Fawn Resting

تفسیر

مقدمه:‏ ظهور اولیه پسر خدا (۱:‏۱-‏۱۸)

یوحنا انجیل خود را با صحبت کردن راجع به کلمه آغاز می‌کند –ولی در ابتدا توضیح نمی‌دهد که کلمه چه کسی یا چه چیزی است. یک کلمه‌، یک بخش از گفتار ماست که ما بدین وسیله مقصود خود را به دیگران می‌رسانیم. ولی یوحنا راجع به گفتار نمی‌نویسد بلکه راجع به یک شخص‌، آن شخص‌، پسر خدا عیسی مسیح خداوند است. خدا در شخص خداوند عیسی کاملاً خود را به شکل انسان در‌آورد. به وسیله‌ی ورودش به جهان‌، مسیح به طور کاملی خدا را برای ما آشکار کرد. با مرگ خود بر صلیب‌، او به ما گفت که خدا چقدر ما را دوست دارد. بنابراین مسیح کلمه‌ی زنده‌ی خداست برای انسان‌ها‌، نمونه‌ی تفکر خدا برای ما.

الف) کلمه در جاودانگی و زمان (۱:‏۱-‏۵)

۱:‏۱ در ابتدا کلمه بود. او به خودی خود آغازی نداشته ولی از ازل وجود داشته‌است. تا جائی که فکر بشری می‌تواند در زمان به عقب برگردد‌، خداوند عیسی در آن نقطه از زمان وجود داشته‌است. او هرگز بوجود نیامده‌است. او آغازی نداشته‌است. (نسب‌نامه در انجیل پسر خدا جای نگرفته‌است). کلمه نزد خدا بود. او یک شخصیت جدا و مستقل داشت. او فقط یک ایده‌، یک تفکر یا یک نوع تمثیل ساده نبود بلکه یک شخصیت واقعی که با خدا می‌زیسته. کلمه خدا بود. او نه‌تنها با خدا می‌زیست بلکه خودش خدا بود.

کتاب‌مقدس تعلیم می‌دهد که تنها یک خدا وجود دارد و سه شخص در ذات خدا وجود دارند –پدر‌، پسر‌، روح‌القدس. هر کدام از این سه شخص خدا هستند. در این آیه‌، به دو شخص الوهیت اشاره شده‌است:‏ خدای پدر و خدای پسر. این اولین جمله از میان جمله‌هایی است که در این انجیل واضحاً اظهار می‌دارند که عیسی مسیح خداست. این کافی نیست که بگوئیم او خدائی است یا شبیه خداست یا آسمانی است. کتاب‌مقدس تعلیم می‌دهد که او خدا است.

۲:‏۱ آیه‌ی ۲ به نظر تکرار صرف همان چیزیست که گفته شد ولی عملاً اینطور نیست. این آیه تعلیم می‌دهد که شخصیت مسیح و ماهیت ملکوتی او بدون ابتدا بوده‌است. او برای اولین بار در زمان به عنوان بچه‌ای در بیت‌الحم نبود که تبدیل به یک شخصیت شد و نه چنانچه امروزه تعلیم داده می‌شود که او پس از قیامش از مردگان تبدیل به خدا شد. او از ازل خدا بوده‌است.

۳:‏۱ همه‌چیز به‌واسطه‌ی او آفریده شد. او خودش یک موجود آفریده‌شده نبود بلکه او آفریدگار همه‌چیز بود. این چیزها شامل حیوانات‌، انسان‌ها‌، سیارات آسمان و فرشتگان است. همه‌ی چیزهای دیدنی و نادیدنی. به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. حتی یک استثنا هم نمی‌تواند وجود داشته باشد. اگر چیزی وجود یافته‌، او آن را به وجود آورده‌است. به عنوان خالق‌، او مطمئناً والاتر است از هر آنچه خلق کرده‌است. وجود هر ۳ شخصیت موجود در ذات خدا در فرآیند خلقت‌، ضروری است:‏ خدا آسمان و زمین را آفرید (پیدایش ۱:‏۱). روح خدا سطح آب‌ها را فرو گرفت (۲:‏۱) همه‌چیز در او آفریده شد‌، به وسیله‌ی او (مسیح) و برای او. (کولسیان ۱:‏۱۶ب)

۱:‏۴ در او حیات بود. این بدین معنای ساده نیست که او در خود حیات داشت بلکه او خود حیات و منشأ حیات بود. کلمه‌ای که در اینجا حیات به کار رفته است هم به حیات روحانی و هم به حیات جسمانی اشاره دارد. وقتی که ما به دنیا می‌آئیم‌، حیات جسمانی را به دست می‌آوریم. وقتی از سر نو مولود می‌شویم‌، حیات روحانی را کسب می‌کنیم. هر دوی اینها از او صادر می‌شوند.

حیات نور انسان بود. شخصی که به ما حیات بخشیده‌، همچنین نور انسان نیز هست. او ما را هدایت کرده و نیازهای ما را برآورده می‌سازد. این یک راه زیستن است ولی دیگری این است که انسان بداند چگونه زندگی کند‌، هدف از زندگیش چیست و راه رسیدن به بهشت (ملکوت) کدام است. همان شخصی که به ما حیات داد همان است که ما را با نور خود به راه درست در این سفر زندگیمان هدایت می‌کند.

هفت عنوان عالی از خداوند ما عیسی مسیح در این باب اولین انجیل آمده است. از او به عنوان ۱-‏ کلمه (آیات ۱‌، ۱۴) ۲-‏ نور (آیات ۵‌، ۷) ۳-‏ بره‌ی خدا (آیات ۲۹‌،۳۶)‌، ۴-‏ پسر خدا (آیات ۳۴‌، ۴۹)‌، ۵-‏ مسیح (ماشیح آیه‌ی ۴۱)‌، ۶-‏ پادشاه اسرائیل (آیه‌ی ۴۹) و ۷-‏ پسر انسان (آیه‌ی ۵۱) یاد شده‌است. ۴ عنوان اول‌، هر کدام ۲ بار اشاره شده‌است چنانچه به نظر می‌رسد کاربردی جهانی دارند. ۳ عنوان آخر‌، هر کدام ۱ بار اشاره شده که نشان می‌دهد آنها به اسرائیل یعنی قوم گذشته‌ی خدا اشاره دارند.

۱:‏۵ نور در تاریکی می‌درخشد. ورود گناه با خود تاریکی را بر افکار انسان‌ها به همراه آورد. این امر دنیا را در تاریکی غرق کرده به طوری که عموماً انسان نه خدا را می‌شناسد و نه می‌خواهد او را بشناسد. در تاریکی بود که خداوند عیسی آمد‌، نوری که در تاریکی می‌درخشید.

