Main Banner

۲. عملکرد ایماندار در خداوند. (بابهای ۴-‏۶)

الف. درخواست اتحاد در پیروی مسیحی. (۴:‏۱-‏۶)

۴:‏۱ توقفی بزرگ راجع به این نکته در افسسیان وجود دارد. بابهای قبلی با دعوت مسیحیان سر و کار داشت. در سه باب آخر او استدعا دارد که ایماندار در شایستگی آن دعوتی که دارد رفتار کند. وضعیتی که فیض ما را به آن رفیع ساخته است تا به حال محتوای ما بوده است. از اینجا به بعد باید بر طبق وضعیت‌­مان عمل کنیم. جایگاه رفیع ما در مسیح باید مطابق با رفتار دیندارانه ما باشد. پس درست است که افسسیان از جایهای آسمانی در بابهای ۱-‏‏۳ به کلیسای محلی به خانه‌­ها و به جامعه در بابهای ۴-‏‏۶ منتهی می‌‌شود. چنانچه اسکات گفته است، این بابهای آخری تعلیم می‌‌دهند که «ما باید در کلیسا اتحاد و در زندگیهای شخصی خود درجه خلوص و هماهنگی و نظم را در خانه­‌ها و در مقابله با قدرتهای شریر ایستادگی را کسب کنیم.»

پولس برای دومین بار از خود تحت عنوان اسیر نام می‌‌برد-‏‏این بار به عنوان اسیر خداوند. تئودورت تفسیر می‌‌کند:‏«آنچه که جهان، رسوائی به حساب می‌‌آورد، او آنرا حرمتی والا محسوب می‌‌کند و او در این اسارتش برای مسیح بیشتر از یک پادشاه در فرمانروائی خود فخر می‌‌کند.»

پولس به عنوان کسی که در نتیجه وفاداری و اطاعتش نسبت به خداوند اسیر شده است، خوانندگانش را تشویق می‌‌کند که به شایستگی آن دعوتی که به آن خوانده شده‌­اند رفتار کنند. او فرمانی نمی‌‌دهد بلکه با عطوفت و نرمی و به زبان فیض از ایشان استدعا می‌‌کند.

کلمه رفتار کردن ۷ بار در این نامه دیده می‌‌شود(۲:‏۲، ۱۰، ۱۷، ۵:‏۲، ۸،۱۵)؛ که زندگی کلی شخصی را توصیف می‌‌کند. رفتار شایسته آن است که با وضعیت یک مسیحی به عنوان عضوی از بدن مسیح سازگار باشد.

۴:‏۲ در همه ورطه­‌های زندگی این مهم است که روحی شبیه مسیح را نشان بدهید.

فروتنی -‏‏این امر بستگی دارد به:‏کمال فروتنی-‏‏یک فروتنی اصیل که در اث معاشرت با خداوند عیسی پدید می‌‌آید. کمال فروتنی ما را از هیچ بودن و ناتوان بودن خودمان آگاه می‌‌سازد و نمی‌‌گذارد که خود را بهتر از دیگران ببینیم. این متضاد تکبر و خودپسندی است.

تواضع -‏ رفتاری که بر طبق آن ما بدون سرکشی تسلیم خدا می‌‌شویم و در مقابل نامهربانی انسانها تلافی نمی‌‌کنیم. این تواضع را در بهترین شکلش می‌‌توانیم در زندگی کسی ببینیم که گفت:‏«من حلیم و افتاده دل می‌‌باشم.» رایت این چنین تفسیر می‌‌کند:‏

چه جمله فوق‌­العاده و حیرت‌­آوری! کسی که جهان را آفریده، ستارگان را در فضا پرتاب کرده و آنها را به اسم صدا زده است، کسی که صورتهای فلکی بی­‌شماری را در جایهایشان قرار داده است، کسی که کوهها را در مقیاس خود وزن کرده و تپه­‌ها را در ترازو، کسی که جزایر در نظرش خیلی کوچک هستند، کسی که آب اقیانوسها را در کف دستش جمع می‌‌کند، وقتی که به زندگی بشر وارد شد خود را لزوما حلیم و افتاده دل یافت. این امر چنین نیست که او انسانی کامل را برافراشت و خودش را در آن جای داد. او خودش بود.

حلم -‏‏ثمره صبر تحت محرکات طولانی است. این حلم توسط تمثیل زیر نشان داده می‌‌شود:‏

یک سگ بزرگ و یک سگ بسیار کوچک را در نظر بگیرید. وقتی که سگ کوچولو به سگ بزرگ پارس می‌‌کند و به وی حمله می‌‌کند، سگ بزرگ که می‌‌تواند سگ کوچک را با یک گاز از پا درآورد، صبورانه، گستاخی سگ کوچولو را تحمل می‌‌کند.

متحمل یکدیگر در محبت -‏‏این یعنی پذیرفتن دیگران برای اشتباهات و خطاهایشان یا شخصیتها، عملکردها، توانائیها و خلق و خوی مختلف ایشان. دراینجا مسئله احترام ظاهری مطرح نیست. در حالی که درون انسان پر از آزردگی و رنجش است. این یعنی محبتی مثبت نسبت به کسانی که ما را عصبانی، آزرده و یا اذیت کرده­‌اند.

۴:‏۳ و سعی کنید که یگانگی روح را در رشته سلامتی نگه دارید. خدا در تاسیس کلیسا بزرگترین تمایز بشری را از میان برداشته است-‏‏ضدیت بین یهودیان و امتها. در مسیح عیسی این تمایزات برداشته شده‌­اند. ولی این امر چگونه در زندگی هر دوی اینها عمل می‌‌کند؟ آیا هنوز هم بین ایشان دشمنی طولانی وجود خواهد داشت؟ آیا گرایش برای ایجاد «کلیسای یهودی مسیح» و «کلیسای امتهای مسیح» خواهد بود؟ پولس برای جلوگیری از چنین نظریه‌­هایی خواستار اتحاد در میان مسیحیان است.

ایشان باید با جدیت سعی کنند که یگانگی روح را نگاه دارند. روح‌­القدس همه ایمانداران حقیقی را در مسیح یک ساخته است. در بدن یک روح ساکن است. این اتحادی اصیل است که هیچ چیز نمی‌‌تواند آن را خراب کند. ولی ایمانداران با نزاع و گزیدن یکدیگر می‌‌توانند طوری رفتار کنند که گوئی این اتحاد این طور نیست. یگانگی روح را نگهداشتن یعنی در صلح و سلامتی با یکدیگر زیستن. سلامتی رشته‌­ای است که اعضای بدن را برخلاف تفاوتهای طبیعی آنها در بدن متحد می‌‌گرداند. عکس‌­العمل معمول وقتی که تفاوتها ظاهر می‌‌گردند، جدا شدن و شروع به تشکیل گروهی دیگر می‌‌باشد. ولی عکس‌­العمل روحانی اینطور می‌‌باشد:‏«در ملزمات اتحاد، در شکها سوال و آزادی و در همه چیزها نوع دوستی.» در هر کدام از ما توانایی خراب کردن کلیسای محلی و هرگونه کار خدا وجود دارد. بنابراین، ما باید سعی کنیم رفتارها، اعمال و لذّات شخصی خود را در رشته سلامتی برای جلال خدا و برکات معمول آن حفظ کنیم.

