اعمال رسولان
فصل ۱۵
۱ و تنی چند از یهودیّه آمده، برادران را تعلیم میدادند که اگر برحسب آیین موسی مختون نشوید، ممکن نیست که نجات یابید.
۲ چون پولُس و برنابا را منازعه و مباحثه بسیار با ایشان واقع شد، قرار بر این شد که پولُس و برنابا و چند نفر دیگر از ایشان نزد رسولان و کشیشان در اورشلیم برای این مسأله بروند.
۳ پس کلیسا ایشان را مشایعت نموده از فینیقیّه و سامره عبور کرده، ایمان آوردن امّتها را بیان کردند و همهٔٔ برادران را شادی عظیم دادند.
۴ و چون وارد اورشلیم شدند، کلیسا و رسولان و کشیشان ایشان را پذیرفتند و آنها را از آنچه خدا با ایشان کرده بود، خبر دادند.
۵ آنگاه بعضی از فرقه فریسیان که ایمان آورده بودند، برخاسته، گفتند، اینها را باید ختنه نمایند و امرکنند که سنن موسی را نگاه دارند.
۶ پس رسولان و کشیشان جمع شدند تا در این امر مصلحت بینند.
۷ و چون مباحثه سخت شد، پطرس برخاسته، بدیشان گفت، ای برادران عزیز، شما آگاهید که از ایّام اوّل، خدا از میان شما اختیار کرد که امّتها از زبان من کلام بشارت را بشنوند و ایمان آورند.
۸ و خدای عارفالقلوب بر ایشان شهادت داد بدین که روحالقدس را بدیشان داد، چنانکه به ما نیز.
۹ و در میان ما و ایشان هیچ فرق نگذاشت، بلکه محضِ ایمان دلهای ایشان را طاهر نمود.
۱۰ پس اکنون چرا خدا را امتحان میکنید که یوغی بر گردن شاگردان مینهید که پدران ما و ما نیز طاقت تحمّل آن را نداشتیم،
۱۱ بلکه اعتقاد داریم که محضِ فیضِ خداوند عیسی مسیح نجات خواهیم یافت، همچنان که ایشان نیز.
۱۲ پس تمام جماعت ساکت شده، به برنابا و پولُس گوش گرفتند چون آیات و معجزات را بیان میکردند که خدا در میان امّتها به وساطت ایشان ظاهر ساخته بود.
۱۳ پس چون ایشان ساکت شدند، یعقوب رو آورده، گفت، ای برادران عزیز، مرا گوش گیرید.
۱۴ شمعون بیان کرده است که چگونه خدا اوّل امّتها را تفقّد نمود تا قومی از ایشان به نام خود بگیرد.
۱۵ و کلام انبیا در اینْ مطابق است چنانکه مکتوب است
۱۶ که، بعد از این رجوع نموده، خیمهٔ داود را که افتاده است باز بنا میکنم و خرابیهای آن را باز بنا میکنم و آن را برپا خواهم کرد،
۱۷ تا بقیه مردم طالب خداوند شوند و جمیع امّتهایی که بر آنها نام من نهاده شده است.
۱۸ این را میگویدخداوندی که این چیزها را از بدو عالم معلوم کرده است.
۱۹ پس رأی من این است، کسانی را که از امّتها به سوی خدا بازگشت میکنند زحمت نرسانیم،
۲۰ مگر اینکه ایشان را حکم کنیم که از نجاسات بتها و زنا و حیوانات خفهشده و خون بپرهیزند.
۲۱ زیرا که موسی از طبقات سَلَف در هر شهر اشخاصی دارد که بدو موعظه میکنند، چنانکه در هر سَبَّت در کنایس او را تلاوت میکنند.
۲۲ آنگاه رسولان و کشیشان با تمامی کلیسا بدین رضا دادند که چند نفر از میان خود انتخاب نموده، همراه پولُس و برنابا به انطاکیّه بفرستند، یعنی یهودای ملقّب به برسابا و سیلاس که از پیشوایان برادران بودند.
۲۳ و بدست ایشان نوشتند که رسولان و کشیشان و برادران، به برادرانِ از امّتها که در انطاکیّه و سوریّه و قیلیقیّه میباشند، سلام میرسانند.
