اعمال رسولان
فصل ۱
۱ صحیفه اوّل را انشا نمودم، ای تیؤفِلُس،دربارهٔ همهٔ اموری که عیسی به عمل نمودن و تعلیم دادن آنها شروع کرد.
۲ تا آن روزی که رسولان برگزیده خود را به روحالقدس حکم کرده، بالا برده شد.
۳ که بدیشان نیز بعد از زحمت کشیدن خود، خویشتن را زنده ظاهر کرد به دلیلهای بسیار که در مدّت چهل روز بر ایشان ظاهر میشد و دربارهٔ امور ملکوت خدا سخن میگفت.
۴ و چون با ایشان جمع شد، ایشان را قدغن فرمود که از اورشلیم جدا مشوید، بلکه منتظر آن وعدهٔ پدر باشید که از من شنیدهاید.
۵ زیرا که یحیی به آب تعمید میداد، لیکن شما بعد از اندک ایّامی، به روحالقدس تعمید خواهید یافت.
۶ پس آنانی که جمع بودند، از او سؤال نموده، گفتند، خداوندا آیا در این وقت ملکوت را بر اسرائیل باز برقرار خواهی داشت؟
۷ بدیشان گفت، از شما نیست که زمانها و اوقاتی را که پدر در قدرت خود نگاه داشته است بدانید.
۸ لیکن چون روحالقدس بر شما میآید، قوّت خواهید یافت و شاهدان من خواهید بود، در اورشلیم و تمامی یهودیّه و سامره و تا اقصای جهان.
۹ و چون این را گفت، وقتی که ایشان همی نگریستند، بالا برده شد و ابری او را از چشمانایشان در ربود.
۱۰ و چون به سوی آسمان چشم دوخته میبودند، هنگامی که او میرفت، ناگاه دو مرد سفیدپوش نزد ایشان ایستاده،
۱۱ گفتند، ای مردان جلیلی چرا ایستاده، به سوی آسمان نگرانید؟ همین عیسی که از نزد شما به آسمان بالا برده شد، باز خواهد آمد به همین طوری که او را به سوی آسمان روانه دیدید.
۱۲ آنگاه به اورشلیم مراجعت کردند، از کوه مسمّی به زیتون که نزدیک به اورشلیم به مسافت سفر یک روز سَبَّت است.
۱۳ و چون داخل شدند، به بالاخانهای برآمدند که در آنجا پطرس و یوحنّا و یعقوب و اَندرِیاس و فیلپُّس و توما و بَرْتولما و متّی و یعقوب بن حلفی و شمعوْنِ غیور و یهودای برادر یعقوب مقیم بودند.
۱۴ و جمیع اینها با زنان و مریم مادر عیسی و برادران او به یکدل در عبادت و دعا مواظب میبودند.
۱۵ و در آن ایّام، پطرس در میان برادران که عدد اسامی ایشان جملهًٔ قریب به صد و بیست بود برخاسته، گفت،
۱۶ ای برادران، میبایست آن نوشته تمام شود که روحالقدس از زبان داود پیش گفت دربارهٔ یهودا که راهنما شد برای آنانی که عیسی را گرفتند.
۱۷ که او با ما محسوب شده، نصیبی در این خدمت یافت.
۱۸ پس او از اجرتظلمِ خود، زمینی خریده، به روی درافتاده، از میان پاره شد و تمامی امعایش ریخته گشت.
۱۹ و بر تمام سکنه اورشلیم معلوم گردید چنانکه آن زمین در لغت ایشان به حقل دما، یعنی زمین خون نامیده شد.
۲۰ زیرا در کتاب زبور مکتوب است که خانهٔ او خراب بشود و هیچکس در آن مسکن نگیرد و نظارتش را دیگری ضبط نماید.
۲۱ الحال میباید از آن مردمانی که همراهان ما بودند، در تمام آن مدّتی که عیسی خداوند با ما آمد و رفت میکرد،
۲۲ از زمان تعمید یحیی، تا روزی که از نزد ما بالا برده شد، یکی از ایشان با ما شاهدِ برخاستن او بشود.
