انجیل به روایت لوقا
فصل ۱۱
۱ وهنگامی که او در موضعی دعا میکرد،چون فارغ شد، یکی از شاگردانش به وی گفت، خداوندا، دعا کردن را به ما تعلیم نما، چنانکه یحیی شاگردان خود را بیاموخت.
۲ بدیشان گفت، هرگاه دعا کنید، گویید، ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدّس باد. ملکوت تو بیاید. ارادهٔ تو چنانکه در آسمان است، در زمین نیز کرده شود.
۳ نان کفاف ما را روز به روز به ما بده.
۴ و گناهان ما را ببخش زیرا که ما نیز هرقرضدار خود را میبخشیم. و ما را در آزمایش میاور، بلکه ما را از شریر رهایی ده.
۵ و بدیشان گفت، کیست از شما که دوستی داشته باشد و نصف شب نزد وی آمده، بگوید، ای دوست سه قُرص نان به من قَرْض ده،
۶ چونکه یکی از دوستان من از سفر بر من وارد شده و چیزی ندارم که پیش او گذارم.
۷ پس او از اندرون در جواب گوید، مرا زحمت مده، زیرا که الآن در بسته است و بچههای من در رختخواب با من خفتهاند، نمیتوانم برخاست تا به تو دهم.
۸ به شما میگویم هر چند به علّت دوستی برنخیزد تا بدو دهد، لیکن بجهت لجاجت خواهد برخاست و هر آنچه حاجت دارد، بدو خواهد داد.
۹ و من به شما میگویم سؤال کنید که به شما داده خواهد شد. بطلبید که خواهید یافت. بکوبید که برای شما بازکرده خواهد شد.
۱۰ زیرا هر که سؤال کند، یابد و هر که بطلبد، خواهد یافت و هرکه کوبد، برای او باز کرده خواهد شد.
۱۱ و کیست از شما که پدر باشد و پسرش از او نان خواهد، سنگی بدو دهد؟ یا اگر ماهی خواهد، به عوض ماهی ماری بدو بخشد؟
۱۲ یا اگر تخممرغی بخواهد، عقربی بدو عطا کند؟
۱۳ پس اگر شما با آنکه شریر هستید، میدانید چیزهای نیکو را به اولاد خود باید داد، چند مرتبه زیادتر پدر آسمانی شما روحالقدس را خواهد داد به هر که از او سؤال کند.
۱۴ و دیوی را که گنگ بود بیرون میکرد و چون دیو بیرون شد، گنگ گویا گردید و مردمتعجّب نمودند.
۱۵ لیکن بعضی از ایشان گفتند که دیوها را به یاری بعلزبول رئیس دیوها بیرون میکند.
۱۶ و دیگران از روی امتحان آیتی آسمانی از او طلب نمودند.
۱۷ پس او خیالات ایشان را درک کرده، بدیشان گفت، هر مملکتی که برخلاف خود منقسم شود، تباه گردد و خانهای که بر خانه منقسم شود، منهدم گردد.
۱۸ پس شیطان نیز اگر به ضدّ خود منقسم شود، سلطنت او چگونه پایدار بماند. زیرا میگویید که من به اعانت بعلزبول دیوها را بیرون میکنم.
۱۹ پس اگر من دیوها را به وساطت بعلزبول بیرون میکنم، پسران شما به وساطت کِه آنها را بیرون میکنند؟ از اینجهت ایشان داوران بر شما خواهند بود.
۲۰ لیکن هرگاه به انگشت خدا دیوها را بیرون میکنم، هرآینه ملکوت خدا ناگهان بر شما آمده است.
۲۱ وقتی که مرد زورآور سلاح پوشیده، خانهٔ خود را نگاه دارد، اموال او محفوظ میباشد.
۲۲ امّا چون شخصی زورآورتر از او آید، بر او غلبه یافته، همهٔ اسلحهٔ او را که بدان اعتماد میداشت، از او میگیرد و اموال او را تقسیم میکند.
۲۳ کسی که با من نیست، برخلاف من است و آنکه با من جمع نمیکند، پراکنده میسازد.
۲۴ چون روح پلید از انسان بیرون آید، به مکانهای بیآب بطلب آرامی گردش میکند و چون نیافت، میگوید به خانهٔ خود که از آن بیرون آمدم برمیگردم.
۲۵ پس چون آید، آن را جاروب کرده شده و آراسته میبیند.
۲۶ آنگاه میرود و هفت روح دیگر، شریرتر از خود برداشته داخلشده در آنجا ساکن میگردد و اواخر آن شخص از اوائلش بدتر میشود.
۲۷ چون او این سخنان را میگفت، زنی از آن میان به آواز بلند وی را گفت، خوشابحال آن رَحِمی که تو را حمل کرد و پستانهایی که مکیدی.
۲۸ لیکن او گفت، بلکه خوشابحال آنانی که کلام خدا را میشنوند و آن را حفظ میکنند.
۲۹ و هنگامی که مردم بر او ازدحام مینمودند، سخن گفتن آغاز کرد که اینان فرقهای شریرند که آیتی طلب میکنند و آیتی بدیشان عطا نخواهد شد، جز آیت یونس نبی.
۳۰ زیرا چنانکه یونس برای اهل نینوا آیت شد، همچنین پسر انسان نیز برای این فرقه خواهد بود.
۳۱ ملِکه جنوب در روز داوری با مردم این فرقه برخاسته، بر ایشان حکم خواهد کرد زیرا که از اقصای زمین آمد تا حکمت سلیمان را بشنود و اینک، در اینجا کسی بزرگتر از سلیمان است.
