Dome of the Rock in Jerusalem

۷:‏۱ ملكیصدق پیكر مبهمی بود كه به طور جزئی در تاریخ بشر ظاهر شد (پیدایش ۱۴:‏۱۸-‏۲۰) و سپس ناپدید شد. قرنها بعد این نام به وسیله داود برده شد (مزمور ۱۱۰:‏۴). پس از یك دوره زمانی طولانی باز هم در كتاب عبرانیان ظاهر شد. یك چیز قطعی است:‏ خدا جزئیات زندگی او را طوری ترتیب داده است تا یك نمونه عالی برای خداوند عیسی مسیح باشد.

Cormorant

در این سه آیه اول باب هفتم ما بعضی حقایق تاریخی راجع به او را داریم. سپس به یادآوری شده است كه او در شخصیت خود هم پادشاه بوده است و هم كاهن. او رهبر سیاسی و روحانی قومش بوده است. این البته الگوی خدا بوده است كه بین مقام روحانی و دنیوی او جدائی نباشد. زمانی كه انسان گناهكار سلطنت می‌كند لازم است تا كلیسا و مملكت را جدا كرد. فقط زمانی كه مسیح با عدالت سلطنت می‌كند ممكن است كه این دو با هم یكی شوند (اشعیا ۳۲:‏۱، ۱۷).

ملكیصدق زمانی كه ابراهیم از شكست دادن ملوك مراجعت می‌كرد، او را استقبال كرده و به وی بركت داد. نمونه این عمل در آیه ۷ آمده است. اگر ما فقط نوشته‌های مقدّس عهد عتیق را داشتیم، نمی‌توانستیم هرگز به این جزئیات به نظر بی‌ربط دست پیدا كنیم.

۷:‏۲ ابراهیم از غنیمت جنگ به این پادشاه و كاهن اسرارآمیز ده یك داد. ما دوباره باید تا رسیدن به آیات ۴، ۶، ۸-‏۱۰ صبر كنیم تا مفهوم مخفی ده یك ابراهیم را بیاموزیم.

در كتاب‌مقدس، نام شخص بیان كننده شخصیت او می‌باشد. ما راجع به نام ملكیصدق و لقب او می‌آموزیم:‏ نام او یعنی پادشاه عدالت و لقب وی (ملك سالیم) كه یعنی پادشاه سلامتی.

بی‌مفهوم نبوده كه عدالت اول عنوان شده است و سپس سلامتی. بدون اینكه اول عدالت وجود داشته باشد نمی‌توان سلامتی داشت.

ما این را واضحا در كار مسیح می‌بینیم. بر روی صلیب:‏ «رحمت و راستی با هم ملاقات كرده‌اند. عدالت و سلامتی یكدیگر را بوسیده‌اند» (مزمور ۸۵:‏۱۰). چون كه نجات دهنده همه عدالتی را كه خدا بر ضدّ گناهانمان می‌طلبید به اجرا درآورد ما می‌توانیم با خدا سلامتی داشته باشیم.

۷:‏۳ معمای ملكیصدق زمانی پیچیده‌تر می‌شود كه می‌خوانیم او پدر و مادر و نسب‌نامه و تاریخ تولد و مرگ نداشته است. اگر ما این جملات را از متن خود جدا كنیم، باید این‌طور نتیجه‌گیری كنیم كه او یك شخص آسمانی بوده یا از یك سیاره‌ی دیگر به زمین آمده بوده یا یك مخلوق خاص خدا بوده است.

ولی كلید درك این مطلب قرار دادن این جملات در متن خودشان است. موضوع كهانت است. نویسنده دارد بین ملكیصدق و هارون مقایسه انجام می‌دهد. برای واجد شرایط بودن یك شخص در كهانت هارونی او می‌بایست از سبط لاوی به دنیا آمده و از خانواده هارون می‌بود. نسب‌نامه حائز اهمیت‌ترین شرط بود. همچنین صلاحیت او در زمان تولدش شروع شده و با مرگش خاتمه می‌پذیرفت.

كهانت ملكیصدق بسیار متفاوت بود. او به وسیله تولد از خانواده كاهنان به رتبه كاهن نمی‌رسید. خدا او را به سادگی برگزیده و به عنوان كاهن مسح نموده بود. تا جائی كه به كهانت او مربوط می‌شد، هیچ نامی از پدر و مادر و نسب‌نامه او برای ما ثبت نشده است. در مورد او، این امر هیچ اهمیتی نداشت و تا جائی كه به ثبت نوشته‌ها مربوط می‌شود، هیچ اشاره‌ای به تولد یا مرگ او نشده است- بنابراین كهانت او ادامه دارد.