تاریکی آن را در نیافت. این بدان معناست که تاریکی‌، خداوند عیسی را زمانی که به این دنیا آمد نشناخت. انسان نفهمید که او حقیقتاً کیست یا چرا آمده است. معنی دیگر آن نیز در حاشیه‌ی ترجمه‌ی جدید کینگ جیمز آمده است:‏ تاریکی آن را نپذیرفت. پس تفکر این است که دشمنی و عدم‌پذیرش انسان مانع درخشندگی نور حقیقی بر ایشان شد.

ب) خدمت یحیی تعمید ‌دهنده (۱:‏۶-‏۸)

۱:‏۶ آیه‌ی ۶ مربوط به یحیی تعمید‌دهنده است و نه یوحنای نویسنده‌ی انجیل. یحیی تعمید‌دهنده از جانب خدا فرستاده شد تا پیشروی خداوند عیسی باشد. رسالت او این بود که آمدن مسیح را اطلاع دهد و به مردم بگوید که برای دریافت او آماده باشند.

۱:‏۷ این مرد آمد تا به این حقیقت شهادت دهد که عیسی حقیقتاً نور عالم است بنابراین همه‌ی مردم باید به او ایمان آورده و اطمینان داشته باشند.

۱:‏۸ اگر یحیی سعی می‌کرد توجه را به خودش جلب کند‌، او نسبت به هدف از پیش تعیین شده‌اش بی‌وفا می‌شد. او عیسی را به مردم نشان داد و نه خودش را.

پ) ظهور اولیه‌ی پسر خدا (۱:‏۹-‏۱۸)

۱:‏۹ آن نور حقیقی بود. اشخاص دیگری در زمان‌های قبل به عنوان ناجی و راهنما آمده بودند ولی او که یحیی بر وی شهادت داد نوری خاص بود‌، بهترین و حقیقی‌ترین نور. ترجمه‌ی دیگر آن این است:‏ آن نور حقیقی که به دنیا آمد به تمام انسان‌ها نور تابید. در دیگر لغات عبارت به دنیا آمدن بیشتر و متحمل‌تر است که به نور حقیقی اشاره می‌کند تا به تمام انسان‌ها. این به خاطر آمدن نور حقیقی.... به دنیا بود که تمام انسان‌ها‌، نور را دیدند. این بدان معناست که تمام انسان‌ها یک سری معلومات معنوی درباره‌ی مسیح کسب کردند. همچنین بدین معنا هم نیست که تمام انسان‌ها راجع به خداوند عیسی شنیده‌اند‌، بلکه به این معناست که نور بر تمامی انسان‌ها تابید بدون توجه به ملیت‌، نژاد و رنگ. همچنین بدین معناست که به وسیله‌ی تابیدن آن بر انسان‌ها‌، خداوند عیسی‌، شخصیت حقیقی هر فرد را آشکار کرده‌است. او با ورودش به جهان به عنوان انسانی بلند‌مرتبه نشان داد که دیگر انسان‌ها چقدر فرومایه هستند. وقتی اتاقی در تاریکی باشد‌، شما گردوغبار را به روی وسایل نمی‌بینید ولی زمانی که چراغ روشن شد‌، اتاق عملاً به شکلی که هست دیده می‌شود. در همین وضعیت‌، تابیدن نور حقیقی بر انسان به او نشان می‌دهد که حقیقتاً در چه وضعیتی و چگونه شخصی است.

۱:‏۱۰ از زمان تولدش در بیت‌الحم تا زمان بازگشت او به آسمان‌، خداوند عیسی در همین دنیایی که ما الآن در آن زندگی می‌کنیم می‌زیسته است. او همه‌ی دنیا را بوجود آورده بود و مالک حقیقی آن بود. بجای شناختن و پذیرفتن او به عنوان خالق‌، انسان‌ها فکر کردند که او هم مثل خودشان یک انسان معمولی است. آنها با او مثل یک طردشده و غریبه رفتار کردند.

۱:‏۱۱ او به نزد خاصانش آمد (قلمرو و ملک ایشان حاشیه‌ی ترجمه‌ی جدید کینگ جیمز) او به ملک دیگری دست‌درازی نکرد. بلکه‌، او در دنیایی زیست که خودش خلق کرده بود. خاصانش (انسان‌ها) او را نپذیرفتند. در مفهوم عام این مربوط به همه‌ی مردم می‌شود و این حقیقت دارد که اکثر مردم او را رد کردند ولی در مفهوم خاص‌، یهودیان قوم برگزیده در میان انسان‌های زمینی بودند. وقتی که او به جهان آمد‌، او خود را به عنوان مسیح موعود اسرائیل به یهودیان معرفی کرد ولی آنها او را نپذیرفتند.

۱:‏۱۲ بنابراین او حالا خود را به دیگر مردم دوباره عرضه می‌دارد و آنانی که او را بپذیرند‌، به آنها اقتدار و قدرت خواهد بخشید تا فرزندان خدا گردند.

این آیه به صراحت به ما می‌گوید که چگونه می‌توانیم فرزندان خدا گردیم. این امر نه با انجام کارهای خوب‌، نه با عضویت کلیسایی و نه با نهایت سعی و تلاش شخصی –بلکه به وسیله‌ی پذیرفتن او به وسیله‌ی ایمان آوردن به اسم او میسر می‌شود.

۱:‏۱۳ در مفهوم جسمانی‌، فرزندش به وسیله‌ی تولد امکانپذیر است. بنابراین شخصی برای فرزند خدا گردیدن نیاز دارد برای بار دوم متولد شود. این تولد به عنوان تولد تازه‌، یا تغییر گرایش و یا نجات‌یافتنی شناخته شده‌است. این آیه به ما ۳ راه را معرفی می‌کند یعنی اینکه تولد تازه در مکان خاصی اتفاق نمی‌افتد و تنها یک راه برای انجام آن وجود دارد. اولاً‌، ۳ راهی که به وسیله‌ی آنها ما تولد نمی‌یابیم. نه از خون. این بدین معناست که شخص به خاطر داشتن والدین مسیحی‌، مسیحی نمی‌شود. نجات از طریق خون از والدین به فرزند منتقل نمی‌شود. این از خواهش جسد نیست. به بیانی دیگر‌، یک شخص در جسد خود قدرت ندارد که تولد تازه بیابد. اگرچه شخص باید خواهش برای نجات‌یافتن داشته باشد ولی خواهش او قدرت کافی برای نجات خویشتن را ندارد. نه به خواهش مردم. هیچ انسان دیگری نمی‌تواند شخص را نجات دهد. یک واعظ به عنوان مثال‌، باید خیلی شگفت‌زده شود از تولد تازه‌ی یک شخص‌، ولی او قدرت بخشیدن چنین تولد اعجاب‌آوری را ندارد. پس چگونه این تولد انجام می‌پذیرد؟ جواب در کلمات بلکه از خدا یافت می‌شود.این امر به سادگی بدین معناست که قدرت بخشیدن تولد تازه به چیزی یا کسی متکی نیست به غیر از خدا.

