Hanauma Bay

۱۹:‏۱ هنگامی که پولس بار اول به افسس رفت، به یهودیان در کنیسه قول داد که اگر اراده‌ی خدا باشد به آنجا بازگردد. او در راستای این وعده، از نواحی غلاطیه و فریجیه از راه زمینی و مسیر کوهستانی به افسس در ساحل غربی ایالت آسیا سفر کرد. او پس از رسیدن به آنجا دوازده نفر را که ادعا می‌کردند شاگرد هستند ملاقات نمود. او به هنگام سخن گفتن با آنان دریافت که آگاهی آنها در مورد ایمان مسیحی بسیار ناقص است. او از این متعجب بود که آیا روح‌القدس را یافته‌اند.

معبد هادریان در افسس
معبد هادریان در افسس

۱۹:‏۲ از این رو از آنها پرسید:‏ «آیا هنگامی که ایمان آوردید، روح‌القدس را یافتید؟» در ترجمه‌ی KJV (King Janes Version‎)‎ سوال پولس چنین ترجمه شده است، «آیا از هنگامی که ایمان آوردید روح‌القدس را یافته­اید؟» این به اشتباه دریافت روح‌القدس را مقدم بر نجات شخص بر می‌‌شمارد.

مقصود از این آیه این نیست که یافتن روح‌القدس عمل فیض بوده و پس از نجات کسب می‌شود. به محض اینکه یک گناهکار به نجات دهنده توکل کرده و ایمان می‌آورد، او روح‌القدس را می‌‌یابد.

پاسخ شاگردان چنین بود، «نشنیدیم که روح‌القدس هست!» یا اینکه در ترجمه‌ی ASV (American Standard Version)‎ می‌گوید، «ما چندان در مورد روح‌القدس نشنیده‌­ایم.» از آنجا که این افراد شاگردان یحیی تعمید دهنده بودند، همان گونه که در آیه‌ی بعدی می‌خوانیم، آنها حتماً در مورد وجود روح‌القدس چیزهایی می‌‌دانستند. نه تنها این، بلکه یحیی به شاگردان خود آموخته بود شخصی که پس از او می‌‌آید، و آنها را با روح‌القدس تعمید می‌دهد. آنچه که این شاگردان نمی‌‌دانستند این بود که روح‌القدس در روز پنطیکاست عطا شده بود.

۱۹:‏۳-‏۴ هنگامی پولس رسول در مورد تعمید سوال نمود، دریافت که آنها فقط در مورد تعمید یحیی می‌‌دانند. به عبارتی دیگر، آنها فقط می‌‌دانستند که مسیح به زودی می‌‌آید و با تعمید خود نشان داده بودند که توبه کرده‌­اند و آماده پذیرفتن او به عنوان پادشاه هستند. آنها نمی‌‌دانستند که مسیح مرده بود، دفن شده بود و از میان مردگان برخاسته و به آسمان صعود نموده و روح‌القدس را فرستاده بود. پولس به آنها شرح داد که یحیی تعمید توبه می‌‌داد و به قوم می‌گفت به مسیح عیسی ایمان بیاورند.

۱۹:‏۵ چون این را شنیدند به نام خداوند عیسی تعمید گرفتند. در طول کتاب اعمال تأکید به طور مشخص بر خداوندی عیسی است. از این رو شاگردان یحیی به اقتدار خداوند عیسی تعمید یافتند تا اعترافی علنی باشد بر اینکه عیسی مسیح را به عنوان خداوند در زندگی خود پذیرفته‌­اند.

۱۹:‏۶-‏۷ سپس پولس دست بر ایشان نهاد، و روح‌القدس را یافتند. این چهارمین باری است که روح‌القدس در کتاب اعمال عطا می‌شود. روح‌القدس ابتدا در باب ۲ یعنی در روز پنطیکاست و در درجه اول بر یهودیان نازل شد. دومین بار در اعمال ۸ روح‌القدس عطا شد. هنگامی که روح‌القدس با دست گذاشتن پطرس و یوحنا بر سامریان نازل شد. سومین بار در اعمال ۱۰ در خانه یک غیریهودی به نام کرنیلیوس در یافا نازل شد. ما خاطر نشان ساختیم که ترتیب رویدادها در نزول روح‌القدس در هر مورد فرق می‌کند.

