Dome of the Rock in Jerusalem

۱:‏۲ نویسنده بحث خود مبنی بر اینكه مسیح به خاطر اینكه پسر خداست كاملاَ برتر از فرشتگان می‌باشد را به اتمام می‌رساند. پیش از اینكه او نشان دهد مسیح به عنوان پسر انسان برتر است، او صبر می‌كند تا یكی از هشدارهای جدی كه در این رساله یافت می‌شود را عنوان كند. این هشداری است به ضدّ منحرف شدن از پیغام انجیل.

به خاطر عظمت‌دهنده و به خاطر عظمت عطای او، آنانی كه انجیل را می‌شنوند باید توجه جدّی‌تری به ان داشته باشند. همیشه خطر منحرف شدن شخص و لغزش و بازگشت به مذهب تصاویر و سایه­ها وجود دارد. این یعنی بت‌پرستی، گناهی كه هیچ توبه‌ای برای آن وجود ندارد.

۲:‏۲ به ما نشان داده شد كه یهودیان توجه بسیاری به خدمت فرشتگان در تاریخشان داشتند. شاید مثالی كه در قبل آوردیم در این مورد كاملا صدق كند، یعنی اینكه شریعت زمانی داده شد كه هزاران هزار فرشته حضور داشتند (تثنیه ۳۳:‏۲- مزمور ۶۸:‏۱۷). این درست است كه شریعت به وساطت فرشتگان گفته شد. این درست است كه این امر معتبر بوده است. این درست است كه هر تخلفی در این مورد بی‌جزا نخواهد ماند. این چیزها آزادانه مورد پذیرش هستند.

۲:‏۳ ولی حالا بحث از كمتر به بیشتر منتقل می‌شود. اگر آنانی كه شریعت را شكستند، هلاك شدند، سرنوشت كسانی كه از انجیل غفلت ورزند چه خواهد شد؟ شریعت به انسان‌ها می‌گوید كه چه كاری باید انجام دهند- انجیل به انسان‌ها می‌گوید كه خدا چه كاری انجام داده است. به وسیله‌ی شریعت ما گناه را می‌شناسیم- به وسیله‌ی انجیل نجات از آن را.

غافل شدن از نجات عظیم جدّی‌تر از خطا كردن نسبت به شریعت است. شریعت توسط خدا از طریق فرشتگان به موسی و سپس به قوم عطا شده بود. ولی انجیل مستقیما به وسیله خداوند عیسی عطا شده بود. نه این فقط، بلكه بر كسانی كه آن را شنیدند یعنی مسیحیان اولیه به وسیله رسولان و دیگرانی كه از خود نجات‌دهنده انجیل را شنیدند ثابت گردید.

۲:‏۴ خود خدا پیغام انجیل را به وسیله آیات و معجزات و قوّات و عطایای روح‌القدس تصدیق كرد. آیات آن دسته از معجزات خداوند و رسولان بودند كه حقایق روحانی را نمایان می‌ساختند. برای مثال، خوراك دادن به پنج هزار نفر (یوحنا ۶:‏۱-‏۱۴) كه بر پایه بحث بر سر نان حیات كه درست پس از آن شكل گرفت انجام شد (یوحنا ۶:‏۲۵-‏۵۹). معجزات همان‌هایی هستند كه برای جلب توجه و شگفتی بینندگان انجام گرفته‌اند- زنده شدن ایلعازر نمونه این معجزه است (یوحنا ۱۱:‏۱-‏۴۴). قوّات هر گونه نمایش قدرت فوق‌طبیعی است كه بر خلاف قانون طبیعت انجام گرفته است. عطایای روح‌القدس، توانایی‌های خارق‌العاده و خاصی می‌باشد كه به انسان‌ها برای سخن گفتن و عمل نمودن داده می‌شود، و كاملاً فوق توانایی‌های طبیعی ایشان است.

هدف همه این معجزات شهادت به حقیقت انجیل است، مخصوصا به قوم یهود كه به لحاظ سنتی طالب آیتی بودند تا ایمان آورند. شواهدی موجود است كه بر طبق آنها نیاز به اثبات معجزات زمانی كه عهد جدید به طور مكتوب در دسترس همه قرار گرفت كمتر شده است. ولی غیرممكن است كه ثابت كنیم بر طبق این نظریه، روح‌القدس این معجزات را در اعصار دیگر تكرار نخواهد ساخت.