۱:‏۱۴ وقتی که عیسی همچو کودکی در آخور بیت‌الحم به دنیا آمد‌، کلمه جسم گردید.او همواره به عنوان پسر خدا در حضور پدر و در آسمان بود و حالا انتخاب شده‌بود که با بدن انسانی به دنیا بیاید.او میان ما ساکن شد. این امر فقط یک ظهور کوتاه و ناقص نبود چنانچه ممکن است در این زمینه اشتباه کنیم و یا آن را درک نکنیم. خدا عملاً به زمین آمد و به عنوان انسانی در میان مردم زندگی کرد. "ساکن شدن" به معنای "خیمه مقدس"‌، پرستشگاه و یا "چادرزدن" است. بدن او خیمه‌ای بود که با آن به مدت ۳۳ سال در میان مردم ساکن شد.

و جلال او را دیدیم. در کتاب‌مقدس‌،اکثراً "جلال" به معنای درخشندگی نوری است که در زمان ظهور خدا مشاهده می‌شد. همچنین این کلمه به معنی برتری و کمال خدا نیز هست. زمانی که خداوند عیسی در روی این زمین بود‌، جلال او در بدن زمینی‌اش پوشانده شده‌بود. ولی دو راه برای پوشیده‌شدن جلالش وجود دارد. اول‌، جلال الهی بود. با این امر‌، منظور ما تابندگی زندگی شخصیت عالی اوست. او هیچ عیب و نقصی نداشت. او در همه‌ی راه‌هایش کامل بود. تمامی نیکوئی‌ها در زندگی او و در تعدلی بی‌نظیر آشکار شد. بعد از این‌، جلال بیرونی او هم در کوه تبدیل هیأت (متی۲‌،۱:‏۱۷) مشاهده شد. در آن زمان‌، پطرس‌، یعقوب و یوحنا صورت او را چنان دیدند که مثل خورشید می‌درخشید و جامه‌اش چون نوری درخشنده شد. این ۳ شاگرد‌، شکوهی را که خداوند عیسی درزمان بازگشت ثانوی خود بر روی زمین برای سلطنت خواهد داشت به تصویر کشیدند.

وقتی یوحنا گفت:‏ ما جلال او را دیدیم. او حتماً و بدون‌شک به جلال روحانی او اشاره دارد. او و دیگر شاگردان زندگی عالی و شگفت‌آور او را بر روی زمین کاملاً دیدند ولی به نظر هم می‌رسد که این آیه همچنین شامل واقعه‌ی کوه تبدیل هیأت نیز می‌شود. جلالی که شاگردان دیدند و به آنها نشان داد که خداوند عیسی حقیقتاً پسر خداست. عیسی تنها شایسته‌ی پدر است که یعنی مسیح پسر یگانه‌ی پدر است. خدا پسر دیگری مثل او ندارد. در یک مفهوم‌، همه‌ی ایمان‌داران پسران خدایند ولی عیسی یگانه پسر خداست –در یک مرتبه والاتر از همه. به عنوان پسر خدا او مساوی با خداست و او خود خداست.

نجات‌دهنده‌، پر از فیض و راستی بود. از یک طرف‌، با مهربانی بی‌حد و حصر نسبت به دیگران‌، او همچنین کاملاً امین و درستکار بود و هرگز گناه را نشناخت و شیطان را هرگز نپذیرفت. مهربان بودن و در همان حین کاملاً عادل بودن کاری است که فقط از خدا بر می‌آید.

۱:‏۱۵ یحیی تعمید‌دهنده شهادت داد که عیسی پسر خداست. پیش از آنکه عیسی خداوند وارد خدمت عمومی‌اش شود‌، یحیی راجع به او به مردم سخن می‌گفت. وقتی عیسی به روی صحنه آمد‌، یحیی در عمل گفت:‏ این همان است که راجع به او به شما سخن می‌گفتم. عیسی پس از یحیی آمد و ۶ ماه پس از او نیز تولد یافته‌بود و خود را در زمانی به مردم اسرائیل آشکار کرد که یحیی مشغول موعظه و تعمید دادن آنها بود. در این زمان بود که او خدمت عمومی‌اش را شروع کرد. ولی عیسی مقدم بر یحیی بود. او از ازل بوده‌است –پسر خدا.

۱:‏۱۶ همه‌ی آنهائی که به خداوند ایمان دارند از پری او بهره‌های روحانی و اقتدار می‌یابند. پری او چنان عالی است که او می‌تواند همه‌ی نیازهای مسیحیان تمامی کشورها و در همه‌ی دوران‌ها را برآورده سازد. ضرب‌المثل فیض به عوض فیض "پس از فیض است" و یا "فیض سرشار." در اینجا فیض به معنای محبت رحیمانه‌ی خداست که او به فرزندان محبوبش آشکار می‌کند.

۱:‏۱۷ یحیی دوره‌ی عهد عتیق را از عهد جدید جدا کرد. شریعتی که به وسیله‌ی موسی عطا شد‌، ظهور جلال نبود. آن شریعت انسان‌ها به اطاعت حکم می‌کرد و اگر در اطاعت موفق نمی‌شدند‌، شریعت آنها را به مرگ محکوم می‌کرد. به آنها می‌گفت که چه چیزی درست است ولی قدرت انجام آن را به انسان‌ها نمی‌داد. این شریعت به انسان‌ها داده شده‌بود تا آنها بدانند که گناهکارند‌، ولی آنها را از گناه نجات نمی‌داد. ولی فیض و راستی به وسیله‌ی عیسی مسیح رسید. او نیامد تا بر کسی حکم کند بلکه تا آنانی را نجات بخشد که نالایق بودند‌، آنانی که نمی‌توانستند خودشان را نجات دهند و حتی دشمنانش را. این فیض است –بهترین آسمان برای بدترین زمین.

نه فقط فیض بود که به وسیله‌ی عیسی مسیح رسید بلکه راستی نیز به وسیله‌ی او آمد. او درباره‌ی خود گفت که من راستی هستم. او کاملاً امین و صادق بود در همه‌ی کارها و کلماتی که انجام داد و بیان کرد. او با منحرف ساختن راستی‌، فیض خود را آشکار نکرد. همچنان که او گناهکاران را دوست داشت‌، ولی گناهان آنها را دوست نداشت. او گفته بود که مزد گناه‌، موت است و بنابراین او خودش برای پرداختن تاوان مرگ ما جان سپرد که ما لایق آن بودیم تا به ما نشان دهد آن محبت بلاعوض را که جان‌های ما را با آن نجات بخشید و خانه‌ای در آسمان برایمان مهیا کرد.