۴:‏۴ به جای بزرگ کردن تفاوتها، ما باید به هفت واقعیت مهم که اساس یگانگی مسیحی را شکل می‌‌دهند فکر کنیم.

یک جسد. برخلاف تفاوتهای موجود در نژاد، رنگ، ملیت، فرهنگ، زبان و خلق و خو، فقط یک جسد وجود دارد که از همه ایمانداران حقیقی از پنطیکاست تا زمان ربوده شدن ایشان شکل گرفته است. نام، فرقه، گروه مانعِ عملکردِ این حقیقت می‌‌شوند. همه این گونه تقسیم‌­بندیهای انسانی هنگامی که نجات دهنده بیاید از میان خواهند رفت. بنابراین، توجه ما در این زمان حاضر باید این باشد، «بگذار نامها و فرقه­ها و گروه­ها بیفتند، ولی عیسی مسیح در همه، همه چیز باشد.»

یک روح. همان روحی که در یک ایماندار ساکن است. (اول قرنتیان ۶:‏۱۹) همچنین در بدن مسیح نیز هست. (اول قرنتیان ۳:‏۱۶)

یک امید. هر کدام از اعضای کلیسا به یک سرنوشت خوانده شده‌­اند-‏‏تا با مسیح باشند و به شکل او در آیند و در جلال بی‌­پایان او شریک گردند. یک امید شامل همه انتظارات در هنگام بازگشت خداوند عیسی است.

۴:‏۵ یک خداوند. «اگر چه در آسمان و زمین چیزها و افراد زیادی خدا خوانده می‌‌شوند، (خدایان بسیار و خداوندان بسیار) ولی برای ما فقط یک خدا وجود دارد... و یک خداوند یعنی عیسی مسیح که در او همه چیز حیات دارد.» (اول قرنتیان ۸:‏۵)

یک ایمان . این ایمان مسیحی است، بدنه آموزه مسیحی «یک بار به مقدسین سپرده شده است.» (یهودا ۳) و برای ما در عهد جدید مهیا است.

یک تعمید . معنای دوگانه‌­ای را در این کلمه می‌‌توان متصور شد. اولا، به وسیله روح‌­القدس همه کسانی که به مسیح اعتماد می‌‌کنند و به وسیله یک تعمید روح در بدن جای می‌‌گیرند. (اول قرنتیان ۱۲:‏۱۳) سپس یک تعمید که به وسیله آن، یکی شدن با مسیح در مرگش و مدفون شدن و قیامش را اعتراف می‌‌کنیم. اگر چه اشکال مختلفی از تعمید امروزه وجود دارد. عهد جدید تعمید را به نام پدر و پسر و روح‌القدس تعلیم می‌‌دهد. به وسیله تعمید، شاگردان وفاداری خود به مسیح، دفن شدن طبیعت کهنه خود و تصمیم خود مبنی بر گام برداشتن در تازگی حیات را عنوان می‌‌کنند.

۴:‏۶ یک خدا. هر یک از فرزندان خدا، یک خدا و پدر رهاننده را می‌‌شناسند که او:‏

فوق همه است -‏‏او حاکم مطلق جهان است.

در میان همه است -‏‏او در همه کار می‌‌کند و از همه برای انجام مقاصدش استفاده می‌‌کند.

در همه است -‏‏او در همه ایمانداران ساکن است و در همه مکانها و زمانها در آن واحد حاضر مطلق می‌‌باشد.

ب. برنامه برای طرز عمل مناسب اعضای بدن. (۴:‏۷-‏۱۶)

۴:‏۷ آموزه اتحادبدن مسیح حقیقتی دارد که اسما به آن تنوع در اعضایش می‌‌گویند. هرعضوی نقش خاصی دارد. هیچ دو عضوی شبیه هم نیستند و هیچ دو عضوی دقیقا وظیفه مشابهی ندارند. نقشی که هر کدام از اعضا ایفا می‌‌کنند به حسب اندازه بخشش مسیح می‌‌باشد که به هر کس بخشیده است. اگر بخشش مسیح در اینجا به معنای روح­‌القدس باشد، (یوحنا ۱۴:‏۱۶، ۱۷ و اعمال رسولان ۲:‏۳۸، ۳۹) پس تعلیم دراینجا این است که روح‌­القدس کسی است که برخی از عطایا را به هر یک از مقدسین می‌‌بخشد و توانایی به کار بردن آن عطا را می‌‌دهد. چنانچه که هر عضوی کار مخصوص خود را به انجام می‌‌رساند، بدن مسیح هم از لحاظ روحانی و هم از لحاظ تعداد رشد می‌‌کند.

۴:‏۸ خداوند برای کمک کردن به هر یک از ایمانداران برای یافتن و به انجام رسانیدن هدف خود بخششهای مخصوصی از انواع خدمتها در کلیسا بدیشان داده است. این نباید با بخششهای آیه قبلی قاطی شود. هر ایمانداری، تعدادی بخششها دارد. (آیه ۷) ولی همه یکی از آن بخششها را که در آیه ۱۱ آمده را دارا نیستند:‏اینها بخششهای مخصوصی هستند که در جهت رشد بدن داده شده­‌اند.

اولا ما می‌‌دانیم که دهنده آن بخششهای مخصوص خداوند عیسی مسیح قیام کرده، صعود کرده و جلال یافته می‌‌باشد. پولس مزمور ۶۸:‏۱۸ را نقل قول می‌کند تا به عنوان یک نبوت که بر طبق آن مسیح موعود به آسمان صعود خواهد نمود و اسیران را به اسیری خواهد برد و به عنوان پاداشی برای پیروزی‌­اش بخششها به مردم داد.

۴:‏۹ ولی این مشکلی را به وجود می‌‌آورد! مسیح چگونه به آسمان صعود نمود؟ آیا او با خدای پدر از ازل در آسمان نبوده است؟ قطعا، اگر او به آسمان صعود کرده است، باید اول از آسمان پائین آمده باشد. نبوت صعود او در مزمور ۶۸:‏۱۸ به طور تلویحی نزول او به پائین را از پیش اعلام می‌‌کند. پس ما باید آیه ۹ را چنین تعبیر کنیم:‏«حالا در حالی که در مزمور ۶۸ می‌‌گوید "او صعود نمود" -‏‏یعنی اینکه اول نزول هم کرد به اسَفَل زمین.» ما می‌‌دانیم که این دقیقا همان امری بود که اتفاق افتاد. خداوند عیسی به آخوری در بیت­لحم نزول کرد و بعد به مرگ بر روی صلیب و قبر. اسفل زمین اشاره به جائی احتمالا میان عالم ارواح یا جهنم می‌‌تواند داشته باشد. ولیاین با نوشته­‌های مقدس هماهنگ نیست که می‌‌گوید روح مسیح به بهشت رفت و نه به جهنم. (لوقا ۲۳:‏۴۳، ۴۶)

ترجمه جدید انگلیسی کتاب‌مقدس این آیه را چنین ترجمه می‌‌کند:‏«عبارت صعود کرد حاکی از چیست، جز آنکه به جایهای پست‌­تر زمینی نیز نزول کرد.»