عبارت بر حسب اراده خود، نشان می‌دهد كه این قدرت‌های معجزه‌آمیز به وسیله‌ی روح‌القدس به كسانی كه خودش انتخاب می‌كند داده می‌شود. اینها عطایای خدا هستند. این عطایا نمی‌توانند به وسیله‌ی انسان‌ها كسب شوند یا مورد ادعا واقع شوند، چون خدا هرگز آنها را به همه‌ی انسان‌ها وعده نداده است.

۲:‏۵ در باب اول دیدیم كه مسیح به عنوان پسر خدا برتر از فرشتگان است. حالا به ما نشان داده خواهد شد كه او به عنوان پسر انسان نیز از آنها برتر می‌باشد. این امر خیلی بیشتر به ما كمك خواهد نمود، اگر به یاد داشته باشیم كه در فكر یك یهودی، تفكر تجسم مسیح غیرممكن بود و حقیقت انسان بودن مسیح ننگین بوده است. برای یهودیان، عیسی تنها یك انسان بود و بنابراین فرشتگان رتبه بالاتری از او داشته‌اند. آیات بعدی نشان می‌دهند كه حتی به عنوان انسان، عیسی از فرشتگان برتر بوده است.

اول از همه، عنوان شده است كه خدا فرمان نداده است كه دنیای قابل سكونت آینده باید در كنترل فرشتگان باشد. دنیای آینده در اینجا به معنی عصر طلایی صلح و كامیابی است كه انبیاء مكرّراً به آن اشاره كرده‌اند. ما از آن تحت عنوان سلطنت هزار ساله یاد می‌كنیم.

۲:‏۶ مزمور ۸:‏۴-‏۶ نقل قول شده تا نشان دهد كه سلطنت بر زمین به انسان عطا شده است نه به فرشتگان. به یك معنا، انسان ناچیز است، ولی خدا او را به خاطر می‌آورد. به یك معنا، او زیاد مهم نیست ولی خدا از او تفقد می‌نماید.

۲:‏۷ مقایسه با خلقت، انسان در جایگاه اندكی پست‌تر از فرشتگان قرار گرفته است. او نسبت به قدرت، تحرّك و دانش محدودتر از فرشتگان است. و او نسبت به مرگ در امان نیست. ولی در نقشه‌ی خدا، سرنوشت انسان قرار گرفتن تاج جلال و اكرام بر سر وی می‌باشد. محدودیت بدنی و فكری او كاملا برداشته شده و او در جهان سرافراز خواهد شد.

۲:‏۸ خدا در روزهای آینده همه چیز را زیر قدرت انسان قرار خواهد داد:‏ افواج آسمانی، دنیای حیوانات، پرندگان و ماهی‌ها و نظام ستارگان. در حقیقت، همه قسمت‌های جهانِ خلقت تحت كنترلِ او قرار خواهد گرفت!

این هدف اصلی خدا برای انسان بود. او به انسان برای مثال گفت:‏ «بارور و كثیر شوید و زمین را پُر سازید و در آن تسلّط نمائید، و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همه حیواناتی كه بر زمین می‌خزند، حكومت كنید» (پیدایش ۱:‏۲۸).

پس چرا نمی‌بینیم كه همه چیز الآن مطیع او شده باشد؟ جوابش این است كه انسان قلمروی خود را گم كرده است و این به خاطر گناه می‌باشد. این گناه آدم بود كه بر خلقت لعنت آورد. مخلوقاتِ مطیع، تبدیل شدند به مخلوقاتِ وحشی. زمین شروع كرد به خار و خس رویاندن. كنترلِ انسان بر طبیعت محدود شد و به چالش درآمد.

۲:‏۹ به هر حال، هنگامی كه پسر انسان برای سلطنت بر زمین بازگشت، سلطنتِ انسان احیا خواهد شد. عیسی به عنان انسان، آنچه را كه آدم از دست داد و همه چیز را احیا خواهد كرد. بنابراین اگر چه ما هنوز نمی‌بینیم كه همه چیز تحتِ كنترل انسان نیست، ولی عیسی را می‌بینیم و در او ما كلیدِ حكومتِ ابدی انسان بر زمین را خواهیم یافت.

