انجیل به روایت يوحنا
فصل ۷
۱ و بعد از آن عیسی در جلیل میگشت زیرا نمیخواست در یهودیّه راه رود چونکه یهودیان قصد قتل او میداشتند.
۲ و عید یهود که عید خیمهها باشد نزدیک بود.
۳ پس برادرانش بدو گفتند، از اینجا روانه شده، به یهودیّه برو تا شاگردانت نیز آن اعمالی را که تو میکنی ببینند،
۴ زیرا هر که میخواهد آشکار شود، در پنهانی کار نمیکند. پس اگر این کارها را میکنی، خود را به جهان بنما.
۵ زیرا که برادرانش نیز به او ایمان نیاورده بودند.
۶ آنگاه عیسی بدیشان گفت، وقتمن هنوز نرسیده، امّا وقت شما همیشه حاضر است.
۷ جهان نمیتواند شما را دشمن دارد و لیکن مرا دشمن میدارد زیرا که من بر آن شهادت میدهم که اعمالش بد است.
۸ شما برای این عید بروید. من حال به این عید نمیآیم زیرا که وقت من هنوز تمام نشده است.
۹ چون این را بدیشان گفت، در جلیل توقّف نمود.
۱۰ لیکن چون برادرانش برای عید رفته بودند، او نیز آمد، نه آشکار بلکه در خفا.
۱۱ امّا یهودیان در عید او را جستجو نموده، میگفتند که او کجا است.
۱۲ و در میان مردم دربارهٔ او همهمه بسیار بود. بعضی میگفتند که مردی نیکو است و دیگران میگفتند نی بلکه گمراه کننده قوم است.
۱۳ و لیکن بهسبب ترس از یهود، هیچکس دربارهٔ او ظاهراً حرف نمیزد.
۱۴ و چون نصف عید گذشته بود، عیسی به هیکل آمده، تعلیم میداد.
۱۵ و یهودیان تعجّب نموده، گفتند، این شخص هرگز تعلیم نیافته، چگونه کتب را میداند؟
۱۶ عیسی در جواب ایشان گفت، تعلیم من از من نیست، بلکه از فرستنده من.
۱۷ اگر کسی بخواهد ارادهٔ او را به عمل آرد، دربارهٔ تعلیم خواهد دانست که از خدا است یا آنکه من از خود سخن میرانم.
۱۸ هر که از خود سخن گوید، جلال خود را طالب بُوَد و امّا هر که طالب جلال فرستنده خود باشد، او صادق است و در او ناراستی نیست.
۱۹ آیا موسی تورات را به شما نداده است؟ و حال آنکه کسی از شمانیست که به تورات عمل کند. از برای چه میخواهید مرا به قتل رسانید؟
۲۰ آنگاه همه در جواب گفتند، تو دیو داری! کِه اراده دارد تو را بکشد؟
۲۱ عیسی در جواب ایشان گفت، یک عمل نمودم و همهٔٔ شما از آن متعجّب شدید.
۲۲ موسی ختنه را به شما داد نه آنکه از موسی باشد بلکه از اجداد و در روز سَبَّت مردم را ختنه میکنید.
۲۳ پس اگر کسی در روز سَبَّت مختون شود تا شریعت موسی شکسته نشود، چرا بر من خشم میآورید از آن سبب که در روز سَبَّت شخصی را شفای کامل دادم؟
۲۴ بحسب ظاهر داوری مکنید بلکه به راستی داوری نمایید.
۲۵ پس بعضی از اهل اورشلیم گفتند، آیا این آن نیست که قصد قتل او دارند؟
۲۶ و اینک، آشکارا حرف میزند و بدو هیچ نمیگویند. آیا رؤسا یقیناً میدانند که او در حقیقت مسیح است؟
۲۷ لیکن این شخص را میدانیم از کجا است، امّا مسیح چون آید هیچکس نمیشناسد که از کجا است.
۲۸ و عیسی چون در هیکل تعلیم میداد، ندا کرده، گفت، مرا میشناسید و نیز میدانید از کجا هستم و از خود نیامدهام بلکه فرستنده من حقّ است که شما او را نمیشناسید.
۲۹ امّا من او را میشناسم زیرا که از او هستم و او مرا فرستاده است.
۳۰ آنگاه خواستند او را گرفتار کنند ولیکن کسی بر او دست نینداخت زیرا که ساعت او هنوز نرسیده بود.
۳۱ آنگاه بسیاری از آن گروه بدو ایمان آوردند و گفتند، آیا چون مسیح آید، معجزات بیشتر از اینها که این شخص مینماید، خواهد نمود؟
۳۲ چون فریسیان شنیدند که خلق دربارهٔ او این همهمه میکنند، فریسیان و رؤسای کَهَنَه خادمان فرستادند تا او را بگیرند.
۳۳ آنگاه عیسی گفت، اندک زمانی دیگر با شما هستم، بعد نزد فرستنده خود میروم.
۳۴ و مرا طلب خواهید کرد و نخواهید یافت و آنجایی که من هستم شما نمیتوانید آمد.
۳۵ پس یهودیان با یکدیگر گفتند، او کجا میخواهد برود که ما او را نمییابیم؟ آیا اراده دارد به سوی پراکندگان یونانیان رود و یونانیان را تعلیم دهد؟
۳۶ این چه کلامی است که گفت مرا طلب خواهید کرد و نخواهید یافت و جایی که من هستم شما نمیتوانید آمد؟
۳۷ و در روز آخر که روز بزرگ عید بود، عیسی ایستاده، ندا کرد و گفت، هر که تشنه باشد نزد من آید و بنوشد.