۴:‏۱۰ نبوت مزمور ۶۸:‏۱۸ و نزول عیسی مسیح خداوند که به طور تلویحی در این آیه آمده است دقیقاً به وسیله تجسم، مرگ و مدفون شدن خداوند عیسی مسیح به انجام رسید. آنکه نزول نمود، همان است که صعود نیز کرد، بالاتر از جمیع افلاک تا همه چیزها را پُر کند و او همان است که بر گناه، شیطان، ارواح شریر و مرگ غلبه یافت.

او همه را پُر می ‌‌کند در این معنا بیان شده است که او منشاء همه برکات، جمیع همه شرافتها و حاکم مطلق همه چیز می‌‌باشد. اف. گرانت می‌‌نویسد:‏«بین ژرفای صلیب و وزن جلالی که او کسب نکرد مکانی وجود ندارد.»

تعلیم اساسی در آیات ۸-‏‏۱۰ این است که دهنده بخششها، مسیح صعود کرده می‌‌باشد. چنین بخششهایی قبل از اینکه او به آسمان صعود کند وجود نمی‌‌داشته است. این امر می‌‌تواند برای دفاع از نظریه عدم وجود کلیسا در دوران عهد عتیق مورد استفاده قرار بگیرد، ولی حتی اگر هم کلیسایی قبل از صعود مسیح وجود داشته این بخششها را نداشته است.

۴:‏۱۱ حالا عنادین بخششها در اینجا آمده است. ما با کمال تعجب این بخششها را می‌‌بینیم که در واقع انسانها هستند و نه موهبت‌­ها یا استعدادهای طبیعی. و او بخشید بعضی رسولان و بعضی انبیاء و بعضی مبشرین و بعضی شبانان و معلمان را.

رسولان کسانی بودند که مستقیما به وسیله خداوند برای موعظه کلام و بنیاد نهادن کلیساها مأمور شده بودند. ایشان انسانهایی بودند که مسیح را در قیامش دیده بودند. (اعمال رسولان ۱:‏۲۲) ایشان قدرت ظاهر ساختن معجزات را داشتند. (دوم قرنتیان ۱۲:‏۱۲) و اینها را برای اثبات پیغامی که موعظه می‌‌نمودند به کار می‌‌بستند. (عبرانیان ۴:‏۲) ایشان به همراه انبیای عهد جدید اساسا خدمتشان مربوط به بنیاد نهادن کلیسا بود. (افسسیان ۲:‏۲۰) رسولانی که در این متن بدیشان اشاره شده است، به معنی هما‌ن‌‌هایی است که پس از صعود مسیح رسول بوده­‌اند.

انبیاء سخنگویان یا بلندگوی خدا بودند. ایشان مکاشفه‌­ای را مستقیما از خداوند دریافت کرده و به کلیسا منتقل می‌‌کردند. آنچه که ایشان از قول روح‌­القدس می‌‌گفتند کلام خدا بود.

در مفهوم اصلی ما دیگر رسولان و انبیاء را نداریم. خدمت ایشان وقتی که پایه­‌های کلیسا نهاده شد به اتمام رسید و همچنین بدین خاطر که کانون عهد جدید به اتمام رسید. ما بر این تاکید کردیم که پولس در اینجا از انبیاء عهد جدید سخن می‌‌گوید. اینها توسط مسیح پس از صعودش عطا شده بودند. فکر کردن به ایشان به عنوان انبیای عهد عتیق مشکلاتی را در متن پدید می‌‌آورد.

مبشرین کسانی هستند که خبر خوش نجات را موعظه می‌‌کنند. ایشان از آسمان ماموریت دارند که گم‌شدگان را به کلیسا بیاورند. ایشان توانایی خاصی در تشخیص وضعیت گناهکار و به کار انداختن وجدان و جواب دادن به معترضین و تشویق و ترغیب برای جواب دادن به مسیح و کمک به اشخاص برای تغییر گرایش و یافتن اطمینان از طریق کلام خدا را دارند. مبشرین باید از کلیسای محلی خارج شوند، کلام را موعظه کنند و سپس کسانی را که تغییر گرایش داده‌­اند به کلیسای محلی هدایت کنند تا در آنجا ایشان تغذیه و تشویق شوند.

شبانان انسانهایی هستند که در زیر دست شبان اعظم گوسفندان که مسیج باشد خدمت می‌‌کنند. اینها گله را خوراک داده و رهبری می‌‌کنند. خدمت ایشان خدمتی حکیمانه، جمعی، تشویقی، تسلی‌­بخش و اصلاح‌­کننده می‌‌باشد.

کار شبانان خیلی شبیه و مرتبط است به کار مشایخ در کلیسای محلی و تنها تفاوت اساسی در بین این دو این است که شبان بخشش مخصوصی است برای کلیسا ولی شیخ یک مقام (منصب) است. عهد جدید شماری از شبانان را در کلیسای محلی به تصویر می‌‌کشد. (اعمال رسولان ۱۷:‏۲۰، ۲۸؛ اول پطرس ۵:‏۱، ۲)

معلمین انسانهایی هستند که با قدرتی آسمانی برای توضیح آنچه کتاب‌مقدس می‌‌گوید تجهیز شده‌اند و ایشان به وسیله آن عطا معنی کلام خدا را عنوان کرده و آن را تفسیر می‌‌نمایند و به قلب و وجدان مقدسین القا می‌‌کنند. یک مبشر ممکن است انجیل را در غالب متن خارج از چهارچوبش موعظه کنند، در حالی که معلمین در پی نشان دادن این هستند که متن چگونه با چهارچوب خود سازگار است.

چون شبانان و معلمین در این آیه با هم آمده­‌اند، بعضی چنین نتیجه‌­گیری کرده‌­اند که در اینجا یک بخشش مورد نظر می‌‌باشد. ولی لزوما چنین نیست. یک انسان می‌‌تواند «معلم باشد، بدون اینکه قلب شبانی داشته باشد.» و یک شبان می‌‌تواند از کلام بدون داشتن عطای خاص معلمی استفاده کند. اگر معلمین و شبانان در این آیه ۱۱ اشخاص مشابهی باشند، پس به وسیله همان قانون مشابه دستور زبانی می‌‌توان گفت که رسولان و انبیاء هم در ۲:‏۲۰ برابر هستند!

به عنوان کلام آخر. ما باید مواظب باشیم تا در تشخیص بین بخششهای آسمانی و استعدادهای طبیعی اشتباه نکنیم. هیچ شخص نجات نیافته‌­ای، حتی اگر با استعداد هم باشد، نمی‌‌تواند یک مبشر، شبان و یا معلم در مفهوم عهد جدیدی آن باشد. و نه یک مسیحی هم می‌‌تواند چنین باشد، مگر بخشش آن را از آسمان به طور خاص دریافت کرده باشد. بخشش­های روح‌­القدس فوق‌­طبیعی است. این بخششها یک انسان را قادر می‌‌سازند که کاری را انجام دهند که از نظر انسانی محال است.

۴:‏۱۲ حالا ما به هدف یا مقصود بخششها می‌‌رسیم. این بخششها برای تکمیل مقدسین، برای کار خدمت و برای بنای جسد مسیح هستند. ترتیب از این قرار است:‏

۱. بخششها مقدسین را تکمیل می‌‌کند.