۲۴ چون شنیده شد که بعضی از میان ما بیرون رفته، شما را به سخنان خود مشوّش ساخته، دلهای شما را منقلب مینمایند و میگویند که میباید مختون شده، شریعت را نگاه بدارید و ما به ایشان هیچ امر نکردیم.
۲۵ لهذا ما به یک دل مصلحت دیدیم که چند نفر را اختیار نموده، همراه عزیزان خود برنابا و پولُس به نزد شما بفرستیم،
۲۶ اشخاصی که جانهای خود را در راه نام خداوند ما عیسی مسیح تسلیم کردهاند.
۲۷ پس یهودا و سیلاس را فرستادیم و ایشان شما را از این امور زبانی خواهند آگاهانید.
۲۸ زیرا که روحالقدس و ما صواب دیدیم که باری بر شما ننهیم جز این ضروریّات
۲۹ که از قربانیهای بتهاو خون و حیوانات خفه شده و زنا بپرهیزید که هر گاه از این امور خود را محفوظ دارید به نیکویی خواهید پرداخت والسّلام.
۳۰ پس ایشان مرخّص شده، به انطاکیّه آمدند و جماعت را فراهم آورده، نامه را رسانیدند.
۳۱ چون مطالعه کردند، از این تسلّی شادخاطر گشتند.
۳۲ و یهودا و سیلاس چونکه ایشان هم نبی بودند، برادران را به سخنان بسیار، نصیحت و تقویت نمودند.
۳۳ پس چون مدّتی در آنجا بسر بردند، به سلامتی از برادران رخصت گرفته، به سوی فرستندگان خود توجّه نمودند.
۳۴ امّا پولُس و برنابا در انطاکیّه توقفّ نموده،
۳۵ با بسیاری دیگر تعلیم و بشارت به کلام خدا میدادند.
۳۶ و بعد از ایّام چند، پولُس به برنابا گفت، برگردیم و برادران را در هر شهری که در آنها به کلام خداوند اعلام نمودیم، دیدن کنیم که چگونه میباشند.
۳۷ امّا برنابا چنان مصلحت دید که یوحنّای ملقّب به مرقس را همراه نیز بردارد.
۳۸ لیکن پولُس چنین صلاح دانست که شخصی را که از پَمفلیّه از ایشان جدا شده بود و با ایشان در کار همراهی نکرده بود، با خود نبرد.
۳۹ پس نزاعی سخت شد بهحدّی که از یکدیگر جدا شده، برنابا مرقس را برداشته، به قِپْرُس از راه دریا رفت.
۴۰ امّا پولُس سیلاس را اختیار کرد و از برادران به فیض خداوند سپرده شده، رو به سفر نهاد.
۴۱ و از سوریّه و قیلیقیّه عبور کرده، کلیساها را استوار مینمود.
ث) شورای اورشلیم (۱۵:۱-۳۵)
۱۵:۱ منازعهای که بر سر مسألهی ختنه در کلیسای انطاکیه درگرفت، در غلاطیان ۲:۱-۱۰ نیز توصیف شده است. ما این دو روایت را در کنار یکدیگر بررسی کرده و این تصویر را به دست میدهیم، تنی چند از برادران دروغین از کلیسای اورشلیم به انطاکیه سفر کردند و در میانِ جماعت تعلیم دادند. موضوعِ پیغام آنها این بود که غیریهودیان نیز باید ختنه شوند تا نجات یابند. ایمان به خداوند عیسی مسیح کافی نبود، بلکه آنها باید خود را زیر شریعت موسی قرار میدادند. البته این حملهای آشکار و مستقیم به انجیل فیض خدا نبود. انجیل حقیقی فیض این تعلیم را میدهد که مسیح آنچه که برای نجات لازم بود را بر روی صلیب به انجام رسانید. فقط نیاز است که گناهکار او را با ایمان بپذیرد. تحت حاکمیت فیض همه چیز به خدا بستگی دارد و نه انسانها. اگر بخواهیم شراط را بپذیریم، پس دیگر این یک هدیه نیست، بلکه پرداخت یک دِین محسوب میشود. نجات یک هدیه است، و نمیتوان آن را کسب کرد یا بر روی آن قیمت گذاشت.
۱۵:۲-۳ پولس و برنابا به شدت با این تفکر یهودیگرایی مخالفت میکردند، چرا که میدانستند آنها آمدهاند تا آزادی ایمانداران غیریهودی در مسیح عیسی را از آنها سلب نمایند.
