«رسالهاي با چند خط ولي مملو از كلماتي مقتدر از فيض آسماني.»
— اوريجن( Origen )
الف) جایگاه منحصر به فرد در میان کتب مقدس
چنانچه لوقا تاريخ مسيحيت را با اعمال رسولان آغاز ميكند، يهودا نيز انتخاب شده بود تا كتاب يكي مانده به آخر عهد جديد را بنويسد كه عنوان مناسب، «اعمال مرتدين» بر آن نهاده شده است. يهودا ترجيح ميداد كه راجع به ايمان مسيحي با خوانندگانش صحبت كند ولي تعاليم غلط آنقدر شايع شده بود كه او به زور قلم را برداشت تا مقدسين را به پايداري «در آن ايماني كه يكبار به مقدسين سپرده شد» ترغيب كند.
يهودا به طور تلويحي سخن نميگويد! او همه چيز را همانگونه كه هست بيان ميكند، نقاب اين بدعتكاران بدنام را بر ميدارد، از طبيعت مثال ميآورد و از روايت يهودي عهد عتيق (خنوخ) براي به حركت در آمدن ايمان استفاده ميكند.
برخلاف زبان خشن اين رساله، يهودا شاهكار ساختار گوهرنشان سه تايي (به عنوان مثال، سه شرور در آيه ۱۱) ميباشد. توضيحاتي كه يهودا از ارتداد آورده است واضح و فراموش نشدني هستند.
كليسا تا ابد براي دعاي بركت زيباي يهودا كه نامه را به پايان ميبرد مديون او خواهد بود. رسالهی او شايد كوتاه باشد، ولي به طور خاص در اين روزهايي كه ارتداد به سرعت رشد ميكند بسيار مورد نياز است.
ب) نویسنده
شواهد خارجی
بر خلاف كوتاه بودن، استفاده از مسائل غير كانون، و اين حقيقت كه توسط يكي از رسولان نوشته نشده است (آيه۱۷)، يهودا شواهد خارجي بيشتر و بهتري از دوم پطرس دارد. هرماس، پوليكارپ و احتمالاً آتناگوراس از اين رساله نقل قول كردهاند. ترتوليان واضحاً به استفاده يهودا از خنوخ اشاره ميكند! اوزبيوس يهودا را در ميان كتابهاي جدلي قرار داد. كانون موراتوري نيز يهودا را به عنوان يك كتاب كانون اصيل شامل شد.
شواهد داخلی
يهودا (به زبان عبري: Yehudah ) نامي بسيار معمول و مقبول در قوم يهود بود به طوري كه در عهدجديد از هفت يهودا نام برده شده كه سه بار تحت عنوان «يهودا، ... برادر يعقوب» معرفي شده و اين رساله را نوشته است:
۱. يهوداي رسول (نه اسخريوطي كه خودكُشي كرد). از آنجا كه ظاهراً آيه ۱۷ بين نويسنده و رسولان فرق ميگذارد، و از آنجا كه اگر او رسول بود حتماً اين جايگاه را عنوان ميكرد، پس يهودا رسول نميتواند انتخاب درستي باشد.
۲. يهودا، از رهبران كليساي اوليه كه به همراه پولس، برنابا و سيلاس به انطاكيه فرستاده شد (اعمال ۱۵:۲۲). ممكن است اين يهودا نويسنده اين نامه باشد ولي هيچ شاهدي در خود نامه در خصوص اين ارتباط وجود ندارد.
۳. يهودا، برادر ناتني كوچكتر خداوند ما و برادر يعقوب (ر.ك مقدمه رساله يعقوب). او قويترين كانديدا ميباشد، كه با خداوند عيسي و يعقوب مشاركت داشته است. ما اين نظريه را ميپذيريم.