۳۲ مردم نینوا در روز داوری با این طبقه برخاسته، بر ایشان حکم خواهند کرد زیرا که به موعظه یونس توبه کردند و اینک، در اینجا کسی بزرگتر از یونس است.
۳۳ و هیچکس چراغی نمیافروزد تا آن را در پنهانی یا زیر پیمانهای بگذارد، بلکه بر چراغدان، تا هر که داخل شود روشنی را بیند.
۳۴ چراغ بدن چشم است، پس مادامی که چشم تو بسیط است،تمامی جسدت نیز روشن است و لیکن اگر فاسد باشد، جسد تو نیز تاریک بُوَد.
۳۵ پس باحذر باش مبادا نوری که در تو است، ظلمت باشد.
۳۶ بنابراین، هرگاه تمامی جسم تو روشن باشد و ذرّهای ظلمت نداشته باشد، همهاش روشن خواهد بود، مثل وقتی که چراغ به تابش خود، تو را روشنایی میدهد.
۳۷ و هنگامی که سخن میگفت، یکی از فریسیان از او وعده خواست که در خانهٔ او چاشت بخورد. پس داخل شده بنشست.
۳۸ امّا فریسی چون دید که پیش از چاشت دست نشُست، تعجّب نمود.
۳۹ خداوند وی را گفت، همانا شما ای فریسیان، بیرونِ پیاله و بشقاب را طاهر میسازید ولی درون شما پُر از حرص و خباثت است.
۴۰ ای احمقان آیا او که بیرون را آفرید، اندرون را نیز نیافرید؟
۴۱ بلکه از آنچه دارید، صدقه دهید که اینک، همهچیز برای شما طاهر خواهد گشت.
۴۲ وای بر شما ای فریسیان که ده یک از نعناع و سُداب و هر قسم سبزی را میدهید و از دادرسی و محبّت خدا تجاوز مینمایید؛ اینها را میباید بجا آورید و آنها را نیز ترک نکنید.
۴۳ وای بر شما ای فریسیان که صدر کنایس و سلام در بازارها را دوست میدارید.
۴۴ وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار زیرا که مانند قبرهای پنهان شده هستید که مردم بر آنها راه میروند و نمیدانند.
۴۵ آنگاه یکی از فقها جواب داده، گفت، ایمعلّم، بدین سخنان ما را نیز سرزنش میکنی؟
۴۶ گفت وای بر شما نیز ای فقها زیرا که بارهای گران را بر مردم مینهید و خود بر آن بارها، یک انگشت خود را نمیگذارید.
۴۷ وای بر شما زیرا که مقابر انبیا را بنا میکنید و پدران شما ایشان را کشتند.
۴۸ پس به کارهای پدران خود شهادت میدهید و از آنها راضی هستید، زیرا آنها ایشان را کشتند و شما قبرهای ایشان را میسازید.
۴۹ از این رو حکمت خدا نیز فرموده است که به سوی ایشان انبیا و رسولان میفرستم و بعضی از ایشان را خواهند کشت و بر بعضی جفا خواهند کرد،
۵۰ تا انتقام خون جمیع انبیا که از بنای عالم ریخته شد از این طبقه گرفته شود.
۵۱ از خون هابیل تا خون زکریّا که در میان مذبح و هیکل کشته شد. بلی به شما میگویم که از این فرقه بازخواست خواهد شد.
۵۲ وای بر شما ای فقها، زیرا کلید معرفت را برداشتهاید که خود داخل نمیشوید و داخل شوندگان را هم مانع میشوید.
۵۳ و چون او این سخنان را بدیشان میگفت، کاتبان و فریسیان با او به شدّت درآویختند و در مطالب بسیار سؤالها از او میکردند.
۵۴ و در کمین او میبودند تا نکتهای از زبان او گرفته، مدّعی او بشوند.
چ) دعای شاگردان ( ۱۱ : ۱ - ۴ )
بین بابهای ۱۰ و ۱۱ محدودهی زمانیای است كه یوحنا ۹:۱-۱۰:۲۱ آن را پوشش میدهد.
۱۱:۱ این عبارات اشارهای دیگر از اشارات مكرر لوقا به دعا در زندگی خداوندمان است. این موضوع با هدف لوقا كه همانا معرفی مسیح به عنوان پسر انسان كه همیشه به خدای پدر متكی است مطابقت دارد. شاگردان دریافته بودند كه دعا در زندگی عیسی یك نیروی حقیقی و مهم است. آنها با شنیدن دعای او به دعا كردن ترغیب شدند. و بدینسان یكی از شاگردانش از او خواست كه دعا كردن را به آنها تعلیم دهد. او نگفت “به ما تعلیم ده كه چگونه دعا كنیم” بلكه “دعا كردن را به ما تعلیم ده.” با این حال این درخواست او هم حقیقت و هم روش را در برمیگرفت.
۱۱:۲ الگوئی كه خداوند عیسی در اینجا به شاگردان ارائه میكند تا حدی با دعای معروف خداوند در انجیل متی تفاوت دارد. این تفاوتها همه هدف و معنایی دارند. هیچیك از آنها بیاهمیت نیستند.
