انجیل به روایت لوقا
فصل ۱۲
۱ و در آن میان، وقتی که هزاران از خلق جمع شدند، به نوعی که یکدیگر را پایمال میکردند، به شاگردان خود به سخن گفتن شروع کرد. اوّل آنکه از خمیرمایه فریسیان کهریاکاری است احتیاط کنید.
۲ زیرا چیزی نهفته نیست که آشکار نشود و نه مستوری که معلوم نگردد.
۳ بنابراین آنچه در تاریکی گفتهاید، در روشنایی شنیده خواهد شد و آنچه در خلوتخانه در گوش گفتهاید، بر پشتبامها ندا شود.
۴ لیکن ای دوستان من، به شما میگویم از قاتلان جسم که قدرت ندارند بیشتر از این بکنند، ترسان مباشید.
۵ بلکه به شما نشان میدهم که از کِه باید ترسید، از او بترسید که بعد از کشتن، قدرت دارد که به جهنّم بیفکند. بلی به شما میگویم از او بترسید.
۶ آیا پنج گنجشک به دو فلس فروخته نمیشود؟ و حال آنکه یکی از آنها نزد خدا فراموش نمیشود.
۷ بلکه مویهای سر شما همه شمرده شده است. پس بیم مکنید، زیرا که از چندان گنجشک بهتر هستید.
۸ لیکن به شما میگویم هر که نزد مردم به من اقرار کند، پسر انسان نیز پیش فرشتگان خدا او را اقرار خواهد کرد.
۹ امّا هر که مرا پیش مردم انکار کند، نزد فرشتگان خدا انکار کرده خواهد شد.
۱۰ و هر که سخنی برخلاف پسر انسان گوید، آمرزیده شود. امّا هر که به روحالقدس کفر گوید آمرزیده نخواهد شد.
۱۱ و چون شما را در کنایس و به نزد حکّام و دیوانیان برند، اندیشه مکنید که چگونه و به چه نوع حجّت آورید یا چه بگویید.
۱۲ زیرا که در همان ساعت روحالقدس شما را خواهد آموخت که چه باید گفت.
۱۳ و شخصی از آن جماعت به وی گفت، ای استاد، برادر مرا بفرما تا ارث پدر را با من تقسیمکند.
۱۴ به وی گفت، ای مرد، کِه مرا بر شما داور یا مُقَسِّم قرار داده است؟
۱۵ پس بدیشان گفت، زنهار از طمع بپرهیزید زیرا اگرچه اموال کسی زیاد شود، حیات او از اموالش نیست.
۱۶ و مَثَلی برای ایشان آورده، گفت، شخصی دولتمند را از املاکش محصول وافر پیدا شد.
۱۷ پس با خود اندیشیده، گفت، چه کنم؟ زیرا جایی که محصول خود را انبار کنم، ندارم.
۱۸ پس گفت، چنین میکنم؛ انبارهای خود را خراب کرده، بزرگتر بنا میکنم و در آن تمامی حاصل و اموال خود را جمع خواهم کرد.
۱۹ و نفس خود را خواهم گفت که، ای جان اموالِ فراوانِ اندوخته شده بجهت چندین سال داری. الحال بیارام و به اکل و شرب و شادی بپرداز.
۲۰ خدا وی را گفت، ای احمق در همین شب جان تو را از تو خواهند گرفت؛ آنگاه آنچه اندوختهای، از آنِ کِه خواهد بود؟
۲۱ همچنین است هر کسی که برای خود ذخیره کند و برای خدا دولتمند نباشد.
۲۲ پس به شاگردان خود گفت، از این جهت به شما میگویم که اندیشه مکنید بجهت جان خود که چه بخورید و نه برای بدن که چه بپوشید.
۲۳ جان از خوراک و بدن از پوشاک بهتر است.
۲۴ کلاغان را ملاحظه کنید که نه زراعت میکنند و نه حصاد و نه گنجی و نه انباری دارند و خدا آنها را میپروراند. آیا شما به چند مرتبه از مرغان بهتر نیستید؟
۲۵ و کیست از شما که به فکر بتواند ذراعی بر قامت خود افزاید.
۲۶ پس هرگاه توانایی کوچکترین کاری را ندارید، چرا برای مابقیمیاندیشید.
۲۷ سوسنهای چمن را بنگرید چگونه نمّو میکنند و حال آنکه نه زحمت میکشند و نه میریسند، امّا به شما میگویم که سلیمان با همهٔ جلالش مثل یکی از اینها پوشیده نبود.
۲۸ پس هرگاه خدا علفی را که امروز در صحرا است و فردا در تنور افکنده میشود چنین میپوشاند، چقدر بیشتر شما را ای سست ایمانان.
۲۹ پس شما طالب مباشید که چه بخورید یا چه بیاشامید و مضطرب مشوید.
۳۰ زیرا که امّتهای جهان، همهٔ این چیزها را میطلبند، لیکن پدر شما میداند که به این چیزها احتیاج دارید.
۳۱ بلکه ملکوت خدا را طلب کنید که جمیع این چیزها برای شما افزوده خواهد شد.
۳۲ ترسان مباشید ای گله کوچک، زیرا که مَرْضیِّ پدر شما است که ملکوت را به شما عطا فرماید.