يهودا مثل برادرش يعقوب، براي بهرهبرداري از ارتباطش با نجات دهنده بسيار فروتن بود. در آخر، اين ارتباط روحاني با خداوند عيسي است كه به حساب ميآيد. آيا مسيح نگفت: »زيرا هر كه اراده پدر مرا كه در آسمان است بجا آورد، همان برادر و خواهر و مادر من است»؟ (متي ۱۲:۵۰) تعليم ديگري كه او داد اين بود كه خوشحالتر است آنكه كلام خدا را ميشنود و آن را حفظ ميكند تا كسي كه خويشاوند او باشد (لوقا ۱۱:۲۷-۲۸). يهودا نيز مثل يعقوب براي خود جايگاه «غلام» را در نظر ميگيرد. اگر چه هر دو برادر تا پس از زمان رستاخيزشان به برادري آسماني خود كاملاً اعتقاد ندارند، اين روح مناسبي است كه در اينجا نشان داده میشود. يهودا ازدواج كرده و همسر خود را در سفرهاي بشارتي خود همره ميبرد (اول قرنتيان ۹:۵). پسران بزرگ يهودا در سال ۹۰ ميلادي به حكم مسيحي بودن به محكمه امپراطور دوميتيان برده شدند. امپراطور كه دستهاي ايشان را ديد كه سالها به سختي كشاورزي كردهاند آنها را به عنوان يهودياني بيخطر آزاد كرد.
ج) تاریخ نگارش
چه پطرس از رسالهی يهودا استفاده كرده باشد و چه يهودا از دوم پطرس (يا هر دو از يك منبع مشترك) جاي بحث دارد. شباهتهايي كه بين اين دو وجود دارد آنقدر زيادند كه نميتوانند تصادفي باشند. از آنجا كه پطرس در رسالهی دومش مينويسد (۲:۱، ۳:۳) كه معليمن كذبه و مستهزئين وجود خواهند داشت، يهودا ميگويد كه چنين مردماني در خفا آمدهاند (آيه۴)، اين امر امكان دارد كه يهودا نويسنده متأخرتر باشد. زماني بين ۶۷ تا ۸۰ ميلادي به نظر درست ميآيد. از آنجا كه يهودا به ويراني اورشليم (۷۰ ميلادي) اشاره نميكند، ميتوانيم زماني بين ۶۷ تا ۷۰ ميلادي را براي يهودا متصور شويم. اين امر همچنين ميتواند به اين معني باشد كه اين قضيه سالها پيش اتفاق افتاده است (اگر يهودا در سال ۸۰ يا حتي ۸۵ ميلادي اين رساله را نوشته باشد -كه مستلزم اين است كه يهودا خيلي عمر كرده باشد). امكن ديگر اين است كه اين واقعه قبلاً اتفاق افتاده ولي انقدر ضربه محكمي به يك مسيحي عبراني احساساتي زده است كه همچنان از آن به عنوان يك مثال استفاده میكند.
د) زمینه و موضوع
يهودا راجع به ارتداد بحث ميكند. حتي در روزگار او، كليسا تحت نفوذ حاكم دست نشانده مذهبي بود، اشخاصي كه ادعا ميكردند خادمين خدا هستند ولي عملاً دشمن صليب مسيح بودند. هدف يهودا افشا كردن اين خائنين و توصيف مجازات نهايي ايشان است. مرتد شخصي است كه ادعا ميكند يك ايماندار حقيقي است ولي در حقيقت هرگز تولد تازه نيافته است. شايد او تعميد بگيرد و در مزاياي ايمانداران يك كليساي محلي شريك شود ولي پس از مدتي، او تعمداً ايمان مسيحي را ترك كرده و از روي بدخواهي نجاتدهنده را منكر ميشود. او اولوهيت مسيح، عمل رهايي بخش او در جلجتا، قيام جسماني او، يا ديگر آموزههاي اساسي ايمان مسيحي را انكار ميكند.
در مورد شخصي مرتد مسئلهي لغزش خوردن مطرح نيست؛ مرتد هرگز تغييرگرايش نداده است. او نميداند كه تنها راه نجاتش خداست و به او پشت پا ميزند. او در بيايماني به سختي ميكوشد و با مسيح خدا به سختي مقاومت ميكند.
يهوداارتداد به سادگي مسئلهي انكار نجاتدهنده نيست. پطرس اين كار را انجام داد. پطرس يك ايماندار حقيقي بود كه در اثر فشار بحران كم ميآورد. ولي او واقعاً خداوند را دوست داشت و اين حقيقت را در ايمانش به او با توبه متعاقب آن انكار نشان داد.
يهوداي اسخريوطي يك مرتد بود. او ادعا ميكرد که يك شاگرد است؛ او با خداوند عيسي براي سه سال و نيم مشاركت داشت. او حتي به عنوان خزانهدار خدمت كرد ولي در نهايت شخصيت واقعي خود را با خيانت به خداوند براي سيپاره نقره مكشوف كرد.