بیش از هر چیز، خداوند به شاگردان خود آموخت كه خدا را پدر ما خطاب كنند. این رابطهی نزدیك خانوادگی برای ایمانداران عهدعتیق بیگانه است. این بدان معنی است كه اكنون ایمانداران باید خدا را پدر آسمانی عزیز برشمرند. سپس میآموزیم كه نام خدا باید مقدس خوانده شود. این امر بیانگر اشتیاق دل ایماندار بر اینكه او باید تكریم شود، مقدس خوانده شده و پرستیده شود است. در این خواهش كه، “ملكوت تو بیاید”، آن روزی را مشاهده میكنیم كه به زودی خدا نیروهای شریر را درهم كوبیده، و در شخص مسیح بر تمامی زمین سلطنت خواهد كرد، جائی كه ارادهی او چنانكه در آسمان است كرده خواهد شد.
۱۱:۳ درخواستكنندگان كه آموختهاند ابتدا ملكوت خدا و عدالت او را بطلبند، حال میآموزند كه نیازها و خواستههای شخصی خود را مطرح نمایند. نیاز همیشگی به غذا، چه روحانی و چه جسمانی، به زبان آورده میشود. زندگی ما باید روز به روز به او متكی باشد، و او را منشأ هر چیز خوب بدانیم.
۱۱:۴ سپس دعا برای بخشش گناهان را پیش رو داریم، كه بر این حقیقت استوار است كه ما روح بخشنده را بر دیگران روشن ساختهایم. مبرهن است كه این موضوع به مثابهی بخشش مجازات گناه نیست. آن بخشش بر مبنای عمل كامل مسیح بر جلجتا استوار است، و تنها با ایمان حاصل میشود. اما در اینجا ما با بخشش پدرانه و دولتی سر و كار داریم. پس از اینكه نجات یافتیم خدا همچون فرزندانش به ما مینگرد. اگر او در قلبمان روحی بیگذشت و سخت دل بیابد، تا هنگامی كه شكسته و فروتن نشده و با او مشاركت نداشته باشیم ما را تنبیه خواهد كرد. این بخشش بیشتر از مشاركت با خدا نشأت میگیرد تا روابط انسانی.
این خواهش كه “و ما را در آزمایش میاورد” برای برخی نمایانگر مشكلات است. ما میدانیم كه خدا هیچگاه كسی را به گناه وسوسه نمیكند. اما او به ما اجازه میدهد كه در زندگی از میان امواج مشكلات و تجربیات مجبور نمائیم، و اینها همه به صلاح ما هستند اینجا به نظر میرسد كه باید همواره این را به یاد داشته باشیم كه استعداد گناه كردن در ما هست. ما باید از خداوند بخواهیم كه نگذارد كه در گناه بیفتیم، حتی اگر خود مایل به انجام آن باشیم. باید دعا كنیم كه مبادا فرصت گناه كردن و تمایل به گناه به طور همزمان بر ما واقع شود. دعا صادقانه به ما میگوید كه ما نمیتوانیم بر توانایی خود برای مقاومت در برابر وسوسه اعتماد كنیم. دعا با درخواست برای رهایی از شریر خاتمه مییابد.
ح) دو مَثَل در دعا ( ۱۱ : ۵ - ۱۳ )
۱۱:۵-۸ خداوند در ادامهی سخنانش در باب دعا، مثالی را مطرح میكند تا علاقهی خدا به پاسخ به درخواستهای فرزندانش را نشان دهد. داستان در مورد مردی است كه میهمانی نصف شب به خانهاش میآید. متأسفانه او غذای كافی در دسترس نداشت. از این رو نزد همسایه رفته و درب خانه او را كوبیده و سه قرص نان از او خواست. آن همسایه در ابتدا از مزاحمت او ناراحت شد و به خود زحمت برخاستن نداد. اما با این حال به سبب سر و صدای ممتد این میزبان مضطرب برخاست و آنچه را كه نیاز داشت به او داد.
ما باید در كاربرد این مثال از تصمیمگیریهای قطعی اجتناب ورزیم. این بدان معنا نیست كه خدا از درخواستهای مصرانهی ما رنجیدهخاطر شود. و همچنین بدین مفهوم نیست كه تنها راه یافتن جواب دعا مصر بودن است.
این مثال به ما میآموزد كه اگر انسانی به خاطر سماجت دوستش به وی كمك میكند. پس چقدر خدا مایل است كه فریاد فرزندانش را بشنود.
۱۱:۹ میتوانیم بیاموزیم كه نباید از دعاهایمان مأیوس گردیم. “بخواه... بطلب... و بكوب...” گاهی اوقات خدا همان بار اول به دعاهایمان پاسخ میدهد. اما در سایر موارد او پی از در خواستهای مكرر پاسخ میدهد.
خدا به دعای ما پاسخ میدهد:
آنگاه كه دلها سست است
او هر آنچه ایمانداران میطلبند، به آنها خواهد بخشید.
اما ایمان باید اطمینانی عمیقتر بیاموزد.
بیاموزد كه به سكوت خدا اعتماد ورزد.
او كه نامش محبت است، بهترین را خواهد داد
ستارگان محو خواهد شد، و دیوارهای سخت كوهها پایدار نخواهد بود
اما خدا حقیقت است، و وعدههایش راست
او قوت ماست.
— ام.جی.پی M.G.P
به نظر این مثال درجات گوناگون سماجت را به ما تعلیم میدهد از خواهش كردن تا طلبیدن و از طلبیدن تا كوبیدن.
۱۱:۱۰ این مثل میآموزد كه هر كه سؤال كند، یابد، هر كه بطلبد، خواهد یافت و هر كه بكوبد باز كرده خواهد شد. این وعدهای است برای دعاهایمان، خدا همیشه آنچه را كه از او بخواهیم به ما خواهد بخشید و یا اینكه بهتر از آن را به ما خواهد داد. اگر جواب دعایمان "نه" باشد. بدین معناست كه خواسته ما به صلاح ما نیست، پس در این حالت پذیرفته نشدن خواسته ما برایمان بهتر خواهد بود.
