دوم قرنتيان
فصل ۱۱
۱ کاشکه مرا در اندک جهالتی متحمّل شوید و متحمّل من هم میباشید.
۲ زیرا که من بر شما غیور هستم به غیرت الٰهی؛ زیرا که شما را به یک شوهر نامزد ساختم تا باکرهای عفیفه به مسیح سپارم.
۳ لیکن میترسم که چنانکه مار به مکر خود حوّا را فریفت، همچنین خاطر شما هم از سادگیای که در مسیح است، فاسد گردد.
۴ زیرا هرگاه آنکه آمد، وعظ میکرد به عیسای دیگر، غیر از آنکه ما بدو موعظه کردیم، یا شما روحی دیگر را جز آنکه یافته بودید، یا انجیلی دیگر را سوای آنچه قبول کرده بودید میپذیرفتید، نیکو میکردید که متحمّل میشدید.
۵ زیرا مرا یقین است که از بزرگترین رسولان هرگز کمتر نیستم.
۶ امّا هرچند در کلام نیز امّی باشم، لیکن در معرفت نی. بلکه در هر امری نزد همهکس به شما آشکار گردیدیم.
۷ آیا گناه کردم که خود را ذلیل ساختم تا شما سرافراز شوید در اینکه به انجیل خدا شما را مفت بشارت دادم؟
۸ کلیساهای دیگر را غارت نموده، اجرت گرفتم تا شما را خدمت نمایم و چون به نزد شما حاضر بوده، محتاج شدم، بر هیچکس بار ننهادم.
۹ زیرا برادرانی که از مکادونیه آمدند، رفع حاجت مرا نمودند و در هرچیز از بار نهادن بر شما خود را نگاه داشته و خواهم داشت.
۱۰ به راستی مسیح که در من است قسم که این فخر در نواحی اخائیه از من گرفته نخواهد شد.
۱۱ از چه سبب؟ آیا از اینکه شما را دوست نمیدارم؟ خدا میداند!
۱۲ لیکن آنچه میکنم هم خواهم کرد تا ازجویندگان فرصت، فرصت را منقطع سازم تا در آنچه فخر میکنند، مثل ما نیز یافت شوند.
۱۳ زیرا که چنین اشخاص رسولان کَذَبه و عمله مکّار هستند که خویشتن را به رسولان مسیح مشابه میسازند.
۱۴ و عجب نیست، چونکه خودِ شیطان هم خویشتن را به فرشته نور مشابه میسازد.
۱۵ پس امر بزرگ نیست که خدّام وی خویشتن را به خدّام عدالت مشابه سازند که عاقبت ایشان برحسب اعمالشان خواهد بود.
۱۶ باز میگویم، کسی مرا بیفهم نداند والاّ مرا چون بیفهمی بپذیرید تا من نیز اندکی افتخار کنم.
۱۷ آنچه میگویم از جانب خداوند نمیگویم، بلکه از راه بیفهمی در این اعتمادی که فخر ما است.
۱۸ چونکه بسیاری از طریق جسمانی فخر میکنند، من هم فخر مینمایم.
۱۹ زیرا چونکه خود فهیم هستید، بیفهمان را به خوشی متحمّل میباشید.
۲۰ زیرا متحمّل میشوید هرگاه کسی شما را غلام سازد، یا کسی شما را فرو خورد، یا کسی شما را گرفتار کند، یا کسی خود را بلند سازد، یا کسی شما را بر رخسار طپانچه زند.
۲۱ از روی استحقار میگویم که گویا ما ضعیف بودهایم. امّا در هرچیزی که کسی جرأت دارد، از راه بیفهمی میگویم من نیز جرأت دارم.
۲۲ آیا عبرانی هستند؟ من نیز هستم! اسرائیلی هستند؟ من نیز هستم! از ذریّت ابراهیم هستند؟ من نیز میباشم!
۲۳ آیا خدّام مسیح هستند؟ چون دیوانه حرف میزنم، من بیشتر هستم! در محنتها افزونتر، در تازیانهها زیادتر، در زندانها بیشتر، درمرگها مکرّر.
۲۴ از یهودیان پنج مرتبه از چهل یک کم تازیانه خوردم.
۲۵ سه مرتبه مرا چوب زدند؛ یک دفعه سنگسار شدم؛ سه کرّت شکسته کشتی شدم؛ شبانهروزی در دریا بسر بردم؛
۲۶ در سفرها بارها؛ در خطرهای نهرها؛ در خطرهای دزدان؛ در خطرها از قوم خود و در خطرها از امّتها؛ در خطرها در شهر؛ در خطرها دربیابان؛ در خطرها در دریا؛ در خطرها در میان برادرانِ کَذَبَه؛
۲۷ در محنت و مشقّت، در بیخوابیها بارها؛ در گرسنگی و تشنگی، در روزهها بارها؛ در سرما و عریانی.