ارتداد گناهي است كه منتهي به موت ميباشد، گناهي كه ايماندار مسئوليت ندارد براي آن دعا كند (اول يوحنا ۵:۱۶ب). محال است كه چنين شخصي را بار ديگر براي توبه تازه سازند، در حالتي كه پسر خدا را براي خود باز مصلوب ميكند و او را بيحرمت ميسازد (عبرانيان ۶:۶)، چون براي كساني كه از روي عمد گناه ميكنند پس از اينكه راستي را شناخته، «ديگر قرباني گناهان باقي نيست بلكه انتظار هولناك عذاب و غيرت آتشي كه مخالفان را فرو خواهد برد« (عبرانيان ۱۰:۲۶-۲۷).
تخم ارتداد در كليساي اوليه كاشته شده بود. پولس به مشايخ افسسيان هشدار ميدهد كه گرگان درنده به ميان ايشان خواهند آمد كه بر گله ترحم نخواهند نمود، و از ميان ايشان نيز مردمان خواهند برخاست كه سخنان كج خواهند گفت تا شاگردان را در عقب خود بكشند (اعمال ۲۰:۲۹،۳۰). يوحنا در رسالهی خود، از دجالاني سخن ميگويد كه در مشاركت مسيحي بوده ولي آن را ترك كردهاند يعني ايمانشان را ترك گفتهاند (اول يوحنا۲:۱۸-۱۹). در دوم تسالونيكيان ۲:۲-۴ ما ميآموزيم كه ارتداد عظيمي در نزديكي روز خداوند به وقوع خواهد پيوست. ما ترتيب اين وقايع را چنين درك ميكنيم:
اولاً، خداوند از آسمان ميآيد تا كليسا را به خانه پدر ببرد (يوحنا ۱۴:۱-۳؛ اول تسالونيكيان ۴:۱۳-۱۸).
سپس يك ارتداد عظيم و همهگير از سوي مسيحيان اسمي كه باقي ماندهاند شكل ميگيرد.
سپس ضد مسيح نخستين مرحله كار عمومي خود را در سطح جهاني آغاز ميكند.
سپس روز خداوند آغاز ميشود يعني هفت سال دورهی مصيبت عظيم.
ضد مسيح رئيس مرتدين خواهد بود، او نه فقط با مسيح ميجنگد بلكه ميخواهد همه او را به عنوان خدا پرستش كنند.
پطرس، جزئيات ارتداد را معلمين كذبهاي را كه در روزهاي آخر ظاهر خواهند شد به تصوير ميكشد (دوم پطرس باب ۲). در بعضي از قسمتها توضيحات پطرس با يهودا مشابه بوده و به موازات يكديگر عنوان شدهاند. شباهت اين دو ميواند با مقايسه اينها نشان داده شود:
يهودا
دوم پطرس
آيه۴
۲:۱-۳
آيه ۷
۲:۶
آيه ۸
۲:۱۰
آيه ۹
۲:۱۱
آيه ۱۰
۲:۱۲
آيه ۱۶
۲:۱۸
ولي عملاً تفاوتهايي كه بين اين دو متن وجود دارند چشمگيرتر از شباهتهايشان هستند. يهودا از نوح، طوفان يا لوط چيزي نميگويد. پطرس اشاره به اسرائيلياني كه از مصر نجات يافتند نميكند و از ميكاييل، قائن، هارون يا نبوت خنوخ چيزي نميگويد. او مثل يهودا اشارهاي به فرشتگاني كه گناه كردند نميكند. او از معلمين كذبهاي صحبت ميكند كه آقاي خود را كه ايشان را خريد انكار ميكنند، در حالي كه يهودا استادانه ميگويد: «مردمان بيدين كه فيض خداي ما را به مجور تبديل نموده و عيسي مسيح آقاي واحد و خداوند ما را انكار كردهاند».
اگر چه تفكر به تشابهات بسيار اين دو باب خيلي جالب است ولي ما بايد بدانيم كه روحالقدس مسائلي را كه مناسب هدف هر يك بودهاند برگزيده، و اينكه دو باب آنقدر كه در نگاه اول به نظر ميآيد هم مشابه نسيتند. آناني كه هر چهار انجيل را خوانده و با افسسيان و كولسيان مقايسه كردهاند ميدانند كه روح خدا هرگز لزوماً خودش آن مسائل را تكرار نميكند. اينها مفاهيم روحاني در پس شباهتها و تفاوتها هستند البته اگر ما چشمان خود را باز كرده و آنها را ببينيم.