ما نباید اینطور نتیجه‌گیری كنیم كه ملكیصدق هیچ پدر و مادری نداشته و هرگز تولد نیافته و هرگز نمرده است. این نكته اصلی نمی‌باشد. تعلیم در اینجا این است تا آنجائی كه به كهانت او مربوط می‌شود، هیچ آماری واجب نبوده تا ثبت گردد، چون خدمت او به عنوان كاهن به آنها بستگی نداشته است.

او پسر خدا نبوده است، چون كه بعضی به اشتباه تعلیم می‌دهند، بلكه به شبیه پسر خوانده شده، كاهن دائمی می‌ماند.

حالا نویسنده می‌خواهد برتری كهانت ملكیصدق به كهانت هارونی را نشان دهد. سه بحث در اثبات این مطلب وجود دارد:‏ بحث راجع به ده یك و بركت- بحث راجع به تغییری كه صورت گرفت و جایگزینی كهانت هارونی شد- و بحث راجع به جاودانی بودن كهانت ملكیصدق.

۷:‏۴ در آیات ۴-‏۱۰ ما اولین بحث را شاهد هستیم. این بحث با یك حرف ندای غیرمعمول شروع می‌شود كه از خواننده می‌خواهد تا به عظمت ملكیصدق بنگرد. حتی ابراهیم پاتریارخ نیز از بهترین غنایم به او ده یك داد. از آنجا كه ابراهیم یكی از بزرگترین ستارگان آسمان عبرانیان بوده است، در اینجا نویسنده می‌خواهد نشان دهد كه ملكیصدق حتی ستاره‌ای عظیم‌تر از او بوده است.

۷:‏۵ تا جائی كه به كاهنان لاوی مربوط می‌شود، ایشان حكم داشتند كه از حكم به حسب شریعت ده یك بگیرند. اصل و نسب و هم قوم و هم كاهنان به ابراهیم بازمی‌گردد، پدر ایمان.

۷:‏۶ ولی وقتی كه ملكیصدق از ابراهیم، ده یك گرفت، این یك معامله غیرمرسوم و غیرمعمول بود. ابراهیم پدر قومی خوانده شده بود كه مسیح موعود از آن برمی‌خاست، و به كسی ده یك داد كه نسبتی با قوم برگزیده نداشت. كهانت ملكیصدق از مانع‌نژادی پرید.

یك حقیقت چشمگیر دیگر این است كه ملكیصدق ابراهیم را بركت داد. او گفت:‏ «مبارك باد ابراهیم از جانب خدای تعالی، مالك آسمان و زمین» (پیدایش ۱۴:‏۱۹، ۲۰).

۷:‏۷ وقتی كه انسانی، انسان دیگری را بركت می‌دهد، این‌طور است كه بزرگتر، كوچكتر را بركت می‌دهد. این نشان‌دهنده هیچگونه حقارت شخصیتی یا اخلاقی نیست- بلكه به سادگی حقیرتر بودن جایگاه در اینجا مطرح است.

در حینی كه ما این بحث‌های عهد عتیقی را می‌خوانیم باید سعی كنیم عكس‌العمل خوانندگان یهودی‌نژاد را مجسم كنیم. آنها همیشه به ابراهیم به عنوان یكی از بزرگترین قهرمانان ملّی خود حرمت می‌نهاده­اند و حقیقتا هم این‌طور بوده است. ولی حالا آنها می‌آموزند كه یك كاهن غیریهودی از او برتر بوده است. فقط فكرش را بكنید! این امر همیشه در كتاب‌مقدس ایشان بوده ولی هیچوقت به آن توجه نكرده بودند.

۷:‏۸ در كهانت هارونی ده یك به وسیله كسانی گرفته می‌شد كه مُردنی بودند. یك جانشین مداوم برای كاهنان وجود داشت، به طوری كه هر كاهن نسل خود را خدمت می‌نمود، و سپس عبور می‌كرد. در مورد ملكیصدق هیچ نشانه‌ای از مرگ وجود ندارد. از این‌رو او می‌تواند نمایانگر كهانتی باشد كه اصیل و ابدی است.

