اعمال رسولان
فصل ۱۳
۱ و در کلیسایی که در اَنطاکیّه بود، انبیا و معلّم چند بودند، برنابا و شمعونِ ملقّب به نیجر و لوکیوسِ قیروانی و مَناحمِ برادر رضاعی هیرودیسِ تیترارخ و سولس.
۲ چون ایشان در عبادت خدا و روزه مشغول میبودند، روحالقدس گفت، بَرنابا و سولس را برای من جدا سازید از بهر آن عمل که ایشان را برای آن خواندهام.
۳ آنگاه روزه گرفته و دعا کرده و دستها بر ایشان گذارده، روانه نمودند.
۴ پس ایشان از جانب روحالقدس فرستاده شده، به سلوکیّه رفتند و از آنجا از راه دریا به قِپْرُس آمدند.
۵ و وارد سَلامیس شده، در کنایس یهود به کلام خدا موعظه کردند و یوحنّا ملازم ایشان بود.
۶ و چون در تمامی جزیره تا به پافُس گشتند، در آنجا شخص یهودی را که جادوگر و نبی کاذب بود یافتند که نام او بارْیشُوع بود.
۷ او رفیق سَرْجیوُس پولُس والی بود که مردی فهیم بود. همان بَرنابا و سَولُس را طلب نموده، خواست کلام خدا را بشنود.
۸ امّا عَلیما، یعنی آن جادوگر، زیرا ترجمهٔ اسمش همچنین میباشد، ایشان را مخالفت نموده، خواست والی را از ایمان برگرداند.
۹ ولی سولس که پولُس باشد، پر از روحالقدس شده، بر او نیک نگریسته،
۱۰ گفت،ای پر از هر نوع مکر و خباثت، ای فرزند ابلیس و دشمن هر راستی، باز نمیایستی از منحرف ساختن طُرُق راستِ خداوند؟
۱۱ الحال دست خداوند بر توست و کور شده، آفتاب را تا مدتّی نخواهی دید. که در همان ساعت، غَشاوهٔ و تاریکی او را فرو گرفت و دور زده، راهنمایی طلب میکرد.
۱۲ پس والی چون آن ماجرا را دید، از تعلیم خداوند متحّیر شده، ایمان آورد.
۱۳ آنگاه پولُس و رفقایش از پافس به کشتی سوار شده، به پِرْجه پَمْفِلیّه آمدند. امّا یوحنّا از ایشان جدا شده، به اورشلیم برگشت.
۱۴ و ایشان از پِرْجه عبور نموده، به انطاکیّه پیسیدیّه آمدند و در روز سَبَّت به کنیسه درآمده، بنشستند.
۱۵ و بعد از تلاوت تورات و صُحُف انبیا، رؤسای کنیسه نزد ایشان فرستاده، گفتند، ای برادرانِ عزیز، اگر کلامی نصیحتآمیز برای قوم دارید، بگویید.
۱۶ پس پولُس برپا ایستاده، به دست خود اشاره کرده، گفت، ای مردان اسرائیلی و خداترسان، گوش دهید!
۱۷ خدای این قوم، اسرائیل، پدران ما را برگزیده، قوم را در غربت ایشان در زمین مصر سرافراز نمود و ایشان را به بازوی بلند از آنجا بیرون آورد؛
۱۸ و قریب به چهل سال در بیابان متحمّل حرکات ایشان میبود.
۱۹ و هفت طایفه را در زمین کنعان هلاککرده، زمین آنها را میراث ایشان ساخت تا قریب چهار صد و پنجاه سال.
۲۰ و بعد از آن بدیشان داوران داد تا زمان سموئیل نبی.
۲۱ و از آن وقت پادشاهی خواستند و خدا شاؤل بن قیس را از سبط بنیامین تا چهل سال به ایشان داد.
۲۲ پس او را از میان برداشته، داود را برانگیخت تا پادشاه ایشان شود و در حقّ او شهادت داد که، داود بن یَسّی را مرغوب دل خود یافتهام که به تمامی ارادهٔ من عمل خواهد کرد.
۲۳ و از ذریّت او خدا برحسب وعده، برای اسرائیل نجاتدهندهای، یعنی عیسی را آورد،
۲۴ چون یحیی پیش از آمدن او تمام قوم اسرائیل را به تعمید توبه موعظه نموده بود.
۲۵ پس چون یحیی دورهٔ خود را به پایان برد، گفت، مرا کِه میپندارید؟ من او نیستم، لکن اینک، بعد از من کسی میآید که لایق گشادن نعلین او نیام.
۲۶ ای برادران عزیز و ابنای آل ابراهیم و هرکه از شما خداترس باشد، مر شما را کلام این نجات فرستاده شد.
۲۷ زیرا سَکَنَه اورشلیم و رؤسای ایشان، چونکه نه او را شناختند و نه آوازهای انبیا را که هر سَبَّت خوانده میشود، بر وی فتوی دادند و آنها را به اتمام رسانیدند.
۲۸ و هر چند هیچ علّت قتل در وی نیافتند، از پیلاطس خواهش کردند که او کشته شود.
