Pyramids in Giza

۳ . پیش‌گویی بر‌خاستن معلمین کذب (باب دوم)

۲‌:‏۱ در پایان باب اول، پطرس به نبوت‌های عهد عتیق به عنوان کلام الهی و نه انسانی سخن گفت که به واسطه‌ی روح‌القدس آورده شده است. حالا او به انبیای حقیقی عهد عتیق اشاره و اضافه می‌کند، در آن دوران انبیای کذب هم وجود داشتند. و درست چنانچه در دوران مسیحیت معلمین صادق و واجد شرایط وجود دارند معلمین کذب هم خواهند بود.

این معلمین کذبه در کلیسا وجود خواهند داشت. ایشان ادعا می‌کنند که خادمین انجیل هستند. این همان چیزی است که خطر را بزرگ‌تر می‌سازد. اگر ایشان آمده و بگویند که ما ملحد (منکر خدا) یا ناستیکی هستیم، مردم در مقابلشان جبهه خواهند گرفت. ولی آنها آقایان فریبکار هستند. آنها کتاب‌مقدس را حمل کرده و اصول راست دینی را مورد استفاده قرار می‌دهند-‏ اگر چه از آنها به شکلی کاملاً متفاوت سوءاستفاده می‌کنند. رئیس سمینار الهیاتی لیبرال‌ها این طور استراتژی خود را بیان کرده است:‏

کلیساها اغلب بدون انکار رسمی نظریاتی که قبلاً به آن تعهد داده‌اند ایمان راسخ خود را عوض می‌کنند و الهی‌دانان ایشان طریق‌هایی را پیدا می‌کنند تا دائماً تفاسیر مورد قبول خود را حفظ کنند.

کریس ول ( W.A. Criswell ) معلمین کذب را این طور توصیف می‌کند:‏

... مؤدب، خوش‌برخورد، خوش‌سیما، دانشمند و مدعی دوستی با مسیح. چنین شخصی بر روی منبر موعظه می‌کند، کتاب‌های تعلیمی می‌نویسد، مقاله و گزارشات روحانی و مذهبی درمجلات به چاپ می‌رساند. او از درون به مسیحیت حمله می‌کند. او کلیسا و آموزشگاه را تبدیل به قفسی برای هر گونه پرنده ی نفرت‌انگیز و ناپاک می‌سازد. او با تعلیم صدوقیان روزه می‌گیرد و غذا نمی‌خورد.

این معلمین کذبه در کجا یافت می‌شوند؟ برای نشان دادن این مورد، ظاهراً در این مکان‌ها بیشتر می‌توان این گونه افراد را یافت:‏

پروتستا‌‌های لیبرال و نئو‌ارتدوکس
کاتولیک رومی‌های لیبرال (میانه‌رو)
یکتاگرایان و عام‌گرایان
شاهدین یهوه
مورمون‌ها
پیروان علم مسیحی
آموزشگاه وحدت مسیحی
آرمستراگینزم (کلیساس رادیویی خدا)

آنها اگر ادعا می‌کنند که خادمین عدالت هستند ولی بدعت‌های مهلک را خفیه‌ی وارد آموزه‌های کتاب‌مقدس می‌سازند. این یک معجون از فریب‌ها و اندیشه‌های درست و غلط می‌باشد. آنها اساساً برای انکار راستی در گردش هستند. در اینجا بعضی از این انکار‌ها که در میان گروه‌های مشخص بدعت‌گزار دیده می‌شوند لیست شده‌اند:‏

آنها تثلیث به الوهیت مسیح، تولد او از باکره، مصون از خطا و جامع و الهامی بودن کتاب مقدس، مرگ جانشینی مسیح برای گناهکاران و را انکار می‌کنند. آنها به طور خاص ارزش خون ریخته شده مسیح را به شدت انکار می‌کنند. آنها قیام جسمانی وی، هلاکت ابدی، نجات به واسطه فیض از طریق ایمان به خداوند عیسی مسیح و معجزات ثبت شده در کتاب مقدس را انکار می‌کنند.

تعالیم غلط دیگری که امروزه معمول هستند اینها می‌باشند:‏

تئوری کنوسیس ( Kenosis )— این کفر که مسیح خود را از صفات الهی خالی کرده این یعنی او می‌توانست گناه و اشتباه مرتکب شود.

فانتزي «خدا مرده است»، سیر تکاملی، نجات جهانی، برزخ، دعا برای مردگان و غیره.

گناه فانی معلمین کذبه اینست که آنها حتی آقایی که ایشان را خرید انکار می‌کنند. اگر چه ایشان چیز‌های خوبی راجع به عیسی می‌گویند و به آسمانی بودن او اشاره می‌کنند و از اخلاقیات والای او و نمونه با‌شکوهش سخن می‌گویند ولی او را به عنوان خدا و نجات‌دهنده شخصی‌شان اقرار نمی‌کنند.

نلس فره ( Nels Ferré ) نوشته است:‏ «عیسی هرگز خدا نبود و هرگز به خدا تبدیل نشد ... خدا خطاب کردن عیسی جایگزین کردن ایده‌ای برای تجسم است.»

جرالد کندی که یک اسقف متدیست بود نیز با وی موافق است:‏

من بی‌پرده می‌گویم که این جمله (مسیح خداست) مرا خشنود نمی‌سازد و به نظر می‌آید از حقیقت به دور است. من بیشتر ترجیح می‌دهم بگویم که خدا در مسیح بود چون معتقدم که شهادت عهد جدید در کل بر خلاف آموزه الوهیت عیسی است و از اینرو فکر می‌کنم عهد جدید پر است از شهادت‌های راجع به اسمانی بودن عیسی و این درست است.

