اعمال رسولان
فصل ۲۰
۱ و بعد از تمام شدن این هنگامه، پولُسشاگردان را طلبیده، ایشان را وداع نمود و به سمت مکادونیه روانه شد.
۲ و در آن نواحی سیر کرده، اهل آنجا را نصیحت بسیار نمود و به یونانستان آمد.
۳ و سه ماه توقّف نمود و چون عزم سفر سوریه کرد و یهودیان در کمین وی بودند، اراده نمود که از راه مکادونیه مراجعت کند.
۴ و سوپاتِرُس از اهل بیریه و اَرَسْترخُس و سَکُنْدُس از اهل تسالونیکی و غایوس از دِرْبَه و تیموتاؤس و از مردم آسیا تیخیکس و تَرُوفیمُس تا به آسیا همراه او رفتند.
۵ و ایشان پیش رفته، در تروآس منتظر ما شدند.
۶ و امّا ما بعد از ایّام فطیر از فیلپی به کشتی سوار شدیم و بعد از پنج روز به تروآس نزد ایشان رسیده، در آنجا هفت روز ماندیم.
۷ و در اوّل هفته، چون شاگردان بجهت شکستن نان جمع شدند و پولُس در فردای آن روز عازم سفر بود، برای ایشان موعظه میکرد و سخن او تا نصف شب طول کشید.
۸ و در بالاخانهای که جمع بودیم، چراغِ بسیار بود.
۹ ناگاه جوانی که اَفْتیخس نام داشت، نزد دریچه نشسته بود که خواب سنگین او را درربود و چون پولُس کلام را طول میداد، خواب بر او مستولی گشته، از طبقه سوم به زیر افتاد و او را مرده برداشتند.
۱۰ آنگاه پولُس به زیر آمده، بر او افتاد و وی را در آغوش کشیده، گفت، مضطرب مباشید زیرا که جان او در اوست.
۱۱ پس بالا رفته و نان را شکسته، خورد و تا طلوع فجر گفتگوی بسیار کرده، همچنین روانه شد.
۱۲ و آن جوان را زنده بردند و تسلی عظیم پذیرفتند.
۱۳ امّا ما به کشتی سوار شده، به اَسوس پیش رفتیم که از آنجا میبایست پولُس را برداریم که بدینطور قرار داد زیرا خواست تا آنجا پیاده رود.
۱۴ پس چون در اَسوس او را ملاقات کردیم، او را برداشته، به مِتیلینی آمدیم.
۱۵ و از آنجا به دریا کوچ کرده، روز دیگر به مقابل خَیوس رسیدیم و روز سوم به ساموس وارد شدیم و در تَرُوجیلیون توقّف نموده، روز دیگر وارد میلیتُس شدیم.
۱۶ زیرا که پولُس عزیمت داشت که از محاذی اَفَسُس بگذرد، مبادا او را در آسیا درنگی پیدا شود، چونکه تعجیل میکرد که اگر ممکن شود تا روز پنطیکاست به اورشلیم برسد.
۱۷ پس از میلیتُس به اَفَسُس فرستاده، کشیشان کلیسا را طلبید.
۱۸ و چون به نزدش حاضر شدند،ایشان را گفت، بر شما معلوم است که از روز اوّل که وارد آسیا شدم، چطور هر وقت با شما بسر میبردم؛
۱۹ که با کمال فروتنی و اشکهای بسیار و امتحانهایی که از مکاید یهود بر من عارض میشد، به خدمت خداوند مشغول میبودم.
۲۰ و چگونه چیزی را از آنچه برای شما مفید باشد، دریغ نداشتم بلکه آشکارا و خانه به خانهٔ شما را اِخبار و تعلیم مینمودم.
۲۱ و به یهودیان و یونانیان نیز از توبه به سوی خدا و ایمانِ به خداوند ما عیسی مسیح شهادت میدادم.
۲۲ و اینک، الآن در روح بسته شده، به اورشلیم میروم و از آنچه در آنجا بر من واقع خواهد شد، اطّلاعی ندارم.
۲۳ جز اینکه روحالقدس در هر شهر شهادت داده، میگوید که بندها و زحمات برایم مهیّا است.
۲۴ لیکن این چیزها را به هیچ میشمارم، بلکه جان خود را عزیز نمیدارم تا دور خود را به خوشی به انجام رسانم و آن خدمتی را که از خداوند عیسی یافتهام که به بشارت فیض خدا شهادت دهم.