۲. مقدسین سپس خدمت می‌‌کنند.

۳. سپس جسد بنا می‌‌شود.

خدمت یک نوع شغل مخصوص محدود به انسانهایی که به طور حرفه‌­ای کار می‌‌کنند نیست. این کلمه به سادگی صفای خدمت است. این شامل هرگونه خدمت روحانی می‌‌باشد. و آنچه که این آیه تعلیم می‌‌دهد این است که همه ایمانداران باید «در خدمت باشند.»

بخششها برای این به مقدسین داده شده­‌اند تا ایشان کامل شوند و به خداوند خدمت کنند و جسد مسیح را بنا نمایند. وَسن هَونر این امر را در طریق بی‌­نظیر خود توضیح می‌‌دهد:‏

هر مسیحی مأمور است، چون هر کدام از مسیحیان مبشر هستند. گفته شده است که انجیل این نیست که به کلیسا آمده و چیزی بشنویم و بعد از کلیسا بیرون برویم و آن را بازگو کنیم-‏‏و همه ما دستور داریم که آن را انجام دهیم. همچنین گفته شده است، مسیحیت به عنوان مجمعی از مشاهدین تشکیل شده است. مسیحیت تبدیل به یک روحانیت حرفه‌­ای شده و به وسیله تماشاچیانش تأمین می‌‌شود! در این روزها ما برای انجام خدمت تمام وقت مسیحی حقوق می‌‌گیریم و در روز یکشنبه در کلیسا می‌‌نشینیم تا شاهد مراسمی باشیم که انجام می‌‌شود. هر مسیحی باید در خدمت تمام وقت باشد... به راستی که خدمتی مخصوص برای شبانان، معلمین و مبشرین وجود دارد-‏‏ولی برای چه؟... برای تکمیل مقدسین برای کار خدمت ایشان.

انسانهایی که این بخششهای آسمانی را دریافت کرده­‌اند نباید به طریقی کار کنند که مردم بدیشان وابسته شوند. به جای آن، ایشان باید تا روزی کار کنند که مقدسین قادر باشند خودشان بقیه مسیر را طی کنند. ما می‌‌توانیم این امر به طور تمثیلی را چنین بیان کنیم:‏

یک دایره و در مرکز آن معلم را در نظر بگیرید. او به کسانی که حول او در دایره هستند خدمت می‌‌کند و ایشان تکمیل می‌‌گردند و در ایمان بنا می‌‌شوند و پیش رفته و به دیگران بر طبق بخششی که خدا بدیشان عطا فرموده است خدمت می‌‌کنند. از این طریق کلیسا رشد کرده و بنا می‌‌شود. این روش آسمانی برای رشد جسد مسیح هم در اندازه و هم از لحاظ روحانی است.

محدود کردن خدمت مسیحی در عده‌­ای از انسانهای برگزیده مانع رهایی قوم خدا، بشارت جهانی انجیل و روند رشد کلیسا می‌‌شود. فاصله بین افراد روحانی و غیرروحانی غیر کتاب‌مقدس است و شاید بزرگترین مانع گسترش انجیل باشد.

۴:‏۱۳ آیه ۱۳ جواب این سوال را می‌‌دهد:‏«این روند رشد چقدر به طور می‌‌انجامد؟» جوابش این است، تا همه به یگانگی ایمان و معرفت تام پسر خدا و به انسان کامل، به اندازه قامت پُری مسیح برسیم.

یگانگی . وقتی که خداوند کلیسا را به قلة آسمانی‌­اش ببرد، همگی ما در یگانگی ایمان خواهیم بود. «الآن ما نظریات و عقاید مختلفی داریم» و اعتراضات زیادی نیز نسبت به هم. و روزی به معرفت تام پسر خدا می‌‌رسیم. در اینجا ما نظریاتی شخصی راجع به خداوند و تعالیمش و ظاهرش داریم ولی بعدا او را چنانچه هست خواهیم دید و خواهیم شناخت.

معرفت . در هنگام ربوده شدن ما همچنین به بلوغ و رشد کامل می‌‌رسیم. هم به طور شخصی و هم به عنوان بدن مسیح، ما به کاملیت روحانی نائل خواهیم شد.

پُری . و ما به اندازه قامت پُری مسیح می‌‌رسیم. همه از نظر اخلاقی شبیه مسیح خواهند شد. و کلیسای جهانی بدنی کاملاً رشد کرده و کامل و مناسب برای سر پرجلال خود می‌‌شود. »پُری مسیح خود کلیساست، پُری او که همه را در همه پُر می‌‌سازد.» به اندازه قامت پُری مسیح یعنی کلیسا کامل شده و نقشه خدا برای رشد آن تحقق یافته است.

۴:‏۱۴ زمانی که بخششها (عطایا) در مفهومی که خدا مد نظر دارد به کار گرفته می‌‌شوند و مقدسین همگی در خدمت خداوند فعال هستند، از این خطرات جلوگیری می‌‌شود-‏‏عدم بلوغ، بی­‌ثباتی و زودباوری.

عدم بلوغ . ایماندارانی که هرگز در پیشرفت و خدمت دیده نمی‌‌شوند، هرگز از طفل بودن در روحانیت در نخواهند آمد. ایشان در اثر فقدان عمل، پیشرفتی هم نمی‌‌کنند. این امر را نویسنده عبرانیان چنین بیان کرده است:‏«زیرا که هر چند با این طول زمان شما را می‌‌باید معلمان باشید، باز محتاجید که کسی اصول و مبادی الهامات خدا را به شما بیاموزد و محتاج شیر شدید و نه غذای قوی...» (عبرانیان ۱۲:‏۵)

بی‌­ثباتی. خطر دیگر بی‌­ثباتی روحانی است. مسیحیان نابالغ در برابر شیادان حرفه‌­ای و تعالیمشان بسیار آسیب‌­پذیر هستند. ایشان تبدیل به کولی‌های مذهبی می‌‌شوند و به باد هر تعلیمی رانده خواهند شد.

زود باوری . جدی‌­ترین این مشکلات، فریب خوردن است. هر که شیرخواره باشد، در کلام عدالت ناآزموده است، چونکه طفل است. اما غذای قوی از آن بالغان است که حواس خود را به موجب عادت، ریاضت داده‌­اند تا تمییز نیک و بد را بکنند. (عبرانیان ۵:‏۱۳، ۱۴) ایشان جذب فرقه­‌های خاصی شده و با تعصب و خلوص نیت ظاهری اقدام به دفاع از آنها می‌‌کنند. چونکه یک شخص فقیه از کلمات مذهبی به طور حرفه‌ای استفاده می‌‌کند. ایشان مجذوب شده و فکر می‌‌کنند که او حتما باید یک مسیحی حقیقی باشد. اگر ایشان کتاب‌مقدس را برای خود خوانده باشند، قادر خواهند بود که فریبکاری آن شخص را از طریق کلام کتاب‌مقدس ببینند. ولی حالا ایشان که زودباور هستند، اطفال متموج و رادنه شده از باد هر تعلیم می‌‌باشند. از دغل بازی مردمان در حیله اندیش برای مکرهای گمراهی.