از این طریق و طرق بسیار دیگری، معلمین کذبه، آقایی که ایشان را خرید انکار می‌کنند. در اینجا ما باید صبر کنیم و به خودمان یادآور شویم که اگر چه این معلمین کذبه‌ای که پطرس بدیشان اشاره می‌کند به وسیله خداوند خریده شدند ولی هرگز نجات نیافتند. عهد جدید بین خرید و نجات تفاوت قائل است. همه خریده شده‌اند ولی همه نجات نیافته‌اند. نجات فقط به کسانی عطا می‌شود که عیسی مسیح را به عنوان خداوند و نجات‌دهنده پذیرفته و خودشان را به فیض او سپرده و به خون با ارزش او که ریخته شد تا بدیشان نفع رساند و نجات بخشد ایمان دارند (اول پطرس۱‌:‏۱۸‌،۱۹).

در متی ۱۳‌:‏۴۴، خداوند عیسی به عنوان انسانی که همه چیز را فروخت تا زمینی را خریداری کند به تصویر کشیده شده است. در آیه ۳۸ همان باب، گفته شده است که زمین همین جهان است. پس خداوند به وسیله مرگ خود بر روی صلیب، جهان و همه کسانی را که در آن هستند خریداری کرد. ولی او تمام جهانیان را نجات نداد. اگر چه کار او برای نجات تمامی بشر کافی است ولی فقط برای کسانی که توبه کرده و به او ایمان آورده و او را به عنوان خداوند و نجات‌دهنده خود بپذیرند ثمر‌بخش است.

این حقیقت که معلمین کذب هرگز تولد تازه نیافته‌اند به وسیله سرنوشت ایشان نشان داده شده است. آنها هلاکت سریع را بر خود خواهند کشید. سرنوشت ایشان این است که به خاطر لعنت به هلاکت ابدی در دریاچه آتش برسند.

۲‌:‏۲ پطرس پیشگویی می‌کند که ایشان جماعت زیادی را مجذوب خواهند کرد. آنها این کار را به وسیله معیار‌های اخلاقی کتاب‌مقدس و تشویق به افراط کاری جسمانی انجام می‌دهند. در اینجا دو نمونه ذکر شده است:‏

اسقف کلیسای اسقفی جان رابینسون نوشته است:‏

... هیچ‌چیز هرگز نمی‌تواند اشتباه نامیده شود. برای مثال، هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که رابطه جنسی قبل از ازدواج یا طلاق اشتباه یا گناه‌آلود هستند. شاید این اعمال ۹۹ در‌صد یا حتي ۱۰۰ در‌صد اشتباه به نظر می‌آیند ولی ذاتاً این طور نمی‌باشند چونکه تنها بدی ذاتی، کمبود محبت است.

در کتابی به نام دعوت به آزادی مسئولیت، که شورای کلیساهای ملی به چاپ رسانید، به جوانان این گونه مشورت داده شده است:‏

در مفهوم شخصی و فردی چه چیزی می‌تواند ثابت کند که روابط جنسی خارج از محدوده ازدواج بر مردم در قبل از آمدن شریعت روا نبوده و ایشان در حین انجام این عمل، چه احساسی در دلشان نسبت به هم داشته‌اند. در چنین قیاسی، دست دادن هم می‌تواند به راستی کار غلطی باشد اگر داشتن رابطه جنسی می‌تواند درست و شرعی باشد.

در نتیجه این نمونه از رفتار‌ها و افکار معلمین کذبه، طریق حق بد‌نام می‌شود. بی‌ایمانان مسیحیت را با استفاده از چنین افکار و اعمالی به شدت اهانت می‌کنند.

۲‌:‏۳ این معلمین کذبه در قلمروهای مادی و جسمانی حریص هستند. آنها خدمت سود‌بخش و مرفه را برگزیده‌اند. کمک اعظم ایشان جمع کردن پیروان زیاد و افزودن بر ایشان است.

آنها با سخنان جعلی مردم را خرید و فروش می‌کنند. داری گفته است:‏ «شریر هیچ‌وقت به اندازه‌ای شیطان نیست که یک کتاب مقدس را با خود حمل کند.» بنا‌بر این، مردمانی این گونه با کتاب‌مقدس در دستشان، ادعای خدمت به عدالت را دارند و سرود‌ها و تسبیحات بشارتی مشهوری را می‌سرایند و از عبارات کتاب مقدسی استفاده می‌کنند. ولی استتار تعالیم بدعت‌گرا و اخلاقیات فاسد همه چیزیست که در ایشان یافت می‌شود.

محکومیت وحشتناکی در انتظار این مقاله‌نویسان مذهبی وجود دارد. عقوبت ایشان از مدت مدید تأخیر نمی‌کند؛ آنها خودشان راو خود‌کشی را برگزیده‌اند. هلاکت ایشان خوابیده نیست؛ هلاکت ایشان بیدار بوده و در انتظار ایشان مثل پلنگی در کمین است.

۲‌:‏۴ در آیات ۴-‏۱۰، ما سه نمونه عهد عتیقی از داوری خدا بر ارتداد داریم-‏ فرشتگان، مردمی که پیش از طوفان نوح می‌زیستند و شهر‌های سدوم و عموره.