۲۵ و الحال این را میدانم که جمیع شما که در میان شما گشته و به ملکوت خدا موعظه کردهام، دیگر روی مرا نخواهید دید.
۲۶ پس امروز از شما گواهی میطلبم که من از خون همه بری هستم،
۲۷ زیرا که از اعلام نمودن شما به تمامی ارادهٔ خدا کوتاهی نکردم.
۲۸ پس نگاه دارید خویشتن و تمامی آن گله را که روحالقدس شما را بر آن اُسْقُف مقرّر فرمود تا کلیسای خدا را رعایت کنید که آن را به خون خود خریده است.
۲۹ زیرا من میدانم که بعد از رحلت من، گرگان درنده به میان شما درخواهند آمد که بر گله ترحّم نخواهندنمود،
۳۰ و از میان خودِ شما مردمانی خواهند برخاست که سخنان کج خواهند گفت تا شاگردان را در عقب خود بکشند.
۳۱ لهذا بیدار باشید و به یاد آورید که مدّت سه سال شبانهروز از تنبیه نمودن هر یکی از شما با اشکها باز نایستادم.
۳۲ و الحال ای برادران شما را به خدا و به کلام فیض او میسپارم که قادر است شما را بنا کند و در میان جمیع مقدّسین شما را میراث بخشد.
۳۳ نقره یا طلا یا لباس کسی را طمع نورزیدم،
۳۴ بلکه خود میدانید که همین دستها در رفع احتیاج خود و رفقایم خدمت میکرد.
۳۵ این همه را به شما نمودم که میباید چنین مشقّت کشیده، ضعفا را دستگیری نمایید و کلام خداوند عیسی را بهخاطر دارید که او گفت دادن از گرفتن فرخندهتر است.
۳۶ این بگفت و زانو زده، با همگی ایشان دعا کرد.
۳۷ و همه گریهٔ بسیار کردند و بر گردن پولُس آویخته، او را میبوسیدند.
۳۸ و بسیار متالّم شدند خصوصاً بجهت آن سخنی که گفت، بعد از اینْ روی مرا نخواهید دید. پس او را تا به کشتی مشایعت نمودند.
۲۰:۱ از آیه ۱ چنین برمیآید که پولس مستقیماً از افسس به مکادونیه سفر کرد. با این حال، از دوم قرنتیان در مییابیم که او ابتدا به تروآس رفته بود. او در آنجا درها را برای بشارت انجیل گشوده یافت اما علاقمند بود که تیطس را ببیند و دریابد که قرنتیان چگونه رساله اول او را دریافت نمودند. هنگامی که او تیطس را در تروآس نیافت، از گوشه شمال شرقی دریای اژه گذشته به مکادونیه سفر کرد. تردیدی نیست که او در نیاپولیس از کشتی پیاده شد و از راه خشکی به فیلیپی رفت. هنگامی که او در مکادونیه، احتمالاً فیلیپی بود، تیطس را ملاقات نمود و از اخباری که در مورد قرنتس شنید بسیار قوت قلب گرفت. احتمالاً در همین هنگام بود که او دوم قرنتیان را نوشت (۵۶ میلادی؟) (ر.ک ۲ قرنتیان ۱:۸،۹؛ ۲:۱۲-۱۴؛ ۷:۵-۷).
۲۰:۲-۳ الف. پس از خدمت کردن برای مدت کوتاهی در مکادونیه، او به سوی شمال به یونانستان یا اخائیه سفر کرد. بیگمان او تمام این سه ماه را در قرنتس بسر برد، و در همین روزها بود که رساله به رومیان را نگاشت. برخی بر این باورند که غلاطیان نیز در همین روزها نگاشته شد.
۲۰:۳ ب. پولس ابتدا در نظر داشت از قرنتس مستقیماً از طریق دریای اژه به سوریه برود. با این حال هنگامی که پی برد یهودیان در کمین هستند تا او را به قتل برسانند، برنامه خود را تغییر داد و دوباره از راه مکادونیه به سوی شمال رفت.
۲۰:۴ در اینجا با چند تن از همراهان پولس آشنا میشویم. گفته شده است که آنها تا به آسیا همراه او رفتند، اما ما میدانیم که برخی از آنها حتی تا به روم نیز همراه او رفتند:
سوپاترس از اهل بیریه، احتمالاً به مانند سوسیپاطرس یکی از خویشاوندان پولس که در رومیان ۱۶:۲۱ ذکر شده است بود.
