دومتيموتيوس
فصل ۱
۱ پولُس، به ارادهٔ خدا رسولِ مسیح عیسی، برحسب وعدهٔٔ حیاتی که در مسیح عیسی است،
۲ فرزند حبیب خود تیموتاؤس را فیض و رحمت و سلامتی از جانب خدای پدر و خداوند ما عیسی مسیح باد.
۳ شکر میکنم آن خدایی را که از اجداد خود به ضمیر خالص بندگی او را میکنم، چونکه دائماً در دعاهای خود تو را شبانهروز یاد میکنم،
۴ و مشتاق ملاقات تو هستم، چونکه اشکهای تو را بخاطر میدارم تا از خوشی سیر شوم.
۵ زیرا که یاد میدارم ایمان بیریای تو را که نخست در جدّهات لوئیس و مادرت افنیکی ساکن میبود و مرا یقین است که در تو نیز هست.
۶ لهذا به یاد تو میآورم که آن عطای خدا را که بهوسیلهٔ گذاشتن دستهای من بر تو است برافروزی.
۷ زیرا خدا روح جبن را به ما نداده است بلکه روح قوّت و محبّت و تأدیب را.
۸ پس از شهادت خداوند ما عار مدار و نه از من که اسیر او میباشم، بلکه در زحمات انجیل شریک باش، برحسب قوّت خدا،
۹ که ما را نجات داد و به دعوت مقدّس خواند، نه به حسب اعمال ما، بلکه برحسب ارادهٔ خود و آن فیضی که قبل از قدیمالایّام در مسیح عیسی به ما عطا شد.
۱۰ امّا الحال آشکار گردید به ظهور نجاتدهندهٔ ما عیسی مسیح که موت را نیست ساخت و حیات و بیفسادی را روشن گردانید بهوسیلهٔ انجیل،
۱۱ که برای آن من واعظ و رسول و معلّمِ امّتها مقرّر شدهام.
۱۲ و از این جهت این زحمات را میکشم بلکه عار ندارم، چون میدانم به که ایمان آوردم و مرا یقین است که او قادر است که امانت مرا تا به آن روز حفظ کند.
۱۳ نمونهای بگیر از سخنان صحیح که از من شنیدی در ایمان و محبّتی که در مسیح عیسی است.
۱۴ آن امانت نیکو را بهوسیلهٔ روحالقدس که در ما ساکن است، حفظ کن.
۱۵ از این آگاه هستی که همهٔ آنانی که در آسیا هستند، از من رخ تافتهاند، که از آن جمله فیجِلُس و هَرمُوجَنِس میباشند.
۱۶ خداوند اهل خانهٔ اُنیسیفورُس را ترحم کند زیرا که او بارها دل مرا تازه کرد و از زنجیر من عار نداشت،
۱۷ بلکه چون به روم رسید، مرا به کوشش بسیار تفحّص کرده، پیدا نمود.
۱۸ (خداوند بدو عطا کند که در آن روز در حضور خداوند رحمت یابد.) و خدمتهایی را که در اَفَسُس کرد تو بهتر میدانی.
۱. سلامهاي آغازين به تيموتائوس (۱:۱-۵)
۱:۱ پولس در ابتداي رساله، خود را رسول مسيح عيسي معرفي ميكند. خداوند پرجلال او را به خدمتي خاص گماشته بود. اين خدمت را نه انسان، بلكه مستقيماً توسط ارادهی خدا به او سپرده شده بود. همچنين پولس رسالت خود را برحسب وعدهی حياتي كه در مسيح عيسي است ميداند. خدا وعدهاي داده است كه برطبق آن تمام كساني كه به عيسي مسيح ايمان بياورند حيات جاوداني خواهند يافت. دعوت پولس به رسالت در راستاي اين وعده بود. در حقيقت اگر وعدهاي نبود، ديگر نيازي به رسولي همچون پولس نبود.
همان گونه كه واين ( Vine ) به درستي گفته است:«برطبق نقشهی الهي حيات كه از ازل در مسيح عيسي بود، بايد به ما عطا شود. برطبق همين وعده بود كه پولس بايد به رسالت برگزيده ميشد.»
وي. پل فلينت ( V. Paul Flint ) پنج اشارهاي كه در اين رساله شده است را تشريح ميكند، همچون ۱:۱ ، وعدهی حيات؛ ۱:۱۰ ، نمايش زندگي ۲:۱۱، مشاركت زندگي؛ ۳:۱۲، الگوي زندگي؛ و ۴:۱ هدف زندگي.