ما فرض می‌کنیم آن فرشتگانی که گناه کردند همان‌هائی هستند که در یهودا ۶ عنوان شده‌اند. در آنجا می‌آموزیم که:‏ (۱) آنها جایگاه خود را حفظ نکردند. (۲) آنها سکونت مناسب خود را ترک کردند. اگر چه نمی‌توانیم مطمئن باشیم، دلیل قوی برای این اعتقاد وجود دارد که اینها همان پسران خدا باشند که در پیدایش ۶‌:‏۲ بدیشان اشاره شده است:‏ «پسران خدا، دختران آدمیان را دیدند که نیکو‌منظرند، و از هر کدام که خواستند، زنان برای خویشتن می‌گرفتند.» فرشتگان همچنین در ایوب ۱‌:‏۶‌؛ ۲‌:‏۱ نیز پسران خدا خوانده شده‌اند. استنباطی که در پیدایش ۶ آمده است این می‌باشد که پسران خدا جایگاه اسمانی خود را ترک کردند و سکونت در آسمان را با زمین عوض کردند و با انسان‌های مؤنث ازدواج کردند. فرزندانی که از این ازدواج‌ها به دنیا آمدند، نفیلیم خوانده شده‌اند یعنی افتادگان (پیدا ۶‌:‏۴). از پیدایش ۶‌:‏۳ به نظر واضح می‌آید که خدا از این پیوند‌های جنسی غیر‌معمولی بسیار خشمگین شد.

برای ردّ این نظریه بسیاری هم‌عقیده و هم‌صدا شده‌اند که فرشتگان دارای جنسیت نبوده و از اینرو نمی‌توانند ازدواج کنند. ولی کتاب‌مقدس این را نمی‌گوید. همه چیزی که کتاب‌مقدس می‌گوید اینست که در آسمان آنها ازدواج نمی‌کنند (مر ۱۲‌:‏۲۵). فرشتگان اغلب به شکل بشری در عهد عتیق بر زمین ظاهر شده‌اند. برای مثال، دو فرشته‌ای که سدوم را نابود ساختند (پیدا ۱۹‌:‏۱) به عنوان مردانی در آیات ۵‌، ۱۰‌، ۱۲ توصیف شده‌اند. آنها پا داشتند (آیه ۲) و دست (آیه ۱۰)؛ آنها می‌خوردند (آیه ۳)؛ آنها قدرت بدنی داشتند (آیات ۱۰‌، ۱۶)؛ از تمایلی که مردان سدوم به داشتن رابطه جنسی با این فرشتگان داشتند ظاهراً به نظر می‌آید که ایشان قادر به انجام اعمال جنسی بوده‌اند (آیه ۵) خدا ار این ارتداد فرشتگان سخت عصبانی شد. سر‌نوشت ایشان اینست که به جهنم انداخته شده‌اند تا زمان داوری ابدی ایشان فرا برسد.

۲‌:‏۵ سومین مثال از دعوت مستقیم خدا برای محکومیت گناه در ارتباط با مردمی که از طوفان هلاک شدند نشان داده می‌شود. شرارت ایشان بسیار عظیم بود. هر تصور از خیالات ایشان دائماً محض شرارت بود (پیدا ۶‌:‏۵). از نظر خدا زمین پر از فساد و خشونت شده بود (پیدا ۶‌:‏۱۱-‏۱۳). خداوند از اینکه آدم را خلق کرده بود پشیمان شد (پیدا ۶‌:‏۶). او آن قدر محزون شد که تصمیم گرفت همه ایشان را از روی زمین محو سازد (پیدا ۶‌:‏۷). او برای عالم قدیم شفقت نفرمود بلکه طوفان را آورد تا اهالی بی‌دین زمین را نابود سازد.

فقط نوح و خانواده‌اش بودند که در دیدگان خدا لطف یافتند. آنها در کشتی پناه گرفته و از طوفان غضب و خشم خدا ایمن ماندند.

از نوح به عنوان واعظ عدالت سخن به میان آمده است. بدون شک او در حینی که کشتی را می‌ساخت با هر ضربه چکش به مردم گناهکار می‌گفت که از گناهانشان توبه کرده و به سوی خدا بازگشت کنند یا با داوری عادلانه خدا به جهت شرارتشان مواجه شوند.

۲‌:‏۶ سومین نمونه‌ی داوری خدا راجع به نابودی سدوم و عموره است. این دو شهر، در جائی نزدیکی حوزه شمالی دریای مرده واقع بوده‌اند و مثل چاهی پر از انحرافات جنسی بوده‌اند. در این شهر‌ها، مردمان هم‌جنس‌بازی را طریقی معمول برای زندگی خود می‌پذیرفتند. این گناه در رومیان ۱‌:‏۲۶‌،۲۷ توصیف شده است:‏

«از این سبب خدا ایشان را به هوس‌های خیانت تسلیم نمود، به نوعی که زنانشان نیز عمل طبیعی را به آنچه خلاف طبیعت است تبدیل نمودند. و همچنین مردان هم استعمال طبیعی زنان را ترک کرده، از شهوات خود با یکدیگر سوختند. مرد با مرد مرتکب اعمال زشت شده، عقوبت سزاوار تقصیر خود را در خود یافتند.»

خدا به این بی‌بند و باری و فساد به عنوان یک بیماری نگاه نکرد بلکه به عنوان یک گناه. او به جهت همین امر، به تمام نسل‌ها نشان داد که تا چه حد از این گناه همجنس‌بازی متنفر است. او از آسمان بر سدوم و عموره گوگرد و اتش بارانید (پیدا ۱۹‌:‏۲۴). ویرانی این شهر‌ها آنقدر کامل صورت گرفت که بدون شک امروزه حتی محل دقیق این شهر‌ها شناخته شده نیست. آنها به عنوان نمونه‌ای در خدمت مردمانی هستند که سعی دارند این گناه را به عنوان یک بیماری جلوه دهند و یا از ان چشم‌پوشی کنند.

این امر چشمگیر است که مردمان روحانی امروزه در مورد انحرافات جنسی با ملایمت سخن می‌گویند. یکی از صاحب‌منصبان کلیسای متحد مسیح، در اقامه اجتماعی خود نوشت که کلیسا باید دست از تبعیض بر ضدّ همجنس‌گرایان برای ورود به سمینار‌ها و استخدام شدن در کلیسا و شرکت در خدمات بر‌دارد. نود کشیش کلیسای اسقفی اخیراً تصمیم گرفته‌اند که عمل همجنس‌بازی در بین نو‌جوانان از نظر اخلاقی، یک عمل معمول می‌باشد. معلمین مذهبی کذبه همگی برای درست جلوه دادن این گناه دست به دست هم داده‌اند.