ارسترخس از اهل تسالونیکی که تقریباً در شورش افسس زندگی خود را از دست داد (اعمال ۱۹:۲۹). بعدها میخوانیم که او به همراه پولس در روم در یک زندان بود (فیلیپیان ۲۴؛ کولسیان ۴:۱۰).
سکندس، او نیز از اهالی تسالونیکی بود که پولس را تا به آسیا، احتمالاً تروآس و میلتوس همراهی نمود.
غایوس از دربه، او را نباید با غایوس اهل مکادونیه که آشوبگران در افسس او را گرفتند، اشتباه گرفت (اعمال ۱۹:۲۹). غایوس دیگری هم که ساکن قرنتس بود و برای مدتی پولس نزد او میهمان بود نیز وجود دارد (رومیان ۱۶:۲۳). رساله سوم یوحنا خطاب به شخصی به نام غایوس که احتمالاً در شهری در نزدیکی افسس زندگی میکرد نوشته شده است. غایوس یک اسم متداول بود.
تیموتائوس نه تنها پولس را تا به آسیا همراهی نمود بلکه در طول دوره اول حبس در روم با او بود. سپس او به همراهی پولس به ایالت آسیا سفر کرد. پولس در رسالهی دوم به تیموتائوس اشتیاق خود را برای ملاقات وی ابراز میدارد، اما ما نمیدانیم که آیا این آرزوی او برآورده شد یا خیر.
تیغیکس، از اهالی آسیای صغیر، احتمالاً تا به میلتوس به همراه پولس رسول سفر کرد. بعدها او در روم به پولس ملحق شد و از او به عنوان همکار پولس تا زمان حبس دوم خود یاد شده است.
تروفیس، که از قرار معلوم یک غیریهودی و خانهاش در افسس در آسیای صغیر بود. او تا به اورشلیم همراه پولس رفت. و ناآگاهانه موجب شد پولس دستگیر شود. در ۲ تیموتائوس ۴:۲۰ نیز از او یاد شده است.
۲۰:۵-۶ چنین به نظر میرسد که این هفت برادر فوق در حالی که پولس و لوقا در فیلیپی بودند، پیش از آنها به تروآس سفر کردند. از کاربرد ضمیر اول شخص جمع ما در آیه ۵، و ما در آیه ۶ و غیره در مییابیم که لوقا نیز همراه پولس بوده است. بعد از ایام فطیر، یا فصح، پولس و لوقا از راه دریا از مکادونیه به تروآس سفر کردند. این سفر به طور معمولی نباید ۵ روز به طول بیانجامد. در مورد این تاخیر در اینجا توضیحی داده نشده است.
۲۰:۷-۹ از مقایسه آیات ۶، ۷ در مییابیم که پولس رسول با اقامت هفت روزه خود در تروآس قصد داشت تا برای شکستن نان در روز خداوند در آنجا باشد. آیه ۷ حکایت از آن دارد که جمع شدن گرد یکدیگر در اول هفته برای به جا آوردن شام خداوند روال کار مسیحیان اولیه بود.
اینکه پولس تا نصف شب سخن گفته است نباید ما را شگفت زده سازد. هنگامی که حرارت روحانی یک کلیسا بالا است، روح خدا آزادانه و بدون اینکه در قید و بند زمان باشد عمل میکند. همچنان که ساعات شب سپری میشد هوای بالاخانه رو به گرمی مینهاد. شاید چراغهای بسیار و همچنین تعداد افراد حاضر در آنجا به این مسأله کمک میکرد. جوانی افتیخس نام، بر روی یک پنجره باز نشسته بود، خوابش برد و نقش بر زمین شد. او از طبقه سوم سقوط کرد و باعث شد که بمیرد.
۲۰:۱۰ آنگاه پولس به زیر آمده بر خود را بر بدن آن جوان انداخت، همچنان که انبیای عتیق چنین میکردند. سپس به مردم اعلام نمود که نباید همهمه و اغتشاش ایجاد کنند چرا که افتیخس اکنون زنده است. از سخنان پولس چنین برمیآید که نگرانی آنها بیدلیل بوده است، زیرا که آن جوان نمرده بود؛ جان او هنوز در وی بود. اما از آیه ۹ کاملاً مشخص است که او واقعاً مرده بود. پولس با قدرت رسالت خود به طرز معجزهآسایی حیات را به وی بازگرداند.