۱:‏۱۸ خدا را هرگز کسی ندیده است. خدا روح است بنابراین نادیدنی. او بدنی ندارد. باوجوداینکه او خود را به انسان‌ها در عهد عتیق در شکل دیدنی ظاهر کرده‌بود ولی این ظهورات که به شکل فرشته یا انسان بوده‌، آشکار نکرد که خدا حقیقتاً چگونه است. اینها ظهورات تقریباً موقتی بوده‌اند که خدا انتخاب کرده تا با مردمش صحبت کند. خداوند عیسی یگانه شایسته‌ی پدر است. او پسر یگانه‌ی پدر است. هیچ پسری برای او مثل عیسی وجود ندارد. او همیشه جایگاه خاصی را نزد خدای پدر دارد. حتی زمانی که او روی زمین بود‌، عیسی هنوز در آغوش پدر بود.او شخص مساوی خدا و نزد خدا و خود خدا بود. این مولود مقدس کاملاً به انسان‌ها آشکار می‌کرد که خدا چگونه است. وقتی مردم عیسی را دیدند‌، آنها خدا را دیدند.آنها صدای خدا را شنیدند. آنها محبت و نیکویی خدا را احساس کردند. تفکر و رفتار خدا در مورد انسان‌ها کاملاً به وسیله‌ی مسیح به انسان‌ها ظاهر شد.

۲. اولین سال خدمت پسر خدا (۱:‏۱۹-‏۴:‏۵۴)

الف) شهادت یحیی تعمید ‌دهنده (۱:‏۱۹-‏۳۴)

۱:‏۱۹ وقتی خبرها به اورشلیم رسید که مردی بنام یحیی می‌گوید که توبه کنند که آمدن مسیح موعود نزدیک است‌، یهودیان دسته‌ای از کاهنان و لاویان را فرستادند تا بفهمند که او کیست. کاهنان اشخاصی بودند که کارهای مهمی را در هیکل انجام می‌دادند. چنانچه لاویان هم در وظایف مخصوص خود مشغول بکار بودند. "تو کیستی؟" آنها پرسیدند:‏ آیا تو مسیح موعود هستی که مدتهاست منتظرش هستیم؟

۱:‏۲۰ دیگر انسان‌ها ممکن بود اگر جای یحیی بودند از این فرصت برای مشهور شدن به وسیله‌ی گفتن اینکه مسیح هستند سوءاستفاده کنند ولی یحیی شاهدی وفادار بود. شهادت او این بود که او مسیح نیست.

۱:‏۲۰-‏۲۲ یهویان منتظر بازگشت ایلیا به زمین بودند تا قبل از ورود مسیح موعود او بیاید (ملاکی ۴:‏۵). پس آنها نتیجه گرفتند که اگر یحیی مسیح نیست پس احتمالاً باید ایلیا باشد. ولی یحیی آنها را مطمئن ساخت که ایلیا هم نیست. در تثنیه ۱۵:‏۱۸ موسی گفته بود:‏ یهوه‌، خدایت‌، بنی‌ای را از میان تو از برادرانت‌، مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید‌،او را بشنوید. یهودیان این پیشگوئی را به یاد می‌آوردند و فکر می‌کردند که یحیی باید همان نبی باشد که موسی به وی اشاره کرد. ولی یحیی دوباره گفت که او‌، آن نبی نیست. نمایندگانی باید بدون دریافت هیچ جوابی به اورشلیم بازمی‌گشتند و بنابراین از یحیی پرسیدند که او چه کسی است.

۱:‏۲۳ او گفت:‏ "من صدای نداکننده در بیابانم." در جواب پرسش ایشان‌، تعمید‌دهنده از اشعیا ۴۰:‏۳ نقل قول کرد یعنی جائی که او گفته بود:‏ پیشرو و نداکننده‌ای برای اعلام کردن ورود مسیح خواهد آمد. به بیانی دیگر‌، یحیی گفت که او همان نداکننده‌ای است که پیشگوئی شده‌است. او آن صدا بود و اسرائیل بیابان بود. به خاطر گناهان ایشان و جدائی از خدا‌، مردم خشک و بی‌ثمر مثل بیابان شده‌بودند. یحیی از خود به سادگی به عنوان یک صدا سخن گفت. او خود را به عنوان مردی بزرگ معرفی نکرد که مورد تشویق و تحسین و ستایش قرار گیرد بلکه فقط به عنوان یک صدا -‏که دیده نمی‌شود‌، ولی فقط شنیده می‌شود. یحیی صدا بود ولی مسیح کلمه بود. کلمه نیاز به صدایی دارد که آن را بشناساند و صدا بدون کلمه ارزش ندارد. کلمه قطعاً از صدا بزرگتر است ولی این می‌تواند برای ما هم امتیاز باشد که بتوانیم مثل یحیی صدایی برای او باشیم.

پیام یحیی این بود که:‏ "راه خداوند را راست کنید." به بیانی دیگر‌، مسیح دارد می‌آید. همه‌چیز را که مانع دریافت او در زندگیتان می‌شود دور بیندازید. از گناهانتان توبه کنید بنابراین او بتواند بیاید و بر شما به عنوان پادشاه اسرائیل سلطنت کند.

۱:‏۲۴-‏۲۵ فریسیان فرقه سختگیر یهودیان را تشکیل می‌دادند که با تکیه بر معلومات خود از شریعت سعی می‌کردند تمام جزء دستورات عهد عتیق را اجرا کنند. خیلی از آنها عملاً ریاکار بودند چون خود را مذهبی جلوه می‌دادند ولی در گناه زندگی می‌کردند. آنها می‌خواستند بدانند که یحیی اگر جزء آن انسان‌ها مهم که نام بردند نیست پس به چه اقتداری تعمید می‌دهد.

۱:‏۲۶-‏۲۷ "من با آب تعمید می‌دهم." یحیی این را گفت تا کسی فکر نکند او شخص مهمی است. نقش او به سادگی آماده کردن انسان‌ها برای آمدن مسیح بود. زمانی که شنوندگان او از گناهانشان توبه می‌کردند‌، او آنها را با آب که نشانه‌ای از تغییر درونی ایشان بود تعمید می‌داد. "در میان شما کسی ایستاده است که شما او را نمی‌شناسید." یحیی اینگونه ادامه داد و قطعاً به عیسی اشاره می‌کرد. فریسیان او را به عنوان مسیح موعود که مدت‌ها انتظارش را می‌کشیدند‌، شناختند. یحیی در جواب به فریسیان گفت:‏ "در مورد من به عنوان مردی بزرگ فکر نکنید. شخصی که باید به او توجه کنید خداوند عیسی است که هنوز او را نمی‌شناسید که واقعاً چه کسی است." او تنها شخص شایسته است. او پس از یحیی تعمید‌دهنده آمد‌، درحالیکه همه‌ی پرستش و حرمت شایسته‌ی اوست. این وظیفه‌ی هر برده یا غلامی بود که بند نعلین (کفش‌های)‌، آقایش را (اربابش را) باز کند. ولی یحیی حتی خود را برای انجام چنین خدمت حقیر و کوچکی برای مسیح لایق نمی‌شمارد.

