Fawn Resting

۷. خدمات پسرخدا به خاصانش (باب‌های ۱۲-‏۱۷)

الف) عیسی در بیت عنیا تدهین می‌شود(۱۲:‏۱-‏۸)

۱۲:‏۱خانه‌ی بیت عنیا‌، مکانی بود که عیسی دوست داشت در آنجا بماند. در اینجا او از مصاحبت با ایلعازر‌، مریم و مرتا لذت می‌برد. درآمدن او به بیت عنیا در این زمان‌، به طریق انسانی سخن می‌گویم که داشت خودش را در معرض خطر قرار می‌داد زیرا اورشلیم مرکز تجمع کسانی بود که به ضد او جمع شده‌بودند.

۱۲:‏۲ در مقابل عده‌ی بسیاری که با عیسی مخالف بودند‌، هنوز قلب‌های کمی وجود داشتند که به راستی برای او می‌تپیدند. ایلعازر یکی از مجلسیان بود و همراه خداوند‌، مریم و مرتا در آنجا مشغول حاضر کردن شام بود. نوشته‌های مقدس هیچ چیزی راجع به اینکه ایلعازر در زمان مرگ خود تا وقتی که از مردگان برخاست چه چیزهایی دیده و شنیده نمی‌گویند. شاید او به وسیله‌ی خدا از افشا کردن اطلاعاتی منع شده‌بود.

۱۲:‏۳ بارها در اناجیل ثبت شده‌است که خداوند عیسی به وسیله‌ی عطر تدهین شده‌است. هیچکدام از آنها شبیه یکدیگر نیستند ولی اصل ماجرا عموماً نظیر مرقس ۱۴:‏۳-‏۹ می‌باشد. سپاسگذاری مریم از مسیح باعث شد که او رطلی از سنبل خالص گرانبها گرفته و پای‌های عیسی را تدهین کند. او در عمل داشت می‌گفت که هیچ چیز باارزشتر از مسیح برای او وجود ندارد. او شایسته‌ی همه‌ی چیزهایی است که ما داریم و هستیم.

هرگاه ما مریم را ملاقات می‌کنیم‌، او در زیر پای‌های عیسی نشسته است. دراینجا او مشغول خشکاندن پای‌های او با موهای خود می‌باشد. از آنجائی که موی‌های زن جلال اوست او داشت جلال خود را در زیر پای‌های او قرار می‌داد. لازم نیست بگوئیم که مریم خودش قبل از این عطر را نگاه داشته بود. بنابراین وقتی که مسیح پرستیده می‌شود‌، پرستندگان خودشان بعضی از باقیمانده‌های آن را برمی‌دارند. هیچ خانه‌ای مثل خانه‌ای که عیسی در آن به درستی سرجایش باشد‌، خوشبو نخواهد بود.

۱۲:‏۴-‏۵در این به نظر می‌آید که جسمانیت فرصتی برای وارد شدن به مذهب پیدا می‌کند. شخصی که در شرف تسلیم کردن خداوندش بود نمی‌توانست تحمل کند که عطر گرانبهایی در راه تدهین آن خداوند بکار برود.

یهودا برای عیسی سیصد دینار ارزش قائل نبود. او احساس کرد این عطر باید فروخته شده و پولش به فقرا داده شود. ولی این امر صرفاً ریاکاری بود. او نه برای فقیران فکر می‌کرد و نه خداوند برایش مهم بود. او در شرف انکار خداوندش بود و نه آن هم به خاطر سیصد دینار بلکه حتی به خاطر یک دهم آن مبلغ بود که او عیسی را تسلیم کرد. رایل به خوبی گفته است:‏

که هرکس بتواند مسیح را پیروی کند به عنوان یک شاگرد و معجزاتش را ببیند و همه‌ی تعالیمش را بشنود و همه‌ی بخشش‌های او را دریافت کرده و به عنوان سول شناخته شده و در پایان ثابت شود که قلبش فاسداست‌، همه‌ی اینها به نظر غیرممکن و باورنکردنی می‌آیند! ولی مورد یهودا نشان می‌دهد که همه‌ی اینها امکانپذیر است. چیزهای کمی‌، شاید راجع به گستردگی افتادن انسان‌ها وجود دارد.

۱۲:‏۶یوحنا سریعاً اضافه می‌کند که یهودا این را نگفت چونکه پروای فقرا را داشت یا حقیقتاً آنها را دوست می‌داشت بلکه او دزد بود. یهودا خریطه‌دار بود و از آنچه در آن انداخته می‌شد برمی‌داشت.

۱۲:‏۷ خداوند در جواب گفت:‏ "او را از اینکار منع نکنید. او این عطر را به‌جهت روز تدهین من نگاه داشته‌است. حالا او می‌خواهد آن را به پای من بریزد تا عملی مبنی بر پرستش و محبت انجام دهد. او مجاز بود که چنین کاری انجام دهد."

۱۲:‏۸ هیچ زمانی نخواهد بود در وقتی که فقیرانی نباشند که ما بتوانیم نیکویی خود نثار ایشان کنیم. ولی خدمت خداوند بر روی زمین به سرعت رو به پایان بود. مریم همیشه این فرصت را نداشت که این عطر را بر سر او بریزد. این باید برای ما درس باشد تا بدانیم که فرصت‌های روحانی درگذر هستند. ما هیچگاه نباید کاری را که می‌توانیم برای نجات‌دهنده انجام دهیم. به تعویق بیندازیم.