۲۸ بدون آنچه علاوه بر اینها است، آن باری که هر روزه بر من است، یعنی اندیشه برای همهٔ کلیساها.
۲۹ کیست ضعیف که من ضعیف نمیشوم؟ کِه لغزش میخورد که من نمیسوزم؟
۳۰ اگر فخر میباید کرد از آنچه به ضعف من تعلّق دارد، فخر میکنم.
۳۱ خدا و پدر عیسی مسیح خداوند که تا به ابد متبارک است، میداند که دروغ نمیگویم.
۳۲ در دمشق، والیِ حارث پادشاه، شهر دمشقیان را برای گرفتن من محافظت مینمود.
۳۳ و مرا از دریچهای در زنبیلی از باره قلعه پایین کردند و از دستهای وی رستم.
ت) تأكید پولس بر رسالت خود (۱۱:۱ -۱۵)
۱۱:۱ كاشكه مرا در اندك جهالتی متحمل شوید و متحمل من هم میباشید. پولس آرزو میكند كه هنگامیكه او در فخر كردن فراط ند وی را متحمل شوند. اما او حس میكند كه آنها تا كنون چنین كاری كردهاند، پس نیازی به این درخواست نیست.
۱۱:۲ سه دلیل برای اینكه چرا او باید چنین درخواستی از آنها بكند مطرح میشود. دلیل اول اینكه او برای قرنتیان غیور بود به غیرت الهی. او آنها را به یك شوهر نامزد ساخته بود، تا آنها را همچون باكرهای عفیفه به مسیح سپارد. پولس در قبال سعادت روحانی مقدس قرنتس احساس مسئولیت میكرد. آرزوی او این بود كه در روز واپسین یعنی ربوده شدن ایمانداران بتواند آنها را به خداوند عیسی معرفی كند، عاری از فساد تعالیم غلط معلمان دروغین. او به خاطر اینكه برای آنها غیرت داشت میخواست در آ‹ چیزی كه به نظر جهالت میآمد افراط كند.
۱۱:۳ دومین دلیل این بود كه مبادا مقدسین فریب خورند و خاطر آنها از سادگی و پاكی كه در مسیح است فاسد گردد. در اینجا مقصود از سادگی، وفاداری است. او میخواست كه آنها خود را تنها به خداوند عیسی وقف كنند و نگذارند شخص دیگری محبت دل آنها را برباید. پس او میخواست آنها در وقف خود به خداوند بیریا باشند.
پولس به یاد میآورد كه چگونه مار به فكر خود حوا را فریفت. او این كار را با مطرح كردن خواهشی در ذهن یا خاطر او انجام داد. این دقیقاً همان كاری بود كه انبیای دروغین در قرنتس انجام میدادند. پولس میخواست كه دل قرنتیان متحد و بیعیب باقی بماند.
توجه كنید كه پولس واقعهی حوا و مار را در قالب حقیقت مطرح میكند و نه افسانه.
۱۱:۴ دلیل سوم برای اینكه پولس میخواست اندكی جهالت بر خود روا دارد این بود كه قرنتیان برای شنیدن از انبیای دروغین از خود آمادگی نشان داده بودند.
هنگامیكه شخص دیگری به قرنتس میآمد و عیسای دیگر را موعظه میكرد، و ادعا میكرد كه روحی دیگر جز روحالقدس میداد، و انجیلی دیگر را اعلان میكرد، قرنتیان مشتاقانه با چنین جوی مدارا میكردند. و آنها صبر توأم با محبت نسبت به این دیدگاهها از خود نشان میدادند. پولس با لحن كنایهآمیز میگوید:«اگر با دیگران چنین كردید، پس چرا با من چنین رفتار نمیكنید؟»
عبارت آخر یعنی «نیكو میكردید كه متحمل میشدید» را باید كنایه تلقی كرد. پولس پذیرش بدعت از سوی آنها را به خاطر ساده لوحی و عدم تشخیص ملامت میكند.
۱۱:۵ دلیلی كه آنها باید با پولس مدارا كنند این است كه او از بزرگترین رسولان هرگز كمتر نیست. واژهی «بزرگترین» به شكل كنایه بكار رفته است. ترجمهی تحتالفظی (و امروزی!) این واژه «ابر رسولان» است.
اصلاحطلبان این واژه را برای رد این نظریهی پاپی كه پطرس، رسول اصلی بوده و رسالت به طور سینه به سینه به پاپها رسیده است.
۱۱:۶ گر چه شاید پولس در كلام امیبود، مسلماً معرفت او كمیو كاستی نداشت. این موضوع بر قرنتیان مسلم بود زیرا آنها توسط پولس بود كه معرفت ایمان مسیحی را یافتند. هر چقدر كه پولس در فصاحت كلام امیبود، پر واضح بود كه فكر خود را بر مقدسین در قرنتس قابل فهم ساخته بود. آنها خود بر این امر شهادت میدادند.