در اعمال باب ۱۵ میخوانیم که برادران در انطاکیه تصمیم گرفتند پولس و برنابا و چند نفر دیگر از ایشان نزد رسولان... در اورشلیم برای این مسأله بروند. در غلاطیان ۲:۲ پولس میگوید که او با مکاشفه به آنجا رفته است. البته مطمئناً میان این دو تضادی وجود ندارد. روح خدا بر پولس آشکار نمود که او باید برود، و همچنین برکلیسای انطاکیه آشکار نمود که برادران را به همراه او بفرستد. آنها در راه اورشلیم در نقاط مختلفی در فینیقیه و سامره توقف نمودند و داستان ایمان آوردن امتها را برای آنها تعریف نمودند که این امر شادی عظیمی در میان آنها پدید آورد.
۱۵:۴ پولس به محض رسیدن به اورشلیم خود شخصاً نزد رسولان و کشیشان رفت و جزئیات کامل بشارت انجیل به امتها را برای ایشان شرح داد. آنها نیز باید اذعان میکردند که این همان انجیلی است که آنها به یهودیان موعظه مینمودند.
۱۵:۵ پر واضح است که آن یک جلسه با حضور تمامی افراد کلیسا بود چرا که بعضی از فرقهی فریسیان که ایمان آورده بودند، اعتراض نمودند که غیریهودیان نیز باید ختنه شده و سنن موسی را نگاه دارند تا بتوانند به اصیلترین شکل ممکن شاگردمسیح باشند.
۱۵:۶ از این آیه چنین برمیآید که به هنگام تصمیم نهایی تنها رسولان و کشیشان در جمع حاضر بودند. با این حال آیهی ۱۲ حاکی از آن است که تمامی کلیسا نیز در آنجا حاضر بودند.
۱۵:۷-۱۰ شاید با برخاستن پطرس گروه مخالف تصور کردند که او قصد حمایت از آنها را دارد. گذشته از اینها پطرس، رسول مختونان بود. با این حال امید آنها به یأس تبدیل شد. پطرس به شنوندگان خود خاطر نشان ساخت چند سال پیش خدا مقرر کرد که امتها ابتدا از زبان او کلام بشارت را بشنوند. این واقعه در خانهی کرنیلیوس رخ داد. هنگامی که خدا دید دلهای این غیریهودیان باایمان به او نزدیک میشود، روحالقدس را همان گونه که در روز پنطیکاست بر یهودیان نازل کرد به آنها نیز عطا نمود. در آن هنگام، خدا نیازی ندید که این غیریهودیان ختنه شوند. برای خدا فرقی نمیکرد که آنها از امتها باشند، او به سبب ایمانشان دل آنها را طاهر نمود. از آنجایی که خدا امتها را بر مبنای ایمان پذیرفته بود و نه نگاه داشتن شریعت. پطرس از جماعت پرسید که چرا اکنون آنها گمان میکنند که امتها را باید زیر یوغ شریعت قرار دهند، یوغی که نه پدران آنها و نه خود آنها طاقت تحمل آن را نداشتند. شریعت هیچگاه کسی را نجات نداده بود. خدمت شریعت فقط محکوم کردن بود، نه عادل ساختن. شریعت آگاهی از گناه است و نه نجات از گناه.
۱۵:۱۱ رأی نهایی پطرس شایستهی توجه ما است. او اعتقاد خود را چنین شرح داد که محض فیض خداوند عیسی مسیح (و نه نگاه داشتن شریعت) است که ما (یهودیان) نجات خواهیم یافت، همچنان که ایشان (امتها) نیز. اما فیض در اینجا بر تبعیض و تمایزات فرقهای و نژادی غلبه مییابد.
۱۵:۱۲ پس از اینکه پطرس به سخنان خود پایان داد، برنابا و پولس شرح دادند که چگونه خدا غیریهودیان را مورد توجه قرار داده و موعظهی انجیل را با آیات و معجزات همراه ساخته است.
۱۵:۱۳-۱۴ پطرس گفته بود که چگونه خداوند توسط او در ایمان را به سوی امتها گشود. پولس و برنابا در ادامه شهادت خود را نیز افزودند که چگونه خداوند آنها را در امر بشارت به امتها به کار برد. اکنون یعقوب با اقتدار بیان نمود که هدف کنونی خدا برای عصر حاضر این است که قومی از میان امتها برای خود برگزیند. این همان چیزی بود که شمعون (پطرس) گفته بود.