۱:‏۲۸ محل دقیق بیت عربه (یا بیت عنیا) شناخته‌شده نیست. ولی ما می‌دانیم که آنجا واقع در قسمت غربی رود اردن بوده‌است. اگر بر طبق ترجمه‌ی جدید حاشیه‌ی کینگ جیمز قبول کنیم که اسم آن مکان بیت عنیا بوده‌است نمی‌تواند همان بیت عنیای نزدیک اورشلیم باشد.

۱:‏۲۹روز پس از ملاقات فریسیانی که از اورشلیم آمده بودند‌، یحیی عیسی را دید که به جانب او می‌آید. در هیجان و شور و ذوق آن لحظه او فریاد زد:‏ "اینک! بره‌ی خدا که گناه جهان را بر می‌دارد." بره حیوان قربانی بود که در میان یهودیان رایج بود. خدا به قوم برگزیده‌ی خود تعلیم داده بود که بره‌ای را ذبح کرده و خون آن را به عنوان قربانی بپاشد. بره به عنوان یک جانشین کشته می‌شد و خون او ریخته می‌شد تا گناهان آن شخص بخشیده شوند.

به‌هرحال‌، خون بره‌ی ذبح شده در دوران عهد عتیق گناه را از میان برنداشت. آن بره‌ای نمونه و تصویری بود از آینده و این حقیقت که خدا روزی بره‌ای مهیا می‌کند که عملاً گناه را برمی‌دارد. سال‌های بسیاری‌، یهودیان خداپرست منتظر آمدن این بره بودند. و حالا بالاخره زمان آن فرا رسیده‌، و یحیی تعمید‌دهنده پیروزمندانه رسیدن بره‌ی حقیقی خدا را اعلام کرد.

وقتی که او گفت عیسی گناه جهان را بر می‌دارد‌، او منظورش این نبود که گناهان همه‌ی انسان‌ها بخشیده می‌شود. مرگ مسیح بی‌نظیر بود و کافی برای پرداخت تاوان گناهان کل جهان ولی تنها آن گناهکارانی که عیسی را به عنوان نجات‌دهنده پذیرفتند مورد بخشش قرار گرفتند.

جی. سی. جونز می‌گوید که این آیه مزیت کفاره‌ی مسیحیان را پیش روی ما قرار می‌دهد.

۱:‏۳۰-‏۳۱یحیی هرگز از گفتن اینکه فقط دارد راه را برای شخصی بزرگتر از خود مهیا می‌سازد به مردم خسته نمی‌شد. عیسی به همان میزان از یحیی بزرگتر بود که خدا از انسان بزرگتر است. یحیی چند ماه قبل از عیسی متولد شده‌بود ولی عیسی از ازل وجود داشته‌است. وقتی یحیی گفت:‏ "من او را شناختم" منظورش لزوماً این نبود که قبلاً او را ندیده است.

از آنجا که آنها قوم و خویش بودند‌، احتمالاً یحیی و عیسی با همدیگر خوب آشنا بودند. ولی یحیی خویش خود را تا زمانی که او را تعمید نداده بود به عنوان مسیح موعود نشناخت. رسالت یحیی این بود که راه خداوند را مهیا سازد و سپس او را به قوم اسرائیل در زمان ظهورش معرفی کند. این امر به این دلیل بود که یحیی مردم را در آب تعمید می‌داد. برای آماده شدن در جهت ظهور مسیح. این کار او با هدف جذب‌کردن شاگردان برای خودش نبود.

۱:‏۳۲ اشاره‌ای که در اینجا آمده مربوط به زمانی است که یحیی در اردن عیسی را تعمید داد. پس از اینکه خداوند از آب برآمد‌، روح خدا به شکل کبوتری نازل شد و بر او قرار گرفت(متی ۱۶:‏۳) نویسنده در ادامه راجع به این واقعه توضیح می‌دهد.

۱:‏۳۳ خدا به یحیی گفته بود که مسیح می‌آید و زمانی که او آمد‌، روح نازل شده و بر او قرار می‌گیرد. برای همین وقتی این اتفاق برای عیسی افتاد‌، یحیی فهمید که این شخص همان است که با روح‌القدس تعمید می‌دهد. روح‌القدس یک شخص است‌، یک شخصیت از میان ۳ شخصیت ذات خدا. او مساوی با خدای پدر و خدای پسر است و خودش خداست.

درحالیکه یحیی با آب تعمید می‌داد‌، عیسی با روح‌القدس تعمید خواهد داد. تعمید با روح‌القدس در روز پنطیکاست به وقوع پیوست(اعمال رسولان ۱:‏۵؛ ۲:‏۴، ۳۸). در آن زمان روح‌القدس از آسمان نازل شد تا در بدن همه‌ی ایمان‌داران ساکن شود و همچنین هر ایمان‌داری را عضو بدن مسیح‌، کلیسا کند(۱-‏قرنتیان ۱۲:‏۱۳).

۱:‏۳۴ در شالوده‌ی چیزی که یحیی در تعمید عیسی دید‌، او به درستی شهادت داد این حقیقت را که عیسی ناصری پسر خدا بود که پیشگوئی شده‌بود به دنیا خواهد آمد. وقتی که یحیی گفت:‏ مسیح پسر خداست منظورش این بود که او خدای پسر است.

ب) دعوت از آندریاس‌، یوحنا و پطرس (۱:‏۳۵-‏۴۲)

۱:‏۳۵-‏۳۶ روز بعد در اینجا مربوط به سومین روزی است که به او اشاره می‌شود. یحیی با دو تن از شاگردان خود ایستاده بود. این مردان موعظه‌ی یحیی را شنیده و به آنچه او گفته بود ایمان آورده بودند. ولی تا به حال خداوند عیسی را ندیده بودند. حالا یحیی به خداوند شهادتی عمومی می‌دهد. در روز قبل‌، او در مورد شخصیت وی سخن گفته بود (بره‌ی خدا) و کارش (کسی که گناه جهان را برمی‌دارد). حالا او به سادگی توجه را به شخص عیسی مسیح جلب می‌کند. پیام او کوتاه‌، ساده‌، فداکارانه و همه راجع به نجات‌دهنده بود.

۱:‏۳۷ به وسیله‌ی این خطابه‌ی وفادارانه‌، یحیی دو تن از شاگردانش را از دست داد ولی با دیدن اینکه آنها به دنبال عیسی روانه شدند‌، خوشحال شد. بنابراین ما باید از اینکه دوستانمان خداوند را پیروی می‌کنند خوشحال باشیم تا اینکه آنها راجع به ما به عنوان فردی بزرگ فکر کنند.

۱:‏۳۸ نجات‌دهنده همیشه راجع به آنهائی که در پی‌اش بودند کنجکاو بود. در اینجا او کنجکاوی خود را با روی گردانیدن به سوی آن دو شاگرد و پرسیدن اینکه "چه می‌خواهید؟" نشان داد. او جواب سؤال را می‌دانست زیرا او همه‌چیز را می‌دانست. ولی می‌خواست که آنها با کلمات‌، خواسته خود را به او بگویند. جواب آنها این بود:‏ "ربی (یعنی ای معلم) در کجا منزل می‌نمائی؟" این جواب نشان داد که آنها می‌خواهند با خداوند باشند و او را بهتر بشناسند. آنها به اینکه او را ملاقات کرده‌اند قانع نبودند. آنها قصد داشتند پیرو او باشند. ربی کلمه‌ی عبرانی به معنی معلم یا استاد است (به بیان دیگرآقای من).