۳۳ آنچه دارید بفروشید و صدقه دهید و کیسهها بسازید که کهنه نشود و گنجی را که تلف نشود، در آسمان جایی که دزد نزدیک نیاید و بید تباه نسازد.
۳۴ زیرا جایی که خزانه شما است، دل شما نیز در آنجا میباشد.
۳۵ کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید.
۳۶ و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را میکشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند تا هروقت آید و در را بکوبد، بیدرنگ برای او بازکنند.
۳۷ خوشابحال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد. هر آینه به شما میگویم که کمر خود را بسته،ایشان را خواهد نشانید و پیش آمده، ایشان را خدمت خواهد کرد.
۳۸ و اگر در پاس دوّم یا سوّم از شب بیاید و ایشان را چنین یابد، خوشا بحال آن غلامان.
۳۹ امّا این را بدانید که اگر صاحبخانه میدانست که دزد در چه ساعت میآید، بیدار میماند و نمیگذاشت که به خانهاش نقب زنند.
۴۰ پس شما نیز مستعّد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمیبرید پسر انسان میآید.
۴۱ پطرس به وی گفت، ای خداوند، آیا این مثل را برای ما زدی یا بجهت همه.
۴۲ خداوند گفت، پس کیست آن ناظر امین و دانا که مولای او وی را بر سایر خدّام خود گماشته باشد تا آذوقه را در وقتش به ایشان تقسیم کند.
۴۳ خوشابحال آن غلام که آقایش چون آید، او را در چنین کار مشغول یابد.
۴۴ هرآینه به شما میگویم که او را بر همهٔ مایملک خود خواهد گماشت.
۴۵ لیکن اگر آن غلام در خاطر خود گوید، آمدن آقایم به طول میانجامد و به زدن غلامان و کنیزان و به خوردن و نوشیدن و میگساریدن شروع کند،
۴۶ هرآینه مولای آن غلام آید، در روزی که منتظر او نباشد و در ساعتی که او نداند و او را دو پاره کرده، نصیبش را با خیانتکاران قرار دهد.
۴۷ امّا آن غلامی که ارادهٔ مولای خویش را دانست و خود را مُهیّا نساخت تا به ارادهٔ او عمل نماید، تازیانه بسیار خواهد خورد.
۴۸ امّا آنکه نادانسته کارهای شایسته ضرب کند، تازیانه کم خواهد خورد. و به هر کسی که عطا زیاده شود، از وی مطالبه زیادتر گردد و نزد هر که امانت بیشتر نهند، از او بازخواست زیادتر خواهند کرد.
۴۹ من آمدم تا آتشی در زمین افروزم، پس چه میخواهم اگر الآن در گرفته است.
۵۰ امّا مرا تعمیدی است که بیابم و چه بسیار در تنگی هستم، تا وقتی که آن بسر آید.
۵۱ آیا گمان میبرید که من آمدهام تا سلامتی بر زمین بخشم؟ نی بلکه به شما میگویم تفریق را.
۵۲ زیرا بعد از این پنج نفر که در یک خانه باشند، دو از سه و سه از دو جدا خواهند شد؛
۵۳ پدر از پسر و پسر از پدر و مادر از دختر و دختر از مادر و خارسو از عروس و عروس از خارسو مفارقت خواهند نمود.
۵۴ آنگاه باز به آن جماعت گفت، هنگامی که ابری بینید که از مغرب پدید آید، بیتأمّل میگویید باران میآید و چنین میشود.
۵۵ و چون دیدید که باد جنوبی میوزد، میگویید گرما خواهد شد و میشود.
۵۶ ای ریاکاران، میتوانید صورت زمین و آسمان را تمیز دهید، پس چگونه این زمان را نمیشناسید؟
۵۷ و چرا از خود به انصاف حکم نمیکنید؟
۵۸ و هنگامی که با مدّعی خود نزد حاکم میروی، در راه سعی کن که از او برهی، مبادا تو را نزد قاضی بکشد و قاضی تو را به سرهنگ سپارد و سرهنگ تو را به زندان افکند.
۵۹ تو را میگویم تا فلس آخر را ادا نکنی، از آنجا هرگز بیرون نخواهی آمد.
۸ . تعلیم و شفا در راه اورشلیم (باب های ۱۲-۱۶)
الف) هشدار و تشویق ( ۱۲ : ۱ - ۱۲ )
۱۲:۱ در حالی كه عیسی فریسیان و كاتبان را محكوم میكرد هزاران نفر از خلق جمع شدهبودند. غالباً مشاجره یا بحثی كه در میگیرد جماعتی را به سوی خود جلب میكند، اما تردیدی نیست كه طبق انتقادهای دلیرانهی عیسی این مردم از سوی رهبران مذهبی ریاكار طرد شدهبودند. گرچه نمیتوان در مورد گناه دیدگاهی سازشناپذیر اتخاذ كرد، لیكن این موضوع به دل انسان این نوید را میدهد كه او میتواند عادل باشد. حقیقت همیشه خود را ثابت میكند. عیسی خطاب به شاگردان خود هشدار داد،“از خمیر مایهی فریسیان احتیاط كنند.” او شرح داد كه خمیرمایه نماد یا تصویری از ریاكاری است. ریاكار شخصی است كه نقاب به چهره میزند، آن كسی كه ظاهرش با باطنش بسیار متفاوت است. فریسیان چنین تظاهر میكردند كه انسانهای كاملی هستند اما در حقیقت آنها استاد ریاكاری بودند.