۲۹ پس چون آنچه را که دربارهٔ وی نوشته شده بود تمام کردند، او را از صلیب پایین آورده، به قبر سپردند.
۳۰ لکن خدا او را از مردگان برخیزانید.
۳۱ و او روزهایبسیار ظاهر شد بر آنانی که همراه او از جلیل به اورشلیم آمده بودند که الحال نزد قوم شهود او میباشند.
۳۲ پس ما به شما بشارت میدهیم، بدان وعدهای که به پدران ما داده شد،
۳۳ که خدا آن را به ما که فرزندان ایشان میباشیم وفا کرد، وقتی که عیسی را برانگیخت، چنانکه در زبور دوّم مکتوب است که، تو پسر من هستی، من امروز تو را تولید نمودم.
۳۴ و در آنکه او را از مردگان برخیزانید تا دیگر هرگز راجع به فساد نشود چنین گفت که، به برکات قدّوس و امین داود برای شما وفا خواهم کرد.
۳۵ بنابراین در جایی دیگر نیز میگوید، تو قدّوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را بیند.
۳۶ زیرا که داود چونکه در زمان خود ارادهٔ خدا را خدمت کرده بود، بخُفت و به پدران خود ملحق شده، فساد را دید.
۳۷ لیکن آن کس که خدا او را برانگیخت، فساد را ندید.
۳۸ پس ای برادران عزیز، شما را معلوم باد که به وساطت او به شما از آمرزش گناهان اعلام میشود.
۳۹ و به وسیله او هر که ایمان آورد، عادل شمرده میشود، از هر چیزی که به شریعت موسی نتوانستید عادل شمرده شوید.
۴۰ پس احتیاط کنید، مبادا آنچه در صحف انبیا مکتوب است، بر شما واقع شود،
۴۱ که، ای حقیرشمارندگان، ملاحظه کنید و تعجّب نمایید و هلاک شوید زیرا که من عملی را در ایّام شما پدید آرم، عملی که هر چند کسی شما را از آن اعلام نماید، تصدیق نخواهید کرد.
۴۲ پس چون از کنیسه بیرون میرفتند، خواهش نمودند که در سَبَّت آینده هم این سخنان را بدیشان بازگویند.
۴۳ و چون اهل کنیسه متفرّق شدند، بسیاری از یهودیان و جدیدانِ خداپرست از عقب پولُس و بَرنابا افتادند؛ و آن دو نفر به ایشان سخن گفته، ترغیب مینمودند که به فیض خدا ثابت باشید.
۴۴ امّا در سَبَّت دیگر قریب به تمامی شهر فراهم شدند تا کلام خدا را بشنوند.
۴۵ ولی چون یهود ازدحام خلق را دیدند، از حسد پر گشتند و کفر گفته، با سخنان پولُس مخالفت کردند.
۴۶ آنگاه پولُس و برنابا دلیر شده، گفتند، واجب بود کلام خدا نخست به شما القا شود. لیکن چون آن را ردّ کردید و خود را ناشایستهٔ حیات جاودانی شمردید، همانا به سوی امّتها توجّه نماییم.
۴۷ زیرا خداوند به ما چنین امر فرمود که، تو را نور امّتها ساختم تا الی اقصای زمین منشأ نجات باشی.
۴۸ چون امّتها این را شنیدند، شادخاطر شده، کلام خداوند را تمجید نمودند و آنانی که برای حیات جاودانی مقرّر بودند، ایمان آوردند.
۴۹ و کلام خدا در تمامِ آن نواحی منتشر گشت.
۵۰ امّا یهودیانْ چند زن دیندار و متشخّص و اکابر شهر را بشورانیدند و ایشان را به زحمت رسانیدن بر پولُس و بَرنابا تحریض نموده، ایشان را از حدود خود بیرون کردند.
۵۱ و ایشان خاک پایهای خود را بر ایشان افشانده، به ایقونیه آمدند.
۵۲ و شاگردان پر از خوشی و روحالقدس گردیدند.
۱۳:۱ همان گونه که در باب ۱۱ خواندیم کلیسایی در انطاکیه شکل گرفته بود، به جای اینکه شخصی در این کلیسا به عنوان خادم یا شبان منصوب گردد، جماعت عطایای گوناگونی داشتند. به طور خاص در این کلیسا پنج نبی و معلم به چشم میخورد. همان گونه که قبلاً هم گفتیم نبی شخصی است که از روحالقدس این عطا را دریافت نموده که مکاشفاتی از سوی خدا بر او نازل میشود و او نیز آنها را به جماعت ایمانداران بیان میکند. در حقیقت انبیاأ دهان خداوند هستند، و غالبا میتوانند وقایع آینده را پیشگویی کنند. معلمان اشخاصی هستند که توسط روحالقدس این توانایی را یافتهاند تا کلام خدا را به شکلی ساده و قابل فهم برای دیگران شرح داده و تفسیر نمایند.