برای اندك زمانی او اندكی از فرشتگان كمتر شد، به طور خاص یعنی دوره سی و سه ساله خدمتِ زمینی‌اش، نزول او از آسمان به بیت‌لحم، جتسمانی، جیتّا، جلجتا و قبر نشان‌دهنده انسانیت او هستند. ولی حالا او تاج جلال و اكرام را بر سر دارد. سرافرازی او نتیجه رنج و مرگ وی است- صلیب به تاج منتهی شد.

هدفِ پرجلال خدا در همه اینها، این بود كه مسیح یك بار برای همیشه به جای همه‌ی انسان‌ها ذائقه موت را بچشد نجات‌دهنده به عنوان جانشین ما و نماینده‌مان مُرد- كه این یعنی به عنوان انسان او برای برای انسان مُرد. او بر صلیب همه داوری خدا بر ضدّ گناه بر بدنش تحمل نمود و كسانی كه به او ایمان آورند هرگز متحمل آن مجازات گناه نخواهند شد.

۲:‏۱۰ از طریق حفظ كامل عدالت و شخصیت خداست كه حكومتِ دنیا می‌بایست از طریق انسانیت نجات دهنده احیا شود. گناه، ترتیب خدا را مختل كرد. قبل از اینكه ترتیب خدا از هرج و مرج آزاد شود، گناه باید با عدالت روبرو می‌شد. این بر طبق شخصیت و ذات قدوس خدا بود كه مسیح می‌بایست رنج بكشد، خونش ریخته شده و بمیرد تا گناه را بردارد.

طراح حكیم این نقشه به عنوان كسی كه به خاطر وی همه و از وی همه چیز می‌باشد توصیف شده است. او اول از همه هدف خلقت است- همه چیز برای جلال و رضای او آفریده شده است. ولی او همچنین منشأ آفرینش همه خلقت نیز می‌باشد- هیچ‌چیز جدا از او موجودیت نیافت.

هدف بزرگ در واقع این است كه فرزندان بسیاری وارد جلال گردند. وقتی كه ما به بی‌ارزش بودن خود پی می‌بریم، این ما را به این لغزش می‌اندازد كه فكر كنیم او حتی از وجود ما آزرده می‌شود، ولی این امر بدین خاطر است كه خدای جمیع فیض‌ها ما را به جلال ابدی خود دعوت نموده است.

بهای جلال یافتن ما چیست؟ رئیس نجات ما می‌بایست از طریق دردها نجاتِ ما را كامل می‌نمود. تا جائی كه به شخصیت اخلاقی او مربوط می‌شود، خداوند عیسی همیشه كاملا بی‌گناه بوده است. او در این مورد هرگز نمی‌تواند كامل شود. ولی او باید به عنوان نجات‌دهنده كامل می‌شد. برای كسب رهایی و نجات ابدی ما او می‌بایست رنج و دردی كه گناهان ما باعث شده بود را متحمل می‌شد. ما نمی‌توانیم به وسیله‌ی زندگی بی‌عیب او نجات یابیم- مرگ جانشین او ضروری بود.

خدا راهی برای نجات ما یافت، كه شایسته او باشد. او پسر یگانه وحبیبش را فرستاد تا به جای ما بمیرد.

۲:‏۱۱ سه آیه بعدی بر انسانیت كامل عیسی تأكید می‌كند. اگر او می‌خواهد سلطنتی كه آدم از دست داده بود را باز پس گیرد، پس باید نشان داده شود كه او انسان حقیقی است.

اولاً، این حقیقت عنوان شده است:‏ زانرو كه چون مقدس‌كننده و مقدسان همه از یك می‌باشند كه یعنی همگی دارای انسانیت هستند. یا... «از یك منشأ هستند.» یعنی در انسانیت همگی خدای پدر را دارند.

مسیح شخصی است كه مقدس می‌كند، یعنی جدا می‌سازد یا انسان‌ها را از دنیا برای خدا جدا می‌سازد. آنانی كه او جدا می‌كند مبارك خواهند بود!

یك شخص یا یك چیز مقدس اساسا برای استفادة خدا به جهت دارائی خدا مورد استفاده قرار می‌گیرد. متضاد مقدس‌كننده، كفرگو می‌باشد.