۷:‏۹ ملكیصدق با گرفتن ده یك از ابراهیم به طور مجازی آن را از لاوی گرفت. از آنجائی كه لاوی سر قبیله خود بود، این امر به ما می‌فهماند كه كهانت هارونی به ملكیصدق ده یك داد و این نشان دهنده برتری ملكیصدق است.

۷:‏۱۰ روی چه حسابی می‌توان گفت كه لاوی به ملكیصدق ده یك داد؟ خوب، اولاً، ابراهیم عملا كسی بود كه ده یك را پرداخت. او پدر جدّ لاوی بود. اگر چه لاوی هنوز به دنیا نیامده بود، ولی در صُلب ابراهیم بود، یعنی سرنوشتش این‌طور رقم زده شده بود كه از ابراهیم پاتریارخ به جهان وارد شود. ابراهیم واقعاٌ به عنوان نماینده همه اعقاب خویش عمل نمود و به ملكیصدق ده یك داد. بنابراین لاوی، و كهانتی كه از او ظاهر شد پس از ملكیصدق رتبه دوم را دركهانت به خود اختصاص داد.

۷:‏۱۱ در آیات ۱۱-‏۲۰ ما دومین بحث برای نشان دادن برتری كهانت ملكیصدق بر هارون را شاهد هستیم. این بحث بر این مبنی است كه كهانت عوض شده است. كهانت مسیح به جای كهانت لاویان قرار گرفته است. این امر لزومی نداشت كه صورت بگیرد اگر مورد اولی به مقصود نهایی و كامل خود می‌رسید.

حقیقت این است كه از كهانت لاوی كمال حاصل نشد. گناهان هرگز برداشته نشدند و پرستندگان هرگز ارامش وجدان پیدا ننمودند. كهانت تحت شریعت موسی عطا شد و كهانت نهایی نبود.

نوع دیگری از كهانت در اینجا عنوان شده است. كاهن كامل حالا آمده و كهانت او بر رتبه هارون نیست- بلكه در ورای رتبه ملكیصدق.

۷:‏۱۲ این حقیقت كه كهانت تغییر كرده است ما را به این نتیجه می‌رساند كه كلّ نظام شریعتی كه بر پایه آن كهانت قرار گرفته بود نیز تغییر كرده است. این یك اعلان بسیار اساسی است! مانند صدای ناقوسی است كه نواخته شده و احكام قدیمی را به جدید مبدّل می‌سازد. ما دیگر زیر شریعت نیستیم.

۷:‏۱۳ اینكه در شریعت تغییری رخ داده شهادتی است بر این حقیقت كه خداوند عیسی به سبطی تعلّق دارد كه انجام وظایف كهانتی كه به وسیله لاویان صورت می‌گرفت بر طبق شریعت ممنوع بود.

۷:‏۱۴ خداوند ما از سبط یهودا به دنیا آمد. شریعت موسی هرگز هیچكس را از سبط یهودا به كهانت فرا نخوانده بود. ولی عیسی یك كاهن است. این امر چگونه ممكن است؟ چون كه شریعت تغییر كرده است.

۷:‏۱۵ نویسنده مدارك بیشتری دارد كه ثابت كند در شریعت كهانت تبدیلی رخ داده است. به مثال ملكیصدق كاهن دیگری ظهور نموده است و صلاحیت او با صلاحیت فرزندان هارون بسیار متفاوت است.

۷:‏۱۶ كاهن لاوی به وسیله تحقق مطالبات شریعت راجع به نسل بشری‌شان واجد شرایط می‌شدند. آنها می‌بایست از سبط لاوی به دنیا آمده و از خانواده یهودا هارون می‌بودند.

ولی چه چیزی خداوند را به عنوان كاهن به مثال ملكیصدق واجد شرایط یك كاهن نمود زندگی بی‌پایانش است. در اینجا مسئله‌ی نسب‌نامه مطرح نیست- بلكه قدرت ذاتی و شخصی. او برای ابد زیست می‌كند.

۷:‏۱۷ این امر به وسیله مزمور ۱۱۰:‏۴ ثابت می‌شود، در جائی كه داود به كهانت مسیح موعود اشاره می‌كند. «تو تا به ابد كاهن هستی بر رتبه ملكیصدق.» در اینجا تأكید بر روی كلمه تا ابد می‌باشد. خدمت او هرگز متوقف نمی‌شود، چون زندگی او تا به ابد ادامه دارد.

۷:‏۱۸ شریعتی كه كهانت هارونی را نسب نمود به خاطر ضعف و عدم فایده آن منسوخ شد.