۱۱:۷ اگر سخنوری بلیغ او علت دیدگاه منفی قرنتیان نسبت به او نبود، پس شاید او اشتباه كرده بود كه خود را ذلیل ساخته بود تا آنها سرافراز شوند. قسمت بعدی آیه مقصود او برای ما روشن میسازد. هنگامیكه پولس با قرنتیان بود هیچ كمك مالی از آنها دریافت نكرد. شاید آنها حس كردند كه او مرتكب گناه شده است كه خود را فروتن ساخته تا آنها سرافراز شوند.
۱۱:۸ در عبارت «كلیسای دیگر را غارت نمودم» یك صنعت ادبی به نام اغراق به كار رفته است. این یك عبارت اغراقآمیز است كه برای تأثیرگذاری بر ذهن خواننده در اینجا آمده است. مسلماً مقصود پولس این نیست كه واقعاً دیگر كلیساها را غارت كرده است، بلكه او تنها میگوید كه درحالی كه خداوند را در قرنتس خدمت میكرده از دیگر كلیساها كمك مالی دریافت میكرده تا بتواند بدون دریافت كمك مال ی از آنها به آنها كمك كند.
۱۱:۹ بارها بود كه پولس رسول در طول اقامت در قرنتس در تنگنای مالی قرار داشت. آیا او این حاجت را برای قرنتیان بیان نموده و از آنها درخواست كمك كرد؟ مسلماً خیر. برادرانی كه از مكادونیه آمدند نیاز او را برطرف نمودند.
پولس به هر طریق ممكن از بار نهادن بر آنان خود را نگاه داشت، و قصد داشت در ادامه نیز چنین كند. او در مورد قرنتیان از حق رسالت خود مبنی بر دریافت كمك از آنها گذشته بود.
۱۱:۱۰ پولس مصمم بود كه هیچكس فخر او نسبت به نواحی اخائیه، جایی كه قرنتس در آن واقع شده بود، را از او نخواهد گرفت. تردیدی نیست كه او در اینجا به مخالفان خود اشاره میكند، كسانی كه از خودكفایی او بر علیه او استدلال میآوردند. آنها میگفتند كه میدانند كه او یك رسول حقیقی نیست و به همین خاطر است كه نمیخواهد از سوی مسیحیان حمایت مالی شود (۱ قرن ۹). علی رغم اتهاماتی كه مخالفان او بر علیه وی اقامه میكردند، او به اینكه قرنتیان را بدون اینكه از آنها كمك مالی بخواهد خدمت كرده است فخر میكرد.
۱۱:۱۱ چرا او اینچنین فخر میكرد؟ آیا او قرنتیان را دوست نداشت؟ خدا میداند كه چنین نیست! قلب او سرشار از محبت به آنها بود. به نظر مهم نبود كه پولس چه میكند، او مورد انتقاد بود. اگر از قرنتیان پول دریافت میكرد، مخالفان او میگفتند كه او تنها به خاطر دریافت عایدات موعظه میكند. اگر پول دریافت نمیكرد، به این متهم بود كه آنها را دوست ندارد. اما خدا حقیقت امر را میداند، و پولس راضی است كه مسأله را به او بسپارد.
۱۱:۱۲ پر واضح است كه یهودیگرایان از قرنتیان پول مطالبه كرده، و دریافت مینمودند. او همانند بسیاری از فرقههای دیگر تا هنگامیكه پولی دریافت نمیكردند خدمت نمیكردند. پولس مصمم بود كه از ایمانداران قرنتس پول دریافت نكند و این خط مشی را ادامه دهد. اگر معلمان دروغین میخواستند به همراه او فخر كنند باید از خط مشی او پیروی میكردند. اما او میدانست كه آنان هیچگاه قادر نخواهند بود بدون دریافت پاداش مالی به خدمت خود فخر نمایند. از این رو این فرصت فخر كردن را از آنها منقطع میسازد.
۱۱:۱۳ ارزیابی حقیقی پولس از این مردان، كه تا كنون در بطن نامه پنهان بود، بالاخره سر به طغیان مینهد. او دیگر نمیتواند خویشتنداری كند. چنین اشخاصی رسولان كذبه هستند كه هیچگاه از سوی خداوند عیسی مسیح مأموریت نیافتهاند. آنها یا خود، خود را به چنین مقامیمنصوب كرده بودند، یا دیگران. آنها عملهی مكار هستند، و این عبارت خود توصیف كنندهی روشی كه آنها به داخل كلیسا نفوذ كرده و برای خود هوادار كسب میكردند است. آنها خویشتن را به رسولان مسیح مشابه میساختند و وانمود میكردند كه نمایندهی او هستند. پولس هیچگاه نمیخواست در سطح چنین انسانهایی باشد.