این امر تصادفی نیست که این رساله با ارتداد و فساد اخلاقی سر و کار دارد؛ این دو معمولاً با هم هستند. ارتداد اغلب ریشه خود را در فساد اخلاقی می‌یابد. برای مثال، انسان ممکن است در گناهان جنسی زیادی در‌گیر شود. بجای آگاهی از گناه و پاک شدن از طریق خون مسیح او تصمیم می‌گیرد که شناخت خدا را ترک کرده تا او دیگر وی را ملزم نسازد و در زندگی منکر خدای خود پیش رود. پولاک از ملاقات مرد جوانی سخن می‌گوید که زمانی ادعا می‌کرد یک مسیحی است ولی حالا پر از شک‌ها و انکار‌هاست. آقای پولاک ( Pollock ) از او پرسید:‏ «دوست من، اخیراً چه گناهی مرتکب شده‌ای؟» مرد سرش را پایین انداخت و گفتگو را بامکثی خاتمه داد و سپس با شرم‌ساری راهش را پیش گرفت.

۲‌:‏۷ همان خدایی که بی‌دینان را نابود کرد، عادلان را رهانید. پطرس این امر را با تجربه‌ی لوط مثال می‌زند. اگر ما تنها گزارش عهد عتیق را از لوط داشتیم، نباید فکر می‌کردیم که او یک ایماندار است. در گزارش پیدایش، او یک فرصت‌طلب به تصویر کشیده شده که به خاطر یافتن شهرت و مکانی بر روی زمین حاضر شد با گناه سازش کند. ولی پطرس به وسیله الهام می‌نویسد و به ما می‌گوید که او مرد عادلی در میان اهل سدوم بود و دل صالح خود را به کار‌های قبیح ایشان هر روزه رنجیده می‌داشت و از گناه متنفر است.

۲‌:‏۸ برای تأکید بر اینکه لوط واقعاً مرد عادلی بوده پطرس تکرار می‌کند که جان او هر روز از چیز‌هایی که در سدوم می‌دید و می‌شنید رنجیده می‌شد. فساد اخلاقی مردم باعث رنجش عمیق او شده بود.

۲‌:‏۹ نتیجه این است که خداوند می‌داند که عادلان را از تجربه رهایی دهد و بی‌دینان را مجازات کند. او می‌تواند قومش را از محاکمه برهاند و در همان زمان ظالمان را تا به روز جزا در عذاب نگاه دارد.

شریران برای جهنم (آیه ۹) و جهنم برای شریران نگاه داشته شده است (آیه ۱۷). به همین منوال، میراث به جهت ایمانداران و ایمانداران به جهت میراث نگاه داشته شده‌اند (اول پطرس۱‌:‏۴‌،۵).

۲‌:‏۱۰ توانایی خدا برای نگاه داشتن شریران در عذاب تا زمان محاکمه نهایی به طور خاص در مورد مردمی که در این باب توصیف شده‌اند ذکر شده است-‏ معلمین کذبه‌ای که در شهوات نجاست در پی جسم بودند و از فساد در برابر دولت دفاع می‌کردند و جسورانه به مقامات حکومتی توهین می‌کردند.

عجیب نیست که رهبران معلمین کذبه ادعای خدمت به مسیح را می‌کردند و اغلب معیار‌های اخلاقی شریعت را تعلیم می‌دادند. آنها نه فقط با اعمال جنسی نا‌مشروع مخالفت نمی‌کردند بلکه از آزادی در این گناهان دفاع می‌کردند. کشیش اسقفی آموزشگاه دخترانه بالتیمور، مری‌لند نوشته است:‏

ما همگی باید در مورد احساس گناه راجع به فعالیت‌های جنسی، افکار و امیال خود راحت باشیم. و منظور من دقیقاً همین است یعنی آن افکار فرقی ندارد راجع به همجنس‌بازی، خود ارضایی، ... باشد. رابطه جنسی مطبوع است ... و این یعنی که هیچ قانونی انجام دادن یا ندادن آن را محکوم نمی‌کند.هیچ قانونی برای این بازی وجود ندارد، پس راجع به آن حرف نزنید.

همچنین چشمگیر است که رهبران مذهبی لیبرال معمولاً برای دفاع از آزادی در پی بر‌اندازی دولت هستند. خادمین مدرنیست بار‌ها سعی کرده‌اند که نعمت‌های سیاسی را بر‌اندازند. رهبر کلیسا و انجمن کار برای پریزبیتر فیلادلفیا گفته است:‏ «من فکر نمی‌کنم که ما در آینده از بمب‌ها و نارنجک‌ها استفاده کنیم، اگر عدم خشونت به معنای بیکار ایستادن است.»

این مردمان جسور و با اراده هستند. بی‌پروایی ایشان در انکار قدرت حکومت هیچ حدّی ندارد. هیچ زبانی قادر نیست از افکار ایشان جلو‌گیری کند. این حقیقت که دولت‌های بشری همگی توسط خدا نصب می‌شوند (روم ۱۳‌:‏۱) و سخن گفتن به ضدّ ایشان منع شده است (اعما ۲۳‌:‏۵) تأثیری بر این مردم ندارد. این مردمان جسور و متکبرند و از تهمت‌ زدن بر بزرگان نمی‌لرزند. بزرگان (یونانی:‏ «جلال‌ها» یا «اشخاص پر‌جلال») طریقه‌ای است برای معرفی کسانی که به وسیله خدا برای قدرت‌های دولتی ملبس می‌شوند، چه انسان و چه فرشته. در اینجا ظاهراً منظور همان حاکمین بشری هستند.