۳۸ کسی که به من ایمان آورد، چنانکه کتاب میگوید، از بطن او نهرهای آب زنده جاری خواهد شد.
۳۹ امّا این را گفت دربارهٔ روح که هر که به او ایمان آرد او را خواهد یافت زیرا که روحالقدس هنوز عطا نشده بود، چونکه عیسی تا به حال جلال نیافته بود.
۴۰ آنگاه بسیاری از آن گروه، چون این کلام را شنیدند، گفتند، در حقیقت این شخص همان نبی است.
۴۱ و بعضی گفتند، او مسیح است. و بعضی گفتند، مگر مسیح از جلیل خواهد آمد؟
۴۲ آیا کتاب نگفته است که از نسل داود و از بیتلحم، دهی که داود در آن بود، مسیح ظاهرخواهد شد؟
۴۳ پس دربارهٔ او در میان مردم اختلاف افتاد.
۴۴ و بعضی از ایشان خواستند او را بگیرند و لکن هیچکس بر او دست نینداخت.
۴۵ پس خادمان نزد رؤسای کَهَنَه و فریسیان آمدند. آنها بدیشان گفتند، برای چه او را نیاوردید؟
۴۶ خادمان در جواب گفتند، هرگز کسی مثل این شخص سخن نگفته است!
۴۷ آنگاه فریسیان در جواب ایشان گفتند، آیا شما نیز گمراه شدهاید؟
۴۸ مگر کسی از سرداران یا از فریسیان به او ایمان آورده است؟
۴۹ ولیکن این گروه که شریعت را نمیدانند، ملعون میباشند.
۵۰ نیقودیموس، آنکه در شب نزد او آمده و یکی از ایشان بود، بدیشان گفت،
۵۱ آیا شریعت ما بر کسی فتوی میدهد، جز آنکه اوّل سخن او را بشنوند و کار او را دریافت کنند؟
۵۲ ایشان در جواب وی گفتند، مگر تو نیز جلیلی هستی؟ تفحّص کن و ببین زیرا که هیچ نبی از جلیل برنخاسته است.
۵۳ پس هر یک به خانهٔ خود رفتند.
۵- سومین سال خدمت پسر خدا: اورشلیم(۷:۱-۱۰:۳۹)
الف) عیسی برادرانش را سرزنش میکند (۷:۱-۹)
۷:۱ بین بابهای ۶ و ۷ چند ماهی فاصله وجود دارد. عیسی در جلیل مانده بود. او نمیخواست در یهودیه بماند یعنی جائی که محل استقرار یهودیانی بود که قصد قتل او را داشتند. این امر عموماً ثابت شدهاست که یهودیان اشارهشده در این آیه رهبران و حاکمان قوم یهود بودند. آنها همانهایی بودند که از خداوند عیسی بهشدت تنفر داشته و در صدد فرصتی برای قتل او بودند.
۷:۲ عید خیمهها یکی از مهمترین وقایع تقویم یهودی بود. این عید در زمان درو فرا میرسید و این حقیقت را به یاد یهودیان میآورد که آنها از زمین مصر بیرون آمدند پس ایشان در خیمهها ساکن میشدند. این عید یک جشن شادمانی و تعطیلی خوشی بود که یهودیان در آن ایام منتظر آمدن مسیح موعود بودند که بیاید و ایشان را نجات داده و بر قوم یهود سلطنت کند و آنها را با صلح و سلامتی به سرزمین موعود رهبری کند.
۷:۳ برادران عیسی که در آیهی ۳ بدانها اشاره شدهاست پسران دیگر مریم هستند که برای او پس از متولد شدن عیسی زائیده شدند(بعضیها میگویند که آنها پسرعمو و یا از خویشان نزدیک خداوند عیسی بودند). ولی مهم نیست که آنها چقدر خویشاوندی نزدیکی با خداوند عیسی داشتند، آنها هنوز نجات نیافته بودند.آنها حقیقتاً به خداوند عیسی ایمان نداشتند. آنها به او گفتهبودند که وی باید به عید خیمهها برود تا در اورشلیم نیز بعضی از معجزات خود را ظاهر بسازد تا شاگردان نیز کارهایی را که او انجام میداد مشاهده کنند. شاگردانی که در اینجا از آنها صحبت به میان آمده است، آن دوازده نفر نبودند بلکه آن کسانی بودند که ادعای پیروی خداوند عیسی را در یهودیه داشتند.
هر چند ایشان به او ایمان نداشتند از او خواستند تا خود را آشکارا نمایان بسازد. شاید آنها به دنبال شهرتی بودند که در اثر توجه مردم به آنها که خویشان شخصی مشهور بودند نصیبشان میشد. یا به احتمال بیشتر، آنها به شهرت او حسادت میورزیدند و به او اصرار میکردند به یهودیه برود تا شاید در آنجا کشته شود.