سخنان پولس در مورد این معلمان یهودیگر در مورد معلمان دروغین امروزه نیز صدق میكند. «ما همه میدانیم كه اگر به شریر همان گونه كه هست نگاه كنیم او هیچگاه نمیتواند ما را وسوسه نماید ؛ مبدل شدن لازمهی قدرت اوست ؛ او از طریق عقاید و آرزوهایی كه در نظر انسان خوب است توجه انسان را به خود جلب میكند» (منتخب).
۱۱:۱۴ پولس در آیهی قبل گفت كه مخالفان او در قرنتس تظاهر میكردند كه رسولان مسیح هستند. اما هنگامیكه به ترفندهای استاد آنها میاندیشید از این امر شگفت زده نمیشد:و عجب نیست، چونكه خود شیطان هم خویشتن را به فرشتهی نور مشابه سازد.
معمولاً شیطان را همچون جانوری شاخ دار، كریهالمنظر با یك دم تصور میكنند. اما مسلماً چنین تصویری با روشهایی كه او برای نفوذ به انسان استفاده میكند بسیار تفاوت دارد.
دیگران شیطان را همچون فرد دائمالخمر بیچارهای كه در قعر محلههای بزهكار پرسه میزند تصور میكنند. اما این نیز تصویری اشتباه از شیطان است.
این آیه به ما میگوید كه او خود را به فرشتهی نور مبدل میسازد. باید از این توصیف این تصویر در ذهنمان تداعی شود كه او خود را به خادم انجیل، كه لباسهای رسمیمذهبی پوشیده و پشت میز كلیسایی پر طمطراق ایستاده بدل میسازد. او سخنان مذهبی همچون خدا، عیسی و كتاب مقدس به زبان میآورد. اما او شنوندگان خود را فریب میدهد كه نجات از طریق اعمال نیكو یا شایستگیهای انسانی به دست میآید.
۱۱:۱۵ داربی میگوید كه شیطان هیچگاه شیطانیتر از زمانی نیست كه كتاب مقدس در دست خود حمل میكند. مفهوم آیهی ۱۵ چنین است. اگر شیطان خود را مبدل میسازد، پس جای تعجب نیست كه نمایندگان او نیز چنین كنند. آنها چگونه مبدل میشوند؟ در مقام معلمان دروغین؟ همچو بیخدایان؟ یا همچو لامذهبان؟ پاسخ خیر است. آنها خود را به خدام عدالت مشابه میسازند. آنها ادعا میكنند كه خادمین مذهب هستند. آنها ادعا میكنند كه مردم را به راه حقیقت و عدالت هدایت میكنند، اما آنها خادمین شریر هستند.
عاقبت ایشان بر حسب اعمالشان خواهد بود. آنها نابود میكنند، اما خود نابود خواهند گردید. اعمال آنها انسانها را به سوی مرگ میبرد ؛ و خود به عذاب ابدی دچار خواهند شد.
ث) رنجهای پولس به خاطر مسیح صحه گذار رسالت او است (۱۱:۱۶:۳۳)
۱۱:۱۶ پولس با بیان این سخنان امید دارد كه هیچكس او را بیفهم مغرور برنشمرد. اما اگر آنها اصرار دارند كه چنین فكر كنند، پس او را بی فهم برشمارند تا او خود نیز بتواند اندكی افتخار كند.
به واژهی «نیز» در این آیه توجه كنید:تا من نیز اندكی افتخار كنم. این واژه بسیار پر مفهوم است. معلمان دروغین بسیار فخر ورزیدند. پولس در پاسخ به آنها میگوید:«حتی اگر به من همچون بیفهم بنگرید، كه البته نیستم، باز هم مرا بپذیرید تا من نیز مانند این افراد اندكی افتخار كنم.»
۱۱:۱۷ این آیه دو تفسیر محتمل دارد. برخی میگویند كه پولس در اینجا میگوید، گر چه این موضوع كاملاً الهی است اما فرمان مستقیم خداوند است.
تفسیر دیگر این است كه آنچه كه پولس در اینجا انجام میدهد، یعنی افتخار كردن، از جانب خداوند نیست، چرا كه از الگوی خداوند پیروی نمیكند. خداوند عیسی هیچگاه فخر نكرد.
فیلیپس به طور مشخص دیدگاه اول را میپذیرد، او در ترجمهی خود چنین میگوید:«آنچه اكنون میگوید فرمان خداوند به من نیست بلكه همچون بی فهمیكه باید در كار فخر كردن شركت جوید.»
اما ما دیدگاه دوم را ترجیح میدهیم -یعنی اینكه فخر كردن از جانب خداوند نبود، و پولس به نظر با فخر كردن همچون بی فهمان رفتار میكند. رایری اظهار میدارد:«او میگوید كه باید فخر میكرد، در برابر غرایض طبیعی خود تا حقایق مهمیرا به آنها نشان دهد.»