۲۳ آنگاه دو نفر، یعنی یوسف مسمّیٰ به بَرسَبا که به یوُستُس ملقّب بود و مَتِیاس را برپا داشتند،
۲۴ و دعا کرده، گفتند، تو ای خداوند که عارف قلوب همه هستی، بنما کدام یک از این دو را برگزیدهای
۲۵ تا قسمت این خدمت و رسالت را بیابد که یهودا از آن باز افتاده، به مکان خود پیوست.
۲۶ پس قرعه به نام ایشان افکندند و قرعه به نام مَتِّیاس برآمد و او با یازده رسول محسوب گشت.
۱. کلیسا در اورشلیم (بابهای ۱- ۷)
الف) وعده خداوند قیام کرده در مورد روحالقدس (۱:۱-۵)
۱:۱ کتاب اعمال با یادآوری آغاز میشود. لوقا این طبیب حبیب قبلاً متنی برای تئوفیلس نوشته بود که اکنون ما آن را به نام انجیل به روایت لوقا میشناسیم (ر.ک لوقا ۱:۱-۴). او در آیات پایانی آن انجیل به تئوفیلس گفته بود که خداوند عیسی پیش از صعود به آسمان به شاگردان خود وعده داده بود که آنها از روحالقدس تعمید خواهند یافت (لوقا ۲۴:۴۸-۵۳).
حال لوقا قصد دارد روایت خود را ادامه دهد، از این رو بار دیگر به این وعده پرهیجان میپردازد. البته این کار او شایسته است، چرا که این وعدهی روح آبستن تمام پیروزیهای روحانیای است که در بطن کتاب اعمال جای گرفتهاند. لوقا انجیل خود را صحیفه یا کتاب اول مینامد. او در آن کتاب تمام اموری را که عیسی به عمل نمودن و تعلیم دادن شروع کرد، ثبت نموده بود. او سپس در کتاب اعمال با تشریح تداوم این اعمال و تعالیم توسط روحالقدس، پس از صعود عیسی به آسمان میپردازد.
توجه نمائید که خدمت خداوند هم عمل نمودن و هم تعلیم دادن بود. خدمت او آموزه بدون عمل، یا اعتقاد بدون رفتار مبتنی بر آن نبود. نجات دهنده خود تجسم زنده تعالیم خود بود. او به آنچه موعظه کرد عمل نمود.
۱:۲ تئوفیلس به یاد میآورد که کتاب اول لوقا با واقعهی صعود نجات دهنده پایان یافت، که در اینجا لوقا آن واقعه را بالا برده شدن وی شرح میدهد. او همچنین توصیههای پرمهر خداوند به یازده رسول را پیش از صعود وی به آسمان به یاد میآورد.
۱:۳ خداوند در چهل روز بین قیام و صعود خود، به شاگردانش ظاهر شده، به قویترین دلیلها قیامت بدن خود را به آنها ثابت نمود (ر.ک یوحنا ۲۰:۱۹، ۲۶؛ ۲۱:۱، ۱۴).
در این مدت او همچنین دربارهی امور ملکوت خدا با آنها سخن گفت. هدف اولیهی او پادشاهی این دنیا نبود، بلکه قلمرویی که در آن خدا را به عنوان پادشاه بشناسند و بپذیرند.
نباید ملکوت را به اشتباه کلیسا دانست. خداوند عیسی خود را به عنوان پادشاه به قوم اسرائیل معرفی نمود. اما آنها عیسی را نپذیرفتند (متی ۲۳:۳۷). از این رو ملکوتِ حقیقیِ (ملموسِ) او بر روی زمین تا هنگامی که اسرائیل توبه نکرده و او را به عنوان مسیح خود نپذیرد تحقق نخواهد یافت (اعمال ۳:۱۹-۲۰).
در حال حاضر پادشاه حضور ندارد. با این حال، او ملکوتی قابل رویت بر روی زمین دارد (کولسیان ۱:۱۳). این ملکوت شامل تمام کسانی است که خود را شاگرد وی میدانند (متی ۲۵:۱-۱۲). به یک معنا ملکوت او شامل تمام کسانی است که اعتراف میکنند مسیحی هستند؛ که البته این خود جلوهی بیرونی قضیه است (متی ۱۳:۱-۵۲) اما اگر بخواهیم از جنبه درونی به آن بنگریم، ملکوت تنها شامل کسانی است که تولد تازه دارند (یوحنا ۳:۳ و ۵). ملکوت به شکل حاضر در مثلهای انجیلِ متی باب ۱۳ توصیف شده است.