در كتاب‌مقدس، چهار نوع تقدیس وجود دارد:‏ ۱) تقدیس قبل از تغییر گرایش، ۲) تقدیس شخص، ۳) تقدیس عملی و ۴) تقدیس كامل. این نمونه‌های تقدیس در ملاحضاتی كه در اول تسالونیكیان ۵:‏۲۳، آمده است یافت می‌شوند كه باید با دقت مطالعه شود.

خواننده باید مراقب باشد كه كدام متن در عبرانیان در مورد كدام تقدیس است و باید در پی‌تشخیص این باشد كه كدام تقدیس مدّنظر است.

چون او تبدیل به انسان حقیقی شد، می­تواند از پیروانش بدون شرم تحت عنوان برادران نام ببرد. آیا امكان دارد كه حاكم مطلق جهان، انسان شود و خودش را آن‌قدر به مخلوقاتِ خود نزدیك كند كه ایشان را برادران خود بخواند؟

۲:‏۱۲ جواب در مزمور ۲۲:‏۲۲ یافت می‌شود، جائی كه ما می‌شنویم او می‌گوید:‏ «اسمِ تو را به برادران خود اعلام می‌كنم.» همین آیه همچنین او را به عنوان شخصی كه در پرستش قوم خود حضور دارد و با ایشان متحد می‌شود به تصویر می‌كشد، «در كیان كلیسا تو را تسبیح خواهم خواند.» در رنج مرگ­آور خود، او به روزهایی نگاه می‌انداخت كه در میان جمعیت فدیه‌شدگان خود، خدای پدر را پرستش می‌كنند.

۲:‏۱۳ دو آیه دیگر نیز از نوشته‌های مقدس یهودیان برای اثبات انسانیت مسیح نقل قول شده است. در اشعیا ۸:‏۱۷ او از اعتمادش بر خدا سخن می‌گوید. اعتماد ضمنی به یهوه یكی از بزرگ‌ترین نشانه‌های انسانیت حقیقی است. سپس در اشعیا ۸:‏۱۸، خداوند چنین می‌گوید و در اینجا نقل شده است:‏ «اینك من و فرزندانی كه خدا به من عطا فرمود.» در اینجا تعلیم این است كه آنها اعضای خانواده انسانی عادی هستند كه از یك پدر انسانی عادی می‌باشند.

۲:‏۱۴ از آنانی كه انسانیت پسر انسان را ملاحظه می‌كنند و آن را ننگین می‌شمارند حالا در مورد چهار بركت مهم كه از رنج‌های او سرچشمه گرفته‌اند سوال می‌شود.

اولی تباه شدن شیطان است. این امر چگونه به وقوع پیوست؟ مفهوم خاصی وجود دارد كه بر طبق آن خدا فرزندانش را برای تقدیس و نجات و حفاظت به مسیح سپرد. از آنجائی كه این فرزندان ذات انسانی دارند، خداوند عیسی بدنی انسانی از خون و گوشت را به خود گرفت. او جلال اولوهیت خود را كه در ذات الهی‌اش بود در یك جامه خاكی پوشاند.

ولی او در بیت‌لحم توقف نكرد. «او تمام راه را تا جلجتا بهرم پیمود، چون مرا خیلی دوست داشت.»

او به‌وساطت موت خود، صاحب قدرت موت یعنی ابلیس را تباه ساخت. تباهی در اینجا بیشتر به معنی تباهی وجودی است تا نابودی وجودی. این یعنی بی‌اثر شدن یا پوچ شدن. شیطان هنوز فعالانه با مقاصد خدا در دنیا ضدّیت می‌كند، ولی او بر صلیب ضربه مرگش را دریافت نمود. زمان او اندك است و هلاكتش قطعی. او یك دشمن شكست خورده است.

در چه مفهومی ابلیس دارای قدرت موت است؟ احتمالا رئیس در اینجا به مفهوم این است كه او قدرت مطالبه مرگ را دارد. اول از طریق شیطان بود كه گناه به جهان وارد شد. تقدس خدا حكم می‌كرد كه همه گناهكاران بمیرند. بنابراین شیطان به عنوان مدّعی ایشان می‌توانست مجازات آنها را طلب كند.