۱۱:۱۸ مدتی بود كه قرنتیان در مورد افرادی كه مطابق با ذات تباه انسانی خود به خودستایی میپرداختند بسیار شنیده بودند. اگر قرنتیان بر این باور بودند كه معلمان دروغین دلیل كافی برای فخر كردن داشتند، باید میگذاشتند كه فخر كنند و ببینند كه آیا حق با آنهاست.
۱۱:۱۹ پولس باری دیگر به كنایه متوسل میشود. او از آنها كاری را میخواست انجام دهد كه هر روزه با دیگران میكردند. آنها آن قدر خود را فهیم میدانستند كه جهالت را متحمل میشدند. اما این دقیقاً همان چیزی بود كه در آنجا رخ میداد.
۱۱:۲۰ آنها فردی را كه در این آیه وصف شده است را متحمل میشدند.
این مردی كه توصیف شده است كه بود؟ از آنچه در پی میآید مبرهن است كه او معلم یهودیگرا بوده است، رسول كذبهای كه قرنتیان را فریب میداد. او ابتدا آنها را گرفتار میساخت. تردیدی نیست كه این از بردگی شریعت سخن میگوید (اعمال ۱۵:۱۰). او میپنداشت كه ایمان به مسیح برای نجات كافی نبود، و مردم باید از شریعت موسی نیز اطاعت میكردند.
دوم اینكه او مقدسین را فرو میگرفت، به طوری كه مطالبات مالی گزافی از آنها طلب میكرد. او به خاطر محبت آنها را خدمت نمیكرد بلكه فقط به پولی كه در قبال آ‹ دریافت میكرد میاندیشید.
عبارت «كسی شما را گرفتار سازد» استعارهای است از ماهیگیری یا شكار كردن. این معلم دروغین سعی مینمود ایمانداران را در دام خود نگاه دارد و هر گونه كه میخواست آنها را هدایت كند.
ویژگی این افراد این بود كه با غرور و فخر فروشی خود را مدح گویند. آنها با انتقاد از دیگران همواره سعی میكردند خود را در نظر دیگران بزرگ جلوه دهند.
سرانجام اینكه، آنها به ایمانداران طپانچه میزدند، یك بی شرمیمحض. لازم است كه این آیه را به طور تحتالفظی برداشت كنیم، زیرا این مردان متكبر در طول سالها به طور واقعی به صورت مریدان خود سیلی میزدند تا اقتدار خود را ثابت نمایند.
پولس رسول متعجب است از اینكه قرنتیان چنین بد رفتاری را متحمل میشدند و حتی حاضر نبودند این هشدارها و تذكرات محبتآمیز پولس را بپذیرند.
داربی میگوید:«تعجببرانگیز است كه مردم آنچه كه دروغ است را متحمل میشوند. حتی بیشتر از حقیقت.»
۱۱:۲۱ در مورد این آیه برخی اظهار داشتهاند كه پولس میگوید:«پس گویی كه خود را حقیر میشمارم وقتی میگویم كه حتی هنگامیكه شخصاً نزد شما بودم آن قدر ضعیف بودم كه میترسیدم همچون این مردان اقتدار خود را به شما نشان دهم.»
نظر دیگر این است:«با این سخن خود را حقیر میشمارم، زیرا اگر قوت این بود پس من ضعیف بودهام.» ترجمهی فیلیپس با دیدگاه اخیر مطابقت دارد:«با كمال شرمندگی باید اقرار كنم كه ما ضعیفتر از آن بودهایم كه قادر به چنین كارهایی باشیم.»
پولس میگوید اگر روشی كه معلمان دروغین در پیش گرفتند قوت واقعی است باید با كمال شرمندگی بگوید كه او هیچگاه چنین قوتی را از خود نشان نداد، بلكه فقط ضعف. با اینحال او بلافاصله میافزاید كه در هر چیزی كه این مردان جرأت داشتند، مسلماً او نیز همان جسارت را داشت. موفات در مورد این عبارت چنین میگوید: «بگذارید كه آنها هر گونه كه میخواهند فخر فروشی كنند، من هم با آنها برابر هستم (این نقش یك بیفهم است!) پولس رسول با این مقدمه یكی از مهمترین قسمتهای این رساله را آغاز میكند، او در این قسمت ادعای خود به عنوان خادم حقیقی خداوند عیسی مسیح را ثابت میكند.