کلیسا موضوعی کاملاً جدید است که در نبوتهای عهد عتیق به آن پرداخته نشده است (افسسیان ۳:۵). کلیسا متشکل از تمام ایمانداران از پنطیکاست تا ربوده شدن آنان است. کلیسا به عنوان عروس مسیح در سلطنت هزار ساله مسیح با او سلطنت خواهد کرد و تا به ابد در جلال او شریک خواهد بود. در پایان دوران مصیبت عظیم، مسیح در مقام پادشاه بازخواهد گشت و دشمنان خود را نابود ساخته، سلطنتِ عدالتِ خود را بر تمامی زمین برقرار خواهد نمود (مزمور ۷۲:۸).
اگر چه سلطنت مسیح از اورشلیم تنها هزار سال به طول میانجامد (مکاشفه ۲۰: ۴) اما با این حال با نابودی نهایی دشمنان خدا، او بدونِ هیچ مخالفت و مانعی تا به ابد در آسمان سلطنت خواهد نمود (۲پطرس ۱:۱۱).
۱:۴ اکنون لوقا به یکی از ملاقاتهای خداوند با شاگردان اشاره میکند، هنگامی که آنها در خانهای در اورشلیم جمع شده بودند. نجات دهندهی قیام کرده آنها را قدغن نموده که اورشلیم را ترک نکنند. اما شاید آنها از این شگفتزده بودند که چرا در اورشلیم بمانند! در نظر آنها اورشلیم شهر نفرت و خشونت و جفا بود!
آری، تحقق وعدهی پدر در اورشلیم رخ میداد. نزول روحالقدس در همان شهری به وقوع خواهد پیوست که نجات دهنده مصلوب گردید. حضورِ روحالقدس در آنجا شهادتی خواهد بود بر رد شدن پسر خدا از سوی مردم دنیا. روح راستی، دنیا را به گناه، عدالت و داوری ملزم خواهد نمود – و این امر در اورشلیم واقع خواهد شد. و شاگردان در همان شهری که خداوند را رها کرده به جهت نجات جان خود گریخته بودند روحالقدس را مییافتند. در همان مکانی که از خود ضعف و ترس نشان دادند، قوی و دلیر میشدند.
این اولین بار نبود که آنها از دهانِ نجات دهنده وعدهی پدر را میشنیدند. او در طول خدمت خود و به طور خاص در خطابهی بالاخانه برای آنها از تسلی دهندهای که میآید سخن گفته بود (ر.ک لوقا ۲۴:۴۹؛ یوحنا ۱۴:۱۶، ۲۶؛ ۱۵:۲۶؛ ۱۶:۷، ۱۳).
۱:۵ حال او در آخرین ملاقات با آنها این وعده را تکرار میکند. اگر نگوئیم همه آنها، حداقل برخی از آنها تعمید آب را از یحیی یافته بودند. اما تعمید یحیی ظاهری و جسمانی بود. دیری نخواهد پائید که آنها به روحالقدس تعمید خواهند یافت و این تعمید باطنی و روحانی خواهد بود. تعمید اول آنها را از نظر ظاهری با توبهکاران قوم اسرائیل همسان میساخت، اما تعمید دوم آنها را در کلیسا، بدن مسیح شریک ساخته آنها را برای خدمت تجهیز میکرد.
عیسی به آنها وعده داد که بعد از اندک ایامی، به روحالقدس تعمید خواهند یافت، اما سخنی از تعمید آتش به میان نیاورد (متی ۳:۱۱، ۱۲؛ لوقا ۳:۱۶-۱۷). تعمید آتش، تعمید داوری بوده و مربوط به بیایمانان و آینده است.
ب) فرمان خداوند به رسولان هنگام صعود به آسمان (۱:۶-۱۱)
۱:۶ احتمالاً رویداد ثبت شده در اینجا در کوه زیتون، مقابل بیت عنیا رخ داده است. این مکان درست همان نقطهای بود که مسیح به آسمان بازگشت (لوقا ۲۴:۵۰-۵۱).