اینجا در اعمال باب ۱۹ ترتیب نزول روح‌القدس چنین است:‏

۱. ایمان

۲. تعمید دوباره

۳. دست گذاری پولس.

۴. دریافت روح‌القدس

خداوند خواست تا با دست گذاشتن پولس بر شاگردان یحیی و نزول روح‌القدس بر آنها از قبل در برابر این اتهام که پولس از پطرس، یوحنا و دیگر رسولان کوچک­تر است مانع ایجاد کند.

هنگامی که شاگردان یحیی روح‌القدس را یافتند، به زبان‌ها متکلم گشته، نبوت کردند. این تجلی قدرت فوق طبیعی روش کار خدا پیش از تشکیل کانن کتب مقدسه عهد جدید بود. امروزه ما می‌‌دانیم که ما به هنگام ایمان آوردن روح‌القدس را می‌یابیم، البته نه با آیات و معجزات و نه حتی احساسات، بلکه با شهادت عهد جدید.

در همان لحظه­ای که شخصی به خداوند عیسی مسیح ایمان می‌آورد، روح‌القدس در وی ساکن می‌‌گردد؛ او را تأیید می‌کند؛ او بیعانه روح را می‌‌یابد؛ او مسح روح را می‌‌یابد؛ و در روح در زندگی آینده ایماندار را نفی نمی‌کند. البته این موضوع به منزله‌ی مقتدرانه روح‌القدس؛ قدرت بخشیدن برای خدمات خاص؛ عطا نمودن شجاعت در ایمان؛ و ایجاد اشتیاق برای صید جانها در آنها نیست.

۱۹:‏۸ پولس به مدت سه ماه به کنیسه افسس می‌‌رفت و در آنجا در امور ملکوت خدا مباحثه می‌‌نمود و برهان قاطع می‌‌آورد. از واژه مباحثه در می‌‌یابیم که او با متفکران آنجا سخن می‌‌گفت. از واژه‌ی برهان قاطع در می‌‌یابیم که او به دنبال این بود که ذهن آنها را تحت تأثیر خود قرار دهد، به طور خاص در مورد ایمان به عیسی به عنوان مسیح. موضوع این گفتمان «امور ملکوت خدا» بود.

سی. ای. استوارت (C. E. Stewart) چنین شرح می‌دهد:‏

«نباید چنین انگاشت که او انجیل ملکوت را موعظه نمود:‏ دوره‌ی این کار گذشته بود. خداوند آن را موعظه نمود. با این حال این موضوع پس از مرگش مسکوت ماند، تا در روزهایِ آینده احیا شود (متی ۲۴:‏۱۴؛ مکاشفه ۱۴:‏۶، ۷) اما پولس در مورد ملکوت خدا برهان می‌‌آورد، که اکنون بر روی زمین وجود دارد.»

۱۹:‏۹-‏۱۰ هنگامی که برخی از یهودیان سخت دل گشتند (از نظر عقلانی) و ایمان نیاوردند (اراده)، هنگامی که خواستند طریقت بد را به خلق اعلان کنند، پولس کنیسه را ترک کرد و شاگردان را از یهودیان آنجا جدا ساخت. او آنها را به مدرسه شخصی طیرانس برد، جائی که می‌‌توانست هر روزه با آزادی به آنها تعلیم دهد. عموماً بر این باورند که تیرانس یک یونانی بود که کلاس‌هایی در زمینه‌ی فلسفه و فن بیان ترتیب داده بود. پولس رسول به مدت دو سال به شاگردسازی پرداختند و سپس آنها را برای تعلیم به دیگران اعزام نمودند. در نتیجه تمام استان آسیا چه یهود و چه یونانی کلام خداوند عیسی را شنیدند. بدینسان علی‌­رغم وجود دشمنان در بزرگی به سوی پولس گشوده شد (۱ قرنتیان ۱۶:‏۹).