۱۱:۱۱-۱۲ این مثل به ما میآموزد كه خدا هیچگاه ما را فریب نداده و هرگاه از او نان بخواهیم به ما سنگ نمیدهد. در آن روزگار نان به شكل كیك گرد و مسطح و بسیار به سنگ شباهت داشت. هرگاه كه از خدا غذا بخواهیم او هیچگاه خواستهی ما را به باد تمسخر نگرفته و به ما چیزی كه خوردنی نباشد نمیدهد. اگر از او ماهی بخواهیم، او به ما مار نخواهد داد، به عبارتی چیزی كه باعث تباهی ما شود. اگر از او تخممرغی بخواهیم، او به ما عقرب نخواهد داد، به عبارتی چیزی كه درد شدید برای ما به همراه داشته باشد.
۱۱:۱۳ یك پدر انسانی حتی با وجود طبیعت گناهآلودش هدایای بدی نمیدهد. او میداند كه چگونه چیزهای نیكو را به اولاد خود بدهد. چند مرتبه زیادتر پدر آسمانی ما مایل است روحالقدس را به هر كه از او سؤال كند ببخشد. جی. جی. بلت (J. G. Bellet) میگوید: “بسیار مهم است كه بدانیم هدیهای كه او برای ما برمیگزیند همان چیزی است كه شدیداً به آن نیاز داریم، و بسیار مایل است كه روحالقدس را به ما ببخشد.” هنگامی كه عیسی این سخنان را میگفت هنوز روحالقدس عطا نشدهبود (یوحنا ۷:۳۹). ما امروزه نباید دعا كنیم كه روحالقدس به عنوان یك شخصیت به ما عطا شده و در ما ساكن شود، زیرا او به هنگام یافتن تولد تازه در ما ساكن میگردد (رومیان ۸:۹ ب؛ افسسیان ۱:۱۳-۱۴).
اما مسلماً نیاز داریم كه به شكلی دیگر برای دریافت روحالقدس دعا نماییم. ما باید دعا كنیم كه از روحالقدس تعلیم یابیم، تا او ما را هدایت نماید و قدرت او در تمام خدماتمان به مسیح ما را پر سازد.
كاملاً مسلم است كه هنگامی كه عیسی به شاگردان تعلیم داد كه روحالقدس را بطلبند، در واقع او به قدرت روحالقدس اشاره میكرد كه آنها را قدر میساخت تا مطابق با الگوی دیگری از شاگردی زندگی نمایند، همان الگوئی كه در بابهای پیشین تعلیم داده بود. تا بدین لحظه شاگردان چنین میپنداشتند كه عبور از آزمایشها و تجربیات شاگردی با قوت خودشان چقدر سخت و حتی غیر ممكن به نظر میرسد. البته این فكر صحیح است. روحالقدس همان قدرتی است كه شخص را قادر میسازد به زندگی مسیحی خود ادامه دهد. پس عیسی خدایی را به تصویر میكشد كه مشتاق است این قدرت را به طالبان آن عطا كند.
در متن اصلی یونانی، در آیهی ۱۳ نوشته نشده كه خدا آن روحالقدس را عطا خواهد كرد، بلكه او “روحالقدس” (بدون حرف تعریف) را خواهد بخشید. پروفسور اچ. بی. سویت (H. B. Swete) خاطر نشان ساخته است هنگامی كه حرف تعریف وجود دارد، در واقع به شخص خود او اشاره دارد، اما هنگامی كه حرف تعریفی وجود ندارد، روحالقدس به عطایای او یا عملكرد او برای ما اشاره میکند. از این رو در این عبارت، مقصود دعا برای شخص روحالقدس نیست، بلكه برای خدمات او در زندگی ما. این موضوع چقدر بیشتر با عبارت مشابه آن در متی ۷:۱۱ بر ما اثبات میشود: “...چقدر زیاده پدر شما كه در آسمان است چیزهای نیكو را به آنانی كه از او سؤال میكنند خواهد بخشید!”
خ) عیسی به منتقدان خود پاسخ میدهد ( ۱۱ : ۱۴ - ۲۶ )
۱۱:۱۴-۱۶ عیسی با بیرون كردن دیوی كه قربانی خود را گنگ كرده بود، جنب و جوشی در میان مردم پدید آورد. در حالی كه مردم تعجب نمودند، دیگران آشكارا به مخالفت با خداوند پرداختند. این مخالفت به دو شكل عمده بود. بعضی او را متهم نمودند به اینكه دیوها را با قدرت بعلزبول، رئیس دیوها بیرون میكند. دیگران خواستند كه او آیتی آسمانی آنجام دهد، شاید چنین میپنداشتند كه این عمل او بتواند آن اتهام را باطل نماید.
۱۱:۱۷-۱۸ پاسخ این اتهام كه او دیوها را بیرون میكند چون بعزبول در او ساكن است در آیات ۱۷-۲۶ یافت میشود. در آیهی ۲۹ درخواست آن اشخاص برای آیتی آسمانی پاسخ گفته شدهاست. پیش از هر چیز، خداوند عیسی به آنها یادآوری نمود. هر مملكتی كه بر خلاف خود منقسم شود تباه گردد و خانهای كه بر خانه منقسم شود منهدم گردد. اگر او در بیرون كردن دیوها ابزاری در دست شیطان بود، پس شیطان داشت با زیردستان خود میجنگید. حتی تصور اینكه شریر بر ضد خود باشد و مانع اهداف خود شود بسیار مضحك به نظر میرسد.