این شریعت به وسیله ظهور مسیح منسوخ شد. شریعت در چه مفهومی ضعیف و بی‌فایده بود؟ آیا این شریعت به وسیله خود خدا عطا نشده بود؟ آیا خدا می‌توانست چیزی دارای ضعف و بی‌فایده عطا كند؟ جواب این است كه خدا هرگز قصد نداشت كه این شریعت كهانت نهایی را نسب كند. این شریعت مهیا كننده آمدن كاهن و كهانت ایده‌آل خدا بود. این شریعت موسوی و كهانت هارونی موقتی بود و تصویری ناقص بود از آنچه كه در پایان باید به طور كامل ظاهر می‌شد.

۷:‏۱۹ این شریعت همچنین در این مفهوم نیز ضعیف و بی‌فایده بود كه هیچ چیز را كامل نكرد. قوم هرگز قادر نبودند به حضور خدا در مكان اقدس وارد شوند. این فاصله عظیم میان خدا و انسان یك یادآور همیشگی از این امر بود كه مسئله گناه هنوز یك‌بار و برای همیشه حل و فصل نشده بود.

ولی حالا امید نیكوتر كه ما به آن به خدا تقرّب می‌جوئیم ظاهر شده است. این امید نیكوتر خود خداوند عیسی است- آنانی كه وی را به عنوان تنها امیدشان دارند در هر لحظه به حضور خدا كاملا دسترسی دارند.

۷:‏۲۰ نه این فقط كه تغییری در شریعت و كهانت پدید آمده است- بلكه همچنین حالا خواهیم دید كه در روش قیاس نیز تغییری رخ نموده است. در اینجا دلایل حولِ محورِ قسم خدا در ارتباط با كهانت مسیح می‌چرخند. قسم نشان دهنده معرفی چیزی است كه تغییرناپذیر و ابدی می‌باشد. رینزبری ( Rainsbury ) می‌گوید:‏ «هیچ چیز كمتر از قسم خدای قادر مطلق نمی‌تواند سودمندی و كمال و ابدی بودن كهانت خداوندمان عیسی را تضمین كند.»

۷:‏۲۱ كاهنان هارونی بدونِ قسم مسح می‌شدند. بنابراین كهانت ایشان مستلزم موقتی بودن می‌بود و نه بادوام.

ولی خدا مسیح را با یك قسم خطاب قرار داد و او را یك كاهن نامید. شكل قسم به طور كامل در مزمور ۱۱۰:‏۴ یافت می‌شود:‏ «خداوند قسم خورد و تغییر اراده نخواهد داد كه تو كاهن ابدی هستی بر رتبه ملكیصدق.» هندرسون ( Henderson ) می‌گوید:‏

خدا واقعیت­های ابدی پادشاهی‌اش را بر پایه مأموریت مسیح و صفات تغییرناپذیر طبیعت او قرار داد. اگر آنها می‌توانستند تغییر یابند، كهانت جدید هم می‌توانست. ولی برعكس اینها هرگز تغییر نخواهند كرد.

۷:‏۲۲ به همین قدر نیكوتر است آن عهدی كه عیسی ضامن آن گردید. كهانت هارونی قسمتی از عهد قدیمی بود. كهانت مسیح مربوط به عهد جدید است. عهد و كهانت با هم ایستاده و با هم می‌افتند.

عهد جدید عهد فیضی است كه خدا با خانه اسرائیل و یهودا در زمانی خواهد بست كه خداوند عیسی ملكوتش را بر زمین استوار سازد (ارمیا ۳۱:‏۳۳، ۳۳). ایمانداران امروزی از بعضی بركات عهد جدید لذّت می‌برند ولی تحقق كامل این عهد صورت نخواهد گرفت مگر در زمانی كه اسرائیل دوباره احیا شده و به طور قومی نجات یابند.

عیسی در این مفهوم ضامن عهد جدید است كه او خودش ضمانت می‌باشد. او به وسیله‌ی مرگ، دفن شدن و قیامش عدالتی را كه خدا بر پایه آن می‌توانست عهد خود را استوار كند مهیا نمود. كهانت بی‌پایان او نیز ضرورتا مربوط به تحقق اجتناب‌ناپذیر دوران‌های عهد می‌باشد.

۷:‏۲۳ حالا ما به سومین و آخرین بحث راجع به برتری ملكیصدق و كهانت وی می‌رسیم.