۷:۴ احتمالاً این کلمات با حالت طعنه بیان شدهاند. خویشان او به نظر میآید که به طور تلویحی میگویند که خداوند عیسی بدنبال مشهورشدن است. چرا او تمام این معجزات را در جلیل ظاهر کرده بود اگر نمیخواست که مشهور بشود؟ حالا این بزرگترین فرصت تو است و این پاسخ آنها بود: تو به دنبال مشهورشدن هستی و باید برای عید به اورشلیم بروی. صدها نفر در آنجا خواهند بود و تو فرصت خواهی داشت که برای ایشان معجزات ظاهر بسازی. جلیل، محل ساکتی بود و عملاً معجزات خود را در آنجا و در محیطی ناشناخته ظاهر میکنی. تو چرا این کار را میکنی درحالیکه ما میدانیم که قصد تو مشهورشدن است؟ سپس آنها اضافه کردند: اگر این کارها را میکنی، خود را به جهان بنما. قضیه در اینجا میتواند این طور باشد: اگر تو مسیح هستی و اگر این معجزات را برای اثبات این امر انجام میدهی، پس چرا آنها را واقعاً در مقابل دیدگان همه در یهودیه ظاهر نمیسازی تا همه دیده و تو را بشناسند؟
۷:۵ برادران او هیچگونه آرزوی اصیل برای جلال او نداشتند و آنها حقیقتاً به اینکه او مسیح است ایمان نیاورده بودند. آنها تصمیم نداشتند که به او اعتماد کنند. آنچه که آنها گفتند گفتاری طعنهآمیز بود. دل آنها با خداوند راست نبود. این مخصوصاً خیلی برای خداوند عیسی تلخ بود که برادران خودش به کلام و اعمال او شک داشته باشند. اکثر مواقع چنین است که آنانی که به خدا ایمان دارند و به او وفادار هستند منازعه و تضادی تلخ با خویشاوندان و عزیزان خود پیدا میکنند.
۷:۶زندگی خداوند از ابتدا تا به انتها مشخص شدهبود. هر روز و هر لحظهی او بنابر برنامهای از پیش تعیین شدهبود. هنوز زمان نمایاندن خود به جهان بهصورت علنی نرسیده بود. او دقیقاً میدانست که چه چیزی در پیش رویش است و این در ارادهی خدا نبود که او در آن زمان به اورشلیم برود و حضور خود را علناً آشکار کند. ولی او به برادرانش یادآور شد که زمان آنها همیشه حاضر است. زندگی آنها بر طبق امیال خودشان بود و نه در اطاعت از ارادهی خدا. آنها میتوانستند نقشههای خود را کشیده و چنان سفر کنند که خشنودشان میسازد زیرا آنها قصد داشتند که ارادهی خود را به انجام رسانند.
۷:۷ جهان نمیتوانست از برادران خداوند نفرت بگیرد زیرا آنها متعلق به جهان بودند. آنها در مقابل عیسی طرف جهان را گرفته بودند. تمامی زندگی آنها در ارتباط با دنیا خلاصه میشد. دنیا در این جا اشاره دارد به روشهایی که انسان برای خود ساخته بود و هیچ جایگاهی برای خدا و مسیح او قرار نداده بود: دنیای صنعت، هنر، فرهنگ،علم یا مذهب. در حقیقت، در یهودیه دنیایی خصوصاً مذهبی بود ازآنجاکه رهبران یهودی که از مسیح متنفر بودند در آنجا سکونت داشتند.
دنیا از مسیح متنفر بود زیرا او دربارهی اعمال دنیا شهادت میداد که شریرانه هستند. این تفسیری غمانگیز است از طبیعت انسان وقتی که یک آدم بیگناه به دنیا آمد ولی دنیا تصمیم گرفت که او را بکشد. عالی بودن زندگی مسیح، بد بودن زندگی دیگران را نشان داد. درست مانند خط راستی که در برابر خمیدگی خطی زیک زاک کاملاً نمایان و آشکار است، آمدن خداوند نیز به دنیا، گناهکار بودن و گریه کردن و طلب بخشش از خدا، انسان فکر کرد که آن شخصی را که گناه او را آشکار کردهاست بکشد.
اف. بی. میر چنین تفسیر میکند:
آه، این یکی از بدترین توبیخهایی است که مظهر محبت و تحقق بخشیدن آن است وقتی که او راجع به این وضعیت صحبت میکرد داشت به روزهای زندگی خود در جسم زمینی اشاره میکرد. جهان نمیتواند از شما نفرت گیرد. نهتنها مورد تنفر دنیا نخواهد بود بلکه دنیا به آنها علاقه داشته و از ایشان خرسند است –این یکی از بدترین شرایطی است که یک مسیحی میتواند خود را در آن بیابد. شخصی در قدیم گفته است: من چه کار بدی انجام دادهام که دیگران از من تعریف و تمجید میکنند؟ عدمتنفر دنیا ثابت میکند که ما بر ضد آن شهادت نمیدهیم که کارهای آن شریرانه است. گرمی محبت دنیا نسبت به ما نشان میدهد که ما از آن دنیا هستیم. دوستی دنیا دشمنی خداست. هر کسی که با دنیا دوست است با خدا دشمنی دارد. (یوحنا ۷:۷-۱۵:۱۹ و یعقوب ۴:۴).
۷:۸ خداوند به برادران خود گفت که به عید بروند. در اینجا مسئلهی بسیار غمانگیزی نهفته است. آنها تظاهر میکردند که انسانهای مذهبی هستند. آنها میرفتند که در عید خیمهها شرکت کنند. درحالیکه مسیح خدا در میان ایشان ایستاده بود و آنها هیچگونه محبت واقعی نسبت به او نداشتند. بسیاری مراسم مذهبی را دوست دارند چون میتوانند در آنجا خود را بدون هیچگونه علاقهی قلبی نشان دهند. ولی اینگونه انسانها را رودرروی شخصیت مسیح قرار دهید تا مرض ایشان آشکار شود. عیسی گفت که من حال به این عید نمیآیم زیرا که وقت من هنوز تمام نشدهاست. او نگفت که هرگز به عید نخواهد رفت زیرا ما از آیهی ۱۰ میفهمیم که او به عید رفت. بلکه منظورش این بود که او با برادرانش نخواهد رفت و با آنها مشارکتی عمومی نخواهد داشت. وقت اینکار، آن زمان نبود. وقتی که او رفت، به آرامی و در نهایت سکوت به عید رفت.