۱:۲ تيموتائوس در اينجا فرزند حبيب خوانده شده است. نميتوان به طور مسلم ثابت كرد كه آيا تيموتائوس توسط خدمت پولس ايمان آورده است يا خير. اولين ملاقات ثبت شدهی آنان در اعمال ۱:۱۶ يافت ميشود، جاييكه شرح ميدهد پيش از اينكه پولس به لستره بيايد تيموتائوس يك شاگرد بود. به هرحال، پولس رسول به او همچون فرزند حبيب در ايمان مسيحي مينگرد.
به مانند اول تيموتائوس، در اينجا نيز تحيت پولس شامل فيض، رحمت و سلامتي است. در تفسير ۱ تيموتائوس خاطرنشان شد هنگامي كه پولس براي كليساها نامه مينوشت طبق معمول فيض و سلامتي براي آنها ميطلبد. او هنگامي كه براي تيموتائوس نامه مينويسد واژهی رحمت را نيز میافزايد. در گاي كينگ ( Guy King ) گفته است فيض براي هر خدمتي لازم است، رحمت براي هر شكست و ناكامي، و سلامتي براي هر شرايط. شخصي ديگر گفته است، «فيض براي اشخاص ناكارآمد،رحمت براي نيازمندان، سلامتي براي اشخاص بيقرار» هيبرت رحمت را چنين تعريف ميكند، «محبت خودانگيخته نسبت به خدا كه باعث ميشود او با محبت و رأفت با اشخاص اندوهگين و افسرده رفتار نمايد.»
اين بركات از جانب خداي پدر و خداوند ما عيسي مسيح جاري ميشوند. اينجا نيز يكي ديگر از مواردي است كه پولس پسر را همچون پدر تكريم ميدارد.
۱:۳ پولس بر طبق روش خود به شكرگزاري ميپردازد. ما با خواندن اين آيه به ياد ميآوريم كه او اين نامه را از يك سياهچال مينوشت. او به خاطر بشارت انجيل به زندان افكنده شده بود و اكنون با او همچون يك مجرم اجتماعي برخورد میشد. حكومت روم به شدت ايمان مسيحي را سركوب ميكرد و بسياري از ايمانداران را تا آن هنگام كشته بود. پولس برخلاف تمام اين شرايط دشوار، قادر است نامهی خود به تيموتائوس را با اين عبارت آغاز نمايد، «شكر ميكنم!»
پولس اكنون خدا را با ضمير خالص خدمت ميكند، آنگونه كه اجدادش خدمت ميكردند. گرچه نياكان او مسيحي نبودند، ليكن آنها به خداي زنده ايمان داشتند. آنها او را پرستش نموده و در پي خدمت او برآمدند. همان گونه كه پولس در اعمال ۲۳:۶ خاطرنشان ميسازد آنها به «اميد و قيامت مردگان» اعتقاد داشتند. به همين خاطر است كه او ميتوانست در اعمال ۲۶:۶ و ۷ بگويد:«والحال به سبب اميد آن وعدهاي كه خدا به اجداد ما داد، برمن ادّعا ميكنند. و حال آنكه دوازده بسط ما شبانهروز بجدّ و جهد عبادت ميكنند.»
پس پولس ميتوانست خدمت خود به خداوند را برطبق الگوي اجداد خود برشمرد. واژهاي كه او براي خدمت كردن به كار میبرد اشاره دارد به وفاداري. او خداي حقيقي را اعتراف ميكرد.
سپس پولس ميگويد كه او دايماً در دعاهاي خود، شبانه روز تيموتائوس را ياد ميكند. هرگاه كه اين رسول در دعا به حضور خداوند ميرفت، محبوب خود، يعني اين خادم جوان را به ياد ميآورد و نام او را در حضور تخت رحمت ياد ميكرد. پولس ميدانست كه زمان خدمتش به سرعت رو به انتها بود. ميدانست كه تيموتائوس تنها خواهد ماند، به بيان سادهتر اينكه، در راه شهادت براي مسيح تنها ميماند. او از مشكلاتي كه تيموتائوس با آن مواجه میشد اطلاع داشت، و از اين رو دايماً براي اين مبارز جوان در ايمان، دعا ميكرد.
۱:۴ تيموتائوس با خواندن اين عبارات چقدر تحت تأثير قرار ميگرفت! مول (Moule) ميگويد پولس رسول براي ديدن او «لحظهشماري» ميكرد. مسلماً اين نشاني از محبت عميق و احترام بود، و به طور واضح بيانگر محبت، رأفت و فروتني پولس است.