در سرزمین‌های كفّار و فاسدان قدرت او همچنین این اجازه را به بعضی دكترهای شرور داده است كه شخصی را لعنت كنند و او بدون هیچ دلیل طبیعی خواهد مرد.

در كتاب مقدس هیچ نظریه‌ای راجع به اینكه شیطان می‌تواند بدون اجازه خدا ایمانداران را بكشد مطرح نشده است (ایوب ۲:‏۶)، و بنابراین او نمی‌تواند زمان مرگ یك ایماندار را تعیین كند. از طریق انسان‌های شرور، او بعضی وقت‌ها اجازه می‌یابد كه ایمانداری را بكشد. ولی عیسی به شاگردانش هشدار داد از آنكه قدرت هلاك كردن جسم را دارد نترسند- بلكه از خدا كه هم می‌تواند جان و هم بدن را در جهنم هلاك سازد (متی ۱۰:‏۲۸).

در عهد عتیق، خنوخ و ایلیا بدون مردن به آسمان رفتند. در اینكه آنها به عنوان ایمانداران در مرگ مسیح با او مرده حساب می‌آمدند، شكی نیست.

زمانی كه مسیح در هنگام ربوده شدن باز می‌گردد، همه ایمانداران زنده بدون مردن به آسمان خواهند رفت. ولی آنها همچنین از مرگ خواهند رست، چون قدوسیت خدا برای ایشان در مرگ مسیح ارضا شده است. مسیح قیام كرده، حالا كلیدهای موت و عالم اموات را در دست دارد (مكاشفه ۱:‏۱۸) و این یعنی اقتدار كامل بر آنها.

۲:‏۱۵ دومین بركتی كه از انسانیت مسیح سرچشمه می‌گیرد، رستگاری از ترس می‌باشد. قبل از صلیب، ترس از مرگ انسان‌ها را در اسارت ترس نگه می‌داشت. اگرچه پرتوهای امیدبخش و بیگناهی در عهد عتیق راجع به حیات پس از مرگ دیده می‌شد، ولی اعتقاد عمومی بر این است كه در آن موقع همه دیدی تاریك، نامطمئن و باترس نسبت به مرگ داشته‌اند. پس چیزی كه در آن موقع مبهم بود حالا بدین خاطر كه مسیح حیات و بی‌فسادی را به واسطه نور انجیل به ارمغان آورده است روشن شده است (دوم تیموتائوس ۱:‏۱۰).

۲:‏۱۶ بركت عظیم سوم، كفاره گناه است. در جهان آینده، خداوند فرشتگان را دستگیری نمی‌نماید، بلكه نسل ابراهیم را دستگیری می‌نماید. دستگیری نمودن ترجمه‌ی كلمه‌ی یونانی epilambanō می‌باشد كه به معنی نگه داشتن و مراقبت كردن می‌باشد (از این رو ترجمه كینگ جیمز می‌گوید:‏ «او از فرشتگان تفقّد نمی‌نماید، بلكه از نسل ابراهیم.») در حالی كه این فعل در بعضی قسمت‌ها به معنای چنگ زدن آمده است، ولی در اینجا لزوماً به معنای كمك و رهایی به كار رفته است.

نسل ابراهیم می‌تواند به معنی اجداد جسمانی ابراهیم یعنی یهودیان باشد یا می‌تواند به معنی نسل روحانی او باشد- ایمانداران در هر نسلی. اهمیت نكته در این است كه ایشان انسان هستند و نه موجودات آسمانی.

۲:‏۱۷ به این ترتیب او می‌بایست در هر امری مشابه برادران خود شود. او انسانیت كامل و حقیقی را بر خود گرفت. او دارای آرزوها، امیال، تفكرات، احساسات و علائق انسانی شد-‏ با این استثناء بسیار مهم:‏ او بی‌گناه بود. انسانیت او ایده‌آل بود- انسانیت ما با یك عنصر خارجی یعنی گناه، مورد تهاجم قرار گرفته است.

۲:‏۱۸ بركت چهارم كمكی است كه به تجربه‌دیدگان می‌شود. چون خودِ او عذاب كشیده، تجربه دیده است استطاعت دارد كه تجربه‌شدگان را اعانت فرماید. او می‌تواند به دیگران كمك كند تا از تجربه‌ها بگذرند، چون خودش از آنها عبور نموده است.