۱:‏۳۹ او به آنها گفت:‏ "بیائید و ببینید." هیچ‌کس با وجود آرزوی قلبی برای دانستن بیشتر راجع به نجات‌دهنده‌، از او روی برنمی‌گرداند. عیسی دو شاگرد را دعوت کرد تا بدانجائی که در آن زمان منزل داشت بیایند -‏احتمالاً یک محل اقامت بسیار فقیرانه و نه یک خانه‌ی شیک و راحت.

آنگاه آمده‌، دیدند که کجا منزل دارد‌، و آن روز را نزد او بماندند (و قریب به ساعت دهم بود). آن مردان تا به حال آنقدر حرمت ندیده بودند. آنها آن شب را در خانه‌‌ی او ماندند که خالق جهان در آنجا منزل داشت. آنها اولین اشخاص از میان اعضای قوم اسرائیل بودند که مسیح موعود را شناختند.

ساعت دهم احتمالاً یعنی ۱۰ صبح و یا ۴ بعدازظهر. زمان زودتر (رومی) عموماً ترجیح داده می‌شود.

۱:‏۴۰ یکی از آن دو شاگرد‌، آندریاس بود. امروزه او به اندازه‌ی برادرش پطرس شناخته‌شده نیست ولی جالب است که او یکی از آن دو نفری بود که برای اولین بار عیسی را ملاقات کردند.

نام شخص دیگر به ما داده نشده ولی اکثر محققین کتاب‌مقدس معتقدند که او یوحنا بوده‌است -‏همان شخصی که این انجیل را نگاشته است. آنها این دلیل را می‌آورند که فروتنی او‌، وی را از اشاره به نام خود منع کرده‌است.

۱:‏۴۱ وقتی شخصی عیسی را می‌یابد‌، او معمولاً دوست دارد آشنایان او نیز وی را ملاقات کنند. رساندن پیام نجات به یک شخص خیلی خوب است. بنابراین آندریاس به سرعت رفت و برادر خود شمعون را با خبری شگفت‌آور که "ما مسیح را یافتیم" صدا زد. این چه اعلان بهت‌انگیزی بود! برای لااقل ۴۰۰۰ سال‌، انسان‌ها منتظر مسیح موعود‌، مسح‌شده‌ی خدا بودند. حالا شمعون از زبان برادرش این خبر تکان‌دهنده را می‌شنود که مسیح در همین نزدیکی‌هاست. به درستی که آنها همان جائی زندگی می‌کردند که ماجرا در جریان بود. چقدر پیام اندریاس ساده بود. این پیام فقط شامل چهار کلمه بود -‏"ما مسیح را یافته‌ا‌یم"-‏ خدا از این پیام استفاده کرد تا پطرس را به دست آورد. این به ما می‌آموزد که ما مجبور نیستیم واعظین عالی و یا سخنگویان زیرکی باشیم. ما فقط نیاز داریم که با کلماتی ساده‌، راجع به خداوند عیسی به مردم سخن بگوئیم و خدا بقیه‌ی کارها را انجام می‌دهد.

۱:‏۴۲ آندریاس برادر خود را به مکانی درست و نزد شخصی درست آورده بود. او وی را به کلیسا‌، نزد شخصی روحانی و یا به مذهبی دیگر نبرد. او‌، پطرس را نزد عیسی برد. این چه عمل مهمی بود! به خاطر اشتیاق آندریاس‌، پطرس بعدها یک صیاد خوب انسان‌ها و یکی از رهبران رسولان خداوند شد. شمعون از برادرش شهرت بیشتری کسب کرد ولی آندریاس بدون‌شک شریک پاداش پطرس خواهد بود زیرا کسی که او را نزد عیسی آورد آندریاس بود. خداوند نام پطرس را بدون اینکه خودش بگوید می‌دانست. او همچنین می‌دانست که شمعون شخصیتی ناپایدار دارد. و بالاخره‌، او می‌دانست که شخصیت شمعون تغییر خواهد کرد‌، و او ضخره نامیده می‌شود. چگونه عیسی همه‌ی اینها را می‌دانست؟ بخاطر اینکه او خدا بود و است.

نام شمعون به کیفا تبدیل شد (به زبان آرامی بمعنی سنگ)‌، و شخصیت او به مردی بسیار قوی تبدیل شد‌، خصوصاً بعد از صعود خداوند و نزول روح‌القدس.

پ) دعوت از فیلپس و نتنائیل(۱:‏۴۳-‏۵۱)

۱:‏۴۳ حالا این چهارمین روز است که ما در این باب درباره‌اش می‌خوانیم. بوشپح می‌گوید که در روز اول ما فقط یحیی را مشاهده می‌کنیم(آیات ۱۵-‏۲۸). در روز دوم‌، ما یحیی و عیسی را می‌بینیم. در روز سوم عیسی و یحیی (آیات ۳۵-‏۴۲) و در روز چهارم فقط عیسی را مشاهده می‌کنیم(آیات ۴۳-‏۵۱). خداوند به سوی شمال حرکت کرد به سمت ناحیه‌ای به نام جلیل. او در آنجا فیلپس را یافت و از او دعوت کرد که پیرویش کند. "از عقب من بیا!" اینها کلمات بسیار عالی بودند به خاطر آن شخص که با آن کلام سخن می‌گفت و افتخاری که نصیب شنونده می‌شد. نجات‌دهنده هنوز هم همین دعوت ساده و عالی را به همه‌ی انسان‌ها اعلام می‌کند.

۱:‏۴۴ بیت صیدا شهری در سواحل دریای جلیل بود. شهرهای کمی در دنیا چنین افتخاری نصیبشان شده‌است. خداوند چند معجزه‌ی مقتدرانه در آنها به ظهور رسانید (لوقا۱۰:‏۱۳). آنجا خانه‌ی فیلپس‌، آندریاس و پطرس بود. ولی آن شهر نجات‌دهنده را رد کرد و به همین دلیل کاملاً تخریب شده و حالا ما نمی‌توانیم محل دقیق آن را که کجا واقع بوده بگوئیم.