شاگردان به نزول روحالقدس میاندیشیدند. آنها به یاد داشتند که یوئیل نبی از بارش روحالقدس در سلطنت پرجلال مسیح سخن گفته بود (یوئیل ۲:۲۸). از این رو دریافته بودند که خداوند به زودی ملکوت خود را برقرار خواهد ساخت، چرا که به آنها وعده داده بود «بعد از اندک ایامی» روحالقدس به آنها عطا خواهد شد. پرسش آنها حاکی از این بود که آنها هنوز منتظر بودند مسیح ملکوت زمینی و قابل رویت خود را به زودی برقرار سازد.
۱:۷ خداوند آنها را به خاطر اینکه منتظر سلطنت ظاهری او بر روی زمین بودند سرزنش ننمود. چنین امیدی موجه و شایسته بود. او فقط به آنها گفت که قادر نیستند زمان برقراری ملکوت را حدس بزنند. تاریخ برقراری ملکوت فقط در قدرت پدر بوده، و او زمان آن را بر کسی فاش نساخته است. دانستن این امر فقط از آن خود او است.
عبارت زمانها و اوقات در کتاب مقدس در مورد وقایع گوناگونی که به سرنوشت قوم اسرائیل ارتباط دارد و توسط خدا پیشگویی شده به کار رفته است. شاگردان که همگی از بطن فرهنگ یهود برخاسته بودند درک میکردند که این سخنان به روزهای سرنوشتساز پیش از برقراری سلطنت هزار ساله مسیح بر روی زمین اشاره دارند.
۱:۸ خداوند عیسی که از کنجکاوی آنها در مورد تاریخ برقراری ملکوتش ممانعت به عمل آورده بود، توجه آنها را به سوی واقعهای جلب نمود که بسیار قریبالوقوع بوده و قسمتی از ماهیت و حوزه خدمتی آنها به شمار میرفت. ماهیت خدمت آنها این بود که باید شاهدان شوند و حوزه خدمتی آنها هم در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامره و تا اقصای جهان بود.
اما آنها باید در ابتدا قوت مییافتند: قوت روحالقدس. این قوت برای شهادت مسیحی بسیار حیاتی به شمار میآید. ممکن است شخص بسیار بااستعداد، آموزش دیده و پرتجربه باشد اما او بدون قوت (روحالقدس) خدمتی موثر نخواهد داشت. از سویی دیگر ممکن است شخصی بیسواد، نافرهیخته و اُمی باشد، اما اگر از قوت روحالقدس پر شود، دنیا خواهد دید که او چگونه در آتش خدمت به خدا میسوزد. شاگردان ترسو برای شهادت دادن به قوت (روح) و برای موعظه انجیل به شجاعت روحانی نیاز داشتند. و این قوت را با نزول روحالقدس بر خود مییافتند.
شهادت آنها در اورشلیم آغاز میشد که خود این موضوع برنامهریزی پرمعنائی از فیض خدا بود. همان شهری که خداوندمان در آن مصلوب شد، اولین شهری بود که دعوت به توبه و ایمان به او را میشنید.
سپس یهودیه شمالیترین ناحیه فلسطین به همراه ساکنان یهودی سرسخت خود که اورشلیم نیز از شهرهای اصلی آن به شمار میآمد.
سپس سامره، منطقهای در مرکز فلسطین با ساکنان منفور و نیمه یهودی خود که یهودیان با آنان رابطهای نداشتند.
سپس اقصای دنیای ناشناخته – ممالک غیریهودی که تاکنون از مرزهای مذهبی اسرائیل خارج بودند. در این چرخه رو به رشد شاهدان (مسیح)، میتوان جریان حرکت تاریخ در اعمال را به طور کلی چنین تقسیمبندی نمود.
۱. شاهدان در اورشلیم (بابهای ۱-۷).
۲. شاهدان در یهودیه و سامره (۸:۱-۹:۳۱).
۳. شاهدان تا به اقصای جهان (۹:۳۲-۲۸:۳۱).
۱:۹ به محض اینکه نجات دهنده این ماموریت را به شاگردان خود سپرد، به آسمان بالا برده شد. این تمام آن چیزی است که کلام خدا میگوید: بالا برده شد و ابری او را از چشمان ایشان در ربود. چنین واقعه حیرتآوری، بسیار ساده و متین توصیف شده است! این امر که نویسندگان کلام خدا در بیان وقایع محدودهای قائل شدهاند خود دلیل بر الهامی بودن کلام خدا است؛ چرا که معمولاً انسانها در بیان چنین وقایعی خویشتندار نیستند.