۱۲:۲-۳ روز افشاگری فراخواهد رسید، هرچه نهفته بودند آشكار خواهد شد، و هر آنچه در تاریكی انجام دادهاند در روشنایی دیده خواهد شد.
همانگونه كه تزویر و دورویی بر ملا خواهد شد، حقیقت هم روزی پیروز خواهد گردید. تاكنون، پیغام شاگردان تا حدی مخفی و تنها خطاب به شنوندگان محدودی اعلان میشد. اما پس از اینكه اسرائیل مسیح را طرد كرد و روحالقدس آمد، شاگردان باید در نام خداوند عیسی با شجاعت پیش رفته و خبرخوش را به همه اعلان میكردند. سپس بر پشت بامها ندا کردهخواهد شد. گادت چنین اظهار میدارد، “كسانی كه صدایشان، شنوندهای ندارد و تنها محافل و عدهی محدودی صدایشان را میشنوند، معلمان دنیا خواهند شد.”
۱۲:۴-۵ عیسی با سخنان دلگرمكننده و ترغیبآمیز همچون “ای دوستان من” ، به شاگردان خود هشدار میدهد كه تحت هیچ شرایطی از شاگردی ارزشمند خود ترسان نباشند. اعلان پیغام مسیحیت در سر تا سر دنیا، جفا و مرگ را برای شاگردان وفادار به همراه دارد. اما جفا و سختی برای آنها حد و مرزی دارد، یعنی فریسیان تا حدی میتوانند جفا برسانند. و این حد مرگ جسمانی است. آنها نباید از این بترسند. خدا جفاکنندگان را با مجازاتی بس سنگینتر كه همان مرگ ابدی در جهنم است تنبیه خواهد كرد. از این رو شاگردان باید از خدا میترسیدند و نه از انسان.
۱۲:۶-۷ خداوند عیسی برای اینكه نشان دهد خدا چقدر به حفاظت شاگردان خود علاقه دارد از توجه و دقت پدر به گنجشكان میگوید. در متی ۱۰:۲۹ میخوانیم كه دو گنجشگ به یك فلس فروخته میشوند. در اینجا میآموزیم كه پنچ گنجشك به دو فلس فروخته میشوند. به عبارت دیگر هرگاه كه چهار گنجشك خریداری شوند میتوان یك گنجشك دیگر نیز به صورت رایگان دریافت كرد. و با این حال حتی این گنجشك كوچك كه هیچگونه ارزش تجاری ندارد در نظر خدا فراموش نشدهاست. اگر خدا به آن گنجشك كوچك توجه میكند، چقدر بیشتر او مراقب كسانی است كه برای انجیل پسرش زحمت میكشند! او مویهای سر آنها را شمرده است.
۱۲:۸ نجاتدهنده با شاگردان خود گفت هر كه به او اقرار كند او نیز پیش فرشتگان خدا او را اقرار خواهد كرد. در اینجا او از تمام ایمانداران حقیقی سخن میگوید. اقرار كردن به او به منزلهی پذیرفتن او به عنوان خداوند و نجاتدهنده است.
۱۲:۹ كسانی كه او را پیش مردم انكار میكنند نزد فرشتگان خدا انكار كرده خواهد شد. در نگاه اول ظاهراً به فریسیان اشاره میكند، اما مسلماً این آیه شامل تمام كسانی است كه مسیح را رد میكنند و از اقرار كردن به او عار دارند. در آن روز او خواهد گفت: “هرگز شما را نمیشناسم.”
۱۲:۱۰ سپس نجاتدهنده به شاگردان خود شرح داد كه میان انتقاد از او و كفر به روحالقدس تفاوتی وجود دارد. كسانی كه برخلاف پسر انسان سخن گویند آمرزیده میشوند البته اگر توبه نموده و ایمان بیاورند. اما كفر به روحالقدس گناه نابخشودنی است. گناه فریسیان این بود (ر.ک متی ۱۲:۲۲-۳۲) این گناه چیست؟ این گناه یعنی نسبت دادن معجزات خداوند عیسی به شریر. این كفر به روحالقدس بود زیرا عیسی تمام این معجزات را در نام روحالقدس انجام داد. از این رو این امر به منزلهی این است كه گفته شود روح قدوس خدا، شریر است. این گناه نه در عصر حاضر و نه در هیچ دورهای بخشیده نخواهد شد.
ایماندار حقیقی هیچگاه مرتكب چنین گناهی نمیشود، اگر چه برخی از اینكه وضعیت روحانیشان رو به افول نهاده در هراسند كه مبادا چنین گناهی مرتكب شدهاند و دائماً عذاب میكشند. افت روحانی گناه نابخشودنی نیست. چنین شخصی میتواند به مشاركت با خدا بازگردد. این حقیقت كه شخص نسبت به این مساله دغدغهی فكری دارد، خود گواهی است بر اینكه او مرتكب گناه نابخشودنی نشدهاست.