ب) توطئه علیه ایلعازر (۱۲:‏۹-‏۱۱)

۱۲:‏۹ این کلام به زودی پخش شد که عیسی نزدیک اورشلیم است. مخفی نگه داشتن حضور او امکانپذیر نبود. بسیاری از یهودیان به بیت عنیا آمدند تا او را ببینند و دیگران آمدند تا ایلعازر را که از مردگان برخیزانده بود بینند.

۱۲:‏۱۰-‏۱۱ تنفر دیوانه‌وار قلب انسانی دوباره در این آیه به تصویر کشیده شده‌است. رؤسای کهنه شورا نمودند تا ایلعازر را نیز بکشند. احتمالاً آنها فکر می‌کردند که او برخاستنش از مردگان خیانت بزرگی مرتکب شده‌است! او هیچ عملی تحت اراده‌ی خود انجام نداده بود ولی آنها او را لایق مرگ می‌دانستند.

به خاطر ایلعازر بسیاری از یهودیان به عیسی ایمان آوردند. پس ایلعازر جزو دشمنان صاحب منصبان یهودی به "حساب می‌آمد" و لزوماً باید از سر راه برداشته می‌شد. آنانی که دیگران را‌، سوی خداوند می‌آورند همیشه مورد جفا و حتی شهادت قرار می‌گیرند.

بعضی مقدسین معتقدند که چون رؤسای کهنه صدوقی بودند که منکر قیامت بودند آنها می‌خواستند از شر حقیقت با هلاک کردن ایلعازر راحت شوند.

پ) ورود مظفرانه (۱۲:‏۱۲-‏۱۹)

۱۲:‏۱۲-‏۱۳ حالا ما می‌رسیم به ورود مظفرانه عیسی به اورشلیم. این روز قبل از مصلوب شدن بود.

بسیار سخت است که دقیقاً بدانیم این جمعیت راجع به عیسی چه فکر می‌کردند. آیا آنها واقعاً می‌دانستند که او پسرخدا و مسیح موعود اسرائیل است؟ یا احتمالاً آنها به او به عنوان پادشاهی نگاه می‌کردند که ایشان را از ظلم رومیان نجات دهد؟ بدون‌شک عده‌ای در میان ایشان ایمان‌دار بودند ولی اکثر آن جمعیت را کسانی تشکیل می‌دادند عموماً قلبی مشتاق خداوند داشتند.

شاخه‌های نخل نشانه‌ی آرامی و صلح پس از غم و مصیبت هستند. (مکاشفه ۹:‏۷). کلمه "هوشیعانا" یعنی ما می‌خواهیم الآن ما را نجات بده. این فکرها را کنار هم قرار دهید و متوجه خواهید شد که به نظر می‌آید مردم به عیسی به عنوان کسی که خدا فرستاده تا ایشان را از دست جنایات رومیان نجات بخشد و صلح و آرامش را پس از غم و مصیبت سال‌های بسیار در اسارت و زیر ظلم امت‌ها بریزد‌، بدیشان باز دهد‌، نگاه می‌کرد.

۱۲:‏۱۴-‏۱۵ عیسی سوار بر کُرّه‌الاغی به شهر آمد یعنی یک روش معمول مسافرت. حتی فراتر از آن خداوند داشت نبوت راجع به این موضوع را تحقق می‌بخشید.

نقل قول از کتاب زکریا ۹:‏۹ گرفته شده‌است. در آنجا پیشگوئی کرده‌است که زمانی که پادشاه به اسرائیل می‌آید او بر کُرّه‌الاغی سوار خواهد شد:‏ دختر صهیون‌، نمونه‌ای تمثیلی از قوم یهود است‌، صهیون کوهی واقع در شهر اورشلیم بود.

۱۲:‏۱۶ شاگردان نفهمیدند که چه اتفاقی دارد می‌افتد و دقیقاً دارد نبوت زکریا را به اتمام می‌رساند که عیسی عملاً با همان پیشگوئی شده و به عنوان پادشاه راستین اسرائیل به اورشلیم وارد می‌شد. ولیکن پس از اینکه خداوند به آسمان رفته و جلال یافت و به دست راست پدر نشست این امر برای شاگردان باز شد که این وقایع‌، انجام نبوت‌های نوشته‌های مقدس بوده‌اند.

۱۲:‏۱۷-‏۱۸ در بین جمعیتی که شاهد ورود عیسی به اورشلیم بودند‌، گروهی بودند که برخاستن ایلعازر از مردگان را دیده بودند. این گروه به دیگرانی که در اطراف او که بر کُرّه‌الاغ سوار بود راجع به ایلعازر که از مردگان او برخیزانده بود گفتند. به محض اینکه خبر این معجزه پخش شد‌، عده‌ی بسیاری از مردم آمدند تا عیسی را ملاقات کنند. متأسفانه انگیزه‌ی ایشان بیشتر کنجکاوی بود تا ایمان حقیقی.

۱۲:‏۱۹ در حینی که به جمعیت افزوده می‌شد‌، و توجه به نجات افزایش می‌یافت‌، فریسیان در اطراف ایشان بودند. آنها هیچ چیزی نمی‌توانستند بگویند یا انجام دهند. آنها با اغراق فریاد برآوردند که اینک تمام عالم از پی او رفته‌اند. آنها نفهمیده بودند که اشتیاق این جمعیت به خاطر گذراندن وقت بود و اینکه کسانی که در حقیقت اراده‌ی پرستش عیسی را به عنوان پسر خدا داشتند بسیار کم هستند.