اسامی انبیاء و معلمان بدین شرح است:
۱. برنابا. این خادم بینظیر مسیح و همکار وفادار پولس را به شما معرفی نمودیم. در اینجا نام او قبل از همه ذکر شده است و شاید این بخاطر سابقه بیشتر او در ایمان و خدمت به مسیح باشد.
۲. شمعون ملقب به نیجر. ما از نام او چنین استنباط میکنیم که او یهودیزاده، یا شاید از جوامع یهودی افریقا بوده باشد.
۳. لوکیوس قیروانی. احتمالاً او از اولین کسانی بود که به انطاکیه آمده و خداوند عیسی را بشارت داد (۱۱:۲۰).
۴. مناحم (همان محنایم عهدعتیق). از وی به عنوان برادر رضاعی هیرودیس تیتراخ نام برده شده است. جالب است که بدانیم او که با هیرودیس آنتیپاس شرور دوستی نزدیک داشت، یکی از اولین کسانی بود که به مسیح ایمان آورد. لقب تیتراک بیانگر این مهم است که هیرودیس بر بخش چهارم پادشاهی پدر خود سلطنت نمود.
۵. سولس. گرچه نام او در این فهرست آخرین نفر است، اما او تبدیل به تجسم زنده حقیقت شد، «آخرین، اولین خواهد شد.»
این پنج نفر بیانگر این حقیقت هستند که کلیسای اولیه کلیسای کاملاً یکپارچه بوده و رنگ پوست و نژاد در آن مطرح نبود. «معیار سنجش این بود که : مهم نیست که تو که هستی بلکه متعلق به چه کسی هستی.»
۱۳:۲ این معلمین و انبیاء به جهت روزه و دعا گرد هم جمع شده بود، احتمالاً کلیسا نیز در کنار آنها بودند. از چارچوب متن چنین برمیآید که مقصود از عبارت در عبادت خدا و روزه مشغول بودند، این باشد که آنها وقت خود را به دعا و شفاعت میپرداختند. آنها با روزه گرفتن خواستههای مشروع جسم را انکار کرده و خود را با تمرکز بیشتر به مسایل روحانی میسپردند.
چرا آنها برای دعا نمودن گرد هم میآمدند؟ آیا نامعقول است که بپنداریم آنها به خاطر باری که نسبت به بشارت دنیا بر دوش خود حس میکردند گرد هم میآمدند؟ ثبت کتابمقدسی حاکی از آن است که ای یک دعای طولانی شبانه نبوده، بلکه یقیناً این دعا ماهیتی جدی و عمیق از یک «جلسه دعای» معمولی امروزی داشته است.
به هنگام دعا روحالقدس به آنها گفت که برنابا و سولس را برای کار خاصی که در نظر داشت جدا نمایند. این موضوع بیگمان یکی از دلایل اثبات شخصیت روحالقدس محسوب میشود. اگر این تنها یک تأثیر بود، محال بود که چنین توصیف شود. روحالقدس چگونه پیغام خود را به انبیاء و معلمان منتقل میکرد؟ گرچه پاسخ مشخصی نمیتوان به آن داد، اما احتمالاً روحالقدس از طریق یکی از این انبیاء سخن گفته است – شمعون، لوکیوس یا مناحم.
در اینجا نام برنابا پیش از سولس ذکر شده است. اما هنگامی که آنها به انطاکیه بازگشتند این ترتیب برعکس شد.
این آیه در تاکید نقش روحالقدس در هدایت کلیسای اولیه و حساسیت شاگردان به هدایت وی از اهمیت بسیاری برخوردار است.
۱۳:۳ حتی پس از اینکه روحالقدس اراده خود را آشکار نمود، آنها به دعا و روزه ادامه دادند. سپس شمعون، لوکیوس و مناحم بر برنابا و سولس دست گذاردند. این عمل به منزلهی منصوب نمودن شخص بر یک مقام خاص نبود، آنگونه که امروزه مقامات کلیسا برای تفویضِ اختیارات چنین کاری انجام میدهند. بلکه این تنها نمادی از مشارکت آنها در مأموریتی که روحالقدس آنها را بدان فراخوانده است. چنین عقیدهای که منصوب کردن اشخاص به مقامی خاص را تبدیل به یک رسم کرده است، که طی آن اختیارات انجام مراسم مقدس و دیگر وظائف کلیسایی به یک شخص اعطا میشود هیچ مبنایی در عهد جدید ندارد. بارنهاوس (Barnhouse) اظهار میدارد:
خطای بزرگ ما در روشهای امروزی انجام امور کلیسایی این است که تنها از یک شخص تمام عطایایی که برای رهبری لازم است را انتظار داریم. از این رو، ممکن است کلیسایی چند صد نفر عضو داشته باشد اما تنها یک نفر شبان آن باشد. از او انتظار میرود که موعظه کرده، تسلی دهد و غیره. در حقیقت معمولاً بر این باورند که از هشت عطایی که در رومیان ۱۲:۶-۸ ذکر شده است هفت عطا از وظائف خادم منصوب شده است، در حالی که سهم جماعت تنها عطای هستم است. عطای جماعت چیست؟ عطای آنها پرداخت هدایا است. اما چنین چیزی در اینجا ناکارآمد است.