۱۵:۱۵-۱۹ سپس یعقوب از عاموس ۹:۱۱-۱۲ نقل نمود. توجه نمایید که او نگفت که برگزیدن امتها تحقق نبوت عاموس است، بلکه با کلام انبیاء مطابقت دارد. جماعت نباید میپنداشتند که ارمغان نجات برای امتها توسط خدا امری عجیب است، زیرا که این موضوع به طور واضح و آشکار در عهد عتیق بیان شده بود. خدا از پیش گفته بود که غیریهودیان باید اینچنین برکت بیایند و نه همچون یهودیان.
این نقل قول از عاموس نبی مربوط به سلطنت هزارساله است، هنگامی که مسیح بر تخت داود مینشیند و امتها طالب خداوند خواهند شد. مقصود یعقوب این نبود که این نبوت در دورهی او به تحقق پیوسته است. بلکه او گفت نجات امتها که از هم اکنون آغاز شده است در راستای نبوت عاموس در مورد آینده است.
استدلال یعقوب چنین بود: ابتدا خدا امتها را تفقد نمود تا قومی از ایشان به نام خود بگیرد. این همان چیزی بود که در حال تحقق یافتن بود (وهنوز نیز ادامه دارد). غیریهودیانی که ایمان آورده بودند با یهودیان ایماندار در کلیسا محسوب گردیدند. آنچه که در آن هنگام در مقیاس کوچکتر انجام میشد (نجات امتها) در آینده در مقیاس بزرگتر تحقق خواهد یافت. مسیح بازخواهد گشت، ملت اسرائیل را احیا خواهد نمود، و تمام امتهایی که بر آنها نام وی نهاده شده را نجات خواهد داد.
یعقوب آن وقایع معاصر با خود را ملاقات اولیه خدا با امتها برشمرد. او بر این باور بود که این ملاقات در راستای نبوت عاموس بود – ملاقات آتی امتها به هنگام بازگشت مسیح در مقام پادشاه رخ خواهد داد. این دو واقعه گرچه کشابه یکدیگر نیستند اما با نبوت عاموس مطابقت دارند.
پس بیایید ترتیب وقایع را از نظر بگذرانیم:
۱- برگزیدن قومی از میان امتها (آیه ۱۴) در عصر کنونی فیض.
۲- احیای امت ایماندار اسرائیل به هنگام ظهور ثانوی مسیح (آیه ۱۶).
۳- نجات امتها پس از احیای اسرائیل (آیه ۱۷). این امتها در کلام به نام «جمیع امتهایی که بر آنها نام من نهاده شده» ذکر شدهاند.
نقل قول یعقوب از عاموس ۹:۱۱-۱۲ کاملاً با ترجمه عهد عتیق تفاوت دارد. قسمتی از این تفاوت ناشی از این است که به احتمال زیاد یعقوب از ترجمه یونانی نقل میکرده است. با این حال این نقل قول حتی با ترجمهی هفتاد نیز کاملا تفاوت دارد. یک توضیح میتواند این باشد که همان روحالقدسی که در ابتدا این کلام را الهام نمود اکنون نیز برای رفع مشکل موجود اجازه میدهد ترتیب آن تغییر یابد. علت دیگر میتواند این باشد که در نسخ عبری عاموس ۹ حواشیهای گوناگونی وجود دارد. آلفورد (Alford) بر این باور است که یعقوب از ترجمهای که به متن متداول عبری نزدیک است نقل کرده، چرا که در غیر این صورت فریسیان هیچگاه نقل قول او را به عنوان یک دلیل نمیپذیرفتند.
بعد از این رجوع نموده (آیه ۱۶). یعقوب در سخنانِ خود گفته بود که نقشهی خدا برای عصر حاضر این بود که در ایمان را به سوی امتها بگشاید. البته همهی آنها نجات نخواهند یافت بلکه قومی از ایشان به نام خود خواهد گرفت. اکنون یعقوب این را میافزاید که بعد ز این، یعنی پس از اینکه کلیسا از میان امتها خوانده شد، خدا رجوع نموده و خیمه داود را که افتاده است باز بنا میکند و خرابیهای آن را باز بنا میکند و آن را برپا خواهد کرد. خیمهی داود عبارتی نمادین برای اشاره به خانه و خانوادهاش است. احیای خیمه داود نمونهای از احیای خانواده پادشاه در آینده و برقراری دوباره تخت داود با سلطنت مسیح است. پس اسرائیل مجرای برای نزول برکات بر دنیا خواهد شد. بقیه مردم طالب خداوند شوند و جمیع امتهایی که بر آنها نام او نهاده شده است.