ت) یونانیان آرزوی دیدن عیسی راداشتند (۱۲:‏۲۰-‏۲۶)

۱۲:‏۲۰ یونانیانی که نزد عیسی آمدند‌، غیریهودیانی بودند که به کیش یهود رویده بودند. این حقیقت که آنها برای پرستش به عید آمده بودند نشان می‌دهد که آنها دیگر مراسم مذهبی پدران خود را ترک کرده بودند. آمدن آنها نزد خداوند عیسی در این وقت این تصویر را به حقیقت می‌کشد که در زمان رد کردن خداوند عیسی توسط یهودیان‌، امت‌ها موعظه‌ی انجیل را خواهند شنید و ایمان خواهند آورد.

۱۲:‏۲۱ هیچ دلیلی به ما داده نشده‌است که چرا آنها نزد فیلپس آمدند. شاید نام یونانی او و این حقیقت که او از بیت حسدای جلیل بود او را برای نوایمانان امت جذاب می‌کرد. درخواست آنها جدی و نجیبانه بود.‌ "ای آقا می‌خواهیم عیسی را ببینیم." هیچ‌کس نیست که این آرزوی صادقانه را در قلب خود داشته باشد و بدون گرفتن جواب (پاداش) آن برگردد.

۱۲:‏۲۲ شاید فیلپس کاملاً مطمئن نبود که آیا خداوند این یونانیان را می‌پذیرد یا نه. مسیح قبلاً به شاگردان گفته بود که با انجیل امت‌ها نروند بنابراین فیلپس نزد آندریاس آمد و آنها با هم به عیسی این امر را گفتند.

۱۲:‏۲۳ چرا یونانیان می‌خواستند عیسی را ببینند؟ اگر در بین آیات نگاه کنیم می‌توانیم حدس بزنیم که آوازه‌ی حکمت عیسی به گوش ایشان رسیده بود و آنها می‌خواستند که او را به مقام یکی از فیلسوفان مردم‌پسند خود در آورند. آنها می‌دانستند که رهبران مذهبی قوم یهود با او در تضاد هستند و ایشان می‌خواستند که زندگی او را نجات دهند. فلسفه‌ی ایشان "جان خود را نجات دادن" بود. ولی عیسی بدیشان گفت که فلسفه وضوحاً با شریعت در تضاد است. او در مرگ صلیب بود که جلال می‌یافت و نه در یک زندگی راحت.

۱۲:‏۲۴ دانه هرگز ثمر نمی‌دهد مگر آنکه اول در زمین افتد و بمیرد. خداوند عیسی در اینجا از خود به عنوان دانه‌ی گندم که ثمر می‌آورد اشاره کرد. اگر او نمی‌مرد‌، تنها می‌ماند. او در جلال آسمان به تنهایی شادی می‌کرد. در آنجا هیچ گناهکار نجات یافته‌ای با او نبود تا در جلال و شادی او شریک شود. ولی اگر او مرد‌، راه را برای نجات عده‌ی زیادی که نجات می‌یابند باز کرد.

مشابه همین امر در مورد ما صدق می‌کند چنان که ت.جی. راگلند می‌گوید:‏

اگر ما نخواهیم دانه‌های گندم باشیم –که به زمین افتاده و می‌میرند‌، اگر ما قربانی نباشیم یا شخصیتی اهل ریسک نداشته باشیم و به دنبال سلامتی خود و ثروت باشیم آن هم در زمانی که خداوند ما را خوانده پس اگر به خاطر مسیح از خانه رانده نشده و از خانواده طرد نشویم تنها خواهیم ماند. ولی اگر بخواهیم که ثمر داشته باشیم‌، ما باید برکات خود خداوند را دنبال کنیم به وسیله‌ی تبدیل شدن به دانه‌های گندم که می‌میرند و پس چند برابر ثمر می‌آورند.

۱۲:‏۲۵ بسیاری از مردم گمان می‌کنند که چیزهای مهم در زندگی غذا‌، لباس و رفاه هستند. آنها برای این چیزها زندگی می‌کنند. ولی در زندگی خود نخواهند فهمید که روح از جسم مهمتر است. به وسیله‌ی غفلت کردن در تغذیه‌ی روح‌، آنها حیات خود را از دست می‌دهند. از طرفی دیگر کسانی هستند که همه‌چیز را برای مسیح از دست می‌دهند. برای خدمت به او‌، آنها از خیلی چیزهایی که در میان انسان‌ها باارزش است‌، صرف نظر می‌کنند. اینها مردمانی هستند که جان خود را تا حیات جاودانی نگاه می‌دارند. نفرت داشتن از زندگی یعنی دوست داشتن مسیح بیشتر از دوست داشتن علائق شخصی.

۱۲:‏۲۶ در خدمت به مسیح‌، شخصی باید او را پیروی کند. او خادمانش را مطیع تعالیم و روحاً وابسته به خود می‌خواهد. آنها باید نمونه‌ی مرگ او را برای خود الگو قرار دهند. به همه‌ی خادمان وعده داده شده‌است که در حضور او با حفاظت استادشان پایدار بمانند و این فقط مربوط به زندگی حال نمی‌شود بلکه ابدیت ایشان را نیز دربرمی‌گیرد. خدمت حالا رضایت خدا را در روزهای آینده دربرخواهد داشت. هر چیزی که یک شخص بخاطر سرزنش شدن و شرمگین شدن از آن رنج می‌برد در اینجا در مقایسه با حالی که در حضور خدای پدر در آسمان او خواهد داشت بسیار کوچک است!