۱:۱۰ یک بار دیگر لوقا بدون ابراز شگفتی و بهتزدگی، ظهور دو مرد سفیدپوش را به تصویر میکشد. ظاهراً این افراد فرشتگانی بودند که میتوانستند به شکل مرد بر روی زمین ظاهر شوند. احتمالاً این دو مرد همان فرشتگانی بودند که پس از واقعه قیام در مقبره مسیح ظاهر شدند (لوقا ۲۴:۴).
۱:۱۱ فرشتگان ابتدا شاگردان را مردان جلیلی خطاب قرار دادند. تا آنجا که میدانیم تمام شاگردان بجز یهودای اسخریوطی اهل نواحی غربی دریای جلیل بودند.
سپس در حالی که شاگردان به آسمان خیره شده بودند، فرشتگان آنها را از توهم و خیال بیدار کردند. چرا آنها به سوی آسمان نگران بودند؟ آیا در دل آنها اندوه بود؟ یا پرستش یا شگفتی؟ تردیدی نیست که ترکیبی از هر سه اینها، گرچه بار اندوه کمی بیشتر بود. از این رو کلام امید جاری شد. مسیحی که به آسمان صعود نمود روزی باز خواهد گشت.
ما در اینجا وعدهای آشکار از ظهور ثانویه خداوند برای برقراری ملکوت خود بر روی زمین را شاهد هستیم. این واقعه ربوده شدن ایمانداران نیست، بلکه مقصود ظهور او برای برقراری سلطنت است.
وعده ی آشکار از ظهور ثانویه خداوند
پ) دعا و انتظار شاگردان در اورشلیم (۱:۱۲-۲۶)
۱:۱۲ شاگردان در لوقا ۲۴:۵۲ با خوشی عظیم به سوی اورشلیم بازگشتند. نور محبت خدا دلهای شاگردان را درخشان ساخته و علیرغم اینکه دریایی از مشکلات آنها را احاطه کرده بود اما چهرههایشان تلالویی از این نور را در خود داشتند.
فاصلهی کوه مسمی به زیتون از راه وادی قدرون تا شهر یک سفر کوتاه سه ربعِ ساعت بود. این حداکثر مسافتی بود که یک یهودی در روز سبت میتوانست بپیماید.
۱: ۱۳ آنها به محض وارد شدن به شهر به بالاخانهای که در آنجا مقیم بودند برآمدند.
روح خدا در اینجا اسامی شاگردان را برای چهارمین و آخرین بار نام میبرد (متی ۱۰:۲-۴؛ مرقس ۳:۱۶-۱۹؛ لوقا ۶:۱۴-۱۶). اما در اینجا نام یهودای اسخریوطی در فهرست دعوتشدگان به چشم نمیخورد. خائن به سرنوشت مستحق خود دچار شده بود.
۱: ۱۴ شاگردان همه به یکدل در آنجا جمع شدند. این عبارت که یازده بار در کتاب اعمال به ثبت رسیده، یکی از کلیدهایی است که درهای برکت را میگشاید. هر گاه برادران با هم متحد میشوند، خدا برکات را جاری میسازد یعنی حیات تا به ابد (مزمور ۳۳).
کلیدِ دوم که در این عبارات مطرح شده این است که در دعا مواظب میبودند. اکنون نیز هرگاه که قوم خدا دعا میکنند، خدا عمل میکند. معمولاً ما ترجیح میدهیم که کار دیگری غیر از دعا بکنیم. اما تنها هنگامی که در حضور خدا با ایمان، اشتیاق، صبر و امید در دعا متحد میشویم، قدرت حیاتبخش و پرتوان روح خدا جاری میشود.
نمیتوان بر این نکته زیاد تاکید نمود که اتحاد و دعا سرآغاز پنطیکاست بودند.
در کنار شاگردان زنانی نیز بودند که نامی از آنها برده نشده است (احتمالاً همان کسانی که از عیسی پیروی میکردند). همچنین مریم مادر عیسی و برادران او. در اینجا نکات قابل توجهی به چشم میخورد.