۱۹:‏۱۱، ۱۲ پولس به عنوان رسول عیسی مسیح این قدرت را داشت که آیات و معجزات به ظهور برساند. اینها همه دلایلی بر رسالت او بوده و پیغامی که او بشارت می‌‌داد را موثر می‌‌ساخت. آنچنان قدرتی از وی صادر می‌‌گشت که حتی دستمال‌ها و فوطه‌­ها (حوله­) را نزد او می‌‌آوردند تا آنها را لمس نماید و سپس نزد مریضان یا دیوزده‌­ها می‌‌بردند و از آنها شفا صادر می‌شد. سوالی که در مورد این موضوع مطرح می‌شود این است که آیا این معجزات امروز نیز تکرار می‌شود. روح قدوس خدا بر آن حاکم است و هر گاه که بخواهد می‌تواند این کار را انجام دهد. با این حال باید اذعان داشت که رسولان و نمایندگان آنها قدرت فوق­‌طبیعی داشتند که به آنها عطا شده بود. از آنجا که ما امروزه به دنیای واقعی کلمه رسولی نداریم، و بیهوده است که بگوییم معجزات جاودانی هستند.

۱۹:‏۱۳-‏۱۴ هر گاه که خدا با قدرت کار می‌کند، شیطان نیز به ناچار به مخالفت پرداخته و مانع ایجاد می‌کند. در حالی که پولس موعظه می‌‌نمود و معجزات به ظهور می‌‌رساند، یهودیان خانه بدوشی که غریم­خوان بودند در افسس بسر می‌‌بردند. این افراد به ارواح پلید (با استفاده از نام خداوند عیسی به عنوان یک وِردِ جادویی) فرمان داده بودند که از اشخاص دیوزده بیرون بیایند. خداوند عیسی نیز وجود این یهودیان را که قدرت بیرون کردن دیو‌ها را داشتند تصدیق کرده بود (لوقا ۱۱:‏۱۹).

در میان جادوگران یهودی که این عمل را انجام می‌‌دادند پسران اسکیوا به چشم می‌‌خوردند. اسکیوا رئیس کهنه، یا کاهنِ مسئولِ بیت چهار کاهن دیگر بود. روزی پسران او سعی نمودند روحی شریر را از یک دیوزده بیرون کنند. آنها به دیو گفتند، «شما را به آن عیسی که پولس به او موعظه می‌کند قسم می‌‌دهیم!»

۱۹:‏۱۵-‏۱۶ آنها سخنان را ادا می‌کردند اما قدرتی نداشتند، برای همین هم دیوها اطاعت نمی‌کردند. در حقیقت، پاسخ روح شریر بسیار واضح بود. «عیسی را می‌‌شناسم و پولس را می‌‌دانم. لیکن شما کیستید؟»

اف. بی. میر نظر جالبی در این مورد دارد که، شایسته نقل کردن است:‏

«هنگامی که پسران اسکیوا خواستند آن دیو را بیرون کنند، او رو به آنها گفت:‏ ای کوچولوها، ای ریزه­میزه‌­ها، شما که هستید؟ من پولس را می‌‌شناسم! ولی شما را نمی‌‌شناسم، تاکنون درباره‌ی شما نشنیده­‌ام؛ تاکنون نامی از شما در جهنم به میان نیامده است. کسی شما را نمی‌‌شناسد، و نه خارج از این مکان کوچک، افسس نامتان برای کسی آشنا نیست.»

آری، امروزه این سوال برای من مطرح می‌شود:‏ «آیا کسی در جهنم مرا می‌‌شناسد؟» آیا دیوها درباره‌ی ما چیزی می‌‌دانند؟ آیا آنها از ما می‌‌ترسند؟ آیا از ما هراس دارند؟ و آیا آنها به ما توجه می‌کنند؟ هنگامی که ما یکشنبه‌­ها موعظه می‌‌کنیم، یا هنگامی که در خیابان­‌ها قدم می‌‌زنیم، یا اینکه به کانون شادی می‌‌رویم شریر می‌گوید:‏ «شما می‌‌توانید به کارتان ادامه دهید. من نمی‌‌خواهم جهنم را به خاطر متوقف ساختن شما مغشوش سازم.»