ممکن است شخصی از خود بپرسد که آیا یک عضو معمولی میتواند موعظه نماید؟ تردیدی نیست که هر گاه که یک عضو معمولی از کلام خدا پیغامی دریافت نماید او باید این عطا را به کار برده و در هر فرصتی آن را بیان کند. رشد اعضای معمولی بسیار حائز اهمیت و گامی در جهت صحیح میباشد – در راستای طریق عهد جدیدی انجام امور.
باید به خاطر آوریم که برنابا و سولس حدود هشت سال قبل از این زمان در خدمت خداوند بودند. آنها در خدمت مسیح تازه کار نبودند. آنها «دستگذاری دستهای سوراخ شده» را تجربه کرده بودند. اکنون خادمین همکار آنها در انطاکیه با این عمل تنها اتحاد خود را با این مأموریت خاص یعنی بشارت انجیل به غیریهودیان ابراز میکردند.
عبارت روانه نمودند، تنها همان مفهوم تحتاللفظی، «آنها را مرخص نمودند» یا برای کار «مرخص نمودند» است.
۱۳:۴ این آیه آغاز سفر اول بشارتی پولس است. وقایع این سفر تا باب ۱۴:۲۶ ادامه دارد. هدف این سفر بیشتر بشارت به آسیای صغیر بود. سفر دوم بشارتی انجیل را به یونان برد. سفر سوم بشارتی شامل بازدید از کلیساهای آسیای صغیر و یونان بود، اما بیشتر روی ایالت آسیا و شهر افسس متمرکز بود. زحمات پولس یک دوره زمانی پانزده ساله را در برمیگیرد (برای اینکه بهتر بتوانیم سفرهای پولس را دنبال نماییم، مکانهایی که او از آنجا دیدار کرده را برای بار اول با حروف درشتتر چاپ کردهایم).
این دو خادم شجاع مسیح ابتدا از انطاکیه سوریه به سلوکیه رفتند، یک شهر بندری در حدود ۱۶ مایلی انطاکیه. آنها از آنجا از راه دریا به جزیره قبرس رفتند.
۱۳:۵ آنها پس از اینکه وارد سلامیس، در ساحل شرقی قبرس شدند از کنایس مختلفی دیدار کرده و کلام خدا را در آنجا موعظه کردند. معمولاً در کنایس رسم بود که به هر شخصی فرصتی میدادند تا کلام خدا را خوانده و آن را تشریح نماید. در این هنگام یوحنای مرقس نیز ملازم ایشان بود. برنابا و سولس با رفتن به کنایس در واقع این دستور الهی که انجیل ابتدا باید به گوش یهود برسد را اجرا میکردند.
۱۳:۶ انها از سلامیس حرکت کرده و تمام طول جزیره را طی کرده تا به پافس در ساحل غربی قبرس رسیدند. سلامیس بزرگترین شهر تجاری جزیره بود و پافس پایتخت آن.
۱۳:۷-۸ در آنجا شخصی یهودی به نام باریشوع را دیدند که نبی کاذب و جادوگر بود (باریشوع به معنی پسر عیسی یا اریشوع). این جادوگر صمیمیت خاصی با سرجیوس پولس، والی رومی یا مقام اجرایی جزیره داشت. والی جزیره مردی فهیم توصیف شده است. هنگامی که این مرد برنابا و سولس را طلب نمود تا نزد او بیایند کلام خدا را به وی تعلیم دهند، آن جادوگر سعی نمود تا در این امر دخالت نماید، احتمالاً او توسط شریر هدایت میشد تا در برابر انجیل مانع ایجاد کند.
در آیهی ۸ او علیما نامیده شده است که به معنای «مرد دانا» است. یقیناً این اسم بیسیمایی است.
۱۳:۱۹-۱۰ سولس که میدانست سرجیوس پولس مشتاقانه در پی حقیقت است، و از سویی دیگر جادوگر دشمن حقیقت، با بیپروایی او را توبیخ نمود. در اینجا به صراحت بیان شده است که سولس پر از روحالقدس شد، تا مبادا کسی چنین تصور کند که وی به قوت جسم این سخنان را به زبان آورد. سولس به دقت به چشمان جادوگر خیره شده و او را محکوم نمود که از هر نوع مکر و خباثت پر است. سولس فریب نام باریشوع را نخورد، او آن نقاب را فرو ریخت و علیما را فرزند ابلیس خواند. آن جادوگر دشمن هر راستی بود و بیوقفه در جهت تحریف حقیقت خدا تلاش میکرد.
۱۳:۱۱ سولس با اقتدار تأدیبآمیزی که به عنوان یک رسول در وی نهاده شده بود، اعلان نمود که علیما برای مدتی به نابینایی دچار خواهد شد. از آنجا که او سعی نموده بود دیگران همچون والی جزیره را در تاریکی روحانی نگاه دارد، او خود با ابتلا به نابینایی جسمی تنبیه گردید. در همان ساعت، غشاوه و تاریکی او را فرو گرفت، و او کورمال کورمال به اطراف خود میگشت و سعی مینمود شخصی را یافته تا او را راهنمایی کند.