كاهنان اسرائیل عده‌ی بسیاری بودند. گفته شده كه چهل و چهار رئیس كهَنه در تاریخ قوم وجود داشته‌اند و البته كاهنین بی‌شمار دیگری نیز بوده‌اند. این منصب به طور دوره‌ای دست به دست عوض می‌شد، چون كه مرگ ایشان اجتناب‌ناپذیر بود.

۷:‏۲۴ در مورد كهانت مسیح، هیچ شكستی وجود ندارد، چون او تا به ابد زیست می‌كند.كهانت او هرگز به شخص دیگری منتقل نمی‌شود و هیچ توقفی در روند كار او وجود ندارد. این كهانت تغییرناپذیر و بی‌اشتباه است.

۷:‏۲۵ چون او دائما زنده است، قادر می‌باشد آنانی را كه به وسیله وی نزد خدا می‌آیند، نجات بی‌نهایت بخشد. ما اصولا این آیات را در این مفهوم درك می‌كنیم كه به كار او در نجات گناهكاران از مجازات گناه اشاره می‌كند ولی نویسنده عملا دارد از كار مسیح در نجات مقدسین از قدرت گناه سخن می‌گوید. نقش او به عنوان نجات‌دهنده كمتر از نقش كاهن نیست. هیچ خطری با وجود او ایمانداران را تهدید نمی‌كند. امنیت ابدی ایشان به خاطر شفاعت ابدی او تضمین شده است. او قادر تا ایشان را برای ابد نجات بخشد چون كه حضور و خدمت وی به دست راست خدا هرگز به وسیله مرگ نمی‌تواند متوقف شود.

۷:‏۲۶ كهانت مسیح برتز از كهانت هارون است و این به دلیل برتری شخصیت وی می‌باشد. او در جایگاه خود در حضور خدا قدوّس است. او در ارتباط با انسان‌ها بی‌آزار است. او در شخصیت و صفات خود بی‌عیب می‌باشد. او در زندگی خود به دست راست خدا از گناهكاران جدا می‌باشد. او از آسمان‌ها بلندتر و در شكوه و جلال ابدی ساكن می‌باشد. چنین رئیس كهَنه‌ای برای ما شایسته است.

۷:‏۲۷ برخلاف كاهنان لاوی، كاهن اعظم ما نیاز ندارد تا قربانی‌های روزانه بگذارند- او یك بار برای همیشه این كار را انجام داد. او نیاز ندارد برای گناهانی خویش قربانی بگذارند چون كه او كاملا بی‌گناه است. سومین طریق شگفت‌آوری كه او بر مبنی آن نسبت به كاهنان معمولی متفاوت می‌باشد، این است كه او خودش را برای گناهان قوم قربانی نمود. كاهن خودش را به عنوان قربانی تقدیم كرد. فیض عیسی شگفت‌انگیز و بی‌نظیر است!

۷:‏۲۸ شریعت كاهنانی را تعیین می‌كند كه از لحاظ شخصیتی كامل نبودند. آنها ضعیف بودند و شكننده چون فقط بنا به آداب و سنتّ مقدّس بودند. قسم خدا پس از شریعت به میان آمد و اعلان نمود كه پسر وی تا ابدالآباد كامل شده است. به این قسم در آیه ۲۱ اشاره شد كه از مزمور ۱۱۰:‏۴ نقل قول شده است.

مفاهیم لحظه‌ای در این آیه وجود دارند كه قبلا به آنها اشاره شده است. كهانت انسانی جای خود را به كهانت ابدی و آسمانی داده است. پس چقدر احمقانه خواهد بود كه انسان‌ها پس از سپری شدن دوران عهد عتیق، نظام كهانتی آن را برپا دارند در حالی كه كاهن اعظم ما زنده است!

عبرانيان

فصل   ۷

۱  زیرا این ملکیصدق، پادشاه سالیم و کاهن خدای تعالیٰ، هنگامی که ابراهیم از شکست دادن ملوک مراجعت می‌کرد، او را استقبال کرده، بدو برکت داد.

۲  و ابراهیم نیز از همهٔ چیزها ده‌یک بدو داد؛ که او اوّل ترجمه شده، پادشاه عدالت است و بعد ملک سالیم نیز، یعنی پادشاه سلامتی.

۳  بی‌پدر و بی‌مادر و بی‌نسب‌نامه و بدون ابتدای ایّام و انتهای حیات بلکه به شبیه پسر خدا شده، کاهن دایمی می‌ماند.