ث – عیسی با مرگ قریب ‌الوقوع خود روبرو می‌شود (۱۲:‏۲۷-‏۳۶)

۱۲:‏۲۷ خداوند به‌طور‌فزاینده راجع به وقایعی که فوراً در مقابل او قرار می‌گرفت فکر کرد. او داشت به صلیب فکر می‌کرد و زمانی را می‌دید که به عنوان حمل‌کننده‌ی گناه‌، متحمل خشم و غضب خدای پدر در قبال گناهان ما می‌شد. در تفکر به این "ساعت دردناک" (جی بی‌اچ) جان او مضطرب گشت. او چگونه می‌توانست (می‌بایست) در آن وقت دعا کند؟ آیا او باید دعا می‌کرد که پدر او را از آن ساعت رستگار سازد؟ او برای این دعا نکرد بلکه هدف او از آمدن به دنیا رفتن بر روی صلیب بود. او به دنیا آمده بود تا بمیرد.

۱۲:‏۲۸ بجای دعا کردن در جهت نجات یافتن از صلیب‌، خداوند عیسی دعا کرد که خدای پدر خودش را جلال دهد. او بیشتر دوست داشت که خدا حرمت بیابد تا اینکه خودش به امنیت و راحتی برسد. خدا حالا از آسمان سخن می‌گوید که اسم خود را جلال دادم و باز هم جلال خواهم داد. اسم خدا در حین خدمت زمینی عیسی و زندگی او جلال یافته بود. سی سال سکوت در ناصره‌، سه سال خدمت عمومی‌، کلام فوق‌العاه و کارهای نجات‌دهنده –همگی اینها بسیار بسیار اسم خدای پدر را جلال داده بودند. ولی هنوز جلال بزرگتر در مرگ‌، مدفون شدن و قیام و صعود مسیح برای خدا باقی مانده بود.

۱۲:‏۲۹ بعضی که در آنجا ایستاده بودند صدای خدا را با رعد اشتباه گرفتند. این گونه افراد اکثراً درصددند تا توضیحی طبیعی برای مسائل روحانی پیداکنند. انسان‌هایی که تصمیم به پذیرفتن حقیقت معجزات ندارند سعی می‌کنند معجزات را با استفاده از قوانین طبیعت توضیح دهند. دیگران می‌دانستند که این رعد نبود‌، تشخیص هم ندادند که این صدای خداست. فهمیدن این امر خدا بشری بود. آنها فقط می‌توانستند نتیجه بگیرند که این صدای یک فرشته بود. صدای خدا فقط می‌تواند به وسیله‌ی کمک روح‌القدس به اشخاصی شنیده و تشخیص داده شود. مردم می‌توانند بارها و بارها به انجیل گوش فرا دهند ولی این برایشان نامفهوم خواهد بود تا حینی که روح‌القدس از درون با آنها صحبت کند.

۱۲:‏۳۰ خداوند به شنوندگان توضیح داد که این صدا نیازی نبود که بلند به او گفته شود تا بتواند آن را بشنود. بلکه برای این با صدای بلند ندا کرده شد تا آنانی که در آنجا ایستاده بودند آن را بشنوند.

۱۲:‏۳۱ "الآن داوری این جهان است." او می‌گفت که دنیا در شرف مصلوب کردن خداوند حیات و جلال بود. در انجام این کار‌، دنیا خود را محکوم می‌کرد. محکومیت او با رد کردن فجیح مسیح مسجل شده‌بود. این منظور عیسی نجات‌دهنده در اینجا بود. محکومیت در ابتکار مردمان گناهکار بود. رئیس این جهان‌، شیطان بود. در اینجا‌، شیطان را می‌بینیم که در جلجتا مغلوب شد. او گمان کرد که با موفقیت‌، یکبار خداوند عیسی را برای همیشه از صحنه‌ی روزگار محو کرده‌است. ولی به‌جای آن‌، نجات‌دهنده راهی برای نجات انسان‌ها مهیا کرد و در همان زمین شیطان و همه‌ی دار و دسته‌اش را مغلوب کرد. محکومیت هنوز گریبان شیطان را نگرفته بود ولی شرارت او همراه شده‌بود. او هنوز به دنیا می‌رفت و اعمال او شریرانه‌ی خود را با خود حمل می‌کرد ولی زمانی خدا خواهید رسد که او به دریاچه‌ی آتش افکنده خواهد شد.

۱۲:‏۳۲ اولین قسمت این آیه به مرگ بر روی صلیب اشاره دارد. او بر روی صلیبی ساخته شده از چوب میخکوب شده و از زمین بلند کرده می‌شد. خداوند گفت که اگر مصلوب شود‌، همه را به سوی خود خواهد کشید. بسیاری توضیحات راجع به این مسئله بیان شده‌است. بعضی گمان می‌برند که او هم نجات‌یافتگان و هم محکومان را با خود بالا خواهد کشید. دیگران فکر می‌کنند که اگر مسیح در موعظه‌ی انجیل بالا برده شود‌، سپس قدرت بزرگی در پیام او خواهد بود و جان‌های زیادی به سوی او بالا کشیده می‌شوند. ولی احتمالاً توضیح درست این است که همه‌ی مردم به سوی او بالا کشیده می‌شوند. این به معنای همه‌ی مردم به جز استثنائات نیست بلکه از هر قوم‌، ملیت و زبان.

۱۲:‏۳۳ وقتی که خداوند عیسی از بالا برده‌شدن صحبت کرد‌، او به نوع مرگی که بدان وسیله می‌مرد اشاره کرد که مصلوب شدن بود. اینجا دوباره ما واقعه‌ای را داریم که نشان‌دهنده‌ی علم مطلق خداوند است. او از قبل می‌دانست که در بستر و یا به وسیله‌ی تصادف نخواهد مرد بلکه بر صلیب میخکوب خواهد شد.