احتمالاً براي آخرين باري كه از هم جدا ميشدند تيموتائوس نتوانست مانع از بروز احساسات خود شود. اشكهاي او تأثير عميقي بر همكار بزرگ او گذاشته بود. هيبرت ميگويد كه احتمالاً اين رويداد هنگامي رخ داده است كه سربازان يا پليس روم پولس را از تيموتائوس جدا كردند... پولس نميتوانست اين موضوع را فراموش كند، و اكنون انتظار آن را ميكشد كه دوباره با تيموتائوس باشد تا اينكه از خوشي سير شود. او تيموتائوس را براي آن اشكها توبيخ نمينمايد، گرچه در مسيحيت جايي براي چنين احساساتي نيست. جاوت (J. H. Jowett) گفته است:«دلهاي خالي از اشك هيچگاه نميتوانند مناديان عشق شوند. هنگامي كه حس همدردي از ما زدوده ميشود، ديگر نميتوانيم خادمان عشق باشيم.»
۱:۵ پولس ايمان بیرياي تيموتائوس را به ياد ميآورد. ايمان او صادق و راست بود و نقابي بر چهره نداشت.
اما تيموتائوس اولين كسي نبود كه در خانوادهاش نجات يافته بود. گويا، مادربزرگ يهودي او لوييس خبر خوش نجات را شنيده بود و عيسي خداوند را به عنوان مسيح پذيرفته بود و دختر او افنيكي كه او نيز يهودي بود (اعمال ۱۶:۱) كه به مسيح ايمان آورده بود. بدين شكل تيموتائوس حقايق عظيم ايمان مسيحي را آموخت، و او نمايندهی نسل سوم در خانوادهاش بود كه به نجاتدهنده ايمان آورده بود. در كتاب مقدس چيزي در مورد ايمان پدر تيموتائوس نوشته نشده است.
گرچه نجات از والدين ايماندار به ارث برده نميشود، اما مسلماً اين موضوع حقيقت دارد كه در كتاب مقدس يك اصل خانوادگي وجود دارد. چنين به نظر ميرسد كه خدا دوست دارد تمام خانوادهها را نجات بخشد. ارادهی او اين نيست كه عضوي از نجات محروم شود.
توجه نماييد كه در اينجا گفته شده ايمان در لوييس و افنيكي ساكن ميبود. ايمان همچون يك مهمان گذرا نبود، بلكه يك حضور دايمي در آنها، اما پولس يقين حاصل نموده بود كه تيموتائوس نيز چنين است. علي رغم تمام مشكلاتي كه بر سر راه تيموتائوس بود او به يك ايمان اصيل دست يافته بود.
۲. توصيههائي به تيموتائوس (۱:۶-۲:۱۳)
الف) توصيه به وفاداري (۱:۶-۱۸)
۱:۶ تيموتائوس به خاطر پسزمينهی خانوادگي و ايمانش ترغيب ميشود تا آن عطاي خدا را كه در وي نهاده شده برافروزد. ما نميدانيم اين عطاي خدا چه بوده است. برخي ميگويند كه روحالقدس بوده است. ديگران چنين برداشت كردهاند كه اين يك توانايي خاص است كه خداوند براي اشكالي از خدمت مسيحي به وي عطا كرده بود، به عنوان مثال عطاي بشارت، شباني و يا تعليم. او نبايد از ضعف عمومي كه در اطراف خود ميديد نااميد میشد. و نيز نبايد خدمت خداوند را تبديل به يك حرفه نمايد و يك برنامه روزمره را دنبال نمايد. بلكه، بايد تمام دغدغه فكري او اين باشد با وخيمتر شدن اوضاع هرچه بيشتر از عطاي خود استفاده نمايد.
اين عطا با گذاشتن دستهاي پولس رسول بر تيموتاوس در وي نهاده شده بود. البته نبايد اين موضوع را با انتصاب افراد به خدمت كه اكنون در جوامع روحاني رايج شده است يكي دانست. بلكه اين آيه ميگويد دقيقاً در همان زماني كه پولس بر تيموتائوس دست نهاد اين عطا بر وي نازل شد. پولس رسول مجرايي براي انتقال اين عطا بود.
