليسايي نيست بلكه بر خدمت به خداوند و قوم او.

هرگاه شخصي در زندگي خصوصي خود و نيز زندگي جمعي بي‌عيب يافت شد، آنگاه مي‌توان به او اجازه داد به عنوان شماس خدمت كند. بي‌عيب در اينجا اشاره‌اي است به صلاحيت‌هايي كه ذكر شده است.

در اينجا بهتر است برخي از كساني را كه در كليساي محلي به عنوان شماس شناخته مي‌شوند نام ببريم. مسلماً خزانه‌دار كليسا يكي از آنها است، همچنين منشي، مدير كانون شادي و راهنمايان.

۳‌:‏۱۱ پر واضح است كه مقصود در اين آيه زنان شماسان است، يا زنان اسقفان و شماسان. همسر آن دسته از خادميني كه مسئوليتي در كليسا به آنها سپرده مي‌شود مسلماً بايد از زنان مسيحي نيک‌نام و صادق باشند تا بتوانند در خدمت به شوهران خود كمك كنند.

با اين حال واژه‌اي كه براي «زنان» به كار رفته را مي‌توان «زنان» (به معناي عام) تلقي كرد. اگر اين ترجمه را بپذيريم مي‌توانيم زنان خادمه را به اين تفسير بيافزاييم. در كليساي اوليه از اين قبيل زنان به چشم مي‌خورند به عنوان مثال، روميان ۱۶‌:‏۱ فيبي را به عنوان خادمه‌ی (همان واژه شماس به كار رفته است) كليساي كنخريه معرفي كند. در روميان ۱۶‌:‏۲ سرنخي از نوع خدمتي كه اين زنان انجام مي‌دادند به دست مي‌دهد، در آنجا پولس مي‌گويد فيبي زني است كه «بسياري را و خود مرا نيز معاونت مي‌نمود».

هر تفسيري را كه بپذيريم، اين زنان بايد باوقار، متين و محترم باشند. آنها نبايد غيبت‌گو باشند، وقت خود را صرف غيبت كردن در مورد ديگران كنند و به نيت بدنام كردن ديگران اخبار غلط و مغرضانه شايع نمايند. آنها بايد هشيار، خویشتن‌دار باشند.

سرانجام اينكه بايد در هر امري امين باشند. البته اين آيه بدان معنا نيست كه بايد فقط در ايمان مسيحي امين باشند، بلكه قابل اعتماد، وفادار، شايسته‌ی اعتماد باشند. آنها بايد قادر باشند كه رازهاي خانوادگي و سر افراد را پيش خود نگاه دارند.

۳‌:‏۱۲ اكنون پولس به موضوع شماسان باز مي‌گردد. او ابتدا تصريح مي‌كند كه آنان بايد صاحب يك زن باشند. تفسيرهاي مختلف اين عبارت در توضيحات مربوط به آيه ۲ بيان شده است. فقط كافي است كه بگوئيم شماسان نيز به مانند اسقفان بايد در روابط زناشويي خود عاري از ملامت باشند.

آنها نيز بايد فرزندان و اهل خانه‌ی خويش را نيكو تدبير نمايند. عهد جديد كوتاهي در انجام اين كار را يك عيب مي‌داند. البته مقصود اين نيست كه مردان بايد مستبد و سلطه‌جو باشند، بلكه مقصود اين است كه فرزندان آنان مطيع باشند و بر حقيقت شهادت دهند.

۳‌:‏۱۳ عبارت «آناني كه كار شماسي را نيكو كرده باشند، درجه‌ی خوب براي خويشتن تحصيل مي‌كنند» به خوبي در استيفان و فيلپس ديده مي‌÷شود. در اعمال ۶‌:‏۵ از اين دو نفر در ميان شماساني كه انتخاب شدند ياد شده است. كاري كه به آنها سپردند كه هدايا را در ميان بيوه‌زنان كليسا توزيع كنند. هنگامي كه آنان را در انجام وظايف خود امين بودند. به نظر روح خدا آنها را به حوزه‌هاي جديد خدمتي هدايت نمود؛ زيرا در ادامه كتاب اعمال مي‌بينيم كه فيليپس به عنوان يك بشر خدمت مي‌كند و استيفان به عنوان يك معلم. شخصي كه با امانداري خدمتي را انجام مي‌دهد، هر چند كوچك ديري نخواهد پاييد كه شهادت نيكويي از خود به جاي گذاشته و مي‌توان در مورد ديگر خدمات به او اعتماد كرد.

علاوه بر اين، به فيليپس و استيفان جلادت كامل در ايماني كه به مسيح عيسي است عطا شد. بدون ترديد مقصود اين است كه براي شهادت دادن به مسيح، در تعليم و در دعا آزادي عظيمي خواهند يافت. مسلماً اين موضوع در خطابه‌ی مشهود استيفان پيش از به شهادت رسيدن كاملاً مشهود است.