۱۲:‏۳۴ مردم با این جمله‌ی خداوند درباره‌ی بالا کشیده‌شدنش در حیرت افتادند. آنها می‌دانستند که او ادعا می‌کند که مسیح موعود است و هنوز از عهد عتیق می‌دانستند که مسیح موعود تا به ابد زنده خواهد ماند(به اشعیاء ۹:‏۷ و مزمو۱۱۰:‏۴ و دانیال ۷:‏۱۴ و میکاء۴:‏۷ نگاه کنید). توجه داشته باشید که مریم با گفتن "پسر انسان باید بالا کشیده شود." از عیسی نقل قول می‌کردند که او عملاً این را بیان کرده بود. من اگر از زمین بالا کشیده شوم. البته که خداوند عیسی به خودش اشاره می‌کرد با رهایی متوالی به عنوان پسر انسان و شاید قبلاً هم حتی گفته بود که پسر انسان باید بلند کرده شود بنابراین برای مردم سخت نبود تا این دو تفکر را در کنار هم قرار دهند.

۱۲:‏۳۵ وقتی که مردم از عیسی پرسیدند که پسر انسان کیست‌، او از خودش به عنوان نور عالم سخن گفت. او بدیشان یادآوری کرد که نور جهان فقط اندک زمانی با ایشان خواهد بود. آنها باید به سوی نور آمده و در آن گام برمی‌داشتند در غیراین‌صورت تاریکی به زودی ایشان را فرو می‌گرفت‌، و آنها در گمراهی اطراف خود لغزش می‌خوردند.

خداوند به نظر می‌آید که خود را به خورشید و نوری که از آن ساطع می‌شود تشبیه کرده‌است. خورشید در صبح طلوع می‌کند و در رأس آسمان قرار می‌گیردو به افق صعود می‌کند در وقت شب. خورشید فقط برای ساعات محدودی از روز با ماست. ما باید آن را تا زمانی که با ماست غنیمت بشماریم زیرا وقتی که شب بیاید ما دیگر سودی از آن نمی‌بریم. از لحاظ روحانی‌، کسی که به خداوند عیسی ایمان می‌آورد در نور سالک می‌شود. شخصی که او را رد می‌کند‌، در تاریکی گام برمی‌دارد و نمی‌داند که به کجا می‌رود. او از هدایت آسمانی برخوردار نیست و در زندگیش لغزش خواهد خورد.

۱۲:‏۳۶ مجدداً خداوند عیسی به شنوندگانش هشدار داد که به او تا وقتی که فرصت هست ایمان بیاورند. در انجام این کار‌، آنها به پسران نور تبدیل می‌گردیدند. آنها از مسیر حیات و حیات جاودان کاملاً مطمئن هستند. پس از اینکه خداوند این سخنان را گفت:‏ از میان مردم رفته و برای مدتی در خفا ماند.

ج) ایمان نیاوردن اکثر یهودیان(۱۲:‏۳۷-‏۴۳)

۱۲:‏۳۷ یوحنا در اینجا روی نکته‌ی جالبی تأکید می‌کند که با وجود اینکه خداوند عیسی پیش روی ایشان بسیاری معجزات مقتدر به انجام رسانده بود ولی آنها بدو ایمان نیاوردند. چنانچه قبلاً هم به ما گفته شده‌بود‌، ناباوری ایشان در اثر کمبود دلایل نبود. خداوند دلائل قانع‌کننده‌ی زیادی راجع به اولوهیت خود آورده بود ولی مردم نمی‌خواستند که ایمان بیاورند. آنها می‌خواستند که پادشاهی برایشان حکمرانی کند ولی نمی‌خواستند که توبه کنند.

۱۲:‏۳۸ ناباوری یهودیان در به انجام رسیدن نبوت اشعیاء ۵۳:‏۱ بوده‌است. "‌ای خداوند‌، کیست که خبر ما را باور کرد؟ جواب آن چنین ندا کرده می‌شود:‏ "نه عده‌ی زیادی!" از آنجائی که بازو در نوشته‌های مقدس از قدرت صحبت می‌کند‌، بازوی خداوند از اقتدار و قدرت خدا صحبت می‌کند. قدرت خدا فقط به آنانی که به خبر مربوط به خداوند عیسی مسیح ایمان دارند نمایان می‌شود. بنابراین‌، چون بسیاری به خبر مسیح موعود یعنی قدرت خدا ایمان نیاوردند پس این قدرت به عده‌ی بسیاری نمایان نشد.

۱۲:‏۳۹ وقتی که خداوند عیسی خود را به قوم اسرائیل نمایان ساخت‌، آنها او را رد کردند. دوباره و دوباره او آمد تا آنها را به سوی نجات رهنمون شود ولی آنها همچنان گفتند نه. هرچقدر بیشتر مردم انجیل را رد کنند‌، برای ایشان قبول کردن آن سخت‌تر خواهد بود. وقتی که انسان‌ها چشمان خود را به سوی نور می‌بندند‌، خدا قابلیت دیدن نور را برایشان سخت‌تر می‌سازد. خدا باعث می‌شود که ایشان به مقوله‌ای برخورد کنند که به کوری یهودی شناخته شده‌است و این کوری‌، داوری خدا را بر ضد ایشان به‌جهت رد کردن پسرش به ارمغان می‌آورد.