۴:‏۱۵ دو آیه آخر این پاراگراف رشد مناسب بدن مسیح را نشان می‌‌دهند. اولا، این روند رشد مستلزم وفاداری در تعالیم می‌‌باشد:‏بلکه پیروی راستی نموده... هیچ سازشی در میان نیست، درست مثل اصول ایمان. دوما، باید روحی راست وجود داشته باشد:‏ بلکه در محبت پیروی راستی نموده. اگر این شخص به طریق دیگری غیر از محبت و راستی سخن گوید و آن را پیروی نماید، نتیجه آن شهادتی یکطرفه خواهد بود. بلیکی تذکر می‌‌دهد:‏

راستی عنصری است که ما باید در آن زیست کنیم و وجودمان به آن وابسته است... ولی راستی باید به طرزی جدانشدنی با محبت بپیوندد. خبرهای خوبی که با خشونت بیان شوند، خبرهای خوب نیستند. زیبایی پیغام به وسیله روح سرکش پیغام دهنده خراب می‌‌شود. سپس وقتی که یک بخششی مقدسین را کامل می‌‌کند و وقتی مقدسین در خدمت فعال هستند ایشان در هر چیز در مسیح ترقی می‌‌کنند.

مسیح هدف و عامل رشد ایشان است و قلمروی رشد در همه چیز است. در همه قلمروهای زندگیهای ایشان، آنها بیشتر شبیه او می‌‌شوند. به عنوان سر آیا طریق او در کلیسا بدنش می‌‌تواند تصویری درست از او را به جهان عرضه کند!

۴:‏۱۶ خداوند عیسی تنها، هدف رشد نیست، بلکه او عامل رشد نیز می‌‌باشد. از او تمام بدن مرتب و مرکب گشته است. اتحاد فوق‌­العاده اعضای بدن به وسیله این عبارت توضیح داده شده است، از او تمام بدن مرکب و مرتب گشته. این یعنی کههر کدام از اعضا دقیقا برای جای خود و هدف خاصی طراحی شده‌­اند و کاملاً به عضوی دیگر متصل شده ‌­اند تا اُرگانی زنده و کامل پدید آورند. بدن انسان لزوما از استخوانها، گوشت و پوست و مفاصل تشکیل شده است. استخوانها از طریق رباطها به هم متصل می‌‌شوند و مفاصل نیز به وسیله لیگمانها. هر کدام از اینها نقش خاصی را در بدن انسان ایفا می‌‌کنند و برای رشد و به سود بدن مورد استفاده قرار می‌‌گیرند. بدن مسیح هم چنین است. هیچ عضوی ظاهری نیست. حتی وجود کوچکترین ایمانداران ضروری است.

زمانی که هر کدام از ایمانداران نقش خاص خود را به اجرا در می‌­آورند، بدن با هماهنگی رشد می‌‌کند. در مفهومی واقعی، به مدد هر مفصلی و برحسب عمل به اندازه هر عضوی بدن نمو می‌کند. این به سادگی یعنی رشد به وسیله خود بدن برانگیخته می‌‌شود وقتی که اعضای آن با کتاب‌مقدس، دعا، پرستش و شهادت دادن به مسیح تغذیه می‌‌شوند. چنانچه چَفر گفته است، «کلیسا مانند بدن، خود رشد می‌‌باشد.» به علاوه رشد در اندازه، کلیسا در محبت بنا می‌‌شود. این امر راجع به محبتی صحبت می‌‌کند که در میان اعضا کلیسا با یکدیگر برقرار است. زمانی که مسیحیان در مسیح جمع می‌‌شوند و اهداف خاص خود را در کلیسا به تحقق می‌‌رسانند، یکدیگر را در محبت بنا می‌‌کنند و باعث رشد خود و بدن می‌‌شوند.

پ. تقاضا برای اخلاقیاتی تازه. (۴:‏۱۷-‏ ۵:‏۲۱)

۴:‏۱۷ در اینجا تقاضای فصیح پولس رسول را برای اخلاقیاتی تازه مشاهده می‌‌کنیم. تقاضایی که تا ۵:‏۲۱ به طول می‌‌انجامد. شهادت دادن به خداوند که این به وسیله اقتدار خداوند و الهام آسمانی است که او به مسیحیان اصرار می‌‌کند که هرگونه اثری را از زندگی گذشته خود پاک کنند، چنانکه گوئی کُتِ گل­‌آلودِ خود را درآورده و لباس عالی و شرافتمندانه‌ی خداوند عیسی مسیح را پوشیده‌­اند. شما دیگر چنانکه امتها در بطالت ذهن خود رفتار می‌‌نمایند، رفتار منمائید. ایشان مسیحی بودند. می‌‌بایست تغییری مطابق با آن در زندگیهایشان رخ داده باشد. پولس دنیای بدون مسیح را که در طلب بطالت و در گمراهی هستند دیده بود. ایشان هفت چیز بد را شامل می‌‌شوند. ایشان:‏

باطل . ایشان در بطالت ذهن خود رفتار می‌‌نمایند. زندگی ایشان پوچ، بی‌­هدف و بی‌­ثمر بود. ایشان فعالیت زیادی داشتند، ولی پیشرفتی وجود نداشت. ایشان به دنبال حبابها و سایه­‌ها بودند و نسبت به واقعیتهای بزرگ زندگی بی‌­توجه بودند.

۴:‏۱۸ کور. «ایشان در دنیای واهی خود کور بودند.» ایشان در عقل خود تاریک بودند. اولا، ایشان ظرفیتی منفی در درک حقایق روحانی داشتند و سپس به دلیل اینکه ایشان شناخت خدای حقیقی را رد کردند، ایشان به عنوان داوری خدا رنج می‌‌بردند.

بی ‌ ­دین. ایشان از حیات خدا محروم بودند یا از او فاصله زیادی داشتند. این امر به خاطر اراده‌ی خودشان، حماقت ژرفشان و سخت بودن قلبشان بود. ایشان نور خدا را که در خلقت و وجدانشان بود رد کرده و به سوی بتها برگشته بودند. بنابراین بیشتر و بیشتر از خدا دور شدند.

۴:‏۱۹ بی­‌فکر. ایشان بی­‌فکر شده­ا‌ند. دبلیو. سی. رایت توضیح می‌‌دهد:‏

مال این آیه را چنین توضیح می‌‌دهد:‏«ایشان از نهایت درد گذشته‌­اند.» چقدر تکان دهنده! وقتی که وجدان اول از همه رد می‌‌شود، عذاب و درد پدید می­‌آید و در اینجا اعتراضی وجود دارد که نمی‌‌شود آن را شنید-‏‏ولی اگر صدا ساکت می‌‌بود، الآن صدا کمتر و ناواضحتر شده است. اعتراض بیشتر می‌‌شود.

کثیف . ایشان آگاهانه خود را به فخور تسلیم کرده‌­اند، که این یک نوعی از رفتار است. گناه اساس امتها روابط جنسی غیراخلاقی بود. ایشان به درجه اسفل انحطاط و فساد نزول کرده بودند. دیوارهای پُمپی داستان ننگین و نزول ایشان را بیان می‌کند. همان گناهان امروزه در دنیای امتها وجود دارند.