نقل قول عاموس با این عبارتِ این را میگوید خداوندی که این چیزها را از بدو عالم معلوم کرده است پایان مییابد.
از این رو، از آنجا که هدف کنونی خدا این است که از میان امتها قومی برای خود برگزیند، یعقوب هشدار میدهد که نباید امتها را زیر یوغ شریعت موسی قرار داد. نجات فقط به ایمان بستگی دارد.
۱۵:۲۰ با این حال او پیشنهاد نمود برای کلیسای انطاکیه بنویسند که از نجاسات بتها و زنا و حیوانات خفه شده و خون بپرهیزند. شاید به نظر برسد که یعقوب در اینجا کلام خود را پس گرفته است. آیا این نیز شکلی از شریعت پرستی نیست؟ آیا او آنها را زیر یوغ شریعت قرار نمیداد؟ پاسخ این است که این موضوع هیچ ارتباطی با مسأله نجات ندارد. مسأله نجات حل و فصل شد. اما این موضوع در واقع مشارکتی است میان یهودیان ایماندار و امتهایی که ایمان آوردهاند. در حالی که اطاعت از این دستورات شرط نجات نبود، اما برای جلوگیری از این شکاف عمیق در کلیسای اولیه از اهمیت بسیاری برخوردار بود.
اعمالی که منع شدند بدین شرح بودند:
۱. نجاسات بتها. آیه ۲۹ به ما میگوید که نجاسات بتها همان قربانیهای بتها بودند.
اگر امتهای ایماندار به خوردن این قربانیها ادامه میدادند، برادران یهودی آنها شک میکردند که آیا آنها واقعاً بتپرستی را ترک کردهاند. اگر چه شاید مسیحیان غیریهودی اجازه داشتند چنین داشتند چنین غذاهایی را بخورند، اما ممکن بود این مسأله تبدیل به سنگ لغزش برادران یهودی آنها شود، و از این رو اشتباه بود.
۲. زنا (بیبند و باری جنسی). این مهمترین گناه امتها بود. از این رو به طور خاص برای یعقوب مهم بود که این موضوع را نیز در کنار دیگر موضوعات مطرح نماید. در هیچ جای کتابمقدس نمیبینیم که پرهیز از زنا باطل شود. پرهیز از زنا در تمام اعصار اهمیت بسیاری دارد.
۳. حیوانات خفه شده. ممنوع کردن این موضوع باز میگردد به عهدی که خدا پس از طوفان با نوح بست (پیدایش ۹:۴). از این رو این فرمان تمام نژاد بشر را در برمیگیرد و نه فقط ملت اسرائیل.
۴. خون. این نیز باز میگردد به پیدایش ۹:۴، پیش از شریعت موسی. از آنجا که عهد با نوح هنوز هم پایدار است و منسوخ نشده است، ما چنین برداشت میکنیم که هنوز نیز این قوانین اعتبار دارند.
۱۵:۲۱ این آیه علت توصیهای که یعقوب در آیه ۲۰ میکند را شرح میدهد. در هر شهر یهودیانی بودند که آموخته بودند این اعمالی که یعقوب ذکر نمود اشتباه است. نه تنها بیبند و باری اخلاقی بلکه خوردن قربانی تقدیمی به بتها، گوشت حیوانات خفه شده و خون نیز گناه بود. پس چرا امتها با ارتکاب بیبند و باری جنسی از خدا تخطی کرده و با انجام اعمال دیگر انسانها را برنجانند؟
۱۵:۲۲ پس بیگمان رأی بر این شد که نیازی نیست امتها برای نجات یافتن ختنه شوند. گام بعدی این بود که اعلامیه رسمی و مکتوبی از این رأی را به کلیسای انطاکیه بفرستند. رسولان و مشایخ با تمامی کلیسا یهودای ملقب به برسابا و سیلاس که هر دو از پیشوایان برادران بودند را تعیین نمودند تا به همراه پولس و برنابا به انطاکیه بروند. این سیلاس همان شخصی بود که چندی بعد همسفر پولس شد، و همان شخصی که در رسالات از وی با نام سیلوانوس یاد شده است.