۱۲:‏۴۰ نقل قول از اشعیاء ۶:‏۹-‏۱۰ بود. خدا چشمان مردم اسرائیل را کور کرد و دل‌های ایشان را سخت ساخت. او این کار را از ابتدا نکرد بلکه پس از آنکه آنها چشمان خود را بسته و دل‌هایشان را سخت ساختند. به عنوان نتیجه‌ی لجبازی اسرائیل و رد کردن اراده‌ی مسیح‌، آنها چشمان خود را کور کردند و مانع از فهمیدن‌، بازگشت کردن و شفا یافتن خویشتن شدند.

۱۲:‏۴۱در اشعیاء ۶‌، گفته شده‌است که نبی جلال خدا را دیده است. یوحنا این توضیح را اضافه می‌کند که این جلال مسیح بود که اشعیاء دید و این مسیح بود که با وی سخن گفت. پس بنابراین‌، این آیه نیز یک آیه‌ی مهم دیگر در ارتباط زنجیرهای وقایعی است که ثابت می‌کند عیسی مسیح خداست.

۱۲:‏۴۲ بسیاری از سرداران یهودی فهمیدند که عیسی همان مسیح است. به‌هرحال‌، آنها جرأت نداشتند که این امر را به دیگران بگویند زیرا می‌ترسیدند که از کنیسه اخراج شوند. ما علاقه‌مندیم فکر کنیم که این مردم عموماً ایمان‌داران به خداوند عیسی بودند ولی شک داشتند. وقتی که در جائی ایمانی حقیقی وجود دارد‌، دیر یا زود اعتراف به مسیح نیز هست. وقتی که مسیح واقعاً به عنوان نجات‌دهنده شناخته می‌شود‌، شخص ایمان‌دار به او شک نمی‌کند و نسبت به پیامدهای ایمانش بی‌توجه خواهد بود.

۱۲:‏۴۳ این روشن است که این مردم تحسین پیروان انسانی خود را بیشتر از تحسین (جلال) خدا دوست می‌داشتند. آنها رضایت انسان را بیشتر از رضایت خدا دوست داشتند. آیا شخصی مثل اینها می‌تواند یک ایمان‌دار حقیقی به خداوند عیسی مسیح باشد؟ برای جواب به ۴۴:‏۵ نگاه کنید.

چ) خطر بی‌ایمانی (۱۲:‏۴۴-‏۵۰)

۱۲:‏۴۴ مفهوم آیه‌ی ۴۴ چنین است:‏ "آنکه به من ایمان آورد عملاً نه به من ایمان آورده فقط‌، بلکه همچنین به پدری ایمان آورده است که مرا فرستاده." در اینجا خداوند دوباره ارتباط نزدیکش را با خدای پدر تعلیم می‌دهد. این امکانپذیر نیست که به یکی ایمان آورد بدون ایمان آوردن به آن دیگری. ایمان آوردن به مسیح یعنی ایمان آوردن به خدای پدر. یک نفر نمی‌تواند به پدر ایمان داشته باشد بدون اینکه همان حرمت را به طور مساوی برای پسر قائل شود.

۱۲:‏۴۵ هیچ‌کس نمی‌تواند خدای پدر را ببیند. او روح است و بنابراین نادیدنی. ولی خداوند عیسی به این جهان آمد تا ما بتوانیم ببینیم که خدا چگونه است. به وسیله‌ی این منظور ما این نیست که او به ما نشان می‌دهد که خدا جسماً به چه شکلی است ولی ذات او را برای ما نمایان می‌سازد. او شخصیت خدا را برای ما نمایان می‌سازد. بنابراین هرآنکس که مسیح را دید‌، خدای پدر را دیده است.

۱۲:‏۴۶ مثل نور غالباً یکی از امثال موردعلاقه‌ی خداوند بود. مجدداً او از خود به عنوان نوری نام می‌برد که به جهان آمد تا آنانی که به او ایمان دارند از ظلمت اطاعت نکنند. جدا از مسیح‌، انسان‌ها در ظلمت غلیظ خواهند بود. آنها دانش درستی از زندگی نخواهند داشت و از مرگ و ابدیت نیز. ولی کسانی که با ایمان نزد مسیح می‌آیند دیگر نگران حقیقت نیستند زیرا آنها حقیقت را در او یافته‌اند.

۱۲:‏۴۷مقصود آمدن اولیه‌ی مسیح به جهان داوری آن نبود بلکه نجات آن. او در جایگاه داوری کسانی که از شنیدن سخنان او و ایمان آوردن به وی سرباز زدند‌، ننشست. این بدین معنا نیست که او این بی‌ایمانان را در روز بازپسین داوری نخواهد کرد بلکه داوری جزو برنامه‌ی ظهور اولیه‌ی او نبود.

۱۲:‏۴۸ حالا خداوند به روز بازپسین نظر می‌اندازد یعنی روزی که آنانی که کلام او را رد کردند در مقابل مسند داوری خدا می‌ایستند. در آن زمان‌، کلام تعلیم‌داده‌شده‌ی خداوند عیسی برای محکومیت ایشان کافی خواهد بود.

۱۲:‏۴۹چیزهایی که او تعلیم داد چیزهایی نبودند که از خودش ابداع نموده و یا در مدارس انسانی تعلیم گرفته باشد. بلکه به عنوان خادم مطیع و پسر‌، او فقط چیزهایی را گفته بود که پدر از او خواسته بود. این حقیقتی است که انسان‌ها را در روز بازپسین محکوم می‌کند. کلامی که خداوند عیسی بیان کرد‌، کلام خدا بود و انسان‌ها نخواستند که آن را بشنوند. پدر به او گفته بود چیزهایی را نگوید که نباید بلکه هر آنچه او به وی فرموده بود که بگوید. تفاوتی در این میان وجود دارد. عبارت "چه بگویم" اشاره به منشاء پیام دارد. "چه چیز بگویم" یعنی همان کلامی که خداوند در تعالیمش به عنوان حقیقت و راستی خدا بکار برده بود.