جالب توجه است که بدانیم چگونه کتاب‌مقدس میان روح شریر (آیه ۱۵) و مردی که روح پلید دارد تمایز قایل می‌شود (آیه ۱۶). در آیه ۱۵ دیو سخن گفت. اما در آیه ۱۶ شخص دیوزده خود بر پسران اسکورا زورآور شده و بر آنها غلبه یافته آنها را عریان و مجروح ساخت.

۱۹:‏۱۷ هنگامی که اخبار شکست نیروهای شریر در آن حوالی انتشار یافت، ترس عمیقی بر مردم طاری گشت، و نام خداوند عیسی را مکرم می‌‌داشتند. نام پولس نبود که جلال یافت، بلکه نام نجات دهنده‌ی پولس.

۱۹:‏۱۸-‏۱۹ روح خدا آنچنان قدرتمندانه در میان کسانی که به هر نحوی با شعبده‌­بازی و جادوگری در تماس بودند عمل نمود که بسیاری از آنها به سوی مسیح آمده، به اعمال خود اعتراف کردند. پس از اینکه اعتراف نمودند، کتب خویش که در مورد جادوگری بود را جمع‌­آوری کرده و در حضور مردم سوزانیدند تا نشانی باشد بر ایمان آنها. این کتاب‌ها حداقل پنجاه هزار درهم ارزش داشتند. دشوار است که بگوییم به پول رایج ما چقدر ارش داشتند. شاید بین هشت تا ده هزار دلار.

۱۹:‏۲۰ بازگشت امت‌ها از اعمال خود باعث شد کلام خداوند با قوت رشد یافته و غلبه یابد. شاید اگر مسیحیان امروزی نیز کتاب‌ها و مجلات بی‌­محتوای خود را بسوزانند، کلام خدا بیشتر ترقی خواهد کرد.

۱۹:‏۲۱ با پایان یافتن روزهای اقامت پولس در افسس، او قصد بازگشت به اورشلیم از طریق مکادونیه و اخائیه را نمود، تا از آنجا به روم نیز برود. محبت و دلسوزی او همیشه باعث می‌شد که او به مراکزی برود که بذرانجیل در آنجا کاشته شود و از طریق آن گسترش یابد.

۱۹:‏۲۲ او تیموتائوس و ارسطوس را پیش از خود به مکادونیه گسیل نمود، اما خود در آسیا چندی توقف نمود. احتمالاً در همین زمان بود که او رساله‌ی اول قرنتیان را نگاشت (حدود ۵۶ میلادی).

۱۹:‏۲۳-‏۲۷ در نتیجه خدمات پولس بسیاری از اهالی افسس از بت‌های خود به خداوند رویگردان شدند. بیداری روحانی در شهر آنچنان گسترده بود که موجب رکود اقتصادی بت­‌سازی شد. دیمیتریوس زرگر یکی از همان کسانی بود که به طور جدی ضربه خورده بود. او تصاویر بتکده آرطامیس از نقره می‌‌ساخت. دیمیتریوس به عنوان سخنگوی صنف خود تمام صنعتگران را گرد هم آورد تا چاره‌­ای بیاندیشند. او به آنها یادآوری نمود که پولس چگونه خلق بسیاری را اغوا نموده که اینهایی که به دست‌ها ساخته می‌‌شوند، خدایان نیستند. او هنگامی که گفت کسب آنها در خطر است انگیزه واقعی خود را نشان داد، اما می‌‌خواست به آن رنگ و بوی مذهبی ببخشد و به همین سبب آرطامیس و معبدش را ارج نهاد.

۱۹:‏۲۸-‏۳۱ دیری نپائید که جلسه زرگران تبدیل به یک صحنه آشوب شد که تمام شهر را در برگرفت. جماعت که شعار می‌‌دادند، «بزرگ است آرطامیس افسسیان» به تماشاخانه شهر تاختند، و غایوس و ارسترخس، دو تن از همراهان پولس را با خود می‌‌کشیدند، تردیدی نیست که قصد داشتند آنها را بکشند. پولس خود اراده نمود که با خلق آشوبگر سخن گوید، اما شاگردان و روسای آسیا نگذاشتند (روسای آسیا همان مقاماتی بودند که مردم به هزینه خود آنها را انتخاب می‌کردند تا به افتخار خدایانشان جشنواره‌­ها را ترتیب دهند). نیکوکاران خیر شهر که با پولس دوستی و مصاحبت داشتند به او گفتند که عاقلانه نیست که وارد تالار شهر شود.