نپذیرفتن مسیح از سوی یك بیایمان نیز گناه نابخشودنی نیست. ممكن است شخصی بارها نجاتدهنده را طرد نماید، اما چندی بعد به سوی خداوند بازگردد و ایمان بیاورد. البته اگر او در بیایمانی بمیرد دیگر فرصت ایمان آوردن نخواهد داشت. پس گناه او نابخشودنی خواهد شد. اما گناهی كه خداوندمان آن را نابخشودنی مینامد همان گناهی است كه فریسیان باگفتن اینكه او معجزاتش را با قدرت بعلزبول، رئیس دیوها انجام میدهد مرتكب شدند.
۱۲:۱۱-۱۲ بعید نبود كه شاگردان را برای محاكمه نزد حكام ببرند. خداوند عیسی به آنها گفت كه نیازی نیست پیشتر تمرین كنند كه چه بگویند. روحالقدس سخن درست را به هنگام نیاز بر دهان آنها خواهد گذاشت. البته این بدان معنا نیست كه خادمین خداوند نباید پیش از موعظهی انجیل و بشارت كلام خدا وقتی را به دعا و مطالعه بپردازند. نباید این عبارت را بهانهای برای تنبلی خود برشماریم! با این حال، این آیه وعدهای است از سوی خداوند مبنی بر اینكه كسانی كه به خاطر مسیح محاكمه میشوند به طور خاص از روحالقدس مدد خواهند یافت. و از سویی این آیه به طور كلی وعدهایست برای تمامی قوم خدا كه در لحظات بحرانی زندگی سخنان مناسب بر دهان آنها جاری خواهد شد، البته اگر در روح سلوك نمایند.
ب) هشدار در مورد طمع ( ۱۲ : ۱۳ - ۲۱ )
۱۲:۱۳ در این هنگام، مردی از میان جماعت بیرون آمده از خداوند خواست مشاجره میان او و برادرش بر سر ارث پدری را حل و فصل نماید. اغلب گفته شدهاست كه هر جا وصیت نامهای است، خویشان بسیارند. در اینجا نیز چنین به نظر میرسد. كلام خدا به ما نمیگوید كه او از حق خود محروم شده یا اینكه او طمع داشت بیش از سهم خود دریافت نماید.
۱۲:۱۴ نجاتدهنده بیدرنگ پاسخ داد كه او نیامده تا به امور جزئی همچون تقسیم ارث و میراث رسیدگی نماید. هدف او از آمدن بهاین دنیا نجات مردان و زنان گناهكار بود. او نمیخواست خدمت بزرگ و پرجلال خود را رها كرده و به تقسیم ارث ناچیز بپردازد. (علاوه بر این، او از سوی دولت قدرت قانونی برای انجام این كار نداشت. رأی او بیاعتبار بود).
۱۲:۱۵ اما خداوند این فرصت را غنیمت شمرد تا شنوندگان خود را در برابر مكارترین شرارتها در دل انسان كه به طمع معروف است هشدار دهد. میل ارضانشدنی به دارایی و ثروت یكی از قویترین کششها در طول زندگی محسوب میشود. و با این حال این میل باعث میشود كه انسان هدف زندگی خود را گم كند. “اگر چه اموال كسی زیاد شود، حیات او از اموالش نیست” همانگونه كه میلر خاطر نشان میسازد:
این موضوع یكی از همان خطوط قرمزی است كه خداوندمان آن را ترسیم نمود، موضوعی كه مردم روزگار ما چندان بدان توجهی ندارند. مسیح از خطر ثروت بسیار سخن گفت، اما مردم اغلب از ثروت نمیترسند. امروز دیگر طمع عملاً گناه محسوب نمیشود. اگر انسانی فرمان ششم یا هشتم از ده فرمان را زیر پا گذارد، بیدرنگ به او برچسب مجرم زده او را مایهی ننگ جامعه میدانند، اما اگر فرمان دهم را زیر پا گذارد او را فقط انسانی باهوش و مبتكر میشمارند. کتابمقدس به ما میگوید دلبستگی به ثروت ریشهی تمام شرارتهاست، اما هركه این عبارت را نقل میكند تأكید فراوانی روی واژهی “دلبستگی” میگذارد، یعنی این ثروت نیست كه ریشهی تمام شرارتهاست، بلكه تنها دلبستگی به آن سبب شرارت میشود.
به بیانی صریحتر، شخص چنین میپندارد كه ارزش زندگی انسان به زیادتی اموال اوست. انسانها چنین تصور میكنند كه هرچه بیشتر ثروت بیاندوزند به مقامی والاتر دست خواهند یافت. پس چنین به نظر میرسد كه دنیا ارزش انسانها را با پسانداز بانكیشان میسنجد. اما اشتباهی بزرگتر از این وجود ندارد. چرا كه ارزش انسان به هویت اوست نه به آنچه دارد.
۱۲:۱۶-۱۸ مَثَل دولتمند نادان تصوری است از این حقیقت كه دارایی و املاك موضوع اصلی زندگی نیست. این كشاورز دولتمند به خاطر اینكه املاكش محصول فراوان داده بود با مشكلی بسیار بغرنج مواجه شدهبود. او نمیدانست كه با این همه محصول چه كند. تمام انبارها و سیلوهایش پر بودند. ناگهان ایدهای به ذهنش خطور كرد. مشكل او حل شد. او تصمیم گرفت انبارهای خود را خراب كرده و بزرگتر بنا كند. اگر او تنها نگاهی به نیازمندان اطراف خود میانداخت و اموال خود را میبخشید تا گرسنگان را سیر كند، چه گرسنگان روحانی و چه جسمانی، میتوانست از بار مخارج و دغدغههای ساخت و ساز رهایی یابد. سنت آمبروز گفته است: “آغوش نیازمندان، خانههای بیوهزنان و دهان كودكان انبارهایی هستند كه تا به ابد پایدار خواهند ماند.”