به یاد دارید كه در كلیسای قرنتس این سوال مطرح شده بود كه آیا پولس یك رسول حقیقی است. او چه صلاحیتهایی داشت كه ثابت میكرد دعوتی الهی دارد؟ چگونه او ثابت مینمود كه او با دوازده رسول برابر است؟
او آماده است كه پاسخ گوید، اما شاید ما انتظار چنین سخنانی از او نداشته باشیم. او به ما مدرك دیپلم ارایه نمیكند تا نشان دهد كه از مدرسهی الهیات فارغالتحصیل شده است. و نه او یك نامهی رسمیبه امضای برادران اورشلیم كه نشان دهد او را به این كار گماشتهاند ارایه نمیكند. او دستاوردهای یا مهارتهای شخصی خود را ارایه نمیكند بلكه او تصویری تكاندهنده از زحماتی كه در راه بشارت انجیل متحمل شده بود را به دست میدهد. این نمایشنامهی غمانگیز و رقت بار این قسمت از دوم قرنتیان را از دست ندهید. پولس پردل و جرأت را تصور كنید كه بی وقفه كه كوهها و دریاها را در سفرهای بشارتی خود پشت سر مینهد، او كه اسیر محبت مسیح است، و حاضر است تمام سختیها را به جان بخرد تا تنها یك انسان برای فقدان انجیل مسیح هلاك نگردد.
۱۱:۲۲ معلمان دروغین به اجداد یهودی خود میبالیدند. آنها ادعا میكردند كه عبرانیانی اصیل و از نسل اسرائیل و از ذریت ابراهیم هستند. آنها هنوز هم اسیر این توهم بودند كه این شجره نامهی خانوادگی آنها را مورد لطف خدا قرار میدهد. آنها نمیدانستند كه قوم كهن خدا یعنی اسرائیل اكنون از سوی خدا كنار گذاشته شده بود زیرا كه مسیح او را رد كرده بودند. آنها نمیدانستند كه در نظر خدا میان یهود و امتها هیچ فرقی نیست. همه گناه كردهاند، و همه نیاز دارند كه تنها با ایمان به مسیح نجات یابند.
فخر آنها در این زمینه بیفایده بود. اصالت نژادی آنها برای آنها هیچ برتری نسبت به پولس به همراه نداشت، زیرا او نیز عبرانی، اسرائیلی و از ذریت ابراهیم بود. اما این چیزها ثابت نمیكرد كه او رسول مسیح است. و از این رو او به قسمت اعظم استدلال خود میپردازد:آنها در یك زمینه نمیتوانستند از وی سبقت جویند - در سختیها و رنجها.
۱۱:۲۳ آنها ادعا میكردند كه خدام مسیح هستند ؛ او در وقف، زحمت و رنج خادم بود. پولس هیچگاه نمیتوانست فراموش كند كه پیرو رنجهای نجاتدهنده است. او میدانست كه یك غلام هیچگاه والاتر از آقای خود نیست، و یك رسول نمیتواند انتظار داشته باشد دنیا بهتر از سرور او با وی رفتار میكند. او دریافته بود كه هر چه بیشتر وفادارانه مسیح را خدمت نماید و منعكس كنندهی رفتار نجاتدهنده باشد، به همان نسبت هم بیشتر از دستان انسانها جفا خواهد دید. گر چه او حس میكرد كه با فخر كردن همچو یك دیوانه رفتار میكند، اما لازم بود كه حقیقت را بگوید و حقیقت این بود كه این معلمان دروغین در جفا و رنج دیدن حرفی برای گفتن نداشتند. آنها راه سهل را برگزیده بودند. آنها از طرد شدگی، جفا و بیاحترامیاجتناب كرده بودند. به همین دلیل هم پولس حس كرد كه آنها آن قدر ضعیف هستند كه نمیتوانند او را كه خادم مسیح است زیر سوال ببرند.
بیایید به دشواریهایی كه پولس برای تأیید ادعای خود مبنی بر رسول حقیقی بودن نام میبرد نگاهی بیاندازیم، در محنتها افزونتر.
او به پهنهی وسیع سفرهای بشارتی خود میاندیشید، اینكه چگونه حوزهی دریای مدیترانه را زیر پا گذاشته بود تا مسیح را به دیگران بشناساند.
در تازیانهها زیادتر. ما در اینجا توصیفی از كتكهایی كه او از دست دشمنان مسیح، چه یهود و غیریهود خورده بود را پیش رو داریم.
در زندانها بیشتر. تنها در اعمال ۱۶:۲۳ یكی از این زندانیها، البته تا به این لحظه از خدمت پولس ثبت شده است، آنجا كه او سیلاس به زندان فیلیپی افكنده میشود. اكنون در مییابیم كه این تنها یكی از زندانیهای بی شمار پولس بود، اینكه او با سیاه چالها بیگانه نبود.
در مرگها مكرر. تردی نیست كه پولس با نوشتن این موضوع رهایی خود از مرگ در لستره را مد نظر داشت (اعمال ۱۴:۱۹). اما او میتوانست وقایع مشابه به آن را نیز به یاد آورد هنگامیكه حیات به خاطر جفاها از او رخت بر بسته بود.