۱۹:‏۳۲ در این هنگام دیگر آشوبگران مهارناپذیر شده بودند. بسیاری نمی‌‌دانسند که برای چه در آنجا بسر می‌‌برند. صداهای متخاصم از هر سو شنیده می‌شد.

۱۹:‏۳۳-‏۳۴ شخصی یهودی به نام اسکندر خواست تا جلو بیاید و برای آشوبگران سخن گوید. تردیدی نیست که هدف او این بود که یهودیان را از این مسأله مبری کند. لیکن چون خلق دانستند که یهودی است، همهمه اعتراض­آمیز عظیمی برپا کردند. آنها قریب به دو ساعت شعاد می‌‌دادند. «بزرگ است آرطامیس افسسیان»

۱۹:‏۳۵ در این لحظه حساس و مهم، مستوفی شهر توانست خلق را ساکت گرداند. سخنرانی او در کمال ضعف موفق بود. او گفت که افسسیان نباید از چیزی بترسدن. گذشته از اینها همه می‌‌دانستند که افسس شهری بود که در مقام محافظان آرطامیس خدای عظیم خدمت می‌کردند. گرچه سیزده شهر در آسیا به معبد آرطامیس علاقه داشتند، اما آن ساختمان مقدس تنها منحصر به اهالی افسس بود. آنها همچنین این افتخار را داشتند که از تصویر آرطامیس که به اعتقاد آنها از آسمان نازل شده بود حفاظت می‌کردند.

۱۹:‏۳۶-‏۴۰ او با اشاره به اینکه پایه‌­های افتخار آنها تزلزل‌­ناپذیر است، و هیچ چیزی قادر نیست که پرستش آرطامیس (دیانا) را متوقف سازد، به مردم گفت که چنین آشوب و ازدحامی حماقت است. گذشته از اینها، افرادی که بر سرشان فریاد برمی‌‌آوردند، نه تاراج کنندگان هیکل هستند و نه به آرطامیس کفر گفته‌­اند. اگر دیمیتریوس و همکاران وی چنین شکایتی دارند، محکمه‌­ها به روی ایشان باز است و داوران آماده شنیدن به مرافعه آنها هستند. اگر سخن آنها چیز دیگری بود، همواره این امکان وجود داشت تا در محکمه شرعی گرد هم بیایند. اما آنها همچون خلق آشوبگر آشفته بودند. امپراطور روم در مورد این اعمال­ نظر خوشایندی نداشت. اگر آنها به خاطر این ازدحام احضار می‌شدند، نمی‌‌توانستند خود را مبرا سازند. البته مستوفی شهر می‌‌دانست که اگر این خبر به روم برسد، زندگی و شغل او در خطر خواهد بود.

۱۹:‏۴۱ در این هنگام آشوبگران آرام شدند، و به سوی خانه‌هایشان روانه گردیدند.

عجیب است که اقدام مستوفی شهر در جهت حفظ امنیت شهر، و نه آرام ساختن آشوب به خدمت پولس در آنجا پایان داد. تا هنگامی که چنین مخالفت­‌های بی­‌خطر در کار بود، پولس احساس می‌کرد که در فرصت به روی افسس باز است (۱ قرنتیان ۱۶:‏۸، ۹) اما پر واضح است هنگامی که حفاظت شهردار او را در برگرفت، از آنجا عزیمت نمود (منتخب).