۲۰:۱۱-۱۲ هنگامی که پولس به بالاخانه بازگشت، آنها نان شکستند (آیه ۱۱)، به عبارتی شام خداوند را به جا آوردند، چرا که گرد هم جمع شده بودند. سپس در کنار یکدیگر غذا خوردند، شاید ضیافت آگاپه (Agape) بود. این شام مشارکتی در راستای شام خداوند در روزهای اولیه کلیسا برگزار شد، اما کمکم از آن سوءاستفاده به عمل آمد و متوقف شد (۱ قرنتیان ۱۱:۲۰-۲۲).
پس یک جلسه شبانه، که هیچگاه فراموش نمیشد، پولس با ایمانداران وداع نمود و به تروآس رفت.
۲۰:۱۳-۱۵ پولس تروآس را ترک کرد و با پای پیاده بیست مایل زمین سنگلاخ را تا به اسوس طی کرد. همسفران او با کشتی تنگه را دور زده و به آنجا رسیدند و او را گرفته به سوی جنوب روانه شدند. شاید او میخواست در تنهایی و خلوت بر کلام خدا تفکر نماید.
آنها به سوی جنوب و کرانههای شرقی آسیای صغیر حرکت کرده ابتدا به متیلینی شهر بزرگ جزیره لسبوس رفتند. گویا شب بعد جزیره خیوس را ترک کردند. با یک سفر یکروزه دیگر به جزیره ساموس رسیدند و در تروجیلیون توقف نمودند. سرانجام مسافران به میلیتس، بندری در ساحل جنوب غربی آسیای صغیر، در شصت مایلی جنوب افسس رسیدند.
۲۰:۱۶ پولس عمداً به افسس نرفت، چرا که میترسید مبادا دیدار از آنجا وقت او را بگیرد، چرا که تعجیل میکرد تا برای پنطیکاست به اورشلیم برسد.
۲۰:۱۷ در میلیتس پولس پیغامی برای کشیشان افسس فرستاد و از آنها خواست برای جلسهای نزد او آیند. تردیدی نیست که زمان ملاحظهای صرف شد تا پیغام به آنها برسد، و نیز آنها به سوی جنوب بیایند. با این حال آنها با شنیدن پیغام باشکوهی از دهان پولس پاداش خود را یافتند. در پیغام او تصویری ارزشنمد از یک خادم ایدهآل خداوند عیسی مسیح را میتوان دید. ما مردی را میبینیم که خود را وقف نجات دهنده کرده است. او گاه و بیگاه مشقت میکشید. او خستگیناپذیر و استوار بود. او از پرداختن هر بهای گرانی دریغ نکرد. خدمت او پیامد آمادگی روحانی او بود. او یک جسارت و دلیری مقدسی داشت. اینکه آیا او زنده بماند یا کشته شود مهم نبود، بلکه مهم آن بود که اراده خدا انجام شود. و پیغام انجیل به گوش انسانها برسد. او ترجیح میداد که بدهد تا بگیرد. او از مشکلات باکی نداشت. او هر آنچه را که موعظه مینمود، عمل میکرد.
۲۰:۱۸-۱۹ پولس درباره روش زندگی خود در میان آنها سخن گفت. از همان روز اولی که به آسیا قدم نهاده بود، و در تمام مدتی که در آنجا بود، خداوند را با فروتنی و انکار نفس خدمت نموده بود. خدمت او باعث شده بود از نظر روانی تحت فشار قرار بگیرد؛ اشکهای اندوه و امتحانها برای او همیشگی بود. او دایماً به خاطر مکاید یهود جفا میدید. با این حال علیرغم وجود این شرایط نامساعد، خدمت او جسورانه و پر از شجاعت بود.