۲‌:‏۱۱ بی‌پروایی این کسانی که ادعا می‌کنند خادمین مذهب هستند با حوزه‌ی فرشتگان منطبق نیست. اگر چه فرشتگان از آن‌ها مقتدر‌تر و افضل‌تر هستند ولی هرگز پیش خداوند بر ایشان حکم افترا نمی‌زنند. در اینجا اشاره به افضل بودن به طور ضمنی به فرشتگانی اشاره می‌کند که در جایگاه اقتدار قرار دارند. عموماً تعلیم داده شده که این کنایه مبهم راجع به فرشتگان همانی است که در یهودا ۹ آمده است:‏ «اما میکائیل رئیس ملائکه، چون درباره جسد موسی با ابلیس منازعه می‌کرد، جرأت ننمود که حکم افترا بر او بزند بلکه گفت:‏ خدا تو را توبیخ فرماید.» ما مطمئن نیستیم که چرا بر سر جسد موسی منازعه وجود داشته است. نکته مهم برای ما اینست:‏ میکائیل این را تشخیص داده بود که شیطان در دنیای دیو‌ها و اشرار دارای جایگاه مقتدری است، اگر چه شیطان هیچ قلمروی قدرتی در برابر میکائیل نداشت، ولی میکائیل به او نا‌سزا نمی‌گوید. پس، فکر کنید که انسان‌ها چقدر بی‌پروا هستند که کاری را انجام می‌دهند که فرشتگان از انجام آن سر باز می‌زنند! و همچنین به داوری مطابق با چنین گناهی نیز فکر کنید!

۲‌:‏۱۲ این رهبران مذهبی مرتد شبیه حیوانات غیر‌ناطق هستند. به جای استفاده از قوه تشخیص که ایشان را از حیوانات متمایز می‌سازد، آنها برای خشنود ساختن خود به وسیله ارضای شهوات جسمانی خود حرص می‌زنند. درست چنان چه بسیاری از حیوانات به نظر سرنوشت والاتری داشته و کشته می‌شوند معلمین کذبه نیز به سوی نابودی پیش‌روی می‌کنند و از دعوت حقیقی خود فاصله می‌گیرند-‏ جلال دادن خدا و لذت بردن از حضور او تا ابد.

آنها ملامت می‌کنند بر آن چه نمی‌دانند. حماقت ایشان هرگز خیره کننده‌تر از نقادی ایشان بر کتاب‌مقدس نیست. آنها امور روحانی کلام خدا را نمی‌پذیرند و نزد ایشان جهالت است (اول قرنتيان۲‌:‏۱۴). ولی در عین حال ادعا می‌کنند که در قلمروی روحانی متخصص هستند. یک ایماندار فروتن را بیشتر می‌توان روی زانوانش مشاهده کرد تا بر روی پنجه‌هایش. آنها به همان نابودی می‌رسند که حیوانات خواهند رسید. از آنجایی که آنها زندگی مثل حیوانات را برگزیدند، مثل ایشان نیز خواهند مرد. مرگ ایشان به معنی انقراض نیست بلکه آنها بدون امید و به طور ننگینی خواهند مرد.

۲‌:‏۱۳ آنها به خاطر نا‌راستی خود در موت رنج خواهند برد. چنان چه فیلیپس تفسیر کرده است:‏ «شرارت ایشان بر ایشان پایانی ملعون در پی خواهد داشت و آنها مزد کامل شرارت خود را دریافت خواهند کرد.»

این مردمان به حدّی بی‌شرم و بی‌بند و بار هستند که اعمال گناه‌آلود خود را در تمامی روز ظاهر می‌سازند. اکثر مردم ظلمت را بیشتر دوست دارند (یو ۳‌:‏۱۹)؛ این مردمان مثل خوابیدگان هستند که در زمستان می‌خوابند (اول تسالونيكيان ۵‌:‏۷). معلمین کذبه پرده‌ای را که معمولاً باعث مخفی شدن گناه در پشت سایه‌ها می‌شود کنار می‌زنند.

زمانی که ایشان به همراه مسیحیان غذا می‌خورند، لکه‌ها و معایب ایشان را می‌توان دید. یهودا در توصیف همین اشخاص می‌گوید:‏ «اینها در ضیافت‌های محبتانه شما صخره‌ها هستند چون با شما شادی می‌کنند، و شبانانی که خویشتن را بی‌خوف می‌پرورند و ابر‌های بی‌آب از باد‌ها رانده شد و درختان صیفی بی‌میوه، دوباره مرد و از ریشه کنده شده» (یهو ۱۲). زمانی که معلمین کذبه در ضیافت‌های محبتانه‌ی شام خداوند در روز‌های اولیه مسیحیت در کلیسا‌ها جمع می‌شدند، کاملاً نسبت به روحانیت و معانی والای روحانی آن شام بی‌خیال و نا آگاه بودند. آنها به جای فکر کردن به دیگران که عملی از روی محبت است، خود‌خواهانه به فکر خودشان بودند.

۲‌:‏۱۴ افتضاح‌تر اینست که ایشان در واقع چشم‌های پر از زنا دارند که از گناه باز داشته نمی‌شود. این مردمانی را توصیف می‌کند که به طور فرض موعظات مذهبی ایراد می‌کنند، به اعضا مشاوره می‌دهند و احکام را باز‌گو می‌کنند؛ ولی چشمانشان در پی زنانی است که تمایل به زنا‌کاری دارند. تشنگی آنها برای شهوت‌رانی، به وسیله لباس خدمت مخفی شده است.