۱۲:۱۹ او به محض اینكه انبارهای جدید خود را ساخت، خواست به استراحت بپردازد. به روح كبرو خودخواهی او توجه نمایید: انبارهای خود، حاصل خود، اموال خود، جان خود. دیگر آیندهاش تأمین شدهبود و میخواست كه بیار آمد و به اَکَل و شُرب و شادی بپردازد.
۱۲:۲۰-۲۱ اما "هنگامی كه پنداشت همه چیز برای خودش است، در واقع به ضد خدا برخاست و این كار او به هلاكت ابدی او انجامید." خدا به وی گفت كه همان شب خواهد مرد. از این رو تمام دارائیاش را از دست داد. هر آنچه داشت به شخصی دیگر رسید. شخص نادان كسی است كه نقشههایش به مرگ بیانجامد. مطمئناً این مرد نادان بود. خدا از وی پرسید “آنگاه آنچه اندوختهای، از آن كه خواهد بود؟” شاید از خود بپرسیم، “اگر مسیح امروز بازگردد، اموالمان از آن كه خواهد بود؟” پس بهتر آن است كه امروز آنها را وقف خدا كنیم تا اینكه بگذاریم فردا ابلیس آن را به چنگ آورد! ما میتوانیم اكنون آنها را در آسمان ذخیره كنیم، و بدینسان برای خدا دولتمند باشیم. یا اینكه میتوانیم آنها را در راه جسم صرف نماییم، و از جسم فساد را درو نماییم.
پ) نگرانی در برابر ایمان ( ۱۲ : ۲۲ - ۳۴ )
۱۲:۲۲-۲۳ یكی از بزرگترین خطرها در زندگی مسیحی این است كه دغدغه و نگرانی برای به دست آوردن غذا و پوشاك ارجحترین هدف در زندگی شخص میشود. ما آن قدر سرگرم تأمین مخارج این چیزها میشویم كه دیگر كار خداوند را فراموش میكنیم. تأكید عهدجدید بر این است كه هدف مسیح باید بر دیگر امور زندگیمان مقدم باشد. خوراك و پوشاك باید در درجهی دوم قرار گیرند. ما باید برای مایحتاج امروز خود كار كنیم. و سپس در حالی كه به خدمت خدا میپردازیم به او توكل نماییم. زندگی در ایمان این چنین است.
هنگامی كه عیسی خداوند گفت كه برای خوراك و پوشاك اندیشه مكنید، مقصود او این نبود كه دست روی دست گذاشته و بنشینیم تا خوراك و پوشاك به خودی خود مهیا شود. ایمان مسیحی به هیچوجه مشوق تنبلی نیست! منظور وی آن بود كه در تلاش برای به دست آوردن پول به جهت تأمین مخارج و مایحتاج زندگی، نباید بگذاریم كه این امر بیش از اندازه برایمان اهمیت یابد. گذشته از اینها همه چیز خوردن و پوشیدن نیست بلكه موضوع مهمتر از آن نیز وجود دارد و آن اینكه ما سفیران پادشاه بر روی زمین هستیم و تمام تلاشهایمان برای فراهم نمودن اسباب راحتی خود باید در سایهی این وظیفهی پرجلال یعنی شناسانیدن عیسی مسیح باشد.
۱۲:۲۴ عیسی برای نشان دادن توجه خدا به مخلوقاتش كلاغ را مثال میزند آنها زندگی خود را در تكاپوی به دست آوردن غذا و یا تأمین آیندهی خود صرف نمیكنند. بلكه آنها لحظه به لحظه با توكل به خدا زندگی میكنند. این حقیقت كه آنها نه زراعت میكنند و نه حصاد نباید تعمیم یافته و بهانهای برای اجتناب از كار كردن شود. بلكه تنها بدین معنا است كه خدا نیاز مخلوقات خود را میداند و اگر ما نیز با توكل به او زندگی كنیم نیازهایمان را برآورده میسازد. اگر خدا كلاغمان را میپروراند، پس چقدر بیشتر غذای مخلوقات خود را فراهم میكند، كسانی كه آنها را با فیض خود نجات داده و آنها را خوانده تا خادم او باشند. كلاغها نه انبار دارند و نه سیلو، اما خدا هر روز آنها را تأمین مینماید. پس چرا ما زندگی خود را صرف ساختن انبار و سیلو كنیم؟
۱۲:۲۵-۲۶ عیسی پرسید “كیست از شما كه با نگرانی کردن فكر بتواند ذراعی بر قامت خود افزاید؟” این جملهی عیسی به ما میآموزد كه دلنگرانی و اضطراب برای اموری كه از انجام آن ناتوان هستیم حماقت است (همچون آینده). هیچكس با اندیشیدن نمیتواند به قامت خود و یا بر طول عمر خود بیافزاید. (عبارت “قامت خود” را میتوان “طول عمر خود” نیز ترجمه نمود). پس اگر چنین است چرا نگران آیندهی خود باشیم؟ بلكه بیائید تمام قوت و وقت خود را صرف خدمت مسیح نماییم، و آیندهی خود را به دست او بسپاریم.