۲۰:۲۰-۲۱ پولس هر آنچه که برای سعادت روحانی آنها لازم بود را دریغ نداشته بود. او خانه به خانه آنها را اخبار و تعلیم مینمود که همه حاکی از محبت مسیح در او است. برای او برگزاری جلسات در زمانهای معین مهم نبود، بلکه سود جستن از هر فرصتی برای تشویق رشد روحانی ایمانداران. او بدون اینکه بین ملیتها و پیش زمینهی فرهنگی افراد تمایز قایل شود، بر لزوم توبه به سوی خدا و ایمان به خداوند ما عیسی مسیح شهادت میداد. انجیل دو جزء اساسی دارد. درون هر تبدیل و دگرگونی دو جزء توبه و ایمان وجود دارد. آنها دو سوی سکه انجیل هستند. تا هنگامی که شخص توبه حقیقی نکند، ایمان نجات بخش غیرممکن خواهد بود. از سویی دیگر مادامی که توبه با ایمان به پسر خدا همراه نباشد، ناکارآمد خواهد بود. توبه به معنای بازگشت است که در آن « شخص گناهکار به گمراه بودن خود اعتراف نموده و به خاطر گناه خود در برابر داوری خدا سر فرود میآورد. ایمان به منزله تعهد شخص به عیسی مسیح به عنوان خداوند و نجات دهنده است.
در بسیاری از عبارات عهد جدید، ایمان دلالت بر توبه دارد. چگونه میشود شخص تا هنگامی که پی نبرده است که به یک نجات دهنده نیاز دارد عیسی مسیح را به عنوان نجات دهنده خود بپذیرد. تحقق این امر در خدمت الزام کننده روحالقدس، که همانا توبه است یافت میشود.
۲۰:۲۲-۲۳ پولس رسول گذشته خود را در میان افسسیان بازنگری نمود، و اکنون به رنجهایی که در انتظارش است مینگرد. او در روح بسته شده تا به اورشلیم برود. پس این یک نیروی درونی بود و گویا نمیتوانست در برابر آن مقاومت نماید. اگر او دقیقاً نمیدانست که در اورشلیم چه خواهد گذشت، اما این را میدانست که بندها و زحمات جزیی از زندگی او است. روحالقدس این حقیقت را در هر شهر برایش آشکار ساخته بود، شاید توسط انبیاء یا شاید توسط ارتباطِ درونی او با خداوند.
۲۰:۲۴ در حالی که پولس رسول این نمظره را در ذهن خود بررسی میکرد، به این فکر نمیکرد که زندگیش مهمترین موضوع باشد. انگیزهی او اطاعت از خدا و رضایت او بود. اگر در این راه مجبور میشود زندگی خود را نیز فدا کند، از این کار دریغ نمیکرد. هر قربانی و از خودگذشتگیای در مقابل کسی که برای او مرد ناچزی محسوب میشد. مهم آن بود که دور خود را به خوشی به انجام رسانید و آن خدمتی را که از خداوند عیسی یافته بود که به بشارت فیض خدا شهادت دهد کامل نمود. هیچ عنوانی بهتر از این نمیتواند خبرخوشی که پولس موعظه نمود را به تصویر بکشد – انجیل فیض خدا. این پیغام اعجابآور لطف بیمنت خدا برای گناهکاران خدانشناسی بود که تنها سزاوار جهنم ابدی بودند. این انجیل به ما میگوید که چگونه پسر خدای محبت از جلال آسمانی خود فرود آمد تا رنج کشیده، خون خود را بریزد و بر جلجتا بمیرد تا اینکه آنانی که به او ایمان میآورند آمرزش گناهان و حیات ابدی بیابند.
۲۰:۲۵-۲۷ پولس مطمئن بود که او دیگر هیچگاه برادران افسسی خود را نخواهد دید، و وجدان او آسوده بود، چرا که از اعلان ارادهی خدا بر آنها کوتاهی نکرده بود. او نه تنها اصول انجیل، بلکه تمام حقایقی که برای یک زندگی روحانی لازم بود را به آنها تعلیم داده بود.
۲۰:۲۸ از آنجایی که او دیگر هیچگاه آنها را بر روی زمین نخواهد دید، این مسئولیت خطیر را بر گردن کشیشان نهاد که پیش از هر چیز وضعیت روحانی خود را نگاه دارند. مادامی که آنها در مشارکت با خداوند زیست نکنند، نمیتوانند کلیسا را در امور روحانی راهنمایی کنند.
وظیفهی آنها به عنوان کشیش این بود که نگاه دارند... تمامی آن گله را که روحالقدس آنها را برآن اسقف مقرر فرموده بود. همان گونه که قبلاً هم گفتیم، اسقفان در عهد جدید ناظران، مشایخ و کشیشان نیز نامیده شدهاند. این آیه تأکید میکند که کشیشان را جماعتهای محلی انتخاب نمیکردند. روحالقدس آنها را ناظران قرار داده بود، و ایمانداران باید به آنها احترام میگذاشتند.