۴  پس ملاحظه کنید که این شخص چقدر بزرگ بود که ابراهیم پاتریارخ نیز از بهترین غنایم، ده‌یک بدو داد.

۵  و امّا از اولاد لاوی کسانی که کهانت را می‌یابند، حکم دارند که از قوم بحسب شریعت ده‌یک بگیرند، یعنی از برادران خود، با آنکه ایشان نیز از صُلب ابراهیم پدید آمدند.

۶  لکن آن کس که نسبتی بدیشان نداشت، از ابراهیم ده‌یک گرفته و صاحب وعده‌ها را برکت داده است.

۷  و بدون هر شبهه، کوچک از بزرگ برکت داده می‌شود.

۸  و در اینجا مردمان مردنی ده‌یک می‌گیرند، امّا در آنجا کسی که بر زنده بودن وی شهادت داده می‌شود.

۹  حتی آنکه گویا می‌توان گفت که، بوساطت ابراهیم از همان لاوی که ده‌یک می‌گیرد، ده‌یک گرفته شد،

۱۰  زیرا که هنوز در صُلب پدر خود بود، هنگامی که ملکیصدق او را استقبال کرد.

۱۱  و دیگر اگر از کهانت لاوی کمال حاصل می‌شد (زیرا قوم شریعت را بر آن یافتند)، باز چه احتیاج می‌بود که کاهنی دیگر بر رتبهٔ ملکیصدق مبعوث شود و مذکور شود که بر رتبهٔ هارون نیست؟

۱۲  زیرا هر گاه کهانت تغییر می‌پذیرد، البته شریعت نیز تبدیل می‌یابد.

۱۳  زیرا او که این سخنان در حقّ وی گفته می‌شود، از سبط دیگر ظاهر شده است که احدی از آن، خدمت قربانگاه را نکرده است.

۱۴  زیرا واضح است که خداوند ما از سبط یهودا طلوع فرمود، که موسی در حقّ آن سبط از جهت کهانت هیچ نگفت.

۱۵  و نیز بیشتر مُبَیَّن است از اینکه، به مثال ملکیصدق کاهنی بطور دیگر باید ظهور نماید،

۱۶  که به شریعت و احکام جسمی مبعوث نشود، بلکه به قوّت حیات غیرفانی.

۱۷  زیرا شهادت داده شد که، تو تا به ابد کاهن هستی بر رتبهٔ ملکیصدق.

۱۸  زیرا که حاصل می‌شود، هم نَسخ حکم سابق بعلّت ضعف و عدم فایدهٔ آن

۱۹  (از آن جهت که شریعت هیچ چیز را کامل نمی‌گرداند)، و هم برآوردن امید نیکوتر، که به آن تقرّب به خدا می‌جوییم.

۲۰  و بقدر آنکه این بدون قسم نمی‌باشد.

۲۱  زیرا ایشان بی‌قسم کاهن شده‌اند و لیکن این با قسم از او که به وی می‌گوید، خداوند قسم خورد و تغییر اراده نخواهد داد که تو کاهن ابدی هستی، بر رتبهٔ ملکیصدق.

۲۲  به همین قدر نیکوتر است آن عهدی که عیسی ضامن آن گردید.

۲۳  و ایشان کاهنان بسیار می‌شوند، از جهت آنکه موت از باقی بودن ایشان مانع است.

۲۴  لکن وی چون تا به ابد باقی است، کهانت بی‌زوال دارد.

۲۵  از این جهت نیز قادر است که آنانی را که به‌وسیلهٔ وی نزد خدا آیند، نجات بی‌نهایت بخشد، چونکه دائماً زنده است تا شفاعت ایشان را بکند.

۲۶  زیرا که ما را چنین رئیس کَهَنَه شایسته است، قدّوس و بی‌آزار و بی‌عیب و از گناهکاران جدا شده و از آسمانها بلندتر گردیده،

۲۷  که هر روز محتاج نباشد به مثال آن رؤسای کَهَنَه، که اوّل برای گناهان خود و بعد برای قوم قربانی بگذراند، چونکه این را یک بار فقط بجا آورد، هنگامی که خود را به قربانی گذرانید.

۲۸  از آنرو که شریعت مردمانی را که کم‌زوری دارند کاهن می‌سازد، لکن کلام قسم که بعد از شریعت است، پسر را که تا ابدالآباد کامل شده است.