۷:۹ بنابراین خداوند در جلیل توقف نمود پس از اینکه برادرانش به عید رفتند. آنها شخصی را واگذارده و رفتند که شادی و خوشحالی را بین ایشان تقسیم کرده بود که عید خیمهها از آن سخن میگفت.
ب) عیسی در هیکل تعلیم میدهد (۷:۱۰-۳۱)
۷:۱۰ کمی پس از اینکه برادران او به اورشلیم رفتند، خداوند عیسی سفرش را در خفا به آنجا آغاز کرد. به عنوان یک یهودی متدین، او تصمیم گرفت که به عید برود. ولی به عنوان پسر مطیع خدا، او نه آشکار بلکه در خفا بدانجا رفت.
۷:۱۱ یهودیانی که او را در عید جستجو میکردند بدونشک همانایی بودند که درصدد قتل وی بودند. وقتی که آنها پرسیدند: او کجاست؟ آنها علاقهای به پرستش او نداشتند بلکه برای کشتن او در تلاش بودند.
۷:۱۲ این کاملاً واضح است که حضور خداوند در میان مردم، همهمهای را ایجاد کرده یود. هرچقدر که مردم معجزات بیشتری از او میدیدند ذهن ایشان به سوی این حقیقت که او واقعاً چه کسی است سوق داده میشد. در این عید گفتگوهای نهفتهای در میان مردم بود راجع به اینکه آیا او یک نبی راستین است و یا یک نبی دروغین. بعضی میگفتند: او نیکوست. دیگران میگفتند: نه، او قوم را گمراه میکند.
۷:۱۳ ضدیت رهبران قوم یهود با عیسی چنان شدت یافت که هیچکس جرأت نداشت آشکارا با او صحبت کند. بدونشک بسیاری از مردم عادی تشخیص داده بودند که او حقیقتاً مسیح موعود اسرائیل است ولی جرأت نداشتند که بیرون رفته و این را اعلان کنند زیرا از رهبران که پس از اینکار به آنجا جفا میرساندند میترسیدند.
۷:۱۴ عید خیمهها چندین روز طول کشید. پس از اینکه نیمی از روزهای آن سپری شد، عیسی به قسمتی از هیکل آمده و تعلیم میداد(قسمتی که به ایوان معروف بود و مردم اجازه داشتند در آنجا تجمع کنند).
۷:۱۵ آنانی که سخنان نجاتدهنده را شنیدند شگفتزده شدند. بدونشک، دانایی و تسلط کامل او بر عهد عتیق بود که ایشان را بیش از همه تحت تأثیر قرار داد. ولی همچنین نفس تعالیم او و جذابیت سخنانش توجه ایشان را جلب کرد. آنها میدانستند که عیسی هرگز در یکی از مدارس مذهبی آن روزگار درس نخوانده بود و آنها نمیتوانستند بفهمند که او چگونه توانسته است چنین تحصیلاتی را کسب نماید. دنیا هنوز هم برایش جالب است وقتی که ایماندارانی را میباید که بدون تعلیم مذهبی و کلیشهای به خوبی میتوانند موعظه و تعلیم کلام خدا را انجام دهند و اکثراً با این ایمانداران مجاهده میکند.
۷:۱۶ بار دیگر به زیبایی مشاهده میکنیم که خداوند از پذیرفتن مقام برای خود سرباز میزند بلکه به سادگی سعی میکند پدرش را جلال دهد. عیسی به سادگی پاسخ داد که تعالیم او از خودش نیست بلکه از جانب کسی آمده است که او را فرستاد. هرآنچه که خداوند از آن سخن میگفت و هرآنچه که او دربارهاش تعلیم میداد چیزهایی بودند که پدر به او گفته بود بگوید و تعلیم دهد. او جدا و مستقل از پدر کار نمیکرد.
۷:۱۷ اگر یهودیان واقعاً میخواستند بدانند که پیام او راست است یا نه، برایشان آسان بود که آن را دریابند. اگر کسی واقعاً تصمیم داشته باشد ارادهی خدا را انجام دهد پس خدا برای او آشکار خواهد کرد که آیا تعالیم مسیح آسمانی است و یا به سادگی خداوند چیزهایی را تعلیم میداد که خودش دلش میخواست. وعدهای بسیار عالی برای آنانی که جداً به دنبال حقیقت هستند وجود دارد. اگر شخصی به طور جدی و واقعی بخواهد بفهمد که حقیقت چیست، خدا برای او آشکار خواهد کرد. اطاعت شرط دانستن روحانیت است.
۷:۱۸ هر کسی از جانب خود سخن میگوید، که این البته به ارادهی خودش است در پی جلال خود میباشد. ولی در مورد خداوند عیسی چنین نبود. او در فکر جلال پدری بود که او فرستاده بود. چونکه انگیزههای او کاملاً پاک بود پیام او نیز کاملاً پاک بود. هیچ ناراستی در او نبود.