میتوان علیما را تصویری از ملت اسرائیل برشمرد، که نه تنها عیسی خداوند را نمیپذیرفتند، بلکه دیگران را نیز از این کار باز میداشتند. نتیجه آن شد که خدا چشمان عدالت اسرائیل را بست، البته برای مدتی. در نهایت بقیت توبه کار ملت اسرائیل به سوی عیسی بازگشته و به مسیح بودن او ایمان خواهند آورد.
۱۳:۱۲ پر واضح است که والی تحت تأثیر این تنبیه الهی قرار گرفت، اما بیش از همه او تحت تأثیر تعلیم برنابا و سولس قرار گرفته بود. او تبدیل به یک ایماندار حقیقی به خداوند عیسی گردید، و این اولین نشان فیض در اولین سفر بشارتی بود.
توجه نمایید که لوقا در این روایت (آیه ۹) از نام غیریهودی سولس استفاده میکند تا نام یهودی شائول. و استفاده از نام پولس اشارهای است به گسترش روزافزون انجیل در میان غیریهودیان.
۱۳:۱۳ این حقیقت که پولس دراینجا جایگاه بارزی به خود میگیرد در عبارت پولس و رفقایش کاملاً مشهود است. آنها از راه دریایی از پافس به سوی شمال غربی و پرجه پمفلیه حرکت کردند. پمفلیه یک ایالت رومی در ساحل شمالی آسیای صغیر بود. پرجه پایتخت آن بود، و هفت مایل دورتر از دریا و در امتداد رودخانه سستروس (Cestrus) واقع شده بود.
هنگامی که آنها به پرجه رسیدند یوحنای مرقس از آنها جدا شده و به اورشلیم بازگشت. شاید او از بشارت انجیل به غیریهودیان چندان لذت نمیبرد. پولس این جدایی او را پشت کردن به خدمت دانست و از اینجهت اجازه نداد که مرقس در سفر دوم او را همراهی کند. این امر شکافی بین پولس و برنابا ایجاد کرد، که باعث شد آنها راه خود را از یکدیگر جدا سازند (۱۵:۳۶-۳۹). سرانجام مرقس اعتماد پولس رسول را به خود جلب نمود (۲ تموتائوس ۴:۱۱).
جزئیات دیگری در مورد سفر به پرجه ثبت نشده است.
۱۳:۱۴-۱۵ ایستگاه بعدی انطاکیه پسیدیه بود. این شهر تقریباً در یکصد مایلی شمال پرجه واقع شده بود. باری دیگر این دو منادی صلیب در روز سبت به کنیسه رفتند. پس از اینکه از کتب مقدسه خوانده شد، روسای کهنه دریافتند که این میهمانان یهودی هستند و از آنها سوال نمودند که آیا کلامی نصیحتآمیز برای قوم دارند. آزادی اعلان حقیقت انجیل در کنایس نباید برای مدت زیادی ادامه مییافت.
۱۳:۱۶ پولس که نمیخواست این فرصت عالی بشارت انجیل را از دست دهد، برپا ایستاده و در کنیسه شروع به سخن گفتن کرد. طرح اصلی خطابه او این بود که با بیان تاریخ یهود بستری فراهم سازد تا شنوندگان یهودی خود را به وقایع زندگی و خدمت مسیح ارتباط دهد، و سپس به تأکید فراوان به قیام مسیح تأکید ورزد، و آمرزش گناهان از طریق نجات دهنده را اعلان نماید و آنها را از خطر نپذیرفتن وی آگاه سازد.
۱۳:۱۷ خدا به مدت چهل سال در بیابان متحمل حرکات قوم اسرائیل شد. فعلی که به متحمل شد ترجمه شده است، از واژهای مشتق شده است که بیشتر بار معنایی مثبت دارد، یعنی نیازهای شخصی را برآورده ساختن. خداوند علی رغم شِکوِه و شکایتهای اسرائیل خواسته آنها را برآورده میساخت.
۱۳:۱۸ خدا به مدت چهل سال در بیابان متحمل حرکات قوم اسرائیل شد. فعلی که به متحمل شد ترجمه شده است، از واژهای متشق شده است که بیشتر بار معنایی مثبت دارد، یعنی نیازهای شخصی را برآورده ساختن. خداوند علیرغم شِکوِه و شکایتهای اسرائیل خواستهی آنها را برآورده میساخت.
۱۳:۱۹-۲۲ چهارصد و پنجاه سالی که پولس در اینجا ذکر میکند احتمالاً برمیگردد به دوران پارتریارخها و تا دوره داوران را در برمیگیرد.
پس از ورود آنها به کنعان تا زمان سموئیلِ نبی... خدا داوران را به قوم داد. و چون پادشاهی خواستند، همچون دیگر امتها، خدا شائول بن قیس را از سبط بنیامین تا چهل سال به ایشان داد؛ و او به مدت چهل سال بر آنها سلطنت نمود. شائول به خاطر نااطاعتی از مسند حکومت برداشته شد و داود به جای او برانگیخته شد. خدا برای داود ارزش بسیاری قایل بود و او را مرغوب دل خود یافت که به تمامی ارادهی او عمل میکند. آیهی ۲۲ با نقل قولهایی از مزمور ۸۹:۲۰ و ۱ سموئیل ۱۳:۱۴ همراه است.