واژه‌ی جماعت (آیات ۳۲، ۴۱) ترجمه‌­ای از واژه یونانی ekklesia است، به معنای گروهی از مردم که فراخوانده شده‌­اند. این همان واژه‌­ای است که در دیگر قسمت‌های عهد جدید کلیسا ترجمه شده است. حال چه این واژه به آشوبگران کافر، به مانند اینجا اشاره داشته باشد یا چه به، جماعت اسرائیل در اعمال ۷:‏۳۸، یا به کلیسای عهد جدید، باید مفهوم آن را از چارچوب متن دریافت. واژه‌ی جماعت ترجمه‌­ای صحیح‌­تر از واژه اکلزیا است تا کلیسا (Church) واژه‌ی کلیسا (Church) ریشه در یک کلمه یونانی به معنای «متعلق به خداوند» دارد (kuriake اسکاتلندی آن kirk – کلیسا) امروزه معمولاً آن را برای اشاره به یک ساختمان مذهبی به کار می‌‌برند. از این رو است که بسیاری از مسیحیان واژه جماعت را به کار می‌‌برند؛ این واژه بیانگر این امر است که کلیسا گروهی از مردم است که خوانده شده‌­اند، و نه یک ساختمان یا یک فرقه.

اعمال رسولان

فصل   ۱۹

۱  و چون اَپُلّس در قرِنْتُس بود، پولُس درنواحی بالا گردش کرده، به اَفَسُسْ رسید. و در آنجا شاگرد چند یافته،

۲  بدیشان گفت، آیا هنگامی که ایمان آوردید، روح‌القدس را یافتید؟ به وی گفتند، بلکه نشنیدیم که روح‌القدس هست!

۳  بدیشان گفت، پس به چه چیز تعمید یافتید؟ گفتند، به تعمید یحیی.

۴  پولُس گفت، یحیی البتّه تعمید توبه می‌داد و به قوم می‌گفت به آن کسی که بعد از من می‌آید ایمان بیاورید، یعنی به مسیح عیسی.

۵  چون این را شنیدند به نام خداوند عیسی تعمید گرفتند،

۶  و چون پولُس دست بر ایشان نهاد، روح‌القدس بر ایشان نازل شد و به زبانها متکلّم گشته، نبوّت کردند.

۷  و جمله آن مردمان تخمیناً دوازده نفر بودند.

۸  پس به کنیسه درآمده، مدّت سه ماه به دلیری سخن می‌راند و در امور ملکوت خدا مباحثه می‌نمود و برهان قاطع می‌آورد.

۹  امّا چون بعضی سخت‌دل گشته، ایمان نیاوردند و پیش روی خلق، طریقت را بد می‌گفتند، از ایشان کناره گزیده، شاگردان را جدا ساخت و هر روزه در مدرسه شخصی طیرانُس نام مباحثه می‌نمود.

۱۰  و بدینطور دو سال گذشت بقسمی که تمامی اهل آسیا چه یهود و چه یونانی کلام خداوند عیسی را شنیدند.

۱۱  و خداوند از دست پولُس معجزات غیرمعتاد به ظهور می‌رسانید،

۱۲  بطوری که از بدن او دستمالها و فوطه‌ها برده، بر مریضان می‌گذاردند و امراض از ایشان زایلمی‌شد و ارواح پلید از ایشان اخراج می‌شدند.

۱۳  لیکن تنی چند از یهودیانِ سیّاحِ عزیمهخوان بر آنانی که ارواح پلید داشتند، نام خداوند عیسی را خواندن گرفتند و می‌گفتند، شما را به آن عیسی که پولُس به او موعظه می‌کند قسم می‌دهیم!

۱۴  و هفت نفر پسران اِسْکیوا رئیس کَهَنَه یهود این کار می‌کردند.

۱۵  امّا روح خبیث در جواب ایشان گفت، عیسی را می‌شناسم و پولُس را می‌دانم. لیکن شما کیستید؟

۱۶  و آن مرد که روح پلید داشت بر ایشان جست و بر ایشان زورآور شده، غلبه یافت به‌حدّی که از آن خانه عریان و مجروح فرار کردند.

۱۷  چون این واقعه بر جمیع یهودیان و یونانیانِ ساکن اَفَسُس مشهور گردید، خوف بر همهٔ ایشان طاری گشته، نام خداوند عیسی را مکرّم می‌داشتند.

۱۸  و بسیاری از آنانی که ایمان آورده بودند آمدند و به اعمال خود اعتراف کرده، آنها را فاش می‌نمودند.

۱۹  و جمعی از شعبدهبازان کتب خویش را آورده، در حضور خلق سوزانیدند و چون قیمت آنها را حساب کردند، پنجاه هزار درهم بود.