عیسی تنها شخصی است که این کلمات میتواند راجع به او صادق باشد. هر معلم دیگری، کمی خودخواهی آمیخته در خدمت خود را داراست. این باید آرزو و هدف هر خادم خداوند باشد که خدا را جلال دهد و نه خودش را.
۷:۱۹ سپس خداوند یهودیان را واضحاً توبیخ کرد. او به آنها یادآوری کرد که موسی شریعت را اعطا کرد. آنها به این حقیقت که از شریعت برخوردار بودند فخر میکردند. آنها فراموش کرده بودند که در داشتن شریعت هیچ مزیتی وجود ندارد. شریعت حکم میکرد که باید از احکام و فرامین آن اطاعت کرد. آنها همچنان که به شریعت فخر میکردند ولی عملاً هیچکدام از ایشان آن را نگاه نمیداشتند و حتی تصمیم به قتل خداوند عیسی هم داشتند. آنها با قصد خود مبنی بر قتل خداوند عیسی مسیح شریعت را میشکستند.
۷:۲۰ مردم با توبیخهای تند عیسی سرزنش شدند ولی بدون توجه به اینکه او راست میگوید شروع کردند به ناسزا گفتن به او. آنها گفتند که او دیو دارد. آنها جملهی او را تکرار کردند که گفته بود درصدد قتل او هستند.
۷:۲۱ عیسی حالا برگشت به جریان شفا دادن مرد مفلوج در کنار حوض بیت حسدا. آن معجزهای بود که حس تنفر رهبران قوم یهود را بر ضد او برانگیخته بود و آنها شروع به توطئهچینیهای شریرانه بر ضد او کرده بودند تا وی را بکشند. خداوند به آنها یادآوری کرد که او یک عمل نمود و آنها همه از او تعجب کردند. نه اینکه آنها با تحسین از عمل او متعجب شدند بلکه آنها از این امر در حیرت افتادند که او چنین کاری را در روز سبت انجام داده بود.
۷:۲۲ شریعت موسی فرمان میداد که بچهی پسر باید ۸ روز پس از تولدش ختنه شود(البته ختنه عملاً توسط موسی دادهنشدهبود بلکه اجدادشان، ابراهیم، اسحاق و یعقوب و...) حتی اگر هشتمین روز، روز سبت میشد یهودیان این آئین ختنه را برای اولاد پسر خود اجرا میکردند بدون اینکه به این توجه کنند که قانون سبت را شکستهاند. آنها احساس میکردند که این کاری ضروری است و خداوند هم برای همین چنین عملی را در آن روز انجام داده بود.
۷:۲۳ اگر آنها بچهای در روز سبت ختنه میکردند، تا از شریعت موسی اطاعت کنند، پس چرا این را که خداوند عیسی شخصی را در روز سبت شفای کامل داده بود نادرست میپنداشتند؟ اگر شریعت اجازهی امری ضروری را در این روز میداد، پس عملی مانند مهربانی و بخشش در این روز جایز نبود؟
ختنه عملی کوچک است که بر روی اولاد انجام میشود. لازم به گفتن نیست که این عمل درد کم و مزیتی اندک را داراست. در مقابل این عمل، خداوند عیسی مردی را در روز سبت شفای کامل داده بود. و یهودیان این را اشتباه میپنداشتند.
۷:۲۴ مشکل یهودیان این بود که آنها همهچیز را برحسب ظاهر بیرونی آن داوری میکردند. داوری آنها راست نبود. کارهایی که به وسیلهی آنها انجام میشد در مقابل همان کارها ولی وقتی توسط خداوند انجام میشد موجه به نظر نمیآمد. طبیعت انسان چنین است که همواره برحسب ظاهر داوری کند تابرحسب حقیقت. خداوند عیسی شریعت موسی را نشکسته بود. این آنها بودند که باوجود بیگناهی او از وی متنفر بوده و شریعت را میشکستند.
۷:۲۵ در این زمان در شهر اورشلیم این امر مشهور شدهبود که رهبران یهودی درصدد قتل نجاتدهنده هستند. در اینجا عدهای از مردم عادی پرسیدند که مگر این همان شخصی نیست که رهبران ایشان در تعقیبش بودند.
۷:۲۶ آنها نمیتوانستند درک کنند که خداوند عیسی اجازهی واضح و آشکارا حرف زدن را داشته باشد. اگر رهبران از او آنقدر نفرت داشتند، پس چرا به او اجازه داده شدهبود که به تعالیمش ادامه دهد؟ آیا این امکانپذیر بود که آنها فهمیده باشند او حقیقتاً مسیح موعود است چنانچه خود ادعا کرده بود که هست؟
۷:۲۷ مردمی که به خداوند عیسی به عنوان مسیح موعود ایمان نداشتند فکر میکردند که میدانند او از کجا آمده است. آنها فکر میکردند که او از ناصره آمده است. آنها مادر او مریم را میشناختند، و فکر میکردند که یوسف پدر اوست. این امر عموماً برای یهودیان آن روزگار مسلم بود که وقتی مسیح میآید، او کاملاً مرموز و ناگهانی ظهور خواهد کرد. آنها هیچ تصور نمیکردند که مسیح همچو طفلی به دنیا آمده و رشد کند و مثل مردی بزرگ شود. آنها میبایست از عهد عتیق میدانستند که او باید در بیتالحم به دنیا آمده باشد ولی به نظر میآمد که آنها اطلاعات اشتباهی از طرز آمدن او از عهد عتیق فهمیده و کسب کرده بودند. این دلیل آن بود که آنها گفتند: مسیح چون آید، هیچکس نمیشناسد که از کجا آمده است.