۱۳:۲۳ پولس به نرمی موضوع را از داود، به ذریت او یعنی عیسی تغییر میدهد. همان گونه که شخصی در این خصوص گفته است: «تمام راهها در موعظه پولس به مسیح ختم میشد.» شاید ما قدر این را ندانیم که چقدر شجاعت لازم است که به قوم اسرائیل اعلان کنیم عیسی همان نجات دهندهای است که خدا به آنها وعده داده است. آنها عادت نداشتند که از این چارچوب به عیسی نگاه کنند!
۱۳:۲۴ پس از این مقدمهی کوتاه پولس به خدمت یحیی تعمیددهنده باز میگردد. پیش از آمدن مسیح (مقصود پیش از آغاز خدمت او است)، یحیی تمامِ قوم اسرائیل را به تعمید توبه موعظه نموده بود. این بدان معنا است که او آمدن مسیح را اعلان نموده بود، و به قوم گفته بود که با توبه کردن برای آمدن او آماده شوند. آنها باید با تعمید یافتن در رود اردن توبه خود را نشان میدادند.
۱۳:۲۵ یحیی حتی برای یک دقیقه هم به خود اجازه نداد که خود را مسیح موعود بپندارد. او حتی تا روزهای پایانی خدمت خود اصرار میورزید که او آن شخص نیست که انبیاء در مورد آمدنش پیشگویی کرده بودند. در حقیقت او حتی لایقِ گشادن نعلین او نبود، همان کسی که آمدنش را خود اعلان کرده بود.
۱۳:۲۶ پولس شنوندگان خود را برادران و ابنای آل ابراهیم خطاب قرار داد، و به آنها یادآوری نمود که کلام این نجات ابتدا نزد ملت اسرائیل فرستاده شد. عیسی برای گوسفند گمشدهی خانهی اسرائیل آمده بود. خدا به شاگردان گفته بود که ابتدا این پیغام را به گوش آنها برسانند.
۱۳:۲۷-۲۸ اما قوم دراورشلیم، و روسای ایشان او را به عنوان همان مسیحای موعود نشناختند. پی نبردند که او همان کسی است که انبیاء درباره او نوشتهاند. هنگامی که آنها پیشگوییهایی که راجع به مسیح شده بود را در هر سبت میشنیدند، تصور نمیکردند که این سخنان در مورد عیسی ناصری باشد. درعوض آنها با فتوی دادن بر وی همان کلام را اجرا کردند. و هر چند هیچ علت قتل در وی نیافتند، او را به پیلاطس تسلیم نمودند تا کشته شود.
۱۳:۲۹ در قسمت اول این آیه ضمیر سوم شخص جمع (آنها) اشاره به آن دسته از قوم یهود دارد که با نپذیرفتن مسیح پیشگوییهای کلام را اجرا کردند. در قسمت دوم این آیه ضمیر سوم شخص جمع اشاره دارد به یوسف اهل رامه و نیقودیموس که با محبت فراوان جسد خداوند عیسی را دفن نمودند.
۱۳:۳۰-۳۱ این حقیقت که عیسی از میان مردگان برخاست به وضوح در این آیه نشان داده شده است. و آنانی که همراه او از جلیل به اورشلیم آمده بودند هنوز زنده بودند و شهادت آنها را نمیشد انکار کرد.
۱۳:۳۲-۳۳ سپس پولس رسول اعلان نمود که وعده مسیح که به پدران ما در عهد عتیق داده شد در عیسی تحقق یافت. این وعده ابتدا در تولد او در بیتلحم به حقیقت پیوست. پولس تولد مسیح را تحقق مزمور ۲:۷ بر شمرد، جایی که خدا میگوید، «تو پسر من هستی، من امروز تو را تولید نمودم.» البته این آیه بدان معنا نیست که عیسی از هنگامی که در بیتلحم به این دنیا آمد پسر خدا شد. او از ازل پسر خدا بود، اما در تجسم به عنوان پسر خدا خود را ظاهر ساخت. مزمور ۲:۷ نباید دلیلی بر انکار ازلیت پسر بودن مسیح به کار رود.