۱۲:‏۵۰ عیسی می‌دانست که پدر به او مأموریت داده است که به همه‌ی ایمان‌داران به وی حیات جاودانی عطا کند. پس مسیح پیام را همانطور که از پدرش یافته است می‌رساند.

حالا ما به وقفه‌ای آشکار درواقع برمی‌خوریم. تا بدینجا‌، خداوند خود را به اسرائیل نمایانده بود. هفت معجزه‌ی آشکار ثبت شده‌است و هر کدام نشان‌دهنده‌ی تجربه‌ای است که گناهکار در آن ایمان خود را بر مسیح قرار داده است. معجزات اینها هستند:‏

۱-‏ تبدیل آب به شراب در عروسی قانای جلیل(۲:‏۱-‏۱۲). این معجزه‌، گناهکار را به تصویر می‌کشد که با شادی آسمانی که به وسیله‌ی قدرت مسیح منتقل می‌شود‌، بیگانه است.

۲-‏ شفای پسر افسر(۴:‏۴۶-‏۵۴) این گناهکاری را به تصویر می‌کشد که مریض است و احتیاج به شفای روحانی دارد.

۳-‏ شفای افلیج در کنار حوض بیت حسدا (باب۵). فقیر گناهکار بدون توان‌، کمک و قدرت برای نجات خود از وضعیت خویش به تصویر کشیده شده‌است. عیسی او را از ناتوانی‌اش شفا می‌بخشد.

۴-‏ خوراک دادن به پنج هزار نفر(باب ۶). گناهکار بدون غذا‌، گرسنه و در احتیاج به قدرت گفتن است. خداوند غذای روح ایشان را می‌دهد تا دیگر هرگز گرسنه نگردند.

۵-‏ آرام کردن دریای جلیل(۶:‏۱۶-‏۲۱). گناهکار در جای خطر دیده می‌شود‌، خداوند او را از طوفان نجات می‌دهد.

۶-‏ شفای کور مادرزاد(باب۹). این مرد کوری قلب انسان را وقتی که قدرت مسیح را می‌چشد نشان می‌دهد. انسان نمی‌تواند گناهکار بودن خود را ببیند یا زیبائی‌های نجات‌دهنده‌اش تا زمانی که به وسیله‌ی روح‌القدس برایش باز شوند.

۷-‏ زنده کردن ایلعازر از مردگان (باب۱۱). البته به ما یادآور می‌شود که گناهکار در گناهان خود مرده است و نیاز به حیات تازه از بالا دارد.

همه‌ی این معجزات ظاهر شدند تا ثابت شود که عیسی مسیح پسرخدا می‌باشد.

انجیل به روایت يوحنا

فصل   ۱۲

۱  پس شش روز قبل از عید فِصَح، عیسیبه بیت عَنْیا آمد، جایی که ایلعازر مرده را از مردگان برخیزانیده بود.

۲  و برای او در آنجا شام حاضر کردند و مرتا خدمت می‌کرد و ایلعازر یکی از مجلسیان با او بود.

۳  آنگاه مریم رطلی از عطرِ سنبلِ خالصِ گرانبها گرفته، پایهای عیسی را تدهین کرد و پایهای او را از مویهای خود خشکانید، چنانکه خانه از بوی عطر پر شد.

۴  پس یکی از شاگردان او یعنی یهودای اسخریوطی، پسر شمعون که تسلیم کننده وی بود، گفت،

۵  برای چه این عطر به سیصد دینار فروخته نشد تا به فقرا داده شود؟

۶  و این را نه از آنرو گفت که پروای فقرا می‌داشت، بلکه از آنرو که دزد بود و خریطه در حوالهٔ او و از آنچه در آن انداخته می‌شد برمی‌داشت.

۷  عیسی گفت، او را واگذار زیرا که بجهت روز تکفین من این را نگاه داشته‌است.

۸  زیرا که فقرا همیشه با شما می‌باشند و امّا من همه وقت با شما نیستم.

۹  پس جمعی کثیر از یهود چون دانستند که عیسی در آنجا است آمدند، نه برای عیسی و بس بلکه تا ایلعازر را نیز که از مردگانش برخیزانیده بود ببینند.

۱۰  آنگاه رؤسای کَهَنَه شورا کردند که ایلعازر را نیز بکشند.

۱۱  زیرا که بسیاری از یهود به‌سبب او می‌رفتند و به عیسی ایمان می‌آوردند.

۱۲  فردای آن روز چون گروه بسیاری که برای عید آمده بودند، شنیدند که عیسی به اورشلیم می‌آید،

۱۳  شاخه‌های نخل را گرفته، به استقبال او بیرون آمدند و ندا می‌کردند، هوشیعانا مبارک باد پادشاه اسرائیل که به اسم خداوند می‌آید.

۱۴  و عیسی کرّه الاغی یافته، بر آن سوار شد چنانکه مکتوب است

۱۵  که ای دختر صهیون مترس، اینک، پادشاه تو سوار بر کرّه الاغی می‌آید.

۱۶  و شاگردانش اوّلاً این چیزها را نفهمیدند، لکن چون عیسی جلال یافت، آنگاه به‌خاطر آوردند که این چیزها دربارهٔ او مکتوب است و همچنان با او کرده بودند.