سئوالي كه بيدرنگ بر ذهن شخص خطور ميكند اين است كه «آيا اين مسأله امروز هم رخ ميدهد؟» پاسخ اين است:خير. قدرت اعطاي يك عطا توسط گذاشتن دستها بر شخص به پولس كه رسول عيسي مسيح بود عطا شده بود. از آنجاييكه اكنون به آن معنا رسول نداريم اكنون نيز ديگر قدرتي براي به ظهور رساندن معجزات مختص رسولان نخواهيم داشت.
اين آيه بايد در چارچوب ۱ تيموتائوس ۱۸:۱ و ۱۴:۴ مورد مطالعه قرار گيرد. با قرار دادن اين سه آيه در كنار يكديگر همانگونه كه «واين» گفته است ميفهميم كه ترتيب وقايع چنين است. در يك جلسهی خاص شخصي برخاسته و در اين زمينه نبوت كرده است و پولس هم هدايت شده و به سمت تيموتائوس رفته است. خداوند با يك عمل رسمي از سوي پولس آن عطا را در تيموتائوس نهاد. مشايخ آنچه كه خداوند انجام داد را با گذاشتن دستها به رسميت شناختند. اين عمل اخير به منزلهی يك انتصاب رسمي نبود كه يك عطاي خاص يا مقام كليسايي را اعطا نمايد.
و يا اينكه همانگونه كه استاك ( Stock ) به اختصار بيان ميكند، اين عطا «از طريق» دستان پولس جاري شد، اما «با» دستان مشايخ.
۱:۷ پولس كه خود را با شهادت مواجه ميديد، اين فرصت را غنيمت ميشمارد تا به تيموتائوس يادآوري نمايد كه خدا روح جبن و ترس را به ما عطا نكرده است. زماني براي ترس و بزدلي باقي نمانده.
بلكه خدا روح قوت را به ما عطا نموده است. قوت بيحد و حصري در اختيار ما قرار گرفته است. ايماندار با قدرت روحالقدس ميتواند با شهامت خدمت نموده، با شكيبايي تمام استوار بماند، پيروزمندانه رنج بكشد، و اگر نياز باشد فداكارانه جان خود را نهد.
همچنين خدا روح محبت به ما عطا كرده است. اين محبت خدا است كه ترسهاي ما را ريخته و ما را مشتاق ميسازد كه خود را به مسيح بسپاريم، به هر بهاي ممكن. اين محبت نسبت همنوعان ما است كه باعث ميشود تا ما مشتاقانه هرگونه جفا را متحمل شده و با مهرباني بهاي آن را بپردازيم.
سرانجام اينكه خدا روحتأديب، يا انضباط به ما داده است. تأديب كاملاً حق مطلب را بجا نميآورد. شايد به نظر برسد كه مقصود اين است كه يك مسيحي بايد در تمام مواقع عاقل باشد، عاري از هر بيماري رواني و يا پسزمينهی عصبي. معمولاً اين تعليم اشتباه در مورد اين آيه رايج بوده كه مسيحييي كه زندگي نزديكي با خداوند دارد هيچگاه دچار بيماري يا مرض رواني نمیشود. اين يك تعليم روحاني نيست. بسياري از بيماري رواني ريشه در عيبهاي وراثتي دارند. بسياري ديگر ميتوانند پيامد وضعيت جسمي باشند كه هيچ ارتباطي با زندگي روحاني شخص ندارند.
مقصود اين آيه اين است كه خدا به ما يك روح خويشتنداري يا تسلط بر خود داده است. ما بايد قوهی تشخيص را به كار گيريم، نه اينكه شتابزده، عجولانه و بدون فكر كاري را انجام دهيم. مهم نيست كه شرايط ما چقدر دشوار است، ما بايد قضاوتي متعادل داشته و با ذكاوت عمل نماييم (البته مشكلات ذكر شده در مورد اين آيه بيشتر ناشي از ترجمهی انگليسي كتابمقدس است كه در آنجا واژهی تأديب را sound mind (ذهن سالم، تفكر درست) ترجمه كرده است. اما ترجمهی فارسي تقريباً حق مطلب را ادا ميكند. مترجم)
۱:۸ پولس به تيموتائوس ميگويد كه عار نداشته باشد. پولس در آيهی ۱۲ ميگويد كه خود نيز عار ندارد و سرانجام اينكه در آيهی ۱۶ ميخوانيم انيسفورس نيز عار نداشت.