۱۳:۳۴ آیه ۳۴ به قیام خداوند عیسی میپردازد. خدا او را از مردگان برخیزانید تا دیگر هرگز راجع به فساد نشود. پولس سپس از اشعیا ۵۵:۳ نقل میکند: «به برکات قدوس و امین داود برای شما وفا خواهم کرد.» درک این نقل قول برای خواننده عادی کمی دشوار است. بین این آیه در اشعیا و قیام مسیح چه ارتباطی میتواند وجود داشته باشد؟ چگونه میشود که قیام نجات دهنده با عهد خدا با داود ارتباط داشته باشد؟
خدا به داود وعده یک پادشاهی ابدی داد و اینکه از ذریت او شخصی تا ابد بر این تخت خواهد نشست. در این بین داود درگذشت و جسد او به خاک بازگشت. پادشاهی او پس از مدتی پایدار ماند، اما پس از آن اسرائیل به مدت چهارصد سال روی پادشاه به خود ندید. نسل داود ادامه یافت تا اینکه پس از سالها به عیسی ناصری رسید. او از طریق یوسف تمام حقوق قانونی تاج و تخت داود را به ارث برد. گرچه یوسف پدر واقعی او نبود اما از نظر شرع و قانونی پدر او محسوب میشد. خداوند عیسی از طریق مریم نیز یکی از فرزندان داود محسوب میشد.
پولس تأکید میورزد که برکات قدوسی که به داود وعده داده شده است همه در مسیح تحقق مییابد. او ذریت داود است که بر تخت داود خواهد نشست. از آنجایی که او از مردگان برخاسته است و با قدرت تا به ابد به حیات خود ادامه میدهد؛ جنبههای ابدی عهد خدا با داود در مسیح جامه عمل میپوشد.
۱۳:۳۵ این موضوع باری دیگر در آیه ۳۵، جایی که پولس رسول از مزمور ۱۶:۱۰ نقل میکند، مورد تأکید قرار میگیرد، «تو قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را ببیند.» به عبارتی دیگر از آنجایی که خداوند عیسی از مردگان برخاسته بود، مرگ دیگر بر او قدرتی نداشت. او دیگر مرگ را نخواهد دید، و نه بدن او فساد را.
۱۳:۳۶-۳۷ گرچه داود مزمور ۱۶:۱۰ را خود به زبان آورد، ولی او نمیتوانسته در مورد خود سخن گفته باشد. چونکه داود در زمان خود اراده خدا را خدمت کرده بود، درگذشت، و جسد او به خاک بازگشت نمود. اما خداوند عیسی در روز سوم از مردگان برخاست، پیش از اینکه جسد او فساد را ببیند.
۱۳:۳۸ پولس بر مبنای کار مسیح که قیام او مهر تأیید الهی بر آن بود، اکنون قادر بود آمرزش گناهان را همچون یک حقیقت زنده به ایشان معرفی نماید. به سخنان او توجه نمایید: «به وساطت او به ما از آمرزش گناهان اعلام میشود.»
۱۳:۳۹ اما موضوع حتی فراتر از این بود. همچنین پولس اکنون میتوانست عادل شمردگی کامل و رایگان را به آنها اعلان نماید. این آن چیزی بود که شریعت موسی هرگز نمیتوانست به آن جامه عمل بپوشاند.
عادل شمردگی عمل خداست که طی آن او گناهکارانی را که پسر او را به عنوان خداوند و نجات دهنده خود بپذیرند عادل محسوب کرده و آن را اعلام مینماید. این یک عمل قانونی است که در نظر خدا به حقیقت میپیوندد و طی این عمل شخص گناهکار از هرگونه اتهامی که بر وی است مبری میشود. خدا میتواند شخص گناهکار را به طور منصفانه تبرئه نماید، چرا که مجازات گناهان او به طور کامل توسط عمل نیابتی خداوند عیسی مسیح بر روی صلیب پرداخت شده است.
در نگاه اول، ممکن است چنین به نظر برسد که شریعت موسی تنها میتواند در برخی زمینهها عدالت را به ارمغان آورد، اما شخص میتواند توسط مسیح در بسیاری از زمینههای دیگر نیز عادل شمرده شود. شریعت هرگز نمیتوانست حتی یک نفر را عادل گرداند؛ آن فقط میتوانست محکوم کند. مقصود پولس در اینجا این است که انسان میتواند توسط ایمان به مسیح از هر اتهامی که بر وی وارد شده است عادل شمرده شود – بیگناهیای که شریعت موسی هیچگاه نمیتوانست به ارمغان بیاورد.
۱۳:۴۰-۴۱ سپس پولس پیغام خود را با این هشدار جدی به پایان میرساند که ممکن است هر کس وسوسه شود تا ارمغان نجات خدا را بپذیرد. او از حبقوق ۱:۵ نقل میکند (و شاید قسمتهایی از اشعیا ۲۹:۱۴ و امثال ۱:۲۴-۳۱)، در آنجا که خدا حقیر شمارندگان کلام خود را هشدار میدهد به اینکه چنان وحشتی بر آنها عارض خواهد کرد که هر چند پیشتر به آنها گفته بود اما آن را تصدیق نخواهند کرد. احتمالاً این پیشگویی به ویرانی اورشلیم در سال ۷۰ میلادی در روزگاری که پولس در آن بسر میبرد اشاره دارد، اما همچنین میتواند اشاره به داوری ابدی کسانی باشد که پسر او را نمیپذیرند.
۱۳:۴۲-۴۳ هنگامی که جلسهی کنیسه به پایان رسید، بسیاری از یهودیان و جدیدان خداپرست که به یهودیت روی آورده بودند با اشتیاق فراوان از عقب پولس و برنابا افتادند. این دو خادم خداوند آنها را به سخنان صمیمانه تشویق نمودند که به فیضِ خدا ثابت باشند.