۷:۲۸ در این قسمت عیسی رو به مردمی که جمع شدهبودند و به سخنان او گوش میدادند فریاد برآورد. آنها ادعا کردند که او را میشناسند و میدانند که از کجا آمده است. در اینجا البته او میگوید که آنها او را به عنوان یک انسان میشناسند. آنها او را به سادگی فقط به عنوان عیسی ناصری میشناختند. ولی آن چیزی که آنها نمیدانستند این بود که او همچنین خدا نیز هست. این همان چیزی است که او در بقیهی آیات توضیح میدهد.
به عنوان یک انسان او در ناصره زندگی میکرد. ولی آنها باید میفهمیدند که او از جانب خودش نیامد. بلکه از سوی خدای پدر فرستاده شده که آن مردمان او را نمیشناختند. در این کلمات، خداوند عیسی ادعای واضحی مبنی بر مساوی بودن با خدا را ابراز داشت. او از جانب خودنیامده بود، نه به اقتدار خود و برای انجام ارادهی خویش بلکه او به وسیلهی خدای حقیقی به دنیا فرستاده شدهبود که آنها این خدا را نمیشناختند.
۷:۲۹ ولی او، وی را میشناخت. او از خدا بود و از ازل با خدای پدر در مشارکت و از حرمتی خاص و مساوی با او برخوردار بود. برای همین خداوند گفت که او از خداست و منظورش به سادگی این بود که او همیشه با خدا زیسته و با او در حرمت مساوی میباشد. در عبارت او مرا فرستاد خداوند واضحترین راه ممکن را بیان کرد برای اینکه بگوید او مسیح خدا و مسح شدهای میباشد که خدا فرستاده به جهان تا کار رهاییبخش را به انجام رساند.
۷:۳۰ یهودیان اهمیت کلام عیسی را فهمیدند و درک کردند که او دارد ادعا میکند که مسیح موعود است. آنها این را به عنوان کفر گرفتند و سعی کردند او را دستگیر کنند ولی نتوانستند بر او دست دراز کنند زیرا که ساعت او هنوز نرسیده بود. قدرت حفاظت خدا از خداوند عیسی او را از دسیسههای شریرانهی انسانها تا زمانی که ساعت او به کمال رسد و او بهجهت کفارهی گناهان بشر قربانی شود حفظ میکرد.
۷:۳۱ بسیاری از مردم عملاً به خداوند عیسی ایمان آوردند. ما دوست داریم که اینطور فکر کنیم که ایمان آنها حقیقی بودهاست. دلیل آنها چنین است. چه کار بیشتری میبایست عیسی انجام دهد تا ثابت کند که او مسیح موعود میباشد؟ وقتی که مسیح بیاید، اگر عیسی حقیقتاً مسیح نباشد، آیا او قادر خواهد بود اعمالی بزرگتر و خارقالعادهتر از معجزات عیسی انجام دهد؟ از سؤال ایشان کاملاً بدیهی بود که آنها ایمان داشتند که معجزات عیسی ثابت میکند که او مسیح حقیقی است.
پ) دشمنی فریسیان (۷:۳۲-۳۶)
۷:۳۲ وقتی که فریسیان به درون مردم آمدند این گفتگوهای مخفیانه را شنیدند. جمعیت در حال همهمه کردن راجع به نجاتدهنده بودند و نه در حس ضدیت با او بلکه در خفا مشغول تحسین کردن او بودند. فریسیان ترسیدند که این جمعیت بزرگ شده و عدهی زیادی عیسی را بپذیرند و بنابراین کسانی را فرستادند او را دستگیر کنند.
۷:۳۳ کلمات آیهی ۳۳ بدونشک رو به خادمانی بود که برای دستگیری او آمده بودند و نه رو به عموم مردم و یا فریسیان.
خداوند عیسی هرگز ادعای قلبی خود را تضعیف نمیکرد. اگر ادعایی میکرد آن را ثابت هم میکرد. او به آنها یادآور شد که اندک زمانی دیگر با آنها خواهد بود و سپس او نزد خدای پدر که وی را فرستاده بود برمی گشت. بدونشک این امر فریسیان را بیشتر عصبانی کرد.
۷:۳۴ در روزهای بعد، فریسیان به دنبال او گشته و قادر نخواهندبود او را پیدا کنند. زمانی در زندگی آنها فرا میرسید که نیاز به نجاتدهنده میداشتند ولی دیگر برایشان دیر خواهد بود. او به آسمان بازمی گشت و به خاطر شرارت و ناباوری ایشان آنها قادر به ملاقات دوباره او نبودند. کلمات این آیه به طور بخصوصی جدی هستند. این آیات به ما میآموزد که فرصتها برای ما در گذر هستند. انسانها فرصت نجات یافتن را امروزه دارند، آنها دیگر مجال آن را نخواهند داشت اگر این نجات را رد کنند.
۷:۳۵ یهودیان نتوانستند مفهوم کلام خداوند عیسی را درک کنند. آنها نفهمیدند که او به آسمان باز خواهد گشت. آنها حدس میزدند که شاید او میخواهد به سفری برای موعظه و خدمت به یونانیان و پراکندگان برود.