آنها اشخاص نا‌پایدار را فریب می‌دهند. شاید آنها از متنی از کتاب مقدس برای چشم‌پوشی از گناه سوء‌استفاده کنند. آیا آن مسئله را به وسیله فرهنگ درست یا غلط جلوه دهند. یا مؤدبانه فریب‌خورندگان را مطمئن می‌سازند که هیچ‌چیز اگر در محبت صورت پذیرد نمی‌تواند اشتباه باشد. برای افراد بی‌ثبات آسان است که درست بودن امری را به خاطر گفته‌ی یک رهبر مذهبی بپذیرند و ئدر بین مردم غیر‌روحانی این امری معمول است. معلمین کذبه قلب خود را برای طمع ریاضت داده‌اند. آنها تازه‌کار نبودند بلکه در اغوا کردن مردم هنر‌مند بودند. اگر چه کلمه طمع می‌تواند هر‌گونه اشتیاق مفرط را شامل شود، در اینجا متن به نظر به طمع ورزیدن جنسی اشاره دارد.

در حینی که پطرس به این تعبیر هجو‌آمیز بزرگ مسیحیت فکر می‌کند که گناه ارتداد سبب کفر گفتن به نام مسیح می‌شود، اضافه می‌کند که این معلمین کذبه ابنای لعنت هستند! او ایشان را لعنت نمی‌کند؛ او به سادگی از پیش لعنت خدا را که ایشان در اثر غضب وی تجربه می‌کنند می‌بینند.

۲‌:‏۱۵ این معلمین کذبه از طرق بسیاری شبیه بلعام بن بصور هستند. آنها کاذبانه ادعا می‌کنند که سخنگویان خدا هستند (اعد ۲۲‌:‏۳۸). آنها به دیگران گناه را القا می‌کنند (مکا ۲‌:‏۱۴). ولی این مشکل اصلی اینست که ایشان از خدمت به عنوان منبع درآمدی استفاده می‌کردند. بلعام یک نبی بود که برای لعنت اسرائیل توسط پادشاه موآب اجیر شد. انگیزه او برای انجام این کار پول بود.

۲‌:‏۱۶ بلعام در یکی از تلاش‌های خود برای لعنت کردن اسرائیل، به همراه خرش با فرشته خداوند ملاقات نمود (این یکی از موارد ظهور خداوند عیسی قبل از تجسم خود می‌باشد) خر بلعام از رفتن سر باز زد. زمانی که بلعام خرش را کتک زد، آن خر او را با زبان بشری توبیخ نمود (اعد ۲۲‌:‏۱۵-‏۳۴). این یک پدیده شگفت‌آور بود— خر گنگ به زبان انسان متكلم شد (و از آقایش فهیم‌تر نشان داد). ولی این معجزه بلعام را نسبت به دیوانگی‌اش ملزم نساخت. لنسکی می‌گوید:‏

بلعام نمونه ترسناکی از شخصی است که در عینی که یک نبی بود آن کاری را انجام داد که خدا نمی‌خواست و خدا اشتباه او را حتی با باز کردن زبان خرش به وی نشان داد ولی او که همه چیز را برای رسیدن به عشق اصلی‌اش کنار گذاشته بود با نا‌راستی تفکر می‌کرد و در آخر هم مزد آن نا‌راستی یعنی هلاکت را یافت.

خدا معلمین کذبه را امروزه به وسیله حیوانات توبیخ نمی‌کند. ولی دلایلی وجود دارد که ما معتقد باشیم او ایشان را و دیوانگی‌شان را توبیخ می‌کند تا آنها را به راه راست برگرداند که همانا مسیح است. خدا اغلب از شهادت‌های ساده ایمانداران فروتن برای توبیخ افراد مغرور استفاده می‌کند. او ممکن است از یک نقل قول آیه کتاب‌مقدس یا از روش‌های دیگری استفاده کند.

۲‌:‏۱۷ پطرس، معلمین کذبه را به چشمه‌های بی‌آب تشبیه می‌کند. مردم نیازمند برای تازگی و رفع تشنگی روحانی‌شان نزد آنها می‌روند ولی نا امید می‌شوند. آنها چشمه‌های بی‌آب می‌باشند. همچنین، معلمین کذبه مه‌های رانده شده به باد شدید نیز می‌باشند. مه‌ها وعده‌های باران را برای سرزمین نگاه داشته‌اند ولی بعداً طوفانی می‌آید و آن مه‌ها را کنار می‌زند. امید‌ها پراکنده شدند؛ زبان‌های واعظ ناموفق هستند.

ظلمت تاریکی جاودانی برای این شارلاتان‌های مذهبی مقرر است. آنها که وانمود می‌کنند خادمین انجیل می‌باشند عملاً خبر خوش برای گفتن ندارند. مردم برای نان به سراغ ایشان می‌روند و سنگ دریافت می‌کنند. مجازات چنین فریبکاری ظلمت تاریکی جاودانی است.

۲‌:‏۱۸ آنها سخنان تکبر‌آمیز و باطل می‌گویند، یا چنانچه ناکس ( Knox ) ترجمه می‌کند:‏ «سخنان بی‌مفهوم بر زبان می‌آورند.» این یک توصیف دقیق از کلماتی است که اکثر واعظین لیبرال و روحانیون کذبه مورد استفاده قرار می‌دهند. اینها سخنرانان تربیت شده هستند که لفظ قلم صحبت کرده و فصاحت کلام والا‌نمای خود را به رخ می‌کشند. لغات آموزنده ایشان مردم بی‌فهم را جذب می‌کند. آنچه که موعظات ایشان از نظر محتوا کم دارد را با چرب‌زبانی و فیلسوف‌گرایی جبران می‌کنند. ولی وقتی موعظه را به اتمام می‌رسانند چیزی نگفته‌اند. نمونه چنین موعظه‌ی بی‌حاصلی را در اینجا شاهد هستیم که از یک الهی‌دان معروف روزگار خودمان نقل قول شده است:‏