۱۳: ۴۴ یک هفته بعد پولس وبرنابا به کنیسه بازگشتند تا به سخنان خود ادامه دهند. قریب به تمامی شهر فراهم شدند تا کلام خدا را بشنوند. خدمت این دو مبشر فداکار تأثیر عمیقی بر بسیاری از مردم بر جای نهاد.
۱۳: ۴۵ با این حال محبوبیت این « پیغام غریب » باعث شد یهود از حسد و خشم پر شوند. آنها آشکارا به مخالفت با پولس برخاستند و با سخنان عنان گسیخته به آنان هجوم آوردند.
۱۳: ۴۶-۴۷ پولس و برنابا به همین سادگی نترسیدند. آنها شرح دادند که آنها ابتدا باید این پیغام را به یهودیان اعلام میکردند. با این حال از آنجایی که آنها این پیغام را نپذیرفته بودند و خود را ناشایسته حیات جاودانی شمرده بودند. این مبشرین اعلان نمودند که پیغام انجیل را به امتها خواهند رساند. اگر برای جدایی از سنت یهود چنین اجازهای لازم بود، پس سخنان اشعیا ۴۹:۶ باید به تحقق میپیوست. در حقیقت خدا در این آیه از مسیح سخن میگوید: «تو را نور امتها ساختم تا الی اقصای زمین منشاء نجات باشی.» اما روح خدا به خادمین مسیح اجازه میدهد تا این سخنان را درباره خود برشمرند. چرا که نور و نجات توسط آنها به امتهای غیریهودی خواهید رسید.
۱۳:۴۸ گرچه اعلان نجات برای امتها یهودیان را خشمگین ساخت، در عوض شادی بسیاری در میان امتها پدید آورد. تمام کسانی که برای حیات جاودانی مقرر بودند ایمان آوردند. این آیه عبارت سادهای از برگزیدگی مقتدرانه خدا است. باید به ارزش ظاهری این آیه پی برد و بدان ایمان آورد. به طور قطع کتابمقدس این تعلیم را میدهد که خدا پیش از بنیاد عالم عدهای را برای ایمان به مسیح برگزیده بود. البته از سویی دیگر این آیه در برگیرندهی این تعلیم نیز است که انسان از نظر اخلاقی آزاد است که خداوند عیسی مسیح را به عنوان نجات دهنده خود پذیرفته و نجات یابد. برگزیدگی الهی و مسئولیت انسان هر دو از حقایق کتابمقدس هستند، و هر دو باید به یک اندازه مورد تأکید قرار گیرند. در حالی که به نظر میرسد در ذهن انسان بین این دو تضادی وجود داشته باشد، باید گفت در نظر خدا هیچیک دیگری را نقض نمیکند.
انسانها با انتخاب خود زیر لعنت قرار میگیرند و نه به عمل خدا. اگر قرار بود تمام انسانها به حق خود برسند، باید همه آنها هلاک میشدند. اما خدای فیض پایین آمده و برخی را نجات میبخشد. آیا او چنین حقی دارد؟ البته که دارد. آموزه از پیش برگزیدگی ایمانداران توسط خدا جایگاه صحیح او را به عنوان حاکم این جهان حفظ میکند، کسی که به انتخاب خود هر کاری میکند و نیز هیچگاه ناعادلانه انتخاب نخواهد کرد. اگر سخنان اردمان (Erdman) را به یاد آوریم بسیاری از مشکلات ما در مورد این موضوع برطرف خواهد شد:
«حاکمیت خدا مطلق است؛ اما با این حال او از حاکمیت خود در جهت محکوم نمودن انسانهایی که باید نجات یابند استفاده نمیکند، بلکه حاکمیت او منجر به نجات اشخاصی میشود که لیاقت آنها هلاکت بود.»
۱۳:۴۹-۵۰ علی رغم مخالفت یهودیان، کلام خدا در تمام آن نواحی منتشر گشت. این موضوع خود گروه مخالف را برانگیخت تا در برابر آنها ایستاده مانع کارشان شوند. یهودیان چند زن دیندار را که به یهودیت گرویده بودند و در نزد مردم متشخص بودند را بر علیه این مبشران شورانیدند. و همچنین اکابر شهر را برای مقاصد شریرانه خود تحریض نمودند. این هجوم جفا و زحمت باعث شد پولس و برنابا به اجبار از آن منطقه خارج شدند.
۱۳:۵۱-۵۲ آنها بر طبق تعیم خداوند (لوقا ۹:۵؛ ۱۰:۱۱)، خاک پایهای خود را برایشان افکنده و به سوی ایقونیه حرکت کردند. با این حال مسیحیان نباید این واقعه را به منزله شکست یا عقبنشینی قلمداد کنند، چرا که میخوانیم آنها پر از خوشی و روحالقدس گردیدند. ایقونیه، در شرق و شمال انطاکیه در آسیای صغیر قرار داشت که امروز آن را به نام قونیه میشناسیم.