۱۵:۲۳-۲۹ محتوای این نامه در اینجا آمده است. توجه نمایید برادران دروغینی که کمی پیشتر از اورشلیم به انطاکیه رفته بودند هیچگاه از سوی کلیسای اورشلیم تأیید نشدند (آیه ۲۴).
وابستگی لحظه به لحظه شاگردان بر روحالقدس در آیه ۲۸ کاملاً مشهود است: روحالقدس و ما صواب دیدیم.... شخصی این موضوع را «شراکت عالی روحالقدس» نامیده است.
۱۵:۳۴ آیهی ۳۴ در ترجمه king James به چشم نمیخورد، چه در نسخ قدیمی و چه در اکثریت نسخ. پیدا است که برخی از نسخه نویسان برای اینکه تضاد آشکار میان آیه ۳۳ و ۴۰ را حل کنند صلاح دیدند این اطلاعات را نیز بیافزایند. به نظر در آیهی ۳۳ سیلاس به سوی اورشلیم مراجعت میکند. راه حل آشکار این است که سیلاس به اورشلیم بازگشت، اما پس از آن پولس از وی خواست که او را در سفرهایش همراهی نماید.
۱۵:۳۵ پولس و برنابا در انطاکیه ماندند و تعلیم و بشارت به کلام خدا میدادند. بسیاری دیگر از خادمین نیز بودند که در میان جماعت خداوند را خدمت میکردند. احتمالاً وقایعی که در غلاطیان ۲:۱۱-۱۴ بدان اشاره شده است در این هنگام رخ داده است.
ج) دومین سفر بشارتی پولس: آسیای صغیر و یونان (۱۵:۳۶- ۱۸:۲۲)
۱۵:۳۶-۴۱ زمان آغاز سفر دوم بشارتی آغاز شده بود. پولس این موضوع مرا با برنابا در میان گذاشت. این موضوع که از شهرهایی که در گذشته کلام خداوند را برای آنها موعظه کرده بودند دوباره دیدن کنند. اما هنگامی که برنابا اصرار نمود که مرقس نیز همراه آنها بیاید با مخالفت شدید پولس روبرو شد. او به یاد آورد که مرقس از پمفلیه از ایشان جدا شده بود، و تردیدی نیست که ترسید مبادا دوباره چنین کند. نزاع بین پولس و برنابا چنان سخت شد که این دو خادم بزرگوار خداوند از یکدیگر جدا شدند. برنابا مرقس را برداشته و به قبرس از راه دریا رفت، جایی که زادگاه او بود، و نیز اولین مکانی که در سفر اول بشارتی به آن سفر کردند. پولس سیلاس را اختیار کرد و از سوریه و قیلیقیه عبور کرده، کلیساها را استوار مینمود.
آیات ۳۶ و ۴۰ ما را از روحیهی حقیقی شبانی پولس آگاه میسازد. اشتیاق او برای رسیدگی به قوم خدا به قدری بود که یک معلم برجسته کلام به تأثیر از او گفته بود او ترجیح میدهد یک قدیس را برای کار خدمت تعلیم دهد تا اینکه صدها نفر را به سوی آغاز یک زندگی مسیحی فراخواند.
در این نقطه سوال اجتنابناپذیری به ذهن خطور میکند، «حق با کدام بود، پولس یا برنابا؟» شاید هر دو نفر مقصر بودند. شاید برنابا اجازه داده بود که حس داوری او تحت تأثیر علاقه او نسبت به مرقس قرار گیرد. آیهی ۳۹ به ما میگوید که نزاعی سخت بین پولس و برنابا درگرفت. «از تکبر جز نزاع چیزی پیدا نمیشود» (امثال ۱۳: ۱۰). از این رو هر دوی آنها در این مسأله گرفتار غرور شده بودند. پولس و سیلاس نیز از برادران به فیض خداوند سپرده شدند، اما در مورد برنابا و یوحنای مرقس چنین چیزی گفته نشده است. به هر حال، این موضوع برای ما دلگرم کننده است که به یاد آوریم بالاخره مرقس اعتماد کامل پولس را به خود جلب نمود (۲ تیموتائوس ۴:۱۱).