۱۲:۲۷-۲۸ سپس عیسی از سوسنهای چمن سخن میگوید تا نشان دهد كه سعی و تلاش بسیار برای فراهم كردن پوشاك حماقت است. مقصود از سوسنها در اینجا احتمالاً همان شقایق سرخ وحشی است. آنها نه زحمت میكشند و نه میریسند، با این حال آن قدر زیبا هستند كه حتی سلیمان با همهی جلالش با آنها برابری نمیكند. اگر خدا زیبایی را از گلهائی كه امروز میشكفند و فردا پژمرده میشوند دریغ ننماید، آیا او به نیاز فرزندان خود نمیاندیشد؟ هر گاه نگران و افسرده هستیم و دائماً در تلاشیم تا اموال بیشتری به دست آوریم، در واقع بر ایمان اندك خود صحه میگذاریم. اگر وقت و تواناییهای خود را به خدا بسپاریم دیگر نیازی نیست زندگی خود را در تكاپوی به دست آوردن چیزهایی صرف نماییم كه خدا قبلاً برای ما مهیا ساخته است.
۱۲:۲۹-۳۱ به راستی كه نیازهای روزانهی ما اندك است. این حقیقت كه ما میتوانیم تا چهاندازه ساده زندگی كنیم بسیار عالی و شگفتانگیز است. پس چرا خوراك و پوشاك در زندگی ما جایگاه مهمی دارد؟ چرا یک فکر پریشان داشته، و نگران آینده باشیم؟ این طریق زندگی كسانی است كه نجات نیافتهاند. امتهای جهان كه خدا را پدر خود نمیدانند دائماً در پی خوراك، پوشاك و تجملات هستند. هسته و محیط زندگی آنان همین امور است. اما خدا هرگز نمیخواهد كه فرزندانش وقت خود را در تقلای تأمین آسایش خود سپری نمایند. او هدفی بر روی زمین دارد، و وعده داده است كسانی را كه با تمام وجود خود را به او بسپارند بركت خواهد داد. اگر ملكوت او را بطلبیم او نخواهد گذاشت كه ما گرسنه و یا برهنه بمانیم. چقدر اسفناك است كه عمرمان به پایان برسد و دریابیم كه غالب اوقات زندگیمان برای بدست آوردن آن چیزهایی سپری شدهاست كه با فراهم شدن بلیط به مقصد خانهی آسمانی برایمان تضمین شدهبود!
۱۲:۳۲ شاگردان گلهی كوچكی از گوسفندان بیدفاع را تشكیل میدادند كه به دنیای خصمانه فرستاده شدهبودند. بهراستی كه آنها هیچ ابزاری برای حمایت و دفاع از خود نداشتند كه بتوان به چشم آن را دید. اما همین گروه آشفته از جوانان با مسیح وارث ملكوت بودند. روزی به همراه او بر تمامی زمین سلطنت خواهند كرد. خداوند با توجه به این موضوع آنها را ترغیب نمود كه ترسان مباشند، زیرا اگر پدر چنین مقام باشكوهی را برای آنها در نظر گرفته بود، دیگر نیازی نبود كه در این راه مضطرب باشند.
۱۲:۳۳-۳۴ آنها بجای اینكه دارایی و ثروت برای خود بیاندوزند و برای وقت خود برنامهریزی نمایند، میتوانستند ثروت خود را وقف كار خداوند نمایند. در این راه آنها برای آسمان و برای ابدیت خود میاندوختند. گذر سالیان نیز نمیتوانست این ثروت را از آنها برباید. گنجهای آسمانی كاملاً در برابر دزدان و تباهی مصون است. مشكل گنج دنیوی این است كه اگر بدان اعتماد نداشته باشی هیچوقت از آن بهره نخواهی یافت. به همین علت است كه عیسی گفت: “جائی كه خزانهی شما است، دل شما نیز در آنجا میباشد.” اگر ثروت خود را برای آینده بیاندوزیم، دیگر به اموال تباهیپذیر وابستگی نخواهیم داشت.
ت) مثل غلام هشیار ( ۱۲ : ۳۵ - ۴۰ )
۳۵:۱۲ شاگردان نهتنها باید در مورد نیازهای خود به خداوند توكل میكردند، بلكه باید دائماً در انتظار برای بازگشت دوباره او زیست میكردند. كمرهای آنها باید بسته، و چراغهایشان افروخته بود. در مشرق زمین، كمربندی به دور كمر خود میبستند تا جامهی بلند و گشاد را بسته تا شخص بتواند به راحتی قدم زده و یا بدود. كمر بستهشده سخن از مأموریتی میكند كه باید انجام شود و چراغ افروخته نشانی از شهادت اوست كه باید حفظ شود.
۱۲:۳۶ شاگردان باید لحظه به لحظهی زندگیشان را به انتظار بازگشت خداوند سپری میكردند، گوئی كه خداوند از عروسی مراجعت میكند. كِلی میگوید:
آنها باید از هر مشغله و دغدغههای دنیا آزاد بودند، تا همانگونه كه مثل میگوید لحظهای كه خداوند در را میكوبد، بیدرنگ آن را بگشایند، بدون هیچ آشفتگی خاطر یا اندكی درنگ برای حاضر شدن. دلهای آنان به انتظار اوست، به انتظار خداوندشان، آنها او را محبت مینمایند، آنها به انتظار او هستند. او در را میكوبد و آنها بیدرنگ آن را میگشایند.