در آن زمان موعظهی انجيل جرم محسوب ميشد. آنانيكه علني در پي خداوند و نجاتدهنده بودند مورد جفا واقع ميشدند. اما اين موضوع نبايد تيموتائوس را نگران كند. او نبايد از انجيل عار داشته باشد، حتي اگر زحمت در پي آن باشد. و نيز نبايد از اينكه پولس رسول در زندان است عار داشته باشد. اگرچه برخي از مسيحيان در آن زمان به او پشت كرده بودند. ترديدي نيست كه آنها ميترسيدند مبادا ارتباط با او منجر به جفا رساندن بر آنان و يا حتي مرگ آنها شود.
تيموتائوس ترغيب ميشود كه در زحماتي كه در پس انجيل است شريك شود و برحسب قوت خدا آنان را متحمل شود. او نبايد از بدنامي كه اين موضوع به همراه دارد اجتناب ورزد، بلكه در تحمل اين بدنامي با پولس شريك شود.
۱:۹ پولس تيموتائوس را ترغيب نمود كه غيور (آيات ۶، ۷) و شجاع (آيه ۸) باشد. اكنون پولس شرح ميدهد كه چرا قبول چنين ديدگاهي عاقلانه است:دليل آن هم در معاملهی عالي خدا با ما يافت ميشود. پيش از هر چيز او ما را نجات داد. يعني اينكه او ما را از مجازات گناه رهايي بخشيد. او دايماً ما را از قدرت گناه ميرهاند، و در روز واپسين ما را از حضور نزديك گناه خواهد رهانيد. همچنين او ما را از دنيا و شيطان خواهد رهانيد.
علاوه بر اين، خدا ما را به دعوت مقدس خوانده است. او نه تنها ما را از شرير رهايي بخشيده، بلكه او تمام بركات روحانييي كه در جايهاي آسماني در مسيح عيسي است بر ما جاري ساخته است. دعوت مقدس مسيحي در افسسيان ۱-۳ به اختصار توصيف شده است، مخصوصاً در باب ۱. در آنجا ميخوانيم كه ما از پيش تعيين شدهايم، پسرخوانده شدهايم، در محبت پذيرفته شدهايم، توسط خون او نجات يافته، بخشيده شد، به روحالقدس تأييد شده و بيعانهی ميراث خود را يافتهايم. (علاوه بر اين دعوت مقدس، يك دعوت بلند (تعالي) داريم، فيلیپیان ۳:۱۴، و يك دعوت آسماني، عبرانیان ۳:۱)
اين نجات و دعوت به حسب اعمال ما نيست. به بياني ديگر، برحسب فيض خدا به ما عطا شده است. يعني اينكه ما شايستهی آن نبوديم، بلكه حق ما دقيقاً نقطهی مقابل آن است . ما آن را خود كسب نكرديم، و نه آن را جستجو نموديم. بلكه خدا آنها را رايگان به ما عطا كرده است بدون هيچ بها و شرطي.
اين موضوع با عبارت «بر حسب ارادهی خود و آن فيض»، شرح داده شده است. چرا خدا اينقدر گناهكاران را دوست داشت كه خواست پسر يگانهی خود را در راه آنها فدا نمايد؟ چرا بايد او چنين بهايي بپردازد كه همگي آنها را از جهنم رهانيده و به آسمان رهسپار سازد، تا اينكه تا به ابد در كنار او باشند؟ پاسخ اين سئوالات ميتواند اين باشد:«برحسب ارادهی خود و آن فيض» علت اين عمل در ما قرار ندارد. بلكه، علت در قلب پر از محبت او يافت میشود. او ما را محبت نمود زيرا ما را دوست داشت!
لطف او قبل از قديمالايام در مسيح عيسي به ما عطا شد. مقصود اين است كه خدا از ازل نقشهی عالي نجات را براي ما در نظر داشت. او تصميم گرفت حيات ابدي را به تمام كساني كه عيسي مسيح را به عنوان خداوند و نجات دهندهی خود ميپذيرند عطا كند. روش نجات ما نه تنها پيش از تولد ما، بلكه از قديمالايام طرحريزي شده بود.
۱:۱۰ همان انجيلي كه از ازل طرحريزي شد، در طول زمان بر ما آشكار گرديد. اين انجيل با ظهور نجاتدهنده ما عيسي مسيح آشكار گرديد. او در طول روزهايي كه در جسم بود، خبر خوش نجات را در ميان مردم اعلان نمود. او به انسانها چنين گفت كه او بايد بميرد، دفن شود، و از مردگان برخيزد تا خدا گناهكاران را نجات بخشد.