رساله يهودا
تفسیر کتاب مقدس برای ایماندارن
ویلیام مک دونالد
The Epistle of Jude
Believer’s Bible Commentary
by
William MacDonald
مقدمه
«رسالهاي با چند خط ولي مملو از كلماتي مقتدر از فيض آسماني.»
— اوريجن( Origen )
الف) جایگاه منحصر به فرد در میان کتب مقدس
چنانچه لوقا تاريخ مسيحيت را با اعمال رسولان آغاز ميكند، يهودا نيز انتخاب شده بود تا كتاب يكي مانده به آخر عهد جديد را بنويسد كه عنوان مناسب، «اعمال مرتدين» بر آن نهاده شده است. يهودا ترجيح ميداد كه راجع به ايمان مسيحي با خوانندگانش صحبت كند ولي تعاليم غلط آنقدر شايع شده بود كه او به زور قلم را برداشت تا مقدسين را به پايداري «در آن ايماني كه يكبار به مقدسين سپرده شد» ترغيب كند.
يهودا به طور تلويحي سخن نميگويد! او همه چيز را همانگونه كه هست بيان ميكند، نقاب اين بدعتكاران بدنام را بر ميدارد، از طبيعت مثال ميآورد و از روايت يهودي عهد عتيق (خنوخ) براي به حركت در آمدن ايمان استفاده ميكند.
برخلاف زبان خشن اين رساله، يهودا شاهكار ساختار گوهرنشان سه تايي (به عنوان مثال، سه شرور در آيه ۱۱) ميباشد. توضيحاتي كه يهودا از ارتداد آورده است واضح و فراموش نشدني هستند.
كليسا تا ابد براي دعاي بركت زيباي يهودا كه نامه را به پايان ميبرد مديون او خواهد بود. رسالهی او شايد كوتاه باشد، ولي به طور خاص در اين روزهايي كه ارتداد به سرعت رشد ميكند بسيار مورد نياز است.
ب) نویسنده
شواهد خارجی
بر خلاف كوتاه بودن، استفاده از مسائل غير كانون، و اين حقيقت كه توسط يكي از رسولان نوشته نشده است (آيه۱۷)، يهودا شواهد خارجي بيشتر و بهتري از دوم پطرس دارد. هرماس، پوليكارپ و احتمالاً آتناگوراس از اين رساله نقل قول كردهاند. ترتوليان واضحاً به استفاده يهودا از خنوخ اشاره ميكند! اوزبيوس يهودا را در ميان كتابهاي جدلي قرار داد. كانون موراتوري نيز يهودا را به عنوان يك كتاب كانون اصيل شامل شد.
شواهد داخلی
يهودا (به زبان عبري: Yehudah ) نامي بسيار معمول و مقبول در قوم يهود بود به طوري كه در عهدجديد از هفت يهودا نام برده شده كه سه بار تحت عنوان «يهودا، ... برادر يعقوب» معرفي شده و اين رساله را نوشته است:
۱. يهوداي رسول (نه اسخريوطي كه خودكُشي كرد). از آنجا كه ظاهراً آيه ۱۷ بين نويسنده و رسولان فرق ميگذارد، و از آنجا كه اگر او رسول بود حتماً اين جايگاه را عنوان ميكرد، پس يهودا رسول نميتواند انتخاب درستي باشد.
۲. يهودا، از رهبران كليساي اوليه كه به همراه پولس، برنابا و سيلاس به انطاكيه فرستاده شد (اعمال ۱۵:۲۲). ممكن است اين يهودا نويسنده اين نامه باشد ولي هيچ شاهدي در خود نامه در خصوص اين ارتباط وجود ندارد.
۳. يهودا، برادر ناتني كوچكتر خداوند ما و برادر يعقوب (ر.ك مقدمه رساله يعقوب). او قويترين كانديدا ميباشد، كه با خداوند عيسي و يعقوب مشاركت داشته است. ما اين نظريه را ميپذيريم.