رکیک . در گناهان رکیک جنبی ایشان آنها هر قسم ناپاکی را به عمل می‌­آورند. پیشنهادی وجود دارد مبنی بر اینکه ایشان خود را به هر قسم ناپاکی تسلیم کردند که گوئی ایشان به شغل فجور (فحشا) مشغول بوده‌­اند.

حریص. به حرص. ایشان هرگز راضی نمی‌‌شدند و هرگز بر ایشان کافی نبود. گناه ایشان اشدهای بزرگی برای چیزهای بیشتر خلق می‌‌کرد.

۴:‏۲۰ چقدر این همه از مسیحی که افسسیان شناخته بودند و دوست داشتند متفاوت بود! مسیح مظهر خلوص و پاکی بود. او هیچ گناه نمی‌‌شناخت و هیچ گناهی نداشت و در او هیچ گناهی نبود.

۴:‏۲۱ هر گاه او را شنیده­‌اید و در او تعلیم یافته‌­اید، به فهمی که راستی در عیسی است به معنی شک کردن به افسسیان نیست. این به سادگی بر این تاکید دارد که همه کسانی که از مسیح شنیده و به وسیله او تعلیم یافته‌ ­اند او را در تقدس و پاکی‌­اش می‌‌شناسند. شنیدن از مسیح یعنی شنیدن او با گوش ایمان-‏‏پذیرفتن او به عنوان خداوند و نجات دهنده. عبارت در او تعلیم یافتن به احکامی دارد که افسسیان در اثر پیروی و همراهی او پس از تغییر گرایششان کسب کرده‌­اند. بلیکی چنین می‌‌گوید:‏همه داستان، رنگ و شخصیت متفاوتی را در حین ارتباط شخصی با عیسی کسب می‌‌کنند. راستی جدای از شخصیت مسیح قدرت بسیار کمی دارد. به فهمی که راستی در عیسی است. او نه فقط راستی را تعلیم داد، او خودش راستی است. (یوحنا ۱۴:‏۶)نام عیسی ما را به زندگی او بر روی زمین برمی‌‌گرداند، چون اسم او در تجسمش عیسی است. در زندگی بی‌­نقصش به عنوان انسانی بر روی زمین، ما شاهد تمایزات بسیاری بین او و امتهایی که پولس راجع به ایشان سخن می‌‌گوید می‌‌بینیم.

۴:‏۲۲ در مدرسه مسیح ما می‌­آموززیم که در زمان تفئیر گرایش ما ایمانداران از جهت رفتار گذشته خود، انسانیت کهنه را که از شهوات فریبنده، فاسد می‌‌گردد از خود بیرون می‌‌کنیم، یعنی همه چیزهایی را که یک شخص قبل از تغییر گرایش به عنوان فرزند آدم داشته است. این انسانیت کهنه در اثر رفتار در شهوات فریبنده فاسد شده است و تا جائی که وضعیت شخص به مسیح مربوط می‌‌شود، انسانیت کهنه ایماندار با مسیح مصلوب و دفن گردیده است. ایماندار در عمل، باید انسانیت کهنه خود را مرده به حساب بیاورد. در اینجا پولس بر موضع راستی تأکید دارد-‏‏ما همگی باید انسانیت کهنه خود را یکبار برای همیشه از خود بیرون کنیم.

۴:‏۲۳ دومین درس که افسسیان نزد پایهای عیسی آموختند این بود که ایشان به روح خود تازه شوند. این به تفکر غالب در ذهن ایشان اشاره می‌‌کند که تغییری است از ناپاکی به قدوسیت. روح خدا بر روند فکری ایشان تأثیر گذارده تا با توجه به دیدگاه خداوند تفکر کنند و نه چنانکه انسانهای نجات نیافته فکر می‌‌کنند.

۴:‏۲۴ سومین درس این است که ایشان انسانیت تازه را بپوشند. انسانیت تازه آن است که یک ایماندار در مسیج می‌باشد. این خلقتی تازه است که در آن همه چیزهای کهنه کنار رفته و همه چیز تازه می‌‌شوند. (دوم قرنتیان ۵:‏۱۷) این انسانیت تازه به صورت خدا آفریده شده است. و در خود عدالت و قدوسیت حقیقی را در بردارد. عدالت یعنی رفتار عادلانه در مقابل دیگران. قدوسیت چنانچه اِف. دبلیو. گرانت می‌‌گوید:‏«پارسائی در مقابل خداست که او را در جای خودش (به عنوان خدا) قرار می‌‌دهد.»

۴:‏۲۵ حالا پولس از جایگاه ایمانداران به سراغ وضعیت ایشان می‌‌رود. چونکه ایشان انسانیت کهنه را درآورده و انسانیت تازه را از طریق اتحادشان با مسیح به تن کرده‌­اند، باید این را در زندگی هر روزه خود منعکس کنند.

ایشان می‌‌توانند این کار را اولا، به وسیله ترک کردن دروغ و راستگوئی انجام دهند. دروغ در اینجا همه گونه ناراستی را شامل می‌‌شود. حتی اگر مخفی کردن حقیقت، تقلب کردن، مبالغه و نگه نداشتن قول و راز دیگران باشد. کلام یک مسیحی باید کاملاً راست و حقیقت باشد. بلی او باید بلی و نی او باید نی باشد. زندگی یک مسیحی بیشتر مایه آبروریزی می‌‌شود تا یک زندگی کتاب مقدسی، اگر وی راستی را به هر شکلی زیرپا بگذارد.

راستی دینی است که ما به همه مردم بدهکاریم. به هر حال وقتی که پولس این کلمه را به کار می‌‌برد، همسایه، در اینجا او به ایماندارانِ هم کیش ما فکر می‌‌کرد. این از انگیزه عنوان شده معلوم می‌‌گردد:‏زیرا که ما اعضای یکدیگریم. (مراجعه شود به رومیان ۱۲:‏۵؛ اول قرنتیان ۱۲:‏۱۲-‏‏۲۷) برای یک مسیحی دروغ گفتن به دیگری، دیگر فکر کردنی نیست، چون همانند بدن اگر مغز فرمانی اشتباه از قسمتی دیگر از بدن دریافت کند یا برای چشم فرمانی اشتباه ارسال شود در لحظه نزدیک شدن خطر همه اعضا در خطر می‌‌افتند.

۴:‏۲۶ قلمروی دوم برای عملکرد تازه ما در زندگی­هایمان در ارتباط ما با خشم گناه‌­آلود و خشم عادلانه است. زمانهایی وجود دارد که در آن ایماندار شاید عادلانه خشمگین شود. برای مثال وقتی شخصیت خدا زیر سوال می‌‌رود. در چنین مواردی، خشم فرمان داده شده است:‏خشم گیرید. خشم بر ضد شیطان می‌‌تواند عادلانه باشد. ولی زمانهای دیگری وجود دارد که خشم گناه‌­آلود می‌‌شود. وقتی که خشم از روی احساس بدخواهی، نفرت، کینه‌توزی و حسادت باشد، خشم منع شده است. آرتیموتل گفت:‏«همه می‌‌توانند خشم بگیرند-‏‏این آسان است؛ ولی با شخصیتی درست، در درجه‌­ای درست و در زمانی درست و برای دلایلی درست و در طریقی درست-‏‏این آسان نیست.»