نکاتی در باب استقلال کلیسای محلی
شاید در نگاه اول چنین به نظر برسد که شورای اورشلیم نوعی دادگاه عالیِ مذهبی باشد. اما حقیقت چیز دیگری است.
در روزهای اولیه مسیحیت هر جماعت محلی مستقل عمل میکرد – به عبارتی، خودمختار بود. فدراسیونی از کلیساها با یک قدرت متمرکز در کار نبود. فرقهای وجود نداشت و نه سازمانهای فرقهای. هر کلیسای محلی مستقیماً در برابر خداوند مسئول بود. این موضوع در مکاشفه ۱:۱۳ به تصویر کشیده شده است، جائی که خداوند در میان هفت چراغدان طلا ایستاده است. این چراغدانها نمایانگر هفت کلیسای آسیا هستند. نکته جالب توجه این است که میان کلیساها هیچگونه عامل مدیریتی وجود نداشت جز خود سر کلیسا. هر کلیسا مستقیماً توسط وی اداره میشد.
چرا این موضوع از اهمیت بسیاری برخوردار است؟ اول اینکه این کار در برابر خطا و اشتباه مانع ایجاد میکند. هنگامی که کلیساها تحت یک مرکز مدیریتی مشترک با هم ارتباط مییابند، فشارهای لیبرالیسم، خردگرایی و ارتداد میتوانند با تسخیر ستادهای مرکزی و مدارس مذهبی به راحتی در تمام زمینهها رخنه ایجاد نمایند. اما هنگامی که کلیساها مستقل عمل میکنند، دشمن باید تلاش خود را بر چند واحد مجزا متمرکز سازد.
دوم اینکه، استقلال کلیاس محلی به هنگام روی کار آمدن دولتی که مخالف کلیسا است، از نظر حفاظتی بسیار مهم خواهد بود. هنگامی که کلیساها تحت یک فدراسیون عمل میکنند، یک حکومت مستبد میتواند اندک رهبران این تشکیلات را تحت تسلط خود درآورد و بدینوسیله بر تمام کلیساها تسلط یابد. هنگامی که کلیسا تحت حاکمیت یک مرکز عمل نمیکند، این قابلیت را دارند که به هنگام تعدی دولت به سرعت از نظرها مخفی شود.
بسیاری از دولتهای امروزی، چه دموکراتیک و چه استبدادی، سعی دارند کلیساهای کوچک و مستقل را با هم متحد سازند. عقیدهی آنها بر این است که آنها نمیخواهند با تعداد زیادی از جماعتهای محلی سر و کار داشته باشند بکه با کمیتهای به نمایندگی از تمام کلیساها. دولتهای آزاد سعی میکنند با پیشنهاد منافع و حمایت این اتحادیهها را شکل دهند، همانند کاری که هیتلر در زمان رایش سوم انجام داد. در چنین شرایطی کلیساهایی که تسلیم این فشارها میشوند ماهیت کتابمقدسی خود را از دست میدهند و نیز تسلیم مدرنیزم شده و دیگر نمیتوانند به هنگام جفاها و مشکلات به طور مخفیانه عمل نمایند.
ممکن است برخی اعتراض کنند که کلیساهای اعمال یک قدرت مرکزی به نام شورای اورشلیم داشتند. با این حال، یک مطالعه دقیق از این عبارات بر ما روشن خواهد ساخت که این شورا یک هیئت رسمی با قدرت اجرایی نبود، بلکه تنها یک گردهمآییِ رسولان و کشیشان که بیشتر جنبه مشورتی داشت.
این شورا افراد را از انطاکیه احضار نکرد؛ بلکه تصمیم گرفت دراورشلیم در این مورد با آنها مشورت نماید. رأی شورا بر گردن کلیساها نهاده نشد، بلکه تنها به عنوان تصمیم مشترک این شورا به آنها پیشنهاد گردید.
تاریخ کلیسا منحصر بفرد است. هر جا که تشکیلات کلیسایی تحت یک سازمان مرکزی عمل کردهاند، کلیسا به سرعت رو به افول نهاده. نابترین شهادت برای خدا همواره در کلیساهایی یافت میشود که از تسلط و حکومت انسانی مبرا است.