۱. این آخرین باری است که نام مریم در عهد جدید ذکر میشود – تردیدی نیست که این موضوع «اعتراضی خاموش بر پرستش مریم» است. شاگردان او را نمیپرستیدند بلکه با او دعا میکردند. او نیز به همراه شاگردان در انتظار دریافت روحالقدس بود.
۲. مریم در اینجا مادر عیسی نامیده شده است و نه «مادر خدا». نام عیسی نام انسانی خداوند ما است (هنگامی که او جسم انسان را به خود گرفته بود). از آنجا که او از مریم متولد شده بود، شایسته بود که مریم، مادر عیسی نامیده شود. اما او هیچگاه در کتابمقدس «مادر خدا» نامیده نشده است. گرچه عیسی حقیقتاً خدا است، از نظر آموزهشناسی صحیح نیست که بگوئیم خدا مادر انسانی داشته باشد. خدا، از ازل وجود داشته است.
۳. پس از اشاره به مریم عبارت برادران عیسی ذکر میشود، که این امر خود احتمال اینکه آنها پسران حقیقی مریم و برادران ناتنی عیسی بودند را قویتر میسازد. این آیه و آیات بسیار دیگری این عقیده را که مریم تا به ابد باکره بوده و پس از تولد عیسی دیگر فرزندی نیاورد تکذیب میکند (ر.ک متی ۱۲:۴۶؛ مرقس ۶:۳؛ یوحنا ۷:۳و۵؛ ۱قرنتیان ۹:۵؛ غلاطیان ۱:۱۹ نیز ر.ک مزمور ۶۹:۸).
۱:۱۵ یک روز، هنگامی که قریب به صد و بیست نفر از شاگردان با یکدیگر جمع شده بودند، پطرس نبوتی از عهدعتیق را به آنها یادآوری نمود که از شخصی که مسیح را تسلیم نمود سخن میگفت.
۱:۱۶-۱۷ پطرس در آغاز، از نبوتی سخن گفت که از زبان داود درباره یهودا گفته شده بود. اما او پیش از بیان آن نوشته به آنها گفت که اگر چه یهودا یکی از دوازده شاگرد بوده و در خدمات رسالتی آنها شریک بود اما راهنما شد برای آنانی که عیسی را گرفتند. توجه نمایید که پطرس چگونه در توصیف این عمل رذیلانه با اعتدال و ملایمت سخن میگوید. یهودا به انتخاب خود خیانت ورزید، و بدینسان به این نبوت که شخصی خداوند را به دشمنان تسلیم خواهد نمود جامه عمل پوشانید.
۱:۱۸-۱۹ این عبارات نه قسمتی از پیغام پطرس بلکه توضیح اضافی لوقا است که حقایق تاریخی مربوط به مرگ یهودا را کامل کرده و از این سبب راه انتصاب جانشین او را هموار میسازد.
تضادی بین چگونگی مرگ یهودا در اینجا و آنچه در متی ۲۷:۳–۱۰ ذکر شده به چشم نمیخورد. متی چنین نوشته است که یهودا پس از دریافت سی پاره نقره از رؤسای کهنه و مشایخ، بیرون رفته خود را به دار آویخت. سپس رؤسای کهنه آن پول را گرفته زمینی برای تدفین خریداری نمودند.
در اینجا، در کتاب اعمال لوقا میگوید یهودا از اجرت ظلم خود، زمینی خریده، به روی در افتاده از میان پاره شد و تمامی امعایش ریخته گشت.
اگر دو روایت را در کنار یکدیگر بگذاریم چنین به نظر میرسد که این معامله بر سر خرید زمین را رؤسای کهنه ترتیب دادهاند. با این حال، یهودا زمینی خرید که معادل پول خود بود و بعید به نظر میرسد که رؤسای کهنه به عنوان نماینده او این زمین را خریده باشند. او خود را از درختی در گورستان به دار آویخت. و احتمالاً طناب پاره شده جسدش به زمین افتاد و باعث شده امعایش ریخته شود.
این واقعه در اورشلیم شهرت یافت، و آن زمین حقل دما نامیده شد، یعنی زمین خون یا به آرامی «زمین خونآلود».