در میان دیگر وظایف، آنها مسئول بودند کلیسای خدا را شبانی نمایند. اهمیت این مسئولیت در این عبارت مبرهن است: که آن را به خون خود خریده است. این عبارت اخیر همواره میان دانشمندان کتابمقدس موضوع بحث و اختلاف نظر بوده است. مشکل در اینجاست که به نظر میرسد خدا خون خود را ریخته است، در حالی که خدا روح است. این خداوند عیسی بود که خون خود را ریخت، و اگر چه عیسی خدا است، با این حال در هیچ جای دیگر از کلام نمیبینیم که خدا خون خود را بریزد یا بمیرد.
در غالب نسخ نوشته شده است، «کلیسای خداوند و خدایی که با خون خود آن را خریده است.» که به وضوح نشان میدهد شخصیت الوهیت (خداوند) است که خون خود را ریخته است.
شاید جی. ان. داربی (J. N. Darby) با این ترجمهی جدید خود به مفهوم صحیح این عبارت نزدیک شده است، «جماعت خدا، که او با خون (ذات) خود آنها را خریده است.» در اینجا خدا کسی است که کلیسا را خریده است، اما او این کار را توسط خون پسرش، خداوند عیسی مبارک انجام داد.
۲۰:۲۹-۳۰ پولس به خوبی میدانست که بعد از رحلت او کلیسا از درون و بیرون مورد حمله قرار خواهد گرفت. معلمان دروغین، گرگها در لباس گوسفند، بر گله خواهد تاخت و هیچ ترحمی نخواهد داشت. افرادی از درون جماعت به پا خواهند خواست تا جایگاهی برای خود به دست آورند، و به بهانهی صیانت از حقیقت سعی میکنند شاگردان را در عقب خود بکشند.
۲۰:۳۱ با توجه به خطرات قریبالوقوع، کشیشن باید مراقب باشند و دایماً به یاد آورند که چگونه پولس رسول سه سال شبانهروز با اشکها به آنها هشدار میداد.
۲۰:۳۲ تدبیر پولس چنین بود که آنها را به خدا و به کلام فیض او بسپارد. توجه نمایید که وی آنها را به رهبر انسانی دیگری یا به اصطلاح به جانشینان رسولان نسپرد. بلکه آنها را به خدا و کتابمقدس واگذارد. این خود شهادتی زیبا و آشکار بر کفایت کلام خدا است. تنها کلام خدا قادر بود ایمانداران را بنا کند و در میان جمیع مقدسین آنها را میراث بخشد.
۲۰:۳۳-۳۵ پولس رسول در پایان این پیغام باری دیگر الگوی زندگی و خدمت خود را در برابر چشمان کشیشان مجسم میسازد. او میتوانست با صداقت تمام بگوید نقره یا طلا یا لباس کسی را طمع نورزیده است. سود و منفعت مالی نبود که او را به کار خداوند سوق میداد. چرا که او از نظر مالی فقیر بود، اما در خداوند غنی. او دست خود را در مقابل چشمان آنها گرفته، به آنها یادآوری نمود که همین دستها کار کردند تا احتیاجات خود و رفقایش را رفع نماید. اما او حتی از این نیز فراتر رفت. او خیمهدوزی نمود تا بتواند به ضعفایی که از نظر جسمی مریض بودند، یا کسانی که از نظر اخلاقی ضعیف بودند یا کسانی که از نظر روحانی مریض بودند را کمک نماید. کشیشان باید این را به یاد داشته باشند، و در همه چیز خیر دیگران را بخواهند و کلام خداوند عیسی را به خاطر داشته باشند که... «دادن از گرفتن فرخندهتر است.» جالب توجه است که این سخن عیسی در هیچیک از اناجیل ثبت نشده است. آنها خلاصهای از تعالیم او هستند، اما در اینجا این سخن به عنوان افزودهای الهامی بر سخنان او مطرح میشود.
۲۰:۳۶-۳۸ پولس در پایان پیغام خود، زانو زد و با کشیشان دعا کرد. برای آنها این لحظه پر از اندوه بود. و آنجا بر گردن پولس آویخته او را میبوسیدند و محبت خود را به این رسول محبوب نشان میدادند. آنچه که بیش از هر چیز دیگر آنها را اندوهگین میساخت این بود که دیگر بعد از این روی او را نخواهند دید. آنها افسرده و غمگین او را تا به کشتی برای سفر به اورشلیم مشایعت کردند.