ت) درباره ‌ی رفتار در كليسا (۳:‏۱۴-‏۱۶)

۳‌:‏۱۴ پولس رسول عبارات قبل را به اين اميد كه به زودي تيموتائوس را خواهد ديد نوشته بود. با اينحال از اين را به تو مي‌نويسم نه تنها اشاره‌اي است به سخناني كه قبل از اين نوشته، بلكه به عبارات بعدي نيز اشاره دارد.

۳‌:‏۱۵ پولس مي‌دانست كه ممكن است اين ديدار به تأخير بينجامد، يا حتي اينكه ديگر نتواند به افسس برود. در حقيقت ما نمی‌دانيم كه آيا او مي‌توانست تيموتائوس را در افسس ملاقات كند. و اگر او تأخير مي‌كرد، مي‌خواست كه تيموتائوس بداند كه چگونه بايد ايمانداران در خانه‌ی خدا رفتار كنند.

پولس در آيات قبل شرح داد كه چگونه اسقفان، شماسان، و همسران آنها بايد رفتار كنند. حال او شرح مي‌دهد كه رفتار عموم مسيحيان در خانه‌ی خدا بايد چگونه باشد.

خانه‌ی خدا در اينجا «كليساي خداي حي و ستون و بنياد راستي» تعريف شده است. خدا در عهد عتيق در خيمه و هيكل ساكن بود. اما در عهد جديد او در كليسا ساكن است. اين مكان كليساي خداي حي ناميده شده است، و اين با معبدي كه در آن بت‌هاي بي‌جان هستند تفاوت دارد.

كليسا در اينجا ستون و بنياد راستي ناميده شده است. ستون نه تنها براي مستحكم نمودن بناي ساختمان به كار مي‌رفت، بلكه معمولاً در معابر عمومي ستون‌هايي بنا مي‌شد تا اعلاميه‌ها را بر آن نصب كنند. پس آن يك منادي بود. كليسا بر روي زمين واحدي است كه خدا آن را براتي اعلان و نمايش راستي برگزيده است. آن بنياد راستي نيز است. در اينجا بنياد مفهوم پي و يا اساس ساختمان را در خود دارد. اين امر كليسايي را توصيف مي‌كند كه وظيفه‌ی دفاع و حمايت از حقيقت خدا به وي سپرده شده است.

۳:‏۱۶ اين آيه بسيار دشوار است. يكي از دشواري‌هاي اين آيه اين است كه چه ارتباطي با آيات قبل دارد. يك عقيده اين است كه در اينجا ما مظهري از حقيقت را پيش‌رو داريم، اين حقيقت كه كليسا ستون و بنياد است (آيه ۱۵). عقيده ديگر اين است كه آيه الگو و قدرتي از دينداري به دست مي‌دهد كه پولس تأكيد مي‌كند آن جزئي ناگسستني از رفتار مسيحي در خانه‌ی خدا است. جي. ان. داربي گفته است:‏

«غالباً مي‌گويند و يا چنين تفسير مي‌كنند كه اين آيه از سر الوهيت سخن مي‌گويد، يا سر خود شخص مسيح. اما اين سر دينداري است، يا سري كه به واسطه‌ی آن دیندار حقيقي نمايان مي‌شود ـ سرچشمه‌ی الهي تمام آن چيزهايي كه در انسان پارسايي ناميده مي‌شود و... دينداري از معرفت تجسم، مرگ، قيام و صعود عيسي مسيح سرچشمه مي‌گيرد ... خدا چنين مكشوف مي‌شود؛ و در ماندن در اين (معرفت) دينداري جاري می‌شود.»

هنگامي كه پولس مي‌گويد سر دينداري عظيم است، مقصود او اين نيست كه اين بسيار اسرارآميز است، بلكه حقيقت ناشناخته‌ی گذشته در مورد شخص و كار خداوند بسيار شگفت‌انگيز و خارق‌العاده است.

«خدا در جسم ظاهر شد»، اشاره‌اي است به عيسي خداوند، و به طور خاص به تجسم او. دينداري حقيقي براي اولين بار به هنگام تولد نجات دهنده همچون يك نوزاد در آخوري در بيت لحم در جسم ظاهر شد.

آيا در روح تصديق كرده شده به معناي «تصديق شده در روح بشري خود» است؟ يا به معناي «تصديق كرده شده توسط روح‌القدس» است؟ ما معناي دوم را از آيه استنباط مي‌كنيم. روح قدوس خدا او را به هنگام تعميد (متي۳:‏۱۵-‏۱۷)، تبديل هيئت (متي۱۷:‏۵)، قيام (روميان۱:‏۳، ۴) و صعود (يوحنا ۱۶:‏۱۰) تأييد نمود.

فرشتگان خداوند را به هنگام تولدش، وسوسه، رنج او در باغ جتيسماني، قيام و صعود مشاهده نمودند.

او از روز پنطيكاست به بعد، در ميان امت‌ها موعظه كرد. اين اعلان نه تنها در ميان يهوديان بلكه تا به اقصی‌نقاط جهان انتشار يافت.