۱۱:۱۹ سپس خداوند به مخالفان خود یادآوری میكند كه هموطنان آنها نیز ارواح خبیث را بیرون میكنند. اگر عیسی با قدرت شیطان این كار را میكرد، پس این امر لزوماً بدین معنا است كه آنها نیز با همان قدرت عمل میكردند. مسلم است كه یهودیان نمیخواستند كه این موضوع را تصدیق نمایند. و از سویی چگونه میتوانستند این استدلال قوی را رد نمایند؟ قدرت بیرون كردن دیوها هم از خداست و هم از شیطان. پس این قدرت از سوی یكی از آنها بود، محال بود كه هم از خدا باشد و هم از شیطان. اگر عیسی با قدرت شیطان عمل نموده بود، پس جنگیرهای یهودی نیز بر همان قدرت متكی بودند. پس محكوم كردن عیسی به مثابهی محكوم كردن آنها بود.
۱۱:۲۰ توجیه درست این است كه عیسی به انگشت خدا دیوها را بیرون میكرد. منظور عیسی از انگشت خدا چه بود؟ در واقعهی انجیل متی (۱۲:۲۸)، چنین میخوانیم “لیكن هرگاه من به روح خدا دیوها را اخراج میكنم. هر آینه ملكوت خدا بر شما رسیده است.” پس میتوانیم چنین نتیجهگیری نماییم كه انگشت خدا همان روح خدا است. این حقیقت كه عیسی دیوها را با قدرت خدا بیرون میكرد گواهی بود بر اینكه ملكوت خدا بر آن نسل آمده بود. ملكوت در شخص پادشاه آمده بود. و این حقیقت كه خداوند عیسی آنجا حاضر بود، و چنین معجزاتی را به ظهور میرسانید، دلیل مبرهنی بود بر این حقیقت كه حاكم مسحشدهی خدا بر صحنهی تاریخ ظاهر شدهاست.
۱۱:۲۱-۲۲ تا بدین لحظه، شیطان مرد زورآور سلاح پوشیدهای بود كه سلطهای بلامنازع بر سرزمین خود گسترانیده بود. دیوزدگان در چنگال او بودند، و كسی نبود كه با او مبارزه كند. اموال او محفوظ است، به عبارتی دیگر هیچكس این قدرت را نداشت كه با حكومت او به مقابله بپردازد. خداوند عیسی كه از شیطان زورآورتر بود، آمده و بر او غلبه كرده، همهی اسلحه او را از وی گرفت و اموال او را تقسیم كرد.
مخالفان عیسی دیگر نتوانستند انكار كنند كه عیسی ارواح خبیث را بیرون كرده است. این موضوع بدین معنا است كه شیطان مغلوب شده و قربانیهایش همه رهایی یافتند و این موضوع اصلی این آیات است.
۱۱:۲۳ سپس عیسی افزود كسی كه با او نیست، برخلاف او است، و آن كسی كه با او جمع نمیكند، پراكنده میسازد. همانگونه كه شخصی در این مورد چنین میگوید، “یا انسان همراه است یا بر سر راه است.” در مورد تضاد بین این آیه و آیهی ۹:۵۰ كمی پیشتر سخن گفتیم. اگر موضوع بر سر شخص و كار مسیح باشد، پس میانهی بیطرفی وجود ندارد. شخصی كه با مسیح نیست مخالف او است. اما هنگامی كه موضوع بر سر خدمت مسیح است، كسانی كه مخالف خادمین مسیح نیستند پس موافق آنها خواهند بود. در آیهی اول موضوع بر سر نجات است، و در آیهی دوم بر سر خدمت.
۱۱:۲۴-۲۶ به نظر میرسد كه خداوند تمام استدلالات مخالفان خود را در هم میكوبد. آنها عیسی را متهم نمودند كه دیوزده است. حال عیسی ملت آنها را به شخصی تشبیه میكند كه به تازگی از دیوزدگی رهایی یافته است. این موضوع در تاریخ آنها روی داده است. پیش از دوران اسارت، ملت اسرائیل در تسخیر روح بتپرستی بودند اما اسارت آنها را از روح شریر خلاصی داد، و از آن زمان دیگر یهودیان تسلیم بتپرستی نشدند. خانهی آنها جاروب كرده و آراسته بود، اما نپذیرفتنند كه خداوند عیسی عنان آنها را به دست گیرد. از این رو عیسی پیشگویی نمود كه در روزهای آینده، روح پلید هفت روح دیگر، شریرتر از خود را برداشته به خانه داخل شده و در آنجا ساكن میگردد. این موضوع اشارهای است به شكل مخوف بتپرستیای كه یهودیان در دوران جفای عظیم میپذیرند، آنها اعتراف خواهند كرد كه ضد مسیح همان خدا است (یوحنا ۵:۴۳) و مجازات این گناه آن قدر عظیم است كه ملت یهود تاكنون آن را تجربه نكردهاند.
در حالی كه از یك سو این مثل اشارهای است به تاریخ ملی اسرائیل، از سویی دیگر از عدم كفایت توبه و یا تحول و دگرگونی در زندگی شخصی سخن میگوید. تنها دگرگونی كافی نیست، بلكه خداوند عیسی مسیح باید در زندگی و قلب شخص پذیرفته شود. در غیر این صورت زندگی شخص به سوی گناهان شرمآورتری كه حتی در گذشته نیز مرتكب نشدهاست، گشوده خواهد شد.