۱:‏۴۵ فیلپس می‌خواست لذتی را که تازه‌یافته است با شخص دیگری شریک شود بنابراین رفت و نتنائیل را یافت. حالا مبشرین بهترین صیادان جان‌ها هستند. پیام او خیلی ساده و در عین حال باهدف بود. او به نتنائیل گفت که مسیح موعود را که به وسیله‌ی موسی و دیگر انبیاء پیشگوئی شده‌، یافته است‌، عیسی ناصری. پیام او عملاً و کاملاً دقیق نبود. او عیسی را به عنوان پسر یوسف معرفی کرد. بدون‌شک و البته عیسی از مریم باکره و بدون دخالت پدری زمینی به دنیا آمده بود. یوسف‌، عیسی را پذیرفت و تبدیل به پدرخوانده‌ی او شد و نه پدر واقعی او. جیمز.اس. استوارت این چنین تفسیر می‌کند:‏

۱-‏ این کفاره مزیتی برای فدیه‌شدگان است. نظر به اینکه قربانی‌های یهودیان بره‌های فاقد عقل بودند درحالیکه قربانی مسیحیان بره‌ی خداست.

۲-‏ این کفاره مزیتی در نتیجه‌ی کار دارد. نظر به اینکه قربانی یهودیان فقط هر ساله گناه را به یاد می‌آورد‌، قربانی مسیحیان گناه را بر می‌دارد. او با قربانی کردن خود‌، گناه را برداشت.

۳-‏ این کفاره در حوزه‌ی عملی خود مزیتی دارد. نظر به اینکه قربانی‌های یهودیان فقط خاص یک قوم بخصوص از مردم بود درحالیکه قربانی مسیحیان خاص همه‌ی قوم‌هاست. او گناه جهان را بر می‌دارد.

این هرگز خواسته‌ی مسیح نبوده‌است که شخصی در ابتدای راه‌، ایمانی تمام عیار داشته باشد. این هرگز راه او نبوده‌است که شاگردان را در پی خود روانه کند بروی زمینی از مذهب ناقص. و کاملاً روشن است که امروزه نیز این راه او نیست. او خود در کنار هم‌کیشان خود قرار می‌گیرد. او از آنها دعوت می‌کند که در هر چیزی که می‌توانند خود را به او بسپارند. او آنها را با وفاداری حفظ می‌کند و آنها می‌توانند او را معرفی کنند. او از این شروع راضی است و از آنجا دوستان خود را هدایت کرده چنانچه گروه اول را هدایت کرد یعنی قدم به قدم به سوی دریافتن راز این حقیقت که او کیست و جلال کامل شاگردانش.

۱:‏۴۶ نتنائیل مشکلاتی داشت. ناصره شهری نفرت‌‌انگیز در جلیل بود. این که مسیح در چنین شهر فقیری زندگی کند برای او غیرممکن به نظر می‌رسید. بنابراین او سؤالی را که در ذهنش بود عنوان کرد. فیلپس با او بحث نکرد و با او موافق هم نبود. او احساس کرده بود که بهترین راه برای ملاقات مفاهیم روحانی‌، معرفی انسان‌ها به خود شخص خداوند عیسی بود -‏یک درس باارزش برای همه‌ی کسانی که به دنبال صید دیگران برای مسیح هستند. بحث نکنید. در بحث‌های طولانی درگیر نشوید. فقط مردم را دعوت کنید تا بیابید و ببینید.

۱:‏۴۷ آیه‌ی ۴۷ نشان می‌دهد که عیسی همه‌چیز را می‌دانست. بدون هیچ آشنائی قبلی با نتنائیل‌، او نتنائیل را به عنوان یک اسرائیلی حقیقی که در او مکری یافت نمی‌شود اعلان کرد. یعقوب به خاطر استفاده از ابزار دنیوی که کاملاً هم بدون خطا نبود شهرت کسب کرده بود ولی نتنائیل "اسرائیلی" بود که در او "یعقوبی" وجود نداشت.

۱:‏۴۸ واضحاً نتنائیل از اینکه شخصی کاملاً غریبه چنان راجع به او صحبت می‌کند که گوئی برای مدت طولانی است که او را می‌شناسد‌، شگفت‌زده شد. ظاهراً او به طوری کاملاً مخفیانه زیر درخت انجیر نشسته بود. بدون‌شک‌، شاخه‌های درخت و برگ‌های اطراف آن او را از دیده شدن مخفی کرده بود. ولی عیسی او را حتی زمانی که آنقدر مخفی بود‌، دید.

۱:‏۴۹ شاید این قدرت خدا بوده‌است که زمانی که او از دیدگان مردم مخفی بوده‌است‌، عیسی او را دیده و این باعث حیرت نتنائیل شد و یا این علم بصورتی خارق‌العاده به او داده شده‌بود. بهر حال‌، او می‌دانست که عیسی پسر خدا و پادشاه اسرائیل است.

۱:‏۵۰ خداوند به نتنائیل دو دلیل محکم داده بود که مسیح است. او شخصیت وی را توصیف کرده و او را زمانی که هیچ چشمی نمی‌توانست ببیندش‌، دیده بود. این دو دلیل کاملاً برای نتنائیل کافی بود و او ایمان آورد. ولی حالا خداوند عیسی وعده داد که او دلیل بزرگتری از اینها مشاهده خواهد کرد.

۱:‏۵۱ هرگاه که عیسی جمله‌ای را با نهایت اطمینان (غالباً آمین آمین) عنوان کرد او همیشه در این شرایط داشت از یک مسئله‌ی بسیار مهم سخن می‌گفت. در اینجا خداوند داشت تصویری از زمان آینده را در وقتی که برای سلطنت به زمین باز می‌گردد به نتنائیل نشان می‌داد. دنیا پس از این خواهد دانست که پسر نجاری که در ناصره‌ی نفرت‌انگیز زندگی می‌کرد‌، حقیقتاً پسر خدا و پادشاه اسرائیل بود. در همان روز‌، آسمان باز می‌شد. فیض خدا از پادشاه که سلطنت گرفته است نازل خواهد شد در اورشلیم به عنوان شهر سلطنت او.

از این امر به نظر می‌رسد که نتنائیل اندیشه‌ی داستان نردبان یعقوب (پیدایش۱۲:‏۲۸) را در سر می‌پروراند. آن نردبان‌، با نزول و صعود کردن فرشتگان تصویری بود از خود شخص عیسی مسیح خداوند که تنها راه به سوی آسمان است. فرشتگان خدا بر پسر انسان صعود و نزول می‌کنند. فرشتگان خدمتگذاران خدا هستند که مثل شعله‌های آتش به دستور او در حرکت هستند. وقتی خداوند عیسی به عنوان پادشاه سلطنت می‌گیرد‌، این فرشتگان از آسمان بر زمین و بالعکس حرکت کرده‌، صعود و نزول می‌کنند تا اراده‌ی او را به انجام برسانند.

عیسی داشت به نتنائیل می‌گفت که او فقط نمایش‌های کوچکی از مسیح بودن او را دیده است. در آینده و در سلطنت مسیحایی‌، او خداوند را کاملاً واضح به عنوان پسر مسح‌شده خدا خواهد دید. سپس همه‌ی بشر خواهند دانست که چیز خوبی از ناصره درآمده است.

انجیل به روایت يوحنا

فصل   ۱

۱  در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود.

۲  همان در ابتدا نزد خدا بود.