در دنيا ايمان آورده توصيف كننده‌ی اين حقيقت است كه از ميان هر قوم و ملتي، عده‌اي به خداوند عيسي ايمان آورده‌اند. اين آيه نمي‌گويد «بر دنيا ايمان آورده». گرچه اين اعلان در تمام دنيا گسترش يافت، با اينحال تنها عده‌اي اين پيغام را پذيرفتند.

عموماً بر اين باورند كه به جلال بالا برده شد اشاره دارد به صعود او به آسمان پس از تكميل كار نجات، و نيز اشاره‌اي است به وضعيت كنوني او. وينسنت (Vincent) خاطرنشان مي‌سازد كه اين آيه مي‌گويد «به جلال بالا برده شد» و نه «در جلال». يعني اينكه «به همراه جلال و شكوه، همچون يك فرمانده‌ی پيروزمند بالا برده شد.»

برخي اين فهرست وقايع را برحسب ترتيب زماني بيان مي‌كنند. به عنوان مثال، آنها مي‌گويند در جسم ظاهر شد به تجسم اشاره دارد؛ در روح تصديق كرده شد اشاره‌اي است به مرگ، تدفين و قيام مسيح؛ فرشتگان مهشود گرديد توصيف‌كننده‌ی صعود او به آسمان است به امت‌ها موعظه كرده و در دنيا ایمان آورده وقايع پس از صعود او هستند؛ و سرانجام، به جلال بالا برده شد اشاره‌اي است به روز واپسين هنگامي كه تمام فديه‌شدگان او گرد هم مي‌آيند، از مردگان برخاسته به همراه او به جلال بالا برده خواهند شد. بر طبق اين ديدگاه بنابراين، تنها پس از اين وقايع سر دينداري كامل خواهد شد.

با اين حال ما دليلي نمي‌بينيم كه اين ترتيب، زماني باشد. برخي مي‌گويند اين آيه جزئي از سرود مسيحي مربوط به قرون اوليه است، اگر چنين باشد، اين آيه بسيار شبيه به سرود انجيلي «يك روز» است:‏

با زندگيش، مرا محبت نمود، با مرگش نجاتم داد
تدفين شد، تا گناهان مرا بردارد
برخاست، و تا به ابد آزادانه عادل گرديد:‏
روزي خواهد آمد ـ آه، روز پر جلال!
-‏ چارلز مارش ( Charles H. Marsh )

اولتيموتيوس

فصل   ۳

۱  این سخن امین است که اگر کسی منصب اسقفی را بخواهد، کار نیکو می‌طلبد.

۲  پس اسقف باید بی‌ملامت و صاحب یک زن و هشیار و خردمند و صاحب نظام و مهمان‌نواز و راغب به تعلیم باشد؛

۳  نه می‌گسار یا زننده یا طمّاع سود قبیح بلکه حلیم و نه جنگجو و نه زرپرست.

۴  مُدَبّر اهل خانهٔ خود به نیکویی و فرزندان خویش را در کمال وقار مطیع گرداند،

۵  زیرا هرگاه کسی نداند که اهل خانهٔ خود را تدبیر کند، چگونه کلیسای خدا را نگاهبانی می‌نماید؟

۶  و نه جدیدالایمان که مبادا غرور کرده، به حکم ابلیس بیفتد.

۷  امّا لازم است که نزد آنانی که خارجند هم نیک‌نام باشد که مبادا در رسوایی و دام ابلیس گرفتار شود.

۸  همچنین شمّاسان باوقار باشند، نه دو زبان و نه راغب به شراب زیاده و نه طمّاعِ سود قبیح؛

۹  دارندگان سرّ ایمان در ضمیر پاک.

۱۰  امّا باید اوّل ایشان آزموده شوند و چون بی‌عیب یافت شدند، کار شمّاسی را بکنند.

۱۱  و به همینطور زنان نیز باید باوقار باشند و نه غیبت‌گو بلکه هشیار و در هر امری امین.

۱۲  و شمّاسان صاحب یک زن باشند و فرزندان و اهل خانهٔ خویش را نیکو تدبیر نمایند،

۱۳  زیرا آنانی که کار شمّاسی را نیکو کرده باشند، درجهٔ خوب برای خویشتن تحصیل می‌کنند و جلادت کامل در ایمانی که به مسیح عیسی است.

۱۴  این را به تو می‌نویسم به امید آنکه به زودی نزد تو آیم.

۱۵  لیکن اگر تأخیر اندازم، تا بدانی که چگونه باید در خانهٔ خدا رفتار کنی، که کلیسای خدای حیّ و ستون و بنیاد راستی است.

۱۶  و بالاجماع سرّ دینداری عظیم است، که خدا در جسم ظاهر شد و در روح، تصدیق کرده شد و به فرشتگان مشهود گردید و به امّت‌ها موعظه کرده و در دنیا ایمان آورده و به جلال بالا برده شد.