۱۱:۲۴ شریعت موسی یهودیان را منع كرده بود كه بار اول بیش از چهل بار شخص را تازیانه نزنند (تثنیه ۲۵:۳). غالباً چنین رایج بود كه یهودیان برای اینكه اطمینان حاصل نمایند كه مبادا این حكم را زیر پا گذارند بیش از سی نه بار تازیانه نمیزدند. و مسلماً این ضربات تازیانه تنها در مجازات گناهان عمیق كاربرد داشت. پولس رسول در اینجا به ما میگوید كه قوم او بر حیب جسم در پنج موقعیت مختلف حكم كامل را در مورد وی به اجرا درآوردند.
۱۱:۲۵ سه مرتبه مرا چوب زدند. از این سه بار تنها یك مرتبهی آن در عهد جدید ثبت شده است كه در فیلیپی رخ داده است (اعمال ۱۶:۲۲). اما دو مرتبهی دیگر هم پولس این رفتار شرمآور را متحمل گردید.
یك دفعه سنگسار شدم. تردیدی نیست كه این اشارهای است به واقعهی لستره (اعمال ۱۴:۱۹). این سنگسار شدن آن قدر خشن و بی رحمانه بود كه بدن پولس را به گمان اینكه مرده است به بیرون شهر بردند.
سه كرت كشتی شكسته شدم. تمام آزمایشهایی كه پولس متحمل شد از دست انسان نبود. او بارها از نا آرامیهای طبیعت ضربه میخورد. هیچ یك از این كشتیشكستگیهای مذكور در اینجا در انجیل ثبت نشده است (كشتیشكستگی مذكور در اعمال ۲۷ در تاریخی مؤخرتر هنگامیكه پولس راهی رم بود رخ داد).
شبانه روزی در دریا بسر بردم. باری دیگر، هیچ واقعهای در اعمال ثبت نشده كه توصیف كنندهی این موضوع باشد. مساله اینجاست كه آیا مقصود پولس در اینجا دریا است یا سیاهچال. اگر مقصود دریا باشد، آیا پولس سوار بر كلك بوده یا قایق؟ اگر نه، او تنها با دخالت مستقیم معجزهآسای خداوند توانسته از این خطر بگریزد.
۱۱:۲۶ در سفر بارها. اگر به نقشههایی كه در برگهای پایانی غالب كتاب مقدسها به چشم میخورد نگاهی بیاندازید ع معمولاً یكی از نقشهها را با نام «سفرهای بشارتی پولس» خواهید دید. هنگامیكه خطوطی كه نشاندهندهی مسیر سفرهای پولس است را دنبال میكنید، با این فكر كه چقدر امكانات سفر و حمل و نقل در آن روزگار ابتدایی بوده است، عمق این سخن پولس را بهتر درك خواهید نمود!
سپس پولس در ادامه هشت نوع مختلف از خطرهایی كه با آنها مواجه شده بود را نام میبرد. خطرهای نهرها هر آن او را تهدید میكرد كه اشارهای است به رودها و جریانهای آبهای خروشان. خطرهای دزدان وجود داشت، چرا كه بسیاری از راهایی كه او در آنها سفر میكرد پر از یاغی و یغماگر بود. او با خطرهایی از سوی قوم خود مواجه بود، یعنی یهودیان و نیز امتهایی كه او بدانها بشارت انجیل را میرساند. خطر در شهرهایی همچون لستره، فیلیپی، قرنتس و افسس او را تهدید میكرد. او همچنین با خطرها در بیابان مواجه بود، احتمالاً اشارهای است به مناطقی از آسیای صغیر و اروپا كه تراكم جمعیت در آنجا بسیار كم بود. او با خطرها در دریاها دست و پنجه نرم كرد - با طوفانها، صخرههای پنهان، و شاید حتی دزدان دریایی. سرانجام اینكه خطرهایی در میان برادران كذبه وجود داشت، تردیدی نیست كه او به آن دسته از یهودیان شریعتگرا اشاره میكند كه خود را در لباس معلمان مسیحی معرفی میكردند.
۱۱:۲۷ واژهی «محنت» اشارهای است به كار بیوقفهی پولس، در حالی كه «مشقت» مفهوم خستگی و رنج ناشی از كار را در خود دارد.
در بی خوابیها بارها. بی گمان او در بسیاری از سفرها برای خوابیدن چارهای نداشت جز اینكه در فضای باز شب سپری كند. اما با وجود خطراتی كه از هر سو او را تهدید میكرد، او بناچار باید قسمت اعظمیاز شب را بیدار مانده مراقب بود كه مبادا خطری او را تهدید نماید.
در گرسنگی و تشنگی، در روزهها بارها. این رسول بزرگ ما غالباً مجبور بود گرسنه و تشنه به خدمت خداوند برود. مقصود از روزه در اینجا احتمالاً روزههای داوطلبانه او بوده است، اما احتمال بیشتر میرود كه مقصود روزههایی باشد كه به علت كمیخوراك بر او تحمیل شده باشد.