اگر ایمانداری به خشم ناعادلانه راه بدهد، او باید فوراً آن را اعتراف کرده و آن را ترک کند. اعتراف باید هم به خدا و هم به قربانی خشم آن ایماندار ابراز شود. خورشید بر غیض شما غروب نکند. هر چیزی که در ارتباط ایماندار با خدا و با دیگر برادرانش خدشه وارد می‌‌سازد باید فورا درست شود.

۴:‏۲۷ گناهان اعتراف نکرده سبب به وجود آمدن مجالی برای کار ابلیس می‌‌گردند. فوق قادر است بسیاری از اینها را بدون کمک آنها ایجاد نماید. بنابراین ما نباید خشم، غضب، حسادت، نفرت، یا رنج و دیگر مسائل را بهانه کنیم. این گناهان برخلاف شهادت مسیحی می‌‌باشد، چون نجات نیافتگان لغزش می‌‌خورند، باعث رنجش ایمانداران می‌‌شود و خود ما از لحاظ روحانی و جسمانی اذیت می‌‌شویم.

۴:‏۲۸ حالا پولس توجه خود را به الگوی رفتار دزد و تقسیم کردن برکات پس از تفئیر گرایش جلب می‌‌کند. انسانیت کهنه دزدی می‌‌کند. انسانیت کهنه به نیازمندان کمک می‌‌کند. کهنه را درآورید. تازه را بپوشید! این حقیقت که پولس چنین فرمانی می‌‌دهد:‏«دزد دیگر دزدی نکند» تا ایمانداران به همه قومها ثابت کنند که مسیحیان کاملاً بی‌­گناه هستند. ایشان هنوز دارای طبیعت کهنه، شریر و گناه‌­آلود هستند، ولی باید آن را در تجربه روزمره خود مرده انگارند. دزدی می‌‌تواند اشکال بسیاری داشته باشد-‏‏همه طریقهای دزدی از سرقت بزرگ تا عدم پرداخت قبضها برخلاف طبیعت تازه هستند. شریعت موسی دزدی را منع کرده است. (خروج ۲۰:‏۱۵) بدینصورت است که پیروان مسیحی این پیغام را مشخصاً انجام می‌دهند .ما نه تنها باید از دزدی اجتناب کنیم، ما باید عملاً در ضعفهای محترمانه مشغول باشیم تا قادر باشیم که به دیگران نیز کمک کنیم. فیض و نه شریعت، قدرت تقدس است. فقط قدرت مثبت فیض می‌‌تواند یک دزد را تبدیل به یک انسان نیکوکار کند.

این تعصبانه و انقلابی است. یک شیوه طبیعی است که انسان برای احتیاجات و نیازمندی‌های خود کار کند. وقتی درآمدشان زیاد شد، استانداردهای زندگیشان ترقی کرد. همه چیز در زندگیشان بر اطراف خودشان می‌چرخد. این آیه یک پیشنهاد شرافتمندانه داده است، که بیشتر از دید یک شغل اجتماعی است. به این معنی است که زندگی معمولی یک خانواده را تأمین می‌کند، اما همچنان نیاز انسان را کاهش می‌دهد، روحانی و موقتی، در خانه و خارج از خانه. و چگونه آن نیاز گسترش یافته است.

۴:‏۲۹ پولس رسول حالا به موضوع زبان می‌‌رسد و با آنچه که برای بنا نیکو نیست مخالفت می‌‌ورزد. سخن بد عموما یعنی گفتاری که نیش‌­دار یا فاسد باشد. این می‌‌تواند شامل جُکهای بد، داستانهای زشت و کثیف و فحش باشد. ولی در اینجا احتمالا مفهومی گسترده­‌تر دارد. یعنی هرگونه گفتاری که پوچ، ناشایست و بی‌­ربط باشد. پولس راجع به زبان در ۵:‏۴ هم صحبت می‌‌کند. در اینجا او به ما می‌‌گوید که گفتار بی‌­فایده را ترک کنیم. گفتار یک مسیحی باید اینطور باشد:‏

۱. آموزنده-‏‏نتیجه آن باید شنونده را بناکند.

۲. مناسب-‏‏باید با موقعیت جور باشد.

۳. فیض-‏‏باید به شنوندگان فیض ببخشد.

۴:‏۳۰ و روح قدوس خدا را که به او تا روز رستگاری محتوم شده‌­اید، محزون مسازید. اگر این را در ارتباط با آیه قبلی در نظر بگیریم، به معنای سخن ناشایست می‌‌باشد که روح را محزون می‌‌سازد. همچنین می‌‌تواند به آیات ۲۵-‏‏۲۸ مربوط بشود که در آن دروغ، خشم ناعادلانه و دزدی و همچنین آزار دادن او نشان داده شده است. یا در مفهومی گسترده­‌تر به این معنی است که ما از هر کاری که او را محزون می‌‌سازد پرهیز کنیم. دلایل قوی زیر در این مورد پیشنهاد شده است:‏

۱. او روح‌­القدس است. هر چیزی که مقدس نباشد برای او ناخوشایند است.

۲. او روح قدوس خداست. یکی از اعضای تثلیث اقدس.

۳. ما تا روز رستگاری به او مختوم شده‌­ایم. چنانچه قبلاً نشان داده شد، یک مهر از مالکیت و امنیت سخن می‌‌گوید. او مهری است که حفاظت ما را تا زمان بازگشت مسیح برای کامل شدن نجاتمان تضمین می‌‌کند. پولس به طرزی جالب در اینجا از مسئله امنیت ابدی ایمانداران به عنوان یکی از قویترین دلایلی که بر طبق آن نباید ما گناه کنیم استفاده می‌‌کند.

این حقیقت که او می‌‌تواند محزون شود نشان می‌‌دهد که روح‌­القدس یک شخص است و نه یک نیروی تأثیرگذار. این امر همچنین بدین معناست که ما را دوست دارد. چون تنها یک شخصی که می‌‌تواند دوست داشته باشد می‌‌تواند محزون گردد. خدمت مورد علاقه روح خدا جلال دادن مسیح و تبدیل ایماندار به شکل او می‌‌باشد. (دوم قرنتیان ۱۸:‏۳) وقتی که یک مسیحی گناه می‌‌کند او باید این خدمتش را تبدیل به خدمت بازگرداندن او کند. دیدن اینکه پیشرفت روحانی یک ایماندار به وسیله گناه خدشه­‌دار شده است روح‌­القدس را محزون می‌‌سازد. او سپس باید مسیحی را به جایگاه توبه و اعتراف گناه هدایت کند.

۴:‏۳۱ همه گناهان اخلاقی و زبانی باید گنار گذاشته شوند. پولس رسول عده­‌ای از این گناهان را نام می‌‌برد. اگر چه محال است که بین هر کدام از اینها دقیقا تشخیص دهیم معنی نهایی واضح است:‏

تلخی -‏‏خشم مشتعل، نبخشیدن، حس خشونت.

غیظ -‏‏منفجر شدن خشم، غضبِ بی­‌رحمانه، کج‌ خلقی.