۱۷  و گروهی که با او بودند شهادت دادند که ایلعازر را از قبر خوانده، او را از مردگان برخیزانیده است.

۱۸  و بجهت همین نیز آن گروه او را استقبال کردند، زیرا شنیده بودند که آن معجزه را نموده بود.

۱۹  پس فریسیان به یکدیگر گفتند، نمی‌بینید که هیچ نفع نمی‌برید؟ اینک، تمام عالم از پی اورفته‌اند!

۲۰  و از آن کسانی که در عید بجهت عبادت آمده بودند، بعضی یونانی بودند.

۲۱  ایشان نزد فیلپُس که از بیت صیدای جلیل بود آمدند و سؤال کرده، گفتند، ای آقا، می‌خواهیم عیسی را ببینیم.

۲۲  فیلّپُس آمد و به اندریاس گفت و اندریاس و فیلپُّس به عیسی گفتند.

۲۳  عیسی در جواب ایشان گفت، ساعتی رسیده است که پسر انسان جلال یابد.

۲۴  آمین آمین به شما می‌گویم اگر دانه گندم که در زمین می‌افتد نمیرد، تنها ماند لیکن اگر بمیرد ثمر بسیار آوَرَد.

۲۵  کسی که جان خود را دوست دارد، آن را هلاک کند؛ و هر که در این جهان جان خود را دشمن دارد، تا حیات جاودانی آن را نگاه خواهد داشت.

۲۶  اگر کسی مرا خدمت کند، مرا پیروی بکند و جایی که من می‌باشم آنجا خادم من نیز خواهد بود؛ و هر که مرا خدمت کند پدرْ او را حرمت خواهد داشت.

۲۷  الآن جان من مضطرب است و چه بگویم؟ ای پدر مرا از این ساعت رستگار کن. لکن بجهت همین امر تا این ساعت رسیده‌ام.

۲۸  ای پدر اسم خود را جلال بده! ناگاه صدایی از آسمان در رسید که جلال دادم و باز جلال خواهم داد.

۲۹  پس گروهی که حاضر بودند این را شنیده، گفتند، رعد شد! و دیگران گفتند، فرشته‌ای با او تکلّم کرد!

۳۰  عیسی در جواب گفت، این صدا از برای من نیامد، بلکه بجهت شما.

۳۱  الحال داوری این جهان است و الآن رئیس این جهان بیرون افکنده می‌شود.

۳۲  و من اگر از زمین بلند کرده شوم، همه را به سوی خود خواهم کشید.

۳۳  و این را گفتکنایه از آن قسم موت که می‌بایست بمیرد.

۳۴  پس همه به او جواب دادند، ما از تورات شنیده‌ایم که مسیح تا به ابد باقی می‌ماند. پس چگونه تو می‌گویی که پسر انسان باید بالا کشیده شود؟ کیست این پسر انسان؟

۳۵  آنگاه عیسی بدیشان گفت، اندک زمانی نور با شماست. پس مادامی که نور با شماست، راه بروید تا ظلمت شما را فرو نگیرد؛ و کسی که در تاریکی راه می‌رود نمی‌داند به کجا می‌رود.

۳۶  مادامی که نور با شماست به نور ایمان آورید تا پسران نور گردید. عیسی چون این را بگفت، رفته خود را از ایشان مخفی ساخت.

۳۷  و با اینکه پیش روی ایشان چنین معجزات بسیار نموده بود، بدو ایمان نیاوردند.

۳۸  تا کلامی که اشعیا نبی گفت به اتمام رسد، ای خداوند کیست که خبر ما را باور کرد و بازوی خداوند به کِه آشکار گردید؟

۳۹  و از آن‌جهت نتوانستند ایمان آورد، زیرا که اشعیا نیز گفت،

۴۰  چشمان ایشان را کور کرد و دلهای ایشان را سخت ساخت تا به چشمان خود نبینند و به دلهای خود نفهمند و برنگردند تا ایشان را شفا دهم.

۴۱  این کلام را اشعیا گفت وقتی که جلال او را دید و دربارهٔ او تکلّم کرد.

۴۲  لکن با وجود این، بسیاری از سرداران نیز بدو ایمان آوردند، امّا به‌سبب فریسیان اقرار نکردند که مبادا از کنیسه بیرون شوند.

۴۳  زیرا که جلال خلق را بیشتر از جلال خدا دوست می‌داشتند.

۴۴  آنگاه عیسی ندا کرده، گفت، آنکه به من ایمان آورد، نه به من بلکه به آنکه مرا فرستاده است، ایمان آورده است.

۴۵  و کسی که مرا دیدفرستنده مرا دیده است.

۴۶  من نوری در جهان آمدم تا هر که به من ایمان آوَرد در ظلمت نمانَد.

۴۷  و اگر کسی کلام مرا شنید و ایمان نیاورد، من بر او داوری نمی‌کنم زیرا که نیامده‌ام تا جهان را داوری کنم بلکه تا جهان را نجات بخشم.

۴۸  هر که مرا حقیر شمارد و کلام مرا قبول نکند، کسی هست که در حقّ او داوری کند، همان کلامی که گفتم در روز بازپسین بر او داوری خواهد کرد.

۴۹  زآنرو که من از خود نگفتم، لکن پدری که مرا فرستاد، به من فرمان داد که چه بگویم و به چه چیز تکلّم کنم.

۵۰  و می‌دانم که فرمان او حیات جاودانی است. پس آنچه من می‌گویم چنانکه پدر به من گفته است، تکلّم می‌کنم.