در سرما و عریانی، تغییرات ناگهانی جوی، با توجه به این حقیقت كه او همواره كفشها و و لباسهای ژنده و ناكافی به تن میكرد، بر مشقتهای فراوان او میافزود. هادج ( Hodge ) اظهار میدارد:
«بزرگترین رسولان در اینجا در مقابل ما ظاهر میشود، كمر پر از زخم او كه ناشی از شكنجههای مداوم بود، بدن كوفتهی او كه ناشی از گرسنگی، تشنگی و سرما و عریانی بود، یهودیان و امتها بر او جفا میرساندند، او بدون اینكه پناهگاه مشخصی داشته باشد همیشه بیسرپناه از مكانی به مكانی دیگر رانده میشد. این عبارت، بیش از هر عبارت دیگر، حتی چهرهی پر كارترین خادمین امروزی مسیح را آكنده از شرم میسازد. آنها چه كاری انجام دادهاند یا چه رنجی متحمل شدهاند كه بتوان آنرا با كار پولس مقایسه كرد؟ بس مایهی تسلی است كه بدانیم اكنون پولس در جلال بسیار برجسته است، همان گونه كه در رنجها بود.»
۱۱:۲۸ بدون آنچه علاوه بر اینهاست، یعنی پولس آن قسمت از كار كه خارج از برنامه و یا اختیاری بود، را همچون باری از تمام كلیساها بر قلب خود حمل میكرد. چقدر مهم است كه این موضوع تمام تجربیات دیگر را به اوج میرساند! پولس یك شبان حقیق بود. او قوم خدا را دوست داشت. او یك شبان مزد بگیر نبود، بلكه شبان زیر دست حقیقی خداوند عیسی. این دقیقاً همان چیزی است كه او میخواهد در این قسمت از كتاب مقدس ثابت كند، و از دیدگاه هر شخص منطقی او موفق به انجام این كار شده است. باری كه او برای كلیساها بر خود داشت این گفته را به ما یادآوری میكند، «ساختن كلیسا بسیار تأسف بار است. اما شفا دادن كلیسا هیچگاه پایان ندارد.»
۱۱:۲۹ این آیه ارتباط تنگاتنگی با آیهی قبل دارد. پولس در آیهی ۲۸ گفت كه او هر روزه از تمام كلیساها مراقبت میكرد. و در اینجا او به بیان مقصود از این سخن میپردازد. اگر او میشنید كه تنی چند از مسیحیان ضعیف هستند، او خود این ضعف را حس میكرد. او در كمال همدردی رنجهای دیگران را متحمل میگردید. اگر مطلع میشد كه برادری در مسیح لغزش خورده است او خود میسوخت. آنچه قوم خدا را تحت تأثیر قرار میداده او را نیز تحت تأثیر قرار میداد. او در غمهای آنان محزون میشد و در پیروزیهای آنها شادی میكرد. تمام اینها خادم مسیح را خسته میسازد. چقدر پولس بر این موضوع واقف بود!
۱۱:۳۰ او نه تواناییهای خود، و نه عطایا و استعدادهای خود بلكه به ضعفها، ملامتها و بی احترامیها فخر میكرد. مردم معمولاً به این چیزها فخر نمیكنند و یا این مسایل آنها را مشهور نمیكند.
۱۱:۳۱ پولس با اندشیدن به رنجها و بی حرمتیها، ناخودآگاه به لحظاتی كه در طول خدمت خوار و خفیف شد میاندیشد. او با فخر كردن به ضعفهای خود میتوانست تجربهی خود در دمشق رانیز ذكر نماید. برای هر انسانی فخر كردن به این تجربهی تحقیرآمیز با ذات انسان منافات دارد، اینكه پولس از خدا میخواهد كه بر حقانیت سخنان او گواهی دهد.
۱۱:۳۲ جزئیات بیشتر این واقعه در (اعمال ۹:۱۹-۲۵) ارایه شده است. پولس پس از ایمان آوردن در حوالی دمشق به بشارت انجیل در كنایس آن ناحیه روی آورد. در ابتدا بشارت او همه را كنجكاو نمود، اما دیری نپایید كه یهودیان برای قتل او توطئه نمودند. آنها بر دروازههای شهر نگهبانی گمارده، خواستند او را بگیرند.
۱۱:۳۳ یك شب، شاگردان پولس را در سبدی گذاشته و او را از دریچهای از بارهی قلعه پایین كردند. سپس او قادر بود كه بگریزد.
اما چرا پولس این واقعه را ذكر میكند؟ واتسون میگوید:
«او از واقعهای سخن میگوید كه نزد انسانها مایهی شرم و تمسخر است، و این گواهی دیگر بر علاقهی وافر او به خدمت خداوند مسیح است، چرا كه او حاضر بود به خاطر او غرور فردی خود را كنار گذاشته و در نظر مردمان همچون یك ترسو جلوه كند.»