يهودا مثل برادرش يعقوب، براي بهرهبرداري از ارتباطش با نجات دهنده بسيار فروتن بود. در آخر، اين ارتباط روحاني با خداوند عيسي است كه به حساب ميآيد. آيا مسيح نگفت: »زيرا هر كه اراده پدر مرا كه در آسمان است بجا آورد، همان برادر و خواهر و مادر من است»؟ (متي ۱۲:۵۰) تعليم ديگري كه او داد اين بود كه خوشحالتر است آنكه كلام خدا را ميشنود و آن را حفظ ميكند تا كسي كه خويشاوند او باشد (لوقا ۱۱:۲۷-۲۸). يهودا نيز مثل يعقوب براي خود جايگاه «غلام» را در نظر ميگيرد. اگر چه هر دو برادر تا پس از زمان رستاخيزشان به برادري آسماني خود كاملاً اعتقاد ندارند، اين روح مناسبي است كه در اينجا نشان داده میشود. يهودا ازدواج كرده و همسر خود را در سفرهاي بشارتي خود همره ميبرد (اول قرنتيان ۹:۵). پسران بزرگ يهودا در سال ۹۰ ميلادي به حكم مسيحي بودن به محكمه امپراطور دوميتيان برده شدند. امپراطور كه دستهاي ايشان را ديد كه سالها به سختي كشاورزي كردهاند آنها را به عنوان يهودياني بيخطر آزاد كرد.
ج) تاریخ نگارش
چه پطرس از رسالهی يهودا استفاده كرده باشد و چه يهودا از دوم پطرس (يا هر دو از يك منبع مشترك) جاي بحث دارد. شباهتهايي كه بين اين دو وجود دارد آنقدر زيادند كه نميتوانند تصادفي باشند. از آنجا كه پطرس در رسالهی دومش مينويسد (۲:۱، ۳:۳) كه معليمن كذبه و مستهزئين وجود خواهند داشت، يهودا ميگويد كه چنين مردماني در خفا آمدهاند (آيه۴)، اين امر امكان دارد كه يهودا نويسنده متأخرتر باشد. زماني بين ۶۷ تا ۸۰ ميلادي به نظر درست ميآيد. از آنجا كه يهودا به ويراني اورشليم (۷۰ ميلادي) اشاره نميكند، ميتوانيم زماني بين ۶۷ تا ۷۰ ميلادي را براي يهودا متصور شويم. اين امر همچنين ميتواند به اين معني باشد كه اين قضيه سالها پيش اتفاق افتاده است (اگر يهودا در سال ۸۰ يا حتي ۸۵ ميلادي اين رساله را نوشته باشد -كه مستلزم اين است كه يهودا خيلي عمر كرده باشد). امكن ديگر اين است كه اين واقعه قبلاً اتفاق افتاده ولي انقدر ضربه محكمي به يك مسيحي عبراني احساساتي زده است كه همچنان از آن به عنوان يك مثال استفاده میكند.
د) زمینه و موضوع
يهودا راجع به ارتداد بحث ميكند. حتي در روزگار او، كليسا تحت نفوذ حاكم دست نشانده مذهبي بود، اشخاصي كه ادعا ميكردند خادمين خدا هستند ولي عملاً دشمن صليب مسيح بودند. هدف يهودا افشا كردن اين خائنين و توصيف مجازات نهايي ايشان است. مرتد شخصي است كه ادعا ميكند يك ايماندار حقيقي است ولي در حقيقت هرگز تولد تازه نيافته است. شايد او تعميد بگيرد و در مزاياي ايمانداران يك كليساي محلي شريك شود ولي پس از مدتي، او تعمداً ايمان مسيحي را ترك كرده و از روي بدخواهي نجاتدهنده را منكر ميشود. او اولوهيت مسيح، عمل رهايي بخش او در جلجتا، قيام جسماني او، يا ديگر آموزههاي اساسي ايمان مسيحي را انكار ميكند.
در مورد شخصي مرتد مسئلهي لغزش خوردن مطرح نيست؛ مرتد هرگز تغييرگرايش نداده است. او نميداند كه تنها راه نجاتش خداست و به او پشت پا ميزند. او در بيايماني به سختي ميكوشد و با مسيح خدا به سختي مقاومت ميكند.
يهوداارتداد به سادگي مسئلهي انكار نجاتدهنده نيست. پطرس اين كار را انجام داد. پطرس يك ايماندار حقيقي بود كه در اثر فشار بحران كم ميآورد. ولي او واقعاً خداوند را دوست داشت و اين حقيقت را در ايمانش به او با توبه متعاقب آن انكار نشان داد.
يهوداي اسخريوطي يك مرتد بود. او ادعا ميكرد که يك شاگرد است؛ او با خداوند عيسي براي سه سال و نيم مشاركت داشت. او حتي به عنوان خزانهدار خدمت كرد ولي در نهايت شخصيت واقعي خود را با خيانت به خداوند براي سيپاره نقره مكشوف كرد.