خشم -‏‏دشمنی، خصومت، عداوت.

فریاد -‏‏صدای بلند ناشی از خشم، داد زدن، گزیدن، فریاد زدن بر سر مخالفان.

بدگوئی -‏‏زبان توهین‌­آمیز، تهمت و افترا.

خباثت -‏‏فرومایگی، کینه و بدخواهی برای دیگران.

۴:‏۳۲ گناهان گذشته باید از میان بروند، ولی خلاء آنها باید به وسیله کسب کیفیتهای مسیح پُر شوند. گذشته، عیب طبیعی است و آینده مزیتی فوق‌­العاده.

مهربانی -‏‏توجهی بی‌­تکبر برای خوشی دیگران و آرزوی کمک کردن حتی با قربانی بزرگ برای شخص.

رحیم -‏‏محبت و عطوفتی دلسوزانه برای دیگران و آمادگی برای تحمل بارهای دیگران.

بخشنده -‏‏آماده برای بخشش خطایای دیگران، چشم‌­پوشی کردن از اشتباهات اشخاص دیگر و نداشتن آرزوی تلافی.

بزرگترین مثال یک بخشنده خود خداست. اساس بخشش او با کار مسیح در جلجتا است. و ما در قبال این بخشش نالایق هستیم.. خدا نمی‌‌تواند گناه را بدون قربانی ببخشد. او با محبتش قربانی را که عدالتش می‌‌طلبید مهیا نمود. در مسیح و در شخصیت و کارش، خدا عدالتی را یافت که برپایه آن ما را بخشید.

در حالی که ما «میلیونها دلار» به او بدهکار بودیم، او ما را بخشید. پس ما نیز باید یکدیگر را به خاطر «چند دلاری» که به هم بدهکار هستیم ببخشیم. (متی ۱۸:‏۲۳ -‏‏۲۸) لنسکی توصیه می‌‌کند:‏

در لحظه‌­ای که یک انسان اشتباه می‌‌کند باید او را ببخشیم. سپس روح من آزاد است. اگر من در قبال او اشتباه کنم گناه کرده‌­ام بر ضد خدا و او و این بخشش مرا به خطر می‌‌اندازد. اگر انسان توبه کند و اصلاح شود، از من طلب بخشش بکند یا نه فرقی نمی‌‌کند. من بلافاصله او را می‌‌بخشم. او باید برای اشتباهی که مرتکب شده است با خدا روبرو شود. ولی این مسئله مربوط به خداست و نه من که کسی را نجات دهم و این کار را من بر اساس متی ۱۸:‏۱۵ انجام می‌‌دهم. ولی چه این امر موفقت‌­آمیز باشد و چه نه، قبل از اینکه این امر پیش بیاید من باید ببخشم.

افسسيان

فصل   ۴

۱  لهذا من که در خداوند اسیر می‌باشم، از شما استدعا دارم که به شایستگی آن دعوتی که به آن خوانده شده‌اید، رفتار کنید،

۲  با کمال فروتنی و تواضع و حلم، و متحمّل یکدیگر در محبّت باشید؛

۳  و سعی کنید که یگانگی روح را در رشتهٔ سلامتی نگاه دارید.

۴  یک جسد هست و یک روح، چنانکه نیز دعوت شده‌اید در یک امیدِ دعوت خویش.

۵  یک خداوند، یک ایمان، یک تعمید؛

۶  یک خدا و پدر همه که فوق همه و در میان همه و در همهٔٔ شما است.

۷  لیکن هریکی از ما را فیض بخشیده شد بحسب اندازهٔ بخشش مسیح.

۸  بنابراین می‌گوید، چون او به اعلیٰ‌علیّیّن صعود نمود، اسیری را به اسیری برد و بخششها به مردم داد.

۹  امّا این صعود نمود، چیست؟ جز اینکه اوّل نزول هم کرد به اَسْفَل زمین.

۱۰  آنکه نزول نمود، همان است که صعود نیز کرد بالاتر از جمیع افلاک تا همهٔٔ چیزها را پُر کند.

۱۱  و او بخشید بعضی رسولان و بعضی انبیا و بعضی مبشّرین و بعضی شبانان و معلّمان را،

۱۲  برای تکمیل مقدّسین، برای کار خدمت، برای بنای جسد مسیح،

۱۳  تا همه به یگانگی ایمان و معرفتِ تّامِ پسر خدا و به انسانِ کامل، به اندازهٔ قامت پُری مسیح برسیم.

۱۴  تا بعد از این اطفال مُتِمَوِّج و رانده شده از باد هر تعلیم نباشیم، از دغابازی مردمان در حیله‌اندیشی برای مکرهای گمراهی؛

۱۵  بلکه در محبّت پیروی راستی نموده، در هرچیز ترقّی نماییم در او که سر است، یعنی مسیح؛

۱۶  که از او تمام بدن مرکّب و مرتّب گشته، به مدد هر مفصلی و برحسب عمل به اندازهٔ هر عضوی بدن را نموّ می‌دهد برای بنای خویشتن در محبّت.

۱۷  پس این را می‌گویم و در خداوند شهادت می‌دهم که شما دیگر رفتار منمایید، چنانکه امّت‌ها در بطالتِ ذهنِ خود رفتار می‌نمایند.

۱۸  که در عقل خود تاریک هستند و از حیات خدا محروم، به‌سبب جهالتی که بجهت سخت‌دلی ایشان در ایشان است.

۱۹  که بی‌فکر شده، خود را به فجور تسلیم کرده‌اند تا هر قسم ناپاکی را به حرص به عمل آورند.

۲۰  لیکن شما مسیح را به اینطور نیاموخته‌اید.

۲۱  هرگاه او را شنیده‌اید و در او تعلیم یافته‌اید، به نهجی که راستی در عیسی است.

۲۲  تا آنکه شما از جهت رفتار گذشتهٔ خود، انسانیّت کهنه را که از شهوات فریبنده فاسد می‌گردد، از خود بیرون کنید.

۲۳  و به روح ذهن خود تازه شوید.

۲۴  و انسانیّت تازه را که به صورت خدا در عدالت و قدّوسیّت حقیقی آفریده شده است بپوشید.

۲۵  لهذا دروغ را ترک کرده، هرکس با همسایهٔ خود راست بگوید، زیرا که ما اعضای یکدیگریم.

۲۶  خشم گیرید و گناه مورزید؛ خورشید بر غیظ شما غروب نکند.

۲۷  ابلیس را مجال ندهید.

۲۸  دزد دیگر دزدی نکند، بلکه به دستهای خود کار نیکو کرده، زحمت بکشد تا بتواند نیازمندی را چیزی دهد.

۲۹  هیچ سخن بد از دهان شما بیرون نیاید، بلکه آنچه بحسب حاجت و برای بنا نیکو باشد تا شنوندگان را فیض رساند.

۳۰  و روح قدّوس خدا را که به او تا روز رستگاری مختوم شده‌اید، محزون مسازید.

۳۱  و هر قسم تلخی و غیظ و خشم و فریاد و بدگویی و خباثت را از خود دور کنید،

۳۲  و با یگدیگر مهربان باشید و رحیم و همدیگر را عفو نمایید چنانکه خدا در مسیح شما را هم آمرزیده است.