او موت را نيست ساخت. اما اين چطور ممكن است در حالي كه هنوز در جهان مرگ وجود دارد؟ مقصود اين است كه او مرگ را باطل نمود. پيش از قيام مسيح، مرگ همچون حاكمي ظالم بر انسانها تسلط داشت. او يك دشمن مهيبي بود، ترس از مرگ انسانها را در اسارت نگاه داشت. اما قيام خداوند عيسي ضمانتي براي تمام كساني كه به او توكل ميكنند است كه روزي از مردگان برخواهند خواست و ديگر نخواهند مرد. او بدين شكل مرگ را باطل نمود. او نيش مرگ را بياثر ساخت. اكنون مرگ پيامآور خداست كه جان ايماندار را به آسمان میبرد. اكنون مرگ بيشتر خادم ما است تا دشمن.
خداوند عيسي نه تنها مرگ را باطل نمود، بلكه بيفسادي را روشن گردانيد بوسيلهی انجيل. در دورهی عهد عقيق، مردم غالباً عقيدهی تار و مبهمي از زندگي پس از مرگ داشتند. آنها بر اين باور بودند روح در گذشتگان به شئول (Sheol) ميرود، كه در حقيقت اشاره دارد به وضعيت نامريي روح در گذشتگان. گرچه يك اميد آسماني در مقابل آنها قرار داشت، با اينحال قسمت اعظم اين موضوع براي آنها مبهم بود.
از زمان ظهور مسيح اين موضوع بر ما روشنتر شده است. به عنوان مثال ما ميدانيم كه روح ايماندار به هنگام مرگ نزد مسيح میرود. او در جسم غايب است اما در خانهی آسماني نزد خداوند است. او به حيات ابدي قدم ميگذارد.
مسيح نه تنها حيات را روشن گردانيد، بلكه بيفسادي را نيز. مقصود از بيفسادي قيامت بدن است. هنگامي كه در اول قرنتيان ۱۵:۵۳ ميخوانيم «اين فاسد بيفسادي را بپوشد» ميدانيم كه حتي اگرچه جسم در قبر جاي ميگيرد و به خاك بازميگردد، اما با بازگشت مسيح همان بدن از قبر برخاسته و به بدن جلاليافته تبديل ميشود، بدني شبيه به بدن خداوند عيسي. مقدسين عهد عتيق از اين موضوع آگاه نبودند. چرا كه اين موضوع با ظهور نجاتدهنده ما عيسي مسيح بر ما آشكار گرديد.
۱:۱۱ به خاطر اعلان انجيل پرجلال بود كه پولس واعظ و رسول و معلم امتها مقرر شد. واعظ يك منادييي است كه وظيفهی او اعلان پيغام در ميان مردم است. يك رسول شخصي است كه از طرف خدا فرستاده شده، تجهيز شده و بدو قدرت داده شده است. وظيفهی معلم تعليم دادن به ديگران است؛ او حقيقت را به شكلي قابل فهم شرح ميدهد به طوريكه ديگران ميتوانند با ايمان اطاعت نسبت به آن واكنش نشان دهند. واژهی امتها تأكيد بر خدمت خاص او در ميان امتهاي غير يهودي دارد.
۱:۱۲ پولس به خاطر انجام وفادارانهی وظايف خود متحمل زندان و تنهايي شده بود. او از اعلان حقيقت خدا اكراه نداشت. ترس از جان مانع از گشودن لبهاي او نشده بود. اكنون او دستگير شده و به زندان افكنده شده بود، اما با اينحال به هيچ وجه پشيمان نبود. او شرمگين نبود و تيموتائوس هم نبايد شرمگين باشد. گرچه پولس در مورد سلامت شخصي خود مطمئن نبود. با اينحال كاملاً اطمينان داشت كه به چه كسي ايمان آورده است. گرچه دولت روم ميتوانست اين رسول را بكشد اما دست آنها به خداوند نميرسيد. پولس ميدانست بر كسي كه توكل نموده كه قادر است. قادر به انجام چه كاري؟ قادر است كه امانت مرا تا به آن روز حفظ كند. مفسران در مورد گفته پولس در اينجا به دو دسته تقسيم شدهاند. برخي بر اين باورند مقصود از امانت نجات جان اوست. ديگران آن را اشارهاي به انجيل ميدانند. به بيان ديگر، گرچه ممكن بود پولس با مرگ مواجه شود، با اينحال نبايد انجيل ناديده انگاشته شود. هرچه بيشتر با او مخالفت شود، موفقيت بيشتري كسب خواهد كرد.