۷:۳۶ دوباره آنها روی این کلمات تأکید کردند. منظور او از این که گفت مرا طلب خواهید کرد نخواهید یافت چه بود؟ یهودیان در اینجا مظهر کوری و ناباوری هستند. قلبی تیرهتر از قلب آنها وجود نداشت که بتواند خداوند عیسی را بپذیرد. در روزگار ما، مثلی وجود دارد با این مضمون: آنقدر که انسان کور وجود دارد، انسانی که نمیبیند بیشتر وجود دارد. این دقیقاً در اینجا صدق میکند. آنها نمیخواستند که خداوند عیسی را بپذیرند و بنابراین نتوانستند.
ت) وعده ی روحالقدس (۷:۳۷-۳۹)
۷:۳۷ از آنجائی که در عهد عتیق به این اشاره نشدهبود، یهودیان جشنی داشتند که در آن آب را از حوض سیلوحا به حوضچهی نقرهای میریختند به وسیلهی مذبح قربانی سوختنی که در هفت روز اول خیمهها اینکار را میکردند. در روز هشتم اینکار انجام نشدهبود که باعث شد مسیح آب حیات جاودان را حتی بیشتر و چشمگیرتر عرضه کند. مردم یهودی به سوی مراسم مذهبی نیل میکردند و هنوز قلبهای ایشان راضی نشدهبود زیرا آنها حقیقتاً عمق مفهوم عید را نفهمیده بودند. درست قبل از ترک کردن خانههایشان، در روز آخر، که روز بزرگ عید بود، عیسی ایستاده و ندا کرد و به آنها سخن گفت. او آنها را دعوت کرد تا بیایند و از نزد او رضایت روحانی را بیابند. به این کلمات به طور خاص توجه کنید. دعوت او برای همه بود. انجیل او انجیلی جهانی بود. خیلی سخت است که کسی با سادگی نزد مسیح بیاید و نجات را کسب نکند.
ولی به این وضعیت توجه کنید. نوشتههای کتابمقدس میگویند: اگر کسی تشنه باشد. تشنه در اینجا از یک نیاز روحانی صحبت میکند. تا وقتی که شخصی نداند که یک گناهکار است، نمیخواهد که نجات یابد. تا زمانی که نفهمد که یک گمشدهاست هرگز تصمیم به پیدا شدن نخواهد گرفت. تا زمانی که شخص متوجه کمبود زیادی در زندگی روحانی خود نشود، او هرگز نخواهد خواست که به نزد خداوند عیسی برود تا نیازش را برآورده سازد. نجاتدهنده از جانهای تشنه دعوت کرد که به نزد او بروند -نه به کلیسا، نه به واعظ و نه به تعمید آب و یا میز شام خداوند. عیسی گفت: نزد من آئید. هیچکس و هیچ چیزی مانع نیست. نزد من آید و بنوشد. نوشیدن در اینجا یعنی اختصاص دادن مسیح به یک نفر. یعنی اعتماد کردن به او به عنوان خداوند و نجاتدهنده. یعنی بردن او به زندگیهایمان چنان که لیوان آبی را مینوشیم و وارد بدنمان میشود.
۷:۳۸ آیهی ۳۸ ثابت میکند که آمدن نزد مسیح و نوشیدن درست همانند ایمان آوردن به او میباشد. همهی آنانی که به او ایمان دارند، همهی نیازهای خود را برطرف شده مییابند و نهرهای آب زنده برکات را دریافت خواهند کرد که از او به سوی دیگران هم جاری میشود. از عهد عتیق آموخته میشد که همهی کسانی که مسیح را بپذیرند به خودشان کمک کرده و کانالهایی برای برکات به دیگران خواهند بود. (اشعیاء ۱:۵۵). عبارت از بطن او نهرهای آب زنده جاری خواهد شد یعنی برکاتی که ثمرهی زندگی شخص ایماندار است چنان زیاد خواهد بود که برای کمک به دیگری هم کافیست. استات گفته است که: ما جرعهای کوچک را مینوشیم درحالیکه این جرعه بسیار بزرگ و زیاد است. تمپل هشدار میدهد: هیچکس نمیتواند شریک روحالقدس شود درحالیکه روح خدا را در خود نگاه دارد. هر جا روح است، او جاری میشود، اگر جاری شدنی در کار نباشد پس او (روحالقدس) در آنجا نیست.
۷:۳۹ این آیه واضحاً میگوید که عبارت آب زنده اشاره به روحالقدس دارد. آیهی ۳۹ بسیار مهم است زیرا این آیه تعلیم میدهد که همهی کسانی که خداوند عیسی مسیح را پذیرفتهاند همچنین روح خدا را نیز دریافت میکنند. به بیانی دیگر، این درست نیست چنانچه بعضی ادعا میکنند که روحالقدس پس از تولد تازه (تفسیر گرایش) در وجود ایماندار ساکن میشود. این آیه به وضوح میگوید که همهی ایمانداران به خداوند عیسی مسیح روحالقدس داده نشدهبود. این روح تا زمانی که خداوند عیسی به آسمان بازنگشته و جلال نیافته بود یعنی تا روز پنطیکاست اعطا نشدهبود. از آن زمان، همهی ایمانداران حقیقی خداوند عیسی مسیح سکونت روحالقدس را تجربه کرده بودند.
ث) عقاید مختلف راجع به عیسی (۷:۴۰-۵۳)
۷:۴۰-۴۱ بسیاری از آنانی که سخنان او را شنیدند به این نتیجه رسیدند که او همان نبی است که موسی در تثنیه ۱۸:۱۵-۱۸ راجع به او صحبت کرده بود وقتی بعضی گفتند که عیسی همان مسیح است. ولی بعضیها فکر کردند که این غیرممکن است. آنها معتقد بودند که عیسی از ناصره آمده است. و هیچ پیشگوئی نشدهاست که برطبق آن در عهد عتیق گفته شده باشد که مسیح از جلیل خواهد آمد.