۲۰  بدینطور کلام خداوند ترقّی کرده قوّت می‌گرفت.

۲۱  و بعد از تمام شدن این مقدمّات، پولُس در روح عزیمت کرد که از مَکادونیه و اَخائیه گذشته، به اورشلیم برود و گفت، بعد از رفتنم به آنجا رُوم را نیز باید دید.

۲۲  پس دو نفر از ملازمان خود، یعنی تیموتاؤس و اَرَسْطوس را به مکادونیه روانه کرد و خود در آسیا چندی توقّف نمود.

۲۳  در آن زمان هنگامهای عظیم دربارهٔ طریقت بر پا شد.

۲۴  زیرا شخصی دیمیتریوس نام زرگر که تصاویر بتکده اَرْطامیس از نقره می‌ساخت و بجهت صنعتگران نفع خطیر پیدا می‌نمود، ایشان را ودیگرانی که در چنین پیشه اشتغال می‌داشتند،

۲۵  فراهم آورده، گفت، ای مردمان شما آگاه هستید که از این شغل، فراخیِ رزق ما است.

۲۶  و دیده و شنیده‌اید که نه تنها در اَفَسُس، بلکه تقریباً در تمام آسیا این پولُس خلق بسیاری را اغوا نموده، منحرف ساخته است و می‌گوید اینهایی که به دستها ساخته می‌شوند، خدایان نیستند.

۲۷  پس خطر است که نه فقط کسب ما از میان رود بلکه این هیکل خدای عظیم اَرطامیس نیز حقیر شمرده شود و عظمت وی که تمام آسیا و ربع مسکون او را می‌پرستند برطرف شود.

۲۸  چون این را شنیدند، از خشم پر گشته، فریاد کرده، می‌گفتند که بزرگ است اَرطامیس اَفَسُسیان.

۲۹  و تمامی شهر به شورش آمده، همهٔ متّفقاً به تماشاخانه تاختند و غایوس و اَرِسْتَرخُس را که از اهل مَکادونیه و همراهان پولُس بودند با خود می‌کشیدند.

۳۰  امّا چون پولُس اراده نمود که به میان مردم درآید، شاگردان او را نگذاشتند.

۳۱  و بعضی از رؤسای آسیا که او را دوست می‌داشتند، نزد او فرستاده، خواهش نمودند که خود را به تماشاخانه نسپارد.

۳۲  و هر یکی صدایی علیحده می‌کردند زیرا که جماعت آشفته بود و اکثر نمی‌دانستند که برای چه جمع شده‌اند.

۳۳  پس اِسْکَنْدَر را از میان خلق کشیدند که یهودیان او را پیش انداختند و اِسْکَنْدَر به دست خود اشاره کرده، خواست برای خود پیش مردم حجّت بیاورد.

۳۴  لیکن چون دانستند که یهودی است همه به یک آواز قریب به دو ساعت ندا می‌کردند که بزرگ است اَرطامیس اَفَسُسیان.

۳۵  پس از آن مستوفی شهر خلق را ساکت گردانیده، گفت، ای مردان اَفَسُسی، کیست که نمی‌داند که شهر اَفَسُسیان ارطامیس خدای عظیمو آن صنمی را که از مشتری نازل شد پرستش می‌کند؟

۳۶  پس چون این امور را نتوان انکار کرد، شما می‌باید آرام باشید و هیچ کاری به تعجیل نکنید.

۳۷  زیرا که این اشخاص را آوردید که نه تاراجکنندگان هیکلاند و نه به خدای شما بد گفته‌اند.

۳۸  پس هر گاه دیمیتریوس و همکاران وی ادّعایی بر کسی دارند، ایّام قضا مقرّر است و داوران معیّن هستند. با همدیگر مرافعه باید کرد.

۳۹  و اگر در امری دیگر طالب چیزی باشید، در محکمه شرعی فیصل خواهد پذیرفت.

۴۰  زیرا در خطریم که در خصوص فتنه امروز از ما بازخواست شود چونکه هیچ علّتی نیست که دربارهٔ آن عذری برای این ازدحام توانیم آورد.

۴۱  این را گفته، جماعت را متفرّق ساخت.