شايد بهتر آن باشد كه معناي وسيعتر اين واژه را مدنظر قرار دهيم. پولس يقين حاصل نموده بود كه بهترين سرنوشت در انتظار اوست. اگرچه با مرگ روبرو شود ليكن چيزي را از دست نخواهد داد. عيسي مسيح خداوند قادر او بود، و در كنار او شكست و ناكامي معنايي نداشت. جاي هيچ نگرانييي نبود. نجات پولس حتمي و خدمت او به مسيح بر روي زمين بسيار موفق بود.
«آن روز» عبارت مورد علاقه پولس است. اين اشارهايست به آمدن خداوند عيسي مسيح، و به طور خاص به تخت داوري مسيح اشاره دارد، هنگامي كه خدماتي كه به او شده است مورد بازنگري قرار گرفته و هنگامي كه خدا به وفاداري انسانها پاداش ميدهد.
۱:۱۳ از اين آيه ميتوان به دو شكل برداشت كرد. اول اينكه، تيموتائوس ترغيب ميشود تا از سخنان صحيح نمونه بگيرد. مسأله تنها بر سر اين نيست كه او نسبت به حقيقت خدا وفادار باشد، بلكه او بايد به هر شكل سخني كه بتواند حقيقت را انتقال دهد توسل جويد. شايد مثالي از اين موضوع مفيد واقع شود. در روزگار ما، گاهي گفته ميشود كه ما نبايد عبارات و اصطلاحات قديمييي همچون «از سر نو مولود شدن»، و يا «خون مسيح» را به كار گيريم. مردم بيشتر مايل هستند با زبان پيچيدهتري با آنها صحبت كرده شود. اما در اينجا خطري وجود دارد. ترك كردن فهواي كلام كتاب مقدسي باعث میشود كه آنها حقايق اوليهاي را كه با اين عبارات منتقل ميشوند ناديده انگارند. بنابراين تيموتائوس بايد همان نمونهی صحيح سخنان را نگاه دارد.
اما اين آيه ميتواند به اين معنا نيز باشد كه سخنان پولس بايد براي تيموتائوس الگو و نمونه باشد. پس هر آنچه تيموتائوس ميگويد بايد هماهنگ و در راستاي طرحي باشد كه پولس به او ارايه داده است. تيموتائوس در خدمت خود بايد در ايمان و محبتي در مسيح عيسي است از اين الگو پيروي نمايد. ايمان نه تنها به معناتي توكل بايد به معناي وابستگي نيز است. محبت نه تنها محبت به خدا را شامل ميشود، بلكه محبت نسبت به ايمانداران و دنياي فاني اطراف ما را نيز دربرميگيرد.
۱:۱۴ مقصود از آن امانت نيكو انجيل است. پيغام محبت نجاتبخش به تيموتائوس سپرده شده بود. پولس به او نميگويد كه بر آن بيافزايد و يا آن را كامل نمايد. بلكه مسئوليت او اين است كه توسط روحالقدسي كه در وي ساكن است از آن محافظت نمايد. هنگامي كه پولس اين نامه را مينوشت، او از رويگرداني وسيع مردم از ايمانشان كه كليسا را به خطر انداخته بود آگاهي داشت. پولس به تيموتائوس هشدار داده بود كه نسبت به كلام خدا وفادار بماند. او نبايد اين كار را به قوت خويش انجام ميداد. سكونت روحالقدس در وي هر آنچه را كه او براي انجام اين كار نياز داشت، به او ميداد.
۱:۱۵ پولس رسول با انديشيدن به ابرهاي تاريكي كه فضاي كليسا را دربرگرفته بود، به ياد ميآورد كه چگونه مسيحيان آسيا از او رخ تافتهاند. از آنجايي كه احتمالاً به هنگام نگارش اين رساله تيموتائوس در افسس بود، او دقيقاً مقصود پولس از اين سخن را ميدانست.
بعيد نبود كه مسيحيان آسيا هنگامي كه دريافتند پولس دستگير و به زندان افكنده شده است ارتباط خود را با او قطع كرده بودند. هنگامي كه او بيشتر از هر وقت ديگر در نياز بود او را ترك كردند. احتمالاً ميترسيدند كه جان آنها به خطر بيفتد. حكومت روم در تعقيب كساني بود كه ايمان مسيحي را ترويج ميدادند. پولس رسول يكي از معروفترين نمايندگان مسيحيت بود. هر كسي كه به طور علني با وي در تماس بود، به ناگاه چهرهاش بر ديگران فاش ميشد.