۱:۲۰ اکنون پس از توضیحات داخل پرانتز لوقا، پطرس به سخنان خود ادامه میدهد. او ابتدا توضیح میدهد که داود در مزمور ۶۹:۲۵ به تسلیم کننده عیسی اشاره کرده بود: «خانهی او خراب بشود و هیچ کس در آن مسکن نگیرد.»
سپس به نبوتی میرسد که اکنون باید تحقق مییافت: «مکانش را دیگری ضبط نماید» (مزمور ۱۰۹:۸). پطرس رسول دریافته بود که این آیه بدین معنا است که پس از حذف شدن یهودا، باید جایگزینی انتخاب شود تا جای خالی خدمت او را پر کند. شایسته است که اشتیاق پطرس برای اطاعت از کلام خدا را مورد توجه قرار دهیم.
۱:۲۱-۲۲ هر کس که انتخاب میشد باید واجد دو شرط میبود:
۱. او باید یکی از افرادی باشد که در طول سه سال خدمت مسیح همراه شاگردان بود، یعنی از زمان تعمید او توسط یحیی تا صعود او.
۲. او باید قادر باشد که به برخاستن خداوند از قبر شهادت دهد.
۱:۲۳-۲۶ نام دو نفر که شرایط فوق را دارا بودند مطرح شد، یوسف مسمی به برسبا و متیاس. اما کدام یک از آنها باید انتخاب میشدند؟ رسولان این موضوع را نزد خداوند مطرح کردند و از او خواستند که برای انتخاب دوازدهمین شاگرد مکاشفهای به آنها بنمایاند. آنها قرعه افکندند و قرعه به نام متیاس برآمد و او جایگزین یهودا شد که به مکان خود پیوسته بود، به عبارتی به سرنوشت ابدی خود رسیده بود.
در مطالعه این متن همواره دو موضوع مطرح میشود:
۱. آیا عمل شاگردان در انتخاب متیاس صحیح بود؟ آیا آنها نباید صبر میکردند تا خدا پولس رسول را برای پر کردن جای خالی یهودا برگزیند؟
۲. آیا شایسته بود که آنها برای تشخیص اراده خداوند قرعه بیفکنند؟ در مورد سوال اول باید گفت که در این واقعه چیزی که نشان دهد شاگردان اشتباه عمل کردهاند ثبت نشده است. آنها وقت زیادی را دعا کرده بودند؛ آنها میخواستند از کلام خدا اطاعت نمایند؛ و به نظر میرسد که همه در انتخاب جایگزینی برای یهودا متفقالقول بودند. علاوه بر این، خدمت پولس با خدمت دیگر شاگردان کاملاً تفاوت داشت، و در این آیات نمیبینیم که هدف این باشد که او جایگزینی برای یهودا باشد. عیسی به دوازده شاگرد ماموریت داد تا به اسرائیلیان بر روی زمین بشارت دهند، در حالی که پولس پس از جلال یافتن مسیح به خدمت خوانده شد و به میان غیریهودیان (امتها) اعزام گردید.
در مورد قرعه افکندن برای تشخیص ارادهی خدا، باید گفت این عمل ریشه در عهد عتیق دارد: «قرعه در دامن انداخته میشود، لیکن تمامی حکم از آن خداوند است» (امثال ۱۶:۳۳).
مبرهن است که انتخاب متیاس توسط قرعه از سوی خداوند تقدیس شده بود، زیرا از این پس شاگردان «دوازده» نامیده میشوند (ر.ک اعمال ۶:۲).
دعا در کتاب اعمال
کتاب اعمال مطالعهای در خصوص دعای موفقیتآمیز است. در باب اول نیز میبینیم که شاگردان در دو واقعه متفاوت دعا میکنند. دعای آنها پس از صعود خداوند در بالاخانه منجر به واقعهی پنطیکاست شد. دعای آنها برای یافتن جایگزینی برای یهودا منجر به انتخاب متیاس شد. و در تمام کتاب نیز چنین است.
کسانی که در روز پنطیکاست ایمان آوردند به اشتیاق به دعا کردن ادامه دادند (۲:۴۲). آیات بعدی (۴۳-۴۷) شرایط ایدهآل حاکم بر دعای مشارکتی را توصیف میکنند.