د) خوشبختتر از مریم ( ۱۱ : ۲۷ ، ۲۸ )
زنی از میان جمعیت نزد عیسی آمد و گفت: “خوشا بهحال آن رحمی كه تو را حمل كرد و پستانهائی كه مكیدی!” پاسخ خداوند ما بسیار حائز اهمیت است. او انكار ننمود كه مریم، مادرش مبارك است، بلكه از آن هم فراتر رفته گفت كه مهمتر از آن شنیدن كلام خدا و عمل به آن است. به عبارتی دیگر، حتی مریم باكره نیز با ایمان به مسیح و پیروی از او بركت بیشتری مییافت تا اینكه مادر او باشد. ارزش روابط روحانی بیشتر از روابط طبیعی است. همین موضوع برای خاموش كردن كسانی كه مریم را میپرستند كافی است.
ذ) آیت یونس نبی ( ۱۱ : ۲۹ - ۳۲ )
۱۱:۲۹ در آیهی ۱۶، برخی خداوند عیسی را وسوسه کردند و از او آیتی آسمانی طلب نمودند. اكنون او با نسبت دادن این اشخاص به فرقهای شریر بدانها پاسخ میگوید. او پیش از هر چیز در مورد نسل یهود زمان خود سخن میگفت. حضور پسر خدا در میان آنها امتیاز بسیار بزرگی برایشان بود. آنها سخنان عیسی را شنیده و معجزات او را به چشم خود دیده بودند. اما هنوز هم راضی نمیشدند. اكنون وانمود میكردند كه اگر حتی یك كار خارقالعاده و فوق طبیعی در آسمان ببینند، بدو ایمان خواهند آورد. پاسخ خداوند این بود كه دیگر آیتی به آنها عطا نخواهد شد جز آیت یونس نبی.
۱۱:۳۰ او به قیام خود از مردگان اشاره میكرد. همانگونه كه یونس پس از سه شبانهروز ماندن در شكم نهنگ از دریا رهایی یافت، خداوند عیسی نیز پس از سه شبانهروز ماندن در قبر از مردگان قیام نمود. به عبارتی دیگر، آخرین و قاطعترین معجزه در خدمت او بر روی زمین قیام او خواهد بود. یونس برای اهل نینوا آیت شد. هنگامی كه یونس برای موعظه به این شهر غیریهودی بزرگ پا نهاد، او همچون شخصی كه حداقل به شكل نمادین از مردگان قیام كرده است وارد آنجا شد.
۱۱:۳۱-۳۲ ملكهی جنوب، ملكهی صبا كه غیر یهودی بود، مسافت طولانیای را سفر كرد تا حكمت سلیمان را بشنود. او حتی یك معجزه هم ندید. اگر این افتخار نصیب او میشد كه در زمان خداوند زندگی میكرد، چقدر مشتاقانه او را میپذیرفت! از این رو او در روز داوری بر علیه مردم شریری كه افتخار دیدن اعمال عظیم خداوند عیسی نصیبشان گردید اما او را نپذیرفتند، خواهد ایستاد. كسی بزرگتر از یونس، و بزرگتر از سلیمان بر صحنهی تاریخ بشر ایستاده بود. در حالی كه مردم نینوا به موعظهی یونس توبه كردند، اما مردم اسرائیل در برابر موعظهی بزرگتر از یونس توبه ننمودند.
بیایمانی امروز داستان یونس را به باد تمسخر گرفته و آن را به افسانههای عبری نسبت میدهد. اما عیسی یونس را یك شخصیت حقیقی و تاریخی دانست، همانگونه كه از سلیمان سخن گفت. كسانی كه میگویند اگر معجزهای ببینند ایمان خواهند آورد سخت در اشتباهند. ایمان بر شواهدی كه بتوان حس نمود استوار نیست، بلكه بر كلام زندهی خدا. اگر انسانی به كلام خدا ایمان نیاورد، حتی اگر كسی هم از مردگان قیام كند، ایمان نخواهد آورد. این دیدگاه یعنی طلبیدن آیت برای خدا خوشایند نیست. این ایمان نیست بلكه دیدن است، بیایمان میگوید“بگذار ببینم پس ایمان خواهم آورد.” اما خدا میگوید “ایمان آور و سپس خواهی دید.”
ر) مثل چراغ فروزان ( ۱۱ : ۳۳ - ۳۶ )
۱۱:۳۳ در نگاه اول ممكن است چنین بپنداریم كه میان این آیات و آیات قبلی رابطهای وجود ندارد. اما هنگامی كه دقیقتر بررسی میكنیم، یك پیوند اساسی میان آنها مییابیم. عیسی شنوندگان خود را خاطرنشان ساخت كه هیچكس چراغ روشنی را در زیرزمین و یا زیر پیمانهای نمیگذارد. او آن را بر روی چراغدان میگذارد، تا دیده شود و نور كافی برای كسانی كه میخواهند داخل شوند فراهم نماید.
كاربرد این آیات چنین است: خدا كسی است كه چراغ را افروخته است. او در شخصیت و كار خداوند عیسی، نور درخشانی را برای دنیا فراهم آورده است. اگر كسی نور را نمیبیند، دیگر مشكل از سوی خدا نیست. عیسی در باب ۸ از مسئولیت آنانی سخن میگفت كه شاگردان او بودند و باید ایمان خود را اشاعه میدادند و نه اینكه آن را زیر ظرفی پنهان نمایند. اینجا و در ۱۱:۳۳ او بیایمانی مخالفان خود را آشكار میسازد، كسانی كه از روی طمع و ترس از شرمگین شدن در حضور دیگران معجزهای میطلبند.