در اینجا مجددا ما باید كلمة استطاعت را اضافه كنیم. خداوند عیسی تجربه شد و این از بیرون بود و نه از درون. تجربه در بیابان نشان می‌دهد كه او از خارج تجربه شد. شیطان به او ظاهر شد تا وی را به وسیله محرك‌های خارجی وسوسه كند. ولی نجات‌دهنده هرگز نمی‌توانست به وسیله شهوت و وسوسه‌های درونی به گناه تجربه شود، چون كه در او هیچ گناه نبود و هیچ چیزی در درونش وجود نداشت كه به گناه پاسخ مثبت بدهد. او رنج كشید و تجربه شد. در حالی كه برای ما ایستادگی در برابر تجربیات رنج‌آور است، برای او تجربه‌شدن رنج‌آور بود.

عبرانيان

فصل   ۲

۱  لهذا لازم است که به دقّت بلیغ‌تر آنچه را شنیدیم گوش دهیم، مبادا که از آن ربوده شویم.

۲  زیرا هر گاه کلامی که بوساطت فرشتگان گفته شد برقرار گردید، بقسمی که هر تجاوز و تغافلی را جزای عادل می‌رسید؛

۳  پس ما چگونه رستگار گردیم، اگر از چنین نجاتی عظیم غافل باشیم؟ که در ابتدا تکلّم به آن از خداوند بود و بعد کسانی که شنیدند، بر ما ثابت گردانیدند؛

۴  در حالتی که خدا نیز با ایشان شهادت می‌داد به آیات و معجزات و انواع قوّات و عطایای روح‌القدس برحسب ارادهٔ خود.

۵  زیرا عالم آینده‌ای را که ذکر آن را می‌کنیم مطیع فرشتگان نساخت.

۶  لکن کسی در موضعی شهادت داده، گفت، چیست انسان که او را بخاطر آوری یا پسرِ انسان که از او تفقّد نمایی؟

۷  او را از فرشتگان اندکی پست‌تر قرار دادی و تاج جلال و اکرام را بر سر او نهادی و او را بر اعمال دستهای خود گماشتی.

۸  همه‌چیز را زیر پایهای او نهادی. پس چون همه‌چیز را مطیع او گردانید، هیچ چیز را نگذاشت که مطیع او نباشد. لکن الآن هنوز نمی‌بینیم که همه‌چیز مطیع وی شده باشد.

۹  امّا او را که اندکی از فرشتگان کمتر شد می‌بینیم، یعنی عیسی را که به زحمت موت، تاج جلال و اکرام بر سر وی نهاده شد تا به فیض خدا برای همه ذائقهٔ موت را بچشد.

۱۰  زیرا او را که بخاطر وی همه و از وی همه‌چیز می‌باشد، چون فرزندان بسیار را وارد جلال می‌گرداند، شایسته بود که رئیس نجاتِ ایشان را به دردها کامل گرداند.

۱۱  زانرو که چون مقدّس‌کننده و مقدّسان همه از یک می‌باشند، از این جهت عار ندارد که ایشان را برادر بخواند.

۱۲  چنانکه می‌گوید، اسم تو را به برادران خود اعلام می‌کنم و در میان کلیسا تو را تسبیح خواهم خواند.

۱۳  و ایضاً، من بر وی توکّل خواهم نمود. و نیز، اینک، من و فرزندانی که خدا به من عطا فرمود.

۱۴  پس چون فرزندان در خون و جسم شراکت دارند، او نیز همچنان در این هر دو شریک شد تا بوساطت موت، صاحب قدرت موت، یعنی ابلیس، را تباه سازد؛

۱۵  و آنانی را که از ترس موت، تمام عمر خود گرفتار بندگی می‌بودند، آزاد گرداند.

۱۶  زیرا که در حقیقت فرشتگان را دستگیری نمی‌نماید، بلکه نسل ابراهیم را دستگیری می‌نماید.

۱۷  از این جهت می‌بایست در هر امری مشابه برادران خود شود تا در امور خدا رئیس کَهَنَه‌ای کریم و امین شده، کفّارهٔٔ گناهان قوم را بکند.

۱۸  زیرا که چون خود عذاب کشیده، تجربه دید استطاعت دارد که تجربه‌شدگان را اعانت فرماید.