۳  همه‌چیز به‌واسطهٔ او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت.

۴  در او حیات بود و حیات نور انسان بود.

۵  و نور در تاریکی می‌درخشد و تاریکی آن را درنیافت.

۶  شخصی از جانب خدا فرستاده شد که اسمش یحیی بود؛

۷  او برای شهادت آمد تا بر نور شهادت دهد تا همه به‌وسیلهٔ او ایمان آورند.

۸  او آن نور نبود بلکه آمد تا بر نور شهادت دهد.

۹  آن نورِ حقیقی بود که هر انسان را منوّر می‌گرداند و در جهان آمدنی بود.

۱۰  او در جهان بود و جهان به‌واسطهٔ او آفریده شد و جهان او را نشناخت.

۱۱  به نزد خاصّان خود آمد و خاصّانش او را نپذیرفتند؛

۱۲  و امّا به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند، یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد،

۱۳  که نه از خون و نه از خواهش جسد و نه از خواهش مردم، بلکه از خدا تولّد یافتند.

۱۴  و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پُر از فیض و راستی؛ و جلال او را دیدیم، جلالی شایستهٔ پسر یگانهٔ پدر.

۱۵  و یحیی بر او شهادت داد و ندا کرده، می‌گفت، این است آنکه دربارهٔ او گفتم آنکه بعد از من می‌آید، پیش از من شده است زیرا که بر من مقدّم بود.

۱۶  و از پُری او جمیع ما بهره یافتیم و فیض به عوض فیض،

۱۷  زیرا شریعت به‌وسیلهٔ موسی عطا شد، امّا فیض و راستی به‌وسیلهٔ عیسی مسیح رسید.

۱۸  خدا را هرگز کسی ندیده است؛ پسر یگانه‌ای که در آغوش پدر است، همان او را ظاهر کرد.

۱۹  و این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستی؛

۲۰  که معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم.

۲۱  آنگاه از او سؤال کردند، پس چه؟ آیا تو الیاس هستی؟ گفت، نیستم. آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد که نی.

۲۲  آنگاه بدو گفتند، پس کیستی تا به آن کسانی که ما را فرستادند جواب بریم؟ دربارهٔ خود چه می‌گویی؟

۲۳  گفت، من صدای ندا کننده‌ای در بیابانم که راه خداوند را راست کنید، چنانکه اشعیا نبی گفت.

۲۴  و فرستادگان از فریسیان بودند.

۲۵  پس از او سؤال کرده، گفتند، اگر تو مسیح و الیاس و آن نبی نیستی، پس برای چه تعمید می‌دهی؟

۲۶  یحیی در جواب ایشان گفت، من به آب تعمید می‌دهم و در میان شما کسی ایستاده است که شما او را نمی‌شناسید.

۲۷  و او آن است که بعد از من می‌آید، امّا پیش از من شده است، که من لایق آن نیستم که بند نعلینش را باز کنم.

۲۸  و این در بیت‌عَبَرَه که آن طرف اُرْدُن است، در جایی که یحیی تعمید می‌داد واقع گشت.

۲۹  و در فردای آن روز یحیی عیسی را دید که به جانب او می‌آید. پس گفت، اینک، برّه خدا که گناه جهان را برمی‌دارد!

۳۰  این است آنکه من دربارهٔ او گفتم که مردی بعد از من می‌آید که پیش از من شده است زیرا که بر من مقدّم بود.

۳۱  و من او را نشناختم، لیکن تا او به اسرائیل ظاهر گردد، برای همین من آمده به آب تعمید می‌دادم.

۳۲  پس یحیی شهادت داده، گفت، روح را دیدم که مثل کبوتری از آسمان نازل شده، بر او قرار گرفت.

۳۳  و من او را نشناختم، لیکن او که مرا فرستاد تا به آب تعمید دهم، همان به من گفت بر هر کس بینی که روح نازل شده، بر او قرار گرفت، همان است او که به روح‌القدس تعمید می‌دهد.

۳۴  و من دیده شهادت می‌دهم که این است پسر خدا.

۳۵  و در روز بعد نیز یحیی با دو نفر از شاگردان خود ایستاده بود.

۳۶  ناگاه عیسی را دید که راه می‌رود؛ و گفت، اینک، برّهٔ خدا.

۳۷  و چون آن دو شاگرد کلام او را شنیدند، از پی عیسی روانه شدند.

۳۸  پس عیسی روی گردانیده، آن دو نفر را دید که از عقب می‌آیند. بدیشان گفت،

۳۹  چه می‌خواهید؟ بدو گفتند، ربّی (یعنی ای معلّم) در کجا منزل می‌نمایی؟

۴۰  بدیشان گفت، بیایید و ببینید. آنگاه آمده، دیدند که کجا منزل دارد، و آن روز را نزد او بماندند و قریب به ساعت دهم بود.

۴۱  و یکی از آن دو که سخن یحیی را شنیده، پیروی او نمودند، اندریاس برادر شمعون پطرس بود.

۴۲  او اوّل برادر خود شمعون را یافته، به او گفت، مسیح را (که ترجمهٔ آن کَرِسْتُس است) یافتیم. و چون او را نزد عیسی آورد، عیسی بدو نگریسته، گفت، تو شمعون پسر یونا هستی؛ و اکنون کیفا خوانده خواهی شد (که ترجمهٔ آن پطرس است).

۴۳  بامدادان چون عیسی خواست به سوی جلیل روانه شود، فیلپُس را یافته، بدو گفت، از عقب من بیا.

۴۴  و فیلپُس از بیت صیدا از شهر اندریاس و پطرس بود.

۴۵  فیلپس نَتَنائیل را یافته، بدو گفت، آن کسی را که موسی در تورات و انبیا مذکور داشته‌اند، یافته‌ایم که عیسی پسر یوسف ناصری است.

۴۶  نتنائیل بدو گفت، مگر می‌شود که از ناصره چیزی خوب پیدا شود؟ فیلپس بدو گفت، بیا و ببین.

۴۷  و عیسی چون دید که نتنائیل به سوی او می‌آید، دربارهٔ او گفت، اینک، اسرائیلی حقیقی که در او مکری نیست.

۴۸  نتنائیل بدو گفت، مرا از کجا می‌شناسی؟ عیسی در جواب وی گفت، قبل از آنکه فیلپس تو را دعوت کند، در حینی که زیر درخت انجیر بودی تو را دیدم.

۴۹  نتنائیل در جواب او گفت، ای استاد تو پسر خدایی! تو پادشاه اسرائیل هستی!

۵۰  عیسی در جواب او گفت، آیا از اینکه به تو گفتم که تو را زیر درخت انجیر دیدم، ایمان آوردی؟ بعد از این چیزهای بزرگتر از این خواهی دید.

۵۱  پس بدو گفت، آمین آمین به شما می‌گویم که از کنون آسمان را گشاده، و فرشتگان خدا را که بر پسر انسان صعود و نزول می‌کنند خواهید دید.