در اينجا نه صريحاً و نه تلويحاً بيان شده كه اين مسيحيان كليسا و يا خداوند را ترك نموداند. با اينحال ترك كردن پولس در اين شرايط خود حاكي از ترس و بيوفايي آنها بود.
گويا فيجلس و هرموجنس نقش هدايتكنندهاي در جدايي ديگران از پولس داشتند. به هرحال، آنها به خاطر اينكه در پذيرفتن عار مسيح با پولس شريك نشده و او را ترك كردند، ننگ و رسوايي براي خود به بار آوردند. «گاي كينگ» اظهار ميدارد:«آنها نميتوانستند نام كريه خود را پنهان نمايند، اما ميتوانستند ماهيت زشت خود را از نظرها مخفي نگاه دارند»
۱:۱۶ در مورد انيسيفورس دو مكتب فكري وجود دارد. برخي بر اين باورند كه او پولس را ترك كرده بود، و به همين خاطر است كه پولس دعا ميكند خداوند بر او ترحم كند. برداشت ديگران اين بوده كه او از افرادي كه در بالا ذكر شد، مستثني بوده است. ما بر اين باوريم كه ديدگاه اخير درست است.
پولس از خداوند ميخواهد كه به اهل خانهی انيسيفورس ترحم عطا كن. برطبق متي ۷:۵ رحمت پاداش كساني است كه بخشنده بودهاند. در اينجا دقيقاً نميخوانيم كه چه چيز دل پولس را تازه كرده است. شايد هنگامي كه پولس در آن سياهچال تاريك و مرطوب بوده است او برايش غذا، پوشاك آورده بود. به هرحال او عار نداشت كه به ديدن پولس در زندان برود. انديشيدن به جان و سلامتي خود نميتوانست مانع از كمك او به دوستش شود.
«جاوت» به طرز بينظيري اين موضوع را بيان كرده است:
«در شخصيت انيسيفورس ويژگي زيبايي به چشم مي خورد كه پولس آن را بيان ميكند، از زنجير عار نداشت غالباً زنجير انسان از حلقهی دوستان او ميكاهد. زنجير فقر بسياري را دور نگاه ميدارد، و نيز زنجير مردم ناپسندي. هنگامي كه شخصي در اوج شهرت است دوستان بسياري دارد، هنگامي كه به بند زنجير گرفتار ميشود، دوستانش از او دور ميشوند. اما خادمين نسيم صبحگاهي دوست دارند در سايههاي شب بيايند. خوشي آنها اين است كه در قلمرو يأس خدمت نمايند، و جاييكه زنجيرها بر جان انسان سنگيني مي كنند. «او از زنجير من عار نداشت» اين زنجير حقيقتاً جاذبه داشتند. چرا كه باعث شدند انيسيفورس در خدمت كردن تعجيل نمايد.»
اين آيه گاهي به اشتباه دعا براي مردگان تلقي شده است. استدلال اين است كه انيسيفورس به هنگام نوشتن اين نامه درگذشته بود و پولس از خدا ميخواهد بر او رحم نمايد. هيچ اشارهاي به مرگ انيسيفورس نشده است. طرفداران اين ديدگاه وراجان بيهودهگويي هستند به دنبال بهانهاي كوچك هستند تا يك تعليم غير كتابمقدسي را ترويج دهند.
۱:۱۷ هنگامي كه انيسيفورس به روم رسيد، سه راه در مقابل داشت، ميتوانست با مسيحيان هيچ تماس نگيرد. دوم اينكه، ميتوانست در خفا با ايمانداران تماس حاصل نمايد. سرانجام اينكه ميتوانست با شجاعت تمام خود را به خطر انداخته به ملاقات پولس برود. اين مسأله او را در ارتباط مستقيم با مقامات رومي قرار ميداد. اما او در كمال افتخار، راه آخر را برگزيد. او به كوشش بسيار تفحص كرد و او را پيدا نمود.
۱:۱۸ پولس رسول دعا ميكند كه دوست وفادار او در روز واپسين در حضور خداوند رحمت يابد. رحمت در اينجا به مفهوم پاداش به كار رفته است. همانگونه كه قبلاً هم گفتيم،آن روز، اشارهايست به زماني كه پاداش در آسمان عطا ميشود، به عبارتي در حضور تخت داوري مسيح.
پولس براي خاتمه دادن به اين بخش به تيموتائوس يادآوري ميكند كه چگونه انيسيفورس پولس را در افسس خدمت نمود.