۷:۴۲ یهودیان به درستی معتقد بودند که مسیح از شهر بیتالحم و از تبار داود خواهد آمد. اگر آنها فقط در جستجوی مشکل میبودند در مییافتند که عیسی در بیتالحم متولد شده و او از طریق مریم به طور واضح از تبار داود میباشد.
۷:۴۳ به خاطر این عقاید مختلف و به خاطر اشتباهات عموم مردم، بخاطر عیسی در میان مردم اختلاف افتاد. امروزه هم چنین است. مردان و زنان نظرات مختلفی در مورد شخصیت عیسی مسیح دارند. بعضی میگویند که او هم انسانی معمولی مثل بقیهی ما بود. دیگران قبول میکنند که او عالیترین انسانی بوده که تا حال زیسته است. ولی آنانی که کلام خدا را باور دارند میدانند که مسیح فراتر از همه، خدای متبارک است تا ابدالاباد (رومیان ۵:۹).
۷:۴۴ هنوز هم سعی در جهت دستگیری خداوند عیسی میشد، ولی هیچکس موفق به این کار نشد. تا جائی که شخصی در ارادهی خدا قدم برمیدارد، قدرتی بر روی زمین وجود ندارد که مانع او بشود. ما نامیرا (مرگناپذیر)هستیم تا زمانی که کارمان به انجام برسد. زمان خداوند هنوز نرسیده بود و بنابراین انسانها قادر نبودند به هیچ طریقی او را آزار رسانند.
۷:۴۵ حالا رؤسای کهنه و فریسیان خادمانی برای دستگیری عیسی فرستادند. خادمان برگشتند ولی خداوند را با خود نیاوردند. رؤسای کهنه و فریسیان عصبانی شده و از خادمان پرسیدند که چرا او را نیاوردند.
۷:۴۶ در اینجا نمونهای از انسانهای گناهکاری را میبینیم که راجع به نجاتدهنده به نیکوئی صحبت میکنند حتی اگر چه او را شخصاً نپذیرفتهاند. کلمات بهیادماندنی ایشان چنین بودند: هرگز کسی مثل این شخص سخن نگفته است. بدونشک این خادمان در زمان خود به سخنان بسیاری از مردم گوش داده بودند ولی هرگز کسی را ندیده بودند که چنین مقتدر، پر جلال و حکیمانه سخن گوید.
۷:۴۷-۴۸ در تلاش در جهت خالی کردن درون دل خادمان (تهدید) فریسیان آنها را به خاطر گمراهشدن توسط عیسی توبیخ کردند. آنها بدیشان یادآور شدند که هیچکدام از رهبران قوم یهود به او ایمان نیاوردهاند. چه بحث جدی در آنجا وجود داشت! این بسیار شرمآور بود که رهبران قوم یهود در زمانی که مسیح آمد در شناختن او شکست خوردند.
این فریسیان فقط خودشان تصمیم به ایمان نیاوردن به خداوند عیسی نداشتند، بلکه آنها واضحاً نمیخواستند که کسی دیگری هم به او ایمان آورده چنانکه امروز هم اینطور است بسیاری هستند که نمیخواهند نجات یابند و هر کاری از دستشان برآید انجام میدهند تا دوستان و خویشان ایشان نیز نتوانند نجات یابند.
۷:۴۹ دراینجا فریسیان راجع به اکثریت مردم سخن میگویند که گمراه و ملعون میباشند. بحث آنان این بود که اگر مردم عادی چیزی راجع به نوشتههای مقدس بدانند خواهند فهمید که این عیسی همان مسیح موعود اسرائیل نیست. فریسیان اشتباهی بزرگتر از این نمیتوانستند مرتکب شوند.
۷:۵۰ در این قسمت نیقودیموس رو به آنها سخن گفت.این شخص همانی بود که در شب نزد او آمده و آموخته بود که باید تولد تازه بیابد.به نظر میآید که نیقودیموس عملا ً به خداوند عیسی مسیح اعتماد کرده و نجات یافته است. در اینجا یکی از سران رهبران یهودی است که برای خداوندش سخن میگوید.
۷:۵۱ حرف نیقودیموس این بود که یهودیان به عیسی فرصتی عادلانه برای صحبت کردن ندادهاند.شریعت یهود قبل از شنیدن مورد کسی، او را محکوم نمیکرد.و این همان کاری بود که رهبران مذهبی یهود در حال انجام دادن آن بودند. آیا آنهااز حقیقت میترسیدند؟ جواب واضحا ً مثبت است.
۷:۵۲ حالا رهبران به سوی یکی از افراد عضو شورای خود برگشتند یعنی نیقودیموس.آنها با ریشخند از او پرسیدند:آیا او نیز از پیروان جلیلی عیسی است؟ آیا او نمیدانست که عهد عتیق نگفته است که هیچ نبی از جلیل برخاسته باشد.البته که در اینجا رهبران، گمراهی خود را نشان دادند. آیا آنها تا به حال راجع به یونس نبی نخوانده بودند؟ او از جلیل آمده بود؟
۷:۵۳ عید خیمهها به پایان رسیده بود. ولی اکثریت او را رد کرده و رهبران قوم یهود تمام تلاش خود را به ضد او انجام داده بودند و نه برای مذهب و راه و زندگیشان.