با توجه به پیشگوئیها در مورد آینده، نباید جزئیات داستان در مورد شخصی كه از عروسی مراجعت میكند مورد تأكید فراوان قرار گیرد. ما نباید عروسیای كه در اینجا ذكر شدهاست را با شام عروسی بره، و یا بازگشت آن مرد را با ربوده شدن ایمانداران یكی بدانیم. خداوند با بیان این داستان فقط میخواست یك حقیقت ساده را به ما تعلیم دهد، و آن حقیقت این است كه آمادهی بازگشت او باشیم، و مقصود داستان ترتیب وقایع بازگشت مسیح نیست.
۱۲:۳۷ هنگامی كه آن مرد از عروسی باز میگردد، غلامان او مشتاقانه برای او بیدار هستند، و آمادهاند تا فرمان او وارد عمل شوند. او آن قدر از آمادگی غلامانش خشنود میشود كه حتی آنها را غافلگیر میكند. چرا كه او شالی به كمر خود بسته، آنها را بر سر میز مینشاند و آنها را خدمت خواهد كرد. این واقعاً حقیقت تكان دهندهای است كه او كه صورت غلام پذیرفت و وارد این دنیا شد باری دیگر با مهربانی فروتن شده در خانهی آسمانی قوم خود را خدمت خواهد كرد. بنگل (Bengel) محقق متعهد آلمانی آیهی ۳۷ را بزرگترین وعده در تمام سخنان خدا میداند.
۱۲:۳۸ پاس دوم از شب از ساعت نه شب آغاز میشد و تا نیمه شب ادامه داشت. و پاس سوم از نیمه شب آغاز و در ساعت سهی صبح خاتمه مییافت. مهم نبود كه در چه ساعتی صاحبخانه باز میگردد، چرا كه غلامانش منتظر او بودند.
۱۲:۳۹-۴۰ خداوند در اینجا تصویر داستان را تغییر میدهد و به صاحبخانهای اشاره میكند كه به خانهاش در همان لحظهای كه حفاظت نمیشود نقب میزنند. اصلاً نمیتوان حدس زد كه دزد در چه ساعتی میآید. اگر صاحبخانه میدانست، نمیگذاشت كه به خانهاش نقب زنند. درسی كه از این آیات میتوان آموخت این است كه آمدن مسیح نامعلوم است، هیچ كس نمیداند كه چه روز و چه ساعتی میآید. هنگامی كه او بازگردد، آن دسته از ایماندارنی كه بر روی زمین گنجها پنهان كردهاند، همه را از دست خواهند داد، چرا كه همانگونه كه شخصی در این مورد گفته است “یك مسیحی یا ثروت خود را رها كرده یا به دنبال آن میرود.” اگر واقعاً به انتظار بازگشت مسیح هستیم، آنچه را كه داریم خواهیم فروخت و گنجهای خود را در آسمان میاندوزیم جائی كه دست دزدان بدان نمیرسد.
ث) غلامان امین و غلامان بیوفا ( ۱۲ : ۴۱ - ۴۸ )
۱۲:۴۱-۴۲ در این هنگام پطرس از مسیح پرسید كه آیا این مَثَل او برای شاگردان بود یا برای همهی مردم. پاسخ خداوند این بود كه این داستان برای تمام كسانی است كه ادعا میكنند ناظران خدا هستند. ناظر امین و دانا همان كسی است كه بر اهل خانه مولای خود گماشته میشود و بدانها آذوقه میدهد. عمدهی مسئولیت ناظر در اینجا در قبال مردم است و نه اموال. این موضوع در راستای چارچوب كل متن بیان شدهاست، و به شاگردان در برابر مادیگرایی و طمع هشدار میدهد. این مردم هستند كه اهمیت دارند و نه مادیات.
۱۲:۴۳-۴۴ هنگامی كه خداوند بیاید و ببیند كه خادمینش با تمام وجود خود را وقف سعادت روحانی مردان و زنان كردهاند، با خشنودی به آنها پاداش خواهد داد. این پاداش شاید همان سلطنت با مسیح در سلطنت هزار سالهی او باشد (۱ پطرس ۵:۱-۴).
۱۲:۴۵ غلامی كه اعتراف میكند برای مسیح كار میكند، اما در حقیقت بیایمان است. او بجای خوراك دادن به قوم خدا، از آنها سوءاستفاده كرده و زندگی خود را با لذتجویی سپری میكند. (احتمالاً این موضوع اشارهای است به فریسیان).
۱۲:۴۶ آمدن خداوند ریای او را فاش خواهد ساخت، او با دیگر بیایمانان مجازات خواهد شد. عبارت ”دوپاره كردن“ را میتوان ”به سختی مجازات كردن“ نیز ترجمه كرد.