مسئله در ارتباط با برابری و نابرابری نیست بلکه شباهت. این همان چیزی است که ما فکر می‌کنیم و تأکید داریم که در رابطه با شناخت حقیقی خدا درست است اگر چه در ایمان ما هنوز می‌دانیم و به یاد می‌آوریم آن چیزهایی که ما به عنوان شباهت‌ها می‌شناسیم و این چیز‌ها در اینجا به معنی شباهت نیستند. ولی ما هنوز می‌دانیم و به یاد داریم و مجدداً در ایمان که شباهت در اینجا یعنی موفقیت در نشان دادن خویشتن به همان طریقی که ما به عنوان شباهت می‌شناسیم و به این نام صدا می‌زنیم پس در تفکرات و سخنانمان مشاهده به شباهت در مکاشفه‌ی حقیقی خدا تبدیل می‌شود (که خودش به خودی خود تشابه نیست) و ما نمی‌دانیم و فکر نمی‌کنیم و نمی‌گوییم که این اشتباه است بلکه وقتی رابطه را به عنوان یک تشابه توصیف می‌کنیم همه چیز درست از آب در می‌آید.

استراتژی این معلمین کذبه به طمع انداختن مردم با وعده‌های افراط‌میز در هر شکلی از فساد و شهوت است. آنها تعلیم می‌دهند از آنجایی که شهوات جسمانی ما از سوی خدا عطا شده‌اند، پس نباید آنها را منع کرد. آنها از طریق همین نظریه روابط جنسی قبل از ازدواج را تأیید کرده و در مورد نا‌پاکی اخلاقی پس از ازدواج راحت هستند.

قربانیان ایشان کسانی هستند که از اهل ضلالت تازه رستگار شده‌اند. این مردمان نجات نیافته باری از لذات گناه‌آلود آزاد شدند و تغییری در قلبشان ایجاد شد. آنها تصمیم گرفتند که اصلاح شوند و از این رو سعی کردند عضو کلیسا شوند. به جای رفتن به یک کلیسای معتقد به کتاب‌مقدس، آنها در دام شبانان کذبه‌ای افتادند که ایشان را گمراه نمودند. به جای شنیدن انجیل نجات از طریق ایمان به مسیح، ایشان تشویق به چشم‌پوشی از گناه را شنیدند. همه اینها باعث شگفتی ایشان شد؛ آنها همیشه فکر می‌کردند که گناه اشتباه بوده و اینکه کلیسابه ضدّ آن می‌باشد. حالا می‌آموزند که گناه به تصویب مذهبی می‌رسد!

۲‌:‏۱۹ خادمین مرتد زیاد راجع به آزادی صحبت می‌کنند، ولی منظورشان از آزادی فقط آزادی در گناه کردن است. عملاً، این آزادی نیست بلکه بد‌تر از اسارت می‌باشد. آنها خود غلام فساد هستند. آنها به وسیله زنجیر‌های شرارت و عادات بد بسته شده و قدرت شکستن این قدرت‌های اسارت را ندارند.

۲‌:‏۲۰ آیات ۲۰-‏۲۲ به خود معلمین کذبه اشاره نمی‌کند بلکه به قربانیان ایشان. اینها مردمانی هستند که اصلاح شده‌اند ولی تولد تازه نیافته‌اند. اگر معرفت جزیی از مسیح به دست آورده‌اند و از اصول مسیحیت چیز‌هایی می‌دانند ولی فقط از زندگی گناه‌آلود روی گردانده و یک خانه تکانی معمولی اخلاقی نموده‌اند.

سپس آنها تحت فشار معلمین کذبه تحت تأثیر قرار گرفته و در مورد آزادی اخلاقی چیز‌هایی می‌شنوند. آنها گرفتار همان گناهانی می‌شوند که قبلاً از آن موقتاً آزاد شده بودند. در حقیقت، آنها به جایگاهی پایین‌تر از آنچه بودند سر می‌خورند چون حالا که موانع مذهبی کنار رفته‌اند چیز دیگری وجود ندارد که ایشان را از گناه دور نگاه دارد پس این حقیقت دارد که وضعیت آخر ایشان از اوایلش بد‌تر است.

۲‌:‏۲۱ هر چه قدر امتيازات شخصی بیشتر باشد، مسئولیت او بیشتر است. هر چه قدر شخصی بیشتر از معیار‌های مسیحیت بداند، بیشتر ملزم می‌شود که بر طبق آنها زندگی کند. برای ایشان بهتر می‌بود که راه عدالت و مطالبات خدا را ندانسته باشند تا اینکه بعد از دانستن دوباره به نجاست جهان بازگردند.

۲‌:‏۲۲ این مردمان معنی مثل «سگ به قی خود رجوع کرده است و خنزیر شسته شده به غلطیدن در گل»، را تحقق می‌بخشد (امثا ۲۶‌:‏۱۱). اینکه پطرس از مثل سگ و خنزیر در اینجا استفاده می‌کند چشمگیر است. تحت شریعت موسی، هردوی اینها حیواناتی نجس بودند. هیچ نظریه‌ای در امثال وجود ندارد که تجربه‌ی عوض شدن طبیعت ایشان را نشان دهد. آنها قبل و بعد از قی کردن و شسته شدن نجس هستند و خواهند بود. پس همین در مورد مردمی که پطرس راجع به ایشان در اینجا می‌نویسد صادق است. آنها دست‌خوش اصلاحات اخلاقی می‌شوند ولی هرگز طبیعت تازه‌ای دریافت نکرده‌اند. در زبان متی ۱۲‌:‏۴۳-‏‌۴۵، خانه ایشان خالی، جاروب شده و آراسته آمده است ولی هرگز نجات‌دهنده به درون این خانه دعوت نشده تا در آن ساکن شود. روح ناپاکی که از آنجا خارج شده رفته و هفت روح بد‌تر از خود را پیدا کرده و بدان جا وارد می‌سازد تا خانه را اشغال کنند. و عاقبت آن خانه از اوایلش بد‌تر می‌شود. این متن نباید برای تعلیم این امر مورد استفاده قرار بگیرد که ایمانداران حقیقی ممکن است از فیض ساقط شده و گم شوند. این مردمان هرگز ایمانداران حقیقی نبوده‌اند. آنها هرگز طبیعت تازه‌ای دریافت نکرده‌اند. آنها با اظهارات و حالات خود نشان می‌دهند که هنوز ناپاک و شریر هستند. البته، درس در اینجا این است اصلاح شدن تنها کافی نیست ولی این نیز خطرناک است، چون می‌تواند شخص را در امنیتی کاذب خواب کند. انسان فقط زمانی می‌تواند طبیعت تازه بیابد که تولد تازه یافته است. او از طریق توبه در قبال خدا و ایمان آوردن به عیسی مسیح خداوند ما تولد تازه می‌یابد.