۱۱:۳۴ بیایمانی آنها ریشه در انگیزههای ناپاك آنها داشت. در قلمرو جسم، چشم به تمامی جسد نور میبخشد. اگر چشم سالم باشد، پس شخص میتواند نور را ببیند. اما اگر چشم بیمار باشد به عبارتی كور باشد پس نور نمیتواند داخل شود.
در قلمرو روحانی نیز وضعیت چنین است. اگر شخص از روی صداقت بخواهد بداند كه آیا عیسی همان مسیح خدا است، پس خدا آن را بر وی روشن خواهد ساخت. اما اگر انگیزههای او ناپاك باشد، اگر او نخواهد دست از طمع بردارد، اگر او همچنان از سخنان دیگران هراسان باشد، پس چشمان او بر ارزش حقیقی نجاتدهنده بسته شدهاست.
۱۱:۳۵ مخاطبان عیسی خود را بسیار حكیم میپنداشتند. آنها گمان میكردند در خود نور بسیاری دارند. اما خداوند عیسی آنها را از این حقیقت آگاه ساخت كه نوری كه در آنها بود در واقع نور نبود بلكه ظلمت بود. حكمت كاذب و برتری مانع رسیدن آنها به عیسی شد.
۱۱:۳۶ شخصی كه انگیزههای پاكی داشته باشد، وجود خود را كاملاً در برابر عیسی، نور جهان باز میگذارد و نور روحانی در او جاری میشود. زندگی روحانی او توسط مسیح نورانی خواهد شد، گوئی كه جسم او در معرض نور چراغی قرار گرفته و میدرخشد.
ز) پاكی درونی و بیرونی ( ۱۱ : ۳۷ - ۴۱ )
۱۱:۳۷-۴۰ هنگامی كه عیسی دعوت یكی از فریسیان برای شام را پذیرفت، میزبانش از اینكه او پیش از چاشت دست نشست تعجب نمود. عیسی افكار او را خواند و او را به خاطر ریاكاری و توجه به ظاهر نكوهش نمود. عیسی به آنها گفت پاكی بیرون پیاله چندان مهم نیست بلكه درون آن. فریسیان در ظاهر بسیار پرهیزكار بودند، اما درونشان از حرص و خباثت پر بود. همان خدائی كه بیرون انسان را ساخته باطن او را نیز ساخته است، و او میخواهد كه باطن ما پاك باشد، “زیرا كه انسان به ظاهر مینگرد و خداوند به دل مینگرد” (۱-سموئیل ۱۶:۷).
۱۱:۴۱ خداوند دریافت این فریسیان چقدر طمعكارند، از این رو او به میزبان خود گفت ابتدا از آنچه داشت صدقه دهد. اگر او از این امتحان اصلی محبت به دیگران سرفراز بیرون آید، پس همهچیز برای او طاهر خواهد گشت. اچ. ای آیرونساید (H. A. Ironside) میگوید:
آنگاه كه محبت خدا قلب انسان را پر میسازد تا به نیاز دیگران بیاندیشد، رعایت رسوم ظاهری خود به خود ارزش میگیرد. آنكه دائماً برای خود میاندوزد و فقیران و نیازمندان را نادیده میانگارد، نشان میدهد كه محبت خدا در وی ساكن نیست.
نویسندهای ناشناس چنین میگوید:
سخنان شدیداللحن در آیات ۳۹-۵۲ بر سر میز آن فریسی بر علیه فریسیان و فقها بیان شد (آیهی ۳۷). آنچه ما آن را “اخلاقخوش” مینامیم، اغلب به جای وفاداری نسبت به حقیقت مینشیند، هنگامی كه باید ابراز نارضایتی كنیم لبخند میزنیم، هنگامی كه باید سخن گوییم، خاموش هستیم. بهتر آن است كه میهمانی را بر هم زنیم تا اینكه ایمانمان به خدا از دست برود.
س) فریسیان توبیخ میشوند ( ۱۱ : ۴۲ - ۴۲ )
۱۱:۴۲ فریسیان ریاكار بودند. آنها در مورد كوچكترین جزئیات شریعت بسیار دقیق عمل میكردند، همچون دادن ده یك از سبزی اما به روابط خود با خدا و انسان توجهی نداشتند. آنها فقیران را از خود میراندند و در محبت به خدا قصور ورزیده بودند. خداوند آنها را به خاطر داده ده یك از نعناع و سراب و هر قسم سبزی نكوهش ننمود، بلكه تنها بدانها گفت نباید در مورد این چیزهای كوچك غیرت داشته و وظایف مهم زندگی همچون دادرسی، محبت خدا را نادیده انگارند. آنها به شاخهها توجه میكردند اما از تنهی اصلی غفلت میورزیدند. آنها در آنچه دیگران میدیدند بهترین بودند، اما نسبت به آنچه خدا میدید بیتوجه بودند.
۱۱:۴۳ آنها دوست داشتند خود را مطرح نمایند و در كنایس مقام شاخصی داشته باشند، و در بازارها توجه همه را به خود جلب نمایند. بنابراین گناه آنها نهتنها ریاكاری بلكه غرور نیز بود.