۱۲:۴۷-۴۸ آیات ۴۷ و ۴۸ اصلی اساسی را در مورد تمام خدمات بیان میكنند. و آن اصل این است كه هر چه شخص از امتیاز بیشتری برخوردار باشد، مسئولیتش نیز سنگینتر است. برای ایمانداران مقدار پاداش در آسمان است. برای بیایمانان به معنای شدت مجازات در جهنم است. كسانی كه ارادهی خدا در کتابمقدس برایشان آشكار شدهاست موظف به اطاعت از آن هستند. به هر كسی كه عطا زیاده شود، از وی مطالبه زیاده گردد. كسانی هم كه كمتر به آنها عطا شده به خاطر خطاهایشان مجازات خواهند شد، اما مجازاتشان سبكتر خواهد بود.
ج) پیامدهای ظهور اولیه ی مسیح (۱۲:۴۹-۵۳)
۱۲:۴۹ خداوند عیسی میدانست كه آمدن او بر زمین در ابتدا صلح و آرامش در پی نخواهد داشت. ابتدا باعث جدائیها، نزاع، جفا و خونریزی میشود. البته او به قصد افروختن این آتش بر روی زمین نیامد، بلكه اینها پیامدها یا عواقب آمدن او بودند. گرچه اختلافات و پریشانیهای بسیاری در طول خدمت او بر روی زمین روی داد، اما تنها در واقعهی صلیب بود كه باطن حقیقی انسان چهرهی خود را آشکار نمود. خداوند میدانست كه همهی اینها باید رخ دهد و او منتظر بود كه به زودی آتش جفا و سختیها بر علیه او شعلهور گردد.
۱۲:۵۰ اما او را تعمیدی بود كه باید مییافت. این سخن او اشارهای است به تعمید او به هنگام مرگ او در جلجلتا. او باید بر روی صلیب میرفت تا كار نجات بشر گم شده را به پایان رساند. ننگ و خواری، رنج و مرگ همه ارادة پدر برای او بود، و اطاعت این امر او را مضطرب میساخت.
۱۲:۵۱-۵۳ او میدانست كه آمدنش در آن هنگام سلامتی بر زمین نمیآورد و از این رو به شاگردان خود هشدار داد كه مردم دنیا از او پیروی نخواهند کرد و حتی خویشاوندان آنها را طرد خواهند نمود. ورود مسیحیت به یك خانوادهی پنج نفره باعث جدایی در آن خانواده خواهد شد. واقعاً این ذات تباه شدهی بشر جای بسی تعجب دارد كه خویشاوندان بیایمان غالباً ترجیح میدهند فرزندشان لاابالی و بیبند و بار باشد اما در اجتماع مقامی همچون شاگرد خداوند عیسی مسیح نداشته باشد! این عبارات گواهی است بر اینكه مسیح نیامد تا تمامی بشر را (خداشناسان را با خدانشناسان) تبدیل به یك ”جامعهی واحد برادری“ كند.
چ) علائم زمان ها (۱۲:۵۴-۵۹)
۱۲:۵۴-۵۵ مخاطب آیههای قبلی شاگردان بودند. اكنون نجاتدهنده به آن جماعت سخن میگوید او از مهارت آنها در پیشبینی آب و هوا سخن گفت آنها میدانستند كه اگر ابری را در كرانهی غربی آسمان ببینند (سوی دریای مدیترانه)، انتظار هوای بارانی را خواهند داشت. به معنی دیگر، باد جنوبی گرمای سوزان و خشکی با خود می آورند. مردم آن قدر در مورد این موضوع فهم و شعور داشتند. اما موضوع فراتر از فهم و شعور آنها بود. آنها نمیخواستند كه بفهمند.
۱۲:۵۶ در مورد امور روحانی، داستان جور دیگری است. گرچه آنها از عقل و شعور طبیعی برخوردار بودند. اما به زمان مهم در تاریخ بشر پی نبرده بودند. پسر خدا بر روی زمین آمده و در میان آنها ایستاده بود. تاكنون ملكوت چنین و در دسترس نبود. اما زمان دیدار را نمیدانستند. آنها به قدر كافی هوش و ذكاوت برای درك این مسأله داشتند، اما نمیخواستند كه بفهمند و از این رو خود را فریب میدادند.
۱۲:۵۷-۵۹ اگر به اهمیت روزی كه در آن میزیستند پی میبردند، به سرعت رفته و با مدعی خود صلح میكردند. در اینجا چهار واژهی قانونی به كار رفته است -مدعی، حاكم، قاضی، سرهنگ و احتمالاً مقصود از همگی خدا است. در آن هنگام خدا در میان آنها قدم میزد، از آنها خواهش میكرد و به آنها فرصت میداد كه نجات یابند. آنها باید توبه نموده و به او ایمان میآوردند. اگر نمیپذیرفتند، باید در مقابل خدا به عنوان قاضی آنها میایستادند. برای محكومیت آنها ادلهی كافی وجود خواهد داشت. آنها گناهكار شناخته شده و به خاطر بیایمانیشان محكوم میشدند. آنها به زندان افكنده خواهند شد، به عبارتی همان مجازات ابدی، و تا فلس آخر را ادا نكنند از آنجا بیرون نخواهند آمد -یعنی اینكه هرگز بیرون نخواهند آمد، زیرا هرگز قادر نخواهند بود كه این دین بزرگ را ادا نمایند.
از این رو عیسی به آن میگفت كه زمانی كه در آن بسر میبرند را باید دریابند. سپس باید با توبه از گناهان و تسلیم و سرسپردگی در مقابل خدا با او مصالح مینمودند.