دومپترس

فصل   ۲

۱  لکن در میان قوم، انبیای کَذَبِه نیز بودند، چنانکه در میان شما هم معلّمان کَذَبَه خواهند بود که بدعتهای مهلک را خُفیةً خواهند آورد، و آن آقایی را که ایشان را خرید انکار خواهند نمود، و هلاکت سریع را بر خود خواهند کشید.

۲  و بسیاری فجور ایشان را متابعت خواهند نمود؛ که به‌سبب ایشان طریق حق، مورد ملامت خواهد شد.

۳  و از راه طمع به سخنان جعلی شما را خرید و فروش خواهند کرد: که عقوبت ایشان از مدّت مدید تأخیر نمی‌کند، و هلاکت ایشان خوابیده نیست.

۴  زیرا هرگاه خدا بر فرشتگانی که گناه کردند، شفقت ننمود، بلکه ایشان را به جهنّم انداخته، به زنجیرهای ظلمت سپرد، تا برای داوری نگاه داشته شوند؛

۵  و بر عالمِ قدیم شفقت نفرمود، بلکه نوح، واعظِ عدالت را با هفت نفر دیگر محفوظ داشته، طوفان را بر عالم بی‌دینان آورد؛

۶  و شهرهای سدوم و عموره را خاکستر نموده، حکم به واژگون شدن آنها فرمود و آنها را برای آنانی که بعد از این بی‌دینی خواهند کرد، عبرتی ساخت؛

۷  و لوطِ عادل را که از رفتار فاجرانهٔ بی‌دینان رنجیده بود رهانید.

۸  زیرا که آن مرد عادل در میانشان ساکن بوده، از آنچه می‌دید و می‌شنید، دل صالح خود را به کارهای قبیح ایشان هرروزه رنجیده می‌داشت.

۹  پس خداوند می‌داند که عادلان را از تجربه رهایی دهد و ظالمان را تا به روز جزا در عذاب نگاه دارد:

۱۰  خصوصاً آنانی که در شهوات نجاست در پی جسم می‌روند و خداوندی را حقیر می‌دانند. اینها جسور و متکبّرند و از تهمت زدن بر بزرگان نمی‌لرزند.

۱۱  و حال آنکه فرشتگانی که در قدرت و قوّت افضل هستند، پیش خداوند بر ایشان حکم افترا نمی‌زنند.

۱۲  لکن اینها، چون حیوانات غیرناطق، که برای صید و هلاکت طبعاً متولّد شده‌اند، ملامت می‌کنند بر آنچه نمی‌دانند و در فساد خود هلاک خواهند شد؛

۱۳  و مزد ناراستی خود را خواهند یافت، که عیش و عشرت یک روزه را سرور خود می‌دانند. لکّه‌ها و عیبها هستند، که در ضیافت‌های محبّتانهٔ خود عیش و عشرت می‌نمایند وقتی که با شما شادی می‌کنند؛

۱۴  چشمهای پر از زنا دارند که از گناه بازداشته نمی‌شود؛ و کسان ناپایدار را به دام می‌کشند: ابنای لعنت که قلب خود را برای طمع ریاضت داده‌اند:

۱۵  و راه مستقیم را ترک کرده، گمراه شدند، و طریق بَلعام بن بَصور را که مزد ناراستی را دوست می‌داشت، متابعت کردند؛

۱۶  لکن او از تقصیر خود توبیخ یافت: که حمار گنگ به زبان انسان متنطّق شده، دیوانگیِ نبی را توبیخ نمود.

۱۷  اینها چشمه‌های بی‌آب، و مِه‌های رانده‌شده به بادِ شدید هستند، که برای ایشان ظلمتِ تاریکیِ جاودانی، مقرّر است.

۱۸  زیرا که سخنان تکبّرآمیز و باطل می‌گویند، و آنانی را که از اهل ضلالتْ تازه رستگار شده‌اند، در دام شهوات به فجور جِسمی می‌کشند.

۱۹  و ایشان را به آزادی وعده می‌دهند، و حال آنکه خود غلام فساد هستند: زیرا هرچیزی که بر کسی غلبه یافته باشد، او نیز غلام آن است.

۲۰  زیرا هرگاه به معرفت خداوند و نجات‌دهندهٔ ما عیسی مسیح از آلایش دنیوی رستند، و بعد از آن، بار دیگر گرفتار و مغلوب آن گشتند، اواخر ایشان از اوایل بدتر می‌شود.

۲۱  زیرا که برای ایشان بهتر می‌بود که راه عدالت را ندانسته باشند، از اینکه، بعد از دانستن بار دیگر از آن حکم مقدّس که بدیشان سپرده شده بود، برگردند.

۲۲  لکن معنی مَثَل حقیقی بر ایشان راست آمد که، سگ به قی خود رجوع کرده است؛ و خَنزیرِ شسته شده، به غلطیدن در گِل.