ارتداد گناهي است كه منتهي به موت ميباشد، گناهي كه ايماندار مسئوليت ندارد براي آن دعا كند (اول يوحنا ۵:۱۶ب). محال است كه چنين شخصي را بار ديگر براي توبه تازه سازند، در حالتي كه پسر خدا را براي خود باز مصلوب ميكند و او را بيحرمت ميسازد (عبرانيان ۶:۶)، چون براي كساني كه از روي عمد گناه ميكنند پس از اينكه راستي را شناخته، «ديگر قرباني گناهان باقي نيست بلكه انتظار هولناك عذاب و غيرت آتشي كه مخالفان را فرو خواهد برد« (عبرانيان ۱۰:۲۶-۲۷).
تخم ارتداد در كليساي اوليه كاشته شده بود. پولس به مشايخ افسسيان هشدار ميدهد كه گرگان درنده به ميان ايشان خواهند آمد كه بر گله ترحم نخواهند نمود، و از ميان ايشان نيز مردمان خواهند برخاست كه سخنان كج خواهند گفت تا شاگردان را در عقب خود بكشند (اعمال ۲۰:۲۹،۳۰). يوحنا در رسالهی خود، از دجالاني سخن ميگويد كه در مشاركت مسيحي بوده ولي آن را ترك كردهاند يعني ايمانشان را ترك گفتهاند (اول يوحنا۲:۱۸-۱۹). در دوم تسالونيكيان ۲:۲-۴ ما ميآموزيم كه ارتداد عظيمي در نزديكي روز خداوند به وقوع خواهد پيوست. ما ترتيب اين وقايع را چنين درك ميكنيم:
اولاً، خداوند از آسمان ميآيد تا كليسا را به خانه پدر ببرد (يوحنا ۱۴:۱-۳؛ اول تسالونيكيان ۴:۱۳-۱۸).
سپس يك ارتداد عظيم و همهگير از سوي مسيحيان اسمي كه باقي ماندهاند شكل ميگيرد.
سپس ضد مسيح نخستين مرحله كار عمومي خود را در سطح جهاني آغاز ميكند.
سپس روز خداوند آغاز ميشود يعني هفت سال دورهی مصيبت عظيم.
ضد مسيح رئيس مرتدين خواهد بود، او نه فقط با مسيح ميجنگد بلكه ميخواهد همه او را به عنوان خدا پرستش كنند.
پطرس، جزئيات ارتداد را معلمين كذبهاي را كه در روزهاي آخر ظاهر خواهند شد به تصوير ميكشد (دوم پطرس باب ۲). در بعضي از قسمتها توضيحات پطرس با يهودا مشابه بوده و به موازات يكديگر عنوان شدهاند. شباهت اين دو ميواند با مقايسه اينها نشان داده شود:
ولي عملاً تفاوتهايي كه بين اين دو متن وجود دارند چشمگيرتر از شباهتهايشان هستند. يهودا از نوح، طوفان يا لوط چيزي نميگويد. پطرس اشاره به اسرائيلياني كه از مصر نجات يافتند نميكند و از ميكاييل، قائن، هارون يا نبوت خنوخ چيزي نميگويد. او مثل يهودا اشارهاي به فرشتگاني كه گناه كردند نميكند. او از معلمين كذبهاي صحبت ميكند كه آقاي خود را كه ايشان را خريد انكار ميكنند، در حالي كه يهودا استادانه ميگويد: «مردمان بيدين كه فيض خداي ما را به مجور تبديل نموده و عيسي مسيح آقاي واحد و خداوند ما را انكار كردهاند».
اگر چه تفكر به تشابهات بسيار اين دو باب خيلي جالب است ولي ما بايد بدانيم كه روحالقدس مسائلي را كه مناسب هدف هر يك بودهاند برگزيده، و اينكه دو باب آنقدر كه در نگاه اول به نظر ميآيد هم مشابه نسيتند. آناني كه هر چهار انجيل را خوانده و با افسسيان و كولسيان مقايسه كردهاند ميدانند كه روح خدا هرگز لزوماً خودش آن مسائل را تكرار نميكند. اينها مفاهيم روحاني در پس شباهتها و تفاوتها هستند البته اگر ما چشمان خود را باز كرده و آنها را ببينيم.