پس از رهایی پطرس و یوحنا، ایمانداران برای شجاعت آنها دعا نمودند (۴:۲۲). نتیجه آن شد که آن مکان به لرزه درآمد، همه از روحالقدس پرگشته و کلام خدا را با شجاعت اعلام نمودند (۴:۳۱).
آن دوازده پیشنهاد نمودند که هفت نفر جهت انجام امور مالی انتخاب شوند تا خود وقت بیشتری را به خدمت کلام بپردازند (۶:۳، ۴). رسولان دستها بر آن هفت نفر گذاشته و برای آنها دعا کردند (۶: ۶). آیات بعدی پیروزیهای جدید و درخشانی را برای انجیل ثبت کردهاند (۶: ۷-۸).
استیفان در هنگام شهادت دعا نمود (۷:۶۰). باب ۹ پاسخی است برای آن دعا: سولس طرسوسی ایمان میآورد.
پطرس و یوحنا برای سامریانی که ایمان آورده بود دعا کردند و در نتیجه روحالقدس را یافتند (۸:۱۵-۱۷).
سولس طرسوسی پس از ایمان آوردن در خانه یهودا دعا نمود؛ و در نتیجه خدا دعای وی را با فرستادن حنانیا نزد او پاسخ داد (۹:۱۱-۱۷).
پطرس در یافا دعا نمود و طابیتا (غزال) زنده گشت (۹:۴۰). در نتیجه بسیاری به خداوند ایمان آوردند (۹:۴۲).
کرنیلیوس، یوزباشی رومی (۱۰:۲) دعاهایش همچون یادگاری نزد خدا بالا رفت (۱۰:۴). فرشتهای در رویا بر وی ظاهر شده، به او گفت که افرادی را در پی مردی به نام شمعون پطرس بفرستد (۱۰:۵). روز بعد پطرس دعا نمود (۱۰:۹). دعای او با رویایی آسمانی پاسخ داده شد که در آن درهای آسمان را به سوی کرنیلیوس و دیگر امتها گشوده دید (۱۰:۱۰-۴۸).
هنگامی که پطرس به زندان افکنده شد، مسیحیان پیوسته برای او دعا میکردند (۱۲:۵). خدا به طرز معجزهآسایی او را از زندان رهانید که حتی موجب تعجب دعاکنندگان نیز شد (۱۲:۶-۱۷).
انبیاء و معلمان در انطاکیه روزه گرفته و دعا نمودند (۱۳:۳). این امر موجبات سفر اول بشارتی پولس و برنابا را فراهم آورد. گفته شده که «این امر بزرگترین جنبه امدادی دعا است که تاکنون مشاهده شده است؛ چرا که پیام انجیل تا به اقصای دنیا حتی به ما رسید، و این چیزی نبود جز حاصل بشارتهای پولس و برنابا.»
پولس و برنابا در سفر به لستره، ایقونیه و انطاکیه برای کسانی که ایمان آورده بودند، دعا کردند (۱۴:۲۳). یکی از آنها تیموتائوس بود. آیا ملحق شدن تیموتائوس در سفر دوم بشارتی به پولس و سیلاس پاسخ این دعا نبود؟
در زندان فیلیپی دعای پولس و سیلاس باعث شد زمین لرزهای پدید آید و زندانبان و خانوادهاش ایمان بیاورند (۱۶:۲۵-۳۴).
پولس با مشایخ اهل افسس در میلیتوس دعا نمود (۲۰:۳۶)؛ این امر دلبستگی عمیقی در آنها پدید آورد و همچنین اندوه برای اینکه او را دیگر در این زندگی نخواهند دید.
مسیحیان صور در ساحل دریا با پولس دعا نمودند (۲۱:۵) و تردیدی نیست که این دعاها مانعی در برابر جلادان در روم شد.
پولس، پیش از غرق شدن کشتی در میان مردم دعانمود و برای غذا خدا را شکر نمود. این امر برای مسافرین و خدمه مأیوس کشتی شادی و نشاط به همراه داشت (۲۷:۳۵-۳۶).
پولس در جزیره مالت برای پدر بیمار والی آنجا دعا نمود. نتیجه آن هم شفای معجزهآسای او بود (۲۸:۸).
از این رو پرواضح است که جو حاکم بر دوران حیات کلیسای اولیه دعا بود. و هر گاه مسیحیان دعا میکردند خدا عمل مینمود.