۱۱:۴۴ سرانجام خداوند آنها را با قبرهای بینشان مقایسه میكند. برطبق تورات موسی هر كس كه قبری را لمس مینمود به مدت هفت روز نجس بود (اعداد ۱۹:۱۶)، حتی اگر او در آن لحظه نمیدانست كه قبری را لمس كرده است. فریسیان به گونهای رفتار میكردند كه گویی رهبران مذهبی باایمانی هستند. اما باید نشانی بر خود حمل میكردند تا به مردم هشدار دهد كه تماس با فریسیان، آنها را نجس میسازد. آنها مانند قبرهای پنهان، پر از ناپاكی و فساد هستند و دیگران را به ریاكاری و غرور آلوده میسازند.
ش) انتقاد از فقها ( ۱۱ : ۴۵ - ۵۲ )
۱۱:۴۵ فقها همان كاتبانی بودند كه در تشریح و تفسیر شریعت موسی دست توانایی داشتند. با این حال مهارت آنها فقط این بود كه دیگران را راهنمایی كنند. آنها خودشان به آنچه میگفتند عمل نمیكردند. یكی از فقها تیغ برندهی سخنان عیسی را حس كرد و به او گفت كه او با انتقاد از فریسیان، معلمان شریعت را نیز سرزنش میكند.
۱۱:۴۶ خداوند این فرصت را غنیمت شمرده و گناهان فقها را به باد انتقاد گرفت. پیش از هر چیز آنها بارهای گران بر مردم میگذاشتند، اما حتی از كوچكترین كمك برای حمل این بارها دریغ میكردند. همانگونه كه كِلی در این مورد گفته است، “آنها به خاطر نكوهش مردم بدنام بودند، همان مردمی كه برای آنها منزلتی قایل میشدند، كه غالب رسوم و قوانین آنها ساخته شده به دست انسان بود، و در واقعیت اهمیت چندانی نداشتند.”
۱۱:۴۷-۴۸ فقها و قاتلین ریاكار بودند. آنها کار را به حدی رساندند که یادبود هایی بر سر مقابر انبیا عهد عتیق بنا می کردند. البته، قدر مسلم این عمل آنها گواهی بر احترام عمیق آنها است. اما خداوند عیسی چیز دیگری را دریافته بود. در حالی كه ظاهراً خود را از اجداد یهودی خود كه انبیا را كشتند جدا میكردند، اما در حقیقت ردپای آنها را دنبال میكردند. در همان لحظهای كه برای انبیا مقابر میساختند، از سویی دیگر درصدد توطئه برای مرگ بزرگترین نبی خدا، یعنی خود خداوند (عیسی) بودند. و به كشتن انبیا و رسولان با ایمان خدا ادامه خواهند داد.
۱۱:۴۹ با مقایسه آیهی ۴۹ با متی ۲۳:۳۴، خواهیم دید كه عیسی، خود حكمت خدا است. او در اینجا از حكمت خدا چنین نقل میكند كه “به سوی ایشان انبیا و رسولان میفرستم.” او در متی این عبارت را از عهدعتیق و یا از هر منبع دیگری نقل نمیكند، بلكه آن را همچون سخن خود بیان میكند. (نیز ر.ک ۱ قرن ۱:۳۰ جائی كه از عیسی به عنوان حكمت یاد میشود.) عیسی خداوند وعده داد كه انبیا و رسولان برای مردم طبقهی خود خواهد فرستاد، و همانها انبیا و رسولان را خواهند كشت و بر آنها جفا خواهند كرد.
۱۱:۵۰-۵۱ او خون انبیا خدا را از آن طبقه خواهد گرفت، از اولین ثبت آن در عهدعتیق، یعنی خون هابیل تا آخرین رویداد یعنی خون زكریا كه در میان مذبح و هیكل كشته شد (۲تواریخ ۲۴:۲۱). كتاب دوم تواریخ آخرین كتاب از كتابهای عهدعتیق یهودی بود. از این رو خداوند عیسی با ذكر هابیل و زكریا تمامی شهیدان عهدعتیق را در این طیف جای میدهد. هنگامی كه او این سخنان را میگفت به خوبی میدانست كه همان نسل (طبقه) او را بر روی صلیب خواهند كشت، و بدینسان تمام جفاهای گذشتهی قوم بر مردان خدا را به اوج خواهند رساند. بله، چنین بود زیرا او را كشتند تا خون تمامی دورانهای گذشته بر آنها باشد.
۱۱:۵۲ سرانجام خداوند عیسی فقها را به خاطر اینكه كلید معرفت را برداشتهاند سرزنش مینماید، چرا كه مردم را از كلام خدا دور نگاه میدارند. گرچه آنها در ظاهر به كلام خدا وفادار بودند، اما سرسختانه از پذیرش شخصی كه كلام خدا در مورد او پیشگویی كرده بود امتناع میورزیدند. و مانع آمدن دیگران به نزد مسیح میشدند. آنها خود، او را نمیخواستند و از سویی نمیخواستند كه دیگران او را بپذیرند.
ص) واكنش كاتبان و فریسیان ( ۱۱ : ۵۳ - ۵۴ )
مسلماً كاتبان و فریسیان از سخنان صریح خداوند خشمگین شدند. آنها با او به شدت در آویختند. و منتظر بودند تا با سخنانش او را در دام گرفتار سازند. آنها به هر طریقی سعی نمودند تا او نكتهای به زبان آورد كه بتوانند او را به مرگ محكوم نمایند. این عمل آنها بیانگر این مهم است كه چقدر عیسی بر شخصیت آنها واقف بود.